PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوال در مورد دستگاهای فلامنکو



Bide_Majnoon
Thursday 23 September 2010, 05:01 PM
درود فراوان بر دوستان فلامنکو کار

دوست داشتم با دستگاه های فلامنکو یا همون اسپانیش آشنا بشم و کلی هم تو سایت های مرتبط با گیتار گشتم ولی چیزی پیدا نکردم اگه شما لطف کنید درباره ساختار چندتا از مهم ترین این دستگاه ها توضیحی بدید بی نهایت سپاسگذارتون میشم.
پاینده باشید:am

Mohammad_ngml
Thursday 23 September 2010, 05:40 PM
سلام دوست عزیزم. اگه تو تاپیکهای همین سایت بگردی مطالبی در همین باره از دوست عزیزمون Atta-Flamenco‏ هست. ولی من در اولین فرصت که تونستم با pc‏ بیام سعی میکنم مطالبی بذارم

Bide_Majnoon
Friday 24 September 2010, 07:38 AM
من که مطلبی در ارتباط با این موضوع پیدا نکردم اگه ممکنه تو همین تاپیک توضیح بدید شاید دیگران هم دوست داشته باشن بدونن این طوری سریع تر پیدا می کنند.

rezalahiji
Friday 24 September 2010, 04:01 PM
شما از چه نظر می خواین آشنا شین؟ فقط می خوایین با اسامیش آشنا شین یا می خوایین نمونه کارا و ساختارشونم بشنوین؟

netmooteler
Friday 24 September 2010, 07:49 PM
درود

اطلاعاتی هس که شاید به درد فلامنکو کارای عزیز بخوره...


درآمدي بر معرفي دستگاه هاي فلامنكو



موسیقی فلامنکو جزیی از فرهنگ فلامنکوست که از سه عنصر اصلی آواز(El Cante) ، رقص (El Baile) و گیتار (El Toque) تشکیل می شود .
در این موسیقی مانند موسیقی هندی و ایرانی سبکها یا دستگاههای متنوع و متفاوتی دیده می شود که به اسپانیایی (Palo) و در زبان لاتین((Style و Form)) می گویند . البته کاربرد لغت توکه((Toque نیز در برخی متون دیده شده که در حقیقت غلط مصطلح است. زیرا (توکه) به معنای نوازندگی گیتار می باشد . چون معنای پالو در برگیرندة همه مفاهیم موسیقایی و فرهنگی مربوط به یک دستگاه خاص فلامنکوست و گویا تراز لغاتی مانند سبک و دستگاه و فرم می باشد ، ما در بحث مان از همین لغت پالو استفاده خواهیم کرد .

چند تا از معروف ترین پالو های فلامنکو : سولِئا ، سگریا ، آلگریا ، فاندانگو ،بولریا ، و . . .

خصوصیات ویژه هر پالو از نظر محتوای اشعار آوازها ، تنالیته ای که دستگاه مربوطه و با توجه به محل بستن کاپو (Capo ) روی دسته گیتار در آن اجرا می شود ، توالی آکوردها و راسگوادوهایی که برای بیان آن آکورد ها تنظیم می شوند و از همه مهم تر ، کمپاس (Compas) مربوط به آن پالو ، با دیگر پالوها تفاوت دارد .

کمپاس در حقیقت الگوی ریتمیکی شامل دوره های تکرار شونده ای از ضرب ها و تاکیدها و ضد ضرب ها است که با نظم خاصی تکرار می شوند . این دوره های ریتمیک تکرار شونده همراه با ویژگیهای تکنیکی و ملودیک و هارمونیک ، در ترکیب با یکدیگر تعداد زیادی ساختار متنوع موسیقایی و ریتمیک پدید می آورند که به آنها توکه (Toque) یا( قطعه) می گویند .

برای درک عمیق و دقیق پالوهای گوناگون ، لازم است که ابتدا زمینه فرهنگی و سنتی و موسیقایی هر یک به درستی بررسی و شناخته شود که در یک گروه بندی کلی به عناصر زیر توجه می کنیم :

1-مود (Mood) یا حسی که پالوی مربوطه القا می کند (مانند فاندانگوFandango(رقصی)،سولِئاSo lea (تسلی بخش)، بولِریاس Bulerias (مفرح و ...)

2-گروه جملات ملوديکی که فالسِتا (Falseta) نامیده می شوند و مادر هر پالو شاهد فالستا های خاص آن پالو می باشیم که علامت مشخصه و ویژگی اش محسوب می گردد .

3-ارتباط و مشابهت بین پالوهای نزدیک به هم

4-سنتهای فرهنگی تاثیر گذار بر یک پالو (مانند فاروکا(Farruca) که یک رقص مردانه است) .


پالوهای فلامنکو از نظر نوع احساسی که به شنونده منتقل می کنند با هم تفاوت دارند و این تفاوت حسی نیز جزء خصوصیات هر پالوست که باعث شناخت شخصیت ویژه آن می شود . فاکتور حس و درک درونی در حقیقت مهمترین عنصر موسیقی فلامنکوست که در همه جای فلامنکو تحت تعبیر دوئِنده (Duende) جاریست که خود نیازمند بحث مفصل و جداگانه ای می باشد . نمود تاثیر و اهمیت دوئنده از آنجا پیداست که مهمترین و عمومی ترین تقسیم بندی پالوهای فلامنکو بر اساس تعریف حسی صورت می گیرد . البته تقسیم بندیهای دیگری بر اساس ریتم و کمپاس و منشاء پیدایش پالو و غیره صورت گرفته ، ولی تقسیم بندی آتی از مقبولیت و اعتبار بیشتری برخوردار است .

بر اساس تقسیم بندی ديگري كه سنتی تر است ،اصلی ترین پالوهای فلامنکو عبارتند از تونا (Tona) سوِلئا (Solea) ، فاندانگو (Fandango) و سگيریّا (Seguiriya) . این چهار پالو که همگی به گروه کانته حوندو تعلق دارند ، اصیل ترین پالوهای فلامنکو محسوب می شوند که تقریبا تمامی پالوهای سنتي فلامنکو از آنها مشتق می شوند.

در ادامه در مورد اولین و معروفترین پالو (دستگاه) فلامنکو بحث می کنیم
...

netmooteler
Friday 24 September 2010, 08:19 PM
دستگاه سولئارس ( سولئا)

تاريخچه
ريشة لغت سولئارس از كلمة اسپانيايي Soledad به معناي « تنهايي و انزوا و دلتنگي » مي باشد كه خود آن نيز از لغت لاتين Solitas يا Solitatis به همان معنا ، گرفته شده است. اگر چه برخي از نظريات جديدتر دلالت بر انتساب كلمة سولئارس به فعلSolear به معني« آفتاب دادن يا چيزي را در مقابل خورشيد نهادن » ، دارند .
اين دستگاه را مادر فلامنكو مي دانند ؛ چرا كه يكي از دستگاههاي پايه فلامنكو بوده ، كمپاس 12 ضربي آن اساس ساختار بسياري از دستگاههاي ديگر فلامنكو از قبيل آلگرياس ، بولرياس ، كانتينياس ، ميرابراس ، رومِراس ، روساس و كاراكولِس محسوب مي شود .


شكوه و زيبايي ، غناي ملوديك و عمق احساسات نهفته در سولئارس سبب مي شود تا غالب هنرمندان مايل به اجراي اثر در اين دستگاه باشند . در واقع سولئارس از آنجا كه هر سه عنصر رقص (Baile) ، آواز(Cante ) و گيتار(‍Toque ) را درهنر فلامنكو به بهترين وجهي بيان مي كند ، از يك نقش مركزي برخوردار است. اين دستگاه قديمي عليرغم تغييرات زيادي كه در هنر فلامنكو بوجود آمده اصالت خود را حفظ كرده و دست نخورده باقي مانده است و ريتم هاي جــدي و بــاعظمتش، هنوز هم احساسات غم انگيز و پر حرارت را باخلوص تمام بيان مي كنند .
منشاء سولئارس مانند بيشتر پالوهاي فلامنكو به علت عدم وجود منابع مستند و موثق ، در هاله اي از ابهام و ترديد قرار گرفته .
براساس نظر بعضي از فلامنكولوژيست ها ، سولئارس از يك رقص قديمي ناحية كاديز ( Cadiz ) به نام حالئو ( Jaleo ) يا چوفلا(Chufla) و آوازهاي همراه آن مشتق شده است . اين رقص، آواز بسيار شاد و سرزنده اي داشت و در نيمة قرن نوزدهم ميلادي بسيار پرطرفدار بود . عده اي نيز كانيا ( Cana ) و پولو ( Polo ) را به عنوان اجداد سولئارس مي شناسند ؛ در حاليكه برخي ديگر منشاء آن را با پالوهاي توناس(Tonas) و سگيريّاس(Sguiriyas) يكي مي دانند . ملودي هاي سولئارس تشابهات حسي زيادي با ملودي هاي باستاني مورها دارد و البته نبايد تأثير بارز و فراوان كولي ها را هم فراموش كرد .
قديمي ترين اطلاعات راجع به وجود سولئارس ، به نيمة قرن نوزدهم ميلادي باز مي گردد كه منطقة كاديز(Cadiz) ، تريانا ( Triana )و سويل ( Sevilla ) را به عنوان مراكز رشد و تكامل اين سبك معرفي كرده اند.
سولئارس دوران طلايي خود را در ربع پاياني قرن نوزدهم طي كرد . در آن دوره كه «كافه هاي كانتانته» متولد شدند ، هنرمندان فلامنكو مجال و عرصه اي براي عرضه بدون واسطه و آزادانة هنر خويش به عموم مردم يافتند . در اين كافه ها هر هنرمندي مي توانست براي مردمي كه مشغول خوردن و نوشيدن و وقت گذراني بودند ، بخواند ، بنوازد و يا برقصد . بيشتر سبكها يا ملوديهاي سولئارس كه امروزه به ما رسيده ، خلق هنرمندان آن دوره است .
<>در سالهاي آغازين قرن بيستم پالوهايي مانند مالاگنيا ، تارانتاس و كارتاژنراس توجه مردم را جلب كرد و جاي سولئارس را گرفت . در ادامة اين روند هنگامي كه فلامنكوي اُپرايي (Opera Flamenco) به وجود آمد ، پالوهاي شادتر و سطحي تري چون فاندانگو و بولرياس و گِئاحيراس پرطرفدار شدند و تعداد هنرمنداني كه به سولئارس مي پرداختند كاهش يافت.

Bide_Majnoon
Saturday 25 September 2010, 04:13 PM
ممنون از اطلاعات مفیدی که دادید واقعا جالب بود. فقط یه چیزی این Solear فواصل بین درجات گامش چه طوریه؟؟

mohsen1706
Saturday 25 September 2010, 04:33 PM
سلام دوست عزیز شما یه سوالی پرسیدید که جوابش خیلی مفصل و پیچیدست. ومن سعی میکنم مطالبی رو که دارم اینجا بزارم تا شاید یه چیزایی دستگیرتون بشه.

در ادامه فرمایشات netmooteler (You can see links before reply) عزیز:

در سولئارس ساختار آواز از تنوع زيادي برخوردار است كه يكي از پر استفاده ترين انواع آن فرم كوپلا(Copla) مي باشد . كوپلا در حقيقت ، بند يا قطعه شعري مركب از سه يا چهار بيت ( و گاهي بيشتر) است كه اين ابيات به دو بخش به صورت « سؤال / جواب » تفكيك مي شوند.
بخش اول يعني « سؤال » شامل يك يا دو بيت شعر است كه در بعضي موارد در صورت نياز تكرار مي شود . « جواب » اين بخش خود از يكي دو بيت شعر ديگر (وگاهي همان اشعار بخش سؤال ) تشكيل مي شود كه داراي توالي آكورد خاصي بنام كامبيو (Cambio) مي باشد كه متفاوت از بخش «سؤال» است. كامبيو در حقيقت گريز كوتاهي به گام ماژور همسايه گام اصلي مي باشد .
توجه : « كامبيو » در آواز در حقيقت نوعي «جملة حل شونده» است
معمولا كوپلاي آواز تعيين كنندة تم كمپاس هاي اول و دوم ( يا فقط اول ) ، به عنوان جمله «سؤال» ، و در ادامه يك جمله «جواب» براي آن است . اين وضعيت در يك دورة دو كمپاسي تكرار مي شود. اين ساختار بطور وسيعي در بولر ياس نيز كاربرد دارد كه در جاي خود بحث خواهد شد.
كمپاس آوازي باريتم 4/6 و 2/3 بصورت زير بيان مي شود :


You can see links before reply (You can see links before reply)

از نظر ملودي ، ضرب 12 غالباً بصورت سكوت يا بسيار آهسته اجرا مي شود تا هم ملودي آغاز شونده در ضرب هاي1 و 2 جلوه كافي داشته باشد و هم اينكه قدرت بيان تاكيدي در ضرب 3 به اوج خود برسد .
در ميزان دوم كمپاس مثال بالا ، ضرب 6 نيز همين اثر را ايجاد مي كند ؛ با اين تفاوت كه تاكيدات قوي روي ضرب هاي 7 و 8 و 10 واقع شده اند . در اينجا ، كامبيو گريز كوچكي به گام « دو ماژور» همسايه در قسمت «جواب» مي باشد .

»» رقص در سولئارس
مي توان گفت سولئارس مهمترين و زيبا ترين رقص هاي فلامنكو است كه امروزه آن را به عنوان يكي از پر معناترين رقص ها نيز مي شناسند . اين رقص بسيار موقر و سنگين است و از آنجا كه داراي حركات بسيار لطيف و نرم ( مانند حركات نرم بازوها ، حركات موجي ران ها و حركات قوسي كمر ) مي باشد – كه اهميت خاصي در اجراهاي سولئارس دارند – طبيعت زنانه يا فمي نين Feminine) ( دارد و بيشتر براي اجرا توسط رقاصه هاي فلامنكو يا بايلائوراس (Bailaoras) مناسب مي باشد.
به نظر برخي از متخصصين فلامنكو، در رقص سولئارس بايد جلوي استفاده بي رويه از ضربات پاشنه پا يا تاكونِئو(Taconeo) گرفته شود. ولي عليرغم اين نظر، هنور هم اسكوبيّا (Scobilla) ،كه شامل افزايش پيش رونده سرعت و پيچيدگي ساپاتئادو (Zapateado) در بخش مركزي رقص است، يكي از عناصر اصلي ساختار رقص سولئارس مي باشد.
يا مادا يا سيه رِّه (كه قبلاً معرفي شد ) ،در حقيقت ترجيع بندي است كه جهت تمايز و مشخص كردن بخش هاي مختلف رقص استفاده مي شود . معمولا قسمتي از رقص سولئارس به اجراي يك تاكونئو با ريتم4/3 در يك دورة 12 ضربي ، به صورت «سؤال / جواب» اختصاص دارد.
خاتمة رقص سولئارس نيز با يك قطعه بولرياس،كه سرعتش از يك بولرياس معمولي بيشتر است، مشخص مي شود.

mohsen1706
Saturday 25 September 2010, 04:35 PM
برای آشنایی بیشتر و به دور از پیچیدگی ، ابتدا به ذکر فهرست وار نامهای پالوها بر اساس دو نوع تقسیم بندی اخیرالذکر می پردازیم و سپس در آینده پالوهای مهم را با شرح و تفصیلات معرفی خواهيم كرد .
الف)تقسیم بندی حسي پالوها :

1- گروه کانته گرانده يا كانته حوندو :
شامل :

کانیا (Cana) ، پولو (Polo) ، سرّاناس (Serranas) ، سگیریّاس (Seguiriyas) ، سولِئارِس (Soleares) .
نكته :
همه این پالوها رقص و آواز دارند ، به جز سرّاناس که رقص ندارد . همه پالوهای گروه کانته گرانده جزء گروه کانته حوندو نیز می باشند .

2- گروه كانته اینترمدیو :
شامل :
کارتاژِنِرا (Cartagenera) ، فاندانگوس گرانده (Fandangos Grande)، گرانائیناس (Granadinas) ، حابِراس (Jabras) ، لیبیاناس (Livianas) ، مالاگنيا فلامنکا (Malaguena Flamenca) ، مالاگنيا رخیونالِس (Malaguena Regionales) ، پِتِنِراس (Peteneras)، روندنیا (Rondena) ، تارانتاس (Tarantas) ، تارانتوس (Tarantos) ، تی يِنتوس (Tientos) .
نكته :
تمامی پالوهای این گروه به جز روندنیا آواز دارند و رقص با پالوهای کارتاژنرا ، لیبیاناس ، مالاگینا رخيونالس ، پتنراس ، تارانتوس و تی ينتوس انجام می شود .

3- گروه كانته چیکو :
شامل :
آلبوره آس (Alboreas) ، آلِگریاس (Alegrias) ، بولِرو (Bolero) ، بولِریاس (Bulerias) ، کاراکولِس (Caracoles) ، چوفلاس (Chuflas) ، کُلُمبیاناس (Colombianas) ، دانسا مورا (Danza Mora) ، فاندانگوس دِ اوئِلوا (Fandangos de Huelva) ، فارّوکا (Farruca) ، گارّوتین (Garrotin) ، میلونگا (Milonga) ، میرابراس (Mirabras) ، رومِراس (Romeras) ، رومبا (Rumba) ، سوِیّاناس (Serillanas) ، تانگوس (Tangos) ، تانگيّوس (Tanguillos) ، بِردیالِسVerdiades) (، بیتو (Vito)، سَمبرا (Zambra) ، ساپاتِئادو (Zapateado) و سورونگو (Zorongo) .
نكته :
پالوی دانسامورا در این گروه فاقد کمپاس بوده ، توکه لیبره (توکه آزاد) محسوب می گردد و رقص و آواز ندارد . پالوهای بولِرو و ساپاتِئادو آواز ندارند، و پالوهای میلونگا و سورونگو هم فاقد اجرای رقص اند .

تقسیم بندی اخیر بسیار سنتی و حسی و فاقد مبانی موسیقایی است . یکی از فاکتورهای دخیل در این گروه بندی، منشاء پيدايش پالوست که آیا خاستگاه آن در کولیها ست یا خیر؟ عدم وجود مبناي خاص و موثقي براي اين گروه بندي به طوري كه مورد توافق همگان باشد ، سبب شده تا تنوعاتي در همين نوع دسته بندي مشاهده شود .به طور مثال برخي از فلامنكولوژيست ها پالو هاي پتنراس ، فاندانگوس گرانده ، تي ينتوس و مالاگِنيا را نيز جزء گروه كانته حوندو (گرانده) مي شمارند .

ب) تقسیم بندی بر اساس منشاء و كمپاس پالو :
در اين نوع دسته بندي سنتی پالو ها علاوه بر در نظر گرفتن منشا پیدایش پالو ، به الگوهای ریتمیک آن نیز بها داده شده است و مبنای گروه بندی قرار گرفته . توجه فرمائید :

1- پالوهای گروه تونا (Tona) (مشهور به آوازهای پالو سِکو Palo Seco)
»» دِبلا ( Debla)
»» مارتینِتِس (Martinetes)
»» کارسِلِراس (Carceleras)
»» سائِتاس (Saetas)
»» تریّا Trilla))
»» توناس (Tonas)

2- پالوهای خانواده سولئا (12 ضربی)

»» آلبوره آ (Alborea)

»» بولریاس (Bulerias)

»» کانیا و پولو Cana y Polo) ) (که شبيه هم اند)
»» گروه کانتینياس Cantinas شامل :
»» آلگرياس ( Alegrias)
»» کاراکولِس (Caracoles)
»» میرابراس (Mirabras)
««رومِراس ( Romeras)
»» برخی از انواع کانتینياس :
»» پِتِنِراس Peteneras
»» رومانس Romance
»» سولئا Solea

3- پالوهای مشتق از فاندانگو (Fandango)
فاندانگوس دِ اوئِلوا (Fandangos De Huelva)
فاندانگوس اوریِنتالِس (F. Orientales) (مربوط به شرق اندلس و مورسیا)
فاندانگوس آباندولائوس F.Abandolaos
»» بِرديالِس ( Verdiales)
»» روندنیاس ( Rondenas)
»» حابِراس ( Jaberas)
فاندانگوس لیبرِس F.Libres (فاقد الگوی ریتمیک)
»» گرانائیناس ( Granadinas)
»» مدیا گرانائینا ( Media Granaina)
»» مالاگِنیاس ( Malaguenas)

کانتِس دِلاس میناس Cantes de Las Minas(آوازهای مربوط به نواحی مينِرا) شامل:
مینرا (Minera) ، تارانتوس (Tarantos) ، تارانتاس (Tarantas) ، کارتاژنراس (Cartageneras) ، مورسیانا (Murciana) ، لِبانتیکا (Levantica) ، کانتِس دِ مادروگا (Cantes de Madruga)

فاندانگوس پِرسونالِس F. Personales (که توسط برخی از نوازندگان پدید آمده اند و به نام خودشان ثبت شده .)

4- پالوهای سِگیرياس (Seguiriyas)
»» کابالِس ( Cabales)
»» لیبياناس ( Livianas)
»» سگیریّاس ( Segairiyas)
»» سِرّانا ( Serrana)

5- پالوهای با ریتم تانگو (Tango) 4/4
فارّوکا (Farruca)
گارّوتین (Garrotin)
ماریاناس ( Marianas)
تارانتوس (Tarantos) (مخصوص اجرای رقص)
تی یِنتوس (Tientos)
تانگیّوس Tanguillos))
تانگو ( Tango)

6-پالوهای ایدا یی وُوئِلتا (Ida y Vuelta)

سایر پالوهائی که دارای ریتم تانگو هستند ولی ریشه آمریکای لاتین دارند در این گروه جای می گیرند .
»» کلمبياناس (Colombianas)
»» گِئاحیراس ( (Guajiras
»» رومبا ( Rumba)
»» بیدالیتاس ( Vidalitas)

7-پالوهایی که به هیچ گروهی تعلق ندارند.
شامل :

»» کامپانیّه روس ( (Campanilleros
»» بامبِرا (Bambera)
»» سِویّاناس (Serillanas)
»» ناناس (Nanas )
»» سَمبرا (Zambra )
»» سورونگو (Zorongo)

پالوهایی که فهرست وار معرفی شده اند ، تقریبا تمامی پالوهای اصلی و فرعی فلامنکو را شامل می شوند . این پالوها را به شیوه های دیگر مانند در نظر گرفتن فاکتورهای ریتم و کمپاس ، جغرافیا و منشا پیدایش ، میزان مشابهت به هم ، هارموني و . . . دسته بندی کرده اند که به جهت جلوگیری از شلوغی بحث ، پیگیری آن را به آینده موکول می کنیم .

mohsen1706
Saturday 25 September 2010, 04:37 PM
يك نكته در مورد نحوة نام گذاري پالوها
شايد اين سؤال به ذهنتان رسيده باشد كه فرق سولئا با سولئارس ، يا سگيريّا با سگيريّاس و . . . در چيست؟

قاعدتاً و از لحاظ دستور زبان، سولئارس به كليه توكه ها ، رقص ها و كانته هايي اطلاق مي شود كه از كمپاس 12 ضربي و ساختار خاص سولئا تبعيت مي كنند و معناي جمع دارد.

ولي سولئا يك قطعه يا اجراي خاصي در زمان خاص است كه معناي مفرد را مي رساند . در عين حال قاعدة مذكور عموميت ندارد و در مورد پالوي فارّوكا مي بينيم كه جمع آن فارّوكاس نمي باشد .

به هر حال اين نحوة نام گذاري مربوط به املاي پيشينيان اين فرهنگ است كه چون ريشه در فرهنگ كولي ها دارد ، نبايد نظم و قانون خاصي را انتظار داشت . به جز در موارد معدودي مانند فارّوكا ، در بقيه موارد فرم مفرد و جمع پالوها به يك مفهوم و به جاي هم به كار مي روند( بولريا / بولرياس – آلگريا/ آلگرياس – فاندانگو/ فاندانگوس ) .

««سرعت(Tempo) و فضاي حسي(Mood) پالوها :

به طور سنتي هر يك از پالو هاي فلامنكو ، حس و حال مخصوص به خود را دارد كه در ارتباط با خصوصيات موسيقايي آن است . بهترين روش براي درك اين مفهوم ، گوش فرا دادن به آثار ضبط شدة سبك هاي مختلف آواز است . شما مي توانيد عمق درد و رنج و اندوه را در فضاي اين آوازها به درستي احساس كنيد ؛ همان گونه كه شور و هيجان زنده و خالص برخي از آنها باعث وجد و سرمستي شنونده مي شوند .

براي درك بهتر اين حس و حال ، علاوه بر تجربة شنيداري ، بد نيست كه هر هنرجو از حدود سرعت اجراي هر پالو مطلع باشد .

سرعت هايي كه در اين متن آورده شده اند ، صرفاً به عنوان يك راهنماي كلي اهميت دارند . در حقيقت سرعت اجراي اغلب پالو هاي فلامنكو بستگي به سير پيشرفت و نحوة اجراي آن فرم توسط هنرمندان ، در آن زمان و مكان خاص دارد . فلامنكو يك هنر محلي سنتي است كه ريشه در زندگي مردمي بي قانون دارد ؛ البته نه كاملاً بي قانون . كولي ها نيز در ميان خودشان قوانين غير مدوني داشتند كه سهل گيرانه و سليقه اي بود و اغلب محدود به هر خانواده مي شد .

به همين ترتيب در فلامنكوي سنتي ، معمولاً با قوانيني مواجه مي شويد كه چندان لازم الاجرا و غيرقابل تخطي به نظر نمي رسند(به جز كمپاس) . تا جايي كه در فلامنكوي مدرن ميزان رعايت اين قوانين سهل و ممتنع به كمترين حد مي رسد و دست هنرمند در بداهه پردازي و نوآوري كاملاً باز مي باشد .

آنچه كه در زير به صورت يك جدول در مورد سرعت و فضاي حسي هر دستگاه آمده است ، قانون نبوده و غير قابل تغيير نيست . با در نظر گرفتن اين طرح كلي و اوليه به عنوان مرجعي براي سرعت اجرا و فضاي حسي دستگاه ها ، نوآموزان مي توانند به درك بهتر و اجراي صحيح تر دستگاه ها - از نظر حسي و تكنيكي- برسند .

بايد در نظر داشت ، مهمترين عنصري كه نوازنده بايد توانايي ايجاد آن را به بهترين وجهي در شنونده داشته باشد ، حس موسيقايي قطعة نواخته شده است ، نه شگفتي ناشي از اراية تكنيك برتر .




سـرعت

(ضربه در دقيقه)

پالو

فضاي حسي

230

بولِرياس

مخصوص جشن و سرور ، فرح آور ، طنز آميز ، آميخته با لودگي

220







چوفلا

مخصوص جشن و سرور ، طنز آميز و سرخوشانه ، خود جوش

210





200

رومبا

مخصوص جشن و سرور ، فرح آور ، اغواگرانه ، با حس و حال كوبايي



سَمبرا

مخصوص جشن و سرور ، فرح آور

190





180

گِئاحيراس

گستاخانه ، اغواگرانه ، با حس و حال كوبايي



آلگرياس

شادمانه ، نشاط آور ، مخصوص مجالس و ميهمانيها

170







كلمبياناس

مخصوص مجالس و ميهماني ها ، لذت بخش

160

سِويّاناس

مخصوص جشن و سرور ، رقص سنتي محلي



فاندانگوس دِ اوئِلوا

مخصوص جشن و سرور ، رقص سنتي محلي

150

تارانتوس

تيره و جانگداز ، مصيبت بار ، سوگوارانه ، اندوه آور ، هجر آميز



ساپاتِئادو

خود نمايانه ، پر زرق و برق ، به چابكي

140

بِرديالِس

مخصوص جشن و سرور ، رقص سنتي محلي



مالاگِنياس

مخصوص جشن و سرور ، سرخوشانه

130

تانگوس

مخصوص جشن و سرور ، شورانگيز ، شادي آور ، سرزنده



گارّوتين

پر احساس ، لذت بخش ، گستاخانه ، شاد و سرخوش

120

سگيريّاس

سوگوارانه ، اندوه آور و غم بار ، حسي از مرگ و فقدان



سولِئارِس

درون گرايانه ، تنهايي ، بيان آرزو ها

110

فارّوكا

مردانه و خشن ، دراماتيك(نمايشي) ، خرامانه ، منضبط

100







پِتِنِراس

حزين ، اندوه آور ، سوگوارانه ، ياد آور مراسم تدفين

90





80

تي يِنتوس

جدي ، باوقار ، شكوهمند ، نفساني



در ادامه به معرفی برخي از پالوهای مهم و اصلی فلامنکو از جنبه های گوناگوني مانند وجه تسميه ، منشاء ، ساختار كمپاس ، مشابهت ها و ساير ويژگيهاي آن پالو خواهيم پرداخت .

mohsen1706
Saturday 25 September 2010, 04:47 PM
یا میتونید این مطالبو بخونید


تئوري موسيقي پايه براي فلامنكو
قسمت اول

آنچه كه در پيش رو داريد ، مقدمة مختصري در مورد تئوري موسيقي كاربردي در فلامنكو مي باشد . مطالب آتي با فرض اينكه خواننده اطلاعات اولية مباحث نظري موسيقي را بر مبناي حداقلي كه در مقالة « نت و ريتم خواني در فلامنكو » از همين قلم در سايت آورده ايم ، داراست ، تهيه و تنظيم شده است.

1»» تئوري پايه
شالودة موسيقي فلامنكو بر رابطة فواصل در گامهاي كروماتيك بنا شده ، كه شامل كليه نتهايي است كه در گيتار موجود مي باشد . فاصلة اصلي مورد نظر ، فاصلة نيم پرده اي است . اين فاصله (نيم پرده) تفاوت فركانس صداي توليد شده از يك فرِت Fret به فرت ديگر (قبلي يا بعدي) روي دستة گيتار مي باشد . اگر نسبت به فرت مبدأ ، يك فرت به سمت سر دستة گيتار برويم ، صدا بم تر (فركانس پايين تر) و اگر به سمت بدنة گيتار برويم ، صدا زيرتر (فركانس پايين تر) خواهد بود .
فاصلة مهم ديگر ، اكتاو يا هنگام است . اين فاصله را بروي هر سيم گيتار از محل اتصال آن روي بدنه ، كه پل يا تيغة خرك نام دارد ، تا تكيه گاه سيم در سردسته كه تيـغة سردسته نام دارد ، مي توان پيدا كرد . فاصلة يك اكتاو با هرنتي كه شروع شود به همان نت نيز ختم مي شود ، ولي نت انتهايي داراي فركانس متفاوتي خواهد بود (زيرتر است).
معمولاً گيتار را براساس فركانس نت لا ( A=440Cps ) ، يعني پنجمين فرت سيم آزادِ مي (E) ، كوك مي كنند . به هر حال بايد به خاطر داشته باشيد كه در گيتار فلامنكو ، كليه مباحث و نظريات براساس محل بستن كاپو Capo يا سِخيّا Cejilla مي باشد . اين وسيله كه در فارسي باره بند نام دارد ، در حقيقت با تغيير محل تيغة سر دسته ، صداي كليه نت ها را زير تر مي كند (كوك گيتار را بدون دست زدن و تغيير گوشيها ، بالاتر مي برد ) . معمولاً با بستن كاپو ، تغييري در وضعيت نت نويسي ايجاد نمي شود و فرض براين خواهد بود كه سيمها با كوك آزاد (به ترتيب از سيم 1 تا 6 شامل مي ، سي ، سل ، ر ، لا ، مي) از اين نقطه در نظر گرفته مي شوند .
هر فاصلة اكـتاو به دوازده نيم پرده تقسيم مي شود كه معادل فرِتهاي روي دستـه گـيتـار مي باشند . در روي هر سيم گيتار در محدودة اكتاو ، 12 نقطة متفاوت براي شروع داريم كه هر كدام از اين نقاط ( فرِتها ) ، نتي از يك گام كروماتيك است . يك گام كروماتيك شامل كليه نت هايي است كه روي محل انگشت گذاري دستة گيتار وجود دارد و فاصلة شان از هم نيم پرده است .
نام گذاري نتها بطور معمول در دنيا براساس سيستم انگليسي است كه از حروف الفبا گرفته شده و از Aتا G مي باشد . در ايران سيستم فرانسوي كاربرد بيشتري دارد كه در تصوير1 هر دو سيستم را مي بينيد :


You can see links before reply (You can see links before reply)



فاصلة نت ها از هم براساس تفاوت فركانس آنهاست . اين فاصله بين نت هاي سي _ دو و مي _ فا ، نيم پرده اي و در بقية نت ها يك پرده اي است .

2»» علائم تغيير دهنده
علائمي وجود دارند كه مي توانيم بوسيله آنها ، فركانس هر يك از نت ها را تغيير دهيم . يعني يك نت را بم تر يا زيرتر كنيم .
علامت ديز # ، نت را نيم پرده زيرتر مي كند . يعني فركانس اش را بالاتر مي برد .
علامت بمل b ، نت را نيم پرده بم تر مي كند . يعني فركانس اش را پايين تر مي آورد.
علامت بكار ♯ ، تاثير علايم قبلي را از بين مي برد و نت را به فركانس طبيعي اش باز مي گرداند .


You can see links before reply (You can see links before reply)

گام طبيعي) Natural Scale ( ، گامي است كه از نت هاي بدون علامت تشكيل شده باشد . بقيه گامها با تفاوتهايي كه در فواصل بين نتهايشان بوجود مي آيد مشخص مي شوند . آكوردها ( چه به صورت ريتميك و چه بصورت آرپژ) نيز با تغيير نسبتهاي فواصل شناخته مي شوند كه همة اين مباحث در زير خواهد آمد .
3 »» گام Scale
گام در حقيقت مجموعه اي از نت هاست كه پي در پي و با فواصل معين پشت سر هم قرار گيرند و آخرين نت اين مجموعه ، هنگام يا اكتاو بالايي نت اول باشد . اين نت هاي مشخص و پي در پي را ‌ درجه هاي گام مي گويند .
گام ها را براساس نوع فواصل شان به دو گروهِ كروماتيك Chromatic و دياتونيك Diatonic تقسيم مي كنند .
در گام كروماتيك فاصلة بين درجه هاي گام ، نيم پرده اي است و هر گام از دوازده فاصلة نيم پرده اي و سيزده نت تشكيل شده كه درجه سيزدهم ، هنگام نت اول است .
و اما گام هاي دياتونيك را به خاطر تنوعات زيادي كه در فاصلة ميان درجه ها و الگوي قرارگيري اين فواصل نسبت به هم دارند ، در دو دسته طبقه بندي و تعريف مي كنند :
گام دياتونيك ماژور و گام دياتونيك مينور .

4»» گام دياتونيك ماژور

گامي است مركب از هشت نت كه نت هشتم ، هنگام نت اول مي باشد و فواصل در آن از الگوي زير تبعيت مي كنند :

You can see links before reply (You can see links before reply)

چنين الگويي را در گام دو ماژور طبيعي شاهديم :


You can see links before reply (You can see links before reply)
يك گام ماژور ممكن است از هر نتي كه پاية آن محسوب مي شود آغاز گردد. در اين صورت با بكارگيري علائم تغييردهندة ديز و بمل ، تناسب فواصل را رعايت مي كنند . مثلاً اگر گامي را از نت « ر» آغاز كنيم بدون علائم تغيير دهنده حالت زير را خواهيم داشت :


You can see links before reply (You can see links before reply)



فواصل نيم پرده اي جايشان تغيير يافته و بجاي اينكه مانند الگوي يك گام ماژور ، بين درجه هاي IIIتا IV وVII تا VIII ، فاصلة نيم پرده اي داشته باشيم ، بين درجه هايII تا IIIو VI تا VII داريم .حال اگر نتهاي فا و دو را ديز كنيم ، گام ما به ماژور تبديل خواهد شد :



You can see links before reply (You can see links before reply)

mohsen1706
Saturday 25 September 2010, 04:54 PM
قسمت دوم

5»» گامهاي همسايه
گام هاي همسايه گامهايي هستند كه در يك علامت تغيير دهنده با هم تفاوت دارند . اگر گام دو ماژور بالا را به طور مثال در نظر بگيريد و درجة پنجم آن را پاية گام جديدي فرض كنيد ، پس از اصلاح فاصله با اضافه كردن علامت تغيير دهندة ديز ، گام سل ماژور را خواهيم داشت كه يك علامت ديز بيشتر از گام دو ماژور دارد :



You can see links before reply (You can see links before reply)


دوباره فاصله پنجم گام سل ماژور را پايه قرار مي دهيم . در اين صورت گام ر ماژور با دو نت ديز بدست مي آيد :





You can see links before reply (You can see links before reply)


حال اگر درجه چهارم گام دو ماژور ( يا هر گام ماژور ديگري ) را پاية گام جديدي قرار دهيم ، به سمت افزايش تعداد بمل ها خواهيم رفت :


You can see links before reply (You can see links before reply)
دوباره آزمايش مي كنيم و درجة چهارم گام فا ماژور (يعني سي بمل) را پايه قرار مي دهيم:


You can see links before reply (You can see links before reply)



با دقت در مثالهاي بالا به نتايجي دست مي يابيم كه در زير برايتان شرح مي دهيم :

1- درجه پنجم هر گاه ماژور ، گام همساية بالايي با يك ديز بيشتر است . اين ديز روي درجة چهارم گام مبنا يا درجة هفتم گام همسايه واقع مي شود .
2-درجه چهارم هر گام ماژور ، گام همساية پاييني با يك بمل بيشتر است . اين بمل روي درجة هفتم گام مبنا يا درجة چهارم گام همسايه واقع مي شود .

6»» درجه هاي گام
در گامهاي دياتونيك ، هر نت را درجه آن مي نامند كه براساس نقش و وظيفه اي كه ايفا مي كند نام خاصي برايش در نظر گرفته اند . درجه هاي گام را معمولاً با اعداد رومي نمايش مي دهند . در جدول زير ، درجه ها و نام هر يك را به فارسي و انگليسي آورده ايم :


You can see links before reply (You can see links before reply)


7»» گام دياتونيك مينور
هرگاه داراي مدي است كه توسط طرز قرار گرفتن فواصل پرده و نيم پردة درجات گام ، تعيين مي شود . بدين ترتيب گام هاي ماژور همگي در مد ماژور قرار دارند . مد ديگري در گام هاي دياتونيك وجود دارد كه در حقيقت تابعي از مد ماژور است و مد مينور ناميده مي شود . همة گامهاي مينور در مد مينور واقعند كه بررسي خواهند شد . براي ساخت يك مد مينور ، كافي است كه مد ماژوري را از درجه ششم ( VI ) و با همان نظم فواصل شروع كنيم و تا همان درجه در اكتاو بعد ادامه دهيم .

You can see links before reply (You can see links before reply)


بدين ترتيب در يك مد مينور طبيعي ، ميان درجه هاي II-III و V-VI فاصله هاي نيم پرده اي وجود دارد و مانند مد ماژور از پنج پرده و دو نيم پرده با مكانهاي متفاوت تشكيل شده است .

8»» انواع گام مينور

الف)مد مينور هارمونيك
مي دانيم كه فاصلة ميان پرده اي VII-VIII در مد ماژور نيم پرده و در مد مينور يك پرده است . ار طرف ديگر درجهVII را « محسوس » مي گويند و اين بدان خاطر است كه حساسيت زيادي دارد كه موجب القاي حس تمايل و حركت به سمت نت هنگام يا اكتاو مي شود . با يك پرده اي شدن فاصله بين درجات VII-VIII در مدمينور طبيعي ، اين حس تمايلِ شديدِ حركت به سمت درجه VIII تضعيف مي گردد .
جهت پيشگيري از چنين حالتي با ديز كردن درجة VII ، آن را نيم پرده بالاتر برده ، فاصلة ميان درجه هاي VII-VIII را نيم پرده اي مي كنند . در اين بين ، فاصلة ميان درجه هاي VI-VII نيز تغيير كرده تبديل به يك و نيم پرده مي شود . چنين گامي ، « گام مينور هارمونيك » است :


You can see links before reply (You can see links before reply)

مد مينورهارمونيك داراي مشخصات زير است :

سه نيم پرده ميان درجه هاي VII-VIII , V-VI , II-III دارد .
فاصلة يك و نيم پرده اي بين درجه هاي VI - VII دارد .
برخلاف بقيه مدهاي دياتونيك فقط سه فاصلة يك پرده اي دارد .

ب) مدمينور ملوديك
براي ساخت يك مد مينور ملوديك ، مدمينور طبيعي را در نظر بگيريد بطوريكه هنگام طي سير صعودي ، درجه هاي VIوVII هر كدام نيم پرده بالا برده شوند و در سير نزولي ملودي ، به حالت اول خود باز گردند . چنين مدي ، مد مينور ملوديك است :


You can see links before reply (You can see links before reply)

هريك از اقسام سه گانة گامهاي مينور (طبيعي ، هارمونيك ، ملوديك) مي توانند به عنوان گامهاي همسايه مينور ، در مقابل گامهاي ماژور تنظيم شوند .



ادامه دارد ...

mohsen1706
Saturday 25 September 2010, 04:58 PM
قسمت سوم











9»» تناليته
بطوريكه قبلاً هم گفتيم ، گام ، مجموعه اي از نت هاي پشت سر هم با فواصل خاص و معين است كه از درجه I تا VIII به ترتيب مي آيند و گامهاي ماژور و مينور را مي سازند .
حال اگر نت هاي يك گام را به منظور تصنيف يك آهنگ يا ملودي پس و پيش كرده ، تغيير دهيم (از نظر ترتيب و توالي) ، مي گوييم آن آهنگ در تناليته آن گام است. تناليته پايه و اساس موسيقي محسوب مي شود .
نام هر تناليته براساس اولين نت مورد استفاده در آن تناليته انتخاب مي شود كه پايـه (تونيك) نام دارد .گذار از يك تناليته به تناليته ديگر را انتقال Transposition مي گويند . عمل انتقال به شرطي در مورد ملوديها و توالي آكوردها مي تواند انجام گيرد كه تناسب بين آنها بهم نخورد .

10»» نت هاي تنال (Tonal) و مدال (Modal)

الف ) نت هاي تنال :
در تمامي گامهاي ماژور و مينور ، سه نت اصلي وجود دارند كه اساس شخصيت تناليته گام به شمار مي روند :

1- نت پايه يا تونيك (درجه I) ،
2- نت زير نمايان (درجه IV كه پاية گام همسايه با يك بمل بيشتر يا يك ديز كمتر است) ، و
3- نت نمايان (درجه V كه پاية گام همسايه با يك بمل كمتر يا يك ديز بيشتر است).
اين نت ها را نت ها يا درجه هاي تنال گويند . در مقايسة گام ماژور با گام مينور همپايه اش ( يعني گام مينوري كه نت پاية يكساني با گام ماژور مبنا دارد و بالعكس )، مي بينيم كه نت هاي تُنال آنها بر هم منطبق است .

ب ) نت هاي مُدال :
نت هايي هستند كه در تبديل گام ماژور به گام مينور همپايه اش و بالعكس ، دچار تغيير مي شوند . اين نت ها بر روي درجه هاي III و VI (و VII در مد مينور طبيعي) واقعند .

11 »» مدها يا گامهاي يوناني

فيثاغورث ، پدر و معمار تئوري موسيقي يوناني در قرن ششم قبل از ميلاد ، يك ارتباط سيستميك كامل بين اعداد و موسيقي ابداع كرد . اين دانش در دنياي غرب به محاق فراموشي سپرده شد تا اينكه در زمان استيلاي اعراب بر اروپاي مياني ، دوباره توسط عربها كشف شد و تلاش و كوشش ايشان و علاقه اي كه در جهت بسط و تكامل اين علم نشان دادند ، باعث اعتلاي دانش موسيقي شد .
تولد مدها يا گامهاي يوناني در حقيقت ناشي از كاربرد يك آلـت موسيقـي زهـي بنـام ليــرا( Lyra ) در آن زمان بود كه با آن ، يك گروه نت چهارتايي پايين رونده توليد مي كردند .
اين چهار نت پاييـن رونده كه مجموعـاً يك فاصله چهارم (IV) مــي ســازنـد را يونـانيــان تتــراكـورد Tetrachord مي گفتند كه در فارسي موسوم به دانگ است .
اين سيستم مد پايين رونده كاملاً با سيستم موسيقي مدرن امروزي كه از گامهاي بالارونده استفاده مي كند فرق دارد . در فلامنكو نيز از سيستم پايين روندة يوناني استفاده مي شود كه يكي از وجوه بارز شخصيت آوازهاي اصيل يا « Cantes Puros » ، در فلامنكو است .
بدين ترتيب دانگ يوناني از چهار نت متوالي پايين رونده تشكيل مي شود كه تا نت چهارم يك فاصله چهارم كامل شامل 5/2 پرده خواهيم داشت (دو پرده و يك نيم پرده) . محل فاصله نيم پرده اي در دانگ يوناني تعيين كننده نوع مد خواهد بود . در فلامنكوي اصيل از مد دورين (دوريك يوناني)( Dorian ) به عنوان ساختار پايه هارموني استفاده مي شود .

12»» مدها و گامها
در هر تناليته ، مدهايي وجود دارند كه شكل دهنده گامهاي مورد استفاده در فلامنكو مي باشند . مدها با تغيير ارتباط نسبي فواصل يك گام طبيعي بوجود مي آيند و براساس همان نت آغازين گام ، ناميده مي شوند . سه مد مهمي كه در موسيقي فلامنكو بيشترين كاربرد را دارند عبارتند از :


مد يونين Unian كه در حقيقت گام ماژور است .

مد آئولين Aeolian كه در حقيقت گام مينور طبيعي است .

مد فريژين Phrygian كه فواصل I-II و V-VI در آن نيم پرده اي است .


You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)


در مد فريژين نزديك ترين حس را به فلامنكوي واقعي در مي يابيم و دستگاههاي اصلي كوليها (از قبيل سولئارس ، بولرياس ، سگيرياس و …) براساس اين مُد شكل مي گيرند .
مد يونين همان گام ماژور است . مد آئولين به عنوان پايه گام مينور هارمونيك استفاده شده ، بطوري كه فاصله هفتم ، نيم پرده افزايش يافته است.


You can see links before reply (You can see links before reply)
You can see links before reply (You can see links before reply)


پس بدين ترتيب ، گامهاي مورد استفاده در فلامنكو عبارتند از گامهاي ماژور ، مينور هارمونيك و مد فريژين. البته گاهي اوقات در فلامنكو براي كاهش حس وجود فاصله بين نت هاي ششم و هفتم ( درجه هاي VII , VI ) از گام مينور ملوديك نيز استفاده مي شود.

تناليته هاي مورد استفاده در گيتار فلامنكو تمام نتهايي است كه سيمهاي آزاد گيتار براساس آنها كوك مي شوند ( البته با توجه به محل بستن كاپو ) .
اين نتها به ترتيب از بم ترين سيم شامل مي ، لا ، ر ، سل ، سي و مي ، هستند . هر كدام از گامها و مدها كه بكار روند اين ترتيب و كـوك به هم نمـي خورد و براي همه مشترك است ؛ بجز در مواردي خاص كه تغيير كوك سيم خاصي ذكر شود . اين موضوعِ اشتراك نتها را در مثالهاي بالا مي بينيد .
گامهاي دو ماژور ، لامينور هارمونيك و مي فريژين ، همه از نتهاي گام طبيعي استفاده مي كنند . در اينجا گام لامينور ، گام مينور همسايه گام دو ماژور است . ارتباط گامهاي همسايه بدين ترتيب است كه براي يافتن گام همسايه يك گام ماژور ، درجه ششم(VI) آن را پايه گام مينور قرار مي دهيم .
براي پيدا كردن گام همساية يك گام مينور نيز ، درجة سوم(III) آن را پايه گام جديد مي گيريم كه ماژور همسايه است . مد فريژين همسايه نيز از روي درجه سوم گام ماژور يا درجه پنجم گام مينور بدست مي آيد .







ادامه دارد...

mohsen1706
Saturday 25 September 2010, 05:02 PM
قسمت چهارم






»» 13 فواصل (Intervals)

گفتيم كه نتها را مي توان براساس رتبه عدديشان در هر گام ، شناسايي كرد . بدين ترتيب كه با استفاده از نام الفبايي نت و برمبناي نت پايه ، به نتها عنوان درجه اطلاق مي گردد . يعني نت پايه ، درجه يكم گام است و همين طور تا آخر كه در جدول 1 به تفصيل گفته شد.

فواصل اول و دوم و چهارم و پنجم و هنگام (هشتم) ، مستقل از خصوصيات گام (ماژور يا مينور بودن گام) هستند و فواصل كامل ( Perfect ) نام دارند . بدين ترتيب تغييراتي كه روي فواصل سوم و ششم و هفتم در يك گام اعمال مي شود تعيين كننده نوع گام براساس تناليته مورد نظر است .
فواصلــي كه نيم پرده به آنها اضافه شده باشــد ، افزوده( Augmented ) و فواصل با نيـم پـرده كـاهـش ، كـاستـه( Diminished ) نام دارند . براي اينكه ببينيم هر آكوردي چه نتي را لازم دارد ، بايد ابتدا درجه نت پايه را پيدا كرده ، به آن عدد هفت را اضافه كنيم. عدد جديد ، درجه نت جديد با صداي يك اكتاو بالاتر مي باشد . اين ارتباطات در تصوير 6 نشان داده شده است.



You can see links before reply (You can see links before reply)


همچنين در جدول 2 تعداد پرده ها را بين فواصل مختلف مقايسه كرده ايم . يعني اينكه هر درجه گام در يك مد خاص شامل چند پرده مي باشد ، توجه كنيد :


You can see links before reply (You can see links before reply)


»» 14 دايره فواصل پنجم

همانطور كه قبلاً اشاره شد ، تناليته هاي مختلف و گامهاي مرتبط شان را مي توان بر اساس تعداد نتهاي ديز و بمل آنها در يك دايره در نظر گرفت . بدين ترتيب كه با تناليته دو ماژور شروع مي كنيم كه گامهاي همسايه اش مي فريژين و لامينور طبيعي هستند .
هيچ يك از گامهاي گفته شده در جايگاه آغازين ، ديز و بمل ندارند . پايه تناليته هاي بعدي بر درجه پنجم هر گام قرار دارد . اگر در جهت گردش عقربه ساعت به پيش برويم به هر گام يك ديز ، و اگر در خلاف جهت حركت كنيم به هر گام يك بمل اضافه مي شود . ضمن اينكه براي بدست آوردن گامهاي همسايه بعديِ هر گام در خلاف جهت عقربه ساعت ، بايد پايه را بر درجه چهارم قرار دهيم .




You can see links before reply (You can see links before reply)

استفاده از دايره فواصل پنجم ، روش مناسبي جهت يادگيري و به خاطر سپردن تناليته هاي گوناگون و ساختمان گامهاست و براي درك درست مباحث آتي بهتر است در آن تعمق و با آن تمرين كنيد . خصوصاً در عمل انتقال تواليهاي ملوديك و هارمونيك بين تناليته هاي گوناگون كمك بزرگي است .

»» 15 تئوري آكورد پايه

جهت تعيين آكوردها از فواصل استفاده مي شود و از آنجا كه ترتيب قرار گيري شان اساس آكوردهاي كمپاس است ، پس بدين ترتيب مي توان گفت كه پايه فلامنكو مي باشد . يك آكورد مي تواند از سه يا چهار نت متفاوت تشكيل شده باشد كه همه با هم (آكورد) ، يا تك تك به دنبال هم (آرپژ يا آكورد شكسته) اجرا مي شوند . اين نتها بوسيله نسبت فواصل تعيين مي شوند . اين سه نت اصلي هر آكورد را ترياد Triad مي گويند .
نام گذاري آكورد بر اساس اين است كه در چه گامي است و نت پايه آن چيست . آكوردهاي ماژور و مينور از نتهاي درجه يكم ، سوم و پنجم به دست مي آيند . به طور مثال، آكورد لاماژور شامل نتهاي لا ، دو ديز و مي است . در حاليكه آكورد لامينور از نتهاي لا ، دو و مي تشكيل مي شود .
توجه داشته باشيد كه فاصلة سوم آكورد ، تعيين كننده تناليته آن است . در همين مثال فوق ، ‌نت لا پايه آكورد است كه بقيه فواصل نسبت به آن حساب مي شوند و وضعيت فاصله سوم ( نت دو ) تعيين كننده ماژور يا مينور بودنش است .
براي نشان دادن درجة نت پاية آكورد بر روي گام مربوطه ، از اعداد رومي استفاده مي شود . ويژگي تنال آكورد ( يعني اين كه ماژور ، مينور يا كاسته باشد ) به موقعيت نت پايه در گام بستگي دارد . به عنوان مثال در تصوير 8 ، دو گام همسايه دو ماژور و لامينور را همراه با آكوردها و نتهاي تشكيل دهنده اش آورده ايم (كه شروع كننده دايره فواصل اند) .


You can see links before reply (You can see links before reply)



You can see links before reply (You can see links before reply)







flamenconews.ir اختصاصي

netmooteler
Saturday 25 September 2010, 06:02 PM
درود به دوستان
و ممنون از دوست خوبمون
mohsen1706 (You can see links before reply)

مطمعنا دیگه مطلبی مبهم نمونده با این توضیحات کاملی که دوستمون در احتیار فلامنکو کارای عزیز گذاشتن...
ولی بازم اگه موردی بود در میان بگذارین تا اگه اطلاعاتی داشتیم با هم تقسیم کنیم ...
به امید روزی که همه زبان موسیقی رو بدونن ...

rezalahiji
Sunday 26 September 2010, 09:17 PM
از netmooteler (You can see links before reply) و mohsen1706 (You can see links before reply) خیلی تشکر میکنم. چون یه نکاته ریزی رو گفتن که نمی دونستم.و با استفاده از اونا کارام خیلی بهتر میشه

Bide_Majnoon
Monday 27 September 2010, 05:49 PM
من هم از netmooteler (You can see links before reply) و mohsen1706 (You can see links before reply) عزیز تشکر میکنم واقعا دستتون درد نکنه اطلاعاتی که دادید انقدر زیاد هست که من هنوز وقت نکردم همشونو بخونم. پاینده و پیروز باشید