PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 [26] 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57

tavalode_1fereshteh
Tuesday 2 November 2010, 06:18 PM
توی تنهایی غربت

جایی که با سختی اینجا کردم عادت

واسه کوه و خاک و دشتت

واسه اونچه با دلم به جا گذاشتم

وطن ای عزیزترینم دل من تنگه برات

گریه من غریب،یه جور آهنگ برات

mika120
Tuesday 2 November 2010, 06:21 PM
تو را من خردمند پنداشتم
بر اسرار ملكت امين داشتم

tavalode_1fereshteh
Tuesday 2 November 2010, 06:32 PM
میان آنچه باید باشد و نیست

عجب فرسوده دیواریست دنیا

عجب خواب پریشانیست دنیا

عجب دریای طوفانیست دنیا

عجب آشفته بازاریست دنیا

عجب یار وفاداریست دنیا

mahour.M
Tuesday 2 November 2010, 10:39 PM
آهنگ حجاز مي نمودم من زار
كامد سحري به گوش دل اين گفتار
يا رب به چه روي جـانب كـعبــه رود
گبري كه كليسيا ازو دارد عار

Avazekhan
Tuesday 2 November 2010, 11:18 PM
روی تو خوش می‌نماید آینه ما
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا
چون می روشن در آبگینه صافی
خوی جمیل از جمال روی تو پیدا
هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت
از تو نباشد به هیچ روی شکیبا
سعدی

tavalode_1fereshteh
Tuesday 2 November 2010, 11:39 PM
آدمی به خوب و بد همیشه عادت میکنه

هرکسی یه جور خداوند و عبادت میکنه

mahour.M
Wednesday 3 November 2010, 12:09 AM
هو الاول هو الآخـر هو الظاهـر هو البـاطن
بـغير از هو و يـا من هو دگر چيزي نمي دانم
زجان عشق سر مستم دو عالم رفت از دستم
بـجـز رندي و قـلاشي نبـاشد هيـچ سامانم

tavalode_1fereshteh
Wednesday 3 November 2010, 02:58 PM
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت

خرابم می کند هردم فریب چشم جادویت

پس از چندین شکیبایی شبی یارب توان دیدن

که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت

mahour.M
Thursday 4 November 2010, 11:47 PM
تا نيست نگردي، ره هستت ندهند
اين مرتبه با همت پستت ندهند
چون شمع قرار سوختن گر ندهي
سر رشتهء روشني به دستت ندهند

Nassim_Agha
Friday 5 November 2010, 12:26 AM
دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن

در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

zibaaa
Friday 5 November 2010, 12:30 AM
نمی دانم که را دیدم که از خود میرود هوشم

جنون پیوسته می گوی مبارک باد در گوشم

mika120
Friday 5 November 2010, 04:50 AM
مردم از حيواني و آدم شدم
پس چه ترسم كي ز مردن كم شدم

mahour.M
Friday 5 November 2010, 06:15 PM
مرا طاقت نماند، از دست رفتم
مرا بردند و آوردند دیـگر
خیال او چو ناگه در دل آید
دل از جا می‌رود، الله اکبر

Nassim_Agha
Friday 5 November 2010, 08:59 PM
روز وصال دوستان دل نرود به بوستان

تا به گُلی نگه کند یا به جمال نرگسی

zibaaa
Friday 5 November 2010, 09:28 PM
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

Nassim_Agha
Friday 5 November 2010, 09:47 PM
سرو ایستاده به چو تو رفتار می کنی

طوطی خومش به چو تو گفتار می کنی

کس دل به اختیار به مهرت نمیدهد

دامی نهاده ای که گرفتار می کنی

zibaaa
Friday 5 November 2010, 09:52 PM
خوب قراره من هیچی نگم این دومین ی بود!حالا اگه حرفای عجیب اومد خودت می دونی(چشمک)

یک وعده خواستم از تو که باشم به انتظار

حاکم تویی در آمدن دیر و زود خویش

Nassim_Agha
Friday 5 November 2010, 10:10 PM
آخ جدا متاسفم اصلا توجه نکردم با این دومین ی

شبی در خرقه رند آسا گذر کردم بمیخانه

ز عشرت می پرستان را منوّر بود کاشانه

چو ساقی در شراب آمد به نوشانوش در مجلس

به نافرزانگی گفتند اوّل مرد فرزانه

به تندی گفتم آری من شراب از مجلسی خوردم

که مه پیرامُن شمعش نیارد بود پروانه

گمان بردم که طفلانند وز پیری سخن گفتم

مرا پیری خراباتی جوابی داد مردانه

که نور عالم علوی فرا هر روزنی افتد

تو اندر صومَعَش دیدی و ما در کنج میخانه

کسی کامد در این خلوت به یک رنگی مُویّد شد

چه پیری عابد زاهد چه رند مست دیوانه

zibaaa
Friday 5 November 2010, 10:16 PM
گر جمله تویی همه جهان چیست

ور هیچ نیم من این فغان چیست؟

هم جمله تویی و هم همه تو

آن چیست که غیر توست آن چیست؟

چون زنده به جان نیم به عشقم

پس زحمت جان در این میان چیست؟

چون هست یقین که نیست جز تو

آوازه این همه گمان چیست؟!

Nassim_Agha
Friday 5 November 2010, 10:26 PM
تا جان دارم بنده ی مرجان توام

دل جمع از آن زلف پریشان توام

ای نای بنال مست افغان توام

وی چنگ خمش مشو که مهمان توام

zibaaa
Friday 5 November 2010, 10:30 PM
مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز

مرگ خود می بینم و رویت نمی بینم هنوز

آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت

غم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز

Nassim_Agha
Friday 5 November 2010, 10:56 PM
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا

به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ی ما را

علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد

مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را

مراد ما وصال توست از دنیا و از عقبی

وگرنه بی شما قدری نباشد دین و دنیا را

چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که گر روزی

براید از دلم آهی بسوزد هفت دریا را

بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت

که در عالم نمی داند کسی احوال فردا را

zibaaa
Friday 5 November 2010, 11:03 PM
این شعر هم در ادامه مضمون شما نسیم جان:

ای مرا یکبارگی از خویشتن کرده جدا

گر بدان شادی که دور از تو بمیرم مرحبا

دل ز غم رنجور و تو فارغ ار او از حال ما

باز پرس آخر که چون شد حال آن بیمار ما؟

دل برفت از دست وز تیمار تو خون شد جگر

نیم جانی ماند و آن هم ناتوانی ،گو بر آ

Nassim_Agha
Friday 5 November 2010, 11:17 PM
پس حالا که اینجور شد اجازه بدید من هم در ادامه باز خدمت شما عرض کنم که:

آن دوست که من دارم وآن یار که من دانم

شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم :-)

بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را

بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم

ای روی دلارایت مجموعه زیبایی

مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

zibaaa
Friday 5 November 2010, 11:29 PM
جالب شده:

می روم گریه کنان از سر کویی کآنجا

عاشقی می رود و بوالهوسی می آید

کردیم مست به نوعی که ندانم امشب

شحنه ای می گذرد یا عسسی می آید

نفسی با تو به از زندگی جاوید است

وین میسر نشود تا نفسی می آید!

Nassim_Agha
Friday 5 November 2010, 11:38 PM
دانی حیات کشته ی شمشیر عشق چیست؟

سیبی گزیدن از رخ چون بوستان دوست

بر ماجرای خسرو و شیرین قلم کشید

شوری که در میان من است و میان دوست

دل رفت و دیده خون شد و جانئضعیف ماند

وانهم برای آنکه کنم جان فشان دوست

با خویشتن همی برم این شوق تا به خاک

وز خاک سر برآرم و پرسم نشان دوست

zibaaa
Friday 5 November 2010, 11:46 PM
تو چه دانی که بی خبر ماندن

ز عزیزان چه عاقبت سوز است؟

تو چه دانی به چشم مهجوران

سالها کمتر از شب و روز است؟


تو چه دانی که عمر بی فرجام

این نفس چون گذشت با ما نیست

گر شوی مهربان همین دم شو

کآنچه امروز هست فردا نیست!

Nassim_Agha
Friday 5 November 2010, 11:53 PM
تا با غم عشق تو مرا گار افتاد

بیچاره دلم در غم بسیار افتاد

بسیار فتاده بود اندر غم عشق

امّا نه چنین زار که اینبار افتاد

zibaaa
Friday 5 November 2010, 11:57 PM
دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت

نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت

نه تو را بگفتم ای دل که به سر وفا ندارد

به غلط ز دست رفتی و به پای در فکندت

Nassim_Agha
Saturday 6 November 2010, 12:05 AM
تا من بزیم پیشه و کارم اینست

صیاد نیم صید و شکارم اینست

روزم اینست و روزگارم اینست

آرام و قرار و غمگسارم اینست

غول غمگين
Saturday 6 November 2010, 01:44 AM
تن مزن، ای پسر خوش دم خوش کام بگو
بهر آرام دلم، نام دلارام بگو
پرده من مدران و در احسان بگشا
شیشه دل مشکن قصه آن جام بگو

tavalode_1fereshteh
Saturday 6 November 2010, 06:57 AM
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی

وگرنه هرکه تو بینی ستمگری داند

بباختم دل دیوانه و ندانستم

که آدمی بچه ای شیوه پری داند

Nassim_Agha
Saturday 6 November 2010, 10:33 PM
درد دل خسته دردمندان دانند

نی خوش منشان و خیره خندان دانند

از سرّ قلندری تو گر محرومی

سرّی ست در آن شیوه که رندان دانند

tavalode_1fereshteh
Sunday 7 November 2010, 09:58 AM
دل و دینم شد و دلبر بملامت برخاست

گفت با ما نشین کز تو سلامت برخاست

که شنیدی درین بزم و می خوش بنشست

که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست

mika120
Sunday 7 November 2010, 01:53 PM
تا هماره دوست بيني در نظر
در دلت نايد ز كين ناخوش صور

Nassim_Agha
Sunday 7 November 2010, 06:55 PM
راه خلوتگاه خاص ام بنما تا پس از این

می خورم با تو و دیگر غم دنیا نخورم

mika120
Sunday 7 November 2010, 07:20 PM
مكن ز غصه شكايت كه در طريق طلب
به راحتي نرسيد آن كه زحمتي نكشيد

tavalode_1fereshteh
Sunday 7 November 2010, 09:31 PM
در پس اين قدرت بي انتها قدرت نمايي هست

بال خاكي بشكن و بال خدايي ساز كن اي رهرو گمراه

تا به پيمايي فضاي بيكران كبريايي را

ديو شهوت را بكش،پاي هوس بربند

بنده شو اي سركش خودخواه

تا بمرغ جان تو بخشند پرواز خدايي را

خويش را گر نيك بشناسي-

ميزني بر كهكشانها خيمه گاه پادشايي را

Nassim_Agha
Monday 8 November 2010, 08:56 PM
اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد

ور نداری درد گرد ِ مذهب رندان مگرد

tavalode_1fereshteh
Monday 8 November 2010, 10:00 PM
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود

2HM
Monday 8 November 2010, 10:32 PM
درد بی عشقی زجانم برده طاقت
ورنه من داشتم آرام
تا آرام جانی داشتم

یاحق

tavalode_1fereshteh
Monday 8 November 2010, 10:40 PM
من اهنگ غریب روزگارم
غمی در انتهای سینه دارم
تمام هستی ام یک قلب پاک است
که ان را زیر پایت می گذارم

Avazekhan
Monday 8 November 2010, 11:15 PM
ماییم و نوای بی نوایی...
بسم اله اگر حریف مایی..

mika120
Tuesday 9 November 2010, 07:33 AM
يار مرا غار مرا عشق شرار بار مرا
يار تويي غار تويي خواجه نگه دار مرا

tavalode_1fereshteh
Tuesday 9 November 2010, 09:12 AM
ای گدایان خرابات خدا یارشماست
چشم انعام مدارید ز انعامی چند

Nassim_Agha
Tuesday 9 November 2010, 10:03 PM
دلم به حلقه ی زلفش به جان خرید آشوب

چه سود دید ندانم که این تجارت کرد؟

tavalode_1fereshteh
Tuesday 9 November 2010, 10:31 PM
دوش مرغی به صبح می‌نالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که ترا
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و ما خاموش
سعدی

Nassim_Agha
Tuesday 9 November 2010, 11:04 PM
شـکر خدا کـه از مدد بخـت کارساز

بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست

tavalode_1fereshteh
Tuesday 9 November 2010, 11:25 PM
تو و ارشاد من اي مُرشد بي رُشد و تباه!
از بر روي من اي صوفي عذار برو

******You can see links before reply*******

اي گرفتار هواهاي خود اي دير نشين
از صف شيفتگان رُخ دلدار برو

غول غمگين
Tuesday 9 November 2010, 11:45 PM
وقت آن آمد که من سوگندها را بشکنم
بندها را بردرانم پندها را بشکنم
چرخ بدپیوند را من برگشایم بند بند
همچو شمشیر اجل پیوندها را بشکنم

Nassim_Agha
Tuesday 9 November 2010, 11:51 PM
منال ای دل که در زنجیر زلفش

همه جمعیت است آشفته حالی

2HM
Tuesday 9 November 2010, 11:55 PM
يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به منش
مي سپارم به تو از چشم حسود چمنش



یاحق

غول غمگين
Wednesday 10 November 2010, 12:43 AM
شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما
راست بگو شمع رخت دوش کجا بود کجا
سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو
دولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا

tavalode_1fereshteh
Wednesday 10 November 2010, 12:58 PM
آن پي مهر تو گيرد که نگيرد پي خويشش ---- وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش

2HM
Wednesday 10 November 2010, 05:04 PM
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت ما نیک بتنگ آمده بود
بار بر بست و بگردش نرسیدیم و برفت
(از اشعاری که روی قبرها مینویسن)


یا حق

z_m
Wednesday 10 November 2010, 05:55 PM
تانگردی آشنا ،زین پرده رمزی نشنوی / گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

Nassim_Agha
Wednesday 10 November 2010, 10:01 PM
شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای

قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه؟

Avazekhan
Wednesday 10 November 2010, 11:04 PM
هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن
وگر خلاف کنم سعدیا بسوی تو باشم...

Nassim_Agha
Wednesday 10 November 2010, 11:42 PM
من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست

صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم

Avazekhan
Wednesday 10 November 2010, 11:59 PM
من اگر نیکم اگر بد ، تو برو خود را باش...
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت....

غول غمگين
Thursday 11 November 2010, 12:03 AM
تو گواه باش خواجه که ز توبه توبه کردم
بشکست جام توبه چو شراب عشق خوردم


به جمال بی‌نظیرت به شراب شیرگیرت

که به گرد عهد و توبه نروم دگر نگردم

Avazekhan
Thursday 11 November 2010, 12:04 AM
این سیستم من قاطی کرده بود 2 بار با فاصله فرستاد
ممنون که به خاطر من مجبور شدی هم از اول و هم آخر بیت مشاعره کنی!

مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با او گفتمی گر مشکلی بود...

غول غمگين
Thursday 11 November 2010, 12:39 AM
دست عشرت برگشادم تا ببندم پای غم
عشرتم همرنگ غم شد ای مسلمانان چنین
دست در سنگی زدم دانم که نرهاند مرا
لیک غرقه گشته هم چنگی زند در آن و این

Avazekhan
Thursday 11 November 2010, 12:41 AM
نه من از پرده ی تقوی بدر افتادم وبس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت!

غول غمگين
Thursday 11 November 2010, 12:42 AM
تا دلبر خویش را نبینیم
جز در تک خون دل نشینیم


ما به نشویم از نصیحت

چون گمره عشق آن بهینیم

Nassim_Agha
Thursday 11 November 2010, 12:49 AM
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان

نیمه شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فراگوش من آورد و به آواز حزین

گفت که ای عاشق دیرینه من خوابت هست؟

عارفی را که چنین باده ی شبگیر دهند

کافر عشق بود گر نبود باده پرست

برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر

که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

mika120
Thursday 11 November 2010, 06:52 AM
تو آنگه شوي پيش مردم عزيز
كه مر خويشتن را نگيري به چيز

tavalode_1fereshteh
Thursday 11 November 2010, 08:50 AM
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

Nassim_Agha
Thursday 11 November 2010, 11:20 AM
تو بنده ای گله از دوستان مکن حافظ

که شرط عشق نباشد شکایت از کم و بیش

tavalode_1fereshteh
Thursday 11 November 2010, 11:31 AM
شنيدم مصرعي شيوا كه شيرين بود مضمونش ×××منم مجنون آن ليلا كه صد ليلاست مجنونش

mika120
Thursday 11 November 2010, 12:12 PM
شبي زيت فكرت همي سوختم
چراغ بلاغت مي افروختم

z_m
Thursday 11 November 2010, 03:26 PM
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است

Nassim_Agha
Thursday 11 November 2010, 08:48 PM
من از رنگ صلاح آنگه بخون دل بشستم دست

که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد

zibaaa
Thursday 11 November 2010, 09:07 PM
دل ز جان برگیر تا راهت دهند

ملک دو عالم به یک آهت دهند

چون تو برگیری دل از جان مردوار

آنچه می گویی هم آنگاهت دهند

z_m
Thursday 11 November 2010, 09:51 PM
دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد
دشمن دل سیاه تو غرقه به خون چو لاله باد

mika120
Thursday 11 November 2010, 09:55 PM
در آن گوشه چندان غزل خواند امشب
خودش در ميان غزل ها بميرد
( حميدي شيرازي)

z_m
Thursday 11 November 2010, 10:13 PM
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین

Nassim_Agha
Thursday 11 November 2010, 10:28 PM
نقل هر جور که از خلق کریم ات کردند

قول صاحب نظران است تو اینها نکنی

tavalode_1fereshteh
Thursday 11 November 2010, 10:30 PM
یا رب این شمع دلفروز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید گه جانانه کیست

zibaaa
Thursday 11 November 2010, 10:31 PM
یکدم ز قال بگذر اگر واقفی به حال

کانرا که حال هست چه حاجت بود به قال

Nassim_Agha
Thursday 11 November 2010, 10:37 PM
لب از ترشح می پاک کن برای خدا

که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد

zibaaa
Thursday 11 November 2010, 10:43 PM
دو دولت است که یکبار آرزو دارم

تو در کنار من و شرم از میان رفته

tavalode_1fereshteh
Thursday 11 November 2010, 10:44 PM
زیبا جان بعد من شعرتو گفتی پس باید با ت شروع میکردی

tavalode_1fereshteh
Thursday 11 November 2010, 10:52 PM
هر در که زنم، صاحب آن خانه تویی تو هر جا که روم، پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو مقصود من از کعبه و بت خانه تویی تو

Nassim_Agha
Thursday 11 November 2010, 11:00 PM
وه که گر من باز بینم روی یار خویش را

تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را

tavalode_1fereshteh
Thursday 11 November 2010, 11:24 PM
ای عاشقان ، ای عاشقان دل را چراغانی کنید
ای می فروشان شهر را انگور مهمانی کنید
معشوق من بگشوده در روی گدای خانه اش
تا سر کشم من جرعه ای از ساغر و پیمانه اش
بزم است و رقص از تو طرب ، مطرب نوایی ساز کن
در مقدم او بهترین تصنیف را آواز کن
مجنون بوی لیلیم در کوی او جایم کنید
همچون غلام خانه اش زنجیر در پایم کنید
نوری به چشم دوستان ، خاری به چشم دشمنان
می سوزم از سودای او این شعله را افزون کنید
چندان که خونند در سبو ، از روح و جانم می رود
ای عاشقان از قلب من پیمانه ها پر خون کنید

zibaaa
Thursday 11 November 2010, 11:29 PM
در ما نمانده زان همه شادی نشانه ای

مائیم و دلشکستگی جاودانه ای

tavalode_1fereshteh
Thursday 11 November 2010, 11:40 PM
یکی گوید تویی سرمنزل خویش / به رفتن کوش و جز رفتن میندیش
یکی گوید که مقصد کوی یار است / وصال روی آن زیبا نگار است

Nassim_Agha
Thursday 11 November 2010, 11:50 PM
تا دل به مهرت داده ام در بحر فکر افتاده ام

چون در نماز استاده ام گویی به محرابم دری

tavalode_1fereshteh
Friday 12 November 2010, 12:05 AM
یکی بود یکی نبود . زیر گنبد کبود
یه جوون خسته بود . که دلش شکسته بود
مثل بارون بهار . زار و زار گریه میکرد
گاهی دست خستشو . بسوی خدا میکرد
کی خدای مهربون . خالق هفت آسمون
اونو بی وفا مکن . از منش جدا نکن
دست خستمو بگیر . تو منو رها نکن

Nassim_Agha
Friday 12 November 2010, 12:13 AM
نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی

که هر کس با دلارامی سری دارند و سودایی

قرین یار زیبا را چه پروای چمن باشد؟

هزاران سرو بستانی فدای سرو بالایی

tavalode_1fereshteh
Friday 12 November 2010, 12:15 AM
یادم میفته لحظه ای که دست تو رو شد برام
قسم میخوردی پیش من که جز تو عشقی نمیخوام
دست خودم نیست که دیگه هیچکسو باور ندارم
این چیزا تقصیره توئه تلافیشو در میارم

Nassim_Agha
Friday 12 November 2010, 12:46 AM
یادم میفته لحظه ای که دست تو رو شد برام
قسم میخوردی پیش من که جز تو عشقی نمیخوام
دست خودم نیست که دیگه هیچکسو باور ندارم
این چیزا تقصیره توئه تلافیشو در میارم

فکر کنم تایپک شعر با ترانه کمی مخلوط شده نه؟ اشتباه می کنم؟


مرد است که چون شمع سراپای وجودش

می سوزد و آتش نرسیده ست به خامان

گو خلق بدانید که من عاشق و مستم

در کوی خرابات نباشد سر و سامان

zibaaa
Friday 12 November 2010, 12:50 AM
نفسی همدم ما باش که عالم نفسیست

کان کسی نیست که هر لحظه دلش پیش کسیست

Nassim_Agha
Friday 12 November 2010, 12:58 AM
تو پس پرده و ما خون جگر می ریزیم

وه که گر پرده بر افتد که چه شور انگیزیم

دیگران را غم جان دارد و ما جامه دران

که بفرمایی تا از سر جان برخیزیم

مردم از فتنه گریزند و ندانند که ما

به تمنای تو در حسرت رستاخیزیم

باغ فردوس میارای که ما رندان را

سر آن نیست که در دامن حور آویزیم

zibaaa
Friday 12 November 2010, 01:05 AM
جان من شکسته بین وین دل ریش آتشین

ساخته با جفای تو سوخته در وفای تو

می فتم و نمی فتد در کف من عنان تو

می روی و نمی رود از سر من هوای تو

Nassim_Agha
Friday 12 November 2010, 01:22 AM
وه که جدا نمی شود نقش تو از خیال من

تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من

ناله زیر و زار من زارتر است هر زمان

بس که به هجر می دهد عشق تو گوشمال من

پرتو نور روی تو هر نفسی به هر کسی

میرسد و نمیرسد نوبت اتصّال من

zibaaa
Friday 12 November 2010, 01:25 AM
نفسی داشتم و ناله و شیون کردم

بی تو با مرگ عجب کشمکشی من کردم

گرچه بگداختی از آتش حسرت دل من

لیک من هم به صبوری دل از آهن کردم

Nassim_Agha
Friday 12 November 2010, 01:31 AM
مرا خود با تو چیزی در میان هست

وگرنه روز "زیبا" در جهان هست

وجودی دارم از مهرت گدازان

وجودم رفت و مهرت همچنان هست

مبر ظن کز سرم سودای عشقت

رود تا بر زمینم استخوان هست

اگر پیشم نشینی دل نشانی

وگر غایب شوی در دل نشان هست

توان گفتن به مه مانی ولی ماه

نپندارم چنین شیرین دهان هست

بجز پیشت نخواهم سر نهادن

اگر بالین نباشد آستان هست

zibaaa
Friday 12 November 2010, 01:33 AM
تو چه معنی لطیفی که مجرد از دلیلی

تو چه آیت شریفی که منزه از بیانی

Nassim_Agha
Friday 12 November 2010, 01:40 AM
معنی لطیف ... آیت شریف.. آخرش هم ی بده!! آره؟

یاری که با قرینی الفت گرفته باشد

هر وقت یادش آید تو دم به دم به یادی

اوّل چراغ بودی آهسته شمع گشتی

آسان فرا گرفتم در خرمن اوفتادی

zibaaa
Friday 12 November 2010, 01:47 AM
ای بابا این همه تحسین به یه ی نمی ارزید؟!!
و البته شما که زود جبران میکنی(چشمک)

یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم

گرم چو عود بر آتش نهند دم نزنم

Nassim_Agha
Friday 12 November 2010, 01:59 AM
من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنیدم

اگر گِلی به حقیقت عجین آب حیاتی

zibaaa
Friday 12 November 2010, 02:02 AM
یاد ایام جوانی جگرم خون میکرد

خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد

Nassim_Agha
Friday 12 November 2010, 02:13 AM
در آفاق گشادست ولیکن بسته ست

از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر

عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند

برو ای خواجه که عاشق نبود پند پذیر

zibaaa
Friday 12 November 2010, 02:18 AM
روزگار اینسان که خواهد بی کس و تنها مرا

سایه هم ترسم نیاید دیگر از دنبال من

Nassim_Agha
Friday 12 November 2010, 02:55 AM
روز اوّل که سر زلف تو یدم گفتم

که پریشانی این سلسه را آخر نیست

mika120
Friday 12 November 2010, 07:11 AM
تهي دست ، در خوبرويان مپيچ
كه بي سيم مردم نيرزند هيچ

kaka
Friday 12 November 2010, 01:02 PM
چه مي‌شود كه مرا هم به آسمان ببري
به ميهماني سبز فرشتگان ببري
چه مي‌شود كه در اين قحط عشق و شربت و شعر
مرا به كشف غزلهاي مهربان ببري

غول غمگين
Friday 12 November 2010, 02:31 PM
یار شدم، یار شدم، با غم تو یار شدم
تا که رسیدم بر تو، از همه بیزار شدم
گفت مرا چرخ فلک عاجزم از گردش تو
گفتم این نقطه مرا کرد که پرگار شدم

mika120
Friday 12 November 2010, 06:35 PM
مترس از محبت كه خاكت كند
كه باقي شوي گر هلاكت كند

mahour.M
Friday 12 November 2010, 06:46 PM
در سلسلهٔ تو همچو مجنون
صد خسرو بی‌کلاه و اورنگ
خواهم شومت دچار اما
در خواب که دربرت کشم تنگ

mika120
Friday 12 November 2010, 07:04 PM
گفتا من آن ترنجم كاندر جهان نگنجم
گفتم به از ترنجي ليكن به دست نايي

tavalode_1fereshteh
Friday 12 November 2010, 07:12 PM
یاد تو چندی است که مهمانم شده
خاطراتت آفت جانم شده

mika120
Friday 12 November 2010, 08:34 PM
هنوز از سر صلح داري چه بيم ؟
در عذرخواهان نبندد كريم

z_m
Friday 12 November 2010, 09:51 PM
مجد دین سرور و سلطان قضات اسماعیل
که زدی کلک زبان آورش از شرع نطق

Nassim_Agha
Friday 12 November 2010, 10:28 PM
قرنها باید که تا یک سنگ اصلی زآفتاب

لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن

z_m
Friday 12 November 2010, 10:33 PM
نوش کن جام شراب یک منی
تا بدان بیخ غم از دل برکنی

غول غمگين
Saturday 13 November 2010, 01:01 AM
یارکان! رقصی کنید اندر غمم خوشتر از این
کره ی عشقم رمید و نی لگامستم نی زین
پیش روی ماه ما مستانه یک رقصی کنید
مطربا بهر خدا بر دف بزن ضرب حزین
رقص کن در عشق جانم ای حریف مهربان
مطربا دف را بکوب و نیست بختت غیر از این

mika120
Saturday 13 November 2010, 06:17 AM
قرنها باید که تا یک سنگ اصلی زآفتاب

لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
گويند سنگ لعل شود در مقام صبر
آري شود وليك به خون جگر شود

حالا با ن :
ني حريف هر كه از ياري بريد
پرده هايش پرده هاي ما دريد

z_m
Saturday 13 November 2010, 07:02 AM
دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد
دشمن دل سیاه تو غرقه به خون چو لاله باد

tavalode_1fereshteh
Saturday 13 November 2010, 11:22 AM
دلم محراب زيبايي چو ابروي تو مي خواهد

بهانه كرده و تنها گل روي تو مي خواهد

zendegieh_khabha
Saturday 13 November 2010, 12:32 PM
در اين دنيا تك و تنها شدم من
گياهي در دل صحرا شدم من
چو مجنوني كه از مردم گريزد
شتابان در پي ليلا شدم من

tavalode_1fereshteh
Saturday 13 November 2010, 06:02 PM
نشود فاش کسی آنچه میان من و تست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

mika120
Saturday 13 November 2010, 06:25 PM
ترا قدر اگر كس نداند چه غم؟
شب قدر را مي ندانند هم

kaka
Sunday 14 November 2010, 12:40 AM
من شکسته بدحال زندگي يابم
در آن زمان که به تيغ غمت شوم مقتول

tavalode_1fereshteh
Sunday 14 November 2010, 02:42 PM
لب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش هست
بنازم دلبر خود را که حُسنش آن و این دارد

zendegieh_khabha
Sunday 14 November 2010, 05:03 PM
دل و دينم دل و دينم دل و دينم دل و دين
بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش

tavalode_1fereshteh
Monday 15 November 2010, 11:20 AM
شفاعت کن دری بگشای بر ما

گر این در بسته گردد وای بر ما





(You can see links before reply)

Avazekhan
Monday 15 November 2010, 12:22 PM
ای نور دیدگان من ، از من جدا مشو...
ای آشنای جان من ، از من جدا مشو...

z_m
Monday 15 November 2010, 05:09 PM
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند

mika120
Monday 15 November 2010, 06:42 PM
دو همجنس ديرينه را همقلم
نبايد فرستاد يكجا بهم

z_m
Monday 15 November 2010, 08:06 PM
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

2HM
Monday 15 November 2010, 09:51 PM
تورا در آینه دیدند جمال طروت خویش*******بیان کنند که چه بودست ناشکیبا را




یا حق

Nassim_Agha
Saturday 20 November 2010, 11:12 PM
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش

بر در دل روز و شب منتظر یار باش

دلبر تو دایما بر در دل حاضر است

رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش

ftf
Sunday 21 November 2010, 07:26 AM
شاهد آن نيست كه مويي و مياني دارد
بنده طلعت آن باش كه آني دارد

Avazekhan
Sunday 21 November 2010, 09:57 AM
در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر بلای ما پرنده پر نمیزند

Nassim_Agha
Sunday 21 November 2010, 12:36 PM
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اوّل به تو گفتن که چنین خوب چرایی

z_m
Sunday 21 November 2010, 01:58 PM
یارب این شمع دل افروز کاشانه کیست
جان ما سوخت ببرسید که جانانه کیست

tavalode_1fereshteh
Sunday 21 November 2010, 06:19 PM
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

z_m
Sunday 21 November 2010, 06:30 PM
هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد

Nassim_Agha
Sunday 21 November 2010, 06:49 PM
دلم از این خرابیها بود خوش ز آنکه می دانم

خرابی چون که از حدّ بگذرد آباد می گردد

z_m
Sunday 21 November 2010, 06:59 PM
دهان تنگ شیرینش مگر ملک سلیمان است
که نقش خاتم لعلش جهان زیر نگین دارد

tavalode_1fereshteh
Sunday 21 November 2010, 07:07 PM
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن

Nassim_Agha
Sunday 21 November 2010, 11:37 PM
نآمدگان و رفتگان از دو کرانه ی جهان

سوی تو میدوند هان ای تو همیشه در میان

z_m
Monday 22 November 2010, 10:47 AM
نیست در شهر نگاری که دل مارا ببرد
بختم از یار شود رختم از اینجا ببرد

محمد شفیعی
Monday 22 November 2010, 07:58 PM
سلام به همهء دوستان....بعد از ماه ها ...
دیر آمده ای رفیق دیر آمده ای / تنهایی من سرش شلوغ است امشب

mika120
Monday 22 November 2010, 08:06 PM
سلام رفيق ...
بس نكته غير حسن ببايد تا كسي
مقبول طبع مردم صاحبنظر شود

zibaaa
Monday 22 November 2010, 08:30 PM
دل من مهر تو را گرچه به خود زود گرفت

دیر باید که مرا مهر تو از دل برود

Nassim_Agha
Monday 22 November 2010, 09:22 PM
سلام به همهء دوستان....بعد از ماه ها ...
سلام محمد شفیعی عزیز وه چه خوش آمدی صفا کردی!

دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد

رخ فرسوده زردم غم صفرایتو دارد

سر من مست جمالت دل من دام خیالت

گهر دیده نثار کف دریای تو دارد

z_m
Tuesday 23 November 2010, 02:15 PM
در این ظلمت سرا تا کی به بوی دوست بنشینم
گهی انگشت بر دندان سر برسر زانو

tavalode_1fereshteh
Wednesday 24 November 2010, 11:22 AM
وقتی که تو امدی تبسم کردم
در قلب خود احساس ترحم کردم

z_m
Wednesday 24 November 2010, 02:11 PM
مجد دین سرور و سلطان قضات اسماعیل
که زدی کلک زبان آورش از شرع نطق

2HM
Wednesday 24 November 2010, 10:49 PM
قفس تنگ فلک جای بر افشانی نیست
یوسفی نیست در این مصر که زندانی نیست



یا حق

z_m
Thursday 25 November 2010, 10:48 AM
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
چرا بایرت دیگری محتسب

zibaaa
Thursday 25 November 2010, 09:38 PM
بی تو شوریدگی چنان سرد است که به بیزاریش نمی ارزد

بی تو عمر آنچنان پر از درد است که به بیماریش نمی ارزد

بی تو ساغر به گردش آوردن نه سروری نه حال می بخشد

بی تو مستی به جای بی خبری پای تا سر ملال می بخشد

Nassim_Agha
Thursday 25 November 2010, 09:51 PM
دلم که لاف تجرد زدی کنون صد شغل

به بوی زلف تو با باد صبحدم دارد

zibaaa
Thursday 25 November 2010, 09:53 PM
درون خلوت دل با خیالت صحبتی دارم

که هجر خویش را از وصل مردم کم نمی دانم

tavalode_1fereshteh
Thursday 25 November 2010, 10:04 PM
من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من ,
من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد ,
من نه عاشق هستم نه دلداده به گیسوی بلند و نه آلوده به افکار پلید ,
من به دنبال نگاهی هستم که مرا از پس دلدادگیم می فهمد.

Nassim_Agha
Thursday 25 November 2010, 10:20 PM
در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر

در این سراچه ی بازیچه غیر عشق مباز

zibaaa
Thursday 25 November 2010, 10:41 PM
زبان بریده نشستیم و هرچه را دیدیم

نگفته ایم چرا بوده یا چرا باشد

tavalode_1fereshteh
Thursday 25 November 2010, 10:44 PM
درآگاهانه ترین افق های عافیت خواهم آمد

و در کشاکش کتمان کهولت

چشمانم را به خورشید میسپارم

فردا،همین فردا خواهم آمد

وتورا دوست خواهم داشت

روس شب را سفید خواهم کرد

آنگاه

روحم را شاد میکنم

سپس سینه ام را به دریا می سپارم

و دستانم را به.........

راستی به که؟

این را ازمن مپرس

همین فردا خواهم آمد

و به محض انکه دستم از دنیا کوتاه شود

تورا دوست خواهم داشت

Nassim_Agha
Thursday 25 November 2010, 11:23 PM
در چین زلفش ای دل مسکین چگونه ای؟

کاشفته گفت باد صبا شرح حال تو

zibaaa
Thursday 25 November 2010, 11:25 PM
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی

تا با تو بگویم غم شب های جدایی

Nassim_Agha
Thursday 25 November 2010, 11:31 PM
یارب از ابر هدایت برسان بارانی

پیشتر زانکه چو گردی ز میان بر خیزم

tavalode_1fereshteh
Thursday 25 November 2010, 11:32 PM
مژده وصل تو کو کز سرجان برخیزم

طایرقدسم و از دام جهان برخیزم

z_m
Thursday 25 November 2010, 11:34 PM
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگر گون نخواهد شد

zibaaa
Thursday 25 November 2010, 11:34 PM
ماندی ای عطار در اول قدم

کی توانی برد این وادی به سر

بی نیازی بین که اندر اصل هست

خواه مطرب باش و خواهی نوحه گر

tavalode_1fereshteh
Thursday 25 November 2010, 11:35 PM
رباب و چنگ ببانگ بلند میگویند

که گوش هوش به پیغام اهل رازکنید

Nassim_Agha
Thursday 25 November 2010, 11:40 PM
در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم

ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر

zibaaa
Thursday 25 November 2010, 11:49 PM
چون بد آید هر چه آید بد شود
یک بلا ده گردد و ده صد شود

آتش از گرمی فتد مهر از فروغ
فلسفه باطل شود منطق دروغ

پهلوانی را بغلتاند خسی
پشه ای غالب شود بر کر کسی

راستی ماهیت تفدیر چیست؟؟
یا که با تقدیر بد تدبیر چیست!!!

Nassim_Agha
Thursday 25 November 2010, 11:55 PM
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او

زآن سفر دراز خود عزم وطن نمی کند

zibaaa
Friday 26 November 2010, 12:05 AM
دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی

چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد

tavalode_1fereshteh
Friday 26 November 2010, 10:51 AM
در نمازم خم ابروي تو با ياد آمد حالتي رفت كه محراب به فرياد آمد

Mahmonire
Saturday 27 November 2010, 11:21 PM
دست از طلب ندارم تا کام من براید
یاتن رسد به جانان یا جان ز تن براید

Nassim_Agha
Sunday 28 November 2010, 12:49 AM
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس

که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس

SOLTANI87
Sunday 28 November 2010, 01:47 AM
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود

رونق ميكده از درس و دعاي ما بود

2HM
Sunday 28 November 2010, 12:51 PM
دايم دل خود ز معصيت شاد كني***************چون غم رسدت خداي را ياد كني

یاحق

Mahmonire
Sunday 28 November 2010, 10:41 PM
یاد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم

Nassim_Agha
Monday 29 November 2010, 12:15 AM
من آن شكل صنوبر را ز باغ ديده بركندم

كه هر گل كز غمش بشكفت محنت بار مى آورد

tavalode_1fereshteh
Monday 29 November 2010, 08:22 AM
درنهانخانه عشرت صنمی خوش دارم

کزسر زلف رخش نعل درآتش دارم

عاشق و رندم و می خواره به آواز بلند

وین همه منصب از آن حور پریوش دارم

zendegieh_khabha
Monday 29 November 2010, 04:19 PM
ميروم تا به سجود بت ديگر باشم
باز اگر سجده كنم پيش تو كافر باشم

zendegieh_khabha
Monday 29 November 2010, 04:22 PM
ما با تو يار بوديم در دشت آرزوها
حيف است يار ديرين بي همسفر بماند

zendegieh_khabha
Monday 29 November 2010, 04:23 PM
دره مهتاب اندود
و چنان روشن كوه
كه خدا پيدا بود

zendegieh_khabha
Monday 29 November 2010, 04:27 PM
دردا كه دواي درد پنهاني ما
افسوس كه چاره پريشاني ما
بر عهده جمعيست كه پنداشته اند
آبادي خويش را به ويراني ما

zendegieh_khabha
Monday 29 November 2010, 04:29 PM
آنچه را عقل به يك عمر به دست آوردست
دل به يك لحظه كوتاه به هم مي ريزد

zendegieh_khabha
Monday 29 November 2010, 04:30 PM
دارو مده طبيب كه داريم درد عشق
ما به نمي شويم و تو بدنام مي شوي

zendegieh_khabha
Monday 29 November 2010, 04:31 PM
يار وداع مي كند تاب وداع يار كو
وعده وصل مي دهد طاقت انتظار كو

zendegieh_khabha
Monday 29 November 2010, 04:35 PM
و من آنان را به صداي قدم پيك بشارت دادم
و به آنان گفتم
هركه با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرامترين خواب جهان خواهد بود

zendegieh_khabha
Monday 29 November 2010, 04:39 PM
در زلف چون كمندش اي دل مپيچ كانجا
سرها بريده بيني بي جرم و بي جنايت

zendegieh_khabha
Monday 29 November 2010, 04:40 PM
تو درياي من بودي آغوش وا كن
كه مي خواهد اين قوي زيبا بميرد

tavalode_1fereshteh
Monday 29 November 2010, 05:09 PM
دلم محراب زيبايي چو ابروي تو مي خواهد

بهانه كرده و تنها گل روي تو مي خواهد

z_m
Monday 29 November 2010, 05:13 PM
دختر فکر بکر من محرم مدحت تو شد
مهر چنان عروس را هم به کفت حواله باد

tavalode_1fereshteh
Monday 29 November 2010, 05:32 PM
دگر زمنزل جانان سفـر مکـن درويـش
که سير معنوي و کنج خانقاهت بس

M_T
Monday 29 November 2010, 05:47 PM
سوز دل سیاهم دیگر اثر ندارد
بس که گناه کردم اشکم ثمر ندارد

z_m
Monday 29 November 2010, 05:56 PM
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفته ست در عهد ازل تقدیر ما

tavalode_1fereshteh
Monday 29 November 2010, 05:57 PM
از تـــواضع كـــم نـــگردد رتبه گـــردن كشان

نيست عيبي گر بود شمشير جوهر دار كج

z_m
Monday 29 November 2010, 06:06 PM
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
یعنی غلام شاهم و سوگند میخورم

M_T
Monday 29 November 2010, 06:29 PM
مسلمان فاقه مست و ژنده پوش است
ز کارش جبرئیل اندر خروش است

z_m
Monday 29 November 2010, 07:03 PM
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
چرا بایدت دیگری محتسب

abas6654
Monday 29 November 2010, 10:18 PM
منم خواستم یه چیزی گفته باشم
که بعدا پیش وجدانم ناراحت نباشم


من مست می عشقم هوشیار نخواهم شد
و از خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

Avazekhan
Monday 29 November 2010, 10:32 PM
مرا دو چشم براه و دو گوش بر پیغام
تو فارغی و به افسو می رود ایام...

tavalode_1fereshteh
Monday 29 November 2010, 10:45 PM
من نگويم که مرا از قفس آزاد کنيد
قفسم برده به باغي و دلم شاد کنيد

Mahmonire
Monday 29 November 2010, 11:14 PM
درآ که دل خسته توان در آید باز
بیا که در تن مرده روان درآید باز

Nassim_Agha
Monday 29 November 2010, 11:17 PM
زآن باده که در میکده ی عشق فروشند

ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش

tavalode_1fereshteh
Monday 29 November 2010, 11:24 PM
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما

Mahmonire
Monday 29 November 2010, 11:28 PM
آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت؟؟؟

Nassim_Agha
Monday 29 November 2010, 11:30 PM
تنها نه ز راز دل من پرده بر افتاد

تا بود فلک شیوه ی او پرده دری بود

tavalode_1fereshteh
Monday 29 November 2010, 11:33 PM
يک چند بکودکي به استاد شديم

يکچند به استادي خود شاد شديم

پايان سخن شنو که مارا چه رسيد

از خاک بر امديم و بر باد شديم

Nassim_Agha
Monday 29 November 2010, 11:37 PM
ما جفا از تو ندیدیم و تو خود مپسندی

آنچه درمذهب ارباب طریقت نبود

Mahmonire
Monday 29 November 2010, 11:40 PM
دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش

Nassim_Agha
Monday 29 November 2010, 11:46 PM
شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسه ام

بار عشق و مفلسی صعب است می باید کشید

tavalode_1fereshteh
Monday 29 November 2010, 11:50 PM
در دلم بود که جان بر تو فشانم روزی
باز در خاطرم آمد که متاعیست حقیر

Mahmonire
Monday 29 November 2010, 11:55 PM
راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست

Nassim_Agha
Monday 29 November 2010, 11:55 PM
ترک گدایی مکن که گنج بیابی

از نظر رهروی که در نظر آید

tavalode_1fereshteh
Tuesday 30 November 2010, 12:05 AM
نسیم درستش کرد عزیزم.

در اين دنياي بي حاصل به دنبال چه ميگردي

سليمان گر شوي آخر خوراك مور ميگردي

Mahmonire
Tuesday 30 November 2010, 12:06 AM
یارب مگیرش ارچه دل چون کبوترم
افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت

tavalode_1fereshteh
Tuesday 30 November 2010, 12:13 AM
تا خار غم عشقت آويخته در دامن

كوته نظري باشد رفتن به گلستان ها

Nassim_Agha
Tuesday 30 November 2010, 12:15 AM
اگر نه در خم چوگان او رود سر من

ز سر نگویم و سر خود چه کار باز آمد

Mahmonire
Tuesday 30 November 2010, 12:16 AM
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد؟

tavalode_1fereshteh
Tuesday 30 November 2010, 12:18 AM
منیره ابجی دیر فرستادی با دال شروع کن

Mahmonire
Tuesday 30 November 2010, 12:24 AM
اشتباهه لپی شد شرمنده

tavalode_1fereshteh
Tuesday 30 November 2010, 08:17 AM
دست ازطلب ندارم تا کام من برآید

یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید

بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر

کزآتش درونم دود ازکفن برآید

Avazekhan
Tuesday 30 November 2010, 09:44 AM
دردا که به " آب" پی نبردیم
سرگشته درین سرا بمردیم...

tavalode_1fereshteh
Tuesday 30 November 2010, 10:21 AM
دلبرم عزم سفرکرد خدارا یاران

چکنم با دل مجروح که مرهم با اوست

kaka
Tuesday 30 November 2010, 10:47 AM
تماشایی است پیچ و تاب آتش، ها ... خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می‌کنم هر شب

M_T
Tuesday 30 November 2010, 11:42 AM
با من صنما دل یک دله کن
گر سر ننهم وانگه گله کن

z_m
Tuesday 30 November 2010, 03:03 PM
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد

M_T
Tuesday 30 November 2010, 05:07 PM
دلم خواهد غریبانه بنالم
که سنگ غم شکسته پر و بالم

z_m
Tuesday 30 November 2010, 05:11 PM
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
که اعتراض بر اسرار علم غیب کند

غول غمگين
Tuesday 30 November 2010, 10:39 PM
در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد
آن دلبر عيار مرا ديد، نشان کرد
من در پی آن دلبر عيار برفتم
او روی خود آن لحظه ز من باز نهان کرد
من در عجب افتادم از آن قطب يگانه
کز يک نظرش جمله وجودم همه جان کرد

Nassim_Agha
Wednesday 1 December 2010, 12:43 AM
در ازل داده است ما را ساقی لعل لب ات

جرعه ی جامی که من مدهوش آن جامم هنوز

tavalode_1fereshteh
Wednesday 1 December 2010, 09:01 AM
زچین زلف کمندت کسی نیافت خلاص

ازآن کمانچه ابرو و تیر چشم نجاح

ameretat
Wednesday 1 December 2010, 09:08 AM
سلام
حال از دهان دوست شنيدن چه خوش بود
يا از دهان آن كه شنيد از دهان دوست

tavalode_1fereshteh
Wednesday 1 December 2010, 09:34 AM
تو حور وشی ماه رخی طرفه نگاری
در عرصه ميدان ادب يكه سواری

ameretat
Wednesday 1 December 2010, 09:41 AM
يارب اي نو گل خندان كه سپردي به منش
ميسپارم به تو از چشم حسود چمنش

tavalode_1fereshteh
Wednesday 1 December 2010, 09:53 AM
شوریده دلی و غصه گردون گردون

گریان چشمی و اشک جیحون جیحون

کاهیده تنی و شعله خرمن خرمن

هر شعله ز کوه قاف افزون افزون

z_m
Wednesday 1 December 2010, 01:59 PM
نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

M_T
Wednesday 1 December 2010, 06:19 PM
دلی دارم که دلداری ندارد
متاع من خریداری ندارد

z_m
Wednesday 1 December 2010, 07:32 PM
دلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش
گر شرابش ز کف ساقی مه وش باشد

kaka
Wednesday 1 December 2010, 07:42 PM
دگر هواي پريدن نمي كند اين دل
كه در نگاه غريبت دلم زمين گير است

SOLTANI87
Thursday 2 December 2010, 02:29 AM
تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست
دل سودا زده از غصه دو نيم افتادست

ameretat
Thursday 2 December 2010, 09:37 AM
تن زجان و جان زتن مستور نيست
ليك كس را ديد جان دستور نيست

z_m
Thursday 2 December 2010, 09:39 AM
تو پنداری که بدگو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است

M_T
Thursday 2 December 2010, 11:15 AM
تمام لذت عمرم همین است
که مولایم امیرالمومنین است

z_m
Thursday 2 December 2010, 11:23 AM
تا کس امید جود ندارد دگر ز کس
آمد حروف سال وفاتش امید جود

M_T
Thursday 2 December 2010, 11:31 AM
دلا تا کی در این کاخ مجازی
کنی مانند طفلان خاک بازی؟

z_m
Thursday 2 December 2010, 11:37 AM
یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش کن گذری
من نتوانم نتوانم نتوانم

M_T
Thursday 2 December 2010, 11:42 AM
من آن اسیر گناهم که عادتم به خطاست
تمام پوشه عمرم سیه ز جرم و جفاست

z_m
Thursday 2 December 2010, 11:52 AM
ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را