PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 [19] 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57

zibaaa
Tuesday 30 March 2010, 10:43 PM
نمی دانم که را دیدم که از خود می رود هوشم

جنون آهسته می گوید مبارک باد در گوشم

Nassim_Agha
Tuesday 30 March 2010, 10:45 PM
منهم امشب دلم می خواد از حافظ عزیز این شعر رو بیارم:

من و هم صحبتی اهل ریا دورم باد

ازگرانان جهان رطل گران ما را بس

zibaaa
Tuesday 30 March 2010, 10:47 PM
سر ما فرو نیاید به کمان ابروی کس

که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد

Nassim_Agha
Tuesday 30 March 2010, 10:50 PM
در ديــر ميزدم مــــــن،که نـــدا ز در درآمد

كه درآ درآ عــــــراقي، كه تو هم ازآن مــايی

zibaaa
Tuesday 30 March 2010, 10:52 PM
یکی به سمع رضا گوش دل به سعدی دار

که سوز عشق سخن های دلنواز آرد

Nassim_Agha
Tuesday 30 March 2010, 10:55 PM
در وهم نگنجد که چه دلبند و چه شیرین

در وصف نیاید که چه مطبوع و چه زیباست

zibaaa
Tuesday 30 March 2010, 10:58 PM
توان شناخت به یک روز در شمایل مرد /که تا کجاش رسیده پایگاه علوم

ولی ز باطنش ایمن مباش و غره مشو/ که خبث نفس نگردد به سالها معلوم

Nassim_Agha
Tuesday 30 March 2010, 11:04 PM
توان شناخت به یک روز در شمایل مرد /که تا کجاش رسیده پایگاه علوم

ولی ز باطنش ایمن مباش و غره مشو/ که خبث نفس نگردد به سالها معلوم
اگه فقط مشکل مرد بود نصف مسیله حل بود:-)
به صد سال در شمایل زن نمی توانی دید که تا کجاش رسیده پایگاه فنون....:-)


مرو بخواب که خوابت ز چشم برباید

گرت مشاهده خویش در خیال آید

zibaaa
Tuesday 30 March 2010, 11:08 PM
شما بهتر می دونید که منظور سعدی از مرد نوع بشره. اما برای مزاح خوب اومدید!

درون خاطر سعدی مجال غیر تو نیست

چه خوش بود به تو از هر که در جهان مشغول

Nassim_Agha
Tuesday 30 March 2010, 11:12 PM
بله فقط یه شوخی بود!

لیک آن نقش که در روی تو من می بینم

همه را دیده نباشد که ببینند آن را

zibaaa
Tuesday 30 March 2010, 11:14 PM
آدمی صورت اگر دفع کند شهوت نفس

آدمی خوی شود ور نه همان جانورست

Nassim_Agha
Tuesday 30 March 2010, 11:23 PM
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو

پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو

zibaaa
Tuesday 30 March 2010, 11:25 PM
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن

Nassim_Agha
Tuesday 30 March 2010, 11:28 PM
نگفتمت که تو را ره زنند وسرد کنند

که آتش و تپش وگرمی هوات منم؟

zibaaa
Tuesday 30 March 2010, 11:30 PM
من از آن گذشتم ای دوست که بشنوم نصیحت

برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی

Nassim_Agha
Tuesday 30 March 2010, 11:33 PM
یارب آن روی است یا برگ سمن

یارب آن قد است یا سرو چمن

امیدوارم نگویید تکراریه :-(

zibaaa
Tuesday 30 March 2010, 11:35 PM
حقیقتش یادم نیست ! به نفع شما

نفسی با تو به از زندگی جاوید است

وین میسر نشود تا نفسی می آید

Nassim_Agha
Tuesday 30 March 2010, 11:39 PM
من حقیقتش فکر نمی کنم تکراری باشه بهر حال...

دلم رمیده لولی وشیست شورانگیز

دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز

zibaaa
Tuesday 30 March 2010, 11:42 PM
زندگی خوشتر بود در پرده رنگ و خیال

صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست

منم باهاش موافقم

Nassim_Agha
Tuesday 30 March 2010, 11:45 PM
تادل هرزه گرد من رفت به چین زلف او

زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند

zibaaa
Tuesday 30 March 2010, 11:47 PM
دیدن روی تو را دیده جان بین باید

وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است

Nassim_Agha
Tuesday 30 March 2010, 11:56 PM
می خواستم ببینم حواستون جمع هست یا نه :-)
این یکی چی؟

تنم اینجاست سَقیم و دلم آنجاست مقیم

فلک اینجاست ولی کوکب سیِار آنجاست

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 12:01 AM
استرس یا دل درد امشب کدوم مشکل ساز شده ؟

تدبیر ها نمودیم در عاشقی فروغی

کاری نیامد آخر از کاردانی ما

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 12:05 AM
هیچکدوم:-)
چی قرار بود بگم؟...م؟ نه ..آ بود

اینجا کسی ست پنهان همچون خیال در دل

امّا فروغ رویش ارکان من گرفته*

یه بیت دیگه قبلا شبیه این گفتم که این بود:

اینجا کسی ست پنهان چون جان و خوشتر از جان
باغی بمن نموده ایوان من گرفته

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 12:09 AM
من حواسم جمعه ( تو برو مصلحت خویش اندیش)

هر صباحی غمی از دور زمان پیش آید

گویم این نیز نهم بر سر غمهای دگر

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 12:13 AM
من حواسم جمعه ( تو برو مصلحت خویش اندیش)


اتفاقا من اون تاکید رو از جهت مصلحت خودم کردم:-)

روا مدار خدایا که در حریم وصال

رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 12:15 AM
درد عشق ار چه دل از خلق نهان میدارد

سعدی این دیده گریان تو بی چیزی نیست

امشب سعدی دست بردار نیست!!

obvious
Wednesday 31 March 2010, 12:18 AM
می بخشید وسط مشاعره تون! ولی واقعا به وجد اومدم، براتون آرزوی موفقیت می کنم.
البته می دونم این پستم توسط نابغه ی عزیز حذف می شه ولی حالا تا نیومده از غیبتش سواستفاده کنیم!!!!!!!!!!!!!!!!(چشمک)

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 12:20 AM
شاید بدلیل همین دست بر نداشتن سعدیه که من یواش یواش بار و بندیل رم رو دارم می بندم برم پیش حافظ عزیز :-)

تا ز میخانه و می نام ونشان خواهد بود

سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 12:23 AM
موافقم :

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 12:35 AM
دیگر نشینیدیم چنین فتنه که بر خاست

از خانه برون آمد و بازار بیاراست

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 12:38 AM
تا زدم لبخندی از شادی بلایی در رسید

چشم گردون در کمین باشد دل آسوده را

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 12:41 AM
امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشن است

آهسته تا نبود خبر رندان شاهد باز را

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 12:42 AM
آنچه شیران را کند روبه مزاج

احتیاج است احتیاج است احتیاج

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 12:46 AM
جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال

شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 12:51 AM
اینم آخرین بیت امشب:

آن قدر بار کدورت به دلم جمع شده / که اگر پایم از این پیچ و خم آید بیرون

لنگ لنگان در دروازه هستی گیرم / نگذارم که یکی از عدم آید بیرون

شب بخیر

Amirrelax
Wednesday 31 March 2010, 09:38 AM
ناظر روي تو صاحب نظرانند آري
سر گيسوي تو در هيچ سري نيست كه نيست

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 10:23 AM
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

وجود نازکت آزرده گزند مباد

Amirrelax
Wednesday 31 March 2010, 12:32 PM
دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا می​طلبم صحبت روشن رایی

Don_Ramtin
Wednesday 31 March 2010, 01:43 PM
یک نفس با ما نشستی ، خانه بوی گل گرفت
خانه ات آباد ، کاین ویرانه بوی گل گرفت

M8H
Wednesday 31 March 2010, 01:49 PM
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو

تا تو به داد من رسی.من به خدا رسیده ام

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 02:02 PM
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

david_santoori
Wednesday 31 March 2010, 02:56 PM
دل خون شد از امید و نشد یار یار من / ای وای بر من و دل امیدوار من

Don_Ramtin
Wednesday 31 March 2010, 03:21 PM
نا آمدگان اگر بدانند که ما
از دهر چه می کشیم ، نیایند دگر

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 04:06 PM
رهرو منزل عشقیم و ز سر حّد عدم

تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم

Don_Ramtin
Wednesday 31 March 2010, 04:10 PM
مردمان در من و بی هوشی من حیرانند
من در آنکس که تو را بیند و حیران نشود

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 04:37 PM
دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل

پیام ما که رساند مگر نسیم شمال

david_santoori
Wednesday 31 March 2010, 05:41 PM
لاله ستانست از عکس تو هر شوره‌ای / عکس لبت شهد ساخت تلخی هر غوره‌ای

Amirrelax
Wednesday 31 March 2010, 06:12 PM
یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود

arezuhaa
Wednesday 31 March 2010, 09:36 PM
دیدم که زرد رویی از من نمیپسندی
من چهره سرخ کردم با خون شعرهایم

mahour.M
Wednesday 31 March 2010, 09:44 PM
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

arezuhaa
Wednesday 31 March 2010, 09:53 PM
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روز ها را با شب شمرده بودم

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 10:30 PM
می ز رطل عشق خوردن کار هر بی ظرف نیست

وحشیی باید که بر لب گیرد این پیمانه را

وحشی بافقی

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 10:58 PM
سلام

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت

آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 11:00 PM
سلام

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویش و خرسندی

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 11:02 PM
این بیت رو من می خواستم بگم :-(

یوسف به بندگیت کمر بسته بر میان

بودش یقین که ملک ملاحت از آن توست

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 11:05 PM
جدی !

تحولی که ز رنج ها پدید آید

نه قصه ایست که به چون و چرا توانی یافت
شهریار

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 11:09 PM
باور کن این جزو بیت های مورد علاقه خاص منه که همیشه می ذارمشون برای وقتهای خاص!

تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی

وگرنه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 11:11 PM
چرا وقتهای خاص ؟

من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم

تو چرا ز من گریزی که وفایم آزمودی

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 11:17 PM
وصفش در زبان ناید :-) اما تعلق خاطری خاص به بعضی شعرها دارم ...!

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا

یار تویی غار تویی خواجه نگهدارمرا

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 11:20 PM
متوجهم . این بیت و دیشب گفتم اما خیالی نیست :

یا به زندان فراقش بی نشان خواهم شدن

یا گریبان وصالش بی خبر خواهم گرفت

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 11:23 PM
متوجهم . این بیت و دیشب گفتم اما خیالی نیست :

یا به زندان فراقش بی نشان خواهم شدن

یا گریبان وصالش بی خبر خواهم گرفت
اگه خیالی نیست پس چرا "ی" دادی به جای "آ"..! حالا من همون "ی" رو میگم شما هم "ی" خود رو نگه دار برای وقتی دیگه :-)

یار بار افتاده را در کاروان بگذاشتند

بی وفا یاران که بر بستند بار خویش را

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 11:26 PM
خسته نباشم!!

نفسی داشتم و ناله و شیون کردم

بی تو با مرگ عجب کشمکشی من کردم

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 11:33 PM
اگه خیالی نیست پس چرا "ی" دادی به جای "آ"..! حالا من همون "ی" رو میگم شما هم "ی" خود رو نگه دار برای وقتی دیگه :-)

یار بار افتاده را در کاروان بگذاشتند

بی وفا یاران که بر بستند بار خویش را
ببخش نگاه کردم دیدم آخر بیت قبلی رو اشتباه نوشته ام! تصحیح کردم! ولی خوب گذشت! البته سایت هم خیلی خیلی کنده امشب چون شعر های شما هم خیلی دیر چاپ میشه!
حالا "م" می دم

میخواستم این شیب و شبابم بستانند
طفلیم دهند و سر پر شور و شرم را

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 11:36 PM
خواهش میکنم
استخوانم مغز گردیده است و مغزم استخوان

بس که غم های گرانجان تکیه گاهم کرده است

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 11:38 PM
تا تو مصوّر شدی در دل یکتای من

جان تصوّر نماند دیگرم اندر ضمیر

خواهش می کنم "ر" بفرمایید

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 11:40 PM
رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل

از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 11:44 PM
آه شانس آوردم! داشتم فکر می کردم که اگه خدای نکرده باز هم "ت" بیاد چکار کنم چون هر چی فکر کردم "ت" دیگه توی حافظه ام نبود!

لاجرم صید دلی در همه شیراز نماند

که نه با تیر و کمان در پی او تاخته ای

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 11:47 PM
کاش از این شانس ها من برای ی داشتم :

یک عمر هزار سال باید

تا من یکی از هزار گویم

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 11:49 PM
من نیز چشم از خواب خوش بر می نکردم پیش از این

روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 11:51 PM
آن کس که تو را نقش کند او تنها

تنها نگذاردت میان سودا

من به این ایمان دارم

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 11:54 PM
ای که میان جان من تلقین شعرم می کنی

گر تن زنم خامش کنم ترسم که فرمان بشکنم

zibaaa
Wednesday 31 March 2010, 11:56 PM
می برد روزی تو را خواب عدم بیدار باش

آمد ورفت نفس ها جنبش گهواره است

Nassim_Agha
Wednesday 31 March 2010, 11:58 PM
توانگرا دل درويش خود به دست آور

که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند

zibaaa
Thursday 1 April 2010, 12:00 AM
در کوی خرابات کسی را که نیاز است

هشیاری و مستیش همه عین نماز است

Nassim_Agha
Thursday 1 April 2010, 12:06 AM
این یکی چطور؟ اینهم ناخواسته بود ؟ :-) دارم سراغ دو تا "ی" نا خواسته می گردم ..!

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت



فعلا شاید فقط یه دونه "ت" دیگه برام مونده فکر کنم بتونم امشبو باهاش سر کنم! :-)

zibaaa
Thursday 1 April 2010, 12:14 AM
تارو پود هستیم بر باد رفت اما نرفت

عاشقی ها از دلم دیوانگی ها از سرم

Nassim_Agha
Thursday 1 April 2010, 12:18 AM
امشب با این "ی" بخاطر همه مهربانی های شما تمام می کنم!

من در بیان وصف تو حیران بمانده ام

حدّی ست حسن را و تو از حدّ گذشته ای :-)



شب خوش

zibaaa
Thursday 1 April 2010, 12:29 AM
ممنون از لطفت ولی فراموش نکن که من امشب یک ی از قبل دارم :


یا به زندان فراقش بی نشان خواهم شدن

یا گریبان وصالش بی خبر خواهم گرفت

شب بخیر

ham-nafas
Thursday 1 April 2010, 02:44 PM
تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست
دل سودازده از غصه دو نيم افتادست

Nassim_Agha
Thursday 1 April 2010, 04:41 PM
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او

زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند

Amirrelax
Thursday 1 April 2010, 05:21 PM
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

mahour.M
Thursday 1 April 2010, 08:34 PM
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار

که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد

Amirrelax
Thursday 1 April 2010, 08:41 PM
در کوی نیک نامی ما را گذرندادند
گر تو نمی پسندی تغییرکن قضا را

Don_Ramtin
Thursday 1 April 2010, 09:09 PM
آنجا که نظرگاه دل درویش است
صد چشمه ی آب زندگانی بیش است
هرگز تو میازار دل درویشی
درویش خدا نیست ، خدا درویش است

Nassim_Agha
Thursday 1 April 2010, 09:49 PM
تا زبَر خاکی ای درخت برومند

مگسل از این آب و خاک رشته پیوند

Don_Ramtin
Thursday 1 April 2010, 10:01 PM
در به سماع آمده است از خب آمدنت
خانه غزل خوان شده از زمزمه ی در زدنت

zibaaa
Thursday 1 April 2010, 10:38 PM
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم

از که می نالی و فریاد چرا میداری

Nassim_Agha
Thursday 1 April 2010, 11:14 PM
یکجا همه گمشدگان یافته بودم

از جمله حبیب و رفقای دگرم را

zibaaa
Thursday 1 April 2010, 11:24 PM
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت

آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

Nassim_Agha
Thursday 1 April 2010, 11:29 PM
دوست دارم که کست دوست ندارد جز من

حیف باشد که تو در خاطر اغیار آیی

zibaaa
Thursday 1 April 2010, 11:32 PM
ی؟

یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است

ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری

Nassim_Agha
Thursday 1 April 2010, 11:37 PM
یارب تو آشنا را مهلت ده و سلامت

چندان که باز بیند دیدار آشنا را

zibaaa
Thursday 1 April 2010, 11:45 PM
افسوس خلق میشنوم در قفای خویش
کاین پخته بین که در سر سودای خام شد

Nassim_Agha
Thursday 1 April 2010, 11:49 PM
دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم

هر که از دوست تحمل نکند عهد نپاید

zibaaa
Thursday 1 April 2010, 11:50 PM
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است

بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی

Nassim_Agha
Thursday 1 April 2010, 11:57 PM
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان

چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید

zibaaa
Friday 2 April 2010, 12:01 AM
دشمن تری بامن از همه خلق کائنات

با آتکه دوست تر زهمه خلق دارمت

Nassim_Agha
Friday 2 April 2010, 12:05 AM
تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

zibaaa
Friday 2 April 2010, 12:08 AM
یاد باد آنکه رخت شمع طرب می افروخت
وین دل سوخته پروانه نا پروا بود

Nassim_Agha
Friday 2 April 2010, 12:12 AM
دارم از لطف ازل جنّت فردوس طمع

گر چه دربانی میخانه فراوان کردم

zibaaa
Friday 2 April 2010, 12:13 AM
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب

مهیمنا به دیاران خود رسان بازم

Nassim_Agha
Friday 2 April 2010, 12:15 AM
ما بر این در نه پی حشمت و جاه آمده ایم

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

zibaaa
Friday 2 April 2010, 12:18 AM
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا

گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر

Nassim_Agha
Friday 2 April 2010, 12:20 AM
روندگان طریقت ره بلا سپرند

رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز

zibaaa
Friday 2 April 2010, 12:29 AM
زبان از پند من ای خواجه در بند

که بستم گوش استفهام خود را

Nassim_Agha
Friday 2 April 2010, 12:33 AM
آن یار کزو خانه ما جای پری بود

سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

دل گفت فروکش کنم این شهر ببویش

بیچاره ندانست که یارش سفری بود

zibaaa
Friday 2 April 2010, 12:35 AM
دلی که عاشق و صادق بود مگر سنگست

ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است

Nassim_Agha
Friday 2 April 2010, 12:42 AM
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

وجود نازکت آزرده گزند مباد

zibaaa
Friday 2 April 2010, 12:43 AM
دلا در عاشقی ثابت قدم باش

که در این ره نباشد کار بی اجر

شب خوش

Nassim_Agha
Friday 2 April 2010, 12:50 AM
روشن روان عاشق از تیره شب ننالد

داند که روز گردد روزی شب شبانان

شب خوش

mahour.M
Friday 2 April 2010, 02:37 AM
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست

چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

forever
Friday 2 April 2010, 09:04 AM
مرا در منزل جانان چه امن و عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بر بندید محملها

Amirrelax
Friday 2 April 2010, 09:18 AM
ای غایب از نظر که شدی همنشین دل
می گویمت دعا و ثنا می فرستمت

forever
Friday 2 April 2010, 10:02 AM
تو خود ای گوهر یکدانه کجایی کآخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
از بن هر مژه ام آب روانست، بیا
اگرت میل لب جوی و تماشا باشد

Nassim_Agha
Friday 2 April 2010, 11:41 AM
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم

و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم

Amirrelax
Friday 2 April 2010, 12:49 PM
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است

Nassim_Agha
Friday 2 April 2010, 01:33 PM
تو کز معـامله جز باد دسـتگـیرت نیسـت

حـدیث باد فـروشــان چه می کنی باور؟

Amirrelax
Friday 2 April 2010, 04:42 PM
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملکست آنکه تدبیر و تأمل بایدش

Don_Ramtin
Friday 2 April 2010, 05:27 PM
شنیدستم غمم را می خوری ، این هم غمی دیگر
دلت بر ماتمم می سوزد ، این هم ماتمی دیگر

Nassim_Agha
Friday 2 April 2010, 06:03 PM
روا مدار خدايا كه در حريم وصال

رقيب محرم و حرمان نصيب من باشد

Don_Ramtin
Friday 2 April 2010, 07:02 PM
دیگر ز پهلوانی رستم سخن مگو
زیرا که عشق از همه کس پهلوان تر است

Amirrelax
Friday 2 April 2010, 07:02 PM
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

Don_Ramtin
Friday 2 April 2010, 07:21 PM
آب از آن روی حلال است که مصنوع خداست
می چه کرده ست ، که مصنوع خدایی دگر است
می خور ای عاشق شوریده که بر شاهد گل
باده را بویی و رنگی و هوایی دگر است

Amirrelax
Saturday 3 April 2010, 08:40 AM
تو خود گفتی که من ملّاح مانم
به آب دیدگان کشتی برانم
همی ترسم که کشتی غرق گردد
در این دریای بی پایان بمانم

ham-nafas
Saturday 3 April 2010, 10:32 AM
ما دانه نخورده طعمه دام شدیم
نا کرد گنه ببین چه بد نام شدیم

arezuhaa
Saturday 3 April 2010, 11:19 AM
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز

Nassim_Agha
Saturday 3 April 2010, 12:18 PM
زان باده که در میکده عشق فروشند

ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش

Peddy
Saturday 3 April 2010, 02:14 PM
شور و غوغایی بر آمد از جهان
حسن او چون دست در یغما نهاد

Don_Ramtin
Saturday 3 April 2010, 04:43 PM
در نامه می نگنجد ما را حدیث شوق
کوته کنم ، قصه ی ما کار دفتر است

MEHRNAM
Saturday 3 April 2010, 09:21 PM
تو را برای وفای تو دوست میدارم
وگرنه دلبر پیمان شکن فراوان است

Nassim_Agha
Saturday 3 April 2010, 09:48 PM
ترا که حسرت زر تار زر پرستی نیست

کلاه خویش پرستی ، چه می نهی بر سر

ham-nafas
Saturday 3 April 2010, 10:46 PM
روز وصل دوست داران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد

Nassim_Agha
Saturday 3 April 2010, 11:32 PM
دی شیخ باچراغ همی گشت گرد شهر

کز آدمی ملولم و حیوانم آرزوست

mahour.M
Saturday 3 April 2010, 11:46 PM
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

Nassim_Agha
Saturday 3 April 2010, 11:48 PM
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

mahour.M
Sunday 4 April 2010, 12:08 AM
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید

s.a.r.a
Sunday 4 April 2010, 01:39 AM
ما آخرت منطق و بینش هستیم
ما اهل طریقت و گزینش هستیم
پس علت روسیاهی ما این است
ته مانده ی دیگ آفرینش هستی
_________________________
نخند!
میدانم که خورده شده ام
گیلاس اگر به درک بشقاب می رسید ، هرگز شکوفه نمیداد.

s.a.r.a
Sunday 4 April 2010, 01:45 AM
دور و بر ما پر شده از رنگ و ریا
ای آنکه در انتظار اوییم بیا
از دور و برم کنار تا نقل کنم :
گور پدر تمام دور و بریا
__________________

obvious
Sunday 4 April 2010, 12:23 PM
آتش عشق است و گيرد در كسي
كاو زسوز عشق مي سوزد بسي

mahour.M
Sunday 4 April 2010, 04:18 PM
یک شبی پروانگان جمع آمدند

در مضیفی طالب شمع آمدند

kaka
Monday 5 April 2010, 08:51 AM
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی​تو به سر نمی​شود

david_santoori
Monday 5 April 2010, 10:52 AM
در قمار عشق آخر، باختم دل و دین را / وازدم در این بازی، عقل مصلحت بین را

obvious
Monday 5 April 2010, 11:49 AM
اين قصه كه مي كني تو با من
زين خوبتر ايچ قصه ايچ نيست

forever
Monday 5 April 2010, 12:07 PM
تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمیباشد

arezuhaa
Monday 5 April 2010, 12:54 PM
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب بفریاد آمد

Acoustic
Monday 5 April 2010, 01:22 PM
داري حرام ميشوي اي دل قبول كن/ فکری به حال ثانیه ها ی عجول کن


اصلا تقلب نکردماااااا ! :44: :4:

forever
Monday 5 April 2010, 01:42 PM
ناشناسي که به تاريکي شب

مي‌برد نان يتيمان عرب

تا نشد پردگي آن سرّ جلي

نشد افشا که علي بود علي

Acoustic
Monday 5 April 2010, 02:50 PM
یکی از جمعه ها جان خواهد آمد
به درد دردمندان خواهد آمد
غبار از خانه های دل بگیرید
که بر این خانه مهمان خواهد آمد

forever
Monday 5 April 2010, 06:12 PM
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه ی بی سروسامانی من گوش کنید
گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید

mahour.M
Monday 5 April 2010, 11:28 PM
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی

خرقه جایی گرو و باده و دفتر جایی

obvious
Tuesday 6 April 2010, 10:35 AM
ياد دارم كه شبي ماهتابي
بر سر كوه نوين نشسته
ديده از سوز دل خواب رفته
دل زغوغاي دو ديده رسته

forever
Tuesday 6 April 2010, 06:00 PM
ها به کجا می کشی ام، خوب من
ها نکشانی به پشیمانی ام

mahour.M
Tuesday 6 April 2010, 11:41 PM
ما را نه غم دوزخ و نی حرص بهشت است

بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم

MEHRNAM
Wednesday 7 April 2010, 12:08 AM
من خود کجا ترسم از او، شکلی بکردم بهر او
من گیج کی باشم ولی قاصد چنان گیجیده ام

mahour.M
Wednesday 7 April 2010, 12:43 AM
می کشدم می به چپ، می کشدم دل به راست

رو که کشاکش خوش است، خود چه کشیدی بگو

obvious
Wednesday 7 April 2010, 08:40 AM
و درون دردناك من ز ديگر گونه زخم من مي آيد پر!
هيچ آوايي نمي آيد از آن مردي كه در آن پنجره هر روز
چشم در راه شبي مانند امشب بود باراني
وه چه سنگين است با آدم كشي( با هر دمي روياي جنگ )اين زندگاني.

mahour.M
Wednesday 7 April 2010, 11:12 PM
یکی تیشه بگیرید پی ریشهء زندان

چو زندان به در افتد همه شاه و امیرید

Don_Ramtin
Wednesday 7 April 2010, 11:39 PM
دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم
با من چه کرد دیده ی معشوقه باز من ؟!

Amirrelax
Thursday 8 April 2010, 06:20 PM
نسيم در سر گل بشكند كلاله سنبل
چو از ميان چمن بوي آن كلاله بر آيد

mahour.M
Thursday 8 April 2010, 11:41 PM
دوش چه خورده ای دلا، راست بگو نهان مکن
چون خمشان بی گنه، روی بر آسمان نکن

بادهء خاص خورده ای نقل خلاص خورذه ای
بوی شراب می زند، خربزه در دهان نکن

Amirrelax
Friday 9 April 2010, 09:48 AM
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی

mahour.M
Friday 9 April 2010, 05:57 PM
یار پیوسته از در و دیوار
در تجلیست یا اولی الابصار

Don_Ramtin
Friday 9 April 2010, 06:41 PM
روزی که برف سرخ ببارد از آسمان
بخت سیاه اهل هنر سبز می شود !

Amirrelax
Friday 9 April 2010, 06:57 PM
در کوی ما شکسته دلان میخرند و بس
بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است

david_santoori
Saturday 10 April 2010, 08:56 AM
تا لعل تو باده داده یاران را / بس توبه شکسته توبه کاران را

Amirrelax
Saturday 10 April 2010, 09:10 PM
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح
بوي زلف تو همان مونس جان است که بود

mahour.M
Saturday 10 April 2010, 09:17 PM
درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث

Nassim_Agha
Saturday 10 April 2010, 09:47 PM
بیتی که با "ث" شروع شود فکر نمی کنم چندان بتوان یافت
من فقط یک بیت با شروع "ث" می دانم که اونهم بخاطر حفظ آبروست :-)

ثنا و حمد بی پایان خدا را

که صنعش در وجود آورده ما را

Amirrelax
Saturday 10 April 2010, 10:06 PM
آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند

Nassim_Agha
Saturday 10 April 2010, 10:48 PM
دلی دیرم خریدار محبت

کزو گرم است بازار محبت

لباسی بافتم بر قامت دل

ز پود محنت و تار محبت

Don_Ramtin
Saturday 10 April 2010, 10:50 PM
تو از هر در که باز آیی ، بدین خوبی و زیبایی
دری باشد که از رحمت بروی خلق بگشایی

mahour.M
Sunday 11 April 2010, 12:28 AM
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم

kaka
Sunday 11 April 2010, 08:16 AM
من آن آشفته تقويمم كه بي تو
بهاران كنده شد از برگ برگم

nabegheh95
Sunday 11 April 2010, 09:07 AM
ما هنر اندوخته ايم و تو عار
تو به سخن تكيه كني. من به كار

Amirrelax
Sunday 11 April 2010, 06:18 PM
روی تو که رنگ از رخ گل های چمن برد
هوش از سر و طاقت ز دل و تاب و توان برد

Don_Ramtin
Sunday 11 April 2010, 07:16 PM
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه ی غیبش دوا کنند

Amirrelax
Sunday 11 April 2010, 07:26 PM
دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود

nabegheh95
Monday 12 April 2010, 10:32 AM
در آن پر شور لحظه
دل من با چه اصراري ترا خواست،
و من ميدانم چرا خواست،

obvious
Monday 12 April 2010, 11:41 AM
تا چند به آشيانه ماندن
ديديد چه ها ز حاصل من؟!

nabegheh95
Tuesday 13 April 2010, 02:27 PM
نه مردمي است، ز دست زمانه ناليدن
نه آگهي است. ز حكم قضا شدن دلتنگ

Don_Ramtin
Wednesday 14 April 2010, 12:15 AM
گاه باشد که کودکی نادان
به غلط بر هدف زند تیری !

obvious
Wednesday 14 April 2010, 09:23 AM
ياد باد آن كه سر كوي توام منزل بود
ديده را روشني از خاك درت حاصل بود

ahoorezaee
Wednesday 14 April 2010, 09:29 AM
غمم را مينوازد زير و بم ني .
كه از روز ازل شد يار غم ني
غمي دارم كه وقته ذوب گشتن
سياهش مي نويسم با قلم ني :5:

nabegheh95
Wednesday 14 April 2010, 02:51 PM
ahoorezaee عزيز، اين تاپيك مشاعره است. شعري كه در اين تاپيك مي نويسيد بايد با حرف آخر شعر قبلي شروع شده باشد.
لطفا رعايت كنيد. متشكرم

ياری اندر کس نمی بينم ياران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوست داران را چه شد؟

m-t
Wednesday 14 April 2010, 08:35 PM
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن:41:

m-t
Wednesday 14 April 2010, 08:39 PM
ياری اندر کس نمی بينم ياران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوست داران را چه شد؟
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرده است و این داد است

Don_Ramtin
Wednesday 14 April 2010, 09:08 PM
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد ؟

Nassim_Agha
Wednesday 14 April 2010, 09:33 PM
دلم رمیده شد و غافلم من درویش


که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش

Don_Ramtin
Wednesday 14 April 2010, 09:47 PM
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت ، جوابش کردم

Nassim_Agha
Wednesday 14 April 2010, 10:18 PM
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد

وقت آنست که بدرود کنی زندان را

Don_Ramtin
Thursday 15 April 2010, 07:36 AM
ای آنکه تو طالب خدایی ، به خودآ
از خود بطلب کز تو جدا نیست خدا
اول به خودآ ، چون به خود آیی به خدا
اقرار نمایی به خدایی خدا

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 08:56 PM
آنچنان شهره به شاگردی عشق تو شدم

که جنون سر خط زر داد به استادی ما

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 10:02 PM
ای دل نگفتمت مرو از راه عاشقی؟

رفتی بسوز کاین همه آتش سزای توست

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 10:07 PM
تومار زندگانیم ای نیستی بپیچ

دیگر بس است حکایت هستیم

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 10:12 PM
مردم چشمم بخون آلوده شد

در کجا این ظلم بر انسان کنند؟

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 10:15 PM
دلا زنور هدایت گر آگهی یابی

چو شمع خنده زنان ترک سر بخواهی گفت

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 10:17 PM
تشویش وقت پیر مغان می دهند باز

این سالکان نگر که چه با پیر می کنند

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 10:22 PM
در دلم هیچ نباشد مگر اندیشه وصلت

تو نه آنی که دگر کس بنشیند به مکانت

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 10:25 PM
تنها نه ز راز دل من پرده بر افتاد

تا بود فلک شیوه او پرده دری بود

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 10:27 PM
دل من مهر تو را گرچه به خود زود گرفت

دیر باید که مرا نقش تو از دل برود

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 10:30 PM
دل گفت فروکش کنم این شهر ببویش

بیچاره ندانست که یارش سفری بود

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 10:32 PM
دل عشوه می فروخت که من مرغ زیرکم

اینک فتاده به زلف چو دام اوست

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 10:33 PM
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری

وفای عهد من از خاطرت بدر نرود

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 10:35 PM
تکراری بود اما چون خیلی فاصله افتاده قبوله

دل بوی وصل داشت کنون رنگ خون گرفت

این رنگ از آن ماشد و آن بو گذشت

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 10:41 PM
فکر نمی کنم تکراری بود :-)
بهر حال اما این مصرع دوم شعر تو هم وزن مصرع اول نیست! یه اشکال داره!


ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود

تسبیح شیخ و خرقه رند شراب خوار

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 10:44 PM
دیگه باید اینو به امیر خسرو دهلوی بگی نسیم جان!!!!

رسید صبح و دلم با ستاره سحری است

رسید پیری و چشمم به روز برنایی است

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 10:48 PM
تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد

هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 10:49 PM
رفتی و مرا خار شکستی در دل

در دیده نئی اگرچه هستی در دل

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 10:51 PM
لبت بدیدم و لعلم بیوفتاد از چشم

سخن بگفتی و قیمت برفت لولو را

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 10:52 PM
اسیر بند بلا را چه جای سرزنش است

گرت معاونتی دست میدهد دریاب

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 10:54 PM
ببرد از من قرار و طاقت و هوش

بت سنگین دل سیمین بناگوش

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 10:56 PM
شد عمر تمام و ناتمامیم هنوز

صدبار بسوختیم و خامیم هنوز

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 10:58 PM
زیبد که ز در گاهت نومید نگردد باز

آنکس که به امّیدی بر خاک درت افتد

leon90
Thursday 15 April 2010, 11:00 PM
دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 11:00 PM
دل ببردی و بهل کردمت ای جان لیکن

به از این دار نگاهش که مرا میداری

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 11:02 PM
یار ما چون گیرذ آغاز سماع

قدسیان بر عرش دست افشان کنند

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 11:03 PM
دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من

نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش

زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 11:05 PM
کنون به سختی و آسانیش بباید ساخت

که در طبیعت زنبور نیش باید و نوش

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 11:08 PM
زیبا جانم کدومشون تکراریه؟ :-)

شاها فلک از بزم تو در رقص و سماعست

دست طرب از دامن این زمزمه مگسل

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 11:11 PM
لنگر تسلیم پیدا کن که بحر حق شناس

بارها موج خطر را مد احسان کرده است

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 11:15 PM
زیبا جان من یارب این نو گل را که تصحیح کردم :-)

تسبیح و خرقه لذّت مستی نبخشدت

همّت در این عمل طلب از می فروش کن

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 11:16 PM
بسیار خوب

نفرت مردم بمانند سگ درنده است

گر تو از پیشش گریزی زودتر گیرد تو را

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 11:18 PM
ای آفتاب حسن برون آ ، دمی ز ابر

كان چهره ی مشعشع تابانم آرزوست

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 11:20 PM
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که دوست خود روش بنده پروری داند

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 11:22 PM
بنظرم اگر اشتباه نکنم این رو من قبلا گفته ام :-) ولی بهر حال قبول است :-)

دلبرم شاهد و طفل است و ببازی روزی

بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 11:25 PM
tit for tat !!!

شمع گیرم که پس از کشتن پروانه گریست

قاتل از گریه بی جا گنهش پاک نشد

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 11:26 PM
در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن

یارب مباد تا به قیامت زوال تو

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 11:28 PM
وه که گر من باز بینم روی یار خویش را

تا ابد من شکر گویم کردگار خویش را

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 11:32 PM
اگرچه حسن فروشان به جلوه آمده اند

کسی بحسن و ملاحت بیار ما نرسد

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 11:33 PM
دلی که غیب نما است و جام جم دارد

زخاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 11:35 PM
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند

تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 11:37 PM
دست با دوست در آغوش نه حد من و توست

منم و حسرت بوسیدن خاک پایی

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 11:38 PM
بارب اندر دل آن خسرو شیرین انداز

که برحمت گذری بر سر فرهاد کند

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 11:39 PM
در آتش ار خیال رخش باز میدهد

ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 11:41 PM
یارب این بجّه ترکان چه دلیرند بخون

که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 11:42 PM
دلا مباش چنین هرزه گرد و هر جایی

که هیچ کار زپیت بدین هنر نرود

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 11:44 PM
در عهد پادشاه خطا بخش جرم پوش

حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 11:46 PM
شرح این آتش جانسوز مگر شمع برآرد به زبان

ورنه پروانه ندارد ز سخن پروایی

Nassim_Agha
Thursday 15 April 2010, 11:50 PM
شرح این آتش جانسوز مگر شمع برآرد به زبان

ورنه پروانه ندارد ز سخن پروایی

البته قصّه ممکن است چون آتش جانسوز باشد امّا ذوق و تخیّل زیبای شما بکنار شعر حافظ فکر می کنم
شرح این قصّه مگر شمع برآرد بزبان باشد

یار من چون بخرامد بتماشای جمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی

zibaaa
Thursday 15 April 2010, 11:55 PM
حق داری. البته قصد خیال پردازی نداشتم کاملا سهوی بود هرچند که شما هم باز از من تکراری گفتی

تو از خاری همی نالی نمی بینی عنایت ها

مخواه از حق عنایت ها یا کم کن شکایت ها

Nassim_Agha
Friday 16 April 2010, 12:04 AM
ببخش تصحیح شد!

آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی

گردون ورق هستی ما در ننوشتی

zibaaa
Friday 16 April 2010, 12:08 AM
یوسف مصر را بگو سکه به نام خود مزن

هر پسری عزیز شد یاد پدر نمیکند

شب بخیر

Don_Ramtin
Friday 16 April 2010, 03:48 PM
دلی دیرم خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت

nabegheh95
Saturday 17 April 2010, 10:11 AM
تو کشور‏گیر آفاقی و شعر تو تو را لشکر
چه خوش باشد چنین لشگر به هر کشور فرستادن

Don_Ramtin
Saturday 17 April 2010, 10:23 AM
نی که هر دم نغمه آرایی کند
در حقیقت از دم نایی کند

ahoorezaee
Saturday 17 April 2010, 10:53 AM
در اين هوای پر از باد، هر چه بادا باد
کلاهم از سرم افتاد، هر چه بادا باد

تمام عاطفه ها ،عشق ها ، هویت من
اگرچه می رود از یاد ، هر چه بادا باد

Don_Ramtin
Saturday 17 April 2010, 11:03 AM
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان ، یا جان ز تن درآید

Nassim_Agha
Saturday 17 April 2010, 11:51 PM
دگر بگوش فراموش عهد سنگین دل

پیام ما که رساند مگرنسیـــــــــــــــــــ م شمال

Don_Ramtin
Saturday 17 April 2010, 11:57 PM
لیلی از این حرف بخندید و گفت
با تو چه گویم ، که تو مجنون نیی
-----------------------------------------------
اصل شعر این است :
بوالهوسی گفت به لیلی به طنز :
رو که چنین قابل و موزون نیی .
لیلی از این حرف بخندبد و گفت :
با تو چه گویم ، که تو مجنون نیی !