PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دوتار ترکمن



amir0172
Friday 27 August 2010, 11:32 PM
در خصوص رايج‌ترين ساز قوم تركمن يعني دوتار و اينكه چه ‌وقت و برچه پايه و اساسي بوجود آمده بلحاظ علمي هنوز اطلاعات تاريخي روشني وجود ندارد. در پاسخ به اين سئوال، خوانندگان و نوازندگان روايتي را كه نسل اندر نسل حفظ كرده‌اند تعريف مي‌كنند: اول بار شخصي به نام «بابا قنبر» كه مهتر اسب حضرت علي‌(ع) بوده دوتار را ساخته است، اين روايت توسط خواننده مشهور تركمن «شوكور باغشي» و نيز فيلسوف يونان باستان افلاطون نقل شده است.
روايتي ديگر نيز در تأليف «ب. بليايف» بنام «ساز تركمن» آورده شده است. در بين مردم اين روايات تعابير و تفاسير متعددي دارد. اين ادّعا كه تمامي اين روايات در حقيقت توسط مردم و در پاسخ به سئوال چگونگي خلق دوتار فراهم آمده است سخن گزافي نخواهدبود. در ميان مردم آسياي ‌ميانه ساز دوتار از اعصار پيشين وجود داشته. اين خود به تنهايي گوياي حقيقتي انكار‌‌ ناپذير مي‌باشد. چنانچه دلايل علمي كافي نيز براي اثبات اين ادّعا در دسترس نباشد امّا روايت‌هاي نقل شده از افلاطون (427-347 ق.م) و فيثاغورث در باب خلق دوتار، پايه محكمي ايجاد مي‌كند.
سند پايه‌اي ديگر مربوط به شاعر قرن هيجده تركمن غايب نظر غايبي است كه براي استخلاص تعدادي شاعر و نوازنده از مجازات مرگ، در پيشگاه امير بخارا شعر معروف خود را با مضمون ذيل قرائت كرد:
ساز بيله صحبتي يامان دييمأنگ‌لر
آدام حوّا دنيأ ايننده باردير
ترجمه:
ساز و آواز را منكر نشويد
كه قدمتي تا خلق آدم و حوّا دارد

همانگونه كه پيشتر گفتيم تحقيقات علمي در خصوص ريشه و مضاي تاريخي كلمه «دوتار» به نتايج قطعي‌ نرسيده است. چنانچه به ريشه‌شناسي مردمي دوتار رجوع كنيم با دو ديدگاه مواجه مي‌شويم:
ديدگاه اول اعتقاد دارد اين كلمه از دو واژه فارسي «دو» و «تار» تشكيل شده است. همانند سرتار و چهار تار رايج در نزد اقوام تاجيك و اُزبك. ديدگاه دوم «دوتار» را يك واژه اصيل تركمني مي داند.
اگر در آن دقيق شويم كلمه دوتار در واقع تركيبي از كلمه توت و تار است. در واقع دوتار از چوب درخت توت ساخته شده و به آن تار وصل مي‌شده است. به همين خاطر نيز پيشينيان ما اصطلاح «توت‌تار» را بر آن نهاده‌اند كه به مرور زمان اين اصطلاح در محاوره عامّه بصورت دوتار شكل گرفته و ماندگار شده است. آنگونه كه نوازندگان يادآوري مي‌كنند و موسيقي‌دانان به آن معتقد هستند بعدها تغييراتي در شكل و فرم نت‌ها در دوتار پديد آمد. دوتار نه تنها در ميان مردم تركمن بلكه در ميان ازبك‌ها، تاجيك‌ها، قرقيز‌ها، قره‌قالپاق‌ها نيز به عنون ساز ملّي شناخته مي‌شود.
صرفنظر از اين كه در ميان اقوام مختلف تحت اسامي دُومبرا، كوموز، تامبور، چونگگور و مانند آن از آن ياد شده است. امّا همه اين نام‌ها در واقع از خانواده دوتار بوده و با هم هم‌خانواده هستند. هر چند در ميان ما تركمن‌ها كلمه دوتار كاربرد‌ وسيع دارد امّا اين تنها نامي نيست كه بر آن گذاشته‌اند. در زبان برخي طايفه و تيره‌هاي تركمن (در گويش طايفه يموت) اصطلاح «تامديرا» به معني دوتار مورد استعمال فراوان دارد. كلماتي نظير «تامديرا» «تامديراچي» در واقع مترادف كلمات «دوتار» و «دوتارچي» موجود در زبان ادبي ما هستند.
امّا اصطلاح «تامديرا» چگونه به وجود آمده است؟ در اين خصوص نيز دو ديدگاه وجود دارد: ديدگاه نخست اين اصطلاح را اينگونه معني مي‌كند «چيزي كه در تنور پخته شده باشد» تنور را در تركمني «تامدير» گويند. سازنده دوتار قطعه‌ چوب‌هاي توت را كه به منظور ساختن دوتار بريده ابتدا در سايه خوابانده سپس آنرا در بخار و گرماي تنور «تامدير» خشك مي‌كند. به همين خاطر به دوتار «تامديرا» گفته مي‌شود. ديدگاه دوم بيانگر صدايي است كه از آن برمي‌خيزد. مردم قزاق و قرقيز به ساز ملّي خود كه شبيه دوتار تركمني است اصطلاحاً «دومبرا» مي‌گويند. بنظر مي‌رسد اين اصطلاح نه براي توضيح چگونگي شكل‌گيري آن بلكه صرفاً براي توضيح نوع آواز صادر شده از اين ابزار بكار رفته است.
دوممور ـ دوممور، ديم‌مير ـ ديم‌مير.
در نتيجه اصطلاح «تامديرا» نيز كه بنظر مي‌رسد از آواي «تيم‌مير ـ تيم‌مير، تام‌مير ـ تام‌مير» صادر شده از دوتار و در روندي مشابه با «دُومبرا» شكل گرفته است با اين اصطلاح ريشه مشتركي داشته باشد. بنظر مي‌رسد از ميان اين ديدگاه‌ها، ديدگاه دوم به حقيقت نزديك‌تر باشد.

منبع
كتاب: آواي دوتار صداي مردم ماست، نوشته: ع. احمدوف، انتشارات تركمنستان 1986

amir0172
Friday 27 August 2010, 11:53 PM
ساختمان دوتار ساده است. امّا نوع کیفیّت صدای دوتار به نوازنده آن بستگی نداشته، بلکه در يک درجه مشخّص بستگی به استادی دارد که آن را می سازد. ساختمان دوتار مھارت و فنون کاملی را طلب می کند. دوتار اساساً از چوب درختان توت و زردآلو (بخش کدو شکل آن از چوب توت دسته آن از چوب زردآلو) ساخته می شود. آن عبارت از سه قسمت می باشد. آن قسمتھا به زبان ساده، بخش کدو شکل، دسته و درب بخش کدو شکل آن می باشد. وظیفه بخش کدو شکل عبارت است از به طنین انداختن و تقويّت صداھائیکه از ارتعاش تارھا تولید می شود. بخش کدو شکل بصورت مخصوص خود ساخته می شود. امّا بستگی به چوب و خواست اوستايی که آنرا می سازد می تواند بزرگ، متوسّط و کوچک باشد. کیفیّت طنین صدای دوتار در زير و بم بودن آن بستگی به ساختمان بخش کدوئی شکل آن دارد. اگر خواست نوازنده، جھت تولید صدای گنگ و بم طنین دار باشد، در اين صورت اوستا ديواره ھای بخش کدوئی شکل دوتار را نازکتر درست میکند. جھت تولید صدای زير، کشش دار، ديواره ھای آنرا کمی ضخیم تر می سازند. جھت تولید صدای ملفوظ با تناژ قوی که از درون بخش کدوئی شکل دوتار بر می خیزد، بستگی به ساختمان درب آن دارد. تعداد شانزده تا از سوراخچه ھای کوچکی که بر روی درب آن تعبیه شده است، جھت تنظیم صدای دوتار می باشد. روی دسته دوتار پرده ھا، تار و کلید کنترل تار قرار گرفته است. وظیفه تار ھائیکه بر اثر حرکات و ضربات گوناگون دست به ارتعاش در می آيد عبارت است از تولید صدای خواسته شده که نوازنده با استفاده از پرده ھای دوتار يعنی گرفتن طول سیم دوتار بر روی پرده ھا صدای مولّده را تیمار داده در جريانھای صوتی مختلف می تواند جاری سازد. به عبارت ساده تر آھنگ بنوازد و بسازد.
در زمانھای قديم تارھای دوتار را از زه (روده حیوانی) درست می کرده اند. بعدھا اين زه جای خود را به ابريشم داده است) دو خط طرفین دسته دوتار که از قديم باقی مانده است، به منظور بستن گره ھای زه بوده است. در حال حاضر از اوايل قرن بیستم تارھای سیمی مورد استفاده قرار می گیرد. تارھائیکه روی دوتار قرار دارند از ناحیّه بیرونی ته بخش کدوئی شکل آن که بصورت گیره معمولاً از شاخ حیوانی آنرا درست می کنند و به آن بزبان ترکمنی «بوينوز» گفته می شود، محکم گره می خورد. سر ديگر اين تارھا به دسته آن که کلید کنترل تارھا در آن قرار دارند و بزبان ترکمنی به آن «قولاق» گفته می شود، می پیچانند. نقش قولاقھا به کوک انداختن و تنظیم گام صوتی آن می باشد. در ھنگام کوک دوتار جھت ھمآهنگی ھرچه بھتر آن، کلیدھای کنترل را کمی بالاتر از دسته قرار می دھند. به ھمین جھت اوستائی که در روی دوتار دو تا برجستگی مخصوصی را در نظر می گیرند، يکی از آنھا در نزديک کلیدھای کنترل که به آن بوينوز يا «شیطان اشک» و ديگری را روی درب بخش کدوئی شکل قرار می دھند که به آن «اشک» که در فارسی معادل با «خرک» می باشد، نامیده می شود. برای اينکه تارھا محکم و کلیدھای کنترل شل نگردد بالای «شیطان اشک» پرده ای را قرار می دھند که به آن «شیطان پرده» گفته می شود.



You can see links before reply
You can see links before reply

You can see links before reply

amir0172
Friday 27 August 2010, 11:56 PM
ترکمن ها به کسانی که همراه با ساز خود آواز می خوانند و بیان کننده ی شادیها، دردها، آمال و آرزوهای قوم خود هستند بخشی می گویند.
محققین درباره ریشه بخشی نظراتی داده اند از جمله اینکه: بخشی در ایام اویغورها به کسانی اطلاق می شد که بتواند خط اویغوری را بخواند و در زبان چینی از واژه ی پاکشی گرفته شده است به معنی کسی که حالات شمن به خود بگیرد.
بخشی ها آن زمان که خط و کتابت نبود، نخستین کسانی بودند که رسالت انتقال حرکت های تاریخی، فرهنگی و داستان های مربوط به قوم خود را به عهده داشتند. نخستین این طایفه را باباقورد پیشگوی افسانه ای دوره ی اوغوز می دانند که با قوپوز/ دوتار خود، داستان ها و روایات دوره ی اوغوز را به آیندگان منتقل کرده است. در آن زمان کسانی را که هم می خواندند و هم می نواختند با نام اوزان هم می شناختند.

بخشی ها دو گروه بودند:
1- خلق بخشی سی / بخشی های مردمی، یعنی کسانی که هنر خود را در خدمت مردم قرار داده اند.
2- خان بخشی سی: یعنی بخشی هایی که در خدمت خان ها بودند.

بر این اساس سازهای ترکمنی نیز که مقام خوانده می شود، دو گونه است:
1- خلق مقامی
2- خان مقامی
و در حدود 500 مقام مقام در موسیقی ترکمن شناخته شده است.

You can see links before reply

amir0172
Saturday 28 August 2010, 12:02 AM
سالها پیش بود ، یول آمان آقا در یكی از روستاهای دور دست تركمن صحرا زندگی می كرد. او همیشه آرزو داشت عروسی تنها فرزندش با شكوه هر چه بیشتر برگزار شود تا خاطره این عروسی تا سالها نزد مردم تركمن صحرا باقی بماند و بالاخره روزی از روزها وقت عروسی فرا رسید.
عروسی، شادمانی را به روستا هدیه آورده بود و لبخند و شادی در جای جای ده روییده بود. مردم روستاهای اطراف نیز بدور از بدبختی ها و گرفتاریهای خود، شاد و خندان و با قلبی آكنده از مهر و محبت خود به یول آمان آقا، به محل عروسی روی آورده بودند، یول آمان آقا، یاش اولی ده، با لباس فاخر و هیكل تنومند خود و با كلاه پوست برازنده اش، در جلو ی خانه ایستاده بود و با قیافه ای شاد و خندان به مهمانان خوش آمد می گفت و از ابراز مهر و محبت متقابل خود به آنان، كوتاهی نمی كرد.
یول آمان آقا مرد خیر و نیكو كاری بود و او به عنوان ریش سفید محل، بسیار ی از گرفتاریهای مردم آن دیار را حل و فصل می كرد و امروز حضور انبوه مهمانان، گواه بر قدردانی و پاسخگویی آنان به محبتهای او بود. هنوز تا غروب آفتاب وقت بود و بدون شك مردم آبادی، از این عروسی و حضور مهمانان زیاد و سرور و شادمانی این محفل خاطره ها بیاد اندوخته می كردند و یول آمان آقا هم همین را می خواست.
در آن طرف آلاچیق، دیگ های غذا بر اجاق ها سوار بود و در میان دود آن، زنان آبادی غذای شب كه غذای محلی چكدیرمه بود، تهیه می دیدند و اسبان تیز تك نیز در اطراف آن محل به میخ بسته شده بودند و توسط مربیان خود برای مسابقه فردای آن روز آماده می شدند و از دود اجاق ها و بوی روغن و پیاز داغ، بی تابی می كردند.
پهلوانان كه در بین توده مردم از احترام خاصی برخوردارند، توسط میزبانان به محل های مناسبی هدایت می شدند تا آنطوریكه شایسته آنان است پذیرایی شوند. اینك آفتاب آخرین توان خود را بر ماندن و تماشای این صحنه های شادی بخش به كار می برد، اما طاقت مقاومت را از دست داده و رفته رفته نورش رنگ می باخت سرخ می شد و خود را تسلیم تاریكی می كرد، از طرفی مردم ده تسلیم تاریكی نمی شدند و آنان شادی و نشاط خود را در كنار نور چراغ های كم سو ادامه می دادند. این محفل شادی، هنوز كامل نبود و صدای دوتار و آواز باخشی را طلب می نمود و بدین لحاظ همه چشم براه باخشی بودند.
با تاخیر باخشی كه تا به حال سابقه نداشت، لحظه ای بی تابی یول آمان آقا و دیگر میزبانان فرا رسید و از روی دلتنگی هر یك از آنان خبر باخشی را از دیگری می گرفت و این انتظار هر لحظه سنگین تر و كشنده تر می شد. در این موقع یول آمان آقا یك جوان سواركار را صدا زد و او را به دنبال بخشی روانه كرد و هنوز لحظه ای نگذشته بود كه آن دیگری را به دنبالش فرستاد. حال ناراحتی بر چهره یول آمان آقا كاملا نمایان بود. اخمهایش تو هم رفته و رگها و چین های صورتش متورم شده بود.
نبودن صدای دوتار، كه براحتی پرده تاریكی شب را به كنار زده و روشنایی را به مهمانان به ارمغان بیاورد، از هر طرف هویدا بود و مهمانان نیز كه اینك شام خورده و سرگرمی دیگری نداشتند، كاملا آماده شنیدن صدای دلنواز و اعجاب انگیز دوتار بودند و می بایست امشب صدای دوتار، دهكده كوچك آنان را روشن و دل دردمندان را با بیان حماسه پهلوانان و زیبایی طبیعت تسكین بخشد. اینك جای خالی نوازنده دوتار در هر گوشه این محفل و نزد همه حتی نزد كودكان و زنان كاملا مشهود بود و میهمانان گرچه شكمشان از غذای چرب چكدیرمه سیر شده بود، اما روحشان گرسنه بود و بی تابی می كردند.
می بایست صدای دل انگیز دوتار، تا صبح این خلاء سنگین را پر بكند. دوتار غذای روحی مردم است و بدین جهت كم كم از هر سو فریاد بر می آمد: « یول آمان آقا پس این نوازنده چی شد ؟ » این صداها همچون پتكی سنگین بر پیكر تنومند یول آمان آقا می نشست و او جز سكوت چیزی برای گفتن نداشت و فقط به نقطه ای از دهكده كوچك چشم دوخته و چشم براه نوازنده بود. در این موقع صدای پای اسبان همراه با نعره سواركاران در محل شنیده شد و صدای تیر اندازی و تهدید نیز بدنبال آن، در مقابل منزل یول آمان آقا، بگوش رسید. بله ، راهزنان و غارتگران بودند، آمده بودند تا غارت بكنند.
یول آمان آقا كه هرگز انتظار چنین كاری را نداشت نوازنده را فراموش كرد و در جایش میخكوب شد. دزدان در مقابل دیدگان او و در یك چشم بهم زدن خانه اش را غارت كردند و جیغ و داد زنان و كودكان را بجا گذاشته و رفتند. مردان آبادی و مهمانان نیز از آنجائیكه اسلحه بهمراه نداشتند، نمی توانستند در مقابل دزدان شرور و مسلح ، كاری از پیش ببرند.
یول آمان آقا تا به خود بجنبد و دسته ای از سواركاران را جور بكند، دزدان از آن محل رفته بودند. یول آمان آقا كه عروسی تنها پسرش به این راحتی به یاس و فغان و ناراحتی تبدیل شده بود، اسلحه بدست پیشاپیش مردان خود، سوار بر اسب چموش، آی دفل شد و بدنبال آنان به پیش تاخت و با قهر و غضبی كه تمام وجودش را فرا گرفته بود بلافاصله در آن سیاهی شب ناپدید گردید.
او غافل از اینكه راهزنان در پشت سیاهی تپه ای در خارج از ده كمین كرده بودند و می دانستند كه اگر یول آمان آقا زنده باشد، هرگز خواب و آسایش نخواهند داشت و او آنها را در هر كجای تركمن صحرا كه باشند ، گیر آورده و به سزایشان خواهد رساند.
راهزنان صدای پای اسبان تعقیب كننده كه یول آمان آقا با اسب آی دفل پیشاپیش آنان بود ، شنیدند و خود را برای هر رویدادی آماده كردند. دیری نپایید سواران به آن محل رسیدند و در حال عبور از كنار تپه بودند كه یكمرتبه صدای تیری از افراد دزدان شنیده شد. بدنبال آن آی دفل شیهه كشید و بعد صدای افتادن هیكل تنومند یول آمان آقا از اسب و ناله او در سكوت شب پیچید. دزدان دیگر جای ایستادن و تماشا كردن را جایز ندانسته به تاخت از آن محل دور شدند. در این موقع افراد یول آمان آقا بدور او حلقه زده و هیكل غرق در خون او را به آغوش گرفتند و پس از آن تعدادی از سواران به دنبال دزدان براه افتاده و تعدادی نیز زاری كنان جسد او را سوار بر آی دفل كرده و با خود به اوبه بردند.
جمعیت در انتظار ، با مشاهده كاروان كوچك سوگوار و دیدن جسد یول آمان آقا بر بالای اسب، شادیشان به ماتم تبدیل شد.
جیغ و فریاد زنان و كودكان و بستگان یول آمان آقا و دیگر مهمانان سر به فلك كشیده و فضای اوبه را پر كرد و بدین ترنیب عروسی به ماتم تبدیل شد.
در همین موقع نوازنده پیر ، سوار بر الاغ خود از راه رسید. او بار اول با دیدن فضای آكنده از گریه و فغان محیط فكر كرد ، كه عوضی آمده است، اما پس از لحظه ای با دبدن آدم های آشنا در آن محل و قدری تامل دانست كه اشتباه نیامده است. از اطرافیان پرس و جو كرد و جواب شنید. او با دوتارش آمده بود تا به جشن عروسی یول آمان آقا كه كلی به گردن مردم آن دیار حق داشت، شادی ببخشد و تا صبح آواز بخواند و مهمانان را مسرور نماید و در عین حال تاخیر دیر كرد خود را كه برای آنهم دلیل قانع كننده ای داشت جبران نماید، اما او با مشاهده این صحنه، بدون اینكه با كسی حرفی بزند، به بیرون از ده رفت و در بالای همان تپه ای كه ساعتی پیش یول آمان آقا در پای آن تپه بدست دزدان و نامردان غرق در خون شده بود، نشست. دوتارش را بدست گرفت و با سوز و دل ، در وصف این ماجرا ، آهنگ جدیدی به نام « اوچرادیم » را خلق كرد .
اینك سالها از این ماجرا می گذرد ، اما ساز و مقام « اوچرادیم » هر لحظه كه توسط هنرمندان نواخته می شود ، داستان تلخ یول آمان آقا و كشته شدن او و نامردی دزدان، راهزنان را برایمان زنده می كند.

BaBak_ParSian
Saturday 28 August 2010, 12:21 AM
درود - سپاس از اطلاعاتی که دادید

amir0172
Saturday 28 August 2010, 12:43 AM
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply

sarsabz
Saturday 28 August 2010, 05:04 PM
ممنون بابت اطلاعات خوبتون...
راستی مطمئنید که این دوتار نواز ها(جوون ترا و بچه ها) همه بخشی هستند؟... چون من یه تعریف های خاصی براش شنیدم... بخصوص از مرحوم حاج قربان توی این ترک:

You can see links before reply

saze_khasteh
Saturday 28 August 2010, 07:23 PM
دوتار نوازی ترکمن ها با دوتار نوازی قوچانی ها چه فرقی داره ؟...

amir0172
Saturday 28 August 2010, 09:45 PM
درود بر دوستان
چون ساز اصلی من دوتار نیست سر رشته ای در این مورد ندارم ولی نوازنده های دوتار در شهر ما هستند سوال هایتان را از انها خواهم پرسید چون خودم هم ترکمن هستم

farid_64
Tuesday 31 August 2010, 09:22 PM
با دوتار خراسان گویا فرق های داره