مشاعره

[Nassim_Agha]

دلم رمیده لولی وشیست شورانگیز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد
هزار جامه تقوی و خرقه پرهیز
(راستی خودمونیم حافظ شانس آورد که الان نیست وگرنه .....!!)

[محمد شفیعی]

زاهد از کوچهء رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند...

[forever]

در راه تو، کِی ارزشی دارد این جان ما

پاینده باد خاک ایران ما


(راستی خودمونیم حافظ شانس آورد که الان نیست وگرنه .....!!)[/COLOR][/SIZE][/B]
چرا شانس اورد که نیست؟ :-O

[Nassim_Agha]

چرا شانس اورد که نیست؟ :-O
فکر بکن اگه الان میگفت
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد
هزار جامه تقوی و خرقه پرهیز
به چه چیزها متهمش می کردند و به چند ضربه شلاق محکوم میشد!

آمد شبی برهنه ام از در چو روح آب
بر سینه اش دو ماهی و در دستش آینه
من بانگ بر کشیدم از آستان یاس
آه ای یقین یافته بازت نمی نهم

[forever]

آره طفلی...خوب شد که نیست الان!
...

منگر به هر گدایی، که تو خاص ازان مایی
مفروش خویش ارزان، که تو بس گران بهایی

[sahar98]

یاری که داد بر باد آرام و طاقتم را

ای وای اگر نداند قدر محبتم را

[ham-nafas]

الا یا ایهاالساقی ادر کاسا ونا ولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

[sahar98]

آن کیست که مدهوش غزل های رهی نیست؟
جز حاسد مسکین که بر او خرده نگیریم

[ham-nafas]

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

[sahar98]

در چنین عهدی که نزدیکان ز هم دوری کنند

یاری غم بین، که از من یک نفس هم دور نیست

دیشب به تو افسانه ی دل گفتم و رفتم

واز خوی تو چون موی تو آشفتم و رفتم

[Nassim_Agha]

میخورد خون دلم مردمک دیده سزاست

که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم

[forever]

ماهی برگشته ز دریا شدم

تا که بگیری و بمیرانی ام

خوبترین حادثه می دانمت

خوبترین حادثه می دانی ام

[Nassim_Agha]

من اگر خوبم اگر بد تو برو خود را باش

که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت

[Amirrelax]

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

[sahar98]

تا دیدهء دل جانب او دوخته ام
از خلق جهان چشم فرو دوخته ام
ز این باده کشان امید احسانم نیست
چشمی چو پیاله بر سبو دوخته ام

[Amirrelax]

می​وزد از چمن نسیم بهشت
هان بنوشید دم به دم می ناب

[sahar98]

به روی سیل گشادیم راه خانهء خویش
به دست برق سپردیم آشیانهء خویش
مرا چه حد که زنم بوسه آستین تو را؟
همین قدر تو مرانم ز آستانهء خویش
بجز تو که از نگهی سوختی دل ما را
به دست خویش که آتش زند به خانهء خویش؟
مخوان حدیث رهائی که الفتی است مرا
به نالهء سحر و گریهء شبانهء خویش
ز رشک تا که هلاکم کند به دامن غیر

[Amirrelax]

رونق عهد شباب است دگر بستان را
می​رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

[Nassim_Agha]

تا دیدهء دل جانب او دوخته ام
از خلق جهان فرو دوخته ام
ز این باده کشان امید احسانم نیست
چشمی چو پیاله بر سبو دوخته ام


سحر جان نازنین
اگه اشتباه نکنم به نظرم توی مصرع دوم یه چیزی کمه مثل چشم:
از خلق جهان چشم فرو دوخته ام

[Nassim_Agha]

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

[david_santoori]

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟ / بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟

[Amirrelax]

ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو
کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما

[sahar98]

از ظلم حذر کن ، اگرت بایدت ملک
در سایهء معدلت بیاساید ملک
با کفر توان ملک نگه داشت،ولی
با ظلم و ستمگری، نمی پاید ملک

[محمد شفیعی]

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنا گفتیم و همین باشد

[Amirrelax]

در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفته​ست در عهد ازل تقدیر ما

[Nassim_Agha]

ایکه مهجوری عشاق روا میداری

عاشقان را ز بر خویش جدا می داری

تشنه باده را هم به زلالی دریاب

به امیدی که در این ره به خدا می داری

[Amirrelax]

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

[محمد شفیعی]

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست

[Amirrelax]

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج

[M8H]

جان بی علم بی نوا باشد****مرغ بی پر نه بر هوا باشد

[sahar98]

در دوستی چو شمع، ز جانم دریغ نیست
سرگرم دوستان و با خویش دشمنم

[Nassim_Agha]

می خور که عاشقی نه بکسبست و اختیار

این موهبت رسید ز میراث فطرتم

[M8H]

میبرم منزل به منزل چوب دار خویش را*****تا کجا پایان دهم آغاز کار خویش را

[Nassim_Agha]

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروّت با دشمنان مدارا

[Amirrelax]

از غصه جدای، پیریم چیره گشتست
هر چند از همان روز، هستی جوان و رعنا

[محمد شفیعی]

آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق تو ام دیده چه شب می گذراند...

[Amirrelax]

در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا

[david_santoori]

آسمان بار امانت نتوانست کشید / قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند

[Sohrab Iwis]

به سوي معبد خورشيد پيمودن خطر دارد ...
ولي هر كس از اين ره رفت شد جزيي ز نور او
هم آوا گشت با فر و غرور او ...

[Nassim_Agha]

آسمان بار امانت نتوانست کشید / قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند


در خرابات مغان نور خدا می بینم

این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم

[Amirrelax]

ما میوه ی دل را به جز تو مهر ندادیم
هر چند در آن جز غم و جز غصه نکشتی

[Nassim_Agha]

یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

[Amirrelax]

در حلقه تار و مار زلفت
بس سبحه که شد بدل به زنار

[Nassim_Agha]

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست

بهر طلب طعمه پر و بال بیاراست

[Amirrelax]

تا بنگری صفای می لعل فام را
صوفی بیا که آینه صافیست جام را

[Nassim_Agha]

القصّه در این زمانه پر نیرنگ

یک مرده به نام به ز صد زنده به ننگ

[ham-nafas]

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

[Amirrelax]

در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست

[Nassim_Agha]

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی

کین ره که تو می روی به ترکستان است

[Amirrelax]

تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزیز خود به نوا می​فرستمت

[ham-nafas]

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم، در غم بسیار افتاد

[Amirrelax]

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

[david_santoori]

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد / چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

[Nassim_Agha]

دردا و دریغا که چنان گشتی ویران

کز بافته خویش نداری کفن من

[Amirrelax]

نفس برآمد و کام از تو بر نمی​آید
فغان که بخت من از خواب در نمی​آید

[Nassim_Agha]

در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند

تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود

[Amirrelax]

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی

[Nassim_Agha]

یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد

بیا کین داوریها را به پیش داور اندازیم

[david_santoori]

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است / بردار ز رو پرده که مشتاق نگاهیم

[Nassim_Agha]

ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما

تا خود چه رسد خذلان بر کاخ ستمکاران!

[Amirrelax]

نیامد از تمنای لبت کامم هنوزبر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز

[sahar98]

نیامد از تمنای لبت کامم هنوزبر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز



ز خون رنگین بود چون برگ گل اوراق این دفتر
مصیبت نامه ی دلهاست ذیوانی که من دارم

[Nassim_Agha]

مرغان بساتین را منقار بریدند
اوراق ریاحین را طومار دریدند
گاوان شکمخواره به گلزار چریدند
گرگان ز پی یوسف بسیار دویدند
تا عاقبت او را سوی بازار کشیدند
یاران بفروختندش و اغیار خریدند
آوخ ز فروشنده دریغا ز خریدار

[Amirrelax]

رقصیدن سرووحالت گل
بی صوت هزارخوش نباشد

[محمد شفیعی]

دهید شیشهء صهبای سالخورده به دستم

کنون که شیشه ی تقوای چند ساله شکستم

[Amirrelax]

می بده تا دهمت آگهی از سر قضا
که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست

[ham-nafas]

تو مو بینی و من پیچش مو
تو ابرو من اشارت های ابرو

[محمد شفیعی]

وقت است کز فراق تو وز سوز اندرون
آتش در افکنم به همه رخت و پخت خویش

[Amirrelax]

شد گرم به خواب مرگ چشمم
آن نرگس پر خمار نگذاشت

[david_santoori]

تا شدم صید تو آسوده ز هر صیادم / وای بر من که ازین قید کنی آزادم

[Amirrelax]

می‌گفت دگرباره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست

[david_santoori]

ترسم که سر کوی ترا سیل بگیرد / ای بیخبر از گریه ی مستانه ام امشب

[Amirrelax]

بر هر مویت دلیست و آهنگ
هشدار که شیشه بار داری

[ham-nafas]

بچه ها ابیات خیلی خیلی قشنگی گذاشتید.دستتون درد نکنه.خداییش خیلی کیف کردم.

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

[Amirrelax]

روی تو که رنگ از رخ گل های چمن برد
هوش از سر و طاقت ز دل و تاب و توان برد

[Nassim_Agha]

در مدرسه کس را نشود دعوی توحید

منزلگه مردان موّحد سر دار است

[ham-nafas]

تو با منی اما من از خودم دورم...

[Amirrelax]

مسلمانان مراوقتی دلی بودکه
بادی گفتمی گر مشکلی بود

[forever]

دیوانه به دین عشق تو شد
جاده ی شک به یقین عشق تو شد

[kaka]

در کهـکشان چشم تو گم می شود دلم
سرگشتـه در نهایــتی از بی نشانیم ...

[Amirrelax]

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

[david_santoori]

آمد آن شاهد دل برده و جان بازآورد

جانم از نو به تن آن جان جهان بازآورد

[Amirrelax]

دست دردامن مولازددر
که علی بگذروازمامگذر

[ham-nafas]

رفتی دلم شکستی این دل شکسته بهتر
پوسیده رشته ی عشق از هم گسسته بهتر

[Amirrelax]

روشنی طلعت تو ماه ندارد
پیش تو گل رونق گیاه ندارد

[محمد شفیعی]

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم...

[Amirrelax]

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است

[david_santoori]

تو ندانی نتوان نقش تو بستن به گمان / زانکه در حوصله ی وهم و گمان اینهمه نیست

[ghzl]

ترک دین و دل نمودم ترک جان هم می کنم
غیر عشقت هر چه گویی ترک آن هم می کنم

[Amirrelax]

می بده تا دهمت آگهی از سر قضا
که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست

[ghzl]

ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بی خبر از گریه مستانه ام امشب

[Nassim_Agha]

ببوی نافهای کاخر صبا زان ترّه بگشاید
زتاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها

[Amirrelax]

این خواسته ام که گر مرا کشتی
این خانه نگویدت بجز تحسین

[ghzl]

نمیگویی ولی از چشم گویای تو می خوانم
نمی خواهی شوم آگه ولی راز تو می دانم

[Amirrelax]

من که باشم در آن حرم که صبا
پرده دار حریم حرمت اوست

[david_santoori]

تو را چه غم که یکی در غمت بجان آید / که دوستان تو چندان که می کشی بیشند

[forever]

در آن ستاره کسی‌ست
چون من، نشسته کنار دریچه، تنهایی
دل گداخته‌ای، جان ناشکیبایی
که نیمه شب‌ها همراه غصه‌های من است
در آن ستاره، من احساس می‌کنم، همه شب
کسی به ماتم این خلق، در گریستن است.

فریدون مشیری

[Ahmad vivaldi]

تا نباشد روزها را هم نمیخواهم به خویشکاشکی نابود میگردید قانون این جهان

[Amirrelax]

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

[david_santoori]

یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد / به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد

[Amirrelax]

در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست

[ghzl]

ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم
آنقدر زنده بمانم که ز جان سیر شوم

[Amirrelax]

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است

[david_santoori]

تا اختیار کردم سر منزل رضا را

مملوک خویش دیدم فرماندهٔ قضا را

تا ترک جان نگفتم آسوده‌دل نخفتم

تا سیر خود نکردم، نشناختم خدا را

[Amirrelax]

آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست

[ghzl]

تمام هستی ام نیلوفری بود
تو هستی مرا چیدی و رفتی

[david_santoori]

یاران، غمم خورید، که غمخوار مانده‌ام / در دست هجر یار گرفتار مانده‌ام

[Amirrelax]

می​وزد از چمن نسیم بهشت
هان بنوشید دم به دم می ناب

[david_santoori]

با صد هزار جلوه برون آمدی که من / با صد هزار دیده تماشا کنم ترا

[Amirrelax]

آمدی آشکارو من صید نگاهت آمدم
چشم شکارگیر تو اهل فن است و بی کمین

[david_santoori]

ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی / جهان و هر چه در او هست ، صورتند و تو جانی

[Amirrelax]

یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

[ghzl]

دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تنها بپرهیزد

[david_santoori]

دوشینه دلم تنگ شد از زهد ریایی / امروز زمسجد ره میخانه گرفتم
تسبیح درافکنده و انگور فشردم /سجاده گرو داده و پیمانه گرفتم

[ghzl]

من نگویم که مرا از قفس آزاد کتید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

[Amirrelax]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند

[david_santoori]

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود / کان شاهد بازاری ، وین پرده نشین باشد

[ghzl]

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

[david_santoori]

دلی که غیب نمای است و جام جم دارد / ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

[Amirrelax]

دلم را پند و اندرزی مگویید
که فکر دین و عمر و آبرو نیست

[david_santoori]

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج / سزد اگر همه دلبران دهندت باج

[ghzl]

جان جهان دوش کجا بوده ای
نی غلطم در دل ما بوده ای

[Nassim_Agha]

یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب

بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟

[ham-nafas]

دلی دارم در آتش خانه کرده
میان شعله ها کاشانه کرده

[Nassim_Agha]

هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی

کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

[ghzl]

ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد
خوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد

[Nassim_Agha]

آنکس که شکر سازد او در بر ما خوشتر

خوبی قمر ما را به زانکه قمر سازد

[ghzl]

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

[Nassim_Agha]

روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم

ساکن کوی بت عربده جویی بودیم

[david_santoori]

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک / چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

[Amirrelax]

مجنون که تمام محو لیلی نشود
شایسته انوار تجلی نشود

[Nassim_Agha]

در کارگل وبلبل حکم ازلی این بود

کین شاهد بازاری وآن پرده نشین باشد

[Amirrelax]

دلا واجب بود بر غم صبوری
که ما داریم یار پر غروری

[forever]

یکی از عقل می لافد، یکی طامات می بافد

بیا کین داوری ها را، به پیش داور اندازیم

بیا جانا منور کن، ز رویت مجلس مارا

که در پیشت غزل خوانیم و در پایت سراندازیم

[ghzl]

مگر دنیا سر آمد کانچنین آزاد در جنت
می بی درد می نوشم گل بی خار می بینم

[forever]

میچرخم و میرقصم و مینوشم از این جام
بیخود شده از خویشم و از گردش ایام

[ghzl]

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید

[Nassim_Agha]

دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف

ای خضر پی خجسته مدد کن به همّتم

[ghzl]

ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

[Amirrelax]

نرفتم پا به پا آن نازنین را
از این بابت که من رعنا نبودم

[Nassim_Agha]

می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار
این موهبت رسید ز میراث فطرتم

[Amirrelax]

می​وزد از چمن نسیم بهشت
هان بنوشید دم به دم می ناب

[ghzl]

بیا بیا که تو از نادرات ایامی
برادری پدری مادری دلارامی

[ham-nafas]

یارا یارا گاهی ، دل ما را به چراغ نگاهی روشن کن
چشم تار دل را ، چو مسیحا به دمیدن آهی روشن کن

[david_santoori]

نگویمت که همه ساله می پرستی کن / سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش

[ghzl]

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

[Amirrelax]

شاه و گدا دعای تو گویند دم به دم
ملک و ملک ثنای تو خوانند هر زمان

[sahar98]

نه من پرستش روی نکو نمایم و بس
کسی که روی نکو را نمی پرستد کیست؟
به عشق کوش اگر حاصل از جهان طلبی
که زندگانی بی عشق زندگانی نیست

[david_santoori]

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق / هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

[sahar98]

محبت ، آتشی کاشانه سوز است
دهد گرمی ، ولیکن خانه سوز است(رهی معیری)

[Amirrelax]

تا نشان ماتمم در دل بماند تا ابد
تا بدانی آشنای خویش را نشناختی

[sahar98]

یک بار دگر قبول کن بندگی ام
رحم آر بدین عجز و پراکندگی ام
گر بار دگر ز من خلافی بینی
فریاد مرس به هیچ درماندگی ام

[Amirrelax]

مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نی
رمیدن از در دولت نه رسم و راه من استفراز

[Nassim_Agha]

زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن میگذرد

زندگی شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه میاویزد

زندگی شاید طفلیست که از مدرسه بر میگردد

زندگی شاید افروختن سیگاری باشد ، در فاصلهء رخوتناک دو
همآغوشی

یا عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر میدارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی میگوید " صبح بخیر "

[sahar98]

روزی که خیال دلستان رقص کند
یک جان چه کند؟ که صد جهان رقص کند
هر پرده که میزنند در خانه ی دل
مسکین تن بیچاره، همان رقص کند(رباعی مولوی)

[Nassim_Agha]

در اتاقی که به اندازهء یک تنهاییست
دل من
که به اندازهء یک عشقست
به بهانه های سادهء خوشبختی خود مینگرد
به زوال زیبای گل ها در گلدان
به نهالی که تو در باغچهء خانه مان کاشته ای
و به آواز قناری ها
که به اندازهء یک پنجره میخوانند

[sahar98]

در لشکر عشق چون که خون ریز کنند
شمشیر ز پاره های ما تیز کنند
من غرفه ی این سینه ی دریا صفتم
یاران مرا بگو که پرهیز کنند

[Nassim_Agha]

دستهایم را در باغچه میکارم
سبز خواهم شد ، میدانم ، میدانم ، میدانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت

[sahar98]

تا زدم لاف هنر خواجه به هیچم نخرید

بی هنر شو هنرهاست در این بی هنری( این یه شعر خاطره انگیزه که خیلی دوستش دارم ازاستاد نقاشیم یاد گرفتم. خیلی قشنگه)

[ghzl]

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

[sahar98]

تاب بنفشه می دهد طره مشکسای تو
پررده غنچه می درد خنده دلگشای تو

ولی غزل جان شعر آخر با ی تمام میشه نه با ت

[ghzl]

ولی غزل جان شعر آخر با ی تمام میشه نه با ت

حق با شماست پست شما رو ندیدم

[Amirrelax]

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید

[ghzl]

دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش
هزاران یوسف مصر است پیدا در گریبانش

[محمد شفیعی]

شراب بی خمارم بخش یا رب
که با وی هیچ درد سر نباشد...

[Nassim_Agha]

دیدی که خون ناحق پروانه شمع را

چندان امان نداد که شب را سحر کند؟

[sahar98]

دیشب که تو دادی به من آن زهر نگارا
امشب به مزارم سبب عذر خطا چیست؟؟؟

[forever]

تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

[sahar98]

در عشق تو معرفت خطا دانستیم
چه عشق؟! چه معرفت؟! که را دانستیم؟!
یک یافتنی از او به فریاد دو کون
این هست از آن نیست که ما دانستیم

[sahar98]

دور فلکي يک سره بر منهج عدل استخوش باش که ظالم نبرد راه به منزل



امیر خان فکر کنم بازم اشتباه شد. شما باید صفحتونو لود میکردین.

[Amirrelax]

شرمنده تو سایت دانشگاه بودم وسط درس بود با عجله زدم

می​دمد صبح و کله بست سحاب
الصبوح الصبوح یا اصحاب

[sahar98]

با دل گفتم:ز دیگران ،بیش مباش
رو مرهم لطف باش، چون نیش مباش
خواهی که ز هیچ کس به تو بد نرسد
بد گوی و بدآمیز و بد اندیش مباش

[Nassim_Agha]

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

[sahar98]

این فصل بهار نیست، فصلی دگر است
مخموری هر چشم ز وصلی دگر است
هر چند که جمله شاخ ها رقاصانند
جنبیدن هر شاخ ز اصلی دگر است

[Nassim_Agha]

توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون

میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم

[sahar98]

ما عاشق عشقیم و مسلمان دگر است
وین باده ی عشق را خماری دگر است
آن علم که در مدرسه حاصل کردند
کاری دگر است و عشق کاری دگر است

[Nassim_Agha]

تا شدم حلقه بگوش در میخانه عشق

هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم

[forever]

مرا آن دلبر پنهان همی گوید به پنهانی
به من ده جان به من ده جان چه باشد این گران جانی

[Nassim_Agha]

"یارب مباد آنکه گدا معتبر شود"

گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود*

*مصرع اول از حافظ است در بیت:
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود

[sahar98]

درها همه بسته الا در تو
تا ره نبرد غریب، الا بر تو
ای در کرم و عزت و نور افشانی
خورشید و مه و ستاره ها چاکر تو

[Nassim_Agha]

ورای طاعت دیوانگان ز ما مطلب

که شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست

[sahar98]

تا روی ترا بدیدم ای بت، ناگاه
سرگشته شدم ز عشق و گم کردم راه
روزی بینی در غم عشقت، ای ماه
گویند به سر فلان، که انالله

[david_santoori]

هر گرفتار که در بند تو می نالد زار / می برد حسرت صیدی که گرفتار تراست

[Amirrelax]

تو نيز باده به چنگ آر و راه صحرا گير
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد

[sahar98]

دل خسته و زار و ناتوانم ز غمت
خوبانه ز دیده میبرانم ز غمت
هر چند به لب رسید جانم ز غمت
غمگین گردم، چو باز مانم ز غمت

[Amirrelax]

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

[sahar98]

تا در طلب گوهر کانی، کانی
تا در هوس لقمه ی نانی، نانی
این نکته ی رمز اگر بدانی ، دانی
هر چیز که در جستن آنی، آنی

[Amirrelax]

یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

[sahar98]

در چشم منی و گرنه بینا کیمی؟
در مغز منی و گرنه شیدا کیمی
آن جا که نمی دانم آن جای کجاست
گر عشق تو نیستی، من آن جا کیمی

[forever]

یکی زندان غم دیده یکی باغ ارم دیده
وگر بیدار گشتی او نه زندان نی ارم بودی

[sahar98]

یاران یاران، ز هم جدایی مکنید
در سر هوس گریز پایی نکنید
چون جمله یکید، دو هوایی نکنید
فرمود وفا که بی وفایی نکنید

[Nassim_Agha]

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز


هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد

[forever]

در آتش رو در آتش رو در آتشدان ما خوش رو
که آتش با خلیل ما کند رسم گلستانی

[sahar98]

یاری که مرا در غم خود میبندد
در باغ و بهار و لب جوی کی گردد؟!
در شاخ درخت باد در می پیچد
تا سجده ی شاخ ها پیاپی گردد

[Amirrelax]

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

[Nassim_Agha]

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز

چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

[Amirrelax]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند

[arezuhaa]

دلی لرزنده دارم زار و خسته
دلی در حلقه ی ماتم نشسته
به فریاد آورم احوال مرغی
که سنگی خورده و بالش شکسته

[david_santoori]

هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد / خداش در همه حال از بلا نگه دارد

[sahar98]

دل در کرم کریم بستیم و شدیم
وز هر دو جهان مهر گسستیم و شدیم
جان در قفس و قفس به جان آمده بود
ما نیز قفس را بشکستیم و شدیم

[Amirrelax]

می​وزد از چمن نسیم بهشت
هان بنوشید دم به دم می ناب

[sahar98]

بشنو از نی چون حکایت میکند
از جدایی ها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند

[kaka]

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی ؟

[Nassim_Agha]

یوسف گمگشده باز آید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

[Amirrelax]

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق برسر هرکوی و بام خاست

[forever]

تو مسافری روان کن، سفری بر آسمان کن
تو بجنب پاره پاره، که خدا دهد رهایی

[arezuhaa]

یک بوسه ز لبهای تو در خواب گرفتم
گویی که از چشمه ی مهتاب گرفتم
هرگز نتوانی که زمن دور بمانی
چون عکس تو را در دل خود قاب گرفتم

[forever]

مرا آن دلبر پنهان همی گوید به پنهانی
به من ده جان به من ده جان چه باشد این گران جانی

[david_santoori]

یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما / ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما

[sahar98]

ای داده مرا به خواب در، بیداری
آسان شده، در دلم همه دشوار
از ظلمت جهل و کفر رستم، باری
چون دانستم که عالم الاسراری

[forever]

یکی سر نیست عاشق را که ببریدی و آسودی
ببر هر دم سر این شمع فراشانه ای ساقی

[sahar98]

یا رب! تو مرا به نفس طناز مده
با هر چه از توست، مرا ساز مده
من در تو همی گریزم از فتنه ی خویش
من آن توام، مرا به من باز مده

[arezuhaa]

همه از عمر بنالیدن و من یار بسی
که ز عمرش همه نالید وغرامت بستاد

[Nassim_Agha]

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود

کین شاهد بازاری وآن پرده نشین یاشد

[sahar98]

دیشب بسیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم
ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
جامی بیاد گوشهء محراب میزدم

[Amirrelax]

می​چکد ژاله بر رخ لاله
المدام المدام یا احباب

[arezuhaa]

بر سر در امیدمن قفلی شبه فولاد شد
باید بجنگید و بدید کز قفل آهن میچکد

[sahar98]

ما آزمودیم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش

[david_santoori]

شدم به میکده ساقی مرا نداد شرابی/ فغان که چشمه رحمت نزد بر آتشم آبی

[Nassim_Agha]

یکدم ز ره دجله منزل به مداین کن

وز دیده گلابی کن بر خاک مداید ران

[sahar98]

نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

[Amirrelax]

می‌گفت دگرباره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست

[sahar98]

تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم در کسب این فضائل

[Nassim_Agha]

لاف عشق و گله از یار زهی لاف خلاف

عشقبازان چنین مستحق هجرانند

[forever]

در این دام است آن آهو تو در صحرا چه می گردی
گهر در خانه گم کردی به هر ویران چه می پویی

[Nassim_Agha]

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد

بوداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

[Amirrelax]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند

[arezuhaa]

دلم از واژه بریدو قلمم باز شکست
نتواند بنویسد چقدر تنگ دل است

[david_santoori]

تا کفر سر زلفت زد راه دل و دینم / جز عشق تو هر کیشی کفر است در آیینم
از قامت موزونش در سایهٔ شمشادم / وز عارض گلگونش در دامن نسرینم
گر بر سر خاک من بنشینی و برخیزی / تا محشر از این شادی برخیزم و بنشینم

[Amirrelax]

می​چکد ژاله بر رخ لاله
المدام المدام یا احباب

[Nassim_Agha]

بوی جوی مولیان آید همی

یاد یار مهربان اید همی

[Amirrelax]

یاد از آن روزی که بودی زهره یاره من
دور از چشم رقیبون در کناره من

[kaka]

نمي دوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني
تو كه بيدار بيداري بگو از شب چي مي دوني

[Amirrelax]

یکتا شدی و از چه سبب بردی ام از یاد ؟
آخر تو زمن شهره چنین در همه گشتی

[Nassim_Agha]

ببخشید ولی فکر می کنم بین مشاعره اشعار با تایپک مشاعره با ترانه اشتباهی پیش اومده ! :-)

یارب تو آن جوان دلاور نگاهدار

کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد

[Amirrelax]

در طلبت ندیده ای سخت تر از اراده ام
جان به تو داده ام ولی دل به کسی نداده ام

[Nassim_Agha]

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

جرس فریاد می دارد که بر بندید محملها

[Amirrelax]

ای که اندر کوره ی عشقت مرا بگداختی
کاش بعد از آن به شکل لاله ام می ساختی

[Nassim_Agha]

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

[Amirrelax]

تو تا دانی مشو عاشق ولیکن
اگر عاشق شدی، تنها به یک بار

[Nassim_Agha]

روندگان طریقت ره بلا سپرند

رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز

[arezuhaa]

ز هر راهی که پیمودم به راه عاشقان سر زد
گهی کاشانه بر دوشم گهی در کوی، نا پیدا

[Amirrelax]

آشنایی نه غریبست که دلسوزمنست
چون من ازخویش برفتم دل بیگانه بسوخت

[Nassim_Agha]

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود

سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

[Amirrelax]

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

[Nassim_Agha]

تا بر دلش از غصّه غباری ننشیند

ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش

[david_santoori]

شکسته حملهٔ او پشت صد هزار سوار
دریده صارم او قلب صدهزار سپاه

نعوذبالله از این زاهدان جامه سفید
تبارک الله از این شاهدان چشم سیاه

یکی ز غمزهٔ خونخواره‌اش تپیده به خون
یکی ز حسرت نظاره‌اش نشسته به راه

یکی ز جنبش مژگان او به چنگ اجل
یکی ز گردش چشمان او به حال تباه

یکی به خاک در او فشانده گوهر اشک
یکی به رهگذر او کشیده لشکر آه

یکی ز بند سر زلف او اسیر کمند
یکی ز کنج زنخدان او فتاده به چاه

[arezuhaa]

هر چه روزی عمر بالیدن ببود امروز نیست
شاید این تقدیر و دل رنجور نیست

[Ahmad vivaldi]

نمي دونم كي تموم ميشه گلايه هام ولي كاش ميشد يه روز برگرديو بگي منم تورو ميخوام

[Ahmad vivaldi]

من گفتم شايد بميره اون يكي يار بد دوباره تو بياي بگي منو ميخواي
حالا بميره يا كه بره فرغي نمي كمنه واسم هرچي ميشه بزار بشه آخه يه زماني يارم ميمرد واسم