PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقد اشعار hossein_a



hossein_a
Monday 31 May 2010, 04:39 PM
يك اشتباه (رپ)
بچه های محل منو بازی ندادن بخاطر کفش ورزشی
ای خدا خودت می دونی اینا ندارن هیچ ارزشی
وقتی می خواستم برم باهاشون کنم بازی
با تیکه به من می گفتن دادگاه و وکیل و قاضی
وقتی تنها قدم می زدم توی کوچه
تازه می فهمیدم این دنیا هیچ و پوچه
کمتر پیدا میشه آدم خوب توی این دوره زمونه
آخه حرفاشون پر زخم زبونه
طاقت نداشتم ببینم اشک های مادرمو
یا ترک دست های کوچیک خواهرمو
شبا بره تفریح می رفتیم خونه ی عمو و دایی
این پول کثیف انداخت بین ماها جدایی
همیشه داشتم حصرت شنیدن صدای پدر
ای دنیای زشت چرا ما رو کردی دربدر
یا سرمو بذارم رو پاهاش منو کنه نوازش
اگه همدرد باشی می دونی چقدر زیاده حالش
ما بدبخت شدیم به خاطر اشتباه پدر
تو این اشتباهو نکن ای پسر
پدر آخه چرا کشیدی چک بی محل
با این کار آبروی ما رو بردی توی محل
ولی پدر من شده بود فراری
هی پدر ما نداشتیم همچین قراری
حداقل به خاطر ما می رفتی زندان
تا چهره ی ما هم می شد یه کم خندان
زندگی بره پدر شده بود خیلی سخت
شبا توی پارک می خوابید زیر درخت
ما بره دوست و غریبه شده بودیم موضوع انشا
هر کی هر چی دلش می خواست می نوشت توی این انشا
راست می گن آدم های خوب می رن پیش خدا
خدا جون اینا باید باشن از ماها جدا
آخه یه دایی داشتم بود باهامون مهربون
اون بود برای مادرن یه هم زبون
ولی الان اون رفته پیشه حضرت حق
چون اون اصلا نمی کرد حق رو ناحق
بعد رفتن دایی مادر شد افسرده
صورتش عین گل شده بود پژمرده
من هر هفته می فرستم بره دایی فاتحه
چون با کمک اون این دردا گرفت خاتمه
نمی خوام دیگه ببینم فامیلارو
آخه دوباره تجسم می کنم اون حرفارو
الان حدود 6 ساله نرفتم خونشون
آخه می ترسم تیکه بندازن با حرفاشون
البته اینو بگم مادر متوسل شد به دعا و قرآن
با این کارا هم راحت شدیم از عذاب و فقدان
مارو نجات دادی خدای بزرگ و مهربون
دعا گوی تو ام همیشه و هر جا و هر زمون
(آقا مهدی بهم گفت برو تو حس بعد شعر بگو ولی من توهم زدم.خیلی دوس دارم این شعر رو آهنگ کنم بخونم)

morteza3164
Tuesday 1 June 2010, 05:55 PM
آفرین بر تو ای پسر قشنگ بود دیگه
باز هم ادامه بده