PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 [21] 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57

obvious
Saturday 8 May 2010, 11:50 AM
تو درياي من بودي آغوش وا كن
كه مي خواهد اين قوي زيبا بميرد...

Mona
Saturday 8 May 2010, 01:34 PM
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

hilda
Saturday 8 May 2010, 03:20 PM
آنکه حیرت بسر حیرتم افزود کجاست
همه جابودولی روی نه بنمودکجاست
آنکه اندرطلبش این دل شوریدۀ ما
چهره برخاک رهش سودونیاسودکجاست

zibaaa
Saturday 8 May 2010, 08:12 PM
تا به کی نهان کنم تا چند

دوست میدارمت به بانگ بلند

Mona
Saturday 8 May 2010, 09:48 PM
در تمام طول تاریکی
ماه در مهتابی شعله کشید
ماه
دل تنهای شب خود بود
داشت در بغض طلایی رنگش می ترکید

MoonLover
Sunday 9 May 2010, 12:08 AM
دوستت دارم را من دلاویزترین حرف جهان یافته ام
تو هم ای خوب به من این نکته به تکرار بگو

obvious
Sunday 9 May 2010, 09:30 AM
وفا نكردي و كردم، جفا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم، بريدي و نبريدم

hilda
Sunday 9 May 2010, 11:31 AM
من خسته از جورزمان باصد گله باصد امان

باصدهزاران سوزواه عاصی شدم ازاين جهان

Mona
Sunday 9 May 2010, 12:42 PM
ناله کردم: آفتاب ای آفتاب
بر گل خشکیده ای دیگر متاب
تشنه لب بودیم و او ما را فریفت
در کویر زندگانی چون سراب

obvious
Sunday 9 May 2010, 01:18 PM
به صحرا بنگرم، صحرا، تو بينم
به دريا بنگرم، دريا، تو بينم

Mona
Sunday 9 May 2010, 02:41 PM
مگر چندان تواند اوج گیرد
صدایی دردمند و محنت آلود؟
چو صبح تازه از ره باز آمد
صدایم از صدا دیگر تهی بود

ftf
Sunday 9 May 2010, 04:09 PM
در جوانی حاصل عمرم به نادانی گذشت
چانچه باقی بود آن در هم پشیمانی گذشت


هییییییییییییییییییییییی

daryayemavaj
Sunday 9 May 2010, 08:37 PM
مرا عهدیست باجانان که تا جان دربدن دارم
هواداران کویش راچوجان خویشتن دارم

obvious
Monday 10 May 2010, 07:23 AM
مي يابم از خود حسرتي، باز از فراق كيست اين
آماده ي صد گريه ام از اشتياق كيست اين

mahour.M
Monday 10 May 2010, 07:53 PM
نگويمت همه ساله مي پرستي كن
سه ماه مي خور و نه ماه پارسا مي باش

obvious
Tuesday 11 May 2010, 07:12 AM
شخصي همه شب بر سر بيمار گريست
چون روز شد، او بمرد و بيمار بزيست

MoonLover
Tuesday 11 May 2010, 09:59 AM
تو را با غیر می بینم, صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید

Mona
Tuesday 11 May 2010, 03:08 PM
دیگر به هوای لحظه ی دیدار
دنبال تو در به در نمی گردم
دنبال تو ای امید بی حاصل
دیوانه و بی خبر نمی گردم

mahour.M
Wednesday 12 May 2010, 01:13 AM
مژده اي دل، كه مسيحا نفسي مي آيد
كه از انفاس خوشش بوي كسي مي آيد

MoonLover
Wednesday 12 May 2010, 03:16 AM
دلم از صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

zibaaa
Wednesday 12 May 2010, 06:22 PM
آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم

احساس سوختن به تماشا نمیشود

mahour.M
Wednesday 12 May 2010, 11:27 PM
دوش شراب ريختي از بر ما گريختي
بار دگر گرفتمت، بار دگر چنان مكن

Amirrelax
Thursday 13 May 2010, 02:54 PM
نیامد از تمنای لبت کامم هنوز
بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز

ftf
Thursday 13 May 2010, 03:14 PM
زندگی جز نفسی نیست غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس برگردد

mh828
Thursday 13 May 2010, 04:03 PM
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
کجا گویم که با این درد جان سوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد

ftf
Thursday 13 May 2010, 06:02 PM
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

Don_Ramtin
Thursday 13 May 2010, 09:28 PM
یار من بسکه نازک است تنش
مانده جای نگاه بر بدنش !

mh828
Thursday 13 May 2010, 09:31 PM
یکی فتاده به زنجیر زلف مشکینش
یکی دویده به دنبال چشم آهویش
یکی سپرده تن سخت را به هجرانش
یکی نهاده سر بخت را بر ایوانش
یکی به غایت حسرت ز لعل میگونش
یکی به عالم حیرت ز روی نیکویش
یکی به حال پریشان ز موی پیچانش
یکی بر آتش سوزان ز تابش رویش
مولانا

Mona
Thursday 13 May 2010, 10:01 PM
شعله می کشد به ظلمت شبم
آتش کبود دیدگان تو
ره مبند...بلکه ره برم بشوق
در سراچه ی غم نهان تو

zibaaa
Thursday 13 May 2010, 11:10 PM
باشه (چشمک)

ور نیز جراحت به دوا باز هم آید

از جای جراحت نتوان برد نشان را

Nassim_Agha
Thursday 13 May 2010, 11:13 PM
امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشن است

آهسته تا نبود خبر رندان شاهد باز را

zibaaa
Thursday 13 May 2010, 11:16 PM
آزادگان به عشق خیانت نمیکنند

او را خصال مردم آزاده خو نبود

Nassim_Agha
Thursday 13 May 2010, 11:23 PM
در عشق تو هر حیله که کردم هیچ است

هر خون جگر که بی تو خوردم هیچ است

از درد تو هیچ روی درمانم نیست

درمان که کند مرا که دردم هیچ است

zibaaa
Thursday 13 May 2010, 11:26 PM
ما هنوز در حال رقابتیم هاااا (تکراریه) اما خوب اینبارهم بی خیال:

تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد

گاه در وصل و گهی در غم هجران گذرد

Nassim_Agha
Thursday 13 May 2010, 11:32 PM
اینم بیا شعر خوب و با محتوی بگو !! مطمئنی؟من که یادم نمیاد ؟ :-)
این یکی چی؟ خودم فکر نمی کنم:

دلتنگم و دیدار تو درمان من است

بی رنگ رخت زمانه زندان من است

بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی

آنچ از غم هجران تو بر جان من است

zibaaa
Thursday 13 May 2010, 11:36 PM
در زیبایی شعر شما که شکی نیست فقط یگ گوشزد بود

ترسم که نمانم من از این غصه دریغا

کاندر دل من حسرت روی تو بماندست

Nassim_Agha
Thursday 13 May 2010, 11:39 PM
اگه این تکراریه بگو عوض کنم!


تا مست نباشی نبری بار غم یار

آری شتر مست کشد بار گران را

zibaaa
Thursday 13 May 2010, 11:40 PM
نه عزیز

آنی گمان مبر که ز یاد تو غافلم

بنشستم ار خموش خدا داند و دلم

Nassim_Agha
Thursday 13 May 2010, 11:47 PM
بازهم شکر که این یکی تکراری نبود!

نه اینکه شعرهام ته کشیده ها! می خوام بگم یه وقت فکر نکنی..گوش شیطون کر.... خدای نکرده..دارم می بازم :-)!

ما می نرویم ای جان زین خانه دگر جایی

یارب چه خوشست اینجا هر لحظه تماشایی

zibaaa
Thursday 13 May 2010, 11:51 PM
نه بابا من از این جسارتا نمی کنم دفعه پیش از برنده حرف زدم نزدیک بود ببازم

یکی بازی بر آوردی که نقد دل همه بردی

چه خواهی بعد از این بازی دگر آورد می دانم

Nassim_Agha
Thursday 13 May 2010, 11:55 PM
:-)
من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن

گر وی به تیرم می زند استاده ام نُشّاب را (1)


1- نُشّاب یعنی تیر یا تیرها

zibaaa
Thursday 13 May 2010, 11:57 PM
انگشت مزن بر دل پر حوصله ما

بگذار که سربسته بماند گله ما

Nassim_Agha
Friday 14 May 2010, 12:00 AM
:-)
اوّل پدر پیر خورد رطل دمادم

تا مدعیان هیچ نگویند جوان را

zibaaa
Friday 14 May 2010, 12:02 AM
از تو سبوی خاطره خالی نمی شود

یک عمر از خیال تو سرشار مانده ایم

Nassim_Agha
Friday 14 May 2010, 12:04 AM
بازم "میم"!؟


میان عیب و هنر پیش دوستان کریم

تفاوتی نکند چون نظر به عین رضاست

mahour.M
Friday 14 May 2010, 12:05 AM
اي نسيم سحر آرامگه يار كجاست
منزل آن مه عاشق كش عيار كجاست

zibaaa
Friday 14 May 2010, 12:09 AM
داشتم فکر میکردم این ختم شدن بیتها به یک سری حروف مشخص باعث میشه چه شعر های زیبایی مهجور بمونن!!خوب چی باید بگم :

تو مست می غفلت من نیز به خواب اندر

این خانه به یغما رفت داد از تو آه ازمن

Nassim_Agha
Friday 14 May 2010, 12:10 AM
!اینم یه "میم" برای شما
تو مپندار که من شعر بخود می گویم

تا که هشیارم و بیدار یکی دو نزنم

zibaaa
Friday 14 May 2010, 12:11 AM
چرا با ت شروع کردی اصلا با منی؟

Nassim_Agha
Friday 14 May 2010, 12:14 AM
چون هر دو با هم به ماهور پاسخ دادیم اینجوری شد


نور ده آن شمع را روح ده این جمع را

از دو رخ همچو شمع و ز قدح همچو جان

zibaaa
Friday 14 May 2010, 12:16 AM
نه که ما را فرصت دیدار نیست

ور بود دانی که جز پندار نیست

Nassim_Agha
Friday 14 May 2010, 12:18 AM
تا در دل من صورت آن رشک پریست

دلشاد چو من در همه ی عالم کیست

والله که بجز شاد نمی دانم زیست

غم می شنوم ولی نمی دانم چیست

zibaaa
Friday 14 May 2010, 12:20 AM
ادامه شعر قبلی:

تو نسیم سرزمین دیگری

بر کویر جان من کی بگذری

Nassim_Agha
Friday 14 May 2010, 12:23 AM
ببین همه دنیا هم دیگه فهمیدن من چقدر ازشما و شعرهای شما می ترسم :-)

یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دل است

بامدادان روی او دیدن صباح مقبل است

zibaaa
Friday 14 May 2010, 12:26 AM
چرا ترس (همه نوای محبت بود ترانه ما!!!):


تا کنیم این راه را مستانه طی
هر دو از یک جام خوردستیم می

Nassim_Agha
Friday 14 May 2010, 12:32 AM
بله البته ولی خوب مواظب هم هستم در ضمن محبت های شما که نبازم!

یک چشم من از روز جدایی بگریست

چشم دگرم گفت چرا؟ گریه ز چیست؟

چون روز وصال شد فرازش کردم

گفتم نگریستی؟! نباید نِگَریست!

zibaaa
Friday 14 May 2010, 12:37 AM
با این ت هایی که پشت سر هم برای من ردیف میکنی مثل اینکه باید من بترسم!

تادل اندر عرصه حسن تو من در باختم/باغم و هجرت نشستم با خیالت ساختم

تا رخ آوردم براندی اسب و بگذشتی زمن/ بر سر راهت به هر سویی پیاده تاختم

Nassim_Agha
Friday 14 May 2010, 12:44 AM
فعلا اجازه بده یه "میم" پیدا کنم! بعد میرسیم به "ت" های شما!

مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زادهست

دو روح در بدنی چون دو مغز در یک پوست





اِه اِه باز "ت" شد؟ می خوای عوضش کنم؟ :-)

zibaaa
Friday 14 May 2010, 12:48 AM
کاش دو تا ت تو یک پست نمیگفتم:

تمیز نیک و بد از سفلگان مجو زنهار

یکی است مرتبه کاه و زعفران در خاک ( عجب یه ک ناب بگو )

شب خوش

Nassim_Agha
Friday 14 May 2010, 12:54 AM
اُوی!................؟

کارم چو زلف یار پریشان و در هم است

پشتم به سان ابروی دلدار پُر خم است

mahour.M
Friday 14 May 2010, 01:59 AM
تو كز محنت ديگران بي غمي
نه شايد كه نامت نهند آدمي

mh828
Friday 14 May 2010, 07:38 AM
یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی
دلت بگرفت در خانه برون آ تا جهان بینی
چو رفتی سوی بستان‌ها یکی بگذر به گورستان
که گورستان همی گوید بیا تا دوستان بینی
بسی بادام چشمانند به دام مرغ حیرانند
بسا پسته دهانان را تو بربسته دهان بینی
امیری را که بر قصرش هزاران پاسبان بودند
تو اکنون بر سر گورش کلاغی پاسبان بینی
سر تابوت شاهان را اگر در گور بگشایند
فتاده در یکی کنجی دو پاره استخوان بینی
احد گویان صمد جویان همه زیر زمین رفتند
تو مهرویان مهوش را در این خاک گران بینی
چه دل بندی در این دنیا ایا خاقانی خاکی
که تا بر هم نهی دیده نه این بینی نه آن بینی
خاقانی

hilda
Friday 14 May 2010, 02:57 PM
یار در خانه وما گرد جهان می گردیم
اب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

MoonLover
Friday 14 May 2010, 05:46 PM
مرا هم یاد کن وقتی که دیدی
گلی از گوشه باغی پریده و یا دست چناری خشک و لرزان امید از بوسه باران بریده.
مرا هم یاد کن وقتی که دیدی
تهی از باده شد مینای گلرنگ و یا آنگه که دلدار گویی
"فراموشت نخواهم کرد تا مرگ"

mh828
Friday 14 May 2010, 06:42 PM
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است

Mona
Friday 14 May 2010, 09:59 PM
:30:
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است

mahour.M
Saturday 15 May 2010, 12:51 AM
ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود
وين راز سر به مهر به عالم سمر شود

كوروش88
Saturday 15 May 2010, 07:27 AM
دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند .

Mona
Saturday 15 May 2010, 11:12 AM
در دامن سکوت غم افزایت
اندوه خفته می دهد آزارم
آن آرزوی گمشده می رقصد
در پرده های مبهم پندارم

ftf
Saturday 15 May 2010, 03:38 PM
ما زبالاییم بالا می رویم
ما ز دریاییم دریا می رویم

mahour.M
Saturday 15 May 2010, 04:08 PM
مستان سبو شکستند بر خنبها نشستند
یا رب چه باده خوردند یا رب چه مل چشیدند

ftf
Saturday 15 May 2010, 04:12 PM
دادیم به کف نقد جوانی و دریغا
چیزی بجز از حیرت و حسرت نستاندیم

Mona
Saturday 15 May 2010, 06:29 PM
من سردم است و از گوشواره های صدف بیزارم
من سردم است و می دانم
که از تمامی اوهام سرخ یک شقایق وحشی
جز چند قطره خون
چیزی بجا نخواهد ماند

mahour.M
Saturday 15 May 2010, 09:38 PM
درين درگه كه گه گه، كه كه و’ كه، كه شود، ناگه
مشو غره به امروزت، كه از فردا نيي آگه

Amirrelax
Saturday 15 May 2010, 09:58 PM
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد

mahour.M
Saturday 15 May 2010, 11:20 PM
داستان از ميوه هاي سر به گردون ساي اينك خفته در تابوت پست خاك مي گويد
باغ بي برگي،
خنده اش خونيست اشك آميز.
جاودان بر اسب يال افشان زردش مي چمد در آن
پادشاه فصل ها، پاييز.

obvious
Sunday 16 May 2010, 09:51 AM
ز روزگار جواني خبر چه مي پرسي
چون برق آمد و چون ابر نو بهار گذشت

ftf
Sunday 16 May 2010, 10:48 AM
تو مو می بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو او اشارت های ابرو

Mona
Sunday 16 May 2010, 11:10 AM
وای بر من، که دیوانه بودم
من به خاک سیاهش نشاندم
وای بر من، که من کشتم او را
من به آغوش گورش کشاندم

ftf
Sunday 16 May 2010, 03:44 PM
مادر موسیقی بهشت همانا صدای توست
گوش دلم به زمزمه ی لالای توست

Mona
Sunday 16 May 2010, 09:00 PM
تن صدها ترانه می رقصد
در بلور ظریف آوایم
لذتی ناشناس و رویا رنگ
می دود همچو خون به رگهایم

mahour.M
Sunday 16 May 2010, 09:34 PM
مي شنوم مي شنوم، آشناست
موسيقي چشم تو در گوش من
موج نگاه تو هم آواز ناز
ريخته چو مهتاب در آغوش من

mos167
Monday 17 May 2010, 07:39 PM
نی جدا زان لب و دندان چه نوایی دارد
من ز بی همنفسی ناله به دل می شکنم

mahour.M
Monday 17 May 2010, 09:01 PM
مژده اي دل كه دگر باد صبا باز آمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد

obvious
Tuesday 18 May 2010, 10:55 AM
دام تزوير كه گسترديم بهر صيد خلق
كرد ما را پايبند و خود شديم آخر شكار

كوروش88
Tuesday 18 May 2010, 12:05 PM
رفتي دلم شكستي اين دل شكسته بهتر
پوسيده رشته عشق از هم گسسته بهتر
من انتقام دل راهرگز نگيرم ازتو
اين رفته راه ناحق در خون نشسته بهتر.

Mona
Tuesday 18 May 2010, 12:16 PM
ره نمی جویم به سوی شهر روز
بی گمان در قعر گوری خفته ام
گوهری دارم ولی آن را ز بیم
در دل مرداب ها بنهفته ام

كوروش88
Tuesday 18 May 2010, 12:32 PM
منگر به هر گدايي كه تو خاص از آن مايي
مفروش خويش ارزان كه تو بس گران بهايي
به عصا شكاف دريا كه تو موسي زماني
بدران قباي مه را كه ز نور مصطفايي.

obvious
Tuesday 18 May 2010, 01:06 PM
يار آن بود كه صبر كند بر جفاي يار
ترك رضاي خويش كند بر رضاي يار

mahour.M
Tuesday 18 May 2010, 11:01 PM
رو سر بنه به بالين، تنها مرا رها كن
ترك من خراب شبگرد مبتلا كن

obvious
Wednesday 19 May 2010, 08:49 AM
نبايد بستن اندر چيز و كس، دل
كه دل برداشتن كاريست مشكل!

Mona
Wednesday 19 May 2010, 05:15 PM
لبریز گشته کاج کهنسال
از غار غار شوم کلاغان
رقصد به روی پنجره ها باز
ابریشم معطر باران

obvious
Thursday 20 May 2010, 08:07 AM
نمي دانم چه مي خواهم بگويم
زبانم در دهان باز بسته است...

كوروش88
Thursday 20 May 2010, 08:34 AM
تو را مي بينم و هر دم زيادت مي شود دردم
مرا مي بيني و هر دم زيادت مي كني دردم.

mh828
Thursday 20 May 2010, 09:12 PM
تا چند زنم بروی دریاها خشت

بیزار شدم ز بت‌پرستان کنشت

خیام که گفت دوزخی خواهد بود

که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت
خیام

Nassim_Agha
Thursday 20 May 2010, 10:20 PM
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

این راز سر به مهر به عالم سمر شود

Avazekhan
Thursday 20 May 2010, 10:53 PM
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
زفکر آنان که در تدبیر درمانند درمانند

mahour.M
Thursday 20 May 2010, 11:02 PM
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم

Avazekhan
Thursday 20 May 2010, 11:05 PM
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم

Nassim_Agha
Thursday 20 May 2010, 11:10 PM
من ذره بدم ز کوه بیشم کردی

پس مانده بدم از همه پیشم کردی

درمان دل خراب و ریشم کردی

سرمستک و دستک زن خویشم کردی

Avazekhan
Thursday 20 May 2010, 11:13 PM
یاد باد آنکه خرابات نشین بودم و مست
آنچه درمسجدم امروز کمست آنجا بود

Nassim_Agha
Thursday 20 May 2010, 11:23 PM
در دیده ما نگر جمال حق بین

کاین عین حقیقت است و انوار یقین

حق نیز جمال خویش در ما بیند

وین فاش مکن که خونت ریزد به زمین

Avazekhan
Thursday 20 May 2010, 11:25 PM
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل سر و دست بر فشانی
دلم از تو چون نرنجد و به وهم در نگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکر دهانی!

mahour.M
Thursday 20 May 2010, 11:33 PM
يكي تيشه بگيريد، پي حفرهء زندان
چو زندان بشکستید، همه شاه و اميريد

mehdi121
Thursday 20 May 2010, 11:39 PM
یکی درد و یکی درمون پسنده
یکی وصلو یکی هجرون پسنده
مو از درمون و درد و وصل و هجرون
پسندم آنچه را جانان پسنده

Avazekhan
Thursday 20 May 2010, 11:43 PM
اوه اینجا چه شلوغ شد!
2تا 2تا میفرستن!
این جواب ماهور:

در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم

Avazekhan
Thursday 20 May 2010, 11:45 PM
اینم جواب مهدی:!!
همه عمر این چنین دم نبدست شاد و خرم!
به حق جفای یاری که به کس وفا ندارد!

Avazekhan
Thursday 20 May 2010, 11:46 PM
نفر بعدی با تاپیک آخری "د" شروع کنه

aster
Thursday 20 May 2010, 11:59 PM
با اجازه.
در هوایت بی قرارم روز و شب
سر زپایت بر ندارم روز و شب

Avazekhan
Friday 21 May 2010, 12:03 AM
بفرما aster!
به عمری یکنفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند

Avazekhan
Friday 21 May 2010, 12:05 AM
اینم جواب ماهور:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

mehdi121
Friday 21 May 2010, 12:06 AM
بابا ایول محمد جان!
یه تنه حریفیا....!!!

Nassim_Agha
Friday 21 May 2010, 12:07 AM
با دشمن تو چو یار بسیار نشست

با یار نشایدت دگر بار نشست

پرهیز از آن عسل که با زهر آمیخت

بگریز از آن مگس که بر مار نشست

Avazekhan
Friday 21 May 2010, 12:09 AM
توو را که دیده زخواب و خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نخفته چه دانی؟

mahour.M
Friday 21 May 2010, 12:17 AM
يكي روبهي ديد بي دست و پاي
فرو ماند در لطف و صنع خداي

Avazekhan
Friday 21 May 2010, 12:25 AM
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟

MEHRNAM
Friday 21 May 2010, 12:31 AM
در میکده از من نخریدند به جامی
آن علم که در مدرسه آموخته بودم

aster
Friday 21 May 2010, 12:34 AM
دل ,فدای تو, چون تویی دلبر
جان ,نثار تو, چون تویی جانان

mahour.M
Friday 21 May 2010, 01:05 AM
نازك آراي تن ساقه گلي
كه به جانش كشتم
و به جان دادمش آب ،
اي دريغا به برم مي شكند

essi1368
Friday 21 May 2010, 01:19 AM
در گوش دلم گفت فلک پنهانی

حکمی که قضا بود ز من می دانی ؟

در گردش خود اگر مرا دست بدی

خود را برهاندمی ز سرگردانی

aster
Friday 21 May 2010, 01:40 AM
یار دبستانیه من .... نه ببخشید بحث...ممنوعه.
یک شب آخر دامن آه سحر خواهم گرفت
داد خود را زآن مه بیدادگر خواهم گرفت
:ap

mahour.M
Friday 21 May 2010, 01:53 AM
تا تواني دلي به دست آور
دل شكستن هنر نمي باشد

mh828
Friday 21 May 2010, 09:30 AM
دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سرمن
عشق تو در دل نهان شد دل زار و تن ناتوان شد
رفتی چو تیر و کمان شد از بار غم پیکر من
«صفای اصفهانی»

Avazekhan
Friday 21 May 2010, 11:17 AM
ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی
که بی وجود شریفت جهان نمیبینم
"حضرت حافظ"

mh828
Friday 21 May 2010, 11:31 AM
مر عاشقان را پند کس هرگز نباشد سودمند
نی آن چنان سیلیست این کش کس تواند کرد بند
ذوق سر سرمست را هرگز نداند عاقلی
حال دل بی‌هوش را هرگز نداند هوشمند
بیزار گردند از شهی شاهان اگر بویی برند
زان باده‌ها که عاشقان در مجلس دل می‌خورند
«مولانا»

Avazekhan
Friday 21 May 2010, 11:36 AM
در خلوت سحر به تو ام رازها بود
ای خلوت شبان من ، ازمن جدا مشو
"استاد کریم محمود حقیقی"

mh828
Friday 21 May 2010, 11:44 AM
وهم بسی رفت و مکانش ندید
فکر بسی گشت و نشانش ندید
هرکه در افتاد بمیدان او
غرقه‌ی خون گشت و سنانش ندید
وانکه سپر شد بر پیکان او
کشته شد و تیر و کمانش ندید
«خواجو»

Avazekhan
Friday 21 May 2010, 11:48 AM
دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمی رسد که بگیرم عنان دوست
"شیخ اجل"

mh828
Friday 21 May 2010, 01:41 PM
تو گلی و سر کوی تو گلستان و رقیب
در گلستان تو خاری است که گفتن نتوان
چون جرس نالد اگر دل ز غمت بیجا نیست
باری از عشق تو باری است که گفتن نتوان
«هاتف»

forever
Friday 21 May 2010, 02:46 PM
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته چند، خواب در چشم ترم می شکند

Avazekhan
Friday 21 May 2010, 08:48 PM
دارم به دل هوای یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به آنان رسانی ام!
(شهریار)

mh828
Friday 21 May 2010, 09:34 PM
مرا عاشق چنان باید که هر باری که برخیزد
قیامت‌های پرآتش ز هر سویی برانگیزد
دلی خواهیم چون دوزخ که دوزخ را فروسوزد
دو صد دریا بشوراند ز موج بحر نگریزد
«مولانا»

Avazekhan
Friday 21 May 2010, 09:41 PM
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
(حضرت حافظ)

mh828
Friday 21 May 2010, 10:05 PM
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
شعله تا مشغول کار خویش شد
هر نی ای شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت کاین آشوب چیست
مر تورا زین سوختن مطلوب چیست
گفت آتش بی سبب نفروختم

دعوی بی معنیت را سوختم
زان که می گفتی نی ام با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود
با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود می ساختی هر نو بهار
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است
«مجذوب تبریزی»

Avazekhan
Friday 21 May 2010, 10:12 PM
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت بدر نرود
بیار باده و اول به دست "حافظ" ده
به شرط آنکه زمجلس سخن به در نرود!

morteza3164
Friday 21 May 2010, 10:20 PM
در جستجوی اهل دلی عمر ما گذشت



جان در هوای گوهر نایاب داده ایم



جان در ره اهل دلان فعل عاشقیست
آب در کوزه بود و ما جان به در داده ایم ؟

هرکی گفت این شعر مال کیه جایزه داره

Avazekhan
Friday 21 May 2010, 10:39 PM
بیت اول از پست قبلی از استاد رهی معیری بود
بیت دوم نمیدونم
-----------------------------------------------------
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
گفتگو آیین درویشی نبود
ور نه باتو ماجراها داشتیم
(لسان الغیب)

خداییش بیت دوم از خودت نبود الیاس جان؟؟
آخه مال استاد معیری نیست

obvious
Saturday 22 May 2010, 02:05 PM
تو عهد كرده اي كه كشاني مرا به خون
من جهد كرده ام كه به عهدت وفا كني...

Avazekhan
Saturday 22 May 2010, 02:27 PM
یارب این شمع دل افروز ز کاشانه ی کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه ی کیست
باده لعل لبش کز لب من دور مباد
راح روح که و پیمان ده پیمانه ی کیست
(حضرت حافظ)

mahour.M
Saturday 22 May 2010, 11:32 PM
تنگ است بر او هر هفت فلك
چون مي رود او در پيرهنم

Avazekhan
Sunday 23 May 2010, 12:04 AM
مغنی کجایی نوایت کجاست
نوای خوش غم زدایت کجاست
(لسان الغیب)

kaka
Sunday 23 May 2010, 08:32 AM
تمام اعتبار من نه از شعرم فقط از توست
كسي در لحظه بي تو مرا شاعر نمي داند

ftf
Sunday 23 May 2010, 08:52 AM
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غم رده ای سوخته بود

رسم عاشق کشی شیوه ی شهرآشوبی
جامه ای بود که بر قامت خود دوخته بود

Avazekhan
Sunday 23 May 2010, 11:51 AM
دل بنهد برکنی توبه کند بشکنی
این همه خود تو می کنی بی تو بسر نمی شود
جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی
آب زلال من تویی بی تو بسر نمی شود
خمر من و خمار من باغ من و بهار من
خواب من و قرار من بی تو بسر نمیشود

ftf
Sunday 23 May 2010, 12:03 PM
به به جناب avazekhan چقدر زيبا، چقدر زيبا، يك لحظه دلم خواست برم آلبوم "بي تو بسر نمي شود" استاد شجريان رو گوش بدم.

در اين فكرم كه خواهي ماند با من مهربان يا نه؟؟
به من كم ميكني لطفي كه داري اين زمان يا نه؟؟

Avazekhan
Sunday 23 May 2010, 12:50 PM
خواهش میکنم، خوشحالم که این ابیات هم شما رو هم مثل من به وجد آورد در جوابتون باید بگم که قسمت قرمز شده ی همون پست رو یه بار دیگه از منظر مولانا بخونید....
.......
می بینی که من هیچ کاره ام....!!!

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
(شیج اجل سعدی)

obvious
Sunday 23 May 2010, 02:12 PM
مگر به تيغ اجل خيمه بر كنم ور ني
رميدن از در دولت نه رسم و راه من است

Avazekhan
Sunday 23 May 2010, 02:20 PM
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار ...
که غنچه غرق عرق گشت و گل بجوش آمد
به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد
ز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموع
به حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمد
ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد
چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد
بگویمت سخنی خوش بیا و باده بنوش
که زاهد از بر ما رفت و می فروش آمد
ز خانقاه به میخانه می‌رود حافظ
مگر ز مستی زهد ریا به هوش آمد

*** توضیح:بیت سبز رنگ فقط در نسخه های خیلی قدیمی یافت میشود

zibaaa
Sunday 23 May 2010, 08:25 PM
درون خاطر سعدی مجال غیر تو نیست

چه خوش بود به تو از هر که در جهان مشغول

Avazekhan
Sunday 23 May 2010, 11:16 PM
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست
که درین بحر کرم غرق گناه آمده ایم
حضرت حافظ

mehdi121
Monday 24 May 2010, 12:28 AM
مگرم شیوه چشم تو بیاموزد کار
ورنه مستوری و مستی همه کس نتواند
-حافظ-

Avazekhan
Monday 24 May 2010, 12:31 AM
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صدجفا بکند
حضرت حافظ

obvious
Monday 24 May 2010, 02:26 PM
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
كجاست دير مغان و شراب ناب كجا

Avazekhan
Monday 24 May 2010, 02:37 PM
ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو بجز سخن دل نشان دوست
حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از دهان آن که شنید از دهان دوست

obvious
Monday 24 May 2010, 02:54 PM
ترسم اين قوم كه بر درد كشان مي خندند
در سر كار خرابات كنند ايمان را

Avazekhan
Monday 24 May 2010, 11:09 PM
اگر زکوی تو بویی به من رساند باد
بمژده جام جهان را به باد خواهم داد

mahour.M
Tuesday 25 May 2010, 02:35 AM
در ميخانه ببستند خدايا مپسند
كه در خانه تزوير و ريا بگشايند

kaka
Tuesday 25 May 2010, 09:10 AM
دیدی ای دل که غم عشق دگر یار چه کرد
چون بشد عاشق و با یار وفا دار چه کرد

obvious
Tuesday 25 May 2010, 10:52 AM
دوران همي نويسد بر عارضش خطي خوش
يارب نوشته بد از يار ما بگردان

Avazekhan
Tuesday 25 May 2010, 11:54 PM
نه چنان شکست پشتم که دوباره سر برآرم
منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری

mahour.M
Wednesday 26 May 2010, 02:02 AM
یک خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند
دیوانگان بندی زنجیرها دریدند
بس احتیاط کردیم تا نشنوند ایشان
گویی قضا دهل زد بانگ دهل شنیدند
جانهای جمله مستان دلهای دل پرستان
ناگه قفس شکستند چون مرغ برپریدند

obvious
Wednesday 26 May 2010, 12:15 PM
دل عالمي بسوزي چو عذار برفروزي
تو از اين چه سود داري كه نمي كني مدارا

mahour.M
Wednesday 26 May 2010, 10:16 PM
آن كه ز زخم تير او، كوه شكاف مي كند
پيش گشاد تير او، واي اگر سپر برم

bof-kor
Wednesday 26 May 2010, 11:18 PM
ایشالا جز جیگر بگیره هر کی اونو عمدا اگه پاک کرده ماااااااااادر... هاها

در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست مست#از می و میخواران از نرگس مستش نست

Avazekhan
Thursday 27 May 2010, 12:12 AM
تا من آن نرگس مست تو دیدم
دین و دل دادم و مهرت خریدم
ترسم آخر که وفایت نبینم
بس جفا دیدم و محنت کشیدم

mehdi121
Thursday 27 May 2010, 11:35 AM
مرا به عشق تو اندیشه از ملامت نیست
اگر کنند ملامت نه بر من تنهاست

Avazekhan
Thursday 27 May 2010, 11:36 AM
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت بدر نرود

zibaaa
Thursday 27 May 2010, 09:42 PM
دلم شکستی و رفتی خلاف شرط مودت

به احتیاط رو اکنون که آبگینه شکستی

Avazekhan
Thursday 27 May 2010, 10:37 PM
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
حضرت حافظ

بهامین
Friday 28 May 2010, 04:56 PM
دانی که چیست دولت،دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

Avazekhan
Friday 28 May 2010, 11:12 PM
ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی...
جهان و هر چه درو هست؛ صورت است و تو جانی...

mahour.M
Saturday 29 May 2010, 02:51 AM
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوست داران را چه شد؟
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست؟
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد؟

obvious
Saturday 29 May 2010, 11:47 AM
دل مي رود زدستم، صاحبدلان خدارا
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا

morteza3164
Saturday 29 May 2010, 12:12 PM
اگر به مذهب تو خون عاشق است حلال
صلاح ما همه آن است کان تراست صلاح

Avazekhan
Saturday 29 May 2010, 01:07 PM
حالی درون پرده بسی فتنه میرود
تا آن زمان که پرده برافتد چه ها کنند
حضرت حافظ

zibaaa
Saturday 29 May 2010, 01:15 PM
در طلب ما بی زبانان امت پروانه ایم

سوختن از عرض مطلب پیش ما آسانتر است

Avazekhan
Saturday 29 May 2010, 01:26 PM
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده ی گزند مباد
حضرت حافظ

obvious
Saturday 29 May 2010, 01:56 PM
دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما
چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما

Avazekhan
Saturday 29 May 2010, 01:59 PM
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازا که ریخت بی گل رویت بهار عمر
حضرت حافظ

obvious
Saturday 29 May 2010, 02:09 PM
رواق منظر چشم من آشيانه توست
كرم نما و فرود آ كه خانه خانه توست

mahour.M
Sunday 30 May 2010, 02:11 AM
تو نيكي مي كن’ در دجله انداز
كه ايزد در بيابانت دهد باز

Avazekhan
Sunday 30 May 2010, 11:31 AM
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
حضرت حافظ

obvious
Sunday 30 May 2010, 11:40 AM
ترسم كه روز حشر عنان بر عنان رود
تسبيح شيخ و خرقه رند شرابخوار...

Avazekhan
Sunday 30 May 2010, 11:49 AM
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد
شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست!
گر راهزن تو باشی ... صد کاروان توان زد!
حضرت حافظ

mirasi
Sunday 30 May 2010, 12:21 PM
در بهـــاران زاد و مرگــش در دی است
پشه کی داند که این باغ از کی است

Avazekhan
Sunday 30 May 2010, 12:57 PM
تازه شد از او باغ و بر من
روی خوش تو پیغمبر من

obvious
Sunday 30 May 2010, 01:21 PM
نكته اي روح فزا از دهن دوست بگو
نامه اي خوش خبر از عالم اسرار بيار

Avazekhan
Sunday 30 May 2010, 01:28 PM
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
حضرت حافظ

obvious
Sunday 30 May 2010, 02:10 PM
تا معطر كنم از لطف نسيم تو مشام
شمه اي از نفحات نفس يار بيار

Avazekhan
Sunday 30 May 2010, 02:13 PM
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
حضرت حافظ

nabegheh95
Sunday 30 May 2010, 02:39 PM
ترا دانش و دين رهاند درست (You can see links before reply)
در رستگاري ببايدت جست (You can see links before reply)

obvious
Sunday 30 May 2010, 02:53 PM
تا كي مي صبوح و شكر خواب بامداد
هشيار گرد هان كه گذشت اختيار عمر

بهامین
Sunday 30 May 2010, 02:55 PM
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد

ftf
Sunday 30 May 2010, 04:17 PM
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد

Avazekhan
Sunday 30 May 2010, 10:14 PM
در هوایت بی قرارم روز و شب
سر زکویت بر ندارم روز و شب

obvious
Monday 31 May 2010, 07:25 AM
بده ساقي مي باقي كه در جنت نخواهي يافت
كنار آب ركناباد و گلگشت مصلا را

6696
Monday 31 May 2010, 01:35 PM
:30:آن عاشق دیوانه که این خمار مستی را ساخت معشوق و شراب و می پرستی را ساخت
بیشک قدحی شراب نوشید و از آن مست شد این جهان هستی را ساخت

Avazekhan
Monday 31 May 2010, 01:58 PM
ای هدهد صبا به صبا می فرستمت
بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
حضرت حافظ

Avazekhan
Monday 31 May 2010, 02:14 PM
تا بود اشک روان از آتش غم باک نیست
برق اگر سوزد چمن را جویبار آسوده است
رهی معیری

obvious
Tuesday 1 June 2010, 09:56 AM
تو به تقصير خود افتادي از اين در محروم
از كه مي نالي و فرياد چرا مي داري؟!

6696
Tuesday 1 June 2010, 08:40 PM
آتش دوزخ اگر قصد تو و ما بکند تو که خشکی چه به من , من که تر هستم به تو چه

mahour.M
Tuesday 1 June 2010, 10:19 PM
سلام دوست عزيز؛
بايد با ”ي” شروع مي كردي.


يكي پرسيد از سقراط كز مردن چه خواندستي
بگفت اي بي خبر، مرگ از چه نامي زندگاني را

6696
Tuesday 1 June 2010, 10:47 PM
سلام شرمنده

یاد دارم کودکی در خانه ای کز نشاط و شادکامی مست بود
گر مرا یاری دهد این روزگار باز خواهم گشت مست و خراب بر کودکی

Avazekhan
Tuesday 1 June 2010, 10:58 PM
یکی روبهی دید بی دست و پای
فرو ماند در لطف و صنع خدای

6696
Tuesday 1 June 2010, 11:24 PM
یار مرا خار مرا عشق جگر خار مرا یار تویی خار تویی خواجه نگه دار مرا
نور تویی ثور تویی دولت منصور تویی زهر تویی قند تویی بیش نیازا مرا

Avazekhan
Tuesday 1 June 2010, 11:30 PM
ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو جز سخن دل نشان دوست

6696
Wednesday 2 June 2010, 12:07 AM
گویند که دوزخی بود عاشق و مست قولیست خلاف دل در آن نتوان بست
گر عاشق و میخواره به دوزخ باشد فرداست ببینی که بهشت همچون کف دست زلال ای دل......

6696
Wednesday 2 June 2010, 12:08 AM
ای مفتی شهر ای مفتی شهر از تو بیدارتریم با این همه مستی ز تو هوشیار تریم
تو خون کسان نوشیو ما خون رزان انصاف بده کدام خونخوارتریم

obvious
Wednesday 2 June 2010, 07:43 AM
دوست عزيز "6696" بايد با آخرين حرف از مصرعي كه نفر قبلي گفتند شروع كنيد.
حالا من با چي شروع كنم؟!!!!!!! با "ت" شروع مي كنم.

تير آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم كن بر جان خود، پرهيز كن از تير ما

ftf
Wednesday 2 June 2010, 08:31 AM
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

obvious
Wednesday 2 June 2010, 08:57 AM
شادي مجلسيان در قدم و مقدم توست
جاي غم باد مر آن دل كه نخواهد شادت

ftf
Wednesday 2 June 2010, 09:03 AM
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدش

obvious
Wednesday 2 June 2010, 09:21 AM
شب تار است و ره وادي ايمن در پيش
آتش طور كجا موعد ديدار كجاست؟

ftf
Wednesday 2 June 2010, 09:26 AM
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

obvious
Wednesday 2 June 2010, 09:29 AM
شمع اگر زان لب خندان به زبان لافي زد
پش عشاق تو شب ها به غرامت برخاست

ftf
Wednesday 2 June 2010, 09:34 AM
تو را که این همه گفت است و گوی بر درمی
چگونه از تو توقع کند کسی کرمی

obvious
Wednesday 2 June 2010, 09:52 AM
يارب چه غمزه كرد صراحي كه خون خم
با نعره هاي قلقلش اندر گلو ببست

كوروش88
Wednesday 2 June 2010, 10:16 AM
تركيب پياله اي كه در هم پيوست
بشكستن آن روا نمي دارد مست
--------------------------------------------

obvious
Wednesday 2 June 2010, 10:51 AM
تا به گيسوي تو دست ناسزايان كم رسد
هر دلي از حلقه اي در ذكر يارب يارب است

Avazekhan
Wednesday 2 June 2010, 02:02 PM
تونیکی می کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز

6696
Wednesday 2 June 2010, 04:06 PM
ز خیالت شبی آرام ندارم ای تو آرامش لایزال جانم

6696
Wednesday 2 June 2010, 04:10 PM
ما را به هوایت دل و دین رفت به تاراج بس طعنه ز اغیار شنیدیم علیا ما عشق تو نادیده خریدیم علیا

6696
Wednesday 2 June 2010, 04:13 PM
ای همدم و همراز نبی در شب معراج ای صد چو سلیمان به درت بنده و محتاج خاک قدمت بر سر شاهانه جهان باد

Avazekhan
Thursday 3 June 2010, 01:25 AM
د رزلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
حضرت حافظ

6696
Thursday 3 June 2010, 12:24 PM
تو بودی هر شب من برای زنده بودن بیا امید من باش تو شعر از او خوندن

mh828
Friday 4 June 2010, 07:46 AM
نمیدونوم دلم دیونه‌ي کیست
کجا می‌گردد و در خونه‌ی کیست
نمیدونوم دل سر گشته‌ي مو
اسیر نرگس مستونه‌ي کیست
باباطاهر

Avazekhan
Friday 4 June 2010, 10:59 AM
تا کی به تمنا ی وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه
شیخ بهایی

6696
Friday 4 June 2010, 12:35 PM
هو حق مددی مولا،بر ما نظری بنما
هو حق مددی مولا،بر ما نظری بنما
در پای تو افتادن شایسته دمی باشد
ترک سر خود گفتن زیبا قدمی باشد
بسیار زبونی ها بر خویش روا دارد
درویش که بازارش با محتشمی باشد
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

mahour.M
Friday 4 June 2010, 08:10 PM
یک شبی پروانگان جمع آمدند
در مضیفی طالب شمع آمدند

6696
Friday 4 June 2010, 09:47 PM
دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود

Avazekhan
Saturday 5 June 2010, 12:21 AM
دیدی آخر دل مارا شکستی؟
رفتی و رشته ی الفت گسستی

mahour.M
Saturday 5 June 2010, 01:40 AM
يارب به خدايي خداييت،
وانگه به كمال پادشاهيت
از عشق به غايتي رسانم،
كو ماند اگر چه من نمانم

Avazekhan
Saturday 5 June 2010, 01:57 AM
مگرم شیوه ی چشم تو بیاموزد کار
ورنه مستوری و مستی همه کس نتواند
حضرت حافظ

6696
Saturday 5 June 2010, 05:40 PM
مرا در منزل جانان چه عیش امنیت هر دم جرس فریاد بر دارد که بر بندید محملها

Mezrab
Saturday 5 June 2010, 06:13 PM
مرا در منزل جانان چه عیش امنیت هر دم جرس فریاد بر دارد که بر بندید محملها
الهی گردنِ گردون شود خُرد که فرزند جهان جملگی را برد

6696
Saturday 5 June 2010, 08:42 PM
دارم به دل هوای یاران صحبت رفته را یاری کن ای عجل که به یاران رسانیم

Avazekhan
Saturday 5 June 2010, 09:13 PM
دارم به دل هوای یاران صحبت رفته را یاری کن ای عجل که به یاران رسانیم

این بیت از شهریار اشتباه نوشته شده درستش اینه

دارم به دل هوای صحبت یاران رفته را یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
______________________________________________

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها
لسان الغیب

mahour.M
Saturday 5 June 2010, 10:19 PM
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

Avazekhan
Sunday 6 June 2010, 12:58 AM
یار ما چون گیرد آغاز سماع
قدسیان در عرش دست افشان کنند
لسان الغیب

mahour.M
Sunday 6 June 2010, 07:09 PM
در لانهء ديگران، منه گام
خاشاك ببر، بساز لانه
بي رنج، کسي نيافت آرام
بي سعي، نخورد مرغ دانه

Avazekhan
Sunday 6 June 2010, 10:51 PM
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خورد صورتگر چین باشد
خواجه حافظ شیرازی

كوروش88
Monday 7 June 2010, 08:02 AM
در دير مغان آمد يارم قدحي در دست
مست از مي و ميخواران از نرگس مستش مست
------------------------------------------------------( خواجه حافظ شيرازي)

nabegheh95
Monday 7 June 2010, 02:44 PM
ترا بگشود و ما گشتيم روشن
ترا بر بست و ما مانديم ايمن (پروین اعتصامی)

Avazekhan
Monday 7 June 2010, 03:19 PM
نازار دلی را که تو جانش باشی
معشوقه ی پیدا و نهانش باشی
زان میترسم که از دل آزردن تو
دل خون شود و تو در میانش باشی
مولانا

mahour.M
Monday 7 June 2010, 10:38 PM
يادم آيد روز باران، گردش يك روز ديرين
خوب و شيرين، توي جنگل هاي گيلان

kaka
Tuesday 8 June 2010, 10:06 AM
نشان موي ميانش که دل در او بستم
ز من مپرس که خود در ميان نمي‌بينم

mh828
Tuesday 8 June 2010, 11:09 AM
مرگ تسکین ندهد منتظر وصل تو را

پای تا سر زکفن چشم سفید است اینجا


تخم‌گل ریشه طراز رگ‌سنبل نشود

هم‌درآنجاست‌سعیدآنکه سعیداست‌اینجا


مگذر از رنگ‌که آیینهٔ اقبال صفاست

دود برچهرهٔ آتش شب‌عید است اینجا
بیدل دهلوی

helenmortazavi
Tuesday 8 June 2010, 01:56 PM
این است حرف تیشه ی آتش زبان که گفت
مثـــل همـیشه تـــــــــــــابع زورنــد سنگها

از سنگ جز سقـوط تـوقّع نمی رود
در قلّه بسکه مست غرورند سنگها

خلیل جوادی

6696
Tuesday 8 June 2010, 02:04 PM
الا یا ایهل ساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

6696
Tuesday 8 June 2010, 02:04 PM
اگر شیری اگر میری اگر مور / گذر باید کنی آخر لب گور
دلا رحمی بجان خویشتن کن/ که مورانت نهند خوان و کنند سور