PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 [23] 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57

arezuhaa
Wednesday 11 August 2010, 06:31 AM
از در خویش خدا را به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

Meshkatian
Wednesday 11 August 2010, 10:03 PM
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
وان خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

arezuhaa
Thursday 12 August 2010, 12:36 PM
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش

Avazekhan
Thursday 12 August 2010, 07:20 PM
شاهدآن نیست که مویی و میانی دارد
بنده ی طلعت آن باش که آنی دارد
حضرت حافظ

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 10:28 PM
دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل

سلام ما که رساند مگر نسیم شمال

zibaaa
Thursday 12 August 2010, 10:30 PM
لرزنده چون کواکب گاه سپیده دم


شمع شب سیاهم و چشمم به را توست

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 10:33 PM
تا بود بار غمت بر دل بیهوش مرا

سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

zibaaa
Thursday 12 August 2010, 10:35 PM
آمده ام که تا به خود گوش کشان کشانمت

بیدل و بی خودت کنم در دل و جان نشانمت

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 10:38 PM
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او

زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند

zibaaa
Thursday 12 August 2010, 10:39 PM
دلربایانه دگر بر سر ناز آمده ای

از دل من چه به جا مانده که باز آمده ای

Avazekhan
Thursday 12 August 2010, 10:40 PM
آقا ما رفتیم دوباره مشاعره ی شما دوتا شروع شد...

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 10:42 PM
یاد میداری که با من جنگ در سر داشتی؟ :-)

رای رای توست خواهی جنگ و خواهی آشتی

zibaaa
Thursday 12 August 2010, 10:46 PM
جنگ؟کی من؟ دیدم کی با ل شروع کرد...!

یارب به تو در گریختم بپذیرم

در سایه لطف لایزالی گیرم

کس را گذر از جاده تقدیر تو نیست

تقدیر تو کرده ای تو کن تدبیرم

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 10:49 PM
:-)
مست و خندان ز خرابات خدا می آیی

بر شر و خیر جهان همچو شرر می خندی

zibaaa
Thursday 12 August 2010, 10:50 PM
یاران همه با یار و من خسته طلبکار

هر کس به سرایی شد و سعدی به سرابی

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 10:53 PM
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم

زان دو لب شیرینت صد شور بر انگیزم

zibaaa
Thursday 12 August 2010, 10:54 PM
ما را حدیث دیگر و سودای دیگریست

در این سری که بر سر زانو نهاده ایم

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 10:57 PM
ماه پیمانه عمرست گهی پر گه نیم

تو به به پیمانه نگنجی تو نه عمر زمنی

zibaaa
Thursday 12 August 2010, 10:59 PM
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

شهریار

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 11:01 PM
من شبم تو مه بدری مگریز از شب خویش

مه که باشد؟ که تو خورشید دو صد انجمنی

zibaaa
Thursday 12 August 2010, 11:03 PM
بازم ی؟ (یارب از خاطرش اندیشه بیداد ببر!)

یک ساعت است گرمی هنگامه هوس

زود از سر حباب هوا می رود برون

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 11:07 PM
نه من خام طمع عشق تو می ورزم و بس

که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست

zibaaa
Thursday 12 August 2010, 11:09 PM
تا با توام از تو جان دهم آدم را

از نور تو روشنی دهم عالم را

چون بی تو بوم قوت آنم نبود

کز سینه به کام خود برآرم دم را

Avazekhan
Thursday 12 August 2010, 11:11 PM
من شبم تو مه بدری مگریز از شب خویش

مه که باشد؟ که تو خورشید دو صد انجمنی

به به...

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 11:11 PM
اگر تو بر فکنی در میان شهر نقاب

هزار مومن مخلص در افکنی به عقاب

zibaaa
Thursday 12 August 2010, 11:14 PM
بس که شستیم به خوناب جگر جامه جان

نه از او تار به جا ماند و نه پود ای ساقی

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 11:19 PM
یار من آنکه لطف خداوند یار اوست

بیداد و داد و ردّ و قبول اختیار اوست

دریای عشق را به حقیقت کنار نیست

ور هست پیش اهل حقیقت کنار اوست

zibaaa
Thursday 12 August 2010, 11:22 PM
تا نه از گریه شدم کور بیا ور نه چه سود

از چراغیکه بگیرند به نابینایی

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 11:25 PM
یاری که به حسن از صفت افزون است
در خانه در آمد که دل تو چون است؟

او دامن خود کشان و دل می گفتش
دامن بر کش که خانه پر از خون است

zibaaa
Thursday 12 August 2010, 11:27 PM
تو خود چو مرد رهی خضر هم نبود ،نبود

شعاع چشمه حیوان چراغ راهت بس

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 11:33 PM
سرمایه ی عقلِ مرد دیوانگی است*
دیوانه ی عشق مردِ فرزانگی است

آنکس که شد آشنای دل از ره درد
با خویشتنش هزار بیگانگی است

در مورد زن هم همینطور است! :-)

zibaaa
Thursday 12 August 2010, 11:37 PM
ترا خبر زدل بیقرار باید و نیست

غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست

تا دیوانگی در چه جهتی باشه؟

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 11:42 PM
در جهت عقربه های ساعت دیگه!

تو را حکایت ما مختصر به گوش آید
که حال تشنه نمیدانی ای گل سیراب

zibaaa
Thursday 12 August 2010, 11:45 PM
بر سر کوی تو در قید وفای خویشم

ورنه نارفتنم ای دوست ز بی پایی نیست

عجب!!!

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 11:52 PM
بله!

تن آدمی شریف است به جان آدمیّت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیّت

zibaaa
Thursday 12 August 2010, 11:54 PM
بله!

تن آدمی شریف است به جان آدمیّت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیّت

این بیت یعنی چی؟ احتمالا داریم به ته دیگ نزدیک میشیم؟(چشمک)

تیر باران فلک فرصت آنم ندهد

که چو تیر از جگر ریش بر آرم وایی

MEHDI 67
Thursday 12 August 2010, 11:55 PM
مرا تو بی سببی نیستی
به راستی صلت کدام قصیده ای ای غزل

Nassim_Agha
Thursday 12 August 2010, 11:59 PM
این بیت عرض شود که از شیخ اجل است! حالا شما ببخشید
اما راستش ت باز هم داشتم ولی چون به ی ختم میشدند نخواستم بنویسم :-)

راستی یادم رفت از ی شما نهایت تشکر رو بکنم:-) !! چقدر خوبی...:-)

یار گرفته ام بسی چون تو ندیده ام کسی

شمع چنین نیامده است از در هیچ مجلسی

MEHDI 67
Friday 13 August 2010, 12:03 AM
تو آمدی ز دورها و دورها ز سرزمین شعر ها و شورها

zibaaa
Friday 13 August 2010, 12:04 AM
آها متوجه شدم ! نیست که الان ی ندادی ؟؟اینم یه جور تشکره دیگه!!

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به بند جنونم کشید و رفت

پس کوچه های وجود مرا جست و جو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت

Mohammad_ngml
Friday 13 August 2010, 12:09 AM
بابا یکم مهلت بدین... تا آدم میخواد یه شعری بگه 30 تا شعر دیگه ظاهر میشه
تا بوده چنین بوده و تا هست چنین است
حمام بود گرم و خنک زیرزمین است!

Nassim_Agha
Friday 13 August 2010, 12:10 AM
عجب! خبر نداشتم..

تا تو بر گشتی نیامد هیچ خلقم در نظر
کز خیالت شحنه ای بر ناظرم بگماشتی

دیدی بازم چنان حواسم رو پرت کردی که دوباره ی شد
..واقعا متاسفم دیگه سعی می کنم تکرار نشه......تا شعر بعدی

MEHDI 67
Friday 13 August 2010, 12:11 AM
تیر سرکشش نه به سان ارش رمید در من نه به سان شاه سلطانبن زیاد

zibaaa
Friday 13 August 2010, 12:13 AM
نه بابا راحت باش عزیز .چون این بیتت خیلی به دلم نشست خیالی نیست...!

یا وفا خود نبود در عالم
یا مگر کسی در این زمانه نکرد

کس نیاموخت علم تیر از من
که مرا عاقبت نشانه نکرد

MEHDI 67
Friday 13 August 2010, 12:15 AM
دگر بار تیغ هزاران سال را چو سر نیزه ی ده فرمان به قلم دادم
بتراش سینه شهر را بتراش

Nassim_Agha
Friday 13 August 2010, 12:19 AM
به دل نشستن یه چیز و باور کردن یه چیز دیگه!

دانی کدام خاک برو رشک می برم؟
آن خاک نیکبخت که در رهگذار اوست

MEHDI 67
Friday 13 August 2010, 12:22 AM
تو را من چشم در راهم شبا هنگام

zibaaa
Friday 13 August 2010, 12:23 AM
فعلا به دلم نشست باید مصداقش پیش بیاد تا باورم بشه غیر از اینه؟

تا نفس باقی است ممکن نیست ایمن زیستن

چون گلوی شمع باید بود با خنجر طرف

Nassim_Agha
Friday 13 August 2010, 12:27 AM
نه! خوب بگردم یه چیزی بگم که باور کردنش راحتتر باشه... :-) این چطوره؟ امیدوارم این یکی دیگه باورت بشه!

فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
بیا و بر دل من بین که کوه الوند است

MEHDI 67
Friday 13 August 2010, 12:28 AM
فردوس ز شور تو به صد گل بنشست
بنشین تا که شود بی گل و بلبل امشب

zibaaa
Friday 13 August 2010, 12:33 AM
ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم

وینقدر دیر بمانم که ز جان سیر شوم

راستی یه سوال تو تمام شعرهایی که دوست داری الزاما باورت میشه؟؟

Nassim_Agha
Friday 13 August 2010, 12:36 AM
دور از جون شما!

من بعد از این اگر به دیاری سفر کنم

هیچ ارمغانه ای نبرم جز سلام دوست

zibaaa
Friday 13 August 2010, 12:38 AM
خیلی سعی کردم به ی نخورم ولی دیگه نمیشه:

تو جفای خود بکردی و من نمی توانم

که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی

Nassim_Agha
Friday 13 August 2010, 12:43 AM
بله لایق ی بودم لابد! البته هر چه از دوست می رسد نیکوست.. بقول شاعر



یاری آن است که زهر از قبلش نوش کنی
نه چو رنجی رسدت زود فراموش کنی

zibaaa
Friday 13 August 2010, 12:46 AM
چی بگم !!

یارب برهانیم ز حرمان چه شود
راهی دهیم به کوی عرفان چه شود

بس گبر که از کرم مسلمان کردی
یک گبر دگر کنی مسلمان چه شود

Nassim_Agha
Friday 13 August 2010, 12:50 AM
چی شد؟ ... چه خلاف سر زد از ما؟

دیگر به کجا می رود این سرو خرامان

چندین دل صاحبنظرش دست به دامان

zibaaa
Friday 13 August 2010, 12:55 AM
چی شد؟ ... چه خلاف سر زد از ما؟

دیگر به کجا می رود این سرو خرامان

چندین دل صاحبنظرش دست به دامان

هیچی دوست خوبم به قول شاعر :

آنچه کردی آنچه گفتی غایت مطلوب بود / هر چه گفتی خوب گفتی هر چه کردی خوب بود



نه پشت پای بر اندیشه می توانم زد
نه این درخت غم از ریشه می توانم زد

شب خوش

Nassim_Agha
Friday 13 August 2010, 01:00 AM
این رو که لطف دارید و از مهربانی شماست!

دعات گفتم و دشنام اگر دهی سهل است
که با شکر دهنان خوش بود سوال و جواب

Avazekhan
Friday 13 August 2010, 01:31 AM
احسنت ...
من که لذت بردم از سوال و جواب شما...
شبتون خوش

Avazekhan
Friday 13 August 2010, 01:36 PM
بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست...
بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست...
شیخ اجل سعدی

Nassim_Agha
Friday 13 August 2010, 08:51 PM
تا خبر دارم از او بی خبر از خویشتنم

با وجودش ز من آواز نیاید که منم

Mehrdadgh4
Friday 13 August 2010, 09:06 PM
مي رسد روزي كه بي من زندگي رو سر كني

مرگ عشق را باور كني

مي رسد روزي كه تنها در كنار عكس من
شعر هاي كهنه ام را مو به مو از بركني

شکیبا*
Wednesday 18 August 2010, 09:31 AM
یا رب ز تو ان چه من گدا می خواهم
افزون ز هر پادشاه می خواهم

هر کس ز در تو حاجتی می خواهد
من امده ام از تو تو را می خواهم

Avazekhan
Wednesday 18 August 2010, 02:13 PM
مگرم شیوه ی چشم تو بیاموزد کار
ورنه مستوری و مسیتی همه کس نتواند
حضرت حافظ

Nassim_Agha
Wednesday 18 August 2010, 09:13 PM
دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی گیرد

زِ هَر دَر می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد

morteza3164
Thursday 19 August 2010, 09:05 AM
در سحر گه هاتفیش آواز داد*****سازگارش کرد،کارش ساز داد
گفت میگوید خداوند جهان*****چون در اول توبه کردی ای فلان
عفو کردم،توبه بپذیرفتمت*****می توانستم ولی نگرفتمت
حکایت 31 از منطق الطیر

شکیبا*
Thursday 19 August 2010, 11:00 AM
تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک

Avazekhan
Thursday 19 August 2010, 05:50 PM
کسان گویند چون سعدی ، جفا دیدی تحمل کن
وفا کن تا بمیرم بر سر کوی وفاداران
شیخ اجل سعدی

morteza3164
Thursday 19 August 2010, 06:02 PM
نه اندیشه از کس که رسوا شوی



نه قوت که یک دم شکیبا شوی
گرت جان بخواهد به لب بر نهی



وگر تیغ بر سر نهد سر نهی

emptiness
Thursday 19 August 2010, 07:54 PM
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
زیب=زیور ، زینت

Avazekhan
Thursday 19 August 2010, 08:14 PM
تا من ان نرگس مست تو دیدم
دین و دل دادم و مهرت خریدم...

ciity_night
Thursday 19 August 2010, 09:25 PM
با اجازه
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

zibaaa
Thursday 19 August 2010, 10:36 PM
دریاب که از عمر نفسی بیش نماندست

بشتاب که اندر نفس باز پسینم

Nassim_Agha
Thursday 19 August 2010, 11:06 PM
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم

که گر به پای درآیم به در برند به دوشم

zibaaa
Thursday 19 August 2010, 11:25 PM
مصیبتی دگر است آنکه مرده ی دل را

چو مرده ی تن خاکی به گور نتوان برد

Nassim_Agha
Thursday 19 August 2010, 11:34 PM
دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم؟

چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم

کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت

که فرومانده به حال دل تنگ خویشم

zibaaa
Thursday 19 August 2010, 11:36 PM
عشق تو ز عالم هیولانی نیست

سودای تو حد عقل انسانی نیست

ما را به تو اتصال روحانی هست

سهل است گر اتفاق جسمانی نیست

Nassim_Agha
Thursday 19 August 2010, 11:43 PM
تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم

مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم؟

zibaaa
Thursday 19 August 2010, 11:45 PM
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع

او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد

Nassim_Agha
Thursday 19 August 2010, 11:47 PM
دلبرا! نازده در مار سر زلف تو دست

چه کند کژدم هجران تو چندین نیشم؟

zibaaa
Thursday 19 August 2010, 11:48 PM
منکه در این جمع بگذشتم ز هرچه آرزوست

دست غم دیگر چه خواهد از دل تنهای من؟

Nassim_Agha
Thursday 19 August 2010, 11:54 PM
نیک بد کردی شکستن عهد یار مهربان

این بتر کردی که بد کردی و نیک انگاشتی

zibaaa
Thursday 19 August 2010, 11:56 PM
یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت

در بند آن نباش که مضمون نمانده است

Nassim_Agha
Friday 20 August 2010, 12:01 AM
بله! میشه گفت ولی طوری که با ی شروع بشه یه چیز دیگه است!

تا به گفتار درآمد دهن شیرینت

بیم آن است که شوری به جهان در فکنم

zibaaa
Friday 20 August 2010, 12:03 AM
خوب خدارو شکر مثل اینکه بهتری !

من بدین ویرانی دل بسته ام امیدها

عشق آباد ابد بادا چه تعمیری مرا

Nassim_Agha
Friday 20 August 2010, 12:11 AM
در هم صحبتی با شما مگه میشه بد بود؟

ای رقیب این همه سودا مکن و جنگ مجوی

بَر کَنم دیده* که من دیده ازو بر نکَنَم

---------------------------------------------------

* برکن دیده مرا و مرا کور کن که من از او دیده بر نمی دارم

zibaaa
Friday 20 August 2010, 12:15 AM
9 دقیقه گذشت کجایی؟

ما را مگو حکایت شادی که تا به حشر

مائیم و سینه ای که در آن ماجرای توست

Nassim_Agha
Friday 20 August 2010, 12:18 AM
جدی؟ خودم هم نمیدونم! ببخش!

تو را در بوستان باید که پیش سرو ننشینی*

وگرنه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم


* هم بنشینی می شود گفت و هم ننشینی!
بنشینی: در باغ باید وقتی به سرو می رسی بنشینی که باغبان قامت بلند ترا نبیند!

zibaaa
Friday 20 August 2010, 12:20 AM
من با تو نه مرد پنجه بودم
افکندم و مردی آزمودم

دیدم دل خاص و عام بردی
من نیز دلاوری نمودم!

Nassim_Agha
Friday 20 August 2010, 12:27 AM
مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی

شب هجرم چه می پرسی که روز وصل حیرانم*



*اکنون که روز وصل است و من حیران زیبایی تو هستم چرا از قصّه پر غصّه شب جدایی سوال می کنی؟

zibaaa
Friday 20 August 2010, 12:31 AM
پس که اینطور! (ممنون از توضیحاتت)

چون تو کردی حدیث عشق آغاز
پس چرا قصه شد دگرگون باز؟

من زعشق تو پرده بدریده
تو نشسته درون پرده ناز

Nassim_Agha
Friday 20 August 2010, 12:35 AM
اگه بشه به این جایی که من نشستم بگیم پرده ناز! :-)

حالا چه وقت ز بود ؟ بیا این هم یه ز زیبا مثل خودت

ز دست رفته نه تنها منم در این سودا

چه دستها که ز دست تو بر خداوند است*

zibaaa
Friday 20 August 2010, 12:40 AM
تا به کی نهان کنم تا چند
دوست میدارمت به بانگ بلند

تو کجایی و ما کجا هیهات
ای عراقی خیال خیره مبند

Nassim_Agha
Friday 20 August 2010, 12:43 AM
دلی شکسته و جانی نهاده بر کف دست

بگو بیار که گویم بگیر هان ای دوست

خوشت اومد؟ از قدیم گفتند جواب های هوی است !

zibaaa
Friday 20 August 2010, 12:46 AM
تن ماند کنون و نیم جانی

آنهم زغمت چنانکه دانی

کدوم های ؟ نمی فهمم منظورت چیه؟

Nassim_Agha
Friday 20 August 2010, 12:51 AM
جواب شعرت رو دادم دیگه! چطور متوجه نشدی؟

حالا یه ی هم این وسط ها فی سبیل الله فرستادی؟!


یاری که با قرینی الفت گرفته باشد

هر وقت یادش آید تو دم به دم به یادی*

یاری که با هم نشینی خو گرفته باشد گهگاه بیاد او می افتد اما تو همواره در خاطر منی

zibaaa
Friday 20 August 2010, 12:54 AM
آها ببخش دیگه دیر وقته خوب !

یکی دل داشتم پر خون شد آنهم از کفم بیرون

کجا افتاد آن مجنون در این دوران ؟ نمی دانم

Nassim_Agha
Friday 20 August 2010, 12:57 AM
این شعر از کی بود؟ بیا اینهم جواب بر همون وزن

مرا امید بهبودی نمانده است ای خوش آن روزی

که میگفتم علاج این دل بیمار می باید

zibaaa
Friday 20 August 2010, 12:59 AM
عراقی

دل در گره زلف تو بستیم دگر بار

از هر دو جهان مهر گسستیم دگر بار

شب خوش

Nassim_Agha
Friday 20 August 2010, 01:07 AM
روز وصال دوستان دل نرود به بوستان

تا به گلی نگه کند یا به جمال نرگسی

morteza3164
Friday 20 August 2010, 07:50 AM
یار شد با من به یک جا مار زشت
تا بیافتادم به خواری از بهشت
چون بدل کردند خلوت جای من
تخته بند پای من شد پای من

شکیبا*
Friday 20 August 2010, 10:30 AM
نان پارهزمن بستان جان پاره نخواهد شد
اواره ی عشق ما اواره نخواهد شد

Nassim_Agha
Friday 20 August 2010, 11:00 AM
دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی

عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی

Avazekhan
Friday 20 August 2010, 02:28 PM
یک شب از روی صفا با دلوم وفا کن
یا وفا کن با دلوم یا مرا رها کن

emptiness
Friday 20 August 2010, 10:22 PM
نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل
هر کجا نامه عشق است نشان من و توست

شکیبا*
Saturday 21 August 2010, 05:10 PM
تا در طلب گوهرکانی کانی
تا در هوس لقمه نانی نانی

این نکته ی رمز اگر بدانی دانی
هر چیز که در جستن انی انی
مولانا

Avazekhan
Saturday 21 August 2010, 05:20 PM
یارب مباد آنکه گدا معتبر شود
گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود
حضرت مولانا

ciity_night
Saturday 21 August 2010, 06:13 PM
در این درگه که گه گه که که، که که شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نئی آگه

Avazekhan
Saturday 21 August 2010, 06:38 PM
همت ای پیر که با چنته ی خالی نرود
گل مولا که به کشکول و تبرزین آمد
استاد شهریار

Amirrelax
Saturday 21 August 2010, 07:22 PM
دست ما بر سینه اما دست آن مه بر کمان
ما ارادت میکنیم و او ولیکن قصد جان

ciity_night
Saturday 21 August 2010, 10:29 PM
نازنینا تو اگر ناز کنی می رسدت
ما گدایان به نیاز از پی ناز آمده ایم

MEHRNAM
Sunday 22 August 2010, 06:47 PM
میزند بی که نگاهی فکند بر چپ و راست
رفته از دست و درافتاده ز مستی از پای

شکیبا*
Monday 23 August 2010, 10:27 AM
یا هیچ کس نشانی زان دلستان ندیده
یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد!

Avazekhan
Monday 23 August 2010, 12:46 PM
در خرابات مغان نور خدا می بینم ...
وین عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم...
حضرت حافظ

emptiness
Monday 23 August 2010, 07:27 PM
مژده وصل تو کو ، تا از سر جان بر خیزم
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم
خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات
کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم

بالا= قد و قامت

Avazekhan
Monday 23 August 2010, 09:57 PM
مرا دو چشم براه و دو گوش بر پیغام
تو فارغی و به افسوس می رود ایام...

ciity_night
Monday 23 August 2010, 10:39 PM
ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تورا
با اسیر غم خود رحم چرا نیست تورا

Avazekhan
Monday 23 August 2010, 11:07 PM
ایا باد سحر گاهی در این شب روز می خواهی
از آن خورشید خر گاهی برافکن دامن محمل

maryam.w
Tuesday 24 August 2010, 04:36 PM
لطف يردان بيكران و قدر أن....نيست بى كس بر شمارد فر أن

arezuhaa
Wednesday 25 August 2010, 07:20 PM
نسیم با صبا دوشم آگهی آورد
که روز محنت و غم رو بکوتهی آورد

Amirrelax
Wednesday 25 August 2010, 08:17 PM
درست است اینکه من زیبا پرستم
ولی عاشق به هر زیبا نبودم

zibaaa
Thursday 26 August 2010, 10:16 PM
منصور وار گر ز انا الحق زدیم دم

ایندم نگر که چون به سر دار میرویم

Nassim_Agha
Thursday 26 August 2010, 10:26 PM
من پیر سال و ماه نی ام یار بی وفاست

بر من چو عمر می گذرد پیر از آن شدم


سلام

zibaaa
Thursday 26 August 2010, 10:34 PM
سلام

ما را مخوان به کعبه که در کیش اهل دل

معنی یکی است میکده و خانقاه را

Nassim_Agha
Thursday 26 August 2010, 10:47 PM
پس که اینطور ! خوب حج شما قبول :-)

از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست

کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر

zibaaa
Thursday 26 August 2010, 10:51 PM
ای بابا نیومده شروع کردی!!! (مرسی)

رفت از بر من گرچه رهش با مژه رُفتم

ره رَفتن او بنگر و ره رُفتن ما را

Nassim_Agha
Thursday 26 August 2010, 10:53 PM
من که اصلا نمی تونم این کاریکه شما می گید رو بکنم! من:

آنکه پامال جفا کرد چو خاک راهم

خاک می بوسم و عذز قدمش می خواهم

zibaaa
Thursday 26 August 2010, 10:57 PM
خوب دیگه!!! (هر کس به طریقی ...)

من آن نیم که دیدی و آوازه ام شنیدی

در من به چشم معنی بنگر که من نه آنم

گر گوش هوش داری بشنو که باز گویم

رمزی چنانکه دانی رازی چنانکه دانم

Nassim_Agha
Thursday 26 August 2010, 11:01 PM
بفرمایید خواهش می کنم ! من سراپا گوشم!
ولی تا اونجا که به چشم بر میگرده اجازه بدید بگم:

من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده ام لیکن

بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم

zibaaa
Thursday 26 August 2010, 11:05 PM
اینم جواب شما:

من همان به که بسوزم زغم و دم نزنم

ورنه از دود دل آتش به جهان در فکنم

MEHDI 67
Thursday 26 August 2010, 11:10 PM
اندر این شهر هر چه سرشتند نماندنه یک اتشکده و نه یک بت کده ای ماند

Nassim_Agha
Thursday 26 August 2010, 11:11 PM
ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم

zibaaa
Thursday 26 August 2010, 11:15 PM
منزل ازیار قرین است چه دوزخ چه بهشت

سجده گه گر به نیاز است چه مسجد چه کنشت

عشقبازی نه به بازی است که داننده غیب

عشق در طینت آدم نه به بازیچه سرشت

Nassim_Agha
Thursday 26 August 2010, 11:16 PM
تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد

هشیار گرد هان! که گذشت اختیار عمر

zibaaa
Thursday 26 August 2010, 11:21 PM
رفتی و نمی شوی فراموش

می آیی و می روم من از هوش

Nassim_Agha
Thursday 26 August 2010, 11:24 PM
نگران شدم!

شب فراق که داند که تا سحر چند است؟

مگر کسی که به زندان عشق دربند است

zibaaa
Thursday 26 August 2010, 11:27 PM
نسیم امشب خیلی شیطون شدی ها؟؟!!!!!!

تو کمان کشیده ودر کمین که زنی به تیرم و من غمین

همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی

Nassim_Agha
Thursday 26 August 2010, 11:33 PM
ببخشید! شاید تاثیر شعرهای شماست که مثل خودتون زیباست و من رو به وجد میاره !
حالا به خاطر شیطونی هام بود که ی خواستید؟ :-(

یارب آن نو گل خندان که سپردی به منش

می سپارم به تو از چشم حسود چمنش

zibaaa
Thursday 26 August 2010, 11:36 PM
اینو که لطف داری . نه خواستم یه کم حواست بیاد سر جاش(چشمک)

شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود

Nassim_Agha
Thursday 26 August 2010, 11:44 PM
داشتم فکر می کردم اولین شعر حافظ ( دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود..) رو که حفظ کردم 7 هنوز سالم نشده بود البته بیشتر برای جایزه اش که یک ریال بود و مادرم قرار بود بده !

دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی گیرد

ز هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد

zibaaa
Thursday 26 August 2010, 11:50 PM
تو 7 سالگی و حافظ معلوم شد قرابتی دیرینه با شعر دارید...(چه جالب منم بواسطه مامانم عاشق شعر شدم)

دل نیست عقده ای که گشاید به زور فکر

بیهوده سر به جیب تامل کشیده ایم

Nassim_Agha
Thursday 26 August 2010, 11:57 PM
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار

دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

zibaaa
Friday 27 August 2010, 12:02 AM
خوب نتیجش که بد نبوده ...

من کیم کآنجا که کوی عشق توست

در نمی گنجد حدیث ما و من

Nassim_Agha
Friday 27 August 2010, 12:09 AM
نتیجه اش این شد که افتخار آشنایی و دوستی و همراهی این شبها با شما رو داشته باشم !



ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی

جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی

zibaaa
Friday 27 August 2010, 12:15 AM
یوسف به زر قلب فروشان دگرانند

ما وقت خوش خود به دو عالم نفروشیم

Nassim_Agha
Friday 27 August 2010, 12:23 AM
ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را

اختیار آن است کو قسمت کند درویش را

zibaaa
Friday 27 August 2010, 12:27 AM
بسیار عالی...

ای همنفسان یک نفسم بار گذارید

دست از من سرگشته شوریده بدارید

بی نام و نشانم به خرابات ببخشید

بیگانه زخویشم بر خویشم بگذارید

Nassim_Agha
Friday 27 August 2010, 12:34 AM
:-) مرسی

دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم؟

چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم؟

کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت

که فرومانده به حال دل تنگ خویشم

دلبرا نازده در مار سر زلف تو دست

چه کند کژدم هجران تو چندین نیشم؟

zibaaa
Friday 27 August 2010, 12:36 AM
من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی

در خزانه به مهر تو و نشانه توست

Nassim_Agha
Friday 27 August 2010, 12:40 AM
تو عشق آموختی در شهر ما را

بیا تا شرح آن هم بر تو خوانم

zibaaa
Friday 27 August 2010, 12:45 AM
نسیم جان دوست ندارم بگم تکراریه اما خوب اگه نگم این م های بی نهایت شما کار دستم میده:

مراخود با تو چیزی در میان هست

وگرنه روی زیبا در جهان هست

Nassim_Agha
Friday 27 August 2010, 12:54 AM
حق با شماست! تصحیح شد!

تویی یارا که خواب آلود بر من تاختن کردی

منم یارب که بخت خود چنین بیدار می بینیم

zibaaa
Friday 27 August 2010, 12:56 AM
من آن شکسته بنایم در این خراب آباد

که در خرابی من ناز میکند سیلاب

Nassim_Agha
Friday 27 August 2010, 01:00 AM
باور مکن که من دست از دامنت بدارم

شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان

zibaaa
Friday 27 August 2010, 01:04 AM
نه از مسجد فتوحی شد نه از میخانه امدادی

به هر جانب که رفتم پای امیدم به سنگ آمد

شب خوش

mh828
Friday 27 August 2010, 10:03 AM
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل‌ها تر دارد
«مولانا»

emptiness
Friday 27 August 2010, 07:52 PM
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
حضرت حافظ

Nassim_Agha
Saturday 28 August 2010, 12:10 AM
در نظر بازی ما بیخبران حیرانند

من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

mh828
Saturday 28 August 2010, 08:27 AM
در ازل جان دل به مهرت داد و این
تا ابد مهریست بر رخسار ما

«اوحدی»

MEHRNAM
Saturday 28 August 2010, 09:50 AM
اگر بی تو بر افلاکم چو ابر تیره غمناکم
وگر بی تو به گلزارم به زندانم به جان تو
(مولانا)

Nassim_Agha
Sunday 29 August 2010, 02:23 PM
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند

چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند!!!

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس

توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند!!!؟

گوییا باور نمی دارند روز داوری!

کین همه قلب و دغل درکار داور می کنند!! !

emptiness
Sunday 29 August 2010, 08:27 PM
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
حضرت حافظ

mh828
Sunday 29 August 2010, 09:03 PM
درد صافی درده ای ساقی درین مجلس همی
تا زمانی می خوریم آسوده دل در میکده
محتسب را گو ترا با مست کوی ما چکار
می چه خواهی ای جوان زین عاشقان دل زده
«سنایی»

Nassim_Agha
Sunday 29 August 2010, 11:35 PM
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز

نقشش به حرام اَر خود صورتگر چین باشد

در کار گل و بلبل حکم ازلی این بود

کین شاهد بازاری وآن پرده نشین باشد

mh828
Monday 30 August 2010, 08:23 AM
در دلم بود کزین پس ندهم دل به کسی
چه کنم باز گرفتار شدم در هوسی
نفس صبح فرو بندد از آه سحرم
گر شبی بر سر کوی تو بر آرم نفسی
«خواجو»

Nassim_Agha
Monday 30 August 2010, 01:13 PM
یاد آن شب که صبـــــــــــا در ره ما گل می ریخت

بر سر مــــــــــــــا ز در و بام و هوا گل می ریخت

Meshkatian
Monday 30 August 2010, 09:48 PM
تا با غم عشق تو مرا كار افتد
بيچاره دلم در غم بسيار افتد
بسيار فتاده بود اندر غم عشق
اما نه چنين زار كه اين بار افتد

MEHRNAM
Monday 30 August 2010, 10:24 PM
دل را ز خود برکنده ام ، با چیز دیگر زنده ام
عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیده ام

Avazekhan
Tuesday 31 August 2010, 12:57 PM
مهرنام جان تو هم که حسابی به این شعر معتاد شدی.... مثل من !! لووول

من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام
ترس از کجا؟ من از کجا؟ مال که را دزدیده ام؟؟؟

emptiness
Tuesday 31 August 2010, 05:03 PM
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
حافظ شیرین سخن

Nassim_Agha
Tuesday 31 August 2010, 08:47 PM
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد

شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد

Amirrelax
Wednesday 1 September 2010, 10:56 AM
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان ز او شده​ ام بی سر و سامان که مپرس

Nassim_Agha
Wednesday 1 September 2010, 08:46 PM
سرو چمان میل چمن نمی کند

همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند

ham-nafas
Wednesday 1 September 2010, 09:03 PM
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سروسامان که مپرس

Avazekhan
Thursday 2 September 2010, 05:52 AM
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد

Amirrelax
Thursday 2 September 2010, 09:17 AM
دل می​رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

Nassim_Agha
Thursday 2 September 2010, 04:47 PM
آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت

بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم

Amirrelax
Thursday 2 September 2010, 05:19 PM
میازارموری که دانه کش است
که جان داردوجان شیرین خوش است

Nassim_Agha
Thursday 2 September 2010, 05:37 PM
میازارموری که دانه کش است
که جان داردوجان شیرین خوش است

امیر جون فقط خدا خودش می دونه اینو تا حالا چند بار گفتی! :21:

تو کز مکارم اخلاق عالم دگری

وفای عهد من از خاطرت بدر نرود

Amirrelax
Thursday 2 September 2010, 05:48 PM
امیر جون فقط خدا خودش می دونه اینو تا حالا چند بار گفتی! :21:

تو کز مکارم اخلاق عالم دگری

وفای عهد من از خاطرت بدر نرود

وقتی میم رو میبینم اولی شعری که به یادم میاد همینه

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

emptiness
Thursday 2 September 2010, 06:56 PM
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
حافظ

zibaaa
Thursday 2 September 2010, 10:05 PM
ترا یک ذره سوی خود هوا خواهی نمی بینم
مرا یک موی بر تن نیست کت خواهان نمی دانم

مرا با تست پیمانی تو با من کرده ای عهدی
شکستی عهد یا هستی بر آن پیمان نمی دانم؟

Nassim_Agha
Thursday 2 September 2010, 10:17 PM
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند

هر آن قسمت که آنجا رفت از آن افزون نخواهد شد

zibaaa
Thursday 2 September 2010, 10:23 PM
در خیال این همه لعبت به هوس می بازم
بو که صاحب نظری نام تماشا ببرد

مرسی نسیم جان

Nassim_Agha
Thursday 2 September 2010, 10:32 PM
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد

حالتی رفت که محراب بفریاد آمد

zibaaa
Thursday 2 September 2010, 10:35 PM
دل رفت بر کسی که بی ماش خوشست
غم خوش نبود ولیک غمهاش خوشست
جان می طلبد نمیدهم روزی چند
جان را محلی نیست تمناش خوشست

Nassim_Agha
Thursday 2 September 2010, 10:38 PM
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو

پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو

zibaaa
Thursday 2 September 2010, 10:44 PM
واعظ چه کشی عربده کاین زندگی تلخ

از من به تعب وز تو به سالوس گذشته

Nassim_Agha
Thursday 2 September 2010, 10:48 PM
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

وانکه این کار ندانست در انکار بماند

zibaaa
Thursday 2 September 2010, 10:49 PM
درون ما زتو یکدم نمیشود خالی

کنون که شهر گرفتی روا مدار خراب

Nassim_Agha
Thursday 2 September 2010, 10:52 PM
بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش

وین سوخته را محرم اسرار نهان باش

zibaaa
Thursday 2 September 2010, 10:55 PM
شب از فراقت در فغان روز از غمت در زاریم

دارم عجب روز و شبی آن خواب و این بیداریم

ساکتی امشب؟

Nassim_Agha
Thursday 2 September 2010, 10:57 PM
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد

قصّه ماست که در هر سر بازار بماند

zibaaa
Thursday 2 September 2010, 11:02 PM
در گلو می شکند ناله ام از رقت دل

قصه هاست ولی طاقت ابرازم نیست

Nassim_Agha
Thursday 2 September 2010, 11:12 PM
ساکتی امشب؟

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

تو خوش می​باش با حافظ برو گو خصم جان می​ده

چو گرمی از تو می​بینم چه باک از خصم دم سردم

zibaaa
Thursday 2 September 2010, 11:15 PM
مائیم که بی مایی ما مایه ماست

خود طفل خودیم و عشق ما دایه ماست

Nassim_Agha
Thursday 2 September 2010, 11:17 PM
تو شمع انجمنی یک زبان و یک دل شو

خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش

zibaaa
Thursday 2 September 2010, 11:20 PM
شدی و بی تو به هر شارعی که بگذشتم

زدود سینه هوا بر سرم بست شراع

Nassim_Agha
Thursday 2 September 2010, 11:24 PM
ع؟..........

عشق در دل ماند و یار از دست رفت

دوستان دستی که کار از دست رفت

عشق و سودا و هوس در سر بماند

صبر و آرام و قرار از دست رفت

zibaaa
Thursday 2 September 2010, 11:27 PM
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی



میان ما و شما حاجت رسالت نیست /چو انقطاع نباشد چه احتیاج رسول

ترسم به یک تغافل بیجا خورد شکست

پاس دلم بدار که بسیار نازک است

Nassim_Agha
Thursday 2 September 2010, 11:30 PM
ترسم كه روز حشر عنان بر عنان رود

تسبيح شيخ و خرقه ي رند شراب خوار

zibaaa
Thursday 2 September 2010, 11:31 PM
رندان گرفته جام از اینجا برون شدند

بیچاره دل که بر در میخانه است هنوز

Nassim_Agha
Thursday 2 September 2010, 11:35 PM
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست

بیا بیا که غلام توام بیا ای دوست

zibaaa
Thursday 2 September 2010, 11:38 PM
تا چه کردم که بدین روز نشستم هیهات

کس به روز من سرگشته بد روز مباد

تو نه آنی که به فریاد من خسته رسی

نه من آنم که به کیوان نرسانم فریاد

Nassim_Agha
Thursday 2 September 2010, 11:46 PM
نمیدونم باور می کنی یا نه اما

دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت

ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت

نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود

تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت

zibaaa
Thursday 2 September 2010, 11:51 PM
مگه میشه مهربانی های شما را باور نکرد!

ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد

ترس تنهائیست ورنه بیم رسوائیم نیست

طبع تو سیر آمد از من جای دیگر دل نهاد

منکه را جویم که چون تو طبع هر جاییم نیست

Nassim_Agha
Thursday 2 September 2010, 11:56 PM
مگه میشه مهربانی های شما را باور نکرد!


لطف دارید البته شعر رو سعدی گفته و دل من راوی بود

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

zibaaa
Thursday 2 September 2010, 11:58 PM
گفتید سعدی :

دیگری نیست که مهر تو در او شاید بست

چاره بعد از تو ندانیم به جز تنهایی

Nassim_Agha
Friday 3 September 2010, 12:15 AM
ببخشید در غیبت شما داشتم جواب ترانه ی اون دوستمون رو می دادم

یارب از ابر هدایت برسان بارانی

پیشتر زانکه چو گردی زمیان بر خیزم

zibaaa
Friday 3 September 2010, 12:20 AM
خواهش میکنم، حوصله ام سر رفته بود !

مرا ز هجر تو امید زندگانی کو

در آرزوی توام لذت جوانی کو

برون ز کون و مکان است گرچه پروازم

خروش شهپر طاووس لامکانی کو

Nassim_Agha
Friday 3 September 2010, 12:28 AM
خوب چشم سعی می کنم جای دوری نرم که حوصله شما خدای نکرده دوباره سر نره ولی تا اونجا که به من بر می گرده هر جا هم که برم:

وه که جدا نمی شود نقش تو از خیال من

تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من

نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو

دست نمای خلق شد قامت چون هلال من

دیده زبان حال من بر تو گشاد رحم کن

چون که اثر نمی کند در تو زبان قال من*

*********************
برای بیت آخر احتمالا web cam لازم است

zibaaa
Friday 3 September 2010, 12:35 AM
ببخش نباید چیزی میگفتم !اما کم طاقتم دیگه (با خصلت ذاتی چه کنم فطرتم این است!!!)
در مورد web cam هم باید بگم:
ای ورای پرده پندارها کی شوی ظاهر به این گفتارها
اینقدر پنهان مباش از چشم من دیدمت با دیده دل بارها!!(چشمک)

نه من از تو مهر خواهم نه تو بگذری زکین هم

نه تراست این مروت نه مراست چشم این هم

نه همین فلک خجل شد زکف نیاز عشقم

که ز سجده های شوقم شده منفعل زمین هم

Nassim_Agha
Friday 3 September 2010, 12:46 AM
ماه چنین کس ندید خوش سخن و کَش خرام*

ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام

گوش دلم بر در است تا چه بیاید خبر

چشم امیدم به راه تا که بیارد پیام

تا دل از آن تو شد دیده فرو دوختم

هر چه پسند شماست بر همه عالم حرام

************
خوش خرام

zibaaa
Friday 3 September 2010, 12:49 AM
بیا مستی نکن دیگر نمی جویی مرا بنشین

بیا با آستین بزدای اشک دیدگانم را

مرو آخر پشیمان میشوی دانم که می جویی

پس از من در ره میخانه شبها ردپایم را

Nassim_Agha
Friday 3 September 2010, 12:54 AM
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

تا برفتی ز برم صورت بی‌جان بودم

نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند

که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم

به تولای تو در آتش محنت چو خلیل

گوییا در چمن لاله و ریحان بودم

تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح

همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم

zibaaa
Friday 3 September 2010, 12:57 AM
مردی که ز شمشیر جفا روی بتابد

در کوی وفا مرد مخوانش که زنست آن

(دوست نداشتم این بیتو بگم اما امشب میم باران شدم و چاره ای نیست. به سعدی نمیشه خرده ای گرفت اما به نظرم کمی بی انصافی کرده؟!)

Nassim_Agha
Friday 3 September 2010, 01:03 AM
خوب شما به خانومی خودتون ببخشیدش !
حالا برای اینکه از دل شما دربیاد این شعر سعدی رو می نویسم:

نه من خام طمع عشق تو می ورزم و بس

که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست

zibaaa
Friday 3 September 2010, 01:06 AM
تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی

که شادی جهان گیری غم لشگر نمی ارزد

شب بخیر

Nassim_Agha
Friday 3 September 2010, 02:39 PM
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت

آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

Avazekhan
Friday 3 September 2010, 04:02 PM
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
حضرت حافظ...
یکم هم مناسبتی بود...!

Nassim_Agha
Friday 3 September 2010, 04:39 PM
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را

چندان امان نداد که شب را سحر کند

Avazekhan
Friday 3 September 2010, 07:15 PM
دستی افشان....
تاکه سر انگشتانت صد قطره چکد ....هر قطره شود خورشیدی...
استادشفیعی کدکنی

Nassim_Agha
Friday 3 September 2010, 10:09 PM
یارم به بازار آمده است چالاک و هشیار آمده است

ورنه به بازارم چه کار؟ وی را طلب کار آمدم!

باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم

در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم

شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم

چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم

***********************
استاد جلالدین محّمد بلخی

kiarash jlj
Saturday 4 September 2010, 06:45 PM
ما گر از این در به آندر میزنیم
هر دم از عشق و صفا دم میزنیم
از درخت سیب از برگ چنار
دائم از لطف خدا دم میزنیم

Nassim_Agha
Saturday 4 September 2010, 10:58 PM
مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم

که پیش چشم بیمارت بمیرم

Avazekhan
Sunday 5 September 2010, 05:54 AM
مرا نه دولت وصل و نه احتمال فراق!
نه پای رفت از این ناحیت! نه جای مُقام!

mahooresantory
Sunday 5 September 2010, 10:52 AM
قمار بی برنده ایست قمارتلخ زندگی چه برده وچه باخته ازاین قمار خسته ام

Nassim_Agha
Sunday 5 September 2010, 12:54 PM
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد

وقت آن است که بدرود کنی زندان را

Avazekhan
Sunday 5 September 2010, 02:37 PM
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
چون از این غصه ننالیم؟ و چرا نخروشیم؟

Nassim_Agha
Sunday 5 September 2010, 03:00 PM
مگر نسیم سحر بوی زلف یار من است

که راحت دل رنجور بی قرار من است

به خواب در نرود چشم بخت من همه عمر

گرش به خواب ببینم که در کنار من است

kaka
Monday 6 September 2010, 05:03 PM
تو را من چشم در راهم ، سحر پهلوي نيلوفر
كنار بَستر شب‌بو ، تو هم از شرق مي‌آيي
هميشه با خودم هستي ، ميان چشم و در سينه
تو را هر لحظه مي‌فهمم ، تو يك احساس زيبايي

Nassim_Agha
Monday 6 September 2010, 08:32 PM
یک خانه پر زمستان مستان نو رسیدند

دیوانگان بندی زنجیر ها دریدند

شور
Tuesday 7 September 2010, 12:30 AM
نازنینا گر که یار من شوی
سرنوشت دیگری پیدا کنم

از لبانت دور، اما از نیاز
هر زمان یادی از آن حلوا کنم

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

MEHDI 67
Tuesday 7 September 2010, 12:44 AM
مرا تو بی سببی نیستی
به راستی صلت کدام قصیده ای غزل

kiarash jlj
Tuesday 7 September 2010, 09:47 AM
یک خانه پر زمستان مستان نو رسیدند

دیوانگان بندی زنجیر ها دریدند


دستم بگرفت و پا به پا برد
چون بچه بودم نمدونم کجا برد

Avazekhan
Tuesday 7 September 2010, 10:18 AM
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

nazanin.m
Tuesday 7 September 2010, 01:47 PM
دلا تا کی همی جویی منی را
چه داری دوست هرزه دشمنی را

Nassim_Agha
Tuesday 7 September 2010, 02:01 PM
دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد

رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد

سر من مست جمالت دل من دام خیالت

گهر دیده نثار کف دریای تو دارد

JUST HIPHOP
Tuesday 7 September 2010, 05:23 PM
دزد طمع چو خاتم تدبير ما ربود
خنديد و گفت ديو سليمان نميشود

Nassim_Agha
Tuesday 7 September 2010, 06:36 PM
دل من تابه حلوا ز بر آتش سودا

اگر از شعله بسوزد نه که حلوای تو دارد

JUST HIPHOP
Tuesday 7 September 2010, 06:40 PM
دريغ قافله عمر كانچنان رفتند
كه گردشان بهواي ديار ما نرسد

Nassim_Agha
Tuesday 7 September 2010, 09:09 PM
دارم از زلف سیاهت گله چندان که مپرس

که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس

کس به امیّد وفا ترک دل و دین مکناد

که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس

JUST HIPHOP
Tuesday 7 September 2010, 11:40 PM
سينه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگويم شرح درد اشتياق

Avazekhan
Wednesday 8 September 2010, 01:07 AM
قلندران طریقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آنکس که از هنر عاریست...
حضرت حافظ

گل دختر
Wednesday 8 September 2010, 12:15 PM
تو هم گردن از حكم داور مپيچ
كه گردن نپيچد زحكم تو هيچ

Nassim_Agha
Wednesday 8 September 2010, 02:54 PM
چرا نه در پی عزم دیار خود باشم

چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم

غم غریبی و غربت چو بر نمی دارم

روم به شهر خود و شهریار خود باشم

JUST HIPHOP
Wednesday 8 September 2010, 06:47 PM
محرم اين هوش جز بيهوش نيست
مرزبان را مشتري جز گوش نيست

Nassim_Agha
Wednesday 8 September 2010, 08:56 PM
تو خون خلق بریزی و روی درتابی

ندانمت چه مکافات این گنه یابی

JUST HIPHOP
Thursday 9 September 2010, 01:33 AM
يكي را بسر برنهد تاج بخت
يكي را به خاك اندر آرد زتخت

گل دختر
Thursday 9 September 2010, 01:59 AM
تو پنداري، كه بدگو رفت و جان برد
حسابش با كرام الكاتبين است