PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زندگینامه واروژان



Leon
Friday 4 May 2007, 05:25 AM
زمان تولد: سال 1315

محل تولد: قزوین

تحصیلات :

واروژان با نام اصلی واروژ هاخباندیان در خانواده ای ارمنی متولد شد. در هنگام تولد پدرش را از دست داد و در دو سالگی نیز مادرش را از دست داد و نزد پدر بزرگ و مادربزرگش زندگی را آغاز کرد.بعد از فوت مادربزرگش در ۷ ساگی به مدرسه (پانسیون ) ایتالیا یی ها رفت .در نوجوانی ساز پیانو را برگزید و در هنرستان عالی موسیقی تهران زیر نظر اساتیدی چون روبن، گریگوریان و لودویک وازیل تعلیم دید . پس از آن به کنسرواتور موسیقی راه یافت. چندی بعد از آن به آمریکا سفرکرد و در کالج های موسیقی فرانسه و آمریکا به تحصیل پرداخت و بعد از چهار سال در سال ۱۳۴۳به ایران بازگشت.

شروع کار:

پس از مراجعت به ایران به دليل تعهداتی که به رادیو تلویزیون داشت، حدود 2 سال به اهواز رفته ودر مدرسه ارامنه به تدريس موسیقی پرداخت. سپس به تهران آمد و پرویز اتابکی مالک استودیو طنین او را به عنوان تنظیم کنند ه ی ثابت این استودیو استخدام کرد و با شهیار قنبری کار خود را در زمينه موسیقی پاپ ادامه داد.

او در انجمن فارغ التحصيلان ارامنه، دسته کری تشکيل و مدتها رهبری آن را به عهده داشت،نخستين کار او بدرود نام داشت.

او کار خود را با انجام تنظیم آهنگهایی برای راديو آغاز کردو سپس برای ساخت آهنگ برای یکی از برنامه های تلويزيون « زنگوله ها » ( کشف صداهای تازه در تلويزیون)، انتخاب شد.اين آغاز کار واروژان در ترانه بود. يکی از اولين آثار او ترانه« قصه دو ماهی» از ترانه های شهیار قنبری با صدای گوگوش بود که اولين ترانه موسیقی نوين ايران است.اين همکاری ادامه پيدا کرد و روز به روز بر تعداد ترانه سرايان و آواز خوانانی که می خواستند با او همکاری کنند بیشتر می شد.



کارنامه هنری :

فعالیت های درخشان او با گوگوش و شهیار قنبری معجزه آفرید . همکاری واروژان با گوگوش وشهیار منجر به ساخت ترا نه ی حرف گردید . ترانه ای که عنوان بهترین آهنگساز سال را در سال ۱۳۵۴برای او به ارمغان آورد. در همان سال نیز جایز ه ی پنجمین جشنواره ی سپاس را برای ساخت موسیقی فیلم کندو (فریدون گله)از آن خود کرد.

شهیار قنبری ترا نه ای می نویسد به نام دهکده ی کوچک من . ترانه ای که ضیا آن را اجرا می کند. واروژان و ضیا این ترانه را به جشنواره ی موسیقی آتن در یونان می برند . در آنجا ابن ترانه برایشان مدال و تقدیر نامه ای به ارمغان می آورد. اما این ترانه گم می شود و هیچ نسخه ای ازآن باقی نمی ماند.همچنین جایز ه ی بهترین آهنگ ساز پنجمین دوره ی جشنواره ی سپاس را برای آهنگ سازی فیلم صبح روز چهارم (کامران شیر دل) از آن خود کرد. اما در مراسم حضور پیدا نکرد چرا که اهل خود نمایی نبود واز مصاحبه و عکس انداختن نیز بیزار بود.

موسيقی پاپ با واروژان به سینمای ايران راه يافت . وی در سال 1349 با موسیقی فيلم حسن کچل از ساخته های علی حاتمی پا به دنيای موسيقی فيلم گذاشت. موسيقی اين فيلم کار مشترکی بود بين واروژان، بابک افشار و پرويز اتابکی.

ملوديهای واروژان رنگ و بوی خاصی داشت .آهنگسازی که با تعدادی از آوازخوانان جوان دوران پيش از انقلاب کارکرد و شايد برای بعضی از آنان بهترين آثار دوران کاريشان را خلق کرد. او به خوبی جنس، توان ونوع صدای تمام کسانی که با آنان کار می کرد را می شناخت و بهترين و زيبا ترين و لطيف ترين آهنگ و تنظيمی را که ممکن بود برای آنها در نظر می گرفت. واروژان که فعالیتش را از سال ۱۳۴۰ آغاز کرده بود تا سال ۱۳۵۸ امضای خود را بر روی ده ها ترانه و موسیقی فیلم به یادگار گذاشت.



وفات :

واروژان در شهريورماه سال 1356 ، در حال ضبط موسیقی فیلم « بر فراز آسمانها»، سکته کرد و روز 25 شهريور ماه 1356 بعد از ده روز بستری بودن در بيمارستان جم تهران در سن 42 سالگی در گذشت و یک روز بعد در گورستان ارامنه خاوران توسط دوستان و آشنايان به خاک سپرده شد و موسیقی ايران يکی از ارکان اصلی و بی تکرار خود را از دست داد.



برخی از ترانه ها ( آهنگ و تنظيم )

ابی: شبزده، پوست شير، کندو( ايرج جنتی عطائی )

گوگوش: قصه دو ماهی، عاشقانه، حرف ( شهيار قنبری) + دريايی، همسفر، پل، باور کن، شب شيشه ای، خوابم يا بيدارم، وقتشه ( ايرج جنتی عطائی ) + گهواره ( زويا زاکاريان )

داريوش: اجازه ، برادر جان ( ايرج جنتی عطائی ) + بوی خوب گندم ( شهيار قنبری )

فرهاد: هفته خاکستری ( شهيار قنبری )

ستار: شام آخر ( شهيار قنبری )

ليلا فروهر : يک نفس عطر تو بس ( شهيار قنبری )


برخی از تنظيم ها

گوگوش: قصه بره و گرگ، جمعه، کوير، غريب آشنا، طلاق، من و گنجشکای خونه، مرداب، دوپنجره، جاده

فرهاد: مرد تنها

داريوش: بن بست، جنگل، ضيافت ( فرياد زير آب )، سال 2000، به خود رسيدن

فريدون فروغی: هميشه غايب

ابی: عسل

پری زنگنه ( ترانه های محلی ): شکار آهو، دای بلال، کريشيم، رشيد خان، دو به دو، اسمر اسمر جان، قد بلند، تو بيو ، کبوتر


موسيقی فيلم ( سال ساخت _ کارگردان ):

رشيد ( 1350 - پرويز نوری )

قدير ( 1351 _ رضا علامه زاده )

فدايی ( 1351 _ رضا علامه زاده _ فيلمنامه نويس: ايرج جنتی عطائی )

سر گروهبان (با همراهی بابک بيات 1351 _ سعيد مطلبی _ فيلمنامه نويس: ايرج جنتی عطائی )

دشنه ( 1351 _ فريدون گله )

صبح روز چهارم ( 1351 _ کامران شيردل )

خروس ( 1352 _ شاپور قريب )

تنها و گلها ( 1352 _ ابولقاسم ملکوتی )

ممل آمريکايی ( 1353 _ شاپور قريب )

همسفر ( 1354 - مسعود اسدالهی )

شب غريبان ( 1354 _ فرزان دلجو )

ذبيح ( 1354 _ محمد متوسلانی )

کندو ( 1354 _ فريدون گله )

حرفه ای ( 1355 _ قدرت الله بزرگی )

شام آخر ( 1355 _ گارگردان و فيلمنامه نويس:شهيار قنبری)

بت ( 1355 _ ايرج قادری )

علفهای هرز ( 1355 _ فرزان دلجو + امير مجاهد )

نازنين ( 1355 _ عليرضا داوودنژاد )

سلطان صاحبقران ( 1355 تا 1356 _ علی حاتمی )

سلام تهران ( 1356 _ داريوش کوشان )

کوسه جنوب ( 1357 _ ساموئل خاچيکيان )

بر فراز آسمانها ( 1358 _ فردين )


________________________________

منابع: 1_ Take One ( شهيار قنبری ) 2_ فرهنگ فيلم های سينمای ايران (جمال اميد) 3_ ماهنامه فيلم

arian
Tuesday 29 January 2008, 08:46 AM
وقتي آقاي لئون به ترانه و ترانه سرايي پرداخت منتظر بودم تا ايشان مطالبي هم از واروژان عنوان كنند .احساس كردم بايد از اين آهنگساز بزرگ هم حتما ياد بشه ، شروع كردم و مطالبي را جمع آوري كردم ولي زماني كه خواستم تاپيك جديدي باز كنم باز هم از سر شك و ترديد بيشتر گشتم تا بالاخره ديدم ،همانطوري كه فكرميكردمآقاي لئون قبلا محبت فرموده اند .منهم به خاطره اي از مرحوم بيات بسنده كردم:
وقتی که مُرد، طبق رسوم ارامنه باید او را با بهترین لباسی که داشت، دفن می‌کردند. وقتی در تابوت را باز کردند، واروژان را در کت و شلوار تیره‌ای دیدم که تنها لباسی بود که داشت و آن را می‌پوشید. آرامش واروژان در آن لحظه آن قدر تکان‌دهنده بود که همین لحظه هم بغض گلوی مرا می‌فشرد. با دیدن جسم بی‌جان واروژان در تابوت، دگرگون شدم و حالم به هم خورد. مرگش را باور نداشتم و تا یک سال بعد از مهر ۵۶، در خانه‌اش می‌رفتم، جلوی پنجره‌اش می‌ایستادم و به خانه زل می‌زدم و هر لحظه منتظر بودم که بیرون بیاید و بگوید: بابک بیات همیشه سر ساعت می‌آید

Leon
Thursday 31 January 2008, 10:06 AM
موضوع : واروژان و پوست شیر


نویسنده : حسام بهبهانی - نویسنده افتخاری

You can see links before reply

به راستی که لقب خالق ملودی های جاویدان برازنده واروژان بزرگ می باشد.
در این مجال کوتاه با کسب اجازه از تمام اساتید به تحلیل ملودی پوست شیر از کارهای زیبا و جاویدان واروژان می پردازم.
این تحلیل چند بخش عمده را در بر می گیرد که عبارتند از:ریتم,آکورد,تنظیمو نحوه خواندن .

1- ریتم : به عقیده بسیاری از بزرگان موسیقی نوین، دو نوع ریتم وجود دارد که در 90% کارهای ماندگار شده شنیده می شوند و به عبارتی برای داشتن یک اثر ماندگار, ملودی باید یکی از این دو ریتم را در بر بگیرد :

1 ) ریتم 4/4 2 ) ریتم 8/6 . slow rock

ریتم پوست شیرslow rock می باشد که در آن زمان آثار جاویدان بسیاری با این ریتم خلق شدند وبی شک پوست شیر هم یکی از آنهاست . واروژان چندین کار زیبا مانند پوست شیر و چند اثر از گوگوش مانند کمکم کن،شب شیشه ای(ما به هم محتاجیم)،خوابم یا بیدارمو... با این ریتم به موسیقی ایران تقدیم کرد که بسیار خوش درخشیدند.

2 - آکورد : ما معتقدیم که بخش اعظم احساس در آهنگی که می شنویم ، از طریق آکورد به ما منتقل می شود,لذا از همینجا می توان به نقش حیاتی آکورد در ملودی پی برد . در یک دقیقه ونیم اولیه پوست شیر ،11 نوع آکورد مختلف در حال تغییر هستند ودر ادامه هم این آکوردها به نوبت تکرار می شوند . پس می توان گفت پوست شیر دست کم دارای 11 آکورد می باشد که مسلما" در کمتر کاری این گونه غنای آکورد در ملودی یک آهنگ به گوش می خورد . با توجه به این که پوست شیر یک اثر کاملا " احساسی می باشد، اگر از چنین آکوردهایی استفاده نمی شد شک نکنید که پوست شیر هرگز پوست شیر نمی شد.پس هیچگاه نمی توان از نقش اساسی آکورد در آهنگها چشم پوشید.

3-تنظیم: اگر آهنگ را به یک صندلی تشبیه کنیم,باید بگوییم که امر خطیر تنظیم هم یکی از پایه های صندلی می باشد و هرگز یک صندلی با کمبود و یا ضعف یکی از پایه ها نمی تواند تا همیشه مورد استفاده قرار گیرد.کمتر کسی به جز خود واروژان می توانست از این نوع تنظیم های فوق العاده برای کارهای مختلف انجام دهد . ساز بندی پوست شیر کاملا " خالی از ضعف است . شاید کمتر گوشی کمبودی را در تنظیم این اثر احساس کند . تنظیم پوست شیر بیشتر بر پایه ساز ویلن بنا شده ، چرا که تقریبا از ابتدا تا آخرین لحظه نوای ویلن که نتهای آن به صورت سلو و آلتو نواخته می شود گوش شنونده را می نوازد.تنظیم پوست شیر به گونه ایست که این کار را برای اجراهای زنده ,تا حد زیادی از دیگر اثرها متمایز می سازد.

4- نحوه خواندن:پوست شیر توسط کسی خوانده شده که درست همانند خود اثر، برگزیده و متفاوت می باشد.نوع صدای ابی تنور می باشد که توانایی خواندن نتهای بالا در گامهای بالا را دارد.وسعت پوست شیر دقیقا" 11 کلید (11 نت) می باشد.نتها در بعضی از قسمتهای آهنگ به صورت لگاتو(پیوسته) خوانده شده( قلب تو قلب پرنده پوستت اما پوست شیر) و در برخی قسمتها به صورت استکاتو{( بریده بریده) (به روی سینه بگیره)}.تنها موردی که جا داشت به خواندن این کار اضافه شود, شاید اضافه کردن دوئت (اجرای فاصله سوم) به صدای ابی می بود که البته در گذشته این کار بسیار کم صورت می گرفت اما شاید به زیبایی کار می افزود.در مورد گام پوست شیر هم باید نکته ای را عرض نمایم.می دانیم که در گام دینامیک دو نوع وجود دارد :1.مینور 2.ماژور

معمولا گام مینور برای آهنگهای غمگین و گام ماژور برای آهنگ های شاد مورد استفاده قرار می گیرد.در مورد پوست شیر باید بگویم که در گام سی مینور(B minor) اجرا شده است.


پوست شیر
قلب تو قلب پرنده
پوستت اما پوست شیر
زندون تن و رها کن
ای پرنده پر بگیر

اون ور جنگل تن سبز
پشت دشت سر به دامن
اون ور روزای تاریک
پشت نیم شبای روشن

برای باور بودن
جایی باید باشه شاید
برای لمس تن عشق
کسی باید باشه باید

که سر خستگیاتو
به روی سینه بگیره
برای دلواپسی هات
واسه سادگیت بمیره

قلب تو قلب پرنده
پوستت اما پوست شیر
زندون تن و رها کن
ای پرنده پر بگیر

حرف تنهایی قدیمی
اما تلخ و سینه سوزه
اولین و آخرین حرف
حرف هر روز و هنوزه

تنهایی شاید یه راهه
راهیه تا بی نهایت
قصه ی همیشه تکرار
هجرت و هجرت و هجرت

اما تو این راه که همراه
جز هجوم خار و خس نیست
کسی شاید باشه شاید
کسی که دستاش قفس نیست

قلب تو قلب پرنده
پوستت اما پوست شیر
زندون تن و رها کن
ای پرنده پر بگیر

arian
Thursday 31 January 2008, 10:21 AM
به راستی که لقب خالق ملودی های جاویدان برازنده واروژان بزرگ می باشد.
آقاي لئون با اينهمه مقالات خوبت چه طوري ميشه فقط دكمه ي تشكر را زد.انتخاب مقالت و
حسن سليقه ات عالي است . به خصوص با پوست شير و شب زده ي و بوي گندم ،ابي و داريوش
كه جاودانه اند.بي نهايت ممنون.

Leon
Monday 18 February 2008, 02:08 PM
به یاد واروژان و سی‌امین سالگرد درگذشتش

You can see links before replyپیمان برنجی: در روزها‌ی پایانی شهریور سال ۱۳۵۶ قلبی از تپش ایستاد
که ملودی‌ها و تنظیم‌های جاودانه‌اش هنوز در خاطره جمعی ایرانیان حفظ شده است، ترانه‌هایی چون: بوی خوب گندم با صدای داریوش، پل با صدای گوگوش، شب‌زده با صدای ابی و ... واروژ خباندیان ملقب به واروژان در سال ۱۳۱۵ در خانواده‌ای ارمنی متولد شد. در دو سالگی مادرش را از دست داد. بعد از اتمام تحصیلات مقدماتی، وارد مدرسه عالی موسیقی تهران شد و زیر نظر آموزگارانی چون: روبن، گریگوریان و لودویک وازل موسیقی را فرا گرفت. پس از پایان این دوره، با بورسیه‌ای که از رادیو و تلویزیون آن سال‌ها گرفت، راهی ینگه دنیا شد. واروژان در آمریکا مشغول به تحصیل در رشته‌ی آرانژمان موسیقی و تنظیم آهنگ شد و در سال ۴۳ به ایران بازگشت.
بورسیه‌ی رادیو و تلویزیون، تعهد خدمت در یکی از شهرهای جنوبی را برایش ارمغان داشت. بعد از گذراندن تعهدش، به پایتخت بازگشت. در سال ۱۳۴۷ برای اولین بار برای فیلم جهنم سفید به کارگردانی ساموئل خاچیکیان موسیقی نوشت.
علاقه‌اش به حیطه موسیقی فیلم باعث شد که این کار را به صورت حرفه‌ای ادامه دهد. در ادامه این تجربیات در فیلم حسن کچل ساخته‌ی علی حاتمی در سال ۱۳۵۰ که به عنوان اولین فیلم موزیکال سینمای ایران شناخته شده، همراه با بابک افشار، پرویز اتابکی و اسفندیار منفردزاده، موسیقی متن این اثر را خلق کرد. در این فیلم عهدیه، کوروس سرهنگ‌زاده، مهتاب، سوسن و افشین آواز خواندند.
احمد رضا احمدی شاعر معاصر، درباره‌ی آشنایی‌اش با واروژان می‌گوید: در کافه ری به واروژان معرفی شدم. شوخ بود. اهل طنز، آرام، مهربان و خجول بود. آن سال‌ها در هنرستان عالی موسیقی تهران درس می‌خواند. سازش پیانو بود. متولد ۱۳۱۵ بود و از همان سال‌ها، قیافه‌ی او بیشتر از سنش به چشم می‌خورد... طبع والایی داشت و در زمینه‌ی کارش به استادی رسیده بود...
در سال‌های ابتدایی دهه‌ی پنجاه، ذائقه‌ی موسیقی روز ایران کم‌کم به سمت موسیقی پاپ تمایل پیدا کرد و واروژان سلطان بی‌رقیب این نوع موسیقی گردید. وی چه با ساخت ملودی و چه تنظیم آثار دیگران، صاحب شناسنامه‌ای پربار در این حیطه شد. واروژان برای اولین بار روی ترانه‌ی بدرود ایرج جنتی عطایی و صدای ویگن، ملودی ساخت و آن را تنظیم کرد.
زنده ‌یاد بابک بیات درباره‌ی آهنگ‌سازی واروژان می‌گفت: به جرأت می‌توانم بگویم که واروژان یک عمر در موسیقی ایران جاری است. او یک عمر زحمت کشید تا در موسیقی ترانه‌ای مملکت ما، لحظه‌های زیبا خلق کند.
بسیاری از تنظیم‌کنندگان موسیقی ایران که بعد از واروژان شروع به کار کردند، راه واروژان را ادامه دادند. او آن قدر بی‌عقده بود که پیشرفت هر هنرمندی، او را خشنود می‌کرد. یادم می‌آید وقتی موسیقی فیلم برهنه تا ظهر با سرعت را به تنهایی می‌ساختم، او مرتب نگران من بود که مبادا نتوانم کار خوبی ارائه دهم. ولی وقتی موسیقی فیلم را شنید، از جا بلند شد، مرا بوسید و گفت که معلوم است خیلی زحمت کشیده‌ای! و این بوسه و این جمله برای من جاودانه شد...

از مشهورترین ساخته‌های او می‌توان به این ترانه ها اشاره کرد:
آهنگ و تنظیم:
بوی خوب گندم (ترانه‌سرا: شهیار قنبری، خواننده: داریوش)
هفته خاکستری (ترانه‌سرا: شهیار قنبری، خواننده: فرهاد)
حرف (ترانه‌سرا:شهیار قنبری، خواننده: گوگوش)
شام آخر (ترانه‌سرا: شهیار قنبری، خواننده: ستار)
پل (ترانه‌سرا: ایرج جنتی عطایی، خواننده: گوگوش)
برادر جان (ترانه‌سرا: ایرج جنتی عطایی، خواننده: داریوش)
کندو (ترانه‌سرا: ایرج جنتی عطایی، خواننده: ابی)
باور کن (ترانه‌سرا: ایرج جنتی عطایی، خواننده: گوگوش)
فصل تازه (ترانه‌سرا: زویا زاکاریان، خواننده: گوگوش)
شب زده (ترانه‌سرا: زویا زاکاریان، خواننده: ابی)
گهواره (ترانه‌سرا: زویا زاکاریان، خواننده: گوگوش)

و مشهورترین تنظیم‌ها:
قصه‌ی دو ماهی (ترانه‌سرا: شهیار قنبری، آهنگ‌ساز: بابک افشار، خواننده: گوگوش)
جمعه (ترانه‌سرا: شهیار قنبری، آهنگ‌ساز: اسفندیار منفردزاده، خواننده: فرهاد)
مرد تنها (ترانه‌سرا: شهیار قنبری، آهنگ‌سازاسفندیار منفردزاده، خواننده: فرهاد)
جنگل (ترانه‌سرا: ایرج جنتی عطایی، آهنگ‌ساز: بابک بیات، خواننده: داریوش)
بن‌بست (ترانه‌سرا: ایرج جنتی عطایی، آهنگ‌ساز: بابک بیات، خواننده: داریوش)
گنجشکای خونه (ترانه‌سرا: اردلان سرفراز، آهنگ‌ساز: حسن شماعی زاده، خواننده: گوگوش)
مرداب (ترانه‌سرا: اردلان سرفراز، آهنگ‌ساز: حسن شماعی زاده، خواننده: گوگوش)
دو پنجره (ترانه‌سرا: اردلان سرفراز، آهنگ‌ساز: شماعی زاده، خواننده: گوگوش)
عمده‌ ترین آثار در سینما:
دشنه (فریدون گله در سال ۱۳۵۱)
صبح روز چهارم (کامران شیردل در سال ۱۳۵۱)
فدایی (رضا علامه‌زاده در سال ۱۳۵۱)
غریبه (شاپور قریب در سال ۱۳۵۱
شهر قصه (منوچهر انور در سال ۱۳۵۲)
ذبیح (محمد متوسلانی در سال ۱۳۵۴)
شب غریبان (فرزان دلجو و امیر مجاهد در سال ۱۳۵۴)
همسفر (مسعود اسداللهی در سال ۱۳۵۴)
نازنین (علیرضا داودنژاد در سال ۱۳۵۵)
سریال سلطان صاحبقران (علی حاتمی)
سریال طلاق (مسعود اسداللهی)

واروژان در سال ۱۳۵۲ به خاطر ساخت موسیقی فیلم صبح روز چهارم در دوره‌ی پنجم جشنواره‌ی سپاس جایزه این جشنواره را از آن خود کرد. در آن شب در سالن آریا شرایتون وی حضور نداشت، چون باوری به برنده شدن خویش نداشت.
وی در گفتگویی ۳ که پس از دریافت جایزه با وی انجام شده بود، در پاسخ به این سؤال که کی متوجه شدی که برنده شده‌ای؟» گفت: بعد از خاتمه مراسم... در چاتانوگا بودم که آقای خسرو پرویزی آمد و خبر را به من داد.
وقتی از او پرسیدند: چرا اقلاْ از تلویزیون نگاه نمی‌کردی؟
گفت: شهامتش را دارم بگویم که دلهره داشتم و می‌ترسیدم روی صحبت‌هایی که شده بود و پیش‌داوری‌هایی که این جا و آن جا می‌شد. فکر می‌کردم آقای چکنواریان برنده خواهد شد.
و آن گاه که از او درباره‌ی حال و روزش بعد از خبردار شدنش پرسش شد، این چنین پاسخ داد: چون هیچ انتظارش را نداشتم، ماتم برد و تا مدتی در سکوت و خلسه بودم. بعد که تقی مختار و دیگران هم آمدند و خبر بیشتر تأیید شد، باورم شد. من یک کاری در صبح روز چهارم کرده بودم و توقعی هم نداشتم. مضافاْ به این که فیلم بیتا را هم ندیده بودم که مقایسه‌ای بکنم بین کار خودم و آهنگ‌سازش چکناواریان.
واروژان سال‌ها رهبر گروه کر ارامنه تهران بود. در روزهای پایانی شهریور ۵۶ واروژان در استودیو، هنگام ضبط موسیقی فیلم بر فراز آسمان‌ها که زنده یاد محمدعلی فردین سازنده‌اش بود، دچار حمله‌ی قلبی شد و در بیمارستان جم بستری گردید و عاقبت در بیست و ششم شهریور ماه، رخت از جهان فرو بست و مصداق ترانه‌ای شد که ابی در فیلم آخرش بر فراز آسمان‌ها، فریاد می‌کرد:
بروم شادان به فلک
دور از غم‌ها
دور از همه کس ...
زنده‌ یاد بابک بیات ۴ در این باره می‌گفت: وقتی که مُرد، طبق رسوم ارامنه باید او را با بهترین لباسی که داشت، دفن می‌کردند. وقتی در تابوت را باز کردند، واروژان را در کت و شلوار تیره‌ای دیدم که تنها لباسی بود که داشت و آن را می‌پوشید. آرامش واروژان در آن لحظه آن قدر تکان‌دهنده بود که همین لحظه هم بغض گلوی مرا می‌فشرد. با دیدن جسم بی‌جان واروژان در تابوت، دگرگون شدم و حالم به هم خورد. مرگش را باور نداشتم و تا یک سال بعد از مهر ۵۶، در خانه‌اش می‌رفتم، جلوی پنجره‌اش می‌ایستادم و به خانه زل می‌زدم و هر لحظه منتظر بودم که بیرون بیاید و بگوید: بابک بیات همیشه سر ساعت می‌آید.

منابع:
۱- ماهنامه گزارش فیلم، سال دهم، شماره ۱۳۴، صفحه ۶۳
۲ و ۴- ماهنامه گزارش فیلم، سال دهم، شماره ۱۳۴، صفحه ۶۴
۳- مجله فیلم و هنر، شماره ۴۳۵، خرداد ۱۳۵۲
دانش‌نامه سینمای ایران، عباس بهارلو، سال ۱۳۸۳، ص ۴۸۷

Leon
Wednesday 27 February 2008, 10:09 AM
ما هر چه در ترانه داريم از واروژان داريم .


در آغاز، کار به ساختن آهنگ برای برنامه زنگوله ها (کشف صداهای تازه در تلویزیون) خلاصه می شود. پس از چندی، کارهای مشترک او با شهیار قنبری و گوگوش در آنجا متولد می شود و اين آغاز ترانه نوين است. او با زبان موسيقی روز جهان به خوبی آشنا بود. با او، موسيقی مردمی سرزمين ما رنگ تازه ای می گيرد، رنگ موسيقی روز دنيا را. همکاری او با گوگوش و شهيار قنبری منتج به ساخت ترانه ای می شود با نام حرف ، ترانه ای که عنوانبرترين آهنگساز سالرا در سال 1354 برايش به ارمغان می آورد و در همان سال نيز جايزه پنجمين جشنواره سپاسرا برای فيلم کندو از آن خود می کند. او واروژان است.
شهيار قنبری از واروژان می گويد ؛ از ترانه ای ياد می کند با نام دهکده کوچک من. ترانه ای که ضياء آن را اجرا کرده است. واروژان و ضياء، ترانه را بهجشنواره موسيقی آتن در يونانمی برند. اين ترانه برايشان مدال و تقدير نامه ای به همراه دارد. اما... ترانه گم شده است و هيچ نسخه ای از آن در دست نيست.
بيات از او می گويد: ما هر چه در ترانه داريم از واروژان داريم. تمام تنظيم ها و تم ها ريشه در آثار واروژان دارند.
جنتی عطائی از او می گويد . از او که چقدر که چقدر آرام و طناز بوده.
او که فعاليت حرفه ای خود را از 1340 آغاز کرده بود تا سال 1358 امضای خود را بر روی دهها ترانه و موسيقی فيلم به يادگار باقی می گذارد.
اکنون _ ۲۶ شهريور ماه _ او مشغول ضبط موسيقی فيلم بر فراز آسمانها است که ...
قلبش می گيرد و...
برای هميشه می رود بر فراز آسمان ها.
به همين سادگی...
ديگر واروژان نداريم...