PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقدي بر احوال موسيقي اصيل ايران



david_santoori
Sunday 30 May 2010, 01:47 PM
به طور كلي موسيقي در كشور ما بعد از حمله تازيان عرب تا به امروز هميشه مغموم و مظلوم بوده و دائما مورد حمله دشمنان خويش بوده ، البته بگذريم كه جسته گريخته در دوره هاي تاريخي موسيقي و موسيقي دان مورد احترام بوده است مانند دوره خلفاي عباسي(البته نه همه خلفا) كه موسيقي دانان بزرگي ظهور كرده اند مانند ابراهيم موصلي و پسرش اسحاق موصلي و زلزل و زرياب كه همه موسيقي دانان ايراني بودند كه به غلط موسيقي دانان عرب معرفي شده اند. در كل موسيقي همانطور كه گفته شد مانند هنرهاي ديگر مورد احترام نبوده و همين امر باعث شد كه موسيقي از هنرهاي ديگر عقب بماند. بعد از دوره هاي فارابي و صفي الدين ارموي و عبدالقادر مراغه اي و تني چند از موسيقي دانان بزرگ (خيام و ابن سينا و ...) موسيقي ما از نظر علمي هيچ رشدي نكرد تا اواخر دوران قاجار كه متاسفانه بعد از اين دوره هم دوباره موسيقي ما در كشورمان با رشد خوبي كه كرده بود دوباره در همه جنبه ها تنزل يافت. و دشمنان جاهل دوباره فرصت خوبي پيدا كردند تا پيش از پيش با اين هنر خدايي غرض ورزي و كينه توزي كنند.

ما در اين جا قصد داريم موانع و علل و دشمنان اصلي اين هنر را كه باعث تنزلش در اين دوره يعني دوره ما شده اند را جستجو و پيدا كنيم. و علت اينكه چرا موسيقي اصيل و ملي ما در اين دوران اين قدر دچار پستي و ركود شده و به نظر نگارنده تا اين دشمنان و موانع خوب شناخته نشود و از راه برداشته نشود موسيقي داراي همين حال و روز خواهد بود و نجاتي نخواهد یافت.

همانطور كه قبلا گفته شد در پايان دوره قاجار يعني سالهاي پيرامون 1300 با كوشش ها وتلاش هاي استاد علي نقي خان وزيري خون تازه اي در رگ ها وجان موسيقي ملي ما جاري شد.البته در آن سال ها وزيري بايد با مشكلاتي زيادي دست و پنجه نرم مي كرد ولي به هر حال او و شاگردانش ( خالقي، صبا ، معروفي ،... ) توانستند رنگ و بويي تازه به موسيقي ما بدهند و موسيقي ما را كه نزد مردم عوام پست و خوار جلوه مي نمود ، بزرگ و با آبرو جلوه دهند.

با ايجاد مدرسه ي مو زيك و كلوپ موزيكال توسط وزيري و ايجاد هنرستان موسيقي ملي توسط خالقي و همچنين ايجاد اركسترها و وارد كردن هارموني و كنترپوان به موسيقي ما و ظهور نوابغي كه در آن دوران ظهور كردند (مانند: محجوبي ، حسين ياحقي ،‌ حبيب سماعي و ...) و ايجاد برنامه گل ها و اقسام مختلف آن ، موسيقي ما داراي يك رشد سريع شد و توانست اين عقب ماندگي هزار و پانصد ساله خود را جبران كند و خود را به پاي ديگر هنرها برساند. البته نقش راديو ايران را در اين ميان نبايد فراموش كرد كه پل ارتباطي ميان مردم و موسيقي و موسيقي دان ها بود. به عقيده نگارنده اگر توقفي در اين امر صورت نمي گرفت مي توان گفت كه كم كم موسيقي ما در جهان حرفي براي گفتن داشت و كم كم راهي براي خود باز مي كرد.

حال اصل مطلب:

1- به نظر بنده بزرگترين دشمن و مانع موسيقي ما در زمان حال راديو ايران و كلا صدا و سيما و سياست ها و عملكردهاي غلط اين سازمان است ؛ چرا که اين سازمان در طي اين سال ها هيچ برنامه درستي براي موسيقي ملي ما نداشته , چه از نظر آگاهي دادن به مردم و چه از نظر پخش موسيقي درست و از موسيقي ملي ما فقط به عنوان ملات لابه لاي برنامه هاي خود استفاده كرده و مي كند. به عنوان مثال اگر موسيقي درستي پخش مي كنند يا نصف شب است كه همه خوابند يا اگر هم در روز باشد اينقدر گوينده روي موسيقي حرف و شعر دكلمه مي كند كه اصلا معلوم نمي شود موسيقي چه بود و چه شد و وقتي به پايان مي رسد نه نام آهنگ ساز و تنظيم كننده و نوازنده و نه دستگاه را معرفي مي كند ؛ يا اگر هم كار تصويري باشد ساز را نشان نمي دهند و همين امر باعث شده كه از صد نفر يكي هم نام درست سازهاي ملي ما را ندانند. و يكي ديگر از سياست هاي غلط اين سازمان در انحصار نگاه داشتن آثار بزرگان موسيقي ملي ما مانند برنامه گل ها و اقسام آن مي باشد كه همين امر باعث شده كه علاقه مندان و دوستداران براي دست يابي و تهيه اين آثار با زحمت ها و مشكلات فراواني مواجه شوند. از جمله مي توان به كيفيت نازل نسخه ها و نامفهوم بودن آن ها اشاره كرد.

2- دشمن بعدي موسيقي ما سياست گذاري غلط و نادرست دولت است ؛ از جمله مي توان به نداشتن برنامه هاي درستي براي ايجاد هنرستان هاي موسيقي در شهرستان ها و ساير شهرهاي كشور اشاره كرد و همين طور عدم نبودن درس موسيقي در مدارس ابتدايي و راهنمايي براي پرورش ذوق موسيقيايي گروه هاي سني مختلف دانش آموزان و همينطور همكاري نكردن با ناشران و محققان اين رشته مانند ندادن سهميه كاغذ دولتي به ناشران و مجلات موسيقي كه باعث گراني بي حد و اندازه كتب موسيقي شده است.

3- دشمن سوم موسيقي ما كساني هستند كه با چند سال ساز زدن و آواز خواندن خود را مستغني موسيقي از همه نظر دانسته و به نوآوري هاي مسخره خود تبر به جان موسيقي ملی انداخته و در نابودي اين درخت بي جان كمر همت بسته اند و بزرگان قديم موسيقي را به سخره گرفته و به خيال خودشان مي خواهند موسيقي ما را جهاني كنند. البته نگارنده با نوآوري مخالف نيست ولي نوآوريي كه از روي دانش و علم صورت بگيرد.

4- دشمن چهارم موسيقي ما اين تكرارهاي ملال آور است. كه مي توان براي نمونه به چند عدد اشاره كرد : مثلا همه مي خواهند مانند استاد شجريان بخوانند و هرچه صدا در اين مدت سي سال مي شنويم سعي در تقليد از اين استاد است ؛ البته خود ايشان (تقليد كنندگان) اين مسئله را قبول ندارند ؛ و يا همه مي خواهند مانند استاد مشكاتيان ساز بزنند و هرچه سنتور گوش مي كنيم همه تقليد از اين استاد است و يا تقليد از اردوان كامكار و ... ؛ و همين تكرارها حالت ركود و ملالي در موسيقي كنوني ما ايجاد كرده است چنانچه گويي ديگر سبكي در موسيقي وجود نداشته است.

وقتي برنامه هاي گذشتگان را مورد تحقيق و بررسي قرار مي دهيم مي بينيم چقدر تنوع در كارشان وجود داشته و هر خواننده داراي سبكي وي‍‍‍ژه خود بوده و همينطور در سنتور و سازهاي ديگر ؛ به عنوان مثال چند نوع سبك متنوع وجود داشته و هيچ نوازنده اي از نوازنده ديگر تقليد نمي كرده و همين امر موجب جذابيت هرچه بيشتر موسيقي مي شده است. البته امروزه تكنيك ها در برخي نوازندگان جوان خيلي بالا و خوب است اما تكنيك خالي و فاقد حس بي فايده است. در موسيقي تكنيك بايد در خدمت بيان حس قرار بگيرد و در جان شنوده رسوخ كند و شنونده و خود نوازنده را به عالمي ببرد.

اين ها به نظر اين حقير مشكلات اصلي موسيقي ما بودند ؛ البته عواملي ديگري هم هستند مانند دانشگاه هاي بي هنرپرور موسيقي كه معلوم نيست اين همه فارق التحصيل در اين سال ها كه از اين دانشگاه ها بيرون آمده اند كجا هستند و چه مي كنند و تقريبا وجود ندارند و نامرئي هستند ؛ مگر قديمي ها همه دانشگاه موسيقي رفته بودند كه اين چنين آهنگ ها و نغمه هاي جاودانه اي ساخته اند؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

پوريا.م.پ