مشاعره

[kaka]

نمي دانم كجا سرچشمه مي گيرد دل ديوانه مي ميرد برايش

و من من مانده ام من مانده ي اين خاطراتش

[hichnafar]

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین هائل *** کجادانندحال ماسبکباران ساحلها

[akanani]

آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست

[hichnafar]

تادردوورم فرونشیند *** کافوربرآن ضمادکردند

[akanani]

در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست

[hichnafar]

تو ترحم نکنی برمن بیدل دانم *** ذاک دعوای وهاانت وتلک الایام

[akanani]

می​چکد ژاله بر رخ لاله
المدام المدام یا احباب

[Hmd_N]

بر دست غمم چه رایگان دادی

نفروختمت به گنج صد قارون

[akanani]

نعیم هر دو جهان پیش عاشقان بجوی
که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر

[hichnafar]

رقصیدن سرووحالت گل *** بی صوت هزارخوش نباشد

[akanani]

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان ز او شده​ام بی سر و سامان که مپرس

[hichnafar]

سرارادت ماوآستان حضرت دوست *** که هرچه برسرمامی رودارادت اوست

[ciity_night]

تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خود***دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست

[akanani]

تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

[Hmd_N]

یکتا شدی و از چه سبب بردی ام ز یاد ؟

آخر تو ز من شهره چنین در همه گشتی

[kaka]

ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه

هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

[akanani]

همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد

[kaka]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

وندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

[akanani]

در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست

[kaka]

توهمچو صبحي و من شمع خلوت سحرم

تبسمي كن و جان بين كه چون همي سپرم

[hichnafar]

مرادردام هابسیاربستند *** زبالم کودکان پرهاشکستند

[kaka]

دوش مرغي به صبح مي ناليد

عقل و صبرم ببرد طاقتو هوش

[Hmd_N]

شدم آشفته از هجران آن ماه

شود آشفته از هجرانم ای کاش

[kaka]

شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني

تو را با لهجه ي گلهاي نيلوفر صدا كردم

[sara]

مرا دستی است بالا دست گردون
که نتوان زآستینش کرد بیرون

[akanani]

نگشاید دلم چو غنچه اگر
ساغری از لبش نبوید باز

[hichnafar]

زوحشت سست شدبرجای ناگاه *** زرنج خستگی درمانددرراه

[kaka]

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم

دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست

[Hmd_N]

تا نشان ماتمم در دل بماند تا ابد

تا بدانی آشنای خویش را نشناختی

[kaka]

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب

کز هر زبان که می شنوم نامکرر است

[Hmd_N]

تنها نه من از صورت زیبای تو مستم

شخصی نه بدیدم که تو را دید و گذر کرد

[kaka]

دانی که چیست حاصل ایام عاشقی
معشوق را نبینی و جان را فدا کنی

[hichnafar]

یک حرف صوفیانه بگویم اجازتست *** تی نوردیده صلح به ازجنگ وداوری

[Hmd_N]

یارا به نگاهی خوش، مارا به خود آوردی

اما چو شدم عاشق، رسم دگری کردی

[kaka]

یارب این شمع دل افروز ز کاشانه ی کیست

جان ما سوخت ببرسید که جانانه ی کیست

[Hmd_N]

تو که اینگونه به مردم شده ای آفت دین

هیچ در آیینه در روی خودت مینگری ؟؟؟

[kaka]

یاد باد آن کو به قصد خون ما
زلف را بشکست و بیمان نیز هم

[akanani]

منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است

[Hmd_N]

تو تا دانی مشو عاشق ولیکن

اگر عاشق شدی، تنها به یک بار

[akanani]

رونق عهد شباب است دگر بستان را
می​رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

[hichnafar]

آشنایی نه غریبست که دلسوزمنست *** چون من ازخویش برفتم دل بیگانه بسوخت

[akanani]

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج

[hichnafar]

جناب عشق بلندست همتی حافظ *** که عاشقان ره بی همتان به خودندهند

[akanani]

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی

[Hmd_N]

يک چنين آتش به جان مصلحت باشد همان

با عشق خود تنها شود تنها، بسوزد

[zizigooloo]

در این دنیا که مردانش ز نامردی عصا از کور میدزدند

من از خوش باوری آنجا محبت جستجو کردم!!!

[akanani]

می​وزد از چمن نسیم بهشت
هان بنوشید دم به دم می ناب

[Hmd_N]

با همه مهر و وفا بیگانه ام پنداشتی

دشمنم گشتی و من جز دوستت نشناختم

[akanani]

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست

[fanoos]

تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هرشب
بدین سان زندگی را با تو زیبا میکنم هرشب

[Hmd_N]

با عشق تو نازنین ترین زیبا****دل را به کمال خود رسانیدم
یک شب ز غمت بخفتم آسوده**** از همت باده ای که نوشیدم

[hichnafar]

میازارموری که دانه کش است *** که جان داردوجان شیرین خوش است

[Hmd_N]

دیروز با خیالش، در خود نمینشستیم

غافل ز آنکه فردا، از او رسد چه دردی

[kaka]

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

[akanani]

رونق عهد شباب است دگر بستان را
می​رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

[kaka]

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟

[akanani]

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

[hichnafar]

ای نام توبهترین سرآغاز *** بی نام تونامه کی کنم باز

[ciity_night]

ز من و بندگی من اگر اشعاری هست********بفروشید که به هر گوشه خریداری هست
به وفاداری من نیست در اینش هر کسی*****بنده ای همچو مرا هست خریدار بسی

[akanani]

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

[kaka]

دردم نهفته به از طبیبان مدعی
باشد که از خزانه ی غیبم دوا کنند

[Hmd_N]

در سینه ی خاکم به تو خواهند خبر داد

روزی چو پشیمان شده ما را تو بجستی

[sara]

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

[hichnafar]

سلامت همه آفاق درسلامت توست *** شخص توبه هیچ عارضه دردمندمباد

[Hes_r]

دیدی که رسوا شد دلم *** غرق تمنا شد دلم

[kaka]

ما را که به خدمتت رسیدن سخت است
دیدن همه را تو را ندیدن سخت است

[ciity_night]

تو چه دانی که شدی یار چه بیباکی چند*****چه هوس ها که ندارند هوسناکی چند

[akanani]

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

[sara]

دوش از جانب آصف پیک بشارت آمد
کز حضرا سلیمان عشرت اشارت آمد

[akanani]

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی​پسندی تغییر کن قضا را

[hichnafar]

اگردشنام فرمایی وگرنفرین دعاگویم *** جواب تلخ میزیبدلب لعل شکرخارا

[akanani]

ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو
کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما

[Hmd_N]

آرزومند بهشتیم تو را در همه حال

بهر مالیک تو در حال و هوای قفسی

[akanani]

یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد

[Hmd_N]

دل از بی مهری ات در حق عشقم

بسی بشکست و پنداری که نشکست

[akanani]

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

[Hmd_N]

تو را عشق نمی آید به مقدار

نمی یابی چنین عشقی به اغیار

[akanani]

روزه یک سو شد و عید آمد و دل​ها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

[Hmd_N]

تو بیش از این مرا فصل بهاری
مرا آرامش شبهای تاری

نخستین دیدنت را در دل خویش
بگفتم: بهر فردایم چه یاری

[akanani]

یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

[Hmd_N]

دلم را پند و اندرزی مگویید
که فکر دین و عمر آبرو نیست

بگفتیدم ز غمهایش بگویم
ولیکن او که اهل گفتگو نیست

[akanani]

تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی

[Hmd_N]

یک شب ز غمت بخفتم آسوده
از همت باده ای که نوشیدم

اما به سپیده های فردایش
دیوانه تر از همیشه گردیدم

[akanani]

مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را
لب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی

[Hmd_N]

یار اگر باور نمایی در جهان

چون جمالت من ندیدم محشری

[fanoos]

یاد تو را چگونه ز خاطر برم که عشق
نامت به برگ برگ درختان نوشته است

[akanani]

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج

[Hmd_N]

جان ما را جز تعلق بر تو دیگر چاره نیست

زین جهت گر می کشیمان باز هم با عصمتی

[akanani]

یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

[sara]

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه ی سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

[akanani]

ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر

[sara]

رخ بر افروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد بر افراز که از سروکنی آزادم

[akanani]

می​وزد از چمن نسیم بهشت
هان بنوشید دم به دم می ناب

[Hmd_N]

برگم اگر انگاری، پاییز نیازی نیست

حیرت مکن ای زیبا، بر شاخه اگر زردم

[hichnafar]

معاشران زحریف شبانه یادآرید *** حقوق بندگی مخلصانه یادآرید

[Hmd_N]

در عشق نشاید که دهیدم به خرد پند

آخر چه شوید از غم این دلشده خرسند ؟

[hichnafar]

دردعشقی کشیده ام که مپرس *** زهرهجری چشیده ام که مپرس

[Hmd_N]

سادگی باشد امید دیدنت در نزد خویش

چون به روز بی وجودی دلخوشم با انتظار

[akanani]

رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

[Hmd_N]

تا به اکنون زندگی سرتاسرش پر غصه بود

بی تو جانا زندگی یک لحظه هم حالی نداد

[akanani]

همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد

[sara]

داغ از فرح آباد چنانست جنان
زاشرف فرح آباد چنان باشد داغ

[akanani]

غایب از نظر به خدا می​سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

[Hmd_N]

تا نشان ماتمم در دل بماند تا ابد

تا بدانی آشنای خویش را نشناختی

[akanani]

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

[hichnafar]

دورگردون گردوروزی برمرادمانرفت *** دائما"یکسان نباشدحال ودوران غم مخور

[Hmd_N]

رفت و آسان از وجود ما گذشت

می نگویم خار در پا رفته است

[fanoos]

تو را صدا کردم

تو عطر بودی و نور
تو نور بودی و عطر گریز رنگ خیال

[sara]

لعل تو که هست جان حافظ
دور از لب مردمان دون باد

[Hmd_N]

دل ندادن را چه می نازی به خویش ؟

زانکه دل سنگی ندارد افتخار

[akanani]

رونق عهد شباب است دگر بستان را
می​رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

[sara]

الا یا ایها ساقی اذر کاسا وناول ها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

[ciity_night]

اول آن کسکه خریدار شدش من بودم **** باعث گرمی بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او*****داد رسوایی من شهرت زیبایی او

[akanani]

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می​کنند
چون به خلوت می​روند آن کار دیگر می​کنند

[sara]

داند آنکس که زذیذار تو برخوردار است
که خرابات و حرم غیر درودیوار است

[akanani]

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج

[Hmd_N]

جان که این کوته ترین سرمایه باشد می پذیر

چون ز دست ما نیاید برتر از این خدمتی

[akanani]

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

[sara]

دل شوریده را چو ساغر می
نتوان داد هر زمان بکسی

[akanani]

یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد

[nabegheh95]

دیدی که رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم

[akanani]

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است

[sara]

تو زین جلوه از جا نرفتی که ای
تو سنگی،کلوخی،جمادی،چه ای

[akanani]

یا مبسما یحاکی درجا من اللالی
یا رب چه درخور آمد گردش خط هلالی

[sara]

یا رب به زبان چه رانده بودیم
کاتش به زبان گرفت ما را

[Hmd_N]

از وجود غم بسیار در این سینه ی من

نفسم نیست که چون نیست مرا هم نفسی

[hichnafar]

یادبادآنکه زماوقت سفریادنکرد *** بوادعی دل غم دیده ی ماشادنکرد

[Hmd_N]

درست است اینکه من زیبا پرستم

ولی عاشق به هر زیبا نبودم

[hichnafar]

مژده ای دل که مسیحانفسی می آید *** که ازانفاس خوشش بوی کسی می آید

[akanani]

در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا

[hichnafar]

اگرنفرین فرمایی وگردشنام دعاگویم *** سخن تلخ میزیبدلب لعل شکرخارا

[akanani]

ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی
تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما

[fanoos]

امواج تو نعشم را افکنده در این ساحل
دریاب مرا دریا ...دریاب مرا دریا

[nabegheh95]

از اینجا تا به شیراز لاله کاشتم یار
میان لاله ها سیبی گذاشتم

[akanani]

می بده تا دهمت آگهی از سر قضا
که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست

[sara]

تو ز ما مشنو سخن با ما مگو و زما مپرس
هرچه باداباد گویا،حرف چندی می زنیم
گاه می گرییم و گاهی خنده بر هم می کنیم
ما و گردون یکدگر را ریشخندی می زنیم

[kaka]

ما را كه به خدمتت رسيدن سخت است

ديدن همه را تو را نديدن سخت است

[Hmd_N]

تو تنها عاشقی را مرده دانی

که باشد خفته در آغوش گوری

[sara]

یا رب نپندی که بخواهم ز تو چندی
یا رب بکریمی خود از خواهشم انداز

[akanani]

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

[kaka]

تا تو نگاه مي كني كار من اه كردن است

اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است

[Hmd_N]

تو چو آزرده شدی زندگی ام یکسره رفت

من ولی مردم و یک لحظه نپرداختی ام

[kaka]

ما زياران چشم ياري داشتيم

خود غلط بود آن چه مي پنداشتيم

[fanoos]

ما به روی دوستان از بوستان آسوده ایم
گر بهار آید گر باد خزان آسوده ایم

[kaka]

مرو دستم به دامانت نگو ديگر نمي آيي

كه مي ميرم غريبانه امان از درد تنهايي

[akanani]

یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

[kaka]

در اين دنياي وانفسا
كه شيطان حكم مي راند
دريغا درد انسان را
كه مي فهمد كه مي داند

[hichnafar]

درظلام شب خروش بام ها *** لرزه می افکندبراندام ها

[kaka]

آسمان بار امانت نتوانست كشيد

قرعه ي فال به نام من ديوانه زدند

[akanani]

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

[Hmd_N]

تو بگو دلم چه کرده جز محبت ؟

که چنین ز چشم خوبت اوفتاده

[akanani]

هدهد صبا به سبا می​فرستمت
بنگر که از کجا به کجا می​فرستمت

[sara]

تامل در رخش چندانکه کردم
ملاحت از ملاحت،بیشتر بود

[akanani]

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

[Hmd_N]

تا که ره ندهم کسی را جز تو در کانون قلب

دیدگانم را به خود چون پاسبان بگماشتم

[hichnafar]

میازارموری که دانه کش است *** که جان داردوجان شیرین خوش است

[Hmd_N]

تو را خارج از آسمان جسته ام

ببین در دلم رفته ای تا کجا

[hichnafar]

ای که دستت می رسدکاری بکن *** پیش ازآن کزتونیایدهیچ کار

[Hmd_N]

روی خود را از نگاه ملتمس گونم نگیر

آسمانم را چنین بی ماه و مهتابش مکن

[kaka]

نمی دانم کجا سر چشمه می گیرد
دل دیوانه می میرئد برایش
ولی من مانده ام من مانده ی این خاطراتش

[akanani]

شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست

[sara]

تو شادی بدین زندگی عار کو
گشودند گیرم درت بار کو؟

[akanani]

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می​کنند
چون به خلوت می​روند آن کار دیگر می​کنند

[Hmd_N]

دیگر از آتش دوزخ نه هراسی به من است

که به دنیا تو فزون از همه بگداختی ام

[akanani]

می​چکد ژاله بر رخ لاله
المدام المدام یا احباب

[Hmd_N]

بگو اهل بهشت و آسمان را

که ما را هم بهشت و دلبری هست

[akanani]

تا بنگری صفای می لعل فام را
صوفی بیا که آینه صافیست جام را

[Hmd_N]

از آن تیغ داری به کف این چنین

که شاید بخواهی زدن ساقه را

[akanani]

اگر چه باده فرح بخش و باد گل​بیز است
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است

[Hmd_N]

تنها نه من از صورت زیبای تو مستم

شخصی نه بدیدم که تو را دید و گذر کرد

[akanani]

در آستین مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی زمانه خون​ریز است

[Hmd_N]

تا به کنون ز عشق تو گشته ام از جهان برون

بیشتر عاشقت شوم، باشد اگر که مهلتی

[akanani]

یه آب دیده بشوییم خرقه​ها از میمجوی
که موسم ورع و روزگار پرهیز است

[Hmd_N]

تو را عشقم نمی آید به مقدار

نمی یابی چنین عشقی به اغیار

[akanani]

رسم این قوم که بر دردکشان می​خندندیار
در سر کار خرابات کنند ایمان را

[hichnafar]

ازچه گیتی کردبرمن ،کارتنگ
ازچه رودرراه من افکندسنگ

[sara]

گفتنم بگوش آنچه نبینند به چشم
دیدیم بچشم آنچه نبینند به گوش

[akanani]

شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست

[sara]

تا چند زمانی و مکانی باشیم
وامانده ز پای کاروانی باشیم؟
آن روز که آب زندگانی می ریخت
می خواست و بال زندگانی باشیم

[akanani]

می​چکد ژاله بر رخ لاله
لمدام المدام یا احباب

[sara]

بر هر مویت دلیست و آهنگ
هشدار که شیشه بار داری

[akanani]

یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

[sara]

دادیم به کفر زلفش ایمان
شاید که شود کفاره ی ما

[akanani]

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل​ها

[sara]

این شعرت تکراری بود یه ذره فکر کنیمی بینی آسونه هر کسی بیاد این شعر و می گه ولی چون دوتت دالم عیبی نداره فدای سرت

آنانکه علم به عالم تجریدند
علامه ی دانشمند وعین و دیدند

[akanani]

شرمنده

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی​پسندی تغییر کن قضا را

[hichnafar]

ای دیو سپیدپای دربند *** ای گنبدگیتی ای دماوند

[Hmd_N]

در دیار و سرزمین هایی از اینجا دور هم

عاشقت گشتند مردم بسکه گفتیمت نکو

[nabegheh95]

وای شما دل به عشق اگر نسپارید
گر به ثریا رسید هیچ نیرزید

[Hmd_N]

دانی که چه سان بر دلم ای دوست گذشتی ؟

در حالت طوفان که کند حمله به کشتی

[hichnafar]

یارب این شمع افروززیکاشانه کیست *** حان ماسوخت بپرسیدجانانه کیست

[sara]

تمام سحروفسونی به دلفریبی خلق
چه احتیاج به زلف و رخ و ذغن داری

[Hmd_N]

یکتا شدی و از چه سبب بردی ام از یاد ؟

آخر تو زمن شهره چنین در همه گشتی

[akanani]

یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

[nabegheh95]

دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کس نیست که صبح
قهرمانان را از خواب بیدار کند

[sara]

دامن هر دو جاهن از کف غم برهانم
گر بچنگم فتد از چرخ گریبان و سری

[hichnafar]

یارب سببی سازکه یارم به سلامت *** بازآیدوبرهاندم ازبندملامت

[akanani]

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

[Hmd_N]

تا جنون مبرد مرا نظرت
همچنان ولی تو بی خبری

خرمن گیسوان لیل تو را
نرسد هرگز از زمان سحری

[akanani]

یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

[Hmd_N]

دست ما بر سینه اما دست آن مه بر کمان

ما ارادت میکنیم و او ولیکن قصد جان

[akanani]

نفس برآمد و کام از تو بر نمی​آید
فغان که بخت من از خواب در نمی​آید

[Hmd_N]

دارم به کنارم چه گلستان که نگارا

خوشبوتر گلهایی و در حکم عبیری

[akanani]

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

[Hmd_N]

دانی این را از چه در تفسیر عشقت عاجزم ؟

شرح عشقم بر تو آخر نیست در تاب زبان

[akanani]

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند

[hichnafar]

دل می رود زدستم صاحبدلان خدارا *** درداکه رازپنهان خواهدشدآشکارا

[akanani]

ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما

[Hmd_N]

ای که اندر کوره ی عشقت مرا بگداختی

کاش بعد از آن به شکل لاله ام می ساختی

[sara]

یک عشوه وصدجهان دل وجان
یک شعله و عالمی خس و خار

[Hmd_N]

روی تو همه آیتی از دلبری اما

آن لب چه قشنگ است خصوصا که به لبخند

[sara]

در عشق اگر جان بدهی جان آنست
ای بی سروسامان،سروسامان آنست

[Guitaro]

تو را گر دوست دارند اختر ماه
مرا یارند عشق و حسرت و آه

[akanani]

هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد

[Guitaro]

دلی کز عشق خالی شد فسرده ست
گرش صد جان بود بی عشق مرده ست

[Hmd_N]

تو تنها عاشقی را مرده دانی

که باشد خفته در آغوش گوری

[akanani]

یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

[sara]

در روی تو دل به ما نمی ماند
در راه تو سر زپا نمی ماند

[akanani]

در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست

[sara]

تا کی ز جهان پر گزند اندیشی
تا چند ز جان مستمند اندیشی

[Hmd_N]

یارا اگر باور نمایی در جهان

چون جمالت من ندیدم محشری

[akanani]

یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد

[nabegheh95]

دوان دوان تا لب چشمه دویدم
نشانه ای از نی و نغمه ندیدم
تو ای پری کجایی

[akanani]

یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود

[sara]

دل شوریده را چو ساغر می
نتوان داد هر زمان بکسی

[hichnafar]

یارب امان ده تابازبیند *** چشم محبان روی حبیبان

[sara]

نه پر ز خون جگرم از سپهر مینائی است
هلاک جانمازین بی وفای هر جائی است

[hichnafar]

تنت به نازطبیبان نیازمند مباد *** وجودنازکت آزرده ی گزندمباد

[sara]

در سینه هزار چاکم افزون شد
تا دیده ام آن چاک گریبان را

[hichnafar]

ای صاحب کرامت شکرانه ی سلامت *** روزی تفقدی کن درویش بینوارا

[akanani]

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

[sara]

چرا هر چی "ت"به من می یفته؟

تامل در رخش چندانکه کردم
ملاحت از ملاحت،بیشتر بود

[akanani]

در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست

[sara]

تعالی الله از جلوه ی آن شراب
که بر جملگی تافت،چون آفتاب

[Hmd_N]

بس رای خواهی آورد، از باب خوبروئی

جمعی اگر نشینند، این نکته را به شورا

[kaka]

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند

[Hmd_N]

دل ندادن را چه می نازی به خویش ؟

زانکه دل سنگی ندارد افتخار

[kaka]

روزی که دلت پیش دلم بود گرو

دامان مرا سخت گرفتی که مرو

[akanani]

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می​کنند
چون به خلوت می​روند آن کار دیگر می​کنند

[Hmd_N]

دلا واجب بود بر غم صبوری

که ما داریم یار پر غروری

[akanani]

یاد باد آن که نگارم چو کمر بربستی
در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود

[sara]

دیوانه و عاقل و سخن سنجم
علامه و هرزه گو و نادانم

[akanani]

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است

[sara]

تراوش می کند راز غمش از هر بن مویم
اگر غیرت گلو گیرد،اگر حیرت زبان بندد

[akanani]

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت

[sara]

توز ما مشنو سخن با ما مگو ز ما مپرس
هر چه بادا باد گویا،حرف چندی می زنیم

[akanani]

می​وزد از چمن نسیم بهشت
هان بنوشید دم به دم می ناب

[kaka]

بی همگان به سر شود

بی تو به سر نمی شود

[akanani]

در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست

[Hmd_N]

تو بگو دلم چه کرده جز محبت ؟

که چنین ز چشم خوبت اوفتاده