PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : صفر تا صد اپرا



صفحه ها : [1] 2

lakshemi
Sunday 30 December 2012, 08:13 PM
سلاممممممممم حضور عزيزانم

مدت هاست دارم با خودم کشتي کج مي گيرم که اين تاپيکو بزنم يا نه!!!! همش به خودم مي گفتم که کار سختيه و از حوصله ي من خارجه.که در حقيقت همينطور هم هست.اما علاقه ي شديد من به اپرا در نهايت پيروز ميدان جنگ شد و به اين ترتيب لاکشمي دست به کار شد تا طرحي نو در اندازد!!!!هههههههههه
اولين بار چند روز پيش به زبان فارسي ،اپرا و جزئياتشو سرچ کردم و در نهايت تعجب فقط 4-5 لينک مفيد پيدا کردم!!!!
در ايران تقريبا هيچکس علاقه اي به اپرا نداره!!!! يا دست کم وقتشو صرف اپرا نمي کنه!!! بنابراين من تصميم گرفتم لااقل در نت آهنگ ، آغاز کننده ي راه باشم و به خاطر اپرا و ارزش هاي اين هنر زيبا، يه منبع تقریبا کامل از سير تا پياز اپرا بسازم. هيپ هيپ!!!!
کلمه به کلمه ی این تاپیک نوشته ی شخص خود من (لاکشمی خانومه) این مطالب رو اکثرا از روی اپراهایی که دیده و شنیدم و کتاب هایی که خوندم نوشتم. ولی همین اول کار منابع خودمو ذکر می کنم:


گردآورنده: لاکشمي
بر اساس تجربیات و اطلاعات شخصی

با تشکر از :

1-کتب درخشان موسيقي شامل:
زندگي موزارت
دوران موسيقي دانان
دايرة المعارف موسيقي

2-سایت های:

ويکيپدیا
سایت موسیقی بیان
مجله ي اینترنتی موسيقي اهنگسرا


از اون جا که این تاپیک ، بسیار طولانیه پس ديگه مقدمه چيني رو خاتمه مي دم. بريم سر اصل مطلب.

صفر تا صد اپرا

در ابتدا من فرض مي کنم که خوانندگانم هيچ چيزي درباره ي اپرا نمي دونن. حتي نمي دونن چي هست. بنابراين تاتي تاتي مي رم جلو.

اپرا چيست؟

اپرا به زبان ساده، نمايشي است که در آن اکثر بازيگران (و لزوما نه تمام آن ها) به جاي حرف زدن با همراهي ارکستر موسيقي آواز مي خوانند.اولين بار اپرا در اوایل دهه ی اول از قرن 17 به دنيا معرفي شد. درواقع اپرا الهامي از "تاتر موزيکال" یونان باستان بود که از احتمالا 300 سال پيش در اروپا رايج بود. تاتر موزيکال ، تاتري به همراه رقص، موسيقي و ديالوگ است و در طي دست کاري هايي درآن در نهايت اپرا به وجود آمد. اولين اپرا ساز تاريخ، کلوديو مونته وردي آهنگساز نامي ايتاليايي عهد باروک مي باشد.

پس آيا خوانندگان اپرا بايد بازي کردن هم بلد باشند؟

بله البته! خوانندگان ، هم از طريق خواندن و هم با بازي کردن روي صحنه، نقش خود را اجرا مي کنند و سخت ترين وظيفه را دارند. اگر خوانندگان متن خود را از ياد ببرند شخصي به نام سوفلور به آن ها کمک مي کند. سوفلور گوشه اي از پشت صحنه مخفي است و وظيفه ي يادآوري متن را به خوانندگان دارد. البته با صداي آهسته.هههههههههههه .
به غير از بازيگران اصلي، معمولا عده اي بازيگر يا رقصنده در صحنه هستند که تقريبا ديالوگ ندارند و سياه لشکر هستند.سياه لشکر ها معمولا در يک نمايش همهمه مي کنند يا دسته جمعي آواز مي خوانند يا سوز و ناله سر مي دهند.. وظيفه ي اجراي قطعات آوازي سياه لشکر ها به عهده ي گروه همسرايان است.گروه همسرايان، يک گروه آوازي زن و مرد مثل گروه کر هستند.
براي اجراي اپرا بايد تمام امور لازم براي تاتر را حاضر کرد. اعم از نور ، دکور ،جامه،صدا،گريم ،کارگرداني و ...
البته در زمان ما ديگر اپراها خيلي کم به صورت نمايشي اجرا مي شوند اکنون بیشتر اپراها فقط با خوانندگان و ارکستر به اجرا در مي آيند و ديگر خبري از نمايش هاي پرشکوه قديم نيست.چون هزینه و زحمت زیادی برای دکور،لباس و گریم باید پرداخت . امروزه فقط اپراهای خاص و معروف به صورت نمایش در می آیند.

يک اپرا در گذشته

You can see links before reply

يک اپرا در زمان حال

You can see links before reply

You can see links before reply


در ابتداي امر، ساختن اپرا همواره به دو چيز احتياج دارد:

1-ليبِرتو 2-آهنگ

ليبرتو (لی - بِر - تو ) به متن اصلي يک اپرا مي گويند.به زبان ساده ليبرتو دقيقا مثل نمايشنامه ي يک تاتر است. در حوضه ي اپرا به نمايشنامه مي گويند ليبِرتو.ليبرتو به ايتاليايي يعني کتابچه. اين اسم جايگزيني هم ندارد و هميشه ليبرتو گفته شده و مي شود. من هم تا انتها هروقت مثلا گفتم : ليبرتوي اپراي دون ژوان ، يعني اپرانامه ي اپراي دون ژوان.
وقتي ليبرتو آماده مي شود.حالا فقط به خدمت گرفتن يک آهنگساز لازم است تا ليبرتو را بخواند و براي داستاني که خلق شده آهنگ بسازد.و سازها و خوانندگان را انتخاب کند وآريا ها را بنويسد و غيره و غيره.

فعلا خوش رهونا

amir1055
Monday 31 December 2012, 07:51 AM
با درود و احترام خدمت شما
من هم از علاقه مندان اپرا هستم؛ ولی درست نفهمیدم در این تاپیک قصد انجام چه کاری رو دارید ؟ صفر تا صد اپرا یعنی چی ؟ متوجه نشدم.

LiOneL999
Monday 31 December 2012, 09:21 AM
به به آفرین لاکشمی جون. خیلی خوب و کامل توضیح دادی لطفا ادامه بده، من اسپانسرت می شم!:16:
ههههههههه
این سوفلوره پس باید خیلی آدم زرنگی باشه! من توی عکسا دارم دنبالش می کنم! پشت پرده قایم شده؟؟!!؟!!؟؟!!!!:35:
هههههههههههههه
مرسی خاله لاکشمی جون،جدی جدی خیییییلی خوب توضیح دادی!:48:

lakshemi
Monday 31 December 2012, 04:32 PM
با درود و احترام خدمت شما
من هم از علاقه مندان اپرا هستم؛ ولی درست نفهمیدم در این تاپیک قصد انجام چه کاری رو دارید ؟ صفر تا صد اپرا یعنی چی ؟ متوجه نشدم.

سلام دوست من
خوشحالم که طرفدار اپرا هستید.
در اینجا شما با تمام جزئیات اپرا ، تاریخچه، خوانندگان و آهنگسازان اپرا و هر چیزی مربوط به این هنر آشنا می شید.و مضاف بر این ها می تونید قسمت هایی از بهترین اپرا ها رو هم بشنوید. فقط باید منتظر باشید.ممنونم.
-------------------


مرسی خاله لاکشمی جون،جدی جدی خیییییلی خوب توضیح دادی!
ممنونم حورا جان...این بحث ها شاید برای شما جوون ترها مفید باشه.چون آغاز راهید و شاید بتونه چشم اندازهای جدیدی براتون نشون بده. خوشحالم که برات جالب بوده عسل.همیشه لطف داشتی موشی من.

lakshemi
Monday 31 December 2012, 06:12 PM
يک اپرا بين 1 تا 5 پرده دارد.اولین شبه اپرا را جاکومو پری در نیمه های قرن 16 ساخت ولی این همانطور که گفتم فقط شبیه اپرا بود! کلودیو مونته وردی اولین اپرای واقعی را در ابتدای قرن 17 نوشت و همان روز، روز تولد اپرا بود. به مدت حدود 300 سال، در اروپای قرون 18،17و 19 اپرا پر طرفدار ترین نوع موسیقی بود! اگر زرنگ بودی، از خانواده ی با نفوذی بودی و حامیان مهمی داشتی می توانستی در اپرا (در هر حیطه اش) ستاره شوی و آینده ی هفت نسل خود را هم تضمین نمایی!

اپرا 3 بخش اصلي دارد: 1-پيش درآمد يا اوورتور 2-آريا 3-رسيتاتيف

اوُوِر تور :(او - وِر - تور) در واقع مقدمه اي براي شروع اپرا ست که کاملا به صورت سازي است و هيچ خواننده اي در آن نمي خواند. بهترين پيش درآمد اپرا که تا به حال شنيدم پيش درآمد اپراي عروسي فيگارو است. نبوغ و شاعرانگي محض! حتما بشنويد.

You can see links before reply

آريا: آريا (آ – ری – یا )در لغت به معنی تک خوانی است و قطعه ي آواز نسبتا بلند است که براي خواندن يک نفره نوشته مي شود. يعني يک تکخوان آن را مي خواند.آريا ها مهم ترين بخش در اپراها مي باشند.کسانی که از اپرا لذت می برند عاشق آریا هستند ولی در مقابل آن هایی که سر از اپراها در نمی آورند آریا های زنان را ، جیغ و آریا های مردان را عربده می دانند!هههههههههههههه البته قبول دارم که سلیقه ی خیلی ها با آواز کلاسیک جور در نمی آید ولی در کل اپراهای خوب(نه همه ی اپراها) واقعا گوش نوازند. ولی در اپراهای بد . یعنی آن هایی که لیبرتوی به درد بخوری ندارند، آهنگساز ناشیانه برایش قطعات را نوشته و خوانندگان مناسب و متبحر ندارد واقعا گاهی احساس عربده و جیغ بودن آن برای خود من هم پیش می آید! هههههههههههههه
نقطه ي مقابل آريا ها، قطعاتي براي اجراهاي دو نفر يا بيشتر است که به اين آوازهاي چند نفري همسرايي مي گويند.
اين هم دو آرياي زيبا. فعلا اينا رو گوش بديد و نگران نباشيد!در ادامه چپ و راست بهتون آرياهاي قشنگ مي دم..

You can see links before reply

You can see links before reply


رسيتاتيف:(رِسی - تاتیف) از نظر معنايي ، رسيتاتيف ها بخش هايي از اپرا هستند که قبل يا بعد از آريا مي آيند و دقيقا در مقابل آرياها قرار دارند. رسيتاتيف ها همان دکلاماسيون(دکلمه کردن) و کاملا شبيه حرف زدن عادي هستند ..همينطور فن بيان، خميرمايه ي اصلي در رسيتاتيف است. رسيتاتيف ها خيلي مفيد و باارزش هستند چون داستان را با سرعت بيشتري جلو مي برند. در حالي که آريا ها کند تر اتفاقات را بيان مي کنند. رسيتاتيف ها در واقع به زعم من کمکي به استراحت خوانندگان هم هست چون قرار نيست خوانندگان بي نوا يک نفس از اول تا آخر فرياد بکشند!!!
اين نمونه ي يک رسيتاتيف از اپراي دزدان دریایی پنزانس است.

You can see links before reply


سایر بخش های اپرا :

اينترلود:قطعه اي کاملا شبیه اورتور که بی کلام است منتها براي اجرا در ميان پرده هاي اپرا ست.
پرلود:مقدمه هاي ارکستري براي پرده هاي ديگر اپرا غير از پرده اول

قرن 17 و 18 اوج رونق و محبوبیت اپرا بود و بازارش شديدا گرم بود.آهنگسازان اپرا رقابت شديدي با يکديگر داشتند. کارهاي نيمه تمام را مي دزديدند يا بين مردم پخش مي کردند و خلاصه به هر حربه اي متوسل مي شدند تا مانع از فروش و استقبال اپراهاي رقيبان شوند. بنابراين آهنگسازي که اپرايي در دست ساخت داشت در ابتدا رسيتاتيف ها را مي ساخت و آريا را تا شب قبل از اجرا و حتي گاهي تا چند ساعت قبل از اجرا نمي نوشت!!!! (چون آرياها مهم ترين بخش اپرا هستند) هرچه ساختن آريا ها به زمان اجرا نزديک تر مي شد احتمال دستبرد يا سرک کشيدن رقيبان به آن ها کم تر مي شد.اگر آهنگسازي ناشيانه آريا ها را زود مي نوشت و توي دفتري نگه مي داشت، مطمئنا عصر يکي از روزهاي قبل از اجرا که مي خواست به خانه اش برود يکي از آرياهايش را از زبان دوره گرد يا عابري در کوچه مي شنيد!!!!ههههههههههههههه
خب حرف آرياها را زياد کش نمي دم تا از بحث اصلي منحرف نشيم.
هنوز در تعريف جزئيات ابتدايي اپرا هستيم.مثل سينما که شامل سبک هايي مثل : معناگرا،جنگي،کمدي،ترسناک و ... مي شود. اپرا هم از نظر موضوع به گونه هاي مختلفي نيز تقسيم مي شود:

اپرا سريا: (سه – ری – یا)اين نوع اپرا داستان جدي و کاملا منطقي دارد.و داستان آن افسانه هاي قديمي يا زندگي پادشاهان، اساطير و قهرمانان روم، يونان ، ايران يا شرق دور و جنگ هاي آنان مي باشد. ويوالدي بزرگ تمام اپراهاي خود را به فرم سريا ساخت . مثلا اپرای " هرکول بر رود ترمودونته" اثر ویوالدی یک اپرا سریا است. یا اگر بخواهیم مشخص تر مثال بزنیم اپرای دون کارلوس اثر فاخر جوزپه وردی نیز مثال بارز دیگری برای غالب اپرا سریا است.

اپراي کمدي يا اپرا بوفا: اپرايي با داستان خنده دار که برگرفته از زندگي واقعي و ملموس آدم ها است .اپراي کمدي در زبان ايتاليايي به اپرا بوفا معروف است و کلا به اين نام خوانده مي شود. ملموس ترين مثال براي اپرا بوفا، اپراي عروسي فيگارو اثر موزارت است. نکته ي مهمي که در مورد اپراهاي بوفا بايد دانست اين است که اپرا بوفا ممکن است در نظر شنوندگان خيلي پر شکوه و زيبا به نظر برسد ولي نبايد فراموش کرد که درباره ي داستاني خنده دار، هجو و حتی گاهی بی سر و ته است....ههههههههههههه

اپرا زينگ اشپيل: اپرا زینگ اشپیل شکل خاصی از اپراست که اختراع آلمان است . همان طور که گفتم کلا اپرا از تاتر موزيکال الهام گرفته شده. و شبيه ترين اپرا به تاتر موزيکال هم همين زينگ اشپيل است. اين نوع اپرا به شکل تلفيق صحبت کردن و خواندن است .زينگ اشپيل درواقع نمايش + موسيقي معني مي دهد. موضوعش غالبا شبيه اپرا بوفا ست . در زينگ اشپيل، نمايش و آواز در کنار هم اجرا نمي شود. بلکه قدري خوانندگان آواز مي خوانند و بعد از تمام شدن آواز.نمايش ادامه پيدا مي کند. و دوباره بازيگران مي روند و خوانندگان اواز مي خوانند و به همين شکل تا پايان.بهترين مثال براي اپراي زينگ اشپيل اپراي فلوت سحرآميز اثر موزارت است.

اما هميشه هم قرار نيست از اول تا آخر اپرا به يک فرم اجرا شود. مثلا سر تا پا "سريا"باشد. يهو ممکن است يک اپرا سريا در با جريان طنز کوتاهي مواجه شود و در يکي از پرده هايش تبديل به اپرا بوفا شود. بعد از ان پرده هم دوباره به فرم اصلي برگردد.

اُپرت: محبوب ترين نوع اپرا اپرُت مي باشد. اپرُت را اپراي سبک و گاهي هجو هم مي نامند.اپرُت ترکيبي از رقص، موسيقي و ديالوگ است که شکل مردمي تر و عوام تري دارد. و عموما داستان هاي مردمي و معروف و نام آشنا را به تصوير مي کشد.هدف اين اپرا در کل سرگرم کردن مردم است.اپراي ميکادو اثر "گيلبرت و ساليوان" بهترين مثال براي اپرت است.

بعدا درباره ي اين اپراها بيشتر توضيح مي دم.

lakshemi
Wednesday 2 January 2013, 08:03 PM
خب خب رفقا، رسيديم به پرده ي هيجان انگيزش!!! حالا همه چيز رو در باب ساختمان اپرا می دونید .
بد نيست حالا با برترين اپراها و اپرانويسان تاریخ آشنا شويد.

آنتونیو ویوالدی: همانطور که قبلا گفتم. ويوالدي بزرگ تمام اپراهاي خود را به فرم سريا ساخت . خیلی ها هرگز نمی دانند که ویوالدی غیر از ویولون در آواز هم تبحر زیادی داشت. او 30 سال عمرش را به تعلیم ویولون و آواز پرداخت و چون به خدمت کلیسا بود هر روز عصر برای مراسم دعا آهنگی متشکل از ساز و آواز می ساخت که نوازندگان و خوانندگان یتیم خانه (دانش آموزان خودش) آن ها را اجرا می کردند. بنابراین او آواز را خوب می شناخت. او اپراهای زیادی ساخت که البته امروزه تقريبا هيچکدام از آن ها اجرا نمي شود. مثل اورلاندوی خشمگین، فیلیپ پادشاه مقدونیه، دختر آتنی ،شیرویه پادشاه ایران و پری وفادار... خود جناب ویوالدی عزیز ادعا می کرد که 94 اپرا نوشته ولی از دل مدارک و قرائن فقط 49 اپرا بیرون آمد! شاید ویوالدی عمدا جای اعداد را عوض کرده و شاید خیر... فقط خدا می داند. در هرحال اپراهای ویوالدی معمولا و 70 درصد موفق بودند و در زمان خودش بسیار پر طرفدار بودند. چون ویوالدی حامیان خوبی داشت که پشت به پشت هنر او می دادند. ولی در سال های آخر عمرش دیگر اپراهایش شکست می خورد و به نظر می رسید هنر او دیگر از مد افتاده شده بود. امروزه دیگر اپراهای ویوالدی به ندرت اجرا می شود و طرفداری ندارد.



جوزپه وردي :

بزرگترين آهنگساز اپراي تاريخ موسيقي و برترين اپرانويس تمام دوران ها کسي نيست جز جوزپه وردي بزرگ.وردي در اوايل قرن نوزدهم در يک خانواده ي فقير اصيل ايتاليايي چشم گشود.او در کودکي خادم و کارگر کليسا بود اما يک روز چنان مدهوش صداي ارگ کليسا شد که کار کردن يادش رفت و از سوي اسقف حسابي توبيخ شد.!!!
خلاصه کنم آن روز جوزپه ي کوچک تصميم به يادگيري موسيقي گرفت.خيلي زود کارش را در اپرا شروع کرد و کم کم چنان شهرتي به هم زد که مردم براي ديدن اپراهايش سر و دست مي شکاندند. و براي تصاحب صندلي در سالن اپرا با هم درگير مي شدند.
بله ... وردي يک آهنگساز مردمي و مردمي پسند بود. مردم به سرعت آرياهاي اپراهاي او را از بر مي شدند و با شادي و نشاط با هم مي خواندند. جوزپه وردي در عمر هنري خود 28 اپرا ساخت که يکي از ديگري موفق تر و ديدني تر بودند.معروف ترین اپراهای وردی، لاتراویتا،آیدا،دون کارلوس و ریگولتو است. او در ساختن انواع اپرا مهارت شگرفي داشت. هم اپرا بوفا و هم اپرا سريا. او در نشان دادن درست چهره ي واقعي قهرمانان اپراهايش بي اندازه باريک بين بود. و غلوّ و اغراق را در کارش دوست نداشت.

You can see links before reply

بد نيست بدانيد که او به پرورش گل و گياه بسيار علاقه داشت.او يک باغبان موفق هم بود. و بعد از ساخت هر اپرا يک درخت مي کاشت. شايد الآن حکمت کارش را مي فهمم! او قطعا مي خواسته نشان بدهد که اپراهايش هميشه سبز خواهند ماند و به شنوندگانش زندگي خواهند بخشيد.و به واقع هم همينطور است. پيام اپراهاي وردي، سبزي و زندگيست.
وردي آدم رومانتيک و بااحساس ولي کم حرفي بود.او يک وطن پرست دو آتشه بود و هميشه براي صلح و اتحاد ايتاليا تلاش کرد. حتي به پارلمان ايتاليا هم وارد شد و براي آموزش رايگان موسيقي در مدارس تلاش کرد.او همه ي عمرش در ايتاليا ماند و هميشه محبوب و با قُرب و عزت بين مردم زندگي کرد. در مراسم مرگ وردي در 87 سالگي، عده ي بي شماري حضور يافتند و هر کدام از مردم قسمتي از اپراهاي او را بر سر مزارش خواندند.

You can see links before reply

lakshemi
Wednesday 2 January 2013, 08:53 PM
آيدا :

به طور کلی جنگ و عشق دو پدیده ی بسیار جالب و تماشاگر پسند در اپر یا هنر نمایش است. دقیقا در اپرای آیدا از هر دو عامل برای جذابیت و فوق العاده شدن استفاده شده. ماجرای جنگ دو کشور و عشق دوطرفه ی دو جوان که کشور هایشان با هم دشمن و در حال جنگ هستند یک عامل بسیار بسیار جذاب برای مخاطب است. چون در چنین شرایطی ناخودآگاه برای تماشاگر ، وصال این دو نفر محال به نظر می رسد. اپرای آیدا یکی از باشکوه ترین اپراهای تاریخ است چون اولا فضا و محل قصه برای مخاطبانش بسیار بکر و تازه است و ثانیا فضای عاطفی و در عین حال ترس و تنگنای قهرمانان داستان هرلحظه شما را بیشتر راغب می کند تا پایان اپرا به تماشا ادامه دهید.

You can see links before reply

اپرا در شهر تِبس در مصر آغاز می شود. در زمان وردی این اپرا نخستین بار در شهر قاهره ی مصر اجرا شد. و در شب اول اجرا برای طبیعی تر شدن چند فیل و حیوانات دیگر نیز به صحنه آورده شد. امروزه هم کماکان اگر این اپرا با نمایش اجرا شود دکوراسیون و تجهیزات بصری اش زبانزد است!!!!

آيدا برده ی حبشی به مصر آورده مي شود. رادامس سردار لشکر فرعون است و عاشق آیدا می شود. آيدا هم از رادامس بدش نمی آید اما او درواقع دختر پادشاه حبشه(دشمن مصر) است و هیچکس از هويت واقعي او چيزي نمي داند.از طرفی دختر فرعون آمنريس هم دلباخته ی رادامس است..سپاه حبشه قصد حمله به شهر تِبس را دارد و خلاصه جنگ بین حبشه و مصر در می گیرد.
آمنريس دختر فرعون دزدکی متوجه علاقه ی رادامس و آیدا شده اما هنوز مطمئن نیست که آیدا هم عاشق رادامس باشد. بنابراین دست به نیرنگ می زند و به دروغ به آیدا می گوید که رادامس در جنگ کشته شده. در این لحظه آیدا با اشک و آه به صراحت اعتراف می کند که عاشق رادامس بوده و آمنریس بیش از پیش از آیدا کینه به دل می گیرد و تصمیم به نابودی آیدا می گیرد.
جنگ تمام شده و بالاخره رادامس برمی گردد و فرعون به عنوان شادی و نشاط دستور عروسی او با دخترش را می دهد. آیدا مخفیانه با رادامس قرار می گذارد و آن ها توافق می کنند که با هم فرار کنند. اما...

You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply

قسمت هایی از آیدا :

اوورتور

You can see links before reply

دو آریا

You can see links before reply

You can see links before reply

lakshemi
Friday 4 January 2013, 03:01 PM
لاتراويتا(بانوي بدراه):

دومين اپراي موفق تاريخ طبق راي علاقه مندان.و بهترين اپراي جوزپه وردي با تاييد اکثريت.
ليبرتوي اين اپرا توسط فرانچسكو ماريا پياوه نوشته شد.پياوه اين داستان را با اقتباس از رمان مادام كاميليا نوشته ي الكساندر دوما به نگارش درآورد.

You can see links before reply

داستان غم انگيز اين اپرا سرنوشت دختر بدکاره اي به نام ويولتا است که عاشق يک پسر اصيل به نام آلفردو مي شود که برخلاف ويولتا درستکار و شريف است. ویولتا تصمیم می گیرد زندگی قبلی اش را کنار گذاشته و زین پس فقط به آلفردو فکر کند. آن دو مدتی را به عشق و عاشقی سپری می کنند.

You can see links before reply

تا اینکه پدر آلفردو نزد ويولتا مي رود و از او مي خواهد دست از سر پسرش بردارد و آبروي خانواده شان را نريزد.او دوست دارد پسرش با دختر نجيب و پاکدامن ازدواج کند نه با يک دختر بد سابقه. این پدر ، مرد بدی نیست! فقط نگران برباد رفتن آبروی خاندانشان است و از ویولتا خواهش می کند که به طریقی آلفردو را جواب کند.

You can see links before reply

ويولتا هم علیرغم خواسته ی قلبی اش چون واقعا آلفردو را عاشقانه دوست دارد و خير و صلاحش را مي خواهد خواسته ی پدر را می پذیرد. پدر آلفردو هم با خوشحالی از ویولتا تشکر و به او ادای احترام کرده، می رود. ویولتا با غم و اندوه فراوان ، آفردو را رها کرده و به پاریس می رود. اما آلفردو او را پيدا مي کند. و چون فکر مي کند که ويولتا به دلیل سابقه ی بدش او را ترک کرده با عصبانیت و بی رحمی آبروی او را می برد. حسابي به او بد و بيراه مي گويد و در حضور جمع او را زنی فاسد و هوسباز می خواند که به خاطر پول حاضر است خودش را در اختیار هر کسی قرار دهد. خلاصه که او با اتهاماتش ويولتا را در هم مي شکند و مي رود.

You can see links before reply

You can see links before reply

ويولتا از شدت این ضایعه ، مدتي بعد به بيماري سل مبتلا مي شود. او در کنج عزلت خودش با بيماري مهيبش مي سازد و تنهاي تنها زندگي مي کند.کم کم حالش به وخامت مي رسد.در اين مدت اتفاقا آلفردو حقيقت ماجرا را از زبان پدرش مي شنود و زار و پشيمان به سراغ ويولتا مي رود اما افسوس وقتي پيدايش مي کند دخترک در بستر مرگ است. او نفس هاي اخرش را کنار آلفردو مي کشد و عاقبت تسليم مرگ مي شود. اشک های بی امان آلفردو نمی تواند گذشته را بازگرداند. اپرا با مرگ غم انگیز ویولتا خاتمه می یابد.

You can see links before reply

من که واقعا از آن لذت بردم.عاشقانه و دردناک است.لاتراویتا هر سال در سالن هاي مهم اپراي جهان حتما حتما اجرا مي شود و هزاران هزار طرفدار علاقه مند دارد.


آریاهایی از لاتراویتا :


معروف ترین دوئت اپرا... این دوئت معروف به دوئت نوشیدنی است. آلفردو و ویولتا آواز عاشقانه ای می خوانند و عشق را به شراب شیرین تشبیه می کنند. این دوئت به جرئت ، شاید معروف ترین دوئت عاشقانه ی کل تاریخ باشد. معرکههههه است. معرکه. اگه نشنویدش نصف عمرتون به فنا رفته.


You can see links before reply


آریای زیبای ویولتا که آلفردو هم به او ملحق می شه و تبدیل به دوئت می شه. فوق العاده است. مهارت بی نظیری که سوپرانو در این قسمت باید داشته باشه خیلی قابل توجهه.

You can see links before reply

دوئت بی نظیر دیگر ویولتا و آلفردو ... عاشقانه و پر احساس... این دوئت در گرماگرم عشق خوانده می شه اما وقتی الفردو در صحنه ی آخر ویولتا را مسلول و در بستر مرگ می یابد هم دوباره شروع به خواندن این آواز می کند در حالی که اشک حسرت می ریزد...

You can see links before reply

پدر آلفردو ، ویولتا را از پسرش دور می کند. اما وقتی خبردار می شود که پسرش با او چه رفتار زشتی کرده ، هم او و هم خود را سرزنش می کند و این آریای زیبا را می خواند.


You can see links before reply

lakshemi
Sunday 6 January 2013, 05:48 PM
سلام و شب به خیر

دون کارلوس (دون کارلو ) :

اپرای عظیم دون کارلوس اثر فاخر جوزپه وردی ست. نويسنده ي لیبرتوی اپرای دون کارلوس "کامي دولوکول" است که به زبان فرانسه نوشته شده. اما اپرا در نهایت به ایتالیایی برگردانده شد.

پرنسس الیزابت فرانسوی که در این اپرا اسم او ایزابل تلفظ می شود بدون این که بخواهد از جمع جدا افتاده و در جنگل گم می شود. پرنس کارلوس اهل اسپانیا او را اتفاقی پیدا می کند و نجات می دهد و در نظر اول واقعا از او خوشش می آید.

You can see links before reply

خلاصه کنم که این عشق بین کارلوس و ایزایل آغاز می شود . اما این دل باختن سرانجامی ندارد چون به ایزابل خبر می دهند که برای صلح اسپانیا و فرانسه باید او با شاه فرانسه فیلیپ دوم ازدواج کند که همان پدر کارلوس است!!!

You can see links before reply

You can see links before reply

خلاصه که الیزابت چهارده ساله در یک ازدواج مصلحتی به عقد فیلیپ دوم در آمد.طفلی کارلوس! می خواست الیزابت عروسش شود ولی نامادری اش شد ... بعد از این ازدواج،کارلوس نگونبخت دیگر روز خوش ندید. او به بیماری صرع مبتلا بود و ضعف اعصابش به بیماری نیز دامن می زد. ایزابل هم مثل مرغ سرکنده مجبور بود خون دل بخورد و خم به ابرو نیاورد.

You can see links before reply

کارلوس دوست بسیار نزدیکی به نام رودریگو داشت که از مردان شجاع روزگار و شوالیه ی دربار فیلیپ بود. رودریگو متوجه تغییر خلق و خوی کارلوس شده و از او می خواهد برایش حرف بزند. کارلوس او را امین خود می داند و راز عشق خود به ایزابل را به رودریگو می گوید. رودریگو از شنیدن حقیقت سخت متاثر می شود و با کارلوس پیوند برادری می بندد و قسم می خورد هر کاری بکند تا او را شاد و خوشحال کند. از طرفی فیلیپ هم از سردی و بی انگیزگی ایزابل بو می برد که خبرهایی هست ! او اتفاقا عکس کارلوس را در جعبه ی جواهرات ایزابل پیدا می کند و راز خاموش، عیان می گردد!

You can see links before reply

حسادت پدر به پسر شروع شده و این کینه هر روز بزرگ تر می شود. کشیش اعظم به سراغ فیلیپ می آید و شکایت کارلوس را به پادشاه می کند. کارلوس طرفدار رعایاست و این به ضرر دستگاه کلیساست . کارلوس مانع زورگویی کلیسا به مردم شده و به روی پدرش شمشیر کشید!

You can see links before reply

کشیش اعظم پادشاه را ترغیب می کند که کارلوس را از میان بردارد. آن ها مدارک و اسنادی علیه کارلوس جمع آوری می کنند و او را به زندان می اندازند. اما رودریگو ، دوست فداکار کارلوس، مخفیانه تمام اسناد را می دزدد و به جای آن ها اسنادی دال بر گناهکاری خودش قرار می دهد. او به زندان رفته و به کارلوس مژده می دهد که به زودی آزاد خواهد شد و خودش به جای او کشته می شود. اما کار رودریگو از چشم جاسوسان دور نمی ماند و فرد ناشناسی به ضرب گلوله ای رودریگو را از پا در می آورد . رودریگو در آغوش کارلوس جان می دهد اما در آخرین لحظات به کارلوس می گوید مقدمات فرار او را فراهم کرده و ایزابل هم برای وداع با او خواهد آمد. اما کارلوس فرصت فرار پیدا نمی کند و مقابل دیدگان ایزابل کشته می شود. اپرا با مرگ غم انگیز کارلوس خاتمه می یابد و پدر ، پسر خود را می کشد...

You can see links before reply

قسمت هایی از دون کارلوس :


دوئت دون کارلوس و رودریگو ... دوئت پیمان برادری. واقعا قشنگه. این دوئن به طور کلی معروف ترین آواز اپرای دون کارلوس است.

You can see links before reply


آرای صحنه ی مرگ رودریگو ... او خودش را پیشمرگ کارلوس می کند تا او را نجات دهد. رودریگو نماد یک دوست وفادار واقعیست. رودریگو در آغوش کارلوس می افتد.اما قبل از مرگ به او می گوید که اسباب سفر او را آماده کرده و ایزابل هم برای خداحافظی و آخرین دیدار آنجا خواهد بود. عاشق آخرین کلام رودریگو ام : آدیو کارلو (بدرود کارلوس!)

You can see links before reply

آریای فیلیپ... فیلیپ می فهمد که ایزابل عاشق کارلوس است! شکست پادشاه در این صحنه فوق العاده است. آریای خیلی قشنگیه.

You can see links before reply

دوئت ایزابل و کارلوس...در پرده ی اول. کارلوس دچار حمله ی غش شده و ایزابل با وحشت به او نزدیک می شود. اول فکر می کند که او مرده است. اما کارلوس چشم باز می کند و با خشم شروع به خواندن می کند. او ایزابل را محکوم می کند که چرا همسری فیلیپ را پذیرفته. اما ایزابل می گوید : آیا من حق انتخاب داشتم؟ چرا انقدر خودخواهی که فکر می کنی فقط خودت زجر می کشی؟ این صحنه دیدن دارد. طفلکی ایزابل... این دوئت خارق العاده ست.

You can see links before reply

رام رام.

lakshemi
Sunday 6 January 2013, 06:06 PM
پس از نقد چند اپرا از وردی، بهتر است سراغ دومین آهنگساز بزرگ اپرا برویم.

جواکينو روسيني:

روسيني آهنگساز ايتاليايي و موفق قرن 18 بود. او هم مانند بسياري از آهنگسازان تاريخ با طعم تلخ فقر و کار طاقت فرسا قد کشيد و بزرگ شد. خوشبختانه پدر روسيني با موسيقي امرار معاش مي کرد بنابراين دليلي نداشت که فرزندش را در همين راه حمايت نکند. روسيني بيشتر در عرصه ي درام،ملودرام و همينطور کمدي اپرا مي ساخت.ولی مهارت و استادی او در اپرا بوفا بی نظیر است. معروف ترين اپراهاي او آرايشگر سويل، سميراميس، دختر ايتاليايي در الجزاير است. اپراهاي روسيني امروزه همچنان طرفدار و علاقه مند فراوان دارد و نو به نو در سالن هاي اپرا اجرا مي شوند. روسيني کسي بود که فکر بکري داشت بنابراين کارهاي او هيچوقت نمرد. روسینی یکی از بزرگترین آهنگسازانی است که به "اپرا بوفا " یا همان اپرای کمدی جان داد و تا وقتی مردم اپراهای روسینی را می دیدند خبری از افسردگی و افکار پریشان کننده و ناامیدی نبود. روسینی مردم را به شنیدن اولا یک موسیقی دل انگیز و استادانه و دوما یک داستان زیبا مهمان می کرد که شاید بزرگترین نام های موسیقی تاریخ مثل بتهوون فاقد چنین توانایی بودند. با روسینی بیشتر آشنا خواهید شد.

You can see links before reply

You can see links before reply

lakshemi
Tuesday 8 January 2013, 05:35 PM
You can see links before reply

You can see links before reply

با شخصيت فيگارو آشنا شويد: فيگارو شخصيت کمدي محبوبيست که توسط پي يِر بومارشه نويسنده ي خوش ذوق فرانسوي خلق شد. بومارشه با فيگارو 3 داستان نوشت که هرسه معروف شدند:
اول: آرايشگاه سويل(روسيني) دوم: عروسي فيگارو (موزارت) سوم :مادر گناهکار
که البته فقط 2 تاي اول تبديل به اپرا شدند. مادر گناهکار به فرم تاتر درآمد و به صورت نمايش اجرا شد.
فيگارو مرد شيطان،بازيگوش،زرنگ، فرز و عاشق پيشه ايست که با زرنگي هايش خيلي ها را به خون خود تشنه مي کند. از جمله مثلا شخصيت دکتر بارتُلو که بعد از آرايشگاه سويل در عروسي فيگارو هم به پست فيگارو مي خورد و خيلي دلش مي خواهد انتقام بلاهايي که فيگارو سرش آورده را در آورد!!! هههههههه با توجه به استقبال و فروش خوبي که از اپراهاي اين شخصيت به عمل امد مي توان گفت که فيگارو در واقع محبوب ترين شخصيت اپرايي است!اصلا به خاطر فيگارو است که نام روسيني را قبل از موزارت آوردم.

You can see links before reply

آرايشگاه شهر سويل:

موفق ترین و زیباترین اپرای روسینی آرایشگر شهر سویل است. این اپرا انقدر باطراوت است که هنوز هم تماشاگران را در سالن های اپرا می خنداند! موسیقی پویا و آریاهای فوق العاده استادانه آرایشگر سویل را ابدی و ازلی کرد. اپرای عروسی فیگارو ساخته ی موزارت ادامه ی آرایشگر سویل است.

داستان زيباي اين اپرا بوفا از جايي آغاز مي شود که عده اي دانشجوي فقير در ميدان شهر سويل آواز سر دادند. درست در مقابل خانه ي دختر زيبايي به نام روزينا... اما در ميان اين دانشجويان يک کنُت (اشراف زاده) هم وجود دارد. اين کنت ثروتمند عاشق روزيناست اما سعي دارد با لباس مبدل و تغيير ظاهر، روزينا را عاشق خود کند. تا بداند آيا او خودش را خواهد خواست يا پولش را.

You can see links before reply

روزينا خدمتکار يک پزشک پير و بداخلاق به نام دکتر بارتُلو است که مدام از همه چيز او ايراد مي گيرد و روزينا را مجبور مي کند بابت آب خوردن هم از او اجازه بگيرد. البته دکتر بارتُلو به اين دليل روزينا را محصور مي کند که مي خواهد با او ازدواج کند. از آن طرف کنت که درمانده ي روزيناست با نوکر خود فيگارو درد و دل مي کند. نوکر زرنگ کنت به او پيشنهاد مي دهد که اين بار خودش را به شکل يک سرباز مست در آورد و يکي از واحد هاي ساختمان پزشک را اجاره کند تا به روزينا نزديک تر شود. کنت از اين پيشنهاد خوشش مي آيد اما راه و روش کار را بلد نيست. فيگارو از اربابش مي خواهد که کارگرداني اين بازي را به عهده ي او بگذارد و او به کنت اطمينان مي دهد که دست روزينا را در دستش خواهد گذاشت. کنت قسم مي خورد اگر موفق شود دل روزينا را فتح کند پاداشي فوق تصور به فيگارو بپردازد . آرایشگر مذبور همین فیگارو است! او در طی ماجراهایی طولانی و خنده دار با هر دوز و کلک و بدبختی ای که شده روزینا را بالاخره از چنگ دکتر بارتلو در آورده و کنت به وصال او می رسد.

You can see links before reply

از دست فیگارو! بدجنس چه بلاها که سر دکتر بارتلو نمی آورد!ههههههههههه

You can see links before reply

You can see links before reply


قسمت هایی از آرايشگاه شهر سويل:

آریای زیبای روزینا

You can see links before reply

آریای محشرررررررررررر فیگارو! حتما بشنوید خدایا اعجازههههههههههههههههه!!!

You can see links before reply

آریای مارچلینا سرپیشخدمت 50 ساله ی خانه ی دکتر بارتلو که خیلی سعی داره که گلوش پیش فیگارو گیر کرده! در "عروسی فیگارو " هم همچنان مارچلینا به دنبال ازدواج با فیگارو ست!ههههههههه اما این آریا بییییییی نظیرهههههههههه

You can see links before reply

آریای دیگر روزینا...بی نظیرههههههههههههه

You can see links before reply

lakshemi
Thursday 10 January 2013, 08:00 PM
دختر ايتاليايي در الجزاير :

یک اپرا بوفای بسیار زیبای دیگر از روسینی که هنوز هم بسیار محبوب و معروف است. دختر ایتالیایی در الجزایر آریاهای بسیار زیبایی دارد. خصوصا برای نقش دختر ایتالیایی که برای متسوسوپرانو نوشته شده و بزرگترین خوانندگان این نقش را خوانده اند. بعدها با کم و کیف نقش ها بیشتر آشنا می شوید.
و اما داستان:
مصطفي بيگ يک دريانورد ترک است که از همسر خود جدا شده. چون گلويش پيش يک دختر ايتاليايي گير کرده!!!

You can see links before reply

از طرفي همسر او خيلي از طلاق ناراحت است و خيلي به خاطر شکست در زندگی اش غصه می خورد. نوکر ها و نديمه ها هميشه نقش هاي مهمي در پيشبرد يک داستان دارند! نديمه ي همسر مصطفي هم همينطور. او کلک آقا را مي فهمد و او را تعقيب مي کند و ماجرا را کف دست خانومش مي گذارد!!!!!!!! هههههههههههههههه

You can see links before reply

در همين حال مصطفي بايد به دنبال عشق ايتاليايي خود به الجزاير برود... اینطور مردها حقشان است که بدتر از این هم سرشان بیاید!!!ههههههههههههه از من می شنوید این اپرا را از دست ندهید!

You can see links before reply

You can see links before reply


قسمت هایی از دختر ايتاليايي در الجزاير :

You can see links before reply

You can see links before reply

lakshemi
Saturday 12 January 2013, 02:23 PM
You can see links before reply

وُلفگانگ آمادئوس موزارت: درباره ي موزارت، اين مرد بزرگ، تاکنون بسيار نوشته شده است و زين پس هم نوشته خواهد شد اما حقيقتا خلاصه کردن فعاليت ها و خصوصا اپراهاي موزارت در چند خط غير ممکن است! موزارت آهنگساز مشهور اتریشی اوخر قرن 18 در تمام سبک هاي موسيقي عالي بود. از موسيقي کليسايي گرفته تا کنسرتو، سمفوني و اپرا ... اما به طور خاص او اپرا نويس بسيار خوبي بود. او معمولا آرياهايي مي نوشت که تنها خوانندگان زبده از اجراي آن ها بر مي آمدند. مخصوصا آرياهاي سوپرانوي موزارت بسيار سخت است.
موزارت بعد از وردي بهترين و خلاق ترين اپرانويس است.او در عمر کوتاه خود بيشتر از 20 اپرا نوشت که 4 تاي آن ها از همه معروف ترند. عروسي فيگارو، زن ها همه همينطورند ، فلوت سحر آميز و دون ژوان . موزارت ذاتا آدم شوخي بود عاشق سرکار گذاشتن اين و آن! و به همين دليل هم بود که بيشتر اپراهاي او به شکل اپرا بوفا ست!!! فراموش نکنيد که در بیشتر اپراهاي موفق موزارت يک نکته ي مشترک وجود دارد: اين که هميشه دو نفر به عمد لباس هاي هم را مي پوشند تا خودشان را جاي ديگري جا بزنند!!!هههههههههه

عروسي فيگارو: این اپرا پر طرفدار ترین اپرای جهان است. با لیبرتویی ایتالیایی و در 5 پرده!
يک داستان پايه ي خنده نوشته ي بومارشه! که شخصيت فيگارو را باز هم در آن مي بينيم. عروسی فیگارو ادامه ی "آرایشگر شهر سویل " اثر روسینیست! مزمون اصلي اين داستان خيانت زوجين به هم و يا توهم خيانت است همه مي خواهند دست هم را روو کنند. خاصيت اپرا بوفا اين است که داستانش از زندگي خود مردم بر مي آيد و با چاشني تند طنز و غلو براي مخاطب سِرو مي شود! اين چيزي بود که خود موزارت هميشه دوست داشت. !!! این اپرا هم در زمان خودش فوق العاده طرفدار پیدا کرد و هم امروزه بی شمار طرفدار دارد.و هرسال در برنامه ی اپراهای سالن های مهم دنیاست.

You can see links before reply

دیدید که کنت در "آرایشگر شهر سویل" موفق می شود با روزینا ازدواج کند. فيگارو و سوزانا نوکر و کلفت کُنت و کُنتس (لقبي براي نجيب زادگان و ثروتمندان ) هستند.روز عروسي فيگارو و سوزانا است. ماجرا از جایی آغاز می شود که سوزانا از دهنش در می رود و به خانمش (کنتس روزینا) مي گويد که چه نشسته اي که شوهرت جناب کنت سر و گوشش حسابي مي جنبد و حتي به خود من هم نظر دارد!!!

فیگارو و سوزانا

You can see links before reply

کنتس که زن ساده اي است خيلي از اين امر ناراحت مي شود.او و سوازانا چندین بار تلاش می کنند که آمار کنت را بگیرند و دست آخر کنتس به سوزانا مي گويد که که نامه اي به کنت بنويسد و با او قرار بگذارد اما کنتس و سوزانا لباس هايشان را با هم عوض مي کنند .کنتس با لباس سوزانا سر قرار مي رود تا مچ کنت را بگيرد!!! به محض اين که کنت شروع به خوش و بش هاي ناخوشايند با سوزاناي دروغي مي کند ناگهان فيگارو از دور آن دو را مي بيند و خيال کج مي کند که سوزانا به او خيانت کرده! که از طرفي سوزانا نيز لباس کنتس را مي پوشد. او خبر ندارد که کروبینو _ پيشکار کنت عاشق کنتس است و چشمش پشت اوست. به يک باره کنت عين عجل معلق سر مي رسد و همه چيز در هم گره مي خورد.... !!!! کروبینو، مارچلینا، دکتر بارتلو و دون بازیلو شخصیت های مکمل دیگری هستند که در سوء تفاهم بین کنت،کنتس،سوزانا و فیگارو دخیلند و حسابی شما را روده بر می کنند! هههههههههههههههههه

You can see links before reply

You can see links before reply

قسمت هایی از عروسی فیگارو:


You can see links before reply

اوورتور محشر اپرا!!! یادتون که هست؟ اوورتور پیش در آمد و آغاز اپراست. قطعه ای کاملا سازی و ارکسترال که یه جورایی به ما می گه جریان اپرا از چه قراره! اوورتور عروسی فیگارو از محشرترین اوورتور های تاریخ اپراست! عالیه! آدمو دیوونه می کنه!

You can see links before reply


آریای فیگارو... این آریا رو فیگارو می خونه و داره بساط عروسی رو جور می کنه چون همونطور که می دونید امروز (روز شروع اپرا) عروسی او و سوزاناست.


You can see links before reply

You can see links before reply


You can see links before reply

دوئت نامه ... کنتس ، همسر کنت وقتی از سوزانا _ کلفتش می شنود که شوهرش به او نظر دارد، تصمیم می گیرد دست کنت را رو کند! او به سوزانا دستور می دهد که برای کنت نامه ای بنویسد و با او قرار عشقولانه ای بگذارد!!! در این دوئت، کنتس با صدای متسوسوپرانوی غمگین و محزون کلمات را دیکته می کند و سوزانا عینا همان ها را رو کاغذ می آورد! صدای متسو در این آریا بی نظیره. این دوئت به دوئت نامه مشهوره. مانند ده ها فیلم و سریال که از موسیقی موزارت در آن ها استفاده شده، این دوئت (دوئت نامه ی عروسی فیگارو) در فیلم سینمایی رستگاری در شاوشنگ پخش می شود. حتما بشنوید!

You can see links before reply

You can see links before reply

یه دوئت محشر دیگه! به نظر من محشرترین دوئت این اپراست!!! ههههههههه دوئت کُنت و سوزانا ... همونطور که در بالا شنیدید سوزانا علی رغم میلش این بار طبق دستور خانومش به کنت راه می دهد و نخ او را می گیرد!!! ههههههه کنت از خواندن این نامه خیلی خوشحال می شود! و منتظر است که سوزانا سر قرار برسد ولی او دیر می کند! چرا؟ چون وسط کار سوزانا پشیمان شده! او از هیزی و بی پروایی کنت می ترسد!!! اما کنتس به او اطمینان می دهد که مراقبش است و انقدر از او خواهش و تمنا می کند تا عاقبت سوزانا راضی می شود. خود کنتس هم پشت در گوش وا می ایستد! کنت از انتظار خسته شده و مدام با عصبانیت در اتاق قدم می زند. وقتی سوزانا می آید این دوئت زیبا شروع می شه.ههههههههههه آخر خنده ست! بیچاره کنتس که شاهد تمام این عشقولانه در کردن های شوهر بی صفتش است! قیافه ی سوزانا رو هم که هیچی!!! هههههه خنده های تصنعی، صورت رنگ پریده و ترسان!!! ههههههه باید بازی ها رو تماشا کنید تا خودتون بفهمید چقدر خنده داره!!!

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

یک آریای دیگه از فیگارو! اسمش هست : „اگر تمایل دارید برقصید!” در اینجا فیگارو داره برای کنت نقشه می کشه! در این نقشه می خواد به کنت رقصیدن یاد بده! چون در ابتدای اپرا کنت و کنتس رو هم به جشن عروسیش دعوت کرده! فیگارو می خونه : اگر جناب کنت عزیزم تمایل دارند برقصند من به شما یاد می دهم چطور جست و خیز کنید! و در انتها می گه: من تمام توطئه های شما رو سرنگون خواهم کرد ... بله سرنگون خواهم کرد!!! هههههههههه

You can see links before reply


آریا غمگین کنتس به نام „کجا رفتند آن روزگاران خوش؟” در این آریا کنتس با اندوه آوازی از بدبختی هایش می خواند چون می داند که کنت دیگر دوستش ندارد... داشتن این زن، لیاقت می خواست! تمام آریاهای کنتس در این اپرا غمگین است چون او خود را شکست خورده می بیند و آن عشق رویایی اش با کنت به اخر رسیده. این اریا بییییییییییییییییییی نظیره! عاشقشم.خلاصه که کنتس حسابی با این آریا شما رو به گریه می اندازه:


You can see links before reply

آریای زیبای کروبینو پیشکار کنت، به نام „که می داند عشق چیست؟” در این اپرا خواننده ی متزوسوپرانو نقش کروبینو را می خواند.

You can see links before reply

You can see links before reply

lakshemi
Monday 14 January 2013, 05:56 PM
فلوت سحر آميز : اين اپرا طبق نظرسنجي از علاقه مندان، برترين اپراي تاريخ است. و به نظر خود من هم واقعا فلوت سحرآمیز بهترین اپرای موزارت و یکی از شاهکارهای هنر اپراست. همانطور که پيش تر گفتم اين اپرا يک اپراي زينگ اشپيل است.آخرین اپرایی که موزارت ساخت. در زمان موزارت، نقش سوپرانوي اين اثر را ژوزفا خواهر زن موزارت که صداي سوپرانوي درجه يکي داشت خواند.چون موزارت آهنگساز سختگيري بود پس مي توانيم ادعا کنيم که قطعا اجرايي که در زمان حيات موزارت بوده بهترين اجراي اين اپرا تا حال بوده!

You can see links before reply

شاهزاده تامینو یک هیولا می بیند و بیهوش می شود.3 بانوی اسرار آمیز این هیولا را می کشند.وقتی تامنو بیدار می شود 3 بانو تصویر یک دختر زیبا رو را به او نشان می دهند که در بند کاهن اعظم معبد خورشید اسیر است. تامینو تصمیم می گیرد آن دختر را نجات دهد.در حالی که این 3 بانو برای ملکه ی شب کار می کنند که جادوگری مخوف و قدرتمند است!!!ههههههههه

You can see links before reply

در رسیدن به معبد خورشید پاپاگینو به کمک تامینو می آید.

You can see links before reply

پاپاگینو یک پرنده گیر است که زنگوله های سحرآمیزی دارد که قدرت جادویی دارند.تامینو و پاپاگینو به معبد می رسند و شاهزاده تامینو از فلوت سحرآمیز خود برای آرام کردن جانوران وحشی استفاده می کند.آن ها بالاخره وارد می شوند و بعد از حوادثی کاهن اعظم بدجنس از آن دو می خواهد لیاقت خود را نشان دهند...

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

قسمت هایی از فلوت سحر آميز(هرچند که انتخاب چند قسمت از این اپرا واقعا کار سختیست) :

اوورتور زیبای اپرا. این موسیقی انقدر تازه است که باورنکردنیه 200 300 سال قبل ساخته شده!!!

You can see links before reply

آریای پاپاگینو که در آن گلوکن اشپیل می زند. گلوکن اشپیل رو در تاپیک سازها معرفی کرده بودم. سازیه آلمانی شبیه بلز.

You can see links before reply

آریای معروف ملکه ی شب! محبوب ترین آریای این اپرا و یکی از محبوب ترین آریاهای جهان. این آریا رو از دست ندید. بی اندازه زیباست.و خیلییییییی سخت.

You can see links before reply

این دوئت زیبا را پاپاگینو و پاپاگینا می خوانند. پاپاگینا در ابتدا یک پیرزن زشت است . پاپاگینو مجبور می شود که یا با این پیرزن ازدواج کند و یا به زندان برود. اما ناگهان این پیرزن ، تبدیل به زن زیبایی به نام پاپاگینو می شود.هههههههههههههه در این دوئت پاپاگینو و پاپاگینا اسامی هم را می خوانند. واقعا عاشق این دوئتم.

You can see links before reply

sozan1360
Tuesday 15 January 2013, 09:22 PM
سلام وصدسلام ..... لاکشمای عزیز...فقط می تونم بگم عاشقتم ... و صدالبته عاشق اپرا ... خیلی دنبال بعضی از این اپرا ها بودم... که الان گذاشتی .. دست گلت درد نکنه ...

lakshemi
Tuesday 15 January 2013, 11:04 PM
سلام وصدسلام ..... لاکشمای عزیز...فقط می تونم بگم عاشقتم ... و صدالبته عاشق اپرا ... خیلی دنبال بعضی از این اپرا ها بودم... که الان گذاشتی .. دست گلت درد نکنه ...

سلام سوزان عزیزم.قربانت خیلی لطف داری.خوبی از خودته مهربون.
خوشحالم که عاشق اپرا هستی. من تازه شروع کردم. امیدوارم تا انتها همراه این تاپیک بمونی.بازم ازت ممنونم.

sozan1360
Wednesday 16 January 2013, 12:40 PM
خواهش می کنم خواهر جون ... من که تا اخر تاپیکت رو دنبال می کنم ... بازم ازین مطالب مفید بزار من که لذت بردم ...درضمن تو یانی به روایت لاکشمی هم که کولاک کردی گلم..... من عاشق یانی هستم و همیشه کارهای ایشون رو هم دنبال می کنم .....کار از تشکر گذشته بود .... بخاطر اسپم هم معذرت می خوام گلممممممممممممممم

LiOneL999
Wednesday 16 January 2013, 01:41 PM
اوووو خاله من رمان فلوت سحرآمیز رو خونده بودم خیلی وقت پیش.امروز نشستم و فکر کردم تازه یادم اومد برای چی اسم موزارت همیشه بیش از حد برام آشنا بوده!
:D
فوق العاده بود ! مرسیییییییییییییییییییییی ی لاکشمیییییییییییی جون مات و مبهوتت شدم :D:D :38: :D

lakshemi
Wednesday 16 January 2013, 06:41 PM
خواهش می کنم خواهر جون ... من که تا اخر تاپیکت رو دنبال می کنم ... بازم ازین مطالب مفید بزار من که لذت بردم ...درضمن تو یانی به روایت لاکشمی هم که کولاک کردی گلم..... من عاشق یانی هستم و همیشه کارهای ایشون رو هم دنبال می کنم .....کار از تشکر گذشته بود .... بخاطر اسپم هم معذرت می خوام گلممممممممممممممم

متشکرم عزییییییییییییییییییزم خوشحالم کردی
اتفاقا این تاپیک هم یه جورایی به یانی هم مربوط می شه.چون یانی هم بی اندازه به اپرا علاقه داره.و خودش یه بار گفته بود از این هنر زیبا خیلی لذت می بره و هروقت فرصت کنه اپرا گوش می کنه. متشکرم که به من لطف داری عسللللل.

lakshemi
Wednesday 16 January 2013, 07:57 PM
جياکامو پوچيني: سلطان غم!!!

You can see links before reply

آهنگساز ايتاليايي قرن 19 و ابتدای قرن بیستم، از خانواده اي موسيقيدان که عده اي مي گويند جانشين به حق آهنگساز هموطنش وردي است. شايد اين ادعا بي راه هم نباشد اگر نگاهي به مسيري که پوچيني براي موفقيت پيمود بيندازيم. پوچيني سال ها با فقر دست و پنجه نرم مي کرد ارگ کليسا مي نواخت و اپرا مي نوشت اما تا 35 سالگي احدي او را نمي شناخت! تا اينکه همه چيز با اپراي مانون لسکو ورق خورد و شهرت فراگيري را براي پوچيني رقم زد. پوچيني در چهل و چند سال فعاليت خويش 12 اپراي موفق نوشت که معروف ترين آن ها "توسکا " ، "مادام پروانه" " لا بوهم " و "خواهر آنجلیکا " است. پوچینی تمام عمرش در ایتالیا زندگی کرد و در دهه ی دوم قرن بیستم در اوج عزّت و محبوبیت در ایتالیا در گذشت.

You can see links before reply

پوچيني به تم هاي شرقي علاقه ي زيادي داشت و به همين دليل هم داستان و موسيقي دو اپراي بزرگ خود يعني مادام پروانه و توراندخت را در ژاپن و چين قرار داد. شايد دليلي که وي امروزه هم با احترام و افتخار ياد مي شود همين کارهاي متفاوتش است. البته اپرای توراندخت ناتمام ماند و بعد از مرگ او یكی از آهنگسازان دیگر ایتالیایی به نام آلفانو آن را تكمیل كرد. اپراهای پوچینی بی اندازه لطیف و بااحساس هستند و اغلب قهرمانان آن ها سرنوشت غم انگیزی دارند. پوچینی استاد ملودرام و عواطف و رنج های انسانی است . در یک کلام اپراهای پوچینی داستان درد کشیدن انسان های والاست. فکر می کنم خود پوچینی هم از این سفره ی محزون لقمه ای برداشته چون از یک قلب شاد چنین موسیقی های غمگینی بر نمی آید. هرچند که ظاهر او کمی بداخلاق به نظر می رسید ولی به نظر می رسد او همیشه در زندگی اش تنها ،گوشه گیر و غمگین بوده. آثار زیبای پوچینی همیشه زبانزد علاقه مندان اپراست. هرسال دست کم 2 اپرا از او روی صحنه های سالن های بزرگ جهان می رود. مردم همچنان اپراهای پوچینی را دوست دارند زیرا هیچکس مثل او نمی تواند فقر و درماندگی واقعی و به دور از غلو را به نمایش بگذارد . اپراهای پوچینی باعث می شود وقتی از سالن اجرا بیرون آمدیم خدا را به خاطر داشته های هرچند کم خود شکر کنیم ...

You can see links before reply

lakshemi
Wednesday 16 January 2013, 09:58 PM
خب اجازه بدید کمی بیشتر با آثار پوچینی آشنا بشیم و امشب کمی جلوتر بریم.

لابوهم (زاغه نشین):

You can see links before reply

زاغه نشین يک ملودرام بسيار غم انگيز و عاطفيست که امروزه هم طرفداران زيادي دارد. ولي يک عيب دارد. البته به نظر من . و آن اين است که داستانش تقريبا شبیه به" لاتراويتا " اثر وردي است. در هر حال لابوهم هرچه هست اپراي بي نظيريست. به غريبي دل هاي جوانان که خيلي نزديک است.هييييييي

You can see links before reply

داستان کلي لا بوهم ماجراي چند جوان است که از نظر مالي بسيار فقير ولي از لحاظ هنر و استعداد غني هستند. آن ها شاعر،نوازنده و نقاش هستند که با هم زير شيرواني خانه اي در پاريس به سختي روزگار مي گذرانند. يکي از جوانان به نام رودولفو که شاعر است عاشق دختري به نام می می مي شود که در خياط خانه ي مجاور کار و زندگي مي کند.رودولفو به او ابراز عشق مي کند. رودولفو و می می در عین فقر شدید و در حالی که هر دو بی چیزند و شکمشان را هم به زور سیر می کنند خیلی زود یک روح در دو بدن می شوند و به سختی به هم دل می بازند. برای آن دو عشق بزرگترین ثروت هاست!

You can see links before reply

اما بعد از مدتي رودولفو تصمیم می گیرد که از می می جدا شود چون معتقد است او باید سراغ مردی ثروتمند تر برود تا بتواند هزینه های درمان می می را پرداخته و برایش امکانات استراحت فراهم کند. او تظاهر می کند که حسود و متعصب است و به می می شک دارد. می می از رفتارهای او آزرده می شود اما روزی مخفیانه حرف های رودولفو و دوستش را می شنود ... و می فهمد که همه ی این ها بهانه ای برای این بوده که می می او را رها کند! (چه کار احمقانه ای!) رودولفو در حالي که دخترک به سختي به سل مبتلا شده و مدام سرفه می کند او را متقاعد می کند که جدایی شان به نفع او خواهد بود. او فکر می کند که صلاح می می را بهتر تشخیص می دهد ولی این جدایی ضربه ی بدتری به دخترک می زند. در نهايت رودولفو وقتي پي به اشتباهش مي برد که معشوق زيبايش در بستر فقيرانه اش مي ميرد.
You can see links before reply

You can see links before reply

بايد اعتراف کنم پوچيني تلاش و خلاقيت زيادي براي لابوهم به کار برده.واقعا اپراي مظلومانه و غم انگيزيست. يکي از معروف ترين اپراهاي دراماتيک غني که بهترين خوانندگان اپرا تا به حال اجرايش کرده اند.


قسمت هایی از اپرای زاغه نشین :

معروف ترین دوئت این اپرا و یکی از برترین دوئت های عاشقانه ی اپرا ، دوئت "دختر دوست داشتنی " این دوئت بسیاااااار زیباست. زیبا و غمگین.حتما گوش بدین.

You can see links before reply


آریای عاشقانه ی می می به نام " می می صدایم کن " . بسیار زیباست. می می برای معرفی خودش این آریا را می خواند.


You can see links before reply


آریای عاشقانه ی رودولفو به نام „آن دست های کوچک سرد”... می می از فقر زیاد در سرمای زمستان دستکش گرمی ندارد... عالیه... در انتهای آریا یه قسمت از دوئت دختر دوست داشتنی رو هم می شنوید. از دستش ندین.

You can see links before reply (You can see links before reply)

آریای پایانی اپرا ، " من وانمود به خواب کرده بودم" ... رودولفو وقتی به سراغ می می، می رود که او در بستر مرگ است...این آخرین آواز می می است...بعد از آن از دنیا می رود...


You can see links before reply

lakshemi
Friday 18 January 2013, 07:12 PM
خواهر آنجلیکا


یک اپرای تماشایی و خاص دیگر از پوچینی. این اپرا واقعا زیباست!داستان غم انگیز راهبه ی جوانی به نام خواهر آنجلیکا را روایت می کند. پوچینی فمینیست ترین آهنگساز کلاسیک بوده! این از اپراهایش کاملا پیداست. نقش اول اپراهایش همیشه زنان هستند. اغلب دردکشیده و زخم خورده و غمگین از جور روزگار... احساسی که شاید تمام زنان دارند...

و اما داستان : یک بار در طول مدت آموزش های مذهبی آنجلیکا و دو تن دیگر از خواهران کمی دیر به قرارگاه کلیسا می رسند. خواهر های دیگر هم آن ها را شماتت می کنند که شما هنوز درگیر این دنیای پست هستید و معلوم نیست تا حالا کجا مشغول خوشگذرانی بودید؟! عده ای هم به دروغ گزارش می دهند که آن ها شیرینی و گوشت خورده اند که غذاهای ممنوع راهبه هاست. آنجلیکا قاطعانه این اکاذیب را انکار می کند و می گوید که ما هرگز تمایلی به لذات دنیوی نداریم. اما این تلاش فایده ای نداشت و آنجلیکا به خاطر گناه نکرده به 7 سال تبعید در صومعه ای دور افتاده محکوم شد.

You can see links before reply

آنجلیکا به آن صومعه می رود و دوباره زندگی را از سر می گیرد. از قضا یک روز مسئول اعانات پیش آنجلیکا می آید و می گوید که کالسکه ای با شکوه و زیبا اینجا پارک کرده و پرنسسی ثروتمند دنبال تو می گردد و می خواهد با تو صحبت کند. ناگهان رنگ از رخ آنجلیکا می پرد. در اینجای داستان ما متوجه می شویم که این پرنسس درواقعا خاله ی آنجلیکاست و چه نتیجه می گیریم؟ آنجلیکا هم یک پرنسس بوده است!!! خاله اش با سردی و تکبر به آنجلیکا می گوید که والدینش مرده اند و اکنون او وظیفه دارد سهم او و خواهر آنجلیکا را به آن ها بدهد. اما چون آنجلیکا با راهبه شدنش راه خود را از خاندانشان جدا کرده. یک لکه ی ننگ برای خانواده محسوب می شود و لیاقت هیچ ارثیه ای ندارد. سپس کاغذهایی را جلوی انجلیکا می گذارد تا آن ها را امضا کند و سهم خود را به خواهرش ببخشد.
خلاصه خاله بعد از گرفتن امضا می رود ولی آنجلیکا به دردسر دیگری می افتد. او به خاطر پرنسس بودن به دادگاه اسقف احضار می شود. کلیسا خانواده ی اشرافی و بی بند و بار آنجلیکا را یک ننگ می داند!...از طرفی آنجلیکا متوجه مرگ فرزندش که در گذشته به خاله اش سپرده بود می شود. دادگاه کلیسا از یک طرف و داغ مرگ فرزند از طرفی آنجلیکا را محاصره می کند و چاره ای جز نوشیدن سم برای این زن بدبخت نمی گذارد...

You can see links before reply

خواهر آنجلیکا از آن اپراهای خاص است که محض تفریح نباید به تماشایش رفت. باید در ان دقت کرد و لحظه لحظه اش را با عقل سنجید .آنجلیکا نماد یک شخص راستگو و پاک است. اما از راستگویی اش چه خیری می بیند؟ شاید یک پیام این اپرا این است که "وجدان آسوده" فریبی بیش نیست! پوچینی با اتفاقات متعددی که برای آنجلیکا می افتد شاید کل جامعه را زیر سوال می برد. و شاید هم به همین دلیل باشد که خواهر آنجلیکا خیلی کم و در موارد خاص اجرا می شود. چون تفاوت های عمیقی با دیگر اپراها دارد. کار پوچینی در این اپرا عالیست. واقعا عالی.
ایشون خانوم لورن جلنکوویچ خواننده ی سوپرانوی درجه یک اخبر یانی ، در حال اجرا کردن اپرای خواهر آنجلیکا هستن:

You can see links before reply

You can see links before reply

قسمت هایی از خواهر آنجلیکا:


آریای مشهور " سنزا ماما" که آنجلیکا در سوگ فرزند خود می خواند. ماتم و اشک حتی در صدای خواننده هم موج می زند. این آریا واقعا گریه آوره.

You can see links before reply

آوه ماریا به طور دسته جمعی. گروه همسرایان که یادتون هست؟ این یه نمونه از قطعات گروه همسریانه که معمولا دسته جمعی می خوانند.

You can see links before reply

You can see links before reply

lakshemi
Sunday 20 January 2013, 08:23 PM
You can see links before reply


مادام پروانه : شايد غمگين ترين اپراي تاريخ، همين اپراست. اين داستان، روايت گر سرنوشت سياه و غمبار دختري ژاپني به نام چوچوسان است که در آغاز سده ي بيستم ميلادي،در شهر ناکازاکي ژاپن اتفاق می افتد.. چوچوسان در ژاپنی به معني پروانه است .

You can see links before reply

چوچوسان عاشق يک ستوان آمريکايي به نام پينکرتون مي شود. به خاطر او مخفيانه آيين بوداييسم را ترک کرده و به مسيحيت مي گرود. کاهن بودايي او را شماتت و نفرين مي کند.اما چوچوسان بي توجه به همه ي اين ها با پينکرتون ازدواج مي کند. بعد از مدتي پينکرتون به بهانه ي وظایف نظامی خود به چوچوسان می گوید که باید از ژاپن برود . چوچوسان انقدر عاشق است که تحمل دوری او را ندارد اما پینکرتون او را مجاب می کند که باید برود و به او قول می دهد که زود زود برگردد. چوچوسان به اجبار با چشمانی اشکبار از همسرش خداحافظی می کند.

You can see links before reply

اما 3سال مي گذرد و پينکرتون بر نمي گردد. چوچوسان در اين مدت پسري به دنيا آورده که اکنون 3 ساله است.او همچنان هر روز و هر لحظه منتظر پينکرتون يا خبري از اوست. دوستان و خدمتکار چوچوسان سوزوکي همه و همه به چوچوسان اصرار مي کنند که اين کار پينکرتون به معني طلاق است و او ديگر بر نمي گردد.آن ها خواستگار خوبي هم براي چوجوسان پيدا مي کنند ولي چوچوسان مي خروشد و مي گويد هنوز يک زن متاهل است.او منتظر پينکرتون مي ماند و با تمام وجود امیدوار است که او به ناکازاکی برگردد.
يک روز بالاخره پينکرتون بر مي گردد اما چه برگشتني! کنار دست او يک زن آمريکايي سفيد پوست است!!! پينکرتون مدت هاست با آن زن ازدواج کرده و اکنون هم چون باخبر شده در اين شهر پسري دارد آمده تا پسرش از از چوچوسان بگيرد و با خود ببرد.طفلک چوچوسان...حتي نمي توانيد تصور کنيد که او چقدر درونش شکست...
وقتي قلب ادم مي شکند ديگر زندگي چه مفهومي دارد؟ دست و پا زدن براي چه؟؟؟ چوچوسان هم همين فکر را کرد. او برخورد مودبانه اي با هووي آمريکايي خود کرد.و آن گاه موافقت کرد که پسرک را به پدرش تحويل دهد.چوچوسان به معبد مي رود.براي روح پدرش دعا مي خواند.دستور مي دهد همه بيرون بروند و اتاق را تاريک کنند.آن گاه با اشک و ماتم با پسرش خداحافظي مي کند و او را تحويل مي دهد.

You can see links before reply

وقتي پسرک مي رود چوچوسان که حالا دیگر همه چیزش را از کف داده خنجری در می آورد و در سینه ی خود فرو می برد ...اپرا با مرگ غم انگيز چوچوسان به پايان مي رسد.
چوچوسان با تحمل اين همه غم اپراي مادام پروانه را جاودانه و تبديل به برترين اپراي ملودرام تاريخ کرد.این اپرا هزاران هزار طرفدار مشتاق دارد که هرسال به دیدن این اپرا می روند تا با چوچوسان همزاد پنداری کنند. اپرای مادام پروانه شاهکار بی چون و چرای پوچینیست.

You can see links before reply

You can see links before reply


قسمت هایی از مادام پروانه:

آریاهای این اپرا به حدی زیباست که قابل گفتن نیست.

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

lakshemi
Tuesday 22 January 2013, 09:25 PM
خب زمان آن فرا رسیده تا از جناب پوچینی هم خداحافظی کنیم و سلامی به آهنگساز بعدی عرض نماییم!

You can see links before reply

گئورگ(ژرژ) بيژت:

بيژت آهنگساز توانای فرانسوي قرن 19 از کودکي با کمک والدين خود با موسيقي آشنا شد و خيلي زود فعاليت خود را شروع کرد. بيشتر آثار بيژت نيمه تمام ماندند و به دليل مرگ زود هنگام بيژت هرگز به اتمام نرسيدند .بيژت بيشتر عمرش را بيمار بود. عفونت شديد گلو و مشکلات تنفسي ساليان درازي با بيژت همراه بودند و عاقبت هم در 37 سالگي او را از دنيا بردند. وی در طول عمر کوتاه خود چند اپرا نوشت. اما اکثرا مردم نمي توانستند منظور و هدف او را در آثارش درک کنند و نسبت به او کم لطف بودند. به همين دليل اغلب بيژت مورد انتقادها و حتي تمسخر و اعتراض مردم قرار مي گرفت. اما حقيقت اين بود که او کارهاي دراماتيک و پر احساس خلق مي کرد. کارهاي با شکوهي که از درک خيلي از عوام که فقط اُپرت (اپرای هجو) ديده بودند خارج بود! با این وجود اساتیدی نظیر ژوا ماسنت(که بعدا با او آشنا می شوید) آهنگساز هم عصر بیژت نیز وجود داشتند که بیژت را تشویق و تحسین و از وی حمایت کنند.
طفلی بیژت در طول عمرش هرگز طعم محبوبیت را نچشید و شاید تنها آهنگسازی بود که بعد از مرگش مشهور شد! اگر او 100 سال دیرتر به دنیا می آمد شاید مردم می توانستند تفاوت او با دیگر اهنگسازان را درک کنند
کارهای بیژت نمایانگر احساسات و بینش و نگرش عمیق اوست. درست است که عمر کوتاه بیژت فقط اجازه ی ساخت چند کار مفید را به او داد ولی او ابدا آثار الکی و هول هولکی نمی ساخت و همان 3-4 اپرا ، بیژت را در نفرات ابتدایی لیست بهترین اپراسازان تاریخ قرار داد!
3 اپراي بيژت امروزه نيز بسيار سرشناس هستند: صيادان مرواريد ، دختر زيباي پِرت و بالاخره کارمن.


دختر زيباي پِرت: یک اپرای خیلی زیبا از بیژت! داستانی کامل و جا افتاده و موسیقی خیلیییی پخته! البته نه به پختگی کارمن چون این اثر چند سال قبل از کارمن تصنیف شد. با اینکه این اپرا از نظر ارزش های هنری بسیار موفق است لیکن امروزه بسیار کم اجرا می شود!

You can see links before reply

ماجرا در روز ولنتاين در شهر پِرت شروع مي شود. آهنگري به نام اسميت و کاترين سخت عاشق هم هستند. اسميت گل سينه اي به عنوان هديه ي ولنتاين براي کاترين تهيه کرده و براي اهداي آن به کاترين از مغازه اش بيرون مي رود. چند دقيقه اي آهنگري اسميت خالي مي شود که ناگهان دختري کولي سراسيمه وارد آنجا مي شود.گويا از دست کسي فرار کرده. او زير ميز بزرگي پنهان مي شود .هههههههه بیژت ظاهرا علاقه ی خاصی به کولی ها داشته چون شخصیت کولی در اپراهایش تکرار می شود!!! خلاصه، کاترين و اسميت به آهنگري مي آيند و گرم صحبت مي شوند. در اين بين دوک ثروتمندي (دوک لقبي براي بزرگان و اشراف) وارد شده و از اسميت مي خواهد سر خنجرش را صاف کند. دوک تا چشمش به کاترين زيبا مي افتد شروع به چشم چراني و شکر افشاني و نخ دادن مي کند. اسميت از رفتار جلف و نگاه هاي دوک به نامزدش عصباني مي شود و دوک را بيرون مي راند !دوک که خيلي به مقامش مي نازد قصد دارد با همان خنجر حساب اسميت را برسد که ناگهان دختر کولي از زير ميز بيرون مي پرد و جلوي دوک را مي گيرد ، او را بيرون مي کند و اسميت را نجات مي دهد. کاترين که از ديدن دختر کولي که در مغازه ي اسميت مخفي شده بوده شوکه شده فکر غلط مي کند و اسميت را خائن مي نامد . گل سينه را روي زمين پرت مي کند و گريه کنان خارج مي شود...

قسمت هایی از دختر زيباي پِرت:

یک اینترلود و دو دوئت و کوارتت(آواز چهار نفری) بسیار زیبا.

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

lakshemi
Thursday 24 January 2013, 08:54 PM
کارمن : با آوردن فقط يک نام مي توان بيژت را توصيف کرد : کارمن!

You can see links before reply

کارمن، اين اپراي زيبا،پرشکوه،بي نقص،تمام نشدني و زنده و باقي، اثر شگفت انگيز ژرژ بيژت نام او را هميشه زنده نگه داشت. مانند "دختر زیبای پِرت" اینجا هم شخصیت کولی را می بینیم.ولی بسیار پرقدرت تر .
با راي علاقه مندان ،کارمن ،سومين اپراي برتر تاريخ لقب گرفته.اما به نظر من کارمن بهترين اپراي تاريخ است. و مناسب ترين ميدان براي جولان دادن خوانندگان متسوسوپرانوي بزرگ که نقش کارمن را بخوانند.
کارمن ماجراي دختر کولي مکزيکي است که صدا و رقص زیبایی دارد و تمام مردان را شيفته ي خود مي کند.هيچ مردي نبود که به دام لوندي هاي کارمن نيفتد و مدهوش او نشود. اما کارمن ذات خبيثي دارد.مردان از هر طبقه اي اعم از وزير و شاه و گدا را عاشق خود مي کند اما پس از مدتي به او نارو زده و او را ترک مي کند.و با اينکار حسابي تفريح مي کند!

You can see links before reply

You can see links before reply

اما در آخرين شکار، بخت يار او نيست. کارمن اين بار بيش از اندازه پيش روي مي کند و تا جايي به بي رحمي و قصاوت قلب ادامه مي دهد که راه برگشتي برايش نمي ماند. اين شکار،شکار نابوديست. اين بار طعمه ي او يک افسر ارتش به نام دون خوزه است که بعد از دستگیری کارمن به جرم چاقوکشی و اغتشاش ، به سختي به عشق کارمن گرفتار شده اما به خاطر او از دستور مافوق سرپيچي کرده و از سمت خود خلع شده است!. او حاضر است همه چيزش را براي کارمن فدا کند . اوايل کارمن نيز تظاهر به عشق مي کند اما بعد از مدتي کم کم دون خوزه با سردي و بي محبتي کارمن مواجه شده و بي وفايي معشوق به او ثابت مي شود.یکی از خواستگاران دو آتیشه ی کارمن، مردی گاوباز به نام اسکامیلو ست. مردی بلند بالا، جذاب و معروف است که عاشق کارمن است و موفق می شود از او جواب مثبت بگیرد. اتفاقا دون خوزه با او آشنایی دارد و تصادفا می گوید که عاشق دختری کولی به نام کارمن است. دون خوزه که تب عشق کارمن دیوانه اش کرده به روی اسکامیلو چاقو می کشد! ولی اسکامیلو به او می گوید که این عادت کارمن است! مردان زیادی تاکنون از او رکب خورده اند! تازه دون خوزه می فهمد بد جوری فریب خورده.

You can see links before reply

You can see links before reply

او قسم مي خورد که در صورتي که کارمن بخواهد او را ترک کند وي را خواهد کشت. اما کارمن حرف او را جدي نمي گيرد و او را ترک مي کند .افسر بیچاره که ديگر چيزي براي از دست دادن ندارد تقریبا سلامت عقلی خود را از دست داده و آواره ،گرسنه ، با لباس های ژنده ،گریان و نالان به دنبال کارمن است. بالاخره کارمن را پيدا مي کند و بعد از التماس فراوان و بي تفاوتي کارمن آتش عشق در وجودش به آتش انتقام بدل مي شود و با خنجري قلب کارمن را مي شکافد. داستان با مرگ کارمن تمام مي شود.سپس دون خوزه ی نگون بخت خود را به فرماندهي معرفي مي کند در حالي که گريه کنان فرياد مي زند: من عشق خود را کشتم...

You can see links before reply

You can see links before reply

هیچکس نمی تواند باور کند اپرایی به این پرمغزی در دوران خود سبکسرانه و به درد نخور خوانده می شد!!! همانطور که گفتم بیژت همیشه مجبور بود تمسخرهای دیگران را بشنود و تحملشان کند! او در مدت اکران کارمن فوت کرد . درست اسن که کارمن در مدت حیات بیژت شکست خورده ی واقعی بود اما امروزه این دختر کولی بسیار بسیار پرقدرت است و برای خالق خود احترام و آبروی زیادی جمع کرده است.کارمن اپراییست که امروزه تمام موسیقیدانان بزرگ به نشان احترام، برایش کمر خم می کنند. لیبرتوی عالی، موسیقی باشکوه و حیرت آور بیژت، کارمن را به یکی از افتخارات تاریخ اپرا و حتی تاریخ موسیقی تبدیل نموده. کارمن هرسال در سالن های زیادی اجرا می شود. تمام خوانندگان اپراتیک آرزو دارند در کارمن نقش آفرینی کنند.

قسمت هایی از کارمن (به سختی تونستم چند تا رو انتخاب کنم):

یک پریلود زیباااااااااااااااا حتما خیلی هاتون تم این پریلود رو به عنوان زنگ موبایل دارید.

You can see links before reply

آریای ورود کارمن ! در این آریای زیبای عاشقانه، کارمن از تمام مردها دل می برد. این آریا "هابانا

You can see links before reply

آریای دون خوزه که در وصف درد عشق کارمن می خواند. بی نظیره.

You can see links before reply

آواز جمعی استقبال کودکان از سربازان. این آواز واقعا قشنگه.خیلیییییییییییییییی

You can see links before reply

آریای معرکه ی اسکامیلوی گاوباز... من هلاک این آریام. بی نظیره.بی نظیر.

You can see links before reply

کارمن در ابتدای داستان به جرم چاقوکشی و درگیری با کارگران کارخانه توسط دون خوزه دستگیر می شود ولی انقدر در این آواز می رقصد تا موفق می شود دون خوزه را مسحور کرده و طناب را از دستانوی در اورد و فرار کند. این فرار همانا و عاشق شدن دون همان!
این آواز محشرههههههههههه.

You can see links before reply

آریای ترا لا لا ... آواز زیبای کارمن در مهمانی کولی ها (غیر قابل توصیف)

You can see links before reply

lakshemi
Saturday 26 January 2013, 08:59 PM
گيلبرت و ساليوان:

You can see links before reply

You can see links before reply

گمان نمی کنم در ایران کسی گیلبرت و سالیوان را بشناسد! خب پس برای نخستین بار از زبان من با این دو هنرمند بزرگ آشنا شوید.
گيلبرت و ساليوان گروه دونفره ي ساخت اپرايي بود که سِر ويليام گيلبرت نويسنده ي ليبروتو و آرتور ساليوان آهنگساز آن را شکل دادند.این دو هنرمند بزرگ قرن 19 که هردو انگليسي بودند به مدت 20 سال بي آن که هم را ببينند و تنها از طريق نامه با هم همکاري داشتند و 14 اپرُت (اپرای هجو و سبک) فوق العاده موفق با مشارکت هم ساختند. گيلبرت ليبرتوي اپرا ها را مي نوشت و براي ساليوان مي فرستاد. سپس ساليوان بر روي آن ليبرتو آهنگ مي ساخت. گيلبرت عصبي، بددهن و سخت گير بود اما ساليوان خوشرو معاشرتي و اجتماعي بود.با اينکه گيلبرت و ساليوان خصوصيات اخلاقي کاملا متضادي با هم داشتند ليکن در طنزپردازي کاملا مثل هم بودند. هر کدام يک نمکدان به تمام معنا! هههههههههه
اگر از ابتدا مطالب را خوانده باشید پیشتر هم عرض کردم که اپرُت اپرای هجو و سبکسرانه است که موضوعش اغلب از دل مردم بر می خیزد. اغلب هم افراد فقیر و بی سواد یا بی کلاس طرفدار اپرت هستند چون اپرت ها معمولا درباره ی عشق های آبکی، بددهنی و کتک کاری و مسخره کردن هر چیزی است! هههههههههههه هدف گیلبرت و سالیوان هم در اپراهايشان زير سوال بردن و تمسخر رسوم انگليسي بود!آ ن ها بر پايه ي همين اصل اپراهايي کاملا موفق و محبوب ساختند که 3 تاي آن ها يعني "ميکادو" "پيشبند اچ ام اس " و "دزدان دريايي پانزانس" همچنان نيز جزء 10 اپراي برتر تاريخ هستند.
به نظر خود من اپراهاي گيلبرت و ساليوان متفاوت ترين نواع اپراست. اپرايي به دور از تظاهر و کاملااااااااا مردمي. اين مردمي بودن واقعا در کارهاي گيلبرت و ساليوان جلوه گر است. آن ها اصلا فردگرا نبودند. بيشتر قسمت هاي اپراهاي آن ها به صورت دسته جمعي مثل کوارتت (اجراي 4 نفري) يا کوئينتت (اجراي 5 نفري)خوانده مي شود.
وقتي شما يک اپرا از گيلبرت و ساليوان مي شنويد ابدا خسته نمي شويد و کماکان تا پايان، از ريتم شاد و آوازهاي باطراوت و مفرح خوانندگان و نيز داستان زيبا و اتفاقات مضحک آن لذت خواهيد برد.
اگر تا کنون با گيلبرت و ساليوان آشنايي نداشته ايد حتما اپراهاي آن دو را گوش دهيد تا از دستتان نرود.
يک گيلبرت ، بدون يک ساليوان به درد نمي خوره!!! اين جمله را گيلبرت بعد از مرگ ساليوان به زبان آورد... سالیوان درست در سال 1900 و یازده سال زودتر از گیلبرت بدرود حیات گفت ولی اپرت های شاد انان تا ابد یاد و نام آنان را زنده نگه می دارند.
با آثار گیلبرت و سالیوان بیشتر آشنا خواهید شد...

lakshemi
Monday 28 January 2013, 06:59 PM
ميکادو : برترين و پرافتخار ترين اپرت گيلبرت و ساليوان همين ميکادو است.ايده ي ساخت اين اپرت هم مثل خودش خنده دار است. يک بار گيلبرت و ساليوان از طريق نامه به سختي با هم دعوا کردند. گيلبرت که کلا عادت داشت به همه فحش بدهد با عصبانيت در اتاقش قدم مي زد و جغوربغور بار ساليوان مي کرد!ههههههه ناگهان يک شمشير سامورايي بزرگ که به ديوار نصب شده بود کنده شد و بر زمين افتاد. و همين اتفاق ،جرقه ي داستان ميکادو را در ذهن گيلبرت روشن کرد! ساليوان هم براي موسيقي اين اپرت واقعا سنگ تمام گذاشت. من عاشقققققق ميکادو هستم. حتما بشنويد.
تلفظ حالات و لهجه ي کوتاه و نمکي ژاپني در اين اپرت بي اندازه مشکل است. اپرت های گیلبرت و سالیوان یک خوبی ویژه دارند آن هم این است که همه ی آن ها به زبان انگلیسی هستند و می تونید بفهمید خوانندگان چی می خونن!

ميکادو نام امپراطوران ژاپن باستان بوده.که انقدر براي رعايا ارزش داشتند که مانند خدا پرستش مي شدند .در ژاپن قديم قوانين و قيد و بند اخلاقي زيادي براي زنان و مردان وجود داشت. مردان و زنان غريبه خيلي راحت حتي نمي توانستند با هم حرف بزنند! اگر زن و مردي بدون نسبت در حال خوش و بش يا اظهار عشق به يکديگر ديده مي شدند مجازات آن دو اعدام بود و بدون هيچ رحمي گردن هردو زده مي شد.گیلبرت و سالیوان در این اپرت، با زبان طنز به شدت این رسوم و قوانین مسخره را زیر سوال می برند! ههههههههههههه حال داستان رابشنويد:

داستان در شهر تيتي پو ژاپن آغاز مي شود. و در دربار ميکادو شکل مي گيرد.

You can see links before reply

ميکادو خيلي عصباني است! او از کارگزارانش شکايت مي کند که چرا ظرف يک سال اخير اعدامي نداشته ايم؟؟؟ يعني مردم و درباريان همه درستکار شده اند؟؟؟ هههههههه هيچکس براي ديگري لاو نمي ترکاند که ما اعدامش کنيم؟؟؟ او به کوکو (جلاد ارشد قصر) و مباشرش مي گويد که هرچه زودتر و ظرف 1 ماه آتي بايد کسي را به جرم لاو ترکوندن دستگير و اعدام کنند وگر نه به روستايي تبعيد خواهند شد!
کوکو خودش هم يک بار سال ها پيش به دليل عشق و عاشقي به اعدام محکوم شده بوده ولي در دقايق آخر بخشيده شده و به شغل جلادي روي آورده.

You can see links before reply

کوکو انقدر در فکر اجابت فرمان میکادو است که اصلا حواسش به نزدیکانش نیست! یام یام يکي از زيباترين دختران نوجوان قصر است که با 2خواهرش هر سه زير کفالت کوکو هستند..از طرفي نانکي پو پسر ميکادو(شاه) هم به سختي عاشق یام یام است.

You can see links before reply

اما هیچکس هویت واقعی او را نمی داند.او به شکل يک نوازنده دوره گرد تغيير قيافه داده!و مدام یام یام را زير نظر دارد تا در فرصتي مناسب مخفيانه با او حرف بزند.بالاخره يک روز او یام یام را تنها پيدا مي کند و هويت خود را براي او افشا و عشقش را اعتراف مي نمايد. یام یام بسيار مي ترسد و به او هشدار مي دهد که اگر کسي آن دو را با هم ببيند هر دو جانشان را از دست خواهند داد.

You can see links before reply

نانکي پو به اين خاطر که نمي تواند به یام یام برسد قصد خودکشي دارد و چون ديگر از زندگي سير شده پيش کوکو مي رود و خودش را براي اعدام داوطلب مي کند!!! کوکو نام او را در ليست اعدام مي نويسد. اما نانکي پو پيش از اعدام يک خواسته دارد و طبق قانون بايد به آخرين خواسته ي اعدامي عمل شود. خواسته ي نانکي پو ازدواج با یام یام است. کوکو به او يادآور مي شود که در شرف اعدام است ولي نانکي پو و یام یام انقدر به هم عشق مي ورزند که حاضرند حتي براي چند روز هم که شده با هم ازدواج کنند. کوکو با اين خواسته موافقت مي کند. یام یام در تدارک عروسي و ازدواج کوتاه خودش است با اينکه مي داند به زودي بيوه خواهد شد و نانکي پو را از دست خواهد داد در همين حال خبر مي رسد ميکادو حکم جديدي وضع کرده: اگر شخص اعدامي همسر داشته باشد بعد از اعدام خودش همسرش را هم زنده زنده دفن کنند...


قسمت هایی از میکادو:

در اپرت ها اکثرا آواز ها دسته جمعی خوانده می شوند.به ندرت در اپرت ها آریا دیده می شود چون خیلی به تاتر نزدیک است. آوازهای این اپرت همه و همه زیبا هستند.واقعا نمی شه چند تاشو انتخاب کرد. از دستش ندید!

آواز "گیس سیاه رو بباف"

You can see links before reply

آواز "من خیلی مغرورم" که میکادو می خواند.

You can see links before reply

آواز "رفت و با یام یام عروسی کرد " ... فینال شاد اپرا!

You can see links before reply

آواز "ما سه دوشیزه ی کوچک مدرسه هستیم" که یام یام و خواهرانش می خوانند.

You can see links before reply


آواز "من یه لیست کوچک تهیه کردم " که کوکو می خواند. منظور لیست اعدامیان است!

You can see links before reply

lakshemi
Thursday 31 January 2013, 08:36 PM
You can see links before reply

ريچارد واگنر : آهنگساز، نویسنده و شاعر آلمانی در اوایل قرن 18 میلادی در آلمان به دنیا آمد.
او عزیز دردانه ی هیتلر بود!!! هههههههههه واگنر هم مانند دیگر آلمانی ها بسیار نژاد پرست و بیهودیان را ننگین و منفور می دانست از همین روو هیتلر علاقه ی خاصی به اپراهای او داشت...
گذشته از كار موسیقی واگنر در هنرهای دیگر هم دست داشت چنانكه در شعر ، صحنه آرایی ، تزیین و انتخاب لباس نیز استاد بود . در اپراهای واگنر كلیه اشعار و متن نمایشنامه توسط خود او تهیه می شد است . لباس بازیگران به نسبت صحنه های فانتزی عجیب و غیرعادی است صحنه های تآتر كه او كه با حقه های فنی تهیه می شد گاهی از حد تصور تماشاگران خارج بود .
تصور مي کنم که پيتر جکسون،سام رمي و تيم برتون ساختن آثار چند قسمتي را از ريچارد واگنر ياد گرفته اند!!! چرا؟؟؟ چون واگنر فقيد علاقه ي زيادي به ساختن اپراهاي چند قسمتي داشت و تقريبا تمام اپراهايش چند قسمت دارد.
"حلقه ي نيبلونگ"،"پارسيفال" و "لوهنگرين" همگي چند قسمتي هستند!!!!هههههههههه
امروزه معروف ترين اپراهاي واگنر مجموعه ي 4 قسمتي "حلقه نيبلونگ" و اپراي "هلندي سرگردان" است.

You can see links before reply

ویژگی منحصر به فرد تمام اپراهای واگنر شکوه و عظمت آن هاست.سازهای بادی برنجی و طبل ها در آن ها جولان می دهند و شما غرق در عظمت موسیقی می شوید و واقعا احساس قدرت می کنید. بله دقیقا قدرت به نظرم تنها پیام موسیقی واگنر است. قدرت از سر تا پای هر نت می بارد!! اپراهای واگنر آدم رو یاد مَس های تاج گذاری می اندازه(مس یعنی موسیقی برای مراسم خاص)!!! ...واگنر در اپراهایش به موسیقی بیشتر از صدا و خوانندگان اهمیت می داد گویی یک سمفونی می نویسد نه یک اپرا! برخلاف تمام اپراهای دیگر دنیا ، در اپراهای واگنر به طور کلی موسیقی زیاد و آواز کم است!!!!هههههههههههههه
در زندگی شخصی او دو بار ازدواج کرد. یک بار در جوانی با یک خواننده.همچنین در زندگی او عشق و عاشقی با ماتیلده (همسر یکی از حامیان مالی اش) هم مشاهده می شود!!! که آشکارا اپرای تریسان و ایزولده را به او تقدیم نمود. مدتی بعد از همسرش جدا شد و روابطش با محبوبش ماتیلده نیز روو به تاریکی رفت.

You can see links before reply
واگنر(ایستاده) و لیست


واگنر بعد از آن يک شانس بزرگ اورد ! او با فرانس ليست ، آهنگساز بزرگ آشنا و دوست شد. گرچه آن دو تقريبا همسن بودند اما ليست از واگنر حمايت و پشتيباني زيادي کرد. الي الخصوص موجودي مالي زيادي به او تزريق مي کرد. رفت و آمد به خانه و کاشانه ی لیست همانا و اظهار عشق واگنر به کوزیما دختر متاهل لیست هم همان!!! کوزیما تحت تاثیر واگنر قرار گرفت و شوهر خود را ول کرد و نزد واگنر آمد. هههههههههه

You can see links before reply

واگنر(ایستاده) لیست(سمت راست با موی سپید) و کوزیما دختر او(همسر واگنر)

از این جهت باید گفت پدر و دختر (فرانس لیست و دخترش) عین هم هستند. هر روز عاشق یکی بودند!!!!ههههههههه خلاصه که کوزیما هنوز از شوهر خود جدا نشده بود که پسری برای واگنر به دنیا آورد!!! یک سال بعد کوزیما طلاق گرفت و در نهايت واگنر داماد ليست شد. اما چند سال بعد بر اثر سکته ي قلبي جان سپرد.فرانس لیست، دختر بيوه و نوه اش زیگفروید تا اخر عمر تلاش کردند تا نام واگنر و اپراهايش را زنده نگه دارند.

lakshemi
Thursday 31 January 2013, 09:17 PM
حلقه نيبلونگ: اين اپرا از 4 قسمت مجزا تشکيل شده که هر يک خودشان يک اپراي کامل هستند و به ترتيب:

* طلاي راين
* والکوره
* زيگفريد
* غروب خدايان

نام دارند. واگنر که در اين آثار هم آهنگسازي و هم نوشتن ليبرتو را بر عهده داشت براي خلق اين آثار از افسانه هاي مردمي آلمان استفاده نمود.
اپراهای واگنر معمولا خشک و تهی از هرگونه طنز یا شادمانی هستند. فقط قدرتنمایی در آن موج می زند. بنابراین دیگه به توضیح نیازی ندارند!

قسمت هایی از حلقه نيبلونگ:



یک پریلود زیبا

You can see links before reply

دو آریا

You can see links before reply

You can see links before reply

و یک اینترلود که امروزه هم خیلی معروف است.حتما به گوش شما هم آشناست.خیلی زیباست.

You can see links before reply

highland
Friday 1 February 2013, 09:32 AM
لاکشمی جون خیلی خیلی زحمت کشیدی،این همه اطلاعات واقعا کار ساده ای نیست خسته نباشید عزیزم،چقدر خوب میشد اگه میشد تصویر این آهنگ هارو هم دید فکرک نم به جذابیتشون هم اضافه میشد

lakshemi
Friday 1 February 2013, 02:00 PM
لاکشمی جون خیلی خیلی زحمت کشیدی،این همه اطلاعات واقعا کار ساده ای نیست خسته نباشید عزیزم،چقدر خوب میشد اگه میشد تصویر این آهنگ هارو هم دید فکرک نم به جذابیتشون هم اضافه میشد

سلام دوست خوبم. ممنونم نظر لطفته عزیزم.خوشحالم خوشت اومده.
لیلی جون عکس و تصاویر اجراهای زنده ی اپراها رو تا حد امکان قرار دادم.در مورد ویدئو ها خودم خیلی دوست داشتم می تونستم ویدئو بذارم اما متاسفانه از قرار دادن لینک ویدئوی اپرا ها معذورم. چون اپراها معمولا مملو از لباس های یقه باز اروپایی و عشق و عاشقی و رقص است و از اون گذشته لینک ها متعلق به یوتیوبه که همه می دونین در کمند فیل/تر می باشد و از دسترس 90% بچه ها خارجه.اما با یه سرچ کوچولو می تونید خودتون در بیارید. اگرم نه، من در خدمتم عزیزم پیام بزن راهنماییت کنم. قربانت.ممنون که اومدی.

highland
Friday 1 February 2013, 04:37 PM
سلام دوست خوبم. ممنونم نظر لطفته عزیزم.خوشحالم خوشت اومده.
لیلی جون عکس و تصاویر اجراهای زنده ی اپراها رو تا حد امکان قرار دادم.در مورد ویدئو ها خودم خیلی دوست داشتم می تونستم ویدئو بذارم اما متاسفانه از قرار دادن لینک ویدئوی اپرا ها معذورم. چون اپراها معمولا مملو از لباس های یقه باز اروپایی و عشق و عاشقی و رقص است و از اون گذشته لینک ها متعلق به یوتیوبه که همه می دونین در کمند فیل/تر می باشد و از دسترس 90% بچه ها خارجه.اما با یه سرچ کوچولو می تونید خودتون در بیارید. اگرم نه، من در خدمتم عزیزم پیام بزن راهنماییت کنم. قربانت.ممنون که اومدی.

اوخ اوخ آره عزیزم،اصلا حواسم به این موضوع نبود،بازم دستت درد نکنه اگه نتونستم تصویریاشو پیدا کنم حتما بهت خبر میدم،آخه به نظر خیلی جالب میان

lakshemi
Sunday 3 February 2013, 09:41 PM
خب امشب با آخرین آهنگساز معروف اپرا آشنا می شویم تا زودتر سراغ مباحث دیگر برویم.


ژول ماسِنت:

You can see links before reply

ژول ماسنت آهنگساز و اپراساز معروف اوايل قرن نوزدهم فرانسوي لياقت بسيار بيشتر از اين را هم داشت. شايد به اين دليل به حقش نرسيد چون مرفه و سرمايه دار نبود. اما انقدر تيزهوش و پرتلاش بود که موفق شد کمک هزينه ي تحصيل موسيقي را دريافت کند . آشنايي با فرانس ليست بزرگ، يکي از شانس هاي زندگي ماسنت بود. مانند واگنر! او به دستياري ليست در آمد و از او بسيار آموخت.ماسنت مانند چايکوفسکي ،بنيه و بدني خيلي قوي داشت و هرگز از کار خسته نمي شد.ماسنت هم دوره ی بیژت بود و از جمله آهنگسازانی بود که همواره از وی حمایت می کرد . درست مثل خود بیژت هم بدشانس بود. چون کم کمک مردم داشتند به سمت سبک های جدیدتر موسیقی متمایل می شدند!
با کمی سبک سنگین کردن، می توانیم نتیجه بگیریم که ماسنت تقریبا خصوصیاتی مشابه با پوچینی داشت. خیلی درون گرا و رومانتیک بود و در اپراهایش ما به جای شور و شوق و زرق و برق و بزن و برقص، احساسات لطیف انسانی را می بینیم و می شنویم.و دلیل هم که امروزه خیلی کم اپراهایش اجرا می شود همین است. شاید اگر خود من هم در مقام انتخاب باشم ترجیح می دهم به تماشای " عروسی فیگارو " بروم!ههههه ولی نباید از حق گذشت که "ارزش" و "لیاقت" چیزیست که گاهی تحت تاثیر اقبال بد قرار می گیرد و نادیده گرفته می شود...
اپراهاي معروف ماسنِت عبارتند از اِلسيد،تائيس و دون کيشوت . ماسنت در 70 سالگی در زادگاهش در گذشت. امروزه هرچند اندک، اما با احترام از وی یاد می شود.

You can see links before reply


تائیس: تائیس معروف ترین اپرای ماسِنت است و داستان همجواری مذهب و هوا پرستیست. داستان قوی و زیبای تائیس،به ما می گوید که هر انسان فارغ از اینکه چه چیز را می پرستد،جایز الخطاست. پیام این اپرا برای ما این است که انتخابات غلط،همیشه پشیمانی و حسرت بر جای می گذارد.یک راهب تارک دنیا به نام آناتاییل و یک زن هنرپیشه ی جذاب به نام تائیس به هم دل می بندند. اما بر طبق مسلک و مذهب آتاناییل نمی تواند با تائیس بماند...


You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply


قسمت هایی از تائیس:


اورتور زیبای اپرا

You can see links before reply
یک آریا ی فوق العاده ی دوست داشتنی

You can see links before reply

یک پریلود خیلی لطیف بین پرده ها

You can see links before reply

خب چیزای جدیدتری در راهه...

lakshemi
Thursday 7 February 2013, 06:53 PM
و اما بیشتر به عمق این اقیانوس بریم... با "صداهاي مختلف در اپرا" آشنا بشید!

تا کنون سفر عجیب و جالبی در دنیای اپراها داشتیم.ولی هنوز تنها تا نیمه ی راه آمده ایم! با یک فلش بک به آنچه تا کنون پیرامون آهنگسازان اپرا و داستان لیبرتوی آن ها داشته ایم باید دریافته باشید که زبان اپراها یا ایتالیایی است یا آلمانی و عده ی کمی به زبان های انگلیسی و فرانسه.بنابراین یک خواننده ی اپرا باید کم کم بتواند به زبان های ایتالیایی آلمانی و انگلیسی صحبت کند تا بتواند در اپراهای مهم ایفای نقش کند. از همین جهات است که می گویم اپرا هم هنر است و هم صنعت . و انصافا هم هنر لوکسی است و هم صنعتی گران بها. هرکسی از عهده اش بر نمی آید.
در باب خوانندگی اپرا، شخصی که قصد خوانندگی در سبک کلاسیک و اپرایی را دارد باید از تمکن مالی برخوردار باشد و نیاز مالی نداشته باشد چون خواننده ی اپرا شدن سال ها وقت و هزینه می برد. او باید بتواند از پس آموزش های گرانقیمت این هنر بر بیاید. زبان هایی که عرض کردم را کاملا بیاموزد و علاوه بر این ها او برای اجرای نقش ها روی صحنه باید زیبایی و ظاهر امروزی یک هنرپیشه را هم داشته باشد بنابراین همان خرجی که هنرپیشه ها برای ظاهر و لباس و دک و پزُشان می کنند دست آن ها را هم می بوسد!!!! هههههههههههه مع الوصف، خوانندگان اپرا معمولا بچه مایه دارند. شاید اگر من هم خانواده ی مولتی میلیونری داشتم یکی از آن ها می شدم. کسی چه می داند؟! ههههههههه

سوپرانو : مهم ترين صدا در اپرا ، صداي سوپرانوست! سوپرانو زيرترين نوع صدا در اپراست . به طور مشخص، این صدا معمولا متعلق به زنان است ولی کودکان و پسربچه ها هم تا سنین نوجوانی ممکن است صدای سوپرانو داشته باشند. شايد هيچکس قبول نکند اما همواره در طول تاريخ موسيقي، تلاش و هميّت آهنگسازان بر اين بوده که اگر اپرا يا هرگونه قطعه ي آوازي مي سازند ، بخش سوپرانو اش را از بقيه بهتر بنويسند. چرا؟ چون شنوندگان صداهاي شيشه اي و زنگ دار را بي اندازه دوست دارند. لااقل در قرن 17 و 18 که اينطور بود!ههههههه
خوانندگان سوپرانو اگر کارشان را بلد مي بودند ، دستمزدهاي عالي و شهرتي عجيب کسب مي کردند. براي بزرگترين آهنگسازان هم وقت قبلي تعيين مي کردند و با بهترين خوانندگان يا آهنگسازان ازدواج مي کردند!
زيبا ترين آريا ها و بيشترين دستمزد در اپرا متعلق به خوانندگان سوپرانو و تنور است. سوپرانو ها معمولا زندگي تجملاتي و اشرافي مسلکي دارند و از شهرت و احترام خاصي بهره مندند.اکثرا با پيراهن هاي بلند و پرنسسی و دستکش به روي صحنه مي آيند و يک شال هم دورشان مي اندازند که ته کلاس است!!! عارضم خدمت شما عزيزان که صداي سوپرانو عموما نقش قهرمان داستان را مي خواند. و همچنين معمولا براي نقش شاهزاده، ملکه ،پري يا دختر جوان زيبا که خاطرخواه هم فراوان دارد نوشته مي شود !!!

صدای سوپرانو به 3 نوع تقسیم می شود :
سوپرانوي کولوراتورا: این نوع سوپرانو وسعت صوتي بسيار ريزی دارد یعنی قادر است بسیار بسیار سریع بخواند.معمولا برای نقش های کمدی مثل آرایشگر سویل یا میکادو از سوپرانو کولوراتورا استفاده می شود که بتواند آریاهای شاد و تند را بخواند.
سوپرانوي ليريک: سوپرانو لیریک متداول ترین نوع سوپرانوست که صدایی دلنشین و عاشق پیشه دارد و می تواند نقش های عادی اجرا کند.
سوپرانوي دراماتيک :سوپرانو دراماتیک دارای صدای بسیار غنی و قدرتمند است و آریاهای تاثیر گذار و گریه دار و درد آور مثل آیدا یا مادام پروانه را می خوانند . سوپرانو دراماتیک باید بتواند با صدایش کاملا حزن یا عشق و جدایی را به شنونده القا کند.

لازم به ذکر است که اگر چنانچه خواننده ی سوپرانویی بتواند نت های بالاتر (زیر تر) از حجم سوپرانو را بخواند به این شخص " سوپرانینو " می گویند که یعنی زیر تر از سوپرانو که بین خوانندگان خیلی نادر است.

اگه تونستي موزارت بخوني؟!
بله... موزارت به صداي سوپرانو بسيار علاقه مند بود. شايد چون عشق شکست خورده اش ، خواهر زنش، و همسرش هر 3 سوپرانو هاي قابلي بودند!!!
بنابراين موزارت معمولا قطعات سوپرانوي سختي مي نوشت که در زمان خودش هم فقط سوپرانو هاي حرفه اي قادر به اجرايش بودند. امروزه هم موزارت خواندن ملاک غربال کردن سوپرانوهاي حرفه اي از ديگر سوپرانو هاست. در ادامه اين مطلب به شما ثابت خواهد شد.موزارت تعادل و ظرافت خاصی در نوشتن آریای سوپرانو به خرج می داد. هرگز آریاهای سوپرانوی موزارت جیغ جیغی و آزار دهنده نیست. بلکه هرجا لازم است زیر و هرجا لازم است بم تر می شود و کاملا گوش نواز است.
اما در مقابل، آریاهای سوپرانوی وردی فوق العاده زیر و حتی برای عده ای گوش های کم طاقت، ناهنجار است! سوپرانو ها در اپراهای وردی بیش از هر اپرای دیگری جیغ های بنفش می کشند و تا حدی که ممکن است نت های زیر می خوانند که به طبع فاقد ظرافت است. و این ایراد به وردی وارد است که آریاهای سوپرانواش بیشتر موارد گوش خراش است! به همین دلیل وردی کلا برای تنور بهتر آریا می نوشت. در ادامه خودتون دستتون میاد.

lakshemi
Thursday 7 February 2013, 07:55 PM
و اينک با چند تن از بهترين سوپرانوهاي جهان آشنا شويد:

You can see links before reply
مونسِترات کاباله...

ملکه ي سوپرانو يا حداقل يکي از ملکه هاي سوپرانو که تاريخ اپرا به خود ديده! خواننده ي اسپانيايي اپرا که متولد 1933 است.او یک سوپرانوی دراماتیک و لیریک است که اکثر اپراهاي معروف جهان را در کارنامه ي هنري اش دارد. کارهاي زيباي پوچيني،واگنر، روسيني،وردي و موزارت و خيلي هاي ديگر. نقش هاي برجسته اي که کاباله اجرا کرده مي توان به عروسي فيگارو از موزارت اشاره کرد.در سن 70 سالکي و سال 2003 فيلمي مستند از کاباله ساخته شد به نام " آنسوي موسيقي کاباله" که خود کاباله به همراه پاواراتي،دومينگو کاراراس رنه فميلينگ و ... در آن حضور پيدا کرد.

You can see links before reply

You can see links before reply

همچنين ايشون با اکثر خوانندگان حرفه اي تنور از جمله پاواراتي دومينگو دوئت هايي دارد. همينطور با آقاي فردي مرکوري خواننده ي خوش صدا.
او امروزه پير شده و در مرز 80 سالگي است. ولي هنوز سرپا و همچنان روي صحنه است. او براي خواندن قطعات آوازي اش عينک به چشم مي زند و مثل تمام پيشکسوتان وقتي از آنان تقدير مي شود از شدت احساس اشک مي ريزد،اما کاباله بي شک همچنان هم يکي از درخشان ترين ستاره هاي تاريخ اپرا بوده هست و خواهد بود.

You can see links before reply


چند آریای شاهکار از کاباله:

آریاهای زیبایی از "لاتراویتا" اثر وردی


You can see links before reply

You can see links before reply

آریای غمگین اپرای عروسی فیگارو ساخته ی موزارت .

You can see links before reply

آریای زیبایی از "خواهر آنجلیکا " به نام سنزا ماما از پوچینی


You can see links before reply


آریای زیبایی به نام "پدر عزیزم " از اپرای توراندخت اثر پوچینی

You can see links before reply


کاستا دیوا ... شاهکاری از اپرای نورما ساخته ی بلّینی... واقعا بی نظیره

You can see links before reply


دپوس لی جور ... آریایی بی همتا از اپرای لوئیز ساخته ی شرپانتیه

You can see links before reply


آریای بی نظیری از اپرای دون جوآنی اثر موزارت.

You can see links before reply

lakshemi
Saturday 9 February 2013, 09:07 PM
You can see links before reply

ماريا کالاس ... خواننده ي سوپرانوي فوق العاده ي قرن بيستم بود . ماريا کالاس اصالتا يوناني ولي در آمريکا زندگي و مشهور شد. او بيشتر آثار مشهور وردي ، پوچيني ،روسيني و علي الخصوص موزارت را خوانده و در دوران خودش از او مشهورتر وجود نداشت. کالاس صداي سوپرانوي ليريک و کولوراتور و دراماتيک را توامان داشت.کمدي،غمناک،نقش منفي ،عاشقانه و خلاصه همه جور آوازي در صحنه هاي اپرا سر داد.
معمولا از کالاس به عنوان بهترين سوپرانوي تاريخ ياد مي کنند ولي من اين عقيده را قبول ندارم. به همين دليل او را بعد از کاباله نوشتم! بلــــــــه! هههههههههه چون بر اين باورم که صداي کالاس آنقدر که براي يک سوپرانو لازم است شيشه اي نبود. اگر او را با صداي کاباله مقايسه کنيد به همين نتيجه مي رسيد. البته خب صدا برداري زمان قديم هم با الآن فرق دارد و همين روي صداي شنيده شده تاثير فراوان دارد.

You can see links before reply

You can see links before reply

اما از نقاط مثبت صدای کالاس، شجاعت و بی پروایی آن است. او تمام آریاها را با شجاعت محض می خواند. از صدایش هم پیداست کاملا معتقد است که کاملا به آنچه می خواند ایمان دارد.و این بسیار عالیه.
هرچند کالاس در سال 1977 و در سن 54 سالگي در پاريس از دنيا رفت ليکن امروزه هم همچنان در رتبه ي نخست ليست تاپ ترين سوپرانوهاي اپراتيک ايستاده است.

You can see links before reply

چند شاهکار از ماریا کالاس:


یک آریای زیبا از "عروسی فیگارو " اثر موزارت

You can see links before reply

یک آریای زیبا از "مادام پروانه" اثر پوچینی

You can see links before reply

آریای زیبای ملکه ی شب از "فلوت سحر آمیز" اثر موزارت

You can see links before reply

یک آریای زیبا از "لاترویتا " اثر وردی

You can see links before reply

lakshemi
Tuesday 12 February 2013, 08:08 PM
You can see links before reply

ناتالي دِسائي...خواننده ي سوپرانوي فرانسوي تبار 47 ساله.يکي از قدرتمند ترين سوپرانوهايی که در هر 3 شاخه ی سوپرانو یعنی لیریک،دراماتیک و کولوراتورا استاد است. اینطور سوپرانوهایی که تمام حالات رو بتونن بخونن خیلی گرانقیمت و ارزشمندن. دسائئ متخصص در خواندن اپرا و کليه ي آريا هاي کليسايي و قطعات آوازي ديگر است. روي صدا، فن بيان،شيوايي،قدرت و احساسات دسائي هيچ حرفي نمي توان زد! او در يک کلام واقعا فوق العاده است.يک خواننده ي گرانقيمت و باارزش که همانند دستمزدهاي نجومي اش هنجره ای رویایی دارد.

You can see links before reply

دسائی بیشتر آثار معروف اپرا را خوانده . آثار موزارت، وردی، پوچینی، آثر کلیسایی باخ، هندل و ... شانسي که دسائي در بين ديگر خوانندگان دارد اين است که بيشتر اپراهايش به شکل واقعي اپرا يعني با صحنه پردازي و گريم و بازي همراه بوده و به همین دلیل مهارت بازیگری عالی دسائی را بیشتر نشان می دهد. او هم بازیگر عالی است و هم سوپرانوی محبوب من بعد از استادبانو کاباله است. صدای دسائی انقدر شیشه ای و زیباست که وقتی می شنوید حاضرید قسم بخورید که آواز یک فرشته را می شنوید... لااقل من که چنین تعبیری دارم. دسائی اکنون سال هاست یکی از 5 سوپرانوی معتبر و هنجره طلایی جهان است.

You can see links before reply

شنیدن صدای شیرین دسائی را از دست ندهید!

چند شاهکار از ناتالی دسائی:

آریای ملکه ی شب از اپرای فلوت سحرآمیز که دیگه فکر کنم خوب این قطعه رو می شناسید.اين آريا پاشنه آشيل خيلي از خوانندگان بزرگ است اما دسائي عالي آن را اجرا کرده.

You can see links before reply

آریای دیگری از فلوت سحر آمیز

You can see links before reply

آریایی از "زن ها همه همینطورند" اثر موزارت

You can see links before reply

آریای دیگری از "زن ها همه همینطورند"

You can see links before reply

آریای معرکه ای از "ریگولتو " اثر وردی ...شاهکاره.


You can see links before reply

lakshemi
Friday 15 February 2013, 10:22 PM
کاستراتو: بله دوستان، همانطور که گفتم صداي سوپرانو مهم ترين صداي اپراييست. در قرن هفدهم پاپ يک دستور نابخردانه داد و اعلام کرد آواز خواندن مستقيم زنان در کليسا ممنوع است!!! حالا تکليف چه بود؟ چه کسي بايد قطعات سوپرانو را مي خواند؟؟؟ و در آن روز و احوال سوال اين بود: چه خواهد شد اگر مردي بتواند صداي سوپرانو سر دهد؟؟؟ و اين همان معناي واقعي کاستراتو است. خيلي از نوزادان پسر در قرن 17 عقيم مي شدند تا صدايشان هرگز مردانه نشود. اين کودکان تحت تعليم موسيقي قرار مي گرفتند و بعد از چند سال خواننده ي کارکشته اي از آن ها در مي آمد. چون کلمه ي سوپرانو مختص زنان است به آن ها کاستراتو مي گفتند. در آن سال ها سالانه هزاران نوزاد پسر عقيم و راهي کليساها مي شدند تا به گروه آوازي ارکستر کليسا بپيوندند. آن ها بر حسب شانس، حجم هنجره و تارهاي صوتي شان يکي از صداهاي سوپرانو، متسوسوپرانو و کنترآلتو را داشتند. و معمولا آن هايي که صداي سوپرانو داشتند فقط شانس انتخاب براي اپراها و اجراهاي کليسايي بزرگ را پيدا مي کردند ! کاستراتو ها قدرت بيشتري از سوپرانو ها داشتند . چرا؟ چون ريه هاي زنان کوچک تر از مردان است و در واقع مردان قادرند هواي بيشتري را در ريه هاي خود جا دهند. به همين دليل هم هست که در آرياها مردان طولاني تر از زنان صدايشان را مي کشند و فرياد مي زنند.هميشه آهنگسازان به دنبال سوپرانوهايي بودند که بهترين کارايي،بسامد،حجم،وزن و آهنگ صدا را داشته باشند. خوب صدا را کنترل کنند و مهم تر از همه: "مدت بيشتري بتوانند صدا را بکشند "! و کاستراتو ها ريه هاي يک مرد و صداي يک زن را داشتند! همان چيزي که هر آهنگسازي لازم دارد! خلاصه کاستراتو ها به سرعت ريشه دواندند تا جايي که بازار خواندن زنان کاملا کساد شد!!! آن ها در سالن های اپرا به شدت موفق بودند . با لباس و گریم زنانه روی صحنه می رفتند و نقش اول زن را بازی می کردند!!!!! و الی الخصوص در بین اشراف هم آمد و شد داشتند چون زنان فاسد درباری سعی می کردند به جای مردان عادی با کاستراتو ها دوست شوند تا هرگز گند کارشان در نیاید!!!
شخصا بي اندازه دلم براي کاستراتوها مي سوزد. چون آن ها حقي در انتخاب سرنوشتشان نداشتند. اما در آن زمان موسيقي يکي از پر درآمد ترين مشاغل بود .خانواده ها براي نجات دادن فرزندانشان از فقر و ساختن يک زندگي رويايي براي آن ها حاضر به هرکاري بودند. بعضي هايشان نوزادان پسرشان را عقيم مي کردند. بعضي ها آن ها را زنداني مي کردند و کتک مي زدند تا موسيقي ياد بگيرد(پاگانيني) و بعضي ها فرزند 4 ساله را به خاطر موسيقي چندين سال از مادرش جدا مي کردند و به بلاد ديگر مي بردند(موزارت).
خوانندگان کاستراتو همواره و در طول تاريخ موسيقي داراي شهرت ، ثروت و احترام فوق العاده اي بودند . و چون به دليل نقصي که داشتند افسرده و تووخالي بودند و از طرفي به صدايشان خيلي مي نازيدند، اکثرشان افراد خشک، متکبر ، از خودراضي و فخرفروشي بودند که چشم نداشتند حتي سايه شان دنبالشان بدود! از آن جا که ثروتمندان ، شاهان ، شاهزادگان و دوک ها علاقه ي شديدي به موسيقي داشتند، بيشتر کاسراتوها با دستمزد هاي باورنکردني به خدمت آن ها در مي آمدند و وظيفه داشتند که هر روز 2 ساعت برايشان اواز بخوانند. آخه اون وقتا که واکمن و سي دي نبود. آواز بايد زنده اجرا مي شد!

You can see links before reply

کارلو بروسکی(فارينلّي):

معروف ترين کاسراتو تاريخ فارينلّي که مي گويند بهترين صداي سوپرانوي دنيا را داشته.نام اصلی وی کارلو بروسکی بود که در خانواده ای تماما موسیقیدان در ایتالیا متولد شد. ولی بعدها که معروف و محبوب شد نام هنری فارینلّی را برای خویش برگزید. او در زمان ويوالدي و هندل زندگی می کرد و معروف ترین خواننده ی کاستراتور در تمام دوران ها خصوصا در قرن 18 بود. مي گفتند که هرگز هيچ خواننده ي کاستراتو يا سوپرانويي به گرد پاي فارينلّي نرسيده است. او هنجره ای باور نکردنی داشت...هر روز چندین ساعت تمرینات سخت و طاقت فرسای آواز انجام می داد و قادر بود با هر خواننده یا سازی دوئل کند !!!! هیچکس نمی توانست فارینلّی را در دانش صدا شکست دهد .و به همین دلیل فارینلّی بسیار مغرور و فخر فروش بود! همواره بخت با فارینلّی یار بود. او زندگی شغلی افسانه ای داشت! به مدت 25 سال ، سالیانه 50000 فرانک از پادشاه اسپانیا مقرری مي گرفت به این شرط که در اسپانیا اقامت کند و هر شب آوازی برای او بخواند.بعد از 25 سال او مجددا به ایتالیا بازگشت و تا انتهای عمرش در 75 سالگی در ناز و نعمت و قصر مجللي زندگي کرد و اوقات فراغتش هارپسيکورد و ویولا دِآموره مي نواخت!!!!!

You can see links before reply


You can see links before reply

اما ، ... بالاخره در سال 1870 ، عقيم کردن نوزادان ممنوع و جرم اعلام شد.و از آن پس ديگر دنياي موسيقي خواننده ي کاستراتوئي به خود نديد.بعد از دو قرني کليسائيان خودشان فهميدند چه جنايتي کرده اند و واتيکان عقيم کردن نوزادان را ممنوع اعلام نمود.
اما با اين حال کاستراتوها نقطه عطف مهمي در اپرا رقم زدند و اين غير قابل انکار است. جای تاسف است که تاریخ، صدای فارینلّی را در اختیار ندارد. ولی اين صداي " السّاندرو مورسکی " آخرين خواننده ي کاستراتو تاريخ است. گوش کنيد و قدرت خدا را به ياد آوريد!!!!هههههههههههههه


You can see links before reply

lakshemi
Sunday 17 February 2013, 09:34 PM
خب دوستان. پس از سوپرانو و کاستراتو با گونه ی بعدی صدا در اپرا آشنا می شیم. حتما در جریان هستید که من صداها رو از زیر به بم معرفی می کنم.

متسو سوپرانو ... فقط يک پله قبل از سوپرانو!

هميشه فکر مي کنم که حتما خوانندگان بزرگ متسوسوپرانو ته دلشان افسوس مي خورند که چرا سوپرانو نيستند؟؟؟ بازه ي صدايي متسو سوپرانو بين کنترآلتو و سوپرانو قرار گرفته است و کمي از هردو را شامل مي شود. صداي متسو سوپرانوها به شکليست که در نت هاي بم گويي خواننده ي کنترآلتو در حال خواندن است و در نت هاي زير کاملا شبيه يک سوپرانوي واقعي مي خوانند. اما در يک کلام وقتي متسو سوپرانو مي خواند شما صداي نسبتا بمي را مي شنويد! زنان زیادی در جهان صدای متسو سوپرانو دارند. و حتی پسران هم در سنین پایین و نوجوانی ممکنه است گستره ی صدایی متسوسوپرانو را داشته باشند. این صدا برخلاف سوپرانو به وفور یافت می شود. حتی خارج از اپرا، 98 درصد از خوانندگان زن کل جهان متسو سوپرانو هستند. من با تحلیل یه عالمه اپرا به این نتیجه رسیدم که اگر نقش اول و دوم زن هردو بلوند و زیبا باشند ، متسو سوپرانو نقش مکمل (دوم) زن را در اپراها بازی می کند مثل نقش کُنتس در عروسی فیگارو که نقش دوم است. ولی در غیر این صورت اگر نقش اول اپرا درباره ی زنی خارجی باشد متسوسوپرانو نقش اول را می خواند.مثل "دختر ایتالیایی در الجزایر" ، کارمن و ... متسو سوپرانو به نظرم یه جورایی به درد بخور ترین صدای زنانه است. چون در صورت فقدان خواننده ی کنترآلتو یا سوپرانو می تواند مسئولیت هر دوی ان ها را به عهده بگیرد. معمولا براي نقش هاي دختران جوان ، زنان مظلوم و عزادار ، ملکه و پرنسس ، خواننده ي متسو سوپرانو مي تواند ايفاي هنر کند...

متسو سوپرانو به 3 نوع تقسیم می شود:

متسو سوپرانوی کولوراتورا : متسوسوپرانویی که قادر به خواندن عبارات بسیار سریع است و در نقش های کمدی،شاد ایفای نقش می کند.مانند اپرای میکادو ، دزدان دریایی پانزاس از آثار گیلبرت و سالیوان. یا عروسی فیگارو اثر موزارت.
متسو سوپرانوی لیریک: متسوسوپرانوی معمولی .
متسو سوپرانوی دراماتیک: متسوسوپرانو با توانایی خواندن آریاهای وزین ، عاشقانه و اندوهناک. طوری که تاثیر گذار باشد. مثلا اشعار عاشقانه ی کارمن!

و اينک با چند تن از بهترين متسوسوپرانو ها آشنا شويد:

You can see links before reply

سيسيليا بارتولي : سیسیلیا بارتولی ایتالیایی 46 ساله، از دید من بهترین متسو سوپرانوی فعال حاضر جهانه. چرا؟ چون قدرت خواندن هم سوپرانو و هم متسو سوپرانو رو داره و از این حیث خودش رو تقریبا بی رقیب کرده! بارتولی یک سوپرانو/متسوسوپرانوی کولوراتورا ، لیریک و دراماتیک است. سیسیلیا کلا آدم جالبیه. تپل، دماغ گنده و خوش خنده و حتی کمی سبک سر! و دقیقا به خاطر همین خصائص او استعداد عجیبی در اپراهای بوفا (کمدی) دارد. مثلا آرایشگر شهر سویل اثر روسینی و عروسی فیگارو اثر موزارت از کارهای خیلی موفق اوست. او در بازیگری، در ابراز احساسات در صدا و همه چیز بی نظیر و دارای کارهای ارزشمندی با بزرگان اپراست. بارتولی ایتالیایی در اجرای آثار کلاسیم،باروک و پاپ و غیره قدرت و تبحر داره و در تمام ژانر ها دستی بر آتش داره. کاملا پر کار و خوش سلیقه. چون بهترین آثار اپرایی از روسینی،موزارت و وردی رو در رزومه ی کاریش داره.
او گران قیمت ترین متسوسوپرانو و یکی از 5 سوپرانوی گرانقیمت حال حاضر جهان است و صدای بی رقیبی دارد. من که به شخصه عاشققققققق خوندن بارتولی ام.

You can see links before reply

چند شاهکار از بارتولی :

آریایی از فردریک هندل آهنگساز معروف قرن 16 و 17... این آریای بسیارررررر زیبا یک آریای اپرایی نیست. همونطور که گفتم نوشتن "تک آریا " در اروپای قدیم بسیار رایج بود. قدمت آریا از قدمت اپرا خیلییییی بیشتره! آریای فوق الذکر در زمان خود جناب هندل برای خواننده ی کاستراتو (سوپرانو) نوشته شد.(رجوع به #38 (You can see links before reply))ولی امروزه خواننده ی متسوسوپرانو یا کنترآلتو آن را می خواند... این آریا شاید یکی از 3 آریای بسیار سخت و پیچیده باشد چون تلفظ و آهنگش خیلی تند و مشکل است و فقط از هنجره ای استاد ، مانند هنجره ی شگفت انگیز سیسیلیا بارتولی بر می آید. خودتان بشنوید.آنوقت به بی همتایی بارتولی ایمان می آورید!از دستش ندید!

You can see links before reply

یک آریای بسیار مشکل دیگه...البته کمی راحت تر از آریای بالا!هههههههههه. آریایی از "آرایشگر شهر سویل "اثر روسینی... این آریای شاد و تند واقعا زیبای مطلق است! خیلییییییی قشنگه...قسمت بی کلام اولش تمرین خوبی برای نوازندگان پیانو یا ویولونه!

You can see links before reply

و بالاخره یک آریای محزون و خیلیییییییییی زیبا از "عروسی فیگارو " این قطعه، یکی از قطعات بسیار محبوب منه و همیشه با فلوت می زنمش. خیلییییییی زیباست.


You can see links before reply

Melika64
Monday 18 February 2013, 09:29 AM
بسیار عالی بود خسته نباشید واقعا لذت بردم،فقط جای خواننده های ایرانی اپرا مثل پری زنگنه خالی بود .

LiOneL999
Monday 18 February 2013, 02:08 PM
لاکشمی جون برام جالبه من از بین این همه فقط گیلبرت و سالیوان و باتولی رو می شناختم! هههههههههه

lakshemi
Tuesday 19 February 2013, 09:16 PM
سلاممممم دوستان. امشب فرصت بیشتری دارم و دو متسوسوپرانوی عالی رو حضورتون معرفی می کنم.

You can see links before reply

اگنس بالستا:متسو سوپرانوی یونانی پیشکسوت! درست همانند خانم کاباله الگوی تمام خوانندگان است. او از نظر زیبایی توانایی رقابت با خوانندگان فریبا را نداشت ولی وقتی پای صدا و تخصص وسط می آمد همه باید سر جاهایشان می نشستند ! چون بالستا همه فن حریف بود! اجرای دختر ایتالیایی در الجزایر، آیدا (در نقش آمنریس دختر فرعون)، کارمن و ... فقط برخی از کارهای عظیم بالستاست.بالستا یک متسو سوپرانوی لیریک و دراماتیک است. و تخصصش در خواندن اپراهای باکلاس و شیک است.

You can see links before reply

You can see links before reply

بالستا که اکنون 68 سال دارد همچنان صحنه را ترک نکرده و هنوز هم در این سن هنجره ای مثل یک اقیانوس روان و عمیق دارد! او کارهای شاخصی مانند اپرای دون کارلوس اثر وردی، زنان همه همینطورند اثر موزارت، آرایشگر شهر سویل اثر روسینی را با خوانندگان نام آشنایی نظیر خوزه کاراس اجرا کرد. در حالی که دیگر اصلا سن و سالش به جوانان شبیه نبود در 2005 روی صحنه رفت و اپرای عظیم آیدا را با پلاسیدو دومینگو اجرا کرد !!!! که خارق العاده از آب در آمد!

چند شاهکار از بالستا

آریای زیبای اولین ورود کارمن اثر بیژت

You can see links before reply

آریای زیبایی از آیدا اثر وردی

You can see links before reply

You can see links before reply

الینا گرانکا: متسوسوپرانوی محبوب من! ههههههه یک متسو سوپرانوی زیبای استثنایی که به تنهایی اندازه ی یک سمفونی ارزش دارد! گرانکا در خانواده ای تمام قد هنری در کشور لتونی چشم گشود! پدر او رهبر گروه همسرایان و کُر بود و مادرش خواننده ای معروف. پس طبق روال او هم هنر را در خانواده حفظ و البته بسط داد و به مدرسه ی موسیقی رفت و شروع به تحصیل این هنر زیبا کرد. ! گرانکای 36 ساله در هر نقشی بی نظیر است. انقدر پر قدرت است که آدم احساس می کند وقتی آریاهایش را گوش می کند شنوایی اش باز و قوی می شود! من همیشه حس می کنم صدای آریاهای او بلند تر از دیگرانه!هههههه در حالی که چنین نیست. به دلیل وضوح و شفافیت و قدرت صدای الینا است که اینطور تصور می کنیم! هرچند ظاهرش خشن و بداخلاق است ولی استعداد فوق العاده ای در هر نقشی دارد. از کارمن گرفته تا آرایشگر شهر سویل !!!من اجرای کارمن گرانکا را از تمامی اجراهای این اپرا که شنیدم بیشتر دوست دارم. چون رذالت و حیله گری کارمن را در هر نت به من نشان می دهد.

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

چند شاهکار از الینا گرانکا:

آریای زیبایی از "آرایشگر شهر سویل " اثر روسینی

You can see links before reply

آریای زیبایی از کارمن ...همان آریای معروف فریب دادن دون خوزه با دستان بسته!ههههههه

You can see links before reply

آریای زیبایی از "عروسی فیگارو "اثر موزارت.(من دست از سر این آریا بر نمی دارم! عاشقشم ههههههههههه)

You can see links before reply

lakshemi
Thursday 21 February 2013, 06:35 PM
خب دوستان گونه ی صدای متسو سوپرانو را نیز با هم بررسی کردیم. حال با صدای بم تری آشنا شوید !

کنترآلتو : کنتر آلتو که گاهي به اختصار، آلتو ناميده مي شود، بم ترين صداي زنانه و زير ترين صداي مردانه است. این نوع از صدا خیلی کم در بین اشخاص یافت می شود. خواننده ای با صداي بم تر از متسوسوپرانو ، صداي کنترآلتو دارد. صداي کنترآلتو برخلاف سوپرانو و متسوسوپرانو معمولا به دور از عشوه و طنازيست. گاهي حتي خيلي خشک هم مي شود. صداي بم اين خوانندگان مي تواند انقدر پايين برود که کاملا شبيه صداي مردان شود ولي از آن جايي که اصولا اصوات خيلي بم در ارکسترها به سختي شنيده مي شود، بنابراين به ندرت آهنگسازان براي ساز يا خواننده اي بم ترين نت را مي نويسد. عموما همه طالب اوج هستند نه فرود.به همين دليل اغلب پيش مي آيد که قسمت کنترآلتو به دست خواننده ي متسوسوپرانو خوانده مي شود. صداي کنترالتو مظلوم ترین و کم طرفدار ترين صداي اپراييست. (ناشي از چورداهگي البته) معمولا در اپرا نقش هاي فرعي کوتاه مانند زنان ميانه سال، مادرها ، پيرزن ها ، زنان بدجنس و منفي را به خوانندگان آلتو مي سپارند. البته در اکثر موارد رول کنترآلتو را متسو سوپرانو می خواند. صدای کنتر آلتو به نظر من نماد قدرت زنان است! به شخصه یک خواننده ی کنترآلتو رو با یه کامیون سوپرانو عوض نمی کنم! ولی سلیقه ی اروپایی با طبع ماها زیاد همراستا نیست! اونا صداهای زیر رو دوست دارن و دلیلشم همینه که نقش های کنترآلتو را به متسو سوپرانو می سپارند! گفتم که، در این مورد چورداهه اند!
خیلی از کنترآلتو ها در جهان شهرت بسیار کسب کردند. در وطن خودمون استاد بانو هایده ، بانو الهه ، بانو پروین و بانو دلکش معروف ترین ها هستند . اولگا تانیون مکزیکی هم یکی دیگه از بهترین کنترآلتو های زنده ی جهانه که واقعا صداش رعد و برقیه و با یانی هم همکاری داشت. اما در حوزه ی اپرا و خوانندگی کلاسیک ، هرچه فکر می کنم کنترآلتویی جز کاتلین فاریر انگلیسی به ذهنم نمی رسد.

You can see links before reply

او تنها کنترآلتوییست که در زمان حیاتش شهرت و جذابیت زیادی داشت و فوق العاده محبوب بود. او متاسفانه تنها 41 سال زیست و در نیمه ی قرن 19دیده از جهان فرو بست. فاریر یکی از نماد های صدایی انگلستان است.او در خواندن آثار کلاسیک بسیار زبردست بود. صدایی نرم و روان زیبا داشت.البته او هرگز اپرا نخواند!(جز بخشی از تریسان و ایزولده اثر واگنر) ولی همواره در خواندن آریاهای غیر اپرایی کلاسیک بسیار بسیار موفق بود. او مجموعه ای از آریاهای کلاسیک در رزومه ی کاری اش داشت و به آثار کلیسایی باخ،هندل و ویوالدی اعتبار و محبوبیت بخشید.

You can see links before reply

You can see links before reply

و در نهایت، دو اثر زیبا با صدای گیرای فاریر ! متاسفانه اپرای تریسان و ایزولده که فاریر بخش هایی از اون رو در زمان خودش خوانده بود به خاطر قدیمی بودنش در دسترس نیست! ولی چنته ی من انقدرام خالی نیست نگران نباشید! چون صدای فاریر رو خیلییییییی دوست دارم کارای دیگه اش رو براتون می ذارم:

آریایی از باخ ! این آریا امروزه هم بسیااااار معروفه.گاهی در تلویزیون خودمونم پخشش می کنه. انقدر زیباست که حد نداره. اما حتم دارم نمی دونستید که این اثر "کلامداره" ! ههههههههه بشنوید، شاید به گوشتون آشنا بیاد.
فاریر عالی اجراش کرده.

You can see links before reply

و اثر زیبای دیگری را از ساخته های هندل و با صدای فاریر بشنوید. هندل یکی از استادان بی رقیب اپرا و همچنین آثار مذهبی کلیسایی در عهد باروک بود و فاریر تعداد زیادی از آریاهای او را خواند! این آریا هم خیلیییییی زیباست. به شخصه باور دارم که موسیقی باروک ، یه چیز دیگه است! باور کنید.

You can see links before reply

اما خوانندگان تنور نيز در بسياري موارد وارد محدوده ي کنترآلتو مي شوند.نت هاي خيلي زير مي خوانند که به اين حالت نيز کنترآلتو مي گويند. تنور ها از تکنیکی به نام فالستو (فا-لِس-تو) در خواندن نت های کنترآلتو استفاده می کنند. براي تنور ها اهميت فالسِتو خواندن در رسيدن به کنترآلتو بسيار زياد است. فالسِتو يعني خواننده هنجره ي خود را تنگ کند و با زور ،نت هاي بالاتر از گستره ی صداي خودش را بخواند.به اين حالت فالستو مي گويند . نت های فالستو اکثرا خیلی کوتاهند. مگر برای بهترین تنور ها که در آینده آن ها را خواهید شناخت. البته بعضي نت هايي که با فالستو خواندن اجرا مي شوند زيبايي لازم را ندارند چون خواننده با زور و فشار زيادي به ان ها مي رسد. معمولا فالستو خواندن، براي تنور ها تعريف مي شود . ولي در باقي رنج ها هم گاهي شاهد نت هاي فالستو هستيم. در آینده بیشتر با این تکنیک آشنا خواهید شد.

lakshemi
Sunday 24 February 2013, 09:09 PM
سلام دوستان. عذرخواهی منو به دلیل غیبت دیشبم بپذیرید. حال خوبی نداشتم.امان از آنفولانزا!
پس از آشنایی با صداهای زنانه در خوانندگی کلاسیک ، زمان آن فرا رسیده که وارد گستره ی صدایی مردان شویم!
تنور: دومين قهرمان اپرا پس از سوپرانو خوانندگان تنور هستند!
صدايي جذاب،شاعرانه و سنگين و زير ترين صدا (در حالت عادي) براي مردان در اپرا.
خوانندگان تنور هم مثل سوپرانو ها در مرکز توجه اپراها هستند. هميشه فقط از اين دو صدا ياد مي شود. قهرمان آن ها هستند! هيچکس نمي گويد آلتوي قهرمان يا باس خارق العاده!!! متاسفانه بدي خوانندگي کلاسيک (حالا در هر سبکي چه اپرا چه کليسايي و ...) همين است که فقط بايد خداخدا کني تا صدايت يا سوپرانو يا تنور باشد تا بتواني مشهور و پولدار شوي!
تنور ها معمولا مردان جذاب و با پرستيژي هستند که کت و شلوارهاي گرانقيمت به تن مي کنند. پاپيون به يقه مي زنند، لبخندهاي با کلاس مي زنند و خيلي آرام و عميق راه مي روند!!! آن ها هم مانند سوپرانو ها آرياهاي فوق العاده اي در اپراها دارند و معمولا با سوپرانو ها دوئت مي کنند.صداي شاهزاده ي اسب سوار، قهرمان فاتح، پسر عاشق و خلاصه آقاي بچه مثبت معمولا به تنور ها سپرده مي شوند.
صدای تنور به 2 قسمت تقسیم می شود:
تنورليريک : تنور های معمولی! تنور لیریک فقط نقش های معمولی دور از فراز و نشیب را اجرا می کنند! مثل نقش پینکرتون ،همسر چوچوسان در اپرای مادام پروانه که درواقع اصلا نقش خاصی نداشت!
تنور دراماتيک : این تنور قدرت خواندن آریا های عاشقانه، غمگین و احساساتی را دارد و صدایی قوی و با انعطاف دارد . مثل نقش رومئو در اپرای رومئو و ژولیت .

اگه تونستي وِردي بخوني؟!
همانطور که موزارت براي سوپرانو ها تعيين کننده است، جوزپه وردي نيز قطعات تنور محشري مي نوشت.معمولا اکثر تنورهاي محبوب جهان، جذابيت خود را به واسطه ي آرياهاي وردي به دست آورده اند. لاتراویتا ، دون کارلوس ، آیدا ، مکبث و ... تماما بستر لازم برای جولان دادن تنورهای شایسته ی جهان را داشته و دارند. در ادامه بيشتر متوجه خواهيد شد.

lakshemi
Sunday 24 February 2013, 09:41 PM
اينک با چند تن از بهترين تنور ها آشنا شويد.

You can see links before reply

انريکو کاروسو :ملقب به بهترین تنور جهان! خواننده ی تنور رعدآسای ایتالیایی اواسط قرن نوزدهم بود که يکي از مشهورترين خوانندگان تنور تاريخ به حساب مي‌آيد. کاروسو یک تنور لیریک و دراماتیک بسیار حرفه ای بود. در خواندن آریاهای عاشقانه و تاثیر گذار استاد مسلم بود. او در زمان پوچینی می زیست و به بسیاری آثار فاخر او نظیر لابوهم اعتبار و زیبایی بخشید. روايت شده که يک بار کاروسو در منزل پوچيني مشغول خواندن بود. و بعد از اتمام اجرا، پوچيني از او سوال کرد؟ به راستي چه کسي تو رو فرستاده؟ خدا؟؟؟ .

You can see links before reply

کاروسو که برنده ی جوایز گرمی برای عمری فعالیت هنری و نشان افتخار دانشگاه ها و مدال افتخار از پاسکال سیمونلی (مدیر وقت اپراخانه ای در نیویورک ) و ... است به خاطر اجراهاي ریگولتو اثر وردی ، لاتراویاتا اثر وردی، کارمن ، دون ژوانی اثر موزارت ،لا بوهم و دیگر آثار بوچینی ،محبوب جهان اپرا و همچنان هم دارای شهرت است. متاسفانه کاروسو هم مثل خیلی از سران هنر تاریخ خیلی زودتر از آنچه تصورش را بکنید بدرود حیات گفت. او در 48 سالگی در زادگاهش ناپل ایتالیا در میان احترام و عزت و شهرت محض چشم از جهان فرو بست لیکن از او مجسمه ها ساخته شد !

You can see links before reply

این یکی هم در زمان حیات کاروسو رونمایی شد! کاروسو و مجسمه اش!

You can see links before reply

چند آریا از اپراهای پوچینی که کاروسو خوانده در دسترس است که تقدیمتان می کنم.

آریایی از اپرای توسکا

You can see links before reply

آریایی از اپرای مانون لسکات

You can see links before reply

آریایی از اپرای لا بوهم

You can see links before reply

lakshemi
Tuesday 26 February 2013, 07:19 PM
You can see links before reply


لوچيانو پاواراتي: جدا بايد اعتراف کنيم که " اپرا " مديون پاوارتيست! خيلي از کساني که اصلا موسيقي کلاسيک را نمي شناختند با پاواراتي عاشق آن شدند. اين پاواراتي بود که به واسطه ي اجراهاي افسانه اي اش در دهه هاي 60 و 70 هزاران نفر را به سالن هاي اپرا کشاند. پاواراتي يک تنه بار مسئوليت خطير تمام کساني را که براي موسيقي کاري نکردند به دوش کشيد. او هميشه فقط يک هدف در کارش داشت : کساني را که با اپرا بيگانه اند را به اين هنر علاقه مند کند! و الحق هم در نيل به اين هدف فوق العاده موفق بود. فراز و فرود هاي صداي گيرايش گويي هنوز هم سالن متروپوليتن را مي لرزاند!!! پاواراتی یک تنور لیریک و دراماتیک بود اما در خواندن اپراهای بوفا (کمدی) نیز فوق العاده درخشان بود.

هر چند او 71 سال زندگي کرد ولي 700 سال هم براي لذت بردن از صداي نابش کم است. پاواراتي در ايتاليا و خانواده ي فقيري چشم گشود. هنگام تولدش چنان جيغ بلندي کشيد که دکتر جا خورد و گفت: چه صداي پرقدرتي!!! پاواراتي از کودکي هميشه عاشق خواندن بود. در نوجواني هم با کمک پدرش به عضويت يک گروه کر در امد.اما اولين اپراي رسمي او در ابتداي دهه ي 60 ، اپرايي از بوچيني بود. پس از اين اپرا او به سرعت محبوب شد و آوازه ي صدايش نقل مجالس شد و بر سر زبان ها افتاد.
خانم جون ساترلند آن موقع سوپرانوي مشهوري بود. او تحت تاثير صداي پاوراتي قرار گرفت و فرصت خواندن در چند اپراي خود را براي تنور جوان فراهم کرد و تکنيک هاي زيادي به او آموخت.از آن پس نقش هاي جدي تري به عهده ي پاواراتي نهاده شد... اپراهاي ريگولتو اثر وردي و توسکا اثر پوچيني از اجراهاي معروف پاواراتي در جوانيست. پاواراتي هميشه به اجراهاي سراسري و با تماشاچي زياد علاقه داشت، از اين رو در استديوم ها و پارک ها اجراهاي موفق و زيادي را به نمايش گذاشت.

You can see links before reply

او يک انسان وارسته و بشردوست بود. و به دليل همين خصيصه ي ارزشمندش گروه های " 3 تنور" و "پاواراتي و دوستان" را تشکيل داد و چندين خواننده ي جهاني را با خودش همراستا کرد . کنسرت هاي خيرخواهانه ي پاواراتي و دوستان براي کمک به نيازمندان ، بيماران و کودکان جنگزده اهدا مي شد و طرفداران بي شماري داشت.

You can see links before reply

You can see links before reply

پاواراتي چند سال آخر مرگش به بيماري سرطان مبتلا شد.در کارنامه ي هنري او 40 سال کار مستمر و 1266 اثر به چشم مي خورد که رکورد جالبي از انواع اپراها ، کنسرت ها و ساير آثار آوازي است.پاواراتي دو زندگينامه از خودش به چاپ رساند به نام هاي دنياي من در سال1985 و داستان من در سال 1995.لوچيانو پاواراتي در مارس 2004 آخرين اپراي خود را در سال متروپوليتن آمريکا خواند و رسما از دنياي اپرا خداحافظي نمود.3 سال بعد در سپتامبر 2007 چهره در نقاب خاک کشيد.


و چند شاهکار از پاواراتی :

به سختی 6 آریا و رسیتاتیف از اپراهای پاواراتی براتون جدا کردم که واقعااااا سخت بود...!


اپرای اوتلو اثر وردی

You can see links before reply

اپرای آرایشگر شهر سویل اثر روسینی...آریای محشر فیگارو!

You can see links before reply

اپرای کارمن اثر بیژت

You can see links before reply

اپرای لابوهم اثر پوچینی

You can see links before reply

اپرای لاتراویتا اثر وردی...آریای محبوب من .واقعا زیباست.

You can see links before reply

و دو آریای بسیار زیبا از اپرای ریگولتو اثر وردی ... از دستش ندید!

You can see links before reply

You can see links before reply

virtuoso
Tuesday 26 February 2013, 08:11 PM
خیلی ممنون بخاطر این تاپیک مفید و ارزنده. واقعا زحمت زیادی کشیدین بابت این همه مطالب آموزنده.
پاواروتی واقعا انسان بزرگی بود. کارهای خیرخواهانه ی زیادی انجام میداد.
بنده اثر Ave Maria از Schubert رو که ایشون روش خوندن، خیلی دوست دارم.
شاد و پیروز باشید و به فعالیت های پرثمر و مفیدتون با قدرت ادامه بدید.

erfan_shoja
Tuesday 26 February 2013, 09:09 PM
خیلی ممنون از پست زیبا و پر محتواتون.
فقط من حسرت اینو میخورم که چرا تو ایران به اپرا اهمیتی داده نمیشه؟

lakshemi
Wednesday 27 February 2013, 07:42 PM
خیلی ممنون از پست زیبا و پر محتواتون.
فقط من حسرت اینو میخورم که چرا تو ایران به اپرا اهمیتی داده نمیشه؟
سلام و ممنونم از الطاف شما
دوست عزیزم و سایر دوستان که سوال مشابه این رو دارید ، در باب اپرا در ایران در آینده به طور کامل خواهید خواند.به امید خدا.

lakshemi
Thursday 28 February 2013, 11:57 PM
دوستانم امشب با دو تنور قدرتمند و معروف دیگر آشنا می شوید.



You can see links before reply

پلاسيدو دومينگو: خواننده ي تنور قدرتمند اسپانيايي، بزرگ تر از آن است که من حقير بخواهم توصيفش کنم! او يکي از منعطف ترين صداهاي تنور اپرايي جهان را داراست. او قدرت خواندن هر اثري چه پرشکوه و چه پيش پا افتاده را دارد و از هر کاري يک شاهکار در مي آورد. او برنده ي بيش از 10 جايزه ي گرمي است. دومينگو احاطه ي خاصي رو کارهاي پوچيني و وردي دارد و یک تنور لیریک و دراماتیک شایسته با توانایی طنز خوانی است. او هنجره ای دارد که همیشه در رقابت تنگاتنگی با هنجره ی پاواراتی بود و گاهی حتی از او هم جلو می زد. دومینگو و خوزه کاراس به همراه پاواراتی سال ها در گروه „3 تنور” هنرنمایی کردند.



You can see links before reply

You can see links before reply

دومینگو بعد از پاوارتي فقيد، الگوي تمامي تنورهاي جهان است و پس از مرگ وی اکنون مسئولیت هایش در قبال حفظ هنر اپرا دو چندان شده بي خود نيست که ناتان پاشکو تنور جوان و جوياي نام هم او را در فيس بوکش اد کرده!!! هههههههههه پاچه خواري ديگه! ههههههههههههه
دومينگو هم يک خيرخواه واقعيست! کمک به زلزله زدگان، فقرا، خوانندگان جوان، بيماران و ... از او يک شخصيت اسطوره ساخته. دومينگو اکنون خیلی پیر شده و از آن جوان رعنایی که نقش های کارلوس ، رومئو ، رادامس و آلفردو و ... را در اپراها می خواند فاصله گرفته اما هنوز آتش درون هنجره اش می سوزد و آن را گرم و تازه نگاه داشته. دومینگو از آن هنرمندانيست که فقط روي صحنه خلاصه نمي شود. به عقیده ی من دومینگو واقعا یک دوقلوی واقعی برای پاواراتیست.



You can see links before reply

چند شاهکار از دومینگو :

آریای زیبایی از اپرای توراندخت اثر پوچینی

You can see links before reply

آریای محشر آرایشگر شهر سویل (آریای فیگارو) بسیار زیبا و شاد

You can see links before reply

آریای محشری از اپرای دون کارلوس

You can see links before reply

آریای زیبایی از اپرای توسکا اثر پوچینی

You can see links before reply




You can see links before reply

خوزه کارِراس: يک تنور بي نظير ديگر که به سختي قابل توصيف است. یک تنور لیریک و دراماتیک شایسته.
کارراس اسپانیایی هم مانند دوست و استاد فقيدش پاواراتي در آغاز کارش از کمک هاي يک زن هنرمند بهره ها جست. يک روز مونسترات کاباله (که پیش تر با او آشنا شدید) قرار بود اپراي نورما را بخواند و از صداي کارراس جوان خوشش آمد و به اين ترتيب او اولين اپراي رسمي اش را خواند. او به کمک کاباله اپراهاي مهم ديگري که در تعداد به 15 تا مي رسند را اجرا کرد. چند سال بعد او ناگهان به بيماري مهلک لوسمي (سرطان خون) مبتلا شد و در اندک زماني وضعش رو به وخامت رفت. اما با کمک ايمان و اراده ي آهنين خود غول سرطان را شکست داد و در ناباوري تمام پزشکان زنده ماند و شفا گرفت. عده اي از منتقدان معتقدند که سرطان صداي شفاف کارراس را تيره کرده و ديگر قدرت گذشته را ندارد.



You can see links before reply



You can see links before reply

کارراس امروزه ديگر به ندرت اپرا مي خواند ولي کنسرت هايش همچنان طرفداران بي شماري دارند. بعد از بهبودي، خوزه کارراس در سال 1988 بنيادي براي کمک به بيماران سرطان خون تاسيس کرد و تصميم گرفت به بيماراني که خودش حالشان را درک مي کرد کمک کند. در همين اثنا با پاواراتي و دومينگو آشنا شد و با آن ها گروه 3 تنور را تشکيل داد که اين گروه رکورد دار بيشترين فروش کنسرت کلاسيک را هم دارند.
در خاتمه ، خوزه کاراس یه دونه است! هم هنجره ی طلایی اش و هم قلب و روح بزرگش. دنیا دیگر مثل او نخواهد داشت. مطمئنم. تا او و امثال او زنده اند باید تا می توانیم دوستشان داشته باشیم.


چند شاهکار از خوزه کاراس :


آریای محشری از اپرای شاعر دوره گرد اثر وردی... واقعا بی نقص و تحسین بر انگیز!

You can see links before reply

آریایی از یک اپرای خاص! „لوچیا دی لامرمور”خالق این اپرای زیبا ، گائناتو دونیزتی است. به زودی با این اپرا کاملا آشنا خواهید شد. اینجا شنونده ی دوئت زیبای خوزه کاراس و مونسترات کاباله هستید. واقعا زیباست.

You can see links before reply

آریایی از اپرای توراندخت اثر پوچینی


You can see links before reply ir/up/raxqsorjjw54r3r1uvcy. mp3

هنوز مرور ما بر پاواراتی،دومینگو و کارراس تمام نشده! منتظر باشید.

lakshemi
Monday 4 March 2013, 06:35 PM
سلامممممم شب همگی خوش. همونطور که گفته بودم قصد دارم در مورد گروه „3 تنور” بیشتر توضیح بدم.

You can see links before reply

You can see links before reply

سه تنور!

خوزه کاراس،پلاسيدو دومينگو و لوچيانو پاواراتي در سال 1990 گروه قدرتمندي به نام 3 تنور را تشکيل دادند. در اين گروه آن ها آثار شامخ کلاسیک و اپرايي را اجرا مي کردند و به شهرت جهاني اي رسيدند. اولين موفقيت آن ها در سال 1990 و در جريان جام جهاني ايتاليا واقع در شهر رم بود. يکي از اهداف مهم اين مراسم جمع آوري کمک براي بنياد بيماران لوسمي خوزه کارراس بود. 3 تنور اجراهاي بسيار بزرگي را در صحنه هاي مختلف انجام دادند و روي هم رفته 10 ها مليون سي دي از آلبوم ها و ويدئو هاي ايشان در سراسر دنيا به فروش رسيد!!! که واقعا در نوع خودش رکورد شکست ناپذیری محسوب می شود. پاواراتی،دومینگو و کارِراس چندین بار در جشنواره های متعدد به خاطر اجراهای 3 تنور مورد تقدیر قرار گرفتند و جوایز زیادی کسب کردند. هنوز هم آلبوم های 3تنور جزء پرفروش ترین آلبوم های رده ی کلاسیک است. تنها یکی از چندین جایزه ی 3 تنور! جایزه ی ارزشمند جشنواره ی آلبرت شوئیتزر ...



You can see links before reply



You can see links before reply



You can see links before reply


چند اجرا از „3 تنور” بشنوید. پیشنهاد می کنم اگر تا به حال از آریاهایی که در این تاپیک شنیدید خوشتون اومده این چند تا رو به هیچ وجه از دست ندید!

اولیش چشمان سیاه! یک آهنگ فولکلور روسی که بسیار معروفه. نسخه ی اصلی این آهنگ برای پیانو و سازهای بادیه ولی نسخه ی کلامداری هم داره. این یکی اجرای 3 تنوره! خیلی زیبا.

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

آخریشم „ماتیناتا” !!! آهنگ مورد علاقه ی من... خیلییییییی زیباست. یکی از بهترین کلاسیک ها.

You can see links before reply (You can see links before reply)

lakshemi
Wednesday 6 March 2013, 08:53 PM
You can see links before reply


آندره آ بوچلي: چشم دل بگشا ...

آندره آ بوچلي ، خواننده ی محبوب قدیمی من ، در حال حاضر پس از پاواراتي،دومينگو و کاره راس به عنوان چهارمين تنور برتر جهان شناخته شده.
بوچلي 54 ساله در خانواده اي کشاورز و در روستايي کوچک در ايتاليا به نام توسکاني متولد شد. هنوز 6 سال هم نداشت که به يادگيري پيانو علاقه مند شد. بوچلي از همان ابتدا هم ديد درستي نداشت و از تنبلي چشم رنج مي برد . والدينش خيلي تلاش کردند تا درماني براي چشمان بيمار فرزند بيابند. دست آخر علاقه ي ذاتي ايتاليايي ها به فوتبال، کار دست آندره آ داد و در حادثه اي دنيا براي هميشه پيش رويش ظلمات شد... اما کوري پايان کار بوچلي نبود! او موسيقي را بعد از نابينايي جدي تر دنبال کرد!

You can see links before reply

You can see links before reply

بوچلي در نواختن پيانو،ساکسوفون،فلوت و بسیاری از سازهای بادی استاد شد اما هميشه به خواندن علاقه ي ويژه داشت. در نوجواني در مسابقاتي شرکت مي کرد و جوايزي هم برنده مي شد.ولي نه به طور جدي زيرا او تشنه ي درس حقوق بود و تا دکتري اين رشته را ادامه داد.ولي از شما چه پنهان، شغل پرتعهد و خشک وکالت چنگي به دل هاي لطيف نمي زند چه برسد به دل هنرمند و حساس بوچلي! به همين دليل هم بوچلي وکالت را کنار گذاشت و با نواختن پيانو شروع به امرار معاش کرد.در همين اثنا اتفاقي با فرانکو کورلي خواننده ي پيشکسوت اپرا آشنا شد و با کمک او روو يه اپرا آورد و در يکي از اجراهايش زوکرو فورناکياري ستاره ي راک آن روزها از او براي آهنگي دعوت به عمل آورد. از قضا اين آهنگ يک تريو (آواز سه نفره)به نام ميسِرِرِه بود! و کسي که زوکرو براي همراهي با بوچلي زير سر گذاشته بود کسي نبود جز لوچيانو پاواراتي!!!! و بوچلي هم هيچ اطلاعي از اين مطلب نداشت. زوکرو صداي ضبط شده ي بوچلي را براي پاواراتي پخش مي کند تا نظر او را بداند. ناگهان پاواراتي فورا مي گويد: او کيست؟ و سپس با فروتني ستودني خودش ادامه مي دهد: پس چرا مرا خبر کرده اي؟ با وجود او به من نيازي نداري! اين آهنگ زيبا يک بار توسط پاواراتي و زوکرو هم اجرا شد اما نسخه ي کامل تر و زيباتر آن تريو بين آن دو و بوچلي است.

You can see links before reply

این هم هم صدایی بوچلی ، پاواراتی و زوکرو

You can see links before reply

به اين ترتيب نه تنها بوچلي به شهرت افسانه اي رسيد بلکه دوستي و برادري نيز بين او و پاواراتي شکل گرفت. پاواراتي که بوچلي را کشف کرده بود در چند اجرا از بوچلي دعوت به همکاري کرد . بوچلي عضو مهم گروه پاواراتي و دوستان بود و در کنسرت هاي خيريه ي سالانه ي پاوراتي ، اجراهايي داشت.بوچلی همچنین با دومینگو و کارِراس نیز اجراهایی داشته و دارد.

You can see links before reply

بوچلی در اجراهایی با همراهی دومینگو (بالا) و کارِراس (پایین)

You can see links before reply


بوچلی در بازدید از موزه ی پوچینی ... او در این موزه یک پنجه هم پیانو نواخت . از آثار پوچینی فقید که محبوب اوست!

You can see links before reply

You can see links before reply

بوچلي بنا به تصديق همگان صدايي متفاوت با تمامي تنورهاي تاريخ دارد. شاید اگر صد خواننده ی تنور به ترتیب شروع به خواندن کنند متوجه فرق آن ها با هم نشوید اما به محض اینکه بوچلی لب به سخن باز کند همه تفاوت جنس صدای وی را با دیگران متوجه می شوند. او با روح و قلب خود مي خواند. او تاکنون ده ها جايزه اعم از گرمي، اکو ،گلدن کلاب و ... را به دست آورده و يکي از اساتيد مسلم آواز کلاسيک دنيا محسوب مي شود.هرچند آلبوم هاي پاپ زيادي نيز منتشر نموده. اما سبک خواند او در اکثر موارد متقاطع پاپ/کلاسيک است. بوچلی واقعا یک هنرمند عجیب و یک انسان خارق العاده است. به تنهایی اسکیت بازی می کنه، اسب سواری می کنه، کوه نوردی می کنه درست مثل ما که چشم بینا داریم!!!!!!!!!! در صحنه هم خارق العاده است. بازی در اپرا برای یک نابینا خیلی سخته ولی بوچلی با مهارت این کارو انجام می ده. انقدر راحته که آدم گاهی شک می کنه نابینا باشه!!! درسته بعضی وقتا خواننده ی دیگری دست او رو می گیره و بهش کمک می کنه تا مثلا ادای رقص یا ری اکشن مورد نظر رو در بیاره ولی بازم این کمک ها چیزی از شگفت انگیز بودن بوچلی کم نمی کنه!!!!!!!از اپراهاي مهم بوچلي مي توان به لاتراويتا، توسکا، لابوهِم، ،کارمن و رومئو و ژوليت اشاره کرد. پارسال او يک آلبوم اپرا توليد کرد که در آن معروف ترين آريا ها را از وردي ، پوچيني و بعضی اپرانویسان دیگر خوانده است.محشره! بوچلی از پرکار ترین و پر طرفدار ترین خوانندگان تنور اپرایی حال حاضر جهان است که کنسرت هایش نه فقط در ایتالیا که در تمام دنیا بی شمار طرفدار دارند.

You can see links before reply

چند شاهکار از آندره آ بوچلی:

آریایی از آرایشگر سویل که قبلا با صدای سیسیلیا بارتولی گذاشته بودمش. این آریا برای متسوسوپرانو نوشته شده لیکن بوچلی چون خیلی به این آریا علاقه داشت آن را خواند و در البوم بهترین های اپرا عرضه کرد. فوق العاده زیباست.

You can see links before reply

آریایی از لا بوهم...واقعا زیباست.حتما بشنوید.بوچلی غم عشق رودولفو (نقش خودش) رو به خوبی به ما القا می کنه.

You can see links before reply

یک رسیتاتیف از لاتراویتا ... به شکل دکلمه کردن بوچلی در ابتدا دقت کنید.محشره.چه فن بیانی!و چه حزنی در هنجره ...

You can see links before reply

lakshemi
Friday 8 March 2013, 08:58 PM
سلاممممم دوستان اپرایی! نوبتش رسیده که سراغ صدای بعدی بریم!

باريتون: صدايي کمي بم تر از تنور و کمی زیر تر از باس.عموما در اپرا بخش هاي باس را هم خواننده ي باريتون مي خواند زيرا خواننده ي باريتون قادر است تا اواسط رنج باس بخواند. اطلاعات بيشتر در بخش باس.

باس: اوخ اوخ! اين يکي ديگه اصلا شوخي بردار نيست! صاحب اين صدا قدرتي معادل فيل جنگل رو داره! اگر يک بار فرياد آهنگين بکشد ممکن است سقف روي سرتان خراب شود! صداي باس، بم ترين صدايي است که يک انسان يا يک ساز مي تواند داشته باشد. يک صداي جدي، خشک، تا حدي خشن و معمولا عاری از هرگونه شيطنت و شوخ طبعي. يک صداي رعدآسا. صدايي که در انسان هاي معدودي در دنيا صاحبش هستند.. همانطور که پيش تر گفتم اکثرا نت هاي خيلي خيلي بم در ارکسترها نوشته نمي شود چون شنيدنش سخت است. لذا خواننده ي باريتون تقريبا به طور کامل مي تواند جاي باس را پر کند و نت هاي بخش باس را هم بخواند .مگر در مواردي که آهنگساز اصرار بر نوشتن نت هاي مختص باس داشته باشد مثل آرياهاي اپرا! صداي باريتون - باس معمولا با کسي دوئت نمي کند. و برايش آرياي ويژه ي خودش نوشته مي شود. در اپرا معمولا نقش شاه،حاکم،ژنرال،کلونل،فرما نده ي جنگ يا پيرمردها، اشخاص بداخلاق ،زورگو، منفي و ظالم توسط خواننده ي باريتون-باس خوانده مي شود. اين صدا واقعا جذاب است. خيلي جذاب.

گونه ی باس به دو نوع تقسیم می شود:

باس بوفو : این نوع باس می تواند نت های خیلی سریع بخواند و حالتی سبک و پرنشاط به صدایش بدهد.باس بوفو معمولا در اپرت ها یا اپراهای بوفا ایفای نقش می کند. مثلا نقش پاپاگینو در اپرای فلوت سحر آمیز، نقش فیگارو و دکتر بارتولو در اپرای آرایشگر شهر سویل که نقشی کمدی است معمولا به دست باریتون یا باس اجرا می شود.

باس پروفوندو : این نوع باس مخصوص شخصیت های پر قدرت و منفی هستند. صدای باس پروفوندو بسیار پر قدرت و سنگین است و برای نشان دادن قدرت کاراکتر به کار گرفته می شود. معروف ترین رُل برای باس پروفوندو ، رُل شاه فیلیپ در اپرای دون کارلوس، همچنین دون ژوان در اپرای دون ژوان و میکادو در اپرت میکادو است.

اينک با يک باريتون-باس بي نظير آشنا شويد:


You can see links before reply

ساموئل رِمي ... به به!

يک باريتون باس اهل کانزاس آمريکا...با صدايي گيرا و رعد آسا... فکر مي کنم تاريخ اپرا تا به حال چنين باسي به خودش نديده... وقتي رمي با يک اخم خاص باس ها وارد صحنه مي شه محکم به صندلي هاتون بچسبيد تا ناغافل طنين صداي رمي شما رو از جا نکنه!!!!ههههههههه
ساموئل رِمي از کودکي در مدرسه ي موسيقي شهر خود به مطالعه و يادگيري موسيقي پرداخت و خيلي سريع در نوجواني اولين نقش خود در اپرا يعني دون ژوان موزارت (عکس زیر) را به دست آورد. البته بعدها باز هم اين نقش را بازي کرد.

You can see links before reply

او در تمام سالن هاي مهم اپراي جهان اعم از پاريس، سالزبورگ(آلمان)، متروپوليتن، وين،ايتاليا و ... اپرا خوانده و يکي از پر کارترين و بانفوذ ترين خوانندگان اپرا محسوب مي شود. به اخم و پرستيژ خاصش اعتماد نکنيد او وقتي مي خندد انقدر چهره اش مثبت مي شود که انگار نه انگار يکي از بهترين نقش هايش آتيلاي خونخوار (عکس زیر) بوده!!!!هههههههههههههه

You can see links before reply

او در اين لحظه درست 70 سال سن دارد ولي هنوز فعال و پرکار و شاداب است و پيري را حقير مي شمرد! با وجود چنين صداي رعدآسايي بايد هم چنين باشد... رمی در انواع اپراها اعم از بوفا یا سریا ایفای نقش کرده. اما به طور اخص در خواندن اپراهای جوزپه وردی تخصص دارد.در اپرای دون کارلو ( وردی)، در نقش شاه فيليپ بازی کرد (عکس زیر) که یکی از بهترین اجراهای او می باشد.

You can see links before reply

رمی هرچند در اپرای آتيلا(وردي) نیز در نقش آتیلا ظاهر شد اما استعداد طنز بی نظیری هم دارد و در سلماني شهر سويل اثر روسینی جای دکتر بارتولو خوانده!!! ههههههههههه آثار رِمی واقعا قابل شمارش نیست. من صدای باس رو خیلی دوست دارم. همیشه فکر می کنم خوش به حال دختری که پدرش یک خواننده ی باس اپرا باشد!!! هیچکس جرئت اذیت کردن او را نخواهد داشت!!!ههههههههههههه صدای باس صدای خیلی خاصیه. همونطور که می دونید هنجره ی انسان به شکلیه که برای در آوردن صدای بم باید فشار زیادی بهش وارد آورد و دهان رو خیلی کوچک به شکل سوت زدن باز کرد.و این واقعا سخته.برای همینم هست که همیشه نقش های مهمی رو بازی می کنند!چون کارشون خیلی ارزشمنده.


و اینک چند شاهکار از ساموئل رِمی :


نخست، آریایی از شاه فیلیپ! در اپرای دون کارلوس اثر وردی

You can see links before reply

آریایی از اپرای مکبث، اثر وردی

You can see links before reply

آریایی از اپرای دون ژوان اثر موزارت

You can see links before reply

lakshemi
Sunday 10 March 2013, 08:00 PM
سلاممممم شب شما به خیر...
خب امشب آخرین بخش از صداهای اپرایی رو بهتون معرفی می کنم دوستان. البته لطفا اين يکي رو نکته ي ستاره دار در نظر بگيريد!

کُنترتنور:

کنترتنور گونه ي خاصي از صدا است که مربوط به مردان و به معنی مردی با صدای زنانه است. عموما مردان تا قبل از بلوغ کامل مي توانند (و نه لزوما)صداي زنانه داشته باشند. کما اينکه در گذشته و حتي حال بسياري از پسر بچه ها در گروه همسرايان کليساها در بخش هاي سوپرانو و آلتو مي خواندند .اگر شنيديد که پسري صداي سوپرانو یا متسو سوپرانو دارد قطعا يا هنوز کودک است و يا در دسته ي مردان دو جنسيست . لطفا کنترتنورها را با کاستراتو ها اشتباه نگیرید. درست است که هر دویشان زنانه می خوانند اما تفاوت فاحشی با هم دارند. کنترتنورها بدون عمل جراحي و به دلیل اختلالات جنسی تمایل به این دارند که مثل زنان بخوانند!!!! (خب قطعا مرد سالم و عاقل هرگز دوست نداره مثل زن ها بخونه!!!!) .ولي کاستراتو ها با عمل جراحي عقيم کردن و به اجبار صدايشان زنانه مي شود.بيشتر کنترتنورها اگر تمايل داشته باشند مي توانند هم مردانه و هم زنانه بخوانند. به همين خاطر به آن ها لقب " شش دانگ خوان " مي دهند.
کنتر تنورها بسته به رنج صدايشان به " سوپرانوي مردانه " يا " آلتوي مردانه " نيز معروف هستند. در کنترتنورها نيز فالستو خواندن بسيار استفاده مي شود. در دوره ي رومانتيک (قرن 19) محبوبيت کاستراتو ها کم و کمتر شد طوري که ديگر نام آن ها فراموش شده بود اما در قرن 20 کنترتنور ها بر سر زبان ها افتادند. یکی از دلایلش متاسفانه رشد سریع فساد مردان بود و دلیل دیگرش نیز این بود که مجددا اپراهاي عصر باروک مد شد و در بين مردم محبوب گرديد و نياز به مرداني که بتوانند زنانه بخوانند کنترتنورها را دوباره روي صحنه هاي اپراها و يا اجراي آثار وکال کليسايي (الی الخصوص آثار کليسايي ويوالدي) کشاند.البته اکنون دیگر کنترتنور ها اپرا بازی نمی کنند و فقط متون مقدس کلیسایی یا تک آریاها را می خوانند . اتفاقا من خودم شخصا صدای یکیشونو شنیدم!!! چند سال پیش در عروسی یکی از اقوام یکی از این کنترتنور ها خواننده بود! صدای سوپرانوی خیلی قشنگی داشت! قیافه شم دقیقا مثل زن ها درست کرده بود! ترانه ی " یک بوسه برای قلبم " از لیلا فرهر رو زنده اجرا کرد و الحق از خودشم قشنگ تر خوند!!!ههههههههههه در ایران و کل دنیا اینطور مردان کنترتنور زیاد پیدا می شن.
اما در اروپا از بين کنتر تنورها (که چند تايي هستند) مشهورترينشان آقاي فيليپ جاروسکي فرانسوي است.

You can see links before reply

You can see links before reply

صداي قشنگ زنانه اي دارد ولي مي گويد که هنوز هم نمي داند درست است يک مرد با صداي زن بخواند يا نه؟! ههههههههه امروزه خيلي عجيب و قبيح است که مردي اينطوري آواز بخواند در حالي که قرن ها پيش باعث افتخار هم بود! و کاستراتو ها با شاه هم فالوده نمي خوردند!!! قضاوت در اين مورد خيلي سخت است.درست و غلطی اش را فقط خدا مي داند! به قول خودم:رام جانه! ههههههههه
القصه! دوست داريد صداي فيليپ جاروسکي را بشنويد؟؟؟ بفرماييد: (باز هم قدرت خدا را فراموش نکنيد!)


یک "استابات ماتر" (نام یک دعای روزانه) اثر ویوالدی

You can see links before reply

یک دعا از ویوالدی

You can see links before reply

یک دعای دیگر اثر ویوالدی

You can see links before reply

یک اثر تقریبا شاد از مونته وردی...با عود های سبک باروک!!!!

You can see links before reply


و به طور اجمالی این جدول تمام صداهایی که تا کنون خوندید رو از زیر به بم کاملا نشون می ده.


You can see links before reply

lakshemi
Thursday 14 March 2013, 09:38 PM
اپرا در ایران

خب دوستان ، تا کنون شما با هنر اپرا کاملا آشنا شدید و برترین آهنگسازان اپرا در غرب و شرح کوتاه برخی از کارهای برجسته ی ایشان را خواندید. همچنین با صداهای مختلف در خوانندگی اپرا و مشاهیر آواز اپرا آشنا شدید. اینک طبق وعده ای که داده بودم قصد دارم سکّان را کمی بچرخانم به سمت شرق ، به سمت ایران! شاید تعجب کنید اما ایران هم زمانی اپرا داشت، تماشاخانه داشت و خوانندگان ایرانی نقش های اپرا را اجرا می کردند! ما خوانندگان برجسته ای داشتیم که صداهای افسانه ای داشتند و همچنین آهنگسازانی که خودشان اپرا یا اپرُت می ساختند و اجرا می کردند. در تماشاخانه های ایران یک روز برترین اپراهای غربی و داخلی اجرا می شد!
نخستین جرقه های اپرا از دوران مشروطیت شروع شد. ایران هیچ شناخت و دانشی از اواز کلاسیک نداشت و از این رو می بایست معلمانی می داشت تا موسیقی کلاسیک را در ایران تدریس کند. اولین و مهم ترین معلم آواز کلاسیک در ایران خانم لی لی بارا بود.
در بحبوحه ی جنگ جهانی دوم یکی از خوانندگان تراز اول اپرای وین(اتریش) به نام خانم لی لی بارا سفری به ایران کرد و چند اجرای خصوصی در تهران انجام داد و به شدت مورد استقبال قرار گرفت بنابراین ریاست هنرستان موسیقی- رسما از لی لی بارا دوعوت به همکاری کرد و لی لی بارا در تهران ماند و شروع به تعلیم آواز کلاسیک نمود. او از پاییز 1325 در هنرستان موسیقی مشغول کار شد. از نخستین شاگردان وی می توان به فاخره صبا و نسرین محیط و غلام اویار حسینی اشاره کرد که هر یک بعدها خودشان یک استاد آواز شدند. لی لی بارا نقش اساسی در شکل گیری اپرا در ایران را ایفا کرد.

دومین مدرّس آواز کلاسیک در ایران خانم اِوِلین باغچه بان ، عروس همان استاد جبار باغچه بان معروف (بنیان گذار مدرسه ی کودکان ناشنوا) بود. اِوِلین باغچه بان فارغ التحصیل آواز از ترکیه بود و در هنرستان موسیقی به عنوان معلم مشغول به کار شد. خانم باغچه بان به همراه همسرش ثمین باغچه بان که آهنگساز بنام آن دوران بود نخستین کلاس های تخصصی تعلیم آواز را در هنرستان موسیقی افتتاح کرد و بعدها عضو مهم تاسیس تالار رودکی شد.

کمی بعد از این فاخره صبا شاگرد ممتاز خانم لی لی بارا که برای تحصیلات تخصصی آواز به فرانسه رفته بود بعد از چند سال به تهران بازگشت و معلم تدریس آواز در هنرستان موسیقی شد. مدت کوتاهی از ورود خانم صبا نگذشته بود که سازمان اپرای تهران با همکاری و عضویت فاخره صبا، اولین باغچه بان،آمانوئل ملیک اصلانیان،حشمت سنجزی،غلامحسین غریب و حسن شیروانی تاسیس شد. با کوش فراوان موسسان الی الخصوص خانم صبا تنها قسمت هایی از اپراهای آهنگسازان بزرگ مثل بیژت،پوچینی و وردی طی چند سال به اجرا در آمد. سرعت محبوبیت اپرا در تهران خیلی کند بود و اپرا طرفدار زیادی نداشت.بیشتر مردم تهران آن موقع خواستار نمایش های طنز و کمدی بودند . از این رو اپرت ها در تهران خیلی محبوب تر از اپراها بود! با این حال چند اپرا. بعد از گذشت هفت سال از تاسیس سازمان اپرا بالاخره اولین اپرای کامل کلاسیک در تهران اجرا شد. اپرای " زن ها همه همینطورند"اثر موزارت.

بالاخره در سال 1346 تالار رودکی افتتاح شدتالار رودکی یازده سال در زمینه ی اپرا فعالیت کرد و در این سال ها بسیاری از اپراهای معروف مثل مادام پروانه، جمیله،لاتراویتا ، دون ژوان و ... در این تالار به اجرا در آمد . آن موقع خوانندگان اپرای خارجی هم در ایران آمد و شد داشتند و در خیلی اپراها با خوانندگان برجسته ی ایرانی همکاری می کردند. اما بعد از این دوران پر بهره ی کاری و به دنبال انقلاب اسلامی ایران فعالیت های اپرایی در این تالار برای همیشه تعطیل شد و همچنین سازمان اپرا و باله نیز منحل شد.

به این ترتیب از آن تاریخ تا کنون دیگر تهران اپرایی به خود ندید! در حال حاضر چیزی به اسم " اپرای عروسکی " در تهران وجود دارد که به جای بازیگر، عروسک ها در آن ایفای نقش می کنند که خب این دیگر اپرا نیست بلکه تاتر عروسکی خودمان است!هههههههههه همین حالایش هم ما خوانندگان خیلی خوبی در حوزه ی کلاسیک داریم و اگر بخواهیم می توانیم در همه جای دنیا خودی نشان دهیم ولی خب چه کار می شود کرد؟ فعلا بستر لازم مهیا نیست.

ادامه دارد...

erfan_shoja
Thursday 14 March 2013, 10:10 PM
خیلی ممنون از اینکه راجع به اپرا در ایران هم توضیح دادید.
با خوندن این پست اطلاعاتم درباره اپرا در داخل ایران خیلی بالا رفت چون هیچ اطلاعی در این باره نداشتم و فکر میکردم اصلا اپرا در ایران نبوده.
به هر حال امیدوارم در آینده ای نه چندان دور شاهد اجرای اپرا در ایران باشیم تا ما (منظورم به خودمه) نسل امروزی ها هم از این سبک جالب و زیبا بتونیم بهره ببریم.

virtuoso
Thursday 14 March 2013, 10:12 PM
تشکر میکنم بابت مطالب مفید و خوبتون.
بله ما دیگه بطور خاص اپرا نداریم ولی همین چند روزه پیش آنسامبل اپرای تهران، اپرایی رو در تالار وحدت اجرا کردن که یکی از دوستان بنده هم اونجا حضور داشتن و از کار این گروه تعریف میکردن. این اپرا ظاهرا بصورت نمایشی کمدی بوده. (البته نمیدونم دقیقا کدوم اپرا اجرا شده)....
ولی خب کماکان اپرا به اون شکل رسمی در ایران وجود نداره.

r_a_m_i_n
Friday 15 March 2013, 02:44 PM
درود...بسیار عالی بود مطالب....کاش چند نمونه از کارهای سارا بریتمن هم میذاشتید که من بشخصه صداشو خیلی دوست دارم

lakshemi
Friday 15 March 2013, 11:03 PM
درود...بسیار عالی بود مطالب....کاش چند نمونه از کارهای سارا بریتمن هم میذاشتید که من بشخصه صداشو خیلی دوست دارم
به به سلام آقا رامین گرامی
ممنونم از الطاف شما ...محبت دارید.متشکرم.
عارضم خدمت شما که من در این تاپیک خوانندگان اپرایی رو معرفی کردم . خانم سارا برایتمن خواننده ی اپرا نیستند.بلکه خواننده سبک متقاطع پاپ/کلاسیک هستند.ایشون تقریبا هرگز کار اپرایی اجرا نکردند و از این نظر شامل حال موضوع اپرا نیستند. حوزه ی کاری سارا تقریبا به طور کامل پاپ با درون مایه ی کلاسیک است.

r_a_m_i_n
Saturday 16 March 2013, 12:33 AM
درود مجدد....خواهش میکنم لطف داری ...عرضم به خدمت شما....لاکشمی عزیز...در اینکه شما در این حیطه خیلی بیشتر از من اطلاعات دارید شکی نیست...اما....من خودم چندتا تا کلبپ از سارا برایتمن دارم که در اپرا آواز خونده....در رزومه ی کاریه ایشون هم به وضوح به اینکه ایشون خواننده ی اپرا هستن اشاره شده.... ( کلیپها در یو تیوب موجوده ).......و بسیار بسیار با بوچلی و دیگر خوانندگان اپرا دوئت اجرا کرده....البته ایشون بسیار بسیار فعال بوده......یعنی در همه ی زمینه های هنری جایزه دریافت کرده ...هنرمندی زیبا ....بازیگر تئاتر و سینما و خواننده ی کلاسیک و اپرا و بعضا پاپ و در زمینه ی نقاشی هم فعالیت زیادی داشته...چند تا چیز دیگه و جوایز دیگه ای هم داره که یادم نیست الان....

lakshemi
Saturday 16 March 2013, 05:06 PM
درود مجدد....خواهش میکنم لطف داری ...عرضم به خدمت شما....لاکشمی عزیز...در اینکه شما در این حیطه خیلی بیشتر از من اطلاعات دارید شکی نیست...اما....من خودم چندتا تا کلبپ از سارا برایتمن دارم که در اپرا آواز خونده....در رزومه ی کاریه ایشون هم به وضوح به اینکه ایشون خواننده ی اپرا هستن اشاره شده.... ( کلیپها در یو تیوب موجوده ).......و بسیار بسیار با بوچلی و دیگر خوانندگان اپرا دوئت اجرا کرده....البته ایشون بسیار بسیار فعال بوده......یعنی در همه ی زمینه های هنری جایزه دریافت کرده ...هنرمندی زیبا ....بازیگر تئاتر و سینما و خواننده ی کلاسیک و اپرا و بعضا پاپ و در زمینه ی نقاشی هم فعالیت زیادی داشته...چند تا چیز دیگه و جوایز دیگه ای هم داره که یادم نیست الان....

سلام رامین عزیز
خیر بنده ابدا ادعایی روی چیزی ندارم دوست من.
ببینید خواندن به سبک کلاسیک با خواندن آریای اپرا فرق داره...مثلا آقای پلاسیدو دومینگو یک بار روی صحنه میاد و ترانه ی ماتیناتا رو می خونه که فقط یک ترانه است و یک بار دیگه هم میاد روی صحنه و یک آریا از اپرای دون کیشوت رو می خونه خب؟ شکل خواندن هر دوی این ها مثل همه چرا؟ چون آقای دومینگو خواننده ی کلاسیک هستن و شکل و روش خوندن ایشون با همون اوج ها و لرزوندن های صدا همراهه که شاید خیلی ها فکر کنن فقط در اپرا خواننه ها اینطوری می خونن ولی باید بگم خیر وقتی خواننده ای سبکش کلاسیک یا متقاطع کلاسیکه شنونده همیشه احساس می کنه ایشون داره اپرا می خونه...آقای بوچلی حتی ترانه ی "هولی نایت" مخصوص کریسمس رو هم عین اپرا می خونن. چون الآن سال هاست بازار اپرا دیگه پر طرفدار نیست، خوانندگان کلاسیک به سبک متقاطع روو آوردن که طرفدار خیلی بیشتری داره.
بنابراین خانم برایتمن هم از این قاعده مستثنی نیستن. دوئت های ایشون با آقای بوچلی هم تماما آهنگ های پاپه...مثلا ترانه ی معروف "وقت خداحافظی کردن " که با آقای بوچلی عزیز دوئت داشتن یا سایر دوئت های بی شمار ایشون همه به سبک متقاطع کلاسیک/پاپه. اما ممکنه در کنسرت هاشون تک آریاهایی هم از اپراها اجرا کرده باشن و به همین دلیل به ایشون اپراتیک می گن چون یادمه چند وقت پیش اتفاقا در صفحه ی ویکی ایشون حتی نام یک اپرا رو هم به وضوح پیدا نکردم که اجرا کرده باشن (مثلا "مادام پروانه " یا "عروسی فیگارو" ) ایشون فقط یک بار یادمه بخش هایی از اپرُت "دزدان دریایی پانزانس" اثر گیلبرت و سالیوان رو در یک فستیوال اپرایی خواندن که ممکنه همون کلیپی باشه که فرمودید از یوتیوب دیدین. شکل کاری خانم برایتمن دقیقا مثل کاترین جنکینزه ... خانم جنکینز هم اصطلاحا خواننده ی اپرایی گفته می شه چون سبک متقاطع کلاسیک /پاپ کار می کنه ولی هرگز در اپرای رسمی بازی نکرده فقط در کنسرت هاش گاهی اریاهایی از کارمن یا لاتراویتا اجرا می کنه... خیلی ها در سبک متقاطع هستند که واقعا شایسته ی تقدیر هستن ولی چون اپرا بازی نکردن من اسمشونو اینجا نیاوردم.

lakshemi
Saturday 16 March 2013, 05:22 PM
خب دوستان حال که با داستان کامل اپرا در ایران آشنا شدید با چند تن از همان ستاره های آوازی روزهای طلایی اپرای ایران آشنا شوید. متاسفانه صدای این خوانندگان در دسترس نیست و درآرشیو های در بسته محافظت می شود.

You can see links before reply

فاخره صبا (1299-1386) خواننده اپرا (متسوسوپرانو)، نویسنده و فرهنگ‌نویس ایرانی بود.
فاخره صبا، استاد مسلم آواز کلاسیک ایران، خواننده ی متسو سوپرانو و نویسنده ی بزرگ از خانواده ی هنرمند صبا بود. پدرش پسر عموی استاد ابوالحسن صبا بود. فاخره ی صبا چون در خانواده ی خوبی متولد شد توانایی و فرصت کافی داشت که از نوجوانی نزد بزرگترین اساتید موسیقی آن زمان موسیقی بیاموزد. او شاگرد بسیار مستعدی برای خانم لی لی بارا بود.و بی درنگ بعد از اتمام آموزش تحت نظر وی به فرانسه سفر کرد تا تحصیلات خود را کامل کند.بعد از بازگشت به ایران، به استخدام هنرستان عالی موسیقی درآمد و همزمان با گروه‌های موسیقی کلاسیک در اداره کل هنرهای زیبای ایران، در امر آموزش و اجرا همکاری داشت. او و منیر وکیلی در ابتدایی ترین صحنه های اپرایی بازی کردند .مثلا در مادام باتر فلای وکیلی نقش چوچوسان و صبا نقش خدمتکار او سوزوکی را ایفا می کردند. همچنین اپرای جمیله اثر بیژت و زن ها همه همینطورند ساخته ی موزارت از اجراهای فاخر او به شما می آیند. در دهه ی 40 او رفته رفته به تدریس گروید. شاگردانی چون منصوره قصری، محمد نوری زیر نظر او پرورش یافتند. او در 86 سالگی در ایران گذشت. فاخره صبا از اولین و محکم ترین پایه های موسیقی کلاسیک در ایران است. روحش شاد.

You can see links before reply

منیر وکیلی (وکیلی نیکجو) از خوانندگان سوپرانو در اپرا در ایران بود. وی در تبریز متولد شد و در تهران شاگرد لی لی بارا شد و از وی موسیقی و آواز آموخت.سپس برای ادامه تحصیلات به پاریس رفت .
بعد از 4 سال آموزش تحصیلات آکادمیک موسیقی به ایران بازگشت. وکیلی نیز مثل خیلی از خوانندگان ایرانی اپرا ارزو داشت روزی اپراها در تهران به طور کامل اجرا شوند و هنر اپرا بین مردم جا باز کند. او بسیاری از برنامه های اپرا را خودش در تهران اجرا می کرد و برای تمام امور مختلفش شخصا تلاش می کرد.

You can see links before reply

You can see links before reply

در آن دوره خانم صبا هم تازه به ایران آمده بود و تدریس آواز می کرد. آن دو در چند اپیزود اپرایی با هم اجراهایی داشتند. وکیلی در تالار رودکی بخش هایی از مادام پروانه، لاتراویتا،لا بوهم ،جمیله و ... را در تهران بازی کرد اما در خارج از کشور به طور کامل در اپرای فلوت سحر آمیز اثر موزارت ایفای نقش نمود و بسیار مورد تحسین و استقبال قرار گرفت. بعد از انقلاب به فرانسه مهاجرت کرد و چند سال بعد در تصادف رانندگی جان باخت.او استاد مسلم خوانندگی اپرا بود و در طی 60 سال عمر خودش بسیار به اپرا خدمت کرد. روحش شاد.

SOBHANTOTo3
Sunday 17 March 2013, 09:30 PM
نمی دونم چجوری تشکر کنم ازتون همون چیزی که می خواستم

lakshemi
Thursday 21 March 2013, 10:02 PM
سلامممممممم بر و بکس اپرا
عذر خواهی منو به دلیل تاخیرم بپذیرید... روز های عید واقعا کار زیاده... و من خیلیییییی ضعیف و لا جون شدم... به هر حال من اومدم.

همچنان خوانندگان ایرانی اپرا پیش از انقلاب را مرور می کنیم:

You can see links before reply

حسین سرشار

خواننده ی بسیار بسیار حرفه ای و خوش صدای ایرانی و شاید تنها باریتون موجود در عصر خودش!
او فارغ التحصیل هنرستان عالی موسیقی و همچنین دارای مدرک از کنسرتوار رم ایتالیا بود. بلافاصله پس از افتتاح تالار رودکی او به عنوان تک نواز ویولون اول در آن جا مشغول به کار شد. غیر از نوازندگی عالی ویولون، او استعداد طنز زیادی هم داشت و هنرپیشه ی کمدی خوبی نیز بود.
حسین سرشار صدای باریتون بی نظیری داشت. شاید پر بیراه نیست که وقتی در فیلم اجاره نشین ها آریایی سر می دهد سقف اتاقش روی سرش فرو می ریزد!هههههههه صدای او در این حد قدرت داشت. او در طی فعالیت های اپرایی اش نقش اول اپراهای زن ها همه همین طورند ، دون ژوان ، لاتراویتا ریگولتو ، توسکا ، لا بوهم ، کارمن ، مادام پروانه و خیلی اپراهای دیگر را داشت. بعد از انقلاب او بیشتر ، بازیگری را پیشه کرد ولی کم کم مبتلا به افسردگی شدید و فراموشی شد . عاقبت خانواده اش پیکر بی جان وی را در آسایگاهی مخصوص بیماران روانی در آبادان پیدا کردند. او هنرمند بسیار بزرگی بود و خواننده و نوازنده ای فوق تصور... روحش شاد.

You can see links before reply

منصوره قصری

قصری، تنها هنرآموز ایرانی اپرا بود که به طور کامل درسخوانده ی دانشگاه وین بود. و چند سال هم تکخوان یکی از ارکسترهای شهر کلاگنفورت اتریش بود. بعدها به ایران دعوت شد تا با سازمان اپرای ایران همکاری کند. اوبعد از این که چند صباحی به عنوان خواننده در اپراهای تهران بازی کرد به تدریس متمایل شد . "آدم ربایی از حرمسرا " شاهکار موزارت از کارهای فاخر اجرایی قصری است. همچنین خانم قصری به همراه حسین سرشار قسمت هایی از اپرای ریگولتو از وردی را نیز اجرا نمود. بعد از انقلاب اسلامی قصری به اتریش بازگشت و در آن کشور فعالیت های اپرایی خود را ادامه داد. وی 6 سال قبل (1384) مبتلا به سرطان شد و چهره در نقاب خاک کشید.

lakshemi
Monday 25 March 2013, 12:31 AM
خب دوستان امشب با آخرین خواننده ی معروف اپرای ایران آشنا شوید.

You can see links before reply

پری زنگنه : خانم پری زنگنه خواننده ی شهیر سوپرانوی ایرانی و شاگرد خانم اِولین باغچه بان ، در هر دو رشته ی اپرا و آواز ایرانی تخصص و مهارت شگرف دارند. خانم زنگنه که در خانواده ی ثروتمندی متولد شد توانست در کشورهای مختلف اروپایی نظیر آلمان ، ایتالیا و اتریش به تحصیل تخصص موسیقی بپردازد. او در جوانی طی یک سانحه ی اتوموبیل بینایی هر دو چشم خود را از دست داد اما نابینایی مانع پیشرفت و موفقیت وی نشد.

You can see links before reply

خانم زنگنه که هم اکنون در دهه ی 60 عمر خود به سر می برد جزء معدود خوانندگانی بود که بعد از انقلاب نیز در ایران ماند و به فعالیت های خود ادامه داد. در طی این سال ها پس از انقلاب ،زنگنه بیشتر به آواز ایرانی و ترانه های فولک ایران پرداخته و از اپرا فاصله گرفته ولی در جوانی در اپراهای بزرگی مثل دون کارلوس اثر وردی ایفای هنر کرده اند.خانم زنگنه شخص بسیار هنرمندی هستند و قادرند به اکثر زبان های دنیا مثل ایتالیایی ، آلمانی ، فرانسوی ، ترکی ،انگلیسی و لاتین آواز بخوانند همچنین در ترانه سرایی و شعر کوتاه دستی بر آتش دارند.

LiOneL999
Saturday 30 March 2013, 01:21 PM
بی شک همه ی شما با این آهنگ (You can see links before reply) آشنا هستید.

نمی دونم چند نفر از شما از تاریخچه ی این اپرای به یاد ماندنی خبر داره

اصلا چندنفر می دونند که این آهنگ در اصل یک اپرا بوده!


تم اصلی این آهنگ بخشی از ارکستر بزرگ گیتار فلامنکو (اسپنیش) است با نام «Concierto de Aranjuez» که توسط



«Joaqun Rodrigo» آهنگساز مشهوراسپانیایی در سال ۱۹۳۹ در پاریس ساخته شده است. این آهنگ در وصف زیبایی و عظمت باغ‌ها

و کاخ سلطنتی آرانخوئز (حدود ۵۰ کیلومتری جنوب مادرید) است که زادگاه این آهنگساز نابیناست و بیانگر احساس درونی وی در ابتدای

جنگ داخلی اسپانیاست.

لطفا نسخه ی اورجینال این اپرا را از اینجا دریافت کنید. (You can see links before reply)

Andrea Bocelli : En Aranjuez Con Tu Amor





You can see links before reply

ترجمه ی فارسی نام این اپرا " با تو عشق من در آرانخوئز" می باشد.

You can see links before reply Artist: Andrea Bocelli هنرمند: آندریا بوسه لی


You can see links before reply Music: Joaquin Rodrigo موسیقی: خوآکین رودریگو


You can see links before reply Lyric: Alfredo Garcia Segura شعر: آلفردو گارسیا سه خورا


You can see links before reply Album: Sentimento آلبوم: سنتیمنتو


You can see links before reply Genre: Opera ژانر: اپرا


You can see links before reply Year: 2002 سال: 2002




متن آهنگ

فارسی


آرانخوئزسرزمین رویاها و عشق هاجایی که فواره های زلال افسانه ای اشدرگوش رُزها نجوا می کنند آرانخوئزامروز چیزی بجا نماندهجز برگ های خشکیده ی بی رنگکه باد را جارو می زنندیاد آور عشقی که یکباره آغازیدیمو بی دلیل از آن دست کشیدیم عشقی که شاید هنوزدر غروبی،نسیمی،گلیپنهان ودرانتظار بازگشت توست...
__________________________________________

اسپانیایی
(اصلی)Aranjuez,
Un lugar de ensuenos y de amor
Donde un rumor de fuentes de cristal
En el jardín parece hablar
En voz baja a las rosas.

Aranjuez,
Hoy las hojas secas sin color
Que barre el viento
Son recuerdos del romance
que una vez
Juntos empezamos tu y yo
Y sin razón olvidamos.

Quizá ese amor escondido esté
En un atardecer
En la brisa o en la flor
Esperando tu regreso.

Aranjuez,
Hoy las hojas seces sin color
Que barre el viento
Son recuerdos del romance
que una vez
Juntos empezamos tu y yo
Y sin razón olvidamos.

En Aranjuez, amor
Tu y yo!

lakshemi
Saturday 30 March 2013, 10:30 PM
آرانخوئز
به به! ممنونم از حورای عزیزم...این یکی از محبوب ترین های منه! این آهنگ به نام مون آمور هم معروفه!جون می ده برای تمام سازها ... خصوصا فلوت !!! مرسیییییییی صدای بوچلی به آدم قدرت می ده...احساس ناامیدی رو از آدم دور می کنه و فکر کنم این اصلا خصیصه ی ممتاز اپرا باشه که به ادم روح زندگی می بخشه و مرگ رو به تعویق می اندازه...

lakshemi
Sunday 31 March 2013, 09:15 PM
سلامممممممم بر و بکسسسسسسس
وایییی که دیشب ، شب وحشتناکی بود! هر کاری کردم پست بذارم نشد بس که سرعت کم بود. خلاصه تا ساعت 2/50 صبح تلاش کردم و آخر ولش کردم! ولی امشب وضع بهتره! هههههههههههه

دوستان عزیزم...تا حالا به مقدار زیادی با اپرا و جنبه های مختلفش در جهان آشنا شدید. فهرست مطالبی که باید عرض می کردم رو ارائه دادم .اگر از ابتدا تا کنون همراه من بوده اید در این لحظه در اپرا آماتور نیستید و حالا اطلاعات زیادی دارید . حالا وقتش است که بار تجربیات شما زیاد تر شود. می خواهم تا انتها به معرفی آهنگسازانی که جسته گریخته اپرا کار کرده اند ، تک اپراها و یا آریاهای برتر و هرچیز دیگری که جزئی تر و تخصصی تر است بپردازیم.

You can see links before reply

سرگئی پروکوفیف

پروکوفیف را شاید همه ی شما با لقب " مخترع موسیقی سپید " می شناسید! همان موسیقی خاصی که تنها با کلاویه های سفید پیانو نوشته می شود! اما در واقع او از بنام ترین آهنگسازان روس قرن 19 و 20 بوده و هست. وی از دوران جنینی با موسیقی آشنا بود چون مادرش روزانه ساعت ها پیانو می نواخت!!!ههههههههه پروکوفیف عاشق "زیبای خفته" اثر بی همتای چایکوفسکی بزرگ بود و از هشت سالگی اولین اپرای خود را با الهام از این اپرا ساخت. او آدم چندان جالبی نبود!!! خیلی رک و صریح حرف می زد و اصلا ملاحظه ی احدی را نمی کرد و دوستانش را مسخره می کرد! شاید تنها عشق او نواختن پیانو بود. او به شدت و با خشونت محض ساعت ها پیانو می زد طوری که اوایل مردم سالن کنسرت را ترک می کردند و همسایه ها او را به دادگاه می کشاندند!

You can see links before reply

پروکوفیف در عمرش 8 اپرا ساخت که 2 تای آن موفق شدند اسم در کنند. " جنگ و صلح " و "داستان یک مرد واقعی" که دومی توسط دولت توقیف شد و تا زمان حیات پروکوفیف اجرا نشد! حکومت وقت روسیه ،پروکوفیف را در لیست سیاه گذاشته بود و معتقد بود وی آهنگ های اعتراضی می سازد. به همین دلیل او جلای وطن کرد و سال ها در لندن ،پاریس و نیویورک زندگی کرد.ولی بعدها به وطن بازگشت و مجددا به دردسر های سیاسی افتاد. ژوزف استالین رهبر روسیه اصلا از او خوشش نمی آمد و جلوی انتشار بسیاری از آثار وی را گرفت.هرچند در ظاهر خودش را طرفدار پروکوفیف معرفی می کرد ولی به وضوح روشن است که از موسیقی بحث بر انگیز وی متنفر است. استالین از هنرمندان و آهنگسازان می خواست حکومت کمونیستی را در آثارشان تایید و تبلیغ کنند ولی چند تن از آنان نظیر پروکوفیف مغرور حاضر به پذیرش این ننگ نبودند. رهبران ارکستر های پروکوفیف مرتبا به مرگ تهدید می شدند و در نهایت حکومت کمونیستی استالین، پروکوفیف که لجباز و گستاخ بود را مجبور کرد رسما به خاطر سبک کاری اش از آن ها عذر بخواهد!!! پروکوفیف بعد از این جلسه سکته ی مغزی کرد و 5 سال در بیماری و سیاه روزی زندگی کرد و تهایتا در 60 سالگی بر اثر سکته ی قلبی بدرود حیات گفت.اما از بخت بد ، استالین هم در همان روز مرده بود! بنابراین باز هم سایه ی سیاه و ظالمانه ی استالین روی پروکوفیف افتاد و خبر مرگ او تا یک هفته بعد از مرگ رهبر روس اعلام نشد...


جنگ و صلح

اپرای جنگ و صلح یک اپرای 4 پرده ای است که لیبرتوی ایتالیایی دارد و با الهام از رومان مشهور تولستوی "جنگ و صلح " نوشته شده. زیر بنای اصلی داستان ، همان تحولات سیاسی-اجتماعی روسیه در قرن نوزدهم و جنگ با ناپلئون است. پروکوفیف این اپرا را در دو قسمت ساخته. قسمت اول: صلح و قسمت دوم : جنگ ... موسیقی قسمت صلح کاملا شاعرانه و لطیف است و رقص در آن جاریست ولی موسیقی قسمت جنگ ، مهیج و پر هیجان است و پر از مارش های نظامی و سرود های گروه کر ارتش است.
درست همانند رومان، 3 شخصیت پی یِر ، ناتاشا و شاهزاده آندره قهرمانان این اپرا هستند. پی یر و شاهزاده آندره که افسرده و خسته از اشرافیت و ثروت است ، در عین رفاقت با هم هر دو عاشق ناتاشا هستند. ولی در نهایت ناتاشا با پی یر ازدواج می کند. و شاهزاده آندره در انتها می میرد... این حوادث همزمان با جنگ ناپلئون روی می دهد. نقش شاهزاده آندره زیباترین نقش این اپراست که بهترین خوانندگان باریتون جهان آن را اجرا کرده اند...

You can see links before reply
You can see links before reply

راستی ساموئل رِمی خودمونم در این اپرا اجرا داشته! (پایین) با صدای باس بی نظیرش!

You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply

اور تور زیبای این اپرا واقعا محشره!

You can see links before reply

والس معروف این اپرا !!! ناتاشا و شاهزاده آندره این رقص زیبا را اجرا و با هم دوئت آوازی زیبایی می کنند.عاشق این والس هستم.

You can see links before reply from War and Peace - Hvorostovsky and Mataeva[2].mp3

آریای شاهزاده آندره ... بسیار زیباست.

You can see links before reply

lakshemi
Tuesday 2 April 2013, 11:04 PM
You can see links before reply


جورج گرشوین: گرشوین یکی از محبوب ترین آهنگسازان سبک جاز و ترانه های مردمی در اوایل قرن بیستم بود. والدینش اصالتا یهودی/روسی بودند که به آمریکا مهاجرت کرده بودند. جورج گرشوین و برادرش آیرا هر دو در نوجوانی پیانو آموختند. بعد از اینکه او دبیرستان را نیمه کاره رها کرد به آهنگسازی روی آورد و با آهنگی به نام "سوانی" معروف شد. سبک غالب او موسیقی جاز و کمی جاز ارکسترال بود . او تنها یک اپرا نوشت : "پورگی و بِس " !!! ولی این یک اپرا انقدر زیبا و پر مغز هست که سزاوار تحسین باشد. موسیقی جاز در اوایل قرن بیستم کولاکی کرده بود و عاشقان فراوانی داشت. کنسرت های گرشوین در زمان خودش باورنکردنی بود و طرفداران زیادی برای خرید آخرین بلیط های کنسرت هایش دعوا و کتک کاری راه می انداختن و هم دیگر را تکه پاره می کردند!!! هههههههه طوری برای ختم قائله پلیس دخالت می کرد!!!!

You can see links before reply

تنها و تنها عشق گرشوین در زندگی کارش بود. او عاشق پیانو زدن و خصوصا زدن آهنگ های خودش بود!!! هههههه انقدر روی کلاویه ها محکم می کوبید که از انگشت هایش خون می آمد! گرشوین خیلی ثروتمند و از خود متشکر و عاشق خوشگذرانی و تعریف از هنرش بود!!! ههههههههه مهمانی های شبانه ی او با ستارگان زن هالیوود همچنان زبانزد است! البته اگر می دانست خیلی زود و در 38 سالگی از تومور مغزی می میرد انقدر به ثروت و شهرتش نمی نازید و شاید رفتارش را تغییر می داد!

پورگی و بِس:

پورگی و بس شاید متفاوت ترین اپرای طول تاریخ باشد! چون اصلا هیچ چیزش شبیه اپرا نیست! و بیشتر به فیلمی دراماتیک موزیکال می خورد تا یک اپرا... در پورگی و بس برخلاف تمام اپراها قهرمانان زن و مرد ، زیبا و جذاب نیستند! لباس های قشنگ نمی پوشند ! با هم نمی رقصند! برای هم نامه و گل نمی فرستند! و مهم تر از همه در فضا و لوکیشن زیبا و رومانتیکی زندگی نمی کنند! داستان این اپرا در یک زاغه مخصوص مهاجران سیاه ، حوالی ایالت کارولینای آمریکا اتفاق می افتد!!!! در این زاغه همه جور آدمی زندگی می کند! از مواد فروش و قاچاقچی گرفته تا ماهی گیران و ملوانان و دست فروش ها !!! از همان ابتدا و زمان خود گرشوین، سعی شد که بهترین خوانندگان سیاه موجود این اپرا را اجرا کنند تا چیزی از سفید ها کم نیاورند. همچنان هم پورگی و بس هر سال در سالن های مهم آمریکا اجرا می شود و قدرت صدای خوانندگان سیاه را نشان می دهد. سیاه پوست ها و کلیه ی طرفداران برابری سفید و سیاه همیشه از این اپرا حمایت کرده اند. الحق این اپرا بسیار زیبا و تاثیر گذار است.باید به خالق آن آفرین گفت.

You can see links before reply

You can see links before reply


در جریان یک قمار بازی، "دندان طلا" که یک آسمان جل همیشه مست است، یکی از افراد کمپ به نام رابین را می کشد.دندان طلا پیش از فرار به "بِس" که دختر مورد علاقه ی او است می گوید که برای بردن او باز خواهد گشت.
بس از دندان طلا می ترسد و نزد پورگی که یک گدای معلول است می رود و از او کمک می خواهد. پورگی که به بس عشق می ورزد می گوید که بِس می تواند تا هر وقت بخواهد اینجا مخفی شود و خطری او را تهدید نمی کند( چون پورگی هیکلی ورزیده و قوی دارد) خلاصه، 1 ماهی می گذرد و در این مدت بس و پورگی به هم علاقه مند شده اند . پلیس در به در به دنبال قاتل رابین می گردد. یک روز دندان طلا مثل عجل معلق ظاهر می شود و اقدام به ، به زور بردن بس می کند . بس سر او فریاد می زند و می گوید که او حالا متعلق به پورگی است و عاشق اوست اما دندان طلا حرف حساب سرش نمی شود! او فرار می کند و در موقعیت مناسب تری بر می گردد. مخفیانه و سینه خیز به سمت خانه ی پورگی حرکت می کند تا او را بکشد ولی پورگی از پشت سر او را غافلگیر کرده با وی درگیر می شود. در انتها پورگی با دستان قدرتمندش دندان طلا را می کشد و فریاد پیروزی سر می دهد و ...


ترانه هایی از این اپرا بیش از بقیه به شهرت رسیدند:

وقت تابستان

You can see links before reply(newmp3.mobi)_Gershvin-7_-_Porgy_and_Bess,_opera-_Act_II-_Bess,_You_is_my_Woman_Now (Trimmed)[1].mp3

بِس تو حالا مال منی

You can see links before reply

لزوما این چنین نیست!

You can see links before reply

من یه عالمه هیچی دارم!

You can see links before reply

تا بعد ...

lakshemi
Monday 8 April 2013, 11:50 PM
You can see links before reply

شارل گونو

گونو یکی از مفاخر فرانسه و آهنگسازی بزرگ در قرن نوزدهم بود. او تقریبا تمام عمر هفتاد و پنج ساله ی خود را وقف موسیقی کرد. چون مادرش پیانیست بود پسرش را ترغیب به یادگیری موسیقی نمود.
گونو از نوجوانی وارد تحصیلات تخصصی موسیقی شد و آهنگسازی را آغاز نمود. او به انواع موسیقی مثل باله ، مس(موسیقی مراسم خاص)، موتِت (سرود چند صدایی)، سمفونی و اپرا اشراف داشت و بسیار بسیار پر کار و فعال بود و بیش از دویست اثر هنری خلق کرد. گونو 13 اپرا ساخت ولی معروف ترین آن ها دو تاست . اول ،اپرای عظیم فاوست که بر اساس نمایشنامه گوته نویسنده آلمانی نوشته شده است. و صدها بار تا کنون به اجرا در آمده و اپرای معروف دیگر گونو اپرای "رومئو و ژولیت" است که بر اساس نمایشنامه شکسپیر خلق شد. گونو در نهایت پس از سال ها فعالیت هنری در کشور خودش درگذشت.

You can see links before reply

فاوست:

فاوست یک افسانه ی کهن آلمانیست که منبع الهام بسیاری از آثار هنری جهان شد. فاوست در حقیقت نام مردی بسیار متشخص و تحصیلکرده بود که از زندگی خویش ناراضی است و به دنبال قدرت و پیروزی است. فاوست حاضر می شود روحش را با شیطان معامله کند و در ازای آن تمام خوشی ها و لذت های دنیوی نسیب او گردد.

You can see links before reply

شیطان که در این داستان نامش مفیستوفل است از فاوست احمق و جاه طلب برای رسیدن به اهداف خودش استفاده می کند. یکی از این اهداف ، اغوا کردن دختری پاکدامن به نام مارگاریتا است. او فاوست را وسوسه می کند و از زیبایی ها و امتیازات این دختر زیر گوش او می خواند تا بالاخره فاوست تصمیم می گیرد هر طور شده مارگاریتا را به چنگ بیاورد.

You can see links before reply

فاوست در این اپرا به طور کامل دست از وجدان و عفت و انسانیت شسته و به خیلی اعمال ننگین آلوده می شود ولی در نهایت مارگاریتا که بسیار پاکدامن است از خداوند می خواهد که او را در پناه رحمت خویش بگیرد و فاوست بخشیده می شود.
این اپرا خیلی زیبا و سخت است. بازی در آن غیر از خوانندگان خوب، بازیگران خوب می طلبد. پاواراتی و دومینگو از ستارگانی بودند که موفق شدند در این اپرا ایفای نقش نمایند.

You can see links before reply

بخش هایی از فاوست :

اوِرتور :

You can see links before reply

یک والس زیبا:

You can see links before reply

آریایی با اجرای پاواراتی

You can see links before reply

همین آریا با اجرای دومینگو

You can see links before reply

آریای مارگاریتا

You can see links before reply

lakshemi
Friday 12 April 2013, 06:02 PM
رومئو و ژولیت

هرچند که عده ی زیادی از مردم هنردوست تاکنون سریال ها،فیلم ها،تاترها و ترانه های زیادی بر مبنای داستان رومئنو و ژولیت به روایت شکسپیر شنیده و دیده اند ولی شاید دیدن اپرای رومئو و ژولیت هم بار هنری زیادی برای شما داشته باشد. خوبی اپراها این است که خیلی سریع یک داستان بلند را روایت می کند.البته اپرای رومئو و ژولیت ساخته ی شارل گونو ، یک اپرای بزرگ است چون 5 پرده ای است که اصطلاحا به اپراهای 5 پرده ای می گویند اپرای بزرگ! این اپرای بسیار زیبا که در زمان شارل گونو با استقبال شدیدی رو به رو شد ،
از اون داستان های خیلی لطیفه که شاید به جرئت هنوز بسیاری عمیقا درکش نکردند. بنابه تعبیر خیلی ها اصلا عشق واقعی به همین می گویند...
داستان اپرا ماجرای عشق نافرجام دو جوان از دو خانواده ی بزرگ است که به خون هم تشنه هستند. خانواده ها با وصال رومئو و ژولیت مخالفت شدیدی می کنند. آن دو خیلی برای رسیدن به هم تلاش می کنند و روز و شب در عشق هم می سوزند ولی در نهایت کاری به جایی نمی برند.

You can see links before reply

You can see links before reply

(آندره آ بوچلی در نقش رومئو)

خلاصه ژولیت روزی تصمیم می گیرد برای تلنگر زدن به والدینش خودش را به مردن بزند بنابراین دارویی می نوشد که او را به خوابی شبیه مرگ می برد. همه مطمئن می شوند که ژولیت مرده است و او را در تابوت می گذارند تا دفن نمایند.رومئو وقتی خبر مرگ معشوق را می شنود در هم می شکند. هستی و نیستی اش را از دست رفته دیده و دلیلی برای ادامه ی این زندگی ندارد کنار تابوت دخترک به زندگی اش خاتمه می دهد. مدتی بعد ژولیت از خواب سنگین بیدار شده و با جسد عشق خود مواجه می شود.پس بی درنگ او نیز خودش را از قید حیات خارج می کند تا برای همیشه پیش رومئو باشد.

You can see links before reply


قسمت هایی از اپرای رومئو و ژولیت:

معروف ترین قسمت اپرای رومئو و ژولیت ، دوئت "فرشته ی عزیزدل" است که رومئو و ژولیت می خوانند. اینجا اول های اپراست . رومئو پشت دیوار به ژولیت ابراز عشق می کند و ژولیت را فرشته ی عزیز دل می خواند و کلی قربان صدقه اش می رود.ژولیت هم که دل در گروی عشق او داده برای نخستین بار لب به سخن می گشاید و رومئو را از عشق خود مطمئن می کند.واقعا دوئت زیباییه.

You can see links before reply

اما ... خانواده ها و اطرافیان به سختی در مقابل جوانان عاشق می ایستند. در اینجا ژولیت سعی دارد ندیمه اش را راضی کند.او با تمام وجود آریای عاشقانه ای می خواند و شروع به توصیف رومئو می کند و از عشق خود به او می خواند. بسیار آریای زیباییه. خیلییییییی دوستش دارم.

You can see links before reply

و اما هر دو ناامید می شوند... دوئت محزون رومئو و ژولیت ...

You can see links before reply

lakshemi
Monday 15 April 2013, 09:04 PM
You can see links before reply

گائتانو دونیزتی : دونیزتی آهنگساز و اپرانویس نامی ایتالیایی قرن 18 از خود اپراهای درخشانی بر جای گذارد. دونیزتی آهنگساز متفاوتی بود. او آدم جدی و خیلی روشن فکری بود و اپراهایش با دیگران فرق داشت. اکثرا اپراهای او به فرم سریا (جدی) بود و "عروسی در شهر" ، " دون گرگوریو" ، "دون پاسکوآله" و " لوچیا دی لامرمور " معروف ترین اپراهای دونیزتی است. خوانندگان بزرگی نظیر مونسترات کاباله، پاواراتی، ناتالی دسائی، سیسیلیا بارتولی ، پلاسیدو دومینگو ، آندره آ بوچلی و ... اپراهای دونیزتی را اجرا کرده اند. وی 51 سال زندگی پرکار و فعالیت را تجربه کرد و گنجینه ی فاخری از انواع متنوع موسیقی شامل بیش از 90 اپرا ، چندین کنسرتو برای اکثر سازها، کارهای کلیسایی، ارکسترال، چندین سمفونی برای پیانو، کوارتت های زهی و ... به ما اهدا کرد. دونیزتی سرانجام در وطنش ایتالیا درگذشت . او دارای شهرت، اعتبار و احترام فراوانی در تاریخ موسیقی و خصوصا تاریخ اپراست. وقتش است با کارهای او نیز آشنا شوید.

اپرای " لوچیا دی لامرمور ":

دونیزتی اصل این اپرای سه پرده ای را بر پایه ی لیبرتوی ایتالیایی نوشت ولی بعدا که موفقیت چشمگیر این اپرا را دید نسخه ای فرانسوی نیز برای آن ساخت. این اپرای زیبا و البته غم انگیز و تکان دهنده، معروف ترین اپرای دونیزتی است.بزرگترین سوپرانو ها در نقش لوچیا بازی کرده اند. یکی از معروف ترین اجراهای سال های اخیر این اپرا با بازی درخشان ناتالی دسائی(عکس های زیر) ، سوپرانوی مشهور فرانسوی است که پیشتر با او آشنا شده اید.

و اما داستان...لرد انریکو نزد لرد آرتور می رود و با ناراحتی به اقبال بد خاندان لامرمور بد و بیراه می گوید و به لرد می گوید که خواهرش لوچیا به هیچ وجه حاضر نیست با او ازدواج کند. آقای ریموندو ، معلم سرخانه ی لوچیا می گوید که بی تفاوتی لوچیا دربرابر آرتور به خاطر سوگ مرگ مادرش است. ولی نورمانو، سربازرس محل می گوید که لوچیا و ادگاردو راونزهود در عشق هم هستند. انریکو از شنیدن این خبر بسیار عصبانی می شود. آن ها سال هاست با خاندان راونزهود دشمنی و عداوت دارند.انریکو قسم می خورد که هم لوچیا و هم ادگاردو را حسابی تنبیه کند.از طرفی لوچیا و ادگاردو سوگند عشق ابدی می خورند،حلقه در دست هم می نمایند و مخفیانه با هم ازدواج می کنند.ادگاردو به لوچیا می گوید که قصد دارد پیش از رفتن به فرانسه برای ی تجارت ،قراری با انریکو گذاشته و اختلافات دیرینه شان را حل کنند. ولی لوچیا اصرار می کند که هرگز ادگاردو نباید از او حرفی بزند و ازدواجشان باید همچنان راز باقی بماند. خلاصه ادگاردو خلاف میل باطنی اش به فرانسه می رود.

You can see links before reply

انریکو و سربازرس نورمانو نقشه ی خبیثانه ای می کشند! آن ها تمام نامه های ارسالی ادگاردو را زودتر از لوچیا جمع می کنند و نامه های جعلی از طرف او برای لوچیا می نویسند.با این مضمون که او دیگر عاشق لوچیا نیست و با زن دیگری آشنا شده! آن ها چند ماه متوالی به این کار ادامه می دهند تا دختر بیچاره کاملا از ادگاردو ناامید می شود و بالاخره ازدواج با لرد آرتور را قبول می کند. روز عروسی لوچیا سر می رسد و لوچیا مدارک ازدواج را با غم فراوان امضا می کند. ناگهان ادگاردو که از فرانسه برگشته سر می رسد و بهت زده می گوید که اینجا چه خبر است؟ او عصبانی می شود.به لوچیا فحش می دهد، گریه می کند و به خاک می افتد که چرا لوچیا به او خیانت کرده؟

You can see links before reply

You can see links before reply

لوچیا با دیدن عشق ادگاردو متلاشی می شود. پرده عوض می شود. مهمان های عروسی در حال رقصیدن هستند. ناگهان لوچیا با لباس عروس خونی و چاقویی در دست وارد می شود.و می گوید که همه چیز تمام شد و دیگر او می تواند با عشقش آزاد باشد. لرد آرتور به دست لوچیا کشته شده و لوچیا از شدت فشار روانی به حال اغما می رود.ادگاردو در گورستان خانوادگی اش گریان و ناامید نشسته است و فکر انتقام در سر دارد. ناگهان به او خبر می دهند که لوچیا در بستر مرگ است و نام او را صدا می کند. ادگاردو شتابان قصد ورود به خانه ی آن ها را دارد ولی از ورودش ممانعت به عمل می آید. ناگهان همه فریاد می زنند که لوچیا مرده است.پس ادگاردو نیز با خنجری خودش را می کشد در حالی که از خدا می خواهد او و لوچیا را در بهشت به هم برساند.

قسمت هایی از لوچیا دی لامرمور:

آریای بسیار محزون "صدای شیرین " این آریا را لوچیا بعد از کشتن داماد با حالت روانپریشانه می خواند. می گرید و از عشق ادگاردو می خواند. انگار کاملا دیوانه شده. از این رو به این آریا "صحنه ی دیوانگی " هم می گویند.این آریا به خاطر تکان دهندگی و در عین حال حزن شدیدش بسیار به شهرت رسید.آریای صدای شیرین را با صدای ناتالی دسائی بشنوید:

You can see links before reply

همین آریا را با صدای مونسترات کاباله

You can see links before reply

دوئت لوچیا و ادگاردو

You can see links before reply

آریای خیلی غمگین ادگاردو با اجرای بوچلی

You can see links before reply

lakshemi
Friday 19 April 2013, 09:08 PM
سلاممممممممممم

اگه قراره به خودم اجازه ی توصیه کردن به شما رو بدم فقط توصیه می کنم هر روزتون رو با اپرا شروع کنید... شاید بهم بخندید ولی این کاریه که خودم می کنم... اگه بعد از بیداری و در رختخوابتون فقط یک آریای اپرایی گوش بدید چنان تاثیری در روح و روان شما می گذاره که خودتونم باورتون نمی شه... اپرا با خودش قدرت میاره... پیروزی و البته عشق میاره... اگه یه روز به توصیه ی من گوش بدید متوجه می شید که بعد از شنیدن یک آریای زیبا چقدر احساس قدرت خواهید کرد و خوش اخلاق خواهید شد و صبحانه رو با میل بیشتری خواهید خورد و یک روز با انرژی رو شروع خواهید کرد. این کاریه که من مدت های مدیده دارم انجام می دم و قدرت روزانه ام رو از اپرا می گیرم...بامتحان کنید، تضمین می دم ضرر نمی کنید.

خب برای ادامه همچنان با جناب دونیزتی عزیز کار داریم... یه اپرای خیلی خیلی زیبا از ایشون به نام " دختر هَنگ " ... یک اپرای فانتزی و کمدی البته نه در حد اپرا بوفا...

You can see links before reply

داستان این اپرا در باب دختر یتیمیه به نام ماری که در کودکی توسط یکی از روئسای یک هنگ نظامی پیدا می شه و در هنگ زندگی و رشد می کنه تا بزرگ می شه. او دختر خیلی مهربانیه و مثل یک مادر تمام کارها و خدمات سربازان رو انجام می ده. خیلی از سربازان هم عاشق این دختر مهربان هستند ولی ماری و یکی از سربازان بالاخره تصمیم به ازدواج می گیرند. ولی از شما چه پنهان فرمانده ی گردان خیلی دوست داره مانع این ازدواج بشه!!!!ههههههههه

You can see links before reply

You can see links before reply

قسمت هایی از اپرای "دختر هَنگ "



آریای زیبایی از ماری با اجرای بی نظیر ناتالی دسائی عزیزم

You can see links before reply


یه آواز زیبای کوتاه جمعی

You can see links before reply

و معروف ترین آریای این اپرا... آریای عشق من ...واقعا زیباست.از اون آریاهاییه که گفتم روزتون رو باهاش شروع کنید! خب اگه یادتون باشه قبلا بهتون گفته بودم خواننده ی تنور در اوج صدای خود وارد محدوده ی کنتر آلتو می شه؟؟ خب دقیقا در این آریا می تونید ببینید چطور خواننده ی تنور چطور با قدرت خودش وارد محدوده ی کنترآلتو می شه.واقعا حیرت آوره... این آریا شهرت خیلی زیادی داره.

You can see links before reply

همین آریا با صدای بوچلی عزیزم ولی اجرای قبلی قشنگ تره...

You can see links before reply

lakshemi
Friday 26 April 2013, 01:15 PM
سلاممممممممممممم
دوست دارم امروز با چهره ی جدید دیگری آشنا شوید...

You can see links before reply

روگرو لئونکاوالو

لئونکاوالو آهنگساز و اپرانویس معروف ایتالیایی اوایل قرن 19 ، با این که درست همزمان با مرد بزرگی چون جیاکامو پوچینی زندگی و کار می کرد ولی بسیار معروف و محبوب بود. البته شهرت وی بیشتر به دلیل شاهکار ابدی و غیر فابل تکرارش ترانه ی "ماتیناتا " یا صبح است. عاااااااااااااااااااااشقش م خدایا معرکه است! حتی امروزه هم بی حد و اندازه طرفدار داره! صدها خواننده ی کلاسیک تا کنون این ترانه رو خوندن ولی هربار درست مثل اسمش(صبح) زیبا و شنیدنیه! این ترانه رو قبلا براتون گذاشتم. ولی تکرارش بی ضرره:

ماتیناتا به ترتیب با صداهای ، پاواراتی ، بوچلی و دومینگو

You can see links before reply[1].mp3

You can see links before reply[1].mp3

(You can see links before reply)You can see links before reply (You can see links before reply[1].mp3)[1].mp3

این آهنگ نخستین آهنگیه که روی صفحه ی گرامافون ضبط شد!!!! و از این حیث رکورد باارزشی را برای لئونکاوالو رقم زد. لئونکاوالو در سال 1904 ماتیناتا را ساخت و خواننده ی تنور افسانه ای آن زمان انریکو کاروسو این ترانه را در آن زمان خواند . لئونکاوالو این شاهکار را به خود کاروسو تقدیم کرد. پس انریکو کاروسو نخستین خواننده ایست که صدایش روی گرامافون ضبط شد... همچنین شهرت دیگر لئونکاوالو به دلیل بهترین اپرایش "دلقک " است ... این اپرا در لیست بیست اپرای پُر اجرای جهان قرار دارد. لئونکاوالو 62 سال زندگی کرد و در نهایت در وطن خودش بدرود حیات گفت.


اپرای دلقک:

مهم ترین شخصیت این داستان، تونیو به نقش دلقک، در واقع نماد عاشق خاموش و بی توقع است. پاواراتی و بعد از آن دومینگو به زیبایی تمام نقش تونیو بازی کرده اند.

You can see links before reply

You can see links before reply

ماجرای این اپرا وقتی آغاز می شود که یک سیرک وارد روستایی کوچک می شود.سرکرده ی سیرک، کانیو است. بازیگران دیگر عبارتند از ندا همسر کانیو و دو بازیگر دیگر به نام های تونیو و بِپ ... آن ها شروع به تبلیغ برای نمایش کمدی همان شب می کنند و روستاییان را تشویق به خریدن بلیط نمایش می کنند. کانیو تا شب وقت زیادی دارد بنابراین برای خوشگذرانی و خوردن نوشیدنی از گروه جدا می شود. با رفتن کانیو ، تونیو بازیگر سیرک وقت را غنیمت می شمرد و به ندا می گوید که عاشق اوست و کلی قربان صدقه اش می رود ولی ندا خشمگین شده و چوبی به او می زند و او را بیرون می اندازد. در همان دم جوانکی به نام سیلویو سر می رسد و شروع به صحبت با ندا می کند. آن ها ظاهرا از قبل هم را می شناختند و قرار می گذارند که امشب با هم فرار کنند. تونیو صحبت های آن دو را می شنود و چون نه از درد چوب که از درد عشق غمگین و عصبانی بود کانیو را خبر می کند . ندا و سیلویو مشغول قرار و مدار فرار هستند که کانیو سر می رسد .در حالی که انقدر نوشیده که هر کاری از او بر می آید. سیلویو فلنگ را می بندد و کانیو از تعقیب او ناامید بر می گردد. با ندا به شدت دعوا می کند و از او می خواهد نام و هویت آن فرد را به او بگوید ولی ندا به هیچ وجه زبان باز نمی کند.

You can see links before reply

You can see links before reply

خلاصه شب نمایش کمدی آغاز می شود. در مورد زنی که با مرد پیری ازدواج کرده ولی عاشق یک جوان نیز هست. درست شبیه داستان زندگی واقعی ندا ... کانیو در فیلم هم نقش شوهر او را بازی می کند و تونیو نقش دلقک را ... خلاصه مردم مشغول خندیدن و لذت بردن از نمایش هستند که در صحنه ای از نمایش که دست زن فیلم روو می شود و شوهر عصبانی می شود ، کانیو کنترل خود را از دست داده و به طور جدی به ندا فریاد می زند که اسم آن مرد را بگو ... خلاصه همه چیز به هم می ریزد... ندا سعی می کند که کانیو را به نمایش بر گرداند ولی کانیو خیلیییی عصبانیست انقدر عصبانی که با ندا درگیر شده و چاقویی در شکم او فرو می کند... سیلویو که بین جمعیت پنهان شده بوده هم روی صحنه می پرد و او هم با یک ضربه کانیو را هلاک می کند. مردم خشکشان زده و در این حال تونیو به سمت مردم می چرخد و می گوید :
کمدی تمام شد! اپرا با این جمله تمام می شود.

You can see links before reply

قسمت هایی از اپرای دلقک:

یکی از معروف ترین آریاهای این اپرا که تونیو به حالت خیلی محزون می خواند. این آریا را با اجرای پلاسیدو دومینگو بشنوید و حظ کنید. حزن صدا رو حال می کنین خدایی؟؟؟ محشره!

You can see links before reply[1].mp3

و همین آریا رو با اجرای پاواراتی بشنوید...واقعا غمگین و دردناکه...عاشق این آریام.

You can see links before reply[1].mp3

یک آریای خیلی زیبای دیگه ... کانیو با رنگ و لعاب تقریبا تهدید آمیزی این آریا رو می خونه... او در اینجا متوجه خیانت ندا شده و خیلی عصبانیه. خودتون خشم رو در صدا احساس می کنید. این آریا محشره و شهرت زیادی داره.

You can see links before reply[1].mp3

گروه همسرایان ! که در این اپرا بازیگران و عوامل سیرک هستند. آواز جمعی می خوانند.

You can see links before reply[1].mp3

و آخرین آریا مجددا با صدای پاواراتی! واقعا به زیبایی تمام این آریای قشنگ رو خونده. روحش شاد...

You can see links before reply!...+Din,+Don.+Suona+Vespero[1].mp3

اووووووووووووه ! چه پست نفس گیری شد!!!! ههههههههههههه امیدوارم خوشتون اومده باشه! رام رام.

lakshemi
Friday 3 May 2013, 10:28 PM
سلامممم شبتون خوش ... دوست داشتم از آخرین دقایق جمعه هم استفاده کنم!!!!هههههههههههه بد نیست بازم کارمونو با آهنگساز جدیدی، پی بگیریم.

وینچنزو بلّینی

You can see links before reply

بلینّی اپرا نویس ایتالیایی اوایل قرن نوزدهم، تقریبا به طور کامل دنباله روی مکتب موزارت و هایدن بود!!!(سبک موسیقی آن دو را دنبال می کرد) او بچه ی بااستعدادی بود و از طفولیت موسیقی را به خوبی فرا گرفت. به زودی در جوانی سفارش های اپرا سازی به دست او می رسیدند و او توانست بین دیگر آهنگسازان صاحب نام شود.افسوس که او 34 سال بیشتر زندگی نکرد ... غده های موذی روده به او مجال حیات بیشتر نداد و در نهایت در جزیره ی پوتو در فرانسه جانش را گرفت .ولی با وجود مرگ زودرس و نا به هنگام ، بلینّی موفق شد در عمرش 11 اپرا بسازد که البته معروف ترین آن ها اپرای نورما است.ستارگان زیادی تاکنون در این اپرا بازی کرده اند . مهم ترینشان بانوی بی رقیب، مونسترات کاباله و همچنین ماریا کالاس و جوآن ساترلند هستند که همگی در نقش نورما درخشیده اند.

You can see links before reply


You can see links before reply


نورما : داستان به روم قدیم بر می گردد و کشیشه نورمای با ایمان ... نورما کشیشه ی بسیار با ایمان ، همسر فرماندار روم ، پولیون است. مدت هاست که پولیون حواسش به او و دو فرزندشان نیست. نورما به شدت همسرش را دوست دارد و در تلاش است بفهمد چرا او از زندگی اش دلسرد شده. به طور ناگهانی یک روز " اَدلگیسا " یکی از شاگردان نورما برای گرفتن پند و اندرز و راه چاره پیش او می آید. و می گوید مردی عاشق اوست و از او می خواهد که با او فرار کند و به روم برود. نورما از مشخصات آن مرد در می یابد که او همسر نامرد نمک به حرام خودش است! او خیلی عصبانی می شود ولی با این وجود از اَدلگیسا می خواهد با پولیون به روم برود مشروط به اینکه بچه ها را برای نورما بگذارد.
اما اَدلگیسا نزد پولیون رفته و رک و راست او را رد می کند و از او می خواهد پیش همسرش برگردد ولی پولیون به شدت عاشق اَدلگیسا است و می گوید چه راضی باشی چه نه، تو را به روم خواهم برد!
نورما به افرادش دستور بازداشت پولیون را می دهد.هنگامی که پولیون زندانی نورما می شود او می گوید به شرط فراموش کردن اَدلگیسا و برگشتن به زندگی سابق او را آزاد خواهد کرد. ولی او قبول نمی کند. نورما از افرادش می خواهد هیزم بیاورند تا هم اَدلگیسا و هم پولیون خائن را به سزای عملش برسانند. نورما در آخرین لحظه هر دو خطاکار را می بخشد ولی دو زندانی خودشان انتخاب می کنند که با هم بمیرند!!! هههههههههه

You can see links before reply

قسمت هایی از اپرای نورما

یک اینترلود از اپرا ... از این اینترلود می شه به سبک و سیاق بلینی پی برد!!!! می بینید چقدر شبیه موزارت و هایدنه؟؟؟ مکتب کلاسیک زیباترین مکتب آهنگسازیه ... واقعا نقص نداره

You can see links before reply

معروف ترین آریای این اپرا ، آریای "کاستا دیوا " است که نورما آن را به حالت محزونی می خواند. این آریا فوق العاده است.
کاستا دیوا رو با صدای بانو کاباله بشنوید :

You can see links before reply


همین آریا با صدای جوآن ساترلند

You can see links before reply


یه دوئت زیبا ... احتمالا در مراسم دعای نورما بوده ولی دو نفر دیگه جز نورما اونو می خونند. خیلی زیباست.

You can see links before reply

تا بعد رام رام همگی ... هفته ی خوبی داشته باشید!

lakshemi
Tuesday 7 May 2013, 09:36 PM
شب به خیرررررررررر! خب به این زودی ها مطالب تموم شدنی نیست! هنوز خیلیییییی چیزای جدید در دنیای شگفت انگیز اپرا هست که باید باهاشون آشنا بشید... بهتون که گفته بودم هیچ چیزی در این دنیا قدر اپراها به آدم انرژی نمی دن!!! حتی یانی هم اینو می دونه و قراره آلبومی تماما اپرایی بسازه!!! پس تا دیر نشده قدم در این دنیای شگرف بگذارید... اپراها فوق العاده ترین نوع موسیقی هستند... یه روز این به شما ثابت خواهد شد ... خب ... امشب باز هم آهنگساز دیگری رو خواهید شناخت.

You can see links before reply

لئو دلیبِس ... دلیبِس آهنگساز و اپرانویس فرانسوی قرن نوزده بود که تخصص اصلی اش روی موسیقی باله و همچنین اپرا بود .او حدود 25 اپرا نوشت اما معروف ترین اپرای او "لاکمه" است. این اپرا امروزه هم بسیار بسیار مشهور و معروف است و ستارگان زیادی در آن بازی می کنند. دلیبِس در نهایت پس از 55 سال سن در فرانسه چشم از جهان فرو بست.

You can see links before reply

اپرای لاکمه!


اپرای لاکمه در واقع متعلق به منه!!!! یک اپرای هندی خیلی خفن!!! قهرمان این داستان دختری هندی به نام لاکشمی است . این نام به اختصار در متون سانسکریت، لاکمه خوانده می شود!!! من در ترانه های مذهبی هندی بسیار کلمه ی لاکمه رو دیده و شنیدم ولی تا دیشب نمی دونستم این لاکمه هم همون لاکمه است!!!! در واقع نمی دونستم فرانسوی ها هم ممکنه به داستان های هندی علاقه مند باشن!!! هه رام!!!

You can see links before reply

لاکمه(لاکشمی) دختر زیبای "نیلاکنتا" راهب اصلی‌ معبد برهمن است. یک روز لاکمه و ندیمه ش “ملکه” به کنار رودخانه میروند که برای مراسم دعایشان قدری گل یاس بچینند. لاکمه در کنار رودخانه اتفاقا با "جرالد" مواجه می شود که یک افسر انگلیسی‌ است. خلاصه همین یک دیدار کافیست که ... بقیه اش رو هم خودتون می دونید!!!! هههههههه

You can see links before reply

پدر لاکمه با ازدواج دخترش با افسر انگلیسی به شدت مخالفت می کند. جرالد هم ماموریت خود را تمام کرده بیش از این نمی تواند در هند بماند و باید به انگلستان برگردد. خلاصه که در انتها لاکمه که نمی تواند بین پدرش و جرالد یکی را انتخاب کند همان کاری را می کند که آییشواریا رای در فیلم محبتین کرد!!!! زهری را می نوشد و به زندگی غمگین خود پایان می دهد! از اون پایان های غم انگیز داشت! تقریبا مثل اپرای افسانه ای مادام پروانه!...

قسمت هایی از اپرای لاکمه:

آریای معروف "آهنگ زنگ" ... این آریا بسیار بسیار معروفه ... واقعا زیباست. یکی از آریاهای سخت روزگار برای سوپرانو ها ... از این رو سوپرانوهای زبردست و خیلی حرفه ای قادر به خوندنش هستن.خیلی خیلی زیباست.

You can see links before reply

مجددا همین آریا رو با صدای ناتالی دسائی عزیزم بشنوید.محشره!!!

You can see links before reply

دوئت خیلی خیلی مشهور و زیبا به نام "دوئت گل ها " که لاکمه و ندیمه اش می خوانند!!!! این دوئت خیلی معروف است. صد سال بعد از ساخت این اپرا یک آهنگساز خیلی خیلی بااستعداد و بزرگ که این اپرا را خیلی دوست داشت این دوئت را دوباره تنظیم کرد و با نام آهنگ زیبایی به نام "آریا " منتشر کرد و هر سال نیز در کنسرت هایش خوانندگان این دوئت را می خوانند...او را شناختید؟ بله او یانیست! و آن آریا هم همان آهنگ آریای معروف یانیست که اقتباسی از دوئت گل های اپرای لاکمه است! هه رام! پس می شه ادعا کرد یانی آواز لاکشمی رو تنظیم کرده! یعنی من!!!! هه رااااااااام! چه سعادتی! اینم دوئت گل ها:

You can see links before reply

یه بار دیگه دوئت گل ها رو بشنوید. با صدای کاترین جنکینز عسل... بعدا با او بیشتر آشنا خواهید شد.

You can see links before reply

خب فضا اساسا هندی شد!!! پس رام رام ! همگی خوش رهونا!!!

lakshemi
Tuesday 14 May 2013, 07:58 PM
سلامممممممم عزیزانم... بازم اومدم با معرفی یک چهره ی اپرایی دیگه!

You can see links before reply

فرومنتال هال-وی


هالوی ، آهنگساز فرانسوی در قرن 19 بود. امروزه شهرت او برای اپرایش "یهودی" ست. نام این اپرا به مقدار زیادی وصف حال سازنده ی خود است! هالوی و والدینش همگی یهودی بودند. پدر هالوی یک نویسنده و معلم زبان یهودی و دبیر انجمن یهودیان فرانسه بود که با حفظ سمت، یک خواننده ی مذهبی هم بود . خلاصه، هالوی در 9 سالگی آموزشگاه هنرهای زیبای پاریس شد و به یادگیری موسیقی روی آورد. بعد از سال ها کسب تجربه و ساختن انواع موسیقی کرال، کانتات و اپراهای گوناگون، هالوی به عنوان مدرس موسیقی در آموزشگاه هنرهای زیبای پاریس مشغول به کار شد و شاگردان بسیاری را آموزش و تربیت کرد. گئورگ بیژت از معروف ترین شاگردان او بود. بعد از مرگ هالوی در 62 سالگی همسرش لئونی که 20 سال از او کوچکتر بود در اثر این ضایعه ی دردناک برای درمان و مراقبت به بیمارستان روانی برده شد. کمی بعد دختر او "جنی" با گئورگ بیژت ازدواج کرد. آخرین اپرای هالوی، " نوح " نیمه تمام مانده بود و و بیژت که حالا نه فقط شاگرد، که داماد استاد هالوی مرحوم هم بود این اپرا را تمام کرد. اما این اپرا تا 10 سال بعد از مرگ بیژت اجرا نشد. همچنین برادرزاده ی هالوی، لودویک هالوی نیز به حرفه ی نویسندگی روی آورد . او نخستین زندگینامه از عمویش را نگاشت و همچنین لیبرتو نویس موفقی هم بود. از جمله لیبرتوی اپرای کارمن را برای بیژت که شوهر دخترعمویش هم می شد نوشت!!! دختر هالوی مثل مادرش بدشانس بود! چون خیلی جوان بود که بیوه شد .بیژت هم قبل از چهل سالگی فوت کرد ! هالوی یک انسان بزرگ و محترم بود که نسل هنری بزرگ و محترمی را نیز پروراند.

و اما اپرای یهودی

You can see links before reply

این اپرا در نکوهش یهودستیزی به تصنیف در آمد. هالوی با ساخت این اپرا به دفاع از تمام هم کیشانش که بی گناه کشته می شدند برخاست. زمان اپرا به قرن 18 بر می گردد. در آن موقع قانون هیچ حقوقی برای یهودیان در نظر نگرفته بود. آنان از دید قانون ترد شده و طفیلی بودند. تا حدی که اگر یک مسیحی با آنان به هر شکلی رابطه بر قرار می کرد کافر شناخته می شد و مجازات سنگینی در انتظارش بود. همچنین آن یهودی نیز اعدام می شد.

یک پیرمرد طلاساز یهودی به نام "اِلیازِر" و زنی یهودی به نام "راشل " با دستبند به میدان شهر آورده می شوند. آن ها در شُرف اعدامند. مردم در میدان شهر ازدحام کرده اند و همینطور پشت هم ، تف و لعنت و آشغال است که نثار زندانیان می کنند! عصبانیت مردم تا جایی است که بعضی هایشان سعی می کنند زندانی را بکشند ولی الیازر توسط سربازان از گزند مردم در امان می ماند.

You can see links before reply

You can see links before reply

داستان کمی به عقب تر بر می گردد. لئوپولد وارد صحنه می شود! اما نه در قیافه ی خودش ! او با لباس مبدل و به شکل یک هنرمند یهودی به نام ساموئل وارد می شود و راشل را با آوازش تحت تاثیر خود قرار می دهد. لئوپولد در واقع مسیحی است و با این تغییر قیافه ریسک بزرگی متحمل شده خصوصا این که او قبلا با پرنسس اداکسی نیز ازدواج کرده. راشل که به ساموئل علاقه مند است روزی برای جشن دعای یهودیان از او دعوت می کند. اما لئوپولد که نمی خواهد مراسم یهودیان را انجام دهد به راشل می گوید که او مسیحی است ولی هویت اصلی اش را فاش نمی کند. راشل خیلی می ترسد و به او یادآوری می کند که اگر کسی بفهمد که او با یک مسیحی ارتباط داشته کشته خواهد شد. بعد از رفتن ساموئل (لئوپولد) راشل او را تعقیب می کند. چون خیلی دلش می خواهد بداند او واقعا کیست. از طرفی پرنسس اداکسی به مغازه ی الیازر رفته و سفارش یک جواهر گرانبها را به او می دهد. الیازر بعد از ساختن جواهر برای تحویل دادن آن به قصر پرنسس می رود. در همان جا با راشل رو به رو می شود که در تعقیب ساموئل است. آن ها او را می بینند که به شکل مرد دیگری که همان لئوپولد باشد وارد قصر می شود. ناگهان نگهبان ها سر آن ها می ریزند.

You can see links before reply

راشل بدبخت توضیح می دهد که او فریب این دروغگو را خورده و نمی دانسته او کیست. الیازر بیچاره هم که یهودیست با او دستگیر می شود. روز اعدام فرا می رسد . قرار است محکومان بیچاره به دار آویخته شد و در دیگ آب جوش انداخته شوند. پرنسس اداکسی به زندانیان می گوید که اگر حاضر شوند طلب بخشش کرده و ضمنا به کیش دیگری در آیند عفو خواهند شد. اما راشل حاضر نیست به خاطر نجات خودش از دینش بر گردد. زندانیان بی گناه اعدام می شوند و اپرا با این آواز مردم تمام می شود : ما از یهودیان انتقام گرفتیم!

قسمت هایی از اپرای یهودی

معروف ترین آریای این اپرا ، آریای زیر است که الیازر به حالت محزونی می خواند ... واقعا زیباست... ببینید هالوی در این قطعه چه کرده!!!! بیخود نیست که بیژت انقدر آهنگساز بزرگی شد! چون دست پرورده ی چنین استادی بوده! سبک آهنگسازی بیژت هم خیلی شبیه هالویه . اینو کاملا می شه فهمید... خلاصه که این آریا بی نظیره... با صدای پلاسیدو دومینگو ی افسانه ای، زیباتر هم شده ... بشنوید شاهکار هالوی رو با صدای دومینگو.

You can see links before reply


بیچاره راشل!!!! ببینید چقدر در این رسیتاتیف غمگینه!!!! رسیتاتیف محشریه ...

You can see links before reply

این دوتا هم آریاهای زیبایی است که لئوپولد حقه باز می خواند! یکی از یکی زیباتره ...


You can see links before reply

You can see links before reply

lakshemi
Sunday 9 June 2013, 09:55 PM
سلاممم برو بکس ... وای! خدا می دونه که چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود! در این چند هفته ای که نبودم هر روز فکر اینجا بودم! بیشتر از هر وقت دیگری دلم پیش اپرا بود! راستش خرابی لب تاب خودم اولین دلیل تاخیر طولانیم بود. بعد از اون، سرعت اینترنت ها کلا در این مدت نوسان شدیدی داره و شرکتی که من ازش اشتراک دارم هم کلا یه خط در میان قطع بود! در شرایطی که وصل هم بود من به شدت مشکل آپلود موسیقی داشتم! موسیقی حجمش بیشتره و سخت تر آپلود می شه اونم در این کندی سرعت! خلاصه که ابر و باد و همه چی دست به هم دادند تا منو از اینجا دور کنند.ولی الآن کمی مشکلات حل شده و خیلییییییییی خوشحالم برگشتم. یک چهره ی جدید رو امشب معرفی می کنم.

You can see links before reply


فرانس لِهی یِر فیلمساز و آهنگساز مجارستانی/اتریشی است که در اواخر قرن نوزده و اواسط قرن بیستم برای خودش شهرتی به هم زده بود! تخصص او فیلمسازی، موسیقی باله و همینطور اپرا بود . او به اپراهای کوچک (اپراهای کوتاه 2 و 3 پرده ای) و همچنین اپُرت خیلی علاقه داشت. امروزه شهرت وی بیشتر به خاطر 2 تا از اپراهایش است. „زارِویچ” و اپرُت „بیوه زن خوشحال”. پدر لهیِر ، رهبر ارکستر پیاده نظام یکی از هنگ های ارتش مجارستان بود . بنابراین فرانس کوچک خیلی خوب از کودکی با موسیقی آشنا شد. از آن جا که مادر او یک آلمانی الاصل بود ،او در هنرستان موسیقی در آلمان شروع به تحصیل موسیفی و آموختن ویولون نمود. بعد از فراغت از تحصیل هم به عنوان دستیار پدرش در همان هنگ نظامی، رهبری ارکستر پیاده نظام را به عهده گرفت و شروع به ساخت موسیقی باله و اپراها کرد. اما بدبختانه رابطه ی او با ارتش نازی آلمان اصلا خوب نبود. چون او به حقوق یهودیان احترام می گذاشت. بسیاری از اپراهایش را نویسندگان یهودی نوشته بودند. حتی همسرش نیز قبل از ازدواج یهودی بود. بنابراین هیتلر با او چپ افتاد! لهیِر خیلی سعی کرد که برای هنرمندان یهودی مقیم آلمان از هیتلر امان نامه(ضمانت حفظ جان) بگیرد اما در نهایت تلاشش فرجامی نداشت و او حتی نتوانست مانع قتل یکی از لیبرتو نویسان خود شود. بالاخره همسر لهیِر نیز تبعید شد و در نهایت خود لهیِر نیز 78 سالگی در سالزبورگ اتریش در گذشت. اپراهای لهیر اکثرا با استقبال و حتی هجوم مردم به تماشاخانه ها همراه بود. او آهنگسازی بی بدیل و ویولونیستی چیره دست بود که حتی در اپراها هم از تکنوازی ویولون خیلی استفاده می کرد. هم اینک با اپرُت „بیوه زن خوشحال” آشنا می شین.



بیوه زن خوشحال

لهیِر این اپرت را بسیار زیبا ساخت. اپُرت همونطور که می دونین نوعی اپرای سبک، با آوازهای فراوانه و با موضوعی عاشقانه یا هجو ساخته می شه. بعد از استقبال بی سابقه ای که از آن شد، آن را به صورت فیلم هم در آورد. او از بیوه زن خوشحال 4 فیلم ساخت که به زبان های آلمانی و مجارستانی با ویرایش های مختلف است. همچنین بعدا باله ی این اپرا را هم ساخت.

You can see links before reply

خزانه ی سفارت فرانسه ته کشیده! و دولت نگران ثروت رو به پایان خود است. روز جشن تولد پادشاه است و قرار است برای شادی ، سفارت برای شاه توپ در کند. از طرفی "هانا " هم یکی از مهمانان مراسم توپ در کردن است.او بیوه ی یک دوک ثروتمند است که از شوهر مرحومش 20 ملیون فرانک ارث برده است. "بارون زتا" سفیر رسمی دولت ، هانا را زیر نظر دارد . او می داند که هانا به خاطر ثروت هنگفتش خواستگاران زیادی دارد ولی در تلاش است که او هر طور شده با یک شخص داخلی (وطنی)ازدواج کند تا ثروتش در فرانسه بماند و دولت بیش از این در فقر نماند.

You can see links before reply

خلاصه آقای بارون در مهمانی حاضر می شود ولی هرچه دقت می کند "دانیلو " را نمی بیند! دانیلو منشی ساده و فقیر زتا و محرم اسرار دولت است. زتا نمی داند که او و هانا به هم علاقه مندند. اما دانیلو نمی خواهد مردم فکر کنند که به خاطر پول هانا با او ازدواج کرده. بنابراین هرگز به هانا ابراز عشق نکرده است.هانا هم با خودش قسم خورده تا روزی که دانیلو لب به سخن نگشاید ازدواج نکند. خلاصه دانیلو ، هانا را در مهمانی هم را ملاقات می کند. سرخ و سفید می شود و به سرعت می رود. زتا او را گیر میاورد و به او دستور می دهد که با هانا ازدواج کند ولی دانیلو همچنان سر باز می زند و پیشنهاد می کند که برای روشن شدن همه چیز ترتیب یک مهمانی رقص را بدهیم. تمام مردان شهر در میهمانی جمع می شوند. هانا با هر کدامشان که رقصید یعنی می خواهد با او ازدواج کند. مهمانی مذکور برگذار می شود. تمام مردان حاضر تلاش می کنند با هانا برقصند ولی هانا از میان هزاران مرد یکراست به سراغ اصل کاری می رود و دست دانیلو را می گیرد و وسط سالن می برد و با او می رقصد!!!هههههههههه


You can see links before reply

دانیلو خیلی دلش می خواهد به هانا بگوید که دوستش دارد اما با به خاطر آوردن ثروت هانا جلوی خودش را می گیرد. اما جالب توجه اینجاست که ناگهان هانا متوجه می شود که صندوق پول هایش که تمام ارثیه اش در آن است گم شده!!!! حالا دیگر او یک زن معمولیست!!! خبری از ثروت و جاه و جلال نیست!!! در این لحظه دانیلو با شنیدن این خبر خوشحال و شاد به هانا می گوید که عاشق اوست...هانا نیز با افتخار خواستگاری او را قبول می کند و همه چیز با شادی تمام می شود. البته آخرش درست برخلاف واقعیت بود! هرگز ممکن نیست که مردی به خاطر ثروت زنی با او ازدواج نکنه !!! هههههههه خب لطف داستان ها به خالی بندی بودنشه دیگه!!!جز این بود سرگرم کننده نمی شد! ههههههههههه


قسمت هایی از „بیوه زن خوشحال”


معروف ترین قسمت این
اپرُت همین دوئت زیباست... واقعا قشنگه...خودتون بشنوید تا ببینید چقدر رومانتیکه!

You can see links before reply

همین آریا رو با صدای خوزه کاره راس بشنوید...چه صدایی!به به!

You can see links before reply

یک دوئت محشر دیگه!!!

You can see links before reply

آریای زیبای هانا ... واقعا قشنگه.

You can see links before reply


تا زود زود ، رام رام!

lakshemi
Thursday 13 June 2013, 10:25 PM
سلامممممم عزیزانم. امیدوارم شب خوبی رو تاحالا سپری کرده باشید... اگر از حال و روز اینجانب نیز خواسته باشید، باید بگم متاسفانه بازم مریضم... موزارت نازنین وقتی داشت فوت می کرد به همسرش گفت: دهنم مزه ی مرگ می ده!!! از صبح امروز، منم همین طعم رو در دهنم احساس می کنم و حتی آدامس و بیسکوئیت و غذا و غیره هم تا این لحظه نتونست مزه ی دهنمو عوض کنه! بی خیال! باید از دوشنبه بگم علی از تو مدد! پیش به سوی دکتر! هههههههه البته اگه تا دوشنبه عمری باشه!ههههههه

از این حرفا که بگذریم امشب دومین اپرای معروف لهِیر رو خدمتتون معرفی می کنم.امیدوارم خوشتون بیاد.

You can see links before reply

"زارِویچ "

این اپرا بر مبنای یک داستان واقعی ساخته شد.این اپرا نیز مانند "بیوه ی خوشحال" 3 پرده دارد. نکته ای که در مورد این اپرا وجود دارد این است که برخلاف تمام اپراهای کوچک(3 پرده ای) پایانش غمگین است. در حالی که در اپرا عرف است که اکثرا اپراهای طولانی(4 و 5 پرده ای) غمگین هستند. از این نظر می توان گفت که زارویچ یک سنت شکن است!

You can see links before reply

زارویچ، پسر تزار روسیه(شاه روسیه) دلباخته ی یک دختر رقصنده ی فنلاندی به نام سونجا می شود. پدرش تزار ، به عنوان تنبیه زارویچ و دخترک را به تبت تبعید می کند. 2 سال می گذرد . تا اینکه از طرف تزار خبر می رسد که زارویچ باید برگردد. ابتدا پسر تصور می کند که بخشیده شده و 2 سال تبعید او برای پدرش کافی بوده.اما بدبختانه این برگشتن فقط یک نقشه بود! تزار به جنون (پارانوئید) مبتلا شده و تصور می کند پسرش قصد دارد علیه او توطئه کند. بنابراین او را به زندان انداخته و دستور می دهد زندانبانان به شدت وی را شکنجه کنند. مجلس سنای روسیه در عین حال که متوجه تهمت شاه است ولی از ترس او ، زارویچ را به جرم خیانت به مرگ محکوم می کند.اما در نهایت قبل از اعدام، تزار در اثر بیماری می میرد و زارویچ آزاد شده و به جای تزار بر تحت می نشیند.او می داند که دیگر نمی تواند از زندگی سلطنتی خویش فرار کند و هرگز سونجا را نخواهد دید. اپرا با مراسم تاجگذاری زارویچ و غم و اندوه فراوان او تمام می شود.

You can see links before reply

قسمت هایی از اپرای "زارویچ"

این اپرا آریاهای مشهور زیادی داره.مشهور ترین آن ها دوئت " چرا هر بهار فقط یک مِی داره؟" دوئت زارویچ و سونجا

You can see links before reply
(You can see links before replyآریای)
"کسی خواهد آمد"...آریای زیبای سونجا

You can see links before reply (You can see links before replyیک)

دوئت زیبای دیگه ی زارویچ و سونجا به نام "تو مرا فقط برای خودم می خواهی"

You can see links before reply

دوئت "تنها، باز هم تنها"...زارویچ از سر غم و اندوه آواز سر می دهد...آریای خیلی قشنگیه.

(You can see links before replyهمین)You can see links before reply

همین آریا رو با صدای خوزه کاره راس بشنوید.بسیار زیباست.

You can see links before reply (You can see links before replyتا)

تا بعد همگی خوش رهونا . رام رام.

lakshemi
Tuesday 25 June 2013, 04:11 PM
سلامممممممم بروبکس عزیز اپرایی. بازم من اومدم. یکی دو آهنگساز دیگه که معرفی کنم تقریبا کارم تموم می شه. بعدش مجددا می ریم به دنیای خوانندگان.

You can see links before reply

گوستاو شرپانتیه



آهنگساز فرانسوی تبار قرن نوزده و بیست بود. شخصا چند روز قبل افتخار آشنایی با شرپانتیه و آثارش رو پیدا کردم. یک مرد خودساخته و محکم! شرپانتیه فرزند یک نانوای فقیر بود که از مال دنیا هیچ چیز نداشت. گوستاو کوچک از بچگی عاشق موسیقی بود. ولی به خاطر فقر خانواده اش در آتش فراغ موسیقی می سوخت! تا اینکه یک شخص خیّر به او پیشنهاد داد که اگر بخواهد می تواند با هزینه ی او درس ویولون بیاموزد! کور از خدا چه می خواهد؟؟؟ گوستاو روی هوا این پیشنهاد را زد و با کمک آن شخص نیکوکار توانست رویای محال خود را جلوی چشمانش ببیند! او شاگرد بهترین معلم موسیقی آن زمان فرانسه ، یعنی استاد ژول ماسنته شد. و زیر نظر وی اصول موسیقی را فرا گرفت. بعد ها به کنسرتواری فرانسه پیوست و آثار بسیاری را ساخت و اجرا نمود. معروف ترین اثر وی یکی از اپراهایش به نام "لوئیز " است. شرپانتیه نود و شش سال تمام با انرژی کار کرد و تمام عمر در فرانسه زندگی کرد و سرانجام نیز در همانجا در گذشت.




اپرای لوئیز

You can see links before reply


این اپرا درباره ی پدر و مادرهای سختگیر است که عاقبت با سختگیری های بی دلیل خود فرزندانشان را از خود می رانند.
لوئیز دختری زیبا و مهربان است که به "جولیَن" جوان همسایه شان که یک شاعر است علاقه مند است. پدر و مادر لوئیر به شدت با این ازدواج مخالف هستند و گریه و زاری لوئیز هم نمی تواند دلشان را نرم کند!

You can see links before reply

خلاصه، روزی جولین به خیاطخانه ی لوئیز رفته و از لوئیز می خواهد با هم فرار کنند اما لوئیز می گوید که درست است او را دوست دارد ولی حاضر نیست آبروی پدر و مادرش را ببرد و ناراحتشان کند. یک روز پدر لوئیز با نامه ای وارد می شود. این نامه از طرف جولین است و درواقع تقاضای ازدواج کتبی او از دختر این آقاست. مادر لوئیز با عصبانیت سیلی محکمی به دختر بدبخت می زند و می گوید باید این پسره ی علّاف بی کار و بی عار را فراموش کنی!

You can see links before reply

لوئیز دیگر از این همه تنگنا خسته شده و به آزادی از این اسارت می اندیشد. او به جولین می گوید که حاضر است با او فرار کند. آن ها به حاشیه ی پاریس فرار می کنند و مدتی را دور از تلاطم و با شادی سپری می کنند. اما مادر لوئیز او را پیدا می کند و به او می گوید که پدرش به سختی مریض است و لوئیز باید پیش او برگردد. لوئیز با نگرانی پیش پدرش بر می گردد و به جولین می گوید به محض بهبود پدرش دوباره پیش او برخواهد گشت. پدر لوئیز با دیدن دخترش بهبود می یابد اما وقتی لوئیز اقدام به رفتن می کند مانع او می شود. بالاخره لوئیز موفق می شود فرار کند و تنها چیزی که برای پدر بی منطق او برجای می ماند مشتی است که به دیوار می کوبد و می گوید: او دخترم را از من گرفت! اپرا پایان می گیرد.
قسمت هایی از اپرای "لوئیز"


اوورتور زیبای اپرا

You can see links before reply


معروف ترین آریای این اپرا آریای دپوس لجور است.در این آریا لوئیز با ناراحتی بسیار از دوران خوش عشقش که با جولین می خواند. این آریا شهرت زیادی داره.

You can see links before reply



همین آریا رو با یک صدای دیگه بشنوید

You can see links before reply

تا زود... رام رام

lakshemi
Friday 5 July 2013, 04:16 PM
سلامممممم نمستـــــه عزیزانم. این چند روز اخیر خیلی سرگرم تاپیکای دیگه بودم.برای همین دیر اومدم. اما کامنت گنده ای آوردم! ههههههههه
یه چهره ی برجسته ی دیگه رو ببینید عزیزان.

You can see links before reply


آمیلکاره پونکیلی


پونیکلی آهنگساز قرن نوزده ایتالیاست. او یک اپراساز موفق بود که در 9 سالگی وارد هنرستان موسیقی میلان شد و خیلی زود اولین سمفونی خود را ساخت. همچنین او در موسیقی باله نیز بسیار پر کار بود و در کنار کار موسیقی به تدریس هم می پرداخت. حتما برایتان جالب است که بدانید پونیکلی استاد آهنگساز نامی ایتالیایی،جیاکامو پوچینی است. معروف ترین اپرای او پونیکلی اپرای"جیوکوندا" است که امروزه نیز همچنان طرفدار دارد و اجرا می شود.او در 52 سالگی در وطنش درگذشت.




اپرای جیوکوندا

You can see links before reply



معروف ترین ستارگان در این اپرا نقش آفرینی کرده اند.این اپرای 4 پرده ای یک اپرای بزرگ است که در یک مسابقه ی قایق رانی شروع می شود. جمعیت زیادی برای تماشای رقابت قایقرانان در ونیز گرد هم آمدند و ازدحام جمعیت بی نهایت است. بارنابا یک مرد بدجنس است که بازرس مرکز تفتیش عقاید کلیساست. او هم در بین تماشاچیان است.ناگهان چشمش به دختر زیبایی می خورد! جیوکوندا!! جیوکوندا یک خواننده ی زیباست که با مادر نابینای خود به تماشای مسابقه آمده. چون یکی از شرکت کنندگان، ملوانی به نام "انزو" است که جیوکوندا عاشقش است. اما در حقیقت انزو یک شاهزاده ی اهل ژنو است که خودش را به شکل ملوان ها در آورده. جیوکوندا امیدوار است که انزو برنده ی مسابقه شود. خلاصه بارنابا چشمش جیوکوندا را می گیرد.سریع کنار او می نشیند و سعی می کند سر صحبت را باز کند و به هر نحوی توجه جیوکوندا را جلب کرده ، به وی ابراز محبت کند.اما موفق نمی شود.

You can see links before reply


بارنابا عصبانی می شود و برخاسته و داد و هوار راه می اندازد که این زن کور(مادر جیوکوندا) یک جادوگر است که قصد دارد قایقران معروف "ژوان" را با سحر و جادو از دور خارج کند! آن زمان جادوگری جرم سنگینی داشت. مردم هم یه طرف مادر نابینای جیوکوندا حمله می کنند. جیوکوندا و مادرش فرار می کنند اما هم را بین جمعیت گم می کنند. زنی به نام لورا که همسر رئیس مرکز تفتیش عقاید است با کالسکه در جاده در حال حرکت بود که ناگهان پیرزن تابینا را می بیند که کمک می خواهد. او پیرزن را به خانه اش می رساند و پیرزن هم به عنوان قدرشناسی از کمک او تسبیحش را به لورا می بخشد. از طرفی بارنابا که متوجه علاقه ی جیوکوندا به انزو شده، در کار او تحقیق و کند و کاو می کند و هویت اصلی او را کشف می کند! سریعا به سران اطلاع داده و انزو به عنوان جاسوس تبعید می شود! خب دل بارنابا تا حدی خنک می شود! اما او به این هم راضی نیست! انزو در شهری که تبعید شده دلباخته ی لورا می شود . بارنابا از در دوستی با انزو در می آید و می گوید می تواند ترتیب یک قرار ملاقات با لورا را در کشتی اش برای او بدهد! و درست در همان موقع به دفترش برگشته و سریعا نامه ای به رئیسش الویس،همسر لورا می نویسد و خیانت لورا و احتمال فرار وی را گزارش می کند! واقعا جاسوس واقعی یعنی بارنابا !!! اونم از نوع 3 جانبه!

You can see links before reply(C)%20CATHERINE%20A SHMORE.jpg

او پیش جیوکوندا می رود و می گوید که انزو عاشق کس دیگری است و اکنون در کشتی او در انتظار دیدن معشوق است !طفلی دخترک در هم می شکند! تصمیم می گیرد به آن جا رود و انتقام این بی وفایی را بگیرد.اما وقتی لورا را در کشتی گیر میاورد ناگهان تسبیح مادرش را در دست او می بیند و می فهمد کسی که آن روز زندگی مادرش را نجات داده لورا بوده! بنابراین خشمش فرو می نشیند... تصمیم می گیرد محبت لورا را جبران کند. او به لورا می گوید سربازان مرکز تفتیش عقاید در راه اینجا هستند و لورا را فراری می دهد .

You can see links before reply

پرده عوض می شود. لورا به چنگ الویس افتاده و دستگیر شده.اما جیوکوندا به انزو کمک می کند تا او را از زندان فراری دهد. جیوکوندا در حالی که قلبش بسیار شکسته انزو را به لورا بخشیده و آن دو را راهی می کند. اما بارنابا هم در تلافی این عمل مادر جیوکوندا را گروگان می گیرد.جیوکوندا در قبال آزادی مادرش مجبور می شود تسلیم بارنابا شده و درخواست ازدواج وی را قبول می کند. بی خبر از اینکه، بارنابا مادرش را کشته است.روز ازدواج دخترک آراسته به زیورآلات در ساحل منتظر بارناباست. ناگهان یک ملوان از داخل قایقش فریاد می زند که یک جسد پیدا کرده. آن جسد، جسد مادر جیوکونداست. دخترک نگون بخت با دیدن مرگ مادرش با چاقویی خودش را می کشد. بارنابا نمی تواند مانع مرگ او شود و در آخرین لحظه فریاد می زند: من مادرت را غرق کردم! اپرا تمام می شود.

You can see links before reply


قسمت هایی از اپرای "جیوکوندا"


این اپرا پر از قطعات معروف و زیباست. من بهترین های این اپرا رو تقدیمتون می کنم.

آریای بارنابا ی بدجنس...بسیار زیباست.خوانندگان باریتون حرفه ای این نقش رو اجرا کردند. این آریا بسیار زیباست.

You can see links before reply

آریای الویس

You can see links before reply

رقص ساعت ها...یک آهنگ باله ی معروف است که به عنوان پریلود بین پرده ی 3 و 4 اجرا می شود. شاید بارها این آهنگ زیبا رو در تلویزیون یا رادیو شنیده باشید. بسیار بسیار زیباست.خصوصا اگه بلد باشید باهاش باله برقصید جون می ده برای مهمانی های خاص شما. عاااااااشقشم

You can see links before reply

آریای جیوکوندا...آریای بسیار زیباییه. این آریا رو با صدای مونسترات کاباله بشنوید.محشره.

You can see links before reply

دوئت جیوکوندا و لورا...واقعا قشنگه.

You can see links before reply

آریای انزو...واقعا زیباست.هر چی بگم کمه. خیلی فوق العاده است.

You can see links before reply

آریای مادر جیوکوندا



You can see links before reply



خب تا بعد. خوش رهونا

lakshemi
Wednesday 17 July 2013, 03:35 PM
سلاممممم برو بکس اپرا دوست خودم. می دونید بدترین بلایی که می تونه سر یک عاشق موسیقی بیفته چیه؟ اینکه فن لب تابش بسوزه و به دلیل تحریم گیر نیاد!!! دقیقا بلایی که سر من اومده! گدایی کامپیوتر دردناک ترین و تاسف آور ترین نوع گداییه! من الآن بیش از 1 ماهه به این شغل شریف روو آوردم! ههههههههههه در خونه، محل کار، خیابون و خلاصه همه جا چشمم دنبال یه کامپیوتر،یه لب تاپ یا یه تبلت می گرده که بتونم اونو چند دقیقه ای قرض بگیرم... اوووووووف... خسته کننده است. مطمئنم حتی نمی تونید تصورش رو بکنید چقدر غیر قابل تحمله. ولی فعلا وضع همینه. دلیل اینکه خیلی ناراحتم اینه که برای این تاپیک خیلی نقشه ها دارم. این تاپیک می بایست خیلی جلوتر از اینا باشه ولی به دلیل این ضایعه سرعتش کند شده... دعا کنید بتونم از این وضع در بیام. خیلی اطلاعات دارم که می خوام بگم... ههههههههههه بگذریم. فعلا یه لب تاپ پیدا کردم!!!! سریع می رم سر اصل مطلب!

You can see links before reply


می خوام شما رو با جناب آدولف آدام دوست داشتنی آشنا بکنم. آدولف آدام آهنگساز نامی اوایل قرن نوزده فرانسه بود. امروزه شاید به محض اینکه اسم آدولف آدام را بشنوید به یاد شاهکارش ، سرود کریسمس " ای شب مقدس " بیفتید. ترانه ای که من دیوانه اش هستم. جنون عشق من به این ترانه سر و ته نداره! ههههههههه

You can see links before reply


اما غیر از این سرود زیبا، آدام در موسیقی بسیار فرا تر از یک سرود کریسمس اثر گذاشت. پدر او خودش موسیقی دان،معلم پیانو و استاد کنسرتوار پاریس بود. او اصول اولیه ی موسیقی را به آدولف کوچک آموخت اما وقتی دید که کم کم پسرش دارد جذب موسیقی می شود جلوی او ایستاد!!! چرا؟ خب معلوم است. او می خواست پسرش برای خودش کسی شود و زندگی مرفهی داشته باشد! نمی خواست آدولف مثل خودش شود! ولی آدام به این راحتی ها دست بردار نبود. او مخفیانه و دور از چشم پدر آموزش موسیقی را پی گرفت. وقتی 17 ساله شد. پدرش بالاخره رضایت داد که آدام به کنسرتوار پاریس برود ولی از پسرش قول گرفت که موسیقی را به عنوان یک تفریح دنبال کند نه به عنوان شغل اصلی! و چقدر هم پسر به قول خود وفا کرد!!!! هههههههههههههه آدام بعد از اتمام تحصیل در همان کنسرتوار پاریس به تدریس مشغول شد و تقریبا تا پایان عمر شغل آهنگسازی و تدریس موسیقی را ادامه داد و آهنگسازان بسیاری تربیت نمود. آدام در موسیقی باله و اپرا بسیار مشهور است. او چندین باله و اپرا ساخت که هر یک در زمان خود به شهرتی عجیب رسیدند. اما معروف ترین اپراهای آدام، که امروزه نیز همچنان شهرت خود را حفظ کرده اند 3 تا هستند: "درشکه‌چی لونژومو "، "گاوباز" و "اگر من شاه بودم". هر سه اپرا از بهترین آثار اپرایی هستند.آدولف آدام در 90 سالگی در زادگاهش در گذشت.


اپرای "اگر من شاه بودم"

You can see links before reply



یه داستان خیلیییییی جالب!!!! درباره ی یک بازی کثیف!!! یک اپرای کمدی بسیار زیبا با موسیقی فوق العاده.
پرنسس "نیمی آ" گم شده و دربار شاه به مردم اعلام می کنند که هر کس وی را سلامت برگرداند جایزه اش ازدواج با اوست. ماهیگیر فقیری به نام "زفوریس" موفق می شود پرنسس را نجات دهد. اما شاهزاده کادور مباشر شاه، که عاشق نیمی آ هم هست او را دست به سر کرده و جوابش می کند. زفوریس هرچه اعتراض می کند فایده ندارد او را بیرون می اندازند. خلاصه ماهیگیر طفلک دست از پا درازتر راه خانه را در پیش می گیرد. در بین راه زیر درختی دراز می کشد تا خستگی در کند.او با خودش می گوید: اگر من شاه بودم، چقدر خوب می شد. آن وقت دیگر پرنسس از من خوشش می آمد و با من ازدواج می کرد. دیگر من انقدر بدبخت نبودم! خلاصه او از رویاهایش می گوید و می گوید تا همانجا خوابش می برد. کسی از پشت درخت بیرون می آید. کسی که تمام آرزوهای زفوریس را شنیده. او کسی نیست جز "شاه مائوسول" شاه مملکت و پدر "نیمی آ" که با لباس مبدل بیرون آمده. شاه کمی با خودش فکر می کند و تصمیم به یک بازی می گیرد! فردا صبح زفوریس وقتی از خواب بلند می شود خود را در اتاق شاه می بیند! در یک بستر ابریشمی ! و هزار خدمتکار هم گوش به فرمانش هستند. او ابتدا فکر می کند خواب می بیند.اما وقتی همه او را شاه خطاب می کنند.ترس برش می دارد.

You can see links before reply

او فریاد می زند که شاه نیست و یک ماهیگیر ساده است.ولی طبق بازی شاه همه باید وانمود می کردند که او شاه است.خلاصه بعد از مدتی وزیران زفوریس را متقاعد می کنند که شاه است.او هم خوشحال شده و شروع به کمک به مردم می کند. مالیات را کم،مدرسه ها را زیاد و خلاصه کارهای خوب! شاه واقعی،مائوسول احساس خطر می کند و فکر می کند که اگر چندی بگذرد این ماهیگیر احمق تمام خزانه را بر باد می دهد. پس دستور می دهد که او را دوباره به زندگی سابقش برگردانند. ماهیگیر بدبخت! صبح فردا در اتاق فقیرانه اش کنار بندر بیدار می شود. حال او را تصور کنید! او دیوانه می شود! مدام داد می زند لباس هایم کو؟ اتاقم؟اسبم؟من شاهم. به من تعظیم کنید! تمام ماهیگیران به او می خندند و فکر می کنند خل شده! شاه هم دورادور این بازی کثیفش را نظاره می کند و می خندد ...


قسمت هایی از اپرای "اگر من شاه بودم"

آریای پرنسس "نیمی آ"

You can see links before reply

آریای زفوریس...یک آریای عاشقانه که برای نیمی آ می خواند. خیلی خیلی دوست داشتنیه. آخر رومانتیک!درجه 1!

You can see links before reply

آریای دیگری از نیمی آ... فوق العاده است. خیلیییییی خیلی دلنشینه.


You can see links before reply


تا بعد. رام رام.

m_rv_2008
Wednesday 17 July 2013, 03:40 PM
خيلي هم خوب. سلامت باشن .

mohamma_rga
Wednesday 17 July 2013, 06:32 PM
ممننننننننننننننننننننننن ننننننننننننننننننننننننن ننننننننننننننننننننننننن ننننننننننننننننننننننننن ننننننننون خانوم لاکشمی. درست یک ساعت تاپیک شما وقتمو گرفت ولی تمام سوالهایی که در مورد اپرا و خواننده هاش داشتم رو جواب داد. کار شما بسیار سخاوتمندانه و مفید و قابل احترام بود مرسی که همچین لطف بزرگی رو برا ما انجام دادین. موفق باشی

m_rv_2008
Wednesday 17 July 2013, 07:08 PM
خاله اين كه چيزي نيست. الان 4 هفته ميشه كه استاپر آسانسور محل كار من هم خراب شده. حالا اينا رفته بودن يه چيز تاپ خريده بودن و فكر اينجاش رو نكرده بودن كه اگه اين قطعه هاش خراب بشه وو تحريم پيش بياد آخه قطعه يه چيز پيشرفته مثل اين كه ديگه گير نمياد. برا همين من الان چند بار در هفته بايد 5 طبقه رو پياده بيام بالا و برم پايين. ولي خوشبختانه هنوز تحريم ها روي موسيقيم تاثيري نذاشتن.:21:

lakshemi
Wednesday 17 July 2013, 09:44 PM
ممننننننننننننننننننننننن ننننننننننننننننننننننننن ننننننننننننننننننننننننن ننننننننننننننننننننننننن ننننننننون خانوم لاکشمی. درست یک ساعت تاپیک شما وقتمو گرفت ولی تمام سوالهایی که در مورد اپرا و خواننده هاش داشتم رو جواب داد. کار شما بسیار سخاوتمندانه و مفید و قابل احترام بود مرسی که همچین لطف بزرگی رو برا ما انجام دادین. موفق باشی
سلام دوست عزیز
خوااااااااااااااااااااااا اهش می کنمممممممممممممم...قابل شما رو نداشت. ممنونم از الطاف و محبت خالصانه ای که ابراز کردی دوست من. خداروشکر که مفید و موثر بوده. خوشحالم.ممنونم که وقت گذاشتید و مطالب رو خوندید.امیدوارم بازم اینجا ببینمتون.


اگه اين قطعه هاش خراب بشه وو تحريم پيش بياد آخه قطعه يه چيز پيشرفته مثل اين كه ديگه گير نمياد. برا همين من الان چند بار در هفته بايد 5 طبقه رو پياده بيام بالا و برم پايين. ولي خوشبختانه هنوز تحريم ها روي موسيقيم تاثيري نذاشتن.

هههههههههههه عجب مشکلی!!!! پس حسابی باید بهت خداقوت بگم!!!!ههههههههههه انشالله که تا این بلا به سر موسیقی شما نازل نشده تحریم ها کلا شکسته بشه. انشالله!!!

lakshemi
Wednesday 31 July 2013, 07:59 PM
سلاممممممممم عزیزان خودم. خوبین؟ آخ آخ امان از این فن لب تاپ کوفت گرفته! هههههههه داغ دلم تازه شد! تا اشکم در نیومده برم سراغ کار خودم.


هنوز خیلی اپراها مونده که معرفی شون نکردم ولی اجالتا می خوام یه پرانتز گنده بین این اپراها باز کنم. تصمیم گرفتم یه مقدار در دنیای حال اپرا رو براتون باز کنم. خوانندگان وقت اپرا. و در واقع بهترین های اون ها رو بهتون معرفی کنم. هم برای اطلاعاتتون خوبه و هم به درد طرفداران یانی می خوره که وعده داده قراره با بهترین های اون ها آلبوم اپرایی بسازه. بنابراین باید دست بجنبونم!!!!ههههههه


خب خب خب. امشب با دو خواننده آشنا بشید.



آنا نترِبکو :

You can see links before reply

آنا نتربکو یکی از بهترین سوپرانوهای حال اپراست. یکی از نیرو های جوان، خوش صدا و بسیار بسیار با تجربه. از آن خوانندگانی که 30 سال بعد اگر یک مثلا لاکشمی نامی دوباره بخواد از اپرا بنویسه می گه: آنا نتربکو، ستاره ی اپرای قرن 21!!! بله و واقعا هم همینطوره. شاید تمامی خوانندگانی که تا به امروز براتون معرفی کردم دوران جوانی خود را گذرانده اند! مثلا بانو کاباله، سیسیلیا بارتولی، ناتالی دسائی و غیره از خوانندگان اپرای دهه های پیشین اپرا هستند که هر یک دوران طلایی ای در اپرا داشتند. البته مثلا هنوز دسائی ستاره است ولی یک ستاره ی 50 ساله! و خب وقتی سن بالا می ره گزینه های بازی هم پایین میاد! مثلا دختر جوان پر شر و شور!!!! هههههههههههههه با این توضیحات باید دوباره بگم آنا نتربکوی روسی یکی از خوانندگان سوپرانوی اپراتیک خوب امروز اپراست که صندوقچه ی سنگینی از تجربیات کاری با غول های موسیقی کلاسیک دارد!!!! از پلاسیدو دومینگو بگیرید تا جاشوا بل ویولونیست شماره 1!!! نتربکو امروزه بسیار ثروتمند است و گران ترین صدای اپرایی امروز را دارد ولی روزگارانی پیش با خدمتکاری و نظافت خرج تحصیلات موسیقی اش را در می آورد چون خانواده ی فقیری داشت.خلاصه بالاخره با معرفی یک رهبر ارکستر توانست اولین نقش اپرای خود را به دست آورد که سوزانای "عروسی فیگارو " بود.

You can see links before reply

و از آن روز موفقیت پشت موفقیت و پول روی پول است که به آنا رو می کند. و البته او بیشتر از صدای خوب، بازیگر بسیار خوبیست. او خیلی خوب حس را در میمیک و رفتارش نشان داده و منتقل می کند. صدای آنا به شفافیت و لطافت خیلی از سوپرانو ها نیست اما در هرحال او لایق این شهرت بین المللی است. او که اکنون 43 سال دارد جوایز بسیاری را از جشنواره های موسیقی جهانی به خصوص جشنواره های روسیه به دست آورده و همچنین از دست رئیس جمهور روسیه نیز نشان ایالتی روسیه را کسب کرد.


You can see links before reply


آنا به دلیل این که بخش اعظم کارش در شهر وین است خود را شهروند اتریش کرد تا بتواند در وین زندگی کند و از سفرهای طولانی راحت شود.از بهترین اجراهای آنا می توان به انواع اپراهای موزارت نظیر عروسی فیگارو و دون ژوان ، لابوهم پوچینی، لاتراویتا و ریگولتو آثار زیبای وردی اشاره کرد.

آریای زیبای ملکه ی شب از اپرای فلوت سحرآمیز موزارت

You can see links before reply

دوئت زیبایی از لاتراویتا اثر وردی که به زیبایی با آندره آ بوچلی دوئت کردند.عاشق این دوئتمممممممم

You can see links before reply



بسیاری از اجراهای درخشان آنا در کنار تنوری شگفت انگیز به نام رولاندو ویلازون است.


(نمایی از لابوهم)

You can see links before reply



رولاندو ویلازون :


You can see links before reply


یکی از بهترین تنور های رعد آسای حال حاضر اپرای جهان. صدایی واقعا پر قدرت،گاهی لطیف مثل برگ گل و گاهی شلاقی مثل طوفان، بی حد و مرز. زیباااااا... باید عاشق اپرا باشید تا بفهمید زیبا در اپرا یعنی چی؟! ویلازون، استاد جوان خوانندگی اپرا و همچنین رهبر ارکستر ،متولد مکزیک و 42 ساله است.او از نوجوانی به تحصیل در کنسرتواری مکزیک مشغول شد و بعد از فراغت از تحصیل به عنوان یک استعداد محض شناخته و در کانون توجه مراکز اصلی اپرای جهان یعنی پاریس، برلین،وین قرار گرفت.او لقب "شوالیه ی هنر " را که از ارزنده ترین عناوین هنری فرانسه است به خود اختصاص داده.

You can see links before reply

از بهترین آثار او می توان به دون ژوان موزارت ، لابوهم از پوچینی ، لوچیا دی لامر مور اثر زیبای دونیزتی ،مکبث ، دون کارلوس و لاتراویتا آثار وردی اشاره کرد. ویلازون به همراه استاد پلاسیدو دومیگو و آنا نتربکو چندین بار در فضای باز و در مراسم جام های جهانی فوتبال و جام ملت های اروپا هنرنمایی کرده و با استقبال میلیونی مواجه شدند. در چند فستیوال هنری نیز ویلازون به همراهی آندره آ بوچلی و ملکه ی متسو سوپرانو، کاترین جنکینز روی صحنه رفت .

You can see links before reply

You can see links before reply

اما مشهور ترین اپراهای رولاندو ، اپراهای فرانسویست . مثل: ویتر ، مانون لسکو و اپرای زیبای رومئو و ژولیت که با زوج هنری اش آنا نتربکو در آن به ایفای نقش پرداخت و هر دویشان جوایزی را به خاطر این اجرا دریافت کردند.

You can see links before reply


دوئت آنا نتربکو و رولاندو ویلازون از اپرای لابوهم اثر پوچینی

You can see links before reply

یه دوئت دیگه از آنا و رولاندو از اپرای رومئو و ژولیت

You can see links before reply

اینم یه آریای زیبا از هندل با صدای ویلازون...محشرهههههههههه.آر یاهای هندل بی نظیرن!

You can see links before reply



به نظر من آنا نتربکو و رولاندو ویلازون دو گزینه ی بسیار محتمل برای آلبوم جدید یانی هستند.من که خیلی مشتاقم! خب تا بعد.رام رام.

lakshemi
Saturday 3 August 2013, 07:45 PM
سلااااااااااااااااااام... نگفتم بر می گردممممممممم(به سبک سنجد!!!!ههههههه) امیدوارم خوب باشین.

خدمت شما عزیزانم عارضم که خواننده ی سبک کلاسیک بودن بهترین هدیه ایه که خداوند می تونه به یک هنجره اعطا بکنه! شما وقتی در یک صحنه ی غول می ایستید و صداتونو رها می کنید و حضار از فرط هیجان دلشون می خواد خودشونو برای شما و صداتون از بالای لوژ پرت کنن پایین، چنان رضایت خاطری وجود شما رو لبریز می کنه که اگه هزار آمارگیر بخوان نمودار رضایت خاطر شما رو ببرن روو برد قطعا ناتوان خواهند بود! خصوصا به نظرم خوش اقبال ترین خوانندگان کلاسیک کسانی هستن که در این عصر و این دهه زندگی می کنند. خصوصا خوانندگان جوانی که شانس شرکت روی شیک ترین صحنه ها، ایستادن کنار گران قیمت ترین دکورها و نور پردازی ها و مهم تر از همه کار با اساتید بزرگ دهه های گذشته را دارند! هیییییییی حتی نگاه کردن به یک کلیپ اپرا یا کنسرت یک خواننده ی کلاسیک هم محشره وای به این که شما خودتون اون خواننده باشید!!!!! نمونه ی بارز این خوانندگان خوشبخت امثال همین گوگولی هایی هستن که دفعه ی قبل ، امشب و دفعات آینده خدمتتون معرفی کردم و می کنم.
امشبم دو ستاره ی این دهه ی اپرا رو حضورتون معرفی می کنم!


دیمیتری وروستوفسکی

You can see links before reply

خوانندگان باریتون-باس همیشه مورد علاقه ی خاص من هستند! چون هم نقش های منفی را می خوانند و هم نقش های کمدی را! وروستوفسکی هم یکی از آن هاست. 51 ساله، فارغ التحصیل مدرسه ی موسیقی مسکو و یک باریتون-باس خیلی خفن!!!!! آخر کلاس، پرستیژ،خوشتیپی و یک جنتلمن به تمام معنا!

You can see links before reply

او یک باریتون-باس بوفو (مخصوص اپراهای کمدی) و پروفوندو (مخصوص اپراهای سنگین و باکلاس) است یعنی هم آریاهای احساسی و هم آریاهای کمدی ،شاد، سریع و سخت را می تواند بخواند. ظاهرش در ابتدا مثل تمام باس ها کمی جدی و خشن است خصوصا با موهایی که قبل از 30 سالگی اش یک دفعه سفید شد !!! ولی وقتی لبخند می زند یا آریاها رو با حالت طنز می خواند ممکن است از دستش روده بر شوید!!!! هههههههههه ریگولتو، لاتراویتا، آرایشگر شهر سویل ،عروسی فیگارو ، اتللو ،دون کارلوس آثار فاخر وردی و کارمن بیژت و توراندوخت یوچینی از جمله آثار برتر وی است.همچنین یکی از فاخر ترین آثار او اپرای شگفت انگیز دون ژوان (دون جوانی) است که چند پست پایین تر مفصل راجع به آن توضیح خواهم داد.

You can see links before reply

دیمیتری در نقش دون ژوان به جرأت محض درخشید. حتی این اپرا در یکی از تکرار های این اپرا در سال 2000 در زندگی شخصی اش هم دخیل بود چون همسر فعلی اش و به عبارتی مادر بچه هایش را در این اپرا پیدا کرد! ههههههه در یکی از پرده ها دون ژوان باید در عشق دختری که در پشت پنجره ایستاده بخواند و زد و همسر واقعی دیمیتری هم همان دختر پشت پنجره شد!هههههههههه جالب است بدانید که این دختر در این صحنه هرگز آوازی ندارد! یعنی اصلا حرف نمی زند ! حتی یک کلمه! او فقط در حکم سیاهی لشکر است! هههههههه ولی خب با یک نگاه شهلا قلب باریتون-باس خوش تیپ و قدرتمند ما را دزدید. آن دختر که فلورانس نام دارد یک پیانیست و متسوسوپرانوی گم نام است که چه آن موقع و چه بعدها دیگر بازی معروفی نکرد. بیشترین شهرتش "همسر دیمیتری وروستوفسکی بودن" است!ههههههههه البته دیمیتری چون خیلی عاشق پیشه است چند دوئت با همسرش ترتیب داد.بین خودمان باشد، هزاران عاشق دیمیتری تشنه به خون این خانم هستند!هههههههههه

You can see links before reply

دیمیتری با اکثر اساتید اپرا دوئت داشته ، پاواراتی فقید، دومینگوی استاد، ناتالی دسائی، سیسیلیا بارتولی، رنه فلمینگ و ... همین چند وقت پیش هم بود که دیمیتری به همراه آنا نتربکو سوپرانوی هموطنش در روسیه کنسرت داد!

You can see links before reply

او یکی از محبوب ترین باریتون-باس های اپرایی است.طرفدارانش حاضرند برای گرفتن امضا از وی ساعت ها در صف بایستند!!!! او بسیار بااخلاق، مودب و قدرشناس است و محبوب تمامی کارگردانان اپرا! به طور کلی در باره ی باریتون ها باید کم حرف زد و زیاد گوش داد! آن ها افراد متفاوتی هستند و حوصله ی روده درازی ندارند!پس اگر می خواهید یک باریتون-باس را بشناسید فقط کافیست یک اجرایش را ببینید!

You can see links before reply

You can see links before reply


همیشه امیدوارم یانی با یک باریتون-باس کار کند! وای! عجب چیز محشری می شه! همکاریش با کنترآلتو(اولگا تانیون) که خارق العاده بود حتم دارم با یک باس هم عالی می شه! امیدوارم اون باس دیمیتری باشه و البته چه بهتر که ساموئل رمی پیشکسوت باس باشه! دیمیتری بی نظیره! من عاشقشمممممممم... یعنی اگه یانی و دیمیتری همکاری داشته باشن من از هیجان سکته رو جا در جا زدم!.... زنده باد یانی، زنده باد دیمیتری . واهاهاهای!

خب چند تا اجرای خفن از دیمیتری عزیز


آریای معروف "فیگارو" از اپرای آرایشگر شهر سویل...حتما یادتون هست که آرایشگر اپرای ما همان فیگارو است که البته وانمود به آرایشگری می کند و کلی مصیبت خنده دار بار می آورد!!!هههههههههه نقش های کمدی مرد در اپراها معمولا به دست خوانندگان باریتون-باس یا باس بوفو سپرده می شوند چون آنان بسیار سریع تر از تنورها قادر به خواندن آریاهای کمدی سریع هستند! وروستوفسکی هم یک باریتون-باس بوفوی محشر است . انقدر نقش های جدی و منفی را خوب بازی می کند که آدم باورش نمی شود در بازی کردن نقش های کمدی بتواند تا این حد عالی ظاهر شود! دیمیتری عزیز عالی نقش کمدی فیگارو را بازی کرد! ههههههه

You can see links before reply

وروستوفسکی اینجا آریای فیگارو را با سرعت و مهارت محض می خواند. واقعا زیبا و شایان ستایش... قدرت این مرد بی انتهاست. بی نظیره.خودتون بشنوید:

You can see links before reply

دوئت باشکوه والس، از اپرای جنگ و صلح ساخته ی سرگئی پروکوفیف! آهنگساز روس هموطن وروستوفسکی ... یک دوئت فوق العاده با آنا نتربکو که آن موقع (حدود 20 سال پیش) یک جوان تازه کار بود!!!! ... بعد از این اجرا آنا و دیمیتری هم دوستان خوبی شدند و هم همکاران خوبی! آنان سفت و سخت تا همین لحظه به همکاری ادامه دادند. روس ها هوای هم را دارند! هههههههه خلاصه وروستوفسکی در نقش شاهزاده آندره و آنا نتربکو در نقش ناتاشا بازی کرده اند . دیمیتری چقدر بی نقص احساسات او را خوانده و بازی کرده.این دوئت بسیار بسیار زیباست.

You can see links before reply

You can see links before reply

وای کارمن! نقش باس در کارمن ، متعلق به "اسکامیلو ، مرد گاوباز" یکی از هزاران عاشق کارمنه که این آریا رو در صحنه ی ورود او به اپرا شاهدیم! کارمن هم در مواجهه با او با دست پس می زند و با پا پیش می کشد! اما در نهایت به گاوباز جواب مثبت می دهد و اگر یادتان باشد حلقه ی دون خوزه را توی صورتش پرت می کند. یه آریای خیلی خاص باریتون- باس که واقعا هرچی ازش بگم کمه!عاشقشم.چه اجرایی!!!!

You can see links before reply

آریایی از اپرای دون کارلوس... همون طور که می دونید نقش باس این اپرا متعلق به شاه فیلیپ پدر کارلوسه که با عشق فرزندش ازدواج می کنه. آریای خیلی قشنگیه!

You can see links before reply

You can see links before reply

اینم دو تا تک آریا ساخته ی هندل بزرگ! وای که عجب آهنگسازی بوده این هندل!چه آریایی!

You can see links before reply

You can see links before reply

کاترین جنکینز

You can see links before reply

هه رام! همش منتظر بودم موقع این پست برسه و به کاترین عسل برسم! کاترین جنکینز یکی از مشهورترین متسوسوپرانو های امروز اپراست .33 ساله ،متولد ولز ودانش آموخته ی مدرسه ی موسیقی رویال لندن است. کاترین چندین سال هم عضو گروه کر همین مدرسه بود. کاترین جنکینز یکی از 5 خواننده ی برتر سبک متقاطع کلاسیک(تلفیق کلاسیک با سبک دیگری به خصوص پاپ) است. او به طور نمایشی (اپرا با دکور و بازی )شاید فقط یکی دو اپرا بازی کرده ولی اپراهای زیادی را در کنسرت هایش خوانده. لاتراویتا ،کارمن ،آرایشگر شهر سویل و لاکمه اثر لئو دلیبس جزء برترین اجراهای موفق کاترین است. او یکی از با اعتبار ترین و محترم ترین نام های امروز اپراست و با چهره ی زیبا ، اخلاق فوق العاده گرم و صدای دلنشین و پر قدرتش در اپرا که هیچ ، در دنیا لنگه ندارد!
کاترین "همه چیز تمام"است. همه دوستش دارند و عاشق اجرای برنامه با او هستند. او در عرض سال به اکثر فستیوال های موسیقی و تورهای خوانندگان دیگر به عنوان خواننده ی مهمان دعوت می شود .با وجود سن کم ،کاترین همواره جزء هیئت داوران مسابقات خوانندگان اپرای جوان است و با اکثر تنورهای بزرگ اپرا مثل پلاسیدو دومینگو، آندره آبوچلی، رولاندو ویلازون و ... دوئت داشته است .

You can see links before reply

You can see links before reply

او معمولا در تمام تورهای اخیر بوچلی بزرگ حضور دارد.کاترین در شاخه ی متسو سوپرانو تقریبا رقیبی ندارد. "ناتان پاشکو " خواننده ی تنور جوان که بعد از کار با یانی نیاز به پله ی دیگری برای اوج گرفتن داشت ، با کمک کاترین توانست با بسیاری رهبران ارکستر و آهنگسازان آشنا شود. کاترین وی را به عنوان خواننده ی مهمان در چند تور خود دعوت کرد و چند دوئت با ناتان اجرا کرد.

You can see links before reply


کاترین جنکینز بی نظیر است .هم در اپرا و هم در موسیقی متقاطع پاپ-کلاسیک. آلبوم های کاترین همیشه جزء پرفروش ترین آلبوم های این سبک است و در نظرسنجی های سایت رسمی موسیقی متقاطع همیشه کاترین در بین چهره های برتر هر سال به چشم می خورد. به دلیل امتیازات بی شمار کاترین جنکینز، توانایی های بدون بحث او و مهم تر از همه همکاری تنگاتنگ کاترین با ناتان پاشکو، به احتمال خیلی زیاد کاترین یک افتخار به آلبوم افتخاراتش اضافه خواهد نمود و آن هم همکاری قریب الوقوع با یانی است. اگر تاکنون تجربه ی شنیدن صدای او را نداشته اید این پست را از دست ندهید!

You can see links before reply

این همون تریو(اجرای سه نفری) آندره ها بوچلی،کاترین جنکینز و رولاندو ویلازونه...یه آواز کلاسیک از آهنگسازی به نام ارنستو دکورتیست
خیلییییییییییییی قشنگه...اولین صدا، متعلق به استاد بوچلیه! دوم، رولاندو رعدآسا شروع می کنه و در نهایت کاترین به لطافت برگ گل آواز سر می ده.

You can see links before reply

دوئت گل ها... از اپرای لاکمه اثر لئو دلیبس...محشرهههههههه. واقعا عاشقشم.امروزه این دوئت رو یانی زیاد اجرا می کنه.به نام آهنگ آریا.

You can see links before reply

آریایی از اپرای توراندخت از پوچینی...وای که چقدر زیباست.

You can see links before reply


آریای محشری از آرایشگر شهر سویل...واقعا مهارت کاترین شنیدنیه در این آریا

You can see links before reply

آریای زیبایی از کارمن...وای جه اجرایی!

You can see links before reply

آریای دیگری از کارمن... عاشقشممممممم

You can see links before reply

اینم معروف ترین دوئت لاتراویتا که بارها و بارها شنیدید. ببینید کاترین جنکینز و رولاندو ویلازون چه می کنند! معرکه است!

You can see links before reply



اوووووووووووووف...خیلی خسته شدمممممممم...انشالله استفاده کرده باشید.تا زود زود.بر می گردممممممممم (اینم به سبک سنجد ههههههههه)...رام رام.

lakshemi
Thursday 8 August 2013, 02:04 PM
سلام بر عزیزان خودم... دیدین برگشتمممممممممممممم...هههه هه پیشاپیش بگم این پست رو خیلی خیلی دوست دارم(هر دفعه همینو می گم!) ... کلا هرچیزی که سر سوزنی به اپرا مربوط باشه محبوب منه... خصوصا خوانندگانش... امروزم دو تا خواننده ی فوق العاده رو بهتون معرفی می کنم که عاشق جفتشونم.

You can see links before reply


مارینا پوپلاوسکی


یکی از بهترین سوپرانوهای امروز اپراست. پوپلاوسکی روسی 36 ساله،یک سوپرانوی دراماتیک است که کارهای وزین، سنگین و اکثرا تراژدی های غمگین را بازی می کند. برخلاف سایر سوپرانو ها که عاشق موزارت خواندن هستند، ، متخصص در خواندن اپراهای وردی و پوچینی است. لاتراویتا، دون کارلوس، ریگولتو از آثار وردی و همچنین لابوهم، توراندخت از شاهکارهای پوچینی بهترین اجراهای مارینا است. ویژگی های بسیار حساسی در مارینا وی را از دیگر سوپرانو ها مثلا آنا نتربکو متمایز کرده است.مارینا بازیگر بسیار بسیار خوبیست. احساساتش فوق العاده قوی است و با جان و دل و نه تصنعی بازی می کند. در حین خواندن قادر به جست و خیز و دویدن و رقص تند هم هست.اشکش در آستینش است. در عین خواند گریه می کند! و صدایش هم ذره ای نمی لرزد!!!سبحان الله!هنجره ی مارینا پوپلاوسکی فوق العاده قوی ، کاردان و ماهر است خصوصا در مقابل بزرگان مثل پلاسیدو دومینگو .


مارینا پوپلافسکی و پلاسیدو دومینگو در ریگولتو اثر وردی

You can see links before reply

ریگولتو

You can see links before reply

اپرای فاوست اثر شارل گونود

You can see links before reply


توراندخت اثر پوچینی

You can see links before reply


دو سه سال پیش تقریبا بهترین اجراهای تاریخ اپرای دون کارلوس به اجرا درآمد. برای این اپرا توری در شهرهای مختلف گذاشته شد.
و مارینا در نقش اول زن حضور یافت. جالب اینجاست که برای این اجراها 3 تنور انتخاب شدند! یعنی به عبارتی 3 نفر برای نقش کارلوس راهی تور شدند. رولاندو ویلازون، روبرتو آلاگنا و جوناس کافمن! هر اجرا را یکی از آن ها انجام می داد ولی مارینا در تمام شب ها ثابت بود و همواره الیزابت دون کارلوس باقی ماند! اجرا در کنار بزرگان این اپرا یک افتخار بزرگ برای او محسوب می شود.

You can see links before reply


به نظر من او بهترین الیزابتی است که این اپرا تا امروز به خود دیده! مارینا یک بازیگر تمام حرفه ای است. از طرفی دلش پیش کارلوس است.از طرفی باید به شاه ابراز علاقه کند و از طرف دیگر از دیدن زجر و عزاب کارلوس هم روزی هزار بار می میرد. چه تنگنایی! الیزابت واقعا در تنگناست. و چقدر مارینا پوپلاوسکی زیبا این نقش سخت را بازی کرده!
در یکی از صحنه ها کارلوس پیش الیزابت می آید که حالا نامادری اوست. با صورت غمباری تعظیم می کند و می خواند که آمده ام از ملکه درخواست کنم با شاه صحبت کنید به من اجازه ی ترک دربار را بدهند. الیزابت خشکش می زند.کارلوس ادامه می دهد: نمی توانم اینجا نفس بکشم. دارم می میرم. هر روز در حال مرگم. نمی توانم بخوابم.حتی در بیداری هم زندگی ام کابوس شده. کابوس. کابوس. کابوس... یک دفعه الیزابت به رسم یک ملکه-نامادری می گوید: ولی پسرم ...کارلوس فریاد می زند:من را اینطوری صدا نکن... همان طوری صدا کن که روز اول صدا کردی...وای خدا...سکوت حاکم می شود...پشت آدم یخ می زند وقتی کارلوس این جمله را می گوید! و چهره ی الیزابت دیدنیست. انگار قلبش در گلویش است. صورت مارینا اینجا چنان رنگ می بازد انگار او واقعا خود الیزابت است... از دیدن زجر کارلوس قلبش ریش ریش می شود. وای هیجان زده شدم! می ترسم همه ی جزء به جزء اپرا را برایتان تعریف کنم!!!!ههههههههههههه



چند شاهکار از مارینا پوپلاوسکی:


آریای معروف لاتراویتا...خیلی زیباست.عاشقشمممممممممم


You can see links before reply


دوئتی بسیار زیبا و عاشقانه از دون کارلوس... با اجرای مارینا پوپلاوسکی و رولاندو ویلازون...محشرهههههههههه.


You can see links before reply


آریای دیگری از دون کارلوس... الیزابت محزون و غمناک آواز سر می دهد...خیلی زیباست...


You can see links before reply

آریای غمگین دیگر الیزابت با صدای مارینا


You can see links before reply

و اما... بهترین اجرای اپرای دون کارلوس با شرکت مارینا پوپلاوسکی و روبرتو آلاگنا است. با او هم آشنا شوید.

You can see links before reply



روبرتو آلاگنا


You can see links before reply

آلاگنا یکی از تنورهای تحسین برانگیز جهان و از 5 تنور برتر این دهه است...رعدآسا،رومانتیک، بااحساس، پرقدرت و فوق العاده کاربلد... روبرتو آلاگنا تنور 50 ساله ی فرانسوی،از کودکی تحت تعلیم موسیقی قرار گرفت و خیلی زود خودش را در آواز نشان داد. در مسابقات پاواراتی شرکت می کرد و اکثرا برنده می شد. همین مسابقات کم کم او را معروف کرد.اما شاید اولین باری که آلاگنا درست و حسابی دیده شد سال 1994 و هنگامی بود که در اپرای رومئو و ژولیت دعوت شد تا در نقش رومئو در کنار یکی از اساتید سوپرانو ، "لئونتینا وادوآ" ایفای نقش کند. آن موقع خانوم وادوآ سوپرانوی بزرگی بود اما قبول کرد که در مقابل یک تازه کار که البته بعدا فهمید یک استاد به تمام معناست، بازی کند.

You can see links before reply

این اولین قدم بزرگ روبرتو در کارش بود. نقش رومئو با گوشت و خونش عجین شد... وای که چه اجرایی بود. من این یکی رو هم دیدم. بازی محشر و صدایی بی نظیر ...بعد از آن هم در اپرای معروف دونیزتی"لوچیا دی لامر مور "در کنار استاد ناتالی دسائی هموطنش بازی کرد که بی نظیر بود.


You can see links before reply

آلاگنا بیش از بیست سال سابقه ی حرفه ای اپرا دارد. بسیار خوش اخلاق، سنگین و موقر و مهربان و قدرشناس با طرفدارانش است و یکی از چهره های برتر امروز اپرای فرانسه است.او تقریبا در بهترین نقش های تنور دراماتیک حضور یافته ولی نقش کمدی بازی نکرده. مانند پوپلاوسکی عاشق تراژدی ها و نقش های قهرمانی احساسی و غمگین است. دون کارلوس،لاتراویتا،آیدا اپراهای بزرگ وردی... لابوهم(پوچینی)،رومئو و ژولیت(شارل گونود)،لوچیا دی لامرمور(دونیزنی )،کارمن(بیژت)،دلقک(لئونکاوا لا ) و ... آثار بسیار بسیار فاخری است که آلاگنا افتخار بازی در آن ها را داشته. روبرتو آلاگنا بعد از پاواراتی ، تنها تنور اپراییست که مجسمه اش در موزه ی مادام توسو ساخته شده! این در نوع خود تکرار نشدنی و خیلی افتخار آمیز است!

You can see links before reply

You can see links before reply


اپرای آیدا اثر وردی... آلاگنا در نقش رادامس

You can see links before reply

مادام پروانه...آلاگنا در نقش پینکرتون

You can see links before reply

پرده ی آخر کارمن... روبرتو آلاگنا و الینا گرانکا ...دون خوزه با چاقو کارمن را می کشد... اجرای معرکه ی روبرتو دیدنیست.

You can see links before reply

دریافت نشان افتخار از نیکولا ساراکوزی، ریاست جمهوری فرانسه

You can see links before reply

همسر اول آلاگنا در 1992 در اثر سرطان خیلی زود فوت کرد. روبرتو برای بار دوم در 1996 با آنجلا جورجیو سوپرانوی رومانیایی ازدواج کرد. آن دو چندین کنسرت و اپرا از جمله اپرای لابوهم ،توسکا و کارمن را در کنار هم اجرا کردند . هم زندگی کاری و هم زندگی خصوصی بی نهایت موفقی را با هم تجربه کردند. ولی به نظر می رسد بعد از 18-19 سال زندگی زناشویی طلایی، قصد جدایی از هم را دارند.

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

روبرتو آلاگنا در فرانسه بی نهایت مشهور و محترم است ولی بدشانسی ای که خوانندگان اپرای فرانسوی دارند این است که ایتالیایی ها آن ها را دوست ندارند!!!! هرچقدر هم که عالی باشند مردم ایتالیا به آنان روی خوش نشان نمی دهند. بنابراین اکثر خوانندگان فرانسوی همیشه شهرتشان اندازه ی کشور خودشان است و تا ابد همان جا خواهند ماند. دلیل این که آلاگنا برخلاف ویلازون، بوچلی یا همین مارینا پوپلاوسکی خیلی کمتر از لیاقتش موفقیت های جهانی پیدا کرد و با بزرگان جهان کار نکرد هم همین است. تازه!!!! آلاگنا نصف ژنش ایتالیاییست و یک دورگه ی فرانسوی - ایتالیایی محسوب می شود! و عاشق ایتالیاست. خیلی زیاد به ایتالیا سفر می کند و کنسرت می دهد. اما در کل فرانسوی ها مورد کم لطفی ایتالیایی ها هستند! یکی از بدی های اپرا هم همین است! اپرا از 3 قرن پیش تا کنون همچنان منحصر به آلمان، ایتالیا و انگلستان(آمریکا) است. باید بگویم در مورد بی مهری به خوانندگان اپرای فرانسوی، اپرا بی لیاقت است! چون این گنجینه ها شاید فقط یک بار متولد شوند. ! خوانندگان ایتالیایی ، آمریکایی ، آلمانی ، اسپانیایی و روس خیلی راحت به صحنه های جهانی راه می یابند و دنیا برایشان آغوش باز می کند! آندره آ بوچلی، سیسیلیا بارتولی، مونسترات کاباله، آنا نتربکو، پاواراتی، دومینگو، خوزه کارراس، ویلازون و غیره و غیره هیچکدام فرانسوی نیستند! برای همین هم بی اندازه مشهورند و با اسم های بزرگ کار می کنند ولی این شانس برای ناتالی دسائی سوپرانوئئ که دنیا دیگر نظیر وی را نخواهد دید، هرگز فراهم نشد! او هرگز به دوئت با بوچلی دعوت نشد! هرگز با پاواراتی کار نکرد... هرگز با دومینگو یا همین آنا نتربکوی خودمان روی صحنه نرفت! این یک جنایت است! جنایتی که روبرتو آلاگنا، تنور بی همتای فرانسوی هم از زخمش مجروح است. چند وقت پیش او داشت اپرای آیدا را در میلان ایتالیا می خواند که مردم شروع به هو کردن او کردند او هم کار جانانه ای کرد و صحنه ی اپرا را ترک کرد.... ههههههههههههه با این حال آلاگنا عاشق ایتالیاست و خواندن در ایتالیا را دوست دارد.
خلاصه این که آش کشک خاله های ایتالیایی است که به زور فرانسوی ها باید بخورند و البته طعم تلخ دردناکی هم دارد!ههههههههه

You can see links before reply

اما خب من که ایتالیایی نیستم! ههههههه به عنوان یک ایرانی و شاید هم یک نمه هندی دارم این تاپیکو می نویسم! هههههههه پس با شجاعت توانایی های آلاگنا را ستایش می کنم. آلاگنا بی نظیر است.هرکس که ذره ای اپرا را بفهمد می تواند تشخیص دهد که چقدر او با تکنیک،علمی،ظریف و پرقدرت می خواند. تنورهایی مثل او خیلی نادرند.

شاهکارهایی از روبرتو آلاگنا که البته به سختی به این تعداد رضایت دادم. انقدر کارای روبرتو قشنگن!ولی من از آرشیوم بهترینا رو انتخاب کردم. حتما بشنوید:



You can see links before reply


دوئتی از دون کارلوس با صدای روبرتو آلاگنا و مارینا پوپلاوسکی...وای خدا باید روبرتو را در نقش کارلوس ببینید وای که چه بازی ای می کرد! فرانسوی ها واقعا بازیگری را در خون خود دارند! درست مثل دسائی! وای که روبرتو چه فریادهای سوزناکی می کشد. انگار خودش کارلوس است و پدرش عشقش را جلوی چشمانش از او دزدیده. او خودش را روی صحنه به در و دیوار می کوباند، روی زمین می انداخت، اشک می ریخت. فریاد می کشید...و در عین همه ی این ها سوزناک و رعدآسا می خواند!!!! او بی شک بهترین کارلوس تاریخ است!


You can see links before reply


در این آریا او آن چنان زجر آور و دردناک فریاد می زند: نمی تونه واقعیت داشته باشه...و هی تکرار می کنه و حتی از عصبانیت می خواد الیزابت رو بزنه...عجب بازی سختی داشته روبرتو...و چه صدایی که عمرا کم نمیاره. الحق که مارینا پوپلاوسکی حرفه ای واقعا زوج مناسبی برای روبرتو در این اپراست. واقعا به سبک خود فرانسوی ها باید یک براووی بلند نثار آلاگنا کرد.او یکتاست.



آریای معروف اپرای ریگولتو اثر وردی....روبرتو محشر و جانانه اجرا کرده ...عاشقشممممممممم


You can see links before reply



دوئت معروف لاتراویتا اثر وردی...وای روبرتو اعجوبه است...لرزش و زینت های صدایی رو حال می کنین؟به به.!


You can see links before reply


یه آریای محشر از اپرایی از دونیزنی به نام اکسیر عشق!!! یه آؤیای رومانتیک بی اندازه لطیف...بهترین هدیه برای یک گوش سختگیر! صدای زیبای روبرتو...عاشقشممممممم


You can see links before reply


آریای زیبای رادامس در آیدا... نقش رادامس رو آلاگنا فوق العاده بازی کرد...این آریا محشره...



You can see links before reply


رومئو و ژولیت...واااااااااااای...دوئ ت "فرشته ی عزیز دل!"...معروف ترین دوئت این اپرا... این همون اجرای سال 94 با بازی آلاگنا و خانوم وادوآ است... عاشقشممممم. قشنگیش حد و مرز نداره...چه صداهایی...عین خواب و رویاست...


You can see links before reply


و در انتها دو تا دوئت از خوانندگان هموطن!!!! ناتالی دسائئ در نقش لوچیا و روبرتو آلاگنا در نقش ادگارو در اپرای "لوچیا دی لامرمور" اثر دونیزتی.. این دوئت ها محشرن. صداهای کاملا فرانسوی و لطیف...به به...


You can see links before reply

You can see links before reply


واااااااای خدا...
اگر یانی با مارینا پوپلاوسکی و روبرتو آلاگنا همکاری بکنه من از خوشحالی خودمو می کشـــــــــــــــــــــم !!!!! ههههههههه یعنی می شه؟؟؟ چه کسی بهتر و لایق تر از روبرتو و مارینا؟!

خب امیدوارم لذت برده باشید...تا بعد. رام راممممممممممم.آخر هفته ی خوبی داشته باشین.

lakshemi
Thursday 22 August 2013, 10:24 PM
سلامممممممممممم بر اهالی اپرا دوست... اولین پست اپرایی ام رو با فن لب تاب جدیدم حضور شما تقدیم می کنم!ههههههههه دوران رنج و مشقت من ظاهرا تموم شد! حدود 4 ماه آزگاااااااار ... هیییییییییییی ولی بالاخره فن تعویض شد!خداروشکر. سخن رو کوتاه کنم. با معرفی دو سوپرانوی عالی تاپیک رو پی می گیریم.


You can see links before reply


آنجلا جورجیو

خب محض خاطر روبرتو آلاگنای عزیزم هم که شده باید همسر او رو بشناسید! جورجیو یکی از سوپرانوهای لیریک و دراماتیک مطرح اپرای امروز است. وی در مدرسه ی موسیقی بخارست تعلیم آواز تخصصی دید و به دلیل مهارت او که در آن زمان دختر جوانی بود خیلی زود نقش های اپرایی به او پیشنهاد شدند.اولین نقشی که او تصاحب کرد نقش معروف می می در اپرای لابوهم اثر پوچینی بود. او یک سوپرانوی لیریک و دراماتیک بسیار موفق است که ارکسترهای مهم و گرانقیمتی را به خدمت می گیرد و از معدود خوانندگان اپراییست که در آسیا نیز بسیار برنامه اجرا می کند.

You can see links before reply

عارضم خدمت شما که آنجلا جورجیوی 48 ساله ، یکی از با نفوذ ترین و محبوب ترین نام های اپرای امروز است که به واسطه ی کار با اکثر تنورهای شهیر جهان معروف تر هم شد.از پاواراتی گرفته تا بوچلی، کاره راس،رولاندو ویلازون و حتی همین همسرش روبرتو آلاگنا.

You can see links before reply

You can see links before reply


آنجلا جورجیو تا این لحظه همسر روبرتو آلاگنا است. در چند سال اخیر این دو در چند سال اخیر چند بار اسما و رسما از هم جدا شدند. اما باز هم به سوی هم برگشتند و در مصاحبه ها از علاقه ی مشترک به هم گفتند. حتی پارسال آنجلا در کنسرتش گفت که می خواهد چند دقیقه ای فقط برای همسرش بخواند!!! ولی چند ماه پیش در مصاحبه ای آنجلا اعلام کرد که بالاخره او و روبرتو برای طلاق توافق کرده اند! ولی من مطمئنم که آنجلا و روبرتو نمی توانند از هم جدا شوند! آن دو روزگارانی با هم گذرانده اند! غیر از سال ها زندگی مشترک ، آنان ده ها اپرا در کنار هم بازی کرده و لااقل دویست کنسرت با هم اجرا کرده اند. اکثر پیروزی های شغلی آن ها با هم است. البته ناگفته نماند که آلاگنا در کل خواننده ی خیلی خیلی بهتری از جورجیو است ولی همیشه در تمام کنسرت هایش از همسرش تقدیر و تعریف کرده .به نظر من آخرش هم آشتی می کنند و با هم خوب می شن.ههههههههههه

You can see links before reply


چند کار بسیار زیبا از آنجلا جورجیو :

دوئت زیبای لاتراویتا ... با صدای زیبای زوج اپرایی آنجلا جورجیو و روبرتو آلاگنا

You can see links before reply


آریایی از لابوهم
You can see links before reply


مادام پروانه... آریای محزون و دردناک چوچوسان...واقعا زیباست.عاشقشم

You can see links before reply


آریایی از دلقک....بی نظییییییر

You can see links before reply


آریایی از نورما...آریای معروف کاستا دیوا که قبلا هم شنیدید.محشرهههههههه

You can see links before reply


You can see links before reply


سوومی جو

سوومی جو یک سوپرانوی کولوراتورای محشر است. او اصالتا اهل کره ی جنوبی است. مادر سوومی یک خواننده و پیانیست ساده بود که به دختر خردسالش موسیقی آموخت. سوومی از 4-5 سالگی با پیانو و آواز عجین شد و روزانه ساعت ها پشت پیانو می نشست و می زد و می خواند. بالاخره او وارد مدرسه ی موسیقی شد و دیپلم موسیقی گرفت. او خدای استعداد بود ، بنابراین به سرعت ترقی کرد و اسمش همه جا پیچید. خیلی زود سوومی یک سوپرانوی کولوراتورای موفق شد. یادآوری می کنم که سوپرانوی کولوراتورا سوپرانویی است که آریاهای کمدی و سریع می خوانند. او تقریبا تمام اپراهای برتر و شاهکار تاریخ را خوانده است. قدرت و چابکی صدای سوومی فوق العاده است. بی نظیر است! او متخصص در خواندن موزارت و روسینی است اما در خواندن اپراهای دراماتیک هم ید طولایی دارد. دون ژوان، مادام پروانه،توراندخت،لابوهم،لا کمه ، لوچیا دی لامرمور و ... نیز اپراهای دراماتیکی است که سوومی خیلی خوب آن ها را اجرا کرده است.

You can see links before reply

جو که اکنون 50 سال دارد هنوز ازدواج نکرده! اما اعتقاد دارد که اگر زندگی دومی می داشت قطعا ازدواج می کرد و یک زن زندگی می شد! ههههههههه او افتخارات بسیاری در کارنامه اش دارد. کار با اساتیدی چون پلاسیدو دومینگو ، آندره آ بوچلی، سیسیلیا بارتولی و به خصوص دیمیتری وروستوفسکی باریتون-باس مشهور روس شهرت و اعتبار زیادی برای سوومی جو رقم زد.

You can see links before reply

سوومی و سیسیلیا

You can see links before reply


سوومی و دیمیتری کنسرت های بسیار زیادی با هم اجرا کرده اند . وروستوفسکی خودش یکی از اساتید اپراست و با همه کسی کنسرت نمی دهد! وقتی خواننده ی قَدَری مثل او بر دست سوومی بوسه می زند دیگه تا تهشو بخونید که سوومی جو چه مرتبه ای دارد!

You can see links before reply

You can see links before reply

خب چند تا از بهترین کارهای سوومی جو رو بشنوید:


آریای زیبا و بی نهایت سخت "آهنگ زنگ" از اپرای لاکمه از لئو دلیبس...بسیار بسیار زیباست. مهارت سوومی ستودنیه!


You can see links before reply


آریای زیبای "دپوس لی جور" آریای بسیار معروف اپرای لوئیز که قبلا شنیدید. واقعا زیباست.عاشقشممممممممم

You can see links before reply


یک دوئت بسیار بسیار زیبا از اپرای نورما اثر بلّینی... دوئت فوق العاده ی سوومی جو با سیسیلیا بارتولی عسل...محشرهههههههههه

You can see links before reply


آریای ملکه ی شب اپرای فلوت سحر آمیز! قبلا که گفته بودم پاشنه آشیل خیلی از سوپرانوها همین آریاست. چون ریتم آهنگ در قسمت چه چه آریا از دستشون در می ره و ناخودآگاه تند تر یا یواش تر می خونند. ولی در اجرای سوومی این اتفاق نیوفتاده. با اینکه اکثر سوپرانو های کولوراتورا چون هیجانی اند ریتم این آریا رو از دست می دن ولی اجرای سوومی خیلیییییی زیباست. مهارت سوومی اینجاست که حقیقتا معلوم می شه.محشرهههههههههه

You can see links before reply


دوئتی با دیمیتری وروستوفسکی از "آرایشگر شهر سویل"اثر روسینی! هههههههه لذت محض! یه آریای شاد و بی اندازه تند و سخت...عالیه...

You can see links before reply

دوئت دیگری با دیمیتری وروستوفسکی از اپرای "بیوه ی خوشحال"...همون آریای رومانتیک مشهور این اپرا... زیباییش حدی نداره...اجراها عالیه...عاشقشممممممم

You can see links before reply


خب به نظر من هم سوومی جو و هم آنجلا جورجیو می تونن کاندید های یانی برای آلبومش باشن. البته اگه من جای یانی بودم از سوومی استفاده می کردم چون مهارت های بیشتری داره....خب شب همگی خوش...جمعه ی خوشی داشته باشین. رام رام.

lakshemi
Monday 9 September 2013, 03:55 PM
سلام. عصرتون به خیر...دلم خیلی می گیره وقتی می بینم همچین هنری(اپرا) بدون استقبال و خواننده است... حیف! گاهی از کار خیلی از شما همسن و سالام خنده ام می گیره که فکر می کنن موسیقی فقط دوپس دوپس یا فوق فوقش آهنگای پاپ و راک امروزیه! چه می دونم؟ در اون حد نیستم که برای کسی خط و مشی تعیین کنم! فقط ، ای کاش می دونستید که چه چیزی رو از کف دادید! شاید فقط من می دونم! ... بگذریم... به دلیل مشکلات شخصی،اجتماعی و کمی بیماری که هنوز هیچیک حل نشدن مدتی تاخیر داشتم.البته بر خلاف میلم. راستش گاهی غم اجازه نمی ده هیچ حرکتی بکنید! شما رو بی اختیار ساعت ها گوشه ای می شونه ، بی هیچ کلام و عملی.و وضع من در چند هفته ی اخیر و حال حاضر همینه! اگه بخوام احوالاتمو به زبان اپرا ترجمه کنم، احساس چوچوسانی یا بدتر از اون احساس لوچیایی دارم ... ههههههه البته به احتمال زیاد نمی دونید احساس لوچیایی یا چوچوسانی چیه؟ ولی خب خودم که می دونم! خلاصه که خیلی خسته ام. خیلی زیاد...حتی بیشتر از چوچوسان و لوچیا ... ولی اینجا رو رها نمی کنم.بریم ببینیم پست این هفته چیه:



You can see links before reply

دیانا دامرا (دامرائو) ... سوپرانوی تحسین برانگیز آلمانیست.. دامرا دانش آموخته ی مدرسه ی موسیقی وورتسبورگ آلمان است و بعد از فارغ التحصیلی در رشته ی آواز، از کنسرتواری این شهر دعوت به کار شد. چند سالی به همین منوال کار کرد تا اینکه ناگهان از طرف بزرگترین سالن نمایش اپرای جهان واقع در آمریکا ، یعنی سالن اپرای متروپولیتن دعوت شد که روی صحنه برود! و این یک جهش عالی برای دیانا بود.او هم مثل خیلی از اساتید اپرا شهرتش را مدیون اجرا در متروپولیتن است.

You can see links before reply


او یک سوپرانوی کولوراتورا است که در زمینه ی خواندن اپراهای بوفا (کمدی) مثل آثار موزارت و روسینی تخصص دارد.


دامرا در عروسی فیگارو ، در نقش سوزانا

You can see links before reply

دامرا در لاتراویتا در نقش ویولتا

You can see links before reply

دامرا در آرایشگر شهر سویل در نقش روزینا

You can see links before reply

دامرا در کنار رولاندو ویلازون

You can see links before reply

اما اپرا های جدی(اپرا سریا) هم زیاد بازی کرده. مثل لاتراویتا، دون ژوان،لوچیا دی لامرمور و ..اما یکی از کارهای شاخص و پر سر و صدای سال های اخیرش فلوت سحر آمیز و نقش " ملکه ی شب " است!

You can see links before reply

او برجسته ترین و معروف ترین ملکه ی شب است. این کاراکتر را خیلی خوب می شناسد. یک زن پلید با قدرت های جادویی ! صدایی خارج از تصور و بازی بسیار زیبا باعث شد که ملکه ی شب مهم ترین نقش او شود.اگر شما نام ملکه ی شب را سرچ کنید اولین عکس های ظاهر شده عکس های اجرای دیاناست. با ظاهر ترسناک و قدرتمندش! هههههههههه
دامرا که اکنون 40 سال دارد یکی از صاحب نام ترین سوپرانوهای فعلی جهان است که جوایز زیادی از جشنواره های موسیقی آلمان و اروپا برای آلبوم ها و نقش های اپرایی اش کسب کرده است.او با یک باریتون-باس ازدواج کرد و یکی از زوج های اپرایی را ساخت. به نظر من او هیچ نقطه ضعفی ندارد. هیچی! واقعا استثناییه. فکرشو بکنید که یانی در آلبوم جدیدش از او استفاده کنه! عجب حظیییییی ببرم مننننننن ...ههههههههههه

چند شاهکار از دیانا دامرا

آریای ملکه ی شب از اپرای فلوت سحرآمیز. خدا می دونه دیوانه ی این آریام! ههههه دیانا شاید بهترین ملکه ی شب این سال های اخیر بوده. با یک گریم عالی و صدایی بسیار زیبا و اجرایی تکنیکی که در اوج ها عمرا کم نمی آورد. ریتم از دستش در نمی رود و به بیان درست تر، سوار بر آهنگ و چیره بر اوست! اوج مهارت یک سوپرانو کولوراتورا همینه! من که لال شدم و هیچ حرفی نمی تونم بزنم! کلامی برای مهارت دیانا نمی شناسم!بشنوید و بگید هیپ هیپ دیانا!

You can see links before reply


آریای صدای زنگ...آریای سخت اپرای لاکمه. بی نظیره

You can see links before reply


آریای صحنه ی دیوانگی از اپرای لوچیا دی لامرمور...محشرهههههههاین آریا اگه یادتون باشه صحنه ی قتل داماده...بسیار قشنگه.

You can see links before reply


دوئتی در "آرایشگر شهر سویل"...دوئت روزینا و کنت.

You can see links before reply





جوناس کافمن

You can see links before reply

شاید خیلی ها حرفم را قبول نداشته باشند اما گاهی در نت های لگاتویی (کش دار- در خوانندگی کشیدن صدا ) که کافمن سر می زند رد پایی از هنجره ی طلایی پاواراتی فقید وجود دارد! کافمن به عمد یا نه، خیلی شبیه پاواراتی می خواند! خب، کدام تنور است که دلش نخواهد شبیه پاوارتی بخواند؟؟؟؟؟؟؟؟ خصوصا او در آریاهای غم انگیز واقعا گریه دار می خواند درست شبیه همان حزنی که پاواراتی در صدایش نشان می داد.
اوخ! یادم رفت ایشان رو معرفی کنم! جوناس (یا یوناس همون یونس خودمون به آلمانی)کافمن یکی از تنور های جوان دراماتیک و لیریک پر قدرت این عصر است که با اجراهای عالی اش در این سال های اخیر، الی الخصوص در نقش های دون خوزه در کارمن و کارلوس در اپرای دون کارلوس بسیار بسیار معروف شده.

You can see links before reply

کشتن کارمن

You can see links before reply

او در تور اخیر این اپرا به همراه رولاندو ویلازون،روبرتو آلاگنا و مارینا پوپلافسکی افتخاراتی آفرید. همانطور که قبلا گفتم(اگر نو به نو تاپیک را پی بگیرید)، ویلازون،آلاگنا و کافمن 3 تنور برجسته بودند که در این تور هر شب یکی از آنان به جای کارلوس مقابل مارینا پوپلاوسکی بازی کرد. آریاهای غمگین دل ریش کن کافمن در نقش کارلوس واقعا اشک سنگ رو هم در میاره...الهی...

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply


کافمن 44 ساله ، در مونیخ آلمان متولد شد. از هشت سالگی آموزش پیانو را شروع کرد و سپس به گروه کر مدرسه ملحق شد. از آنجا که او عاشق خوانندگی بود به دانشگاه موسیقی و هنر آلمان رفت و از آنجا فارغ التحصیل شد. بلافاصله فعالیت هایش را در جهت پیدا کردن شغلی در دنیای اپرا شروع کرد و به خاطر توانایی هایش توانست زود نامی برای خود کسب کند. ... کافمن هم با یک سوپرانو ازدواج کرد که البته به شهرت خودش نیست. ولی او هم مثل دامرا یک زوج اپرایی ساخت. او بی شمار اپرا بازی کرده و واقعا پرکار و پر انرژیست. از آن تنور های به درد بخور است چون قدرت اجرای هر نقشی با هر قالبی را دارد. از اپرا بوفا مثل "زن ها همه همینطورند" و" آدم ربایی در حرمسرا "موزارت بگیرید تا کارمن اثر بیژت و به خصوص فاوِست اثر گونود که مجددا در کنار پوپلاوسکی روی صحنه رفت.

You can see links before reply

او در نقفش فاوست الحق درخشید.شاید کمتر تنوری در نقش فاوست این قدر درخشیده باشد چون فاوست نقش خاصی است. همانطور که یادتان هست، فاوست روحش را به شیطان فروخته است و در ازایش لذت های دنیوی را از او طلب می کند. پس از این حیث خیلی چندش آور است. هرچند در انتهای اپرا کم کم دلتان برایش می سوزد ولی کافمن طوری نقش را بازی کرده (خصوصا در صحنه هایی که می خواد مارگاریتا را به چنگ بیاورد) که کاملا در این نقش و پلیدی توام با سفاهتش غرق شوید. او خیلی خوب گول شیطان را می خورد!!!!! هههههه

You can see links before reply

خب! کافمن می تونه یه گزینه ی عالی برای یانی و آلبوم جدیدش باشه.من که مشتاقممممممممم.


چند شاهکار کافمن

You can see links before reply

دوئتی از فاوست! ... بی نظیر است! فاوست با یک دسته گل و اندکی چرب زبانی مارگاریتا را نرم می کند اما وقتی ناغافل بر گونه ی دخترک بوسه می زند مارگاریتا ترسیده و فرار می کند چون عفیف و نجیب است و فاوست را به خاطر کارش سرزنش می کند. فاوست هم که می ترسد مارگاریتا از کف برود، مدام با هول و هراس از عشق او می خواند.اجرای کافمن و پوپلاوسکی خیلی زیباست.واقعا زیبا

You can see links before reply


آریای غمگینی از کارمن.... کافمن عالیست.

You can see links before reply

آریایی از دلقک! خیلی زیباست.


You can see links before reply

آریای دیگری از فاوست...خیلی این آریا زیباست.

You can see links before reply

و دوئت معروف لاتراویتا با ناتالی دسائی عزیزم.عالیه.


You can see links before reply

You can see links before reply

تا بعد... رام رام.خوش رهونا.

maryaam2
Wednesday 11 September 2013, 12:24 PM
ممنون لاکشمی جان از این همه اطلاعات مفید و جالبتون که اینجا نوشتی اما متاسفانه هیچ کدوم از لینک های اهنگها را نمیشه دانلود کرد! وارد اون سایت میشه ولی لینکی برای دانلود نیست!!! کاش یه راه حلی بهم بگین خییییییییلی دوست دارم این آهنگارو بشنوم!

lakshemi
Wednesday 11 September 2013, 08:17 PM
ممنون لاکشمی جان از این همه اطلاعات مفید و جالبتون که اینجا نوشتی اما متاسفانه هیچ کدوم از لینک های اهنگها را نمیشه دانلود کرد! وارد اون سایت میشه ولی لینکی برای دانلود نیست!!! کاش یه راه حلی بهم بگین خییییییییلی دوست دارم این آهنگارو بشنوم!


سلام دوست خوبم... خواهش می کنم.خوشحالم که خوشت اومد عزیزم.
والله ... متاسفانه عملا چیزی تحت عنوان "آپلود دائمی" در ایران وجود ندارد! اگر هم باشه فقط می تونه 1 فایل رو آپلود کنه مثل پیکوفایل یا همین نت آهنگ... و سایت هایی که چند فایل رو همزمان آپلود می کنند چند صباحی بعد، یا ***** شده و یا غیرفعال می شوند...به این دلایل زحمت و رنج و ناراحتیش مال کاربران بدبخت و شور اقباله! لینک های 4-5 صفحه ی نخست از بین رفتند ولی از اپرای لاکمه تا به آخر لینک ها کاملا سالم هستن. من خودمم خیلی از این جریان ناراحتم. اگر این همه مشغله بهم اجازه بده تمام آهنگ ها رو در یک فایل زیپ به زودی اینجا می ذارم! ولی خب نیست که از این تاپیک خیلییییییییییی استقبال می شه و کلیییییییییی خواننده داره! بنابراین منم دلگرم نمی شم و حوصله ام نمی کشه. اکثرا در نت آهنگ به این مشکل بر نخوردند ولی من چون حجم آپلودم زیاده و تعدادش بالاست همیشه این مشکل رو دارم حتی پیکوفایل هم به درد من نمی خوره. انشالله مدیران نت آهنگ یه فکری برای این مشکل بکنند و تعداد فایل های آپلودی رو بالا ببرند. به هرحال لطف کردی عزیزم. اگر تقاضا ها زیاد باشه تمام آهنگ های تاپیک رو از اول تا آخر رو براتون زیپ می کنم.ببینیم چی می شه.خوش رهونا موشی.

lakshemi
Monday 14 October 2013, 09:18 PM
سلامممممممممم.
وای که چقدر دلتنگ اینجا بودم.این مدتی که اینجا نبودم هر از گاهی به فکرش می افتادم. چون مثل سابق احساس چوچوسانی شدید دردناکی بر من غالب بود. نمی خوام خیلی ناله ی غم سر بدم چرا که گوش شنوایی هم نیست! پس بحث رو ادامه می دم.
تصمیم دارم خوانندگان بیشتری رو معرفی کنم. امروز روز شانس مردان است! چون خوانندگان آقا رو براتون معرفی می کنم! لاکشمی معمولا زیاد به آقایون میدان نمی ده، هر ده هزار سال، یک بار همچین اتفاقی میوفته! هههههههه ولی من اومدم با یه عالمه خواننده ی باریتون و باس!
اما ... برای اینکه خوانندگان مد نظر منو بشناسید لازم است حتما پیش از آن با اپرای دون جوآنی اثر فاخر موزارت آشنا شوید. این اپرا فوق العاده است. یک اپرا سریای بی نظیر که لیبرتوی آن بر مبنای افسانه ی دون جوآنی ، اشرافزاده ی اسپانیایی سروده شده است. این اپرا مجال یکه تازی و جولان دادن باریتون ها یا باس هاست! اگر در تمامی اپراهای دیگر جهان ، خوانندگان باریتون-باس عقده ای شده اند، در عوض در دون جوآنی حسابی دلی از عزا در آورده و قدر تمام عمرشان خوانده اند! ههههههههه چرا؟ چون در اپرای دون جوآنی دو نقش اول و دوم داستان هر دو باریتون-باس هستند. هم دون جوآنی و هم خدمتکارش لیپورِلّو ... و از آن گذشته نقش مجسمه ی فرمانده هم باس است! فقط دونا آنا و دونا الویرا سوپرانو هستند و بس! 3 باریتون-باس در یک اپرا خیلی کم اتفاق می افتد! البته موزارت از این صدا خیلی خوب و زیاد بهره می برد. در عروسی فیگارو- فلوت سحرآمیز-آدم ربایی از حرمسرا و ... اکثرا از 2 باریتون-باس استفاده کرد ولی دون جوآنی از نظر تعداد باریتون ها شاید رکورد دار کل عالم اپرا باشد! به همین دلیل پیشنهاد من حقیر به شما این است که اگر چنانچه روزی میلتان کشید که با باریتون-باس ها آشنا شوید ، کافیست اپرای دون جوآنی را گوش دهید و حالشو ببرید! با این توضیحات دون جوآنی یک اپرای متفاوت به لحاظ صدایی است. و همچنین ادای دینی ست به خوانندگان خوش صدا، پر زحمت ولی کم شهرت باریتون-باس.


You can see links before reply


دون جوآنی... (دون لقبي براي اشراف)


اين اپرا واقعا تحسين برانگيز است.بسيار پرشکوه و زيبا که البته داستانش با رومان دون ژوان کاملا متفاوت است...به نظر من اپرای دون جوآنی ، نسخه ی مردانه ی کارمن است! ههههه چون قهرمانان هر دو اپرا ناجنس و هوسباز و بی رحم هستند. و هر دویشان هم خاتمه ی مشابهی دارند. در زمان موزارت، آلويژيا يکي ديگر از خواهرزن هاي او و عشق سابقش اولين بار نقش دونا آنا را در این اپرا خواند.
نام اصلی قهرمان مطابق با افسانه ی حقیقی اسپانیایی ، دون خوآن است. ولی فرانسوی ها به آن، دون ژوان و ایتالیایی ها، دون جوآنی می گویند که چون لیبرتو و زبان اپرا ایتالیاییست پس قهرمان ما در این اپرا دون جوآنی است. او مردی ثروتمند، فاسد و هوس پرستيست که زن هايي که سر راهش قرار مي گيرند را با حقه و نيرنگ و وعده و وعيد به چنگ مي آورد و سپس آن ها را ول کرده و سراغ ديگري مي رود. برگ برنده ی دون جوآنی ، زبان چرب و نرم و شیرین زبانی هایش است.او سال هاست که کارش نيرنگ زدن به زنان بيچاره و ساده و سوء استفاده از احساسات آنان است .لیپورِلّو خدمتکار دون جوآنی نقش مهمی در موفقیت های دون جوآنی دارد. اوست که موقعیت شکارهای جدید را برای اربابش فراهم می کند. از حیله گری کمتر از آقایش نیست! و هر حقه ی کثیفی که دون جوآنی طرح می کند را بی چون و چرا اجرا کرده و راه فریب زنان را برای دون هموار می کند.اما داستان...

You can see links before reply

دوناآنا (دونا لقبي براي زنان اشراف زاده) نامزد یکی از دوستان صمیمی دون جوآنی است! عجبا از این مرد پست که به زن دوست خود هم رحم نمی کند! هههه خلاصه آغاز اپرا دون جوآنی را نشان می دهد که با نقابی به صورت(که اغلب برای شناخته نشدن از آن استفاده می کند )در حال زدن مخ دونا آنا است! دونا آنا به او روی خوش نشان نمی دهد و داد و فریاد راه می اندازد و بازوی دون را نگه داشته ، مانع فرار او می شود. ههههههههه ناگهان پدر دونا آنا که فرمانده ی نظامیست سر می رسد و دعوا راه می اندازد و دون جوآنی را به مبارزه مي طلبد اما به دست او کشته مي شود.دون جوآنی هم فرار می کند. دونا آنا که به دلیل نقاب آن مرد نتوانسته او را بشناسد بعد از پيدا کردن جسد پدرش سوگند مي خورد که قاتل او را به اشد مجازات برساند.

You can see links before reply

از طرفي دونا الويرا نيز زخم خورده ي دست دون جوآنی نامرد است . دون جوآنی چندین بار این زن بیچاره را بازی داده. هربار باعذر و بهانه از او عذر خواسته و او را گول زده ولی مدتی بعد دوباره او را ترک کرده و قلبش را شکسته. بنابراین دونا آنا که غرور و قلب و احساسش را در راه دون جوآنی از دست داده، تشنه ي موقعيتي که از او انتقام بگيرد. دونا آنا و نامزدش دون اُتاويو و دونا الويرا با هم هم پيمان شده تا دخل دون جوآنی را بياورند. آن ها چند بار برای دون نقشه می کشند. یک بار هم دون جوآنی دست آن ها را می خواند و لباسش را با لیپورلّو عوض می کند. (همان نشانه ی همیشگی اپراهای موزارت!) پس نقشه ی خانوم ها غلط از آب در می آید.

You can see links before reply

روزي دون جوآنی با لپورلو خدمتکار خود از گورستان عبور مي کردند که به قبر فرمانده (پدر دونا) آنا بر مي خورند که قبلا دون جوآنی او را کشته بوده. ناگهان مجسمه ي فرمانده به حرف مي آيد و دون بي شرم را به خاطر کارهاي زشتش لعن و نفرين مي کند و او را از سزاي عملش مي ترساند ولي دون جوآنی به او مي خندد و براي فردا شب او را به شام دعوت مي کند!!!هههههههههههه فردا شب آنا،اتاویو و الویرا که تشنه ي کشتن دون بودند به خانه ي دون مي روند و کمين مي کنند. اما در کمال ناباوري ناگهان مجسمه ي فرمانده وارد خانه مي شود و مي گويد شام دعوت دارد!!!

You can see links before reply

همه سر جايشان خشک مي شوند و رنگ از رخشان مي پرد. لیورلّو از وحشت ، خودش را جایی پنهان می کند.
در نهايت کار به قتل دون جوآني نمي رسد چون مجسمه و کلي اشباح همراهش دون جوآنی را به زور به حلقه ي آتش دوزخ مي برند و دون سزاي اين همه پستي اش را مي دهد. البته در بعضی روایات، لیورلّو هم به آتش سقوط می کند چون او هم همان قدر گناهکار است.
اپرا با مرگ دون جوآنی پایان می یابد. همانطور که عرض کردم رومان دون ژوان داستانی متفاوت دارد. دون ژوان در رومان ، توبه می کند و سر به راه می شود که البته من آن داستان را دوست ندارم. به نظرم خیلی لوس و سطحی و بی مزه است! دون جوآنی در اپرا بسیار بسیار جذاب تر است و سرانجامش هم به حقیقت نزدیک تر است. دون جوآنی حقش بود که سزای گناهانش را پس دهد.در اپرا آدم بیشتر حال می کند وقتی دون را در آتش می بیند!هههههههه

You can see links before reply

خب، یکی از بهترین کسانی که نقش دون جوآنی را بازی کرده اول ساموئل رمی باس معروف بین المللی است که پیشتر با ایشان آشنا شدید. پس از رمی بزرگ، دیمیتری وروستوفسکی به نظرم یک دون جوآنی معرکه است. که البته پیشتر با او هم حسابی آشنا شدید . صدای دیمیتری طلایی و محشره!و بازیش افسانه ای! او تا به حال چندین بار این اپرا را بازی کرده و هم در نقش دون جوآنی و هم لیپورلّو ایفای نقش کرده است.همچنین ساموئل رمی هم در نقش دون جوآنی و لیپورلّو بارها ظاهر شده. ساموئل رمی واقعا یکه تاز و بی همتاست. او آنقدر زیبا در این اپرا خوانده که حتی قدرت تعریف کردن از او رو هم ندارم. آریاهای جناب رمی و وروستوفسکی را در این اپرا مجددا براتون می ذارم.


بخش هایی از اپرای دون جوآنی

یک روز دون جوآنی و لیپورلّو از راهی می گذشتند که صدای زنی را می شنوند که در حال نفرین فرستادن به بخت و اقبالش است و از مردی می خواند که او را ترک کرده و قلبش را شکسته . دون جوآنی هم که اساسا شکارهایش را از بین زنان افسرده و تنها انتخاب می کرد ، بنا می کند به خوش و بش و دلداری دادن و چرب زبانی ولی کمی بعد یادش می افتد که این دونا الویرا شکار قبلی خودش است! و آن مردی که الویرا دارد به او ناسزا می گوید هم خودش! ههههههههه بنابراین فلنگ را می بندد و به لیپورلِّو دستور می دهد که برود و به الویرا حقیقت را بگوید و خیال او را راحت کند که دیگر دون جوآنی، بی دون جوآنی. لیپورلّو هم اطاعت کرده و پیش الویرا می رود و می گوید دون جوآنی هر لحظه دلش یک جاست و برای اثبات بی وفایی دون جوآنی کتابی از جیبش در می آورد و فهرست فتوحات عشقی دون جوآنی در هر گوشه ی دنیا را برای الویرا می خواند : 640 خانم در ایتالیا، 231 خانم در آلمان، 100 خانم در فرانسه، 91 خانم در ترکیه و 1003 خانم در اسپانیا!!!! هههههههه از کنتس ها و پرنسس ها تا دختران کارگر و زنان معمولی، چاق،لاغر، بلوند،تیره، بلند،کوتاه ، خلاصه همه رقم زن! هیچ فرقی ندارد، او تمام زن های عالم را دوست دارد! هههههههه این آریای زیبا که لیپورلّو می خواند "بانوی عزیز من " نام دارد اما بیشتر به معروف آریای فهرست معروف است.

You can see links before reply

آریای فهرست با صدای ساموئل رمی! اعجاب انگیییییییییییییز


You can see links before reply


آریای فهرست با صدای دیمیتری وروستوفسکی...خیلیییییی قشنگه! عاشق خوندنشم.


You can see links before reply


دوئت "ما دستان هم را در آغوش می گیریم"! در این آریا دون بی شرم، طبق معمول با کمک لیپورلّو شکار جدیدی انتخاب می کند و در موقعیتی مناسب روی مخ او کار می کند. او "زرلینا" یک دختر ساده لوح کشاورز است. کم کم زرلینا داشت خر ِ دون می شد که ناگهان دونا الویرا سر می رسد و بند و بساط دون را به هم می ریزد و به زرلینا می گوید از دست این حیوان فرار کند.خلاصه دون در این شکار ، ناکام می ماند. این دوئت زیبا را دون جوآنی و زرلینا می خوانند که خیلی مشهور است.

این دوئت رو با صدای وروستوفسکی بشنوید...عاااااااالیه.

You can see links before reply


آریای شامپاین!

دون جوآنی مهمانی و بزن و بکوب خفنی راه انداخته و به لیپورلّو دستور می دهد هر دختری که می بیند را به مهمانی دعوت کند! این آریای کوتاه " تا وقتی که تلو تلو بخورید " نام دارد اما به آریای شامپاین معروف تر است.

آریای شامپاین با صدای ساموئل رمی عزیزم.

You can see links before reply


آریای شامپاین با صدای دیمیتری وروستوفسکی... عالیه.

You can see links before reply


یه آریای فوق العاده برای دختر زیبای پشت پنجره! دون لباس هایش را با لیپورلّو عوض می کند و دستور می دهد که لیپورلّو از بیرون پنجره برای الویرا علامت بفرستد که پایین برود. به محض اینکه الویرا برای دیدن دون قلابی بیرون می رود ، دون واقعی درون خانه می رود تا مخ خدمتکار الویرا را به کار بگیرد! ههههه خلاصه که ماندولین به دست می گیرد و آواز عاشقانه ای سر می دهد. این آریا "بیا پشت پنجره " نام دارد. همانطور که پیشتر هم گفتم،دیمیتری وروستوفسکی حین اجرای همین آریا حدود 15 سال قبل با بازیگر زن همین قسمت که درواقع یک سیاهی لشکر بود ازدواج کرد!!!!!! ههههههههه این یکی آریا رو هم با صدای زیبای دیمیتری وروستوفسکی بشنوید.

You can see links before reply

و در نهایت آخرین آریای اپرا، آریای زنده شدن مجسمه ی فرمانده! مجسمه به خانه ی دون آمده و او را به خاطر کارهای زشتش به درون آتش می برد. صدای باس ابتدای آریا، صدای فرمانده است.فوق العاده است. ببینید موزارت چطور برای این صحنه ی خیلی سخت آهنگ ساخته.یک پایان فوق العاده با شکوه. پیروزی خوبی بر بدی! بدون هیچ نقصی.

You can see links before reply

فردا شب بازم میام که جبران این غیبت طولانی رو کرده باشم.

lakshemi
Tuesday 15 October 2013, 03:51 PM
سلام. طبق قولم امروزم اومدم تا بحثو ادامه بدیم. بحث شیرین دون جوآنی!
حالا که با اپرای دون جوآنی کامل آشنا شدید با چند تن از ستارگان این اپرا آشنا شوید. همونطور که گفتم فعلا در این تاپیک آقایان روی شانس هستند! ههههههه لاکشمی یه عالمه باریتون-باس رو بهتون معرفی خواهد کرد.


براین ترفِل


You can see links before reply


جناب ترفل از خوانندگانیست که حتما باید برایش قیام کنید! بله درست است او یک خواننده ی معمولی نیست. یک باریتون-باس استثناییست. خواننده ای که فرزند یک کشاورز ساده بود و در روستایی واقع در شمال کشور ولز متولد شد. بعدها او به مدرسه ی موسیقی آلمان رفت و چون صدایی خیلی خاص داشت زیر ذره بین معلمان رفت! جالب است بدانید که او و دیمیتری وروستوفسکی هم رشته و همصدای خود، با هم ، همدوره ای بودند! البته دیمیتری همیشه از او جلوتر بود. آن دو با هم در مسابقات جهانی خوانندگی بی بی سی کاردیف 1989 شرکت کردند ولی براین نتوانست دیمیتری را در مسابقات جا بگذارد و مقام دوم را به دست آورد. از همان موقع تا همین حالا این دو باس قدرتمند همیشه در رقابت تنگاتنگ با هم قرار دارند.


You can see links before reply

You can see links before reply

البته وروستوفسکی در مصاحبه ای در مورد براین ترفل می گوید:

من از تحسین کنندگان براین هستم و همیشه از نظر مهارت با او فاصله دارم و همیشه هم در این فاصله خواهم ماند.اما در آن موقع مسابقات، من تا چند دقیقه پیش از اجرای نهایی اصلا فکر نمی کردم اول شوم و به مقام سوم فکر می کردم!!!! با خودم فکر کردم که من حتی پول یک کت و شلوار شیک را هم ندارم و با پول قرضی کت و شلوار خریده بودم! هههههه از طرفی، کنار زدن ترفل یک خواننده ی لوکس ، با صدای کاملا زیبا بی اندازه غیر قابل باور بود! اما وردی من را نجات داد! من با آریایی از دون کارلوس اثر وردی برنده ی مسابقه شدم! البته من و براین رابطه ی خوبی با هم برقرار کردیم.بعدها در عروسی فیگارو با هم همبازی شدیم.براین فوق العاده بود.دیمیتری می خنند و بسیار فروتنانه ادامه می دهد: براین روی صحنه من را خورد، جوید و بیرون تف کرد!!!!!! ههههههه این تعریف هنرمندانه و البته بزرگوارانه ، حاکی از مهارت ترفل از دید دیمیتری وروستوفسکی است!
اوه!!!! وروستوفسکی واقعا شکسته نفس است! واسه همینه که من طرفدارشممممممم ! ههههه به نظر من با در نظر گرفتن جمیع جوانب او خیلی بهتر از ترفل می خواند ولی خب! مردها رو که می شناسید! همیشه برای هم پپسی می گشایند! هههههه بگذریم .


ترفل در نقش شیطان، در اپرای فاوست

You can see links before reply

ترفل در نقش فیگارو

You can see links before reply

ترفل در اپرای "حلقه ی نیبلونگ" اثر واگنر

You can see links before reply


ترفل و دومینگو

You can see links before reply

ترفل و بوچلی

You can see links before reply

ترفل و جوناس کافمن

You can see links before reply


ترفل یک باس بوفو (کمدی) پروفوندوی (جدی) موفق است. آریاهای کمدی و تند را خیلی عالی اجرا می کند اما در اپرا سریاهای زیادی هم درخشیده مثل دون جوآنی،دون کارلوس،فاوِست و ...ترفل 48 ساله ،با اساتیدی چون پلاسیدو دومینگو و ساموئل رمی کار کرده و یکی از باریتون-باس های محشر این روزگار است.از معروف ترین اجراهای براین ترفل باید دون جوآنی را برگزید.چرا؟ چون ترفل بسیار بسیار در این اپرا ماهر است.او هم در نقش دون جوآنی و هم در نقش لیپورلّو چندین بار روی صحنه رفته. او در این اپرا چهره ای منفی و حتی شاید منفور دارد بنابراین یکی از بهترین هاست. دون جوآنی را حتما با صدای قدرتمند و مطمئن براین ترفل بشنوید!




چند شاهکار از براین ترفل:

دوئتی از اپرای صیادان مروارید اثر بیژت.... حدس بزنید با کی؟ دوئت با آندره آ بوچلی! خودتون بشنوید. بسیار زیبا و باکلاسسسس


You can see links before reply

دوئت "ما دستان هم را در آغوش می گیریم" از دون جوآنی. عالیه.


You can see links before reply

آریای فهرست! اجرای محشر ترفل!حتما بشنوید.


You can see links before reply

دوئت عاشقانه ی مشهور اپرای بیوه ی خوشحال. این بارم حدس بزنید با کی؟ دوئت با دیانا دامرائو! وَووووه! فوق العاده است!


You can see links before reply

سخت ترین و خنده دار ترین دوئت اپرای آرایشگر شهر سوبل! این بار حدس لازم نیست! مگه می شه کسی اهل اپرا باشه و صدای سیسیلیا بارتولی رو نشناسه؟؟؟؟ بله این دوئت با سیسیلیا بارتولیه! اجرای طوفانی! ترفل واقعا در برابر سیسیلیا کم میاره! مثل همه! محشرههههههههه

You can see links before reply


ههههههههه حتی اسم عروسی فیگارو هم منو می خندونه! ترفل در نقش خود فیگارو آریای خیلی قشنگی رو می خونه. خیلی دوستش دارم.


You can see links before reply







دبراندو آرکانگلو

You can see links before reply


دبراندو آرکانگلو ، یک باریتون-باس دیگر است که دقیقا الآن که صحبت از دون جوآنی پیش اومد باید معرفیش کنم..4-5 سال پیش من یه بار یک اجرا از دبراندو دیدم و خیلی خوشم اومد.آریایی از هندل بود یا ویوالدی! به خودم گفتم چه صدایی! چه قدرتی! چه اعتماد به نفسی! اما متاسفانه نتونستم اسم خواننده رو در زیر صفحه تشخیص بدم!و خلاصه خیلی حسرت خوردم ! انگار یک گنج باارزش رو گم کرده بودم! تا مدت ها با خودم درگیر بودم و با خودم می گفتم: دختر بی عرضه! حالا نمی شد یه ذره بیشتر دقت می کردی؟! ولی خب دیگه دیر بود. تا اینکه چند ماه پیش داشتم اپرای کارمنو با بازی جوناس کافمن می دیدم که یهو دیدم اسکامیلو ،مرد گاوباز وارد شد و شروع کرد به خوندن اون آریای زیباش!به خودم گفتم چقد این آقا آشناس! من کجا دیدمش؟ یهو دوزاریم افتاد که این، این ، خودشه! همون باریتونه که دنبالش می گشتم! چه شعفی منو فرا گرفت! چون توو آسمونا دنبال دبراندو می گشتم و روو زمین، توو یه اپرا و کنار جوناس کافمن پیداش کردم! ههههههههههه در واقع پیدا کردن دبراندو رو اساسا مدیون جوناس هستم! جوناس جون متشکرم!ههههههههه خلاصه که اون کارمن همیشه در ذهن من خواهد موند (هرجند ده ها اجرای مختلف کارمنو دیدم) چون به راحتی می تونستم اسم بازیگر گاوباز رو پیدا کنم و آرزوی چند ساله ام به حقیقت بدل شد! جای یانی جون خالی که بگه:Dreams do come true! هههههههه


You can see links before reply

با این توضیحات حتما متوجه شدید که دبراندو آرکانگلو یک باریتون-باس بی نظیر و یکی از محبوب های اپرایی من است. دبراندو اصالتا ایتالیایی و دانش آموخته ی کنسرتواری شهر بلونیا است. بعد از فراغت از تحصیل، او در جوانی در اپرای دون جوآنی بازی کرد و به دلیل سطح بالای مهارت هایش، به اجرا در سالن بزرگ متروپولیتن آمریکا دعوت شد و برای اولین بار در سطح جهانی دیده شد.

دبراندو در کارمن

You can see links before reply

دبراندو در عروسی فیگارو


You can see links before reply

دبراندو و آنا نتربکو


You can see links before reply

دبراندو و براین ترفل

You can see links before reply

دبراندوی 44 ساله، از همان بچگی هم عشق خاصی به اپراهای موزارت داشت! و بعد ها در بزرگسالی هم یک موزارت-شناس و موزارت-خوان حقیقی شد! او اکثر اپراهای موزارت را خوانده، عروسی فیگارو، دون جوآنی، زن ها همه همینطورند، فلوت سحرآمیز و ...او حتی آلبوم کاملی به نام آریاهای موزارت نیز منتشر نموده.از این حیث، کاملا همسلیقه با منه! منم عاشق موزارتم.
البته ،عشق به موزارت او را از خواندن آثار سایر آهنگسازان، بازنداشت! آرایشگر شهر سویل و دختر ایتالیایی در الجزایر(روسینی)، کارمن(بیژت) ، ریگولتو و اوتللو (وردی) ، لابوهم (پوچینی) و ... نیز از آثار موفق دبراندو است.
اما بیشتر دلم می خواهد راجع به بهترین اجراهای دبراندو آرکانگلو توضیح دهم، یعنی اپرای عظیم "دون جوآنی".
دبراندو فکر می کنم 5-6 باری نقش دون جوآنی را بازی کرده.و هر بار هم بی نهایت درخشیده. دبراندو آرکانگلو به خاطر داشتن ظاهری خشک و جدی و کمی مرموز و چند وجهی، بسیار برای نقش دون جوآنی مناسب است.

نماهایی از دبراندو در دون جوآنی

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply


چند شاهکار از دبراندو آرکانگلو:


آریای فهرست! هرچند این آریا متعلق به لیپورلّو خدمتکار دون است، اما انقدر زیبا و جذاب هست که دبراندو آرکانگلو آن را بخواند! بله! این آرا رو دبراندو در یکی از کنسرت هاش خوند. دیگه فکر کنم کاملا با این آریا خو گرفته باشید! اجرای دبراندو رو از دست ندید!

You can see links before reply


دبراندو با اینکه جنتلمن و باکلاس است ،در عروسی فیگارو در نقش فیگارو چندین بار روی صحنه رفته! هرچند به قیافه ی جدی اش نگاه نکنید! چون این خاصیت تمام باریتون-باس هاست! اما وقتی دبراندو بخواهد بامزه باشد باید از دستش روده بر شوید!!!! جدا می گم! تازه ! خاصیت بامزگی دبراندو از جدیتش خیلی بهتره! به همین دلیله که او هم باس بوفو است و هم باس پروفوندو ! البته به نظرم اگر در نقش کنت هم ظاهر می شد اجرای خیلی خوبی می داشت! این آریای زیبای فیگارو در این اپراست با اجرای دبراندو...عالیههههههه.

You can see links before reply


این یکی هم دوئت فیگارو و سوزانا است. که دیانا دامرائو در نقش سوزانا با وی دوئت کرده. خیلی زیباست.

You can see links before reply

اینو داشته باشید: دبراندو اینجام یه آریای قشنگ فیگارو را خوانده. خیلییییییییییی قشنگه!

You can see links before reply

آخرین آریا، آریای محبوب منه! آریای اسکامیلوی گاوباز، که عاشق کارمن است! او در این آریا به جشن کولی ها می رود و با آوازش حسابی جلوی کارمن خودنمایی می کند!واقعا عاشق این آریا هستم.عاااااااااااااشق!

You can see links before reply



خب، انشالله لذت ببرین.احتمالا تا فردا شب یا پس فردا شب، رام رام

lakshemi
Tuesday 22 October 2013, 07:16 PM
سلام اهالی!
ما همچنان بگید نگید دور محور دون جوآنی داریم می چرخیم.
مایلم با دو باریتون-باس دیگه آشنا بشید.


رنه پاپه


You can see links before reply


رنه پاپه یکی از خوانندگان اپرای پرآوازه ی امروز است! محال است نام اپرای بزرگی را بشنوید و بلافاصله پس از آن نام رنه پاپه آورده نشود! او یک باس است! به قول یکی از دوستانم، نه باریتون، نه باریتون-باس! بلکه فقط باس! یعنی آاااااااااخرش! هههههههه خب به نظر من اگه اول اپرا ، سوپرانو ها باشن، آخرشم باس هان دیگه! و من هم که می دونید، دیوانه ی باس ها هستم!البته در صورت نبود باس، عاااااااااشق باریتون-باس هام!ههههههههخلاصه کنم که رنه پاپه هم یکی از اون صداهاست!
او یک باس آلمانی الاصل است که تا چند سال اول زندگی اش اصلا و ابدا با موسیقی و این حرف ها آشنا نبود! چون پدرش سرآشپز و مادرش آرایشگر بود! ولی والدینش وقتی رنه کوچولو 2 ساله بود از هم جدا شدند و این نقطه ی عطف زندگی رنه شد! خیلی از بچه ها از طلاق والدین، آسیب می بینند و به بزهکاری و خلاف کشیده می شوند ولی رنه دقیقا برعکس این شد! بعد از جدایی والدین، رنه به منزل مادربزرگ و پدربزرگش فرستاده شد تا با آن دو زندگی کند و آن جا برای اولین بار با "جادوی آواز" آشنا شد! چون پدربزرگش یک تنور بود! در واقع طلاق پدر و مادر رنه، آینده ی او را نجات داد!هههههههه اگر آن دو جدا نمی شدند او هرگز به خوانندگی علاقه مند نمی شد.بالاخره رنه آموزش های لازم را در کنسرتوآری شهر درسدن آلمان دید و پس از فراغت از تحصیل تبدیل به یک خواننده ی باس پروفوندوی زبده، قدرتمند و باتجربه شد. او مدتی در اپرای برلین کار کرد و بالاخره با درخشش در اپرای " فلوت سحرآمیز" موزارت، در نقش کاهن بدجنس معبد خورشید ، درخشید و نامش همه جا را پر کرد.

رنه پاپه در کنار پلاسیدو دومینگو

You can see links before reply

همانطور که می دانید نقش های منفی در اپراها متعلق به خوانندگان باس هستند. رنه پاپه نیز به خاطر چهره ی چند وجهی اش بیشتر موفقیت هایش را در نقش های منفی کسب کرده است: دون کارلوس (شاه فیلیپ) ، فاوست(شیطان) ، دون جوآنی ( لیپورلّو ) کارمن (گاو باز)، آیدا (فرعون) و ...


رنه پاپه (در نقش شاه فیلیپ )و دیمیتری وروستوفسکی (رودریگو) در نمایی از دون کارلوس

You can see links before reply
رنه پاپه (در نقش شیطان) و جوناس کافمن در نمایی از فاوست!

You can see links before reply


او هم در نقش های کمدی و هم منفی ، استاد بلامنازع است. عروسی فیگارو (فیگارو) هم از برترین نقش های کمدیست که رنه روی صحنه اجرا کرده. اما بازی وی در فاوست و دون جوآنی به نظرم بهتر از همه ی بازی هایش است! در دون جوآنی او در کنار دبراندو به صحنه رفت و در کسوت لیپورلّو خدمتکار زبر و زرنگ و البته حقه باز دون جوآنی ظاهر شد. البته او بارها نیز در کنسرت هایش آریاهای شخص دون جوآنی را خوانده! دون جوآنی! دون جوآنی و باز هم دون جوآنی! به آسانی نمی شود از این اپرا گذشت!

رنه پاپه (در نقش لیپورلّو)و دبراندو آرکانگلو (دون جوآنی)در نمایی از دون جوآنی


You can see links before reply

You can see links before reply

هرچند که او همیشه آماده ی بازی در نقش های منفی و سنگین است ولی با این حال خارج از صحنه، بسیار خوشرو، خوش اخلاق و خوشخنده است! جوناس کافمن (همبازی اش در فاوست) و دیمیتری وروستوفسکی (همبازی اش در دون کارلوس)از دوستان صمیمی اش هستند.

قیافه ی رنه پاپه رو باش!هههههه الآن نیش منم عینهو دیمیتری بازه! ههههههه

You can see links before reply

You can see links before reply


چند شاهکار از رنه پاپه:


آریای فهرست! رنه در نقش لیپورلّو خدمتکار دون جوآنی این آریا را سر می دهد. بسیار بسیار زیباست.


You can see links before reply


یک آریای خیلیییییییی خیلیییییییییییی زیبا از فاوست! آریاییی که شیطان سر می دهد! واقعا زیباست. البته احساس شیطانی درونش هست! انگار واقعا خود شیطان لعنت الله داره آواز می خونه!!!! حتما بشنوید.


You can see links before reply


دوئت رومانتیک دون جوآنی! دوئت "ما دستان هم را در آغوش می گیریم"! بسیار زیباست.


You can see links before reply


اینم آریای فیگارو! در عروسی فیگارو! از اون آریاهای باکلاس روزگاره! حتما بشنوید!


You can see links before reply


ماریوش کفیچیِن


You can see links before reply


ماریوش کفیچیِن یک باریتون فوق العاده حرفه ای و کارکشته متولد شهر کراکوف لهستان است. او یکی از جوانانی است که ثابت می کند اپرا هنوز زنده و پابرجاست! امروزه از این جوانان قدرتمند اپرایی ، کم پیدا می شود ولی ماریوش نماینده ی بزرگی برای اپرای امروز جهان است. این باریتون 41 ساله در کشور خودش درس خواند و تعلیمات اپرایی را پشت سر گذاشت. سپس به آمریکا رفت و توانست مهارت هایش را در سالن متروپولیتن به نمایش جهانی بگذارد.


You can see links before reply

دلقک،زن ها همه همینطورند،عروسی فیگارو،دون کارلوس، لوچیا دی لامرمور و لابوهم از شاهکارهای ماریوش کفیچیِن است. اولین درخشش ماریوش در نقش کنت در عروسی فیگارو بود.

You can see links before reply

سپس در اپرایی از چایکوفسکی به نام "اوگنی اونیگین (نام قهرمان قصه)"، با آنا نتربکو به روی صحنه رفت و در نقش اصلی ، این اپرا را بازی کرد. به زودی با این اپرا هم آشنا خواهید شد.


ماریوش کفیچیِن در کنار آنا نتربکو در "اوگنی اونیگین"

You can see links before reply

You can see links before reply

ماریوش کفیچیِن در کنار آنا نتربکو در "اکسیر عشق" اثر دونیزتی


You can see links before reply


اما هنرنمایی در دون جوآنی بود که ماریوش را به اوج شهرت رساند.او نقش کثیف و پست دون جوآنی را به بهترین نحو بازی کرد. طوری که هر بار این نقش را اجرا می کند خبرنگاران روی سرش ریخته و مدام از او می پرسند چه طور به این سطح شناخت از این کاراکتر رسیدی؟ ماریوش واقعا یک دون جوآنی واقعیست. بعد از دیمیتری وروستوفسکی و دبراندو آرکانگلو، ماریوش کفیچیِن یکی از دون جوآنی هایی است که واقعا بازی اش را دوست دارم. او فوق العاده است.

You can see links before reply

You can see links before reply


چند کار از ماریوش کفیچیِن :


ابتدا آریایی از دون جوآنی! طبق معمول دون جوآنی مشغول تعریف کردن از خود است!


You can see links before reply


باز هم دوئت "ما دستان هم را در آغوش می گیریم" از دون جوآنی! خیلی این دوئتو دوست دارم.


You can see links before reply


آریایی از دون کارلوس! نقش باریتون در دون کارلوس مربوط به "رودریگو " یکی از دوستان کارلوس و فرماندهان دربار پدرش است. این آریا خیلی زیباست.رودریگو فرد عاقلیست که مدام سعی در نصیحت و کنترل و بهبودی کارلوس دارد.


You can see links before reply


یه دوئت زیبای دیگه از دون جوآنی !طفلکی دونا الویرا! این بار هم گول دروغ های دون جوآنی را می خورد! دون جوآنی مدام دم از عشق و وفا می زند و الویرای ساده لوح هم فکر می کند این بار دیگر دون سر قولش می ماند!ههههه


You can see links before reply


خب! اینا مشاهیر باریتون - باس بودند که حتما باید باهاشون آشنا می شدید. سعی کنید اگر اپرا دوست دارید اپرای دون جوآنی رو زیاد گوش بدید! و بازم گوش کنید و دوباره گوش کنید و گوش کنید! نوبت باریتون-باس ها فعلا تموم شد!دیگه آقایون خیلی خوش به حالشون شد! ههههه فعلا اینا رو داشته باشید! البته اگر خوندید حتما باریتون - باس ها رو تا حد مطلوبی شناختید! دفعه ی بعد بازم نوبت یکه تازی خانوم هاست! البته در آینده هم کم و بیش بازم به باریتون ها یا باس ها سر خواهیم زد!

lakshemi
Wednesday 30 October 2013, 10:14 AM
سلاممممم امیدوارم خوب باشید.با معرفی یک سوپرانوی بسیار بلند مقام اومدم.انقدر با ارزشه که یک پست رو کامل به خودش اختصاص می ده بله! مگه فقط من این طرف هوای زن ها رو داشته باشم! البته اون وری ها خودشون هوای هنرمندان خانوم رو دارن. این وره که مشکل داره. خانوما هرچی هم سگ دو بزنن هرگز به جایی نمی رسن. خوندن از کسانی مثل همین بانو، افتخاراتش، قدردانی هایی که ازش شده و غیره و غیره داغ دل خیلی ها رو تازه می کنه!بگذریم. بریم سر اصل مطلب!

رنه فلمینگ


You can see links before reply


بانو، رنه فلمینگ یک سوپرانوی زیبا، ماهر، معروف و البته تمام-حرفه ای است! اوه! می دانید لقب خانوم فلمینگ چیست؟ "الهه ی مغرور"!!!!!!!! هیچوقت نفهمیدم فلسفه ی این لقب احمقانه چیست؟ چون فلمینگ ابدا غروری ندارد! همه چیز دارد جز غرور! فلمینگ صدایی نرم و لطیف و شیشه ای دارد.او یک سوپرانوی لیریک و دراماتیک است. متخصص در خواندن اپراهای عاشقانه، قهرمان پرور، غمگین و غنی و سنگین. این سوپرانوی آمریکایی از پدر و مادری موسیقیدان متولد شد. او از مدرسه ی موسیقی معروف جولیارد فارغ التحصیل شد. این مدرسه از آن مدارس معروف و حرفه ای است که شاگردان برتر خود را به بازار کار واقعی وارد می کند. بنابراین فلمینگ نیز با کمک مدرسه اش در ابتدا شغلی در مرکز اپرای جولیارد – وابسته به همان مدرسه به دست آورد. اپرای لابوهم اولین کار حرفه ای فلمینگ بود. یک اپرای 2 پرده ای سبک و زیبا که برای شروع کار یک آماتور فوق العاده است. بعد از آن او در یک گروه جاز چند مدتی فعالیت کرد و بالاخره به خاطر توانایی هایش در کنسرت ها مورد توجه جهان قرار گرفت. اتللو شاهکار وردی، قدم بزرگتری برای فلمینگ بود . فلمینگ در این اپرا در نقش دِزدِمونا به همراه پلاسیدو دومینگو روی صحنه رفت.

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

او در اکثر اپراهای بزرگ جهان از اکثر آهنگسازان جهان بازی کرده.آثار وردی، پوچینی، موزارت، ماسنت ، دونیزتی، بلینی و ... تخصص او اپراهای سریا است ولی کم و بیش در اپرا بوفا ها نظیر "زن ها همه همینطورند" و "عروسی فیگارو "نقش آفرینی کرده.

تائیس اثر ماسنت، در نقش تائیس


You can see links before reply

اپرای آرمیدا اثر روسینی در نقش آرمیدا

You can see links before reply

عروسی فیگارو در نقش کنتس

You can see links before reply

دون جووآنی در نقش دونا الویرا

You can see links before reply

درست است که او دیگر جوان نیست اما من او را جزء پیشکسوتان قدیمی معرفی نکردم! چون او متعلق به این نسل اپراست. صدایی جوان و پرکار. فلمینگ یک جا بند نمی شود. مدام تور و کنسرت و سفر! او خیلی خیلی فعال است. پس باید همپای جوانانی چون آنا نتربکو از او یاد کنیم.

You can see links before reply

رفته رفته، فلمینگ 54 ساله به چهلمین سال کاری اش نزدیک می شود! این همه سال تجربه کم نیست. کار با اساتیدی چون پلاسیدو دومینگو و دوئت هایش با اکثر تنورهای معروف جهان و بازی در انواع نقش های مثبت و منفی باعث شده که او به یک استاد بلا منازع تبدیل شود. او در قسمت سوم ارباب حلقه ها در چند ساندترک تک خوانی کرد و نامزد اسکار هم شد.

You can see links before reply


رنه فلمینگ به نزدیک 10 زبان زنده ی دنیا صحبت می کند. و به طور مشخص زبان های اپرایی اش (ایتالیایی-آلمانی-فرانسه و روسی) کاملا روان و مسلط است. اکثر خوانندگان اپرا با زبان فرانسه مشکل دارند! به زور متن ها را حفظ می کنند ولی لهجه شان کاملا غلط است. خب البته حق دارند،صحیح فرانسوی صحبت ردن خیلی سخت است. اما رنه فلمینگ عین آب خوردن فرانسه صحبت می کند. به همین دلیل نیز اپراهای فرانسوی زیاد خوانده. مثل تائیس، رومئو ژولیت،فاوست،لوئیز، کارمن و ... همچنین او با روبرتو آلاگنا تنور هنجره طلایی فرانسوی و همسرش آنجلا جورجیو نیز دوستی و صمیمیت دارد.

You can see links before reply

اکثر دوئت های بانو فلمینگ با استاد بی رقیب باریتون، دیمیتری وروستوفسکی است.

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply


جایزه ی کلاسیک بریتانیا

You can see links before reply

دریافت مدال هنر از دست رئیس جمهور آمریکا، اوباما


You can see links before reply



چند شاهکار از رنه فلمینگ



دوئت "ما دستان هم را در آغوش می گیریم" از اپرای دون جووآنی... دوئت فلمینگ و برایان ترفل...بسیار بسیار زیباست.

You can see links before reply

آریای زیبایی از تائیس. خیلی قشنگه. بازم لهجه ی فرانسوی رو داشته باشید!

You can see links before reply

وای! آریای محبوب من! آریای غمگین کنُتس در عروسی فیگارو! رنه فلمینگ هرچند از اپرا بوفا خوشش نمی آید ولی خب از عروسی فیگارو نمی توان گذشت. اون نقش کنتس را به زیبایی بازی کرد.

You can see links before reply

بازم وای! آریای کاستا دیوا! از اپرای نورا اثر بلّینی . وای که چقدر این آریای زیبا رو دوست دارم.حتما بشنوید محشرهههههه.

You can see links before reply

آریای خیلی خیلی زیبای "دپوس لی جور" از اپرای زیبای لوئیز اثر شرپانتیه... به لهجه ی فرانسوی دقت کنید! عرض نکردم رنه فلمینگ حقا که استاد است!

You can see links before reply

به به! آریای والس ژولیت! در این آریا ژولیت از عشق خود نزد ندیمه اش می خواند و می رقصد. و سعی دارد ندیمه را راضی کند که با او همکاری کند تا وقتی که مثلا وقتی رومئو قلاب می گیرد و به بالکون اتاق ژولیت می آید تا او را چند لحظه ای ببیند، سکوت کند و او را لو ندهد! بله! هههه این آریای بسیار بسیار قشنگیه! با صدای فلمینگ حتما امتحانش کنید.بازم زبان، فرانسه است! هههه

You can see links before reply

اما دوئتی از لاتراویتا! به به! با دیمیتری وروستوفسکی! خیلی دوئت باحالیه!

You can see links before reply

و در نهایت...آریای "پدر عزیزم" از آثار پوچینی! هزاران بار این آریا رو شنیدید اما بازم کمه. عاشققققققق این آریام.حتما بشنوید.

You can see links before reply


تا بعد رام رام.

lakshemi
Friday 8 November 2013, 10:22 PM
سلام...سلاممممم
مطمئنم اگر تا حالا از صدای خوانندگان سوپرانو خوشتون اومده، از این پست هم لذت خواهید برد.
با یک سوپرانوی خوب و جوان آشنا بشید.سوپرانویی از این نسل.جوان و تازه نفس.البته با تجربه های بزرگ!


You can see links before reply

نینو ماچیدزه


شخصا به تازگی با این سوپرانوی گرجستانی آشنا شدم. و این آشنایی رو هم مدیون اپرای رومئو و ژولیت هستم! نینو ماچیدزه 30 ساله یک سوپرانوی لیریک ، دراماتیک و کولوراتورا است.او احاطه و اشراف کامل روی تمام آریاهای اپرایی و غیر اپرایی مثل آریاهای مذهبی و کلیسایی و حتی تک آریاهای باروک را هم دارد. نینو ماچیدزه با چهره ی بی اندازه زیبایش بارها با آنجلینا جولی اشتباه گرفته شده ! ولی هنجره ی او خیلی زیباتر از صورتش است. درست در اوج جوانی نینو مورد توجه رهبران ارکستر بزرگ اپرا قرار گرفت. و او بالاخره این شانس را پیدا کرد که در جند آریای مذهبی و به خصوص نیایش های ویوالدی تک خوانی کند. و همین آریاها سکوی پرتاب او شد و ناگهان نقش ژولیت در اپرای رومئو و ژولیت اثر شارل گونود به او پیشنهاد شد. آن هم در کنار رولاندو ویلازون افسانه ای!!!!!

You can see links before reply

You can see links before reply

بازی با دبراندو آرکانگلو ، باریتون – باس قدرتمند ایتالیایی در اپرای " یک ترک در ایتالیا" ساخته ی روسینی نیز یک برگ برنده ی دیگر برای نینو بود.

You can see links before reply

لاتراویتا،دختر هنگ، و لابوهم نیز موفقیت های بعدی نینو به شمار می آیند. خصوصا نینو در دختر هنگ ساخته ی دونیزتی بسیار درخشید.
و در نهایت نینو موفق شد نقشی به دست آورد که در خواب هم نمی توانست ببیند!!! نقش زیبای تائیس در اپرای تائیس ساخته ی ماسنت آن هم در مقابل پلاسیدو دومینگو استاد بلامنازع تنور جهان!!!! نینو با اجرای فوق العاده در این اپرا مهارت خودش را به همگان ثابت کرد و تبدیل به یک نام بااعتبار اپرای امروز شد.

You can see links before reply

You can see links before reply

احتمالش بسیار است که یانی جون برای آلبوم جدید اپرایی اش نینو ماچیدزه را هم دعوت کند!


نمایی از لوچیا دی لامرمور ساخته ی دونیزتی

You can see links before reply

نمایی از رومئو و ژولیت اثر شارل گونود


You can see links before reply

نمایی از دختر هنگ ساخته ی دونیزتی


You can see links before reply

چند کار بسیار زیبا از نینو ماچیدزه:

آریای "پدر عزیزم" از آثار پوچینی!! واقعا عاااااااااشق این آریام

You can see links before reply


آریای خیلییییییییییی قشنگ و شاد از "دختر هنگ" ... حتما بشنوید.عالیههههه

You can see links before reply


آریای والس ژولیت از اپرای رومئو ژولیت! این آریا محشرهههههههههههه


You can see links before reply

یک آریای محشر از "یک ترک در ایتالیا" اثر روسینی! خیلییییی زیباست.


You can see links before reply

دوئت "فرشته ی عزیز دل" از رومئو و ژولیت! دوئت محشر نینو با رولاندو ویلازون! عالیه!

You can see links before reply


خب امیدوارم خوشتون اومده باشه ...همگی خوش رهونا

lakshemi
Wednesday 20 November 2013, 03:40 PM
سلام بر دوستان...

بی مقدمه چینی عرض کنم که اصولا متسوسوپرانوها موجودات بسیار بسیار باارزشی هستند! متسو ها بر خلاف سوپرانوها صدایی با جنم و قدرتمند دارند نه با عشوه و ادا!!!ههههههههههه و از آن جایی که زن باید بیش از جذابیت، قدرت داشته باشد، پس متسوسوپرانوها از نظر من بسیار باارزش تر از سوپرانو ها هستند. من راستش اصلا از نت های لگاتوی بالای سوپرانو خوشم نمیاد . استکاتوهای بالا رو دوست دارم ولی لگاتو ها رو نه! من عاشق متسوهام چون در مایه های کنترآلتو می خونن! برام سواله که چرا همه دوست دارن سوپرانو باشن؟؟؟ اما متسوسوپرانو بودن ، لیاقت می خواد! که هرکسی نداره! امروز داشتم تمرین خوانندگی می کردم!هههههههه یعنی داشتم با سومی جو همصدایی می کردم، ناگهان به خودم آمدم و دیدم دارم دقیقا در رنج سومی می خوانم! خیلی خیلی زیر! گفتم وای! خدایا! نکنه منم یه سوپرانو باشم؟؟؟؟ وای! من؟یه سوپرانو؟ جرئت نکردم بیشتر ادامه بدم... حتی سراغ نرم افزار هم نرفتم! آخه اعصابم خیلی به هم ریخت! اما کمی بعد فکر کردم که من نت های بم متسوسوپرانو ها رو عالی در میارم پس اگه می تونم با سومی جو بخونم معنیش می شه: سوپرانو-متسو سوپرانو؟؟؟؟ یعنی من یکی از نوابغ هستم؟؟؟؟ هههههههههه یکی مثل سیسیلیا بارتولی؟؟؟ هههههههه و همچنان هم جوابی برای این سوال نیافتم! ولی به زودی تکلیف خودمو با هنجره ام معلوم می کنم!!!!ههههههههههه روی همین اساس، امشب یک متسوسوپرانوی عالی رو بهتون معرفی خواهم نمود که امیدوارم مثل من از آشنایی باهاش لذت ببرید.


You can see links before reply


نادیا کراستِوا


کراستِوا، متسو سوپرانوی خوش صدایی است که در چند سال اخیر شهرتی اساسی به هم زده. اولین بار چند وقت پیش با نادیا آشنا شدم. به دنبال آشنایی قبلی با دبراندو آرکانگلو (باریتون-باس) یکی از اجراهای کارمن او را دیدم و با نادیا کراستِوا آشنا شدم. نادیا که اصالتا بلغارستانی است ، در شهر صوفیه ی این کشور متولد شد. او از کودکی به آواز علاقه مند بود.به همین دلیل به مدرسه ی موسیقی رفت و سرانجام از آکادمی ملی موسیقی صوفیه فارغ التحصیل شد .

You can see links before reply

نادیا کار حرفه ای اش را در همان آکادمی موسیقی صوفیه آغاز کرد و اولین بار با نقش کارمن در اپرای کارمن در زادگاهش درخشید. اما هنوز یک سال بیشتر از اجرای نادیا نگذشته بود که او خیلی غیرمنتظره برای اجرای برنامه به معروف ترین سالن اپرای جهان، یعنی اپرای وین دعوت شد!!!! وقتی الینا گرانکا چند سال پیش نقش کارمن را بازی کرد یکی از رهبران ارکستر در ستایش او گفته بود: بالاخره پس از 24 سال انتظار یک کارمن عالی را پیدا کردیم! و هنگامی که نادیا کراستِوا دوباره کارمن را بازی کرد در باره اش گفته شد که او واقعا خود کارمن است!

You can see links before reply

You can see links before reply

در واقع به نظر من نادیا خیلی به کارمن واقعی شبیه است.خصوصا فیزیکش،چون کارمن دختری مکزیکی و درشت اندام ، چشم بادامی ،کمی تیره ، وقیه و بد دهن است و با نگاهش همه را حقیر می شمرد. متسوسوپرانویی که آن را بازی می کند باید بتواند بازی زیرپوستی کارمنی داشته باشد! کارمن نقش دخترهای معصوم و عاشق پیشه را خوب بازی می کند! اما باطنش همان دختر رقاص ولگرد است! درست است که شخصیت دون خوزه شیفته و مدهوش جذابیت های او می شود ولی شناختش نسبت به کارمن تقریبا هیچ است! در واقع شخصیت اسکامیلوی گاوباز شناخت خیلی بهتری از کارمن داشت!


پرده ی آخر ... صحنه ی قتل کارمن

You can see links before reply

You can see links before reply



و این مهارت بازیگری نقش کارمن است که بتواند در چهره و رفتار این دورویی و تظاهر را نشان بدهد طوری که اصلا هم مصنوعی نباشد! به خاطر همین کارمن خوب خیلی کم است! و نادیا کاملا این تظاهر را خوب به نمایش می گذارد. خیلی طبیعی دون خوزه را فریب می دهد. که در این اپرا او با ماسیمو جوردانو (دون خوزه) و دبراندو آرکانگلو (اسکامیلو) که از مهره های درشت اپرا ست همبازی بود.


نادیا کراستِوا و دبراندو آرکانگلو در نماهایی از کارمن


You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply


چون نادیا بازی عالی ای در کارمن به نمایش گذاشت،چندین و چند بار در آلمان،اتریش،ایتالیا، انگلستان و ... برای اجرای کارمن از او دعوت شد. اپرای وین بسیار از نادیا استفاده کرد . در همان جا بود که نادیا مرتبا با اجراهای زیبایی چون آیدا (در نقش آمنریس) مادام پروانه(در نقش سوزوکی) ، دون کارلوس(در نقش ابولی ندیمه ی الیزابت) ، لاکمه (ندیمه ی لاکمه) ، زن ها همه همینطورند (نقش دوم) ، دختر ایتالیایی در الجزایر (نقش اصلی) ، نورما (نقش اَدلگیسا ) و ... بر شهرت خود افزود . نقش آمنریس در اپرای آیدا هم یکی از شاهکارهای نادیاست. چون او بی اندازه در این اپرا خشن و بی رحم است! همانطور که آمنریس واقعی باید باشد! نادیا کراستِوا غیر از مهارت های آوازی و صدایی بسیار دلنشین و منعطف، بازیگر فوق العاده ای است. خصوصا در ایفای نقش های منفی که اکثرا متسوسوپرانو ها بازی می کنند استاد بلامنازع است.



نادیا کراستِوا در نمایی از آیدا در نقش آمنریس دختر فرعون

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply


نادیا کراستِوا در نمایی از دون کارلوس

You can see links before reply

نادیا کراستِوا و دبراندو آرکانگلو در نمایی از اپرای نیروی سرنوشت اثر وردی

You can see links before reply

نادیا کراستِوا در نمایی از اپرای نورما...در نقش اَدلگیسا

You can see links before reply

از ویژگی های منحصر به فرد هنجره ی نادیا ، قدرت و جسارت فوق العاده است! او در برابر بزرگترین خوانندگان سوپرانو مثل دیانا دامرا هم طوری صدایش را سر می دهد که سوپرانوها زیر زنگ صدایش مدفون می شوند! اکنون به مدت بیش از 10 سال است که نادیا از اعضای رسمی مجموعه ی اپرای وین است . نادیا کراستِوا، اغلب با دعوت رسمی، در بسیاری از خانه های اپرای معتبر جهان روی صحنه می رود .



چند شاهکار از نادیا کراستِوا:


آریای فریفتن دون خوزه در کارمن...آریای بی نظیریه...اجرای نادیا یکی از اجراهای عالی این آریاست...

You can see links before reply

آریای زیبایی از نورما... آریای اَدلگیسا (شاگرد نورما که عاشق همسر او پولیون شده بود)

You can see links before reply

دوئت گل ها از اپرای لاکمه اثر لئو دلیبس... دوئت نادیا کراستِوا و دیانا دامرائو ...بسیارررررررررررررر زیباست...

You can see links before reply

آریای هابانرا...آریای معروف ورود کارمن به صحنه! عاشق این آریام...اجرای عالی نادیا رو بشنوید.

You can see links before reply

آریای آمنریس! از اپرای آیدا ... آمنریس در این آریا به حالت غمگینی از بی توجهی رادامس به عشق او شکوه می کند.

You can see links before reply

و آخرین آریا هم آریای محبوب منه! آریای رقص کارمن در مهمانی کولی ها! این آریای محشر به " ترا لا لا" هم معروفه... علاقه ی من به این آریا حدی ندارههههههههههه... نادیا خیلی خوب این آریای زیبا رو اجرا می کنه...اجراش بی نظیرههههههه


You can see links before reply


خب تا بعد...رام رام همگی

Ceilo
Sunday 24 November 2013, 03:23 PM
سلام .من خيلي اتفاقي با اين تاپيك آشنا شدم(دنبال داستان اپراي "عروسي فيگارو "مي گشتم) و فردا هم امتحان مخابرات دارم(هيچي هم بلد نيستم D: ) ، ولي واقعا نمي تونم دست از خوندن بكشم! شما درست همون چيزايي رو نوشتين كه من مدتها دنبالش بودم... چه قدر هم كامل و خوندني... متاسفانه تعداد علاقه مندان اپرا در ايران خيلي كمه و وقتي با كسي راجع بهش حرف مي زني يا اصلا نمي فهمه داري چي ميگي يا بهت مي خنده:))) راستي لينك آرياهايي كه گذاشتين انگار فيلترنيا اصلا وجود ندارن! من نتونستم هيچ كدومو باز كنم....

lakshemi
Sunday 24 November 2013, 06:00 PM
سلام .من خيلي اتفاقي با اين تاپيك آشنا شدم(دنبال داستان اپراي "عروسي فيگارو "مي گشتم) و فردا هم امتحان مخابرات دارم(هيچي هم بلد نيستم D: ) ، ولي واقعا نمي تونم دست از خوندن بكشم! شما درست همون چيزايي رو نوشتين كه من مدتها دنبالش بودم... چه قدر هم كامل و خوندني... متاسفانه تعداد علاقه مندان اپرا در ايران خيلي كمه و وقتي با كسي راجع بهش حرف مي زني يا اصلا نمي فهمه داري چي ميگي يا بهت مي خنده:))) راستي لينك آرياهايي كه گذاشتين انگار فيلترنيا اصلا وجود ندارن! من نتونستم هيچ كدومو باز كنم....

سلام دوست جدیدم

خیلی خوشحالم که تلاش من برای شما جالب و خوندنی بوده و تونسته شما رو راضی بکنه! خداروشکر. ممنونم از الطاف و محبت های شما. خیلی خوشحالم که تاپیک رو می خونید.

به به! عروسی فیگارو! بله منم عاشق این اپرا هستم. کارای موزارت تمامشون ماهن.خصوصا عروسی فیگارو. من در رومانی که خودم در دست نگارش دارم هم به کفایت به عروسی فیگارو پرداختم چون اپراهای فیگارو تاثیر مهمی در زندگی خودم داشت. متاسفانه موسیقی کلاسیک در ایران خیلی غریب و مظلوم مونده. سال های سال قبل، پیش از انقلاب تلاش های خوبی در راه شناساندن موسیقی کلاسیک و اپراها و باله ها به مردم در حال شکل گیری بود.ولی بعد از اتقلاب همه چیز فراموش شد. البته گاها اجراهای خوبی از سمفونی ها و کنسرتو ها رو در ایران شاهد هستیم ولی دیگه اپراها و باله ها کاملا به دست فراموشی سپرده شدن. در حالی که اپرا به نظرم نشانه ی حیات موسیقی کلاسیک هستن! چرا؟ چون دو عنصر نمایش و آواز رو در کنار هم دارن. یعنی محبوب ترین گزینه های تفریحی مردم. همچنین پیام های اخلاقی و درس های زندگی در اپراها فراوانه! مثلا همین عروسی فیگارو پر از درسه! کُنت در آرایشگر شهر سویل (روسینی) که اولین قسمت داستان فیگارو بود به هر دری زد تا با روزینا ازدواج کند ولی چند سال بعد (عروسی فیگارو) روزینا دلش را زد و افتاد دنبال تصاحب کلفت خانه! نامرد پست! فکرش را بکن؟
خب درس این اپرا همین است که به راحتی به هرکسی اعتماد نکنیم! کنتس (روزینا) چشم بسته به کنت اعتماد داشت! فکر می کرد هنوز همان جوان عاشق است! هدف این اپرا نکوهش اعتماد کورکورانه است! تازه غیر از سوزانا،کنت بی کار ننشسته بود! در پرده ی آخر جریان بی آبرویی کنت با دختر باغبان هم روو می شود!!!! هههههههه کلا موزارت در اکثر اپراهایش به ما می گوید که مردم همیشه آن طور که نشان می دهند یا برایتان قسم می خورند نیستند!

شخصا به خاطر علاقه ای که به موزارت و اپراهاش دارم در آینده هم اپراهای بیشتری رو از او معرفی خواهم کرد. منتظر باش دوست من. چیزای جدیدی توو راهـــــــــــه!

همونطور که گفتین نیمی از لینک ها متاسفانه از دست رفته اند. خب هیچ سایت آپلودی در جهان نمی تونه ادعا بکنه که فایل هاش ابدی هستن! ههههههه اما دوست من نگران نباش، قبلا هم گفتم، بازم می گم اگه ببینم تقاضا برای لینک های خراب زیاده مجددا آپلودشون می کنم. چنانچه مایل باشی می تونی با پیام شخصی هم بهم خبر بدی. البته همه ی یک اپرای 4 پرده ای رو که نه، ولی قسمتای خوبشو بهتون خواهم داد.خواستی خبرم کن.

قربانت

lakshemi
Saturday 30 November 2013, 08:32 PM
سلام بر عزیزانم


فردا، 216 امین سالگرد تولد گائتانو دونیزتی بزرگ است ! به قول اپرایی ها : ویوااااااااا دونیزتی!!!! به ایتالیایی یعنی زنده باد دونیزتی! به همین مناسبت خوب، اجازه می خوام یک اپرای زیبای زیبای زیبا رو از این آهنگساز بزرگ براتون معرفی بکنم. امیدوارم لذت ببرید.


اکسیر عشق!


You can see links before reply



این اپرای زیبای کمدی - دراماتیک ساخته ی منحصر به فرد دونیزتی ست که آشنایی شما باهاش حیاتیه! هههههه این اپرای زیبا و کوتاه در دو پرده و به زبان ایتالیایی نوشته شده. چه در زمان خود دونیزتی و چه حتی امروز دارای شهرت و طرفدارا بسیار است. اکثر ستارگان اپرا در این اپرا درخشیده اند. خصوصا این اپرا برای خوانندگان حرفه ای تنور مانند استاد فقید، لوچیانو پاواراتی و همینطور استاد پلاسیدو دومینگو بسیار محبوب است چون یکی از زیر پوستی ترین نقش های تنور اپرایی است.

در این سال های اخیر دو تنور رعدآسای اپرا، روبرتو آلاگنا و رولاندو ویلازون در نقش نرمورینو کولاک کرده اند! همچنین سوپرانوهای قدرتمندی چون آنجلا جورجیو ، دیانا دامرائو و آنا نتربکو نیز نقش آدینا را ایفا نموده اند. روبرتو آلاگنا و همسرش آنجلا جورجیو در کنار هم در این اپرا ایفای نقش کردند.

داستان در یک روستا شروع می شود. اکثر زمین های کشاورزی این روستا متعلق به آدینا ،دختری زیبا و ثروتمند است که تمام املاک پدرش را به ارث برده. نرمورینو هم یکی از روستاییان فقیر است که عاشق و بیمار آدینا است. هر چقدر هم که به او ابراز عشق می کند فایده ای ندارد چون آدینا اصلا او را در حد خودش نمی بیند که بخواهد به او فکر کند! نرمورینو با "دوستت دارم" هایش پاک آدینا را کلافه کرده ، خلاصه که کار برای نرمورینو بی اندازه سخت شده.


روبرتو آلاگنا در نقش نرمورینو

You can see links before reply

روبرتو آلاگنا (نرمورینو ) و آنجلا جورجیو (آدینا)

You can see links before reply

رولاندو ویلازون ر نقش نرمورینو

You can see links before reply



آدینا عاشقان زیادی دارد ولی به هیچکدام بها نمی دهد! طوری که مردم روستا به او لقب ایزولده داده اند و می گویند او مثل ایزولده مغرور است! تا اینکه یک روز یک دوره گرد با ارابه اش در روستا بساط پهن می کند و خود را دکتر دالسامرا می نامد ! او ادعا می کند که معجون هایی می سازد که دوای هر دردیست.


دبراندو آرکانگلو ، باریتون-باس قدرتمند ایتالیایی در نقش دکتر دالسامرا

You can see links before reply

نرمورینو ناگهان به یاد افسانه ی تریسان و ایزولده می افتد که با نوشیدن معجون عشق دیوانه وار عاشق هم شدند! او هیجان زده از دکتر دالسامرا می پرسد آیا با معجون های او می تواند همان اتفاق برای او و محبوبش بیفتد؟ دکتر به او یک بطری نشان می دهد که حاوی اکسیر عشق است و به او تضمین می دهد که اگر نرمورینو از این معجون بنوشد محبوبش عاشق او می شود.

You can see links before reply

You can see links before reply

نرمورینو ی ساده لوح خوشحال و مشتاق، جیب هایش را می تکاند اما او جز یک سکه هیچ پولی ندارد! هههههههه ناگهان گروهبان بِلکور را می بیند و از او طلب قدری پول می کند. بلکور به او پیشنهاد می کند که به ارتش ملحق شود چون حقوق خوبی برایش به همراه دارد. نرمورینو هم قبول می کند و با عضویت در ارتش، پولی از بلکور می گیرد و اکسیر را می خرد. اما غافل از اینکه این بطری نه تنها حاوی اکسیر عشق نیست بلکه فقط شراب قرمز معمولی است که دکتر دالسامرای کلاه بردار دروغگو به او قالب کرده! نرمورینو کمی از اکسیر می نوشد ولی دکتر می گوید که اکسیر، 24 ساعت بعد اثر می کند. و اما در این اثنا، گروهبان بِلکور سراغ آدینا می رود و از او تقاضای ازدواج می کند!

ماریوش کفیچین باریتون خوش صدای لهستانی در نقش گروهبان بِلکور به همراه آنا نتربکو در نقش آدینا

You can see links before reply

آدینا هم چون از دست نرمورینو خسته شده به بلکور جواب مثبت می دهد اما می گوید یک هفته بعد با او ازدواج خواهد کرد! نرمورینو که سایه به سایه دنبال آدیناست از شنیدن این خواستگاری ناراحت می شود ولی از طرفی خوشحال است که 24 ساعت بعد اکسیرش اثر کرده و آدینا عاشق او می شود!!!!

You can see links before reply

ولی همان دم بلکور می گوید که او و سربازانش باید فردا صبح این روستا را ترک کنند و آدینا هم موافقت می کند پیش از حرکت او به همسری وی در آید! وای که ولوله ای به جان نرمورینو می افتد! او زمان زیادی ندارد.

You can see links before reply

صحنه عوض می شود! آدینا همه ی روستاییان را به عروسی اش دعوت می کند. چند تن از زنان روستا با هم مشغول وراجی هستند. یکی از آن ها پچ پچ کنان می گوید که عموی نرمورینو به تازگی مرده و پول خوبی برای برادرزاده اش ارث گذاشته اما نرمورینو هنوز در این باره چیزی نمی داند! او غمگین و افسرده گوشه ای نشسته. دور تا دور او را زنان و دخترانی (که از موضوع ارثیه باخبرند) گرفته اند! آدینا با خودش فکر می کند که نرمورینو هم برای خودش طرفدارانی دارد! او از دکتر دالسامرا که ادعای همه چیز دانی دارد می پرسد چرا نرمورینوی ساده و بی عقل، انقدر مورد توجه دیگران است؟ دکتر هم که نمی داند او محبوبه ی نرمورینو است به او می گوید که این ها هیچیکدام دوای درد او نیستند! چون او عاشق کسیست که او را دوست ندارد و تعریف می کند چطور به خاطر تهیه ی پول خرید اکسیر عشق به عضویت ارتش در آمده و تنها آرزویش این است که دل محبوبش را به دست آورد. آدینا به سرعت در می یابد که آن محبوب، خودش است! تازه از رفتارش با نرمورینو پشیمان می شود و متوجه می شود که در تمام این مدت نرمورینو خالصانه او را دوست داشته ولی او فکر می کرده که قصد او فقط مزاحمت است. آدینا احساس می کند که نرمورینو را دوست دارد. او به سراغ نرمورینو می رود . هرچند سعی می کند اشک هایش را از او پنهان کند اما نرمورینو اشک های آدینا را می بیند و فکر می کند که اکسیر عشق بالاخره در محبوبش اثر کرده و او عاشقش شده.و در همین جاست که "قطره اشک پنهانی " یکی از شاهکار ترین آریاهای تاریخ اپرا را می خواند.

You can see links before reply

در انتها آدینا به نرمورینو می گوید که او را دوست دارد و با او ازدواج می کند. سپس از او می خواهد عضویت در ارتش را پس بدهد و همان جا بماند. همچنین نرمورینو از ارثیه ی عمویش هم خبردار می شود! حالا او هم آدینا را به دست آورده و هم مرد ثروتمندی شده! او سر از پا نمی شناسد و به سراغ دکتر دالسامرا می رود و می گوید که اکسیر او ، زندگی اش را نجات داد! آوازه ی اکسیر عشق دالسامرا در روستا می پیچید و همه برای گرفتن معجون های او صف می کشند! کاسبی دالسامرا حسابی گرم می شود و دو دلداده هم به هم می رسند.



قسمت هایی از اپرای اکسیر عشق



آریای "چقدر او زیباست"! آریای زیبای نرمورینو ... این آریا رو با صدای پاواراتی بزرگ بشنوید. محشره...

You can see links before reply

آریای "مغرور مثل ایزولده" آریای آدینا...خیلی خیلی زیباست. خصوصا با صدای آنا نتربکو

You can see links before reply

آریای گروهبان بِلکور... با صدای ماریوش کفیچین...بسیار زیبا و شنیدنیه!

You can see links before reply

و اما آریای زیبای ورود دکتر دالسامرا! آریای "گوش کنید،گوش کنید" با صدای دبراندو آرکانگلو... دکتر در اینجا مهارت ها و محصولات جادویی اش را برای روستاییان تبلیغ می کند! بسیار بسیار زیباست.دبراندو آرکانگلو کلا چون یک باس بوفو است (باس مخصوص کمدی) نقش های کمدی را عالی می خواند و بازی می کند.

You can see links before reply

و محشر ترین آریا! آریای "قطره اشک پنهانی" ... آریای نرمورینو بعد از دیدن گریه ی آدینا. همونطور که گفتم به جرئت یکی از زیباترین آریاهای کل تاریخ اپرا است. حتما حتما بشنوید... واقعا رومانتیک و احساساتیه. مثل اسمش اشک آدمو در میاره. نرمورینو در این آریا با خوشحالی توام با غمی می خواند: او مرا دوست دارد، بله او مرا دوست دارد ... واقعا استثناییه.


آریای قطره اشک پنهانی با صدای استاد پلاسیدو دومینگو ... درد آور و پراحساس

You can see links before reply

آریای قطره اشک پنهانی با صدای روبرتو آلاگنا ... واقعا معرکه است

You can see links before reply

آریای قطره اشک پنهانی با صدای رولاندو ویلازون ... به لطافت اشک...

You can see links before reply


دوئت کوتاه اما زیبای آدینا و گروهبان بلکور... خیلی زیباست.

You can see links before reply

اینم دوئت زیبای آدینا و نرمورینو ... با اجرای زوج اپرایی آنجلا جورجیو و روبرتو آلاگنا

You can see links before reply


خب فکر کنم لذت بردید! تا بعد...همگی رام رام!

lakshemi
Sunday 1 December 2013, 07:45 PM
شب به خیررررررررررررر

خب حالا که با اپرای اکسیر عشق آشنا شدید یکی از تنورهای بسیار خوب رو که اتفاقا در این اپرا هم خوش درخشیده رو حضورتون معرفی می کنم. و در ضمن این تنور، آخرین خواننده ی معروفیست که باهاش آشنا می شید.حالا دیگه تمام ستارگان اپرا رو می شناسید. از این به بعد مجددا با اپراها تاپیکو پی خواهیم گرفت.


You can see links before reply


خوآن دیه گو فلورِز

فلورز ، تنور جوان و موفق امروز اپرا ست که چند سال اخیر اسمش بر سر زبان ها افتاده. شفافیت و صدای زیر عالی فلورز به جوانک های
14-15 ساله شباهت دارد و اصلا نشان نمی دهد که او 40 ساله است! فلورز متولد پرو است.والدین او هر دو موسیقیدان بودند. پدرش گیتاریست و مادرش هم خواننده.خوآن نیز از کودکی به خواندن علاقه نشان داد و موفق شد کمک هزینه ی تحصیل در کنسرواتوری فیلادلفیای آمریکا را به دست آورد! فلورز چند سالی در این مدرسه تعلیم اپرا دید و به خواننده ای زبده و هوشمند تبدیل شد
فلورز با صدای چابک و فرح بخش خود قادر است به خوبی در اپراهای بوفا (کمدی)هنر نمایی کند. او عاشق خواندن در اپراهای بوفاست! موزارت و روسینی آهنگسازان محبوب او هستند که در اکثر اپراهایشان ایفای نقش کرده. آرایشگر شهر سویل و زن ها همه همینطورند با اجرای زیبای فلورز این چند سال خیلی سر و صدا راه انداخته!


نمایی از آرایشگر شهر سویل

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply


همچنین بیوه ی خوشحال اثر لهیر، اتللو اثر وردی و در نهایت دختر هنگ و اکسیر عشق، دو اپرای زیبای دونیزتی و چندین بار همبازی شدن با دیانا دامرا نیز افتخار دیگری در پرونده ی فلورز بود.

فلورز در نمایی از اکسیر عشق همراه دیانا دامرا و ماریوش کفیچین

You can see links before reply

You can see links before reply


فلورز به قدری در دختر هنگ درخشید که از او دعوت شد یک بار دیگر آن را در متروپولیتن بازی کند آن هم کنار کسی که فکرش را نمی کرد! استاد بانو، ناتالی دسائی!اما فلورز در کنار این استاد صدا و بازی هم به خوبی ایفای نقش کرد و کم نیاورد!

فلورز در نمایی از دختر هنگ همراه ناتالی دسائی

You can see links before reply

You can see links before reply

اما غیر از آثار کمدی، فلورز در ایفای نقش های جدی نیز تواناست... از جمله اپرای زیبای ریگولتو اثر وردی که چند بار با سوپرانوهای مختلف آن را بازی کرد.

نمایی از ریگولتو با نینو ماچیدزه

You can see links before reply


فلورز در بین هنرمندان اپرا از آن جوانانی ست که استاد پلاسیدو دومینگو خیلی دوستش دارد! فلورز پارسال موفق شد در پانزدهمین جشنواره ی موسیقی دومینگو ، برنده ی جایزه ی تنور برتر شود.

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

خوآن دیه گو فلورز دوستان زیادی در اپرا دارد! اکثر خوانندگان بزرگ و اساتید اپرا او را دوست دارند و از مصاحبت با او لذت می برند! همه عقیده دارند که او خجالتی و سر به زیر است! اما روی صحنه چنان پر و بال باز می کند که کسی حریفش نیست.



فلورز و روبرتو آلاگنا

You can see links before reply

فلورز و سیسیلیا بارتولی

You can see links before reply

فلورز و دیانا دامرا


You can see links before reply

فلورز و کاترین جنکینز در یک کنسرت زنده

You can see links before reply

فلورز و الینا گرانکا در کنسرت بزرگ کلیسا

You can see links before reply

فلورز و رولاندو ویلازون

You can see links before reply


چند شاهکار از خوآن دیه گو فلورز:


دوئتی خیلییییی زیبا از ریگولتو ... دوئت فلورز و دیانا دامرائو

You can see links before reply

یک آریای دیگه از ریگولتو...خیلی قشنگه

You can see links before reply

این یکی آریا هم از ریگولتوئه... معروف ترین آریای این اپراست....عاشقشمممممممممم

You can see links before reply

آریای قطره اشک پنهان از اکسیر عشق....محشر و ستودنیییییییییی

You can see links before reply

اینم آریای "عشق من" از دختر هنگ...همون آریایی که جونمو هم براش می دممممممممممممممم.... عاشقشممممممممم
ویژگی ای که در این آریا خواننده ی تنور باید داشته باشه اینه که باید صداش خیلی شیشه ای باشه،بدون خش و انحراف و البته فالستو خوندن! خیلی از تنورها مثل رولاندو ویلازون متمایل به باریتون هستند . اما در اینجا ملاحظه می کنید که فلورز چطور یک تنور واقعیست و بدون نقص وارد محدوده ی کنترآلتو می شود ! رنج صدای تنور در این آریا باید تا حد امکان زیر زیر باشه. خودتون بشنوید و نظر بدید! اجرای فلورز به جرئت عالیه! حتی از اجرای بوچلی و آلاگنا هم بهتره....واقعا نمره اش بیسته!

You can see links before reply

خب تا بعد...رام رام

Ceilo
Monday 2 December 2013, 10:15 AM
خيلي خوب بود...من صداي اين آقاي فلورز رو بار اول بود ميشنيدم...اصلا فكرشم نميكردم كسي بتونه اون آرياي دختر هنگ(خيلي دوستش دارم و قبلاشنيده بودم ولي نميدونستم مال اين اپراس!) رو اون طوري بخونه...بعضي جاها واقعا قابل تشخيص نيست تنوره!واقعا با كنترآلتو عوضي گرفته ميشه...
من با اين كه لپ تاپم خراب شده ولي پستهاتون رو هر شب با گوشيم(با بدبختي البته!) دنبال ميكنم... واقعا ممنون;)

lakshemi
Monday 2 December 2013, 02:10 PM
سلامممممممم دوست عزیزم
بله واقعا آقای فلورز فوق العاده است.... هرکس در چیزی به خصوص استاده! می دونی خوبی اپرا اینه که یک نفر نمی تونه در همه چیز عالی باشه! و همین ، نیاز به خوانندگان مختلف رو ایجاد می کنه!

مثلا وقتی پای بامزگی وسط بیاد باید سراغ رولاندو ویلازون(تنور)، ناتالی دسائی(سوپرانو) ، رنه پاپه (باس) ، سیسیلیا بارتولی (متسوسوپرانو) رفت!

وقتی پای خباثت و جدیت و بدی وسط میاد باید یه راست برید سراغ الینا گرانکا (متسوسوپرانو) ، دبراندو آرکانگلو (باریتون-باس) ، دیانا دامرائو (سوپرانو) یا براین ترفل(باریتون-باس) !

و وقتی صحبت از عشق و احساس و رومنس باشه بی شک باید روبرتو آلاگنا(تنور) ، آنجلا جورجیو (سوپرانو) ، دیمیتری وروستوفسکی (باریتون) ، کاترین جنکینز(متسوسوپرانو) مارینا پوپلاوسکی(سوپرانو) و جوناس کافمن(تنور) رو خبر کنید!
به خاطر همینه که گونه های صدایی دارای طبقه بندیه مثلا سوپرانو لیریک، تنور دراماتیک ، باس بوفو هر کدوم قابلیتی دارند که دیگری نداره! و کم پیش میاد که کسی در تمام حالت ها و نقش ها عالی باشه مثل مونسترات کاباله!

راستی امروز تولد ماریا کالاس فقیده! البته من ازش خوشم نمیومد چون از موزارت بد می گفت! ههههههههه

Mehrak7
Monday 2 December 2013, 04:39 PM
10150
Beethoven - Opera Fidelio

اوورتور فیدلیو (You can see links before reply)

پرده‌ی اوّل - آریای شماره‌ی یک1 (You can see links before reply)

پرده‌ی اوّل - آریای شماره‌ی دو2 (You can see links before reply)

lakshemi
Wednesday 4 December 2013, 07:03 PM
سلام حضور دوستداران اپرا.اخبار غیر منتظره و فوق العاده ناراحت کننده ای از سایت رسمی "اپرا ی روز"به دستم رسید.
کاشکی من می مردم و این روزو نمی دیدم. خیلی بد شد. خیلی...


جدایی رسمی روبرتو آلاگنا و آنجلا جورجیو قریب الوقوع است!

این خبر چندیست مثل بمب در محافل اپرا پیچیده! هیچکس توان باور این خبر را ندارد.آهنگسازان، رهبران ارکستر و بسیاری از خوانندگان اپرا که اکثرشان از دوستان مشترک آلاگنا و جورجیو هستند حتی فکرش را هم نمی کردند طلاق، پایان کار این زوج اپرایی باشد!

You can see links before reply

تا مدتی پیش، افسانه ی عشق زوج اپرایی، روبرتو آلاگنا و آنجلا جورجیو با وجود سال ها زندگی مشترک همچنان قدرتمند به چشم می خورد. آلاگنا و جورجیو سال های سال قلب تمام شنوندگانشان را با اصوات جادویی خود محسور کرده بودند. هر سال دست کم 5 کنسرت با هم برگذار می نمودند و هنوز هم بعد از اینکه دوئتی عاشقانه می خواندند دقایقی هم را در آغوش می فشردند ! انگار فراموش می کردند که روی صحنه اند و هزاران نفر در حال تماشایشان هستد!

You can see links before reply

You can see links before reply


نزدیک بیست سال این عشق آتشین میان این زوج ، پاینده بود. تا اینکه در اواسط 2012 بود که آنجلا جورجیو در مصاحبه ای اعلام کرد زندگی مشترک او و آلاگنا به آخر رسیده است! و بلافاصله بعد از پخش این خبر ، ولوله ای در رسانات هنری و محافل اپرایی بر پا شد. جالب اینکه درست بعد از اتمام آخرین کنسرت مشترک آلاگنا و جورجیو این تصمیم یک طرفه گرفته شده!




کنسرت بزرگ 2012 این زوج در لندن. این آخرین باری بود که علاقه مندان اپرا روبرتو و آنجلا را کنار هم دیدند!

You can see links before reply




روبرتو آلاگنا می گوید: درست بعد از اتمام تور آنجلا بی آنکه توضیحی به من بدهد من را ترک کرد و رفت! جواب تلفن هایم را نمی دهد. پیغام هایم را نمی خواند. بیش از یک سال است که خبری از او ندارم.بعد از اینکه آنجلا این مصاحبه را انجام داد دوست صمیمی ام با من تماس گرفت و گفت:
روبرتو؟ بین تو و آنجلا چه اتفاقی افتاده؟ و جواب من فقط یک کلمه بود: نمی دانم! هنوز هم نمی دانم. مصاحبه گر می گوید: آلاگنا وقتی این حرف ها را به من می زد بی اندازه غمگین بود! غم از سر و رویش می بارید!
آلاگنا با اندوه ادامه می دهد:
آنجلا فرشته من بود! با او من زیبا بودم! وقتی با او بودم حتی صدایم زیباتر بود. مدت هاست که احساس می کنم بدون آنجلا صدایم فرم همیشگی اش را ندارد. راستش...این اواخر آنجلا خیلی حساس شده بود. ما زیاد جر و بحث می کردیم. اما فکرش را نمی کردم آنجلا بخواهد زیر همه چیز بزند و تمام این سال ها را ندیده بگیرد.می خوام علتش را بدانم! فقط همین!

You can see links before reply You can see links before reply


به گزارش خبرگذاری های فرانسه، آلاگنا علیه همسرش ادعای حیثیت کرده و از دادگاه خواسته خانم آنجلا جورجیو دلیل قانع کننده ای بابت طلاقش به او ارائه دهد!و آنجلا جورجیو هم به طور غیر منتظره ای آلاگنا را به خشونت ، پرخاشگری و هتّاکی به خود متهم کرده!!!
آنجلا جورجیو در دفاع از ادعایش گفت: من هرگز دروغ نمی گویم! هر کسی که مرا بشناسد می داند که در دروغ گفتن عاجزم! به نظر می رسد آنجلا جورجیو هم زیاد خوشحال نیست! یا دست کم به قدر گذشته ها خوشحال نیست. وقتی درباره ی روبرتو از او سوال می شود دست و پایش را گم می کند. مدام به صورت و لباس ها و دست و پایش ور می رود و عصبیست. جورجیو با اندوه می گوید:
من به هیچکس نیازی ندارم! به خانه نیازی ندارم! به مراقبت نیاز ندارم!به هیچکس! می توانم زندگی ام را ادامه دهم. در تلاشم تا طلاقم را رسمی کنم ولی آلاگنا هر بار به دلیلی سر باز می زند. با وجود اینکه اتهام خشونت آلاگنا، در دادگاه راهی به جایی نبرد اما جورجیو مصمم است!



You can see links before reply

آلاگنا در دفاع از خود اظهار کرد: هیچکس نمی تواند باور کند! حتی خود من! اگر اختلافی بین ما بوده، انقدر لاینحل نیست که آنجلا را مجبور به چنین کاری کند. اما با این همه من به تصمیمش احترام می گذارم. اگر او اینطوری خوشحال است...
آلاگنا واقعا متاثر است! انگار روی صحنه دارد کارمن را بازی می کند ولی این بار دیگر این اپرا نیست! زندگی واقعیست.

You can see links before reply

آلاگنا بعد از طلاق ضمنی ، هنوز حلقه ی ازدواجش را به دست دارد! و با لبخند غم انگیزی ادامه می دهد:
اولین بار در 1994 هم را دیدیم! لابوهم اثر پوچینی را با هم بازی کردیم. آن موقع من متاهل بودم. یک سال بعد همسر اولم در اثر سرطان فوت کرد و یک سال بعد از مرگ او من و آنجلا با هم ازدواج کردیم و این ازدواج همیشه عاشقانه بود. هرچند هر دوی ما خیلی گرفتار و پرمشغله بودیم ولی این گرفتاری ها هیچگاه ما را از هم دور نکرد. بلکه ما را به نزدیک تر هم می کرد.من هنوز خیلی عاشقم! آنجلا همه چیز من است و من همیشه عاشق او خواهم ماند!
You can see links before reply
این طور که به نظر می رسد هیچ یک از طرفین از طلاق رضایت قلبی ندارند. حتی خود جورجیو هم با تاسف اعلام کرد:
بدون شک، این یک صفحه ی سیاه در زندگی من است! وقتی می خواستم با آلاگنا ازدواج کنم همه ی نزدیکانم،دوستانم ، حتی همکارانم به من می گفتند "مراقب باش"! اما من عاشق بودم! و وقتی شما عاشقید، کور هستید!

You can see links before reply


اگر کمی به عقب بر گردیم، چند سال پیش هم یک بار شایعه ای (اما نه آنقدر بزرگ) مبنی بر اختلاف این زوج عاشق پخش شد.سال 2011 آلاگنا و جورجیو مجددا لابوهم را در کنار هم بازی کردند! و آنجلا جورجیو در مصاحبه ای اعلام کرد:
ما در کنار هم خیلی شادیم. جدا شدن، احمقانه است!!!!

اما حرف های آنجلا اکنون رنگ و بویی کاملا متفاوت با حرف های دو سال قبلش دارد:
مدام به خودم می گفتم: این درست نیست! نمی توانم! من گریه می کردم و می خواندم! می خواندم و گریه می کردم! نمی دانم چقدر اشک ریختم! گریه،گریه،گریه! من انقدر افسرده و از پا افتاده بودم که هیچ کاری نمی توانستم انجام دهم. اما حالا من فرق کرده ام.روزی که تصمیم قطعی گرفتم که از روبرتو جدا شوم،مطمئن بودم که خود واقعی ام آشکار شده.

You can see links before reply


آنجلا جورجیوی 48 ساله و روبرتو آلاگنای 50 ساله به تازگی مجددا فعالیت های اپرایی و کنسرت هایشان را از سر گرفته اند. هر دو روی صحنه به نظر خوب و سرحال می آیند. آیا باز هم آن دو را در کنار هم خواهیم دید؟ آن ها هنوز طلاقشان را رسمی نکرده اند. احتمالا روزی که این جدایی رسمی و علنی شود، روز مرگ اپرا خواهد بود.
نماینده ی رسمی آلاگنا از هر گونه پاسخگویی به سوالات سر باز می زند. اما یکی از نزدیکان روبرتو و آنجلا به یک خبرگذاری اعلام کرده که آنجلا اشتباه جبران ناپذیری مرتکب شد! نباید فراموش کنیم که چندین سال آزگار خیلی از همکاران روبرتو و حتی دوستانش به آنجلا حسادت می کردند! هرچند روبرتو هنوز او را دوست دارد اما اکنون که روبرتو مرد تنهاییست ، همکاران زن زیبای روبرتو دیگر رقیبی برای خود نمی بینند! آنجلا میدان را خالی کرده و اگر در آینده پشیمان شود ممکن است خیلی دیر شده باشد!

You can see links before reply

lakshemi
Friday 6 December 2013, 04:24 PM
سلام مجدد!

به دنبال شوک بزرگی که در پست قبل با شما تقسیمش کردم (اما آروم نشدم)، این بار با شوک بزرگ تری اومدم!
خدایا... به نظر می رسه زندگی و دنیا همش یه حباب توخالی و پوچه! از بچگی همه ی ما داستان های زیادی خوندیم و ته همش یک جمله ی مشترک بود : " ... و اونا تا همیشه در کنار هم به شادی زندگی کردند! "
آره درسته! آخر تمام کتابا،فیلما،حتی اپراها که می دونید عاشقشونم همین بود! اما این " تا همیشه " به نظرم یک دروغ بزرگه!
یا دست کم دوامش ابدی نیست! قهرمانای واقعی برخلاف قهرمانای تخیلی، انگار نمی خوان "تا همیشه "کنار هم بمونن! آره دوام عشق در دنیای واقعی ابدی نیست! دوامش در حد نهایت به اندازه ی دوام عشق روبرتو آلاگنا و آنجلا جورجیو ست! یعنی 18 سال!
همه چیز تموم شده...تمام اون 18 سال رویایی، که طرفدارانشون هم همپای اونا به رویا رفته بودند تموم شد... تموم اون دوئت ها... اون لگاتو ها...اون پیانو ها... همش تموم شد... "رودولفو و می می " (لابوهم) ... " ویولتا و آلفردو "(لاتراویتا) ... " نرمورینو و آدینا " (اکسیر عشق) ..." مانون و دگريو " (مانون لسکو) ... "فاوست و مارگاریتا " (فاوست) ... "ماریو و توسکا " (توسکا) و مهم تر از همه " روبرتو و آنجلا " دیگه به تاریخ پیوستن... بله با تاسف و اندوه بسیار زندگی مشترک و زندگی اپرایی روبرتو آلاگنا و آنجلا جورجیو تموم شده ست... من و امثال من، یعنی عاشقان و مشتاقان اپرا، دیگه باید قبول کنیم که روبرتو آلاگنا و آنجلا جورجیو دیگه هرگز با هم نخواهند بود! حتی نیم درصد! حتی نصف نصف نصف نیم درصد هم احتمال دوباره همپا شدن روبرتو آلاگنا و آنجلا جورجیو وجود نداره!

You can see links before reply

ولی مهم ترین چیزی که منو آتیش می زنه اینه که اونا دیگه هرگز در کنار هم روی صحنه نخواهند رفت! ضربه ای مهلک تر از این نمی تونست اپرا رو بلرزونه! اما بدتر از اون چگونگی این جداییه! اخباری که دیشب به دستم رسید به مراتب فجیع تر از اخبار پریروزه! طوری که تمام ایدئولوژی منو راجع به زندگی تغییر داد!
خدمت شما عارضم که من هم مثل خیلی های دیگه فکر می کردم اختلاف روبرتو آلاگنا و آنجلا جورجیو انقدرام جدی نیست و فکر می کردم تاحالا آشتی کردن! اما خب این طور نبود...! آنجلا حدود 2 سال روبرتو و خانه و زندگی شونو در فرانسه ول کرد و به رومانی زادگاهش برگشت! خب شاید می شد حدس زد که آنجلا به زادگاهش برگشته چون قصد تمدد اعصاب و بودن با خانواده ی پدریشو داشته! اما ابدا اینطور نبود! آنجلا جورجیو در رومانی با یک تنور خیلی جوان به نام سزار کوآتو آشنا می شه و از اون خوشش میاد( ؟؟؟) !!!!! خب او تا اون وقت داشت با یک مرد 50 ساله زندگی می کرد و با خودش فکر کرد شاید یک جوان 32-33 ساله ، بهتر اونو درک کنه (؟؟؟؟؟؟؟)!!!! به این ترتیب تصمیم گرفت شناخت بیشتری از این آقا پیدا کند و با او زیر یک سقف برود! ... آنجلا خیلی زود به این نتیجه می رسد که دیگر روبرتو را دوست ندارد! و روبرتو آلاگنا هم که روحش از این جریانات خبر نداشت خیال می کرد او به خاطر بگو مگوهای اخیرشان در رومانی ماندگار شده! بعد از کلی اصرار و شکایت و دادگاه کشی، بالاخره روبرتو تسلیم شد و آنجلا را رها کرد تا برود.

You can see links before reply

اینطور که 2-3 روز پیش در سایت لا اپرا آمده ، آنجلا جورجیو اعلام کرده: اوایل نمی خواستم کسی چیزی از این رابطه بداند! اما الآن با گذشت یک سال دیگر ترسی از عیان شدنش ندارم! من و سزار مدت ها قبل با هم آشنا بودیم و اکنون هم جفت خوبی هستیم!!!!!!!!!! و جناب سزاز هم فرمایش فرموده اند که: سن و سال فقط یک عدد است! دوست قبلی ام 25 سال داشت! من اگر با کسی به درک متقابل برسم 80 سالش هم که باشد می توانم با او شاد باشم!!!!!!!!! واقعا آنجلا جورجیو خیلی بی شخصیت است! انقدر که در سن 48 سالگی خودش را تا حد یک دوست دختر ذلیل کرده!!!!! جالب ترین قسمت ماجرا هم این است که سایت لا اپرا ، سزار کوآتو را "سارق عشق " خطاب کرده! کسی که آنجلا را از روبرتو دزدید!

You can see links before reply

واقعا متاسفم! آنجلا بد معامله ای کرد! همیشه در هر معامله ای، چیزی که می دهید و چیزی که می ستانید باید ارزش برابر داشته باشند! اما آیا واقعا این جوانک نخراشیده با روبرتو آلاگنا هم ارزش است؟؟؟؟؟؟
یعنی این زن با خودش چه فکری کرده؟ 18 سال زندگی پربار و کار و فعالیت دوشادوش رو فروخت به یک بچه قرتی که تازه 15 سال هم از خودش کوچکتر است؟؟؟؟؟؟ باید با هزار کانتینر چندین تن خاک آورد و دو بامپی کوباند توی سر این زن دیوانه! آخه این جوجه چی داشت که روبرتو نداشت؟ زیبایی؟ ثروت؟ شهرت؟ مهربانی؟ عشق؟ چه؟ روبرتو در آسمان هفتم است و این آقای سزار زیر زیر زیر زمین! حتی ارزش واکس زدن کفشای روبرتو آلاگنا رو هم نداره! آیا واقعا این نخراشیده از روبرتو آلاگنا سر است؟ گیرم که اختلافاتی بین او و آنجلا بوده! آیا 18 سال زندگی انقدر ارزش نداشت که کمی گذشت و تجدید نظر به خرج دهد؟ آیا این همه پیغام و میانجی گری دوست و آشنا برای بازگرداندن آنجلا سر زندگی اش کافی نبود؟ مگر روبرتو آلاگنا چه گناهی کرده بود که به یک باره به این شکل ناخوشایند به او خیانت کرد؟ آخر کدام عاقلی ، بهترین تنور دنیا رو ول می کند و یک همچین آدمی رو انتخاب می کند؟؟؟ خب من که هیچ جوابی ندارم! خلایق، هرچه لایق! خاک دو عالم بر سرش! شوهری ممتاز و آقا مثل روبرتو آلاگنا داشتن لیاقت می خواهد! مثل یک خانوم با شخصیت و محترم و با آبرو زندگی کردن لیاقت می خواهد! همه جای دنیا، حتی در اوج روشنفکری و آزادی و بی قید و بندی، تقاوت هست بین یک زن متاهل محترم و یک زن دمدمی مزاج که هر سال با یکی زندگی کند!

You can see links before reply

وقتی او و روبرتو دست در دست هم روی صحنه می آمدند ، خدا می داند که چقدر مردم به آن ها احترام می گذاشتند! روبرتو و آنجلا به خاطر سال ها تعهد و تاهل خیلی دارای احترام و قدر و منزلت بودند. مردم به انسان های شریف بیشتر احترام می گذارند! این طبیعیست! افسوس که آنجلا روو دل کرد و خوشی زده شد! مطمئنا روبرتو بعد از فهمیدن جریان او و سزار تازه دریافته که چقدر احمق بوده! چه حساب ها روی زنش می کرده! و چه راحت فریب خورده و از میدان به در شده! کاش حداقل آنجلا کسی را انتخاب می کرد که لااقل سر سوزنی از روبرتو بالاتر که نه (چون وجود ندارد) ، لااقل همسان و هم رتبه ی روبرتو بود! ههههههه نه هزار درجه زیر صفر!

باید جدا برای آنجلا جورجیو و نادانی اش متاسف بود! حالا روبرتو هیچ، حتی فکر وجهه و مقام و رتبه ی خودش را هم نکرد! او بعد از رنه فلمینگ، برترین سوپرانوی زنده ی جهان است! هیچکس قدرت او را در آواز، خصوصا آواز دراماتیک ندارد! او با این کارهایش این همه سال کار هنری اش را لکه دار کرد! با این کارش کلی از مجهه ی جهانی اش کم شد! مطمئنا مردم حقیقت را می فهمند و تشخیص می دهند ... در این اتفاقات، به ظاهر روبرتو آلاگنا مورد ظلم واقع شد اما در حقیقت برنده بود. چون صادق با مردم صحبت کرد و هیچ چیز پنهانی نداشت. آنجلا با این ناسپاسی وحشتناکش، در واقع به خودش بد کرد! چرا؟؟؟ چون یک همچین روابطی معمولا دوام زیادی ندارد!

You can see links before reply

سزار یک تازه کار است و فقط قصد دارد از نفوذ و اعتبار آنجلا جورجیو برای شهرت استفاده کند! کما اینکه همین هم شد و حالا آنجلا این همه اعتباری که سال ها در کنار روبرتو جمع کرده بود را دارد خرج این جوانک می کند! حتی کنسرتی با بوچلی هم برای او در رومانی ترتیب داد!!!!!!!!!!! به محض اینکه این آقای "سارق عشق" ، کمی اسم و رسم در کند آنجلا را رها خواهد کرد! مثل روز روشن است! و آن زمان تازه وقت پشیمان شدن است!!!! وقت رجوع به گذشته و پی بردن به اشتباهات! اما همیشه نمی توان برگشت و دوباره شروع کرد!خصوصا در مورد مرد جذابی مثل روبرتو آلاگنا! همانطور که گفتم روبرتو آلاگنا با زیباترین و خوش صدا ترین زنان کار می کند. و آن ها سه سوت روبرتو را روی هوا می برند! مطمئن باشید!
دو سالی از این جدایی می گذرد. روبرتو تا چند ماه پیش واقعا افسرده و دلشکسته بود. خیلی از طرفدارانش او را در خیابان می دیدند که تنها در خیابان ها قدم می زند و چندین ساعت با سر پایین پیاده خیابان ها را پرسه می زند... تا اینکه اتفاق دیگری برای او افتاد!

You can see links before reply

خبرها حاکی از این است که خانوم الکساندرا کارزاک، سوپرانوی 36 ساله ی لهستانی جدیدا خیلی به روبرتو آلاگنا نزدیک شده است! روبرتو و الکساندرا یکی دو سال قبل از این داستان، در اپرای اکسیر عشق کنار هم ظاهر شده بودند و رفتن آنجلا مجالی به او داد تا به روبرتو خودی نشان دهد. من خیلی خیلی خوب خانوم کارزاک رو می شناسم. او سوپرانوی بسیار بسیار خوبیست. زیبا، جذاب، خیلی خوش صدا، توانا و با تجربه! و تازه یک ویژگی خیلی خیلی خاص هم دارد! او غیر از مهارت لیریک و دراماتیک، یک سوپرانو کولوراتوراست! یعنی تخصص او در اپراهای بوفا (کمدی) است! اتفاقا قبل از اینکه ای جریان مهلک را بشنوم، یکی از اپراها را با اجرای او در لیست معرفی به شما گذاشته بودم.(و به زودی هم آن را خواهید دید)
استعداد کمدی خواندن، یعنی الکساندرا یک زن شاد است! و یک زن شاد و شنگول در روزگار افسردگی و تنهایی یک مرد، حلال مشکلات است! آلاگنا از شکست در زندگی اش خیلی افسرده بود و به نظر می رسد الکساندرای شاد او را از این غم و اندوه در آورده و رنگ و روح تازه ای به او بخشیده! بهتان که عرض کردم روبرتو را روی هوا می قاپند! این هم شاهدش! خلاصه که چند ماهی است که روبرتو و الکساندرا این طرف و آن طرف با هم دیده می شوند .

You can see links before reply

روبرتو به تازگی در آخرین مصاحبه اش اعلام کرد:
"من همه چیزم را مدیون اپرا هستم. اپرا به من شادی داد ، غم داد ، شهامت داد ، ترس داد ، قدرت داد ، ضعف داد ، رنج داد ، درد داد ، خوبی و بدی داد ... من همه چیز را از اپرا گرفتم و می گیرم. خیلی ها معتقدند که یک خواننده ی اپرا وقتی غمگین است بهتر می خواند. اما من بر این عقیده ام که ما وقتی شادیم بهتر می خوانیم. و من الآن احساس شادی می کنم. احساس می کنم وضعم خیلی بهتر شده. چند ماه قبل یک روز صبح از خواب برخاستم و به خودم گفتم: غصه خوردن کافیست! وقتی نمی توانم زندگی ام را مطابق میلم تغییر دهم چرا باید غصه بخورم؟ من آن روز تصمیم گرفتم دوباره زندگی را شروع کنم. تصمیم گرفتم خودم را حفظ کنم و نجات دهم. الکساندرا زن خیلی مهربانیست و خیلی به بهتر شدن من کمک کرد. این یک تولد دوباره برای من بود.
آنجلا 18 سال همسر من بود. ما روزهای خیلی خوشی در کنار هم داشتیم. 18 سال را نمی توان ظرف 2 سال فراموش کرد! من فکر می کنم باید زمان زیادی به خودم بدهم. و رفته رفته وضع را تغییر دهم.عشقی که به او داشتم خارج از قدرت کلمات است.و فکر می کنم تا روزی که زنده باشم هم عاشق او خواهم ماند. هر اتفاقی که در زندگی ام بیفتد، باز هم او در قلب من است. (الهیییییییییی) من الکساندرا یا هر زن دیگری را جانشین آنجلا نکرده ام! بلکه آنجلا قصه ای جدا گانه است. و همینطور الکساندرا.
او می داند که من خیلی تحت فشار بودم و هستم. و در تحمل این سختی ها به من کمک می کند. او به راحتی می تواند من را خوشحال کند! و من با گذشت این چند ماه حس بهتری به زندگی دارم و فکر می کنم این را هم مدیون اپرا هستم! و باید از آن ممنون باشم."

You can see links before reply

این مصاحبه درست 4-5 روز قبل در سایت لا اپرا درج شده و من دیشب پیداش کردم! بازم بارک الله به سلیقه ی روبرتو آلاگنا که لااقل کسی هم شان و رتبه ی خودش را پیدا کرده ، نه مثل آنجلا که با کسی جور شده که مایه ی خجالت است!!!!
نمی دونم چی بگم؟ زندگی هر دو از هم پاشید. خیلی احتمال می رود که بعد از سال نوی میلادی روبرتو آلاگنا و الکساندرا کارزاک با هم ازدواج کنند. اما مطمئنا اگر چنین اتفاقی هم بیفتد همانطور که خود آلاگنا گفت ، روبرتو آلاگنا ، روبرتو آلاگنای سابق نخواهد شد ... این زندگی، انتخاب روبرتو آلاگنا نبود! آنجلا هم خودش رو بدبخت کرد، هم روبرتو رو بدبخت کرد و هم اپرا و طرفداران اون رو ! لعنت بر باعثش!

این همه خاتمه ی غم انگیز دو اسطوره ی اپرا ...

lakshemi
Saturday 7 December 2013, 09:48 PM
سلام شب شما به خیر


هرچند که تراژدی روبرتو آلاگنا و آنجلا جورجیو به آخر رسید، ولی محض خداحافظی با این زوج هم که شده ، قصد دارم بهترین و باشکوه ترین بازی این زوج در کنار هم را حضورتان معرفی کنم.

You can see links before reply

توسکا

توسکا ، اپرایی در 3 پرده و با لیبرتویی ایتالیایی ، شاهکار بی نظیر جیاکامو پوچینی ، آهنگساز ایتالیایی و یکی از تکرار نشدنی ترین آثار اپراییست. مثل تمام اپراهای پوچینی، قهرمان داستان یک زن است. توسکا ملودرام غمبار و دردناک عشق و جنگ، اعتماد و فریب، خنده و گریه و زندگی و مرگ است. همچنان که در قبل هم حضورتان معرفی کردم اپراهای پوچینی اکثر قریب به اتفاقشان دراماتیک(غم انگیز) هستند و در پایان آن ها قهرمان داستان می میرد. پوچینی با مرگ ، پیوندی ناگسستنی داشت! احتمالا خودش هم همیشه خود را به مرگ نزدیک حس می کرده! در هرحال توسکا هم مانند مادام پروانه، لابوهم،خواهر آنجلیکا و ... داستانی زنانه و غم انگیز و زیبا دارد.

با اینکه از آنجلا جورجیو متنفر شدم، ولی این حقیقت محض است که آنجلا جورجیو ستاره ی بی رقیب اپرای توسکاست. هرگز در تاریخ اپرا هیچکس به زیبایی ، جسارت و دردناکی او این اپرا را بازی نکرده! و همچنین قهرمان دیگر این اپرا هم کسی نیست جز تنور بی تکرار، روبرتو آلاگنا! بازیگری اعجوبه با صدایی که فقط باید وقت شنیدن آریاهایش گریه کنید! آلاگنا در نقش ماریو ، یک گوشت قربانی و یک طعمه ی ظالمانه بازی می کند. کسی که بی گناه و معصوم فدا می شود. هرگز هیچ تنوری نمی تواند نقش ماریو را به این حد زیبا و غم انگیز بازی کند. آنجلا جورجیو و روبرتو آلاگنا در این اپرا بی نظیر بودند. چندین و چند بار هم با هم این اپرا را روی صحنه بردند.


You can see links before reply


البته چند باری هم آنجلا جورجیو همراه یوناس کافمن تنور آلمانی قدرتمند روی صحنه رفت. یوناس هم روی صحنه بی نظیر بود اما انگشت کوچک آلاگنا هم نمی شود!

You can see links before reply


همچنین براین ترفل باریتون-باس قدرتمند ولزی نیز در نقش منفی اسکارپیا به طور غیر قابل باوری عالی بود!

اپرا در قرن 18 در رم آغاز می شود... احتمال هجوم ناپلئون به این شهر بسیار قوی است.در پرده ی اول، یک نقاش به نام ماریو داخل کلیسا شده تا روی تصویر نیمه کاره ی مریم عذرا(س) کار کند.همچنان که او کار می کند در وصف عشق خود توسکا که یک خواننده ی معروف است می خواند. یک زندانی سیاسی فراری به نام چزاره آنجلوتی که کنسول سابق رم هم هست در کلیسا مخفی شده و با شنیدن آواز ماریو بیرون می آید! ماریو هم که از فعالان سیاسی است او را می شناسد! آنجلوتی از او کمک می خواهد .ماریو دوستش آنجلوتی را فراری می دهد و در باغش به او جا می دهد تا پنهان شود. او این ماجرا را با عزیز ترین کس زندگی اش ، توسکا در میان می گذارد. توسکا نگران است که به خاطر کمک به یک فراری ، زندگی ماریو و مهم تر از ان آینده و ازدواجشان به خطر بیفتد! اما ماریو مطمئن است که هیچ نیرویی نمی تواند توسکا را از او جدا و او را از توسکا جدا کند!

آنجلا جورجیو (توسکا)و روبرتو آلاگنا(ماریو)

You can see links before reply

آنجلا جورجیو و یوناس کافمن

You can see links before reply

از طرفی، بارون اسکارپیا سربازرس پلیس، یک مرد بدجنس و ظالم و بی رحم است که مدت هاست که روی ماریو زوم کرده و از او متنفر است؟ چرا؟ چون عاشق توسکاست و همه ی تلاشش را به کار گرفته تا ماریو را از زندگی توسکا بیرون بکشد.. او بالاخره ماریو را بازداشت می کند چون توسکا را برای خودش می خواهد.


براین ترفل با یک گریم عالی در نقش اسکارپیا

You can see links before reply

You can see links before reply

خلاصه ماریو دستگیر می شود و زیر دست دژبانان حکومتی شکنجه می شود.

You can see links before reply


توسکا نمی تواند شکنجه شدن عشقش را تاب بیاورد و به ماریو قول می دهد برای او کاری کند . او سریعا نزد اسکارپیا رفته و از حال و روز ماریو می پرسد؟ این که وضعش چقدر خراب است. اسکارپیا می گوید اگر آنجلوتی را به او تحویل دهد در مجازات ماریو تخفیف زیادی می دهد! توسکا می پرسد؟ اگر آنجلوتی را دستگیر کنید ماریو را آزاد می کنید؟ و بعد از آزادی هم دیگر خطری او را تهدید نمی کند؟ اسکارپیا هم به او تضمین می دهد البته به دروغ!


You can see links before reply

You can see links before reply

توسکا راهی جز اعتماد کردن به اسکارپیا ندارد و به شرط اینکه برای خودش و ماریو امان نامه بگیرد محل اختفای آنجلوتی را لو می دهد. اما اسکارپیا می گوید که او باید مقامات بالادست خود را راضی کند. بنابراین او ترتیب یک اعدام ساختگی با گلوله های الکی را می دهد و بعد از آن ماریو و توسکا را فراری می دهد. توسکا با خوشحالی به زندان می رود و نقشه را با ماریو در میان می گذارد! ماریو به اسکارپیا اعتماد ندارد و ته دلش باور نمی کند که او راست بگوید اما با این حال به توسکا امید می دهد و از این نقشه استقبال می کند و خود را خوشحال نشان می دهد که او و توسکا می توانند با هم فرار کنند.

You can see links before reply


خلاصه ، ماریو هنوز در زندان است و اسکارپیا از فرصت بهره می جوید و مجالی پیدا می کند تا خودی نشان دهد و دل توسکا را به دست آورد. او شیک و پیک کرده و توسکا را به شام دعوت می کند! اما توسکا ساکت است! او توسکا را نزد خود فراخوانده و به او می گوید که عاشقش است.

You can see links before reply

اما توسکا به او محل نمی گذارد و می خواهد آنجا را ترک کند ولی اسکارپیا صد راهش شده و در را می بندد. او قصد دارد که به هر شکلی شده به توسکا نزدیک شود اما توسکا همانطور که عقب عقب می رود چاقویی از روی میز بر می دارد .

You can see links before reply


و در نهایت مجبور می شود اسکارپیا را با چاقو بکشد. اول خودش نمی فهمد چه کار کرده! اما بعد شمعدانی را بر می دارد و نزدیک می آورد! تازه در می یابد که اسکارپیا مرده!ولی ناچار است پیش از اینکه کسی او را ببیند از آنجا فرار کند.

You can see links before reply

You can see links before reply

ماریو در نومیدی محض منتظر اعدام است و به یاد رویاهای گذشته و حسرت بودن با محبوبش "وقتی ستاره ها درخشان بودند!" یکی از محشر ترین آریاهای اپرایی را می خواند .

You can see links before reply


زمان اعدام فرا می رسد. محکوم را برای اجرای حکمش به پشت بام زندان سنت آنجلو در رم می برند .


زندان سنت آنجلو در رم، محل واقعی اجرای صحنه ی اعدام ماریو

You can see links before reply


طبق نقشه ماریو باید ادای مردن را در بیاورد! توسکا در صحنه ی اعدام حاضر است و امیدوار است که هر چه زودتر این صحنه ی ساختگی تمام شود و او با ماریو فرار کند. حکم انجام می شود . با فرمان رگبار ، ماریو بر زمین می افتد. توسکا ناگهان می بیند که خون ماریو همه جا را گرفته! ماریو را تکان می دهد! تازه می فهمد که اسکارپیای کثافت به او خیانت کرده ! گلوله های ماریو واقعی بودند و جوان نگونبخت کشته شده!!!!

You can see links before reply


توسکا شیون کنان جسد را در آغوش می گیرد. اما همان موقع معاون اسکارپیا سر می رسد و به سربازان دستور می دهد که آن زن را بگیرید او قاتل اسکارپیاست! توسکا بی جان و بی توان از دست ماموران فرار می کند و وقتی راه فراری نمی یابد خودش را از همان پشت بام زندان به پایین پرت می کند و جان می بازد ... نقشه ی اسکارپیای ظالم موفقیت آمیز انجام می شود. توسکا و ماریو فقط بازیگرانی در دست او بودند که بی آنکه اراده ای از خود داشته باشند بازی ای که او گفت را کردند. بعد از مرگ مظلومانه ی ماریو و توسکا ، اپرا با تِم " وقتی ستاره ها درخشان بودند! " تمام می شود.


قسمت هایی از اپرای توسکا


دوئت " من حسودم !" دوئت عاشقانه ی ماریو و توسکا ... واقعا بی نظیره... خوندن از اعماق وجود و بیرون ریختن همه ی احساسات از طریق صدا یعنی همین! این دوئتو روبرتو آلاگنا و آنجلا جورجیو واقعا زیبا خوندن.

You can see links before reply

آریای " من در قلب تو رخنه می کنم " آریای اسکارپیا ... خیلی زیباست. در اینجا اسکارپیا داره از هدفش که دستیابی به قلب توسکای زیباست می گه. این آریا رو براین ترفل بی نظیر خونده.


You can see links before reply

آریای توسکا به نام " خدایا ، چرا اینطوری به من پاداش می دهی؟" توسکا در این آریا با خدا راز و نیاز می کنه و می گه من به خاطر هنر زندگی می کنم و هرگز کسی رو آزار ندادم. دست هام از گناه تمیزه...چرا حق من باید این باشه؟ واقعا آریای قشنگیه...

اجرای آنجلا جورجیو

You can see links before reply

اجرای رنه فلمینگ

You can see links before reply

آریای عاشقانه ی دیگه ی توسکا! البته ماریو آخرای این آریا می رسه و تبدیل به دوئت می شه! ههههه واقعا قشنگه. بازم روبرتو آلاگنا و آنجلا جورجیو این دوئتو خوندن.واقعا عالیه.

You can see links before reply

و محشر ترین آریا هم آریای " وقتی ستاره ها درخشان بودند! " ... آریای زیبا و محزون و دردناک ماریو در شرُف اعدام! محشرهههههههههههههه. هرچی از زیبایی این اریا بگم کمه.

" وقتی ستاره ها درخشان بودند! " با اجرای محشررررررررر پلاسیدو دومینگو

You can see links before reply

" وقتی ستاره ها درخشان بودند! " با اجرای تحسین برانگیز روبرتو آلاگنا... خارق العاده است!

You can see links before reply


" وقتی ستاره ها درخشان بودند! " با اجرای یوناس کافمن! کافمن هم بی نظیر این آریا رو خونده.

You can see links before reply

دوئت کشتن اسکارپیا!!!! وَه! عجب صحنه ای! اسکارپیا برای به چنگ آوردن توسکا با او درگیر می شود و توسکا خشمگین و عنان از دست داده، مجبور می شود با چاقویی که قبلا برداشته ، دخل او را بیاورد! واقعا اجرای جورجیو عالیه در این صحنه.

You can see links before reply

و پرده ی آخر، صحنه ی پایانی اپرا! اعدام واقعی ماریو ... وای فوق العاده است! بعد از اعدام، توسکا آرام به ماریو می گوید که سربازان رفته اند و وقت مناسبی برای فرار است! اما ماریو جواب نمی دهد! توسکا کم کم نگران می شود بالای سر او می رود و او را غرق به خون می بیند.صدایش می کند! جوابی در کار نیست! توسکا جیغ می زند و همان حین، معاون اسکارپیا سر می دهد و دستور بازداشت توسکا را می دهد. توسکا به سمت لبه ی برج می دود و در اخرین فریادش می گوید : اسکارپیا، همدیگر را در پیشگاه خدا خواهیم دید! و خودش را از آن بالا پرت می کند... دیگه آنجلا جورجیو در این صحنه از نهایت قدرتش استفاده کرده! واقعا سنگ تموم گذاشته...خارق العاده است!

You can see links before reply

خب امیدوارم خوشتون اومده باشهههههههههههههههه. رام رام.

lakshemi
Friday 13 December 2013, 11:48 AM
سلامممممممم ... خب انقدر در این چند مدت اخبار ناراحت کننده شنیدم که غمباد گرفته بودم! وقتشه یه کمی از این کسالت در بیایم! با یکمی خنده چطورید؟؟؟؟ با یه اپرای شاد؟ با موزارت؟ بلــــــــــه! مگه می شه به موزارت نه گفت؟ امروز می خوام با یکی از شاهکارهای موزارت بخندونمتون!


You can see links before reply

از راست به چپ : دبراندو آرکانگلو ، الکساندرا کارزاک ، روکساندرا دونوس ، سایمر پیرگو در نمایی از زن ها همه همینطورند!


زن ها همه همینطورند!


این اپرای بسیار زیبا یکی از بهترین اپرا بوفاهای تاریخ اپرا و همچنین جزء بهترین های دنیای اپراست. موزارت نقش گولیلمو را برای باریتون-باس ... فِراندو را برای تنور ... دسپینا و دبورلا را برای متسوسوپرانو و دلیجی را برای سوپرانو نوشته بود. دون آلفوسونو هم که دانای کل داستان است و صدای باس دارد. بسیاری ستارگان اپرا مثل رنه فلمینگ، سیسیلیا بارتولی، الینا گرانکا، جوناس کافمن و ... در این اپرا درخشیده اند. همچنین دبراندو آرکانگلو در نقش گولیلمو و الکساندرا کارزاک سوپرانوی لهستانی در نقش دلیجی در تازه ترین اجرای این اپرا کولاک کردند! از زمانی که خبر نزدیکی الکساندرا کارزاک به روبرتو آلاگنا پخش شده باید دقت بیشتری در اجراهای خانوم کارزاک بکنید! من اگر جای روبرتو آلاگنا باشم یه راست می رم پیش دبراندو آراکانگلو و از او درباره ی الکساندرا می پرسم! چرا؟ چون دبراندو خیلی خوب او را می شناسد. آن ها در 4 اپرا با هم هم بازی بودند! عروسی فیگارو،آرایشگر شهر سویل، یک ترک در ایتالیا و زن ها همه همینطورند! او هم مثل دبراندو از عاشقان موزارت است! پس دبراندو خیلی خوب او را می شناسد!

عارضم خدمت شما که موزارت عاشق اپرا بود و بیشتر از آن عاشق اپرا بوفا! چون او اتفاقات خنده دار و سر کار گذاشتن اطرافیان را خیلی دوست داشت. از طرفی موضوع "خیانت " موضوعی بود که موزارت عاشق پرداختن به آن بود. زن ها همه همینطورند، عروسی فیگارو ، آدم ربایی از حرم سرا ، دون جوآنی و ... همگی موضوع خیانت را به شکلی متفاوت شرح می دهند. بنده مطمئنم اگر موزارت بیشتر زنده می ماند قطعا تعداد خیلی بیشتری اپرا با محوریت این موضوع می ساخت! اما زن ها همه همینطورند یک جورهایی با باقی اپرا بوفاها و حتی باقی کارهای موزارت متفاوت است! این اپرا یک سال قبل از مرگ موزارت ساخته شد. در شرایطی که خود موزارت هم نمی دانست قرار است آخرین اپرا بوفایش باشد! به بیان دیگر این آخرین شوخی موزیکال موزارت بود! کلمه ی آخرین شوخی خیلی غم انگیز است! خب چرخ ایام، موافق دل موزارت نمی چرخید! ولی با وجود تمام بدبختی ها ، انبار استعداد، توانایی و شوخ طبعی او همیشه پر ِ پر بود. نشانه اش هم همین اپرای زن ها همه همینطورند است. در زمان موزارت نام این اپرا "زن ها همه همینطورند" کمی ابهام برانگیز و برای مردم ایجاد سوال می کرد. از این رو موزارت نام کمکی "مدرسه ی عشّاق " را هم به آن اضافه کرد تا رفع ابهام کند.این اپرا در دو پرده و با لیبرتویی ایتالیایی نوشته شده .


و اما داستان!

فِراندو و گولیلمو دو افسر عاشق، در کافه نشسته اند و دارند از نامزدهایشان تعریف می کنند. فراندو عاشق دلخسته ی دِبورلا ست و گولیلمو دیوانه ی خواهر دبورا، دِلیجی است. فراندو می گوید که هیچکس مثل دبورا او را دوست ندارد . گولیلمو هم به نشان تایید می گوید دلیجی محال است کسی را قدر من دوست داشته باشد!

دبرادو دارکانگلو (گولیلمو) و سایمر پیرگو (فراندو)

You can see links before reply

خلاصه که فضا اساسا رومانتیک است و دو عاشق، انقدر از نامزدهایشان تعریف می کنند که نزدیک است غش و ضعف کنند! ناگهان دون آلفوسونو که یک پیر باتجربه و داناست وارد می شود و می گوید: بابا بزنید گاراژ! زن ها همه شون مثل همند! تمامشون بی معرفتند و هیچکدام راستگو نیستند!!!!(آخه نه که مردها آلبومی از جمیع صفات پسندیده هستند و اصلا پستی و نامردی در وجودشان نیست؟؟؟!!!) خلاصه ، مردها از این حرف دون خوششان نمی آید و همچنان تاکید می کنند که نامزدهای آنان با تمام زنان فرق دارند! دون به خامی دو جوان می خندد و می گوید حاضر است بر سر نصف اموالش شرط ببندد که نامزدهای آنان هم مثل باقی زنان بی وفا هستند! خب! شرط می بندید؟

You can see links before reply

گولیلمو به رفیقش می گوید که این بهترین فرصت است که پول و پله ای به هم بزنیم! دخترها که محال است به ما خیانت کنند! دون خیلی راحت شرط را می بازد و ما پولدار می شویم و می توانیم عمری در کنار عشقمان خوشبخت زندگی کنیم! فِراندو هم که چشم بسته نامزدش را قبول دارد با خوشحالی قبول می کند!

خب، حالا برویم پیش خواهرها،

جوانان تصمیم می گیرند خودشان را به دست نقشه ی دون آلفوسونو بسپارند ! آن ها به سرعت پیش خواهرها می روند و می گویند که به ارتش احضار شده اند و باید به هنگ ملحق شوند. دخترها اشک و آه سر می دهند و می گویند نمی توانند بدون نامزدهایشان زندگی کنند.خلاصه این جدایی با اشک و آه تمام می شود و مردها می روند! اما آیا واقعا می روند؟ نه!



سایمر پیرگو (فراندو)، روکساندرا دونوس (دبورلا) ، الکساندرا کارزاک (دلیجی) ،دبراندو آرکانگلو (گولیلمو)

You can see links before reply


دو خواهر، کلفتی به نام دِسِپینا دارند که از حقوقش ناراضیست! دون آلفوسونو ، دسپینا را کنار می کشد و می گوید دلت می خواهد یک پول چرب و نرم و راحت گیرت بیاید؟ جواب دسپینا واضح است! بله! آلفوسونو می گوید تو هیچ کاری لازم نیست بکنی فقط باید دو تا از دوستان مرا به خانوم هایت معرفی کنی و از آن ها تعریف و تمجید کنی همین! خب ! در باز می شود و دو جوان به دنبال دون وارد می شوند. آن ها خودشان را جوانانی اهل آلبانی معرفی می کنند اما در واقع همان فِراندو و گولیلمو هستند که تغییر قیافه داده اند و خودشان را شکل آلبانیایی ها ساخته اند ! هههههههههههههههه

You can see links before reply

دبورلا و دلیجی اصلا از این دو مرد بیگانه و کمی هم نخراشیده خوششان نمی آید و به قول خودمان محل سگ به آنان نمی گذارند و می روند! مردها خوشحالند چون دخترها همانطور که آن ها گفته بودند به آنان وفادارند. اما هنوز برای نتیجه گیری خیلی زود است! راند اول شروع می شود. دون نقشه را آغاز می کند. پسرها تصمیم می گیرند روی مخ خواهرها بروند و خودی نشان دهند. در ابتدا آن ها از در خوش و بش و لاس زدن در می آیند. گولیلمو آریای "خجالت نکش" را می خواند ! او و فراندو حسابی دخترها را با اعمال مشمئزکننده و البته خنده دارشان اذیت می کنند. دست آخر دلیجی که حس می کند این دو مرد دیگر زیادی دارند به آنان نزدیک می شوند با خواهرش از مهلکه می گریزد!

You can see links before reply

You can see links before reply

پسرها از اینکه خواهران بیچاره را انقدر سر کار گذاشته اند کلی می خندند و باز هم خوشحالند که دخترها وا ندادند و یک قدم دیگر به پول قلمبه نزدیک تر شدند! اما دون به آنان تذکر می دهد که صبور باشند!

راند دوم!
شوخی و تفریح تمام! داستان کمی جدی می شود! آلبانیایی ها می آیند و خودشان را به دست و پای دخترها می اندازند که عاشق آن ها شده اند و اگر آن ها را رد کنند خودشان را می کشند!!!! آن ها این را می گویند و تظاهر می کنند که دارند زهر می خورند. آن ها بی هوش نقش زمین می شوند! اینجاست که دیگر دخترها تلنگری جدی می خورند! ترس برشان می دارد و دِسِپینا را صدا می کنند و از او می خواهند کاری کند! آن ها حسابی قالب تهی می کنند!!!!!!!

You can see links before reply

You can see links before reply

خب دون آلفوسونو حساب همه جای بازی را کرده و خودش دکتر می آورد بالا سر دو مریض. اما دکتر همان دسپیناست با یک سیبیل بزرگ !!!!! ههههههههه او یک آهن ربای بزرگ روی جسد ها می گذارد و آنان را مِسمری می کند.

You can see links before reply

دکتر فرانس مِسمِر که در زمان موزارت زندگی می کرد ادعا داشت که از طریق آهن ربا می تواند بیماران را درمان کند! البته نظریه ی او موفقیتی در پی نداشت! موزارت تصمیم گرفت که در "زن ها همه همینطورند" مِسمر و روش درمان آهن ربای مسمر (مسمری شدن) را دست بیندازد!
خلاصه، دسپینا دو جنازه را با آهن ربا مسمری می کند! نتیجه؟ آلبانیایی ها زنده شده،سور و مور و گنده بلند می شوند. دخترها متفکرند و به نظر می رسد احساس می کنند باید تجدید نظری درباره ی این دو آلبانیایی از جان گذشته بکنند!

قیافه ی دِسِپینا رو ببینین؟؟؟ههههههههههههههه

You can see links before reply

پرده ی دوم ... راند سوم!

دسپینا مثل خوره به جان خانوم هایش می افتد و آنان را شست و شوی مغزی می دهد که حیف نیست جوانان به این خوبی را که تازه خودشان را پیش مرگ شما هم می کنند رد کنید؟تا جوانید از زندگی لذت ببرید. آینده را که دیده؟ همین دم را خوش است! خلاصه دبورلا _ خواهر کوچکتر ، به خواهرش می گوید که این آلبانیایی ها انقدرها هم بد نیستند! خیلی هم آتش عشقشان تیز و تند است! بیا شانسمان را با آن ها امتحان کنیم! دلیجی هنوز مردد است اما بالاخره قبول می کند. دبورلا ، گولیلمو را انتخاب می کند و دلیجی هم فِراندو را! یعنی هر کدام نامزد دیگری را بر می دارند! ههههههههه

راند چهارم!

4 جوان قصه در باغی نشسته اند. پسرها مثلا قرار است رسما از دختر ها خواستگاری کنند. گولیلمو ، دبورلا را به کناری می برد و فِراندو هم دلیجی را صدا می کند. قبلا از این اتفاقات فِراندو و گولیلمو به نامزدهایشان دو گردنبند قلبی شکل داده بودند که عکس خودشان درونش بود و نشانه ی عشق فناناپذیرشان باشد. در این جا فِراندو و گولیلمو دو گردنبند جدید به دخترها نشان می دهند ! یعنی حالا آن ها عشق جدیدی یافته اند! پسرها در عین حال که شاد و شنگول و عاشقند، نگران و سراسیمه اند! این آزمون وفاداری کم کم داشت ترسناک می شد! آن ها احساس خطر کرده اند! و شش دونگ حواسشان به واکنش دخترهاست! اما ... دبورلا مقابل چشمان نگران گولیلمو گردنبند قبلی را از گردنش در می آورد و اجازه می دهد گولیلمو گردنبند جدید را به گردنش بیندازد!!! گولیلمو باورش نمی شود !!! دبورلا، که در اصل نامزد فِراندو است خیلی راحت وا می دهد !!!! اما دلیجی! دلیجی دختر عاقل تریست. فِراندو هر کاری می کند گردنبند را از او نمی پذیرد!!!

You can see links before reply

You can see links before reply

صحنه عوض می شود. فِراندو شاد و شنگول و سربلند بر می گردد و می گوید دلیجی هنوز وفادار است! اما گولیلمو با غم و اندوه فراوان گردنبند سابق دبورلا را که از گردنش در آورده نشان می دهد و می گوید دبورلا عاشقش شده! او با دلشکستگی آواز تلخی از بی وفایی می خواند.

You can see links before reply

انگار دون آلفوسونو بی راه هم نمی گفت!
فِراندو باز هم روی مخ دلیجی کار می کند! انقدر التماس می کند و عشقولانه در می کند تا این که دلیجی هم بالاخره تسلیم می شود و می گوید که عاشقش شده!!! خب دیگر دختر ها هر دو از دور خارج می شوند!

You can see links before reply

در همین لحظه است که دون آلفوسونو روی صحنه می آید و می گوید: خب! حالتون چطوره؟ ههههههه عرض نکردم نامزدهای شمام مثل باقی زن هان؟؟؟؟؟ و مردها 3 تایی در یک تریو از سست عنصر بودن زن ها می خوانند و می گویند زن ها همه همینطورند! بیچاره پسرها! معلوم نیست دخترها خیلی شل بودند یا پسرها خیلی خوب نقششان را بازی کردند؟! که البته دومی درست تر است! آن ها در این مدت سعی کردند خیلییییی خوب و جذاب باشند! انقدر خوب که حتی از قبلشان هم بهتر باشند! انقدر که هیچ دختری نتواند آن ها را رد کند! خب پس مقصر خودشان بودند!


خب دخترها خیلی خوشحالند. آنان احتمالا دو مرد بی نظیر پیدا کرده اند که برای آن ها همه کار می کنند! آن ها با عشق و آرزو به گردنبند های جدیدشان می نگرند!

You can see links before reply

You can see links before reply

صحنه ی آخر اپرا! روز عروسی جوانان است! دخترها خوشحال هستند و پسرها غمگین!
دخترها لباس عروس پوشیده و آراسته و شیک منتظرند تا به محبوبان آلبانیایی شان برسند. سر دفتر هم برای رسمی کردن عقد سر می رسد که باز هم همان دسپیناست! البته با یک سیبیل دیگر! هههههههه خلاصه که دیگر وقتش است این بازی مسخره تمام شود! فِراندو و گولیلمو به بهانه ای از جشن خارج می شوند و این بار به شکل واقعی شان_ فِراندو و گولیلمو ی اصلی با لباس های فرم وارد می شوند و می پرسند این جا چه خبر است؟ دخترها خشکشان می زند! دسپینا که بی معطلی زرد می کند و همه چیز را لو می دهد که سر دفتر نیست و کلفت خانه است!!!!!هههههه دبورلا و دلیجی هم تته پته کنان مجبور می شوند واقعیت را بگویند! آن ها سرشان را پایین می اندازند .و انگار از خجالت آب شده اند! پسرها اعتراف می کنند که همه ی این ها یک بازی بوده که خودشان ترتیب داده بودند! دون آلفوسونو شرط را برده و با دمش گردو می شکند! اما دخترها خیلی از کارشان پشیمانند و طلب بخشش می کنند! پسرها هم که هنوز عاشقند گردنبند های اصلی را دوباره گردن نامزدهای واقعی خودشان می اندازند و همگی تصمیم می گیرند که همه چیز را فراموش کنند و تا ابد کنار هم بمانند! اپرا با شادی و خوشحالی تمام می شود.

You can see links before reply

خب این هم از این اپرا... داستان فوق العاده زیبا و لحظات کمدی و حساسش امروزه هم هزاران طرفدار برای این اپرا ساخته.موزارت وقتی این اپرا را ساخت خیلی حال و روز خوشی نداشت! هم از نظر مالی بد بود و هم از نظر جسمی! و مهم تر از همه همسرش کنستانزه هم کنارش نبود چون روماتیسمش عود کرده بود و برای درمان به چشمه ی های آّب گرم رفته بود. جریان عجیب این اپرا و اتفاقات باورنکردنی که برای مردهای قصه می افتد اساسا روی مخ موزارت رفته بود! او در آن ایام مرتب به این فکر می کرد که اگر کنستانزه هم ... ؟ ههههههه خب این سوالیست که شاید هر مرد یا زنی درباره ی زوج خود بپرسند. و بنابراین موزارت که اصلا مرد مقرراتی و ایرادگیری نبود مدام در نامه از همسرش سوال و جواب می کرد: امروز چه کارها کردی؟ چند ساعت بیرون بودی؟ کی خوب می شوی و بر می گردی؟ گاهی از شدت نگرانی و ناامنی می پرسد: بگو هنوز هم همان قدر دوستم داری؟ و هنوز در چشم تو از سایر مردان بهترم؟ و امثالهم! و دست آخر هم انگار نتوانسته جلوی خودش را بگیرد و گفته: انگار آنجا دارد خیلی به تو خوش می گذرد!!!!! هههههههههه بله دیگر پر واضح است که این اپرا خیلی روی موزارت تاثیر گذاشته بوده... از این جهت این اپرا یک اپرای خیلی خاص است و پر از درس عبرت! دست کم برای موزارت ! هههههههههههه


قسمت هایی از اپرای "زن ها همه همینطورند"

اوورتور زیبای این اپرا... محشرههههههههههههههه ببینید موزارت چه کرده!

You can see links before reply (You can see links before reply)

آریای "مثل سنگ!" بعد از اینکه دو آلبانیایی برای اولین بار به خانوم ها معرفی می شوند این آریا را دلیجی در توصیف نفرت خودش از این دو غریبه می خواند!ههههههه آریای محشریه!

اجرای الکساندرا کارزاک ! عالیه! همونطور که گفتم سوپرانوی محشریه!

You can see links before reply

با صدای سیسیلیا بارتولی این آریا رو بشنوید.عالیه.

You can see links before reply (You can see links before reply)

اینم اجرای رنه فلمینگ!

You can see links before reply (You can see links before reply)

آریای زیبای " یه کمی زیرآبی را دوست دارم!" دبورلا خواهرش رو تهییج می کند که از خر شیطان پایین بیاید و به خواستگار آلبانیایی اش نه نگوید! اجرای الینا گرانکا رو بشنوید!محشره!

You can see links before reply (You can see links before reply)

دوئت "قلبت رو به من بده!" دوئت محشر گولیلمو و دبورلا! این دوئت هنگام انداختن گردنبند جدید به گردن دبورلاست! عشقولانه و رومانتیک: قلب منو ببین چطوری می زنه؟ پیپ پیپ پیپ! وای قلب تو هم همینطوری می زنه!!! هههههههه دبراندو آرکانگلو و روکساندرا دونوس این دوئت رو واقعا عالی اجرا کردن! خصوصا دبراندو! وقتی او گردنبند جدید رو نشون دبورلا می ده بر خلاف تصورش دبورلا می پره و اونو بغل می کنه! و شما باید چشمای گرد شده و خنده دار دبراندو رو در این اجرا ببینید!!!!هههههههههه

You can see links before reply (You can see links before reply)

آریای خجالت نکش!!!!!! یکی از زیباترین آریاهای باریتون-باس تاریخ اپرا !!! عااااااااااااااشق این آریام! این آریای گولیلمو ست. وای! در این آریا پسرها دخترها رو محاصره کرده و خیلی می ترسونن!!!! دبراندو انقدر ادا و اطفار های مضحک انجام می ده که مردم از خنده روده بر می شن!!!! ههههههههه عاقبت دلیجی دست خواهرشو می گیره و فرار می کنن! اون وقت صدای خنده ی پسرها رو باید بشنوید! بازم دبراندو آرکانگلو عالی اجرا کرده!

You can see links before reply (You can see links before reply)

دوئت " در آغوش هم " دوئت عشقولانه ی دلیجی و فراندو ... از اون جایی که دلیجی وفادار تر از خواهرش است ، فراندو حدود 7 دقیقه ای یک نفس با دلیجی دوئت می کنه!!!!!!!!!!! تا بالاخره موفق می شه اونو رام کنه. خیلی دوئت فوق العاده ایه! با صدای الکساندرا کارزاک و سایمر پیرگو این دوئت زیبا رو بشنوید. خیلی قشنگه!

You can see links before reply
(You can see links before reply)

یکی از زیباترین تریو های تاریخ اپرا! "خدا کند باد موافق بیاید!" این آواز سه نفری در هنگامی که پسرها به دروغ می گویند که به ارتش احضار شده اند خوانده می شود. دلیجی، دبورلا و دون آلفوسونو سپسران را بدرقه می کنند. بی نظیرهههههههههههههههه

You can see links before reply (You can see links before reply)


"یک دختر 15 ساله!" خب با توجه به اینکه زمان این اپرا به زمان خود موزارت(قرن 18) بر می گردد، در آن زمان ها سن ازدواج یک دختر 14-15 سالگی بود! و دختری به این سن دم بخت خوانده می شد! این آریای محشر رو دسپینا کلفت خانه برای شستشوی مغزی خانوم هایش و ترغیب اون ها به معاشرت با آلبانیایی ها می خواند. اجرای سیسیلیا بارتولی عالیهههههههههههههههه.

You can see links before reply (You can see links before reply)

"هاله ی عشق" این آریا، آریای فراندو است که برای زدن مخ دلیجی می خواند. بسیار بسیار زیباست. از زیباترین آریاهای تنور.سایمر پیرگو بسیاررررررررررررر عالی این آریا رو خونده! ایشون از تنورهای جوان و خیلی خوب روزگار هستن. کارش خیلی خوبه و صداش مثل پسربچه ها تازه و لطیفه.

You can see links before reply (You can see links before reply)


خب انشالله پسندیدید...تا زود...رام رام.

lakshemi
Sunday 22 December 2013, 03:56 PM
سلام روز به خیر

وای که چقدر گرفتارم! و این گرفتاری ها مجال نمی ده که بیشتر به اینجا سر بزنم. همونطور که می دونید هر یک پست اینجا کلی وقت می گیره. شاید باور نکنید ولی گاهی روی یک پست 10 روز کار می کنم تا تنظیم و مرتبش کنم و با بهترین کیفیت و بهترین اجراها و عکس ها به شما تقدیم کنم. کار خیلی سختیه.اما پرداختن به اپرا برام انقدر شیرینه که از این همه سختی ها استقبال می کنم.
خب با معرفی یک اپرای بسیار بسیار عالی به حضورتون رسیدم. یک اپرای زیبای دراماتیک، شیک ، باکلاس و با معنا و سرشار از درس زندگی!!! یک اپرا که به راحتی شما رو جذب خودش می کنه! شما رو عاشق و اسیر خودش می کنه و وادارتون می کنه هر روز بهش گوش بدید. واقعا یک اپرای معتاد کننده است!


You can see links before reply

اوگنی اونیگین

اوگنی اونیگین ، یکی از شاهکارهای اپرایی جهان و ساخته ی منحصر به فرد آهنگساز شهیر روس، استاد مسلم موسیقی ، پیتر چایکوفسکی است.

You can see links before reply

چایکوفسکی این اپرا را در 3 پرده و با لیبرتویی به زبان روسی که اقتباسی بسیار نزدیک به رومان اوگنی اونیگین ، نوشته ی الکساندر پوشکین روسی بود ساخت. رومان اوگنی اونیگین منبع الهام بسیاری از هنرمندان جهان در هر زمینه ای شد و از رویش تاتر ها، فیلم ها و آثار موزیکال فراوانی ساخته شد.
این اپرا یک اپرای سرشار از درس عبرت است! کبر و غرور ، خود ستایی و جاه طلبی را نکوهش می کند ، ستیز بین وفاداری و عهدشکنی ست و عشق حقیقی را به ما می شناساند. شخصیت اوگنی اونیگین از جهاتی بسیار شبیه شخصیت فاوست است. یک مرد منفی و خودخواه که برای اهداف خودش حاضر است همه چیز را زیر پا له کند و خانه ی رویاهایش را روی آشیانه ی دیگران بنا کند! این شخصیت واقعا منفور است! ولی در نقاطی حساس از قصه، حقاً دلتان برایش خواهد سوخت و حس ترحمتان بر انگیخته می شود. گاهی آرزو می کنید کاش زمان به عقب بر می گشت و اوگنی اشتباهاتش را پاک می کرد!

درخشش خوانندگان بزرگ روس مانند دیمیتری وروستوفسکی، آنا نتربکو و مارینا پوپلافسکی در این اپرا همیشه زبانزد است. روس ها چون بسیار وطن پرست هستند و به آثار غنی موسیقی کشورشان وفادارند، در اکثر اپراهای روسی بازی می کنند. و اگر هم لازم باشد بهترین خوانندگان را از جای جای جهان دعوت می کنند تا به گروه اپراهایشان ملحق شوند! ستارگان بسیاری نظیر پلاسیدو دومینگو، رنه فلمینگ، ماریوش کفیچین، رولاندو ویلازون و ... بارها و بارها در این اپرا درخشیده اند. در حین توضیحات بیشتر با نقش ها آشنا خواهید شد.


و اما داستان...

اوگنی اونیگین ، پسری جوان، زیبا و تک فرزند یک خانواده ی اشرافی روس است که به تازگی ارثیه ی هنگفتی از عموی مرحومش به او رسیده. اوگنی با این که اهل ادبیات و شعر و نویسندگیست ، انقدر ثروتمند است که هرچه ریخت و پاش و خوشگذرانی می کند باز هم ثروتش تمام نشدنیست!

You can see links before reply

او بالاخره از این همه تجملات خسته می شود و تصمیم می گیرد مدتی دور از اشرافیت زندگی کند. از این رو چند صباحی به منزل یکی از دوستان شاعرش به نام " ولادیمیر لنسکی " که در روستای دور افتاده‌ای زندگی می کند می رود. ولادمیر با همسرش اولگا و خواهرزنش تاتیانا زندگی بخور و نمیر اما شادی دارد و خیلی از آمدن اوگنی خوشحال می شود و از او پذیرایی گرمی می کند.


دیمیتری وروستوفسکی (اوگنی) و رولاندو ویلازون (ولادمیر)

You can see links before reply

تاتیانا خواهرزن ولادمیر دختر نوجوان بسیار زیباییست که اتفاقا اهل شعر هم هست. همانطور که گفتم اوگنی انقدر خوش تیپ و زیباست که تاتیانا به محض دیدن او یک دل نه صد دل عاشقش می شود. او سعی می کند به طریقی سر صحبت را با اوگنی باز کند ولی اوگنی به قول معروف انگار در باغ نیست و توجهی به او ندارد! تاتیانا بد جوری گرفتار عشق اوگنی شده. خواب و خوراکش را از دست داده . خودش در رسیتیتاتیفی با خودش می گوید: " به هرجا نگاه می کنم او را می بینم! چه اتفاقی برای من افتاده! قلب من کم طاقت تر از تحمل این عشق است." خلاصه تاتیانا بعد از کشمکش های درونی بسیار با خودش سرانجام تصمیم می گیرد که نامه ای به اوگنی نوشته و حرف دلش را به او بزند. نتیجه هر چه که باشد، باشد.حداقل از این درد خلاص می شود. این قسمت اپرا واقعا فوق العاده است. تاتیانا در یکی از شاهکارترین آریاهای تاریخ اپرا ، شعر بلندی سراسر از درد عشق و رنج دوری برای اوگنی می سراید و در آن به او می گوید که بی اندازه دوستش دارد و اگر او بخواهد با کمال میل همسر او خواهد شد. و با هزار امید نامه را به دست اوگنی می رساند.


مارینا پوپلافسکی، در نقش تاتیانا در صحنه ی نامه

You can see links before reply

آنا نتربکو ، در همین صحنه

You can see links before reply

امّا اوگنی مغرور بعد از خواندن نامه جواب رد به تاتیانا می دهد و نامه اش را با بی رحمی می سوزاند. با تحکم، مغرورانه و ناجوانمردانه ، اوگنی ، تاتیانا را در هم می شکند. دخترک به خاک می افتد و در محضر خداوند شیون می کند. او خودش را به خاطر عشق، سبک و شرمنده کرد ولی نمی دانست که به جای یک مرد خوب، با یک هیولای دلسنگ طرف است. خلاصه همه چیز از دست می رود البته فقط برای تاتیانا!

رنه فلمینگ و دیمیتری وروستوفسکی در صحنه ی جواب اوگنی

You can see links before reply

You can see links before reply

روس ها خیلی اهل مهمانی گرفتن هستند! همیشه بدتر از هندی ها به دنبال بهانه ای برای جشن گرفتن هستند!!! ههههه خب چه بهانه ای بهتر از ورود اوگنی به آن روستای کوچک؟ ولادمیر به همین مناسبت مدام در خانه اش مهمانی بزرگی می گیرد تا همه دور هم خوش بگذرانند! ولی این خوشی ، زیاد هم خوش نیست! چون اوگنی در این مهمانی با اولگا همسر ولادمیر می رقصد و این رقصیدن همانا و عاشق شدن این دو همانا!


ماریوش کفیچِن در صحنه ی رقص اوگنی و اولگا

You can see links before reply

اولگا و اوگنی دلبسته ی هم می شوند و تا ولادمیر بیچاره بفهمد دنیا دست کیست، اوگنی نمک نشناس همسر او را از چنگش در می آورد! اولگا هم انقدر تحت تاثیر ظاهر فریبنده و جذاب اوگنی قرار می گیرد که فراموش می کند شوهر بدبختی هم دارد!!!! خب دقیقا به همین دلیل است که می گویند متأهلین نباید با دوستان مجرد خود زیاد قاتی شوند!!! چون احتمالا نتیجه اش همین می شود که می بینید! خلاصه یکی از همین شب ها تولد تاتیاناست و باز جشن شلوغی برقرار است. اولگا و اوگنی هم از شلوغی سوء استفاده می کنند و غیب می شوند!!!

You can see links before reply

آن دو ضمن یک ملاقات عاشقانه، با هم قرار و مدار فرار می گذارند! اولگا خیلی می ترسد و به اوگنی می گوید که ولادمیر به سختی عاشق اوست و اگر چیزی بفهمد خون راه می اندازد. ولی اوگنی که همچنان به خود مغرور است می گوید که ولادمیر در برابر او هیچ قدرتی ندارد! خلاصه صحبت از همین حرف و حدیث ها بود که ناگهان ولادمیر سر می رسد و مچ آن دو را می گیرد!!!!

You can see links before reply

اینجای اپرا باید زهره ترک شوید و ناخن هایتان را بجوید!!!!!!!!!!! ولادمیر از همه جا بی خبر ، با دیدن اولگا و اوگنی و استراق سمع حرف هایشان، فهیده که چه خاکی بر سرش شده! اولگا که از ترس فرار می کند ولی اوگنی و ولادمیر با هم دست به یقه می شوند! رگ غیرت ولادمیر تا حد نهایت بالا آمده و اوگنی را به خاطر پستی و نمک نشناسی اش لعن و نفرین می کند. ولادمیر ، اوگنی را بیرون می کند و می گوید گورش را از آن جا گم کند.ولی عجبا که اوگنی گستاخ نارفیق با تمسخر به او جواب می دهد که او هرکجا برود مطمئنا اولگا دنبالش خواهد آمد! چون او دیگر تو را دوست ندارد! من و اولگا هم را دوست داریم و قصد داریم با هم از اینجا برویم!!!


وروستوفسکی و ویلازون مشغول تمرین این صحنه!

You can see links before reply

خلاصه آبرو ریزی ای به پا می شود که آن سرش نا پیدا! همه ی مردم دورشان جمع می شوند.

You can see links before reply

تاتیانای بیچاره هم که هنوز از ضربه ی قبلی داغ است، از شنیدن این خبر شوکه می شود و می فهمد که اوگنی زندگی خواهرش را هم به تباهی کشاند!

مارینا پوپلافسکی (تاتیانا) و رولاندو ویلازون (ولادمیر)

You can see links before reply

ولادمیر که خونش به جوش آمده با شجاعت می گوید که حاضر است تا سر حد جان جلوی او بایستد! و اوگنی را به دوئل فرا می خواند! در این دوئل یکی از آن دو ، دیگری را خواهد کشت و انتقامش را خواهد گرفت! اوگنی هم می پذیرد. ولادمیر نگون بخت، با بی رحمی مورد خیانت همسر عزیزش واقع شده اما هنوز هم او را دوست دارد و با دلی شکسته آریای غمگینی می خواند و خود را برای دوئل آماده می کند.

You can see links before reply

اما بدبختانه تیراندازی اوگنی بهتر از ولادمیر بود و ولادمیر بیچاره با گلوله ی اوگنی کشته شده و جانش را از دست می دهد. اوگنی هم با اولگا از روستا فرار می کنند. در ابتدا اوگنی ظاهرا عاشق دلخسته ی اولگا بود ولی او عاشق واقعی نبود! او فقط یک مرد از خود متشکر و بی احساس بود که همه چیز فقط مدت کوتاهی برایش جذاب است! مثل اولگا! او هم خیلی زود دلش را زد و بعد از مدتی تمام آن عشق سوزان ، خاموش شد و اوگنی، اولگا را هم ول کرد و رفت!

You can see links before reply

You can see links before reply

پرده عوض می شود. چند سال سپری شده.اوگنی کمی سنش بالا رفته ولی همچنان یک اشراف زاده ی مجرد، زیبا و ثروتمند است و مرتبا در قصرش واقع در سن پترزبورگ ضیافت های اشرافی راه می اندازد. خب ما ایرانی ها مثلی داریم که می گه: کوه ها به هم نمی رسن ولی آدم ها چرا! این دنیا خیلی بالا و پایین داره. در یکی از این مهمانی ها یکی از اشراف رده بالای درباری برای اولین بار مهمان اوگنی ست. در باز می شود و او به همراه همسر زیبایش وارد می شود! اوگنی ناگهان میخکوب می شود. تاتیانا دست در دست آن مرد وارد می شود! او زنی میانسال و به همان زیبایی و حتی زیباتر از قبل است.با لباسی گران قیمت ، جواهراتی زیبا و ملازم و خدم و حشم! اوگنی به سرعت در می یابد که او همسر این اشرافزاده شده و حالا درجه ی اجتماعی بالایی دارد و در سن پترزبورگ زندگی می کند.


رنه فلمینگ در صحنه ی ورود به مهمانی

You can see links before reply

آنا نتربکو در همین صحنه

You can see links before reply


ههههههههه خوبی این اپرا به اینه که یک ماجرا توش دو بار تکرار می شه! راند قبل، راند اوگنی بود! و حالا راند تاتیاناست! ههههههه تاتیانا هم او را می شناسد اما واکنشی نشان نمی دهد. ولی این بار اوگنی با اولین نگاه دلش می لرزد. انگار قلبش می ایستد او بی آنکه خودش متوجه شود به سختی عاشق تاتیانا می شود. باورش نمی شود که در گذشته چنین فرشته ای را از خود رانده ! او احساس می کند برای نخستین بار در تمام عمرش عشق واقعی را شناخته. و شادی و شعف این عشق به تمام جانش می افتد.به قول حکیم فردوسی: گهی پشت به زین و گهی زین به پشت! این بار ماجرای سال ها قبل برعکس می شود! این بار اوگنی نامه ای برای تاتیانا می نویسد و می گوید که دیوانه وار عاشقش شده. تاتیانا اشک ریزان نامه ی عاشقانه ی اوگنی را می خواند و خاطرات تلخ این عشق کهنه در قلبش بیدار می شود.

You can see links before reply

خلاصه اوگنی به نزد تاتیانا آمده و خودش را در پیش او به خاک می اندازد و زار و پشیمان التماس می کند که او را ببخشد و عشق او را رد نکند. تاتیانا هم اعتراف می کند که هنوز بعد از سال ها عشق او در قلبش زنده است ولی با این وجود گذشته قابل جبران نیست و به هیچ وجه همسرش را ترک نخواهد کرد.


فلمینگ و وروستوفسکی در دوئت فینال

You can see links before reply

You can see links before reply

نتربکو و کفیچین در دوئت فینال

You can see links before reply

You can see links before reply

اوگنی عمیقا خواستار این است که تاتیانا یک بار دیگر فرصتی به او بدهد تا عشق و وفاداری اش را به او ثابت کند و اشتباهاتش را جبران کند. ولی تاتیانا برای همیشه با او وداع می کند و او را ترک می گوید. اوگنی در تنهایی و ناامیدی رها می شود و فریاد می زند: آه از این سرنوشت رقّت بار! و گریه کنان به خاک می افتد.پرده در همین جا می افتد و اپرا پایان می پذیرد.



نکاتی جالب پیرامون داستان اوگنی اونیگن

وای از این داستان پر احساس! وای وای! وقتی اولین بار این اپرا را دیدم تا 3 روز مخم هنگ کرده بود! انقدر تحت تاثیر داستان و فضا و آریاها و دوئت های افسانه ای قرار گرفته بودم که شب ها هم خواب این اپرا را می دیدم. باید به نویسنده ی اثر الکساندر پوشکین، درود بفرستیم! پوشکین هشت سال روی این داستان کار کرد. و بارها آن را بازنویسی کرد. اما جالب است بدانید که او زندگی خصوصی غم انگیز خودش را هم در این داستان بیان می کند. پوشکین همسری داشت که هم از اشراف بود و هم بی اندازه زیبا. طوری که همه ی مردان حتی شخص تزِار هم چشمش دنبال او بود.مدت ها شایع بود که همسر پوشکین با یک افسر فرانسوی سر و سری دارد.پوشکین در ابتدا به شایعات بها نداد ولی مدتی بعد احتمالا مدارکی دال بر صحت این شایعات دستگیرش شده و غیرتش اجازه ی سکوت به وی نمی دهد. او درست مثل مرد قصه ی خودش، معشوق همسرش را به دوئل فرا می خواند.اما در این دوئل گلوله ی رقیب به او اصابت کرده و دو روز پس از آن پوشکین در 37 سالگی مظلومانه اما سربلند درگذشت. به نظر می رسد زندگی پوشکین با زندگی قهرمانان داستانش گره خورده و او در ورای داستان اوگنی اونیگن ، "چطور مردن خودش " را هم پیش بینی کرده بوده. در واقع پوشکین ، همان ولادمیر است. او یک مرد بزرگ است. می دونم که بعد از گذشت این همه سال از مرگ پوشکین، خیلی دیره ولی من اونو ستایش می کنم و به مرد بزرگی چون او افتخار می کنم .

صدا شناسی این اپرا

کمتر باریتونی می تواند نقش اوگنی را پسندیده اجرا کند. اما اوگنی اونیگین واقعی با هنجره ی جادویی دیمیتری وروستوفسکی به شما شناسانده می شود. دیگر نیازی به تعریف نیست! خواندن او حرف ندارد. چه قسمت های رومنس ، چه قسمت های دراماتیک، چه قسمت های خشن و منفی، او در همه چیز تواناست! او تا کنون چندین بار در کنار بزرگانی چون رنه فلمینگ و آنا نتربکو نقش اوگنی را بازی کرده. دیمیتری وروستوفسکی ، باریتون روس، که سال هاست لقب " سمبل جذابیت " را از آن خود دارد ، همچنان در 51 سالگی هم این لقب را از کف نداده و همچنان مرد جذاب اپراست! دیمیتری با جذابیت و خودستایی اش ، اوگنی را حتی بهتر از آنچه در لیبرتوی واقعی اثر آمده بازی کرده است. وروستوفسکی گذشته از صدای بی همتایش، بازیگر فوق العاده ای هم هست. او ستاره ی بی تکرار این اپراست و به حدی تمیز و عالی در قالب نقش فرو می رود که نمی توان باور کرد او بازیگر نقش های مثبت هم می تواند باشد. وقتی او خشن و پلید است از او متنفرید و هنگامی که زانو می زند، اشک می ریزد و با صدای لرزان به محبوبش التماس می کند دلتان به حالش کباب می شود. او فوق العاده است. فوق العاده و بی همتا!

سوپرانوی تحسین برانگیز هموطن دیمیتری، مارینا پوپلافسکی نیز یکی دیگر از ستارگانیست که در این اپرا بارها و بارها درخشیده است. همونطور که می دونید من دیوانه وار عاشق مارینا ، بازی مارینا و صدای مارینا هستم. او با صدای شیشه ای اش یک تاتیانای ملموس است. مثبت، معصوم، بازی خورده و دلشکسته ، ولی عاقل و محکم است.

همچنین دیگر فوق ستاره ی روس، آنا نتربکو هم قهرمان دیگر این اپراست! او در نقش تاتیانا بارها و بارها در کنار خوانندگان قَدَر قدرتی چون دیمیتری وروستوفسکی و ماریوش کفیچین روی صحنه رفت. آنا فوق العاده است منتها همیشه به نظر من صدایش کمی بی احساس و خشن است! و چندان تاثیرگذار نمی تواند گریه کند! البته این نظر من است!

ماریوش کفیچین نیز یک باریتون زبردست و با احساس است. او در نقش اوگنی بی نظیر ظاهر شد. هم خشن و خودخواه و هم مظلوم و بیچاره و تنها .وقتی سر و وضع پریشان و قیافه ی سر تا پا تمنایش را در صحنه ی فینال می بینید دلتان می خواهد دست نوازش به سرش بکشید. او مثل پسربچه ای که به مادرش پناه برده باشد، به دامان معشوق چنگ می زند و به او التماس می کند رهایش نکند. ماریوش مثل خورشیدی در این اپرا می درخشد.

You can see links before reply

از حضور خوانندگان پر آوازه ی تنور در نقش ولادمیر هم نباید بگذریم! فوق ستارگانی چون پلاسیدو دومینگو، رولاندو ویلازون، خوآن دیه گو فلورِز و یوناس کافمن هر کدام در اجراهای متعدد این اپرا در اقصی نقاط جهان در نقش ولادمیر درخشیده اند. ولی در این سال ها رولاندو ویلازون در نقش ولادمیر چندین بار کولاک کرده!

ولی ... ولی ... ولی ... شاهکار ترین، محشر ترین و بی همتا ترین اجرای این اپرا متعلق به استاد مسلم سوپرانو، رنه فلمینگ است! فلمینگ روس نیست ولی هم به زبان روسی مسلط است و هم متخصص ایفای نقش های دراماتیک و غم انگیز است. به نظر من برترین اجرای اپرای اوگنی اونیگین ، اجرای رنه فلمینگ و دیمیتری وروستوفسکی است. این دو مهره ی کارکشته و فوق حرفه ای اپرا، چنان جانانه در کنار هم بازی کرده اند که واقعا کف شما می بره! نمی تونید بگید کدوم بهتر هستن؟ کدوم عاشق ترن؟ کدوم مظلوم تر؟ کدوم دوست داشتنی تر؟ واقعا جدی می گم. در لحظاتی که رنه فلمینگ اشک می ریزد و به خدا ازبخت سیاهش شکایت می کند با همه ی وجود با او حس همدردی خواهید داشت.خصوصا در صحنه ی فینال.فلمینگ به قدری با احساس نقش تاتیانا را بازی می کند که روح از تنتان پر می کشد! آریاهای غمگین و اشک بار او و خصوصا دوئت هایش با وروستوفسکی بی نظیر است. بی نظیر. واقعا بی نظیر.


بخش هایی از اپرای زیبای اوگنی اونیگن

آریای زیبای اونیگن تحت عنوان " من مردی ام با سرنوشت از پیش تعیین شده" بسیار زیباست! از اون آریاهای زیبای باریتون هاست!

این آریا رو با صدای دیمیتری وروستوفسکی بشنوید. اجرای بی نقص و پر احساس.

You can see links before reply

همین آریا رو با صدای ماریوش کفیچین بشنوید.خیلی زیباست.

You can see links before reply

آریای محزون ولادمیر به نام " کجا رفتند روزهای طلایی من؟" این آریا را ولادمیر بعد از فهمیدن خیانت همسرش ، و پیش از دوئل با اوگنی می خواند. واقعا بی نظیره. دلم خیلی براش می سوزه.

این آریا رو با صدای پلاسیدو دومینگو بشنوید. عالیه.

You can see links before reply

همین آریا رو با صدای رولاندو ویلازون عزیزم بشنوید.محشره.

You can see links before reply

آریای نامه! یکی از تاریخی ترین آریاهای سوپرانو! آریای تاتیانا که در آن با اشک و آه نامه ای برای اوگنی می نویسد و به او ابراز علاقه می کند.محشره! عاشق این آریام.

تاتیانا می خواند:

"بگذار تا بمیرم ، اما قبل از آن خوشبختی را صدا بزنم . رویاها من را احاطه کرده اند. این اعتراف ، از سر شور و شوق لجام گسیخته ی من است.افسوس، من قدرتی ندارم و قلبم به زانو در آمده!هر چه می شود ، بشود. من خود را آماده کرده ام! من همه چیز را با شجاعت به تو اعتراف می کنم! آه ... چرا تو به دیدار ما آمدی؟ما مدفون در این روستای دور افتاده بودیم . کاش هرگز تو را نمی شناختم.و این همه عذاب نمی کشیدم.قلبم نا آرامم را به هیچکس نخواهم داد... نه نه..چون تو آن را مال خود کرده ای...تو را از قبل در رویاهایم دیده بودم.و حتی قبل از اینکه ببینمت هم دوستت داشتم. خدا تو را برای من فرستاده.ما مقدر شده که با هم باشیم... بله من مال توام.در اولین نگاه، تو را شناختم و گفتم:او خودش است! او خودش است.و شعله ور شدم...از شدت شوق. هیچکس نمی تواند حال مرا درک کند.من خیلی اینجا تنها هستم. آه... من از شرم این اعتراف دارم غش می کنم! اما دیگر تو را پیدا کرده ام.و به تو ثابت خواهم کرد که همسری فداکارم و مادری پاکدامن..."


این آریای زیبا و غم انگیز را با صدای رنه فلمینگ عزیزم بشنوید. خارق العاده است.

You can see links before reply

آریای نامه را با صدای آنا نتربکو بشنید. بسیار زیباست.

You can see links before reply

و درست بعد از این آریا... اوگنی در صحنه ی بعد با تاتیانا در باغی قرار می گذارد تا حضورا به او جواب دهد! حتی زحمت نوشتن هم به خود نمی دهد! شاید هم به عمد برای خرد کردن دخترک حضورا می آید! خلاصه در جواب تاتیانا رک و بدون ملاحظه به او می گوید که : آرزوهای من با تو فرق دارد. آرزوهای من به داشتن یک خانواده، شوهر بودن و پدر بودن ختم نمی شود! من خیلی بیشتر از این می خواهم! و ازدواج برای من به معنی عذاب است! تو مرا دوست داری ولی من تو را به این چشم نمی بینم. من تو را برادرانه دوست دارم! فهمیدی؟ برادرانه! تو یک دختر جوان و احساساتی هستی! اما یاد بگیر که احساساتت را کنترل کنی و خامی نکنی! چون خامی همیشه به دردسر منتهی می شود! او بی رحمانه این حرف ها را را می گوید و تاتیانای به خاک افتاده را رها می کند و می رود.

اجرای عالی این آریا رو با صدای دیمیتری وروستوفسکی بشنوید. مهارت او ستودنیست!

You can see links before reply

دوئت دوئل! اوخ اوخ! این دیگه شوخی بردار نیست! دو رقیب عشقی ابتدا برای هم کُری می خوانند و بعدش هم دوئل شروع شده و رقیبان تپانچه هایشان به سمت هم نشانه می گیرند. همان اولین تیر، تیر مرگ ولادمیر است! موسیقی چایکوفسکی در این قسمت خارق العاده است! ترس و وحشت مرگ در این قسمت موج می زند! موسیقی عالیست!

این دوئت را بشنوید! دیمیتری وروستوفسکی در اینجا رقیب را می کشد!!!!

You can see links before reply

والس زیبا! این همان والسیست که اولگا و اونیگن در آن می رقصند! چقدر زیباست! روس ها که استاد والس هستند! چایکوفسکی هم یکی از سرآمدان والس است! واقعا قشنگه!

You can see links before reply (You can see links before reply)

دوئت خواهر ها... اولگا و تاتیانا...خیلی دوئت زیباییه.

You can see links before reply

یک آریای کوتاه ولی خیلییییییییی زیبای دیگه از اوگنی! اوگنی بعد از اینکه دوباره تاتیانا را در مهمانی ملاقات می کند ناگهان عاشق او می شود. و همراه با موسیقی والس زیبایی با خودش می خواند:
"این چیست در درون من؟ احساس می کنم سر تا پایم را فرا گرفته! انگار به سال ها قبل برگشتم! مثل یک پسر جوان عاشق شده ام! نمی توانم لحظه ای به او فکر نکنم. زندگی دوباره به من رو کرده! وای که چه احساسیست ! ... " خب باید هم اینطور باشد! این ها همه علائم عشق است!!!! در آن لحظه، مقدار زیادی اکسی توزین (هورمون عشق) در بدن اوگنی ترشح شده و به همین دلیل او عرش را سیر می کند و سر از پا نمی شناسد و می خندند.سپس دوان دوان می رود تا برای تاتیانا نامه ای بنویسد. دیمیتری وروستوفسکی خیلی قشنگ این آریا رو خونده.

You can see links before reply

و بهترین قسمت اپرا، دوئت فینال.صحنه ی نهایی. دوئت تاتیانا و اوگنی. تاتیانا نامه ی اوگنی را می خواند . عشقی که سال ها در دلش دفن کرده بود دوباره شعله ور شده.اوگنی می آید و جلوی تاتیانا زانو می زند و با دامانش چنگ می زند. تاتیانا که داغش تازه شده سکوت چند ساله را می شکند و لب به سخن می گشاید:
- من روزگاری جوان تر بودم و عاشق تو شدم. یادت هست؟ من عشقم را به تو صادقانه ابراز کردم ولی چه جوابی گرفتم؟ جز سردی ، هیچ چیز! تو مرا از خود راندی.نامه ام را سوزاندی. قلب مرا شکستی و رفتی. اما من تو را سرزنش نمی کنم! حداقل با من صادق بودی! حالا من هم با تو حرف دارم. چرا بعد از این همه سال که مرا دیده ای به نظرت جذاب شده ام؟ من همان دختر روستایی فقیرم! چرا دنبال من می آیی؟ چون من در بین افراد مهم هستم؟ چون از اشراف شده ام؟ چون همسرم یکی از رجال است؟ چرا؟
اوگنی با تضرع می گوید :
- من اشتباه بزرگی کردم. می دانم.اما دوستت دارم. تو مال منی. التماس می کنم.قلب تو سنگ نیست. کسی که اینطوری به پایت افتاده را ببخش و مرا ترک نکن.
-خوشبختی درست در نزدیکی ما بود. خیلی نزدیک!
اوگنی گریان می گوید: افسوس!
تاتیانا گریان ادامه می دهد :
-پنهان نمی کنم. انکار نمی کنم که هنوز هم دوستت دارم. دوستت دارم.
اوگنی با شنیدن این جمله جان دوباره ای می یابد و خوشحال و سرمست می گوید:
- باورم نمی شود! درست شنیدم؟ تو دوستم داری! انگار شادی باز هم به سراغ من آمده! حالا می توانم دوباره زندگی را از سر بگیرم! تو مرا دوست داری. دوباره همان تاتیانایی شدی که من می شناختم! تو مال منی برای همیشه.برای همیشه.
ولی تاتیانا با افسوس سر تکان می دهد:
- نمی توان به گذشته برگشت.دیگر همه چیز فرق کرده. حالا من ازدواج کرده ام و تعهد دارم که به همسرم وفادار بمانم و تحت هیچ شرایطی هم او را ترک نخواهم کرد. حالا که همه چیز تمام شده خواهش می کنم مرا رها کن و برو.
اوگنی حیرت زده می گوید :
-تو را ترک کنم؟ تو را ترک کنم و بروم؟ محال است.من خیلی دوستت دارم.
-باید بروی. التماست می کنم.
اوگنی دارد سکته می کند! با گریه شعر خود تاتیانا را که سال ها پیش برایش نوشته بود را برایش می خواند:
- بگذار تا بمیرم ، اما قبل از آن خوشبختی را صدا بزنم . رویاها من را احاطه کرده اند.
تاتیانا همچنان به شدت گریه کنان می گوید:
- دیگر خیلی دیر شده! از اینجا برو.ولم کن.
- من نمی توانم بدون تو زندگی کنم. تو من را دوست داری و من هم تو را. خواهش می کنم . من محال است تو را رها کنم. تمنا می کنم همه چیز را ول کن و با من بیا. همه چیز را رها کن. جایگاه اجتماعی ات را. این شهر را.این زندگی را. من و تو مال همیم. با من بیا.
-همان اشتباهی که خواهرم کرد! نه! من به شوهرم وفادار خواهم ماند.
-اما من خیلی دوستت دارم.
-من هم خیلی دوستت دارم ولی تقدیر ، مرا متعلق به مرد دیگری کرد.
- اما تو فقط متعلق به منی.
-من او را ترک نمی کنم.
-التماست می کنم.به پایت می افتم. تنهایم نگذار.بدون تو می میرم. بدون تو می میرم. می میرم.
-برای همیشه خداحافظ...
تاتیانا این جمله را گفته و هق هق کنان فرار می کند. اوگنی درمانده و دلشکسته فریاد می زند: آه از این سرنوشت رقّت بار! و گریه کنان به خاک می افتد.

دوئت فینال با اجرای خیره کننده ی رنه فلمینگ و دیمیتری وروستوفسکی! وای از این اجرا...معرکه است. شما را دیوانه می کند! من تا حالا شونصد میلیون بار این دوئت رو دیدم و هنوزم سیر نشدم. دیمیتری و رنه خارق العاده اجرا کردن.

You can see links before reply

دوئت فینال با اجرای آنا نتربکو و ماریوش کفیچین... این یکی اجرا هم عالیه. اینجا ماریوش واقعا مظلوم شده! شاید اگر من و شما جای تاتیانا بودیم، نمی توانستیم از این همه التماس های ماریوش بگذریم! ههههههه ماریوش معرکه بازی کرده و همینطور آنا نتربکو هم سرد و به ظاهر دلسنگ!اما در درون گریان و داغدار.

You can see links before reply


وااااااااااااای چقدر طولانی! اینم از سیر تا پیاز "اوگنی اونیگن" ... انشالله لذت بردید.
خوش رهونا همگی

lakshemi
Saturday 28 December 2013, 05:51 PM
سلامممممممممممممممم
چطور مطورید؟ من ای بدک نیستم! داریم به سال جدید میلادی نزدیک می شیم. کار و بار ستارگان اپرا با اکران های مخصوص عید و کنسرت های ویژه ی کریسمس حسابی گرمه!!!! دیشب یه سری به فیسبوک خانه ی اپرای وین زدم و دیدم که اپرای "ترحم تیتو " برنامه ی مخصوص عید سال نو ست! وای چه اپرای محشری!!!! حسودیم می شه به همه ی کسانی که می تونن برن و تماشا کنن!!! اما نگران نباشید! لاکشمی که نمرده! خب! چشماتونو ببندید و تصور کنید که اینجا هستید : اپرای وین!!!

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

خب! صندلی تونو پیدا کردین؟ همه حاضرین؟ الآنه که پرده ها بره بالا و اپرا شروع بشه! این شما و اینم ترحم تیتـــــــــــو!!!!



You can see links before reply


ترحم تیتو!

"ترحم تیتو " یکی از شاهکارهای موزارت ، یک اپرا سریا (اپرای جدی) در دو پرده و با لیبرتوی ایتالیایی است این اپرا درست قبل از فلوت سحر آمیز روی صحنه رفت و یکی مانده به آخرین اپرای موزارت است. همه شاید موزارت را با اپرا بوفا (کمدی) بشناسند ولی در حقیقت موزارت اپرا سریا ها و همچنین زینگ اشپیل های زیادی ساخت و در سبک جدی هم مثل کمدی موفق بود و ترحم تیتو هم مصداقی برای توانایی او در اپرا سریاست. داستان زیبای این اپرا باز هم موضوع مورد علاقه ی موزارت _ " خیانت " است. و همراه با این خیانت، عشق، درد،تنهایی،خوبی،بدی و موسیقی فوق العاده زیبا هم مقابل چشمان و گوش های زیبایی شناس هزاران علاقه مند اپرا قرار می گیرد که هنوز هم این اپرا را دوست دارند و حاضرند برایش بلیط های گران قیمت را از چند ماه زودتر پیش خرید کنند!!!!

داستان در روم قدیم، قرن 17 شروع می شود.

ویتلیا دختری جوان و یک درباری عزل شده است.

You can see links before reply

او به شدت عاشق امپراتور روم،تیتو است. تیتو ، در بین رعایا و زیردستان ،مظهر انسانیت و بخشش است اما ویتلیا به خاطر بی تفاوتی او نسبت به خودش در آتش خشم و انتقام می سوزد.از این رو از یکی از دوستان تیتو ،سِستو کمک می طلبد . سستو اشرافزاده ای جوان اما عقیم شده است که عاشق ویتلیاست.و نقش وی را در این اپرا خواننده ی متسوسوپرانو ایفا می کند.


الینا گرانکا متسوسوپرانوی لتونیایی در نقش سستو

You can see links before reply

You can see links before reply

ویتلیا هنوز ته دلش امیدوار است که تیتو او را فرا بخواند و به عنوان امپراتریس (امپراتور زن) معرفی کند. اما ناگهان خبردار می شود که تیتو قصد تجدید فراش دارد! او می خواهد دوباره ازدواج کند و از قضا سِرویلیا ، خواهر سستو را برای همسری مد نظر دارد!

جوزپه فیلیانوتی، تنور ایتالیایی در نقش تیتو

You can see links before reply

ویتلیا به شدت از شنیدن این خبر خشمگین می شود و از فرط حسادت مثل فشفشه گُر می گیرد!!! هههههه او از سستو می خواهد که نقشه ی قتل امپراتور را اجرا کند. ویتلیا به خوبی می داند که سستو عاشق اوست و از این عشق به عنوان برگ برنده بهره می جوید. می گن معشوق از عاشق هر چیزی بخواد او نه نمی گه! مصداق این سخن هم سستوی بیچاره ست! سستو دوست قدیمی و وفادار تیتو ست و قلباً راضی به کشتن تیتو نیست اما عشق به ویتلیا به او توان رد کردن این دستور را نمی دهد.او برخلاف میلش به سرعت به سمت قصر تیتو حرکت می کند.

You can see links before reply

از طرف دیگر، تیتو به محض اینکه تصمیم خود را می گیرد آنیو ، دوست نزدیک سستو را خبر می کند و از او می خواهد که ازدواج او و خواهرش را به گوش او برساند. آنیو، وا می رود و رنگ از رخش می پرد! آخر او و سِرویلیا عاشق دلخسته ی هم هستند! خلاصه سِرویلیا خدمت امپراتور شرفیاب شده و با ناراحتی فراوان می گوید که موافق این ازدواج نیست و کس دیگری را دوست دارد اما اگر امپراتور همچنان اصرار به این ازدواج دارند برخلاف میلش تسلیم فرمان او می شود. اما تیتو تحت تاثیر صداقت دختر قرار می گیرد و از ازدواج با او صرف نظر می کند و تصمیم می گیرد روی دومین گزینه ی ازدواج فکر کند. و اتفاقی می افتد که هیچکس تصور آن را هم نداشت!!!!! آنیو همان شب با شادی به ویتلیا خبر می دهد که تیتو قصد ازدواج با او را را دارد! و ویتلیا امپراتریس آینده خواهد بود! ویتلیا در بهت فرو رفته ،از انتقامجویی پشیمان می شود اما دیگر برای متوقف کردن سستو خیلی دیر شده. ویتلیا حتی در رویا هم نمی تواند سستو را از این دستور باز بدارد.

You can see links before reply

خب اون زمان متاسفانه هنوز موبایل اختراع نشده بود که ویتلیا با یه اس ام اس به سستو بگه برنامه کنسل شده!!!!! ههههههه بلــــــــــه! سستو فرمان ویتلیا را اجرا می کند. امپراتور به دست سستو کشته می شود.
در پرده ی بعدی، آنیو به سستو می گوید که امپراتور هنوز زنده است و سستو اشتباهی یکی از مشاوران تیتو را به جای او کشته! ناگهان افسران گارد سلطنتی سر می رسند و سستو را به جرم اقدام به قتل امپراتور جلب می کنند. سستو هم چون عاشق ویتلیاست نامی از او نمی برد و همه چیز را گردن گرفته، به جرمش اعتراف می کند. آنیو نزد امپراتور تیتو رفته و التماس می کند که سستو را از بخشش شاهانه اش محروم نکند و بر او رحم کند. اما خود سستو هیچ چیزی بروز نمی دهد و می گوید که مستحق مرگ است. تیتو از او می پرسد چرا ؟ مگر ما با هم دوست دیرینه نبودیم؟ به خاطر چه چیزی به من خیانت کردی؟ از کشتن من چه هدفی داشتی؟

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

سستو اشک ریزان در آریای بی اندازه زیبایی، از امپراتور طلب بخشش می کند اما التماس می کند از چون و چرای این اتفاق از او چیزی نپرسد چون نمی تواند چیز بیشتری بگوید. بنابراین تیتو با اندوه فراوان حکم اعدام وی را امضا می کند.

You can see links before reply

سِرویلیا خواهر سستو بعد از اینکه می فهمد سستو قرار است اعدام شود گریه کنان از ویتلیا می خواهد اگر چیزی می داند که کمکی به وضع سستو می کند به او بگوید. او می داند که برادرش عاشق دلخسته ی اوست و حسی به او می گوید که ویتلیا از همه چیز باخبر است و مطمئن است حقیقت چیز دیگریست. سِرویلیا به او التماس می کند که حالا که قرار است همسر امپراتور شود میانجی شده و ریش گرو بگذارد تا تیتو برادرش را عفو کند. اما او خبر ندارد که مقصر اصلی همین ویتلیاست!

You can see links before reply

اما ویتلیا ... در درونش غوغایی برپاست. اگر حقیقت را به تیتو بگوید ازدواجش با او به هم می خورد. ویتلیا سال ها منتظر وصال با تیتو بود. ولی تکلیف سستوی نگون بخت چه می شود؟ آیا رواست در چنین شرایطی از او روی برگرداند؟ ویتلیا بعد از ساعت ها کشمکش درونی با خودش تصمیم می گیرد که نزد تیتو رفته و همه چیز را اعتراف کند. زمان اعدام سستوست. تیتو بار دیگر از سستو می خواهد هدفش از سوء قصد به جان او چه بوده؟ سستو جوابی نمی دهد. ناگهان ویتلیا با عجله وارد می شود و خودش را به پای تیتو می اندازد. تیتو او را بلند می کند و می گوید:
-این چه کاریست؟ شما امپراتریس آینده هستید! نباید اینطوری زانو بزنید.
ویتلیا می گوید که آمده گناهکار اصلی را معرفی کند.
تیتو فورا می پرسد:
-خب او کیست؟
-شما باور نمی کنید . او منم ! و اعتراف کند که او دستور قتل تیتو را به سستو داد و برای انجامش تحریکش کرد.

You can see links before reply

تیتو جا خورده و با حیرت از او می پرسد : اما چرا؟ با چه هدفی به من خیانت کردی؟ ویتلیا به یک باره راز دلش را باز می کند:
-برای اینکه عاشقتان بودم. ولی شما انقدر غرق در امور شاهانه تان بودید که مرا ندیدید. البته انکار نمی کنم که به مقام هم چشم داشتم. سلطنت و امپراتریس بودن اغوا کننده است. اما همیشه آرزو داشتم همسر شما شوم.وقتی خبر ازدواج تان به من رسید می خواستم بمیرم. می دانم که فکر می کنید من خودخواهم! می خواستم قلب شما فقط مال خودم باشد نه کس دیگری . همین هم باعث شد که سستو را بازی دادم و مجبور به آن عمل کردم. من مرگ را جلوی چشمانم می بینم. می دانم که دیگر با من ازدواج نخواهید کرد پس بهتر آن است که بمیرم تا بدون شما زندگی کنم. مرگ برایم شیرین تر از زیستن بدون شماست. تیتو با شنیدن اعترافات ویتلیا شوکه می شود! او متفکر است! شنیدن حقیقت باورنکردنیست! جالب این است که ویتلیا و سستو هر دو از سر عاشقی دست به خیانت زده اند! و تیتو سر همین علت جرم گیر کرده و مشوش است. در حالی که سستو منتظر اجرای حکم اعدام است تیتو می گوید:
- من همیشه می خواهم در روم آرامش و مهربانی برقرار باشد. من خودم را وقف آرامش روم کرده ام.
در نهایت تیتو بر سستو رحم کرده و وی را می بخشد... او از گناه ویتلیا نیز می گذرد و او را عفو می کند. سِرویلیا ، آنیو و تمام حضار و رعایا از شنیدن این خبر ذوق می کنند و همصدا می گویند :

چه قلب بخشنده ای!
چه کسی تاکنون به این درجه نائل شده؟
خوبی بی حد او
اشک های ما را جاری کرده...


تیتو به روی ویتلیا و سستو لبخند دوباره ای می زند و همگی امپراتور را به خاطر ترحم و بخشایشش تشویق می کنند. اپرا همین جا خاتمه می یابد.

You can see links before reply


صداشناسی این اپرا

در زمان حیات موزارت یعنی همان چند ماه پیش از مرگ او این اپرا خیلی کم نمایش داده شد. یکی دو سال بعد از مرگ موزارت همسرش کنستانزه که زیر بار بدهکاری های سنگین موزارت فقید رفته بود با سختی بسیار بعضی از آخرین کارهای او از جمله رکوئیم و همین ترحم تیتو را به نمایش گذاشت. خودش شخصا نقش ویتلیا را با تمام آریاهای مشکلش به زیبایی تمام اجرا کرد و این اپرا را دوباره زنده کرد.

در مورد انتخاب خوانندگان در این اپرا موزارت سلیقه و هوشمندی فراوانی به خرج داده. او نقش سستو را در زمان خودش برای خواننده ی کاستراتو یا متسوسوپرانو نوشت. خب آن وقت ها هنوز کاستراتو ها منقرض نشده بودند! اما الآن دیگر عملا در اپرای امروزی روی صحنه ی نمایش نمی روند. پس این وظیفه به متسوسوپرانو ها سپرده می شود.درخشش متسوسوپرانو های حرفه ای چون سیسیلیا بارتولی و الینا گرانکا در این اپرا همیشه زبانزد است! البته هر متسوسوپرانویی هم جرئت بازی در نقش سستو را ندارد! زیرا این نقش بسیار چندلایه و احساساتی و حتی مقداری ترسناک است! به جای یک مرد، آن هم یک قاتل که تازه عاشق هم هست بازی کردن خیلی سخت است!
در این لحظه که شما در حال خواندن جملات بنده هستید، هیچ متسوسوپرانویی قدرتمند تر از الینا گرانکا در جهان وجود ندارد! و او ستاره ی بی بدیل و بدون بحث "ترحم تیتو " ست. او نقش سستو را به کمال رساند و با گریم عالی و مناسبی که داشت ، آنقدر در این نقش فرو رفت که در اواسط اپرا کسی یادش نمی آمد که او به راستی یک زن است!!!! گرانکا فوق العاده است! دلیلش همین است که من متسوسوپرانو ها را می پرستم! چون هر کاری از دستشان بر می آید! خصوصا گرانکا که استاد استادان است.به حدی از اجرای زیبا و دراماتیک گرانکا تقدیر و تحسین به عمل آمد که چند بار دیگر از وی در خواست شد که نقش یک مرد را بازی کند! البته در اپرای دیگری! "سوارکار گل سرخ" اپرایی از اشتراوس! که بعدا به آن هم خواهیم پرداخت. خلاصه ی مطلب این که اگر اپرا دوست دارید حتما سعی کنید تمام کارهای الینا گرانکا را ببینید و بشنوید. چرا ؟ چون احدی در اپرای امروز، نمی تواند کارهایی که گرانکا می کند انجام دهد!

اگر دقت کنید نقش امپراتور تیتو را هم در این اپرا یک تنور خوانده! این در حالیست که اغلب باریتون ها یا باس ها نقش شاهان را می خوانند! در اینجا موزارت به عمد نقش امپراتور را برای تنور نوشته.چون امپراتور این داستان، برخلاف سایر شاهان ، مثبت ، رئوف و بخشنده است. پس دلیلی ندارد صدای کلفت و رعب آور داشته باشد!ههههه به همین دلیل موزارت با هوشمندی خواننده ی تنور را که صدای لطیف تر و مثبت تری دارد را برگزیده! بله! بازی جوزپه فیلیانوتی، تنور حرفه ای و خوش صدای ایتالیایی در نقش تیتو در این سال ها خیلیییییی مورد توجه قرار گرفته. تقریبا این سال های اخیر همه جوزپه فیلیانوتی را به عنوان تیتو می شناسند! هیچکس مثل او نمی تواند انقدر بخشش شاهانه داشته باشد!!! ههههههههههه او چهره ی خیلی مهربان و مثبتی دارد و مهم تر از همه صدای گرم و دلنشینش ، تیتو را باور کردنی می کند! در این دنیای عجیب و هزار رنگ، دیدن و شنیدن ترحم تیتو ، ما را به این دنیا امیدوار می کند! شاید هنوز چند تیتو در این دنیا زنده باشند و نسل "خوبی " منقرض نگشته باشد!!!


قسمت هایی از اپرای ترحم تیتو

آریای سستو ... سستو برای کشتن تیتو ترغیب شده و قصد ترک روم را دارد. خواننده ی آریا الینا گرانکای خوش صدا است.

You can see links before reply

یکی از معروف ترین آریاهای موزارت، آریای زیبای سستو است. در این جا سستو آوازی برای ویتلیا می خواند و دستور او را قبول می کند.


این آریای زیبا رو با صدای سیسیلیا بارتولی بشنوید

You can see links before reply


همین آریا ، با صدای الینا گرانکای عزیزم

You can see links before reply

آریای اعتراف ویتلیا ... اگه همه ی مجرمان این قدر قشنگ و دلنشین اعتراف می کردن، حتما همگیشون مثل ویتلیا بخشیده می شدند! هههههه کلارینت زیبایی خواننده رو در تمام طول آریا همراهی می کنه. این آریا واقعا زیباست. خصوصا با صدای سیسیلیا بارتولی!!!! تعجب نکنید! بارتولی هم سوپرانو ست هم متسو سوپرانو! خیلی عالیه که آدم هم سستو رو بخونه و هم ویتلیا رو!!!! هههههههه این آریا رو از دست ندید.

You can see links before reply

آریای زیبای دیگری از سستو ... سستو در اینجا تمام گناهان را به تنهایی گردن می گیرد و به دروغ اعتراف می کند به تنهایی اقدام به قتل تیتو نموده. آریای محشریه... الینا گرانکا هم خیلی زیباتر اجراش کرده.

You can see links before reply

آریای تیتو ... تیتو بعد از اینکه می فهمد سِرویلیا عاشق کس دیگریست از او می گذرد و برایش آرزوی خوشبختی می کند. چه شاه خوبی! این آریا هم فوق العاده است! خصوصا در انتهای آریا به چه اوج خوبی می رسد! موزارت استاد تمام کردن آریاست! پایانش محشره! این آریای زیبا رو با صدای زیبای جوزپه فیلیانوتی بشنوید.محشرهههههههه

You can see links before reply

آریای ویتلیا ... ویتلیا خبردار می شود که تیتو قصد ازدواج با او را دارد... از طرفی خوشحال می شود و از طرفی نگران و مثل سگ پشیمان!!!! چون در آن لحظه سستو در راه قتل تیتو بود!

You can see links before reply


خب همینجا پرده ها می افته! تشویییییییییییییییق! ویوااااااااااااا موزارت!!!! ویوا! موزارت زندگی کوتاهی داشت ولی با موسیقی بی همتایش تا ابد زنده است.
خب اینم تجربه ی اپرای تجسمی در خانه ی اپرای وین!!! هههههههههه امیدوارم لذت برده باشید! حتما لذت بردید! همیشه اپرایی باشید. خوش رهونا.

sparsanik
Tuesday 31 December 2013, 09:06 PM
دوستان ببخشید این لینکایی که برای دانلود گذاشتینکیفیتاش خیلی پایینه نمیشه لینک بدین خودمون دانلود کنیم؟! دنبال اجراهای رنه فلمینگ هستم کسی لینک داره راهنمایی کنه؟؟!! دنبال بهتریناشم... اگه کسی هم از اپرای عروسی فیگارو موتزارت لینکی داره معرفی کنه بی زحمت یک قسمتشو تو فیلم رستگاری از شاوشنگ پخش کرد دنبال همونم با تشکر.....

lakshemi
Tuesday 31 December 2013, 10:16 PM
دوستان ببخشید این لینکایی که برای دانلود گذاشتینکیفیتاش خیلی پایینه نمیشه لینک بدین خودمون دانلود کنیم؟! دنبال اجراهای رنه فلمینگ هستم کسی لینک داره راهنمایی کنه؟؟!! دنبال بهتریناشم... اگه کسی هم از اپرای عروسی فیگارو موتزارت لینکی داره معرفی کنه بی زحمت یک قسمتشو تو فیلم رستگاری از شاوشنگ پخش کرد دنبال همونم با تشکر.....

سلام عزیزم

اینجا دوست دیگه ای نیست! فقط منم! ههههههه بالاخره من اینجا جز خودم یه موجود زنده ی دیگه یافتم!!!! هههههه
آ آ آ! خب محض خاطر همون مشکلی که در تاپیک یانی گفتی و مشکل خیلی های دیگه هم هست حجم ها پایین آورده شده! تازه کیفیت 98% با وجود حجم کم خوبه. حجم ها کم شده سرعت دانلود بالا بره و زحمتش کم بشه.

اجراهای استاد بانو فلمینگ هم در صفحات قبلی اومده: بفرمایید: #97 (You can see links before reply)
در صفحه ی قبلی حتما اپرای اوگنی اونیگن رو هم گوش کن! پر از آریاها و دوئت های افسانه ای فلمینگه... حتما اوگنی اونیگن رو گوش کن.
جونم عروسی فیگارو!!! هههههه خدا لعنت کنه این سایتای آپلودو... ههههههههه لینکای چند ماه قبل به لطف اون ها پاک شده. اما باکی نیست. دوباره می ذارم. چند دوست دیگه هم تقاضا کرده بودن. انشالله همین فردا-پس فردا عروسی فیگارو و چند اپرای دیگه که لینکاش پاک شده رو مجددا قرار می دم. راستی توو صفحه ی قبل، ترحم تیتو و زن ها همه همینطورند رو گوش کردی؟ چون کارای موزارت رو دوست داری حتما از اینام خوشت میاد. بی نظیرن.
در ضمن، اپراهای بیشتری در راهه! اگه علاقه مندی سر بزن.

مرسی که اومدی دوست خوبم. رام رام.

lakshemi
Wednesday 1 January 2014, 09:00 PM
سلام بر عزیزان

تا یادم نرفته (چون زندگیم این روزا غیر قابل پیش بینی شده) آهنگ های عروسی فیگارو رو که مجددا براتون آپلود کردم می ذارم. همونطور که می دونید لینک های این اپرا متاسفانه از بین رفته بود! تقاضا برای آپلود مجدد آهنگن های این اپرا خیلی زیاد بوده! از دوستانی که با پیام شخصی از من این اپرا رو درخواست کردن دعوت می کنم بیان و سفارششونو تحویل بگیرن! هههههههههه
خیلی هاتون می دونید داستان عروسی فیگارو چیه. قبلا حسابی بهش پرداختیم! در اینجا (You can see links before reply) . ولی من بازم در چند جمله خلاصه می کنم :

You can see links before reply

فيگارو و سوزانا نوکر و کلفت کُنت و کُنتس (لقبي براي نجيب زادگان و ثروتمندان) هستند. روز عروسي فيگارو و سوزانا است. سوزانا بیش از اینکه نگران ازدواج و لباس عروسش باشد نگران کنت است که مدت هاست دور او پرسه می زند و با چشم های ناپاک به او نگاه می کند. خب کنت ارباب سوزاناست . در آن زمان کلفت ها مثل برده ها متعلق به اربابشان بودند و ارباب حق داشت هر استفاده ای از آن ها بکند! سوزانا از دهنش در می رود و به کنتس - خانم خانه این ماجرا را می گوید. کنتس روحش هم خبر ندارد که شوهرش حتی به کلفت خانه هم نظر داشته باشد و خیلی ناراحت می شود. بنابراین از سوزانا می خواهد کمکش کند که مچ کنت را بگیرد . و این آغاز ماجراهای پیچ در پیچ و خنده دار و فوق العاده جالب و خصوصا سوء تفاهم های عمدی یا سهوی است! در این داستان همه به هم ضنین هستند! در این بین کروبینو ، پیشکار کنت ، دکتر بارتلو ، مارچلینا و خود فیگارو که در اپرا به زرنگی و کشیدن نقشه های استادانه معروف است هم وارد داستان می شوند و ... برای خوندن داستان کامل رجوع کنید به اینجا (You can see links before reply) .

اوورتور محشر اپرا!!!! یادتون که هست؟ اوورتور پیش در آمد و آغاز اپراست. قطعه ای کاملا سازی و ارکسترال که یه جورایی به ما می گه جریان اپرا از چه قراره! اوورتور عروسی فیگارو از محشرترین اوورتور های تاریخ اپراست! عالیه! آدمو دیوونه می کنه!

You can see links before reply

You can see links before reply

دبراندو آرکانگلو (فیگارو) و الکساندرا کارزاک (سوزانا)

آریای فیگارو... این آریا رو فیگارو می خونه و داره بساط عروسی رو جور می کنه چون همونطور که می دونید امروز (روز شروع اپرا) عروسی او و سوزاناست.

این آریا رو با صدای براین ترفل عزیز بشنوید. فوق العاده ست.

You can see links before reply

همین آریا با صدای دبراندو آرکانگلو ی موشی... بسیار عالی خونده.

You can see links before reply

You can see links before reply

دوئت نامه ... کنتس ، همسر کنت وقتی از سوزانا _ کلفتش می شنود که شوهرش به او نظر دارد، تصمیم می گیرد دست کنت را رو کند! او به سوزانا دستور می دهد که برای کنت نامه ای بنویسد و با او قرار عشقولانه ای بگذارد!!!! در این دوئت، کنتس با صدای متسوسوپرانوی غمگین و محزون کلمات را دیکته می کند و سوزانا عینا همان ها را رو کاغذ می آورد! صدای متسو در این آریا بی نظیره. این دوئت به دوئت نامه مشهوره. مانند ده ها فیلم و سریال که از موسیقی موزارت در آن ها استفاده شده، این دوئت (دوئت نامه ی عروسی فیگارو ) در فیلم سینمایی رستگاری در شاوشنگ پخش می شود. حتما بشنوید!

You can see links before reply


یه دوئت محشر دیگه! به نظر من محشرترین دوئت این اپراست!!!! ههههههههه دوئت کُنت و سوزانا ... همونطور که در بالا شنیدید سوزانا علی رغم میلش این بار طبق دستور خانومش به کنت راه می دهد و نخ او را می گیرد!!!!ههههههه کنت از خواندن این نامه خیلی خوشحال می شود! و منتظر است که سوزانا سر قرار برسد ولی او دیر می کند! چرا؟ چون وسط کار سوزانا پشیمان شده! او از هیزی و بی پروایی کنت می ترسد!!! اما کنتس به او اطمینان می دهد که مراقبش است و انقدر از او خواهش و تمنا می کند تا عاقبت سوزانا راضی می شود. خود کنتس هم پشت در گوش وا می ایستد! کنت از انتظار خسته شده و مدام با عصبانیت در اتاق قدم می زند. وقتی سوزانا می آید این دوئت زیبا شروع می شه. که من چون عااااااااااااااااشق این دوئتم متن شعرش رو هم براتون می نویسم تا حالی بهتون داده باشم!

کنت : ای بی رحم! ای بی رحم! چرا اینطوری منو عزاب می دی؟
سوزانا : سینیور (آقا ) ، یه خانوم همیشه برای "بله " گفتن به وقت احتیاج داره!

کنت : خب حالا امشب به باغ میای؟
سوزانا : اگه این شما رو خوشحال می کنه، میام!

کنت : منو رد نمی کنی؟
سوزانا : نه شما رو رد نمی کنم!

کنت : حتما میای؟
سوزانا :بله!

کنت : منو رد نمی کنی؟
سوزانا : نه!

کنت : چقدر احساس رضایت می کنم! قلبم پر از شادی شده!
سوزانا :(به عمد برای گول زدن کنت) آقا ، کلک های گذشته ام رو ببخشید! شما کسی هستید که واقعا دوستش دارم!

کنت خیلی خوشحاله ولی همچنان خاطر جمع نیست و باز می پرسه:

کنت : حتما میای؟
سوزانا : (با ترس و لرز ) بله. (دست و پاشو شدیدا گم کرده و در ثانی احساس خطر کرده چون کار داره الکی الکی جدی می شه!)

کنت : منو رد نمی کنی؟
سوزانا : نه !

کنت: حتما میای ؟
سوزانا : نه!(از شدت اضطراب خراب می کنه!)

کنت(جا می خوره): نه؟؟؟؟
سوزانا : (سریع درستش می کنه!) اوه بله! اگه خوشحالتون می کنه میام!

کنت : منو رد نمی کنی؟
سوزانا : نه !

کنت : حتما میای؟
سوزانا : بله !

کنت : منو رد نمی کنی؟
سوزانا : بله ! (دوباره خراب می کنه)

کنت(جا می خوره): بله؟؟؟؟
سوزانا : (بازم ماست مالی می کنه!) اوه نه! من شما رو رد نمی کنم!

کنت : چقدر احساس رضایت می کنم! قلبم پر از شادی شده!
سوزانا :آقا ، کلک های گذشته ام رو ببخشید! شما کسی هستید که واقعا دوستش دارم!

کنت و سوزانا با هم: تو کسی هستی که واقعا دوستش دارم! تو کسی هستی که واقعا دوستش دارم!

ههههههههههه آخر خنده ست! بیچاره کنتس که شاهد تمام این عشقولانه در کردن های شوهر بی صفتش است! قیافه ی سوزانا رو هم که هیچی!!!! هههههه خنده های تصنعی، صورت رنگ پریده و ترسان!!!! ههههههه باید بازی ها رو تماشا کنید تا خودتون بفهمید چقدر خنده داره!!!!

You can see links before reply
دیمیتری وروستوفسکی (کنت) و دوروتا راچمن(سوزانا)

دوئت با اجرای عالی دیمیتری وروستوفسکی و دوروتا راچمن (یک سوپرانوی محشر موزارتی)

You can see links before reply

با اجرای خیلی بانمک دیانا دامرا و پی یِترو اسپاگنولی (یک باریتون عالی)

You can see links before reply


یک آریای دیگه از فیگارو! اسمش هست : "اگر تمایل دارید برقصید!" در اینجا فیگارو داره برای کنت نقشه می کشه! در این نقشه می خواد به کنت رقصیدن یاد بده! چون در ابتدای اپرا کنت و کنتس رو هم به جشن عروسیش دعوت کرده! فیگارو می خونه : اگر جناب کنت عزیزم تمایل دارند برقصند من به شما یاد می دهم چطور جست و خیز کنید! و در انتها می گه: من تمام توطئه های شما رو سرنگون خواهم کرد ... بله سرنگون خواهم کرد!!!! هههههههههه این آریا رو با صدای دبراندو آرکانگلو بشنوید ... عاشق این آریام.

You can see links before reply


آریا غمگین کنتس به نام "کجا رفتند آن روزگاران خوش؟" در این آریا کنتس با اندوه آوازی از بدبختی هایش می خواند چون می داند که کنت دیگر دوستش ندارد... داشتن این زن، لیاقت می خواست! خلاصه که کنتس حسابی با این آریا شما رو به گریه می اندازه:

با صدای معرکه ی رنه فلمینگ این اریا رو بشنوید

You can see links before reply

آریای زیبای دیگر کنتس، به نام "که می داند عشق چیست؟" تمام آریاهای کنتس در این اپرا غمگین است چون او خود را شکست خورده می بیند و آن عشق رویایی اش با کنت به اخر رسیده. این اریا بییییییییییییییییییی نظیره! عاشقشم.

با صدای سیسیلیا بارتولی

You can see links before reply

با صدای الینا گرانکا

You can see links before reply


اینم از لینک ها و عکس های عروسی فیگارو. تا می تونید ازش لذت ببرید.

sparsanik
Wednesday 1 January 2014, 09:47 PM
مرسی عالی بود...........

lakshemi
Monday 6 January 2014, 05:28 PM
سلام حضور دوستداران اپرا

اگر از ابتدای این تاپیک پیگیر مطالب بوده باشید ، حتما به یاد دارید که جوزپه وردی بزرگترین اپراساز تاریخ موسیقیست! و 4 اپرای او از همه معروف ترند: لاتراویتا،آیدا،دون کارلوس و ریگولتو... خب در گذشته به 3 تای اول به حد کفایت پرداخته ایم و حالا نوبت آخریست.


You can see links before reply

ریگولتو

ریگولتو یکی از بزرگ ترین ها و معروف ترین های وردی و جزء 10 اپرای پر افتخار و محبوب تاریخ است. همه ساله در مراکز مهم اپرای جهان مثل اپرای وین ، متروپولیتن، اپرای برلین، اپرای ونیز ، اپرای فرانسه و ... ریگولتو بارها و بارها روی صحنه می رود. جذابیت های این اپرا ناتمام است. بعد از گذشتن بیش از 160 سال از ساخت این اپرا، همچنان سالن های اپرا گوش تا گوش پر از تماشاچیان مشتاق است تا موسیقی بی نظیر این اپرا را شاهد باشند. ریگولتو یک اپرا سریا (اپرای جدی) است که جوزپه وردی آن را در 3 پرده و با لیبرتویی به زبان ایتالیایی ساخت که اقتباسی از نمایشنامه ی "تفریح های شاه " نوشته ی ویکتور هوگو بود.
درون مایه ی این اپرای دراماتیک، موضوع " مکافات عمل " است. حتما ضرب المثل هایی مثل "از هر دست بدهی از همان دست می گیری" ، " چاه کن جایش ته چاه است " و " خود کرده را تدبیر نیست! " را شنیده اید! ریگولتو، قهرمان اپرای ما هم دقیقا این حقایق را تجربه می کند. موضوع مشترک اپراهای وردی ، یعنی مرگ دردناک یکی از قهرمانان، در این اپرا هم تکرار می شود.



دوک مانتوا یک مرد بسیار ، ثروتمند ، زیبا و جذاب و هوسروان است که کارش تقریبا چیزی شبیه دون جوآنی است! او عاشق اغفال زنان و دختران و وقت گذرانی و عیش و نوش با آنان است.

لوچیانو پاواراتی در نقش دوک

You can see links before reply

رولاندو ویلازون در نقش دوک

You can see links before reply

این دوک دلقکی دارد به نام ریگولتو. ریگولتو یک مرد گوژپشت و نیمه چلاق و زشت است که کارش سرگرم کردن و خنداندن این دوک فاسد است!


دیمیتری وروستوفسکی ، باریتون روس ، در نقش ریگولتو

You can see links before reply

کار دوک در زن بارگی، به جایی رسیده که حتی به همسران و دختران سایر درباریان هم رحم نمی کند و هیچ کدام آنان نمی توانند نوامیسشان را از دسترس دوک در امان نگه دارند!!! حالا این وسط کار ریگولتو چیست؟ خندیدن و مسخره کردن مردانی که زنان و دخترانشان را از دست داده اند!!! وای وای! چه کار زشتی!

You can see links before reply

ولی ریگولتو دقیقا همین کار را می کند. این مردان را مسخره می کند و ادایشان را در می آورد و اگر چنانچه آن مردان اعتراضی به کار بی شرمانه ی دوک می نمودند ریگولتو به دوک می گفت که بهتر است آنان را به زندان بیندازد یا به جای دوری تبعید کند!!!


وروستوفسکی (ریگولتو) و ویلازون (دوک) ، در نمایی از ریگولتو

You can see links before reply

خلاصه ریگولتو و اربابش سال هاست که کارشان همین است! تا اینکه یک روز یکی از درباریان سراسیمه به محضر دوک می آید و می گوید که دخترش گم شده و التماس کنان از دوک تمنا می کند که اگر دخترش پیش اوست او را برگرداند.اما دوک به او محل نمی گذارد و ریگولتو هم طبق عادت معمول، او را مورد تمسخر قرار می دهد و به او می خندد!!! در نهایت هم دوک دستور می دهد که آن مرد را به زندان ببرند!!! آن پدر داغدار که حتی نمی داند دخترش کجاست و چه بلایی سرش آمده ، گریه کنان هر دوی آن ها را نفرین می کند و می گوید که آه و ناله ی او دامنشان را می گیرد و آن ها انتقام اعمالشان را پس خواهند داد. ریگولتو از شنیدن این حرف به فکر فرو می رود ولی در عوض دوک فقط غش غش به او می خندد!!!

خوآن دیه گو فلورز، در نقش دوک

You can see links before reply

خلاصه، شوهران ، برادران و پدران بسیاری در دربار از دوک زخم خورده اند اما این زخم در مقابل زخم زبان های ریگولتو هیچ است! نیش و کنایات، لودگی ها، تمسخر ها و هو کردن های ریگولتو دیگر از حد تحمل آنان خارج شده و این مردان تشنه ی فرصتی برای انتقام و سر جا نشاندن ریگولتو هستند.
یکی از آنان می گوید ریگولتو معشوقه ی زیبایی دارد که با او در خانه اش زندگی می کند. بهترین انتقام برای ریگولتو همین است که معشوقه اش را بدزدیم و تقدیم دوک کنیم تا بلایی که سر ما آمد سر ریگولتو هم بیاید و آن روز ما انتقاممان را از این پست گرفته ایم!خب! به ظاهر نقشه ی خیلی خوبیست! همه هم موافقند که ریگولتو با دیدن معشوقه اش در چنگ دوک، تقاس کارهایش را پس خواهد داد!

مارینا پوپلافسکی در نقش گیلدا

You can see links before reply

اما آن خانوم معشوقه ی ریگولتو نیست، بلکه دختر اوست! دختری که ریگولتو سال هاست از همه مخفی کرده و احدی از وجود این دختر اطلاعی ندارد! ریگولتو متفکر به خانه می رود. او از نفرین آن پدر خیلی ترسیده و یاد دل هایی می افتد که با زبان تلخ و تیزش آن ها را زخمی کرده و مورد تمسخر قرار داده.


You can see links before reply

او مشوش است و فکر آن نفرین ذهنش را به کلی به هم ریخته.دخترش " گیلدا" از پدر می خواهد با او درد و دل کند و بگوید از چه نارحت است تا کمی سبک شود. ولی ریگولتو هیچ حرفی نمی زند و فقط می گوید که عاشق یگانه دخترش است و اگر گیلدا خوشحال باشد او هم شاد می شود.

دیمیتری وروستوفسکی (ریگولتو) در یک اجرای متفاوت و امروزی از ریگولتو

You can see links before reply

ریگولتو با اندوه شروع به صحبت از مادر گیلدا می کند و می گوید او زنی بسیار زیبا و خوش قلب بود و بی توجه به زشتی و ناقص بودنم مرا دوست داشت و هنگام تولد تو به بهشت رفت و مرا با تو تنها گذاشت. حالا من فقط به عشق تو زنده ام که یادگار مادرت هستی. ریگولتو تمام این سال ها از ترس هوسبازی های دوک ، گیلدا را از چشم همه دور نگه داشته و همیشه به خدمتکارشان سفارش می کند که چارچشمی از گیلدا مراقبت کند و جز کلیسا، به گیلدا اجازه ی بیرون رفتن ندهد. گیلدا هم مطیع امر پدر می شود.

پلاسیدو دومینگو (ریگولتو) و مارینا پوپلافسکی(گیلدا)

You can see links before reply
اما غافل از اینکه دوک خیلی زرنگ تر از این حرف هاست! او حتی کت و کول دون جوآنی را هم از پشت بسته! هههههه و هر سوراخ و سمبه ای را به امید یافتن دختری زیبا کند و کاو می کند! هههههه و این اواخر دلقکش ریگولتو را هم تعقیب کرده و فهمیده که دختر زیبایی در خانه اش زندگی می کند! بنابراین به کلیسای نزدیک خانه ی او می رود و انقدر در کلیسا می ماند تا آن دختر زیبا (گیلدا) برای نیایش روزانه به آنجا بیاید. دوک حیله گر ، لباس های مردم عادی را می پوشد و آریای زیبایی می خواند و خودش را والتر مالده معرفی کرده و به گیلدا ابراز عشق می کند. گیلدا از کلیسا می رود ولی به خدمتکارش اعتراف می کند که عاشق جوانک فقیری شده که در کلیسا دیده.


دیانا دامرا در نقش گیلدا، در یک اجرای امروزی از ریگولتو

You can see links before reply

فلورز(دوک) و نینو ماچیدزه(گیلدا)

You can see links before reply

از طرفی درباریان هم به سمت خانه ی ریگولتو می روند که معشوقه اش را بدزدند و برای دوک ببرند! ناگهان نزدیک خانه ریگولتو را می بینند و به دروغ می گویند برای بردن یک کنتس آمده اند! و از او می خواهند نردبان را برایشان نگه دارد ولی برای اینکه کسی او را نشناسد چشم های او را می پوشانند! ریگولتوی احمق هم باور می کند! با چشم های بسته نردبان را نگه می دارد و آن ها هم داخل خانه ی او رفته و دخترک را می دزدند و می برند! ریگولتو فریاد دخترش را می شناسد و به دنبال آن ها می دود ولی با آن پاهای لنگان نمی تواند به آن ها برسد. درباریان گیلدا را برای دوک می برند . دوک که قبلا گیلدا را می شناخته از دیدن او خیلی خوشحال می شود. ظاهرا این بار واقعا عاشق گیلدا شده و برای او سوگند وفاداری و شرافت می خورد!!!!!


آنا نتربکو (گیلدا) و رولاندو ویلازون(دوک)

You can see links before reply

ریگولتو به سرعت به قصر بر می گردد و خدا خدا می کند که دست دوک به دخترش نرسیده باشد. وقتی درباریان او را با آن حال می بینند شروع به خندیدن به او می کنند. درست مثل وقتی که ریگولتو به آنان می خندید!!!!خب چیزی که عوض داره گله نداره! آن ها برای اینکه بیشتر ریگولتو را زجر بدهند شال گیلدا را جلوی او می اندازند. ریگولتو دیگر نمی تواند خودش را کنترل کند و اعتراف می کند که گیلدا در حقیقت دختر اوست و گریه کنان التماس می کند که دخترش را به او بر گردانند. ناگهان گیلدا صحیح و سالم سر می رسد و پدرش را در آغوش می کشد.او می گوید که از قبل این جوان (دوک) را می شناخته و از پدرش عذر می خواهد که بی اجازه ی او این مرد را ملاقات کرده.
اما ریگولتو نمی تواند تحمل کند که دوک کثیف دخترش را فریب داده! هر که نداند ریگولتو که از جنایت های او خبر داشت !!!!! و حالا همه ی دارایی اش_دختر عزیزش را عاشق و شیدای او می دید! ریگولتو تصمیم می گیرد که دوک را نابود کند.

You can see links before reply

ریگولتو برای انتقام گرفتن از دوک به سراغ یک قاتل خطرناک به نام اسپارافوچیل می رود که قبلا با او آشنا شده بود و در ازای 20 سکه از او می خواهد دوک را بکشد و 10 سکه هم پیش پرداخت می کند. اسپارافوچیل به ریگولتو می گوید که او به طریقی دوک را به خانه اش آورده و در موقعیت مناسبی او را خواهد کشت. خلاصه شب مورد نظر فرا می رسد و اسپارافوچیل ، دوک را به خانه اش می آورد. ریگلتو از رومانتیک بازی گیلدا عصبانی است و سعی دارد نظر دخترش را نسبت به دوک تغییر دهد بنابراین او را نزدیک خانه ی اسپارافوچیل می آورد و از او می پرسد: اگر خیانت دوک را به تو ثابت کنم او را فراموش می کنی؟... پس بیا، خوب گوش کن! صدای دوک از داخل خانه می آید که دارد آوازی از بی وفایی زنان می خواند و در عین حال به خواهر اسپارافوچیل هم ابراز علاقه می کند!!!!!!!

You can see links before reply

گیلدا نمی تواند باور کند که وعده وعید های دوک، همگی پوشالی بوده! و به گریه می افتد. ریگولتو به گیلدا می گوید که به خانه برود . لباس مردانه ای به تن کند و به ورونا برود و از او می خواهد منتظرش بماند تا به او ملحق شود. گیلدا ابتدا قبول می کند و با همان لباس های مردانه تا دم رفتن هم می رسد ولی انقدر عاشق دوک است که نمی تواند از او جدا شود بنابراین دوباره به سمت خانه ی اسپارافوچیل بر می گردد و پشت در گوش می کند:
انگار دوک خواب است و خواهر اسپارافوچیل دارد به برادرش می گوید که از دوک خوشش می آید و از او می خواهد کس دیگری را به جای دوک بکشند و در کیسه ای بیندازند تا ریگولتو نفهمد که آن ها خلف وعده کرده اند! اسپارافوچیل هم قبول می کند! گیلدا که این حرف ها را شنیده تصمیم می گیرد جانش را نثار محبوبش کند. و در خانه را می زند! اسپارافوچیل می گوید این موقعیت خوبیست. هر غریبه ای که پشت در دیدم را می کشم! و به محض باز کردن در گیلدا را در لباس مردانه می بیند و می پندارد که او یک مرد است. پس با یک ضربه او را به قتل می رساند و در کیسه ای می اندازد.
چند دقیقه بعد ریگولتو سر می رسد تا باقی پول را داده و جنازه ی دوک را تحویل بگیرد. ریگولتو در حالی که کیسه را در دست دارد از انتقامش خیلی خوشحال است و برای دوک رجز می خواند! او می خواهد کیسه را داخل رود بیندازد که ناگهان صدای آواز دوک را از خانه ی اسپارافوچیل می شنود!!! ریگولتو فورا می فهمد که کس دیگری به جای دوک به قتل رسیده!


دومینگو در صحنه ی فینال

You can see links before reply

دیمیتری وروستوفسکی در صحنه ی فینال ریگولتو

You can see links before reply

او با نگرانی در کیسه را باز می کند و هیهات! او با جسد دختر معصومش مواجه می شود. ای وای که این قسمت از اپرا شاهکار است. ریگولتو گریه کنان جسد نیمه جان دختر را در آغوش می گیرد. گیلدا در آخرین جملاتش از پدرش طلب بخشش می کند و می گوید که خودش با میل خودش ، جانش را برای محبوبش فدا کرده و از کارش پشیمان نیست. او سرانجام در آغوش پدر اشک بارش جان می دهد و چنان سوزی بر دل او می نشاند که تا ابد هم فروکش نخواهد کرد. آه و نفرینی که ریگولتو از آن ترسیده بود بالاخره دامنش را گرفت . ریگولتو از داغ مرگ دختر، چنان فریاد دردناکی می کشد که زمین و زمان می لرزد و روی جسد گیلدا می افتد. اپرا همین جا خاتمه می یابد.

You can see links before reply


صدا شناسی اپرا:

درست برعکس تمام اپراها، خواننده ی تنور یک نقش منفی را می خواند! حتما بار ها از من شنیده اید که تنور ها همیشه در اپرا نقش های مهربان و مثبت را می خوانند! ولی نقش دوک هزار رنگ پلید، در این اپرا به تنور واگذار شده! و خود این یک سنت شکنی اپراییست!!!! شاید هدف وردی از نوشتن این نقش برای تنور، جذاب نمودن بیشتر این اپرا بوده! چون خودش هم می دانست ریگولتو یکی از بزرگترین کارهایش خواهد شد. خوانندگان بزرگی چون زنده یاد پاواراتی ، پلاسیدو دومینگو، رولاندو ویلازون، روبرتو آلاگنا و .... تا کنون در نقش دوک درخشیده اند!

اما نکته ی جالب اینکه استاد تنور _ پلاسیدو دومینگو بارها و بارها نقش دوک را بازی کرده ولی از طرف دیگر عاشق نقش ریگولتو بوده! و آرزو داشته روزی بتواند نقش ریگولتو را بازی کند! پارسال دومینگو به ارزویش رسید! در فستیوال موسیقی دومینگو، خود دومینگو به جای ریگولتو بازی کرد! درست است که نقش ریگولتو مخصوص باریتون – باس هاست ولی برای تنور تنظیم شد و دومینگو این نقش را در کنار مارینا پوپلافسکی که خیلی او را تحسین می کند بازی کرد!!!! البته دومینگو یک تنور است ولی تنور متمایل به باریتون! از اون تنورهای خیلی خوب! و با بهره جویی از همین خصیصه ی هنجره اش ریگولتو را خواند.

دومینگو و پوپلافسکی در انتهای اپرا

You can see links before reply

سوپرانو هایی چون ناتالی دسائی، رنه فلمینگ، سوومی جو، مارینا پوپلافسکی، دیانا دامرا، آنا نتربکو، نینو ماچیدزه و ... نیز نقش گیلدا را به زیبایی روی صحنه اجرا کرده اند. نقش گیلدا از غمگین ترین نقش های سوپرانوی اپراییست. اگر دقت کرده باشید همیشه سوپرانو ها در اپراهای وردی به طرز دردناکی غمگین هستند. در لاتراویتا،دون کارلوس، آیدا و سایر اپراهای وی که به زودی با آن ها آشنا می شوید، نقش های سوپرانو مظلوم و بی نوا هستند.گیلدا هم همینطور.و همین ، نیازمند یک سوپرانوی توانای دراماتیک است که بتواند از پس این نقش بر بیاید.به نظر من در این چند سال اخیر دیانا دامرا و مارینا پوپلافسکی بهترین اجراها را در این اپرا داشته اند.

اما ریگولتو! دیمیتری وروستوفسکی باریتون تمام حرفه ای روس در دو دهه ی گذشته بهترین ریگولتو بوده است! او بارها و بارها در یک گریم عالی و طراحی لباس خیلی خوب در این نقش درخشیده. هنر بازیگری، هنجره ی جادویی و احساس قوی رها در صدایش او را دست نیافتنی کرده. وروستوفسکی با آن غوز بزرگ روی پشتش ، در نشان دادن خباثت ریگولتو در پرده ی اول، تشویش و اضطراب او در پرده ی دوم، و غم و درد و پشیمانی اش در آخرین پرده الی اخصوص در فینال اپرا ، واقعا سنگ تمام گذاشته.

You can see links before reply

دیمیتری وروستوفسکی در مورد ریگولتو می گوید:

همیشه عاشق وردی بودم و هستم. و از جوانی همیشه این رویا در سرم بود که روزی بهترین باریتون وردی شوم! و برای نخستین بار با ریگولتو به آرزویم نزدیک شدم. ریگولتو به جرئت سخت ترین و دشوارترین نقشیست که در تمام عمرم خوانده ام.ریگولتو عشق زیادی به دخترش دارد. من در سال های جوانی، چند بار ریگولتو را بازی کردم ولی تا زمانی که خودم دختر دار نشدم نمی فهمیدم ریگولتو چه احساسی دارد. پسر و دختر فرقی با هم ندارند ولی یک پدر همیشه خیلی بیشتر از پسرش نگران دخترش است. و حاضر است همه چیزش را به خاطر او فدا کند. بعد از به دنیا آمدن دخترم من ریگولتو را خیلی بهتر بازی کردم.چون او را می فهمیدم. خودم را جای او می گذاشتم و می فهمیدم چطور نگران دخترش است. همانطور که خودم هم این نگرانی را نسبت به دخترم دارم.


قسمت هایی از اپرا


آریای "زنان بی وفایند" آریای محشر دوک! معروف ترین آریای این اپرا! و یکی از برترین آریاهای تنور تاریخ! ریگولتو دخترش را پشت در خانه ی آن قاتل می برد تا بی وفایی و پستی دوک را به او ثابت کند. و گیلدا این آواز زیبا را می شنود که در آن دوک از بی ثباتی زنان آواز می خواند و به خواهر آن قاتل ابراز علاقه می کند!!!!.

اجرای خیلی قشنگ استاد پاواراتی

You can see links before reply

اجرای پلاسیدو دومینگو

You can see links before reply

اجرای خوآن دیه گو فلورز

You can see links before reply

اجرای روبرتو آلاگنا

You can see links before reply

آریای "اسم زیبا" ... آریای عاشقانه ی گیلدا که در آن نام آن جوان را تکرار می کند: والتر مالده! نام مردیست که دوست دارم. فوق العاده است.


اجرای دیانا دامرا...مثل همیشه بی نقص!

You can see links before reply

اجرای ناتالی دسائی...بسیار لطیف.

You can see links before reply

اجرای سوومی جو...محشرهههههههههه

You can see links before reply

آریای "این یکی زن، یا آن یکی!" هه رااااام! به خدا قسم حتی دون جوآنی هم همچین آریایی نداره!!!! هههههههههه این آریا را دوک با شادی می خواند که تمام زنان دلخواهش را دارد!!! هههههه


اجرای عالی استاد پاواراتی رو از دست ندید!!!!

You can see links before reply

اینم اجرای دومین استاد، استاد دومینگو! اینم عالیه.

You can see links before reply

آریای "ما شبیه همیم " آریای بسیار زیبای ریگولتو! ریگولتو بعد از آشنایی با اسپارافوچیلِ قاتل، به وجدان خفته ی خود رجوع می کند و با خود می گوید کار من و اسپارافوچیل دقیقا شبیه هم است! منتها او با چاقو آدم می کشد و من با تیغ زبانم!
اجرای زیبای دیمیتری وروستوفسکی را بشنوید

You can see links before reply

دوئت کوتاه دوک و گیلدا! در این دوئت که "خداحافظ" نام دارد. گیلدا و دوک با عجله و هول هولکی با هم خداحافظی می کنند. بسیاااااااااااااااار زیباست.


اجرای ناتالی دسائی و رولاندو ویلازون

You can see links before reply

اجرای دیانا دامرا و خوآن دیه گو فلورز

You can see links before reply

آریای زیبای دوک! او در این آریا با خودش عهد می کند که به گیلدا وفادار بماند و دار و ندارش را به پای او بریزد.(چقدر هم سر عهدش موند!!!!") این آریا رو با اجرای روبرتو آلاگنای عزییییییییزم بشنوید. خیلی قشنگه.

You can see links before reply

بعد از ربوده شدن گیلدا، ریگولتو به درباریان اعتراف می کند که گیلدا دخترش است و التماس می کند او را بازگردانند! فوق العاده است. اجرای دیمیتری وروستوفسکی رو بشنوید. محشرهههههههه

You can see links before reply

یک دوئت خییییییییلی زیبا و محشر! دوئت دوک و مادالنا_خواهر اسپارافوچیل!!!!! این دوک خائن با چرب زبانی همیشگی اش داره برای این خانوم لاو می ترکونه:

ای دختر عشق!من برده ی جادوی تو هستم!
تو با یک کلمه،می تونی تمام دردهای منو از بین ببری!

در بین این دوئت، صدای ریگولتو و نواهای گریان گیلدا که پشت درند را هم می شنوید.ریگولتو به دخترش می گوید که گریه را کنار بگذارد و به خانه برود و با لباس مردانه به ورونا فرار کند.او می گوید: من می دونم چطوری از او انتقام بگیرم!


اجرای روبرتو آلاگنا رو بشنوید!عالیه!

You can see links before reply

اینم اجرای فلورز! اینم عالیه.

You can see links before reply

اینم دوئت فینال اپرا... دوئت بی نظیریه!
ریگولتو با کیسه ای که فکر می کنه جسد دوک در اونه از خانه ی اسپارافوچیل قاتل خارج می شه . کمی که دور می شه.کیسه رو زمین می اندازه. و با لذت انتقامی که در صداش موج می زنه برای دوک رجز می خونه . اما ناگهان آواز دوک رو از داخل خانه ی قاتل می شنوه. و فورا می فهمه جسد دیگری داخل کیسه است! و وقتی کیسه رو باز می کنه ... ریگولتو فریادی می کشد و می گوید: خدایا این گیلداست! از فریاد دردناک او موهای تنتان سیخ می شود و قلبتان از جا کنده می شود. ریگولتو به حالی می افتد که مردن از آن بهتر است. او اشک ریزان و سراسیمه جسد دختر عزیزش را در آغوش می گیرد. گیلدا هنوز زنده است و نفس های آخرش است.گیلدا تن نیمه جانش را از زمین می کند و به لباس پدر گریانش چنگ می زند:
- آه پدر... من باز هم شما را فریب دادم...
ریگولتو پریشان و از هم گسیخته می گوید:
-چه بلایی سرت آمده؟
گیلدا به قلبش اشاره می کند که مجروح شده و به شدت خونریزی دارد.
-چه کسی این کار را کرده؟
گیلدا می گوید:
- من او را بی اندازه دوست داشتم. و حالا به خاطر نجات جان او می میرم.
ریگولتو فریادی از سر درد می زند:
-خدایا ! دختر مظلوم و معصومم وسیله ی انتقامجویی من شد!و سپس دخترک را تکان می دهد:
- فرشته ی عزیزم! به من نگاه کن! با من حرف بزن! حرف بزن عزیزترینم.
گیلدا که در حال مرگ است با صدای ضعیفی می گوید:
-پدر عزیزم، خواهش می کنم مرا ببخش. او را هم ببخش(دوک را). من دارم به آسمان ، پیش مادرم می روم.
ریگولتو زاری کنان می گوبد:
-تو نباید بمیری. ای گنج من. التماست می کنم. مرا ترک نکن ای کبوتر من. اگر از پیشم بروی من تنهای تنها می شوم. تو نباید بمیری. اگر بمیری من هم می میرم. دخترم! گیلدای من! مرا ترک نکن ای تنها خوشی زندگی ام...اما دیگر خیلی دیر شده و گیلدا در آغوش پدر جان می سپارد.

دوئت فینال رو با اجرای پلاسیدو دومینگو بشنوید...یک اجرای طوفانی! که در آن صدای گریه های دومینگو (ریگولتو)واقعا استخوان سوز است. این اجرا بی نظیر است.

You can see links before reply

خب. حتما لذت بردید. تا بعد. رام رام همگی.

SOBHANTOTo3
Monday 6 January 2014, 06:01 PM
من مجددا از شما تشکر ویژه می کنم
واقعا ممنون
کاش می شد در مورد تاریخچه اپرا و موسیقی کلاسیک و رهبران موسیقی کلاسیک ایرانی هم در بخشی که من تایپیک زدم هم همچین توضیحات جامعی داده می شد

lakshemi
Thursday 9 January 2014, 09:42 PM
من مجددا از شما تشکر ویژه می کنم
واقعا ممنون
کاش می شد در مورد تاریخچه اپرا و موسیقی کلاسیک و رهبران موسیقی کلاسیک ایرانی هم در بخشی که من تایپیک زدم هم همچین توضیحات جامعی داده می شد

سلام استاد سبحان عزیز!
قربان شما خیلی ممنونم نظر لطفتونه.
کدوم تاپیک منظورتونه؟

lakshemi
Wednesday 15 January 2014, 06:47 PM
شلامممممممم بر دوستان عزیزم. به نظر می رسه کمی تنبل شدید! کمتر اینجا سر می زنین! خب عیبی نداره! بعد از مرگم می فهمید من چه خدمتی به شما کردم!!!!ههههههه درست مثل اپراهایی که با مرگ تموم می شه و قهرمان دیگری که بر بالین او گریه می کنه تازه می فهمه چه گنجی رو از دست داده!!!! (اوهو!!!!ههههههه)

اما بازم طبق معمول پیشنهاد می کنم "اپرا" رو جدی بگیرید. امتحانش کنید، اگر تاحالا نکردید. ببینید با مذاق شما سازگاره؟ از همه جور صداهاش امتحان کنید. ببینید چه طور صداهایی به شما آرامش می ده. اگه از صداهای تنور و سوپرانو که به بیان خیلی ها جیغ جیغی و روو اعصابه خوشتون نمیاد عیبی نداره. باریتون – باس ها و متسو سوپرانو ها رو امتحان کنید. اونا صداهای بم تر و نرمال تری دارند.خلاصه اگر عاشق 100% اپرا نشید لاقل از 40-50 % اون قطعا خوشتون خواهد اومد. اما لازمه دست به کار بشید. تنبلی رو بذارید کنار. امتحان کنید. مطمئن باشید مشتری دائمش می شید. خیلی خوب! بعد از پند و اندرزهای همیشگی، بریم سراغ اصل مطلب.
یک اپرای فوق العاده رو برای امشب شما در نظر گرفتم.شاهکاری از پوچینی به نام "توراندخت" ... بله قبلا هم اسم این اپرا رو شنیدید ولی اکنون وقتشه باهاش حسابی آشنا بشید.


توراندخت اپرایی در 3 پرده، با لیبرتوی ایتالیایی ست.ساخته ی منحصر به فرد و تکرار نشدنی جیاکامو پوچینیییییی یک اپرای متفاوت به لحاظ محل وقوعش است. پوچینی همانطور که پیشتر هم گفتم به شرق ،فرهنگ و رسوم و موسیقی شرقی خیلی علاقه مند بود. روی همین اساس هم 3 تا از اپراهایش را صرفا برای شرق نوشت که عبارتند از : دختری از خاور ، مادام پروانه (ژاپن) ، و توراندخت (چین). پوچینی در توراندخت سعی کرده به شدت موسیقی سنتی چینی را وارد اپرا کند. طبل های غول آسا و تم های چینی باعث می شود یادتان برود که دارید اپرایی به زبان ایتالیایی می شنوید!!!!
هرچند قهرمانان پوچینی معمولا در انتهای اپرا های او به شکل غمگینی می میرند ولی توراندخت از معدود اپراهای پوچینی است که پایان تلخ و دردناک ندارد و به خوشی تمام می شود. توراندخت آخرین اثر پوچینی بود. متاسفانه پوچینی عزیز وقتی هنوز این اپرا را در دست ساخت داشت در سال 1924 فوت کرد و توراندخت نیمه کاره باقی ماند.اما دو سال بعد توراندخت توسط فرانکو آلفانو _ آهنگساز ایتالیایی و هموطن پوچینی که از دوستان او بود تکمیل شد. انصافا هم آلفانو امانت دار فوق العاده ای بود و توراندخت را محشر تمام کرد و در سال 1926 روی صحنه برد.
این اپرا هم مانند تمام اپراهای پوچینی عزیز، اپرایی "زن محور " است! ویواااااااااااا پوچینی!!! مگه فقط شما هوای ما رو داشته باشید!هههههههههه ولی با وجود زن محور بودنش، توراندخت یک تفاوت اساسی با سایر اپراهای پوچینی دارد! آن هم این است که زن قهرمان اپرای ما برخلاف سایر کاراکتر های زن پوچینی، یک زن منفی و ترسناک است!!!! ههههههههههه
بله این زن که اتفاقا خیلی خیلی بیشتر از چوچوسان (مادام پروانه) ، آنجلیکا(خواهر آنجلیکا)، می می (لابوهم)و توسکا(توسکا) مورد علاقه ی لاکشمیه (هههههه) یک شیرزن، یک ماده ببر و خلاصه زنیست که حتی اسمش هم تن مردان را از ترس می لرزاند!!!ههههههههههحالا چرا؟؟؟ خب پس داستان رو بشنوید:


You can see links before reply

توراندخت


داستان این اپرای زیبا در شهر ممنوعه ی چین آغاز می شود.
شاهزاده خانم توراندخت تنها دختر امپراتور بزرگ چین با پدرش جر و بحث می کند! امپراتور از دست دخترش عصبانیست! چون او حاضر به ازدواج با هیچ کدام از خواستگارانش نیست! توراندخت ، مخالف ازدواج است و از همه ی مردها متنفر است! و نفرت خود را به معنای دقیق کلمه به پدرش ابراز می کند! چندین سال پیش یک از شاهزاده خانم به دست خواستگارش شاه تاتارها کشته شده و همین هم توراندخت را بر این داشته که هرگز و تا آخر عمر ازدواج نکند و قید هرچه مرد در این دنیاست بزند! (ایول!)

مونسترات کاباله ، سوپرانوی شهیر اسپانیایی در نقش توراندخت

You can see links before reply

ماریا کالاس ، سوپرانوی آمریکایی در نقش توراندخت

You can see links before reply

اما پدرش از این ایده هیچ خوشش نمی آید و دختر خودسر را مجبور می کند که از بین خواستگاران پر تعدادش یکی را بر گزیند. توراندخت هم به اجبار فرمان پدر را اجرا می کند.توراندخت علی رغم میلش ازدواج را قبول می کند منتها به یک شرط!!! این که با کسی ازدواج می کند که بتواند به 3 معمای او جواب دهد!!!! اگر پاسخ ها درست بود که توراندخت با آن مرد ازدواج می کند و در غیر این صورت آن مرد سرش را از دست خواهد داد!!! (عجب انتقامی!!!!) خلاصه ، بسیاری از شاهزادگان،اشراف و آدم های مهم روزگار خود را کاندید ازدواج با توراندخت می کنند اما نمی توانند به حتی یکی از سوالات او جواب دهند و جملگی سر از تنشان جدا می شود. امپراتور هم خون ، خونش را می خورد که دختر سرکشش دستی دستی دارد تمام بزرگان و شاهزادگان را به کشتن می دهد ولی خب این شرط را پذیرفته بود و کاری از دستش بر نمی آمد!

گردن زدن خواستگاران نگون بخت ادامه داشت تا اینکه سر و کله ی یک شاهزاده تاتاری به نام خلیف پیدا می شود. خلیف به همراه پدر نابینایش تیمور _شاه مخلوع تاتار و کنیزش لیُو ، وارد شهر ممنوعه می شود.

لوچیانو پاواراتی در نقش خلیف

You can see links before reply

پلاسیدو دومینگو در نقش خلیف

You can see links before reply

خلیف اتفاقا توراندخت را می بیند و با اولین نگاه از ته دل عاشق او می شود. اما وقتی پرس و جو می کند جریان شرط توراندخت و گردن های بر باد رفته ی خواستکاران را می شنود!!! پدر نابینایش تیمور و لیو به او التماس می کنند که با "سرش" بازی نکند! و دست از این عشق نفرینی بکشد.

ساموئل رمی باس آمریکایی در نقش پدر خلیف

You can see links before reply

You can see links before reply

مارینا پوپلافسکی ، سوپرانوی روس در نقش لیو و ساموئل رمی در نقش پدر خلیف

You can see links before reply

روبرتو آلاگنا در نقش خلیف

You can see links before reply

You can see links before reply

نصیحت های پدر و التماس های لیو بی فایده است . خلیف به قدری دیوانه ی توراندخت شده که به خاطر رسیدن به او حاضر به هر کاری هست و آن ها را متقاعد می کند که از تصمیمش پشیمان نخواهد شد حتی اگر مرگ در انتظارش باشد باز هم شجاعانه این ریسک را می پذیرد.. خلاصه خلیف که هیچکس نام و نسب او را نمی داند ، برای امتحان کردن شانسش به حضور توراندخت خانوم می رسد. توراندخت نگاه تمسخر آمیزی به شاهزاده ی بی نام و نشان می اندازد و با خودش می گوید خب تو هم از قیافه ت معلومه که سرت به تنت زیادی می کنه!!!! هههههههه

You can see links before reply

اما... از روی ظاهر نمی شه قضاوت کرد! توراندخت بادی به غبعب می اندازد و معمای اول را می پرسد. همان معمایی که تا به حال هیچ خواستگاری نتوانسته به آن جواب دهد.
معمای اول: "آن چیست که بی جان است اما هر روز با طلوع خورشید به دنیا می آید و در شب می میرد؟"
خلیف فکری کرد و جواب داد:
"امید" !
توراندخت شوکه می شود! این جوان، اولین نفریست که پاسخ درست به معمای او داده. اما کم نمی آورد!و سوال دوم را می پرسد: "چه چیزی متحرک ، قرمز و گرم است اما آتش نیست؟"
خلیف باز هم فکری کرد و جواب داد:
"خون " !

You can see links before reply

با این جواب توراندخت مثل فشفشه گر می گیرد! دلش می خواهد همان لحظه سر از تن این جوان پر رو و البته باهوش جدا کند. او در حالی که به شدت احساس خطر کرده ، چشم امید خود را به آخرین سوال می دوزد!
او سوال سوم می پرسد: "چیست که مثل یخ است اما می سوزد؟"
این سوال بر خلاف تصور شاهزاده خانم خیلی هم برای خواستگارش ساده است! خلیف به سرعت پاسخ می دهد:
"توراندخت!!!" سرد مثل یخ ولی سوزان و پر حرارت چون آتش!
پاسخ اخرین سوال هم صحیح است. توراندخت از خشم در حال سکته است. خلیف_شاهزاده ی گمنام، برنده ی مسابقه شد و افتخار همسری شاهزاده خانوم را به دست آورد. امپراتور هم خوشحال می شود که بالاخره گردن زنی ها تمام شده و دامادی به این هوش و ذکاوت پیدا کرده. او دستور می دهد سور و سات و مقدمات جشن ازدواج باشکوهی را مهیا کنند. توراندخت به پای پدر می افتد و التماس می کند اجازه دهد فقط یک معمای دیگر از خواستگارش بپرسد اما پدر با خشم از دختر می خواهد به این بازی مسخره خامه دهد! توراندخت به پدر می گوید که به هیچ وجه زیر بار ازدواج نخواهد رفت و محال است تن به همسری دهد.

You can see links before reply

وقتی خلیف این موضوع را متوجه می شود پیغامی برای شاهزاده خانم می فرستد!!!! او می گوید به یک شرط حاضر است از حق خود (توراندخت)بگذرد! شرط این است که شاهزاده خانم قبل از سپیده ی فردا نام او را پیدا کند!ههههههههه خب زدی ضربتی، ضربتی نوش کن!!!!ههههه دامی که توراندخت برای خواستگارانش پهن کرده بود بالاخره خودش را هم گرفتار کرد! توراندخت از یافتن این شانس خوشحال می شود و در به در می شود تا هویت شوهر بالقوه اش را کشف کند. توراندخت حدس می زند که کنیز این مرد نام وی را بداند. او دستور می دهد که لیو را شکنجه کنند تا هر طور شده اسم اربابش را به او بگوید.

مارینا پوپلافسکی در نقش لیو

You can see links before reply

لیو _دختر بیچاره با وجود کتک های بسیار و رسیدن به یک قدمی شمشیر و تبر، حاضر نیست نام خلیف را فاش کند .

You can see links before reply

خلیف خیلی دلش می خواهد لیو را از شکنجه شدن نجات دهد ولی توسط ماموران گارد محاصره می شود.

You can see links before reply

توراندخت گیج شده! او از لیو می پرسد چرا بی جهت خود را عزاب می دهد؟ چرا نام ارباب را نمی گوید تا خلاص شود؟ و لیو اشک ریزان پاسخ می دهد:
- چون دوستش دارم. به خاطر عشق.
- عشق؟ (این کلمه برای توراندخت بی اندازه نامأنوس است!)
- بله عشقی پنهان.که خود ارباب هم از آن خبر ندارد. من دوستش دارم و هر کاری می کنم تا او به خواسته اش برسد. حتی جانم را هم حاضرم بدهم.
خلیف تا آن زمان نمی دانست که لیو او را دوست دارد. و از فداکاری کنیز بیچاره اش به گریه می افتد.

You can see links before reply

لیو با اینکه یک کنیز بیشتر نیست، در حضور صدها نفر با شجاعت در آریای فوق العاده زیبایی به توراندخت می گوید تو یک قلب یخی داری! و بویی از انسانیت و احساس نبرده ای! سپس خنجری که دست توراندخت است را در شکم خود فرو می کند و جان می بازد.جمعیت به هم می ریزد. خلیف و پدرش بر جنازه ی معصوم لیو می گریند. با مرگ لیو، راز خلیف هم مدفون می شود و توراندخت مستاصل می ماند.


You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

فقط چند ساعت تا پیروزی خلیف مانده.خلیف تا صبح بیدار می ماند و آریای تاریخی نسون دورما را می خواند.او برای طلوع خورشید لحظه شماری می کند. بالاخره خورشید طلوع می کند و توراندخت نتوانسته به نام عاشق دلخسته اش پی ببرد. توراندخت و خلیف طبق وعده به حضور هم می رسند.توراندخت هنوز هم مغرور و سرد می گوید که از او متنفر است و محال است که نظرش عوض شود. اما خلیف پشت سر هم می گوید که عاشق اوست و حاضر است برایش جان بدهد. خلیف التماس می کند که توراندخت او را رد نکند . ولی مرغ توراندخت یک پا دارد. آن ها شروع به جر و بحث با هم می کنند که خلیف پایش را روی ردای سیاهی که توراندخت پوشیده می گذارد .ردای سیاه فرو می افتد و ردای سفید درخشانی از زیر او نمایان می شود. انگار سیاهی های دل توراندخت هم با ردای سیاهش فرو می ریزد. او برای نخستین بار نگاه دیگری به خودش، خلیف و لجبازی های احمقانه و خودخواهانه اش می اندازد. او تا آن روز حتی عشق پاک و جسورانه ی خلیف را ندیده بود. خلیف سعی می کند او را نرم کند و می گوید:
- تمام شکوه من در آغوش تو است!
توراندخت:من از تو متنفرم!
- زندگی من بوسیدن تو است!
سپس خلیف بالاخره او را می بوسد و می گوید به خاطر رازم از من بیزاری؟ من نام و زندگی ام را به تو هدیه می کنم. من خلیف _ پسر تیمور تاتار هستم!
توراندخت کمی نرم شده و تحت تاثیر حرف های رومانتیک خلیف قرار گرفته ولی در نهایت خلیف نمی تواند او را از خر شیطان پایین بیاورد.

You can see links before reply

آفتاب بالا آمده و توراندخت بازنده شده. اما خلیف می داند که توراندخت هنوز هم می تواند گردن او را بزند. همه ی مردم جمع می شوند. توراندخت به پدرش می گوید من نام این غریبه را فهمیدم! خلیف دیگر هیچ امیدی ندارد و در دل یقین می کند که مرگش حتمیست.اما توراندخت در ناباوری می گوید که نام او ، عشق است! خلیف باورش نمی شود! اما توراندخت ، این کوه یخ ، بالاخره در عشق خلیف ذوب می شود.احتمالا توراندخت با خودش فکر کرد که دیگه عمرا خواستگاری به این از جان گذشتگی ، به این خوشتیپی و رومانتیکی که تازه شکل روبرتو آلاگنا هم باشه پیدا بکنه!!!! هههههههههه اگر از توراندخت خانوم بپرسید می گه آنجلا جورجیو عجب احمق بی لیاقتی بوده !!!! خلاصه که خلیف و توراندخت به هم می رسند. اپرا با شادی و هیاهوی جمعیت خاتمه می گیرد.

You can see links before reply



ستارگان سوپرانویی چون مونسترات کاباله، ماریا کالاس، آنجلا جورجیو و رنه فلمینگ و همچنین تنورهای ارزشمندی چون پاواراتی، کاره راس، دومینگو و از جوان تر ها هم همین روبرتو آلاگنای خودمان در این اپرا درخشیده اند. بازی کردن در اپراهای پوچینی بی اندازه سخت است چون حتی به عنوان یک خواننده هم باید هر لحظه با مرگ که جزء جدانشدنی اپراهای پوچینیست دست و پنجه نرم کنید!!!!


قسمت هایی از اپرای توراندخت:

آریای "تو یک قلب یخی داری!" اما تو شکست خواهی خورد! و بالاخره تسلیم او می شوی. آریای محزون اما شجاعانه ی لیو _ کنیز زیبا و نگون بخت خلیف! لیو این آریا را درست قبل از خودکشی خود می خواند و توراندخت را به خاطر بی احساسی و بی مروّتی اش دون می شمرد!!!! و قبل از اینکه توراندخت او را به قتلگاه بفرستد خودش خنجر توراندخت را در شکمش فرو می کند و خود را می کشد تا راز اربابش هم با خودش بمیرد. آریای محشریههههههه. حتما بشنوید.


اجرای فوق العاده ی استاد بانو مونسترات کاباله

You can see links before reply

اجرای افسانه ای رنه فلمینگ

You can see links before reply

اجرای محشر مارینا پوپلافسکی

You can see links before reply


آریای نسون دورما(هیچکس نباید بخوابد!) یکی از مشهورترین آریاهای تنور جهان در کل تاریخ اپرا!!! شاید باورتون نشه ولی انقدر این آریا زیباست که خوانندگان سوپرانو، باریتون، متسوسوپرانو و باس هم نتوانسته اند از آن دل بکنند و تقریبا اکثر خوانندگان اپرایی جهان (و حتی غیر اپرایی ها) نسون دورما را خوانده اند!!!! این آریا معرکه ست! آریای خلیف که شباهنگام در خلوت خودش می خواند.

هیچکس نباید بخوابد! هیچکس نباید بخوابد!
حتی شما هم نباید بخوابید شاهزاده خانم،
اکنون در اتاق سرد خود ، ستاره ها را تماشا می کنید.
اما راز من در درون من پنهان است.
هیچ کس نام مرا نمی داند! نه، نه، هیچکس نمی داند.
اما بعد از بوسیدنت آن را به تو خواهم گفت.
هنگامی که نور بالا بیاید!
و بوسه من سکوت را خواهد شکست.
تو مال من می شوی! هیچ کس نام مرا نمی داند!
در سپیده دم، من پیروز خواهم شد!


اجرای معرکه ی پاواراتی بزرگ

You can see links before reply

اجرای بی نظیر روبرتو آلاگنای عزیزم

You can see links before reply

آریای "در این قصر " ... آریای توراندخت در پرده ی اول! توراندخت در این آریا گریه کنان علت نفرتش از مردان را به پدرش توضیح می دهد. او می گوید چندصد سال قبل یکی از شاهزادگان این قصر به دست خواستگارش _شاه تاتارها به طرز فجیعی به قتل رسید و حالا من می خواهم همه ی عمرم تنها زندگی کنم و هرگز ازدواج نکنم! آریای خیلی غمگین و زیباییه. نشون می ده توراندخت اتفاقا انقدر که جلوی خواستگاران نشان می دهد بی احساس نیست! هههههههه در این آریا اعتراض های زیبای امپراتور _ پدر توراندخت را هم می شنوید!

اجرای محشر استاد بانو، مونسترات کاباله

You can see links before reply

اجرای عالی آنجلا جورجیو

You can see links before reply

آریای "گوش کن ارباب!"...از اسمشم معلومه که آریای لیو ست. لیو در این آریا گریه کنان به ارباب التماس می کند که در آزمون مرگ بار توراندخت شرکت نکند. لیو عاشق بی ادعا و جان بر کف، فقط و فقط فکر زندگی عشقش است. و نمی خواهد کوچکترین گزندی به او برسد. الهی بمیرم براش. این آریا هم عالیه.

با اجرای عالی استاد بانو، رنه فلمینگ

You can see links before reply

با اجرای زیبای آنجلا جورجیو

You can see links before reply

اما خلیف در جواب آریای بالا، آریای "گریه نکن لیو " را می خواند. او لیو را متقاعد می کند که فکرهایش را کرده و از کارش پشیمان نخواهد شد. او لیو را به صبوری دعوت می کند و می خواهد که برای موفقیتش دعا کند. بسیار فوق العاده ست.

با اجرای زیبای استاد ، خوزه کاره راس

You can see links before reply

با اجرای محشر استاد مرحوم، پاواراتی

You can see links before reply

اینم اجرای معرکه ی روبرتو آلاگنای جادوگر!

You can see links before reply

آریای "دوستش دارم " ... آریای عاشقانه و دردناک لیو که زیر شکنجه می خواند.
در ابتدا ماموران شکنجه او را وادار به اقرار نام اربابش می کنند ولی لیو مقاومت می کند. خلیف شاهد این صحنه است و چون توسط سربازان جلب شده از دور داد می زند: اذیتش نکنید! رهایش کنید! توراندخت با تعجب می بیند که لیو حتی از تیغ زیر گلویش هم نمی ترسد و از او می پرسد چرا اعتراف نمی کند تا جانش را نجات دهد؟ و لیو اشک ریزان می گوید چون عاشق اربابش است! و برای اینکه ارباب به خواسته اش برسد هر کاری می کند حتی جانش را تقدیمش می کند.سپس به توراندخت می گوید : عجیب نیست که عشق را نمی شناسی، چون احساس نداری! چون هرگز کسی را دوست نداشته ای.وقتی کسی عاشق باشد جانش را برای محبوبش می دهد. عاشق این آریام. بی نظیره.

You can see links before reply

و اما فینال اپرا .... توراندخت به پدرش می گوید من نام این غریبه را فهمیدم! توراندخت می گوید نام او عشق است! و همین جمله کافیست تا فریاد شادی جمعیت به هوا بلند شود!!! جمعیت حاضر با تمی از نسون دورما ، با خوشحالی برای آن ها خوشبختی آرزو می کنند و این است خاتمه ی شکوهمند توراندخت!

You can see links before reply

اینم از اپرای زیبای توراندخت. امیدوارم لذت برده باشید. تا بعد. همه خوش رهوناااااااااا.

lakshemi
Monday 20 January 2014, 10:17 PM
سلاممممممممممممم
یه چیزی براتون آوردم که شما رو خیلی سرحال میاره!!!!هههههههههههه می دونم که خوشتون میاد.

عارضم خدمت شما که تا حالا پیش اومده که هنگام غذا درست کردن (حتی نیمرو) آواز بخونید؟؟؟ خدایی انکار نکنید! آواز خوندن انقدر کار جالبیه که شما رو وسوسه می کنه وقت حمام، دستشویی، شانه ی سر،اصلاح صورت، لباس پوشیدن،آب دادن گل ها و مهم تر از همه آشپزی کردن آواز بخونید!

حالا... یه خانوم خیلیییییی خوش ذوق که آشپز ماهری هم هستن هنر آشپزی رو کنار هنر آواز آوردن! اونم آواز کلاسیک!

"اِوِلین ریله" _ این خانوم سرآشپز هنرمند خیلیییییییییییی به آواز کلاسیک و به طور مشخص به اپرا علاقه منده و تصمیم گرفت که یه کار خفن راه بندازه. یه برنامه ی آشپزی با شرکت ستارگان اپرای جهان!!!


You can see links before reply

خیلیییییی باحاله ، توی این برنامه که آشپزی اپرایی نام داره، یه عاااااالمه از خوانندگان حرفه ای و دوست داشتنی اپرا شرکت کردند و در کنار آواز خواندن غذا درست کردند!غذاهای خوشمزه ای مثل پاستا، املت، استیک، کباب و حتی کیک و بستنییییییییییی!!!! ههههههههههه

You can see links before reply

باورتون می شه؟؟؟ من که خیلی خوشم میاد آدمای معروف در وضعیتی خارج از اونی که همیشه دیده می شن ، ظاهر بشن!!!! هههههههه
خب حالا اینجا معلوم می شه که کی آشپز بهتریه!!!! توی این برنامه ستارگان اپرا آشپزی می کنن، کمی هم آواز می خونن، درباره ی اپراها و خاطراتشون با اِوِلین صحبت می کنن. خوبی این برنامه اینه که خانوم اِوِلین سوالات خیلی ریز و حساسی از زندگی خصوصی این ستارگان هم می پرسه.


نخست، یوناس کافمن، تنور آلمانی حرفه ای! یوناس بهترین آشپز این برنامه بود! و موفق شد یه پاستای عالی بپزه!!!!!هههههههه

You can see links before reply

اِوِلین : خب آشپزی رو دوست داری؟
یوناس: بله! کار جالبیه.
- شده توی خونه آشپزی کنی؟
- بله گاهی! اگه وقت داشته باشم! گاهی که همسرم نباشه برای بچه ها یه چیزی درست می کنم!
- چند تا بچه داری؟
- 3 تا! از اون شکموهاش! هههههههههههه
- عالیه یوناس!


You can see links before reply

You can see links before reply


جایزه ی شماره ی 2 به خوآن دیه گو فلورز _ تنور شایسته تعلق می گیره! او به شدت در آشپزی حرفه ای عمل کرد و موفق شد استیک بپزه!!!! براووووووو! او که تازه پدر شده بود اعلام کرد که عاشق آشپزی است!

You can see links before reply

You can see links before reply


آنجلا جورجیو، سوپرانوی هنجره طلایی رومانیایی، یک نان پنجره ای عالی پخت!!!!! اون موقع 2 سال قبل او هنوز از همسرش روبرتو آلاگنا جدا نشده بود!

You can see links before reply


روبرتو آلاگنا تنور شماره 1 جهان، همسر سابق آنجلا جورجیو هم آشپزی کرد ولی اعتراف کرد که خیلی از این کار سر در نمیاره!!!! هههههههه

You can see links before reply

آلاگنا و خانوم اِوِلین

You can see links before reply


اما آنا نتربکو آشپز چندان جالبی نیست! او به زحمت و با بدبختی تونست یه سوپ بپزه!!!!ههههههههههههههههه او نفرت خودش از آشپزی رو صراحتا بیان کرد!

You can see links before reply

اِوِلین: چند بار در هفته آشپزی می کنی آنا؟
آنا: زیاد نه! من اصلا خونه نیستم که وقت این چیزا رو داشته باشم!
-پس یعنی اصلا؟
-خب به ندرت!
-خب پس پسر کوچولوی تو چطور سیر می شه؟
-کس دیگری براش غذا می پزه! من خیلی گرفتارم.واقعا وقت ندارم.
-و هرگز هم روی آشپزی یاد گرفتن وقت نذاشتی؟
-فکر کنم همینطوره!


You can see links before reply


You can see links before reply


براین ترفل

یک مرد خانواده ی واقعی!!!! براین ترفل هرچند با کمک سرآشپز، اما خیلی پرتلاش فعل آشپزی رو به اتمام رسوند! ترفل هم 3 فرزند داره.



You can see links before reply




ناتالی دسائی

بانوی صدا، مجرد است و 1 بار ازدواج کرده و جدا شده است. او که 2 فرزند دارد یک آشپز تواناست که هر غذایی را بلد است! اِوِلین از کار با او لذت برد و یک هدیه هم به او داد!!!! ملاقهههههههههههههههه!!!!ههه هههههههههههههه

You can see links before reply


مارینا پوپلافسکی در برنامه شرکت کرد ولی نه به عنوان پزنده، بلکه به عنوان خورنده!!!!ههههههههههههههه او راست و حسینی اعتراف کرد که اصلا در این کار سررشته ندارد!!!! او 4 بار ازدواج کرده و هر 4 بار هم به طلاق ختم شده!!!!!! شاید برای اینکه مارینا یک زن زندگی نیست و آشپزی ماشپزی ش تعطیله!!!! ههههههههههههه در پایان برنامه شخص اِوِلین خانوم یک کیک خوشمزه پخت و تقدیم مهمانان سرشناس خود کرد. مارینا با لذت این کیک را خورد!

You can see links before reply


رنه پاپه

رنه پاپه، باس بی نظیر آلمانی با اینکه هرگز ازدواج نکرده ولی آشپز لایقیست! او با کمک اِوِلین نوعی استیک درست کرد. و در پایان هم حین خوردن کیک به دوستانش ملحق شد!!!!ههههههههه
You can see links before reply

You can see links before reply


اما دیمیتری وروستوفسکی هم با رنه پاپه و مارینا کیک خورد ولی خوب هم آشپزی کرد. او خمیر درست کرد. مرغ پخت و تزئینش هم کرد!!!! ههههههههههههههه

You can see links before reply

اِوِلین : چند تا بچه داری؟
دیمیتری: 4 تا. البته دو قلوها با همسر سابقم زندگی می کنن. پسرم ماکسیم و دخترم نینا از ازدواج دومم هستن.
- زیاد آشپزی می کنی؟
- من غذا رو دوست دارم. ولی نه فقط خوردنشو! پختنشم دوست دارم. از ترکیب کردن مواد غذایی و ساختن یه چیز جدید خوشم میاد!
-بچه ها دستپخت تو رو خوردن؟
-زیاد! ههههههههه
-وای! پس پس خوندن تنها هنر تو نیست!
-اینو به همسرم بگو!
- هههههه پس روزایی هست که او استراحت کنه؟
-آره. وقتی که فلورانس مریض باشه یا مثلا وقتی تازه نینا رو به دنیا آورده بود و قبل از اون هم من خیلی از این کارا می کردم!

You can see links before reply

دنیله دی نائیس، سوپرانو کولوراتورای مشهور فرانسوی


You can see links before reply

رنه فلمینگ!!!!


You can see links before reply

استاد خوزه کاره راس

You can see links before reply


دیانا دامرائو

You can see links before reply


جوزپه فیلیانوتی_تنور ایتالیایی... ترحم تیتو رو که یادتون هست؟ بله این همون تیتوی معروفه! جوزپه هم به آشپزی علاقه منده مثل تمام ایتالیایی های دیگه! ایتالیایی ها عاشق آشپزی هستن!

جوزپه در یک توصیف کوبنده گفت: دو چیز ایتالیا زبانزده! اول اپرا هاش و دوم غذاهاش!!! و من خوشبختانه هر دو مورد رو خوب بلدم!!!! هههههههه

You can see links before reply


نینو ماچیدزه

You can see links before reply


الینا گرانکا

هیچوقت یک متسوسوپرانو رو امتحان نکنید چون قطعا پشیمون می شید!!! هههههههههههه
الینا گرانکا با داشتن یک فرزند و کلیییییییی مشغله ی کاری در آشپزی موفق نبود! درست مثل دوست صمیمیش آنا نتربکو!!!!هههههههه

You can see links before reply


الکساندرا کارزاک_نامزد فعلی روبرتو آلاگنا، با سر به زیری خاصش اینطور نشون داد که آشپزی بلد نیست! ولی انقدرام بد نبود! بهتر از آنا و الینا بود!!!! هههههههههههههههه

You can see links before reply


اینم از این!!!!ههههههههه
من که خیلی خوشم اومد... تا بعد...

21grams
Wednesday 22 January 2014, 08:50 PM
سلام.من یه سوال خییییلی مهم دارم لطف میکنید جواب بدید؟اپرای فیلم رستگاری از شاوشنک اسمش چیه و کار کیه.اگه لیتک دانلودشو بذارید دیگه خیلی سورپرایزم کردید.مرسیییییییییییییییی ییییییی

lakshemi
Wednesday 22 January 2014, 10:56 PM
سلامممممممممممممم

امروز روز جشن بزرگی برای اپرا بود. امروز تولد 73 سالگی تنور افسانه ای، پیشکسوت تکرار نشدنی اپرا، استاد مسلم آواز کلاسیک و از بی رقیب ترین تنور های جهان، پلاسیدو دومینگو بود! او در کنار خانواده و چندی از دوستانش تولدش را جشن گرفت.

You can see links before reply

You can see links before reply

هیپ هیییییییییییپ! شاید باور نکردنی باشه که در این سن و سال، در 73 سالگی هنوز یک پیرمرد مثل یک پسر جوان چه چه بزنه! اما این حقیقی پلاسیدو دومینگوست! او تمام نشدنیست. هنوز با خوانندگان زن جوان دوئت می کند و اگر اجرای تصویری را نبینید عمرا به عقل جن هم نمی رسد که او 73 سال دارد!!!!!! اخیرا روبرتو آلاگنا تنور برتر دیگر جهان که دومینگو استاد و الگویش است، اعلام کرده بود که اگر 10 سال دیگر بتواند بخواند ، یعنی تا 60 سالگی خیلی خوشحال خواهد شد! بله دومینگو بودن، حتی سعی در دومینگو شدن غیر ممکن است!
خب انشالله سایه ی استاد بالای سر موسیقی جهان باشه تا 120 سال! و همچنان هنجره ی طلایی اش برای ما آواز سر دهد.
به همین مناسبت مروری جامع می کنم روی بیش از 50 سال فعالیت هنری استاد پلاسیدو دومینگو:

You can see links before reply

پلاسیدو دومینگو، رهبر ارکستر و خواننده ي تنور قدرتمند اسپانيايي،یکی از لطیف ترین، قدرتمند ترین و منعطف ترين صداهاي تنور اپرايي جهان را داراست. او که در خانواده ای هنرمند متولد شد اصالتا اسپانیایی اما بزرگ شده ی مکزیک است.دومینگو قدرت خواندن هر اثري چه پرشکوه و چه پيش پا افتاده را دارد و از هر کاري يک شاهکار در مي آورد. او برنده ي بيش از 10 جايزه ي گرمي است.

You can see links before reply


دومینگو و رنه فلمینگ

You can see links before reply

دومینگو و استاد بانو، مونسترات کاباله

You can see links before reply

دومینگو و آندره آ بوچلی

You can see links before reply

You can see links before reply

زوج دوست داشتنی پاپ، جنیفر لوپز و مارک آنتونی، در فستیوال گرمی لاتین به استاد عرض ادب کردند.

You can see links before reply

اما زوج مورد علاقه ی دومینگو، آلاگنا و جورجیو بود!!! دومینگو خیلی سعی کرد که آن ها را آشتی دهد ولی نشد!

You can see links before reply

همچنین او "لوسرو" خواننده ی پیشکسوت هموطنش را بسیار ستایش می نماید. بانو لوسرو از دوستان صمیمی استاد است و چندین بار در فستیوال های هنری لاتین، با ایشان دوئت کرده است.

You can see links before reply


دومینگو یک تنور فوق العاده است که متمایل به باریتون هم هست. به همین دلیل نقش هایی مثل فیگارو و ریگولتو که برای باریتون نوشته شده را هم اجرا کرده.دومينگو احاطه ي خاصي رو کارهاي پوچيني و وردي دارد و یک تنور لیریک و دراماتیک شایسته با توانایی طنز خوانی است. او هنجره ای دارد که همیشه در رقابت تنگاتنگی با هنجره ی پاواراتی بود و گاهی حتی از او هم جلو می زد. دومینگو و خوزه کاراس به همراه پاواراتی سال ها در گروه „3 تنور” هنرنمایی کردند.

You can see links before reply

آن ها دوستان و همکاران افسانه ای بودند. پاواراتی، دومینگو و کاره راس ، غیر از تنور بودن، یک ویژگی مشترک دیگر هم داشتند و آن انساندوستی و علاقه به امور خیرخواهانه بود. خوزه کاره راس سال ها پیش از بیماری سرطان خون شفا یافت و پس از آن نذز کرد که به بیماران سرطانی کمک کند. به همین دلیل پاواراتی هم به او کمک کرد و کنسرت هایی خیریه با نام پاواراتی و دوستان ترتیب می داد.دومینگو بعد از مرگ پاواراتی بزرگ، تصمیم گرفت راه او را ادامه دهد. او کنسرت هایی تحت عنوان دومینگو و دوستان ترتیب می دهد که منافعش صرف امور خیریه می شود.


کاترین جنکینز ، متسوسوپرانوی هنجره طلایی، بسیار مورد تحسین استاد است. کاترین شانس این را داشته که ده ها بار با استاد دوئت کند.

You can see links before reply

آنا نتربکو _ سوپرانوی روس هم بارها و بارها در کنار استاد روی صحنه رفته.آن ها در اپراها و کنسرت های زیادی با هم دیده شدند و دوستان خیلی خوبی هستند.

You can see links before reply

You can see links before reply

دومینگو به کمک کردن به خوانندگان جوان خیلی علاقه مند است.جشنواره ی مشهور "اپرا لیا" بیش از بیست سال است که توسط دومینگو اجرا می شود. این جشنواره با جوایز مالی چشمگیری خوانندگان جوان را که برای گسترش کارشان به پول خیلی نیاز دارند تشویق می کند. هر سال یک کشور میزبان این جشنواره است. همچنین فستیوال موسیقی دومینگو، راهی دیگر برای این کمک هاست. بسیاری از خوانندگان اپرای جوان در این فستیوال به جهان معرفی شده و به برترین های آن ها هم جایزه اهدا می شود.

آنجل بلو ، سوپرانوی جوان آفریقایی و یکی از برندگان اخیر این مسابقه که بعدا به کنسرت های دومینگو و دوستان پیوست.

You can see links before reply

You can see links before reply

دومینگو همیشه و در تمام این سال ها بی حاشیه و شرافتمندانه به کار هنری مشغول بود. دومینگو منبع الهام، استاد،الگو و معلم تمام ستارگان اپراست. چه به عنوان یک پیشکسوت و چه به عنوان یک دوست!

دومینگو و یکی از دوستان صمیمی اش، استاد ویولون سل_ یو یو ما

You can see links before reply

دومینگو به همراه ایزاک پرلمن ، مایکل جکسون، پاواراتی و کاره راس

You can see links before reply

بله! دومینگو با همه دوست و صمیمیست. از 20 ساله ها تا 80 ساله ها همه و همه عاشق استاد هستند. دومینگو عادت خوبی دارد که گاهی سرزده سر تمرین یک اپرا می رود و خوانندگان را شوکه می کند!!!!!! هههههههههه


دومینگو سر تمرین "اوگنی اونیگین" ! آنا نتربکو،رولاندو ویلازون و دیمیتری وروستوفسکی نقش اول های اپرا کلی از این ملاقات ذوق مرگ شدند!!!!هههههههههههههه

You can see links before reply


اما دومینگو هرگز خودش را برای جوان تر ها نمی گیرد و همیشه رابطه ای خالصانه و گرم با آن ها می سازد طوری که هیچکس حس نمی کند دارد با برترین تنور زنده ی جهان صحبت می کند!!!!

You can see links before reply



برخی از لو ح های افتخار، مدال ها و جوایز دومینگو:



تقدیر رسمی ملکه الیزابت از استاد

You can see links before reply

دریافت لقب پسر مادرید از طرف دولت اسپانیا

You can see links before reply

لوح افتخار یک عمر فعالیت هنری جشنواره ی رودریگو

You can see links before reply

ستاره ی دومینگو در پیاده رو شهرت هالیوود


You can see links before reply


مدال افتخار هنری ژاپن

You can see links before reply

لوح افتخار جشنواره ی بریجین نلسون سوئد

You can see links before reply

مدال افتخار هنری، بالاترین نشان هنری فرانسه

You can see links before reply

دریافت دکترای افتخاری هنر از دانشگاه هنر مادرید

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply


مجسمه ی دومینگو در مکزیک


You can see links before reply


دومینگو پیراهن نمادین شماره ی 1 تیم رئال مادرید را دریافت کرده و در تیم فوتبال هنرمندان مسابقات خیریه برگذار می نماید!

You can see links before reply

هرچه از دومینگو بگوییم کم است! فقط می توانم آرزوی بهترین ها را برای ایشان بکنم و برای طول عمر و سلامتی شان دعا نمایم. او تکرار نشدنیست. همیشه ستاره بوده و ستاره خواهد ماند. این ستاره، درست مانند پاواراتی، خاموشی ناپذیر است. دومینگو بی شک برای ابد در تاریخ اپرا زنده و سربلند خواهد درخشید.

You can see links before reply

چند شاهکار گزیده از پلاسیدو دومینگو. واقعا به سختی این ها رو از بین ده ها اپرا جدا کردم!


نلسون دورما (هیچکس نباید بخوابد) از اپرای توراندخت اثر پوچینی. زیبایی اجرا، گفتنی نیست!


You can see links before reply


آریای فیگارو در "آرایشگر شهر سویل" اثر روسینی ... یک آریای فوق العاده.


You can see links before reply


آریای بی نهایت زیبایی از اپرای یهودی اثر هالوی


You can see links before reply


آریای بی نظیر از اپرای دلقک اثر لئونکاوالو


You can see links before reply


ماتیناتا(صبح) ... آهنگ کلاسیک بسیار معروف اثر اثر لئونکاوالو


You can see links before reply


دوئت معروف و زیبای لاتراویتا همراه دیانا دامرائو


You can see links before reply


آریای „زنان بی وفایند” آریای محشری از ریگولتو

You can see links before reply


آریای „این یکی زن، یا آن یکی!” از زیباترین آریاهای اپرای ریگولتو اثر وردی


You can see links before reply


وقتی ستاره ها درخشان بودند!” آریای معرکه ای از توسکا اثر پوچینی

You can see links before reply


آریای قطره اشک پنهانی از اپرای اکسیر عشق اثر دونیزتی ... درد آور و پراحساس

You can see links before reply



اینم از بیوگرافی و دیسکوگرافی استاد دومینگو. انشالله لذت بردید. رام رام تا زود.

lakshemi
Thursday 23 January 2014, 12:57 PM
سلام.من یه سوال خییییلی مهم دارم لطف میکنید جواب بدید؟اپرای فیلم رستگاری از شاوشنک اسمش چیه و کار کیه.اگه لیتک دانلودشو بذارید دیگه خیلی سورپرایزم کردید.مرسیییییییییییییییی ییییییی

سلام دوست عزیز
والله من این فیلمو ندیدم ولی در این فیلم "دوئت نامه" از اپرای "عروسی فیگارو " ساخته ی موزارت پخش می شه. دوئت دو کاراکتر این اپرا کُنتس و سوزانا... کنتس چون می داند شوهرش کُنت عاشق خدمتکارش سوزانا شده با اندوه فراوان نامه ی عاشقانه ای را برای سوزانا دیکته می کند تا برای کنت بنویسد و با او قرار ملاقات بگذارد.

You can see links before reply

این دوئت فوق العاده است. داستان این اپرا و معروف ترین قسمت های این اپرا رو در همین صفحه (بالای صفحه) گذاشتم. حتما از باقی قسمت ها هم لذت خواهید برد.

#115 (You can see links before reply)

بازم سوالی بود با کمال میل در خدمتم.

21grams
Thursday 23 January 2014, 01:00 PM
سلام خانم لاکشمی. مرسی عالی بود.راستش من هیچوقت طرفدار اوپرا نبودم ولی یه طرفدار واقعی فیلمم.تو فیلم رستگاری از شاوشنک تو یکی از معروف ترین سکانساش «اندی دوفرین» زندانی در کتابخونه زندانو از داخل میبنده و یه صفحه ی اوپرا میذاره و وصلش میکنه به بلندگوی عمومی زندان.همه ی زندانیابا شنیدنش برا چند لحظه احساس آزادی میکنن .(و البته اندی دوفرین بابتش میره انفرادی!).منم راستش عاشق اون آواز اوپرا شدم و خیلی دنبالش گشتم ولی نتونستم پیداش کنم. توی اون قسمت ظاهرا دو تا زن به زبون ایتالیایی با هم حرف میزنن.
بازم مرسی

lakshemi
Thursday 23 January 2014, 01:16 PM
سلام خانم لاکشمی. مرسی عالی بود.راستش من هیچوقت طرفدار اوپرا نبودم ولی یه طرفدار واقعی فیلمم.تو فیلم رستگاری از شاوشنک تو یکی از معروف ترین سکانساش «اندی دوفرین» زندانی در کتابخونه زندانو از داخل میبنده و یه صفحه ی اوپرا میذاره و وصلش میکنه به بلندگوی عمومی زندان.همه ی زندانیابا شنیدنش برا چند لحظه احساس آزادی میکنن .(و البته اندی دوفرین بابتش میره انفرادی!).منم راستش عاشق اون آواز اوپرا شدم و خیلی دنبالش گشتم ولی نتونستم پیداش کنم. توی اون قسمت ظاهرا دو تا زن به زبون ایتالیایی با هم حرف میزنن.
بازم مرسی

سلام دوست من
قربان شما... منم فیلم های خوب و با معنا رو دوست دارم. انشالله شما هم به جرگه ی طرفداران اپرا ملحق بشید. از من می شنوید حتما امتحان کنید. اپرا، جادویی ترین نوع موسیقیه.
باید هم عاشق این دوئت (آواز دو نفره) می شدید . چون در حال شنیدن یکی از شاهکارهای موزارت بودید!!!! موسیقی موزارت محاله که نتونه شنونده ای رو در همون ثانیه های اول سحر کنه !!!! اون دو زن همونطور که گفتم کُنتس(خانم خانه) و سوزانا مستخدم او هستند. و این دوئت هم به ایتالیاییست. اما خیلی غمگینه! من اگه می خواستم با یه آواز اپرایی زندانی ها رو شاد کنم حتما حتما دوئتی از اپرای لاتراویتا (بانوی بد راه) رو براشون می گذاشتم! ببینید خوشتون میاد؟ قطعا زندانی ها رو خیلی شاد می کنه!


You can see links before reply

21grams
Thursday 23 January 2014, 01:30 PM
راستش با این نظرتون که غمگینه خیلی نمیتونم موافق باشم.نمیدونم ولی انگار یه جورایی شادترین احساسات رو تو آدم زنده میکرد. بذارید احساس واقعی خودمو از شنیدنش بگم:اون لحظه احساس میکردم که کنار یه ساحل آروم و زیبا دراز کشیدم و احساس پرواز میکنم انگار رو زمین نبودم، شایدم تو بهشت بودم، نمیدونم! هرچی که هست منم با اون زندانیا مات و محسور شده بودم.

lakshemi
Thursday 23 January 2014, 02:54 PM
راستش با این نظرتون که غمگینه خیلی نمیتونم موافق باشم.نمیدونم ولی انگار یه جورایی شادترین احساسات رو تو آدم زنده میکرد. بذارید احساس واقعی خودمو از شنیدنش بگم:اون لحظه احساس میکردم که کنار یه ساحل آروم و زیبا دراز کشیدم و احساس پرواز میکنم انگار رو زمین نبودم، شایدم تو بهشت بودم، نمیدونم! هرچی که هست منم با اون زندانیا مات و محسور شده بودم.

خب این احساسیه که فیلم به شما داده نه دوئت! این دوئت از غمگین ترین دوئت های اپراییه چون یک زن شکست خورده داره اونو می خونه. خب تصور کنید: یک زن با دست خودش به زن دیگری بگه که با شوهرم قرار بگذار!!!! این قطعا دردناکه.شما دوئت رو تنها و بدون هیچ پس زمینه ای گوش بدید. اون وقت احساس واقعی شما معلوم می شه. برای یک زندانی به اون وضع ، هر نوایی می تونه شادترین باشه. این احساسیه که در لحظه شکل می گیره.

21grams
Thursday 23 January 2014, 04:53 PM
میدونید چیه دوست من،البته قطعا شما تو این زمینه صاحب نظری ولی من حسمو از اون آهنگ گفتم قطعا من نمیدونم اونا چی میگفتن در واقع این خود ذات موسیقی بود که اون حسو به من داد. حالا شاید براتون جالب باشه یه تیکه از دیالوگ مورگان فریمنو که در واقع راوی فیلمه تو همون سکانس براتون بگم. البته عین عباراتش ممکنه جابه جا باشه ولی مضمونش اینه " هیچکدوم نمیدونستیم اون دوتا زن ایتالیایی دارن چی میگن ولی هر چی که بود اون لحظه ما برای دقایقی احساس واقعی آزادی رو تجربه کردیم"
مرسی از شما

21grams
Thursday 23 January 2014, 06:10 PM
راستی دوست عزیز من تونستم اون سکانس از فیلم Shawshank redemption رو از یوتوب پیدا کنم. لینکشو براتون میذارم
You can see links before reply

lakshemi
Friday 24 January 2014, 02:43 PM
سلاممممممممممم

You can see links before reply

امروز روز تولد 34 سالگی ناتان پاشکو ست! یکی از تنورهای جوان و آینده دار جهان. یک تنور منعطف، قوی،لیریک و دراماتیک عالی. اولین بار ناتان پاشکو در آلبوم Voices یانی دیده شد و به دنبال این آلبوم در دو آلبوم بعدی یانی تا همین لحظه هم حضور یافت.
چند تایی از بهترین های ناتان بشنوید :

نسون دورما از اپرای توراندخت اثر پوچینی ... این آریا انقدر زیباست که اکثر خواندگان جهان آن را خوانده اند! دیگه ناتان که جای خود داره. اجرای ناتان عااااااالیه.

You can see links before reply

هاله لویا ... هاله لویا به معنی سبحان الله و یک ذکر الهیست. صدها آهنگساز تاکنون هاله لویا های گوناگون ساخته اند. ولی از معروف ترین این آهنگ ها، همین هاله لویا ساخته ی "لئونارد کوهن" آهنگساز مشهور کانادایی است. ناتان این آهنگ کلاسیک رو به زیبایی محض خوانده.

You can see links before reply

21grams
Friday 24 January 2014, 07:32 PM
بازم سلام خانم لاکشمی :)
شما احیانا متن دوئت نامه عروسی فیگارو رو دارین؟ فک کنم بدجوری منو درگیر خودش کرده:28: من یه اجرای انگلیسی هم ازش دیدم که به نظرم خیلی عالی بود البته متاسفانه اسم اجراکننده ها رو نمیدونم، فقط میدونم دو تا خانم زیبا هستن:9:. و سوال بعد اینکه آیا این اجرای انگلیسی دقیقا ترجمه ی اجرای اصلیه یا احتمالا متنو تغییر دادن؟ واقعا ممنونم که جواب میدین.
زنده و پاینده باشین

lakshemi
Friday 24 January 2014, 08:47 PM
بازم سلام خانم لاکشمی :)

شما احیانا متن دوئت نامه عروسی فیگارو رو دارین؟ فک کنم بدجوری منو درگیر خودش کرده:28: من یه اجرای انگلیسی هم ازش دیدم که به نظرم خیلی عالی بود البته متاسفانه اسم اجراکننده ها رو نمیدونم، فقط میدونم دو تا خانم زیبا هستن:9:. و سوال بعد اینکه آیا این اجرای انگلیسی دقیقا ترجمه ی اجرای اصلیه یا احتمالا متنو تغییر دادن؟ واقعا ممنونم که جواب میدین.
زنده و پاینده باشین

سلام دوست عزیزم که اسمتونم نمی دونم.

بله دارم. اصلش به ایتالیاییه. ترجمه ها اکثرا منطبق با متن اصلی هستن. فرقی ندارن. اگر هم داشته باشن جزئیه. همونطور که گفتم کنتس ، همسر کنت وقتی از سوزانا _ کلفتش می شنود که شوهرش به او نظر دارد، تصمیم می گیرد دست کنت را رو کند! او به سوزانا دستور می دهد که برای کنت نامه ای بنویسد و با او قرار عشقولانه ای بگذارد!!! در این دوئت، کنتس با صدای غمگین و محزون کلمات را دیکته می کند و سوزانا عینا همان ها را تکرار کرده و رو کاغذ می آورد!

به ایتالیایی (زبان اصلی دوئت)





:SUSANNA
scrivendo
"Sull'aria..."


:LA CONTESSA
"Che soave zeffiretto..."


:SUSANNA
"Zeffiretto..."


:LA CONTESSA
"Questa sera spirerà..."


:SUSANNA
"Questa sera spirerà..."


:LA CONTESSA
"Sotto i pini del boschetto."


:SUSANNA
"Sotto i pini..."


:LA CONTESSA
"Sotto i pini del boschetto."


:SUSANNA
"Sotto i pini...del boschetto..."


:LA CONTESSA
Ei già il resto capirà.


:SUSANNA
Certo, certo il capirà




به فارسی


سوزانا :(روی کاغذ می نویسد)
برسد به دست نسیم صبا (منظور کنت است)...


کنتس : (با عشق و حسرت)
چه نسیم شیرینی ...


سوزانا :(تکرار کلمات کنتس )
نسیم ...


کنتس (دیکته می کند)
آیا ممکن است امشب ...


سوزانا :(تکرار می کند و می نویسد)
آیا ممکن است امشب ...


کنتس :
در باغ ، زیر درخت های کاج


سوزانا :
در باغ ، زیر درخت های کاج

کنتس :
در باغ ، زیر درخت های کاج


سوزانا :
در باغ ، زیر درخت های کاج


کنتس: (بسیار ناراحت است و توان ادامه ندارد)
بقیه اش را خودش خواهد فهمید ...


سوزانا :
بله مطمئنم خواهد فهمید ...

21grams
Friday 24 January 2014, 11:52 PM
ممنونم واقعا، احتمالا من تا مدت ها با این کار درگیرم پس اگه بازم سوالی پرسیدم تعجب نکنید:) یه نکته ایم بود که مطمئن نیستم قبلا راجع بهش نگفته باشید چون من تازه اینجا رو پیدا کردم ولی فک کنم تکرارشم حتی اگه قبلا گفته باشین خالی از لطف نباشه،و اون اینکه چرا راجع به اولین خواننده ی جدی اپرای خودمون که اتفاقا دین زیادیم به گردن موسیقی کشورمون دارن چیزی نمیگید؟منظورم بانو منیر وکیلی هست.
بازم مرسی

lakshemi
Saturday 25 January 2014, 11:31 AM
ممنونم واقعا، احتمالا من تا مدت ها با این کار درگیرم پس اگه بازم سوالی پرسیدم تعجب نکنید:) یه نکته ایم بود که مطمئن نیستم قبلا راجع بهش نگفته باشید چون من تازه اینجا رو پیدا کردم ولی فک کنم تکرارشم حتی اگه قبلا گفته باشین خالی از لطف نباشه،و اون اینکه چرا راجع به اولین خواننده ی جدی اپرای خودمون که اتفاقا دین زیادیم به گردن موسیقی کشورمون دارن چیزی نمیگید؟منظورم بانو منیر وکیلی هست.
بازم مرسی

سلام دوس من

خواهش می کنم.قابلی نداشت.
والله من خیلیییی زیاد اینجا مطلب نوشتم و می تونم ادعا کنم که 95% کامل و جامع هم هست.اگه صفحات پیشین رو مطالعه کنید جواب خیلی از سوال هاتونو می گیرید. در مورد اپرا در ایران هم چندی پیش توضیح مفصل دادم. مگه می شه از خوانندگان اپرای ایرانی چیزی نگفت؟ خصوصا استاد بانو منیر وکیلی .

You can see links before reply

21grams
Saturday 25 January 2014, 12:56 PM
ممنون از این همه لطف. قطعا کاری که شما دارین انجام میدین خیلی خاص و خیلی با ارزشه و باید قدر دونسته بشه. همونطور که گفتم تازه با اپرا آشنا شدم ولی الان خوشحالم که میبینم کسایی هستن که با جدیت به فکر توسعه ی انواع موسیقی کمتر شناخته شده تو کشور عزیزمون هستن. به نظرم موسیقی کلام خداست وقتی که میخواد با آدماش در گوشی حرف بزنه..... مرسی که پرچم اپرا رو بالا نگه داشتین:)
:41::41::41::41::41::41::41:

lakshemi
Saturday 25 January 2014, 08:36 PM
ممنون از این همه لطف. قطعا کاری که شما دارین انجام میدین خیلی خاص و خیلی با ارزشه و باید قدر دونسته بشه. همونطور که گفتم تازه با اپرا آشنا شدم ولی الان خوشحالم که میبینم کسایی هستن که با جدیت به فکر توسعه ی انواع موسیقی کمتر شناخته شده تو کشور عزیزمون هستن. به نظرم موسیقی کلام خداست وقتی که میخواد با آدماش در گوشی حرف بزنه..... مرسی که پرچم اپرا رو بالا نگه داشتین:)
:41::41::41::41::41::41::41:

قربان شما ممنونم که انقد به من محبت دارید. خب هدف من هم معرفی بیشتر اپرا و علاقه مند کردن شما دوستان بود و هست. خدا رو شکر که تا همین جا هم چند تایی از شما رو معتاد اپرا کردم! ههههههههههه پرچم اپرا همیشه بالاست. همیییییییییییییییشه.
بازم ممنونم که به من لطف داری و خیلی خیلی خوشحالم که تونستم یه نفر دیگه رو هم عاشق اپرا کنم. انشالله که از این به بعد مدام اینجا ببینمت. اپراهای بیشتری در راهه.

babak123
Saturday 25 January 2014, 09:02 PM
تو ایران داریم اپرا یا نه ؟(لطفا نخندید چون نمیدونم)
اگه نمونه صدامو بذارم میتونید بگید که نوع صدام چیه ؟سوپرانو،آلتو،تنور،باس

lakshemi
Saturday 25 January 2014, 09:07 PM
تو ایران داریم اپرا یا نه ؟(لطفا نخندید چون نمیدونم)

بابک جان سال ها پیش داشتیم! قبل از انقلاب حرکت های خوبی در مورد گسترش اپرا در ایران انجام شد که البته نیمه کاره تعطیل شد.
از انقلاب به این طرف دیگه نه تنها اپرا بلکه آواز کلاسیک درست و حسابی هم در ایران نداریم!

برای تشخیص محدوده ی صدات از نرم افزار (تیونر) استفاده کنید.

lakshemi
Monday 27 January 2014, 05:58 PM
سلاممممممممممممممم
هیپ هییییییییییییییییپ! امروز و فردا روز خجسته ایه! یه روز جشن و پایکوبی بزرگ به خاطر یک مناسبت بزرگگگگگگگگگگگ!
امروز 258 اُمین تولد بزرگترین آهنگساز تاریخ، ولفگانگ آمادئوس موزارت است!258 سال قبل در چنین روزی ولفگانگ کوچولو در سالزبورگ اتریش متولد شد. او آهنگسازی و نوازندگی را از 3 سالگی آغاز نمود و به دنبال آن تا آخرین ثانیه ی عمر کوتاهش در 36 سالگی آن را با موفقیت ادامه داد.





You can see links before reply

هووووووووووو هوووووووووووووو موزارت عزیز تولدت مبارک. هرچند که سال هاست در این دنیا نیستی ولی روحت با ما خصوصا با من قرابت زیادی داره. منننننننننننن عاااااااااااشقتم. به جرئت می گم خیلی مدیون توام. خیلی زیاد. اگر می دیدمت به خاک می افتادم و دست ها و پاهاتو می بوسیدم. خداوند در بعضی بندگان مقدار بیشتری از زیبایی هاشو قرار می ده. و موزارت یکی از همین بندگان بود که خداند در او نبوغی شگفت انگیز قرار داد.

تندیس مومی موزارت، در موزه ی مادام توسو - لندن



You can see links before reply

چه آن موقع، چه همین حالا و بعد از 258 سال کسی نمی داند موزارت این موسیقی غنی،خوش آب و رنگ،پر از ظرافت، شعرگونه و دلپذیر را از کجا می آورد؟ چطور به او الهام می شد؟ موزارت از خالقش این نبوغ را گرفته بود. خداوند او را متفاوت آفرید. موزارت فوق العاده بود. خیلی از همکارانش می گفتند او بچه ای بزرگ است! مثل بچه ها آسان گیر و خوش قلب بود. با همه خالصانه رفتار می کرد. اصلا بلد نبود کلک بزند یا سر کسی را کلاه بگذارد. شاید به همین دلیل هم چند سال آخر عمرش در بیماری،فقر و بدهی گذشت. چون کلاهبرداری بلد نبود. مثل خیلی آهنگسازان هم دوره اش!!! هرکس ذره ای طبع داشته باشد تفاوت عظیم موزارت با سایر آهنگسازان را درک خواهد کرد.


You can see links before reply


خیلی ها فکر می کنند موسیقی یعنی فقط طبل های بزرگ دیشششششش دیششششششش کنند و نوای خشک و سنگین و غیر قابل فهم سر دهند یا بی هدف از این ور پیانو به آن ورش رژه روند! آن ها معنای صریح و رک موسیقی موزارت را نمی فهند برای همین نمی توانند موزارت را درک کنند و می گویند او موسیقی ای بچه گانه، سطحی یا به قول خودشان „سفیهانه” دارد. که البته خودشان سفیه هستند!!! آرتور اشنابل _ نوازنده پيانو بهترین تعریف را از موسیقی موزارت ارائه داده و گفته اند: موسیقی موزارت بی نهایت ساده برای کودکان و بی نهایت سنگین برای هنرشناسان است! بله به نظر من هم شناخت و درک موسیقی موزارت نظیر شناخت و درک شعر سعدی ست. یک سهل ممتنع!
اگر مانند تعریف جناب اشنابل، „هنرشناس” واقعی باشید خواهید فهمید موزارت یعنی چه! اگر از سایر همکاران موزارت بپرسید اکثرا او را ستایش می کنند.
روسینی آهنگساز و اپراساز موفق همدوره ی موزارت گفته اند: بتهوون بزرگترین آهنگساز اما موزارت یگانه آهنگساز است!
چایکوفسکی آهنگساز و اپراساز روس گفته اند: موسیقی هیچ آهنگسازی به معنا و مفهوم موزارت نیست. او از بیان هر آرپژ ، هر واریانس و ... هدف دارد.
و شوپن آهنگساز چند عصر بعد از موزارت هم گفته اند: بعد از مرگ من موزارت بزنید! آخرین کلامی که از دهان او شنیده شد کلمه ی موزارت بود. در مجلس ترحیم او رکوئیم موزارت اجرا شد. شوپن همیشه قبل از کنسرت هایش برای تمرین موزارت می نواخت.

تعاریف از موزارت بسیار است. از موزارت هرچه بگویم کم است. هنوز بعد از 258 سال تولد موزارت، باعث خوشحالی هنرشناسان و دوستداران موسیقی ست. هنوز هم موزارت معروف ترین چهره ی جهانی موسیقیست. آثار موزارت سال هاست که رکورد دار بیشترین فروش هستند. عکس موزارت همه جا هست! روی شکلات ها، روبالشی و رو میزی ها، عروسک ها، ظرف ها ، لباس ها، حتی ماکارونی!!! شهرت موزارت هر روز هم در حال افزایش است!

شکلات موزارت



You can see links before reply

You can see links before reply


You can see links before reply


ماکارونی موزارت

You can see links before reply

لیوان موزارت

You can see links before reply

عروسک موزارت



You can see links before reply

دعا کنید زودتر رومانم را به اتمام برسانم. من از او خیلی در رومانم نوشته ام. باشد که گوشه ای از تمام چیزهایی که از او یاد گرفتم را جبران کنم.

lakshemi
Monday 27 January 2014, 06:17 PM
و اما به مناسبت 258 مین تولد موزارت عزیز ، هدیه ای دارم! هم به خود موزارت و هم به شما...یکی از اپراهای بی نهایت زیبای موزارت را تقدیمتان می کنم. به نام " آدم ربایی از حرمسرا " انشالله بپسندید.

لازم است پیش زمینه ای راجع به این اپرا برایتان شرح دهم. موزارت زمانی این اپرا را ساخت که تازه با همسرش کُنستانزه ازدواج کرده بود. پدرش به شدت مخالف ازدواج پسرش با این خانوم بود! چون معتقد بود این خانوم نمی گذارد پسرش پیشرفت کند! که البته خیلی اشتباه می کرد چون موزارت اکثر شاهکارهایش را بعد از ازدواجش خلق کرد. خلاصه که موزارت بالاخره برخلاف میل پدر کنستانزه را به همسری خود درآورد. ولی همچنان جناب لئوپولد موزارت از عروسش کنستانزه متنفر بود . شاید او دلش می خواست موزارت با یک دختر پولدار که پدر با نفوذی هم دارد ازدواج کند تا آینده ی شغلی پسرش تامین شود. پدر همیشه از این می ترسید که پسرش نتواند خودش را جمع و جور کند و پولی به هم بزند. و اتفاقا پیشبینی اش هم درست از آب درآمد و عاقبت موزارت در فقر چشم از جهان بست.
اما این حرف ها چه ربطی به این اپرا دارد؟؟؟ ربطش این است که موزارت اوایل ازدواجش سفارش این اپرا را گرفت. موزارت خیلی از دریافت این سفارش خوشحال شد چونشخصیت اول این اپرا دختر زیبایی به نام " کنستانزه " است. موزارت فکر می کرد می تواند با این اپرا پدرش را از خر شیطان پایین بیاورد و او را به همسرش علاقه مند کند اما نتوانست! پدر نه تنها مجاب نشد بلکه بیش از قبل از عروسش متنفر شد. کمی بعد موزارت شانسش را دوباره با "مَس در دو مینو " که به مَس بزرگ معروف است ، امتحان کرد. این مَس (نوعی موسیقی مذهبی) به خاطر کنستانزه ساخته شد. چون او به سختی بیمار شد و موزارت نذر کرد اگر او بهبودی یابد یک مس به شکرانه اش بسازد. همین هم شد. کنستانزه به لطف خدا شفا یافت و موزارت مس را برایش ساخت. خود کنستانزه هم بخش های سوپرانو را خواند.کنستانزه هم مثل خواهرهایش سوپرانو بود و با تعلیمات همسر آهنگسازش مس را به زیبایی اجرا کرد. ولی این همه زحمات موزارت و صدای زیبای همسرش هم نتوانست پدر را وادار به تجدید نظر کند و ذره ای از نفرت او نسبت به کنستانزه بکاهد. ژوزف هایدن _ آهنگسازی که دوست نزدیک پدر و پسر بود بعد از اجرای این مس پدر را نصیحت کرد که این کینه را کنار بگذارد و برای وی نوشت: پسر تو بزرگترین آهنگسازی ست که شخصا می شناسم.لئوپولد موزارت در همین نفرت و کینه از دنیا رفت اما از بازی های روزگار ، این پدرشوهر خودخواه جایی دفن شد که بعد ها عروسش کنستانزه هم کنارش به خاک سپرده شد! ههههههههه جناب موزارت عظمی، تا ابد مجبور به همجواری با او شد.مطمئنا این تنبیهیست که خداوند برای لئوپولد موزارت در نظر گرفت!!!ههههههههه


انتها/راست، مزار لئوپولد موزارت ... وسط ، مزار کنستانزه ! تازه مزار کنستانزه از مزار لئوپولد هم بزرگتر و باشکوه تر است! هههههههههههه

You can see links before reply

از نکات جالب دیگر پیرامون این اپرا یک مکالمه ی به یاد ماندنیست! امپراتور اتریش _ یوزف دوم، سفارش ساخت این اپرا را به موزارت داد. وقتی اپرا را شنید موزارت را احضار کرد و گفت:
موزارت عزیزم، به گوشمان خیلی خوب آمد و چقدر هم نت داشت!!!! موزارت هم که همیشه حاضر جواب بود سریعا پاسخ داد: همان قدر که لازم داشت سرورم!!!! هههههههه این دیالوگ انقدر تاریخی شد که حتی در فیلم آمادئوس هم عینا در سکانسی گنجانده شده!

آدم ربایی از حرمسرا یکی از پرفروش ترین و موفق ترین اپراهای موزارت است که عایدی خوبی برای وی به همراه داشت. آدم ربایی از حرمسرا ، یک اپرا زینگ اشپیل با موضوعی کمدی، در 3 پرده و به زبان آلمانی است. زینگ اشپیل رو که یادتون هست؟ فرمی از اپرا که در آن نمایش و آواز در کنار هم اجرا نمی شود. بلکه مقداری نمایش است و سپس آواز. موزارت به این فرم از اپرا هم خیلی علاقه مند بود و چندین زینگ اشپیل ساخت. معروف ترین اپرا زینگ اشپیل موزارت هم که می دونید، فلوت سحرآمیز است. داستان این اپرا در شرق، در ترکیه اتفاق می افتد. و از این حیث یک اپرای متفاوت است. در این اپرا به آیین مقدس اسلام توجه شده و حتی صدای اذان هم در آن به گوش می رسد. موزارت خیلی خوب آیین و فرهنگ شرقی و مسلمانی را به نمایش گذاشته.

You can see links before reply

پادشاه سلیم _ پادشاه ترکیه، 3 اسیر اروپایی را از یک دزد دریایی می خرد: کنستانزه زن زیبای اسپانیایی، ندیمه اش بلوندی و پِدریلو ندیم نامزد کنستانزه_ بِلمونته.
بِلمونته یک نجیب زاده ی اسپانیایی است که با به تازگی با محبوبش کنستانزه ی زیبا نامزد شده. و وقتی پی می برد که کنستانزه کجاست رد او را تا قصر ساحلی پادشاه سلیم می زند . خلاصه او می فهمد که پادشاه سلیم گلویش حسابی پیش کنستانزه گیر کرده و می خواهد با او ازدواج کند پس او را به حرمسرایش فرستاده .

دیانا دامرا در نقش کنستانزه

You can see links before reply

همینطور که بِلمونته دنبال پیشخدمتش پدریلو ست با "عثمان " مباشر شاه مواجه می شود و سراغ پدریلو را می گیرد. عثمان می گوید که پدریلوی بیچاره مجبور شده برای پادشاه باغبانی کند و کنستانزه هم در حرمسرا اسیر شده. بالاخره بِلمونته موفق می شود پدریلو را پیدا کند. پدریلو نقشه ای می کشد! او که گفتیم حالا باغبان پادشاه است نزد او رفته و بِلمونته را به عنوان یک معمار زبردست ایتالیایی معرفی می کند که آماده ی خدمتگذاری به پادشاه است. پادشاه هم او را می پذیرد. به این ترتیب بِلمونته به قصر راه می یابد و راه دسترسی به کنستانزه برایش هموار می شود. بِلمونته و 2 پیشخدمت به کنستانزه قول می دهند که او را نجات دهند.

You can see links before reply

You can see links before reply

در پرده ی بعد، پادشاه سلیم از کنستانزه تقاضای ازدواج می کند ولی او فورا رد می کند و می گوید که عاشق نامزدش است. ترجیح می دهد شکنجه یا حتی کشته شود ولی با کسی جز بِلمونته ازدواج نکند. کنستانزه بعد از این سخنان با ندیمه اش بلوندی درد و دل می کند و می گوید که چقدر دلتنگ نامزدش است.


You can see links before reply

You can see links before reply


الکساندرا کارزاک در نقش بلوندی

You can see links before reply

حالا نوبت بلوندی و پدریلو است که وارد عمل شوند. بلوندی و پدریلو با هم نقشه می کشند که مقدار زیادی شراب به خورد عثمان بدهند تا مثل نعش به خواب رود آن گاه کنستانزه را فراری دهند.

You can see links before reply

غافل از اینکه عثمان زرنگ تر از این حرف هاست و همه ی حرف های آن دو را شنیده. او عاشق بلوندی شده و به خاطر خودش هم که شده نباید بگذارد کنستانزه از اینجا خارج شود چون اینطوری دست او هم دیگر به بلوندی نمی رسد.نقشه انجام می شود! هرچند که عثمان انکار می کند چون شراب در اسلام ممنوع است ولی بالاخره پدریلو او را تحریک به نوشیدن می کند!

You can see links before reply

اما درست وقتی که کنستانزه ، بلوندی و پدریلو در حال فرارند ناگهان عثمان از خواب بیدار می شود و جلوی آن ها را می گیرد.
بِلمونته که مثلا یک معمار است باید سر شاه را گرم کند تا دو پیشخدمت، کنستانزه را با قایق فراری دهند. او با پادشاه به صحبت می نشیند. اما داد و فریاد عثمان صحبت آن دو را قطع می کند. شاه سر می رسد و همه چیز خراب می شود. عثمان فریاد می زند که بِلمونته معمار نیست و نامزد کنستانزه است که نقشه کشیده او را فراری دهد.

You can see links before reply

هر 4 نفر دستگیر می شوند و عثمان برایشان رجز می خواند که پدرشان را در آورده و دودمانشان را به باد خواهد داد!

You can see links before reply

اما پادشاه سلیم ناگهان متوجه می شود که بِلمونته، پسر یکی از دشمنان قدیمی اش است. کسی که سال ها پیش از کشور تبعیدش کرده بوده! او فکری می شود . اگر گزندی به پسر دشمن قدیمی اش برساند ممکن است برایش گران تمام شود. در عین حال تصمیم می گیرد که جواب بدی را با خوبی بدهد تا به این وسیله روابطش با کشور بِلمونته و کنستانزه بهبود یابد. پادشاه هر 4 نفر را آزاد می کند و اپرا به خوشی خاتمه می یابد.

ستارگان زنی مثل ناتالی دسائی _ سوپرانوی بی همتای فرانسوی، دیانا دامرا _سوپرانو ی فوق حرفه ای آلمانی، رنه فلمینگ _ سوپرانوی آمریکایی برجسته ، الکساندرا کارزاک _سوپرانوی لهستانی بسیار خوش صدا ، در این اپرا درخشیده اند. آدم ربایی از حرمسرا هنوز هم طرفداران زیادی دارد. موسیقی قوی و تکنیکی و آواز های درخشان و غنی موزارت، امروز نیز آدم ربایی از حرمسرا را در بین بهترین اپراهای کمدی جهان نگه داشته.

بخش هایی از اپرای آدم ربایی از حرمسرا:


یکی از معروف ترین آریاهای سوپرانوی تاریخ به نام " من عاشق بودم و خوشحال ". این آریا آریای محزونی ست که کنستانزه برای ندیمه اش می خواند و برای عاشق خود ابراز دلتنگی می کند. محشرههههههههههههههه

با صدای ناتالی دسائی

You can see links before reply

با صدای دیانا دامرا

You can see links before reply

با صدای رنه فلمینگ

You can see links before reply


آریای زیبای بِلمونته که برای عشق خود می خواند.

You can see links before reply

دوئت کنستانزه و بِلمونته ...بسیار زیباست.

You can see links before reply

دوئت عثمان و بِلمونته . اینم عالیه

You can see links before reply

آریای عثمان به نام "آیا پیروز خواهم شد؟ " او می خواهد از بلوندی خواستگاری کند و دارد خودش را آماده می کند! هههههههههه

You can see links before reply

You can see links before reply

دوئت عثمان و بلوندی که بعد از آریای بالاست... ههههههههههههه این دوئت عالیه! در این دوئت عثمان به بلوندی ابراز علاقه می کنه و تقاضا می کنه که بلوندی براش سوگند وفاداری بخوره!!!! و بلوندی هم که پررو و بامزه است هرچی دم دستشه روی اون پرت می کنه و عصبانی می شه!!!! خیلی کمدی و با موسیقی ای عالی. خوندن این دوئت حتما نیازمند سوپرانو کولوراتورا و باس بوفو است چون خیلی تند و سخته.

You can see links before reply

You can see links before reply


آریای بسیار بسیار زیبای کنستانزه که به نام "هر نوع شکنجه ". او به پادشاه سلیم ادعا می کند که حاضر است شکنجه شود ولی به محبوبش خیانت نخواهد کرد و با کس دیگری ازدواج نخواهد کرد.

با صدای ناتالی دسائی

You can see links before reply

با صدای دیانا دامرا

You can see links before reply


آریای پدریلو به نام " حالا، مبارزه! " بسیار زیباست. عالی!

You can see links before reply


اینم از "آدم ربایی از حرمسرا "...زنده باد موزارت همیشه جاودان! به قول ایتالیایی ها ویواااااااااااا موزارت! ویوااااااااااااااا! رام رام همگی!

21grams
Monday 27 January 2014, 06:39 PM
به نظرم امثال موزارت شبه پیامبرانی هستن که گویی میتونن صدای خدا رو بهتر از بقیه بشنون و در قالب موسیقی که چیزی جز کلام خدا نیست به گوش بقیه برسونن، و به نظرم باید گفت که این هنرمندا نه خالق موسیقی که پیام بر موسیقی هستن.و این افتخار بزرگیه که خدا اونا رو انتخاب کرده. تولدت مبارک موزارت. چه بسا فرشته ها الان برات جشن تولد گرفتن و تو براشون اجرا میکنی:)

lakshemi
Monday 27 January 2014, 06:50 PM
به نظرم امثال موزارت شبه پیامبرانی هستن که گویی میتونن صدای خدا رو بهتر از بقیه بشنون و در قالب موسیقی که چیزی جز کلام خدا نیست به گوش بقیه برسونن، و به نظرم باید گفت که این هنرمندا نه خالق موسیقی که پیام بر موسیقی هستن.و این افتخار بزرگیه که خدا اونا رو انتخاب کرده. تولدت مبارک موزارت. چه بسا فرشته ها الان برات جشن تولد گرفتن و تو براشون اجرا میکنی:)

بله صدالبته که همینطوره!
الآن مطمئنم که توو آسمونا هم پایکوبی به راهه! مطمئنم که الآن در بهشت داره برای بهشتیان آهنگ می نوازه و همه خوشحالند. نام و هنرش جاودان...

lakshemi
Monday 27 January 2014, 07:11 PM
رولاندو ویلازون نازنین رو که کاملا می شناسید! یکی از تنور های درجه یک حال حاضر جهان!

رولاندوی عزیز بسیار بسیار به موزارت علاقه منده. او جدیدا آلبومی از آریاهای موزارت منتشر کرده. رولاندو این چنین موزارت رو توصیف می کنه:

"هیچ آهنگسازی مثل موزارت ، با من حرف نمی زنه! اپراهای موزارت در ابتدا شما را می خنداند اما در نهایت شما را غرق در رویا می کند"

رولاندوی عزیز تولد موزارت رو به شکل خیلیییییی جالبی تبریک گفته. آخه او غیر از خوانندگی ، یک نقاش و کاریکاتوریست حرفه ای هم هست. و با نقاشی ، به موزارت تولدش رو تبریک گفته! خودتون ببینید: هههههههههههههههههههه

You can see links before reply

21grams
Monday 27 January 2014, 09:08 PM
کارتون جالبی بود:)))

lakshemi
Wednesday 29 January 2014, 09:23 PM
شب به خیر عزیزانمممممممممممممممم

حتما دوستان گلی بین شما هستن که قصد دارن اپرا رو امتحان بکنند اما نمی دونن از کجا و چه طور!

خیلی هاتون هم هستید که با آواز کلاسیک آشنایی دارید ولی تاحالا اپرا گوش نکردید. خب اگه می خواید به روش درستی با اپراها آشنا بشید در ابتدا بهتره که با برترین اپراهای جهان آشنا بشید. و بازم اگه دنبال بهترین اپراها هستید هیچ جا نرید. همین جا پیش خودم باشید تا خدمتتون عرض کنم چه کنید.

10 اپرای برتر تاریخ طبق رای منتقدان، تماشاگران و با در نظر گرفتن نمایش و سایر فاکتور ها:




عروسی فیگارو (موزارت) #13 (You can see links before reply)
لاتراویتا (وردی) #8 (You can see links before reply)
توسکا (پوچینی) #109 (You can see links before reply)
دون جوآنی (موزارت) #94 (You can see links before reply)
کارمن (بیژت) #25 (You can see links before reply)
فلوت سحرآمیز (موزارت) #14 (You can see links before reply)
ریگولتو (وردی) #117 (You can see links before reply)
توراندخت (پوچینی) #120 (You can see links before reply)
آرایشگر شهر سویل (روسینی) #11 (You can see links before reply)
لوچیا دی لامرمور (دونیزتی) #72 (You can see links before reply)




با کلیک روی لینک مقابل هر اپرا با آن اپرا به طور کامل آشنا شوید. اپراهایی که لینک های قدیمی داشتند هم ترمیم و آپدیت شدند.

در لیست 10 اپرای برگزیده ی تاریخ، وولفگانگ آمادئوس موزارت با 3 اپرا پیشتاز سایر آهنگسازان است و محبوب ترین اپراساز تاریخ به شمار می آید. اپراهای موزارت معمولا در سال بیشترین فروش را در تماشاخانه ها به دست می آورد .

جوزپه وردی و جیاکامو پوچینی هم با داشتن 2 سهمیه به طور مشترک در رتبه های بعدی قرار دارند. این دو نیز هر کدام یک خدای اپرا محسوب می شوند و هر سال در جای جای دنیا اپراهایی از آنان روی صحنه می روند.

21grams
Thursday 30 January 2014, 05:00 PM
مرسی، مثل همیشه معرکههههههههه.....................:41 :

lakshemi
Friday 7 February 2014, 10:25 PM
سلام بر دوستداران اپرا


امشب با معرفی یک اپرای بسیار بسیار زیبا در خدمتتون هستم. قصد دارم یک اپرا سریا (جدی) و یک تراژدی غم انگیز را حضورتان معرفی کنم. اپرای "آنا بولنا" اثر گائتانو دونیزتی با لیبرتویی ایتالیایی و در دو پرده . اپرای آنا بولنا که از اپراهای فوق العاده مشکل روزگار است ، بر مبنای داستان زندگی و مرگ واقعی ملکه ی انگلستان _ آنا بولنا ساخته شده. دونیزتی 3 اپرا از زندگی 3 ملکه ی بزرگ ساخته! ماری سوارت ، الیزابت و آنا بولنا ... اینان 3 ملکه ی دونیزتی هستند.ملکه آنا بولنا همسر دوم پادشاه انگلستان هنری هشتم است که با توطئه و دسیسه چینی بدخواهانش به جرم خیانت به پادشاه، سرش از بدن جدا شد. اما برای اینکه به طور کامل با داستان آشنا شوید اجازه دهید به کمی عقب تر برگردیم. به زمانی قبل تر از این اپرا:

بعد از فوت برادر هنری ، ملکه کاترین که زن پادشاه فوت شده بود طیق قوانین به همسری برادر شوهر خود هنری هشتم در آمد. کاترین 7 سال بزرگتر از هنری بود و هنری هیچگاه او را دوست نداشت و در تمام مدتی که در تعهد ازدواج با او بود به وی خیانت می کرد. کاترین نتوانست پسری برای پادشاه به دنیا آورد و هنری هم درمانده ی یک پسر بود که ولیعهد و جانشین او شود و به همین امید، 6 بار ازدواج کرد . ولی همسران هنری همه یا برایش دختر به دنیا می آوردند ، یا در اواسط بارداری بچه را از دست می دادند و یا نازا بودند !!! البته عده ای هم فرزند پسر به دنیا آوردند ولی متاسفانه نوزادان پسر در اثر بیماری یا ضعف می مردند. امروزه دانشمندان به این نتیجه رسیدند که علت اینکه همسران هنری بسیار مبتلا به سقط جنین می شدند بیماری خود هنری بوده! خلاصه اینکه هنری که از ملکه کاترین ناامید شده بود و ضمنا او را دوست هم نداشت، عاشق و شیدای ندیمه ی همسرش شد! آنا بولنا!آنا که برخلاف سایر کلفت ها و ندیمه ها دختر نجیبی بود حاضر نشد معشوقه ی پادشاه شود و شرط وصال با خودش را طلاق دادن کاترین و ازدواج رسمی با خودش بیان کرد!!! ولی طلاق دادن کاترین به این سادگی نبود. طلاق کاترین بر خلاف قوانین کلیسای کاتولیک بود و پاپ به هیچ وجه قبول نمی کرد که این طلاق صورت گیرد. مذهب کاتوليک،طلاق همسر و ازدواج مجدد را نهي کرده است. بنابراین هنری مذهب مردم انگلستان را از کاتولیک به پروتستان تغییر داد تا بتواند کاترین را طلاق دهد. بالاخره بعد از کلی مصیبت هنری،کاترین را طلاق داد.آنا و هنری با هم ازدواج کردند اما وقتی فرزند آنا هم دختر از آب در آمد هنری عصبانی شد. این فرزند دختر همان الیزابت بود که توانست سال ها بعد که بر تخت انگلیس بنشیند. الیزابت 3 ساله بود که آنا دوباره باردار شد ولی نتوانست بارش را به سلامت زمین گذارد و بچه در اواسط بارداری سقط شد. هنری از آنا هم ناامید شده و روابط پنهانی با جیوانا سیمور _ ندیمه ی آنا آغاز می کند. حالا اپرا را بشنوید ...

You can see links before reply

اپرا از جایی آغاز می شود که ملکه بعد از مردن بچه ی دومش و دیدن سردی پادشاه زانوی غم بغل گرفته و خیلی متاثر است. "مارک اسمیتون " خواننده و نوازنده ی دربار ، وارد می شود . ملکه علاقه ی خاصی به موسیقی اسمیتون داشت . و او هم به ملکه ارادت بسیار دارد یا بهتر است بگوییم عاشق اوست ولی عشق او خاموش و سر به مهر است. اسمیتون که تحمل غصه خوردن ملکه را ندارد برای او ماندولین می زند تا او را سر ذوق بیاورد. ولی ملکه با اندوه می گوید پادشاه دیگر او را مثل سابق دوست ندارد.

You can see links before reply

آنا نتربکو در نقش آنا بولنا

You can see links before reply

و اما پادشاه که از آنا سیر شده با جیوانا ندیمه ی آنا گرم می گیرد. جیوانا که عاشق پادشاه است او را تحریک می کند که آنا را از میدان به در کند.

الینا گرانکا (جیوانا) و دبراندو دارکانگلو (هنری هشتم)

You can see links before reply

You can see links before reply

خبر می دهند که لرد پرسی به تازگی از تبعید ، به انگلستان برگشته. لرد پرسی پیش از ازدواج آنا و پادشاه عاشق آنا بود . هنری هشتم که اصولا مرد بسیار حسود و کینه ورزی بود و می دانست پرسی عاشق آناست او را تبعید کرده بود. پرسی با دیدن دوباره ی آنا دگرگون می شود. آنا به خاطر حساسیت پادشاه حتی اجازه نمی دهد که پرسی برای احترام بر دست او بوسه بزند.

او روزی آنا را تنها گیر می آورد و می گوید که او را دوست داشته. سپس آنا را قسم می دهد که به او اجازه بدهد یک بار دیگر او را ببیند.آنا که در نجابتش هیچ نقصی نیست، در دم رد می کند و قصد خروج از اتاق را دارد. ولی پرسی شمشیرش را در می آورد تا خودش را بکشد. ملکه شتابان جلوی او را می گیرد و سعی می کند مانع خودزنی او شود. در همین اثنا اسمیتون وارد می شود و چاقویش را در می آورد و از لرد پرسی می خواهد از اینجا برود و بیش از این باعث ترس ملکه نشود.

You can see links before reply

آن دو با هم گلاویز می شوند آنا که خیلی ترسیده غش می کند و پرسی فرار می کند. ناگهان پادشاه سر می رسد و اسمیتون را می بیند که بالای سر آنا ی بیهوش ایستاده . پادشاه عصبانی و خشمگین از اسمیتون توضیح می خواهد. اسمیتون می گوید که قصد داشته جان ملکه را نجات دهد ولی ناگهان گردنبندی که عکس آنا در قاب آن است از زیر لباس اسمیتون بیرون می آید و پادشاه آن را می بیند . اسمیتون بیچاره با بدشانسی ، به دام پادشاه افتاد .

You can see links before reply

آنا به هوش می آید و می فهمد چه خاکی بر سرش شده. پادشاه که دنبال بهانه ای برای خلاص شدن از شر آنا می گشت ، این فرصت طلایی را شیش دستی چسبیده،گردنبندی که از گردن اسمیتون باز کرده نشان آنا می دهد و او را خائن و فاسد می نامد.

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

آنا قسم می خورد که تنها مرد زندگی اش خود اوست و او هرگز به پادشاه خیانت نکرده. او به پای پادشاه می افتد و التماس می کند حرفش را باور کند ولی بی فایده است. هر دوی آن ها بی گناه دستگیر می شوند.


You can see links before reply

You can see links before reply

هنری هشتم با آنا ی زندانی ملاقات و او را سرزنش می کند. حتی ادعا می کند که الیزابت بچه او نیست! آنا از سنگینی این اتهامات در هم می شکند.

You can see links before reply

بعد از این جیوانا سراغ ملکه می رود و مثل سابق نقش ندیمه ی وفادار او را بازی می کند! و به آنا می گوید اگر به جرم خود اعتراف کند شاه او را طلاق داده و آزادش می کند. اما آنا قبول نمی کند. آنا با اعتراف جیوانا از ارتباط پنهانی او و پادشاه خبردار می شود. در نهایت ملکه آنا و اسمیتون هر دو در عین بی گناهی اعدام شدند.طفلک اسمیتون مظلوم، تنها گناهش این بود که تصویر ملکه را بر گردن داشت. البته فقط اسمیتون نبود! هنری هشتم با هرکس که بد بود به او وصله ای می چسباند و اعدامش می کرد. چه موقعیتی طلایی تر از خیانت آنا؟ هنری هشتم با بی رحمی و بی وجدانی، خیلی مردها را به او چسباند: سر فرانسیس وستون(نجیب زاده ای از دوستان صمیمی پادشاه) ، ویلیام بررتون(از مشاورین پادشاه)، و حتی هنری نوریس(صندلی دار پادشاه) همگی به جرم خیانت به پادشاه و روابط نامشروع با ملکه آنا به اعدام محکوم و با بی عدالتی محض ، بی گناه ، سرشان را از دست دادند. برادر آنا جورج بولنا، هم همراه آن ها اعدام شد. اپرا با مرگ آنا خاتمه می یابد.

You can see links before reply

سال ها بعد از اعدام آنا ، الیزابت که نامشروع خوانده شده بود کم کم بزرگ شد و از قدرت خدا به حدی شبیه هنری هشتم شد که با پدرش مثل دو نیمه ی یک سیب بود! همگان بر بیگناهی و پاکدامنی آنای بیچاره صحه گذاشتند.ولی دیگر خیلی دیر بود... اضافه کردن این نکته ضروریست که بعد از اعدام ملکه آنا ، پادشاه با جیوانا ازدواج کرد و او پسری به دنیا آورد ولی بعد از زایمان به درک واصل شد .پسر او ادوارد ششم نام گرفت. ادوارد ششم که الحق پسر همان مادر بود هر دو خواهر ناتنی اش یعنی دختران ملکه کاترین و ملکه آنا را از لیست ولیعهدان حذف کرد. ولی دست خدا قوی تر از هر توطئه ایست. ادوارد ششم در 16 سالگی مرد و قانون دوباره دو خواهر را جانشین اعلام کرد. الیزابت بعد از خواهر بزرگش به سلطنت رسید و محبوب ترین ملکه ی انگلستان لقب گرفت.


اپراییییییییی فوق العاده ای بود. از آن اپراها که محض تفریح نباید تماشایش کرد. کار دونیزتی عزیز عالی بوده مثل همیشه. در مورد صداشناسی این اپرا چند نکته حائز اهمیت است:

تا به حال هیچ سوپرانویی مانند آنا نتربکو نتواسته نقش آنا بولنا را در این حد زیبا ایفا نماید. آنا نتربکو ستاره ی اپرای روس، مانند خورشیدی در این اپرا می درخشد. او تاکنون بارها و بارها نقش آنا بولنا را بازی کرده.

دبراندو دارکانگلو، باس ایتالیایی نیز نقش کثیف و پست هنری هشتم را عالی بازی کرده. همان سنگدلی و بی رحمی هنری هشتم واقعی که به پادشاه گردن زَن معروف بود، در نگاه و لحن دبراندو موج می زند! او بی نظیر است! باورتان نخواهد شد که دبراندو بازیگر همان فیگاروی شاد و شیطان است!!!! بله او در این نقش منفی استادانه ایفای نقش کرده و بهترین هنری هشتم مجسم است!!!!

و الینا گرانکا هم به جیوانا _ ندیمه و رقیب آنا جانی دوباره بخشیده. این متسو سوپرانوی سطح جهانی استاد بازی نقش های منفی است. انقدر بی نظیر است که نمی توان انتخاب کرد کدام یک روی صحنه بهترند؟ الینا یا آنا!


گروه حرفه ای این اپرا... دوستان عالی!

You can see links before reply

آنا و الینا بر خلاف روی صحنه، دوستان خیلی خوبی هستند!

You can see links before reply


بخش هایی از اپرای آنا بولنا:

آریای آنا به نام "جفت ناجوانمرد" بعد از فهمیدن خیانت همسرش... او ، هنری و آن زن را نفرین می کند.


You can see links before reply


دوئت آنا و جیوانا... در این آریا جیوانا نزد ملکه رفته و می گوید تنها راه نجات جانش همین است که به جرم خود اعتراف کند.
آنا برآشفته شده و می گوید: به جرم نکرده اعتراف کنم؟ عفتم را بفروشم تا جانم را بخرم؟ و باقی عمرم را هم با ننگ زندگی کنم؟ تو این را می خواهی؟ جیوانا خواهش و تمنا می کند. اما آنا قبول نمی کند. جیوانا می گوید :
- شاه تنها راه آزادی آنا را همین قرار داده. ملکه، همین الآن زنی در زندگی پادشاه هست که او را دوست دارد و با طلاق دادن شما می تواند با او زندگی کند. ملکه شوکه شده و با عصبانیت می گوید:
-او کیست؟ تو آن را می شناسی؟ جیوانا سکوت می کند. ولی بعد از اصرار آنا اعتراف می کند که آن زن خودش است. آنا دگرگون می شود. باورش نمی شود چطور به او خیانت شده. چند بار با خودش می گوید : تو ؟ تو ؟ ندیمه ی من؟؟؟ در ابتدا نفرینش می کند ولی جیوانا به خاک می افتد و از او طلب بخشش می کند. می گوید می داند که گناه بزرگی کرده ولی این عشق دارد او را شکنجه می دهد. او از ملکه خاکسارانه تقاضا می کند از گناه او بگذرد. آنا اشک می ریزد و می گوید او را می بخشد و از خدا هم می خواهد این زن بیچاره ی گمراه را ببخشد.

این دوئت زیبا رو با صدای آنا نتربکو و الینا گرانکا بشنوید. اجراها عالیه.


You can see links before reply


محکوم شدن آنا و دفاع آنا از خودش. هنری هشتم به اصطلاح خودش مچ او و اسمیتون را گرفته و آنا التماس می کند. تمام درباریان جمع می شوند و او را تف و لعنت می کنند. این دوئت آنا و هنری و دستگیر شدن آناست.عالیهههههههههههههه بی همتاست.


You can see links before reply



دوئت عاشقانه ی هنری هشتم و جیوانا... امان از معرفت نداشته ی مردها! او و جیوانا به هم ابراز عشق می کنند.این یکی هم عالیه.


You can see links before reply



آریای لرد پرسی نامرد!!!! این آریا را در عشق آنا می خواند.

You can see links before reply


اینم آریای جیوانا که در آستانه ی اعدام آنا می گوید که دیگر رقیبی نخواهد داشت! ازش متنفرمممممممممم... با صدای الینا گرانکا این آریا رو بشنوید. وای از دست الینا گرانکا که چقدر نقش های منفی رو عالی بازی می کنه و می خونه. عالیهههههههههههههه


You can see links before reply



انشالله لذت بردید. رام رام.

Green_moment
Friday 7 February 2014, 11:08 PM
سلام.

قبلا گفتم باز هم میگم که تاپیکتون فوق العادست لاکشمی عزیز..

اگرچه من علاقه ای به اپرا ندارم.

بررسی داستانی اپرا در ایران تقریبا نایابه به نظرم تاپیکتون قابلیت تبدیل به یک مقاله بسیار خوب و سطح بالا در این مورد رو داره..

امیدوارم مدیران محترم با مهم کردن این تاپیک تاحدودی ارزشمندی این تاپیک رو جبران کنند.

lakshemi
Saturday 8 February 2014, 05:34 PM
سلام.

قبلا گفتم باز هم میگم که تاپیکتون فوق العادست لاکشمی عزیز..

اگرچه من علاقه ای به اپرا ندارم.

بررسی داستانی اپرا در ایران تقریبا نایابه به نظرم تاپیکتون قابلیت تبدیل به یک مقاله بسیار خوب و سطح بالا در این مورد رو داره..

امیدوارم مدیران محترم با مهم کردن این تاپیک تاحدودی ارزشمندی این تاپیک رو جبران کنند.

سلام دوست عزیزم.
قربان شما. خیلی لطف دارید.متشکرم.
انشالله که به اپرا هم علاقه پیدا خواهید کرد که به نظر من شگفت انگیز ترین نوع موسیقیه.
در مورد مطلبی که فرمودید، بله تا حالا هیچکس این همه اپرا رو مفصل شرح نداده. خداروشکر که من تونستم این کارو بکنم و خدمت کوچولویی به موسیقی کلاسیک بکنم. ولی متاسفانه بخش آواز الآن مدیری نداره. انشالله که در آینده بیشتر به این بخش ، خصوصا آواز کلاسیک بها داده بشه.
ممنونم از محبتتون.امیدوارم بازم اینجا ببینمتون.

Green_moment
Saturday 8 February 2014, 07:01 PM
سلام دوست عزیزم.
قربان شما. خیلی لطف دارید.متشکرم.
انشالله که به اپرا هم علاقه پیدا خواهید کرد که به نظر من شگفت انگیز ترین نوع موسیقیه.
در مورد مطلبی که فرمودید، بله تا حالا هیچکس این همه اپرا رو مفصل شرح نداده. خداروشکر که من تونستم این کارو بکنم و خدمت کوچولویی به موسیقی کلاسیک بکنم. ولی متاسفانه بخش آواز الآن مدیری نداره. انشالله که در آینده بیشتر به این بخش ، خصوصا آواز کلاسیک بها داده بشه.
ممنونم از محبتتون.امیدوارم بازم اینجا ببینمتون.

والا در مورد اینکه به اپرا علاقه مند بشم بعید میدونم این اتفاق بیوفته در کل به موسیقی که بخواد جنبه تصویری پیدا کنه علاقه ای ندارم..

البته اوورتور های بسیاری از اورا ها رو میشنوم و لذت میبرم .بسیاری از اوورتور های اپراها جزو آثار برجسته موسیقی هستن از جمله اوورتور فرایشوتز اثر کارل ماریا فون وبر ( که متاسفانه در ایران کم شناخته شده ) که به حق اثری عظیم و منحصر به فرده.

امیدوارم که تاپیکتون با همین قدرت و ساختار غنیش ادامه پیدا کنه..

داستان پست آخرتون رو خوندم و بسیار لذت بردم.

lakshemi
Saturday 8 February 2014, 07:13 PM
والا در مورد اینکه به اپرا علاقه مند بشم بعید میدونم این اتفاق بیوفته در کل به موسیقی که بخواد جنبه تصویری پیدا کنه علاقه ای ندارم..

البته اوورتور های بسیاری از اورا ها رو میشنوم و لذت میبرم .بسیاری از اوورتور های اپراها جزو آثار برجسته موسیقی هستن از جمله اوورتور فرایشوتز اثر کارل ماریا فون وبر ( که متاسفانه در ایران کم شناخته شده ) که به حق اثری عظیم و منحصر به فرده.

امیدوارم که تاپیکتون با همین قدرت و ساختار غنیش ادامه پیدا کنه..

داستان پست آخرتون رو خوندم و بسیار لذت بردم.

خب مجبور نیستید فایل تصویری رو ببینید. اگر علاقه به موسیقی تصویری ندارید نباید خودتونو از شنیدن اپراهای بی نظیر تاریخ محروم کنید. واقعا حیفه که از اپراها فقط اوورتورهاشو بشنوید. بله وبر هم یکی از اپراسازان خوبه ولی انقدر از او بهترهاش هستن که اپراهای او امروز به ندرت اجرا می شه. معمولا موزارت، وردی، پوچینی و دونیزتی در کانون توجه دنیای اپرا هستن.

ممنونم.قربان شما

Green_moment
Saturday 8 February 2014, 07:24 PM
خب مجبور نیستید فایل تصویری رو ببینید. اگر علاقه به موسیقی تصویری ندارید نباید خودتونو از شنیدن اپراهای بی نظیر تاریخ محروم کنید. واقعا حیفه که از اپراها فقط اوورتورهاشو بشنوید. بله وبر هم یکی از اپراسازان خوبه ولی انقدر از او بهترهاش هستن که اپراهای او امروز به ندرت اجرا می شه. معمولا موزارت، وردی، پوچینی و دونیزتی در کانون توجه دنیای اپرا هستن.

ممنونم.قربان شما

در این مورد صحبت زیاده به خصوص درباره موسیقی وبر و دیگر اپرا نویسان و همینطور بررسی اپرا به عنوان شیوه هنری موسیقی کلاسیک ولی در این محال نمیگنجه و البته باعث انحراف تاپیک با ارزشتون از موضوع اصلیش هم میشه..

انشالله در جایی بهتر به این موضوع میپردازیم..

lakshemi
Wednesday 12 February 2014, 09:18 PM
مراسم تقدیر از بانوی آواز، ملکه ی سوپرانو، خواننده ی اپرای تکرار نشدنی مونسترات کاباله در ارمنستان


اگر پیشتر مطالب را پی گرفته باشید، حتما می دانید که مونسترات کاباله ، بهترین سوپرانوی جهان و حتی شاید کل تاریخ اپرا ست. او بیش از 50 سال روی صحنه های اپرایی درخشید. نقش های مختلفی مثل ملکه ی شب ، ویولتا، توراندخت، لوچیا ، دونا آنا ، الیزابت و ... را در کلیه ی سبک ها ایفا نمود. او در هر سه شاخه ی لیریک،دراماتیک و کولوراتورا صاحب تخصص و استاد است.این سوپرانوی اسپانیایی حتی در سن 80 سالگی هم هنوز می تواند بخواند!!!!!!!! البته به خوبی قدیم ها نه، ولی خورشید هنجره اش غروب نکرده.
به مناسبت 5 دهه فعالیت هنری و خدمت به موسیقی، کشور ارمنستان که در زمینه ی موسیقی کلاسیک بسیار فعال است از وی دعوت رسمی به عمل آورده و در طی مراسمی با شکوه از یک عمر فعالیت هنری بانو کاباله تقدیر نمود. آقای سرژ سرکیسیان _ ریاست جمهوری وقت ارمنستان به بانو کاباله به خاطر شایستگی در موسیقی جهان، بالاترین نشان هنری دولت ارمنستان را اهدا کرد. واقعا زیباست که یک رئیس جمهور با تمام دبدبه و کبکبه ی دیپلماتیکش، در حضور یک هنرمند کمرش را خم کند و مقام او را ارج نهد. بسیاری از روسای جمهور در جای جای جهان چنین مراسم تقدیری از هنرمندان به عمل می آورند. خصوصا کشور هنرپرور فرانسه در این افتخار پیشگام و سرآمد است. سرژ سرکیسیان هم یکی از روسای جمهور هنردوست است که دمی با استاد موسیقی و آواز، خانم کاباله گپ و گفت هنری انجام داد.

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply



You can see links before reply

خانم کاباله نیز ضمن تشکر و قدردانی از این هدیه ی ارزشمند، مردم ارمنستان را مردمی غنی از نظر موسیقی قلمداد کرد و افزود :
" موسیقی کلاسیک باید بیشتر و بیشتر شناخته شود. در تمام دنیا. موسیقی کلاسیک میراث گذشتگان ماست که نباید آن را به دلیل تغییرات زمانه از دست بدهیم. بلکه باید بیشتر آن را بزرگ بشماریم و حفظ کنیم. خوشحالم که نسل بعد از من هم همچنان این وظیفه را به خوبی انجام می دهند".

You can see links before reply

خب مناسبت خوبیه که بهترین آثار بانو کاباله رو براتون مجددا آپلود کنم تا به گوشه ای از نبوغ او در آواز پی ببرید.


آریای کاستا دیوا ... شاهکاری از اپرای نورما ساخته ی بلّینی... واقعا بی نظیره

You can see links before reply

طفلکی کُنتس! او این آریای غمگین رو در اپرای عروسی فیگارو ساخته ی موزارت می خونه. به یادبود عشق از دست رفته اش!

You can see links before reply

دپوس لی جور ... آریایی بی همتا از اپرای لوئیز ساخته ی شرپانتیه

You can see links before reply


سنزا ماما ... آریای محبوب من... آریای محزون آنجلیکا در غم مرگ پسرش در اپرای خواهر آنجلیکا اثر پوچینی

You can see links before reply


آریای رقص ویولتا دراپرای لاتراویتا اثر وردی... بی نظیره. عاشقشم.


You can see links before reply


آریای بی نظیری از اپرای دون جوآنی اثر موزارت... آریای دونا الویرا که دارد از محبوب بی وفایش که او را ترک کرده می خواند. بی نظیره. اظهار نظر های دون جوآنی و خدمتکارش لیپورلّو که گوشه ای مخفی شده اند هم در بین آریا شنیده می شوند!!!!!هههههههههه این آریا از فرط زیبایی آدمو روانی می کنه.

You can see links before reply


اینم دوئت نوشیدنی از لاتراویتا اثر وردی... من دیوانه ی این دوئتم. وای وای. محشرههههههههههه

You can see links before reply


آریای معرکه ی "پدر عزیزم" از پوچینی... با اینکه این آریا از اپرای معروفی نیست ولی بی اندازه معروف شد.طوری که نام پوچینی با این آریا یادآور می شود. من می میرم برای این آریا. اجرای نرم،شیشه ای،لطیف و تحسین برانگیز کاباله رو از دست ندید. محاله بتونید در طول تاریخ سوپرانویی پیدا کنید که قشنگ تر از کاباله این آریا رو خونده باشه.


You can see links before reply


خب تا بعد...رام رام.

lakshemi
Thursday 27 February 2014, 03:46 PM
سلام بر عزیزان اپرایی خودم...

بالاخره انتظارها پایان یافت! البته شاید فط انتظار طولانی و کشنده ی خودم!!! هههههههههههههههه

یانی ستارگان خودشو برای آلبوم اپراییش انتخاب کرد و آلبومی تهیه و تدوین کرد که از همین حالام رویایی به نظر می رسه. شاید در تاپیک یانی خونده باشید.ولی اینجا قصد دارم کمی بیشتر راجع به انتخاب های یانی توضیح بدم.
به نظر می رسه اکثر انتخاب های یانی از ستارگان اپراهای وردی،موزارت، بیژت ، ماسنت و گونود باشه! جز این هم نمی تونست باشه!!!! چند تا از بهترین سلاطین اپرا!!!! اما موزارت و وردی نقش پررنگ تری در انتخاب های یانی داشتند.

اینم انتخاب های اپرایی یانی البته یه خرده متفاوت و شاید بامزه!:

کُنتس: همسر مظلوم کنت در عروسی فیگارو شاهکار موزارت!!!! البته کُنتس تنها یکی از درخشش های رنه فلمینگ است. او استاد مسلم سوپرانوی جهان و ده ها اپرای گوناگون است. شاید اگر استاد پیشین، مونتسرات کاباله خودش را بازنشسته نکرده بود، الآن فلمینگ بهترین نبود! اما در حال حاضر همتای او وجود ندارد.


You can see links before reply

You can see links before reply

اتللو !!!! پلاسیدو دومینگو ، فقط با نام اتللو ، شاهکار وردی معنی می گیرد... فقط همینو ذکر کنم که او برترین تنور زنده ی جهان است که مشاور یانی در انتخاب خوانندگان نیز بوده.

You can see links before reply

این دو استاد اپرا با هم نیز دوئت هایی خواهند داشت! هیپ هییییییییییییپ!

You can see links before reply

زرلینا ! همون، دختر دهاتی ساده لوح که فریب زبون چرب و نرم دون جوآنی رو می خوره!!!هههههههههههههه موزارت برای او دوئت های عاشقانه ی بسیار لطیفی در دون جوآنی نوشت. میشلا اوسته، ایفاگر نقش زرلینای زیبا و خیلی اپراهای دیگه ، مورد تایید و اعتماد استاد دومینگو و یک حرفه ای صد در صد است.

You can see links before reply

You can see links before reply

دون کارلوس: رولاندو ویلازون ، یکی از بهترین کارلوس های وردی ست. هرچند اگر من الیزابت بودم نمی تونستم از بین این دو کارلوس یکی رو برگزینم!!! ههههههههههههههه

You can see links before reply

از بین دو غول تنور اپرای امروز _ روبرتو آلاگنا و رولاندو ویلازون انتخاب یانی، ویلازون بود. که البته آن ها هیچ فرقی از لحاظ تخصص و بیان با هم ندارند. من عاااااااشق رولاندو ویلازون هستم. ستاره ی اکثر اپراهای وردی و ماسنت ... یک انتخاب درخشان.

You can see links before reply

کارمن : کاترین جنکینز متزو سوپرانوی درخشان و دوست و همکار صمیمی ویلازون نیز انتخاب شایسته ی دیگر یانیست. البته کاترین یک خواننده ی متقاطع کلاسیک است اما خیلی اپراها را خوانده من جمله همین کارمن!کاترین حرف نداره. دیگه حتما خودتون دستتون اومده.محاله که یانی عاشق اپرای کارمن و متزو سوپرانو های درخشانش نباشه. هرچند به نظر من او باید حداقل یک کارمن دیگه انتخاب می کرد! یعنی یک متزو سوپرانوی دیگه.غیر از کاترین، سیسیلیا بارتولی استاد بانوی متزو نیز یک گزینه ی طلایی و محتمل به نظر می رسید ولی تا این لحظه انتخاب نشده. الینا گرانکا و نادیا کراستوا بهترین متزو های حال حاضر جهان هستند. منتها الینا گرانکا از چند ماه پیش به خاطر بارداری استراحت مطلق است. نادیا هم انتخاب عالی ای برای یانی می شد. اما فعلا کاترین جنکینز تنها متزوی یانیست! مثل همیشه تکه!

You can see links before reply

دون اوتاویو !! ویتوریو گریگولو انتخاب بعدی یانیست. یک تنور موفق! و همبازی میشلا اوسته در دون جوآنی!!!! ویتوریو ستاره ی بسیاری از اپراها و از حرفه ای ها و صاحب نام های اپرا محسوب می شه. او در نقش دون اوتاویو در کنار میشلا اوسته بارها روی صحنه ی دون جوآنی درخشید. خیلی انتخاب یانی جالبه! دو همکار !!!! البته همکار سوم یعنی دبراندو دارکانگلو که خود دون جوآنی را بازی می کرد متاسفانه انتخاب نشد!!!! البته تا این لحظه... خداکنه دبراندو دارکانگلو هم در کنسرت ها به تیم یانی بپیونده. استاد دومینگو ویتوریو را به یانی پیشنهاد کرده و الحق هم پیشنهادیست که رد کردنش سخت است!

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

ژولیت!
پرتی یند آفریقایی بعد از برنده شدن در مسابقه ی اپرالیا ی استاد دومینگو به ستاره ی اپراهای شارل گونود بدل شد! ژولیت بهترین اجرای این خواننده ی جوان است! خب یانیه دیگه! رومانتیکه! حتما خودش این اپرای زیبااااااااا رو بسیار دوست داشته که یکی از خوانندگانش رو از این اپرا برگزیده. آفریقایی ها صدای بی نظیری دارند. پرتی هم همینطور.

You can see links before reply

لورن جلنکوویچ نیز انتخاب دیگر یانیست. سوپرانویی که صدایی خیلی روشن دارد. اصطلاحا سوپرانوی دراماتیک هستن. در ضمن استاد دومینگو رو هم می پرستند! خب کی دومینگو رو دوست نداره؟؟؟؟ ههههههههههه

You can see links before reply

پلاسیدو دومینگوی پسر :فرزند استاد دومینگو هم انتخاب دیگر یانی هستن. البته بهتره که دومینگوی جوان رو جزء تنورهای متقاطع کلاسیک به حساب بیاریم چون فعالیتای اپراییشون کم بودن.

You can see links before reply

ناتان پاشکو : او نیز یک تنور متقاطع کلاسیک موفق است که با یانی خواهد بود.

You can see links before reply

همین نکته در مورد راسل واتسون ، تنور بعدی یانی هم صادقه. یک تنور کلاسیک.

You can see links before reply

هههههه خب بیاین جمع ببندیم : کنتس، زرلینا ، دون اوتاویو ، اتللو ، دون کارلوس ، ژولیت ، کارمن !!!! عجب انتخاب هایی!!!!
فقط تعجب و حیرت من اینه که چرا یک باریتون/باس در لیست یانی نیست؟ یک دون جوآنی، یک فیگارو ، یک ریگولتو ، یک اسکامیلو ، یک مفیستوفل ، یک پاپاگینو ، یک مصطفی بیگ، یک لیپورلو ، یک اسکارپیا !!!! من نمی تونم حتی اسم اپرا رو بدون باریتون/باس ها تصور کنم! از این تصمیم خیلی ناراحت شدم... نمی دونم یانی آیا قصد داره یک باریتون/باس به لیستش اضافه کنه یا نه! رنه پاپه ، دبراندو دارکانگلو ،براین ترفل یا دیمیتری وروستوفسکی از بهترین باریتون باس ها هستن. انشالله یکی رو به زودی ببینیم.من امیدوارم این اتفاق بیفته.

21grams
Monday 3 March 2014, 03:33 PM
سلام با تشکر دوباره از زحمات شما خانم لاکشمی. چرا دیگه از مسیر قبلی نمیتونم صفحه ی صفر تا صد اپرا رو پیدا کنم؟؟ الان با هیستوری بروزرم تونستم بیام اینجا.مرسی

- - - Updated - - -

فهمیدم مشکل از اینجا بود،حل شد. :)

lakshemi
Wednesday 5 March 2014, 09:51 PM
شمارش معکوس برای " الهام شده ی " یانـــــــــــــــــی!!!

هیپ هیییییییییییییییییپ!!!

You can see links before reply

lakshemi
Sunday 9 March 2014, 02:10 PM
سلاااااااااااااااام

چند شب پیش به فکرم رسید که یه کار اجمالی انجام بدم! کاری که فکر کنم خوشتون بیاد!!!! ایهیـــــــــــــــم! به فکرم رسید که بهترین آریاها و دوئت های تاریخ اپرا رو براتون سوا کنم!!!! هعیییییییییی چه موجود زحمتکشی ام من! امیدوارم زحماتم بتونه علاقه مندان اپرا رو روزافزون کنه!

خب برای این پست، برترین آریاهای سوپرانو :

آریای "تو یک قلب سنگی داری!" .... اگه یادتون باشه آریای لیو، کنیز در بند شده ی خلیفه! از اپرای توراندخت اثر پوچینی!

You can see links before reply

آریای "از آن روزگاران " آریای محشر لوئیز قهرمان زن اپرای لوئیز اثر شرپانتیه!

You can see links before reply

آریای بسیار زیبای ماری قهرمان اپرای دختر هَنگ اثر دونیزتی! واقعا زیباست.

You can see links before reply

آریای نامه ! آریای تاتیانا ی زیبا در اپرای اوگنی اونیگن اثر چایکوفسکی! زیباییش در کلام جا نمی شه!

You can see links before reply

آریای زیبای اعتراف ویتلیا قهرمان اپرای ترحم تیتو اثر موزارت! او در آریا ماجرای توطئه به قتل امپراتور تیتو و حسرت و خشم خود را به زیبایی اعتراف می کند.

You can see links before reply

سنزا ماما! مظلومیت آنجلیکا قهرمان اپرای خواهر آنجلیکا اثر پوچینی در این آریا به زیبایی نمایش داده شده است.

You can see links before reply

آریای " که می داند آن سنگدل کجاست؟" آریای خشمگین دونا الویرا در اپرای دون جوآنی اثر موزارت. الویرا در توصیف بی رحمی و سنگدلی دون جوآنی آن را می خواند. شاهکاره!

You can see links before reply

آریای نام زیبا! آریای گیلدا قهرمان زن اپرای ریگولتو اثر وردی! این آریا در ستایش محبوب اوست! عالیه!

You can see links before reply

آریای بسیار زیبایی از "زن ها همه همینطورند" اثر موزارت.نام این آریا "مثل سنگ" است!

You can see links before reply

اوه اوه! شاید خشمگین ترین آریای زنانه ی تاریخ!!!! آریای ملکه ی شب از اپرای فلوت سحر آمیز موزارت. خارق العاده!

You can see links before reply

آریای آهنگ زنگ! آریای زیبای لاکمه(لاکشمی)از اپرای لاکمه اثر دلیبس!!! یکی از دشوارترین آریای سوپرانوی تاریخ.

You can see links before reply

آریای دیوانگی از اپرای لوچیا دی لامرمور اثر دونیزتی! صحنه ی کشتن داماد! عالیه!

You can see links before reply

آریای محشر والس ژولیت! از اپرای تحسین برانگیز رومئو و ژولیت اثر گونود!

You can see links before reply

آریای کاستا دیوا از اپرای نورما اثر بلینی!!!! دیوانه ی این آریام.

You can see links before reply

آریای پدر عزیزم از اپرای جانی چیکی اثر پوچینی! شهرت این آریا بسیار بالاتر از شهرت کل اپراست. این اپرا امروزه اصلا اجرا نمی شود ولی این آریا در کنسرت های اکثر خوانندگان زن مطرح زنده و معروف و پر اجراست! عالیه...

You can see links before reply

آریای یک دختر 15 ساله! از اپرای زن ها همه همینطورند اثر موزارت.

You can see links before reply (You can see links before reply)

آریای کجایند آن روزگاران خوش؟ آریای غمگین کنتس در اپرای عروسی فیگارو از موزارت.

You can see links before reply

آریای غمگین چوچوسان قهرمان اپرای مادام پروانه اثر پوچینی! بسیار بسیار زیباست.

You can see links before reply

آریای بسیار زیبای ویولتا قهرمان ناکام اپرای لاتراویتا (بانوی بدراه) اثر وردی!!! بی نظیره.

You can see links before reply


امیدوارم لذت برده باشید.رام رام تا بعد.

Ceilo
Sunday 9 March 2014, 06:45 PM
وای وای لاکشمی جونم خیلییییی این کارت عالی بود یه مدت خودم هم می خواستم یه همچین کاری بکنم وقت نمیشد فقط بگم یه دونه ای عزیزم.....خیلی خوشحالم کردی:41:

lakshemi
Monday 10 March 2014, 01:21 PM
وای وای لاکشمی جونم خیلییییی این کارت عالی بود یه مدت خودم هم می خواستم یه همچین کاری بکنم وقت نمیشد فقط بگم یه دونه ای عزیزم.....خیلی خوشحالم کردی:41:

سلام ماندانا جونم
ممنونتم.خوشحالم که نظرتو جلب کرد. منم وقت زیادی گذاشتم که جمع بندی کردم. کلا این تاپیک وقت و حوصله ی زیادی می طلبه. تا مجنون اپرا نباشی نمی تونی زیر بار سنگینش دوام بیاری!ههههههههههه قربانت عسل.

منتظر آریاها و دوئت های دیگه هم باش.

Ceilo
Monday 10 March 2014, 09:29 PM
سلام ماندانا جونم
ممنونتم.خوشحالم که نظرتو جلب کرد. منم وقت زیادی گذاشتم که جمع بندی کردم. کلا این تاپیک وقت و حوصله ی زیادی می طلبه. تا مجنون اپرا نباشی نمی تونی زیر بار سنگینش دوام بیاری!ههههههههههه قربانت عسل.

منتظر آریاها و دوئت های دیگه هم باش.

سلام عزیزم،
آره واقعا همه پست هاتو بذاری رو هم یه کتاب گردن کلفت ازش درمیاد انصافا! باید هر سال یه مراسم تقدیر از مسئولان زحمتکش نت آهنگ برگزار کنن!
بی صبرانه منتظرم، خیلی دلم میخواست دوئت ها رو هم بذاری، حالا که خودت گفتی دیگه ولت نمی کنم !
فقط عالیه عالی!

!P$altem!
Wednesday 12 March 2014, 05:06 PM
هیچ کدوم از لینکا برای من نیومد:22:
لاکشمی خانوم.....
من نیاز وحشتناکی به این اپرا دارم....
می تونید تو یه جا دیگه آپلودش کنید یا یه لینکه دانلود دیگه بدید؟
باتشکر

lakshemi
Thursday 13 March 2014, 11:31 AM
هیچ کدوم از لینکا برای من نیومد:22:
لاکشمی خانوم.....
من نیاز وحشتناکی به این اپرا دارم....
می تونید تو یه جا دیگه آپلودش کنید یا یه لینکه دانلود دیگه بدید؟
باتشکر

علیک سلام دوست عزیز
کدوم اپرا رو می گید؟ اینجا تا حالا حداقل 30 تا اپرا معرفی شده!!!! اسم ببرید تا بتونم کمکتون کنم.

lakshemi
Friday 14 March 2014, 05:01 PM
سلامممممممممممممممممممممم مم بر عسل های خودم!
عصر جمعه ی شما به خیر باشه! اگر از احوالات اینجانب خواسته باشید عالی ام! دیشب یک عالمه اپرا دیدم!!!! آخه من یک فلش دارم پر از صحنه های دلخواه اپراییم، آریاها و دوئت های برتر!!!! کلی حال کردم! حالا می خوام یه حالی هم به شما بدم! همون طور که وعده داده بودم!

برترین آریاهای تنور :


آریای "زنان بی وفایند " آریای زیبای دوک هوسران در اپرای ریگولتو اثر وردی...از زیباترین آریاهای تنور تاریخ!!!


You can see links before reply

آریای نسون دورما(هیچکس نباید بخوابد) آریای معرکه ای که خلیف_ستاره ی اپرای توراندخت می خواند! بی نظیره!


You can see links before reply


آریای عشق من! محبوب ترین آریای تنور لاکشمی! از اپرای دختر هنگ اثر دونیزتی! وای که معرکه ست!


You can see links before reply

آریای „این یکی زن، یا آن یکی! ههههههه آریای دیگری از دوک در ریگولتو!


You can see links before reply


آریای تیتو در اپرای ترحم تیتو اثر موزارت! واقعا از بهترین ها ست.


You can see links before reply


آریای بی نهایت زیبایی از اپرای یهودی اثر هالوی


You can see links before reply

آریای قطره اشک پنهانی از اپرای اکسیر عشق اثر دونیزتی ... درد آور و پراحساس

You can see links before reply


یک آریای کوتاه و زیبا از مادام پروانه، اثر پوچینی! هرچند از شخصیت پینکرتون، شوهر بی وفای چوچوسان متنفرم! ولی خدایی این آریاش خیلی خاصه! در این آریا او داره با چوچوسان وداع می کنه! ابتدا قول می ده که زود برگرده ولی دیگه بر نمی گرده...

You can see links before reply


آریای هاله ی عشق! از اپرای زن ها همه همینطورند اثر موزارت! بسیار بسیار زیباست.


You can see links before reply (You can see links before reply)



آریای بی نظیر از اپرای دلقک اثر لئونکاوالو... قهرمان این اپرا تانیو، عاشق خاموش تنها در این آریای غمگین اعجاز می کنه.


You can see links before reply


آریای بی نظیر رادمس!!!! وای این عاشق مصری رو که یادتون هست؟؟؟ بله قهرمان اپرای آیدا اثر وردی! او چقدر زیبا به محبوب حبشی خودش آیدا ابراز عشق می کنه! محشره.

You can see links before reply

آریای " گلی که به من داد" ! طفلک دون خوزه! در ابتدای اپرای کارمن اثر بیژه، کارمن گلی به دون خوزه می دهد! و در این آریا دون خوزه به عشق کارمن هزار رنگ، دچار شده و مظلومانه ناله ی غم سر می دهد! واقعا زیباست...

You can see links before reply


آریای "تنها ، باز هم تنها" از اپرای زارویچ اثر فاخر فرانس لهیر ! زارویچ از بهترین اپراهای آلمانیه که شنیدم! این آریا، آریای محزون شاهزاده زارویچ عاشق است که به زور از محبوبش جدا شده... عالیه.

You can see links before reply

و آخریشم آریای محشری از اپرای "تروبادور" اثر وردی! این آریا عالیه!(به زودی با این اپرا هم آشنا خواهید شد)

You can see links before reply

خب به امید رضایت شما! رام رام! عزیزانم!

lakshemi
Wednesday 19 March 2014, 07:00 PM
هههههههههههههههههه

اجرای حرفه ای و زیباااااااااااای اوورتور "عروسی فیگارو " با پیانو ... اجرای این اثر فوق العاده مشکله. حتما حتما گوش کنیدا! خداوکیلی این اوورتور باهاتون حرف نمی زنه؟؟؟ بی نظیره! عاشق این اوورتورم. ویوا موزارت عزیزم.

You can see links before reply

dehpanah_k
Wednesday 19 March 2014, 07:59 PM
mishe ahange bi kalmesh La Donna È Mobile Rigoletto roo ham bezarin?

lakshemi
Wednesday 19 March 2014, 09:03 PM
mishe ahange bi kalmesh La Donna È Mobile Rigoletto roo ham bezarin?

سلام دوست عزیز
چرا نمی شه؟ بفرمایید:

You can see links before reply

به درد تمرین خوانندگی می خوره!هههههههه آدم خود به خود شروع به خوندن می کنه:

لا دونا اِموبیله
کوآل پیومال ونتو
لای لای لای لای لای!هههههههههه

dehpanah_k
Thursday 20 March 2014, 07:53 AM
merc dastetoon dard nakone faghat ye zarre ritmesh tonde nemishe khob rosh khond va tamrin kard age aromesh roo dashtin behtar mishod:(

lakshemi
Thursday 20 March 2014, 10:32 AM
merc dastetoon dard nakone faghat ye zarre ritmesh tonde nemishe khob rosh khond va tamrin kard age aromesh roo dashtin behtar mishod:(

خواهش می کنم دوست من

دوست من در صورت امکان لطفا فارسی تایپ کنید. اگرم فارسی ندارید در You can see links before reply متنتونو به فارسی تبدیل کنید.این نسخه که خیلی عالیه! اما اگر نسخه ی آهسته تری یافتم تقدیم می کنم.

dehpanah_k
Thursday 20 March 2014, 05:31 PM
مرسی‌ عزیزم دستتون درد نکنه من زیاد اهل فارسی تایپ کردن نیستم با این نرم افزار کار منو راحت کردین.
مرسی‌

lakshemi
Tuesday 25 March 2014, 05:44 PM
سلامممممممممممممممم بر عزیزان خودم

زندگی ما ، همه ی ما ، مثل یک اپراست... امیدوارم اپرای زندگیتون بزرگ (بیش از 3 پرده) باشه... امیدوارم همیشه نقش مثبت بازی کنید! مهم نیست نقش اصلی بخونید یا مکمل! مهم اینه که مثبت باشید... امیدوارم اپرای عمرتون شاد طی بشه! اگرم غمگینه، امیدوارم با سربلندی پرده هاش فرو بیفته نه با سرافکندگی! امیدوارم انقدر زیبا نقشتونو بخونید که هرکس که شما رو می شناسه در انتها به احترامتون قیام کنه و پرشور براتون دست بزنه... انشالله امسال سال محشری پیش روو داشته باشید... مثل یک اپرای محشر...امیدوارم ...

و اما ... می خوام یه عیدی بهتون بدم... دیم دیم داراااااااااااااااام... چیزی که خودم خعلییییییییی دوست دارم! بی مقدمه می رم سراغ این جعبه ی کادو پیچ شده! مطمئنم خوشتون میاد...

برترین آریاهای باریتون-باس :


آریای خعلییییییی باحالی از عروسی فیگارو ساخته ی موزارت! این آریا رو شخص فیگارو می خونه. فیگارو این آریا رو با خشم و خطاب به کُنت _ ارباب بی معرفت و نامرد خودش _ می خونه و قسم می خوره که از او انتقام بگیره! چرا؟ چون کنت می خواد عشق فیگارو رو تصاحب کنه! ههههههه بسیاررررر زیباست.

You can see links before reply

آریای معرکه ی مفیستوفل (ابلیس) در اپرای تحسین برانگیز "فاوست" اثر شارل گونود... در این آریا ، ابلیس سعی داره کارگران یک کارخانه رو اغفال کنه که کار نکنند و وقتشان را به شادی و خوشگذرانی طی کنند! لعنت بهش! اما واقعا صدای قشنگی داره!!!!هههههههههههه

You can see links before reply

آریای معرکه ی "خجالت نکش" از اپرای زن ها همه همینطورند اثر بی نظیر موزارت. این آریا تصویریش لذت دیگری داره! قر و قمبیله های گولیلمو (خواننده) اساسی دیدن و خندیدن داره!!!!ههههههههههههه

You can see links before reply

"بیا پشت پنجره" وای! شاید این آریا رو بشه ، محبوب ترین و معروف ترینِ کل آثار کلامدار موزارت دانست!!!! بس که این آریا زیباست. در عین سادگی، محشره! این اریا رو دون جوآنی _ قهرمان معروووووووووووووووووووف اپرای دون جوآنی ساخته ی موزارت _ در عشق یک دختر کلفت
سر می ده!!!!

You can see links before reply


آریای معرکه ای از اپرای اوگنی اونیگن اثر چایکوفسکی! تمام اپراهای جهان یک طرف و اوگنی اونیگن یک طرف! لاقل برای لاکی که اینطوره!
قهرمان این اپرا _ اونیگن _ این آریا رو در حالی می خونه که با غرور ، دست رد به سینه ی عاشق خودش تاتیانا می زنه ! فوق العاده ست!

You can see links before reply


آریای بسیار زیبایی از اپرای یهودی اثر هالوی ... لئوپولد شخصیت منفی این اپرا برای تحت تاثیر قرار دادن راشل_قهرمان زن این اپرا این آواز زیبا رو می خونه... بسیار بسیار زیباست.

You can see links before reply


آریای بی نظیری از دون کارلوس اثر وردی... رودریگو _ دوست صمیمی دون کارلوس است. کسی که او را از دسیسه های شوم پدر کارلوس آگاه می کند . او چون کارلوس را مثل برادرش می داند خودش را جان نثار او کرده و تمام اسناد و مدارکی را که پدر کارلوس_شاه فیلیپ و روحانی اعظم کلیسا بر علیه کارلوس جمع کرده اند را از بین برده ، اسناد جدیدی دال بر گناهکار بودن خودش (رودریگو ) به جای آن ها می گذارد. رودریگو در انتها به دست کسانی که مامور قتل او شدند کشته می شود ولی وقتی خون آلود در آغوش کارلوس می افتد این آریا که به نوعی وصیتش نیز هست را می خواند و آن گاه جان می سپارد... بی نظیره... محشره...

You can see links before reply


آریای شامپاین!!!! به به! یکی دیگه از آوازهای افسانه ای دون جوآنی _ قهرمان هوسباز اپرای دون جوآنی اثر موزارت !!!! غیر قابل وصفه!


You can see links before reply

یه اریای دیگه از اپرای عروسی فیگارو اثر موزارت! وای که چقدر عاشق فیگارو ام!


You can see links before reply


آریای محشر اسکامیلوی گاو باز در اپرای کارمن اثر بیژت!!! من می میرم برای این آریا!!!! اسکامیلو وقتی وارد صحنه می شود از قدرت خودش در گاوبازی و مهارتش در جذب کردن زیبارویان می خواند... این آریا بی نظیره!!!! قدرت از سر تا پای این آیا می ریزه!!!! نمی تونم بگم چقدر عاشق این آریام...

You can see links before reply


آریای فهرست!!!! دیگه این اثر رو کیه که نشناسه؟؟؟ لیپورلو پیشخدمت ناقلای دون جوآنی ، فهرست فتوحات عشقی ارباب بالهوسش رو در این اریا می خونه!!!!ههههههههههه در ایتالیا، در آلمان، ترکیه،اسپانیا، فرانسه، چاق ، لاغر، ثروتمند،فقیر، زشت ، زیبا، از درباریان تا دختران کارگر... او تمام زن های عالم را دوست دارد!!! این آریا به حدی زیباست که حدی براش قائل نیستم. او منو اسیر خودش کرده... مدت های مدیده که من گرفتار این آریام... محشرهههههههههه

You can see links before reply


یک آریای معرکه ی دیگه از اپرای فاوست... "والنتین " برادر غیور و خداترس "مارگاریتا" قهرمان زن این اپراست. والنتین بعد از اینکه می فهمد خواهرش توسط فاوست اغفال شده و به گناه افتاده تصمیم به انتقام می گیرد.والنتین در این آریا از خداوند می خواهد که از گناه خواهرش که از سر غفلت و جهل بوده بگذرد و از مارگاریتا حفاظت کند تا او مثل یک سرباز واقعی به جنگ پلیدی برود و انتقام بگیرد. بی نظیرهههههه

You can see links before reply


آریایی از آرایشگر شهر سویل ساخته ی روسینی... همانطور که می دانید این اپرا قسمت اول عروسی فیگارو ست که بعدها موزارت ساخت.
فیگارو در این آریا از مهارت ها و زیرکی هایش می خواند. خواندن این آریا بی نهایت مشکل است چون تمپوی اثر بالاست و نیازمند یک باریتون-باس بوفو (سریع) است. تنها باریتون - باس های حرفه ای قادر به خواندن این آریا هستند. این اریا معرکه است.


You can see links before reply


آریای زیبایی از لاتراویتا (بانوی گمراه) اثر تحسین برانگیز وردی... خواننده ی این آریا پدر آلفردو ست. همان جوانی که عاشق ویولتا دختر رقاص و بدکاره شده... پدر آلفردو ، ویولتا را از پسرش دور می کند. اما با مشاهده ی افسردگی و اندوه پسرش خود را سرزنش می کند و این آریای زیبا را می خواند. یکی از بهترین هاست.

You can see links before reply


آریای دیگری از لیپورلو... در واقع بعد از اوورتور، اپرای دون جوآنی با این آریا از لیپورلو شروع می شه . لیپورلو در این آریای زیبا درجه ی انزجار خودش از دون و خدمت کردن به او رو شروح می ده! هههههه او از ارباب و هوس بازی هاش خسته شده چون لیپورلو هم مجبوره از ترس کتک خوردن یا کشته شدن توسط ارباب، در اغفال زنان با او همدست بشه! که در طول اپرا یک بار لیپورلو به این خاطر تا یک قدمی مرگ هم می ره!!!ههههههههه البته ناگفته نماند که لیپورلو هم ته دلش از سرگرمی اربابش یعنی تصاحب زیبارویان بدش نمی آید!!!!هههههههه
این اریا هم محشره...


You can see links before reply


انشالله خوشتون اومده باشههههههههههههههه رام رام همگییییییییییییییی

leilyruzbahany
Wednesday 26 March 2014, 08:16 PM
سلاااااااااااام لاکشمی عزیییییییییییییزم یک دنیا ممنون که داری زحمت میکشی تا ما اپرا رو بیشتر بشناسیم:give_rose:.من به جرگه ی اپرابازا پیوستم...فقط نمیدونم چرا نمیتونم لینکایی که میذاری رو دانلود کنم؟!!:29:

lakshemi
Wednesday 26 March 2014, 10:42 PM
سلاااااااااااام لاکشمی عزیییییییییییییزم یک دنیا ممنون که داری زحمت میکشی تا ما اپرا رو بیشتر بشناسیم:give_rose:.من به جرگه ی اپرابازا پیوستم...فقط نمیدونم چرا نمیتونم لینکایی که میذاری رو دانلود کنم؟!!:29:

سلام لیلای عزیزم
قربانت برم... منم بسیار بسیار خوشحالم که این خبرو می شنوم!!!! واقعا خوشحالم که داره به طرفداران اپرا افزوده می شه...
لیلا جان عجالتا شما لینک ها رو از صفحه ی 6 به بعد باز کن. لینکای قدیمی از کار افتاده البته من یه سری شونو احیا کردم. لطفا قبل از هر اقدامی (در لینک پایین) به اپراهای برتر تاریخ سری بزن که لینکاشون درست هستن . اینطوری با قدرت جلو بری:

#146 (You can see links before reply)

انشالله لینکای اپراهای دیگه رو هم احیا خواهم کرد.

lakshemi
Wednesday 2 April 2014, 01:42 PM
حیف و صد حیف!!!!
این دومین اخبار غم انگیزیه که از اپرا بهم رسید... واقعا متاسفم... واقعا متاسف...

شایعه ی خداحافظی ناتالی دسائی با صحنه ی اپرا ، صحت دارد!

You can see links before reply

استاد بانو ناتالی دسائی ، سوپرانوی لیریک،دراماتیک و کولوراتورای 48 ساله ی فرانسوی ، چند ماه پیش در مصاحبه ای عنوان کرد که صحنه ی اپرا دیگر نقش جدیدی برای او ندارد! و ایفای نقش های تکراری نیز دیگر برایش جذاب نیست.

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

ناتالی دسائی که سابقه ی ایفای نقش های مختلفی اعم از دراماتیک یا کمدی نظیر لوچیا (لوچیا دی لامرمور) ، ملکه ی شب (فلوت سحرآمیز)، ویولتا (لا تراویتا) ، مری (دختر هنگ ) ، لاکمه (لاکمه) ، گیلدا (ریگولتو )، دلیجی (زن ها همه همینطورند) و ... را دارد صراحتا اظهار نمود :

"در اپرا دیگر چیز جدیدی برای من وجود ندارد. من هر نقشی که می توانستم را ایفا کرده ام. از تمام آهنگسازان و در تمام ژانر ها فعال بوده ام. تمام آرزوهایم در اپرا برآورده شد. مردم مرا دوست داشتند و برایم احترام قائل بودند و همکارانم از کار با من راضی بودند. همین برایم منتهای اهدافم است. من عاشق اپرا بوده و هستم اما من منطقی هستم و می دانم دیگر صلاح نیست که این راه را ادامه دهم."

دسائی افزود:

" بعد از خداحافظی از اپرا باز هم خواهم خواند. خواندن چیزیست که با من زاده شده. من به کنسرت و آلبوم و هر راهی که از آن طریق که بشود خواند فکر می کنم. اما تاتر را هم دوست دارم چون عاشق بازیگری هم هستم. شاید خیلی از همکاران من با عقیده ی من مخالف باشند ولی من بر این باورم که اپرا ، اول بازی است و سپس خواندن. فکر می کنم همکاران هموطن من با من موافق باشند. ما فرانسوی ها روی صحنه با همه ی وجود بازی می کنیم. پس من هم بعد از خداحافظی از اپرا تاتر را شروع خواهم کرد. "

You can see links before reply

تا چند روز پیش فکر نمی کردم این شایعه صحت داشته باشه ولی مثل اینکه داره!
چه روحیه ی والایی!!! واقعا از چنین استادی جز این هم انتظار نمی رفت. ناتالی دسائی به عنوان پیشکسوت به همه ی جوان تر ها درس می ده که زندگی همیشه در جریانه... تا وقتی که در کاری موفقی ادامه ش بده و وقتی احساس کردی داری درجا می زنی ، راه جدیدی پیدا کن. غمبرک نزن و ماتم نگیر! زندگی ادامه داره!!!! این حس زیبای دسائی رو تحسین می کنم. او بی نظیره.و بی نظیر هم خواهد بود. از صدای محشر دسائی کلی خاطره دارم. ناتالی دسائی از معدود سوپرانوهاییه که می تونه وارد رِنج سوپرانینو هم بشه. البته پیش از او سوومی جو (که از او بزرگتر هم هست) به این مرحله رسیده. ناتالی دسائی حتی قابل توصیف هم نیست. دلم خیلیییی براش تنگ می شه. هنجره ی او بی انتها و نا میراست...

lakshemi
Sunday 6 April 2014, 10:20 PM
آخ جون! بالاخره رسیدیم به پستی که خیلی مورد علاقه ی منه... ایهیییییییم!


برترین آریاهای متسو سوپرانو


آریای زیبای ترا لا لا از کارمن اثر بیژت... معرکه ست. معرکه! روی دستش وجود نداره!


You can see links before reply


آریایی از زن ها همه همینطورند اثر موزارت...


You can see links before reply


آریایی از آرایشگر شهر سویل اثر روسینییییییی... بسیار بسیار زیبا و فوق العاده مشکل!


You can see links before reply


آریایی از از کارمن اثر بیژت ... عاشقشممممممم. کارمن به قول استاد جمالزاده ، خرامان چون طاووس مست، وارد صحنه می شه و شروع به خوندن می کنه. او با آوازش همه رو هیپنوتیزم می کنه... وایییییییییی چقدر فوق العاده ست...


You can see links before reply


آریایی از ترح تیتو اثر موزارت... آریای سستو _ عاشق نگون بخت که به قتل امپراتور گمارده شده.


You can see links before reply


آریای جیوانا در اپرای آنا بولنا اثر دونیزتی ، از این خدمتکار خائن متنفرم! اما آوازای قشنگی می خونه!!!


You can see links before reply


آریای دیگری از ترحم تیتو ... التماس های سستو برای بخشش تیتو ... بی نظیره... بی نظیر...


You can see links before reply


آریای دیگری از زن ها همه همینطورند اثر موزارت... واقعا زیباست...


You can see links before reply


آریای زیبای کارمن با دستان بسته!!!! از اپرای از کارمن اثر بیژت ... آریایی که از بچگی عشق منه و هنوزم هست و خواهد بود!


You can see links before reply


آریایی از عروسی فیگارو ... آریای غمگین کروبینو ...


You can see links before reply


امیدوارم لذت ببرید... رام رام همگییییییییییی

lakshemi
Tuesday 8 April 2014, 10:13 PM
پلاسیدو دومینگو _ افتخار اپرا ، جام جهانی فوتبال را فتح کرد!!!

You can see links before reply

طی مراسمی باشکوه ، استاد تنور ارزشمند اسپانیایی _ پلاسیدو دومینگو ، اسطوره ی اپرا از جانب فدراسیون فوتبال اسپانیا مورد تقدیر قرار گرفت.
دومینگو از دست رئیس فدراسیون فوتبال اسپانیا و همچنین شخص ریاست جمهوری این کشور ، نشان طلا دریافت کرد و موفق شد جام جهانی 2010 فوتبال را که از آن کشور خودش ، اسپانیا شده بود را نیز در دست بگیرد و آن را فتح کند!!!! هیپ هیییییییییییییییپ!!!

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

lakshemi
Tuesday 15 April 2014, 05:00 PM
سلاممممممممممممممممم بر عزیزانمممممممممممممممم

چطور مطورید؟ امیدوارم خوب باشید. اگرم نباشید این پستو که ببینید مطمئنم هوووووووووووش از سرتون می ره! (قابل توجه ماندانا جون) این پست فکر کنم خیلی طرفدار داشته باشه... یکیشم خود مننننننننننننننننننننننن


برترین دوئت های اپرا (بخش اول )


بِس تو حالا مال منی! از اپرای پورگی و بِس ساخته گرشوین! آخی! عاشق این اپرام! این دوئت برای باریتون و سوپرانوست. پورگی، زاغه نشین علیل و قوی هیکل عاشق بس است. او به خاطر بِس حتی رقیبش را نیز کشت و جان عشقش را نجات داد. این دوئت عاشقانه واقعا زیباست.


You can see links before reply


دوئت "بارکاروله" از اپرای قصه های هافمن اثر اوفنباخ... این اپرا زیاد اجرا نمی شود ولی آریاها و دوئت های زیبایی دارد. و معروف ترینشان هم همین دوئت بارکاروله است که برای سوپرانو و متسو نوشته شده..عاااااااااااااااشقشم. انقدر این دوئت زیباست که حتی خیلی از خوانندگان آن را تکی هم اجرا نموده اند. محشرهههههههههههههه.


You can see links before reply


دوئت "چرا هر بهار فقط یک مِی داره؟" این دوئت عاشقانه ی خارق العاده از اپرای زیبای زارویچ ساخته ی فرانس لهیر است. این دوئت برای تنور و سوپرانوست.


You can see links before reply


دوئت دوئل!!!! از اپرای اوگنی اونیگن! وای که چقدر این دوئت رو دوست دارم. اونیگن به همسر ولادمیر چشم طمع بسته و ولادمیر به خاطر غیرت و شرفش با او دوئل می کند اما به دست نارفیقش کشته می شود. محشرههههههه.این دوئت برای تنور و باریتونه.


You can see links before reply


دوئت آدینا و خواستگار ثروتمندش _ گروهبان بلکور از اپرای اکسیر عشق اثر دونیزتی ! خیلییییییییییی این دوئتو دوست دارم. این دوئت برای باریتون و سوپرانوست.


You can see links before reply


دوئت روزینا و فیگارو از اپرای آرایشگر شهر سویل اثر روسینی !!!! بسیار بسیار شاد و زیبا و مشکل! سوپرانو کولوراتورا و باریتون/باس بوفو این دوئت رو می خونن. فیگارو در تلاش است روزینا را متقاعد کند که خجالت را کنار گذاشته و نامه ای برای کنت بنویسد حتی دو خط! ولی دست آخر کشف می کند که روزینا قبلا یک نامه ی بلند عاشقانه نوشته !!!!!!!!ههههههههه و فیگارو اعتراف می کند که زنان عجب زیرکند!!!! عالیههههه

You can see links before reply


دوئت کنت و سوزانا از اپرای عروسی فیگارو اثر موزارت!!!! یکی از بی نظیر ترین دوئت های موزارتی! عاشقشم. در اینجا سوزانا وانمود می کنه که عشق کنت رو پذیرفته و با او قراری خواهد گذاشت!!! عالیه. ههههههه این دوئت برای باریتون و سوپرانوست.

You can see links before reply


دوئت آمنریس و رادامس از اپرای آیدا اثر وردی... رادامس عاشق برده ی حبشی- آیدا ست. و به عشق آتشین آمنریس _دختر فرعون بی توجه است. دوئت محشریههههههههههه. این دوئت برای تنور و متسو سوپرانوست.

You can see links before reply


یک دوئت محشر موزارتی دیگه! از اپرای زن ها همه همینطورند. همونطور که می دونید دو مرد قصه برای امتحان کردن وفاداری نامزدهایشان تغییر قیافه داده و به شکل دو آلبانیایی وارد زندگی دو خواهر می شوند. آن ها روی مخ نامزدهایشان می روند و برایشان لاو می ترکانند منتها اینجایش را نخوانده بودند که دخترها نامزد خواهرشان را انتخاب کنند!!!! هههههههه در این دوئت که برای متسو سوپرانو و باس است، یکی از پسرها به نام گولیلمو گردنبندی برای دختری که مثلا عاشق اوست ( خواهر نامزد واقعی اش) می آورد و فکرش را هم نمی کند که به این زودی مقبول بیفتد!!! هههههههه دبورلا ، جست می زند و او را در آغوش می گیرد! گولیلمو که شوکه شده با چشم های گرد شده می گه: بیچاره فراندو (نامزد واقعی دبورلا) !!!!! ههههههههههه و در ادامه آن ها یک دوئت عاشقانه ی بی اندازه زیبا می خوانند.واقعا زیباست.

You can see links before reply


دوئت عاشقانه ی ویولتا و آلفردو از اپرای لاتراویتا اثر وردی... بسیارررررررررررررر زیباست. این دوئت برای تنور و سوپرانوست. عاشقشمممممم.

You can see links before reply


به دلیل زیاد بودن دوئت ها، بقیه رو در پست بعدی تقدیم می کنم... فعلا رام رام.

lakshemi
Wednesday 23 April 2014, 05:50 PM
سلام بر عزیزانم... بی فوت وقت بریم سر اصل مطلب!

برترین دوئت های اپرا (بخش دوم)



دوئت بسیار زیبایی از اپرای دون کارلوس اثر وردی! از معروف ترین دوئت های تنور و باریتون! این دوئت، دوئت دون کارلوس و دوستش رودریگو ست... دون کارلوس تنها به رودریگو راز دلش را می گوید! فقط به او می گوید که عاشق الیزابت است! رودریگو به قلب مجروح کارلوس مرحم محبت می گذارد و قول می دهد که یار و یاورش باشد. در این دوئت آن ها با هم سوگند برادری می خورند. بسیار زیباست..محشره.

You can see links before reply

دوئت گل ها! وای که می میرم برای این دوئت! این دوئت لاکمه و ندیمه اش است از اپرای لاکمه اثر لئو دلیبس! این دوئت بسیار زیبا رو یک سوپرانو و یک متسو سوپرانو می خوانند. بعدها یانی با تغییرات اساسی،این دوئت را به آریا تبدیل کرد که حتما شنیدید. خلاصه این دوئت محشرههههههههههه


You can see links before reply

وااااااااااااای دوئت هانا و دنیلو!!!! همون دوئت عاشقانه ای که در رادیو نت آهنگ - 004 - lakshemi (You can see links before reply) کلی طرفدار پیدا کرده بود!!!!
این دوئت متعلق به اپرای محشر بیوه ی خوشحال ساخته ی فرانس لهیر است. در مهمانی مجللی قرار بر این می شود هانا از بین هزاران خواستگارش یکی را انتخاب کند و به نشان قبولی او با وی برقصد! هانا یک راست سراغ محبوبش دانیلو می رود و آن ها با هم یک والس رومانتیک را اجرا می کنند و می خوانند. این دوئت سوپرانو و باریتون، "لب های خاموش نام دارد". بسیار بسیار زیباست.خدایا...


You can see links before reply

اینم متن زیباش:

لب ها خاموشند ، ویولون ها زمزمه می کنند : "تو من را دوست داری "
تمام قدم ها می گوید: "لطفا، مرا دوست داشته باش!"
هر تکان دادن دست به من می گوید روشن و واضح!
می گوید: "بله، این درست است، درست است " تو من را دوست داری "
با هر قدمی که در والس می رقصد ، روح ، بیشتر در حال رقص است .
قلب کوچک ، بالا و پایین می رود و می تپد:
"مال من باش، مال من!"
و دهان هیچ کلمه ای نمی گوید،
اما همیشه و همیشه صدا می دهد:
"من تو را خیلی دوست دارم ،خیلی. من تو را دوست دارم!"
هر تکان دادن دست به من می گوید روشن و واضح!
می گوید: "بله، این درست است، درست است "تو من را دوست داری "


آی آی آی! امان از این کنت آلماویوا !!! بله دیگه همه می دونن که او گلوش پیش کلفت خانه گیر کرده! کنتس برای این که درس خوبی به شوهر هوسبازش بدهد با همکاری سوزانا کلفت مذبور، فیلمی تدارک می بیند! با این شرح که سوزانا بله را با ارباب می گوید! او می خواهد ببیند شوهرش تا کجا به پستی و نامردی اش ادامه می دهد! از این روو نامه ای به سوزانا دیکته می کند با شرح اینکه سوزانا کنت را زیر درخت های کاج ملاقات خواهد کرد! کنتس با غم می خوانددیکته می کند و سوزانا هم روی کاغذ می آورد. این دوئت، دوئت نامه نام داره از اپرای عروسی فیگارو ساخته ی موزارت. با همصدایی دو سوپرانو ... عالیه...


You can see links before reply

دوئت دون جوانی و لیپورلو از اپرای دون جوآنی اثر موزارت!!!!! بله لیپورلو قصد داره اربابش رو ترک کنه! او حاضر نیست به سرگرمی اربابش یعنی فریب زنان ادامه دهد!!! خب راست هم می گوید! این کار برای دون آب دارد ولی برای لیپورلو هیچ نانی ندارد! فقط کتک ها و فحش ها و مهم تر استرس و ترس از گیر افتادن نسیب اوست!!!! خلاصه که لیپورلومی گوید دیگر با پول خر نمی شود! اما دون بالاخره انقدر با او کل کل می کند تا متقاعدش می کند که بماند... این دوئت عالیه! برای باریتون و باس بوفو نوشته شده! بسیار سریع و تنده و از عهده ی خوانندگان زبده بر میاد...عالیههههههههههههه


You can see links before reply

دوئت والس محبوب و معروف اپرای لاتراویتا اثر وردی!!!! این دوئت یک آواز عاشقانه است که مخصوص نوشیدنیست و ویولتا و آلفردو می خوانند! به آوازهای مخصوص نوشیدنی می گویند بریندیسی! این دوئت بسیار زیباست . برای تنور و سوپرانو نوشته شده. محشرههههههههههههههههه


You can see links before reply

دوئت فرشته ی عزیز دل! یک دوئت عاشقانه و خالصانه از اپرای رومئو و ژولیت اثر شارل گونود... واقعا بی نقص،شاعرانه و بسیار رومانتیکه! یک تنور و یک سوپرانو این دوئت را می خوانند. واقعا عاشقشمممممممممممممم.


You can see links before reply

بازم دوئت های بیشتری در راهه! فعلا رام رام!

lakshemi
Friday 2 May 2014, 01:15 PM
سلاممممممممم بر عزیزان اپرا دوستم.
امیدوارم خوب باشید. خب امروزم اپرا رو پی می گیریم.کماف سابق.


برترین دوئت های اپرا (بخش سوم)


دوئت زیبایی از اپرای نورما اثر بلینی! دوئت نورما و دوستش ماریا... بسیااااااار زیباست. این دوئت برای یک سوپرانو و یک متزو است. عالیه.

You can see links before reply

دوئت پاپاگینو و پاپاگینا ... از اپرای فلوت سحرآمز اثر موزارت...این دوئت برای باس بوفو و سوپرانو کولوراتورا ست. بسیار بسیار زیبا و سخت ... عاشقشمممممم

You can see links before reply

دوئت "خداحافظ،خداحافظ" از اپرای ریگولتو اثر وردی... گیلدا و دوک در این دوئت بسیار شتابان و هول هولکی با هم خداحافظی می کنند. عالیه. دوئتیه برای تنور و سوپرانو.

You can see links before reply


دوئت "من حسودم" از اپرای توسکا اثر تحسین برانگیز پوچینی بزرگ. دوئت توسکا و ماریو قهرمانان بخت برگشته ی این اپرا... دوئتی عاشقانه برای تنور و سوپرانو...واقعا عالیهههههههههههه

You can see links before reply


دوئت "ما دستان هم را در آغوش می گیریم" از اپرای دون جوآنی اثر فاخر موزارت! دوئت دون هوسران و دختری دهاتی و چشم و گوش بسته به نام زرلینا . دون سعی دارد این دختر ساده لوح را به طریقی فریب داده و به چنگ بیاورد.در پایان این دوئت هم موفق می شود. اما خوشبختانه دونا الویرا ناگهان سر می رسد و دخترک معصوم را روشن می کند که دون جوآنی چه هیولایی ست و به محض اینکه به خواسته اش برسد او را هم مانند خودش رها خواهد کرد و به این ترتیب زرلینا فرار می کند و دون ناکام می ماند!ههههههههههه این دوئت عاشقانه بسیار بسیار زیباست. دوئتی برای باریتون و سوپرانو...عاشقشم.

You can see links before reply


یک دوئت خیلی خیلییییییی زیبا از یک اپرا از وردی به نام "نماز سیسیلی" بسیار زیباست. دوئتی برای تنور و سوپرانو...

You can see links before reply


والس زیبای پرنس آندره و پرنسس ناتاشا ، قهرمانان اپرای جنگ و صلح اثر فاخر پروکوفیف فقید... زنده باد پروکوفیف و موسیقی زنده و باقی او. این دوئت برای باریتون و سوپرانو ست. پرنس آندره و ناتاشا به هم ابراز عشق می کنند و می رقصند. والس هم که می دانید جزء جدانشدنی اپراهای روسی است. معرکه است.

You can see links before reply


دوئتی از اپرای شاعر دوره گرد از وردی...بسیار زیباست. مخصوص باریتون و سوپرانو. معرکه است.


You can see links before reply

دوئت پرنسس پامینا و پاپاگینو! از اپرای فلوت سحرآمیز اثر موزارت. پاپاگینو به قلعه ی معبدی که پامینو در آن زندانیست می رود و می گوید که یک پرنس خوشتیپ و شجاع به نام تامینو دارد برای نجات او به اینجا می آید! و پامینا هم خوشحال شده و آرزو می کند پاپاگینو هم زودتر زوج دلخواهش را گیر بیاورد و خوشبخت شود.بسیار دوئت زیباییه برای باریتون و سوپرانو.

You can see links before reply

دوئت عاشقانه ی چوچوسان و پینکرتون در اپرای مادام پروانه اثر پوچینی...واقعا زیباست. بیچاره چوچوسان...

You can see links before reply



خب تا بعد...رام رام. همه خوش رهونا.

lakshemi
Saturday 10 May 2014, 10:44 PM
سلاممممممممممممم رفقای اپرایی ... شبتون خوش ... امیدوارم خوب باشید...

خب خب ... مدتیه که آوازهای اپرایی رو قسمت بندی کردم... آریاها (تکخوانی)برای انواع صداها و دوئت ها (آواز دو نفره) برای انواع صداها رو در قسمت های پیشین تقدیمتون کردم. و آخرین قسمت بندی رو امشب تقدیمتون می کنم. یه قسمت خیلی محبوب! تریو ( آواز سه نفره) ،کوارتت ( آواز چهار نفره) ، کوئینتت ( آواز پنج نفره) و سیکستت ( آواز شش نفره) ...


برترین آوازهای چند نفره ی اپرا :


آواز "گیس سیاه رو بباف" ... آواز بسیار زیبایی از اُپرت میکادو اثر گیلبرت و سالیوان

You can see links before reply

آواز " سه دوشیزه ی کوچک مدرسه " ... یک تریوی واقعا زیباست... بازم از اُپرت میکادو اثر گیلبرت و سالیوان


You can see links before reply


تریوی بسیار بسیار زیبای "ساکت شو ای قلب نا آرام " از اپرای دون جوآنی اثر موزارت ... این تریو بی شک، برترین تریوی تاریخ اپراست! با موسیقی و اشعار بی نظیر! این تریو مربوط به قسمتی می شه که دون و لیپورلو لباس های هم را می پوشند . دون جوآنی از پشت دیوار آوازعاشقانه و حاکی از پشیمانی و می خواند و لیپورلو به دستور ارباب دونا الویرا را با فیلم بازی کردنش فریب می دهد و زن ساده لوح هم فکر می کند که این دون جوآنی ست که برای عذر تقصیر آمده! همانطور که خود دون جوانی حدس زده بود، این بار هم دونا الویرا روو دست می خورد ! درست است که لیپورلو هم در دغل کاری، دست کمی از اربابش ندارد ولی حتی او هم دلش برای الویرا می سوزد و قلبا راضی نیست دون جوانی این همه این زن بیچاره را اذیت کند اما خلاصه لیپورلو ، دونا الویرا را بیرون می برد و دون جوآنی می تواند روی مخ کلفت دونا الویرا کار کند!ههههههههه خب تمام این نقشه ها برای همین بود! این تریو بی نظیره. بی نظیرررررررررررررررر...

You can see links before reply


آواز جمعی از اپرای آنا بولنا اثر دونیزتی... این صحنه ی انگ چسباندن پادشاه به ملکه آنا ست... طفلکی آنا! التماس هایش بی فایده است. پادشاه موفق می شود که با جو سازی و شلوغ کاری آنا را زن خائن و فاسدی معرفی کند...بسیار بسیار زیباست.


You can see links before reply


آواز جمعی کودکان برای استقبال از سربازان! این آواز زیبا متعلق به اپرای زیبای کارمن است اثر بی نظیر بیژت. فوق العاده ست.


You can see links before reply


تریوی بسیار زیبای والنتین ، فاوست و مفیستوفل از اپرای فاوست اثر فاخر گونود ... والنتین ، برادر غیور مارگاریت برای حفاظت از شرافت خواهرش و انتقام از فاوست که خواهرش را اغفال کرده فاوست و مفیستوفل را به مبارزه می طلبد!

You can see links before reply


آواز جمعی بسیار زیبای اپرای اوگنی اونیگن اثر تحسین برانگیز چایکوفسکی! این والس همان والس مرگبار این اپراست! ههههه اونیگن در این والس مخ اولگا همسر دوست خود ، ولادمیر را می زند و او را از چنگ شوهرش در می آورد... وای از این اونیگن! بیچاره ولادمیر! این آواز و والس بی نظیرههههههههههههههه


You can see links before reply


رفت و با یام یام ازدواج کرد! فینال بی نظیر اپرت میکادو اثر گیلبرت و سالیوان ... بی نظیرههههههههههه.


You can see links before reply


هوم هوم هوم! این آواز چند نفری زیبا از اپرای فلوت سحر آمیز اثر موزارت است. شاهزاده تامینو، پاپاگینو و سه فرشته برای اعلام آمادگی حمله به معبد خورشید و نجات شاهزاده خانوم پامینا این آواز جمعی زیبا رو می خونن. عالیهههههههههههه این هوم هوم ها مال پاپاگینوی بامزه ی منه!ههههههههههه


You can see links before reply


شاید باد موافق بیاید! همان تریوی معروف موزارت! بله این زیباترین تریوی کل تاریخ اپراست . دو دختر عاشق اپرای "زن ها همه همینطورند " به همراه دون آلفوسونو با صداهای سوپرانو ، متزو و باس در این آواز با پسران داستان وداع پر سوزی می کنند... معرکه ست....

You can see links before reply


و در انتها باز هم دونا الویرای بیچاره، بازنده و فریب خورده... سیکستتی از دون جوآنی اثر موزارت. بعد از صحنه ی بالا که شنیدید لیپورلو با لباس های اربابش از دست الویرا فرار می کند اما اتفاقا به پست دونا آنا و دون اوتاویو می خورد که در به در دنبال دون جوآنی می گردند تا او را بکشند! اوخ اوخ! لیپورلو توسط آنان محاصره می شود. زرلینا و مازتو هم به شاکیان افزوده می شوند و به آواز علیه لیپورلو ملحق می شوند. دونا الویرا خودش را جلوی او می اندازد و می گوید که اگر قرار است دون جوآنی کشته شود اول باید او را بکشند! طفلک این زن وفادار! اما دونا انا به او چنین اجازه ای نمی دهد! خلاصه وقتی کار بالا می گیرد لیپورلو برای حفظ جانش مجبور است لباس های ارباب را در بیاورد! همه لیپورلو را می شناسند! دونا الویرا تازه می فهمد که تمام صحنه ی قبل و معذرت خواهی دون جوآنی دروغین همه یک بازی کثیف بود برای فریب او! این سیکستت بی نظیره ...


You can see links before reply


رام رام همگییییییییی

lakshemi
Friday 16 May 2014, 08:32 PM
کدام شخصیت اپرایی هستید؟؟؟ یک تست روانشناسی بسیار قوی و عالی مخصوص دوستداران اپرا... پیشنهاد می کنم علاقه مندان به اپرا حتما جواب بدن چون جواب تست، شما رو حیرت زده خواهد کرد. نتیجه،قطعا با شخصیت شما تناسب خواهد داشت! از دستش ندید! امتحان کنید!!!


(You can see links before reply)You can see links before reply

Which Opera Character Are You? (You can see links before reply)

من ، فیگارو شدم!!!! هیپ هیییییییییییییییپ!!!

Patriote
Monday 19 May 2014, 02:22 PM
به به، Zauberflöte معروف، واقعا شاهکاره، دست گلتون درد نکنه لاکشمی جان.
لینک واسه اجرای تصویری این اپرا رو هم دارین؟ (ترجیحا HD).
ممنون :1:

lakshemi
Monday 19 May 2014, 09:51 PM
به به، Zauberflöte معروف، واقعا شاهکاره، دست گلتون درد نکنه لاکشمی جان.
لینک واسه اجرای تصویری این اپرا رو هم دارین؟ (ترجیحا HD).
ممنون :1:

سلاممممممم داداش سامورایی عزیز... خیلی لطف دارید.خوشحالم که خوشتون اومده.
بله،فلوت سحرآمیز شاهکار بدون بحث موزارت نازنینه.
لینک های تصویری که بی شمارند.منتها بدیش اینه که همه در یوتیوب هستن.

lakshemi
Tuesday 20 May 2014, 05:11 PM
معرفی مختصر چند اپرا !


اپرای رمانتیک “شوالیۀ گل سرخ” اثر ریچارد اشتراوس :


اشتراوس ، آهنگساز و اپراسازی آلمانی است. این اپرا به زبان آلمانی و در 3 پرده ساخته شده.

شوالیه ی گل سرخ، داستان بی اندازه جالب، متفاوت و پند آموزی دارد! موضوع اپرا در مورد اختلاف سنی زوجین است. مارشالین یک بانوی 30 ساله است که عاشق یک نجیب زاده ی نو جوان به نام کنت اوکتاوین شده. اوکتاوین هم چون جوان و بی تجربه است متوجه این عشق اشتباه نیست! اما مارشالین که زن عاقلیست می داند که اگر هم اوکتاوین با وی ازدواج کند چند صباحی بعد که پیر تر شد و زیبایی و طراوتش کم رنگ شد او را رها کرده و دنبال یک دختر جوان خواهد رفت .

You can see links before reply

از این رو مارشالین تصمیم می گیرد اوکتاوین را به سمت عشق نرمال تری سوق دهد : عشق به دختری همسن و سال خودش!
بارون - پسر عموی مارشالین که مرد جا افتاده و زمختی است به تازگی با دختر یکی از اشراف به اسم سوفی نامزد شده . بارون نزد مارشالین می آید و به او می گوید می خواهد به عنوان هدیه ی نامزدی ، یک گل سرخ نقره فام به سوفی هدیه دهد. و از او می خواهد که اگر کسی را که قادر به تهیه ی این گل است می شناسد به او معرفی کند. مارشالین ته دلش برای سوفی که دختر 15-16 ساله ایست متاسف است که مجبور است زن مردی شود که 4-5 برابر سنش را دارد! از این رو برای نجات سوفی و همچنین تغییر آینده ی اوکتاوین فکری به ذهنش می رسد! او اوکتاوین را به عنوان شوالیه ی گل سرخ معرفی می کند و تضمین می دهد که گل سرخ مورد نظر وی را فقط اوکتاوین می تواند فراهم کند. مارشالین ، سوفی و اوکتاوین را به هم معرفی می کند. آن دو از هم بدشان نمی آید. بالاخره بعد از کشمکش بسیار اوکتاوین و بارون ، پسرک باهوش موفق می شود سوفی را به نامزدی خود در آورد و بارون را از میدان به در کند. پیام داستان این است که جوانان فقط باید با همسالان خود ازدواج کنند.

You can see links before reply

You can see links before reply

قوی ترین شخصیت این اپرا، اوکتاوین است! زیرا به دلیل کمسن بودن این کاراکتر، متسوسوپرانو ها نقش او را بازی می کنند!!!! از معروف ترین متسو هایی که در این نقش درخشیده اند می توان به الینا گرانکا متسوسوپرانوی لتونیایی اشاره کرد ... الینا تاکنون 3 بار نقش مردها را بازی کرده است: ترحم تیتو - عروسی فیگارو و شوالیه ی گل سرخ.


آریای زیبا و غمگین مارشالین

You can see links before reply


آریای عاشقانه ی اوکتاوین

You can see links before reply


آریای دیگری از اوکتاوین

You can see links before reply




باستیَن و باستیِن اثر موزارت:

باستیَن و باستیِن ، یک اپرا زینگ اشپیل خیلی کوتاه و فقط در یک پرده است! زینگ اشپیل ها که می دانید کمدی هستند و به زبان آلمانی. موزارت فقط 12 ساله بود که این اپرا را ساخت!!!!! با وجودی که این اپرا جزء ابتدایی ترین آثار موزارت است ولی از نظر موسیقایی بسیار سطح بالاست!بعضی آهنگسازان در 80 سالگی هم قادر به ساخت چنین موسیقی ظریفی نیستند!

باستیَن یک چوپان جوان است که محبوبی به نام باستیِن دارد. او مدتیست روستا را ترک کرده اما باستیِن می ترسد که باستیَن به دنبال زیبا روی تر و شاید ثروتمند تر از او برود و او را ترک کند. خلاصه، این دختر از کولا _ فالگیر روستایشان که ادعای جادوگری هم دارد کمک می خواهد. کولا به باستیِن می گوید که اخیرا زن ثروتمندی که شیرینی پزی دارد توجه باستیَن را به خود جلب کرده است! باستیِن ناراحت و غمگین با خود می گوید: گوسفند هایش را به من سپرده تا برود پیش آن زن!

You can see links before reply

کولا می گوید حقه ای بلد است که حلال مشکل اوست! منتها اگر او می خواهد که باستیَن پیشش برگردد باید هرچه او گفت اجرا کند! باستیَن وارد صحنه می شود و باستیِن خود را مخفی می کند. باستیَن آوازی از عشق به باستیِن می خواند. اما کولا می گوید که دیر شده! باستیِن اینک عاشق کس دیگری شده! باستیَن به شدت ناراحت می شود و از کولا کمک می طلبد. کولا شروع به خواندن ورد ها و سحرهای نامفهوم می کند تا وضع را بهتر کند. اما باستیِن وارد شده و طبق نقشه می گوید همه چیز بین آن ها تمام شده! باستیَن هرچه به او ابراز علاقه می کند، بی فایده است. باستیِن طبق دستور کولا با او سرد رفتار می کند و می گوید به شهر رفته و فرد زیباتر و ثروتمند تری پیدا خواهد کرد و در کنار او خوشحال خواهد بود! خلاصه باستیَن ، باستیِن را تهدید می کند که خودش را خواهد کشت! اما این هم افاقه نمی کند! در نهایت نقشه ی کولا جواب می دهد. باستیِن و باستیَن در نهایت تظاهر را کنار گذاشته و اعتراف می کنند که هنوز عاشق همند و تصمیم به ازدواج می گیرند. آن ها برای کولا دست می زنند و ستایشش می کنند که بهترین جادوگران است!

قوی ترین شخصیت این اپرا کولا است. اجرای آریاهای فانتزی و سریع این نقش ، نیازمند هنجره ی هنرمندانه ی یک باس بوفو نظیر رنه پاپه ی آلمانیست.

You can see links before reply


You can see links before reply

آریای زیبای کولا

You can see links before reply


آریای دیگر کولا، او در این آریا مثلا ورد و جادو می خواند تا باستیَن را کمک کند! بسیار زیباست.

You can see links before reply


آریای غمگین و زیبای باستیِن

You can see links before reply


آریای عاشقانه ی باستیَن

You can see links before reply




اپرای شاعر دوره گرد اثر جوزپه وردی :


این اپرا سریا (جدی) از معروف ترین آثار وردی و در 4 پرده، به زبان ایتالیایی است.


آزوچنا _ زنی کولی است که مادرش به جرم جادوگری توسط کنت دی لونا در آتش سوزانده شده. آزوچنا برای انتقام گرفتن از کنت، برادر کوچک او را می دزدد تا بکشد اما او را نمی کشد و مانند پسر خود بزرگش می کند تا اینکه این پسر که مانریکو نام دارد شاعر و خواننده ای دوره گرد می شود. مانریکو اتفاقا دوشس لئونورا که یک اشرافزاده است را می بیند و صد دل عاشق او می شود. اما غافل از اینکه کنت دی لونا هم عاشق این دختر است. مانریکو و کنت بر سر تصاحب لئونورا با هم دوئل می کنند. مانریکو به شدت زخمی می شود اما لئونورا تصور می کند که او کشته شده و بسیار غصه می خورد.

You can see links before reply

در دوران نقاهت مانریکو، مادرخوانده اش آزوچنا هویت واقعی او را برایش فاش می کند و او می فهمد که برادر کنت است! مانریکو خبردار می شود که لئونورا با تصور مرگ مانریکو به صومعه ای رفته تا برای ابد آنجا زندگی کند پس برای بردن او به صومعه می رود اما کنت هم آنجاست و دوباره بین آن دو جنگ در می گیرد. این بار مانریکو پیروز شده و با لئونورا فرار می کند. در همین زمان سربازان کنت ، می فهمند که آزوچنا همان کسی است که برادر کنت را دزدیده و احتمالا کشته. پس او را دستگیر می کنند. مانریکو برای نجات مادرخوانده اش می‌رود اما خودش نیز دستگیر می‌شود. در نهایت روز اعدام مادر و پسر فرا می رسد .وقتی مانریکوی بیچاره سر به دار می شود آزوچنا به کنت می گوید : این همان برادر گم شده ی شما بود! (نمی تونستی 2 دقیقه زودتر اینو بگی خانوم؟؟؟؟؟) اپرا همین جا خاتمه می یابد.

قوی ترین شخصیت این اپرا ، کنت دی لونا است. یک مرد خودخواه و کینه توز که تنها فکرش ضربه زدن به دشمن و تصاحب زورکی معشوق است. معمولا برترین باریتون ها از پس آریاهای تند و حاکی از تنفر این نقش سخت بر می آیند. دیمیتری وروستوفسکی _ باریتون روس بهترین تصویر ممکن از این کاراکتر را ساخته است. می دونید؟ خود جوزپه وردی هم یک باریتون بوده!!!! برای همینم هست که آریاهای باریتون رو بی اندازه قوی می نوشته!

You can see links before reply

آریای معروف و زیبای مانریکو(شاعر دوره گرد)


You can see links before reply


آریای محزون لئونورا در غم مرگ مانریکو

You can see links before reply


دوئت لئونورا و کنت دی لونا ... یکی از جزاب ترین دوئت های باریتون و سوپرانو


You can see links before reply


تریوی دوئل کنت و مانریکو بر سر تصاحب لئونورا... در انتها مانریکو زخمی شده و فرار می کند.

You can see links before reply


امیدوارم لذت برده باشید... رام راممممممم همگی جمیعا خوش رهونا

lakshemi
Wednesday 4 June 2014, 02:57 PM
سلام بر و بکس! چطورین؟ خب، اپرا می بینن؟ با اپرا حال می کنین؟ بهشون فکر می کنین؟ _ یا در بهترین حالت _ مثل من با اپراها زندگی می کنین؟ آریاها و دوئت هاشو زیر لب می خونین؟
اگه جواب همه ی این سوالاتتون مثبته پس یعنی شما هم مثل من اسیر اپرا هستین. زندگی من یکی که با اپراها گره خورده! و از اپراها و داستان هاشون کلی پند و درس می گیرم و به تجربیاتم افزوده می شه! خودمو جای قهرمان ها می ذارم. به عکس العمل هاشون فکر می کنم و سعی می کنم بفهمم اگه من جای اونا بودم چه کار می کردم! درس های اپراها بسیارند. خیلی هاشون چنان عبرت آموزند که تا ابد در یادم خواهند موند. دوست دارید با هم یه مرور اجمالی روی همه ی اپراهایی که تا امروز بهتون نشون دادم بندازیم؟ ببینیم چی یاد گرفتیم از تلاش این همه آهنگساز و همچنین نویسنده!

درس های اپرا:




[*=center]خائن و نامرد نباشید! که اگه باشید، چه زن باشید مثل کارمن، چه مرد باشید مثل دون جوآنی عاقبت شما نابودیست! شک نکنید که چاه کن جاش ته چاهه!هیچ وقت به کسی نارو نزنید!هیچوقت!




You can see links before reply

You can see links before reply




[*=center]باید زبر و زرنگ باشید مثل فیگارو! فیگارو یک آچار واقعیه!!! هر کاری ازش ساخته ست! ریش می زنه، مو کوتاه می کنه، مشکلات عشقی شما رو حل می کنه، نقشه ی خائنین رو نقش آب می کنه و مهم تر از همه وقتی فکر می کنید در اتاق نیست یا پشت دره یا زیر میز یا پشت پرده و همه چی رو می بینه!!!! هههههه یاد بگیرید که مث فیگاروی باهوش در لحظاتی که نفس ها در سینه حبس شده و همه می گن که دیگه کار شما تمومه، یه حرف حسابی از خودتون بسازید و همه رو شوکه کنید! هههههههه



You can see links before reply




[*=center]اگر عاشقید، ساده لوح نباشید!!! اگر آقا هستید ، دون خوزه عاشق چشم بسته ی کارمن نباشید و اگر هم خانوم هستید "دونا الویرا " عاشق ساده لوح دون جوآنی نباشید که از خر شدن لذت ببرید و بشه هزاران بار دل شما رو شکست و باز هم اونا رو ببخشید!



You can see links before reply



[*=center]همیشه شرافت و عفت، شما رو نجات می ده! تاتیانا (اوگنی اونیگن) ، عفیف ترین زن اپراییست! او خیلی زجر کشید! در عشق اونیگن سوخت ولی حاضر نشد به همسر خیانت کنه! این زن، براوو داره! همیشه تاتیانا باشید! نه خواهر سست عنصرش اولگا! اولگا به محض اینکه اونیگن زیبا رو دید همسرش رو فراموش کرد! تاتیانا و اولگا خواهرند ولی تفاوتشون زمین تا آسمانه! عفت ، درس بزرگ اپراست! خواهشااااااااا مثل دبورلا و دلیجی (زن ها همه همینطورند) ضعیف النفس نباشید!!!! ههههههههه بلکه مانند جیوکوندا و توسکا ، شجاع باشید و به هر قیمتی از عفت خود دفاع کنید!!!! حتی قتل!!!!هههههههههه



You can see links before reply
You can see links before reply




[*=center]برای عشق، ریسک کنید: آیدا و رادامس، یام یام و نانکی پو _ قهرمانان اپرُت میکادو به خاطر هم حتی حاضر شدند جانشان را از دست بدهند!!! خلیف ، عاشق توراندخت علیرغم اصرار نزدیکانش حاضر شد در آزمون مرگبار او شرکت کند و روی سرش ریسک کند! به این می گن عاشق واقعی! گذشت در عشق حرف اول رو می زنه ! فقط حواستون باشه این گذشت حتما دو طرفه باشه.که اگه نباشه اون وقت می شید دون خوزه یا دونا الویرا!!!! نچ نچ نچ!



You can see links before reply



[*=center]دو چیز را هیچ وقت و به هیچ بهایی نفروشید: اعتقادات و غیرتتان را ! این دو را با هیچ چیزی عوض نکنید!!! الیازر و راشل قهرمانان یهودی اپرای یهودی را که یادتان هست؟؟؟ آن ها مرگ را به خرد شدن ترجیح دادند و دینشان را نفروختند! والنتین ، مرد غیور و ناموس پرست اپرای فاوست، به خاطر حفاظت از خواهرش مارگاریت حاضر شد جانش را هم بدهد...چه برادری!



You can see links before reply



[*=center]هیچگاه فرزندتان را بی دلیل و منطق از عشق منع نکنید! نتیجه اش بیگناهانی چون زارویچ، لوئیز ، لوچیا و لاکمه می شود! بعضی هاشون خودکشی می کنن و بعضی دیگه خل و چل می شن!!!هههههه پدر و مادر عزیز نکن این کارو با بچه ها!!!ههههههه



You can see links before reply





[*=center]یادتان باشد روی ظاهر آدم ها قضاوت نکنید! همه ، دل دارند! حتی بدکاره ها چون ویولتا در لاتراویتا ! ممکن است آن ها پرهیزگارتر از شما باشند!



You can see links before reply




[*=center]اگر متاهل هستید و خدای نکرده از زندگی تان ناراضی، واقعیت رو عین بچه ی ادم به همسرتون بگید!!!! حرف زدن بهترین راه حله! اگه احساس می کنید رومنس خونتون اومده پایین اونو درون خانه جستجو کنید نه خدای نکرده بیرون خونه!!!! نچ نچ! از خائنینی چون کُنت عروسی فیگارو ، اولگا در اوگنی اونیگین ، مصطفی بیگ در دختر ایتالیایی در الجزایر ، پولیون در نورما ، ندا در دلقک و ... درس عبرت بگیرید! چون بالاخره یه روز همسرتون دست شما رو رو می کنه!!! و اون وقته که سوراخ موش هم گیرتون نمیاد!!!!ههههههههههه







[*=center]گول زرق و برق این دنیای فانی رو نخورید! تصاحب پول، زیبارویان یا غیره فقط یک روی سکه است!روی دیگر این سکه، نابودی و تباهی است! بله، طمع = نابودیست! مارگاریتا مسخ فاوست جذاب و جواهرات و ثروتی شد که برایش خلعتی آورده بود! بی اختیار چنگال هایش را در جواهرات فرو کرد و یادش رفت که نباید به هر کسی اعتماد کند! مانون لسکات ، قهرمان طمعکار اپرای مانون ساخته ی ماسنته، همه چیز خود حتی عشقش را فدای طمع سیری ناپذیرش برای پول کرد و عاقبت خودش هم در طمعش غرق و نابود شد. لیپورلو هزار بار تصمیم گرفت که ارباب هوسبازش دون جوآنی رو رها کنه اما دون هر بار او رو تطمیع کرد و با پول خریدش! سر انجامش هم چی شد؟ لیپورلو هم همراه ارباش نابود شد تا باز هم ثابت کنه که طمعکاری عاقبتش نابودیه!



You can see links before reply




[*=center]اما مارگاریتا درس دیگری هم به ما می ده! اینکه هر قدر هم که گناهکار باشید در رحمت خداوند همیشه به روی بندگانش بازه. خداوند حتی خطاکار ترین انسان ها رو هم می پذیره و بهشون شانس جبران می ده. مارگاریتا، بنده ی با ایمان و پرهیزگاری بود اما خب فریب فاوست رو خورد و به گناه آلوده شد، نه یکی، نه دوتا، نه ده تا! ولی به جایی رسید که فهمید تنها راه نجاتش پناه بردن به آغوش خداوند و طلب بخششه. مارگاریتا در اوج گناه به خاطر توبه اش،بخشیده می شه و به بهشت می ره.همیشه می شه از نو شروع کرد.






[*=center]این پیام فقط مخصوص خانوم هاست! خانم ها لطفا با هم بیشتر متحد باشید! چرا فقط مردها باید با هم جفت و جور باشند؟ خانوم ها باید از سوزانا و خانومش کنتس یاد بگیرند و بیشتر هوای هم رو داشته باشند! اتحاد دو زن بسیار قوی تر از اتحاد یک لشکر مرد است! چرا؟ چون اکثر مردها فقط زور بازو دارند اما قدرت زن ها در عقلشان است! بله! دو زن مثل کنتس و سوزانا با یک نقشه ی حساب شده می تونن هر حیله و توطئه ای رو نقش بر آب کنند! پس خانوما هوای هم رو داشته باشید!



You can see links before reply



[*=center]تا وقت هست اقدام کنید! اگر فرصت از دست بره یک عمر حسرت و پشیمانی به جا می ذاره! رودولفو (لابوئم) هنگامی پی به وفاداری می می برد که دیر شده بود. آلفردو "(لاتراویتا)، دیر ویولتا رو شناخت! وقتی که او در بستر مرگ بود! اونیگن در غرور جوانی تاتیانای زیبا رو رد کرد و وقتی این گوهر ناب رو شناخت که دیگه اونو از دست داده بود! چه حسرتی به دلش موند!



You can see links before reply



[*=center]خودخواه نباشید! خصوصا در عشق! اگر عاشق کسی هستید اول از او بپرسید که او هم خاطر شما رو می خواد یا نه! بعضی ها فکر می کنن همه چیز یک طرفه است! یعنی وقتی اونا چیزی رو بخوان دیگرانم حتما باید اونو بخوان! کنت دی لونا، عاشق خودخواه اپرای شاعر دوره گرد دقیقا مصداق همین مسئله ست. او با اینکه می دونست لئونورا عاشق مانریکوست ولی می خواست به زور و به هر طریقی دختر دلخواهش رو به دست بیاره ! اما درست نقطه ی عکس کنت دی لونا ، تیتو است! او وقتی فهمید دختری که می خواهد عاشق کس دیگریست از سر راهش کنار رفت و از او گذشت! چقدر جوانمرد !!! ولی در مقابل در همین اپرا ، ویتلیا _ عاشق تیتو را می بینیم که وقتی خبر ازدواج وی را می شنود با خودخواهی دستور قتل او را می دهد! مثال دیگه ی خودخواهی، مارچلینا سرپیشخدمت دکتر بارتلو ست که عاشق فیگارو بود و مبلغ زیادی پول به فیگارو داد با این شرط که باید پول رو سر موعد برگردونه و در غیر این صورت با او ازدواج کنه!!! و البته مارچلینای خودخواه خوب می دونست که فیگارو استطاعت بازپرداخت قرضش رو نداره! فیلیپ سوم هم عاشق خودخواه دیگر است! الیزابت یا به بیان این اپرا ایزابل، ابدا او را دوست نداشت بلکه عاشق پسرش کارلوس بود ولی فیلیپ با خودخواهی و بی رحمی به این عشق مقدس بی محلی کرد و حتی پسرش را هم از سر راه برداشت! آمنریس، عاشق رادامس هم ترجیح داد اگر قرار است او به رادامس نرسد، هیچکس دیگر هم نباید برسد! این عین خودخواهیست!



You can see links before reply




[*=center]کینه و انتقامجویی اول خودتونو نابود می کنه! از ریگولتو پند بگیرید! او دخترش را ندانسته فدای کینه ی خود کرد! همچنین پورگی ، قهرمان سیاه پوست قوی هیکل "پورگی و بس" دندان طلا را بر سر تصاحب بِس کشت! اسکارپیا در توسکا ، ماریوی طفلک را نابود کرد تا به توسکا برسد ولی خودش هم در این راه به درک واصل شد! ملکه ی شب، زن مخوف اپرای فلوت سحرآمیز، تامینو را به کام خطر فرستاد و حاضر بود حتی دخترش را هم فدای قدرت خود کند ولی در نهایت خودش نابود شد!



You can see links before reply

You can see links before reply



[*=center]همیشه یک دوست قابل اعتماد، وفادار و امین برای هر کسی لازمه! یک دوست خوب و همراه مثل پاپاگینو یا رودریگو دل شما رو قرص می کنه که یه کوه پشتتون دارین!



You can see links before reply




[*=center]اگر در عشق شکست خوردید از خدا طلب صبر کنید و سعی نکنید از طریقی عشق را دور بزنید و یه جور دیگه به محبوبتون برسید!!! مبادا مثل رومئو یا چوچوسان دست به خودکشی بزنید! از دون کارلوس یاد بگیرید. عاشق مظلوم شکست خورده! اما شریف و باغیرت.




You can see links before reply

اگه بخوام بگم... بازم کلیییییییییی درس در اپراست... خدایی حال کردین؟ نه خدایی!

lakshemi
Tuesday 17 June 2014, 10:10 PM
سلام بچه ها خوبین؟
فکر کنم وقتشه جارو برقیمو روشن کنم و یه متر خاکی که روی این تاپیک نشسته رو بفرستم توو کیسه اش!!!!
خب، مطلب بسیار دارم برای ارسال ولی کو وقت؟ یه خرده درگیر های شخصی دارم.

عجالتا مرگ لاکی این ویدئو رو ببینین... همین امروز پیداش کردم. یعنی اصلا همین امروز انتشار یافته...

ناتان پاشکوی عزیزم همون تنور صداقشنگ یانی، کاستا کوئلا (این زن یا اون یکی ) آریای معروف و افسانه ای اپرای ریگولتو اثر وردی رو خونده و همین چند ساعت قبل آپلودش کرده رو فیسبوکش! محشر خونده! مرگ لاکی، این تن بمیره از دستش ندین! حتماااااااااااا نگاه کنید و لذت ببرید. ناتان، یه دونه است!

You can see links before reply

lakshemi
Wednesday 18 June 2014, 08:11 PM
سلام دوستان

فکر می کنم یه خرده کمبود عشق اینجا احساس می شه! یعنی همه جا احساس می شه! کمبود عشق مرض خیلی از مردم جهانه. این روزا دیگه کمتر کسی یادشه که خدا چه روح بزرگی بهش عطا کرده. کسی یادش نیست قلبشو برای عاشق بودن ساختن نه متنفر بودن.اما اگه یه نیم نگاه به عشاق بزرگ تاریخ بندازیم شاید یادمون بیاد که انسان بیشتر از غذا و خواب ، بیشتر از پول، بیشتر از هرچیز دیگه ای به عشق نیاز داره.... فقط به عشق ...

خب با معرفی یه اپرای خییلییییییییی زیبا،خاص و عاشقانه اومدم... اپرای سامسون و دلیله ساخته ی کامی – سن – سانس آهنگساز بزرگ فرانسوی قرن نوزدهم است که سامسون و دلیله معروف ترین اثر اوست.

You can see links before reply

اپرای سامسون و دلیله در 3 پرده ی خیلی کوتاه (که می تونست دو پرده ای هم باشه) تدوین شده.با یک لیبرتوی فرانسوی فوق العاده زیبا و موسیقی بی نهایت گوشنواز... تا گوش نکنید نمی تونید هنر سن سانس رو درک کنید. موسیقی، واقعا زیبا و پر مغزه... و به خصوص آریاهای دلیله بسیاااااااار بسیار زیبا ساخته شده. شاخص ترین بازی متعلق به شخصیت دلیله است. زنی که کینه توز و انتقام جو ، اما در عین حال عاشق و شیدا نیز هست. طبق معمول نقش زنان منفی به دستان باکفایت متسوسوپرانو ها سپرده می شود. متسو های زیادی چون برترینشان مارلین هورن و اگنس بالستا در دهه های گذشته دلیله هایی تاریخی ساختند. همچنین تنور هایی چون پلاسیدو دومینگو و خوزه کاره راس در دهه های پیشین در نقش سامسون بارها درخشیده اند. امروزه نیز نادیا کراستوا و الینا گرانکا برترین دلیله ها هستند. همچنین روبرتو آلاگنا نیز به سامسون جانی دوباره بخشیده. امروزه نیز همچنان سامسون و دلیله روی پرده می رود و بهترین ستارگان اپرای جهان آن را می خوانند و شنوندگان نیز از موسیقی بی نظیر کامی سن سانس لذت می برند.


خوزه کاره راس و اگنس بالستا در یکی از بهترین اجراهای سامسون و دلیله

You can see links before reply

سامسون و دلیله یکی از داستان های عشقی تاریخی است. داستان در مصر باستان اتفاق می افتد. در آن دوران مردم مصر بت پرست بودند اما مردی به نام سامسون ،خداپرست و بسیار با ایمان بود. سامسون مورد عنایت خاص خداوند بود .خداوند هم صورتی بسیار زیبا و هم قدرت بسیار زیادی به او عطا کرده بود که باعث شده بود تمام بت پرستان مصری از او وحشت داشته باشند. دشمنان سامسون تشنه ی نابود کردن او بودند اما حریف قدرت او نبودند. هیچکس راز قدرت باورنکردنی سامسون را نمی داند جز خود او و خدایش.
از طرفی دلیله که در زبان های دیگر دیلایلا یا دالیلا تلفظ می شود زنی بسیار زیبا و مسحور کننده است و عاشق سامسون زیبا می شود. سامسون نیز از او بدش نمی آید فقط مشکل این است که دلیله فقط هوای نفس را دنبال می کند! به همین دلیل سامسون به او اعتماد ندارد.

You can see links before reply

دلیله با اصرار بسیار راز قدرت سامسون را از خود او می شنود . قدرت سامسون در موهای بلند اوست! دلیله نقشه ی پلیدی می کشد! شربت خواب آوری به خورد سامسون داده و وقتی او در خواب رفت موهایش را کوتاه می کند تا با از دست رفتن قدرت سامسون ، او را به چنگ بیاورد.


نادیا کراستوا متسوی بلغاری، در نقش دلیله

You can see links before reply

اما سامسون که به خاطر اعتماد غلطش به دلیله بسیار رنجیده، حاضر نیست به خواسته های گناه آلود دلیله تن دهد و پاکدامنی پیشه می کند. دلیله که دست رد به سینه اش خورده عصبانی شده برای انتقام از سامسون، به دشمنان او خبر می دهد که وی دیگر قدرتی ندارد! کفار هم سامسون را به آسیابی برده و به شدت شکنجه اش می کنند.

You can see links before reply

You can see links before reply

سامسون از شدت شکنجه کور می شود اما نام خدا از زبانش نمی افتد و تسلیم دلیله نمی شود . اینجاست که دلیله به خدای سامسون ایمان می آورد. در ابتدا ، عشق دلیله فقط هوس بود ! اما او ناگهان توانست به جای صورت سامسون روح زیبای او را ببیند و از یک زن بالهوس به یک عاشق پاک و وفادار تبدیل شود. او پشیمان و زار ، مخفیانه نزد سامسون در زندان می رود و از او عذر تقصیر می طلبد و می گوید برای جبران گناهش هر کاری حاضر است بکند. سامسون که دلیله را دگرگون شده و پاک می بیند ، در اینجا به عشق دلیله اقرار می کند و می گوید که چقدر او را دوست دارد . این قسمت از پرشکوه ترین و لطیف ترین صحنه های عشقی اپراست.


پلاسیدو دومینگو در این صحنه

You can see links before reply


خداوند نیز به خاطر ایمان قوی سامسون او را نجات می دهد. موهای سامسون دوباره بلند شده و او قدرتش را باز می یابد. سامسون تنها خواسته اش از دلیله این است که او را به معبد بزرگ شهر ببرد. دو عاشق، از زندان فرار کرده و سامسون که حال قدرتش را بازیافته ، با دستان پر قدرتش معبد را روی سر کافران خراب و همگی را هلاک می کند.اپرا اینجا به پایان می رسد. هم دلیله و هم سامسون با همه ی کفار زیر آوار می مانند. داستان عشق آن دو خیلی کوتاه بود اما انقدر آسمانی بود که هزاران سال زنده بماند.



بخش هایی از اپرای سامسون و دلیله:


آریای "بهار آغاز می شود" ... آریای دلیله که در عشق سامسون می خواند.

You can see links before reply

آریای "بیچارگی مرا ببین" آریای زیبای سامسون که بعد از دستگیری اش می خواند. مردم بت پرست او را شماتت و تف و لعنت می کنند.خیلی گریه دارههههههههه

You can see links before reply

و در نهایت معروف ترین آریای این اپرا، آریای عاشقانه ی " آغوش من برای صدای تو باز است " آریای عشقی دلیله که برای سامسون می خواند. دلیله با این آواز زیبا سعی دارد سامسون را به قدری تحت تاثیر قرار دهد تا راز قدرتش را به او بگوید. سامسون هم با لحن عاشقانه ای همراهی اش می کند: دلیله ، دلیله، دوستت دارم ...
بی نظیره... یکی از شاهکارترین آریاهای عاشقانه ی تاریخ اپرا...هرچی گوش می دم سیر نمی شم. چه عشق لطیف و پاک و زیبایی. موسیقی کامی سن سانس معرکههههههههههه است.

با صدای فوق العاده ی اگنس بالستا و خوزه کاره راس...خارق العاده ست...وای...

You can see links before reply

با اجرای ریس استیونس و ماریو دل موناکو اسطوره های دهه ی 80 و 90! بسیااااااار بسیار زیباست.

You can see links before reply (You can see links before reply)

امیدوارم لذت برده باشید... خداکنه یکی بیاد و اینا رو بخونه... خدا می دونه چقدر برام مهمه... تا بعد... رام رام...

lakshemi
Saturday 28 June 2014, 08:36 PM
سلاممممممممممم عزیزانم (منظور کیه اون وقت؟؟؟)

اومدم با معرفی یه اپرای خیلییییییی زیبا و پر محتوا...


You can see links before reply

پلاسیدو دومینگو در نقش ایدومنئو

" ایدومنئو"

مدت های مدید بود که دلم می خواست این اپرای زیبا رو بهتون معرفی کنم.یک اپرا سریا اپرایی در 3 پرده و به زبان ایتالیاییست. ایدومنئو از معروف ترین ساخته های موزارت است. این اپرا همونطور که گفتم یک اپرا سریا (جدی) است که موضوعی تراژدیک داره.داستان غصه های یک پدره!یک پدر که عاشق پسرشه! واقعا گریه دار و درآوره.

ایدومنئو _پادشاه کِرت ، از جنگ تروا برمی گردد.اما 10 سال است که در دریاها سرگردان است .او همراه خود یک اسیر هم آورده. دختر شاه تروی "ایلیا" ... اما در راه بازگشت کشتی او دچار طوفان شدیدی می گردد و همه ی سرنشینان غرق می شوند. به جز ایدومنئو . خدای دریاها _نپتون به تلافی اینکه جان پادشاه را به او بخشیده از او می خواهد وقتی به خشکی رسید اولین انسانی را که می بیند را برای او قربانی کند.

پاواراتی در نقش ایدومنئو

You can see links before reply

اما از بخت بد، هنگام رسیدن به خشکی اولین انسانی که به چشم پادشاه می خورد " ایدامنته " پسر زیبا و برومندش است که البته بعد از 10 سال پدر را به جا نمی آورد. اما به محض دیدن ایلیا به او دل می بازد.

You can see links before reply

از طرفی یکی از درباریان به نام الکترا که زن زیبایی ست به دنبال ازدواج با ایدامنته است و با دیدن ایلیا از او کینه به دل می گیرد.

You can see links before reply

در پرده ی دوم، شاه به خانه باز می گردد و از او استقبال چشمگیری به عمل می آید اما او خوشحال نیست چون به زودی باید پسرش را برای نپتون قربانی کند. مباشر ایدومنئو به او پیشنهاد می دهد که ایدامنته را با کشتی به جای دوری بفرستیم و کس دیگری را به جای او قربانی کنیم. الکترا از این ایده استقبال می کند چونه می تواند ایدامنته را از ایلیا دور کند و پیشنهاد می دهد که خودش هم با ایدامنته راهی سفر شود تا مراقب او باشد! ایدومنئو هم می پذیرد.اما به محض اینکه بار و بنه ی سفر ایدامنته جمع می شود و کشتی به راه میوفتد طوفان عظیمی وزیدن مانع حرکت کشتی شده و اژدهایی از دریا بیرون می آید. ایدومنئو فورا در می یابد که این نپتون است که خود را به این صورت در آورده. او فهمیده که ایدومنئو قصد فریب او و شکستن عهدش را دارد. ایدامنته با شجاعت به جنگ با هیولا می رود و او را شکست می دهد. در ادامه او از پدرش توضیح می خواهد! این طوفان! این هیولا! این ها برای چیست؟! ناگهان کشیشی سر می رسد و می گوید این خشم خدای دریاهاست.حتما او خواسته ای دارد که اجابت نشده! در اینجا ایدومنئو اقرار می کند که نپتون دنبال قربانی اش است که من عهد کردم نثارش کنم! ایدامنته!

You can see links before reply

همه ی مردم از شنیدن این خبر وحشت می کنند! ایدامنته شجاعانه می گوید حاضر است به این مصیبت خاتمه دهد و برای مردن حاضر است. او وداع بسیار دردناکی با همه می کند و به پدر می گوید به عهد خود وفا کند. ناگهان ایلیا گریان خودش را جلو می اندازد و به شاه التماس می کند به جای ایدامنته ، جان او را بگیرد. ایدامنته مخالف است! شاه هم مخالف است! اما الکترا که تشنه ی فرصتی برای خلاصی از دست ایلیا است تنها موافق این ایده است و می گوید شاه باید ایلیا را تسلیم نپتون کند چون اگر ایدامنته بمیرد مملکت بی وارث خواهد ماند. او همه ی تلاشش را برای متقاعد کردن شاه می کند اما بی فایده ست چون ایدامنته با شجاعت خودش را برای مرگ آماده کرده. خلاصه که شرایط برای همه ی قهرمانان فوق العاده سخت و دردناک است.

You can see links before reply

ایدومنئو با دستان لرزان برای اعدام پسرش به قتلگاه می رود. تبر را بالا می برد اما ناگهان صدای نپتون به گوش می رسد که می گوید از ایدامنته گذشته به این شرط که ایدومنئو تاج و تخت را رها کند و پسرش را به جای خود به سلطنت نشاند. همه با شنیدن این صدا فریاد شادی سر می دهند. ایدومنئو پسرش را در آغوش می کشد و به مردم اعلام می کند که شاه و ملکه ی بعدی، ایدامنته و همسر آینده اش ایلیا هستند. اپرا با شادی تمام می شود.

صدای هر دوی ایدومنئو و ایدامنته ، تنور است. البته در زمان موزارت کاستراتوها نقش ایدامنته را می خواندند ولی امروزه تنورها و گاهی هم متسو ها.


بخش هایی از اپرای ایدومنئو اثر موزارت:


اوورتور (پیش درآمد) زیبای اپرا! عالیه!

You can see links before reply


آریای عاشقانه ی ایلیا به نام " باد صبای دلپذیر " ... ایلیا از باد صبا می خواهد که عشقش را به گوش ایدامنته برساند. بسیارررررر زیباست.


You can see links before reply

آریای "پدر عزیزم" آریای ایدامنته بعد از شناختن پدر و ابراز شادی از بازگشت او ... بسیار زیباست . با صدای پاواراتی عزیز بشنویدش!

You can see links before reply



آریای غمگین ایلیا به نام "خداحافظ " او در ابتدای اپرا اسیر شده و با کشورش خداحافظی می کند تا به کرت برده شود. بسیااااااار زیباست. فوق العاده ست.


You can see links before reply


آریای دیگری از ایدامنته به نام "من از مرگ نمی ترسم!" او با این آریا مرگ را داوطلبانه انتخاب می کند! عالیه!


You can see links before reply


کوارتت ایدومنئو ، ایدامنته، ایلیا و الکترا ... درست بعد از آریای قبلی، بعد از اینکه ایدامنته برای مرگ داوطلب می شود همه با هم می خوانند. پدر غمگین است و نپتون بی رحم را مقصر می داند، ایلیا پافشاری می کند که حتی در مرگ هم ایدامنته را تنها نمی گذارد و الکترا نیز خشمگین است و می گوید چطور انتقام بگیرم...


You can see links before reply

اما این کوارتت یک داستان شخصی نیز برای موزارت دارد که خالی از لطف نیست. موزارت در 25 سالگی این اپرای زیبا را تصنیف کرد! در شرایطی که پدرش به خاطر ازدواج خودسرانه ی پسر، از دست او بسیار عصبانی بود!
بعد از یکی دو سال بالاخره پدر راضی شد که پسر و عروسش را به حضور بپذیرد. موزارت و همسرش به خانه ی پدری در سالزبورگ سفر کردند و کلی هم هدیه برای پدر و خواهر موزارت خریدند. اما در سالزبورگ پدر و خواهر مثل غریبه ها با آن دو رفتار کردند و اصلا تحویلشان نگرفتند! انگار هدفشان از این دعوت، فقط توهین به آن ها بود! همان جا هم بود که موزارت و همسرش خبردار شدند پسر چند ماهه شان که پیش دایه در وین گذاشته بودند مرده!خلاصه، آن موقع موزارت تازه ایدومنئو را ساخته بود. روایت شده که به خواست پدرش کوارتت این اپرا را در خانه اجرا کردند.پدر نقش ایدومنئو ،موزارت نقش ایدامنته ، خواهرش نانرل نقش الکترا و کنستانزه هم نقش ایلیا را خواندند. اما موزارت به محض اینکه خواند : به تنهایی به جست و جوی مرگ می روم تا پیدایش کنم ... زد زیر گریه! هم در غم مرگ پسر خودش! و هم در غم مرگ پسر دیگری که خودش بود! او فهمیده بود که این پایان کار او و خانواده اش است و پدرش مثل پدر ایدامنته دوستش ندارد...طفلک من!


آریای "آنسوی دریا" آریای ایدومنئو، او می خواهد پسرش را به جای دوری بفرستد و از دست نپتون فراری دهد! این آریا معروف ترین اریای این اپراست! بسیاااااااار زیبا و مشکل!!!عالیهههههههه


You can see links before reply

آریای "من گناهکار نیستم" آریای زیبای ایدامنته، بعد از جنگ با اژدها و فهمیدن علت خشم نپتون! بسیار زیباست. فوق العاده ست.


You can see links before reply


یک حاشیه !

متاسفانه،متاسفانه و باز هم متاسفانه در سال 2006 یک مثلا انسان، یک موجود پست و خدانشناس ، یک کارگردان احمق بی خاصیت به خودش اجازه داد که در ایدومنئو دست ببرد! و بدتر از ان به خودش اجازه داد که با این تحریف میلیاردها نفر را به سخره بگیرد! بله او صحنه ای را به اپرا اضافه کرد و آن این بود که در پرده ی دوم ایدومنئو با یک کیسه وارد می شود و می گوید 4 سر بریده در آن است! سر های نپتون ، مسیح (ع)، محمد (ص) و بودا ! منظور ایدومنئو ، نابودی تمام مذاهب است ! بعد از اجرای این اپرا هزاران نفر مسیحی،مسلمان و بودایی در آلمان به خیابان ها ریختند. در ابتدا آلمانی ها که طبق سوابقشان توهین به عقاید را یک سرگرمی می دانند، هیچ واکنشی نشان ندادند اما در نهایت مسلمانان انقدر اعتراض کردند تا مدیر اپرای برلین مجبور شد نمایش این اپرا را متوقف کند.
233 سال قبل که موزارت این اپرا را ساخت هرگز و ابدا آثاری از توهین به عقاید در آن نبود. چطور یک موجود بی وجدان به خودش اجازه می دهد که اینطور با مردم بازی کند؟ و مهم تر اینکه حیثیت یک آهنگساز را نیز ملعبه قرار دهد؟ آن هم موزارت! موزارتی که با هیچکس دشمن نبود. همه را دوست داشت. خصوصا به اداب اسلام احترام می گذاشت. حتی در اپرایش آدم ربایی از حرمسرا صدای اذان پخش می شود! چطور این جانور به خود اجازه داده تن موزارت بیچاره را در گور بلرزاند؟ خیلی ها که حقیقت ماجرا را نمی دانستند به موزارت بدبخت فحش می دادند ولی طفلکی او بی گناه است. آن جانور از نظر من باید اعدام می شد! اما خب دولت آلمان، انقدر انتقادات صریح و کوبنده دید که برایش درسی شد که دیگر از این غلط ها نکند!

امیدوارم از این اپرا خوشتون اومده باشه عزیزانم. ویواااااااااااا موزارت و موسیقی جاویدان او ... رام رام.

lakshemi
Sunday 27 July 2014, 06:45 PM
سلام... گاهی آدم احساس می کنه هیچکس جز خودش،شنونده ی حرفاش نیست! دقیقا احساس منم همینه. متاسفم که واسه ی ارواح اینجا پست می ذارم! ولی خب شاید روح موزارت هم یکی از این ارواح باشه و بیاد ببینه چقد برای اپرا زحمت می کشم.... :22:

معرفی اپرای سعیده ، ساخته ی موزارت

سعیده اپرای دراماتیک و در 3 پرده به زبان آلمانی است. چون به تازگی ایدومنئو رو حضورتون معرفی کردم جا داره اپرایی که که دقیقا موزارت در همون زمان ساخته رو هم خدمتتون معرفی کنم. لیبرتو (نمایشنامه ی ) سعیده را یوهان شوچنر نگاشت که داستانی در ابتدای امر ، شبیه آدمربایی از حرمسرا دارد اما در ادامه کاملا متفاوت با آن پیش می رود.

موزارت در اواسط آهنگسازی سعیده ، مجبور شد آن را نیمه کاره کنار گذاشته و کار بر روی اپرای ایدومنئو را آغاز نماید. بعد از ایدئومنه هم انقدر مشکلات زندگی شخصی به موزارت فشار آورد (مرگ هولناک اولین فرزند و ترد شدن او توسط پدر و خواهرش) که کاملا او را افسرده کرد . او هرگز دوباره سر پروژه ی سعیده برنگشت تا آن را کامل کند. شاید فراموش کرد شاید هم حسش را نداشت. بعد از مرگ موزارت اپرای نیمه کاره ی سعیده گم شد.8 سال بعد ، کنستانزه همسر او ، دست نوشته های سعیده را در بین کتاب ها و کاغذهای همسر مرحومش پیدا می کند و می فهمد این همان کار نیمه تمام است. کنستانزه این اثر را حفظ کرد و 39 سال بعد در جشن 110 مین سالگرد تولد موزارت ، سعیده برای نخستین بار اجرا شد و تحسین و تشویق تمام منتقدان موسیقی را بر انگیخت! البته پرده ی سوم اپرا گم شده اما چون این اپرا فوق العاده بی نظیر است در جهت احیای اپرا، برای بخش های گم شده دیالوگ های جدید نوشته شد.
-------------------------------------

داستان در ترکیه روی می دهد.موزارت عاشق ترکیه بود! او دو اپرای بی نظیر در لوکیشن ترکیه ساخت. سعیده و آدم ربایی از حرمسرا. که هر دو جزء کارهای فاخر موزارت به حساب می آیند. او قسمت آندانته ی سونات پیانوی شماره 21 را هم به عنوان "مارش ترک " مطرح کرد! که از معروف ترین آثار وی به شمار می رود. از این رو باید نتیجه گرفت که او به ترکیه و فرهنگ و آداب ترکیه خیلی علاقه مند بوده.

سعیده، به همراه تعداد زیادی ، اسیر شده و به دربار سلطان سلیمان (امپراطور عثمانی)برده می شود. (خب تا اینجایش دقیقا مثل آدم ربایی از حرمسراست) امپراطور از او خوشش می آید ولی سعیده نه!
سعیده یک روز که در باغ سلطان نشسته و به فکر بدبختی هایش است، اتفاقا چشمش به پسر جوانی می افتد که زیر درختی خوابیده است.

You can see links before reply

سعیده نزدیک تر می رود. آن پسر جوان، یکی از غلامان سلطان به نام گوماز است که همزمان با سعیده اسیر شده و به آنجا آورده شده بود. او از فرط خستگی و کار زیاد خوابش برده. سعیده دلباخته ی این جوان می شود. او عکس خودش را کنار او می گذارد و پنهان می شود. وقتی گوماز بیدار می شود آن عکس را کنار خویش می یابد و از دیدن زیبایی او چشم هایش خیره می ماند . سعیده مطمئن می شود که گوماز هم به او علاقه مند شده پس خودش را به او نشان می دهد و این آغاز عشق آن دو ست.


You can see links before reply

و اما روز به روز عشق سعیده در قلب سلطان سلیمان بیشتر پا می گیرد. نامه نگاری های سعیده و گوماز از چشم تیزبین او دور نمی ماند و حسادتش او را به انتقام سوق می دهد. هر2 به زندان انداخته می شوند. در زندان سعیده و گوماز با زندانبان پیری به نام عظیم آشنا می شوند و درد دلشان را به او می گویند. عظیم، دلش برای گوماز و سعیده می سوزد و تصمیم می گیرد به آن دو کمک کند تا از زندان فرار کنند. هر 3 فرار می کنند اما این فرار ،موفقیت آمیز نیست و خیلی زود دستگیر شده و دوباره زندانی می شوند.

You can see links before reply

عظیم که علاقه ی زیادی به این جوانان پیدا کرده به سلطان التماس می کند که جرم انان را به پای او بنویسد و آنان را عفو کند. اما مرغ سلطان فقط یک پا دارد. اما سوال اینجاست که چرا این دو برای عظیم این همه مهمند؟ عظیم دریافته که گوماز و سعیده هر دو فرزندانش هستند که در کودکی آن ها را گم کرده. گوماز و سعیده از شنیدن این حقیقت تلخ که خواهر و برادر هستند نابود می شوند و غم دنیا در دلشان می نشیند. (از این قسمت اپرا به بعد یعنی پرده ی سوم اپرا کاملا گم شد و بعدها از روی نمایشنامه ی دیگری که یوهان شوچنر نویسنده ی سعیده، نوشته بود و بسیار به این اثر نزدیک بود سعیده را کامل کردند.)در ادامه، سلطان دیگر نمی تواند تحمل کند که سعیده عاشق کس دیگری باشد او را برای آخرین بار نزد خود می خواند و از او می خواهد برای آزاد شدنش عشق او را بپذیرد.

You can see links before reply

ولی سعیده دوباره دست رد به سینه ی او می زند . جنون و دیوانگی به سلطان غالب شده و او در یک صحنه ی تراژدیک تکان دهنده سعیده را می کشد. سپس عظیم را فراخوانده و جسد سعیده را نشانش می دهد! عظیم به سلطان می گوید که سعیده و گوماز خواهر و برادر بودند! تو بیهوده او را کشتی! سلطان از شنیدن این خبر هولناک اختیار از دست داده و خودش را نیز از بین می برد. اپرا همین جا به پایان می رسد.
آهنگسازانی که بخش های گم شده را کامل کردند به دو نوع برای اپرا پایان رقم زدند که هر کدام با دیگری متفاوت است. عده ای پایان خوب و شبیه آدمربایی از حرمسرا را انتخاب کردند و عده ای پایان تلخ! ولی شواهد بسیاری پیدا شد که ثابت می کند نزدیک ترین پایان به لیبرتوی اصلی گمشده همین است .پایان تلخ اپرا که به زعم من انگار اثر مشترک موزارت و وردی است، در بین اپراهای موزارت بی سابقه است زیرا موزارت هیچوقت پایان بد را دوست نداشت.و به نظر می رسد دقیقا به خاطر پایان تلخ اپرا او را نیمه کاره گذاشته و توان ادامه ی آن را در خود ندیده. همانطور که گفتم سعیده، رنگ و بوی وردی و پایان های تلخ و دردناکش را دارد.

موسیقی موزارت در این اپرا هم بی اندازه عالیست. فوق العاده است! علی الخصوص آریاهای سعیده با صدای سوپرانو که موزارت تخصص استادانه ای در این صدا داشت. گوماز و سلطان سلیمان هر دو صدای تنور دارند. این یک انتخاب عالیست. موزارت برای سلطان صدای کلفت تری در نظر نگرفته، شاید برای اینکه نسبت به سلطان عادلانه رفتار کرده باشد و نشان دهد او هم مثل گوماز عاشق است!

بخش هایی از اپرای فاخر سعیده


آریای "آرام بخواب محبوبم " آریای عاشقانه ی سعیده که در ستایش گوماز خسته و در خواب رفته می خواند. واقعا زیباست. خیلی لطیفه.

You can see links before reply


آریای "دست سرنوشت" آریای عاشقانه ی گوماز ! بعد از دیدن تصویر سعیده ی زیبا!

You can see links before reply


آریای سلطان سلیمان به نام "شیر، به افتخار شما اهلیست!"! سلطان برای راضی کردن سعیده خودش را شیری می داند که به خاطر او سر خم کرده و اهلی شده...بسیار آریای زیباییه.

You can see links before reply


اما سعیده در جواب آریای بالا آریای "ببر، فقط با پنجه هایش می جنگد" را می خواند. سعیده، با شجاعت خود را به ببری شبیه می داند که مثل شیر، دندان نشان نمی دهد!ههههههههههه این اریای پر هیبت و شجاعانه ی سعیده واقعا شنیدنیست. خارق العاده ست.


You can see links before reply


و آریای "توانایی تحملش را ندارید" اعتراف تلخ عظیم! به اینکه گوماز و سعیده فرزندان او و خواهر و برادرند...


You can see links before reply


امیدوارم این همه وقت و علاقه ای که به پای این تاپیک ریختم حداقل روح خالقان این هنر والا رو شاد کنه... و در این مورد ، روح سبز موزارت رو ...

رام رام...

Brilliant
Monday 28 July 2014, 07:16 PM
دلم کباب شد خاله :(((((((((((((((((((((((

lakshemi
Tuesday 29 July 2014, 12:40 AM
دلم کباب شد خاله :(((((((((((((((((((((((

برای چی عزیزم؟

Brilliant
Tuesday 29 July 2014, 01:04 AM
خیلی بی رحمانه بود کارِ اون سلطان گوسپند :((

Ceilo
Wednesday 30 July 2014, 12:23 PM
سلام لاکشمی جون!
نبینم تنهایی عزیزم! من یه مدت به اینجا سر نزدم، نمی دونم فکر کنم دچار بحران موسیقیایی شده بودم:21:
حالا خداروشکر به زندگی برگشتم!! و الان اومدم همه پست هایی که این مدت نخونده بودم رو خوندم. چه قدر زحمت کشیدی خانومی! خسته نباشی.
در ضمن ، شما تنها نیستی عزیز. شنیدم همین تازگی اپرای فلوت سحرآمیز توی تالار وحدت روی پرده رفته....البته من دیر متوجه شدم و نتونستم برم، ولی پارسال هم اپرای جانی اسکیکی به سرپرستی آقای قضات اجرا شد که اونو رفتم و خیلی هم لذت بردم.

امیدوارم به همت آدمایی مثل شما مردم ما بیشتر با این هنر آشنا بشن.

lakshemi
Wednesday 30 July 2014, 12:58 PM
سلام لاکشمی جون!
نبینم تنهایی عزیزم! من یه مدت به اینجا سر نزدم، نمی دونم فکر کنم دچار بحران موسیقیایی شده بودم:21:
حالا خداروشکر به زندگی برگشتم!! و الان اومدم همه پست هایی که این مدت نخونده بودم رو خوندم. چه قدر زحمت کشیدی خانومی! خسته نباشی.
در ضمن ، شما تنها نیستی عزیز. شنیدم همین تازگی اپرای فلوت سحرآمیز توی تالار وحدت روی پرده رفته....البته من دیر متوجه شدم و نتونستم برم، ولی پارسال هم اپرای جانی اسکیکی به سرپرستی آقای قضات اجرا شد که اونو رفتم و خیلی هم لذت بردم.

امیدوارم به همت آدمایی مثل شما مردم ما بیشتر با این هنر آشنا بشن.

سلام ماندانا جونمممممممم

ای بابا! ماندانا جون تو دیگه چرا؟؟؟؟ تو که روی ماه از ما بهترون ، قند قندون و شکر شکرستون رو دیدی! تو دیگه چرا؟ تو که باید از سرخوشی سوت بزنی!

قربون تو دخمل برم...ممنونم که یاد من هستی در این فراموش خانه ... توی این سرای بی کسی دیدن تو خوشحالم کرد... خوشحالم که از اپراها خوشت اومد... راستش من به دلیل تنهایی، فلوت سحر آمیز رو از دست دادم. یعنی همراه نداشتم...اجازه هم ندارم با غریبه ها بیرون برم!!!! هههههه تنهایی اون وقت شب ،بی وسیله برام مقدور نبود... حیف شد... از این خندم می گیره که من آرزوی متروپولیتن ،اپراخانه ی وین، تمشاخانه ی رویال رو دارم اما از تالار وحدت خودمونم جا موندم!!!! ههههههههههه می گن سنگ بزرگ علامت نزدنه همینه! تو خیلی به من لطف داری. من کسی نیستم. فقط راوی ام... همین که روح بهشتیانی مثل موزارت، پوچینی و وردی برام دعای خیر کنن از سرم زیاده... البته اگه بپسندن.
راستی ماندانا جون لطف کن و زیر پستایی که می خونی رو تشکر بزن تا من بفهمم که خوندیش...مرسی از الطاف بی کرانت موشی.

Ceilo
Thursday 31 July 2014, 03:16 PM
سلام ماندانا جونمممممممم

ای بابا! ماندانا جون تو دیگه چرا؟؟؟؟ تو که روی ماه از ما بهترون ، قند قندون و شکر شکرستون رو دیدی! تو دیگه چرا؟ تو که باید از سرخوشی سوت بزنی!

قربون تو دخمل برم...ممنونم که یاد من هستی در این فراموش خانه ... توی این سرای بی کسی دیدن تو خوشحالم کرد... خوشحالم که از اپراها خوشت اومد... راستش من به دلیل تنهایی، فلوت سحر آمیز رو از دست دادم. یعنی همراه نداشتم...اجازه هم ندارم با غریبه ها بیرون برم!!!! هههههه تنهایی اون وقت شب ،بی وسیله برام مقدور نبود... حیف شد... از این خندم می گیره که من آرزوی متروپولیتن ،اپراخانه ی وین، تمشاخانه ی رویال رو دارم اما از تالار وحدت خودمونم جا موندم!!!! ههههههههههه می گن سنگ بزرگ علامت نزدنه همینه! تو خیلی به من لطف داری. من کسی نیستم. فقط راوی ام... همین که روح بهشتیانی مثل موزارت، پوچینی و وردی برام دعای خیر کنن از سرم زیاده... البته اگه بپسندن.
راستی ماندانا جون لطف کن و زیر پستایی که می خونی رو تشکر بزن تا من بفهمم که خوندیش...مرسی از الطاف بی کرانت موشی.

عزیزم پست هات واقعا تشکر کمشه:)

حیف شد که نتونستی بری. بدی این اجراها همینه که همیشه دیروقتن. ولی به نظرم اگه باز هم موقعیت این طوری پیش اومد توی تاپیک به دوستان هم خبر بدین که اگر کسی علاقه مند بود از دست نده.

به امید دیدار در سالن متروپولیتن:)

lakshemi
Friday 1 August 2014, 12:41 PM
عزیزم پست هات واقعا تشکر کمشه:)

حیف شد که نتونستی بری. بدی این اجراها همینه که همیشه دیروقتن. ولی به نظرم اگه باز هم موقعیت این طوری پیش اومد توی تاپیک به دوستان هم خبر بدین که اگر کسی علاقه مند بود از دست نده.

به امید دیدار در سالن متروپولیتن:)

قربان تو ماندانا جون. لطف داری. برای این عرض کردم زیر پست ها رو تشکر بزنی که من متوجه بشم کسی اومده و پست منو خونده! تا احساس تک افتادگی نکنم ... مث چوچوسان!!!! :12: به هر حال تو و سایر دوستانم به من خیلی لطف داشتین. لطفتون مستدام.
چشم.حتما اعلام می کنم. اما البته اگه کسی بیاد و ببینه!!!! ههههههههههه

به امید دیدار در متروپولیتن ... دون جوآنی ، توسکا یا لاتراویتا!!!!ههههههه

lakshemi
Friday 22 August 2014, 05:33 PM
سلام بر عزیزان خودم ، بر همه ی شیفتگان اپرا

قصد دارم یه اپرای خعلییییییی باحال و زیبا رو بهتون معرفی کنم. یکی دیگه از کارهای با عظمت استاد موسیقی،چایکوفسکی. خیلی وقته که دلم می خواست این اپرا رو بیارم اینجا ولی راستش دست درد شدیدی دارم. خیلی سخت می تونم تایپ کنم. ولی از روو نمی رم!!! عارضم خدمت شما که این اپرا، یه اپرای فوق العاده ی روسی، با زبان، موسیقی و بر مبنای داستان زیبای بی بی پیک اثر پوشکین نویسنده ی روسی ست.
چایکوفسکی هم مثل تمام ملت روسیه شیفته و عاشق رومان های الکساندر پوشکین نازنین بود. هرکس که ذره ای ادبیات بداند می داند که پوشکین یکی از زیباترین قلم ها و خلاق ترین افکار را داشت.از همین رو بسیاری از رومان های او به اشکالی نظیر تاتر،اپرا،باله ، فیلم،سریال و ... نیز درآمد. چایکوفسکی نیز حداکثر بهره را از دو رومان ارزشمند پوشکین فقید برد و دو اپرای شاهکار از دو رومان وی ساخت: اوگنی اونیگن که پیشتر با آن آشنا شدید و بی بی پیک که اینک با آن آشنا خواهید شد.

You can see links before reply

بی بی پیک !

همانطور که شاید حدس زده باشید، این داستان بر پایه ی بزرگترین سرگرمی اشراف ، مردم عادی و حتی فقرای روسیه یعنی "قمار" نوشته شده. قمار به نوعی اختراع روس هاست. در ابتدا ورق بازی، تخته بازی ، شطرنج و سایر انواع قمار مختص طبقه ی اشراف روس بود اما کم کم به خارج از دربار نیز راه یافت و تمام روسیه را در نوردید. اما ما درباره ی حساس ترین و خانمان برانداز ترین نوع قمار یعنی ورق بازی حرف می زنیم که اختراع خود روس هاست و در انواع بازی ورق هیچکس به گرد پای روس ها نمی رسد. با این توصیفات برویم به آغاز اپرا، در یک قمارخانه _ جایی که همه با ولع و هیجان "فارو" _نوعی بازی ورق ،بازی می کنند اما یک مرد جوان به نام هرمان با وجود اینکه تمام عمر دست به قمار نزده ، اما با حسرت بازیکنان را می نگرد و آرزو دارد بتواند خود را از این فقر و بدبختی نجات داده و ثروتی به هم بزند.
همه مشغول قمار هستند که در همین بین یک اشرافزاده ی جوان به نام کنت تامسکی گفت: واقعا حیف است که مادر بزرگ عزیزم کنتس آنافدوتونا بازی نمی کند!
همه خندیدند و به تمسخر گفتند یک پیرزن هشتاد ساله دست به قمار بزند ؟؟؟؟ آن شاهزاده گفت:حق دارید تعجب کنید چون نمی دانید او چه ورق باز بی رقیبی است! مادر بزرگم که معروف به " بی بی پیک " است در جوانی شیفته ی بازی فارو بود در یکی از مجالس قمار ، مبلغ بسیار هنگفتی به یک دوک فرانسوی باخت . به هر دری زد و از هرکه قرض خواست نتوانست پول را تهیه کند. او که درمانده شده بود اتفاقا با پیرمردی بی خانمان آشنا شد . آن مرد راز بردن را در قمار به مادر بزرگ من یاد داد اما از مادربزرگم قول گرفت که فقط به قدری که باخته شرط ببندد و بعد از برد تا ابد دست به قمار نزند. مادر بزرگ من هم همین کار را کرد او دوباره با آن دوک بازی کرد و به قدری که باخته بود شرط بست. با به کار بستن آن راز، دوک را برد و اکنون 60 سال است که دیگر دست به قمار نزده!

You can see links before reply

پلاسیدو دومینگو در نقش هرمان

هرمان با شنیدن حرف های تومسکی با خود فکر کرد : نباید بگذارم او رازش را با خود به گور ببرد! او چند باری اطراف عمارت کنتس دور دور زد و فهمید کنتس تک و تنها زندگی می کند و هیچکس را نیز به دیدار خصوصی نمی پذیرد. تنها یک ندیمه با او زندگی می کند. او دختر جوانی به نام لیزا است. هرمان فورا دریافت که اگر بتواند خود را به خانه ی کنتس برساند تنها از طریق همین دختر خواهد بود.

You can see links before reply

او چند روزی با خودش فکر کرد و نقشه ی دقیق و حساب شده ای کشید. او شروع به نوشتن نامه های عاشقانه برای لیزا کرد. البته چون ذاتا موجود بی عرضه و دست و پا چلفتی ای بود حتی نمی توانست متن نامه ها را از خود در بیاورد بلکه از روی یک رومان آلمانی کپی می کرد!!!! هههههه از طرفی لیزا که هم ندیمه و هم دخترخوانده ی کنتس است ،به تازگی با اشرافزاده ی جوان و زیبایی به نام "پرنس الِسکی" نامزد شده. پرنس الِسکی عاشق لیزاست اما لیزا چندان رغبتی به نامزدش ندارد.
ابتدا لیزا نامه های هرمان را پس می فرستاد. و یک بار هم از او خواست که مزاحمش نشود و آبروی او را بازیچه نکند اما هرمان انقدر نامه های رومانتیک و ابراز علاقه های دروغینش را ادامه داد تا لیزا عاشق و دلباخته ی او شد و پرنس الِسکی زیبا و ثروتمند را از خود راند و جواب رد به او داد.

You can see links before reply

دیمیتری وروستوفسکی در نقش پرنس الِسکی

You can see links before reply

لیزا به نامزدش پشت می کند و به الِسکی می گوید که عاشق کس دیگری شده که بسیار دوستش دارد. الِسکی که عاشق اوست و لیزا را همسر آینده ی خود می داند، هرچه تلاش می کند نمی تواند باز او را به دست بیاورد و دست آخر با قلبی شکسته تسلیم می شود و لیزا را رها می کند.

You can see links before reply

لیزا چنان به هرمان علاقه مند شد که خود هرمان هم تصورش را نمی کرد. دختر معصوم تمام امید و آرزوهایش را در هرمان می دید و در نامه هایش به او ابراز علاقه می کرد. سرانجام هرمان برای نزدیک شدن به هدفش با لیزا قرار گذاشت و آن ها وعده کردند که برای اولین بار همدیگر را در ایوان اتاق لیزا ببینند. لیزا هم گفت که در را برایش باز خواهد گذاشت.او لباس زیبایی پوشید و منتظر هرمان شد .

You can see links before reply

اما هرمان به جای دیدار با لیزا ،وارد اتاق کنتس شد و جایی مخفی شد. آخر شب بود و کنتس به اتاقش آمد تا استراحت کند اما ناگهان هرمان بیرون آمد و با احترام به کنتس پیر گفت که قصد ندارد باعث آزار و ترس او شود. فقط می خواهد کنتس به یک جوان درمانده عنایت کند و راز ورق ها را به او بگوید.او تا می توانست التماس کرد تا دل پیرزن را نرم کند. اما کنتس لبخندی زد به او گفت از همان راهی که آمده برگردد چون او حاضر نیست در طمعکاری آن جوان شریک جرم شود.. هرمان دوباره به التماس افتاد اما کنتس نگاهش را از او برگرداند. سردی کنتس ، خون هرمان را به جوش آورد و او را وادار کرد دو لول خود را از جیب در آورد و به سمت کنتس بگیرد! هرمان با عصبانیت کنتس را تهدید کرد که اگر راز ورق ها را نگوید ماشه را می کشد. کنتس پیر با دیدن خشم و خروش هرمان نفس نفسی زد و دستش را روی قلبش فشرد.آهی کشید و بی جان روی صندلی افتاد. هرمان خشکش زد! باورش نمی شد که کنتس دیگر زنده نیست!
ساعت از نیمه شب گذشت.لیزا غمگین و ناامید از آمدن هرمان به اتاقش رفت که ناگهان او را دید.هرمان در حالی که بسیار ناراحت و پریشان حال است،گریه کنان تمام حقیقت را به لیزا می گوید. می گوید که او وسیله ای برای رسیدن به راز ورق ها بود. می گوید که تپانچه اش خالی بود و فقط می خواست کنتس را بترساند.می گوید که نمی خواسته کنتس بمیرد. او از لیزا طلب بخشش می کند و می رود. لیزا که از شنیدن این حقایق شوکه شده.با قلبی شکسته کنار جسد کنتس زانو می زند و اشک می ریزد. او همه چیزش را از دست داده. فریب خورده،زندگی اش تباه شده،قلبش به درد امده و مهم تر از همه مادرخوانده اش را نیز از دست داده.

You can see links before reply

هرمان زار و گریان در مسافرخانه ای به خواب می رود که ناگهان شبح سپید پوشی را جلوی چشمانش می بیند. او به سرعت در می یابد که آن روح کنتس است. روح کنتس گفت:خداوند مرا مامور کرده که راز سه ورق برنده را به تو بگویم . اگر پس از رسیدن به آرزویت،با ندیمه و نادختری من لیزا که او را فریب داده و با احساساتش بازی کرده ای ازدواج کنی،از گناهت می گذرم.سه ورق برنده سه لو و هفت لو و تک خال پیک هستند که اگر این سه ورق پشت سر هم بازی شوند در فارو ، برنده خواهند شد.اما فراموش نکن که نباید بیشتر از یک دست بازی کنی و دیگر پس از آن تا آخر عمر هم دست به قمار نزنی که اگر قولت را زیر پا بگذاری نفرین من نابودت خواهد کرد. هرمان سر از پا نمی شاخت و از همان حالا خودش را غرق در ثروت و جاه و جلال می دید.
هرمان بی درنگ به قمارخانه رفت و شروع به شرط بندی بر سر مبالغ زیاد کرد. طبق گفته ی کنتس ورق می انداخت و برنده می شد. اصلا هم حواسش نبود که عهد بسته بود فقط یک دست بازی کند! خلاصه 3 شب گذشت و هرمان کلی پول به جیب زد. اما در شب سوم ، پرنس الِسکی که شکست سخت او را در هم شکانده بود هم به قمارخانه رفت و با دیدن هرمان_رقیب عشقی اش تصمیم به انتقام گرفت. او در عشق شکست خورده بود ولی درحالی که تاکنون دست به قمار نزده بود تصمیم گرفت در بازی بر رقیبش پیروز شود .او هرمان را به مبارزه طلبید. هرمان مغرور هم تمام دارائیش را وسط گذاشت.تمام نفسها در سینه ها حبس شده بود و کسی نفس نمی کشید.دو ورق روی میز باقی مانده بود که یکی تک خال بود و دیگری بی بی پیک.هرمان گفت:تک خال برنده است!اما پرنس الِسکی با نفرت گفت:بله،اما بی بی پیک مال شماست!

You can see links before reply

هرمان تکانی خورد و با وحشت به ورق بی بی پیک چشم دوخت.ناگهان شبح کنتس در مقابل دیدگانش ظاهر شد. بی بی پیک با لبخند تمسخر آمیزی به او خیره شده بود،هرمان با وحشت فریاد کشید:کنتس پیر! رهایم کن! چرا راحتم نمی گذاری؟چرا بازی ام می دهی؟ زندگی ما فقط یک بازی است! نه چیزی بیشتر...هرمان گریه کنان گفت:لیزا، فرشته ی من، مرا ببخش! سپس دو لولش را بیرون کشید و خودکشی کرد. پرنس الِسکی به این ترتیب برنده ی بازی شد.همه ی حضار با این اتفاق غیرمنتظره در شگفتی فرو رفتند. اما پرنس الِسکی ذره ای هم دلش برای او نسوخت. چون برای شخص طمعکار نباید دل سوزاند. نفرین بی بی پیک چقدر عالی کارساز شد! اپرا همین جا به پایان می رسد.

همانطور که دیدید این داستان، داستان نابودی مرحله به مرحله ی یک انسان به دست طمعکاری خود است. داستان پوشکین و موسیقی بی نظیر چایکوفسکی "بی بی پیک" را جاودانه کردند.چایکوفسکی نقش هرمان را برای تنور، لیزا را برای سوپرانو، پرنس الِسکی را برای باریتون و کنتس پیر را برای متسوسوپرانو نوشته. بهترین تنورها تاکنون در نقش هرمان عصبی و پریشان درخشیده اند. شاید باورتان نشود که مهم ترین ایفاگر این نقش، پلاسیدو دومینگوست!!! بله، دومینگو با اینکه روس نیست اما انقدر شیفته ی این نقش خاص و کم نظیر شد که زبان روسی را آموخت و نقش هرمان را به شکل غیرقابل تصوری، زیبا خواند و ایفا کرد. دومینگو استاد ایفای هر نقشی ست. و از پس مشکل ترین آن ها هم بر می آید.
همچنین کاریتا ماتیلا سوپرانوی پیشکسوت روس نیز بارها در این اپرای زیبا به "لیزا" دختر فریب خورده جانی دوباره داده است.
و در نهایت نقش پرنس الِسکی زیبا و عاشق را نیز دیمیتری وروستوفسکی، باریتون چیره دست روس بازی می کند. یکی از نقش های مثبت و خیلی موثر دیمیتری همین نقش است.


بخش هایی از اپرای بی بی پیک

آریای هرمان در پرده ی اول... جایی که هرمان نقشه ی ابراز علاقه به لیزا در نامه های ساختگی را می کشد. پریشانی و دلهره را در صدای استاد دومینگو حس می کنید؟؟؟ او معرکه است!

You can see links before reply


آریای لیزای بیچاره! لیزا تسلیم عشق هرمان شده. او در یک آریای بسیار زیبا از عشق به هرمان می خواند. طفلکی... حتما این آریا رو بشنوید. خیلییییی لطیفه.

You can see links before reply


آریای پرنس الِسکی که متوجه سردی نامزدش شده... او فهمیده که لیزا دیگر او را دوست ندارد. یعنی از اولش هم نداشته!!! و این بدترین کشفی ست که یک انسان می تواند به آن نائل شود...دردناک ترینشان... الِسکی با اندوه فراوان نزد لیزا می آید و برایش آریای عاشقانه و پراحساسی می خواند.می خواند که دوستش دارد و لیزا همه چیز اوست.اما چه فایده؟ مغز لیزا با نامه های دروغین هرمان انقدر شست و شو یافته که این همه خواهش الِسکی دیگر رویش تاثیری ندارد... این آریا واقعا زیباست. با صدای دیمیتری وروستوفسکی عزیز بشنویدش که بهترین صدای باریتونه...خیلی قشنگه.


You can see links before reply


و در نهایت آخرین آریای هرمان! پای میز قمار او ناگهان روح کنتس را می بیند که خنده ی مرگباری به او می زند. هرمان دیوانه می شود و می خواند: زندگی ما چیست؟ یک بازی؟ آن چیز که او را بازیچه قرار داد فقط و فقط طمع و زیاده خواهی خودش بود. بعد از این آریا او تیری به خود می زند و می میرد... این آریا را نیز با صدای استاد دومینگو بشنوید.خیلی زیباست.

You can see links before reply


خب امیدوارم خوشتون اومده باشه. انشالله که بیشتر قدر موسیقی رو بدونیم.خصوصا اپراها که زحمت واقعا زیادی برای ساختنشون کشیده می شه. خوانندگان اپرا اندازه ی 4 نفر تلاش می کنند و انرژی می ذارن تا یه نقش رو خوب بخونن و ایفا کنن. باید بیشتر قدرشونو دونست و بیشتر دوستشون داشت. از من گفتن بود.بازم خود دانید. همگی خوش رهوناااااااااا.

lakshemi
Sunday 7 September 2014, 07:40 PM
سلام بر عزیزانم
امروز ، هفتمین سالگرد درگذشت لوچیانو پاواراتی _ برترین تنور جهان _ است... هفت سال پیش در چنین روزی اپرا در شک فرو رفت و یکی از برزگترین نوابغ خود را از دست داد...مردی که بسیاری از مردم جهان را با صدای بی انتهای خود تحت تاثیر قرار داد و عده ی بی شماری را به اپرا علاقه مند کرد...

You can see links before reply

اکثر بزرگان اپرا متفق القول بر این باورند که پاواراتی بزرگترین خواننده ایست که تا کنون دیده اند . چند سال آخر عمر او در مبارزه با بیماری سرطان گذشت... و بالاخره هم همین بیماری در 71 سالگی جان او را گرفت... او 40 سال تمام در صحنه ی اپراها می درخشید و همه جور نقش رومانس ، تراژدی و حتی نقش های کمدی که برای باریتون ها نوشته شده مثل فیگارو را بازی کرد. هنر او بی انتها بود... توانایی های او حدی نداشت... همه ی هنرمندان باید از او یاد بگیرند...خیرخواهی ، بشردوستی، کمک به بیمارن ، کمک به خوانندگان بی بضاعت در گروه " پاواراتی و دوستان " ، احترام به همکاران و قدرشناسی از مردم فقط بخشی از صفات بارز پاواراتی بود...

You can see links before reply

You can see links before reply

دو دوست و همکار وفادار پاواراتی یعنی پلاسیدو دومینگو و خوزه کاره راس که سال ها با پاواراتی در گروه "سه تنور"میلیون ها شنونده و بیننده را با آوازهایشان سرمست می کردند حتما امروز خیلی ناراحتند ... هفت سال است که در غم دوری از برادرشان پاواراتی به سر می برند ... دیشب هر دویشان در توئیتر و فیسبوک از خاطراتشان نوشته بودند. از دلتنگی هایشان ... از تمام لحظاتی که با او و بی او گذراندند ... من هم یکی از طرفداران این مرد بزرگ هستم. به همین مناسبت چند تا از بهترین کارهای او را برایتان می گذارم تا تجدید خاطراتی برای دوستداران اپرا باشد...

You can see links before reply


آریای "شاخه گلی که به من داد " آریای غمگین دون خوزه در اپرای کارمن اثر بیژت

You can see links before reply

آریای مذهبی "آوه ماریا" اثر شوبرت ... به عقیده ی من زیباترین آوه ماریایی که تا کنون نوشته شده...

You can see links before reply

آریای زیبا و غم انگیز تونیو در اپرای دلقک اثر لئونکاوالو

You can see links before reply

آریای عاشقانه ی فراندو در "زن ها همه همینطورند " اثر موزارت

You can see links before reply

"این زن یا آن یکی " آریای دوک عیاش در اپرای ریگولتو اثر وردی

You can see links before reply


دوئت نوشیدنی از اپرای بانوی بدراه (لاتراویاتا) اثر وردی


You can see links before reply


آریای معروف خلیف به نام نسون دورما در اپرای توراندخت

You can see links before reply


"زن ها بی وفایند" آریای دیگری از دوک در ریگولتو

You can see links before reply




زنده باد پاواراتی ... ویوااااااااا پاواراتی

lakshemi
Thursday 2 October 2014, 07:31 PM
سلاممممممم بر عزیزانم.... مدت ها بود که اپرای جدیدی اینجا ننوشته بودم!!!! هعییییییییییی بعد از مرگم این تاپیک ازم به یادگار می مونه!!!! اون وقت همه می کن! آخی! یه روزی یه لاکشمی نامی بود که عاشق اپرا بود و هرچی اپرای ناآشنا بود برامون معرفی می کرد!!! محض رضای خدا یه نفرم نمی رفت بخونه ولی اون ناامید نمی شد!!!!! هههههههههههههه

خب یه اپرای جدید از وررررررررررررررردی! (با لهجه ی ایتالیایی گفتم!!)


سیمون بوکانگرا

You can see links before reply

سیمون بوکانگرا ... این اپرا در 3 پرده و به زبان ایتالیایی ست و برگرفته از داستان زندگی واقعی سیمون بوکانگرا اولین رئیس جمهور جمهوری جنوا بود. جنوا سال ها پیش در قرن چهاردهم از ایتالیا جدا بود و البته چند سال بعد از بوکانگرا هم از هم پاشید.
سیمون بوکانگرا یک دزد دریایی توبه کرده و اصلاح شده است که کاندید حکمرانی جمهوری نو بنیاد جنوا شده. دشمن او جاکوپو فییِسکو ، ابتدا تلاش می کند که او را از میدان رقابت به در کند و وقتی که موفق نمی شود دختر کوچک او را می دزدد... 25 سال می گذرد. بوکانگرا همچنان با اقتدار حکمران جنواست. او با انصاف، مهربان، عادل و وظیفه شناس است و به خوبی از عهده ی وظایفش بر می آید.

دیمیتری وروستوفسکی در نقش سیمون

You can see links before reply

فییِسکو بعد از دزدیدن دختر بوکانگرا، تبعید شده و به تازگی مجددا به جنوا بازگشته اما با لباس و نام جعلی، در کسوت یک کشیش! او بلافاصله بعد از بازگشتش نقشه ی دیگری برای توطئه علیه بوکانگرا می کشد. در اولین اقدام او سراغ یک جاسوس به نام پائولو که از درباریان نیز هست می رود و او را ترغیب به خیانت می کند.اما پائولو قبول نمی کند و به فرمانده ی خود وفادار می ماند.

You can see links before reply

در پرده ی بعد ما دختری به نام آملیا را می بینیم که در زیبایی و نجابت کاملا برازنده است.او اخیرا خیلی زیاد یک نجیب زاده را ملاقات می کند. گابریل که شیفته و دلباخته ی آملیاست. از طرفی پائولو نیز عاشق آملیا ست. پائولو اخیرا تعدادی از اوباش و شورشگران ضد حکومتی را نابود کرده و بوکانگرا نیز تصمیم می گیرد به او پاداشی بدهد. پائولو از بوکانگرا تقاضا می کند به عنوان پاداش ، آملیا را برای او خواستگاری کند. بوکانگرا نیز به او قول می دهد که آملیا را به همسری وی در آورد. او به نزد آملیا رفته و از همان ابتدا مهر این دختر به دلش میوفتد. سپس پیشنهاد ازدواج با پائولو را مطرح می کند اما دخترک درجا رد می کند. بوکانگرا نمی تواند روی حرف دختر حرفی بزند چون مجذوب او شده. سپس آن ها گرم صحبت می شوند. آملیا در بین صحبت هایش می گوید که فرزند واقعی این خانواده نیست. بوکانگرا کنجکاو می شود و از آملیا می خواهد دقیقا شرح دهد که چه اتفاقی برای خانواده اش افتاده. آملیا می گوید در همین حد می داند که 25 سال قبل آن ها مردی اسب سوار را دیده بودند که بچه ای را جایی رها کرده و گریخته . آن ها مرا پیدا کردند و به فرزندی پذیرفتند. بوکانگرا با توضیحات آملیا در می یابد که او دختر گمشده اش است.


مارینا پوپلافسکی در نقش آملیا همراه دیمیتری وروستوفسکی در نقش سیمون

You can see links before reply

او به خانه باز می گردد...نمی تواند لحظه ای به آملیا فکر نکند. پائولو برای پرسیدن جواب خواستگاری می آید ولی بوکانگرا او را ناامید می کند و می گوید جواب رد شنیده. پائولو هم به خاطر اینکه بوکانگرا زیر قولش زده بسیار ناراحت شده و از او کینه به دل می گیرد. او بوکانگرا را زیر نظر می گیرد و می بیند که او هر روز به دیدار آملیا می رود و آملیا نیز با او خیلی گرم و دوستانه می گوید و می خندد! پائولو خشمگین شده و تصور می کند بوکانگرا عاشق آملیا شده و به همین دلیل زیر قولش زده. او کینه به دل می گیرد و تصمیم به انتقام می گیرد. فییِسکو دوباره نزد او می آید و او را برای خیانت ترغیب می کند. این بار پائولو می پذیرد . فییِسکو زهری به او می دهد تا مخفیانه به خورد بوکانگرا دهد. او هم همین کار را می کند.
در صحنه ی آخر، دو دشمن دیرین رو به روی هم قرار می گیرند.بوکانگرا مسموم شده... فیسکو که در لباس کشیشی نزد بوکانگرا آمده او را تف و لعنت می کند و می گوید که یک فاسد بدکار است و به آملیا چشم طمع دوخته و ای بسا که نسبت به آن دختر افکار شومی هم در سر داشته باشد! اما بوکانگرا به فییِسکو می گوید که آملیا همان دختر گمشده ی اوست!!!! فییِسکو شوکه شده و در بهت فرو می رود. او تمام عمرش را وقف یک کینه ی احمقانه کرد!

You can see links before reply

بوکانگرا حالش خوش نیست و در حال مرگ است. آملیا و گابریل که تازه با هم ازدواج کرده اند سراسیمه وارد می شوند. آملیا در آغوش پدرش اشک می ریزد. در آغوش پدری که هرگز مهر او را نچشیده! بوکانگرا دامادش گابریل را جانشین بعدی خود اعلام می کند و در آغوش دخترش می میرد.

You can see links before reply

پلاسیدو دومینگو در نقش سیمون

You can see links before reply

سیمون بوکانگرا داستان بسیار بسیار زیبایی دارد. اما در قیاس با شاهکارهایی چون لاترا ویتا (بانوی بد راه)، دون کارلو و شاعر دوره گرد ، از لحاظ آهنگسازی در رتبه ی پایین تری قرار دارد. شاید به این خاطر که برخلاف سایر اپراهای وردی دو عنصر مهم "عشق" و "کشمکش " در آن کمتر دیده می شود. می توان گفت سیمون بوکانگرا یک درام آرام و کم هیجان است که از ابتدا تا پایان با ریتم ثابتی پیش می رود. خبری از آریاها و دوئت های تند و پرهیجان همیشگی وردی نیست! بلکه به جای آن ما آواز های قهرمانان را آرام و باوقار می یابیم. حتی شخصیت فیِسکو نیز این هیجان را نشان نمی دهد. به خاطر تمام این دلایل ، طرفداران اپرا و بالاخص طرفداران وردی ، سیمون بوکانگرا را بی رغبت تر تماشا می کنند. وردی به پدران بسیار علاقه مند بود! شاید چون خودش در جوانی همسر و فرزندش را از دست داد. شخصیت "پدر"معمولا در اپراهای وردی بسیار تکرار می شوند . در لاتراویتا ما پدر مهربان آلفردو را می بینیم که نقش پررنگی دارد. در ریگولتو نیز نقش اصلی را ریگولتو دارد که تنها عشق زندگی اش دختر اوست. در سیمون بوکانگرا نیز باز همان پدر مهربان را می بینیم ! تمام این پدران با صدای زیبا و غنی باریتون نشان داده شده اند. سیمون بوکانگرا نیز برای باریتون نوشته شده.فیِسکو برای باس و آملیا برای سوپرانو... امروزه باریتون ها همچنان هم دوست دارند سیمون بوکانگرا را بازی کنند. چون یک نقش مثبت است ! دیمیتری وروستوفسکی _باریتون تمام حرفه ای روس چندین بار در نقش سیمون بوکانگرا درخشیده است. همچنین استاد پلاسیدو دومینگو که یک تنور متمایل به باریتون است نیز چند باری در نقش سیمون بوکانگرا بازی کرده. می دانید؟ نقش سیمون بوکانگرا واقعا برازنده ی دومینگوست. یک مرد عادل، یک پدر مهربان!!!
همچنین مارینا پوپلافسکی _سوپرانوی سحرانگیز روس و استاد بانو رنه فلمینگ _ سوپرانو آمریکایی نیز نقش آملیا را بارها به زیبایی بازی کرده اند.


قسمت هایی از اپرای سیمون بوکانگرا


آریای زیبای آملیا با صدای رنه فلمینگ

You can see links before reply

دوئت زیبای آملیا و سیمون بوکانگرا ... با صدای دیمیتری وروستوفسکی و رنه فلمینگ

You can see links before reply

و آریای فیسکوی بدجنس!

You can see links before reply


امیدوارم خوشتون اومده باشههههههههههههه. رام رام.

lakshemi
Tuesday 28 October 2014, 07:56 PM
دلااااااام به اهالی هنر! شب همگی به خیر...
یه اپرای خیلییییییییییی خیلی زیبا و غنی براتون آوردم. دستم درد نکنه!!!!ههههههههههه انشالله خوشتون میاد چون موضوعش عشقی و غمناکه... یک اپرا سریا(جدی) بر مبنای یکی از بزرگترین افسانه های عشقی تاریخ بشر : اورفیوس و یوردیسه.
اورفیوس یکی از خدایان افسانه های یونانیست. از روی داستان زندگی غم انگیز اورفیوس، داستان ها ، فیلم ها و کتاب ها تقدیم هنردوستان شده. داستان اورفیوس هم کمتر از رومئو و ژولیت نیست! از روی داستان اورفیوس بیش از 60 اپرا به دست آهنگسازان مختلف و به زبان های مختلف ساخته شده!!!!!! من تمام اونا رو نشنیدم. معروف ترین هاش 2-3 تاست و من از بین اونا بهترین اپرای اورفیوس رو انتخاب کردم. ساخته ی كریستف ویلیبالد گلوك ،آهنگساز و اپراساز معروف آلمانی در قرن 18 میلادی.

You can see links before reply sis.jpg/220px-Christoph_Willibald_Gluck_painted_by_Joseph_Duples sis.jpg

کریستوف ویلیبالد گلوک ، در بسیاری از انواع مختلف موسیقی صاحب سبک بود. ولی امروزه بیشتر او را به خاطر اپرای زیبایش اورفیوس و یوردیسه می شناسند. گلوک از جمله آهنگسازانی بود که بسیار به اپرا خدمت کرد. او در اصول اولیه ی اپرا تغییرات اساسی به وجود آورد.در سایت موسیقی بیان خوندم که اولین بار گلوک این عرف رو گذاشت که اورتور (پیش درآمد) اپرا با موضوع اپرا ارتباط داشته باشه یا مثلا رسیتاتیف ها (دکلمه ها) و آریاها با هم فاصله نداشته باشن. اپرای زیبای اورفیوس ساخته ی گلوک ،در 3 پرده و به زبان ایتالیایی ساخته شده.

اورفیوس و یوردیسه

شاید عده ای از علاقه مندان به ادبیات و یا تاریخ یونان اورفیوس _ خدای یونانی_ رو بشناسند ولی یه پیش زمینه ای از این شخصیت افسانه ای بشنوید بد نیست. اورفیوس یک خواننده و نوازنده ی زبردست چنگ بود. او با نوای خوش چنگ و صدای زیبایش حتی حیوانات و درختان را هم مدهوش خود می کرد. اورفیوس همسر زیبایی به نام یوردیسه داشت که دیوانه وار عاشقش بود و زیباترین آهنگ هایش را هم برای او می نواخت. از آنجایی که همیشه در همه ی داستان ها یک آدم حسود مانع خوشبختی قهرمانان می شود ، آفرودیت _الهه ی زیبا و بالهوس یونانی_نیز دل در گرو اورفیوس گذاشته بود و چون اورفیوس به او محل نگذاشت در صدد نابودی یوردیسه بر آمد و ماری را مامور کرد که یوردیسه را نیش بزند و بکشد! همین هم شد! نفرین بر حسد و طمع!!!

You can see links before reply

اپرا با مرگ یوردیسه آغاز می شود . اورفیوس از مرگ همسرش چنان در غم فرو رفت که دل تمام خدایان برایش سوخت از جمله کیوپید یا آمور _خدای عشق_ فرزند آفرودیت! او بهتر از هرکسی مادر بدذاتش را می شناخت. (چون روزگار خود آمور و همسرش را هم سیاه کرده بود) از همین رو آمور برای اینکه شناخته نشود (از ترس مادرش) خود را به شکل یک پری در می آورد و نزد اورفیوس می رود تا به او کمک کند. آمور ،اورفیوس را راهنمایی می کند تا برای بازگرداندن روح همسرش به دنیای مردگان برود. چون ارواح بعد از جدا شدن از جسم به زیر زمین می روند . دنیایی که فرمانروایی اش با هادس _خدای بی رحم و شیطانی _ است. اورفیوس با کمک آمور به دنیای زیر زمین می رود .

You can see links before reply

او ارواح شیطانی را با نوای چنگش آرام می کند و بالاخره روح یوردیسه را پیدا می کند. یوردیسه به او می گوید که نمی تواند با او بیاید مگر اینکه هادس اجازه دهد.


You can see links before reply

You can see links before reply

اورفیوس ، هادس را ملاقات می کند و برایش چنگ می زند و می خواند و از او تقاضا می کند همسرش را به او ببخشد و اجازه دهد که به دنیای زندگان برگردد.هادس، از موسیقی اورفیوس به وجد می آید و قبول می کند که روح همسرش را به او بازگرداند به این شرط که او جلو جلو برود و روح یوردیسه پشت او بیاید و تا هنگامی که به روی زمین نرسیده اند حق ندارد برگردد و همسرش را نگاه کند. اورفیوس طبق قرار، جلو می افتد و روح یوردیسه هم پشت او ، دنبالش میی آید. در این قسمت یک پریلود پخش می شود به نام "رقص ارواح خوب" ارواح خوب از اینکه یوردیسه از دنیای مردگان خلاص شده خوشحالند و می رقصند.

You can see links before reply


اورفیوس نگران است که یوردیسه از او جا مانده باشد . او تمام طول راه را با خودش مبارزه می کند که به عقب نگاه نکند اما در آخرین لحظات که فقط چند قدم با دنیای زنده ها و سطح زمین فاصله داشتند او اختیار از کف داده و بر می گردد تا ببیند یوردیسه دنبال او می آید یا خیر. و به این ترتیب قول او شکسته می شود و روح یوردیسه دوباره و تا ابد به دنیای مردگان بر می گردد.به ابن ترتیب اورفیوس همسرش را برای همیشه از دست داد. اپرا با مرگ یوردیسه و حسرت اورفیوس خاتمه می یابد .

.......

اما سرانجام اقبال تار اورفیوس در اپرا نیامده! زنان شهر وقتی فهمیدند که همسر زیبای اورفیوس مرده به سراغ او رفته و به او ابراز علاقه می کنند ولی اورفیوس به همسرش وفادار می ماند و آن ها را رد می کند. آن زنان در انتها باز هم با توطئه ی آفرودیت یک روز اورفیوس را در حالی که آواز غمگینی برای همسرش می خواند به قتل می رسانند و با قساوت قلب ، تمام بدن او را تکه تکه می کنند. اما عجبا که سر اورفیوس هنوز هم آواز می‌خواند ... !!!!!

تعابیر مختلفی از افسانه ی اورفیوس شده ولی به عقیده ی من ، اورفیوس نماینده ی آدم هاییست که با یک اشتباه همه ی هستی خود را از دست داده اند. آدم هایی که صبرشان کم است و قلبشان نمی گذارد عقلانی راه بپیمایند . درست است که در حق او ظلم شد ولی اورفیوس ، خود نیز در سرنوشتش بی تقصیر نبود... نتوانست سر قولش بماند. و شرطی که هادس مقرر کرد هم برای سبک سنگین کردن صبر و تحمل اورفیوس بود... به هرحال قضاوت سخت است... اما اپرا ... موسیقی گلوک ، محشره! کاملا با رنگ و بوی موسیقی باروک!!!! پر هیجان و پر از عشق و احساس! نقش اورفیوس برای تنور ، نقش آمور برای سوپرانو و یوردیسه هم برای سوپرانو نوشته شده. این اپرا امروزه خیلی کم اجرا می شود ولی همه دوستش دارند. شما رو به شنیدن قسمت هایی از اپرا دعوت می کنم. نشنوید،نصف عمرتون بر باد رفته!!!

بخش هایی از اپرای اورفیوس و یوردیسه اثر گلوک:


اوورتور (پیش درآمد) زیبای این اپرا... گلوک عجب آهنگسازی بوده! موسیقی بی نظیر، پر هیجان، پر استرس، پر از اشتیاق! همان اشتیاقی که اورفیوس برای بازگرداندن همسرش دارد.

You can see links before reply

معروف ترین قسمت این اپرا ، آریای زیبای اورفیوس بعد از دیدن مرگ یوردیسه در صحنه ی اول است... اسم این آریا "حالا بدون او چه کنم؟" است. عاشقانه و پر از اندوه... معرکه است. واقعا آریای زیباییه.خارق العاده است. این آریا رو با صدای استاد پاواراتی بشنوید:


You can see links before reply


همین آریا رو با صدای دیه گو فلورز ، تنور خوش صدای مکزیکی بشنوید. عالیه! چه آهنگی! چه صدایی!

You can see links before reply

آریای زیبای آمور _خدای عشق_ که اورفیوس را به سفر به زیر زمین تشویق می کند. واقعااااااااااا زیباست...عالیه.

You can see links before reply

پریلود(میان پرده) ی "رقص ارواح خوب" ارواح خوب با خوشحالی می رقصند و یوردیسه را از دنیای مردگان بدرقه می کنند. این پریلود بین پرده ی دوم و سوم اجرا می شود.اواسط این پریلود تکنوازی فلوت آغاز می شود که متعلق به روح یوردیسه است که پشت سر همسرش در حال حرکت به سمت دنیای زندگان است... قسمت فلوت فوق العاده است و دقیقا گویای این سفر عجیب یوردیسه است.

You can see links before reply



انشالله خوشتون اومده باشه... خوش رهوناااااااااااا

lakshemi
Thursday 1 January 2015, 08:21 PM
سلاممممممممممممم بر عسل های خودم... اونایی که مث من به اپرا علاقه دارن.
خیلی وقت بود که فشار کار بهم اجازه نمی داد دستی به سر و گوش اینجا بکشمممممممممممم... اما امروز مجالش بهم دست داد و یه اپرای خفن براتون آوردم... یک اپرا بوفا (کمدی) زیبا اثر گائتانو دونیزتی اپراساز ایتالیایی قرن 18 .
عاشق اپراهای دونیزتی ام به جون شما... عارضم خدمت شما که اپرای دون پاسکال یک اپرای کمدی در 3 پرده و به زبان ایتالیایی است. خیلی از کارشناسان موسیقی معتقدند که دون پاسکال بهترین اپرای کمدی دونیزتی ست. (البته من دختر هنگ رو بیشتر دوس دارم)

و اما بشنوید ماجرای دون پاسکال رو:

دون پاسکال پیرمرد ثروتمند و ساده لوحی است که با برادرزاده ی خود ارنست زندگی می کند. دون پاسکال هیچگاه ازدواج نکرده و فرزندی ندارد. تنها وارث او همین ارنست است.


دبراندو دارکانجلو باریتون باس ایتالیایی در نقش دون پاسکال

You can see links before reply

از طرفی ارنست به تازگی عاشق یک بیوه ی جوان و فقیر اما زیبا شده و به عمویش می گوید که قصد دارد با او که نورینا نام دارد ازدواج کند. دون پاسکال عصبانی می شود و می گوید که ارنست حق ندارد با یک زن فقیر ازدواج کند چون مسلما آن زن طمع پول و ثروت او را دارد. دون می گوید ارنست باید هرچه سریع تر دست از این زن بکشد و با زنی که خودش برای وی انتخاب می کند ازدواج کند. اما برادرزاده ی سرکش زیر بار نمی رود و می گوید یا نورینا یا هیچکس!

آنا نتربکو سوپرانوی روس در نقش نورینا

You can see links before reply

You can see links before reply

دون هم عصبانی می شود و ارنست را از ارث محروم می کند و برای این که به خیال خام خودش پسرک گستاخ را ادب کند تصمیم می گیرد خودش ازدواج کند تا وارث شایسته ای برای اموالش بیابد! هههههههههه دون پاسکال قصد ازدواجش را به نزدیک ترین دوستش دکتر مالاتستا می گوید و از او می خواهد زن خوبی به او معرفی کند!!!!

ماریوش کفیچین باریتون لهستانی، در نقش دکتر مالاتستا

You can see links before reply

دکتر مالاتستا از طرفی دلش به حال ارنست می سوزد و از طرف دیگر مطمئن است که دوست عزیزش دون پاسکال مثل همیشه دارد مرتکب حماقت شده و تصمیم اشتباهی می گیرد!!! چرا که ازدواج در آن سن و سال را عقلانی نمی بیند! دکتر تصمیم می گیرد که دوستش را سر عقل بیاورد و در این خلال کمی هم با او شوخی کند. از این رو می گوید که با چه کسی می خواهی ازدواج کنی که از خواهر من بهتر باشد؟؟؟ من خواهری دارم که در زیبایی و کمال درجه یک است. دون خیلی خوشحال می شود که دارد با یک آشنا و فرد مطمئن ازدواج می کند! و چشم بسته می پذیرد! غافل از اینکه خواهر دکتر در یک صومعه زندگی می کند و روحش از این قول و قرارها بی خبر است!!!!
حالا ... دکتر مالاتستا یک راست نزد نورینا _ نامزد ارنست _ می رود و به او می گوید اگر می خواهد وصلت او و ارنست سر بگیرد باید به او کمک کند و نقش خواهر او _ سافرینا _ را بازی کند! نورینا در ابتدا قبول نمی کند و به دکتر نه می گوید.اما بعد از دو دوتا چارتا و کمی تامل قبول می کند.

You can see links before reply

خلاصه دکتر ترتیب یک ازدواج ساختگی و قلابی را برای دون پاسکال و سافرینا می دهد. اما هنوز جوهر سند ازدواجشان خشک نشده که سافرینا 180 درجه رنگ عوض می کند و شروع به جلف بازی و شراب خوردن می کند! و چار چشم دون دیدن دارد!!!!ههههههههههههه

You can see links before reply

سافرینا طبق نقش خود با پول های دون مهمانی و بزن و بکوب می گیرد و هرشب به جفتک چارکوش انداختن و شراب خوردن و ریخت و پاش می گذرد!!!! دون پاسکال به او اعتراض می کند و سافرینا انقدر بی حیاست که سیلی محکمی بیخ گوش دون بدبخت می زند!!! بیچاره دون که از کرده ی خود مثل سگ پشیمان است و راه پس و پیش هم ندارد. ههههههههههه

You can see links before reply

دکتر مالاتستا سر می رسد و حال زار او را می بیند و متوجه می شود که او از ازدواجش واقعا پشیمان است. بالاخره بازی طولانی آن ها تمام می شود.نورینا هویت واقعی اش را بروز می دهد و معلوم می شود همه چیز ساختگی بوده و دون پاسکال فقط سر کار بوده!!!!! دون پاسکال خوشحال از اینکه از شر سافرینا راحت شده، می فهمد که او نمی تواند حتی برای خودش همسر مناسبی انتخاب کند پس در آدم شناسی هنوز ضعیف است و نورینا را هم درست نشناخته و نباید نظرش را به ارنست تحمیل کند. نورینا هر چه باشد از این سافرینای بی حیا و پر رو بهتر است!!!!!!هههههههههه و به این ترتیب رضایت به ازدواج او و برادرزاده اش می دهد. اپرا به خوشی تمام می شود. پیام این اپرا این است که لزوما نباید از روی ظاهر آدم ها را مورد قضاوت قرار داد!


نقش دون پاسکال برای باس بوفو(باس کمدی) ، دکتر ملانستا برای باریتون ، نورینا برای سوپرانو و ارنست برای تنور نوشته شده است. البته هر 4 قهرمان این داستان باید مهارت کامل بوفا خواندن ( خواندن سریع و متقاطع ) را داشته باشند. خاصیت اپراهای کمدی این است که اکثر آریاها یا دوئت هایش تند و سریع و ادا کردن اشعارش سخت و مشکل است. و در مورد دون پاسکال نیز دقیقا همینطوره. خوانندگان زبردست می توانند از پس این اپرا بر بیایند. در سال های اخیر درخشان ترین اجرای دون پاسکال متعلق به دبراندو دارکانجلو ، ماریوش کفیچین ، آنا نتربکو و خوآن دیه گو فلورز می باشد که در تماشاخانه ی متروپولیتن آمریکا اجرا شد و تحسین همگان را برانگیخت. علی الخصوص هنرنمایی دبراندو دارکانجلو در نقش دون پاسکال بسیار بسیار ستودنی ست. دبراندو دارکانجلو واقعا توانا و دارای صدایی منحصر به فرد است. عاشقشم!

بخش هایی از اپرای دون پاسکال:

دوئت دون پاسکال و دکتر ملانستا ... در این دوئت دون از گستاخی برادرزاده اش می خواند و اینکه قصد دارد درس خوبی به او بدهد و ازدواج کند! واقعا قشنگه... اجرای دبراندو دارکانجلو واقعا زیباست.

You can see links before reply

دوئت نورینا و دکتر ملانستا ... موضوع این دوئت فیلم خنده داریه که قراره برای دون پاسکال بیچاره بازی کنند و با هم نقشه می کشند.

You can see links before reply

دوئت عاشقانه ی ارنست و نورینا... با صدای جادویی خوآن دیه گو فلورز عزیزم و آنا نتربکو ... معمولا سوپرانو ها انق فرکانس صداشون بالاس که اجازه نمی دن صدای مردها شنیده بشه ولی خوآن انقد صدای تیز و برنده ای داره که نمی ذاره صدای آنا نتربکو شنیده شه!!!!هههههههههه حیرت آوره! او بی نظیره!

You can see links before reply

آریای نورینا ... " من می دونم چطوری زندگی کنم "... نورینا زن فقیر و بی چیزیست که در عین حال شاد است و می خواند که با همین نان بخور و نمیرش هم بلد است خوش باشد! واقعا آریای زیباییه.

You can see links before reply

آریای عاشقانه ی ارنست که در عشق نورینا می خواند... با صدای رولاندو ویلازون عسل خودم... خیلی قشنگه.حتما بشنوید.

You can see links before reply

دوئت دیگری از دون پاسکال و دکتر ملانستا... این دو ، شادمان قرار مدار ازدواج با خواهر دکتر را می گذارند. غافل از اینکه دکتر چه نقشه ای در سر دارد!!!!ههههههههه

You can see links before reply

امیدوارم پسندیده باشید...رام رام...

lakshemi
Monday 5 January 2015, 09:39 PM
سلام و شب به خیر

طبق درخواست دوستان ، مجددا اپرای زیبای دون کارلوس اثر جوزپه وردی اپراساز اعجوبه ی ایتالیایی رو خدمتتون معرفی می کنم. پیش تر در صفحات نخست معرفی این اثر به ایجاز اومده بود اما امشب مجددا این اثر رو خدمتتون معرفی می کنم. اپرای دون کارلوس یک اپرای بسیار طولانی و در 5 پرده تدوین شده. از زمان خود وردی تا کنون بارها و بارها مورد بازنویسی قرار گرفته و سعی شده کمی خلاصه تر شود تا در نهایت امروز دون کارلوس در 4 پرده اجرا می شود که باز هم زمانی حدود 3 ساعت را شامل می شود!!!!!! دون کارلوس برمبنای زندگی واقعی شاهزاده کارلوس سوم پسر شاه فرانسه فیلیپ دوم است. یک تراژدی بسیار غم انگیز و ماجرای محبت، نفرت ، دوستی و دشمنیست. بسیاری از ستارگان اپرا تا کنون در این اثر ارزشمند و فاخر بازی کرده اند. هنرمندانی نظیر لوچیانو پاواراتی، پلاسیدو دومینگو ، مونسترات کاباله ، ماریا کالاس، ماریو دل موناکو ، انریکو کاروسو از زمان های گذشته و همچنین روبرتو آلاگنا ، یوناس کافمن ، مارینا پوپلافسکی، آنجلا جورجیو ، رولاندو ویلازون ، دیمیتری وروستوفسکی ، رنه پاپه و بسیاری دیگر تاکنون بارها و بارها در این اپرا به قهرمانان جان داده اند.نويسنده ي لیبرتوی اپرای دون کارلوس "کامي دولوکول" است که به زبان فرانسه نوشته شده. اما اپرا در نهایت به ایتالیایی برگردانده شد.

دون کارلوس (دون کارلو ) :

پرنسس الیزابت فرانسوی که در این اپرا اسم او ایزابل تلفظ می شود بدون این که بخواهد از جمع جدا افتاده و در جنگل گم می شود. پرنس کارلوس اهل اسپانیا او را اتفاقی پیدا می کند و نجات می دهد و در نظر اول واقعا از او خوشش می آید.

You can see links before reply

خلاصه کنم که این عشق بین کارلوس و ایزایل آغاز می شود . اما این دل باختن سرانجامی ندارد چون به ایزابل خبر می دهند که برای صلح اسپانیا و فرانسه باید او با شاه فرانسه فیلیپ دوم ازدواج کند که همان پدر کارلوس است!!!

You can see links before reply

You can see links before reply

خلاصه که الیزابت چهارده ساله در یک ازدواج مصلحتی به عقد فیلیپ دوم در آمد.طفلی کارلوس! می خواست الیزابت عروسش شود ولی نامادری اش شد ... بعد از این ازدواج،کارلوس نگونبخت دیگر روز خوش ندید. او به بیماری صرع مبتلا بود و ضعف اعصابش به بیماری نیز دامن می زد. ایزابل هم مثل مرغ سرکنده مجبور بود خون دل بخورد و خم به ابرو نیاورد.

You can see links before reply

کارلوس دوست بسیار نزدیکی به نام رودریگو داشت که از مردان شجاع روزگار و شوالیه ی دربار فیلیپ بود. رودریگو متوجه تغییر خلق و خوی کارلوس شده و از او می خواهد برایش حرف بزند. کارلوس او را امین خود می داند و راز عشق خود به ایزابل را به رودریگو می گوید. رودریگو از شنیدن حقیقت سخت متاثر می شود و با کارلوس پیوند برادری می بندد و قسم می خورد هر کاری بکند تا او را شاد و خوشحال کند. از طرفی فیلیپ هم از سردی و بی انگیزگی ایزابل بو می برد که خبرهایی هست ! او اتفاقا عکس کارلوس را در جعبه ی جواهرات ایزابل پیدا می کند و راز خاموش، عیان می گردد!

You can see links before reply

حسادت پدر به پسر شروع شده و این کینه هر روز بزرگ تر می شود. کشیش اعظم به سراغ فیلیپ می آید و شکایت کارلوس را به پادشاه می کند. کارلوس طرفدار رعایاست و مانع زورگویی کلیسا به مردم شده. مسلما این به ضرر دستگاه کلیساست. در ادامه ی اپرا کارلوس در اعتراض به رفتار حکومت با مردم در یکی از زیباترین صحنه های تاریخ اپرا به روی پدر شمشیر می کشد! اما با دخالت و درایت رودریگو ، از مرگ نجات پیدا می کند. کارلوس به خاطر این گستاخی به زندان می افتد.کشیش اعظم پادشاه را ترغیب می کند که کارلوس را از میان بردارد .

You can see links before reply

دستگاه فاسد کلیسا مدارک و اسنادی علیه کارلوس جمع آوری می کنند و او را به زندان می اندازند. اما رودریگو ، دوست فداکار کارلوس، مخفیانه تمام اسناد را می دزدد و به جای آن ها اسنادی دال بر گناهکاری خودش قرار می دهد. او به زندان رفته و به کارلوس مژده می دهد که به زودی آزاد خواهد شد و خودش به جای او کشته می شود. اما کار رودریگو از چشم جاسوسان دور نمی ماند و فرد ناشناسی به ضرب گلوله ای رودریگو را از پا در می آورد . رودریگو در آغوش کارلوس جان می دهد اما در آخرین لحظات به کارلوس می گوید مقدمات فرار او را فراهم کرده و ایزابل هم برای وداع با او خواهد آمد. اما کارلوس فرصت فرار پیدا نمی کند و مقابل دیدگان ایزابل کشته می شود. اپرا با مرگ غم انگیز کارلوس خاتمه می یابد و پدر ، پسر خود را می کشد...

You can see links before reply

قسمت هایی از دون کارلوس :


دوئت دون کارلوس و رودریگو ... دوئت پیمان برادری. واقعا قشنگه. این دوئت به طور کلی معروف ترین آواز اپرای دون کارلوس است. یک دوئت محشر برای تنور و باریتون.

You can see links before reply


آریای صحنه ی مرگ رودریگو ... او خودش را پیشمرگ کارلوس می کند تا او را نجات دهد. رودریگو نماد یک دوست وفادار واقعیست. رودریگو در آغوش کارلوس می افتد.اما قبل از مرگ به او می گوید که اسباب سفر او را آماده کرده و ایزابل هم برای خداحافظی و آخرین دیدار آنجا خواهد بود. عاشق آخرین کلام رودریگو ام : آدیو کارلو (بدرود کارلوس!)با صدای جادویی دیمیتری وروستوفسکی باریتون قدرتمند روس. عاشق صدای دیمیتری ام. معرکه س.

You can see links before reply

آریای فیلیپ... فیلیپ می فهمد که ایزابل عاشق کارلوس است! شکست پادشاه در این صحنه فوق العاده است. آریای خیلی قشنگیه. با صدای معرکه ی باس!

You can see links before reply

دوئت ایزابل و کارلوس...در پرده ی اول. کارلوس دچار حمله ی غش شده و ایزابل با وحشت به او نزدیک می شود. اول فکر می کند که او مرده است. اما کارلوس چشم باز می کند و با خشم شروع به خواندن می کند. او ایزابل را محکوم می کند که چرا همسری فیلیپ را پذیرفته. اما ایزابل می گوید : آیا من حق انتخاب داشتم؟ چرا انقدر خودخواهی که فکر می کنی فقط خودت زجر می کشی؟ این صحنه دیدن دارد. طفلکی ایزابل... این دوئت با صدای روبرتو آلاگنا و مارینا پوپلافسکی خارق العاده ست.

You can see links before reply

رام رام.

amir1055
Wednesday 7 January 2015, 09:24 AM
خیلی تاپیک ارزشمندیه. چقدر زحمت کشیده شده براش. دستتون درد نکنه.

lakshemi
Wednesday 7 January 2015, 08:59 PM
خیلی تاپیک ارزشمندیه. چقدر زحمت کشیده شده براش. دستتون درد نکنه.

سپاسگذارم... خیلی لطف داری امیر عزیز. خوشحالم که نظر شما رو جلب کرده. امیدوارم روز به روز به طرفداران موسیقی کلاسیک علی الخصوص اپرا افزوده بشه... چون اپرا موسیقی ایه متعلق به تمام ملل... نه فقط اروپا... بازم ممنونم.

lakshemi
Thursday 5 February 2015, 08:19 PM
شب به خیررررررررررررررررررر

با معرفی یه اپرای خیلی جالب اومدم!!!!! اپرای " ظاهرا احمق! " اثر موزارت عزیزم!

اپرای " ظاهرا احمق!!!

"ظاهرا احمق یا ساده لوح قلابی" ، اولین اپرا بوفا (کمدی) موزارت است که او وقتی فقط 12 سال داشت آن را ساخت!!!! با وجود سن و سال کم او این اپرا واقعا یک اپرای سنگین و پر کار بوده! چون برای هفت صدا و ارکستر نوشته شده! عجبا که این بچه ی نابغه به زیبایی تمام از پس این اپرا و تک تک آریاها ، دوئت ها و رسیتاتیف ها بر آمده و خیلی خوب توانسته هارمونی و هماهنگی به وجود آورد! اصلاا ااااا در این حد ها نیستم که حتی ازش تعریف کنم!!!! خلاصه که موزارت بی نظیر بود و هست و این اپرا هم شنیدنی و دیدنیه! موسیقی بی نظیره . البته در مقابل با شاهکارهای دیگر موزارت نظیر عروسی فیگارو، زن ها همه همینطورند، دون جوآنی و ... احمق ظاهری امروزه شهرت کمتری دارد ولی هنوز هم از مد نیفتاده و طرفداران خاص خود را دارد.


فراکاسو یک کاپیتان مجارستانی است که به ایتالیا آمده و از مردی به نام کاساندرو اتاقی برای سکونت اجاره می کند. کاساندرو از تشکیل خانواده بیزار است و معتقد است ازدواج حماقت است! او همان ابتدا به مستاجر جدید هشدار می دهد اینجا عشق و عاشقی تعطیل است و او حق ندارد زن بگیرد و گرنه باید خانه ی او را خالی کند!!!!! هههههههه کاساندرو همراه برادر و خواهرش جیاسینتا زندگی می کند!برادر کوچک و خجالتی اش پولیدورو هم چون از برادرش می ترسد عقاید او را تایید می کند. تعصب مسخره و کورکورانه ی دو مرد باعث شده جیاسینتا خواهر زیبایشان تمام خواستگارانش را از دست بدهد ! او با اینکه از سن ازدواجش گذشته و چندان هم جوان به نظر نمی رسد هنوز از برادرانش دستور می شنود!

You can see links before reply

از طرفی فراکاسو اتفاقا عاشق جیاسینتا خواهر کاساندرو می شود و گماشته اش سیمونه نیز دل به نینه-تا خدمتکار جیاسینتا می بازد. دو مرد عاشق عشقشان را به خانم ها ابراز می کنند! پاسخ هر دو خانم مثبت است!

You can see links before reply

ولی مشکل بزرگ این است که برادران سختگیر جیاسینتا به او اجازه ی ازدواج نمی دهند چون از وضع کنونی خود راضی اند و دوست ندارند خواهرشان را از دست بدهند! آن ها همچنین ارباب نینه-تا هم هستند و اجازه ی ازدواج به او هم نمی دهند!کار برای دو زوج سخت می شود تا اینکه سر و کله ی روزینا خواهر زیبای فراکاسو پیدا می شود. نینه تا و روزینا تصمیم می گیرند نقشه ای بکشند تا رضایت برادرها را به دست آورند.

You can see links before reply

روزینا می گوید ابتدا باید بیزاری آن ها از ازدواج از بین برود! او به سراغ پولیدورو برادر کوچک می رود و نقش یک دختر خیلی ساده و مطیع را بازی می کند و با او طرح آشنایی می ریزد. اندک زمانی نمی کشد که پولیدورو چشم بسته به او باور پیدا می کند و به او دل می بندد و به او پیشنهاد ازدواج می دهد! ههههه

You can see links before reply

اما غافل از اینکه روزینا همزمان دارد روی مخ برادر بزرگتر یعنی کاساندرو هم کار می کند!!!! ههههههههههه! کاساندرو ابتدا دم به تله نمی دهد و همچنان سرد و بی تفاوت است اما روزینا انقدر می آید و می رود و آواز عشقولانه می خواند تا بالاخره او هم تسلیم و گرفتار عشق روزینای به ظاهر ساده می شود. تا اینجای نقشه عالی پیش رفته. اما خب خود روزینا نیز حالا به کاساندرو علاقه مند شده است! در ادامه ی اپرا ، روزینا ، پولیدوروی ساده را تحریک می کند تا سهمش از ارثیه ی خانوادگی را از برادرش بگیرد و از طرف دیگر نیز با کمک نینه تا مقداری از پول های کاساندرو را بر می دارد و زیر گوش او می خواند که کار پولیدورو است!!!!هههههه او دنبال ارثیه است و تو باید او را سر جای خود بنشانی! همچنین پولیدورو را هم شیر می کند که حقش را از برادر زورگوی خود بگیرد! خلاصه برادران به جان هم می افتد و تصمیم می گیرند با هم دوئل کنند! ولی ناگهان جیاسینتا و نینه تا همزمان ناپدید می شوند. سیمونه و فراکاسو به سرعت پیش برادران رفته و خبر می دهند که خواهر و خدمتکارشان با تمام ارثیه ی خانوادگی آن ها فرار کرده اند. برادران که خیلی نگران ارثیه ی خود هستند و از طرفی خواهر را هم واقعا دوست دارند می گویند اگر آن ها بتوانند گم شده ها را پیدا کنند اجازه ی ازدواج به آن ها داده خواهد شد. جیاسینتا و نینه تا که در جای امنی پنهان شده اند توسط عاشقانشان به خانه بازگردانده می شوند.


You can see links before reply
در انتها دو زوج هم به مراد دل خود می رسند و روزینا پول هایی که برداشته را به کاساندرو پس می دهد ! و اعتراف می کند که همه چیز یک بازی بوده! کاساندرو حالا فهمیده که عشق حقیقی بسیار بارزش است و نباید از آن گریخت! روزینا قبول می کند که با او ازدواج کند ! این وسط فقط سر پولیدورو بی کلاه می ماند و می فهمد که چقد ساده لوح و زودباور بوده!!! ههههههههه

You can see links before reply

موزارت نقش روزینا و نینه تا را برای سوپرانو ، فراکاسو و پولییدورو را برای تنور ، کاساندرو و سیمونه را برای باس و جیاسینتا را برای متزوسوپرانو نوشته. موسیقی به نظر من برای موزارت 12 ساله شاهکار به شمار میاد! بخش هایی از این اپرا رو بشنوید و بگید نظر شما چیه؟؟؟

اوورتور (پیش در آمد ) زیبای اپرای احمق ظاهری! واقعا زیباس!

You can see links before reply

آریای کاساندرو به نام " قانون اول، ازدواج نه!" این آواز زیبا اتمام حجت یک صاحب خانه به مستاجرش فراکاسو است!!!! قانون ماندن در خانه ی او این است که در خط و خال ازدواج نباشد!!!!!ههههههههههههه حتما بشنوید بسیار زیباس!!!!

You can see links before reply


اما مستاجر او با دیدن خواهر صاحب خانه دل از کف می دهد و عاشقش می شود!!!! فراکاسو قانون صاحب خانه را قبول ندارد و قانون خودش را به زیبایی در آریایش می خواند : " جنگ در عشق، قانون اول! "

You can see links before reply

جیاسینتا هم عاشق مستاجرشان شده و در خلوت خودش می خواند " همسری که من می خواهم " ... بله! عشق قدرتمند تر از هر مانع و سدیه! این آریا رو با صدای زیبای متزوسوپرانو رو هرگز از دست ندید.

You can see links before reply

آریای زیبای نینه تا خدمتکار جیاسینتا! او هم دلش پیش سیمونه است و در این آریای عاشقانه می خواند " کسی که مرا دوست دارد "... خیلی قشنگهههههههههه.

You can see links before reply

و معروف ترین آریای این اپرا ، آریای فوق العاده زیبای روزینا به نام " احساس حماقت می کنم ! " هرچند خشک و بی احساس، اما او عاشق کاساندرو شده! بله! و این فیلم بازی کردن را دوست ندارد ولی تا انتها ادامه می دهد تا کاساندرو را از خر شیطان پایین بیاورد و قلب او را نرم کند!!!!! واقعا این آریا معرکههههههههههههههههه ست! از دستش ندید! فوق العاده است! این آریا رو با صدای دیانا دامرا سوپرانوی مشهور آلمانی بشنوید که عاشقشم!

You can see links before reply

و آریای زیبای سیمونه _ گماشته ی فراکاسو _ که عاشق نینه تا خدمتکار جیاسینتاست! او در آریای " نینه تای من می آید یا نه ؟ " از عشق نینه تا می خواند. خیلیییییییی قشنگه!

You can see links before reply

چطور بود؟؟؟؟؟؟؟؟ امیدوارم باب طبعتون بوده باشه! مگه می شه موزارت با طبع کسی سازگار نباشه؟؟؟ خب رام رام تا بعد!

lakshemi
Wednesday 3 June 2015, 01:53 PM
سلاممممم بر دوستدارن اپرا

وای که چقد دلم برای اینجا تنگیده بود. خیلی تلاش کردم که زودتر بیام ولی نتونستم شرایط رو فراهم کنم.
چند بار خواستم بیام یه اپرا اینجا معرفی کنم ولی از شما چه پنهون به دلیل "وحشت از پیلتِر شدن" ازش دست کشیدم. چون همونطور که می دونید اپرا یک هنر اروپاییه و بر اساس فرهنگ و زندگی اروپایی شکل گرفته. قهرمان اپراها الهام گرفته شده از مردمی هستن که روزگاری در همون شهرها زندگی می کردن. روی همین اساس بعضی اپراها رو نمی شه اینجا بیان کرد چون با فرهنگ ما همراستا نیستن. جامعه ی ما به این اندازه ها باز نیست.البته خداروشکر که نیست!!!هههههههههه اگه بود خیلی چیزای دیگه براتون تعریف می کردم. البته چند اپرای دیگه هم بود که یه کوچولو سانسورش کردم یا به اجبار تغییرش دادم ولی بعضی های دیگه رو نمی شه با همچین ترفندهایی براتون بگم چون اساس و خمیرمایه ش غیرمجازه!!!! هههههههه اپراهایی که فوق العاده قشنگن اما خب از تعریف کردنشون معذورم!ههههههههه خلاصه کنم این مسائل دست و پامو بسته و انتخابامو محدود و محدود تر می کنه. ولی لاکی تسلیم نمی شه.

خیلی وقته که جواکینو روسینی تمام ذهن و فکرمو به خودش مشغول کرده بود. عشیشم! او فوق العاده خوش ذوق و قریحه و مبتکر بود و در آهنگسازی فوق العاده و بی نظیر بود. عاشق اپراهای روسینی ام... پیش تر با چند اپرای شگفت انگیز او نظیر "آرایشگر سویل" و "دختر ایتالیایی در الجزایر" آشنا شدید. راستشو بخواین یکی دو تا از اپراهای روسینی هم جزء هم اپراهای ورود ممنوع بود. اما بازم ولش نکردم. یه اپرای قشنگ دیگه از روسینی عزیزم رو براتون معرفی خواهم کرد که فوق العاده زیباست و ستارگان بسیاری تا کنون در اون ایفای نقش کردن. یه اپرای خیلی زیبا به نام "آرمیدا" ساخته ی روسینییییی اپراساز محبوب و عزیز بنده! روسینی اکثرا اپرا بوفا (کمدی) می ساخت ولی آرمیدا کمدی نیست. یه نوع جدی خاص روسینیه! لیبرتوی آرمیدا در 3 پرده و به زبان ایتالیایی نوشته شده. و امروزه هم بسیار بسیار طرفدار داره و خیلی روی صحنه می ره.


آرمیــــــــــــــدا


You can see links before reply

در دوران جنگ های صلیبی هستیم. سربازان مشغول عزاداری برای سردارشان هستند که تازگی کشته شده. و قرار می شود که یکی از سربازان به عنوان فرمانده ی جدید انتخاب شود. همه رینالدو را پیشنهاد می کنند. یک جوان برازنده و بهترین جنگجو در میان سربازان. خلاصه رینالدو فرمانده می شود. در همین اثنا یک زن اشراف زاده وارد شده و ادعا می کند که صاحب تاج و تخت واقعی پادشاه است و عموی شیطان صفتش حکومت او را غصب کرده. او از سربازان کمک می خواهد تا تخت شاهی اش را پس بگیرد.
او کسی نیست جز آرمیدا که یک ساحره است ! او از طرف شیاطین زیر زمین مامور شده که ارتش مسیحیان را شکست دهد و بهترین راه برای نابودی ارتش ، نابودی فرمانده است! و حالا رینالدو فرمانده شده..سربازانی که تحت تاثیر زیبایی آرمیدا قرار گرفته اند ژنرال خود را ترغیب می کنند که به این شاهزاده خانوم کمک کنند تا حقش را پس بگیرد. آرمیدا طبق نقشه اش رینالدو را طلسم کرده و گرفتار عشق خود می کند. رینالدو شیفته ی آرمیدا شده و برای لحظاتی از زمان و مکان جدا می شود.


رنه فلمینگ (آرمیدا ) و لارنس براونلی (رینالدو)

You can see links before reply

ناگهان یکی از سربازان به نام جراندو که به فرمانده شدن رینالدو حسادت می ورزد همه چیز را به هم می ریزد. جراندو آریای پر هیجانی می خواند و در حضور همه ی سربازان شروع به ناسزا گفتن به رینالدو می کند. او را فاسد و زن باره خوانده و ادعا می کند که چنین کسی لیاقت فرمانده شدن ندارد و باید بمیرد! جراندو به قصد کشتن او پا جلو می گذارد.

You can see links before reply

رینالدو هم برای تکذیب ادعاهای او و دفاع از خود مجبور به دوئل می شود. ولی سرانجام دوئل کشته شدن جراندو است. رینالدو وحشت زده از این اتفاق قبل از اینکه به چنگ سربازان بیوفتد با آرمیدا می گریزد... پرده ی اول همین جا می افتد.

You can see links before reply

آرمیدا ، رینالدو را به باغ دوری می برد تا حسابی روی او کار کند. طلسم او چنان رینالدو را غرق در خود کرده که دیگر خود را نیز از یاد برده. ماموریت آرمیدای ساحره با موفقیت پیش می رود ولی یک جای کارش می لنگد و آن هم این است که ساحره ها هم دل دارند ! نکته ی پیش بینی نشده ی این نقشه هم همین جاست. آرمیدا هم دلباخته ی رینالدو شده .

You can see links before reply

در انتهای پرده ی دوم از زیر زمین و یکی از شیاطین به آرمیدا پیغام می رسد که حالا طعمه آماده ی نابودیست. آرمیدا باید رینالدو را بکشد... آرمیدا با این دستور آرمیدا در اندوه فرو می رود ... فرمانده ی آرمیدا در زیر زمین مالک آرمیدا و قدرت اوست ... اما مالک قلب او فقط و فقط یک نفر است... کسی که باید او را نابود کند ... آیا آرمیدا قادر به این کار خواهد بود؟

You can see links before reply


دو تن از سربازان به نام کارلو و اوبالدو که نگران فرمانده ی جدید خود هستند در به در دنبال او می گردند. آن دو می خواهند ببینند چه بر سر او آمده. آن دو به باغ آرمیدا می رسند و با زیبایی غیرطبیعی این باغ مواجه می شوند. چندین پری زیبا آن اطراف می پلکند و سعی می کنند این دو را نیز جادو کنند. کارلو و اوبالدو در می یابند که پای سحر و جادو وسط است و رینالدو در خطر افتاده. بالاخره این دو با زحمت از سحر آن باغ فرار کرده و رینالدو را می یابند و خوشبختانه او تنها هم هست. کارلو و اوبالدو همه چیز را برای رینالدو شرح می دهند و رینالدو تازه می فهمد چه فریبی خورده!

You can see links before reply

3 مرد با هم فرار می کنند اما آرمیدا توسط نیروهای غیبی متوجه فرار آن ها می شود و سر بزنگاه سر می رسد. سعی می کند رینالدو را دوباره فریب داده و رام کند اما رینالدو دیگر هشیار شده و او را از خود می راند. او دوباره فرمانی از زیر زمین می شنود که دستور کشتن رینالدو ست.

You can see links before reply

آرمیدا در کشمکش با احساس و انتقام تصمیم می گیرد رینالدو را نجات دهد و با نیروی اهریمنی اش خودش را نابود کند. مرگ آرمیدا و اشک های رینالدو همزمان با افتادن پرده ی سوم و پایان اپراست...

You can see links before reply


آرمیدا به نظر من یکی از اپراهای متفاوت روسینی ست! اولا اپرا بوفا (کمدی) نیست. دوما چندان شبیه اپراهای سریا (جدی) هم نیست! به نظر من اسم "فانتزی" بهترین نام برای این اپراست. داستانی جدی و دور از کارهای مضحک! هرچند تصور ما از آهنگسازی روسینی یک موسیقی پر جنب و جوش و ناآرام است اما موسیقی آرمیدا خیلی سنگین و با وقار است! قطعا مناسب ریش زدن فیگارو (آرایشگر سویل) نیست!!!!! ههههههههه بلکه کاملا برازنده ی آرمیدای جادوگر است!سبک آواز خواندن خوانندگان چیزی بین کمدی و جدی است. همان چه چه های خوانندگان متخصص کمدی را داشته، ولی ریتمی آرام و سنگین و جادویی دارد. و به خاطر آرام بودنش هم هست که اجرای نت هایش سخت تر از سایر اپراهای روسینیست.
نقش آرمیدا برای سوپرانو ، رینالدو برای تنور ، کارلو و اوبالدو و جراندو هر سه برای باریتون – باس نوشته شده.
البته چون روسینی به صدای متزوسوپرانو خیلی علاقه داشت قهرمان اکثر اپراهایش متزو ها هستند ولی به طور استثنا آرمیدا یک سوپرانو است! سوپرانو های محشری مثل ماریا کالاس ، مونسرات کاباله و رنه فلمینگ در نقش آرمیدا درخشیده اند. در این چند سال اخیر رنه فلمینگ بهترین اجرای آرمیدا را به نمایش گذاشته. با این که او خیلی کم در این سبک می خواند اما نشان داد که در هر سبکی توانا و شماره 1 است.


بخش هایی از اپرای آرمیدا اثر روسینی

اول از همه، اورتور زیبای اپرا رو بشنوید.

You can see links before reply

آریای جراندو ، سربازی که به رینالدو حسادت می کند و در این آریا با صدای باس از کینه جویی و انتقامش می خواند. خیلی زیباست .

You can see links before reply

آریای فوق العاده زیبای آرمیدا به نام " عشق، امپراطوری شیرین!" ... در پرده ی دوم آرمیدا از این که رینالدو را با عشق خود سحر کرده و تحت کنترل خود درآورده خوشحال است و با شادی این آریای زیبا را می خواند. واقعا اجرای این آریا سخت و مشکل است. کلا روسینی خواندن به هیچ وجه آسان نیست و فن بیان عالی و هنجره ای واقعا منعطف می خواهد که عین فنر گاهی جمع شود و گاهی کش بیاید. رنه فلمینگ یکی از صاحبان چنین هنجره هاییست. اجرای او بی نظیر است. در این آریا او شما را شگفت زده خواهد کرد. از دستش ندید.عالیههههههه!

You can see links before reply

دوئت عاشقانه ی آرمیدا و رینالدو به نام " عشق بزرگ " ... رینالدو عشق خود به آرمیدا را ستایش می کند و آرمیدا نیز او را! این دوئت رو با صدای لارنس براونلی _ تنور واقعا خوش صدای آمریکایی و رنه فلمینگ نازنین بشنوید.

You can see links before reply

یه دوئت دیگه از آرمیدا و رینالدو ... بازم با صدای فلمینگ و براونلی. فوق العاده رومانتیک،آرامبخش و زیباست.

You can see links before reply

خب امیدوارم خوشتون اومده باشه...تا بعد رام رام همگی

faezejalali
Friday 10 July 2015, 09:52 AM
Vaaaay bayad begam ali bood,kheili khaailiiii mamnoon :-) Faqat man vaqan hasrat mikhoram k natonestam file hai k gozashtido dl konam!!!

lakshemi
Saturday 11 July 2015, 08:11 PM
سلام دوست عزیز
خیلی خیلی ممنونم از لطف شما و خوشحالم که از تاپیک خوشتون اومد. در مورد فایل ها ، اکثر اپراهای قدیمی صفحات نخست به روز شدند اما اگر بازم مشکلی رویت کردید با ذکر اسم اپرا بفرمایید تا من بررسی و در صورت نیاز فایل ها رو به روز کنم. بازم ممنونمممممم

faezejalali
Saturday 11 July 2015, 08:52 PM
Opera az alayeqame vali to in topic vaqan jazb qalam e shirin o giraye shoma shodam , bazam tashakkor mikonam , va mikhastam azatoon ejaze begiram k age eshkali nadare qesmati az matn ro ba zekr manba va nam shoma baraye dostanam k ahl mosiqi an naql konam.

lakshemi
Sunday 12 July 2015, 10:27 PM
دوست عزیز لطف دارید.اولا ممنون می شم اگه فارسی تایپ کنید. انگلیسی تایپ کردن منافی با قوانین سایته. اگه فارسی ندارید در این لینک متن رو تبدیل به فارسی کنید. You can see links before reply مرسی از توجهتون.
چرا که نه؟ اگه با ذکر منبع باشه می تونید و خیلی هم خوشحال می شم که دیگران با نوشته های من آشنا بشن.خدا رو شکر که مفید فایده بوده. بازم سپاسگذارم از الطافت شما.

lakshemi
Monday 31 August 2015, 06:36 PM
سلام عزیزان. بعد از یه غیبت طولانی با معرفی یه خواننده ی خعلی خفن اومدم! دیریم دارام دارااااااااااام! لطفا با یه متزوسوپرانو _که صدای مورد علاقه ی منه_ آشنا بشید :

You can see links before reply

جویس دیدوناتو (جوی-س- دیدو-ناتو)

خانوم جویس دیدوناتو، متزو سوپرانوی 46 ساله ی بسیار مشهور آمریکایی (فک می کنم با اصلیت ایرلندی)، جاش اینجا بسیار خالی بود! جویس یه متزوسوپرانوی لیریک و کولوراتورا (قابلیت کمدی و سریع خواندن) است که مهارت بسیار بسیار زیادی در انواع آواز دارد. او کودکی را با خواندن در گروه های کر شروع کرد اصولا و به طور کلی خوانندگانی که کولوراتورا (کمدی و سریع برای سوپرانوها و متزو ها ) یا بوفو (کمدی و سریع برای خوانندگان باریتون و باس) می خوانند معمولا در انواع سبک های دیگه هم درخشان و توانا هستن چون کمدی خواندن سخت ترین شکل آوازه. خوانندگان دراماتیک کللللللللللللللللللی کلاس می ذارن که ما مثلا گریه دار و تاثیرگذار می خونیم ولی ونا هرگز نمی تونن یه خط کمدی و سریع بخونن چون برای خوانندگان کمدی خوندن دیگر گونه ها آسونه! برعکس،خوانندگان کمدی به خوبی اونا می تونن دراماتیک بخونن!


جویس دیدوناتو هم یکی از اون خوانندگان برجسته ی کولوراتورا ست و اکثرا به خاطر اجراهای اپراهای بوفا (کمدی) معروفه. شهرت اون به خاطر اجراهای بی نظیر آثار روسینی و موزارته.

You can see links before reply

You can see links before reply

آرایشگر سویل اثر روسینی، به همراه خوآن دیه گو فلورز

هنجره ی او بسیار گرم و منعطف، صداش غنی و خوندن اون حرفه ای و بسیار سطح بالاست. جویس محبوب تمام تماشاخانه های مهم جهان به ویژه مترو پولیتن آمریکا ست. البته هرچند جویس اکثرا اپراهای کمدی اجرا کرده ولی در آثار دراماتیک هم معروفه! معروف ترین نقش دراماتیک او اپرای ماری استوارت اثر بی همتای دونیزتی و در نقش اصلی (ماری استوارت) است.

You can see links before reply

You can see links before reply

همچنین جویس در ترحم تیتو اثر موزارت که قبلا باهاش آشنا شدین چندین بار در نقش سِستو درخشید! یادآوری می کنم که سستو در این داستان یک مرده که در کودکی عقیم شده و از این رو زنان نقش سستو رو بازی می کنن. این نقش درواقع سخت ترین نقش متزوسوپرانوی تاریخه!!! این نقش ها در اپرا زیاده!

You can see links before reply

نقش سستو در ترحم تیتو


آرایشگر شهر سویل، عروسی فیگارو ، دون جوآنی ، سیندرلا، زن ها همه همینطورند، ترحم تیتو ، دختر ایتالیایی در الجزایر ، یک ترک در ایتالیا و ... از برترین اجراهای جویس هستند.

صدای جویس دیدوناتو را گوش دهید :

آریای بسیار زیبا و سخت روزینا در آرایشگر شهر سویل

You can see links before reply

دوئت دون جوآنی و زرلینا دختر ساده لوح دهاتی!ههههههه دوئت جویس دیدوناتو و براین ترفل باریتون چیره دست ولزی (عزیز دل من ) فوق العاده ست.

You can see links before reply

آریای زیبای عروسی فیگارو

You can see links before reply

دوئت محشر اپرای زن ها همه همینطورند اثر موزارت! عاشق این دوئتم! دوئت جویس و ناتان گان.

You can see links before replyì-Trimmed-.mp3


زود بر می گردم! فعلا خوش رهونا!

lakshemi
Friday 4 September 2015, 06:51 PM
بالاخره بعد از مدت ها با یه اپرای فوق العاده زیبا اومدم. حالا که جویس دیدوناتوی عزیز رو شناختین یکی از اپراهاشم بشناسید. درواقع با این پست،یه تیر و دو نشون دارم! هم یه اپرای جدید اثر روسینی عزیز و هم آشنایی بیشتر با جویس دیدوناتو!


اپرای سیندرلا اثر جیاکامو روسینی، آهنگساز و اپراساز ایتالیایی

عارضم خدمت شما که تقریبا همه ی شما داستان سیندرلا رو می دونید . این داستان زیبا جانبخش بسیاری آثار هنری نظیر تاتر ها، فیلم ها ، انیمیشن ها و ... شد. اصل و اساس افسانه ی سیندرلا اولین بار توسط شارل پرو نویسنده ی پر آوازه ی فرانسوی خلق شد و بعدها با تغییراتی در داستان ، لیبرتوی سیندرلا به روسینی جوان داده شد. این داستان به قدری زیباست که هرچه از آن بسازند محشر است. همانطور که گفتم اپرای سیندرلا اندکی با داستان اصلی مغایر است. سیندرلا در اپرا به جای نامادری ، یک ناپدری بدجنس به نام دون مگنیفیکو دارد و ناخواهری هایش از طرف مادری خواهر واقعی اش هستند. در واقع حاصل ازدواج مادر او با دون مگنیفیکو هستند. همچنین شخصیت فرشته ی نجات نیز در داستان تبدیل به یک مرد مهربان و از نزدیکان شاهزاده ی جوان قصه شده. مهم ترین عنصر این اپر یعنی „کفش بلورین” نیز در داستان عوض شده. دلیل تغییر این اجزا این است که در زمان روسینی امکان نمایش جادو روی صحنه ی زنده وجود نداشت. در ادامه خودتان متوجه سایر تغییرات خواهید شد.اپرای زیبای سیندرلا در دو پرده و به زبان ایتالیایی نوشته شده.


سینــــــــــــــدرلا


سیندرلا دختر مهربان و بی نوای قصه بعد از مرگ مادر عزیزش زیر دست ناپدری بدجنسش می افتد .

You can see links before reply


این مرد سنگدل زندگی را به کام نادختری اش زهر کرده و سیندرلا برای این که در خانه ی خودش لقمه نان و سرپناهی داشته باشد مجبور است کلفتی او و دخترانش را بکند. اما این همه ظلم و بی عدالتی ، نهال خوبی و مهربانی را در دل دخترک نخشکانده. سیندرلا هنوز هم به آینده امیدوار است و سختی ها را تحمل می کند در عین حال ناخواهری هایش کلوریندا و تیسبه حق او را می خورند و با در ناز نعمت خوش می گذرانند.

You can see links before reply


جویس دیدوناتو متزوسوپرانوی آمریکایی در نقش سیندرلا

You can see links before reply


روزی یک گدا در خانه ی آن ها می آید و تقاضای غذا می کند . کلوریندا و تیسبه به آن مرد اخم و تخم می کنند اما سیندرلا او را به داخل خانه آورده و با محبت به او خوردنی و نوشیدنی می دهد. بعد از رفتن آن گدا چند نفر از طرف حاکم شهر می آیند و جار می زنند که شاهزاده رامیرو _پسر حاکم _ قصد ازدواج دارد و تصمیم گرفته همسرش زیباترین دختر این سرزمین باشد . به همین منظور خانه به خانه در جستجوی یافتن دختر مورد نظرش می رود. اما در اصل یکی از همین کارگذاران، شاهزاده رامیرو است که در لباس مبدل ظاهر شده چون می خواهد صداقت و شرافت دختران پیش رویش را واقعا بشناسد. او از همان نظر اول مجذوب زیبایی و سر به زیری خاص سیندرلا می شود.

You can see links before reply


بالاخره شاهزاده هم وارد می شود ولی او در واقع "دندینی _ خدمتکار شاهزاده" است. کلوریندا و تیسبه شروع به خودنمایی و چاپلوسی می کنند و سعی می کنند از شاهزاده ی قلاّبی دلربایی کنند! دندینی هم که مثلا شاهزاده است تمام دختران خانه را به جشن رقص دعوت می کند. سیندرلا از ناپدری می خواهد اجازه بدهد او نیز در جشن شرکت کند. اما ناپدری بی رحم می گوید این مهمانی اشراف است و افراد زیردست و دون شأن حق شرکت ندارند! سیندرلا با ناراحتی گوشه ای غمبرک می زند که ناگهان گدایی که در ابتدای اپرا مورد محبت و دستگیری سیندرلا واقع شده بود دوباره سر می رسد. این مرد در حقیقت „آلیدرو” معلم شاهزاده رامیرو است که به دستور شاهزاده برای سنجش مهربانی و انسانیت دختران آن شهر خانه به خانه رفته و به شکل گدا درخواست کمک می کند. او به سیندرلا می گوید که به او کمک خواهد کرد تا او هم در مهمانی آن شب شرکت کند. او لباس پاره و مندرس گدایی اش را در آورده و لباس های درباری اش آشکار می شود! سیندرلا شگفت زده می گردد اما آلیدرو به او اطمینان می دهد که چون او قلب بزرگ و مهربانی دارد پاداش بزرگی در انتظار اوست.

You can see links before reply


You can see links before reply


بالاخره دون مگنیفیکو و دخترانش به مهمانی بزرگ شاهزاده می روند و دندینی با لباس های شاهزاده به آن ها خیر مقدم می گوید. کلوریندا و تیسبه در مقابل شاهزاده مدام خودشیرینی و جلب نظر می کنند. شاهزاده ی قلابی می گوید اگر او یکی از خواهرها را انتخاب کند ، خواهر دیگر حاضر است با خدمتکارش رامیرو ازدواج کند؟ ولی خواهرها رامیرو را مسخره می کنند او را یک آدم بی ارزش از طبقه ی پست جامعه می خوانند ! (آن ها نمی دانند که رامیرو شاهزاده ی واقعی است) در این هنگام اعلام می شود یک دختر زیبا ولی گمنام و ناشناس وارد مهمانی شده. سیندرلا با پیراهن زیبا و جواهرات قیمتی و ظاهری آراسته وارد می شود. چشم همگان مخصوصا خواهران بدجنس سیندرلا میخکوب زیبایی این دختر می شود.

You can see links before reply


دندینی که به جای شاهزاده خود را جا زده بعد از رقص با سیندرلا او را بیرون از مهمانی می برد. شاهزاده رامیروی واقعی گوشه ای مخفی شده و شاهد حرف های آن دو است. دندینی از سیندرلا تقاضای ازدواج می کند ولی سیندرلا می گوید عاشق خدمتکار او _ که درواقع شاهزاده ی واقعی _ است شده و برای دیدن او به قصر آمده. رامیرو خوشحال از شنیدن این جمله از مخفی گاهش بیرون جسته و او نیز به سیندرلا ابراز علاقه می کند. دیر وقت است و سیندرلا که بدون اجازه ی ناپدری اش به مهمانی آمده باید قبل از آن ها به خانه برسد. او هراسان رامیرو را ترک می کند اما یکی از النگوهایش را به رامیرو می دهد و از او می خواهد اگر واقعا دوستش دارد با این النگو پیدایش کند.

You can see links before reply

خوآن دیه گو فلورز ، تنور مکزیکی در نقش شاهزاده رامیرو



رامیرو تمام افرادش را بسیج می کند تا به دنبال آن دختر بروند. دندینی هم با بقیه می رود اما قبلش به دون مگنیفیکو می گوید که خدمتکار شاهزاده است!!! هههههههههههه قیافه ی دون مگنیفیکو دیدن داره!!!!! ههههههههههه! او که حسابی بازی خورده، عصبانی شده و داد و بیداد می کند . به این ترتیب او و دخترانش را از مهمانی بیرون می کنند!!! ههههه از آن روز به بعد شاهزاده، تمام خانه ها را به امید یافتن دختر رویاهایش جستجو می کند تا اینکه نوبت به خانه ی دون مگنیفیکو می رسد. به محض اینکه او و سیندرلا هم را می بینند همدیگر را می شناسند. او النگو را به دست سیندرلا می کند و دون مگنیفیکو و دخترانش در حیرت فرو می روند. دون مگنیفیکو به پای سیندرلا می افتد و شروع به چاپلوسی و تملق می کند. شاهزاده رامیرو می خواهد به جبران ستم هایی که این مرد به همسر آینده اش کرده او را مجازات کند ولی سیندرلا می گوید که آن ها را بخشیده و هیچ کینه ای از آن ها ندارد. اپرا با ازدواج سیندرلا و شاهزاده رامیرو و شادی و پایکوبی همگان خاتمه می یابد.

به جرئت باید بگم روسینی، نابغه ی اپراست! سیندرلا هم مث الباقی اپراهای زیبای او به نظر من واقعا فوق العاده ست. موسیقی، بی نظیره و مث همیشه نیاز به خوانندگان زبردست داره. جویس دیدوناتو متزوسوپرانوی آمریکایی بهترین سیندرلایی ست که تا حالا دیده شده. او با صدایی غنی و پر زنگ و توانایی خواندن کولوراتورا (آوازهای تند و سخت) فوق العاده ست. هرچند در اپرا همیشه شهرت سوپرانو ها بیشتر از سایر خوانندگان زن است اما همانطور که قبلا بارها گفتم روسینی به صدای متزو خیلی علاقه داشت. و حتی بم تر از آن کنترآلتو!!! نقش سیندرلا برای کنترآلتو نوشته شده که امروزه متزوسوپرانو ها آن را اجرا می کنند. متزو ها معمولا نقش های منفی می خوانند اما روسینی نقش های مثبت را به آن ها می سپرد و خدمتی ابدی و اساسی به متزوسوپرانوها کرد. همچنین خوآن دیه گو فلورز نیز پای ثابت اپراهای روسینی ست و این بار هم مث قبل با اجرای حیرت آورش در نقش شاهزاده رامیرو ثابت می کنه که یکه تاز و بی رقیبه!

بخش هایی از اپرای سیندرلا اثر روسینی

آواز سیندرلا با نام " بیش از این غمگین نخواهم بود " او این آریای زیبا را در صحنه ی اول می خواند. او عاشق خدمتکار شاهزاده شده (که در واقع شاهزاده ی خقیقی است) و می خواند که این عشق او را از همه ی غم ها آزاد خواهد کرد. این آریای محشر و فوق العاده سخت و مشکل رو با صدای خارق العاده ی جویس دیدوناتو بشنوید. از دستش ندید.



You can see links before reply (You can see links before reply)


آواز زیبای شاهزاده رامیرو به نام " قسم می خورم پیدایش کنم!" ... از اسم آریا معلومه که رامیرو بعد از مهمانی می خواهد به دنبال دختری بگردد که عاشقش شده! همان دختری که النگو به دستش بخورد! این آریا رو با صدای حیرت آور خوآن دیه گو فلورز بشنوید. وای از قدرت این مرد! اون خارق العاده ست! این آریا رو از دست ندید!

You can see links before reply (You can see links before reply)


دوئت عشقولانه ی سیندرلا و شاهزاده رامیرو با صداهای زیبای جویس دیدوناتو و خوآن دیه گو فلورز. عالیهههههه

You can see links before reply (You can see links before reply)


و آریای ناپدری بدجنس! مهمانی نزدیک است! در این آریا دون مگنیفیکو به دخترانش سفارش می کنند که تا می توانند به خودشان برسند و تلاش کنند تا یکی از آن ها قاپ شاهزاده را بدزدند و خانواده ی آنان عضو خانواده ی سلطنتی شود! او از همین حالا در رویای اشرافی شدن فرو رفته و خودش را پدر ملکه می بیند! این آریا بسیااااااااااااااار زیباست.


You can see links before reply


امیدوارم که لذت برده باشین... رام رام

lakshemi
Friday 25 September 2015, 09:02 PM
سلام بر عزیزان موشی خودم. امیدوارم اوقات خوشی رو در کنار موسیقی طی کنید! دوستان عزیزم و علاقه مندان به اپرا، امشب بازم طبق روال معمول با معرفی یه اپرای عالی اومدم! باور کنید برای هر 1 اپرا کلی وقت می ذارم و حداقل 3 روز جلوتر شروع به آماده سازی فایل ها و آپلود عکس ها و آهنگ ها می کنم تا بتونم اون طور که شایسته ی شماس بیام پیشتون. امشبم یه اپرای فانتزی آوردم که از آغاز تا انتها پر از زیبایی و ظرافته. یه اپرا که وحشتنااااااااااااک دوستش دارم. من و لاکشمی عاشقشیم.اپرای "افسانه های هوفمان " اثر خارق العاده ی ژاک اوفنباخ آهنگساز آلمانی مشهور قرن 19.

You can see links before reply

اوفنباخ متخصص در ساختن اپرا و به ویژه اپرا اُپرُت (اپرای هجو و سبُک) و اپرا بوفا (کمدی) بود. تقریبا 100 اُپرُت از او بر جای مانده که به نظرم واقعا در بین تمام آهنگسازان تاکنون تکرار نشده! اپراهای او که اکثرا کمدی بودند در بین مردم و حتی آهنگسازان دیگر بسیار محبوب بود. اوفنباخ که مدیر کنسرتواری پاریس هم بود به موسیقی بسیار خدمت کرد.شاهکارهای اوفنباخ تاثیر بسیاری بر اپراسازان بعد از او که دنباله روی سبک اُپرُت بودند نظیر یوهان اشتراوس پسر یا آرتور سالیوان (سازنده ی اُپرُت میکادو که قبلا معرفی شده ) داشت. اوفنباخ طرفداران و دوستان زیادی در بین همکارانش داشت. او یک بار یک رقابت آزاد برای آهنگسازان جوان برگذار کرد که هیئت داورانش آهنگسازان و نمایش نامه نویسان مشهور آن زمان بودند. جالب ترین نکته ی این مسابقه این بود که برنده ی این مسابقه ژرژ بیژت بود! که بعدها اپرا ساز مشهوری شد و شاهکاری چون کارمن را آفرید! بیژت بعد از آن رقابت دوست صمیمی اوفنباخ شد. اوفنباخ نوازنده ی چیره دست چلو یا ویولون سل هم بود و کنسرتوی ویولون سل او هنوز هم بسیار پرطرفدار است! او در جوانی تابعیت فرانسه را اختیار کرد و تا آخر عمر نیز در پاریس زندگی کرد لذا اپراهایش همگی به زبان فرانسه هستند. از اوفنباخ چندین و چند اپرا باقی مانده که معروف ترین آن ها یعنی " افسانه های هوفمان " امشب حضور شما معرفی خواهد شد.


افسانه های هوفمان

You can see links before reply


افسانه های هوفمان، اپرایی در 3 پرده و به زبان زیبای فرانسه امروزه هم همچنان شهرت بی حد و اندازه ای در بین علاقه مندان و حتی خوانندگان اپرا دارد . اما خیلی کم اجرا می شود. چرا؟ چون به هیچ وجه یک اپرای معمولی نیست و اجرای آن فقط از خوانندگان زبده و استخوان خرد کرده بر می آید. به همین دلیل این اپرا خیلی کم و حساب شده به نمایش در می آید. همونطور که در ابتدا عرض کردم این یک اپرای فانتزی است. یعنی عنصر خیال انگیز و غیر واقعی بودن در سراسر آن موج می زند. بسیاری از ستارگان اپرا تا کنون در این اثر فاخر درخشیده اند.

قبل از نقل داستان ذکر پاره ای توضیحات واجبه:

اولا داستان زیبای این اپرا نوشته ی ارنست هوفمان نویسنده و داستان نویس مشهور قرن 18 فرانسه ست که درواقع اقتباسیه از زندگی واقعی خود هوفمان . این اپرا داستان 3 عشق بزرگ هوفمان رو روایت می کنه. هر کدوم از این عشق ها در یکی از پرده های اپرا معرفی می شن. هوفمان _ نویسنده ی داستان_ در این داستان هم مثل اکثر آثار دیگرش خودش نقش اول داستان است.
دوم اینکه در این داستان به افراد به گونه ای نمادین نگاه شده. هر شخص نماد چیزی است. نکته ی جالب دیگر این است که "نَمسیس" که در اساطیر یونان به عنوان الهه ی انتقام شناخته شده است در این داستان خودش را به اشکال مختلف در میاورد تا قهرمان داستان یعنی هوفمان را آزار دهد و از او انتقام بگیرد. در افسانه ها آمده که نمسیس از خائنین، گناهکاران و مغروران انتقام می گیرد. هوفمان نیز به دلیل بدشانسی بیش از حدش ، هربار به وسیله ای هدف بلاهایی که نمسیس سر او می آورد قرار می گیرد.


پرده ی اول: اُلمپیا !

اپرا در یک میخانه آغاز می شود. هوفمان _ یک شاعر و نویسنده ی اپرا_ مشغول نوشتن داستانی تازه است و در اوراقش غرق شده. او نامه ای از استلّا دریافت کرده که در آن استلّا درخواست کرده هوفمان را امروز ببیند. استلّا خواننده ی اپرای معروفی است که عاشق شده. هوفمان هم از او خوشش می آید اما به دلایلی که بعدا خواهید دانست دیگر دوست ندارد عاشق باشد!!!!!!او می خواهد به نصیحت دوست صمیمی و وفادارش نیکولاس گوش سپرده و وقتش را به نوشتن و شاعری اختصاص دهد. نیکولاس در این داستان در واقع الهه ی شهر و موسیقیست که خود را به شکل یک مرد و دوست و ناجی همیشگی هوفمان در آورده. استلّا هوسباز و خوشگذران است و چندان قابل اعتماد نیست. عشق او برای هوفمان دیگر بی معنی شده از این رو خودش را از استلّا مخفی می کند.

You can see links before reply

دیانا دامرا به نقش استلّا


خلاصه چند دانش آموز به اضافه ی طرفداران هوفمان و دوستان وی وارد میخانه می شوند و از هوفمان می خواهند که یکی از قصه هایش را برای آن ها تعریف کند. هوفمان با آریای بسیار زیبایی شروع به تعریف داستان یک کوتوله می کند اما آن ها می خواهند که یک داستان واقعی از او بشنوند. هوفمان هم به آن ها پیشنهاد می دهد که داستان 3 عشق فاجعه بار پیشین خودش را بشنوند! و این است داستان آن 3 عشق!

صحنه عوض می شود. ما به گذشته ای نه چندان دور می رویم. آن روز قرار است یک دانشمند از اختراع حیرت انگیزش پرده برداری کند و همه جا صحبت از این شاهکار علمی ست! هوفمان با اینکه یک شاعر است و به فیزیک و مکانیک علاقه ای ندارد از روی کنجکاوی به محل اجتماع مردم می رود. همان جایی که قرار است این اختراع مهم معرفی شود. اما ای دل غافل که هوفمان همان جا اولین عشق زندگی اش را ملاقات می کند! اولین عشق زندگی او اُلمپیا است! یک زن بسیار زیبا که هوفمان به او دل می بندد! دوست بسیار صمیمی او نیکولاس راز بزرگی را در مورد اُلمپیا می داند! و آن راز چیست؟ این که اُلمپیا انسان نیست! اگه انسان نیست پس چیه؟ فرشته؟ جن؟ روح؟ خیالات؟ نه هیچکدام! اُلمپیا در اصل یک عروسک است!!!!! یک عروسک کوکی بزرگ که توسط همان دانشمند نابغه ساخته شده! اختراعی که نُقل همه ی مجالس بود درواقع همان اُلمپیا ست!

You can see links before reply

دیانا دامرا (راست) و سوومی جو در نقش اُلمپیا ! دیانا 21 سال بعد از سوومی در این نقش درخشید.

You can see links before reply

ارین مورلی (راست) و ناتالی دسائی در نقش اُلمپیا با اختلاف 23 سال!!!

ظاهر این عروسک هیچ فرقی با انسان ندارد و همین هم همگان را فریب می دهد! نیکولاس سعی می کند با آریای قشنگی که می خواند حقیقت را به هوفمان بگوید ولی هوفمان انقد والح و شیداست که او را مسخره کرده و احمق می نامد!

You can see links before reply

کیت لیندزی متزوسوپرانوی آمریکایی در نقش نیکولاس

اما در حقیقت احمق واقعی خود اوست! چون فریب سازنده ی اُلمپیا را خورده. خالق اُلمپیا که در واقع حاصل تغییر قیافه ی نمسیس الهه ی انتقام است به هوفمان یک عینک اسرار آمیز فروخته که قادر است اُلمپیا را به شکل یک انسان عادی نمایش دهد! او می خواهد با کمک این عینک هوفمان با پرداخت پول بسیار با عروسکش ازدواج کند! درواقع هوفمان به خاطر زدن آن عینک است که عاشق اُلمپیا شده!

You can see links before reply

خلاصه، اُلمپیا وارد صحنه می شود و یکی از زیباترین و معروف ترین آریاهای تاریخ اپرا را می خواند. آریای "پرنده هادر باغ!" این قسمت واقعا شاهکار اوفنباخ است! حرکات و رفتار این عروسک بی اندازه خنده دار و تماشاییست. خواندن مستمر این آواز طولانی و حدود 5-6 دقیقه ای برای یک عروسک کوکی غیر ممکن است! در طی این آواز چند بار کوک اُلمپیا تمام شده و از این رو سازنده اش مجبور است او را کوک کند تا بتواند آواز را ادامه دهد!!! هههههه اما هوفمان به خاطر بر چشم داشتن آن عینک متوجه این قضایا نیست!

You can see links before reply

نیکولاس تلاش می کند دوستش را سر عقل بیاورد مدام با او کل کل می کند ولی کو گوش شنوا!

You can see links before reply

کیت لیندزی و ویتوریو گریگولو (سمت راست) و در اجرایی دیگر همراه جوزپه فیلیانوتی (سمت چپ)

خلاصه هوفمان حسابی عاشق اُلمپیا شده و تقاضا می کند که با او برقصد.

You can see links before reply

ارین مورلی در نقش اُلمپیا به همراه ویتوریو گریگولو (سمت راست) و در اجرایی دیگر همراه جوزپه فیلیانوتی (سمت چپ)


You can see links before reply

الکساندرا کورژاک (سوپرانوی لهستانی ) و رامون ورگاس

اما در حین رقص از قضا هوفمان زمین می خورد و عینک جادویی اش از چشمش میوفتد! تازه اینجاست که حقه ی آن عروسک ساز آشکار می شود و هوفمان با غم و اندوه فراوان در میابد که عاشق یک عروسک کوکی بوده!!! ههههههههههههههههه . خالق اُلمپیا وقتی خنده و تمسخر مردم را می شنود و می فهمد نقشه اش با شکست مواجه شده، اُلمپیای بیچاره را مقابل دیدگان هوفمان خرد و نابود می کند!

پرده ی دوم : آنتونیا !

ما به زمان دیگری می رویم.هوفمان با کمک دوستش نیکولاس بعد از مدت مدیدی موفق می شود خانه ی جدید آنتونیا را پیدا کند! آنتونیا خواننده ی خوش صداییست که هوفمان قبلا با او کار می کرده و دوستش دارد اما پدر آنتونیا مخفیانه اسباب کشی کرده تا این پسرک دست از سر دخترش بردارد! چرا؟ چون آنتونیا بیمار است. یک بیماری قلبی ناشناخته که علاجی هم ندارد. او به خاطر بیماری اش نباید هیجان زده شود و علیرغم صدای قشنگی که از مادرش به ارث برده دارد حق ندارد آواز بخواند. به طور طبیعی خوانندگی روی قلب، مغز، فشار خون، رگ ها ،ریه ها و همه چیز فشار وارد می کند. مادر آنتونیا که خواننده ای بزرگ بوده هم دقیقا با همین بیماری از دنیا رفته . هوفمان در گذشته (بدون اطلاع از بیماری آنتونیا ) آنتونیا و صدای زیبایش را تشویق می کرد ولی چون خواندن برای وضعیت قلب دخترک مضر است پدر آنتونیا دخترش را از دید هوفمان پنهان کرده.

You can see links before reply

دیانا دامرا به نقش آنتونیا

آن روز قرار است دکتر به خانه ی آن ها بیاید تا در مورد سلامتی آنتونیا با پدرش صحبت کند. همین هم می شود. هوفمان از غیبت کوتاه پدر استفاده می کند و از پنجره داخل خانه می شود و آنتونیا را ملاقات می کند. هوفمان لش لک زده برای صدای قشنگ آنتونیا و از او می خواهد که کمی برایش بخواند. آنتونیا می گوید که پدرش به او گفته که نباید بخواند اما بالاخره با اصرار های هوفمان آنتونیا با او یک دوئت عاشقانه ی بسیار زیبا را می خواند. البته در آخر آواز حالش بد می شود و هوفمان او را جایی می نشاند تا حالش جا بیاید. در اتاق دیگر دکتر که باز هم یکی از تغییر چهره های نمسیس الهه ی انتقام است با پدر آنتونیا صحبت می کند.

You can see links before reply

هوفمان اتفاقا از پشت در می شنود که آنتونیا چه بیماری ای دارد و خواندن می تواند باعث سکته ی قلبی او شود. دکتر اصرار دارد که آنتونیا را تحت درمان خود قرار دهد ولی پدر آنتونیا به دکتر اعتماد ندارد چون معتقد است که او در گذشته نتوانسته همسرش را معالجه کند و از مرگ نجات دهد. هوفمان با غم و اندوه و پشیمانی بر می گردد و از آنتونیا قول می گیرد که دیگر آواز نخواند و او را هم فراموش کند چون با هم بودن آن ها به بیماری آنتونیا دامن می زند. آنتونیا با غصه ی فراوان می پذیرد که نه به هوفمان فکر کند و نه به کار مورد علاقه اش خوانندگی. سپس دکتر وارد اتاق می شود تا با آنتونیا صحبت کند. دکتر برخلاف آن چه تاکنون برای پدر آنتونیا گفته بود به آنتونیا می گوید که او باید هنر مورد علاقه اش را ادامه دهد. او باید آواز بخواند. در ضمن می گوید که هوفمان به او دروغ گفته که خواندن برایش مضر است. هوفمان این کلک را به او زده تا از دست او خلاص شود و سراغ زنان زیبای دیگر برود! خاطر نشان می کنم که نمسیس خودش را به شکل دکتر در آورده تا ضربه ی دیگری به هوفمان بزند. او با یک قدرت جادویی کاری می کند که تصویر مادر آنتونیا به حرف می آید و مادر دختر را ترغیب می کند که راه او را ادامه دهد! خلاصه دکتر با تلقیناتش آنتونیا را وادار به خواندن می کند.

You can see links before reply

ناتالی دسائی به نقش آنتونیا . او غیر از نقش اُلمپیا به جای قهرمانان زن دیگر این اثر نیز بازی کرده است.


دکتر ویولونی در آورده و با سرعت هرچه تمام تر می نوازد. آنتونیا هم با همان سرعت با او می خواند و می خواند اما چند لحظه ای که می گذرد دخترک به حال مرگ افتاده و روی زمین بی جان بر زمین می افتد!

You can see links before reply

پدر بیچاره هراسان خود را به دختر می رساند اما او دیگر زنده نیست. دکتر به پدر می گوید که دخترش هوفمان را ملاقات کرده و او وادارش کرده که باز هم بخواند. ناگهان هوفمان وارد اتاق می شود. پدر آنتونیا که هوفمان را مقصر و مسئول مرگ دختر دردانه اش می داند اسلحه اش را روی او می گیرد ناگهان نیکولاس دوست وفادار هوفمان سر رسیده و او را نجات می دهد.

پرده ی سوم : گیولتا

مدتی گذشته.پرده ی سوم در یک میخانه و با زیباترین دوئت زنانه ی تاریخ اپرا شروع می شود. گیولتا و نیکولاس (که خواننده ی متزوسوپرانو نقش او را بازی می کند) یک دوئت مدهوش کننده می خوانند. گیولتا یک زن زیبای بدکاره است که توسط یک مرد بدجنس اما ثروتمند مامور شده تا روح مردان جوان را از آنان بگیرد! این مرد ظاهرا داپرتوتو نام دارد اما باز هم در حقیقت همان الهه ی انتقام نمسیس است که خود را به آن شکل در آورده.

You can see links before reply

توماس هامپسون باریتون معرکه ی آمریکایی در نقش داپرتوو


گذار هوفمان و نیکولاس به آن میخانه افتاده. هوفمان از ابتدا تحت تاثیر جذابیت و فریبندگی گیولتا قرار می گیرد . نیکولاس به او هشدار می دهد که عشق و عاشقی را کنار بگذارد اما دیگر دیر شده! همه مشغول ورق بازی هستند. هوفمان نیز مثل سایرین بازی می کند. داپرتوتو به گیولتا می گوید که هدف بعدی روح هوفمان است و در ازای روح هوفمان قول می دهد الماس بزرگ و بسیار باارزشی به گیولتا بدهد. به این ترتیب گیولتا چراغ سبز را به هوفمان نشان می دهد تا او را فریب دهد و روحش را از او بگیرد.

You can see links before reply

دیانا دامرا در نقش گیولتا

خلاصه هوفمان و گیولتا دوئت عاشقانه ی بسیار زیبایی می خوانند و هوفمان بیچاره تصور می کند گیولتا هم همان قدر عاشقش است!

You can see links before reply

در بین مردانی که بازی می کنند مردی به نام پیتر هم وجود دارد که عاشق قبلی گیولتا بوده و از او به شدت زخم خورده است. قبلا او هم روحش را در ازای عشق به گیولتا داده بود. خلاصه حسادت پیتر تحریک شده و به یکی از همراهانش می گوید که باید کلک هوفمان را بکنند! در ابتدا یکی از همراهان پیتر، سعی می کند نیکولاس را از دور خارج کنند. آن ها در یک گیلاس شراب زهر زیادی می ریزند و تلاش می کنند آن را به نیکولاس بنوشانند. اما نیکولاس از شراب خوشش نمی آید و گیلاس را دست نخورده کناری قرار می دهد. پیتر دیگر نمی تواند تحمل کند که هوفمان عشق او را دزدیده! پس با خشم او را به دوئل دعوت می کند! نیکولاس خیلی سعی می کند به هوفمان بفهماند که با این کارهایش دارد باز هم خود را به دردسر می اندازد و او را بیدار کند اما بی فایده است. دو مرد با هم دوئل می کنند اما پیتر در نهایت کشته می شود. نیکولاس که خیلی وحشت کرده می گوید که آن ها باید سریعا از آن جا دور شوند و بی درنگ به دنبال اسب می رود. و اینجاست که داپرتوتو وارد شده و می گوید که آمده تا روح او را بگیرد. هوفمان با عصبانیت می گوید که دوستش نیکولاس به زودی آمده و او را نجات خواهد داد! گیولتا از ذوق اینکه به آن الماس گرانبها دست یافته سر از پا نمی شناسد! از این رو می خواد به سلامتی این پیروزی کمی شراب بنوشد و گیلاسی از روی میز بر می دارد و سر می کشد. اما ناگهان بر زمین افتاده و رنگش سیاه می شود! خب، او ندانسته گیلاس پر از زهری که برای نیکولاس مهیّا شده بود را نوشیده بود!!! او در دست های هوفمان نفس آخر را می کشد. و در نهایت قبل از آنکه داپراتوتو بتواند او را طلسم کند نیکولاس سر رسیده و هوفمان را نجات می دهد.

در انتهای اپرا ، دانش آموزان و طرفداران هوفمان از شنیدن قصه ی عشق های او در حیرت فرو رفته اند! هوفمان اظهار می کند که هر 3 عشق هوفمان انگار 3 چهره از یک شخص واقعی هستند: استّلا !!! یک خواننده، یک بدکاره و یک عروسک زیبای دروغین! در انتها استلّا وارد می شود و هوفمان با غم و اندوه به او می گوید که او را دوست ندارد و تقاضا می کند که ترکش کند. همه دور هوفمان جمع می شوند و دوست دارند بگویند که از داستان های غم انگیز هوفمان چه نتیجه ای گرفته اند. آن ها می خوانند که : " به غصه هایت بخند! عشق، مردان را بزرگ می کند و غصه، بزرگتر! "

و این پایان این اپرای زیباست.

اوفنباخ متاسفانه 4 ماه پیش از اولین اجرای اپرا در 61 سالگی در پاریس از دنیا رفت. البته او اکثر آریا ها را نوشته بود، ارکستر را چیده بود و پرده ی اول را هم کاملا به اتمام رسانده بود. اما بعد از او آهگسازان دیگری سعی کردند کار نیمه تمام او را ادامه دهند. از این رو این داستان به اشکال مختلفی تعریف می شود.
اوفنباخ نقش هوفمان را در ابتدا برای باریتون نوشته بود ولی بعد از فوتش آهنگسازان دیگری که اپرا را تمام کردند صدا ی تنور را جایگزین باریتون کردند که ای کاش نمی کردند و یه اپرای خفن برای قهرمانی باریتون ها خلق می شد (که همونطور که می دونید باریتون ها خیلی کم قهرمان اپرایی هستن) تنورهای معرکه ای نظیر استاد پلاسیدو دومینگو ، رولاندو ویلازون تنور خارق العاده ی مکزیکی ، ویتوریو گریگولو تنور ایتالیایی ، رامون ورگاس تنور مکزیکی دیگر و بسیاری دیگر از تنورهای نامی در این اپرا به جای هوفمان بازی کرده اند..
نقش هر 4 زن داستان یعنی استلّا ، اُلمپیا ، آنتونیا و گیولتا برای سوپرانو نوشته شده. منتها نقش اُلمپیا را سوپرانوی کولوراتورا (سریع) اجرا می کند. هنرمندان برجسته ای نظیر استادبانو سوومی جو سوپرانوی کره ای و برترین سوپرانو کولوراتورای جهان. ناتالی دسائی استاد سوپرانوی کولوراتورا ی محشر دیگر .دیانا دامرا ی آلمانی، یکی دیگر از سوپرانو کولوراتورا های درخشان امروز. دیانا دامرا از معدود سوپرانوهایی در جهان است که در یکی از بهترین نسخه های دی وی دی این اپرا هر 4 زن قصه را به تنهایی بازی کرد و از این حیث یک رکورد درخشان و منحصر به فرد از خود برجای گذاشت. دیانا فوق العاده ست.
نقش نیکولاس نیز برای خواننده ی متزو سوپرانو نوشته شده. نیکولاس در ظاهر یک مرد و دوست هوفمانه ولی در اصل الهه ی موسیقیه که خودشو به اون شکل در آورده. نقش های بسیاری در اپرا هستند که در اصل برای یک مرد ولی با صدای متزوسوپرانو ایفا می شوند.


بخش هایی از اپرای افسانه های هوفمان اثر ژاک اوفنباخ:


آریای زیبای هوفمان که به نام "آریای کلاینزاک " معروفه. در ابتدای اپرا هوفمان داستان کوتوله ای زشت به نام کلاینزاک که نوشته را برای دوستانش تعریف می کند. او صورت، پاها،دماغ، لباس ها و همه چیز کلاینزاک را به تصویر می کشد و این کوتوله ی زشت عاشق زنی زیبا می شود.واقعا زیباست. با صدای استاد پلاسیدو دومینگو بشنوید:

You can see links before reply

اینم اجرای معرکه ی رولاندو ویلازون نازنین. از دستش ندین. فوق العاده زیباست.

You can see links before replyón-The-Ballad-of-Kleinzach-XVWV9VcsaYc-youtube-Trimmed-.mp3 (You can see links before reply)

دوئت "شب زیبا" یا "بارکاروله که گیولتا و نیکولاس با هم می خوانند. این دوئت در واقع بارکاروله (یک سبک در موسیقی کلاسیک) یک قطعه ی آوازی مستقل از این اپرا بود که قبلا اوفنباخ ساخته بود. اما بعد از مرگش این قطعه توسط آهنگسازان دیگر در ابتدای پرده ی دوم گنجانده شد که به نظرم تنظیم هوشمندانه ای هم بوده.
این دوئت زیبا با صدای سوپرانو و متزو سوپرانو به حق زیباترین دوئت زنانه ی تاریخ اپراست و با هیچ کلامی توصیف نمی شه. حتی مردان هم عاشق خوندن این آوازن. مثلا آندره آ بوچلی قسمت سوپرانو رو با صدای تنور خونده و به شکل تکخوانی (نه دوئت) منتشر کرد! پیشنهاد من اینه که هرگززززززز از دستش ندین!

You can see links before reply

آریای خارق العاده ی "پرنده ها در باغ " با اجرای اُلمپیا عروسک زیبای مکانیکی!هههههههههه این آریا واقعا خارق العاده ترین آوازیه که یه سوپرانوی کولوراتورا می تونه بخونه! فوق العاده سخت، دقیق و نیازمند مهارت و توانایی بی اندازه ی خواننده!
فقط کولوراتورا های حرفه ای می تونن به درستی از پس اجرای این آریا بربیان. من نمی تونم برای توصیفش چیز دیگری بگم. فقط باید بشنوید و از موسیقی عروسکی و فانتزی این آریا لذت ببرین. حتما گوش بدین.
اجرای استادبانو سوومی جو بهترین اجراییه که تاحالا از این آریا شنیدم. محشرهههههههه. حرکات او به جای عروسک و تلفظ کلمات به شکل ماشینی و عروسکی واقعا مثال زدنیه ... خودتون گوش بدین عااااااالیه.

You can see links before reply

اجرای دیانا دامرا دیگر اجرای زیبای این آریاست. اینم از دست ندین. فوق العاده ست.

You can see links before reply

و اجرای ارین مورلی _سوپرانو کولوراتورای حرفه ای آمریکایی_ که یکی از زیباترین اجراهاس. البته فقط نصفه ی دوم آریا رو با صدای ارین پیدا کردم. حتما گوش بدین. اجراش عالیه.

You can see links before reply

«این آهنگ عشقه» دوئت عاشقانه ی هوفمان و آنتونیا ، واقعا رومانتیک و لطیفه. بسیار زیباست. این دوئت رو با صدای آنا نتربکو و ژوزف کالجا بشنوید.

You can see links before reply

آریای عاشقانه ی هوفمان و ابراز عشق به گیولتا... این آریا " اگه حضور تو منو هیجان زده می کنه " نام داره. بسیار عاشقانه ست هرچند حیف که گیولتا نقشه های شومی برای هوفمان بیچاره کشیده. خیلی زیباس.

You can see links before reply

و در نهایت والس زیبای نیکولاس.او می خواد چشم های دوست ساده لوحشو باز کنه تا به راحتی به همه اعتماد نکرده و همیشه از عقلش استفاده کند.این والس زیبا و خیلی خاص باز هم ثابت می کنه که اوفنباخ آهنگساز اثر چه فکر خلاقانه و متفاوتی داشته. جنس موسیقی او با همه متفاوته. فوق العاده ست. این آریای زیبا رو با صدای متزو سوپرانوی خوش صدا " کیت لیندزی " بشنوید. واقعا صداش توانا، شیرین و گرمه.


You can see links before replyéventail-.mp3 (You can see links before reply)

امیدوارم که خوشتون اومده باشه. تا بعد رام رام.

lakshemi
Friday 13 November 2015, 09:12 PM
سلام... به درخواست دوستانم اپرای زاغه نشین اثر فاخر پوچینی رو دوباره براتون روایت می کنم. در ضمن در صفحه ی اول هم این اپرا آپدیت شد و لینک هاش قابل دانلوده.


لابوئم (زاغه نشین):

You can see links before reply

زاغه نشین يک اپرای 4 پرده ای ، يک ملودرام بسيار غم انگيز و عاطفيست که امروزه هم طرفداران زيادي دارد. ولي يک عيب دارد. البته به نظر من . و آن اين است که داستانش تقريبا شبیه به" لاتراويتا " اثر وردي است. در هر حال لابوهم هرچه هست اپراي بي نظيريست.به غريبي دل هاي جوانان که خيلي نزديک است.هييييييي

You can see links before reply

داستان کلي لا بوهم ماجراي چند جوان است که از نظر مالي بسيار فقير ولي از لحاظ هنر و استعداد غني هستند. آن ها شاعر،نوازنده و نقاش هستند که با هم زير شيرواني خانه اي در پاريس به سختي روزگار مي گذرانند.

You can see links before reply

يکي از جوانان به نام رودولفو که شاعر است عاشق دختري به نام می می مي شود که در خياط خانه ي مجاور کار و زندگي مي کند.رودولفو به او ابراز عشق مي کند. رودولفو و می می در عین فقر شدید و در حالی که هر دو بی چیزند و شکمشان را هم به زور سیر می کنند خیلی زود یک روح در دو بدن می شوند و به سختی به هم دل می بازند. برای آن دو عشق بزرگترین ثروت هاست!

روبرتو آلاگنا (رودولفو ) و آنجلا جورجیو (می می )

You can see links before reply

اما بعد از مدتي رودولفو تصمیم می گیرد که از می می جدا شود چون معتقد است او باید سراغ مردی ثروتمند تر برود تا بتواند هزینه های درمان می می را پرداخته و برایش امکانات استراحت فراهم کند. او تظاهر می کند که حسود و متعصب است و به می می شک دارد. می می از رفتارهای او آزرده می شود.

You can see links before reply

آنا نتربکو و رولاندو ویلازون در نمایی از لابوئم

You can see links before reply

می می با قلب شکسته و بیماری لاعلاج سل تنها می ماند. اما روزی مخفیانه حرف های رودولفو و دوستش را می شنود ... و می فهمد که همه ی این ها بهانه ای برای این بوده که می می او را رها کند! (چه کار احمقانه ای!) رودولفو در حالي که دخترک به سختي به سل مبتلا شده و مدام سرفه می کند او را متقاعد می کند که جدایی شان به نفع او خواهد بود. او فکر می کند که صلاح می می را بهتر تشخیص می دهد ولی این جدایی ضربه ی بدتری به دخترک می زند. در نهايت وقتي رودولفو پي به اشتباهش مي برد که معشوق زيبايش در بستر فقيرانه اش مي ميرد.

You can see links before reply

You can see links before reply

بايد اعتراف کنم پوچيني تلاش و خلاقيت زيادي براي لابوهم به کار برده.واقعا اپراي مظلومانه و غم انگيزيست. يکي از معروف ترين اپراهاي دراماتيک غني که بهترين خوانندگان اپرا تا به حال اجرايش کرده اند.

بسیاری ستارگان اپرا تاکنون در این اپرا درخشیده اند. ماریا کالاس، لوچیانو پاواراتی، مونسترات کاباله، خوزه کاراس،رنه فلمینگ، آنا نتربکو ، رولاندو ویلازون ... اما به نظر این حقیر، آنجلا جورجیو سوپرانوی رومانیایی و روبرتو آلاگنا تنور فرانسوی خارق العاده این اپرا را زیباتر از هر کس دیگری اجرا کردند... اون ها بهترین رودولفو و می می تاریخ هستن!

قسمت هایی از اپرای زاغه نشین :

معروف ترین دوئت این اپرا و یکی از برترین دوئت های عاشقانه ی اپرا ، دوئت "دختر دوست داشتنی " این دوئت بسیاااااار زیباست. زیبا و غمگین.حتما گوش بدین. با صدای آنجلا جورجیو و روبرتو آلاگنا. معرکه ست. حتما گوش بدین.

You can see links before reply


آریای عاشقانه ی می می به نام " می می صدایم کن " . بسیار زیباست. می می برای معرفی خودش این آریا را می خواند. با صدای افسانه ای استادبانو مونسترات کاباله. اجرای او واقعا سرآمد همه ی اجراهای دیگه ست!


You can see links before reply


آریای عاشقانه ی رودولفو به نام " آن دست های کوچک سرد"... می می از فقر زیاد در سرمای زمستان دستکش گرمی ندارد... این آریا رو با صدای روبرتو آلاگنا _ محشرترین تنوری که در عمرم دیدم _ بشنوید...
عالیه... در انتهای آریا یه قسمت از دوئت دختر دوست داشتنی رو هم می شنوید. از دستش ندین.


You can see links before reply

آریای پایانی اپرا ، " من وانمود به خواب کرده بودم" ... رودولفو وقتی به خطایش پی می برد که می می در بستر مرگ است...این آخرین آواز می می است...بعد از آن از دنیا می رود... آنا نتربکو سوپرانوی روس این آریا را به زیبایی خوانده.


You can see links before reply

رام رام.

lakshemi
Thursday 26 November 2015, 10:52 PM
سلامممممممممممممم

معرفی اپرای " واسکو دا گاما " اثر جاکامو مایربیر(ما یر بیر)

You can see links before reply

مایربیر آهنگساز و اپراساز مشهور و موفق آلمانی قرن 19 بود که درست مانند اوفنباخ به تابعیت فرانسه در آمد و در این کشور زندگی کرد. مایربیر یکی از موفق ترین و با اعتبارترین اپراسازان زمان خودش بود و عموما از کارهایش استقبال می شد. اما امروزه دیگر کمتر از او و اپراهایش نام برده می شود.از او چندین اپرای زیبا بر جای مانده که مشهورترینشان اپرای " واسکو دا گاما " است. اپرایی بزرگ ( اپراهای بیش از 3 یا 4 پرده) ، در 5 پرده و به زبان فرانسه ساخته شده. لیبرتوی ( نمایشنامه ی ) اپرا یک داستان خیالی و غیرواقعی از " واسکو دا گاما " دریانورد معروف پرتغالی است. این اپرا که آخرین اپرای مایربیر بود در زمان خودش بی حد و اندازه پرطرفدار بود و وحشتناک از آن استقبال به عمل آمد اما رفته رفته با ظهور اپراسازان دیگر از شهرت آن کاسته شد تا حدی که امروزه دیگر به سختی می توان به یاد آورد که همچین اپرایی هم وجود دارد که روزی مردم برای تماشایش سر و دست می شکستند! و بدترین چیز هم در عالم هنر " فراموش شدنه" . البته درسته که امروزه " واسکو دا گاما " فراموش شده است و به ندرت اجرا می شود ولی به قدر کافی در روزگار خودش معروف بود. همین کافیست.

قرار بود اسم اپرا هم واسکو دا گاما باشد ولی متاسفانه مایر بیر یک سال پیش از اجرای اپرا فوت کرد و آهنگساز دیگری نام اپرا را به " زن آفریقایی " تغییر داد. البته لیبرتوی اپرا با آنچه که واقعا در تاریخ اتفاق افتاده تغییرات زیادی دارد. مثلا شخصیت واقعی واسکو دا گاما ابدا مهربان و دوست داشتنی نبود! درست برعکس! او یک ظالمِ ستمگرِ آدمکش بود! یک دیکتاتور محض!اما در اپرا شخصیت او تا حد زیادی تلطیف شده. در نقش اول زن اپرا " ذلیخا " هم تغییرات زیادی داده شد! ذلیخا در لیبرتوی اصلی یک زن هندی بوده و اصلا به آفریقا تعلق نداشته!!! اما امروزه ذلیخا را به همان شکلی که باید باشد یعنی یک زن هندی به تصویر می کشند. اکنون اسم اپرا را هم همان واسکو دا گاما می خوانند چون این اسمی بوده که آهنگساز اصلی اثر انتخاب کرده بوده.خاطر نشان می کنم که اتفاقات این اپرا همگی خیالی هستن و تنها از اسم و شغل واسکو دا گاما استفاده شده و این اتفاقات همگی زاده ی تخیل نویسنده بودن.

اپرای واسکو دا گاما

اپرا در اواخر قرن 15 میلادی، روی عرشه ی یک کشتی واقع در لیسبون پرتغال آغاز می شود.
دریاسالار " دون دیه گو " با داد و بیداد سعی می کند دختر زیبایش " اینزه " را مجبور کند با "دون پدرو " ازدواج کند و دست از عشق واسکو دا گاما بکشد! واسکو دا گاما یک دریانورد ماجراجو است و همه فکر می کنند که در آخرین ماجراجویی اش برای کشف سرزمین های ناشناخته، کشته شده!

نینو ماچیدزه سوپرانوی خوش صدا و زیبای گرجی در نقش اینزه

You can see links before reply


اما اینزه همچنان در عشقش راسخ مانده و منظر اوست. بالاخره روزی واسکو دا گاما در حالی که یک زن و مرد غریبه را با خود آورده، در حیرت همگان وارد شده و می گوید که سرزمین جدیدی در آفریقا کشف کرده و این دو نفر هم نشانه ی حیات و وجود یک قبیله ی انسانی در آن سرزمین هستند. او درخواست می کند که برای اکتشاف بیشتر همه به آفریقا سفر کنند اما با مخالفت رئیس هیات تحقیق مواجه شده و به دلیل جر بحث زیادی با او به زندان انداخته می شود.


روبرتو آلاگنا تنور معرکه ی فرانسوی به نقش واسکو

You can see links before reply

You can see links before reply

اینزه به پدرش می گوید اگر واسکو را آزاد کند حاضر است با دون پدرو ازدواج کند.به این ترتیب واسکو آزاد شده و بالاخره بالادستی هایش موافقت می کنند که به سرزمین ناآشنایی که او کشف کرده سفر کنند. همان جایی که 2 اسیر واسکو یعنی " ذلیخا "و "نیلوسکو" به آنجا تعلق دارند. البته او زیاد هم خوشحال نیست چون حالا فهمیده که اینزه به خاطر نجات جان او قید همه ی آرزوهایش را زده...

You can see links before reply

You can see links before reply

واسکو ، نیلوسکو را به عنوان غلام به اینزه هدیه می کند. اما ذلیخا که کلمه ای حرف نزده همانطور دست و پا بسته می ماند. هیچکسی نمی داند که او در حقیقت ملکه ی قبیله ی خودش است! ( درست مث اپرای آیدا اثر وردی که آیدا به عنوان کنیز به اسارت گرفته شده بود اما در اصل شاهزاده ی حبشی بود(

You can see links before reply

نیلوسکو مردی که همراه ذلیخا اسیر شده و حالا غلام اینزه است پیشنهاد می کند که گروه را در رسیدن به جزیره ی مورد نظر (که خانه ی خودش است) رهبری کند. اما پنهانی نقشه ی نابودی آن دریانوردان اروپایی را می کشد. خلاصه دون پدرو ، اینزه و نیلوسکو در یک کشتی و واسکو در کشتی دیگری که ذلیخا هم آنجاست پشت سر کشتی دون پدرو به دنبال جزیره می روند. نیلوسکو می گوید که مسیر کشتی را باید به یک جهت خاص تغییر دهند اما واسکو که دریانورد با تجربه ای است بی درنگ در میابد که نیلوسکو دارد آن ها را به سمت یک طوفان دریایی می برد!!!! او به دون پدرو می گوید که متوجه نقشه ی انتقام جویانه ی نیلوسکو شده و از خواهش می کند تا به مسیری که او می گوید نروند اما دون پدرو که واسکو را رقیب عشقی خود می داند به او اعتماد ندارد و بی توجه به خواهش و التماس واسکو سکان کشتی را می چرخاند.
در نتیجه ی این نا به خِردی دون پدرو ، کشتی او در طوفان افتاده و همه ی سرنشینان را به کام مرگ می کشد. اما کشتی واسکو آسیب کمتری می بیند. وقتی همه به جزیره می رسند نیلوسکو به مردم قبیله اش می گوید که همه ی این اروپاییان را به جز واسکو بکشد . پرده ی سوم اینجا می افتد.

You can see links before reply

در پرده ی چهارم ما جزیره ی زیبای ذلیخا را در آفریقا می بینیم. واسکو که توسط بومیان جزیره اسیر شده در ستایش زیبایی های آن جزیره آریای " بهشت " که معروف ترین آریای این اپراست را می خواند! همه ی مردم جزیره یکصدا از ذلیخا که ملکه ی آنان است میخواهند که قوانین قبیله را انجام داده و آن مرد اروپایی را قربانی کند! اما چی حدس می زنید؟ ذلیخا دلبسته ی واسکو شده و هرگز راضی به مردن او نیست... ناگهان ذلیخا به همه دستور می دهد که دست از شورش و هیاهو بردارند و ساکت شوند! او می گوید که این مرد هرگز نخواهد مرد چون شوهر اوست! و آن ها وظیفه دارند به شوهر ملکه مانند خود او احترام بگذارند. او سپس نیلوسکو را مجبور می کند تا به مردم بگوید که این جملات حقیقت دارند و نیلوسکو هم از ترس ذلیخا حرف های او را تایید می کند. به این ترتیب ذلیخا ، واسکو را از مرگ قطعی نجات می دهد. مردم قبیله از ازدواج ملکه خوشحال می شوند و برای آن دو جشن عروسی سنتی به راه می اندازند.

You can see links before reply

واسکو که در حیرت و شگفتی فرو رفته و هنوز نمی داند چی به چی و کی به کیه به این نتیجه می رسد که ازدواج کردن از مردن که بهتره!!! نیست؟؟؟ پس می پذیرد که آنجا بماند و از آن همه زیبایی طبیعت که مدهوشش کرده لذت ببرد. اما ناگهان صدای فریاد اینزه را می شنود! اینزه زنده است! اما به چنگ مردم قبیله افتاده و در یک قدمی قربانی شدن است! اینزه به قربانگاه آورده می شود اما واسکو برای نجات او می شتابد. تمام محافظان را تار و مار کرده و خودش را به اینزه می رساند. چه شعفی اینزه را فرا می گیرد وقتی می بیند که محبوبش واسکو زنده است!

You can see links before reply

You can see links before reply

اما واسکو با ناراحتی به اینزه می گوید که او حالا ازدواج کرده و نمی تواند با او باشد. اینزه نمی تواند جلوی اشک های خود را بگیرد. ذلیخا وقتی که می فهمد واسکو و اینزه همدیگر را دوست دارند به آن ها اجازه می دهد که به کشورشان برگردند و نیلوسکو را مامور بدرقه ی آن دو تا کشتی شان می کند.
ذلیخا درمانده و شکست خورده است. مردی که عاشقش است و او را از مرگ نجات داده با محبوبش از جلوی چشمان او دور می روند. ذلیخا با غم و اندوه فراوان یک گل سمی را بو می کند و با این کار به زندگی خود پایان می دهد. و این پایان اپراست. به طور کلی در اپرا راه های بسیاری برای مردن وجود داره، ولی روشی که ذلیخا برای مردن انتخاب کرد انصافا بکر بود!!!!هههههههههه

دلم می خواست 2 ماه قبل این اپرا رو حضورتون معرفی کنم، دقیقا زمانی که " واسکو دا گاما" در تماشاخانه ی پاریس و با بازی روبرتو آلاگنا و نینو ماچیدزه روی صحنه بود. ولی خب ناگهان انقد گرفتار شدم و مشکلات مختلف روی سرم ریخت که تا امشب به تعویق افتاد، اما خوشحالم که این اپرا رو امشب به شما تقدیم کردم.

بخش هایی از اپرای واسکو دا گاما :


آریای زیبای ذلیخا به نام "زانو می زنم " ... او در ستایش عشقش به واسکو آواز بسیار سخت و زیبایی می خواند.

You can see links before reply

آریای فوق العاده ی "بهشت" که از زیباترین و معروف ترین آریاهای تنور اپراست. این آریا رو واسکو بعد از دیدن طبیعت شگفت انگیز جزیره ی ناشناخته می خواند. آریا بهشت رو با صدای استاد فقید، پاواراتی بشنوید: به ، چه صدایی!

You can see links before reply

آریای بهشت با اجرای روبرتو آلاگنا (تنور مورد علاقه ی من)! صدای خارق العاده ی آلاگنا رو از کف ندین!


You can see links before reply


و آریای عاشقانه ی اینزه ... بسیار زیباست


You can see links before reply

امیدوارم راضی بوده باشید.رام رام.

lakshemi
Wednesday 6 January 2016, 10:14 PM
برنارد شاو _ نویسنده ی نامی ایرلندی_ می گه:

" اپرا، یعنی یک سوپرانو و یک تنور عاشق هم دیگه اند ولی یک باریتون مانعشون می شه!!!"

هههههههههههههه به نظر من که تعبیر جالب و بامزه ایه!!!! خیلی از اپراهای معروف دقیقا داستانی به همین ترتیب دارن... نظر شما چیه؟ من همیشه عاشق باریتونام...هرچند گاهی دوست نداشتنی می شن ولی من عاشقشونم... زنده باد باریتون ها.


باریتون بدجنس _ کنت دی لونا _ مانع عشق مانریکو و لئونورا ... اپرای شاعر دوره گرد اثر وردی.

You can see links before reply


باریتون بدجنس _ دکتر بارتلو _ مانع عشق روزینا و کُنت ... اپرای آرایشگر شهر سویل اثر روسینی

You can see links before reply

باریتون بدجنس _ اسکارپیا _ مانع عشق توسکا و ماریو... اپرای توسکا اثر پوچینی

You can see links before reply


باریتون بدجنس _ گروهبان بلکور _ مانع عشق آدینا و نرومینو ... اپرای اکسیر عشق اثر دونیزتی

You can see links before reply

باریتون بدجنس _ کنت آلماویوا_ مانع عشق سوزانا و فیگارو ... اپرای عروسی فیگارو اثر موزارت

You can see links before reply

باریتون بدجنس _ انریکو _ مانع عشق خواهرش لوچیا و ادگاردو ... اپرای لوچیا دی لامرمور اثر دونیزتی

You can see links before reply

hasport37
Monday 11 January 2016, 03:59 PM
خیلی ممنون از اینکه راجع به اپرا در ایران هم توضیح دادید.
با خوندن این پست اطلاعاتم درباره اپرا در داخل ایران خیلی بالا رفت چون هیچ اطلاعی در این باره نداشتم و فکر میکردم اصلا اپرا در ایران نبوده.
به هر حال امیدوارم در آینده ای نه چندان دور شاهد اجرای اپرا در ایران باشیم تا ما (منظورم به خودمه) نسل امروزی ها هم از این سبک جالب و زیبا بتونیم بهره ببریم.

lakshemi
Sunday 24 January 2016, 07:04 PM
قانون بی چون و چرای جهان موسیقی مستلزم آن است که متن آلمانیِ یک اپرای فرانسوی با صدای خوانندگان سوئدی باید به ایتالیایی ترجمه شود تا شنوندگان انگلیسی آن را بهتر درک کننند!!!! هههههههههههههههههه



ادیت وارتون - نویسنده ی آمریکایی

lakshemi
Wednesday 10 February 2016, 04:39 PM
سلاممممممممممممم بر عزیزانم.

قصد دارم بازم با یک آهنگساز و اپراساز معرکه آشناتون کنم! با من همراه باشین.

You can see links before reply

نیکولای ریمسکی کورساکوف آهنگساز و اپراساز مشهور قرن 19 روسیه است.
ریمسکی کورساکوف از معدود آهنگسازان مرفه و ثروتمند است. در خانواده های متموّل اصولا موسیقی جایگاه ویژه ای دارد. ریمسکی کورساکوف با تشویق مادرش یادگیری پیانو را در کودکی آغاز کرد. اما بعدها نتوانست تحصیلات آکادمیک و حرفه ای در موسیقی را ادامه دهد چون به ارتش پیوست و افسر نیروی دریایی شد. آن موقع او به عضویت یک گروه 5 نفره ی موسیقی درآمده و آثار خوبی هم می ساخت ولی علم تئوری موسیقی و هارمونی شناسی را درست نمی دانست. در نهایت او برای حل این مشکل با استاد پیتر چایکوفسکی که گه گاهی با او در تماس بود مشورت نمود و استاد به او توصیه کرد که درسش را ادامه ده.
ریمسکی کورساکوف هم این نصیحت را آویزه ی گوش کرد. او ضمن آهنگسازی، آموزش در هنرستان موسیقی و خدمت به ارتش، مطالعات خود افزایش داد و با تلاش و سخت کوشی شبانه روزی هرچه لازم بود آموخت. مدتی بعد او به عنوان استاد آهنگسازی و رهبری ارکستر در کنسرتواری سنپترزبورگ نائل شد اما هرگز ارتش را رها نکرد!!! جلب است بدانید که او همیشه با لباس فرم نیروی دریایی سر کلاس می رفت چون افسران ارتش روسیه همیشه و همه جا باید لباس فرم داشته باشند که نشانه ی آماده باش بودنشان است. او در طی 35 سال تدریس، بسیار به موسیقی خدمت کرد. اگر کلاس درس کافی نبود برای بعضی شاگردان مستعدش بعد از کلاس هم وقت می گذاشت و حتی در منزلش به آن ها خصوصی درس می داد. او خستگی ناپذیر بود و بیش از 250 شاگرد را آموزش داد که بسیاری از آنان آهنگسازان مشهوری شدند. آهنگسازان بزرگی چون ایگور استراوینسکی و سرگئی پروکوفیف!
معروف ترین آثار ریمسکی کورساکوف قطعه ی پرواز زنبور عسل و بوئم-سمفونیک شهرزاد است. اما در بین اپراهای وی 3 اپرا امروزه هم محبوبیتشان را حفظ کرده اند : افسانه ی تزار سالتان ، ملکه ی برفی و عروس تزار ! امشب با اپرای عروس تزار آشنا خواهید شد.

lakshemi
Wednesday 10 February 2016, 08:10 PM
خب دوستان، طبق وعده با اپرای "عروس تزار" از اپراهای معروف روسی آشنا بشید.

"عروس تزار" اپرایی در 4 پرده و به زبان روسی ست.ساخته ی نیکولای ریمسکی کورساکوف آهنگساز و اپراساز مشهور قرن 19 روسیه.
اپرای عروس تزار به یکی از هزاران داستان حقیقی و البته تلخ تاریخ بر می گردد. داستانی که سالیان سال پیش، در قرن 15 میلادی در روسیه واقع شد و روایت گر سرنوشت یک ملکه است! ملکه ای نگون بخت به نام مارفا _ همسر سوم تزار ایوان _ که عمر ملکه بودنش هم مانند عمر خودش بسیار کوتاه بود.تزار ایوان چهارم _ نخستین تزار روسیه _ به دلیل بی رحمی ، بی محبتی و بیماری پارانویا (شک و بدبینی) به ایوان مَخوف مشهور بود و همه از او وحشت داشتند. جنایات و ظلم هایی که در زمان سلطنت وی در روسیه و حتی در دربار خودش اتفاق افتاد بعدها تبدیل به رومان ها، نمایش نامه ها و فیلم های جالبی شد.البته بیشتر از تمام جنایاتش، تزار ایوان به دلیل قتل تنها پسرش _ شاهزاده ایوان _ در تاریخ مشهور است!

بد نیست بدانید که اصولا در دربار تزار ایوان مخوف، مرگ های مشکوک و مرموز بسیاری رخ می داد! ایوان مخوف 7 بار ازدواج کرد که تمامشان نافرجام بود! یا همسرانش را می کشت، یا به شهر های دیگر تبعید می کرد و یا آن ها خود به طرز اسرارآمیزی می مردند!!!!!! اولین ملکه ی تزار ، ملکه آناسازیا ناگهان به شکل مرموزی بیمار شد و درگذشت. علت بیماری او هرگز کشف نشد. ملکه مارینا همسر دوم او بدون دلیل خاصی و کاملا مشکوک فوت کرد.همسر سوم تزار _ ملکه مارفا _ حتی 1 ماه هم دوام نیاورد. او به بیماری مرموزی مبتلا و فقط 15 روز بعد از ازدواجشان و در سن 19 سالگی درگذشت. فرزندان تزار نیز یکی پس از دیگری در اثر بیماری و یا حوادث از دنیا رفتند. این اتفاقات یا از توطئه آب می خورد و یا تقدیر شوم تزار بود! کدام یک؟ هنوز هم معلوم نیست!
سرنوشت ملکه مارفا ی بیچاره (که داستان اپرای عروس تزار است) هم در آن دربار وحشتناک رقم خورد. به احتمال بسیار زیاد او مسموم شده بود. سمّی سریع ، کاری و بدون ردپا. بعد از مرگ مارفا تزار تمام کسانی که به آن ها مشکوک بود به قتل رساند.

"عروس تزار"

You can see links before reply

گریازنُوی _ یک مامور مخفی دربار تزار _ چند وقتیست که نسبت به محبوب قبلی اش لیُوباشا بی تفاوت شده است.


اِکاترینا گوبانووا، متزوسوپرانوی روس (لیوباشا) و یوهان ریوتر ،باریتون دانمارکی (گریازنوی )
You can see links before reply

اما دلیل این بی تفاوتی ین است که گریازنوی به تازگی عاشق مارفا دختر زیباروی یک تاجر شده. اما قلب مارفا به پسر جوانی به نام لیکوف تعلق دارد.لیکوف نیز به مارفا علاقه مند است. آن دو قرار و مدار عروسی را هم گذاشته اند.


مارینا پوپلافسکی سوپرانوی مشهور روس (مارفا) به همراه دیمیترو پوپوف، تنور اوکراینی (لیکوف)
You can see links before reply

وقتی گریازنوی از این موضوع خبردار می شود آتش حسادت درونش شعله می زند! او به طور مخفیانه "باملیوس" دعانویس (رمال) مخصوص تزار را ملاقات می کند و طی یک آریای پرشکوه و قدرتمند از او می خواهد که یک جادوی مهر و محبت بسازد تا با آن مارفا به او علاقه مند شود. لیوباشا تصادفا حرف های آن دو را می شنود.از این رو او هم نزد باملیوس می رود و داروی دیگری از او می گیرد . یک جادو برای از اینکه مارفا از چشم گریازنوی بیفتد و دوباره پیش او برگردد.

You can see links before reply

در پرده ی بعد در جشن نامزدی باشکوه لیکوف و مارفا تمام اشراف و نجبای روسیه دعوت می شوند از جمله گریازنوی! او که هنوز به تصاحب مارفا امیدوار است مخفیانه دارویی که از باملیوس گرفته بود را در نوشیدنی مارفا می ریزد!

You can see links before reply

You can see links before reply

پرده ی سوم بالا می آید. لیکوف از فرط عشق و علاقه ی بی حدش نسبت به مارفا آواز دل انگیزی سر می دهد. او قطعا خبر ندارد که چه حوادثی پیش رویش است! نه او بلکه هیچکس فکرش را هم نمی کند که تزار ایوان مخوف قصد تجدید فراش دارد و در صدد است همسرش را از بین بهترین و زیباترین دختران روسیه برگزیند. تزار اتفاقا مارفا را می بیند و او را به عنوان عروسش انتخاب می کند! مارفا بر خلاف میلش مجبور می شود به این ازدواج تن دهد.
و اما پرده ی آخر ... مارفا به شدت بیمار شده. هیچکس نمی داند چرا و چطور؟ گریازنوی که هنوز هم از لیکوف _ نامزد سابق مارفا _ کینه به دل دارد فورا نزد تزار رفته و می گوید که لیکوف چون نتوانسته به مارفا برسد از سر حسادت او را مسموم کرده! با تحریک او تزار فورا دستور دستگیری و اعدام لیکوف بیچاره را صادر می کند. لیکوف هرچه التماس می کند که بی گناه است و هیچ دخالتی در بیماری مارفا ندارد بی فایده است.گریازنوی شخصا لیکوف بیچاره را شکنجه کرده و با بی رحمی می کشد...

You can see links before reply

حال و روز مارفا با شنیدن خبر مرگ لیکوف بدتر می شود. گریازنوی با زاری اعتراف می کند که دارویی در نوشیدنی او ریخته و از ملکه می خواهد دستور اعدام او را هم بدهد. اما ناگهان لیوباشا وارد می شود و اقرار می کند که او معجون گریازنوی را با معجونی که بعدا از باملیوس گرفته بود عوض کرده اما هرگز خبرنداشت که دارو سمی است. گریازنوی با شنیدن واقعیت کنترل خود را از دست داده و تحت تاثیر یک جنون آنی لیوباشا را در جا می کشد.

You can see links before reply

اما دیگر انتقام فایده ای دارد. ملکه مارفا لبخند می زند و در آریای غمگینی می خواند : " لیکوف، فردا به دیدارم بیا " و بی جان بر زمین میوفتد. اپرا با مرگ ملکه به اتمام می رسد.

You can see links before reply

نیکولای ریمسکی کورساکوف بسیار با دقت و ظرافت موسیقی این اپرا را نوشته. کاملا مشخص است که موسیقی او احساسات و رنگ و بوی چایکوفسکی را دارد شاید چون چایکوفسکی همیشه مشاور، منتقد و راهنمای او در کارش بود. برای اپرای عروس تزار نقش مارفا برای سوپرانو ، نقش لیکوف برای تنور ، نقش گریازنوی برای باریتون نوشته شده! از همون باریتون هایی که چند پست بالاتر گفتم همیشه مانع عشق سوپرانو ها و تنورهاست!!!! ههههه در نهایت نقش لیوباشا را هم متزوسوپرانو ایفا می کند.

توضیح یک نکته ی مهم ضروریست که اصولا خواندن اپراهای روسی بسیار مشکل است چون زبان روسی زبان بسیر سخت و پیچیده ای ست و اکثرا فقط خوانندگان روس می توانند نقش هایش را بازی کنند البته در مواردی هم دیده شده که خوانندگان حرفه ای و باهوش کشورهای دیگر، زبان روسی را می آموزند و اپراهای روسی را بازی می کنند. مثلا رولاندو ویلازون، رنه فلمینگ ، پلاسیدو دومینگو و ... همگی زبان روسی را به عشق بازی در اپراهای افسانه ای روسی نظیر ،" اوگنی اونیگن " ، " بی بی پیک " و حتی همین "عروس تزار " فرا گرفتند. و الحق بسیار هم هنرمندانه نقش هایشان را ایفا کردند اما در کل اغلب در اپراهای روسی، خوانندگان روس ایفای نقش می کنند چون همه کسی از پس زبان روسی بر نمی آید!!


بخش هایی از اپرای عروس تزار :

اوورتور (پیش درآمد نخستین پرده) زیبای اپرا ... موسیقی ریمسکی کورساکوف واقعا زیبا و دقیقا حس و حالی شبیه خیانت و سوء قصد دارد که موضوع اصلی اپراست. حتما گوش کنید.

You can see links before reply

آریای عاشقانه ی مارفا که برای لیکوف می خواند... این آریا بسیار بسیار دل انگیز و لطیفه. حتما گوش بدین.

You can see links before reply

آریای گریازنوی در پرده ی اول! او در این آریا به دنبال یک دارو و طلسم برای به دست آوردن دل مارفاست! او نمی خواهد لیکوف مارفا را تصاحب کند و می خواهد هرطور شده بر او پیروز شود!!! آریای محشریه با صدای قوی و عمیق باریتون!

You can see links before reply

آریای لیوباشا.با صدای غنی و بم متزوسوپرانو! لیوباشا از اینکه گریازنوی را از دست بدهد وحشت دارد. و با این آریای زیبا تصمیم می گیرد عشق مارفا را از سر او بیرون کند! واقعا آریای زیباییه.

You can see links before reply

آریای بسیار زیبای لیکوف که در عشق مارفا می خواند. بسیار بسیار شنیدنیه!

You can see links before reply

آریای زیبای مارفا در پرده ی آخر... او در اثر مسمویت به شدت دچار توهم شده در آخرین آواز خود از لیکوف می خواهد که فردا در باغ درختان سیب به دیدارش بیاید... سپس بی جان روی زمین میوفتد...

You can see links before reply

امیدوارم لذت برده باشید. باور کنید برای تهیه و تدوین هر پست من زحمت زیادی متحمل می شم. با حمایتتون به من بگید تلاشم بی نتیجه نیست. متشکرم از همگی. خوش رهونااااااااااا

lakshemi
Saturday 3 September 2016, 09:21 PM
سلام سلام... همگی نمسته. دوستان خوب شبتون به خیر.

امشب یه اپرای قدیمی باروکی براتون آوردم... از سلطان اپرا (البته در زمان باروک) از آنتونیو ویوالدی بزررررررررررگ که همه باید با آوردن اسمش قیام کنین... اگر صفحات نخست ررو خونده باشین قبلا عرض کرده بودم دوران باروک (قرن 17 و اوایل 18) اوج جولان دادن اپرا در تماشاخانه ها بود... ویوالدی حدود 100 اپرا در عمرش نوشت که خیلی هایش بسیار در آن زمان مورد استقبال قرار می گرفتند. اما به تدریج و با ظهور سبک نوین آهنگسازی و به ویژه اپراسازی، اپراهای باروکی از نظرها فراموش شد...ویوالدی و هندل بزرگترین فراموش شدگان باروکی هستند که در زمان خودشان مردم برای دیدن اپراهایشان سر و دست می شکاندند! اما بعضی از این اپراها هنوز هر از گاهی اجرا می شوند. یکی از بهترین های آن ها اپرای گُریزلدا ساخته ی ویوالدی.



You can see links before reply

گُریزِلدا

گریزلدا اپرایی در 3 پرده و به زبان ایتالیاییست. در زمان ویوالدی گریزلدا با استقبال بی نظیری مواجه شد اما امروزه مانند اکثر اپراهای دیگر باروک فراموش شده و دیگر علاقه مندی ندارد. نه به این خاطر که موسیقی اش گوش نواز نیست که صد البته هست اما خب دیگر موسیقی باروک و خصوصا اپراسازی باروک امروزه از مد افتاده. بگذریم، هرچند گریزلدا امروزه به ندرت اجرا می شود اما چند تا از آریاهایش هنوز هم بسیار معروفند و خوانندگان مشهور و مهم دنیا نظیر سیسیلیا بارتولی این آریاها را در کنسرت ها یا رسیتال هایشان می خوانند. حال این شما و این هم گریزلدا...



گوالتیرو پادشاه یونان با چوپان فقیری به نام گریزلدا ازدواج می کند. اما این ازدواج از طرف یاران، نزدیکان و درباریان و به ویژه مردم سرزمین منفور و پذیرفته نشده است. بعد از اینکه اولین فرزند آن ها که دختر است به دنیا می آید پادشاه به دلیل دختر بودن آن او را می کشد... اما آیا واقعا او را می کشد؟ خیر! او دختر دلبند خود را به امین ترین یار خود کورادو می سپارد تا به آتن ببرد و نزد خانواده ی خوبی تربیت کند. سال ها می گذرد. گریزلدا پسر دیگری به دنیا می آورد. اما در همین زمان شورش دیگری علیه ملکه آغاز می شود مردم خواستار عزل او هستند چون فکر می کنند صلاحیت ملکه بودن را ندارد. پادشاه گوالتیرو تسلیم می شود و گریزلدا همسرش را فرا می خواند و می گوید که می خواهد دوباره ازدواج کند.

You can see links before reply ero-510x401.jpg

گریزلدا هرچند بسیار شوکه می شود اما تاجش را از سر بر می دارد و با اندوه فراوان می پذیرد که سرنوشتش این بوده. اما همسر تازه ی شوهرش دختر بسیار جوانیست که کانستانزا نام دارد او دلباخته ی شاهزاده ای به نام روبرتو ست!

You can see links before reply

اما ... نجیب زاده ای به نام "اوتون" که از دیرباز عاشق گریزلدا است از این فرصت طلایی استفاده کرده و حالا که گریزلدا دیگر ملکه نیست به شرط قبول ازدواج او قول می دهد پادشاه را بکشد اما گریزلدا قویّا رد می کند و او را از خود می راند..ولی اوتون عقب نمی نشیند و در عوض این رفتار سرد و خشمگین گریزلدا ، پسر کوچک او را گروگان می گیرد.
در پرده ی بعد، اوتون می خواهد گریزلدا برای نجات پسرش معالمله کند. ازدواج در مقابل آزادی فرزند! نقشه ای بسیار کثیف! در ابتدا گریزلدا قبول می کند اما بعد که خوب فکر می کند حاضر نمی شود به پادشاه خیانت کند و باز هم اوتون رد می کند.
کانستانزا و روبرتو آواز عاشقانه ای می خوانند. کانستانزا از این که قرار است همسر شاه شود بسیار ناراحت و افسره است. روبرتو نیز غمگین است اما باز هم او را از عشق خود مطمئن می کند. آن دو اقرار می کنند که هنوز هم همه چیز هم هستند.

You can see links before reply

گریزلدا از شدت گریه در کلبه اش به خواب رفته و کانستانزا و روبرتو با هم از آن جا رد می شوند . کانستانزا گریزلدا را در خواب می بیند و از او خوشش می آید. دخترک خواهش می کند که گریزلدا ندیمه اش باشد. و شاه از گریزلدا می خواهد بدون چون و چرا به ملکه خدمت کند.
در پرده ی آخر گریزلدا ، کانستانزا و روبرتو را با هم می بیند که با غم و اندوه آواز عاشقتانه ای می خوانند. او از گستاخی کانستانزا خشمگین می شود و او را خائن می نامد.

You can see links before reply

گریزلدا تصمم می گیرد این خیانت را به شاه بگوید اما برخلاف تصورش شاه می گوید که این امور به تو مربوط نیست! تو فقط خدمتکاری ات را بکن!!! و چقدر گریزلدا خرد می شود.

You can see links before reply

ناگهان اوتون با سربازانش برای تهدید پادشاه می آید. او می گوید که پسرش در اسارت اوست. در ناباوری، شاه تصمیم به ترک ملکه ی سابقش می گیرد و می گوید به شرط آنکه پسرک سالم باشد گریزلدا را به او تحویل خواهد داد..
اما گریزلدا می گوید ترجیح می دهد بمیرد تا به اوتون سپرده شود. او حتی حاضر است مرگ را انتخاب کند اما به پادشاه وفادار می ماند.

You can see links before reply

در این هنگام شاه او را در آغوش گرفته و کورادو دوست و امین پادشاه وارد می شود و می گوید کانستانزا دختر آن هاست . او سال ها مخفیانه این دختر را بزرگ کرده.و این آزمون وفاداری و لیاقت گریزلدا بوده تا به همه ی درباریان و مردم ثابت شود که او چقدر به پادشاه وفادار است پس او به تاج و تخت بر می گردد. اوتون دستگیر شده و پسر دلبند پادشاه و گریزلدا آزاد می شود. کانستانزا هم با روبرتو ازدواج می کنند. اپرا با شادی تمام می شود.


نقش پادشاه گوالتیرو با صدای تنور به شما معرفی می شود. البته باریتون یا باس برای نقش پادشاهان مناسب تره! اما سلیقه ی اپراسازی دوران باروک با دوران رومانتیک زمین تا آسمون فرق دارن. گریزلدا حاصل کار یک آهنگساز چیره دست باروکیه. بلــــــــه!
نقش گریزلدا در زمان ویوالدی با صدای کنترآلتو اجرا شد. آنا جیرو شاگرد معروف ویوالدی و خواننده ی اکثر آثار او در نقش گریزلدا هم خواند. این که ویوالدی اصرار داشت که نقش اول اپراهایش را برای صدای نادر و کم شهرتِ کنترآلتو بنویسد، مهارت بسیار آنا جیرو در بازیگری (و نه خوانندگی) بود و البته علاقه ی استاد به شاگرد وفادارش. امروزه گریزلدا با صدای متزو سوپرانو اجرا می شود.
نقش شاهزاده روبرتو و همچنین نقش اوتون نجیب زاده ی شرور در زمان ویوالدی با صدای کاسترانو ( مراجعه به You can see links before reply ) اجرا شد. فراموش نکنید که اپرا در دوران باروک و قرن 17 تالیف و تصنیف شده. آن موقع اوجِ جولان دادن کاستراتو ها بود. چون صدای سوپرانو (صدای نازک زنانه) بسیار محبوب بود و خوانندگان کاستراتو در اپراها نقش های زیادی بازی می کردند. اما امروزه چون خواننده ی کاستراتو وجود ندارد. خوانندگان متزو سوپرانو یا کنترتنور ( مراجعه به You can see links before reply ) نقش روبرتو و اوتون را می خواند. البته بعضی کارگردانان یا رهبران ارکستر خواننده ی تنور را جانشین سوپرانو می کنند که عاقلانه تر است. اما عده ی زیادی از آهنگسازان به تصمیم آهنگساز اصلی احترام گذاشته و همچنان به نسخه ی اصلی وفادارند.



بخش هایی از اپرای گریزلدا اثر آنتونیو ویوالدی


نخست، " آشفته توسط بادها " معروف ترین آریای این اپرا آریای کانستانزا در پرده ی دوم... از سخت ترین آواز ها برای خوانندگان سوپرانو... به شدت مشکل و نفس گیر... این آریا امروزه همچنان در کنسرت های خوانندگان توانا بسیار اجرا می شود. معرکه ترین اجرای این آریا به نظر من متعلق به سوومی جو سوپرانوی شهیر کره ای است... محشره حتما بگوشین.

You can see links before reply (You can see links before reply[Vivaldi]-Costanza-aria-act2.mp3)


آریای بسیار سخت پادشاه در پرده ی اول به نام " طوفان دریا " او به گریزلدا می گوید دوران ملکه بودن و همسر بودن او تمام شده... این آریا فوق العاده مشکل است... با صدای معرکه ی خواننده ی تنور بشنویدش. کمتر تنوری چنین مهارتی داره.... معرکه ست.

You can see links before reply (You can see links before reply)



آریای گریزلدا به نام " نه ، انقدر بی رحم نباش " او کانستانزا را به دلیل ابرز عشق علنی به روبرتو„خائن به پادشاه” می داند و روابط مخفیانه ی کانستانزا و روبرتو را به شدت محکوم می کند... گریزلدا در این اپرا نماد وفاداری بی چون و چراست. ... این آریا هم بسیار زیباست.


You can see links before reply (You can see links before reply)


آریای دیگری از گریزلدا به نام " من بسیار ناراضی هستم" او می خواند که ترجیح می دهد بمیرد تا اینکه به اوتون نامرد تحویل داده شود و با او ازدواج کند.


You can see links before reply (You can see links before reply)



آریای غمگین و عاشقانه ی روبرتو به نام " در دادگاه عشق " همانطور که از نامش پیداست روبرتو از حادثه ای که بر سرش آمده بسیار غمگین و ناامید است... این آریا رو معمولا متزوها می خونن. اما شما با صدای یه کنترتنور محشر بشنوید که قبلا هم صداشو شنیدین.صدای بسیار زیبای فیلیپ جاروسکی ... حتما گوش بدین.

You can see links before reply (You can see links before reply)


خب عدیدانم... تا بعد رام رام...


- - - Updated - - -

سلام سلام... همگی نمسته. دوستان خوب شبتون به خیر.

امشب یه اپرای قدیمی باروکی براتون آوردم... از سلطان اپرا (البته در زمان باروک) از آنتونیو ویوالدی بزررررررررررگ که همه باید با آوردن اسمش قیام کنین... اگر صفحات نخست ررو خونده باشین قبلا عرض کرده بودم دوران باروک (قرن 17 و اوایل 18) اوج جولان دادن اپرا در تماشاخانه ها بود... ویوالدی حدود 100 اپرا در عمرش نوشت که خیلی هایش بسیار در آن زمان مورد استقبال قرار می گرفتند. اما به تدریج و با ظهور سبک نوین آهنگسازی و به ویژه اپراسازی، اپراهای باروکی از نظرها فراموش شد...ویوالدی و هندل بزرگترین فراموش شدگان باروکی هستند که در زمان خودشان مردم برای دیدن اپراهایشان سر و دست می شکاندند! اما بعضی از این اپراها هنوز هر از گاهی اجرا می شوند. یکی از بهترین های آن ها اپرای گُریزلدا ساخته ی ویوالدی.



You can see links before reply

گُریزِلدا

گریزلدا اپرایی در 3 پرده و به زبان ایتالیاییست. در زمان ویوالدی گریزلدا با استقبال بی نظیری مواجه شد اما امروزه مانند اکثر اپراهای دیگر باروک فراموش شده و دیگر علاقه مندی ندارد. نه به این خاطر که موسیقی اش گوش نواز نیست که صد البته هست اما خب دیگر موسیقی باروک و خصوصا اپراسازی باروک امروزه از مد افتاده. بگذریم، هرچند گریزلدا امروزه به ندرت اجرا می شود اما چند تا از آریاهایش هنوز هم بسیار معروفند و خوانندگان مشهور و مهم دنیا نظیر سیسیلیا بارتولی این آریاها را در کنسرت ها یا رسیتال هایشان می خوانند. حال این شما و این هم گریزلدا...



گوالتیرو پادشاه یونان با چوپان فقیری به نام گریزلدا ازدواج می کند. اما این ازدواج از طرف یاران، نزدیکان و درباریان و به ویژه مردم سرزمین منفور و پذیرفته نشده است. بعد از اینکه اولین فرزند آن ها که دختر است به دنیا می آید پادشاه به دلیل دختر بودن آن او را می کشد... اما آیا واقعا او را می کشد؟ خیر! او دختر دلبند خود را به امین ترین یار خود کورادو می سپارد تا به آتن ببرد و نزد خانواده ی خوبی تربیت کند. سال ها می گذرد. گریزلدا پسر دیگری به دنیا می آورد. اما در همین زمان شورش دیگری علیه ملکه آغاز می شود مردم خواستار عزل او هستند چون فکر می کنند صلاحیت ملکه بودن را ندارد. پادشاه گوالتیرو تسلیم می شود و گریزلدا همسرش را فرا می خواند و می گوید که می خواهد دوباره ازدواج کند.

You can see links before reply ero-510x401.jpg

گریزلدا هرچند بسیار شوکه می شود اما تاجش را از سر بر می دارد و با اندوه فراوان می پذیرد که سرنوشتش این بوده. اما همسر تازه ی شوهرش دختر بسیار جوانیست که کانستانزا نام دارد او دلباخته ی شاهزاده ای به نام روبرتو ست!

You can see links before reply

اما ... نجیب زاده ای به نام "اوتون" که از دیرباز عاشق گریزلدا است از این فرصت طلایی استفاده کرده و حالا که گریزلدا دیگر ملکه نیست به شرط قبول ازدواج او قول می دهد پادشاه را بکشد اما گریزلدا قویّا رد می کند و او را از خود می راند..ولی اوتون عقب نمی نشیند و در عوض این رفتار سرد و خشمگین گریزلدا ، پسر کوچک او را گروگان می گیرد.
در پرده ی بعد، اوتون می خواهد گریزلدا برای نجات پسرش معالمله کند. ازدواج در مقابل آزادی فرزند! نقشه ای بسیار کثیف! در ابتدا گریزلدا قبول می کند اما بعد که خوب فکر می کند حاضر نمی شود به پادشاه خیانت کند و باز هم اوتون رد می کند.
کانستانزا و روبرتو آواز عاشقانه ای می خوانند. کانستانزا از این که قرار است همسر شاه شود بسیار ناراحت و افسره است. روبرتو نیز غمگین است اما باز هم او را از عشق خود مطمئن می کند. آن دو اقرار می کنند که هنوز هم همه چیز هم هستند.

You can see links before reply

گریزلدا از شدت گریه در کلبه اش به خواب رفته و کانستانزا و روبرتو با هم از آن جا رد می شوند . کانستانزا گریزلدا را در خواب می بیند و از او خوشش می آید. دخترک خواهش می کند که گریزلدا ندیمه اش باشد. و شاه از گریزلدا می خواهد بدون چون و چرا به ملکه خدمت کند.
در پرده ی آخر گریزلدا ، کانستانزا و روبرتو را با هم می بیند که با غم و اندوه آواز عاشقتانه ای می خوانند. او از گستاخی کانستانزا خشمگین می شود و او را خائن می نامد.

You can see links before reply

گریزلدا تصمم می گیرد این خیانت را به شاه بگوید اما برخلاف تصورش شاه می گوید که این امور به تو مربوط نیست! تو فقط خدمتکاری ات را بکن!!! و چقدر گریزلدا خرد می شود.

You can see links before reply

ناگهان اوتون با سربازانش برای تهدید پادشاه می آید. او می گوید که پسرش در اسارت اوست. در ناباوری، شاه تصمیم به ترک ملکه ی سابقش می گیرد و می گوید به شرط آنکه پسرک سالم باشد گریزلدا را به او تحویل خواهد داد..
اما گریزلدا می گوید ترجیح می دهد بمیرد تا به اوتون سپرده شود. او حتی حاضر است مرگ را انتخاب کند اما به پادشاه وفادار می ماند.

You can see links before reply

در این هنگام شاه او را در آغوش گرفته و کورادو دوست و امین پادشاه وارد می شود و می گوید کانستانزا دختر آن هاست . او سال ها مخفیانه این دختر را بزرگ کرده.و این آزمون وفاداری و لیاقت گریزلدا بوده تا به همه ی درباریان و مردم ثابت شود که او چقدر به پادشاه وفادار است پس او به تاج و تخت بر می گردد. اوتون دستگیر شده و پسر دلبند پادشاه و گریزلدا آزاد می شود. کانستانزا هم با روبرتو ازدواج می کنند. اپرا با شادی تمام می شود.


نقش پادشاه گوالتیرو با صدای تنور به شما معرفی می شود. البته باریتون یا باس برای نقش پادشاهان مناسب تره! اما سلیقه ی اپراسازی دوران باروک با دوران رومانتیک زمین تا آسمون فرق دارن. گریزلدا حاصل کار یک آهنگساز چیره دست باروکیه. بلــــــــه!
نقش گریزلدا در زمان ویوالدی با صدای کنترآلتو اجرا شد. آنا جیرو شاگرد معروف ویوالدی و خواننده ی اکثر آثار او در نقش گریزلدا هم خواند. این که ویوالدی اصرار داشت که نقش اول اپراهایش را برای صدای نادر و کم شهرتِ کنترآلتو بنویسد، مهارت بسیار آنا جیرو در بازیگری (و نه خوانندگی) بود و البته علاقه ی استاد به شاگرد وفادارش. امروزه گریزلدا با صدای متزو سوپرانو اجرا می شود.
نقش شاهزاده روبرتو و همچنین نقش اوتون نجیب زاده ی شرور در زمان ویوالدی با صدای کاسترانو ( مراجعه به You can see links before reply ) اجرا شد. فراموش نکنید که اپرا در دوران باروک و قرن 17 تالیف و تصنیف شده. آن موقع اوجِ جولان دادن کاستراتو ها بود. چون صدای سوپرانو (صدای نازک زنانه) بسیار محبوب بود و خوانندگان کاستراتو در اپراها نقش های زیادی بازی می کردند. اما امروزه چون خواننده ی کاستراتو وجود ندارد. خوانندگان متزو سوپرانو یا کنترتنور ( مراجعه به You can see links before reply ) نقش روبرتو و اوتون را می خواند. البته بعضی کارگردانان یا رهبران ارکستر خواننده ی تنور را جانشین سوپرانو می کنند که عاقلانه تر است. اما عده ی زیادی از آهنگسازان به تصمیم آهنگساز اصلی احترام گذاشته و همچنان به نسخه ی اصلی وفادارند.



بخش هایی از اپرای گریزلدا اثر آنتونیو ویوالدی


نخست، " آشفته توسط بادها " معروف ترین آریای این اپرا آریای کانستانزا در پرده ی دوم... از سخت ترین آواز ها برای خوانندگان سوپرانو... به شدت مشکل و نفس گیر... این آریا امروزه همچنان در کنسرت های خوانندگان توانا بسیار اجرا می شود. معرکه ترین اجرای این آریا به نظر من متعلق به سوومی جو سوپرانوی شهیر کره ای است... محشره حتما بگوشین.

You can see links before reply (You can see links before reply[Vivaldi]-Costanza-aria-act2.mp3)


آریای بسیار سخت پادشاه در پرده ی اول به نام " طوفان دریا " او به گریزلدا می گوید دوران ملکه بودن و همسر بودن او تمام شده... این آریا فوق العاده مشکل است... با صدای معرکه ی خواننده ی تنور بشنویدش. کمتر تنوری چنین مهارتی داره.... معرکه ست.

You can see links before reply (You can see links before reply)



آریای گریزلدا به نام " نه ، انقدر بی رحم نباش " او کانستانزا را به دلیل ابرز عشق علنی به روبرتو„خائن به پادشاه” می داند و روابط مخفیانه ی کانستانزا و روبرتو را به شدت محکوم می کند... گریزلدا در این اپرا نماد وفاداری بی چون و چراست. ... این آریا هم بسیار زیباست.


You can see links before reply (You can see links before reply)


آریای دیگری از گریزلدا به نام " من بسیار ناراضی هستم" او می خواند که ترجیح می دهد بمیرد تا اینکه به اوتون نامرد تحویل داده شود و با او ازدواج کند.


You can see links before reply (You can see links before reply)



آریای غمگین و عاشقانه ی روبرتو به نام " در دادگاه عشق " همانطور که از نامش پیداست روبرتو از حادثه ای که بر سرش آمده بسیار غمگین و ناامید است... این آریا رو معمولا متزوها می خونن. اما شما با صدای یه کنترتنور محشر بشنوید که قبلا هم صداشو شنیدین.صدای بسیار زیبای فیلیپ جاروسکی ... حتما گوش بدین.

You can see links before reply (You can see links before reply)


خب عدیدانم... تا بعد رام رام...

fatemeh212
Friday 23 September 2016, 08:34 AM
سلام دوست عزیز... من هم از علاقمندان اپرا هستم . از مطالبتون استفاده کردم.... عالی است. فقط ویدیو ها باز نمیشه. اگه ممکنه لطف کنید یک بازنگری بکنید. متشکرم

lakshemi
Friday 23 September 2016, 11:32 AM
سلام دوست عزیز... من هم از علاقمندان اپرا هستم . از مطالبتون استفاده کردم... عالی است. فقط ویدیو ها باز نمیشه. اگه ممکنه لطف کنید یک بازنگری بکنید. متشکرم

سلام بر شما عزیز دل
خوش اومدی و خوشحالم که از این تاپیک خو.شتون اومده. باعث افتخاره.
دوست عزیزم. لینک های قدیمی به کرّات در صفحات مختلف به روز شدن. خواهش من از شما و همه ی عزیزان دیگه اینه که سری به صفحات مختلف بزنین. لینک های قدیمی رو هر از گاهی دوباره آپلود کردم.حتما پیدا خواهید کرد.

ارادتمند

lakshemi
Wednesday 9 November 2016, 09:54 PM
سلام بر عزیزان دل لاکشمی و دوستداران هنر زیبای اُپرا


امشب می خوام یکی از خوانندگان جوان و خوش آتیه ی اپرا رو به حضور شما خوبان معرفی کنم. یک خواننده ی تنور ایرانی!!! اما نه فقط ایرانی، که جهانی! بله امروزه دیگه اکثر دوستداران اپرا " رامتین قضوی _ تنور ایرانی " رو می شناسن!



You can see links before reply


رامتین قضوی خواننده ی تنور ایرانی مقیم ایتالیا و زاده ی اصفهان زیباست. او از کودکی تحت تعلیم موسیقی و آواز اصیل ایرانی قرار گرفت. اما در جوانی به آواز کلاسیک علاقه مند شده و برای ادامه ی تحصیل تخصصی اپرا به ایتالیا سفر کرد. سپس در کنسرواتوار میلان پذیرفته شده و خیلی زود به دلیل صدای پرقدرتش مورد توجه تماشاخانه ی لاسکالای میلان قرار گرفت. تماشاخانه ی لاسکالای میلان یکی از 5 تماشاخانه ی اپرای معروف جهان است و اپراهایش همیشه در بالاترین کیفیت و توسط حرفه ای ترین خوانندگان اجرا می شود. رامتین قضوی نخستین تنور ایرانی است که با تماشاخانه ی لاسکالا قرارداد کار دائمی دارد و آثار بزرگ آهنگسازان مهم تاریخ را روی صحنه ی آن ایفا کرده است. کارهای شاخصی چون:
توسکا و زاغه نشین اثر دو اثر معروف پوچینی،
عروسی فیگارو اثر موزارت،
ریگولتو ، لاتراویتا، آیدا و سیمون بوکانگرا، 4 اثر جاودانی وِردی و ...


رامتین قضوی در پشت صحنه ی عروسی فیگارو اثر موزارت

You can see links before reply



قضوی امروزه دوست خوب و همکار پرقدرتی برای اکثر آهنگسازان، رهبران ارکستر و خوانندگان پر آوازه ی اپرا به شمار می رود . ستارگانی نظیر استاد پلاسیدو دومینگو، رامون ورگاس یا آنجلا جورجیو بارها با او همکاری های موفقیت آمیز سطح جهانی داشته اند.







بالا چپ: صحنه ای از توسکا اثر پوچینی در نقش ماریو ، سمت راست : صحنه ای از لاتراویتا اثر وردیدر نقش آلفردو
پایین گروه خوانندگان مادام پروانه اثر پوچینی در نقش پینکرتون

You can see links before reply

همراه با استاد موسیقی و رهبرارکستر هندوستانی زوبین مهتا

You can see links before reply

وای چه سعادتی!!!! کنار استاد پلاسیدو دومینگوی افسانه ای! پشت صحنه ی سیمون بوکانگرا اثر وردی...

You can see links before reply



You can see links before reply


بالا سمت چپ : استادبانو و سوپرانوی پیشکسوت اسلواکیایی ادیتا گروبروا
سمت راست: آنجلا جورجیو سوپرانوی شهیر رومانیایی و یکی از 3 سوپرانوی برتر حال حضر جهان در پشت صحنه ی زاغه نشین اثر معروف پوچینی (در نقش های اصلی)
پایین سمت چپ: در کنار استاد آندره آ بوچلی پشت صحنه ی یکی از کنسرت ها
سمت راست: کنار رامون ورگاس تنور پر آوازه ی مکزیکی


You can see links before reply

راست: پشت صحنه ی اپرای آیدا و در کنار متزوسوپرانوی بسیار معروف آنیتا راشویل_ایشویلی و در سمت راست کنار سوپرانوی تراز اول آلمانی دینا دامرا پشت صحنه ی لاتراویتا در هر دو اپرا قضوی نقش اصلیست.








ویژگی بارز صدای رامتین قضوی شفافیت و قدرت بالای آن است. قضوی به هیچ وجه در نت های بالا که فشار زیادی به هنجره وارد می کند زور نمی زند بلکه بسیار راحت و حرفه ای می خواند. صدای او واقعا حجیم است و او می تواند به راحتی نت های بالا را اجرا نماید هرچند به نظر من او به ندرت از حداکثر حجم صدایش استفاده می کند چون خطر سقوط و ریزش محتمل خواهد بود!!!!! همچنین او از توانایی بازیگری خوبی نیز برخوردار است و همه می دانند که آن دسته از خوانندگان اپرا که بازیگران خوبی هم هستند همیشه موفق ترند! چون اپرا نمایش و آواز توامان است.

متاسفانه و برخلاف پر کار بودن رامتین قضوی عزیز، اجراهای بسیار کمی از ایشون با کیفیت بالا در دسترسه. اما من چند تایی گیر آوردم و تقدیمتون می کنم... واقعا حیفه اگه چنین صدای تحسین برانگیزی رو از دست بدین!

یک آریای باشکوه عاشقانه از ارنستو دیکورتیس

You can see links before reply (You can see links before reply)



آریای مشهور و غمگین ماریو در اپرای توسکا... بسیااااااااار زیباست

You can see links before reply



و آریای بسیار زیبای دوک، در اپرای معرکه ی ریگولتّو! آریایی که تمام تنورهای جهان عاشقش هستن!!!
آریای „زن ها بی وفایند!”

You can see links before reply


خب رامتین قضوی عزیز خیلیییییییی بهت افتخار می کنیم! براوووووووووووو


امیدوارم پسندیده باشید... تا بعد رام رام...همگی خوش رهونا...

- - - Updated - - -

سلام بر عزیزان دل لاکشمی و دوستداران هنر زیبای اُپرا


امشب می خوام یکی از خوانندگان جوان و خوش آتیه ی اپرا رو به حضور شما خوبان معرفی کنم. یک خواننده ی تنور ایرانی!!! اما نه فقط ایرانی، که جهانی! بله امروزه دیگه اکثر دوستداران اپرا " رامتین قضوی _ تنور ایرانی " رو می شناسن!



You can see links before reply


رامتین قضوی خواننده ی تنور ایرانی مقیم ایتالیا و زاده ی اصفهان زیباست. او از کودکی تحت تعلیم موسیقی و آواز اصیل ایرانی قرار گرفت. اما در جوانی به آواز کلاسیک علاقه مند شده و برای ادامه ی تحصیل تخصصی اپرا به ایتالیا سفر کرد. سپس در کنسرواتوار میلان پذیرفته شده و خیلی زود به دلیل صدای پرقدرتش مورد توجه تماشاخانه ی لاسکالای میلان قرار گرفت. تماشاخانه ی لاسکالای میلان یکی از 5 تماشاخانه ی اپرای معروف جهان است و اپراهایش همیشه در بالاترین کیفیت و توسط حرفه ای ترین خوانندگان اجرا می شود. رامتین قضوی نخستین تنور ایرانی است که با تماشاخانه ی لاسکالا قرارداد کار دائمی دارد و آثار بزرگ آهنگسازان مهم تاریخ را روی صحنه ی آن ایفا کرده است. کارهای شاخصی چون:
توسکا و زاغه نشین اثر دو اثر معروف پوچینی،
عروسی فیگارو اثر موزارت،
ریگولتو ، لاتراویتا، آیدا و سیمون بوکانگرا، 4 اثر جاودانی وِردی و ...


رامتین قضوی در پشت صحنه ی عروسی فیگارو اثر موزارت

You can see links before reply



قضوی امروزه دوست خوب و همکار پرقدرتی برای اکثر آهنگسازان، رهبران ارکستر و خوانندگان پر آوازه ی اپرا به شمار می رود . ستارگانی نظیر استاد پلاسیدو دومینگو، رامون ورگاس یا آنجلا جورجیو بارها با او همکاری های موفقیت آمیز سطح جهانی داشته اند.







بالا چپ: صحنه ای از توسکا اثر پوچینی در نقش ماریو ، سمت راست : صحنه ای از لاتراویتا اثر وردیدر نقش آلفردو
پایین گروه خوانندگان مادام پروانه اثر پوچینی در نقش پینکرتون

You can see links before reply

همراه با استاد موسیقی و رهبرارکستر هندوستانی زوبین مهتا

You can see links before reply

وای چه سعادتی!!!! کنار استاد پلاسیدو دومینگوی افسانه ای! پشت صحنه ی سیمون بوکانگرا اثر وردی...

You can see links before reply



You can see links before reply


بالا سمت چپ : استادبانو و سوپرانوی پیشکسوت اسلواکیایی ادیتا گروبروا
سمت راست: آنجلا جورجیو سوپرانوی شهیر رومانیایی و یکی از 3 سوپرانوی برتر حال حضر جهان در پشت صحنه ی زاغه نشین اثر معروف پوچینی (در نقش های اصلی)
پایین سمت چپ: در کنار استاد آندره آ بوچلی پشت صحنه ی یکی از کنسرت ها
سمت راست: کنار رامون ورگاس تنور پر آوازه ی مکزیکی


You can see links before reply

راست: پشت صحنه ی اپرای آیدا و در کنار متزوسوپرانوی بسیار معروف آنیتا راشویل_ایشویلی و در سمت راست کنار سوپرانوی تراز اول آلمانی دینا دامرا پشت صحنه ی لاتراویتا در هر دو اپرا قضوی نقش اصلیست.








ویژگی بارز صدای رامتین قضوی شفافیت و قدرت بالای آن است. قضوی به هیچ وجه در نت های بالا که فشار زیادی به هنجره وارد می کند زور نمی زند بلکه بسیار راحت و حرفه ای می خواند. صدای او واقعا حجیم است و او می تواند به راحتی نت های بالا را اجرا نماید هرچند به نظر من او به ندرت از حداکثر حجم صدایش استفاده می کند چون خطر سقوط و ریزش محتمل خواهد بود!!!!! همچنین او از توانایی بازیگری خوبی نیز برخوردار است و همه می دانند که آن دسته از خوانندگان اپرا که بازیگران خوبی هم هستند همیشه موفق ترند! چون اپرا نمایش و آواز توامان است.

متاسفانه و برخلاف پر کار بودن رامتین قضوی عزیز، اجراهای بسیار کمی از ایشون با کیفیت بالا در دسترسه. اما من چند تایی گیر آوردم و تقدیمتون می کنم... واقعا حیفه اگه چنین صدای تحسین برانگیزی رو از دست بدین!

یک آریای باشکوه عاشقانه از ارنستو دیکورتیس

You can see links before reply (You can see links before reply)



آریای مشهور و غمگین ماریو در اپرای توسکا... بسیااااااااار زیباست

You can see links before reply



و آریای بسیار زیبای دوک، در اپرای معرکه ی ریگولتّو! آریایی که تمام تنورهای جهان عاشقش هستن!!!
آریای „زن ها بی وفایند!”

You can see links before reply


خب رامتین قضوی عزیز خیلیییییییی بهت افتخار می کنیم! براوووووووووووو


امیدوارم پسندیده باشید... تا بعد رام رام...همگی خوش رهونا...

lakshemi
Wednesday 26 April 2017, 02:46 PM
به خواست یکی از عزیزان که اپرای آلمانی خواسته بودن مجدداً اپرای شوالیۀ گل سرخ” اثر ریچارد اشتراوس رو (که قبلا معرفی شده بود) تقدیم حضورتون می کنم.




اپرای “شوالیۀ گل سرخ” اثر ریچارد اشتراوس :




You can see links before reply






اشتراوس ، آهنگساز و اپراسازی آلمانی است. این اپرای کمدی عاشقانه به زبان آلمانی و در 3 پرده ساخته شده. هرچند زبان آلمانی بی نهایت سخته ولی ستارگان اپرای بسیاری تا کنون در این اپرا درخشیده اند. این اپرا یه جورایی محل جولان دادن خوانندگان زن است چون تمام نقش های اصلی را زنان در آن بازی می کنند.


شوالیه ی گل سرخ، داستان بی اندازه جالب، متفاوت و پند آموزی دارد! موضوع اپرا در مورد اختلاف سنی زوجین است. مارشالین یک بانوی 30 ساله است که عاشق یک نجیب زاده ی نو جوان به نام کنت اوکتاوین شده. اوکتاوین هم چون جوان و بی تجربه است متوجه این عشق اشتباه نیست! اما مارشالین که زن عاقلیست می داند که اگر هم اوکتاوین با وی ازدواج کند چند صباحی بعد که پیر تر شد و زیبایی و طراوتش کم رنگ شد او را رها کرده و دنبال یک دختر جوان خواهد رفت.




You can see links before reply




رنه فلمینگ سوپرانوی مشهور آمریکایی در نقش مارشالین




از این رو مارشالین تصمیم می گیرد اوکتاوین را به سمت عشق نرمال تری سوق دهد : عشق به دختری همسن و سال خودش!
بارون - پسر عموی مارشالین - که مرد جا افتاده و زمختی است به تازگی با دختر یکی از اشراف به اسم سوفی نامزد شده . بارون نزد مارشالین می آید و به او می گوید می خواهد به عنوان هدیه ی نامزدی ، یک گل سرخ نقره فام به سوفی هدیه دهد. و از او می خواهد که اگر کسی را که قادر به تهیه ی این گل است می شناسد به او معرفی کند.




You can see links before reply


You can see links before reply

مارشالین ته دلش برای سوفی که دختر 15-16 ساله ایست متاسف است که مجبور است زن مردی شود که 4-5 برابر سنش را دارد! از این رو برای نجات سوفی و همچنین تغییر آینده ی اوکتاوین فکری به ذهنش می رسد! او اوکتاوین را به عنوان شوالیه ی گل سرخ معرفی می کند و تضمین می دهد که گل سرخ مورد نظر وی را فقط اوکتاوین می تواند فراهم کند.



You can see links before reply


You can see links before reply

الینا گرانکا متزوسوپرانوی لتونیایی در نقش اوکتاوین




مارشالین ، سوفی و اوکتاوین را به هم معرفی می کند. آن دو از هم بدشان نمی آید. بالاخره بعد از کشمکش بسیار اوکتاوین و بارون ، پسرک باهوش موفق می شود سوفی را به نامزدی خود در آورد و بارون را از میدان به در کند. پیام داستان این است که جوانان فقط باید با همسالان خود ازدواج کنند.


You can see links before reply


دیانا دامرا سوپرانوی آلمانی در نقش سوفی




قوی ترین شخصیت این اپرا، اوکتاوین است! زیرا به دلیل کمسن بودن این کاراکتر، متسوسوپرانو ها نقش او را بازی می کنند!!! از معروف ترین متسو هایی که در این نقش درخشیده اند می توان به الینا گرانکا متسوسوپرانوی لتونیایی اشاره کرد ... الینا تاکنون 3 بار نقش مردها را بازی کرده است: ترحم تیتو - عروسی فیگارو و شوالیه ی گل سرخ.



بخش هایی از این اپرای زیبا:



آریای زیبا و غمگین مارشالین با صدای زیبای بانو رنه فلمینگ


You can see links before reply



تریو ( آواز سه نفره ) عاشقانه ی سوفی، اوکتاوین و مارشالین


You can see links before reply



آریای عاشقانه ی اوکتاوین


You can see links before reply



آریایی عاشقانه که مربوط به نقش کوتاه افتخاری در اپرا می شود. یک خواننده ی تنور که آواز عاشقانه ای می خواند... این آریای زیبا در بین اپرادوستان و خوانندگان تنور به شدت معروف است. از دستش ندین ها!!! با صدای آندره آ بوچلی معرکه ست!


You can see links before reply



خب خوشتون اومد؟ این اپرا تاکید دوباره ا بر این بود که لینک های قدیمی رو هر از گاهی دوباره آپلود می کنم. فقط برای شما. بله خود شما... تا بعد رام رام.

- - - Updated - - -

به خواست یکی از عزیزان که اپرای آلمانی خواسته بودن مجدداً اپرای شوالیۀ گل سرخ” اثر ریچارد اشتراوس رو (که قبلا معرفی شده بود) تقدیم حضورتون می کنم.




اپرای “شوالیۀ گل سرخ” اثر ریچارد اشتراوس :




You can see links before reply






اشتراوس ، آهنگساز و اپراسازی آلمانی است. این اپرای کمدی عاشقانه به زبان آلمانی و در 3 پرده ساخته شده. هرچند زبان آلمانی بی نهایت سخته ولی ستارگان اپرای بسیاری تا کنون در این اپرا درخشیده اند. این اپرا یه جورایی محل جولان دادن خوانندگان زن است چون تمام نقش های اصلی را زنان در آن بازی می کنند.


شوالیه ی گل سرخ، داستان بی اندازه جالب، متفاوت و پند آموزی دارد! موضوع اپرا در مورد اختلاف سنی زوجین است. مارشالین یک بانوی 30 ساله است که عاشق یک نجیب زاده ی نو جوان به نام کنت اوکتاوین شده. اوکتاوین هم چون جوان و بی تجربه است متوجه این عشق اشتباه نیست! اما مارشالین که زن عاقلیست می داند که اگر هم اوکتاوین با وی ازدواج کند چند صباحی بعد که پیر تر شد و زیبایی و طراوتش کم رنگ شد او را رها کرده و دنبال یک دختر جوان خواهد رفت.




You can see links before reply




رنه فلمینگ سوپرانوی مشهور آمریکایی در نقش مارشالین




از این رو مارشالین تصمیم می گیرد اوکتاوین را به سمت عشق نرمال تری سوق دهد : عشق به دختری همسن و سال خودش!
بارون - پسر عموی مارشالین - که مرد جا افتاده و زمختی است به تازگی با دختر یکی از اشراف به اسم سوفی نامزد شده . بارون نزد مارشالین می آید و به او می گوید می خواهد به عنوان هدیه ی نامزدی ، یک گل سرخ نقره فام به سوفی هدیه دهد. و از او می خواهد که اگر کسی را که قادر به تهیه ی این گل است می شناسد به او معرفی کند.




You can see links before reply


You can see links before reply

مارشالین ته دلش برای سوفی که دختر 15-16 ساله ایست متاسف است که مجبور است زن مردی شود که 4-5 برابر سنش را دارد! از این رو برای نجات سوفی و همچنین تغییر آینده ی اوکتاوین فکری به ذهنش می رسد! او اوکتاوین را به عنوان شوالیه ی گل سرخ معرفی می کند و تضمین می دهد که گل سرخ مورد نظر وی را فقط اوکتاوین می تواند فراهم کند.



You can see links before reply


You can see links before reply

الینا گرانکا متزوسوپرانوی لتونیایی در نقش اوکتاوین




مارشالین ، سوفی و اوکتاوین را به هم معرفی می کند. آن دو از هم بدشان نمی آید. بالاخره بعد از کشمکش بسیار اوکتاوین و بارون ، پسرک باهوش موفق می شود سوفی را به نامزدی خود در آورد و بارون را از میدان به در کند. پیام داستان این است که جوانان فقط باید با همسالان خود ازدواج کنند.


You can see links before reply


دیانا دامرا سوپرانوی آلمانی در نقش سوفی




قوی ترین شخصیت این اپرا، اوکتاوین است! زیرا به دلیل کمسن بودن این کاراکتر، متسوسوپرانو ها نقش او را بازی می کنند!!! از معروف ترین متسو هایی که در این نقش درخشیده اند می توان به الینا گرانکا متسوسوپرانوی لتونیایی اشاره کرد ... الینا تاکنون 3 بار نقش مردها را بازی کرده است: ترحم تیتو - عروسی فیگارو و شوالیه ی گل سرخ.



بخش هایی از این اپرای زیبا:



آریای زیبا و غمگین مارشالین با صدای زیبای بانو رنه فلمینگ


You can see links before reply



تریو ( آواز سه نفره ) عاشقانه ی سوفی، اوکتاوین و مارشالین


You can see links before reply



آریای عاشقانه ی اوکتاوین


You can see links before reply



آریایی عاشقانه که مربوط به نقش کوتاه افتخاری در اپرا می شود. یک خواننده ی تنور که آواز عاشقانه ای می خواند... این آریای زیبا در بین اپرادوستان و خوانندگان تنور به شدت معروف است. از دستش ندین ها!!! با صدای آندره آ بوچلی معرکه ست!


You can see links before reply



خب خوشتون اومد؟ این اپرا تاکید دوباره ا بر این بود که لینک های قدیمی رو هر از گاهی دوباره آپلود می کنم. فقط برای شما. بله خود شما... تا بعد رام رام.

lakshemi
Sunday 26 November 2017, 10:02 PM
سلام عزیزان

You can see links before reply

راستش چند روزه که می خوام بیام اینجا براتون از خواننده ها و اپراهای جدید بگم ولی حالم مساعد نبود و یک فاجعه هم به حال بد من دامن زد! متاسفانه و با نهایت اندوه باید به اطلاع برسونم که دیمیتری وروستوفسکی عزیزم، باریتون خارق العاده و هنجره طلایی روس چند روز پیش در 22 نوامبر مصادف با اول آذر در اثر بیماری چشم از جهان فرو بست. دیمیتری عزیز 2.5 سال با تومور مغزی مبارزه کرد. هر چند تا آخرین روزهای زندگی هم می خواند ولی سال گذشته از دنیای اپرا خداحافظی کرد. او با اینکه 55 سال سن داشت اما سی سال سابقه ی کار مفید داشت. او تقریبا با تمام خوانندگان مهم اپرا کار کرده بود. همه به کار با افتخار می کردند و هنر بی همتایش را می ستودند.

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply(2).jpg

وروستوفسکی، در اپراهای موزارت، چایکوفسکی، بیژت، دونیزتی، روسینی و خیلی آهنگسازان مهم و برتر جهان بازی کرده بود. اما عموما او را یک باریتون " وردی " می شناسند چون اغلب به خوندن اپراهای جوزپه وردی اپراساز شهیر ایتالیایی می پرداخت. دون کارلوس، شاعر دوره گرد، بانوی گمراه، سیمون بوکانگرا و به ویژه شاهکار وردی " ریگولتو " که در آن نقش اصلی دلقک با نام ریگولتو را ایفا کرد. فوت او یک ضایعه ی عظیم برای ستارگان اپرا و یک فقدان ابدی و پرنشدنی برای دنیای اپراست. همینطور یک غم وحشتناک برای لاکشمی...

You can see links before reply

You can see links before reply

این ها چند تایی از آثار این هنرمند افسانه ای اند:

دون جوانی اثر موزارت

You can see links before reply(Mozart--Don-Giovanni).mp3.html



You can see links before reply




کارمن اثر بیژت


You can see links before reply•-Toreador-Song-Votre-Toast-•-Carmen.mp3.html


شاعر دوره گرد اثر وردی


You can see links before reply


اوگنی اونیگن اثر چایکوفسکی

You can see links before reply


بیوه ی خوشحال اثر فرانس لهیر


You can see links before reply (You can see links before reply)


روح بزرگش، شاد. هرگز فراموشت نمی کنیم دیما.


- - - Updated - - -

سلام عزیزان

You can see links before reply

راستش چند روزه که می خوام بیام اینجا براتون از خواننده ها و اپراهای جدید بگم ولی حالم مساعد نبود و یک فاجعه هم به حال بد من دامن زد! متاسفانه و با نهایت اندوه باید به اطلاع برسونم که دیمیتری وروستوفسکی عزیزم، باریتون خارق العاده و هنجره طلایی روس چند روز پیش در 22 نوامبر مصادف با اول آذر در اثر بیماری چشم از جهان فرو بست. دیمیتری عزیز 2.5 سال با تومور مغزی مبارزه کرد. هر چند تا آخرین روزهای زندگی هم می خواند ولی سال گذشته از دنیای اپرا خداحافظی کرد. او با اینکه 55 سال سن داشت اما سی سال سابقه ی کار مفید داشت. او تقریبا با تمام خوانندگان مهم اپرا کار کرده بود. همه به کار با افتخار می کردند و هنر بی همتایش را می ستودند.

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply(2).jpg

وروستوفسکی، در اپراهای موزارت، چایکوفسکی، بیژت، دونیزتی، روسینی و خیلی آهنگسازان مهم و برتر جهان بازی کرده بود. اما عموما او را یک باریتون " وردی " می شناسند چون اغلب به خوندن اپراهای جوزپه وردی اپراساز شهیر ایتالیایی می پرداخت. دون کارلوس، شاعر دوره گرد، بانوی گمراه، سیمون بوکانگرا و به ویژه شاهکار وردی " ریگولتو " که در آن نقش اصلی دلقک با نام ریگولتو را ایفا کرد. فوت او یک ضایعه ی عظیم برای ستارگان اپرا و یک فقدان ابدی و پرنشدنی برای دنیای اپراست. همینطور یک غم وحشتناک برای لاکشمی...

You can see links before reply

You can see links before reply

این ها چند تایی از آثار این هنرمند افسانه ای اند:

دون جوانی اثر موزارت

You can see links before reply(Mozart--Don-Giovanni).mp3.html



You can see links before reply




کارمن اثر بیژت


You can see links before reply•-Toreador-Song-Votre-Toast-•-Carmen.mp3.html


شاعر دوره گرد اثر وردی


You can see links before reply


اوگنی اونیگن اثر چایکوفسکی

You can see links before reply


بیوه ی خوشحال اثر فرانس لهیر


You can see links before reply (You can see links before reply)


روح بزرگش، شاد. هرگز فراموشت نمی کنیم دیما.

lakshemi
Thursday 8 February 2018, 08:11 PM
شبتون به خیر عزیزانم

You can see links before reply

پس از گذشت حدود 3 ماه از پرواز ابدی دیمیتری وروستوفسکی عزیزم، راستش هنوز رو فرم نیومدم... از دست دادن این مرد بزرگ و هنرمند، این صدای بی همتا، یکی از قهرمانان زندگیم به هیچ وجه قابل تحمل نیست. اما خب، می سوزم و می سازم.
یکی از بهترین آریاهای اپرایی که دیما خونده بود آریای شاهزاده الِسکی زیبا و ثروتمند بود در اپرای بی بی پیک ساخته ی استاد چایکوفسکی! قبلا ها براتون اپرا رو نقل کرده بودم. واقعا زیباست. آریای عاشقانه و غمگین شاهزاده الِسکی هم بی نظیره. با صدای زنگ دار دیمیتری هم ابدی و ازلی شد. الان این آریا با این احوال من خیلی هماهنگه. شمام بشنوین. زیباست. روح دیما شاد...

You can see links before reply chaikovsky_(trimmed).mp3/


You can see links before reply ky_8_(2).jpg

You can see links before reply ky_7.jpg




- - - Updated - - -

شبتون به خیر عزیزانم

You can see links before reply

پس از گذشت حدود 3 ماه از پرواز ابدی دیمیتری وروستوفسکی عزیزم، راستش هنوز رو فرم نیومدم... از دست دادن این مرد بزرگ و هنرمند، این صدای بی همتا، یکی از قهرمانان زندگیم به هیچ وجه قابل تحمل نیست. اما خب، می سوزم و می سازم.
یکی از بهترین آریاهای اپرایی که دیما خونده بود آریای شاهزاده الِسکی زیبا و ثروتمند بود در اپرای بی بی پیک ساخته ی استاد چایکوفسکی! قبلا ها براتون اپرا رو نقل کرده بودم. واقعا زیباست. آریای عاشقانه و غمگین شاهزاده الِسکی هم بی نظیره. با صدای زنگ دار دیمیتری هم ابدی و ازلی شد. الان این آریا با این احوال من خیلی هماهنگه. شمام بشنوین. زیباست. روح دیما شاد...

You can see links before reply chaikovsky_(trimmed).mp3/


You can see links before reply ky_8_(2).jpg

You can see links before reply ky_7.jpg

sparsanik
Saturday 9 June 2018, 08:24 PM
سلام به لاکشمی عزیز.
ممنونم بابت زحماتت شاید شما تنها کسی باشی که تو ایران چنین پیجی درست کردی.... واقعا جای تقدیر و تبریک داره انقدر موسیقی اصیل رو درک میکنید و نشر میدید
من این پیجتو میدونستم از قبل وجود داره منتهی دنبال فرصتی بودم که از اول تا آخرشو ببینم و این کارو همین یکی دو ماه پیش انجام دادم. واقعا تبریک و تشکر فراوان
خواستم یادی بکنم از استاد لوچیانو پاواروتی افسانه ای که واقعا موسیقی کلاسیک رو زنده نگه داشت... جاش خیلی خالیه
یه درخواستی هم داشتم. اگه امکانش باشه قطعات مشهور اپرا رو ترجمی کنی اشعارشو. اونوقت من میتونم به ساخت ویدئو با زیرنویس کمکت کنم. یه سری کارها مثل اپرای توراندخت یا قطره اشک پنهانی و سرناد شوبرت رو ترجمه کردم که ویدئوهاش تو پیج اینستاگرامم هست... اگه لطف کنی ترجمه و شعر قطعه های معروف دیگه به خصوص : Lippen schweigen panis angelicus Torna a Surriento Ave Maria برامون بزاری خیلی عالیه . ممنونم ازت

lakshemi
Sunday 10 June 2018, 12:00 PM
سلام به لاکشمی عزیز.
ممنونم بابت زحماتت شاید شما تنها کسی باشی که تو ایران چنین پیجی درست کردی... واقعا جای تقدیر و تبریک داره انقدر موسیقی اصیل رو درک میکنید و نشر میدید
من این پیجتو میدونستم از قبل وجود داره منتهی دنبال فرصتی بودم که از اول تا آخرشو ببینم و این کارو همین یکی دو ماه پیش انجام دادم. واقعا تبریک و تشکر فراوان
خواستم یادی بکنم از استاد لوچیانو پاواروتی افسانه ای که واقعا موسیقی کلاسیک رو زنده نگه داشت... جاش خیلی خالیه
یه درخواستی هم داشتم. اگه امکانش باشه قطعات مشهور اپرا رو ترجمی کنی اشعارشو. اونوقت من میتونم به ساخت ویدئو با زیرنویس کمکت کنم. یه سری کارها مثل اپرای توراندخت یا قطره اشک پنهانی و سرناد شوبرت رو ترجمه کردم که ویدئوهاش تو پیج اینستاگرامم هست... اگه لطف کنی ترجمه و شعر قطعه های معروف دیگه به خصوص : Lippen schweigen panis angelicus Torna a Surriento Ave Maria برامون بزاری خیلی عالیه . ممنونم ازت

سلام. سلام. صد تا سلام. به به دوست خوب و قدیمی من پارسا اومده. خوشحالم می بینمت پارسای عزیز.
خیلی خوشحالم که این تاپیک رو مطالعه کردی و نظرت رو جلب کرده. ممنونم از این همه لطف و مهربانی. شرمنده ام نکن.
استاد پاواروتی! اسم نازنینی رو آوردی که هنوز و تاابد همه دلتنگ صداش و شخصیتش هستن. کسی که واقعا قلبی از طلا داشت و اصلا و ابدا تنها یک خواننده نبود بلکه یک هنرمند بود. دست خیلی ها رو گرفت. به ویژه در کنسرت های " پاواروتی و دوستان ". خیلی ها کار و موفقیتشون رو مدیون حمایت و دستگیری استاد پاواروتی هستن. واقعا صداش یک بود. همیشه گفتم و می گم. خوندن سخت ترین آواز ها براش ساده تر از آب خوردن بود. انگار خدا بهش نظر کرده بود. در مورد ترجمه ی اشعار یا آریا ها و دوئت های معروف، چشم حتما به زودی ترجمه ی این آواز های درخشان رو تقدیم می کنم.
راستش در این 6 ماه گذشته دست و دلم نمی رفت که بیام اینجا. به خاطر دیمیتری وروستوفسکی هنوزم بی نهایت ناراحتم و غصه می خورم. وروستوفسکی یکی از نوابغ اپرا بود که او هم در جوانی مورد لطف و حمایت استاد پاواروتی واقع شد. استاد به شهرت و ترقی او کمک کرد. وروستوفسکی هم دقیقا مثل او زندگی می کرد. راه اونو ادامه داد. به خوانندگان جوان و نیازمند حمایت، همیشه کمک می کرد. بعد از مرگ استاد. دیمیتری وروستوفسکی یکی از کسانی بود که کنسرت های " پاواروتی و دوستان " رو ادامه داد و تبدیلش کرد به " وروستوفسکی و دوستان ". 10 سال هم شجاعانه این سنت خوب رو ادامه داد. افسوس که عمرش بیش از این کفاف نداد.
اما این اواخر دارم روی 3 تا اپرای خوب کار می کنم که هرچه باشکوه تر تقدیمتون کنم. انشالله به زودی بر می گردم. چون عمیقا باور دارم که " مرد نکونام نمیرد هرگز " پس ادامه باید داد. منم به زودی دست پر بر می گردم.
ممنونم از اینکه به یاد من بودی پارسا جان. قدردان الطاف شما و کلیه ی دوستانم هستم. رام رام.

- - - Updated - - -



سلام به لاکشمی عزیز.
ممنونم بابت زحماتت شاید شما تنها کسی باشی که تو ایران چنین پیجی درست کردی... واقعا جای تقدیر و تبریک داره انقدر موسیقی اصیل رو درک میکنید و نشر میدید
من این پیجتو میدونستم از قبل وجود داره منتهی دنبال فرصتی بودم که از اول تا آخرشو ببینم و این کارو همین یکی دو ماه پیش انجام دادم. واقعا تبریک و تشکر فراوان
خواستم یادی بکنم از استاد لوچیانو پاواروتی افسانه ای که واقعا موسیقی کلاسیک رو زنده نگه داشت... جاش خیلی خالیه
یه درخواستی هم داشتم. اگه امکانش باشه قطعات مشهور اپرا رو ترجمی کنی اشعارشو. اونوقت من میتونم به ساخت ویدئو با زیرنویس کمکت کنم. یه سری کارها مثل اپرای توراندخت یا قطره اشک پنهانی و سرناد شوبرت رو ترجمه کردم که ویدئوهاش تو پیج اینستاگرامم هست... اگه لطف کنی ترجمه و شعر قطعه های معروف دیگه به خصوص : Lippen schweigen panis angelicus Torna a Surriento Ave Maria برامون بزاری خیلی عالیه . ممنونم ازت

سلام. سلام. صد تا سلام. به به دوست خوب و قدیمی من پارسا اومده. خوشحالم می بینمت پارسای عزیز.
خیلی خوشحالم که این تاپیک رو مطالعه کردی و نظرت رو جلب کرده. ممنونم از این همه لطف و مهربانی. شرمنده ام نکن.
استاد پاواروتی! اسم نازنینی رو آوردی که هنوز و تاابد همه دلتنگ صداش و شخصیتش هستن. کسی که واقعا قلبی از طلا داشت و اصلا و ابدا تنها یک خواننده نبود بلکه یک هنرمند بود. دست خیلی ها رو گرفت. به ویژه در کنسرت های " پاواروتی و دوستان ". خیلی ها کار و موفقیتشون رو مدیون حمایت و دستگیری استاد پاواروتی هستن. واقعا صداش یک بود. همیشه گفتم و می گم. خوندن سخت ترین آواز ها براش ساده تر از آب خوردن بود. انگار خدا بهش نظر کرده بود. در مورد ترجمه ی اشعار یا آریا ها و دوئت های معروف، چشم حتما به زودی ترجمه ی این آواز های درخشان رو تقدیم می کنم.
راستش در این 6 ماه گذشته دست و دلم نمی رفت که بیام اینجا. به خاطر دیمیتری وروستوفسکی هنوزم بی نهایت ناراحتم و غصه می خورم. وروستوفسکی یکی از نوابغ اپرا بود که او هم در جوانی مورد لطف و حمایت استاد پاواروتی واقع شد. استاد به شهرت و ترقی او کمک کرد. وروستوفسکی هم دقیقا مثل او زندگی می کرد. راه اونو ادامه داد. به خوانندگان جوان و نیازمند حمایت، همیشه کمک می کرد. بعد از مرگ استاد. دیمیتری وروستوفسکی یکی از کسانی بود که کنسرت های " پاواروتی و دوستان " رو ادامه داد و تبدیلش کرد به " وروستوفسکی و دوستان ". 10 سال هم شجاعانه این سنت خوب رو ادامه داد. افسوس که عمرش بیش از این کفاف نداد.
اما این اواخر دارم روی 3 تا اپرای خوب کار می کنم که هرچه باشکوه تر تقدیمتون کنم. انشالله به زودی بر می گردم. چون عمیقا باور دارم که " مرد نکونام نمیرد هرگز " پس ادامه باید داد. منم به زودی دست پر بر می گردم.
ممنونم از اینکه به یاد من بودی پارسا جان. قدردان الطاف شما و کلیه ی دوستانم هستم. رام رام.

sparsanik
Sunday 10 June 2018, 12:54 PM
درود به تو لاکشمی عزیز.
آره خبر مرگشو شنیدم و خیلی متاثر شدم... <3
در مورد استاد پاواروتی فقید هم به نکته خوبی اشاره کردی... فقط یک خواننده و هنرمند نبود... مردی بود با قلبی بزرگ و وجهه ای آسمانی.... منتظر ترجمه کارهات هستم. چون من نسخه انگلیسی اون مارهایی که گفتم رو هم پیدا نکردم تا بتونم ترنسلیت کنم... تو پیج و کانال تلگرام ویدئو اجراهای سه تنور و پاواروتی مثل قطعه سرناد شوبرت و اپرای توراندخت پوچینی رو زیرنویس کردم خیلی ها استقبال کردند. واقعا خوبه که مردم رو آشنا کرد با این بزرگان و اصل موسیقی
موفق باشی <3

lakshemi
Thursday 21 June 2018, 12:47 AM
سلام. نیمه شب شما دوستان موشی به خیر

همونطور که به پارسای عزیز قول داده بودم چند تا آریا و دوئت باشکوه و معروف رو ترجمه کردم. امشب یکی از زیباترین هاشو تقدیم می کنم.

دوئت زیبا و عاشقانه ی " لب ها خاموشند " از اپرُت بیوه ی خوشحال اثر فرانس لهیر که برای سوپرانو و باریتون نوشته شده. هرچند انقدر زیباست که تنورها و متزو سوپرانو هام اونو در کنسرت هاشون خوندن!!!! ههههههههههه خودم عاشق این اپرُت و به ویژه این دوئت زیبام. دنیلو و هانا قهرمانان اپُرت که هر دو عشقی ناگفته و پنهانی به هم دارن در یک والس زیبا این دوئت رو می خونن. در ابتدا واسه ی دوستانم دوئت رو یادآوری می کنم. حتما گوش بدینش. اگه خواننده ی این تاپیک بوده باشین حتما شنیدین.
می خوام یادی کنم از دیمیتری وروستوفسکی عزیزم که بهترین باریتون دنیا بود. هیچکس بهتر از اون این دوئت رو نخونده! همصدای اون سوپرانوی اعجوبه و شماره ی 1 جهان، بانو سوومی جو نیز به بهترین شکل اجراش کرده. بارها براتون گذاشتمش. بازم بشنوید چون خسته نخواهید شد.

You can see links before reply

و حالا هم ترجمه:

دنیل ( باریتون)

لب ها خاموشند
ویولون زمزمه می کند:
دوستم داشته باش!
هر قدم می گوید:
لطفا دوستم داشته باش!
هر قلاب کردن دست
آن را به وضوح نشان می دهد.
حالا من می دانم، بله همینطور است. همینطور است.
تو مرا دوست داری!


هانا (سوپرانو )


در هر قدم از این والس
روح من به رقص میپیوندد
قلب مشتاق من می جهد،
تق تق ها و کوبیدن ها(می گوید):
مال من باش! مال من باش!
و لب های من هیچ کلامی نمی گویند
با این حال صدایش پژواک دارد:
من دوستت دارم! آه... خیلی زیاد دوستت دارم!


هانا و دنیلو


هر قلاب کردن دست
آن را به وضوح نشان می دهد.
حالا من می دانم، بله همینطور است. همینطور است.
تو مرا دوست داری!




فعلا رام رام

sparsanik
Saturday 23 June 2018, 11:31 AM
به به ممنونم ازت لاکشمی عزیز من هم اجرا و ترجمه یکی دو اپرا رو با ویدئو و فایل صوتی به زودی قرار میدم. ممنونم ازت دنبال ترجمه این اثر بودم. من این اثر رو با اجرای پلاسیدو دومینگو بزرگ هم چند سال پیش دیدم فکر کنم مربوط به سال 2008 بود که با یک خانم اگه اشتباه نکنم آنا نتربکو دوئت اجرا کرد. از خوزه کارراس هم شنیدم با اوا لیند همخوانی میکرد.
تا یادم نرفته بگم مثل اینکه دوباره گروه اپرا برای افتتاحیه جام های جهانی اجرا داشتن به یاد 3 تنور... تو جام جهانی قبلی نبود گویا به همت پلاسیدو دومینگو دوباره این اجراها از سر گرفته شده. من ویدئوشو دیدم. واقعا اون سه تنور یعنی پاواروتی و کارراس و دومینگو دیگه تکرار نمیشه... تو افتتاجیه جام جهانی روسیه فقط دومینگو حضور داشت و یکی دو تا خواننده اپرای سرشناس مثل آنا نتربکو . و خوان دیگو فلورز، بقیشون آنچنان سرشناس نبودند. واقعا اون اجراهای سه تنور چیز دیگه ای بود. قطعه نسون دورما و یکی دیگه از قطعه های پوچینی رو دادن به یک تنور آذربایجانی به اسم یوسف ایوازوف که یک صدم صدای استاد پاواروتی رو هم نداشت و نفس کم آورد آخرش، در صورتی که پاواروتی مثل آب خوردن اجرا میکرد.. دومیگنو با این سن و سالش خیلی بهتر و حرفه ای تر اجرا کرد. بقیه خواننده ها این ها بودند : Albina Shagimuratova Aida Garifullina Ildar Abdrazakov
هیچکس پاواروتی نمیشه برای من لاکشمی عزیز، اما دوست داشتم اگه قرار به دعوت سوپرانو بود بزرگانی مثل رنه فلمینگ یا مونتسرات کابایه رو دعوت کنن و به جای این تنور های آقا خوزه کارراس و رولاندو ویازون رو دعوت میکردن...
کافیه ببینی ویدئو کنسرت رو و اجراهای سه تنور رو هم ببینی...
شاید پاواروتی توقع مارو خیلی بالا برده :))) به هر حال صداش صدای زمینی نبود از عمق آسمان بود....








- - - Updated - - -

به به ممنونم ازت لاکشمی عزیز من هم اجرا و ترجمه یکی دو اپرا رو با ویدئو و فایل صوتی به زودی قرار میدم. ممنونم ازت دنبال ترجمه این اثر بودم. من این اثر رو با اجرای پلاسیدو دومینگو بزرگ هم چند سال پیش دیدم فکر کنم مربوط به سال 2008 بود که با یک خانم اگه اشتباه نکنم آنا نتربکو دوئت اجرا کرد. از خوزه کارراس هم شنیدم با اوا لیند همخوانی میکرد.
تا یادم نرفته بگم مثل اینکه دوباره گروه اپرا برای افتتاحیه جام های جهانی اجرا داشتن به یاد 3 تنور... تو جام جهانی قبلی نبود گویا به همت پلاسیدو دومینگو دوباره این اجراها از سر گرفته شده. من ویدئوشو دیدم. واقعا اون سه تنور یعنی پاواروتی و کارراس و دومینگو دیگه تکرار نمیشه... تو افتتاجیه جام جهانی روسیه فقط دومینگو حضور داشت و یکی دو تا خواننده اپرای سرشناس مثل آنا نتربکو . و خوان دیگو فلورز، بقیشون آنچنان سرشناس نبودند. واقعا اون اجراهای سه تنور چیز دیگه ای بود. قطعه نسون دورما و یکی دیگه از قطعه های پوچینی رو دادن به یک تنور آذربایجانی به اسم یوسف ایوازوف که یک صدم صدای استاد پاواروتی رو هم نداشت و نفس کم آورد آخرش، در صورتی که پاواروتی مثل آب خوردن اجرا میکرد.. دومیگنو با این سن و سالش خیلی بهتر و حرفه ای تر اجرا کرد. بقیه خواننده ها این ها بودند : Albina Shagimuratova Aida Garifullina Ildar Abdrazakov
هیچکس پاواروتی نمیشه برای من لاکشمی عزیز، اما دوست داشتم اگه قرار به دعوت سوپرانو بود بزرگانی مثل رنه فلمینگ یا مونتسرات کابایه رو دعوت کنن و به جای این تنور های آقا خوزه کارراس و رولاندو ویازون رو دعوت میکردن...
کافیه ببینی ویدئو کنسرت رو و اجراهای سه تنور رو هم ببینی...
شاید پاواروتی توقع مارو خیلی بالا برده :))) به هر حال صداش صدای زمینی نبود از عمق آسمان بود....

lakshemi
Monday 25 June 2018, 05:26 PM
به به ممنونم ازت لاکشمی عزیز من هم اجرا و ترجمه یکی دو اپرا رو با ویدئو و فایل صوتی به زودی قرار میدم. ممنونم ازت دنبال ترجمه این اثر بودم. من این اثر رو با اجرای پلاسیدو دومینگو بزرگ هم چند سال پیش دیدم فکر کنم مربوط به سال 2008 بود که با یک خانم اگه اشتباه نکنم آنا نتربکو دوئت اجرا کرد. از خوزه کارراس هم شنیدم با اوا لیند همخوانی میکرد.
تا یادم نرفته بگم مثل اینکه دوباره گروه اپرا برای افتتاحیه جام های جهانی اجرا داشتن به یاد 3 تنور... تو جام جهانی قبلی نبود گویا به همت پلاسیدو دومینگو دوباره این اجراها از سر گرفته شده. من ویدئوشو دیدم. واقعا اون سه تنور یعنی پاواروتی و کارراس و دومینگو دیگه تکرار نمیشه... تو افتتاجیه جام جهانی روسیه فقط دومینگو حضور داشت و یکی دو تا خواننده اپرای سرشناس مثل آنا نتربکو . و خوان دیگو فلورز، بقیشون آنچنان سرشناس نبودند. واقعا اون اجراهای سه تنور چیز دیگه ای بود. قطعه نسون دورما و یکی دیگه از قطعه های پوچینی رو دادن به یک تنور آذربایجانی به اسم یوسف ایوازوف که یک صدم صدای استاد پاواروتی رو هم نداشت و نفس کم آورد آخرش، در صورتی که پاواروتی مثل آب خوردن اجرا میکرد.. دومیگنو با این سن و سالش خیلی بهتر و حرفه ای تر اجرا کرد. بقیه خواننده ها این ها بودند :
Albina Shagimuratova Aida Garifullina Ildar Abdrazakov
هیچکس پاواروتی نمیشه برای من لاکشمی عزیز، اما دوست داشتم اگه قرار به دعوت سوپرانو بود بزرگانی مثل رنه فلمینگ یا مونتسرات کابایه رو دعوت کنن و به جای این تنور های آقا خوزه کارراس و رولاندو ویازون رو دعوت میکردن...
کافیه ببینی ویدئو کنسرت رو و اجراهای سه تنور رو هم ببینی...
شاید پاواروتی توقع مارو خیلی بالا برده :))) به هر حال صداش صدای زمینی نبود از عمق آسمان بود...

سلام پارسای مهربان. خواهش می کنم. امیدوارم مفید بوده باشه. ترجمه های بیشتری در راهه. هرچند من این روزا واقعاااااااااااا گرفتارم. کارای اداری زیادی دارم. واقعا خونه نیستم اما همیشه برای نت آهنگ زمان ویژه ای اختصاص می دم چون برام خیلی مهمه.
اجراهای گروه سه تنور واقعا بی نظیر بود. روح استاد پاواروتی شاد. بله واقعا هیچکس اون نمی شه. البته شخصا تنور مورد علاقه ای دارم به نام روبرتو آلاگنا. که حتما می شناسیش. متخصص، حرفه ای، احساسی و قدرتمند و غنی! خلاصه همه چی تمومه این روبرتو آلاگنا. می دونی لقب ایشون چیه؟ " تنور چهارم! " یعنی کارشناسان معتقدن نفر چهارم در گروه پاواروتی، دومینگو و کاراس قطعا آلاگناست! که به حق هم هست. البته بعد از اون هم یوناس کافمن بزرگ ( ملقب به شاه تنور ها ) و رولاندو ویلازون ( ملقب به دومینگوی دیگر ) رو من هم می پرستم. جالبه بدونی که می گن سه تنور امروز همین سه نفرن! کافمن، آلاگنا و ویلازون!
بله همونطور که به خوبی اشاره کردی در افتتاحیه ی جام جهانی خوانندگان روس هنرنمایی کردن. صد حیف و هزار افسوس که دیمیتری وروستوفسکی عمرش قد نداد . وگرنه بی شک و قطعا در افتتاحیه می خوند و استادیوم رو می لرزوند. ایلدر آبدرازاکوف، یک باس بسیار قدرتمند و یوسف عیوَضوف هم یک تنور آذربایجانی و همسر آنا نتربکوئه. چون آنا نتربکو شهرت جهانی داره همسرش هم از این شهرت بی نصیب نمی مونه. منم باهان موافقم که یوسف عیوضوف یه تنور خیلی معمولیه . هرچند آنا نتربکو هم کاملا معمولیه. بیشتر شهرتش به خاطر زیباییش (البته در جوانیش) بود! به نظرم صدای آیدا گاریفولینا واقعا هیچی ازش کم نداره. حتی شاید بهترم باشه.
استاد بانو مونتسرات کاباله چندین ساله که بازنشسته شده. مدت هاست که ویلچرنشین شده. صدای شیشه ایش رو بیشتر از همه توو این دنیا ستایش می کنم. اون شماره 1 بود و هست و خواهد بود. بانو رنه فلمینگ هم گزینه ی عالی ای بود اما ایشون آمریکائیه و برای روس ها حتما مهم بوده که خوانندگان وطنی اجرا داشته باشن.
در مورد اینکه سطح سلیقه و توقع، بالا رفته کاملا موافقم. این مشکلیه که خود منم دارم. خصوصا در موسیقی همیشه دنبال کیفیت و تخصصم.

- - - Updated - - -



به به ممنونم ازت لاکشمی عزیز من هم اجرا و ترجمه یکی دو اپرا رو با ویدئو و فایل صوتی به زودی قرار میدم. ممنونم ازت دنبال ترجمه این اثر بودم. من این اثر رو با اجرای پلاسیدو دومینگو بزرگ هم چند سال پیش دیدم فکر کنم مربوط به سال 2008 بود که با یک خانم اگه اشتباه نکنم آنا نتربکو دوئت اجرا کرد. از خوزه کارراس هم شنیدم با اوا لیند همخوانی میکرد.
تا یادم نرفته بگم مثل اینکه دوباره گروه اپرا برای افتتاحیه جام های جهانی اجرا داشتن به یاد 3 تنور... تو جام جهانی قبلی نبود گویا به همت پلاسیدو دومینگو دوباره این اجراها از سر گرفته شده. من ویدئوشو دیدم. واقعا اون سه تنور یعنی پاواروتی و کارراس و دومینگو دیگه تکرار نمیشه... تو افتتاجیه جام جهانی روسیه فقط دومینگو حضور داشت و یکی دو تا خواننده اپرای سرشناس مثل آنا نتربکو . و خوان دیگو فلورز، بقیشون آنچنان سرشناس نبودند. واقعا اون اجراهای سه تنور چیز دیگه ای بود. قطعه نسون دورما و یکی دیگه از قطعه های پوچینی رو دادن به یک تنور آذربایجانی به اسم یوسف ایوازوف که یک صدم صدای استاد پاواروتی رو هم نداشت و نفس کم آورد آخرش، در صورتی که پاواروتی مثل آب خوردن اجرا میکرد.. دومیگنو با این سن و سالش خیلی بهتر و حرفه ای تر اجرا کرد. بقیه خواننده ها این ها بودند :
Albina Shagimuratova Aida Garifullina Ildar Abdrazakov
هیچکس پاواروتی نمیشه برای من لاکشمی عزیز، اما دوست داشتم اگه قرار به دعوت سوپرانو بود بزرگانی مثل رنه فلمینگ یا مونتسرات کابایه رو دعوت کنن و به جای این تنور های آقا خوزه کارراس و رولاندو ویازون رو دعوت میکردن...
کافیه ببینی ویدئو کنسرت رو و اجراهای سه تنور رو هم ببینی...
شاید پاواروتی توقع مارو خیلی بالا برده :))) به هر حال صداش صدای زمینی نبود از عمق آسمان بود...

سلام پارسای مهربان. خواهش می کنم. امیدوارم مفید بوده باشه. ترجمه های بیشتری در راهه. هرچند من این روزا واقعاااااااااااا گرفتارم. کارای اداری زیادی دارم. واقعا خونه نیستم اما همیشه برای نت آهنگ زمان ویژه ای اختصاص می دم چون برام خیلی مهمه.
اجراهای گروه سه تنور واقعا بی نظیر بود. روح استاد پاواروتی شاد. بله واقعا هیچکس اون نمی شه. البته شخصا تنور مورد علاقه ای دارم به نام روبرتو آلاگنا. که حتما می شناسیش. متخصص، حرفه ای، احساسی و قدرتمند و غنی! خلاصه همه چی تمومه این روبرتو آلاگنا. می دونی لقب ایشون چیه؟ " تنور چهارم! " یعنی کارشناسان معتقدن نفر چهارم در گروه پاواروتی، دومینگو و کاراس قطعا آلاگناست! که به حق هم هست. البته بعد از اون هم یوناس کافمن بزرگ ( ملقب به شاه تنور ها ) و رولاندو ویلازون ( ملقب به دومینگوی دیگر ) رو من هم می پرستم. جالبه بدونی که می گن سه تنور امروز همین سه نفرن! کافمن، آلاگنا و ویلازون!
بله همونطور که به خوبی اشاره کردی در افتتاحیه ی جام جهانی خوانندگان روس هنرنمایی کردن. صد حیف و هزار افسوس که دیمیتری وروستوفسکی عمرش قد نداد . وگرنه بی شک و قطعا در افتتاحیه می خوند و استادیوم رو می لرزوند. ایلدر آبدرازاکوف، یک باس بسیار قدرتمند و یوسف عیوَضوف هم یک تنور آذربایجانی و همسر آنا نتربکوئه. چون آنا نتربکو شهرت جهانی داره همسرش هم از این شهرت بی نصیب نمی مونه. منم باهان موافقم که یوسف عیوضوف یه تنور خیلی معمولیه . هرچند آنا نتربکو هم کاملا معمولیه. بیشتر شهرتش به خاطر زیباییش (البته در جوانیش) بود! به نظرم صدای آیدا گاریفولینا واقعا هیچی ازش کم نداره. حتی شاید بهترم باشه.
استاد بانو مونتسرات کاباله چندین ساله که بازنشسته شده. مدت هاست که ویلچرنشین شده. صدای شیشه ایش رو بیشتر از همه توو این دنیا ستایش می کنم. اون شماره 1 بود و هست و خواهد بود. بانو رنه فلمینگ هم گزینه ی عالی ای بود اما ایشون آمریکائیه و برای روس ها حتما مهم بوده که خوانندگان وطنی اجرا داشته باشن.
در مورد اینکه سطح سلیقه و توقع، بالا رفته کاملا موافقم. این مشکلیه که خود منم دارم. خصوصا در موسیقی همیشه دنبال کیفیت و تخصصم.

lakshemi
Friday 6 July 2018, 11:28 PM
سلام و شب به خیــــــــــر
در ادامه ی ترجمه های درخواستی، دو تا از ترانه های مذهبی بسیار معروف رو براتون آوردم. حقیقتا خود من آدم معتقدی هستم و خیلی به ترانه های روحانی و مذهبی علاقه دارم . همون طور که خیلیی هاتون می دونین در اروپای قدیم، قدرت و ثروت در دست کلیسا بود و اون ها هم برای خودشون بسیار تبلیغ می کردن. چطوری؟ با به کار گرفتن بهترین آهنگسازان، خوانندگان و نوازندگان (مخصوصا نوازنده ی هارپسیکورد یا همون ارگ کلیسا). شغل رویایی بسیاری از نامیان موسیقی „آهنگسازی یا رهبری گروه کر کلیسا بود” از جمله ویوالدی بزرگ یا باخ و حتی موزارت. اول به دلیل درآمد خوبش و دوم به این خاطر که برخلاف حالا، در گذشته ، خدا، مذهب و عبادت خیلی برای مردم مهم بود. برای آهنگسازان هم همینطور. چه آثار دل انگیز و روح بخشی که اونا برای کلیسا نساختند. چه بی کلام و چه آوازی. البته اکثرا آوازی هستن.
خیلیییییییییییییییییی دلم می خواست که بتونم اون آثار مذهبی زیبا رو اینجا براتون بیارم اما چون تاپیک مربوط به اپراست این کارو نکردم ولی به بهانه ی ترجمه با چند تاشون آشنا بشین.




وقتی اسم از موسیقی مذهبی اروپایی وسط میاد اول از همه باید به یاد ویوالدی بزرگ بیفتیم چون او هم خودش کشیش بود و هم 30 سال آهنگساز و رهبر گروه کر یک مدرسه یتیمان که زیر نظر کلیسا بود. اما چون موسیقی باروکی دل انگیزش امروزه طرفداار زیادی نداره باید رفت سراغ فرانس شوبرت عزیز!




اولین قطعه، قطعه ی بی نظیر آوه ماریاست. بر پایه ی یک نیایش مذهبی در کتاب مقدس مسیحیان. به زبان لاتینه. شعر ساده و خالصانه ای هم داره:




سلام بر مریم
سرشار از برکت
سلام ای مریم مقدس و بخشنده
سلام ای مریم مقدس و بخشنده
سلام، ارباب
خداوند با تو است
تو مبارک هستی
و عیسی، میوه درون شکم توست.




مریم مقدس
مادر خدا
برای ما گناهکاران دعا کن
برای ما دعا کن
دعا کن
برای ما گناهکاران دعا کن
در حال حاضر و در ساعت مرگ
و در ساعت مرگ ما
و در ساعت مرگ ما
و در ساعت مرگ ما
سلام بر مریم




*** بسیاری آهنگسازان برای سرود آوه ماریا آهنگ ساختند. „آوه ماریا” های بسیاری در تاریخ ساخته شده. ایتالیایی، آلمانی، فرانسه، انگلیسی. اما معروف ترینش همونیه که در کتاب مقدس اومده و لاتینه. و بهترین اون ها، ساخته ی فرانس شوبرت آهنگساز پنجه طلایی و شهیر اتریشی ست. هرچند اکثر آثار شوبرت زیبا و گوش نوازه اما به نظر شخص من، آوه ماریا برترین کار اوست و شاید بشه گفت معروف ترین اثر او هم محسوب می شه. به طوری که امروزه نام فرانس شوبرت و آوه ماریا از هم جدا نیستن. به شخصه، روح از تنم جدا می شه وقتی بهش گوش می دم.


این قطعه در اصل برای تکخوانی سوپرانو ساخته شده اما تمام صداهای جهان اونو خوندن. بس که زیباست. من با صدای سوومی جو، سوپرانوی کره ای بیش از همه دوستش دارم. صداش شیشه رو تحقیر می کنه.


You can see links before reply).mp3/ (You can see links before reply(schubert).mp3/)



اما دلم نمیاد اجرای بی نظیر خوآن دیه گو فلورز، تنور قدرتمند و هنجره طلایی رو براتون نذارم. حتما بشنوید که عالیه.



You can see links before reply).mp3/ (You can see links before reply(schubert).mp3/)


*** دومین آوه ماریای معروف که دقیقا بر روی همون نیایش لاتینه، ساخته ی شارل گونو آهنگساز فرانسوی محبوب منه! یادآوری می کنم که گونو اپراهای فاوست و رومئو-ژولیت رو ساخته. شارل گونو این کار رو روی یکی از آثار باخ بزرگ ساخت. اون اثر، پریلود و فوگ در دو ماژور بود که کاملا بی کلام و برای هارپسیکورد یا سایر سازهای کلید دار ساخته شده بود. شارل گونو به زیبایی هرچه تمام تر سرود آوه ماریا رو روی اون قرار داد و شاهکاری ساخت که امروزه بهش می گن „آوه ماریا اثر گونو/باخ”. لطفا بازم با صدای سوومی جو این شاهکار رو بشنوید. محشرههههه.



You can see links before reply).mp3/ (You can see links before reply(bach-gounod).mp3/)




*** سومین آوه ماریا که خیلییییی زیباست بازم اثر یک فرانسویه! کامی سن سانس، آهنگساز بزرگ فرانسوی که اگه یادتون باشه اپرای سامسون و دلیله رو ساخته بود و من کاملا براتون معرفیش کردم. اگه اپرا ها یا سیر قطعات کامی سن سانس رو نشنیده باشید همین آوه ماریا کافیه بری اینکه بفهمید او تا چه اندازه حرفه ای و با دانش وسیع آهنگسازی می کرده. من که عاشقشم.



You can see links before reply (You can see links before reply)


*** و در نهایت، ترانه ی پانیس آنجلیکوس به معنی „نان فرشتگان” ، ساخته ی سزار فرانک در قرن نوزدهم! این آریا برای تنور نوشته شده و تنور های مشهوری مث استاد پاواروتی، استاد دومینگو و ... اونو اجرا کردن اما من با صدای آسمانی آندره آ بوچلی براتون می ذارمش. بسیار زیباست. ترجمه ی این اثر از لاتین خیلی سخته و منم برگردان انگلیسی سلیسی ازش پیدا نکردم. بنابراین ترجمه ی ویکیپدیا رو تقدیم می کنم:


نان فرشتگان
نان انسان‌ها می‌گردد؛
نان بهشتی
نمادی از پایان:
آه ای شگفت‌انگیز!
این جسم خدا تغذیه خواهد کرد
فقیر، پست، و تکیده را.
تو خدایا، سه‌گانه
و یگانه، ما التماس می‌کنیم:
از ما دیدن کن،
در حالی که می‌پرستیمت.
در راه تو
به مسیری که می‌رویم،
به‌سوی نوری که تو ساکنی.
آمین.



You can see links before reply (You can see links before reply)



اینم از این. امیدوارم خوشتون اومده باشه. تا بعد رام رام.



- - - Updated - - -

سلام و شب به خیــــــــــر
در ادامه ی ترجمه های درخواستی، دو تا از ترانه های مذهبی بسیار معروف رو براتون آوردم. حقیقتا خود من آدم معتقدی هستم و خیلی به ترانه های روحانی و مذهبی علاقه دارم . همون طور که خیلیی هاتون می دونین در اروپای قدیم، قدرت و ثروت در دست کلیسا بود و اون ها هم برای خودشون بسیار تبلیغ می کردن. چطوری؟ با به کار گرفتن بهترین آهنگسازان، خوانندگان و نوازندگان (مخصوصا نوازنده ی هارپسیکورد یا همون ارگ کلیسا). شغل رویایی بسیاری از نامیان موسیقی „آهنگسازی یا رهبری گروه کر کلیسا بود” از جمله ویوالدی بزرگ یا باخ و حتی موزارت. اول به دلیل درآمد خوبش و دوم به این خاطر که برخلاف حالا، در گذشته ، خدا، مذهب و عبادت خیلی برای مردم مهم بود. برای آهنگسازان هم همینطور. چه آثار دل انگیز و روح بخشی که اونا برای کلیسا نساختند. چه بی کلام و چه آوازی. البته اکثرا آوازی هستن.
خیلیییییییییییییییییی دلم می خواست که بتونم اون آثار مذهبی زیبا رو اینجا براتون بیارم اما چون تاپیک مربوط به اپراست این کارو نکردم ولی به بهانه ی ترجمه با چند تاشون آشنا بشین.




وقتی اسم از موسیقی مذهبی اروپایی وسط میاد اول از همه باید به یاد ویوالدی بزرگ بیفتیم چون او هم خودش کشیش بود و هم 30 سال آهنگساز و رهبر گروه کر یک مدرسه یتیمان که زیر نظر کلیسا بود. اما چون موسیقی باروکی دل انگیزش امروزه طرفداار زیادی نداره باید رفت سراغ فرانس شوبرت عزیز!




اولین قطعه، قطعه ی بی نظیر آوه ماریاست. بر پایه ی یک نیایش مذهبی در کتاب مقدس مسیحیان. به زبان لاتینه. شعر ساده و خالصانه ای هم داره:




سلام بر مریم
سرشار از برکت
سلام ای مریم مقدس و بخشنده
سلام ای مریم مقدس و بخشنده
سلام، ارباب
خداوند با تو است
تو مبارک هستی
و عیسی، میوه درون شکم توست.




مریم مقدس
مادر خدا
برای ما گناهکاران دعا کن
برای ما دعا کن
دعا کن
برای ما گناهکاران دعا کن
در حال حاضر و در ساعت مرگ
و در ساعت مرگ ما
و در ساعت مرگ ما
و در ساعت مرگ ما
سلام بر مریم




*** بسیاری آهنگسازان برای سرود آوه ماریا آهنگ ساختند. „آوه ماریا” های بسیاری در تاریخ ساخته شده. ایتالیایی، آلمانی، فرانسه، انگلیسی. اما معروف ترینش همونیه که در کتاب مقدس اومده و لاتینه. و بهترین اون ها، ساخته ی فرانس شوبرت آهنگساز پنجه طلایی و شهیر اتریشی ست. هرچند اکثر آثار شوبرت زیبا و گوش نوازه اما به نظر شخص من، آوه ماریا برترین کار اوست و شاید بشه گفت معروف ترین اثر او هم محسوب می شه. به طوری که امروزه نام فرانس شوبرت و آوه ماریا از هم جدا نیستن. به شخصه، روح از تنم جدا می شه وقتی بهش گوش می دم.


این قطعه در اصل برای تکخوانی سوپرانو ساخته شده اما تمام صداهای جهان اونو خوندن. بس که زیباست. من با صدای سوومی جو، سوپرانوی کره ای بیش از همه دوستش دارم. صداش شیشه رو تحقیر می کنه.


You can see links before reply).mp3/ (You can see links before reply(schubert).mp3/)



اما دلم نمیاد اجرای بی نظیر خوآن دیه گو فلورز، تنور قدرتمند و هنجره طلایی رو براتون نذارم. حتما بشنوید که عالیه.



You can see links before reply).mp3/ (You can see links before reply(schubert).mp3/)


*** دومین آوه ماریای معروف که دقیقا بر روی همون نیایش لاتینه، ساخته ی شارل گونو آهنگساز فرانسوی محبوب منه! یادآوری می کنم که گونو اپراهای فاوست و رومئو-ژولیت رو ساخته. شارل گونو این کار رو روی یکی از آثار باخ بزرگ ساخت. اون اثر، پریلود و فوگ در دو ماژور بود که کاملا بی کلام و برای هارپسیکورد یا سایر سازهای کلید دار ساخته شده بود. شارل گونو به زیبایی هرچه تمام تر سرود آوه ماریا رو روی اون قرار داد و شاهکاری ساخت که امروزه بهش می گن „آوه ماریا اثر گونو/باخ”. لطفا بازم با صدای سوومی جو این شاهکار رو بشنوید. محشرههههه.



You can see links before reply).mp3/ (You can see links before reply(bach-gounod).mp3/)




*** سومین آوه ماریا که خیلییییی زیباست بازم اثر یک فرانسویه! کامی سن سانس، آهنگساز بزرگ فرانسوی که اگه یادتون باشه اپرای سامسون و دلیله رو ساخته بود و من کاملا براتون معرفیش کردم. اگه اپرا ها یا سیر قطعات کامی سن سانس رو نشنیده باشید همین آوه ماریا کافیه بری اینکه بفهمید او تا چه اندازه حرفه ای و با دانش وسیع آهنگسازی می کرده. من که عاشقشم.



You can see links before reply (You can see links before reply)


*** و در نهایت، ترانه ی پانیس آنجلیکوس به معنی „نان فرشتگان” ، ساخته ی سزار فرانک در قرن نوزدهم! این آریا برای تنور نوشته شده و تنور های مشهوری مث استاد پاواروتی، استاد دومینگو و ... اونو اجرا کردن اما من با صدای آسمانی آندره آ بوچلی براتون می ذارمش. بسیار زیباست. ترجمه ی این اثر از لاتین خیلی سخته و منم برگردان انگلیسی سلیسی ازش پیدا نکردم. بنابراین ترجمه ی ویکیپدیا رو تقدیم می کنم:


نان فرشتگان
نان انسان‌ها می‌گردد؛
نان بهشتی
نمادی از پایان:
آه ای شگفت‌انگیز!
این جسم خدا تغذیه خواهد کرد
فقیر، پست، و تکیده را.
تو خدایا، سه‌گانه
و یگانه، ما التماس می‌کنیم:
از ما دیدن کن،
در حالی که می‌پرستیمت.
در راه تو
به مسیری که می‌رویم،
به‌سوی نوری که تو ساکنی.
آمین.



You can see links before reply (You can see links before reply)



اینم از این. امیدوارم خوشتون اومده باشه. تا بعد رام رام.

muzik4all
Sunday 8 July 2018, 09:26 PM
من با وجود اینکه به دین اعتقادی ندارم ولی کاملا به معنویات معتقد هستم (خیلی ها تفاوت این دو رو درک نمیکنند..) و از نمونه های زیبایی که گذاشتید استفاده کردم. خیلی ممنون

mohsen253
Saturday 14 July 2018, 10:14 PM
فکر نمیکردم مسلمان ها هم به موسیقی و پرستش های کلیسایی علاقه داشته باشند

muzik4all
Sunday 15 July 2018, 09:29 AM
دوست عزیز این را هم در نظر داشته باشید که موسیقی و کلام در ذات خود هیچ ارتباطی با همدیگر ندارند و در طول تاریخ همیشه این کلام بوده که خود را به موسیقی چسبانده تا زیباتر جلوه کند. نمونه های بالا از ارزش موسیقایی بالایی برخوردارند و شاهکارهایی صوتی به حساب می آیند.

lakshemi
Monday 16 July 2018, 11:28 AM
دوستان عزیز


اصلا و اساسا ماموریت و رسالت هنر، همینه که مرزها رو می شکنه. مذاهب رو با هم دوست می کنه و فرهنگ ها و ملیت ها رو برادر و برابر می بینه. وقتی هنر و اثری هنری رو دوست داریم و ستایش می کنیم حتما از ذات اون اثر لذت بردیم. درست مث اینه که وقتی ما یک بچه ی زیبا می بینیم در همون نظر اول اونو تحسین می کنیم و اصلا توجه نمی کنیم که اهل کجاس و چه مذهبی داره.

خب، از این مبحث هم بگذریم. امروز یه چیز خیلی خوب براتون خواهم آورد. منتظر باشین.


- - - Updated - - -

دوستان عزیز


اصلا و اساسا ماموریت و رسالت هنر، همینه که مرزها رو می شکنه. مذاهب رو با هم دوست می کنه و فرهنگ ها و ملیت ها رو برادر و برابر می بینه. وقتی هنر و اثری هنری رو دوست داریم و ستایش می کنیم حتما از ذات اون اثر لذت بردیم. درست مث اینه که وقتی ما یک بچه ی زیبا می بینیم در همون نظر اول اونو تحسین می کنیم و اصلا توجه نمی کنیم که اهل کجاس و چه مذهبی داره.

خب، از این مبحث هم بگذریم. امروز یه چیز خیلی خوب براتون خواهم آورد. منتظر باشین.

lakshemi
Monday 16 July 2018, 09:47 PM
شبتون آروم عزیزان

همونطور که می دونین چون فایل های آپلودی قدیمی از کار میوفتن من نو به نو اونا رو براتون آپلود می کنم. خصوصا برای عزیزان تازه وارد.
امشب چند تا کار اپرایی و غیر اپرایی از تنور ارزشمند و ستاره ی یکتای موسیقی " آندره آ بوچلی " براتون آوردم. حجم ها رو خیلی خوب آوردم پایین. دانلود نکنین از دستتون رفته.


اول از همه، آریایی که خیلیییییییییی دوست دارم و همیشه وقتی می رم پارک ورزش گوش می دم.هههههه آریایی ایتالیایی که در اپرایی آلمانی به نام شوالیه ی گل سرخ ساخته ی ریچارد اشتراوس آورده شده. قبلا کامل با این اپرا آشنایی دارین. خیلییییی زیباس.


You can see links before reply(strauss_-_der_rosenkavalier).mp3/


این یکی آریا رو هم بییییییییییی حد دوست دارم. در واقع نسبت بهش جنون ناتمامی دارم! ای خدا! از اپرایی به نام آدریانا لکووریور که به زودی باهاش آشنا خواهید شد. بسیار بسیار زیباست. خودتون تایید خواهید کرد.

You can see links before reply


آریایی که بین تنورها خیلی طرفدار داره! چون اجراش سخته! آریای تونیو همون سرباز عاشق در اپرای دختر هنگ اثر دونیزتی. بارها شنیدین. بازم بشنوین.


You can see links before reply


آریای زن ها بی وفایند. آریای مشهور دیگه ای از اپرای ریگولتو اثر جوزپه وردی.


You can see links before reply(2).mp3/


آریای "رقص". یه آریا مخصوص متزوسوپرانو که انقد معروف و محبوبه که تمام صداهای جهان اجراش کردن. آریای روزینا در اپرای آرایشگر سویل اثر روسینی عزیزم. حتی تنورهام عاشق این آریان.

You can see links before reply


و در نهایت هم آوه ماریا اثر فرانس شوبرت.

You can see links before reply


تا بعد. رام رام موشی ها.


- - - Updated - - -

شبتون آروم عزیزان

همونطور که می دونین چون فایل های آپلودی قدیمی از کار میوفتن من نو به نو اونا رو براتون آپلود می کنم. خصوصا برای عزیزان تازه وارد.
امشب چند تا کار اپرایی و غیر اپرایی از تنور ارزشمند و ستاره ی یکتای موسیقی " آندره آ بوچلی " براتون آوردم. حجم ها رو خیلی خوب آوردم پایین. دانلود نکنین از دستتون رفته.


اول از همه، آریایی که خیلیییییییییی دوست دارم و همیشه وقتی می رم پارک ورزش گوش می دم.هههههه آریایی ایتالیایی که در اپرایی آلمانی به نام شوالیه ی گل سرخ ساخته ی ریچارد اشتراوس آورده شده. قبلا کامل با این اپرا آشنایی دارین. خیلییییی زیباس.


You can see links before reply(strauss_-_der_rosenkavalier).mp3/


این یکی آریا رو هم بییییییییییی حد دوست دارم. در واقع نسبت بهش جنون ناتمامی دارم! ای خدا! از اپرایی به نام آدریانا لکووریور که به زودی باهاش آشنا خواهید شد. بسیار بسیار زیباست. خودتون تایید خواهید کرد.

You can see links before reply


آریایی که بین تنورها خیلی طرفدار داره! چون اجراش سخته! آریای تونیو همون سرباز عاشق در اپرای دختر هنگ اثر دونیزتی. بارها شنیدین. بازم بشنوین.


You can see links before reply


آریای زن ها بی وفایند. آریای مشهور دیگه ای از اپرای ریگولتو اثر جوزپه وردی.


You can see links before reply(2).mp3/


آریای "رقص". یه آریا مخصوص متزوسوپرانو که انقد معروف و محبوبه که تمام صداهای جهان اجراش کردن. آریای روزینا در اپرای آرایشگر سویل اثر روسینی عزیزم. حتی تنورهام عاشق این آریان.

You can see links before reply


و در نهایت هم آوه ماریا اثر فرانس شوبرت.

You can see links before reply


تا بعد. رام رام موشی ها.

muzik4all
Monday 16 July 2018, 10:19 PM
با زحمات بی وقفه شما کم کم دارم به اپرا علاقه مند میشم! دستتون درد نکنه. لطفا در مورد موسیقی سازی هم اینجا یا توو یه تاپیک جداگانه از این نقدهای زیبا قرار بدید

lakshemi
Monday 23 July 2018, 08:58 PM
راستی ترجمه ی آهنگ نسون دورما یکی از آریاهای بسیار معروف جهان رو هم برای علاقه مندان می ذارم. همونطور که خیلی از شما عزیزان می دونید این آریا، برای صدای تنور نوشته شده و در اپرای زیبای توراندخت آخرین ساخته ی جاکامو پوچینی عزیزم اجرا شد. اما شهرت این آریا به قدریست که باقی گونه های صدایی مردان، حتی صداهای غیراپرایی و حتی خانم ها هم بارها این آریای زیبا را خوانده اند. من بیشتر از همه با صدای روبرتو آلاگنای موشی خودم دوستش دارم که به باور کارشناسان فوق العاده ترین تنور امروزه. شما هم بشنوید:

You can see links before reply


اما از صدای پیشکسوتان جادویی هم صدای استاد پلاسیدو دومینگو در این آریا می درخشه:


You can see links before reply


این هم ترجمه ی این آریای زیبا. متن ترانه مربوط به شرط بندی شاهزاده خلیف با توراندخت بود. که باید تا طلوع صبح نام او را پیدا کند!

هیچکس نباید بخوابد! هیچکس نباید بخوابد!
حتی شما هم نباید بخوابید شاهزاده خانم،
اکنون در اتاق سرد خود ، ستاره ها را تماشا می کنید.
اما راز من در درون من پنهان است.
هیچ کس نام مرا نمی داند! نه، نه، هیچکس نمی داند.
اما بعد از بوسیدنت آن را به تو خواهم گفت.
هنگامی که نور بالا بیاید!
و بوسه من سکوت را خواهد شکست.
تو مال من می شوی! هیچ کس نام مرا نمی داند!
در سپیده دم، من پیروز خواهم شد!

- - - Updated - - -

راستی ترجمه ی آهنگ نسون دورما یکی از آریاهای بسیار معروف جهان رو هم برای علاقه مندان می ذارم. همونطور که خیلی از شما عزیزان می دونید این آریا، برای صدای تنور نوشته شده و در اپرای زیبای توراندخت آخرین ساخته ی جاکامو پوچینی عزیزم اجرا شد. اما شهرت این آریا به قدریست که باقی گونه های صدایی مردان، حتی صداهای غیراپرایی و حتی خانم ها هم بارها این آریای زیبا را خوانده اند. من بیشتر از همه با صدای روبرتو آلاگنای موشی خودم دوستش دارم که به باور کارشناسان فوق العاده ترین تنور امروزه. شما هم بشنوید:

You can see links before reply


اما از صدای پیشکسوتان جادویی هم صدای استاد پلاسیدو دومینگو در این آریا می درخشه:


You can see links before reply


این هم ترجمه ی این آریای زیبا. متن ترانه مربوط به شرط بندی شاهزاده خلیف با توراندخت بود. که باید تا طلوع صبح نام او را پیدا کند!

هیچکس نباید بخوابد! هیچکس نباید بخوابد!
حتی شما هم نباید بخوابید شاهزاده خانم،
اکنون در اتاق سرد خود ، ستاره ها را تماشا می کنید.
اما راز من در درون من پنهان است.
هیچ کس نام مرا نمی داند! نه، نه، هیچکس نمی داند.
اما بعد از بوسیدنت آن را به تو خواهم گفت.
هنگامی که نور بالا بیاید!
و بوسه من سکوت را خواهد شکست.
تو مال من می شوی! هیچ کس نام مرا نمی داند!
در سپیده دم، من پیروز خواهم شد!

lakshemi
Tuesday 6 November 2018, 12:56 AM
با سلام و شب به خیر حضور شما موشی های کلوچه

بعد از مدت هاااااااااا امشب با معرفی یک اپرُت بسیار زیبا خدمتتون رسیدم. اگر از ابتدا خواننده ی این تاپیک بوده باشید من چندین اپرُت حضورتون معرفی کردم. اما بازم یادآوری می کنم که اپرُت نوعی اپرای تقریبا کوتاهه که آوازهاش ( آریاها، دوئت ها و آوازهای چند نفری) خیلی بیشتر از رسیتاتیف (دکلمه ) های اونه. اغلب اپرُت ها موضوعی عاشقانه، طنز ، هجو یا سبکسرانه دارند. داستان های اپرُت ها معمولا ماجراهای معروف باب دل مردم کوچه و بازار و افرادی که سواد موسیقی ندارند می باشد. رقص، کتک کاری و کارهای خنده دار و هجو در آن ها بسیار زیاد دیده می شود.
اپرُت هایی نظیر " میکادو " اثر گیلبرت و سالیوان یا اپرُت بیوه ی خوشحال ساخته ی فرانس لهیر هر دو خدمت شما بارها معرفی شده. امشب هم اپرُت دیگری از فرانس لهیر رو حضورتون معرفی می کنم.

You can see links before reply

فرانس لِهی یِر فیلمساز و آهنگساز مجارستانی/اتریشی است که در اواخر قرن نوزده و اواسط قرن بیستم برای خودش شهرتی به هم زده بود! تخصص او فیلمسازی، موسیقی باله و همینطور اپرا بود . او به اپراهای کوچک (اپراهای کوتاه 2 و 3 پرده ای) خیلی علاقه داشت و تمام اپراهایش را نیز به فرم کوچک ساخت. امروزه شهرت وی بیشتر به خاطر 2 تا از اپراهایش است. „زارِویچ” و اپرُت „بیوه زن خوشحال”. که هر دو قبلا معرفی شدند. پدر لهیِر ، رهبر ارکستر پیاده نظام یکی از هنگ های ارتش مجارستان بود . بنابراین فرانس کوچک خیلی خوب از کودکی با موسیقی آشنا شد. از آن جا که مادر او یک آلمانی الاصل بود ،او در هنرستان موسیقی در آلمان شروع به تحصیل موسیفی و آموختن ویولون نمود. بعد از فراغت از تحصیل هم به عنوان دستیار پدرش در همان هنگ نظامی، رهبری ارکستر پیاده نظام را به عهده گرفت و شروع به ساخت موسیقی باله و اپراها کرد. اما بدبختانه رابطه ی او با ارتش نازی آلمان اصلا خوب نبود. چون او به حقوق یهودیان احترام می گذاشت. بسیاری از اپراهایش را نویسندگان یهودی نوشته بودند. حتی همسرش نیز قبل از ازدواج یهودی بود. بنابراین هیتلر با او چپ افتاد! لهیِر خیلی سعی کرد که برای هنرمندان یهودی مقیم آلمان از هیتلر امان نامه(ضمانت حفظ جان) بگیرد اما در نهایت تلاشش فرجامی نداشت و او حتی نتوانست مانع قتل یکی از لیبرتو نویسان خود شود. بالاخره همسر لهیِر نیز تبعید شد و در نهایت خود لهیِر نیز 78 سالگی در سالزبورگ اتریش در گذشت. اپراهای لهیر اکثرا با استقبال و حتی هجوم مردم به تماشاخانه ها همراه بود. او آهنگسازی بی بدیل و ویولونیستی چیره دست بود که حتی در اپراها هم از تکنوازی ویولون خیلی استفاده می کرد.


و اکنون، اپرت " عشق کولی " ساخته ی فرانس لهیر که در سه پرده و به زبان آلمانی ست.

شاهزاده خانمی اهل رومانی به نام زوریکا که دختر ارباب شهر است در شروف نامزدی با اشراف زاده ای جوان به نام جونل است. از آنجا که پدر زوریکا مخفیانه با یک زن زمین-دار به نام ایلونا رابطه دارد دوست دارد زودتر دخترش را به خانه ی بخت بفرستد تا سرش خلوت شود! ههههههه

You can see links before reply

خلاصه جشن نامزدی دخترش را راه می اندازد و یک ویولونیست کولی جذاب به نام جوزف را هم دعوت می کند تا مجلس را گرم کند. جوزف آریای بسیار زیبایی می خواند و زوریکا به محض دیدن او عاشقش می شود!

You can see links before reply

حالا زوریکا حس می کند دیگر از ازدواجش مطمئن نیست. او تصمیم می گیرد کنار رودخانه ی سرنا برود که مردم معتقد بودند اگر یک عروس از آبش بخورد آینده اش را خواهد دید. زوریکا چنین می کند. بعد از نوشیدن آب رودخانه به خواب رفته و در خواب آینده را می بیند. در دومین پرده، زوریکا در خواب می بیند که 2 سال است با جوزف کولی ازدواج کرده. اما او در زندگی واقعی آن مرد جذابی که موسیقی می نوازد نیست. زوریکا نمی تواند با زندگی کولی وار او ارتباط برقرار کند. او باید لباس کولی ها را بپوشد و با او به زبان کولی ها صحبت کند. ضمن این، جوزف با تمام دختر های کولی می رقصد و برایشان ویولون می زند. انگار اصلا زوریکا را نمی بیند و متوجهش نیست.

You can see links before reply

در ادامه ی رویای آینده، زوریکا با لباس کولی ها به سمت پدر می رود اما پدر از او روی بر می گرداند و می گوید او هرگز یک دختر کولی نداشته!

You can see links before reply

ایلونا و جوزف موسیقی زیبایی راه می اندازند و ایلونا یکی از شاهکارترین آریاهای تاریخ اپرا را می خواند و از زوریکا می خواهد برایشان برقصد!

You can see links before reply

و در نهایت جونل با اندوه نزد زوریکا می آید و می خواهد بداند چرا زوریکا او را که عاشقش بود رد کرده و تن به چنین زندگی ای داده؟ او آواز بسیار زیبا و غمگینی خوانده و می خواهد زوریکا پیش او بازگردد اما زوریکا هنوز هم عاشق جوزف است. در پرده ی سوم، جونل که از غیبت طولانی نامزدش نگران شده به دنبالش می آید و او را کنار رودخانه پیدا می کند. فکر می کند از حال رفته، اما با یک تکان، زوریکا بیدار می شود. جونل به تصور اینکه زوریکا دوستش ندارد آواز عاشقانه ای سر می دهد و می گوید عاشقش است. زوریکا حالا حقیقت را می داند. عشق به جوزف، پیامدی جز بدبختی نخواهد داشت. کولی ها مردمان او نیستند و او هم از آنان نیست. پس بهتر است بگذرد جوزف به دنیای کولی وار خودش بازگردد. زوریکا در انتها به جونل می گوید که با او ازدواج خواهد کرد و تا پایان عمر کنارش خواهد ماند. پیام این اپرُت همون نصیحت مشهور بزرگترای خودمونه : " کبوتر با کبوتر، باز با باز! "

You can see links before reply

نقش های زوریکا و ایلونا برای صدای سوپرانو و همچنین جوزف و جونل برای تنور نوشته شده است. به نظرم آهنگسازی لهیر مثل همیشه فوق العاده بوده. این اپرُت امروزه هم کماف سابق طرفدار دارد و آریاهایش نیز در کنسرت های خوانندگان بزرگ اجرا می شود. خصوصا آریای "برقص دختر کولی " که از شاهکارهای لهیر و کلا تاریخ اپرا شناخته می شود.


بخش هایی از اپرُت عشق کولی :

در ابتدا آریای مشهور " برقص دختر کولی ". آریایی که هرچند توسط ایلونا _یک نقش فرعی_ خوانده می شود اما شهرتش امروزه از کل اپرُت بیشتر است. تخصص لهیر در موسیقی سنتی مجارستانی و همینطور موسیقی کولی ها به خوبی در این آریا مشخص است. این آریا رو با صدای سوپرانوی محبوب من استادبانو، سوومی جو بشنوید که معرکه ست:

You can see links before replyör_39_ich_zymbalklänge_(ilona_aria).mp3/ (You can see links before reply(ilona_aria).mp 3/)

یک دوئت عاشقانه از زوریکا و جوزف به نام در این فاصله ی آبی (اشاره به رودخانه ی سرنا ). بسیار زیباست.

You can see links before reply s_duet,_duet.mp3/

آریای زیبای جوزف به نام " من یه بچه-کولی ام! "

You can see links before reply(i_am_ a_gypsy_child)_józsi_aria.mp3/ (You can see links before reply(i_am_ a_gypsy_child)_j%C3%B3zsi_aria.mp3/)

آریای عاشقانه ی جونل به نام برگرد زوریکا! او در رویای آینده از زوریکا می خواهد به نزد عاشق خود بازگردد.

You can see links before replyück_(zorika,_zorika,_come_b ack).mp3/ (You can see links before reply(zorika,_zorika,_co me_back).mp3/)

و این دوئت بسیار زیباست. دوئت " من رو از طاق آسمان بگیر " بیشترش رو زوریکا می خونه اما جوزف در انتها به او ملحق و یک دوئت بی نظیر رو رقم می زنن.

You can see links before reply(duet-zorika,_józsi,_).mp3/ (You can see links before reply(duet-zorika,_j%C3%B3zsi,_).mp3/)

امیدوارم پسندیده باشین. تا بعد. رام رام همگی.

lakshemi
Tuesday 13 November 2018, 10:58 PM
الهه ی اپرای جهان، مونتسرات کاباله درگذشت.

You can see links before reply

استادبانو کاباله سوپرانوی اسپانیایی، در 6 اکتبر در بیمارستانی در بارسلونا در حالی چشم از جهان فرو بست که 85 سال سن داشت و چند سال قبل از اپرا خداحافظی کرده بود. هرچند او سال ها بود به خاطر وزن زیاد و بیماری اسیر صندلی چرخدار بود اما تا لحظه ی مرگ هم همچنان می توانسته بخواند! هرچند خیلی ناکوک و لرزان اما هنجره اش هنوز تسلیم پیری نشده بود و این حیرت آور است. او چندی پیش اجرایی در مسکو داشت و چند قطعه برای هوادارانش اجرا کرد به یاد گذشته ها! روزهایی که هیچ صحنه ای نبود که آن را درنوردیده باشد! و هیچ خواننده و آهنگسازی جلودارش نبود! استادبانو کاباله به عقیده ی بسیاری زیباترین، قدرتمند ترین و شیشه ای ترین صدای سوپرانو را داشت. حتی به نظر من از ماریا کالاس هم صدایی گیرا تر داشت. القاب اپرا دیوا ( مهم ترین خواننده ی سوپرانو) یا پریما دونا ( بانوی اول اپرا ) که در بین اپرایی ها مرسوم است واقعا برای او حقیر بودند. در کارنامه ی سنگین او همه جور اپرا از هر آهنگسازی به چشم می خورد. از اپراهای کمدی روسینی تا تراژدی های جوزپه وردی. اما تاثیرگذارترین اجراهای او مربوط به تراژدی ها هستند. مثل زاغه نشین، توراندخت، نورما، توسکا ، ریگولتو، لوچیا دی لامرمور و ... سبک خواندن او و قدرت و مهارت های او الگوی تمام خوانندگانی شد که بعد از او آمدند. او تکنیکی منحصر به فرد داشت که طبق نظر روبرتو آلاگنا تنور نامی فرانسوی تکنیک های مونتسرات کاباله استاردیواریوسیه! (یعنی مثل ویولون استاردیواریوس یکتا و بی نظیره!) که قطعا همه با این تعریف زیبا موافقند. واقعا زبان از تمجید و اکرام او قاصر است. او صدایی بی همتا داشت. برای من او یگانه الهه ی اپراست که هرگز مانندش نخواهد آمد.

You can see links before reply

تعدادی از برترین آریاهای کاباله ی بزرگ:

معروف تریین آریای پوچینی. آه پدر عزیزم.

You can see links before reply(newmp3.mobi)-Puccini---Montserrat-Caball-O-Mio-Babbino[1].mp3.html

زن ها همه همینطورند اثر موزارت

You can see links before reply(newmp3.mobi)-Montserrat-Caballe--Janet-Baker-Cosi-fan-tutte----(2).mp3.html

بانوی بدراه اثر وردی

You can see links before reply(newmp3.mobi)-Sempre-Libera-Deggio.-Verdi---La-Traviata-Montserrat-Caball[1].mp3.html

توراندخت اثر پوچینی

You can see links before reply(Trimmed).mp3.html

خواهر آنجلیکا اثر دیگری از پوچینی

You can see links before reply[1].mp3.html

lakshemi
Tuesday 30 April 2019, 10:43 PM
سلام دوستان.
بعد از مدت ها می خوایم سری بزنیم به عهد باروک! قرن 17 و هنر زیبای اروپایی. و همینطور یک آهنگساز افسانه ی دوران باروک به نام هندل.
جورج فردریک هَندل آهنگساز انگلیسی قرن 17 و 18 ، یکی از موفق ترین و تاثیرگذار ترین آهنگسازان دوران باروک و حتی تمام دوران هاست. هندل به دلیل ساخت اپراهای موفق بسیار، بیشتر به عنوان اپراساز مشعور است اما او در ساخت انواع موسیقی خصوصا موسیقی کلیسایی بسیار پر کار بود. او مخترع و بنیان گذار اپرای کلیسایی هم هست. در ایین نوع خاص اپرا ، عموما موضوعات مذهبی و داستان هایی از کتاب مقدس اجرا می شود. تفاوت آن با اپرا این است که در آن "بازی" وجود ندارد و فقط موسیقی و آواز ها هستند که داستان را معرفی کرده و پیش می برند.
هندل اصلا آلمانی بود اما از کودکی به انگلستان مهاجرت کرد و برخلاف نظر پدر، همان جا به تحصیل موسیقی پرداخت. چند سال بعد به استخدام دربار در آمد و اپرا سازی را آغاز نمود. هندل در زمان خودش شهرتی وصف ناشدنی داشت و اپراهایش بسیار مورد تحسین مخاطب و دربار قرار می گرفت. او بیش از 40 اپرا تصنیف کرد اما سال های آخر عمر و حتی بعد از نابینایی اش فقط به ساختن اپرای کلیسایی پرداخت. آثار هندل روح بخش، پرهیجان و بسیار احساسیست. انواع احساسات گوناگون در آثار او موج می زند. امروزه تعداد کمی از اپراها یا ساخته های دیگر او اجرا می شود. اما 2 تا از آثار زیبایش هرگز فراموش نشد و می توانم بگویم تا آخرین روز حیات بشر هم مشهور و بر سر زبان ها خواهد بود.
اول، قطعه ی معروف " جهان شاد باشد " که یک سرود کریسمس بسیار مشعور است و هنوز که هنوز است مردم عید میلاد مسیح را با این آواز جشن می گیرند .

You can see links before reply(john_rutter_and_the_cambridg e_singers).mp3/

دومین اثر هم سرود معروف تاجگذاری شاه جورج دوم است. یکی از بخش های فوق العاده ی این سرود به نام " زادوک کشیش" در قرن بیستم با تغییرات کوچکی تبدیل به سرود محبوب لیگ قهرمانان اروپا شد که مطمئنم همه ی شما شنیدید.

You can see links before reply

این دو قطعه تا ابد نام هندل را زنده نگه می دارد چون نه عید کریسمس و نه فوتبال هیچ گاه فراموش نخواهند شد! هههههه
هندل در 74 سال زندگی پر بار و موفقش توانست الهام بخش و راهنمای بسیاری از آهنگسازان آینده شود. امروزه هم نام او به عنوان یکی از چراغ های راه آهنگسازان موفق جهان یاد می شود.

You can see links before reply


امشب یکی از اپراهای او به نام " اسکندر" رو حضورتون معرفی خواهم کرد.

اسکندر

You can see links before reply

اپرای اسکندر که توسط هندل و در سال 1726 ساخته شده است، داستان سفر اسکندر مقدونی بزرگ به هند را بازگویی می کند. این اپرا در سه پرده و به زبان ایتالیایی است.


اپرا در هندوستان آغاز می شود. در پرده ی نخست، اسکندر در جنگی مشغول محاصره ی هندوستان است. در اردوگاه اسکندر، دو شاهزاده خانم، با نگرانی منتظر فرجام جنگ و همینطور جان اسکندر هستند. لیزاورا، شاهزاده خانم سرزمین سَکائستان (سَکائستان محل سکونت قوم ایرانی تبار سَکا بود. در «شاهنامه» فردوسی توران خوانده شده است) و روکسانا ، یک شاهزاده خانم که توسط اسکندر در جنگ قبلی در ایران اسیر شده است. شاهزاده خانم های زیبا به هم حسادت می کنند و نمی دانند اسکندر کدامیک از آنان را ترجیح خواهد داد.


You can see links before reply

تاسیل از وفاداران اسکندر، به شاهزاده خانم ها می گوید که اسکندر سالم است. هر دو خانم از این خبر خوشحال می شوند. اما تاسیل از شادی شاهزاده خانم لیزاورا دلگیر می شود چون به او علاقه مند است.
اسکندر یک پیروزی دیگر به دست می آورد. چون او مبتلا به ماندالمانیا (مرض خود بزرگ پنداری) است اعلام می کند که او پسر زئوس و یک خدا است و دستور می دهد که او را پرستش کند. شاهزاده کلیتو، شاهزاده مقدونیه بی درنگ اسکندر را به خاطر این طرز فکرش سرزنش می کند، اسکندر خشمگین شده ودستور اعدام کلیتو را صادر می کند، اما در نهایت به درخواست های شاهزاده خانم ها از جان او می گذرد. افسران اسکندر که از رفتارهای اسکندر وحشت زده شده اند مخفیانه قصد می کنند او را ترور کنند.

You can see links before reply

در پرده ی دوم روکسانا از اقدام تروریستی علیه اسکندر مطلع شده است. او اشک ریزان در ترس و ناامیدی با خودش حرف می زند و نمی داند چه کند. اسکندر پشت در اتاق او استراق سمع کرده و از شورش ارتش مطلع می شود. ضمن این به دلیل نگرانی روکسانا تصمیم می گیرد او را به همسری انتخاب کند.
در آخرین پرده، توطئه گران و ارتش علیه جنگی به راه می اندازند، اما تاسیل، اسکندر را با نیروهای خود حمایت می کند و توطئه گران شکست می خورند. دشمنان تسلیم شده و طلب بخشش می کنند و اسکندر سخاوتمندانه آنان را می بخشد. او به شاهزاده خانم لیزاورا عزیزترین دوستش تاسیل را پیشنهاد می دهد. تاسیل که عاشق اوست ، بسیار خوشحال می شود. اسکندر هم با روکسانا ازدواج می کند و اپرا پایان خوشی دارد.

در زمان اکران عمومی اپرا توسط خود هندل، هر 3 شخصیت اپرا یعنی اسکندر، روکسانا و لیزاورا با صداهای زنانه اجرا شدند. اسکندر توسط خواننده ی کاستراتو و شاهزاده خانم ها توسط خوانندگان سوپرانو. اما امروزه اگر این اپرا اجرا شود خواننده ی کنترتنور یا متزوسوپرانو نقش اسکندر را می خواند .
در عهد باروک و درست در زمان هندل، کودکان پسر را برای داشتن صدایی زنانه عقیم می کردند و به آن ها کاستراتور می گفتند .آن ها خوانندگان موفق و ثروتمندی می شدند که نقش های مردانه را هم با صدای زنانه می خواندند. سال ها بعد که نسل تمام کاستراتور ا منقرض شد خوانندگان کنترتنور متولد شدند. اين مردان برخلاف کاستراتورها بدون عمل جراحي مي توانند در رِنج صوتي زنان آواز بخوانند. ولي کاستراتور ها با عمل جراحي عقيم کردن و به اجبار صدايشان زنانه مي شد.بيشتر کنترتنورها اگر تمايل داشته باشند مي توانند هم مردانه و هم زنانه بخوانند. به همين خاطر به آن ها لقب " شش دانگ خوان " مي دهند.

بهترین آریاهای اپرای اسکندر:

آریای لیزاورا به نام " عشق چقدر شیرین خواهد بود"

You can see links before reply(2).mp3/

آریای روکسانا به نام "فریبندگی "

You can see links before reply mp3/

و آریای اسکندر به نام "عشق بیهوده، چاپلوسی می کند". این آریای زیبا که غرور و خودپسندی اسکندر رو توصیف می کنه رو با صدای یکی از کنترتنورهای معروف حال حاضر، به نام آقای مکس امانوئل سنکیچ بشنوید. اجرای این آریا بسیار بسیار دشواره.


You can see links before reply(2).mp3/


امیدوارم لذت برده باشید. رام رام تا زود.

lakshemi
Tuesday 5 November 2019, 11:47 PM
سلام، نَمسته عزیزان موشی. به حضورتون رسیدم تا یک آهنگساز دیگه و یک اپرای زیبای دیگه رو معرفی کنم. باشد که لذت ببرید.

فرانکو آلفانو

You can see links before reply


فرانکو آلفانو آهنگساز ایتالیایی و پیانیست چیره دست اواخر قرن نوزده و همچنین قرن بیستم است. او اپراهای زیادی ساخت اما شهرت وی بیشتر به دلیل اپرای بزرگش رستاخیز و همچنین تکمیل کردن شاهکار پوچینی اپرای "توراندخت" است که با مرگ او ناتمام مانده بود. البته بعضی از آثار هنری کم اقبال تر هستند اما دلیل نمی شود که زیبا نباشند! اپرای ̎سیرانو دوبرژارک̎ نیز از همین دسته اپراهای زیبا است که به دلایل مختلف در موردشان کم لطفی شده. قصد دارم این اپرا را حضورتان معرفی کنم.

سیرانو دوبرژارک اپرایی در 4 پرده، به زبان فرانسه و بر پایه ی نمایشنامه ی زیبای ̎سیرانو دوبرژارک̎ اثر ادمون روستان است که در سال 1936 به اجرا در آمد اما آوازه اش کم رنگ تر و کم رنگ تر شد. تا اینکه در سال 2005 و پس از گذشت حدود 70 سال از تصنیف این اثر، استاد پلاسیدو دومینگو تصمیم گرفت دوباره آن را روی صحنه آورد. او چنین کرد و نقش اصلی را هم بر عهده گرفت و استقبال غیرمنتظره ای از آن به عمل آمد. از آن زمان به بعد ̎سیرانو دوبرژارک̎ دوباره محبوب شد و هر سال در سالن های مهم اپرای جهان مثل متروپولیتن آمریکا، لااسکالا ی میلان، تماشاخانه ی رویال لندن، اپرای پاریس، اپرای ملی وین و ... به اجرا در می آید. اجرای نقش اصلی یعنی سیرانو به دلیل گریم خاص نقش و همچنین شخصیت پیچیده و چند لایه ی او بسیار سخت است و فقط از عهده ی تنورهای بزرگ جهان بر می آید.

سیرانو دوبرژارک

You can see links before reply

اپرا در پاریس قرن هفدهم شروع می شود. سیرانو دوبرژارک شاعری بزرگ و مردی شجاع و مهربان است که به شدت دلباخته ی دختر عمویش روکسان است اما مانع بزرگی بر سر راه عشقش وجود دارد و آن مانع هم بینی بسیار بزرگش است که از دید خودش او را زشت و منفور کرده است. در گیر و دار عاشقی ناگهان سیرانو می فهمد که رکسان دل به کریستیان _ یک سرباز جوان هنگ _ باخته. روکسان بی خبر از دل سیرانو با شور و اشتیاق از این جوان خجالتی تعریف می کند و می گوید که خیلی به او علاقه دارد. و سیرانو نیز در سکوت به تحسین های روکسان گوش می دهد.

You can see links before reply

روکسان از سیرانو می خواهد که مراقب او باشد. سیرانو در می یابد که این عشق ، بر خلاف عشق مخفی خودش کاملا دو طرفه است و کریستیان هم عاشق رکسان است. کریستیان می داند که روکسان هم مانند پسرعمویش سیرانو عاشق ادبیات و شعر و غزل است اما خودش سررشته ای در شعر ندارد و از این رو از سیرانو که شاعری چیره دست است می‌خواهد تا از طرف او برای روکسان نامه‌هائی پر از اشعار عاشقانه بنویسد. و سیرانو نیز می پذیرد.

You can see links before reply

روبرتو آلاگنا (بالا) و پلاسیدو دومینگو (پایین) در نقش سیرانو

You can see links before reply

او آن چنان خوش قلب و مهربان است که هرگز حسادت نمی کند. بینی بزرگ و زشتش را گردن هیچکس نمی اندازد و تصمیم می گیرد اگر خودش هرگز نمی تواند به روکسان برسد حداقل دیگری برسد و روکسان خوشبخت شود. او اشعار بی نظیری ساخته و همراه کریستیان زیر بالکن خانه ی روکسان می رود و آن ها را می خواند. روکسان نیز گمان می کند که این ها سروده های کریستیان هستند و سر از پا نشناخته و عشق او را می پذیرد.

You can see links before reply

You can see links before reply

اما همه چیز هم به همین راحتی تمام نمی شود چون مثل همیشه سر و کله ی یک موی دماغ، یک مزاحم و یک خرابکار پیدا می شود و آن هم کنت دو گیش (سرهنگ فعلی هنگ) است که از رکسان خواستگاری می کند. روکسان چون می داند او فرماننده ی کریستیان است سعی می کند محترمانه او را دک کند تا مبادا او به تلافی کریستیان را اذیت کند. او از کنت دو گیش می خواهد تا هنگ را به جبهه نفرستد. اما آیا کنت می پذیرد؟

You can see links before reply

سیرانو که خودش هم سرباز کنت است و قبلا هم در ابتدای اپرا با او درگیر شده می داند که کنت فردی بدجنس و فاسد است و فقط قصد تصاحب روکسان را دارد و هرگز او را قلبا دوست ندارد، مخفیانه کریستیان و روکسان را به کلیسا برده و ترتیب ازدواج آن ها را می دهد. اما این ازدواج از چشم کنت دو گیش پنهان نمی ماند. او می فهمد که فاعل این کار سیرانو است کسی که از قبل با او خرده حسابی دارد. او سیرانو را تهدید می کند اما قبل از آن برای انتقام، دستور اعزام کریستیان را به جبهه را می دهد. هنگ فرانسه با سپاهیان اسپانیا وارد جنگ می شود. سیرانو همراه کریستیان به جبهه می رود تا از او مراقبت کند. او همچنان به نوشتن نامه های عاشقانه از جانب کریستیان برای رکسان ادامه می دهد.

You can see links before reply

بالاخره کریستیان به راز بزرگ سیرانو پی می برد و عشق بی انتهای او به روکسان را کشف می کند. روکسان هم که دل توی دلش نیست مخفیانه همراه با بارهای آذوقه و دارو خودش را به پشت جبهه می رساند تا کریستیان را ببیند. کریستیان می خواهد حقیقت را به روکسان بگوید و فاش کند که عاشق واقعی او سیرانو است نه خودش اما عجل به او مهلت نمی دهد. او در جنگ مجروح می شود و مجال گفتن نیافته از دنیا می رود .

You can see links before reply

You can see links before reply

رکسان با از دست دادن همسر ناکامش شهر را ترک و برای همیشه به دِیر می رود تا تارک دنیا شود. اما سیرانو کجاست؟ 15 سال می گذرد. سیرانو در جنگ نابینا شده. اما کنت دوگیش هنوز هم به دنبال ریختن زهر انتقام به اوست و بالاخره او را یافته و به شدت زخمی می کند. سیرانو که مردی قوی و شجاع است به زخم اهمیت نداده و برای آخرین بار پس از سال ها به دیدن رکسان می رود و آخرین نامه ی کریستیان را (که خودش نوشته بوده) برای او می برد.

You can see links before reply

رکسان که از جراحت او اطلاعی ندارد محزون شروع به خواندن آخرین نامه کریستیان می کند. اما سیرانو با درد بسیار و با صدایی ضعیف نامه را از حفظ می خواند. روکسان در می‌یابد که همهٔ آن نامه‌ها را سیرانو نوشته و مردی که این همه سال عاشقش بوده سیرانو بوده است. روکسان متوجه زخم او می شود اما دیگر کار از کار گذشته. سیرانو ی بیچاره در کنار محبوبش از دنیا می رود و روکسان با حیرت و افسوس از آن همه سال بی خبری، تنهای تنها می ماند.

You can see links before reply(600%C3%97451).jpg

قبل از هر چیز باید بگم داستان، از اون داستان های عجیب و زیباست. به نظر شما سیرانو کار درستی کرد؟ آیا واقعا بینی بزرگش ضعف او به شمار می رفت؟ آیا سکوتش به جا بود؟ اگه شما بودید چه می کردید؟ تصور کنین! داستان ها برای همین ساخته شده که به ما تلنگری بزنه. آیا سیرانو به نظرتون یه قهرمانه؟ خب نظرات متفاوتی در این باره گفته می شه. هرکس تعبیری داره. اما از دید هنری واقعا سیرانو یه قهرمان عاشقه. که خوشبختی معشوق تنها خواسته اشه. عشق او افلاطونیست. او معشوق رو فقط برای خودش نمی خواد. این والاترین عشقه که او رو در انتخاب آزاد بذاری.

آلفونو برای نقش روکسان از صدای سوپرانو، برای نقش سیرانو و کریستیان از صدای تنور و برای نقش دو گیش از صدای باریتون استفاده کرد. 4 قسمت از این اپرا بسیار معروفه که دعوت می کنم بشنویید:

آریای بالکون: شورانگیز ترین بخش اپرا، سیرانو به جای کریستیان از زیر بالکن نامه ی عاشقانه ای می خواند و تمام عشق و محبت کهنه ی خود را با لطافت تمام برای او می خواند. واقعا زیباست. اگه اپرادوست باشین حتما یادتون هست که مشابه این صحنه در اپرای دون جوانی اثر موزارت هم وجود داره. در اونجا لیپورلو _نوکر دون جوانی_ لباس های ارباب رو به دستور او می پوشه. دون جوانی زیر پنجره آواز می خونه و لیپورلو دهنش رو تکون می ده و نقش او رو بازی می کنه تا دونا الویرا رو فریب بده. اما اونجا هدف، فریب بود و اینجا هدف کمک صادقانه. این آریا رو با صدای افسانه ای استاد پلاسیدو دومینگو بشنوید:

You can see links before reply

آریای کوتاه شعرگونه ی سیرانو برای سربازان که به "بالاد سیرانو " مشهور است. با صدای روبرتو آلاگنا بشنوید:

You can see links before reply

دوئت عاشقانه ی کریستیان و روکسان که بسیار زیباست:

You can see links before reply

فینال اپرا . لحظه ی مرگ سیرانو و آشکار شدن حقیقت ناباورانه برای روکسان. سیرانو تمام نامه ی کریستیان را از حفظ می خواند. با صدای بی نظیر روبرتو آلاگنا تنور معرکه ی فرانسوی بشنوید:

You can see links before reply

انشالله که لذت برده باشید. همون طور که قبلا گفتم برای تهیه ی هر پست جدید من زحمت زیادی رو متحمل می شم. و گاهی ساعت ها جست و جو می کنم تا مستند ترین و بهترین اجراها رو پیدا کنم پس اگه به مطالبی که تقدیم می کنم علاقه دارین لطفا پست ها رو لایک کنید تا بدونم خواننده داره و از تاپیک حمایت کنید تا دلگرم بشم. هرچند همیشه دلگرم حضور شما دوستان قدیمی هستم. ♥ رام رام همگی.

lakshemi
Thursday 19 March 2020, 02:45 AM
شبتون به خیر عزیزان

در آخرین روز سال می خوام یه اپرای زیبا حضورتون تقدیم کنم. یه اپرای زیبا اثر فرانچسکو چیلیا.

You can see links before reply

فرانچسکو چیلیا آهنگساز ایتالیایی در قرن نوزده و بیست بود. او در کودکی با شنیدن قسمتی از اپرای نورما اثر وینچنزو بلینی (که قبلا اینجا معرفی شده) به شدت شیفته ی موسیقی شد. همان شنیدن سرنوشت او را تغییر داد و به مدرسه ی موسیقی فرستاد. او تا آخرین روزهای حیات خود با انرژی به ساخت اپرا پرداخت که امروزه معروف ترین آن ها اپرای آدریانا لکورور است. اپرایی به زبان ایتالیایی در 4 پرده که بر اساس داستانی واقعی ساخته شده. قبل از اپرا بهتره مختصری از قهرمان واقعی اثر بدونید.

آدریانا لکورور بازیگر زن بسیار پرآوازه ی فرانسه در قرن هجدهم بود. زندگی پر زرق و برق و مرگ ناگهانی او الهام بخش داستان های بی شماری مثل تاترها، فیلم های سینمایی و رومان های بسیاری شد. اپرای آدریانا لکورور هم یکی از ده ها اثر اقتباسی مربوط به این هنرمند ناکام است.
آدریانای واقعی در روزگار خویش ، بیشتر به خاطر دکلمه های خارق العاده از سخنان مشاهیر، شناخته شده بود. او به لحاظ کلامی، دارای فن بیان عالی و در اجرا روی صحنه مهارت بالایی داشت. اما بخش پنهان و خصوصی زندگی آدریانا با یک نام گره خورده بود. او با کُنت موریس دو ساکس وارد رابطه ای عمیق و پراحساس شد که بعد از مرگش از نامه هایی که او به عاشق خود نوشته بود مشخص شد که تا چه حد این عشق سوزنده و فزاینده بوده. اما متاسفانه یک مانع بزرگ بر سر راه این عشق قرار گرفته بود. موریس و دوشِز دی بوئیلون (دوشِز مونث شده دوک ، و لقبی برای اشراف بود) قبلا قصد ازدواج داشته اما رابطه شان به هم خورد. موریس او را از خود راند. اما دوشِز هنوز عاشق او بود و مرتب به دیدار او می رفت یا برایش نامه می نوشت. اما موریس ادعا می کرد که دیگر دوشِز را نمی خواهد. همین هم کینه، نفرت و حسادت دوشِز را نسبت به رقیبش روز به روز بیشتر می کرد.
آدریانا مدتی بعد یادداشت مرموزی دریافت کرد که به او هشدار داده بود که ممکن است مسموم شود. بالاخره هم با یک تزریق مسموم شد. (البته در اپرا مرگ او توسط گل های سمی است) هرچند او بهبود یافت اما پس از گذشت یک ماه، دچار خونریزی داخلی شد و چند روز بعد در آغوش موریس درگذشت. پای پلیس به این قتل باز شد. چون همگان می دانستند که دوشِز دی بوئیلون و آدریانا رقیب و دشمن هم هستند و چند بار در ملا عام با هم بحث کرده بودند دوشِز احساس خطر کرد و به کالبدشکافی رشوه داد تا ثابت کند که آدریانا به مرگ طبیعی درگذشته است. علیرغم تلاش های او ، مسئله ی قتل آدریانا هرگز متوقف نشد و داستان آن تا امروز نیز همچنان متوقف نشده است.


و اما بریم سراغ اپرا

You can see links before reply


آدریانا لکورور بازیگر سرشناس فرانسه، دل از بسیاری ربوده و عاشق و خاطرخواه بسیاری دارد اما او مائوریزیو ( تلفظ نام موریس به ایتالیایی )، یک کنت در ایالت ساکسن آلمان را دوست دارد.

You can see links before reply

You can see links before reply
آنجلا جورجیو سوپرانوی رومانیایی و یوناس کافمن تنور آلمانی در یکی از بهترین اجراهای تاریخ این اپرا


مائوریزیو هم به شدت دلباخته ی آدریانای زیباست و برای دیدار او مرتب به تاتر می رود تا در پشت صحنه و اتاق گریم او را ملاقات کند. او تازه از رابطه ی قبلی اش با دوشِز دی بوئیلون رها شده و همچنان با ناامیدی سعی می کند تا خود را از معشوق سابق ، خلاص کند و صراحتا به او می گوید که دیگر دوستش ندارد.

You can see links before reply
آدریانا مشکوک است که مائوریزیو هنوز عاشق دوشِز است. در همین حال ، دوشِز نیز طی اتفاقاتی اطمینان می یابد که رقیبش آدریانا است ، پس حسادت و کینه اش به اوج می رسد و نقشه ی انتقامی سخت را می کشد.

You can see links before reply

در آخرین پرده، صندوقچه ای به دست آدریانا می رسد که حاوی گل های بنفشه ای ست که قبلا خودش به مائوریزیو داده بود. آدریانا به شدت شوکه می شود و تصور می کند که شک و ضنی که به مائوریزیو داشته درست بوده و او همچنان با دوشز در رابطه ی پنهانی است. او غمگین و شکست خورده دست در صندوق می کند اما بوئیدن گل ها مسموم شده و به حال مرگ می افتد. مائوریزیو و یکی از دوستان تاتر آدریانا برای کمک می شتابند اما خیلی دیر شده و آدریانا در آغوش مائوریزیو از دنیا می رود.

You can see links before reply

You can see links before reply


بخش هایی از اپرای آدریانا لکورور اثر فرانچسکو چیلیا:

آریای فوق العاده زیبای آدریانا در پرده ی اول که هنر را ستایش می کند. واقعا زیباست. شاید در نوع خودش در تاریخ بی نظیر باشه. اول از همه با صدای استادبانو منتسرات کاباله بشنوید:


You can see links before reply

همین آریا با صدای آنجلا جورجیو:

You can see links before reply


آریای افسانه ای مائوریتزیو در پرده ی اول به نام " چهره ی خندان " در جایی که قبل از شروع نمایش او به دیدار آدریانا می رود و به او در شاعرانگی تمام ابراز عشق می کند. واقعا زیباست و به نظرم هیچکس زیباتر از یوناس کافمن اونو نخونده:

You can see links before reply(Francesco-Cilea)-live-(Trimmed).mp3.html


آریای غمگین، پر از کینه و خشم دوشِز با صدای متزو سوپرانو و اجرای الینا گرانکا ی هنجره طلایی


You can see links before reply(Trimmed).mp3.html


و این هم آریای محزون آدریانا بعد از بوئیدن گل های سمی در حالی که خود به سرنوشت شوم خویش آگاه است.

You can see links before reply


امیدوارم خوشتون اومده باشه. رام رام.َ

lakshemi
Saturday 16 May 2020, 03:02 AM
همیشه می گن: "علم بهتر است یا ثروت؟" اما امشب در یک اپرا سوال "عشق بهتر است یا ثروت؟" رو جواب می دیم. امشب سرنوشت دختر زیبا اما طماع و پول-پرستی به نام مانون لسکو را روایت می کنم که اولین بار در رومانی به همین نام در فرانسه و سپس در جهان شهرت یافت.
خیلی زود اقتباس اپرایی این رومان هم متولد شد. پیش از همه دنیل ابه آهنگساز فرانسوی(در 3 پرده) بعد از او ژول ماسنه آهنگساز فرانسوی (در 5 پرده) و در نهایت جاکامو پوچینی آهنگساز شهیر ایتالیایی (در 4 پرده) اپرایی بر اساس رمان " مانون لسکو "ساختند. شاید (و تا جایی که من می دونم) مانون تنها اپراییه که 3 بار توسط 3 آهنگساز ساخته شده و از این حیث بی رقیبه. احتمالا داستان زیبای زندگی مانون بود که تکراری نمی شد و هر بار زیباتر از قبل تصنیف می شد.
خوانندگان درخشان و نام های بزرگی چون پاواروتی و مونسترات کاباله ی فقید، رنه فلمینگ، پلاسیدو دومینگو و بسیاری دیگر تاکنون در اجراهای مختلف اپرای مانون لسکو ( اثر پوچینی یا ماسنه ) هنرنمایی کرده اند. اما به گمانم بیش از همه آنا نتربکو سوپرانوی نام آشنای روس تاکنون در نقش مانون ظاهر شده.

و اما برویم سراغ داستان اپرا

مانون لسکو

You can see links before reply VmXkEyXkFqcGdeQXVyMjg3NTY4Nw--.-V1-.jpg

شوالیه گریو همراه عده ایی از پسران دانشجو در میدانی نشسته اند اما گریو بی انگیزه است و حس و حال تفریح و مسخره بازی ندارد. او گوشه ای می نشیند و در لاک خود فرو می رود که کالسکه ایی آن جا می ایستد و یک گروهبان به نام لسکو همراه خواهرش مانون و جرونته _خزانه دار کل_ از آن پیاده شده و مشغول صحبت می شوند. معلوم می شود طبق وثیت پدر، مانون به زودی به یک صومعه سپرده خواهد شد؛ گریو که در یک نظر عاشق مانون شده به سوی او رفته و خواهش می‌کند که بعدا با او قراری بگذارد. مانون هم قبول می‌کند.

You can see links before reply

جرونته - که خود نیز عاشق مانون است – نمی خواهد مانون به صومعه فرستاده شود او می خواهد مانون را به پاریس ببرد چون او را برای خود می خواهد. گریو به ملاقات مانون رفته و عشقش را ابراز داشته و از او می‌خواهد که با هم به پاریس بروند. مانون هم از این جوان پاک و مهربان خوشش می آید و با او همراه می شود.

You can see links before reply

اما شادی عشق دو طرفه ی آن ها فقط مدت کوتاهی طول می کشد. چون مانون دختر پول پرستی است. پس گریو که ثروتی ندارد را خیلی زود ترک می کند و جذب ثروت جرونته می شود. مدتی می گذرد و مانون غرق در ناز و نعمت معشوقه ی جرونته است. اما روزی با لباس ها و جواهرات گران-بها اما بی انگیزه و خسته به برادرش می‌گوید که جرونته پیر و غرغرو است و از زندگی با او آزرده و خسته است. می گوید که هنوز عاشق گریو است و دلش برای او تنگ شده.

You can see links before reply


لسکو از غم خواهر، غمگین شده و به جست و جوی گریو رفته و می گوید که مانون هنوز او را دوست دارد. گریو برای دیدن مانون به خانه جرونته می رود. مانون خوشحال از دیدار گریو سر از پا نمی شناسد که ناگهان جرونته وارد می‌شود شروع به توهین و تحقیر مانون می کند و به حالت قهر می رود. گریو از مانون می خواهد که فورا فرار کنند. اما برق آن همه ثروت و طلا و جواهرات نمی گذارد مانون بتواند فکر کند. مانون نمی تواند از پول بگذرد. بنابراین چند مشت از طلا و جواهراتش را برداشته و به همراه گریو قصد فرار می کند.

You can see links before reply

اما درها قفل است و ناگهان سربازان، برای دستگیری مانون سر می‌رسند؛ مانون تمام جواهرات را پس می دهد و اجازه می‌خواهد که برود، اما به دستور جرونته سربازان او را به جرم دزدی کشان کشان می برند و گریو را هم دور می کنند. مانون زندانی می‌ شود.

You can see links before reply

پس از اینکه با رشوه ی لسکو به زندانبان، کمی از پشت میله ها با گریو حرف می زند برای اعزام به تبعید سوار کشتی می شود. گریو انقدر برای نجات او گریه و التماس و تقلا می کند تا ناخدای کشتی دلش به رحم می اید و اجازه می‌دهد که گریو هم سوار کشتی شود.


You can see links before reply

پرده ی آخر با نمای تبعید و بیابان آغاز می شود. مانون و گریو در صحرا در حال فرار هستند. مانون از فرط تشنگی به زمین می‌افتد . گذشته‌اش را به یاد آورده و اینکه زیبایی اش او را نابود کرد و طمع و پول پرستی اش این سرنوشت تلخ را برایش ساخت . گریو هرچه دست و پا می زند آبی پیدا نمی کند؛ مانون در آغوش گریو از او طلب بخشش می‌کند؛ او از تشنگی جان می‌سپارد؛ گریو نیز از شدت اندوه، کنار جسد مانون، می افتد.

You can see links before reply


اپرای ساخته ی ابه چون قدیمی تره امروزه کمتر اجرا می شه اما دو ساخته ی دیگه اثر پوچینی و ماسنه همچنان فوق العاده پر طرفدار هستن و همیشه رقابت بینشون وجود داره. داستان و شکل روایت آن در این 3 اپرا تقریبا یکی است. مانون در هر 3 اثر با صدای سوپرانو، گریو با صدای تنور، جرونته با صدای باس و لسکو برادر مانون نیز با صدای باریتون معرفی شدند. اما من آریاهایی از هر 3 اپرا براتون می ذارم. به نظرتون کدوم یکی قشنگ تر مانون رو ساختن؟

مانون اثر پوچینی:

آریای زیبای گریو که " تاحالا همچین بانویی ندیدم!" نام داره. او پس از اولین ملاقات، عشقش را نسبت به مانون زیبا بیان می کند.
این آریا واقعا زیباست. یه چیزی یادم اومد. اگر احیانا فیلم "ویکتوریا و عبدل" رو دیده باشید؛ حتما صحنه ای که جناب پوچینی بزرگ به حضور ملکه ویکتوریا شرفیاب می شه رو هم دیدید. در اون صحنه پوچینی شخصا این آریا رو برای ملکه می خونه و می گه آریایی از اپرای جدیدمه! ملکه از این آریا واقعا لذت می بره. این آریا رو با صدای برق آسای یوناس کافمن بشنوید. واقعا هنجره طلاییه.


You can see links before reply



آریای زیبای مانون در این آریا مانون محزون و ناامید به برادرش لسکو می گوید از زندگی با جرونته خوشحال نیست و هنوز هم عاشق گریو است. با اینکه او را ترک کرده اما دلتنگ اوست. این آریا تقدیم به شما با صدای زیبای آنجلا جورجیو سوپرانوی رومانیایی.


You can see links before reply


مانون اثر ماسنه:


آریای زیبای مانون به نام " بگذارید تسلیم شویم وقتی صدایمان می کنند "


You can see links before reply


آریای گریو به نام " خیالات شیرین را حس کن" با صدای فوق العاده بااحساس روبرتو آلاگنا تنور محبوب من.


You can see links before reply


مانون اثر ابه:
معروف ترین آریا که ابه در این اپرا ساخته آریای شاد مانونه که همراه نوازندگان خانه ی جرونته می خونه و به آریای خنده هم معروفه. مانون در این آریا جرونته رو به تمسخر می گیره. اجرای این آریا مخصوص یک سوپرانوی کولوراتورا ست چون واقعا دشواره. خودتون گوش بدید.


You can see links before reply


رام رام همگیییییی

amir1055
Saturday 16 May 2020, 07:28 PM
آدم لذت میبره این پست ها رو میخونه
دمت گرم لاکشمی جان :-)

lakshemi
Saturday 16 May 2020, 10:54 PM
آدم لذت میبره این پست ها رو میخونه
دمت گرم لاکشمی جان :-)

دم شما هم گرم که پست های منو می خونین و دنبال می کنین. خیلیییییی ممنون و قدردان مهربونی شما هستم. خوشحالم که مفید هستن.

lakshemi
Friday 24 September 2021, 10:11 AM
سلام و ارادت به تمام شما علاقه مندان اپرا
امیدوارم در دومین روز از پاییز 1400 حالتون عالی باشه موشی ها

مدت زیادی از این جا دور شده بودم. البته روحم اصلا دور نبود. مدام بهش فکر می کردم. سرم خیلی شلوغ بود اما به لطف خدا الان آزادتر شدم و انشالله زین پس بیشتر به حضورتون خواهم رسید.

با معرفی یه اپرای جدید اومدممممم. که اثری از آهنگساز محبوب من یوهان اشتراوس پسر _آهنگساز نابغه ی اتریشی قرن نوزدهم_ است. برخلاف مشابهت اسمی، او اصلا نسبتی با ریچارد اشتراوس آهنگساز آلمانی هم عصر خودش(و سازنده ی اپرای شوالیه ی گل سرخ که قبلا اینجا معرفی کردم) ندارد. یوهان اشتراوس پسر مانند پدرش آهنگسازی چیره دست بود و تخصص عجیبی در والس داشت. والس معروف دانوب آبی از نام آشنا ترین والس های اشتراوس است. از همین رو وی به پادشاه والس معروف است. البته او به جز والس ها چندین ُاپرت هم ساخت. که معروف ترین آن ها ُاپرت خفاش است.
در پست بعدی به معرفی این اپرا خواهم پرداخت. امیدوارم لذت ببرید.


You can see links before reply