PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 [14] 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57

محمد شفیعی
Tuesday 29 December 2009, 01:12 PM
نه سبو پیدا در این حالت نه آب
خوش ببین والله اعلم بالصواب...

obvious
Tuesday 29 December 2009, 01:38 PM
بی مروت این جفاهایت چراست؟
یار! آخر آن وفاهایت کجاست؟

Nassim_Agha
Tuesday 29 December 2009, 01:51 PM
ترسم كه روز حشر عنان بر عنان رود
تسبيح شيخ و خرقه ي رند شرابخوار

obvious
Tuesday 29 December 2009, 02:41 PM
ری را... ری را...
دارد هوا که بخواند در این شب سیا
او نیست با خودش
او رفته با صدایش اما
خواندن نمی تواند

Nassim_Agha
Tuesday 29 December 2009, 02:47 PM
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه بر آورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 29 December 2009, 04:29 PM
شد جمله روح عشق محبوب
کاین عشق صوامع کرامست

Nassim_Agha
Tuesday 29 December 2009, 04:33 PM
فرزانه جان لطفا آن مصرع عربی شعر قبلی را ترجمه می کنی؟ (در خواست بالا تر من)


ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کین ره که تو می روی به ترکستان است

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 29 December 2009, 05:05 PM
فرزانه جان لطفا آن مصرع عربی شعر قبلی را ترجمه می کنی؟ (در خواست بالا تر من)


ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کین ره که تو می روی به ترکستان است

( معترف میشم که معنی این مصرع رو نمی دونم)

ترجمانی هرچه ما را در دلست
دستگیری هر که پایش در گلست

Nassim_Agha
Tuesday 29 December 2009, 05:23 PM
تیر آه ما ز گردون بگذرد جانا خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

sahar98
Tuesday 29 December 2009, 05:32 PM
آیینه چو شکست به تکثیر میرسد
بیهوده در تدارک گورند سنگها

Nassim_Agha
Tuesday 29 December 2009, 05:43 PM
آمد شبی برهنه ام از در چو روح آب
بر سینه اش دو ماهی و در دستش آینه

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 29 December 2009, 05:49 PM
همه پیکرش سرخ یاقوت و زر
شده زر همه ناپدید از گهر

forever
Tuesday 29 December 2009, 05:51 PM
تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
از بن هر مژه ام آب روانست بیا
اگرت میل لب جوی و تماشا باشد

Nassim_Agha
Tuesday 29 December 2009, 05:53 PM
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست

ham-nafas
Tuesday 29 December 2009, 05:53 PM
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن در آید

Nassim_Agha
Tuesday 29 December 2009, 05:55 PM
تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
از بن هر مژه ام آب روانست بیا
اگرت میل لب جوی و تماشا باشد

سلام النای عزیز با ت شروع کردی در جواب شعر من؟ :-)

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 29 December 2009, 05:56 PM
تا به کی باید رفت از دیاری به دیار دیگر
نتوانم نتوانم جستن....
هر زمانی عشقی و یاری دیگر

Nassim_Agha
Tuesday 29 December 2009, 05:58 PM
راهیست راه عشق.....
نه این را الان گفتم :-)


رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم
تا با اقلیم وجود اینهمه راه آمده ایم

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 29 December 2009, 05:59 PM
فکر کنم هم زمان ارسال شده. قاطی شد.

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 29 December 2009, 06:00 PM
من در این آبادی
پی چیزی میگردم
پی نوری شاید
پی ریگی شاید

Nassim_Agha
Tuesday 29 December 2009, 06:03 PM
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 29 December 2009, 06:08 PM
درد تو دواست و دل ضریرست
آن چشم ضریر را صفا ده

sahar98
Tuesday 29 December 2009, 06:09 PM
هر کجاهستم باشم آسمان مال من است.

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 29 December 2009, 06:11 PM
تا ابد گوییم و گویند و روییم
این چنین است راه و رسم این رژیم
گر تو خواهی تا که پایانش دهی
بایدت تا در رهش تو جان دهی

سحر جان باید با ه شروع کنی
صفحه ات رو load کن هر از گاهی گه جا نمونی

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 29 December 2009, 06:14 PM
هر کجا باشم آسمان مال من است.

تو که باشی ، این و آن را برفشان
ترک ایمان گیر و جان را برفشان

forever
Tuesday 29 December 2009, 06:24 PM
نقش هایی که کشیدم در روز،

شب ز راه آمد و با دود اندود.

طرح هایی که فکندم در شب،

روز پیدا شد و با پنبه زدود.

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 29 December 2009, 06:40 PM
دم عیسی است که بوی گل تر می‌آرد
وز بهشت است نسیمی که سحر می‌آرد

jojo kocholo
Tuesday 29 December 2009, 06:41 PM
دلی پر گوهر اسرار دارم
ولیکن بر زبان مسمار دارم

Nassim_Agha
Tuesday 29 December 2009, 06:43 PM
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آنست که بدرود کنی زندان را

forever
Tuesday 29 December 2009, 06:48 PM
آی نسیم سحری ، صبرکن
ما را باخود ببر از کوچه ها
دلتنگم دلتنگ از خانه ها
وز معبر، از گذر، از کوچه ها

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 29 December 2009, 06:52 PM
ای روی درکشیده به بازار آمده
خلقی بدین طلسم گرفتار آمده

Nassim_Agha
Tuesday 29 December 2009, 07:08 PM
از در خویش خدایا به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 29 December 2009, 07:11 PM
سنگ سیه مبین و یمین اللهش ببین
کانجا جهان است محو جهاندار آمده

Nassim_Agha
Tuesday 29 December 2009, 07:13 PM
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

jojo kocholo
Tuesday 29 December 2009, 07:15 PM
دلا بسوز که سوز تو کارها کند
طاقت نیاورم که صبر دفع بلا کند

forever
Tuesday 29 December 2009, 07:22 PM
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانا یا جان ز تن برآید

mos167
Tuesday 29 December 2009, 07:28 PM
دراین دنیا سراسر گر بگردی
خردمندی نیابی شادمانه

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 29 December 2009, 07:31 PM
هزاران چشم می‌باید که بر کار تو خون گرید
تو خود را با دو روزه عمر همچون گل چه خندانی

jojo kocholo
Tuesday 29 December 2009, 07:35 PM
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی اخزان شود روزی گلستان غم مخور

forever
Tuesday 29 December 2009, 07:47 PM
رستم از این بیت و غزل
ای شه و سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفتعلن
کشت مراا

محمد شفیعی
Tuesday 29 December 2009, 08:27 PM
(ای شه و سلطان ازل....)
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست / منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟

forever
Tuesday 29 December 2009, 08:31 PM
ممنون بابت تصحیح بنده!
تو مثل شمعدانی ها پر از رازی و زیبایی
و
من در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم

ham-nafas
Tuesday 29 December 2009, 08:54 PM
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 29 December 2009, 09:03 PM
تو هم از پای در آئی ناچار
آبت از کوثر و از زمزم نیست

obvious
Wednesday 30 December 2009, 08:12 AM
تو که ای؟ ای ز هر جا رانده
با منت بوده ره دوستانه؟
قطره ی اشکی آیا تو یا غم؟

ham-nafas
Wednesday 30 December 2009, 08:29 AM
من انتقام دل را هرگز نگیرم از تو
این رفته راه ناحق در خون نشسته بهتر

هما

mos167
Wednesday 30 December 2009, 09:53 AM
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

obvious
Wednesday 30 December 2009, 10:53 AM
ری را... صدا می آید امشب
از پشت کاج که بند آب
برق سیاه تابش تصویری از خراب
در چشم می کشاند
گویا کسی است که می خواند...

sahar98
Wednesday 30 December 2009, 10:58 AM
دارم دلکی غمین بیامرز و مپرس
صد واقعه در کمین بیامرز و مپرس

mos167
Wednesday 30 December 2009, 12:36 PM
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

sahar98
Wednesday 30 December 2009, 12:52 PM
تا چند سخن تراشی ورنده زنی
تا کی به هدف تیر پراکنده زنی

obvious
Wednesday 30 December 2009, 01:11 PM
یک شبی تنها بدم در کوهسار
سر به زانوی تفکر برده پیش
محو گشته در پریشانی خویش
زار می نالیدم از خامی خود
در نخستین درد و ناکامی خود
که: چرا بی تجربه، بی معرفت
بی تامل، بی خبر، بی مشورت
من که هیچ از خوی او نشناختم
از چه آخر جانب او تاختم؟!!

sahar98
Wednesday 30 December 2009, 02:17 PM
می گفتم و یار و می ندانستم کیست
می گفتم و عشق و می ندانستم چیست

FARZANEH.ZAFAR
Wednesday 30 December 2009, 10:08 PM
توی یک تن و دشمنان صد هزار
میان جهان چون کنی کار زار

Nassim_Agha
Wednesday 30 December 2009, 10:23 PM
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
بهر طلب طعمه پر و بال بیاراست
......
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست

محمد شفیعی
Wednesday 30 December 2009, 10:59 PM
تن عیشم نحیف گشت به غم
گل بختم نهفته گشت به خار

Nassim_Agha
Wednesday 30 December 2009, 11:25 PM
آقای شفیعی عزیز سلام :-)
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد

obvious
Thursday 31 December 2009, 10:21 AM
در ایستگاههای وقت های معین
و در زمینه ی مشکوک نورهای موقت
و شهوت خرید میوه های فاسد بیهودگی
آه
چه مردمانی در چارراهها نگران حوادثند

Nassim_Agha
Thursday 31 December 2009, 12:02 PM
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

forever
Thursday 31 December 2009, 12:42 PM
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید,
داستان غم پنهانی من گوش کنید.
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید,
گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید

sahar98
Thursday 31 December 2009, 01:46 PM
در کشور عشق جای آسایش نیست
آنجا همه کاهش است افزایش نیست
بی درد و الم توقع درمان نیست
بی جرم وگنه امید بخشایش نیست

M8H
Thursday 31 December 2009, 01:52 PM
:icon_cry:تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده*************بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده:ag

Nassim_Agha
Thursday 31 December 2009, 01:57 PM
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

sahar98
Thursday 31 December 2009, 07:13 PM
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

M8H
Thursday 31 December 2009, 07:29 PM
دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نرفت
دايما يكسان نباشد حال دوران غم مخور

forever
Thursday 31 December 2009, 07:37 PM
رخنه ای نیست در این تاریکی،

در و دیوار بهم پیوسته.

سایه ای لغزد اگر روی زمین،

نقش وهمی است ز بندی رسته.

sahar98
Thursday 31 December 2009, 07:46 PM
هر آنکس عاشق است از جون نترسد
عاشق از کنده و زندون نترسد
دل عاشق بود گرگ گرسنه
که گرگ از هی هی چوپون نترسد

forever
Thursday 31 December 2009, 09:16 PM
دست جادویی شب

در به روی من و غم می بندد.

می کنم هر چه تلاش،

او به من می خندد.

khattesabz
Thursday 31 December 2009, 10:06 PM
در جستجوی تو نگاه تو دیگر ندود نگاه بی تابماندیشه ی آن دو چشم رؤیائیهرگز نبرد زدیدگان خوابم

khattesabz
Thursday 31 December 2009, 10:08 PM
در جستجوی تو و نگاه تو_ دیگر ندود نگاه بی تابم_اندیشه ی آن دو چشم رؤیائی_هرگز نبرد زدیدگان خوابم

sahar98
Friday 1 January 2010, 09:44 AM
ما را به سر چاه بری دست زنی
لا حول کنی و شست بر شست زنی
بر ما ستم همیشه دستی داری
گویی عسسی و شامگه مست زنی (ابوالسعید ابوالخیر)

mos167
Friday 1 January 2010, 01:46 PM
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت

FARZANEH.ZAFAR
Friday 1 January 2010, 01:59 PM
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم

mos167
Friday 1 January 2010, 02:13 PM
مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم

sahar98
Friday 1 January 2010, 02:55 PM
من زنده و کس بر آستانت گذرد
یا مرغ به گرد سر کویت بپرد
خار گورم شکسته در چشم کسی
کو از پس مرگ من به رویت نگرد

Nassim_Agha
Friday 1 January 2010, 03:42 PM
این هم یک رباعی بسیار زیبا در پاسخ به سحر عزیز

در عشق توام نصیحت و پند چه سود؟
زهرآب چشیده ام مرا قند چه سود؟
گویند مرا که دام بر پاش نهید!
دیوانه دل است پام بر بند چه سود؟

sahar98
Friday 1 January 2010, 06:11 PM
سلام نسیم سحر عزیز این جواب شما:

دل چیست که گویم از برای توست
یا آنکه حریم تن سرای غم توست
لطفی که میکند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم توست (ابوالسعید ابوالخیر)

violin1990
Friday 1 January 2010, 08:29 PM
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

ham-nafas
Friday 1 January 2010, 09:09 PM
یک دانه اشک است روان بر رخ زرین
سیم و زر ماشکر که اندوختنی نیست

obvious
Saturday 2 January 2010, 09:54 AM
تو اگر بنشيني
چه كسي برخيزد ؟
چه كسي با دشمن بستيزد ؟
چه كسي
پنجه در پنجه هر دشمن دون
آويزد
دشتها نام تو را مي گويند
كوهها شعر مرا مي خوانند
كوه بايد شد و ماند
رود بايد شد و رفت
دشت بايد شد و خواند
در من اين جلوه ي اندوه ز چيست ؟

sahar98
Saturday 2 January 2010, 10:08 AM
تا ظن نبری کز آن جهان می ترسم
و ز مردن و از کندن می ترسم
چون مرگ حق است من چرا ترسم ازو
من خویش پرستم و از آن می ترسم

محمد شفیعی
Saturday 2 January 2010, 12:09 PM
(وز مردن و از کندن جان می ترسم)
مرا به دلق مرقع مبین و خوار مدار
که باده نشئه دهد گرچه در سفال بود....

ham-nafas
Saturday 2 January 2010, 01:43 PM
در هجر تو چون چشم مرا آب روانست
گو خون جگر ریز که معذور نماندست
حافظ

sahar98
Saturday 2 January 2010, 04:57 PM
ته که نوشم نیی نیشم چرایی
ته که یارم نیی پیشم چرایی
ته که مرهم نیی ریش دلم را
نمک پاش دل ریشم چرایی (بابا طاهر عریان)

Nassim_Agha
Saturday 2 January 2010, 06:16 PM
( ببخشید اما هر چه فکر کردم دوبیتی که با "ی" شروع شود به ذهنم نیامد !)

یارب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت و چها شنید

sahar98
Saturday 2 January 2010, 07:16 PM
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملایک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل

ابن شعرو واسه کسی نوشتم که خودش خوب میدونه.امیدوارم که بفهمه وقدر انسانیت رو بدونه. کاش بفهمه.

Nassim_Agha
Saturday 2 January 2010, 07:54 PM
(نمی دانم چرا اما یک جایی ته دلم یکی می گه که منظور سحر عزیز من نیستم! :-)

اما این دفعه یک دو بیتی بسیار بسیار زیبا به خاطرم اومده ( مطمئنم نه سحر شنیده نه همنفس نه محمد شفیعی :-) ) به جبران اوندفعه و تقدیمش می کنم به......به........ بازم ایندفعه به سحر :-)

لبش افسانه سازی از که آموخت
نگاهش دلنوازی از که آموخت
خداوندا بگو این ترک جادو
بجانم ترکتازی از که آموخت

ham-nafas
Saturday 2 January 2010, 09:57 PM
تو را من چشم در راهم شبا هنگام



که می گیرند در شاخ «تلاجن» سایه ها رنگ سیاهی



وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم؛



تو را من چشم در راهم.

----------------------------------------------


ببخشید که نیمایی نوشتم.مشکلی نداره؟

Nassim_Agha
Saturday 2 January 2010, 10:37 PM
من بودم و کنجی و شرابی و کتابی
غم را که نشان داد؟ بلا را که خبر کرد؟

mos167
Saturday 2 January 2010, 11:34 PM
در اینجا کس نمی فهمد زبان صحبت ما را
مگر آیینه دریابد حدیث حیرت مارا

Nassim_Agha
Saturday 2 January 2010, 11:48 PM
از اون بالا میاد یار غزل پوش
شکر کنج لبونش می زنه جوش
اگر شش دنگ هندستون فروشم
نمی شه قیمت یک طاق ابروش

sahar98
Sunday 3 January 2010, 12:38 PM
شب رفت و حدیث ما به آخر نرسید
شب را چه گنه قصه ء ما بود دراز
(معلومه نسیم سحر جان که منظورم شما نبودی. کس دیگست. ممنون از لطفت عزیزم)

ham-nafas
Sunday 3 January 2010, 02:29 PM
ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی
عراقی

sahar98
Sunday 3 January 2010, 02:52 PM
یا رب تو مرا به یار دمساز رسان
آوازه ء دردم به همآواز رسان
آن کس که من از فراق او غمگینم
او را به من و مرا به او باز رسان (ابوالسعید ابوالخیر)آمین

forever
Sunday 3 January 2010, 02:59 PM
نقش هایی که کشیدم در روز،

شب ز راه آمد و با دود اندود.

طرح هایی که فکندم در شب،

روز پیدا شد و با پنبه زدود.

sahar98
Sunday 3 January 2010, 03:05 PM
دنیا نسزد ازو مشوش بودن
از سوز غمش دمی در آتش بودن
ما هیچ و جهان هیچ و غم و شادی هیچ
خوش نیست برای هیچ ناخوش بودن

M8H
Sunday 3 January 2010, 04:12 PM
نشاط جوانی ز پیران مجوی
که آب رفته باز نیاید به جوی

Nassim_Agha
Sunday 3 January 2010, 06:22 PM
یارب این نو گل خندان که سپردی بمنش
می سپارم بتو از چشم حسود چمنش

ham-nafas
Sunday 3 January 2010, 10:50 PM
نی من منم نی تو تویی نی من تو ام نی تو منی
هم من منم هم تو تویی هم تو منی
من با تو چنانم ای نگار خٌتنی که اندرغلط ام که من توام، یا تو منی :ax

sahar98
Monday 4 January 2010, 11:17 AM
یادت کنم ار شاد و اگر غمگینم
نامت برم ار خیزم اگر بنشینم
با یاد تو خو کرده ام ای دوست چنانک
در هر چه نظر کنم تو را میبینم

forever
Monday 4 January 2010, 01:42 PM
من از کدام دیار آمدم که هر باغش
هزار چلچله را گور گشت و بی گل ماند ؟
من از کدام دیار آمدم که در دشتش
نه باغ بود و نه گل ?
تیر بود و مردن بود

obvious
Monday 4 January 2010, 02:52 PM
دریغ است که ایران ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود...

forever
Monday 4 January 2010, 03:38 PM
در آن ستاره کسی‌ست
که نیمه شب‌ها همراه قصه‌های من است
ستاره‌های سرشک مرا، که می‌بیند
به رمز و راز و نگاه و اشاره می‌پرسد
که آن غبار پریشان چه جای زیستن است؟

sahar98
Monday 4 January 2010, 05:29 PM
تو که خورشید اوج دلربایی
چنین بی رحم و سنگ دل چرایی؟
به اول آنهمه مهر و محبت
به آخر راه و رسم بی وفایی

FARZANEH.ZAFAR
Monday 4 January 2010, 10:00 PM
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت

محمد شفیعی
Monday 4 January 2010, 10:04 PM
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هرکه خاک در میخانه برخساره نرفت...

sahar98
Tuesday 5 January 2010, 08:42 AM
تا نگذری از جمع به فردی نرسی
تا نگذری از خویش به مردی نرسی
تا در ره دوست بی سر و پا نشوی
بی درد بمانی و به درمان نرسی

forever
Tuesday 5 January 2010, 09:03 AM
یکی از عقل می لافد، یکی طامات می بافد

بیا کین داوری ها را، به پیش داور اندازیم

بیا جانا منور کن، ز رویت مجلس مارا

که در پیشت غزل خوانیم و در پایت سراندازیم

sahar98
Tuesday 5 January 2010, 09:27 AM
میدان فراخ و مرد میدانی نی
مردان جهان چنان که میدانی نی
در آیینه کم نگر که خود بین نشوی
خود آیینه شو تا همگی او بینی

forever
Tuesday 5 January 2010, 09:39 AM
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

sahar98
Tuesday 5 January 2010, 09:51 AM
تا ترک علایق و عوایق نکنی
یک سجدهء ناشایستهء لایق نکنی
حقا که ز دام لات و عزی نرهی
تا ترک خود و جمله خلایق نکنی

forever
Tuesday 5 January 2010, 09:59 AM
یادم آید : تو به من گفتی :

از این عشق حذر کن!

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب ، آئینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا ،‌ که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!

یعنی باز هم "ی" میاد؟؟؟ :-)

sahar98
Tuesday 5 January 2010, 10:13 AM
نی باغ نه بستان نه چمن میخواهم
نی سرو و نه گل نه یاسمن میخواهم
خواهم ز خدای خویش کنجی که در آن
من باشم و آن کس که من میخواهم (اینم تقدیم به دوست عزیزم)

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 5 January 2010, 07:20 PM
تو کز مهنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی

Nassim_Agha
Tuesday 5 January 2010, 10:20 PM
ایندفعه هم باز یه چیزی ته دلم میگه منظور سحر جون من نبودم :-)

یک قطره آب بود و با دریا شد

یک ذره خاک و با زمین یکتا شد


آمد شدن تو اندر این عالم چیست؟

آمد مگسی پدید و نا پیدا شد

sahar98
Wednesday 6 January 2010, 07:59 AM
دل جای تو شد و گرنه محزون کنمش
در دیده تویی وگرنه پر خون کنمش
امید وصال توست جان را ورنه
از تن به هزار حیله بیرون کنمش( این یکی رو تقدیم میکنم به دوست عزیزم نسیم سحر مهربان)

obvious
Wednesday 6 January 2010, 08:50 AM
شما را دیگر اکنون فرض باشد با صلای آشنا خواندن

امان از درد بی درمان انسان بودن و ماندن...

sahar98
Wednesday 6 January 2010, 10:24 AM
نقاش اگر ز موی پرگار کند
نقش دهن تنگ تو دشوار کند
آن تنگی و نازکی که دارد دهنت
ترسم که نفس لب تو افگار کند

forever
Wednesday 6 January 2010, 10:27 AM
دنگ...

دنگ...دنگ...

ساعت گیج زمان در شب عمر

می زند پی در پی زنگ.

زهر این فکر که این دم گذر است

می شود نقش به دیوار رگ هستی من.

sahar98
Wednesday 6 January 2010, 10:52 AM
نی دیده که جستجویش نکند
نی کام و زبان که گفتگویش نکند
هر دل که درو بوی وفایی نبود
گر پیش سگ افکنند بویش نکند

Nassim_Agha
Thursday 7 January 2010, 11:37 PM
دارنده چو ترکیب طبایع آراست

از بهر چه افکندش اندرکم وکاست؟

گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود؟

ور نیک نیامد این صور عیب کراست؟

sahar98
Friday 8 January 2010, 08:16 AM
تو خود گفتی که مو ملاح مانم
به اب دیدگان کشتی برانم
همی ترسم که کشتی غرق وا بو
درین دریای بی پایان بمانم

Peddy
Friday 8 January 2010, 11:06 PM
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده ی این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

Nassim_Agha
Friday 8 January 2010, 11:19 PM
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو دروغ
که فریبی تو فریب

sahar98
Saturday 9 January 2010, 09:00 AM
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم( اینم تقدیم به دوست نازنینم)

Nassim_Agha
Saturday 9 January 2010, 02:15 PM
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم

محمد شفیعی
Saturday 9 January 2010, 08:51 PM
مگر تو روی بپوشی و فتنه باز نشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

Nassim_Agha
Saturday 9 January 2010, 09:29 PM
من ظاهر نیستی و هستی دانم
من باطن هر فراز و پستی دانم
با اینهمه از دانش خود شرمم باد
گر مرتبه ای ورای مستی دانم

ham-nafas
Sunday 10 January 2010, 09:12 AM
من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده به باقی و دلم شاد کنید
بهار

محمد شفیعی
Sunday 10 January 2010, 11:22 AM
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

obvious
Sunday 10 January 2010, 01:29 PM
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید...

Nassim_Agha
Sunday 10 January 2010, 01:33 PM
تا دست به اتفاق بر هم نزنیم

پایی ز نشاط بر سزر غم نزنیم

خیزیم و دمی زنیم پیش از دم صبح

کین صبح بسی دمد که ما دم نزنیم!

FARZANEH.ZAFAR
Sunday 10 January 2010, 02:09 PM
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی بیفتی به پایش چو مور

Nassim_Agha
Sunday 10 January 2010, 05:51 PM
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد

FARZANEH.ZAFAR
Sunday 10 January 2010, 06:17 PM
دلا تاکی اسیر یاد یاری
زهجر یار تاکی داغداری

Nassim_Agha
Sunday 10 January 2010, 08:25 PM
یک چند به کودکی به استاد شدیم

یک چند به استادی خود شاد شدیم

پایان سخن شنو که ما را چه رسید

از خاک بر آمدیم و با باد شدیم

mos167
Monday 11 January 2010, 11:26 AM
مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

obvious
Monday 11 January 2010, 12:44 PM
مرنـجان دلم را كه اين مرغ وحـشي
ز بامي كه برخاست، مشكل نشيند

ham-nafas
Monday 11 January 2010, 01:20 PM
چه ابیات زیبایی نوشتید obvious (You can see links before reply) و FARZANEH.ZAFAR (You can see links before reply) .موزیکاشونو همیشه گوش میکنم.شعرای نسیم سحر هم مثل همیشه زیبا و پر مغزه.

در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آنگه که معتبر شود

Nassim_Agha
Monday 11 January 2010, 08:25 PM
دل بالا بلند خال خالی من

دهن تنگ و بدن مثقالی من

خلایق می کنند تعریف خالت

دل بی صبر و دست خالی من!

Damoon D1
Monday 11 January 2010, 10:43 PM
نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند،
نه هرکه آینه سازد سکندری داند
.
بباختم دل دیوانه و ندانستم،
که آدمی بچه شیوه ی پری داند!
.
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه،
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند...

Nassim_Agha
Monday 11 January 2010, 11:07 PM
دلی پا لنگری مهمونم امشب

گدا بودم ولی سلطونم امشب

برو جای مرا مستانه بنداز

که تا در در صدف بنشونم امشب

mos167
Monday 11 January 2010, 11:39 PM
با مدعی نگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خود پرستی

محمد شفیعی
Tuesday 12 January 2010, 06:53 PM
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می شنوم نا مکرر است....

mos167
Tuesday 12 January 2010, 09:53 PM
تا کی در انتظار گذاری به زاری ام
باز آی بعد از این همه چشم انتظاری ام

Nassim_Agha
Tuesday 12 January 2010, 10:16 PM
می نوش که عمر جاودانی این است

خود حاصلت از دور جوانی این است

هنگام گل و مل است و یاران سر مست

خوش باش دمی که زندگانی این است

obvious
Wednesday 13 January 2010, 10:07 AM
ته که خورشید اوج دلربایی
چنین بیرحم و سنگین دل چرایی

Nassim_Agha
Wednesday 13 January 2010, 11:38 PM
یارب این آتش که بر جان من است

سرد کن زانسان که کردی بر خلیل

پای ما لنگست و منزل بس دراز

دست ما کوتاه و خرما بر نخیل

obvious
Thursday 14 January 2010, 08:53 AM
لیکن از مستی باده ی دوش
می روم سرگران و خمارم
جرعه ای بایدم تا رهم من

Mehraneh
Thursday 14 January 2010, 05:59 PM
نیستم از روان ها بر حذرم ز جان ها
/ جان نکند حذر ز جان چیست حذر چو جان شدم

Nassim_Agha
Thursday 14 January 2010, 09:32 PM
می خور که شیخ و زاهد و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می کنند

Peddy
Thursday 14 January 2010, 09:44 PM
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

Nassim_Agha
Thursday 14 January 2010, 10:35 PM
دلا دوش و دلا دوش و دلا دوش

به حق گنبد سبر سیه پوش

نهم لب بر لبونش جون سپارم

بیفتم همچو گیسویش به پهلوش

FARZANEH.ZAFAR
Thursday 14 January 2010, 10:55 PM
شنیدستم که شهبازی کهنسال
کبوتر بچه ای را کرد دنبال

محمد شفیعی
Friday 15 January 2010, 12:00 AM
لعل شیرینش ببوسم چون شکر تا بامداد
دامنم از بوسه پر یاقوت رمانی شود...
(دوستان ببخشید دیگه,دنیای شعر دیگه نمی شه خیلی خرده گرفت!!!)

ham-nafas
Friday 15 January 2010, 11:16 AM
دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم

forever
Friday 15 January 2010, 03:00 PM
مي خور كه شيخ و حافظ و مفتي و محتسب
چون نيك بنگري همه تزوير ميكنند
جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز
باطل در اين خيال كه اكسير ميكنند

محمد شفیعی
Friday 15 January 2010, 04:20 PM
دلا یک دم رها کن آب و گل را
صلای عشق در ده اهل دل را

Peddy
Friday 15 January 2010, 07:56 PM
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانیت کنند

Sohrab Iwis
Friday 15 January 2010, 08:49 PM
گل نازم تو با من مهربون باش ...

واسه چشماي من رنگين كمون باش ...

Nassim_Agha
Friday 15 January 2010, 11:04 PM
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانیت کنند


در هر دشتی که لاله زاری بوده است

از سرخی خون شهریاری بوده است



هر شاخ بنفشه کز زمین می روید

خالی است که بر رخ نگاری بوده است

محمد شفیعی
Friday 15 January 2010, 11:17 PM
تا قوت عشق تو بدیدم
سرگشتگی ام بسی فزون گشت...

Nassim_Agha
Saturday 16 January 2010, 12:00 AM
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه

وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه



پر کن قدح باده که معلومم نیست

کاین دم که فرو برم برآرم یا نه

ham-nafas
Saturday 16 January 2010, 01:16 PM
هم همنفس شعر و شرابم کردی
هم با غزلی شکسته خوابم کردی

Nassim_Agha
Saturday 16 January 2010, 01:22 PM
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

mos167
Saturday 16 January 2010, 01:30 PM
روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
ساقیا آن قدح آیینه کردار بیار

Nassim_Agha
Saturday 16 January 2010, 01:36 PM
روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
ساقیا آن قدح آینه کردار بیار

Peddy
Saturday 16 January 2010, 01:51 PM
روز ها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال این دل خویشتنم

kaka
Saturday 16 January 2010, 01:52 PM
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیــم
امید ز هرکس که بریدیم، بریدیــم

moein babayee
Saturday 16 January 2010, 03:56 PM
مادر زن من رفتی به وقتش............بگذشته زمن روز های سختش
نام تو بود همیشه در یاد............... چون قبل عروسی رفتی بر باد
ختم ت بگیرم چه آبرومند .............. داماده تو ام کاوه برومند

Nassim_Agha
Saturday 16 January 2010, 04:04 PM
داشتم دلقی و صد عیب مرا می پوشید

خرقه رهن می و مطرب شد و زنّار بماند

Nassim_Agha
Saturday 16 January 2010, 10:19 PM
در نظر بازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

forever
Sunday 17 January 2010, 06:40 PM
دردا من جوانی را به سر کردم

تنها از دیار خود سفر کردم

دیریست قلب من از عاشقی سیر است

خسته از صدای زنجیر است

sahar98
Sunday 17 January 2010, 06:46 PM
تا چند حدیث قامت و زلف نگار
تا کی باشی تو طالب بوس و کنار
گر زانکه نه ای در و غزن عاشق وار
در عشق چو او هزار چون او بگذار

forever
Sunday 17 January 2010, 07:06 PM
رخنه ای نیست در این تاریکی،

در و دیوار بهم پیوسته.

سایه ای لغزد اگر روی زمین،

نقش وهمی است ز بندی رسته.

Nassim_Agha
Sunday 17 January 2010, 07:17 PM
هفته ها باید که تا یک پنبه دانه گل دهد

شاهدی را حلّه گردد یا شهیدی را کفن

Sohrab Iwis
Sunday 17 January 2010, 07:37 PM
سعي در عشق دارم ...
ولي چه كنم كه نميشود ....

Nassim_Agha
Sunday 17 January 2010, 07:43 PM
ببخشید سهراب عزیز این که نوشتید از خود شماست؟
وگرنه چون فقط مشاعره است از شاعران دیگر هم می تونید شعر بنویسید!

دوستی با هر که کردم خصم مادر زاد شد
آشیان هر جا گرفتم لانه صیاد شد

Sohrab Iwis
Monday 18 January 2010, 10:26 PM
ببخشید سهراب عزیز این که نوشتید از خود شماست؟
وگرنه چون فقط مشاعره است از شاعران دیگر هم می تونید شعر بنویسید!


بله براي خودم بود !

nabegheh95
Tuesday 19 January 2010, 08:00 AM
در دور دست
قويي پريده بي گاه از خواب
شويد غبار نيل ز بال و پر سپيد

دوستان لطفا در حین صحبتاتون، موضوع تاپیک رو هم دنبال کنید. وگرنه از نوشتن پستهایی که در راستای موضوع تاپیک نیست بپرهیزید. ممنون

sahar98
Tuesday 19 January 2010, 10:40 AM
در درویشی هیچ کم وبیش مدان
یک موی تو در تصرف خویش مدان
و آن را که بود روی به دنیا و به دین
در دوزخ یا بهشت درویش مدان

forever
Tuesday 19 January 2010, 12:37 PM
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار

چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

تا شدم حلقه بگوش در میخانه ی عشق

هر دم آید غمی از نو بمبارک بادم

sahar98
Tuesday 19 January 2010, 01:26 PM
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب

جان و دل و جام و جامه پر درد شراب

فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب

آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب(حکیم عمر خیام)

محمد شفیعی
Tuesday 19 January 2010, 08:43 PM
بر ما رقم خطاپرستی همه هست
ناکامی و عشق و تنگ دستی همه هست
با این همه در میانه مقصود تویی
جای گله نیست چون تو هستی همه هست...

sara
Wednesday 20 January 2010, 08:09 AM
تا رساند تورا بعز و بها
حکم خیرالامور اوسطها

forever
Wednesday 20 January 2010, 09:36 AM
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

sahar98
Wednesday 20 January 2010, 11:58 AM
یارب تو ز خواب ناز بیدارش کن

وز مستی حسن خویش هشیارش کن

یا بی خبرش کن که نداند خود را

یا آنکه ز حال خود خبر دارش کن

آمین

محمد شفیعی
Thursday 21 January 2010, 06:56 PM
نخواهم من طریق و راه طامات
مرا می باید و مسکن خرابات
گهی با می گسارم انده خویش
گهی با جام باشم در مناجات...

sahar98
Friday 22 January 2010, 08:33 AM
تا سواد قریه راهی بود.
چشم های ما پر تفسیر ماه زندهء بومی،
شب درون آستین هامان.
می گذشتیم از میان آبکندی خشک.
از کلام سبزه زاران گوش ها سرشار.
کوله بار از انعکاس شهرهای دور.
منطق زبر زمین در زیر پا جاری.(سهراب سپهری)

Sohrab Iwis
Friday 22 January 2010, 10:37 AM
ريشه ي روشني پوسيد و فرو ريخت ...
صدا در جاده ي بي طرح فضا ميريخت..
از مرزي گذشته بود
در پي مرز گمشده ميگشت
كوهي سنگين نگاهش را بريد
صدا از خود تهي شد
و به دامن كوه آويخت...

(اين شعر =سهراب سپهري) به نام مرز گمشده

محمد شفیعی
Friday 22 January 2010, 12:45 PM
تو را حکایت ما مختصر به گوش آید
که حال تشنه نمی دانی ای گل سیراب...

forever
Friday 22 January 2010, 01:58 PM
به سنگ حادثه، گر جام هستی تو شکست
فروغ جان تو با جان اختران پیوست
همیشه روح تو در روشنی کند پرواز
همیشه هر جا شمع و چراغ و آینه هست
همیشه با خورشید
همیشه با ناهید
همیشه پرتویی از چهره تو تابد باز

Sohrab Iwis
Friday 22 January 2010, 02:09 PM
در خواب بدم مرا خردمندي گفت
كز خواب كسي را گل شادي نشكفت
كاري چه كني كه با اجل باشد جفت
مي خور كه به زير خاك ميبايد جفت

(خيام)

kaka
Friday 22 January 2010, 05:40 PM
تصمیم خودم بود به هرجا که رسیدم
یک دایره آن قدر بزرگ است که پرگار
اوج غم این قصه در این شعر همین جاست
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار

محمد شفیعی
Friday 22 January 2010, 11:01 PM
راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست...

obvious
Saturday 23 January 2010, 01:36 PM
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وز آن دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم...

محمد شفیعی
Saturday 23 January 2010, 07:17 PM
مکنید دردمندان گله از سیاهی شب
که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم...

forever
Sunday 24 January 2010, 10:01 AM
مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم
تو را می‌بینم و میلم زیادت می‌شود هر دم
به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داری
به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم

nabegheh95
Monday 25 January 2010, 10:50 AM
مگر مردمي خيره خواني همي
جز اين را نشاني نداني همي
(شاهنامه فردوسی)

forever
Monday 25 January 2010, 11:11 AM
یادم آید : تو به من گفتی :

از این عشق حذر کن!

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب ، آئینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا ،‌ که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
ف.مشیری

محمد شفیعی
Monday 25 January 2010, 01:05 PM
نگر تا این شب خونین سحر کرد
چه خنجرها که از دلها گذر کرد...

ماهک
Monday 25 January 2010, 02:25 PM
دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

forever
Monday 25 January 2010, 03:57 PM
آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ریخته در آب

شاخه ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

ماهک
Tuesday 26 January 2010, 12:01 AM
گاهی گمان نمی‌کنی ولی خوب می‌شود
گاهی نمی‌شود که نمی‌شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی‌اجابتست
گاهی نگفته قرعه به نام تو می‌شود
گاهی گدای گدایی و بخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود

ham-nafas
Tuesday 26 January 2010, 12:49 AM
در این در گه که گه گه که که و که که شود ناگه
ز امروزت مشو غره که از فردا نه اي آگه

ماهک
Tuesday 26 January 2010, 09:05 AM
همه عمر بر ندارم دست از این غمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

forever
Tuesday 26 January 2010, 12:23 PM
یار دبستانی من
با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما
بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو
رو تن این تخته سیاه
ترکهٔ بیدادو ستم
مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما
هرزه تمومه علفاش
خوب، اگه خوب
بد، اگه بد
مُرده دلای آدماش
دست من و تو باید این پرده‌ها رو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه...

omid.rad
Thursday 28 January 2010, 08:43 PM
همی گشت hard toolkit اندرش

چو کودک که گردد پی مادرش

Nassim_Agha
Friday 29 January 2010, 01:17 AM
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

ماهک
Friday 29 January 2010, 02:30 PM
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری زکجا می بینم

ham-nafas
Friday 29 January 2010, 06:02 PM
مي بخور، منبر بسوزان، آتش اندر خرقه كن
ساكن ميخانه باش و مردم آزاري نكن

ماهک
Friday 29 January 2010, 09:57 PM
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

Nassim_Agha
Friday 29 January 2010, 11:51 PM
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اوّل به تو گفتن که چنین خوب چرایی

ham-nafas
Saturday 30 January 2010, 05:22 AM
بیت قبلی مو به تن من سیخ کرد بخدا

یک شب ز ماورای سیاهی ها
چون اختری به سوی تو می ایم
بربال باد های جهان پیما
شادا به جستجوی تو می آیم
فروغ (این شعر فروغ من رو یاد یکی از اشعار سعدی انداخت : در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم)

forever
Saturday 30 January 2010, 09:33 AM
ما از برون در شده مغرور صد فریب

تا خود درون پرده چه تقریر می کنند

قومی بجد و جهد گرفتند وصل دوست

قومی دگر حواله به تقدیر می کنند

ham-nafas
Saturday 30 January 2010, 11:39 AM
دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم

ماهک
Saturday 30 January 2010, 02:52 PM
من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

Nassim_Agha
Saturday 30 January 2010, 02:59 PM
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان گفت که سعی من و دل باطل بود

ham-nafas
Saturday 30 January 2010, 04:14 PM
در خرمن صد ذاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم

Nassim_Agha
Saturday 30 January 2010, 05:17 PM
می خور که شیخ و زاهد و مفتی و محتسب

چون نیک بنگری همه تزویر می کنند

ham-nafas
Sunday 31 January 2010, 09:40 AM
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند

forever
Sunday 31 January 2010, 10:31 AM
دلخوش گرمای کسی نیستم

آمده ام تا تو بسوزانی ام

آمده ام با عطش سال ها

تا تو کمی عشق بنوشانی ام

Nassim_Agha
Sunday 31 January 2010, 11:41 AM
من از آن روز ز فرهاد طمع ببریدم
که عنان دل شیدا به کف شیرین داد

ماهک
Sunday 31 January 2010, 12:42 PM
دردم از یارست و درمان نیز هم
دل فدای او شدو جان نیز هم

ham-nafas
Sunday 31 January 2010, 04:41 PM
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد، تا باد چنین بادا

Nassim_Agha
Sunday 31 January 2010, 04:54 PM
ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست

بی باده گلرنگ نمی شاید زیست

این سبزه که امروز تماشاگه ماست

تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست

Amirrelax
Sunday 31 January 2010, 06:00 PM
تا بنگری صفای می لعل فام را
صوفی بیا که آینه صافیست جام را

Nassim_Agha
Sunday 31 January 2010, 06:05 PM
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت

آه از آن مست که با مردم هوشیار چه کرد!

Amirrelax
Sunday 31 January 2010, 06:33 PM
در کار گلاب و گل حکم ازلي اين بود
کاين شاهد بازاري وان پرده نشين باشد

Nassim_Agha
Sunday 31 January 2010, 08:37 PM
دمی با غم بسر بردن جهان یکسر نمی ارزد

به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد

Amirrelax
Sunday 31 January 2010, 09:08 PM
در شمار ارچه کسی نیاورد حافظ را
شر کان غصه بی حد و شمار آخر شد

Nassim_Agha
Sunday 31 January 2010, 09:21 PM
دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور

بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد

Amirrelax
Monday 1 February 2010, 08:16 AM
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما

ماهک
Monday 1 February 2010, 08:45 AM
اسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند

Amirrelax
Monday 1 February 2010, 09:19 AM
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو

Nassim_Agha
Monday 1 February 2010, 09:13 PM
وگر رسم وفا خواهی که از عالم براندازی

برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت

محمد شفیعی
Tuesday 2 February 2010, 12:04 AM
تا به دامان تو ما دست تولی زده ایم
پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زده ایم...

forever
Tuesday 2 February 2010, 10:35 AM
میان این همه جان به خاک غلتیده
چگونه خواب و خورم هست؟ شرم می‌کشدم
چگونه باز نفس می‌کشم، نمی‌دانم.
چگونه در دل مرداب‌های حیرت خویش
صبور و ساکت و دل‌مرده، زنده می‌مانم؟
شبانگهان که صفیر گلوله تا دم صبح
هزار پاره کند لحظه لحظه خواب مرا
خیال حال تو، ای پاره پاره خفته به خاک
به دست مرگ سپارد توان و تاب مرا
فریدون مشیری

sahar98
Tuesday 2 February 2010, 03:35 PM
ای که دستت می رسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

Amirrelax
Tuesday 2 February 2010, 04:23 PM
رقــــــم مغلطه بر دفتردانش نزنــيم
سر حق برورق شعبده ملحق نكنيم

sahar98
Tuesday 2 February 2010, 05:14 PM
می روم ... اما نمی پرسم ز خویش
ره کجا... ؟منزل کجا...؟ مقصود چیست؟
بوسه می بخشم ولی خود غافلم
این دل دیوانه را معبود کیست.

Nassim_Agha
Tuesday 2 February 2010, 10:41 PM
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزند

با صبا گفت و شنودم سحری نیست که نیست

kaka
Wednesday 3 February 2010, 09:53 AM
تمام طول شب از چشم تو سخن گفتم
ستاره نیز در آن شب غزلسرای تو بود

forever
Wednesday 3 February 2010, 11:41 AM
در آن ستاره کسی‌ست
که نیک می‌داند
سپیده‌دم‌ها شرمنده‌اند از این همه خون
که تا گلوی برادرکشان دل‌سنگ است
یکی نمی‌برد از میان خبر به خدا
که بین امت پیغمبران او جنگ است
یکی نمی‌کند از بام کهکشان فریاد
که جای مردم آزاده در زمین تنگ است

محمد شفیعی
Wednesday 3 February 2010, 12:55 PM
تو را به جلوه فروشی نیاز نیست چو گل
که غنچه ای تو و در خود نشینی ات زیباست...

Amirrelax
Wednesday 3 February 2010, 01:28 PM
تا نسبتی به زلف تو پیدا کنم ، مدام
سرگشتگی و حال پریشانم آرزوست

forever
Wednesday 3 February 2010, 01:46 PM
تشویش وقت مغان می دهند باز

این سالکان نگر که چه با پیر می کنند

صد ملک دل به نیم نظر می توان خرید

خوبان در این معامله تقصیر می کنند

ما از برون در شده مغرور صد فریب

تا خود درون پرده چه تقریر می کنند

fatemeh.1994
Wednesday 3 February 2010, 10:40 PM
در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن
کس عیار زر خالص نشناسد چو محک

Nassim_Agha
Wednesday 3 February 2010, 10:59 PM
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست

اینقدر هست که بانگ جرسی می آید

محمد شفیعی
Thursday 4 February 2010, 11:22 AM
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شیوهء شهر آشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود...
(دیگه خودتان حدیث مفصل بخوانید از این مجمل)