PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره با ترانه های دوران کودکی



LiOneL999
Wednesday 15 August 2012, 08:52 AM
باز باران با ترانه
با گهر های فراوان
می چکد از بام خانه...

farimah
Friday 17 August 2012, 12:14 PM
حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو

RaziYeH
Friday 17 August 2012, 12:21 PM
موی بلند ... روی سیاه .. ناخون دراز واه و واه و واه :))))))))))) ....!!!:D

............................

(و )سخته .... چیزی یادم نمیاد ...!!!
....

آهان ....!!!!

...................

و خداییی که در این نزدیکیست .... پای آن کوه بلند .... !!!!

LiOneL999
Friday 17 August 2012, 12:27 PM
دست دست دست
بابا تاب بست

LiOneL999
Friday 17 August 2012, 12:28 PM
می تونید شعر از خودتون بذارید،به شرطی که کودکانه باشه!

LiOneL999
Friday 17 August 2012, 12:29 PM
تق تق تق
بر در زد
بابا از بیرون آمد
رفتم در را وا کردم
شادی را پیدا کردم

RaziYeH
Friday 17 August 2012, 12:31 PM
:)))))))))))....=))))

وای وای ...!!!! :D

LiOneL999
Friday 17 August 2012, 12:35 PM
اسپم نده!

من و داداشم و بابام و عموم
هفته ای 2 بار می ریم حموم!
(این شعر از زبان فلفلی بوده)

RaziYeH
Friday 17 August 2012, 12:37 PM
چشم ... تکرار نمیشه ... :D

LiOneL999
Friday 17 August 2012, 12:38 PM
اسپم!
موش موش دراومد
از پشت کوزه ی پنیر در اومد!

mahour.M
Sunday 23 September 2012, 12:40 AM
ديشب زن مش ماشالله بيدر، مرغاي محله رو خبر کرد
پاشيد واسشون يه چنگي چينه، گفت زود بخورين خروس نبينه
وقتي كه چراشو پرسيدم من، گفتش با خروس زري بدم من
:am

alireza_jafarian
Sunday 23 September 2012, 09:48 AM
نشست روو پای بابا
پاهای بابا سفت بودن
دردش اومد کوچولو
گفت بابا جون روو دستات...

دستاشو میخاس بابا
دستش به تمبکش بود
گفت دخترم کار دارم ، پاهامو لازم ندارم
بشین به روی پاهام یه ضرب برات بگیرم

دختر ما که لج کرد نشست به روی تمبک
تمبکه تق صدا کرد
پوستش یهو پاره شد

اینجوری شد که یهو....پاهای بابایی شل شد!

cerulean
Monday 5 November 2012, 09:09 AM
در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست میدیدند

یکی از روز های سرد پاییزی زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاج ها به خود لرزید خم شدو روی دیگری افتاد

گفت ای آشنا ببخش مرا خوب درحال من تامل کن
ریشه هایم زخاک بیرون است چند روزی مرا تحمل کن

کاج همسایه گفت با تندی مردم آزار از تو بیزارم
دور شو دست از سرم بردار من کجا طاقت تورا دارم

بینوا راسپس تکانی داد یار بی رحم و بی مروت او
سیمها پاره گشت و کاج افتاد برزمین نقش بست قامت او

مرکز ارتباط دید آن روز انتقال پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پی جویی تا ببیند که عیب کار از چیست

سیمبانان پس از مرمت سیم راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگدل را نیز با تبر تکه تکه بشکستند

m_rv_2008
Monday 5 November 2012, 10:16 AM
عالي بود آبي نيلگون. والا من يادم نيست زياد. ولي به هر حال تو كتاب ديني دبستان اينو يادمه كه داشتيم :
ميگفت :
خداي خوب و مهربان
داده به ما ذست و زبان
بخشيده مارا ....... جان
پا و سر و دست و زبان
او داده ما را عقل و هوش
او داده ما را چشم و گوش
از لطف نعمتهاي او
ما زنده ايم و پر توان

جاي خاليش هم يادم نيست. ديگه خودتون هر كي يادشه پرش كنه.

Pelk_lk
Monday 9 December 2013, 10:21 PM
عالي بود آبي نيلگون. والا من يادم نيست زياد. ولي به هر حال تو كتاب ديني دبستان اينو يادمه كه داشتيم :
ميگفت :
خداي خوب و مهربان
داده به ما ذست و زبان
بخشيده مارا ....... جان
پا و سر و دست و زبان
او داده ما را عقل و هوش
او داده ما را چشم و گوش
از لطف نعمتهاي او
ما زنده ايم و پر توان

جاي خاليش هم يادم نيست. ديگه خودتون هر كي يادشه پرش كنه.

اون نقطه چین اینه: بخشیده ما را دل و جان

shahparak
Monday 9 December 2013, 11:06 PM
نه گشنه هستم جون تو

نه تشنه هستم جون تو
اون بالاها رو پشت بوم
خونه دارم جون عمو

m_rv_2008
Tuesday 10 December 2013, 08:34 AM
وای دهنم آب افتاد
دلم به تاپ تاپ افتاد

shahparak
Tuesday 10 December 2013, 03:01 PM
دوشنبه نارنجیه رنگ قشنگ خورشید
سه شنبه ها بنفشه گل بنفشه خندید
چهارشنبه آبی رنگه به رنگ آب دریا
پنج شنبه رنگ نیلی چون آسمان شبها
جمعه به رنگ قرمز رنگ گلای زیبا
شادی کننید بخندید بازی کنید بچه ها

Pelk_lk
Tuesday 10 December 2013, 06:42 PM
السون و ولسون قلب منو شکستن
چه شیطونایی هستن

یادش بخیر....