مشاعره

[M_T]

ای آنکه با همسایگانت مهربانی
اینک چه رخ داده نگارم ناتوانی؟

[z_m]

یکی تیغ داند زدن روز کار
یکی را قلمزن کند روزگار

[tavalode_1fereshteh]

رفتم از خاطر چو گــرد ره ميان دوســــــتان
در قــــــطار عشقبازان آشـــــكارم ســــاختي
با دو چشــــم دل ســـياهت دل ربودي از كفم
دل شكستي دل گـــــرفتي دلفگارم ســـــاختي
جان بكف سرمست چشمت تا ابد تا پاي جان
عشق را نازم كه هــــردم جان نثارم ساختي

[M_T]

یاد دارم نگاهت را دم آخر که گفت:
بچه ها من می روم اما دلم جا مانده است

[zibaaa]

ماه غلام رخ زیبای تو
سرو کمر بسته به بالای تو

تن همه چشم است به صحن چشم
نرگس شهلا به تماشای تو

تیر من و دیده کج بین غیر
تیغ من و تارک اعدای تو

دیر کشیدی ز میان بسکه تیغ
مرد فروغی ز مدوای تو

[Nassim_Agha]

ور تو را با خاکساری سر به صحبت بر نیاید

بر سر راهت بیفتم تا کنی بر من گذاری

[zibaaa]

یک تن از خوبان گندمگون نصیب ما نشد

ما سیه روزان مگر فرزند آدم نیستیم

[Nassim_Agha]

میان ما و شما عهد در ازل رفته است

هزار سال برآید همان نخستینی

[zibaaa]

یار ما بی رحم یاری بوده است

عشق با او صعب کاری بوده است

[Nassim_Agha]

تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار

که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد

[zibaaa]

درون مجمر دلها سپند و عود می سوزند

که سرمای فراق او زکام آورد مستان را

[M_T]

اگر می آید آن دانای رازی
بده او را نوای دل گدازی

[Mahmonire]

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم؟
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس

[M_T]

سرمست شدم، ز پا فتادم
چون عکس ز خود جدا فتادم

[Alir3za]

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جـرس فـریـاد مـی​دارد کـه بـربندید مـحمـل​ها

[M_T]

ای که به دور کعبه و منکر حیدری
کعبه ولادتگه اوست، دور حیدر نگرد

[hilda]

دلم گلدان شبوهای رویاست
پر است از اطلسیهای نگاهت

[z_m]

مده جام می و پای گل از دست
ولی غافل مباش از در سرمست

[M_T]

طلسم علم حاضر را شکستم
ربودم دانه و دامش گسستم
خدا داند که مانند براهیم
به نار او چه بی پروا نشستم

[zendegieh_khabha]

من تمنا كردم كه تو با من باشي
و تو گفتي هرگز
پاسخي سخت و درشت
و مرا غصه اين هرگز كشت

[tavalode_1fereshteh]

تير و تبر ببر به بر پير تيز گر

گو تير تيز كن تبر از تير تيز تر

[Mahmonire]

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

[Nassim_Agha]

در میكده و دیـركه جانانــه تــوی تــو

مقصودمن از كعبه و بتخانه تویی تو

مقصود تویی كعبه و بتخانه بهانه

[Mahmonire]

هردم از درد بنالم که فلک هر ساعت
کندم قصد دل ریش به آزار دگر

[Nassim_Agha]

روز ازل از کلک تو یک قطره سیاهی

بر روی مه افتاد که شد حلّ مسائل

[Mahmonire]

لاله ساغر گیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی یارب که را داور کنم

[Nassim_Agha]

من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیش

هوای مغ بچگانم در این و آن انداخت

کنون به آب می لعل خرقه می شویم

نصیبه ی ازل از خود نمی توان انداخت!

[tavalode_1fereshteh]

تورا سریست که با ما فرو نمی آید /مرا دلیست که صبوری از او نمی آید
کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر /که آب دیده به رویش فرونمی آید
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو ای عزیز دل/ که مهربانی از آن طبع و خو نمی آید
چه عاشق است که فریاد درد ناکنش نیست/ چه مجلس است کز او های و هو نمی آید
به پیر بود مگر شور عشق سعدی/ که پیر گشت و تغیر در او نمی آید

[M_T]

دگر دور و برم یک آشنا نیست
بیا یارم ببین آشفته حالم

[z_m]

می ام ده مگر گردم از عیب پاک
به پاکی او دل گواهی دهد

[M_T]

دنیای با حضور تو دنیای دیگری است
روز طلوع سبز تو فردای دیگری است

[bivatan]

تورا تيشه دادم كه هيزم كني
ندادم كه بنيان مردم كني

[kaka]

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

[z_m]

مقالات نصیحت گو همین است
که سنگ انداز هجران در کمین است

[mahour.M]

توبه كردم فصل گل از بادهء گلرنگ، ليك
جز پشيماني مرا زين توبهء بيجا، چه سود؟

[Nassim_Agha]

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه ی سالوس

کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا؟

[tavalode_1fereshteh]

اول ان کس که خریدار شدش من بودم /باعث گرمی بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او/ داد رسوایی من شهرت زیبایی او
بس که دادم همه جا شرح دلارایی او/ شهر پر گشت ز غوغای تماشایی او
این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد/ کی سر برگ من بی سروسامان دارد

[Nassim_Agha]

دلم رمیده شد و غافلم من درویش

که آن شکاری سر گشته را چه آمد پیش

چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم

که دل بدست کمان ابرویی است کافر کیش

[tavalode_1fereshteh]

شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق / مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت
دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم / از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت

[Nassim_Agha]

آفرین بسیار زیبا بود

تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او

زآن سفر دراز خود عزم وطن نمی کند

[tavalode_1fereshteh]

متناسب با حال و روزم بود.مرسی


دل یکی بود و به سودای تو از دستم رفت

دست خالی نتوان رفت پی یار دگر

[Nassim_Agha]

خواهش میکنم:-)

رموز مستی و رندی ز من بشنو نه از واعظ

که با جام قدح هر شب ندیم ماه و پروینم

[tavalode_1fereshteh]

مرا از تست هر دم تازه عشقي
ترا هر ساعتي حسني دگر باد

[Zar]

دلسوخته تر از همه سوخته گانم
از جمع پراکنده رندان جهانم
شاید اونجوری که باید قدرتو من ندونستم
حرفای بود توی قلبم من نگفتم نتونستم

[kaka]

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می‌کنم هر شب

[Zar]

با آنکه همه باخته در بازی عشقم
بازنده ترین هست در این جمع نشانم

[tavalode_1fereshteh]

مي روم خسته و افسرده و زار سوي منزلگه ويرانه ي خويش

به خدا مي برم از شهر شما دل شوريده و ديوانه ي خويش

[Zar]

شب به گلستان تنها منتظرت بودم
باده ی ناکامی در هجر تو پیمودم

[melodi_shahrzad]

من عاشقمو دلم بدو گشته تباه
عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه

[tavalode_1fereshteh]

همه سلامت نفس آرزو کند مردم / خلاف من که به جان می خرم بلایی را

[z_m]

الا ای آهوی وحشی کجایی
مرا با توست چندین آشنایی

[M_T]

یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ
یا او سر ما به دار سازد آونگ

[kaka]

گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتاد
بالله كز آفتاب فلك خوبتر شوي

[M_T]

یا دوایی بهر بیماری بکن
یا دکان برچین و عطاری مکن

[tavalode_1fereshteh]

نردبان اين جهان ما و مني است

عاقبت اين نردبان افتادني است

لاجرم هركس كه بالاتر نشست

استخوانش سخت تر خواهد شكست

[M_T]

تو نیکی میکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز

[z_m]

زان حبه خضرا خور کز روی سبک روحی
هر کاو بخورد یک جو بر سیخ زند سی مرغ

[tavalode_1fereshteh]

غم حبیب به ز گفت و گوی رقیب

که نیست سینه ارباب کینه محرم راز

اگرچه حسن تو ازعشق غیر مستغنی است

من آن نیم که ازین عشقبازی آیم باز

[Mahmonire]

ز محرمان سرا پرده ی وصال شوم
ز بندگان خداوند گار خود باشم

[Nassim_Agha]

من هماندم که وضو ساختم از چشمه ی عشق

چارتکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست

[tavalode_1fereshteh]

تا دم از شام سرزلف تو هرجا نزنند

با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست

[Mahmonire]

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت؟

[Nassim_Agha]

تا چند از این استور تن کو کاه و جو خواهد ز من

بر چرخ راه کهکشان از بهر او پُر کاه شد

[tavalode_1fereshteh]

دل درجهان مبند و به مستی سوال کن

ازفیض جام و قصه جمشید کامکار

[Nassim_Agha]

روندگان طریقت به نیم جو نخرند

قبای اطلس آنکس که از هنر عاریست

[tavalode_1fereshteh]

ایهام داره

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم

تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم

[Nassim_Agha]

من به گوش خود از دهانش دوش


سخنانی شنیده ام که مپرس

[tavalode_1fereshteh]

سرمنزل فراغت نتوان زدست دادن

ای ساروان فروکش کاین ره گران ندارد

چنگ خمیده قامت میخواندت به عشرت

بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد

[Mahmonire]

درویش نمی پرسی و ترسم که نباشد
اندیشه ی آمرزش و پروای ثوابت

[tavalode_1fereshteh]

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام

شمه ای از نفخات نفس یار بیار

بوفای تو که خاک ره آن یار عزیز

بی غباری که پدید آید از اغیار بیار

[z_m]

روان را با خرد در هم سرشتم
وز آن تخمی که حاصل بود کشتم

[forever]

مرو ای دوست، مرو ای دوست
مرو از دست من ای یار
که منم زنده به بوی تو
به گل روی تو

[z_m]

وین اطلس مقرنس زرد و ز زرنگار
چتری بلند بر سر خرگاه خویش دان

[tavalode_1fereshteh]

نفس بر آمد و كام از تو بر نمي آيد
فغان كه بخت من از خواب در نمي آيد

[غول غمگين]

داد دهی ساغر و پیمانه را
مایه دهی مجلس و میخانه را
مست کنی نرگس مخمور را
پیش کشی آن بت دردانه را
جز ز خداوندی تو کی رسد
صبر و قرار این دل دیوانه را

[tavalode_1fereshteh]

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران

[ameretat]

نازار دلي را كه تو جانش باشي
معشوقه پيدا و نهانش باشي

[غول غمگين]

یکی لحظه از او دوری نباید
کز آن دوری خرابی​ها فزاید
تو می​گویی که بازآیم چه باشد
تو بازآیی اگر دل در گشاید

[bivatan]

ديشب صداي تيشه از بيستون نيامد
شايد به خواب شيرين فرهاد رفته باشد

[tavalode_1fereshteh]

دور از نگاه خیره ی من ساحل جنوب
افتاده مست عشق در آغوش نور ماه

[Nassim_Agha]

هزار جهد بکردم مه سر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش میسّرم که نجوشم

[tavalode_1fereshteh]

مهرت اي دوست زماني زدلم پاك شود

كه همه پيكر من زير زمين خاك شود

[Mahmonire]

در گوشه ی امید چو نظارگان ماه
چشم طلب بر آن خم ابرو نهاده ایم

[Nassim_Agha]

مصلحت نیست که از پرده فرو افتد راز

ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست

[tavalode_1fereshteh]

تو بندگی چو گدایان بشرط مرد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند

[Mahmonire]

دل از کرشمه ی ساقی به شکر بود ولی
ز نا مساعدی بختش اندکی گله بود

[Nassim_Agha]

دیدار شد میسّر و بوس و کنار هم

از بخت شکر دارم و از روزگار هم

[tavalode_1fereshteh]

می سوزم از فراقت، روی از جفا بگردان

هجران بلای ما شد، یا رب بلا بگردان

[Nassim_Agha]

نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش

زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک

[tavalode_1fereshteh]

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان درپیش

کی روی ره زکه پرسی چه کنی چون باشی

[Mahmonire]

یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش

[Nassim_Agha]

شبی دل را بتاریکی ز زلفت باز می جستم

رخت میدیم و جامی هلالی باز میخوردم

[tavalode_1fereshteh]

مرا به رندي و عشق آن فضول عيب كند........كه اعتراض بر اسرار علم غيب كند

[Mahmonire]

دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار
گوشه ی تاج سلطنت می شکند گدای تو
خرقه ی زهد وجام می گرچه نه درخور هم اند
این همه نقش می زنم از جهت رضای تو

[Nassim_Agha]

وگر رسم فنا خواهی که از عالم بر اندازی

بر افشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت

[tavalode_1fereshteh]

تا بی سروپا باشد اوضاع فلک زین دست

درسرهوس ساقی دردست شراب اولی

ازهمچو تو دلداری دل برنکنم آری

چون تاب کشم باری زان زلف بتاب اولی

[bivatan]

يا رب اين نو گل خندان كه سپردي به منش
ميسپارم به تو از چشم حسود چمنش

[z_m]

شمه ای از داستان عشق شورانگیز ماست
این حکایتها که از فرهاد و شیرین کرد

[zendegieh_khabha]

دلدار به من گفت كه چرا غمگيني
در بند كدام دلبر شيريني
برجستم و آيينه به دستش دادم
گفتم كه نگاه كن كه را ميبيني!

[tavalode_1fereshteh]

یاد باد آن که زما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد

[z_m]

در این ظلمت سرا تا کی به بوی دوست بنشینم
گهی انگشت بر دندان گهی سر بر سر زانو...

[zendegieh_khabha]

درختي خشك را مانم به صحرا
كه عمري سر كند تنهاي تنها
نه باراني كه آرد برگ و باري
نه برقي تا بسوزد هستي اش را

[zendegieh_khabha]

ببخشيد در جواب فرشته من و دوست خوبم z.m همزمان فرستاديم

[tavalode_1fereshteh]

پیش میاد عزیزم من با همون الف شروع میکنم.

ای نورچشم مستان درعین انتظارم

چنگ خرین و جامی بنوازیا بگردان

دوران همی نویسد برعارضش خطی خوش

یارب نوشته ی بد از یار مابگردان

[Nassim_Agha]

نه من خام طمع عشق تو می ورزم و بس

که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست

[tavalode_1fereshteh]

تا کی ز سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود

بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان

[Nassim_Agha]

ناز پرورد تنعّم نبرد راه به دوست

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

[tavalode_1fereshteh]

درین ظلمت سرا تاکی ببوی دوست بنشینم

گهی انگشت بر دندان گهی سر بر سر زانو

[Nassim_Agha]

وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را

ساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را

[tavalode_1fereshteh]

ای یوسف خوش نام /ما خوش میروی بر بام ما
ای در شکسته جام ما /ای بر دریده دام ما
ای نور ما ای سور ما /ای دولت منصور ما
جوشی بنه بر شور ما/ تا می شود انگور ما
ای دلبر و مقصود ما /ای قبله و معبود ما
آتش زدی بر عود ما/ نظاره کن بر دود ما
ای یار ما عیار ما!/ دام دل خمار ما!
پا وا مکش از کار ما! /بستان گرو دستار ما! بستان گرو دستار ما!
در گل بمانده پای دل/ جان میدهم چه جای دل
وز آتش سودای دل/ ای وای دل ای وای من

[Nassim_Agha]

نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان

گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس

[tavalode_1fereshteh]

ساقیا پیمانه پرکن زانکه صاحب مجلست

آرزو می بخشد و اسرار میدارد نگاه

[Nassim_Agha]

هوای کوی تو از سر نمی رود آری

غریب را دل سرگشته با وطن باشد

[Mahmonire]

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهرو رفیق سفر نکرد

[Nassim_Agha]

خوب دیر وقته دیگه دلبر هم شاید فردا باید زود بیدار بشه مثل من
:-)

دلدار که گفتی به توام دل نگران است

گو می رسم اینک بسلامت نگران باش

[Mahmonire]

شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرو نمود و جلوه گری کردو رو ببست

[tavalode_1fereshteh]

ترکیب پیاله ای که درهم پیوست......بشکستن ان روا نمیدارد مست

چندین سروپای نازنین از سر و دست.....ازمهر که پیوست و به کین که شکست


خیام

[z_m]

تو گوهر بین و از خر مهره بگذر
ز طرزی کن نگردد شهره بگذر

[M_T]

تو ترنم موج دریایی، تو ملیکه عرش اعلایی
تو بهترین مادر دنیایی، تو امّ ابیهایی زهرایی

[z_m]

تو ترنم موج دریایی، تو ملیکه عرش اعلایی
تو بهترین مادر دنیایی، تو امّ ابیهایی زهرایی


عزیزم شما باید با ر میگفتینا...دوباره بگو...

[tavalode_1fereshteh]

همزمان باهم گفتید این مسائل پیش میاد.من با (ر) شروع میکنم

روزیست خوش و هوا نه گرم است نه سرد

ابر از رخ گلزار همی شوید گرد

بلبل به زبان پهلوی با گل زرد

فریاد همی کند که می باید خورد


خیام

[zendegieh_khabha]

در سرم از عشقت اين سودا خوش است
در دلم از شوقت اين غوغا خوش است
گر نباشد هر دو عالم گو مباش
تو تمامي با توام تنها خوش است

[z_m]

چه جالب دوباره با هم دادیم...

[z_m]

تو را که صورت جسم هیولایی است
چو جوهر ملکی در لباس انسانی

[tavalode_1fereshteh]

یک جرعه می ز ملک کاووس به است

از تخت قباد و ملکت طوس به است

[zendegieh_khabha]

تا دلي آتش نگيرد حرف جانسوزي نگويد
حال ما خواهي بيا از گفته ما جستجو كن

[tavalode_1fereshteh]

نیکی و بدی که در نهاد بشر است

شادی و غمی که در قضا و قدر است

با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل

چرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر است

[zendegieh_khabha]

تا نگريد كودك حلوا فروش
ديگ بخشايش نمي آيد به جوش

[tinaaa]

tanat be naze tabiban niazmand mabad
vojude nazokat azordeye gazand mabad

[zendegieh_khabha]

دستم نداد قوت رفتن به پيش دوست
چندي به پاي رفتم و چندي به سر شدم

[zendegieh_khabha]

دوست گرامي شم بايد با حرف آخر بيتي كه من نوشتم شعر بگي

[tavalode_1fereshteh]

من با (م ) شروع میکنم.لطفا فارسی تایپ کنید.ممنون.

می سوزم از فراقت، روی از جفا بگردان

هجران بلای ما شد، یا رب بلا بگردان

[Mahmonire]

نقطه ی عشق نمودم به تو هان سهو مکن
ورنه چون بنگری از دایره بیرون باشی

[kaka]

یار ِ من آهنگر است و دم ز خوبان می زند
دم به دم آتش به جان مستمندان می زند

[Mahmonire]

در دیر مغان امد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

[zibaaa]

ترا ای دوست چون من یار غارم

سری در غار کن کاین یار چونست

دلم دزد نظر او دزد این دزد

عجب آن دزد دزد افشار چونست

[Mahmonire]

تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت

[Nassim_Agha]

تو از ما فارغ و ما با تو همراه

ز ما فریاد می آید تو خاموش

[zibaaa]

شب که در حلقه ما زلف دلارام نبود

تا به نزدیک سحر هیچ دل آرام نبود

[Nassim_Agha]

دل خویش را بگفتم چو تو دوست می گرفتم

نه عجب که خوب رویان بکنند بی وفایی

سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم

دگری نمی شناسم تو ببر که آشنایی

[zibaaa]

یک لحظه تو غمگسار ما باش

تا نوحه تو کنیم آغاز

بیش است به تو نیازمندیم

چندان که تو بیش می کنی ناز

عطار ز دیر گاه بی تو

بیچاره توست چاره ای ساز

[Nassim_Agha]

ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا

به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ی ما را

علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد

مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را

مرا سودای بت رویان نبودی پیش از این در سر

ولیکن تا تو را دیدم گزیدم راه سودا را

چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که گر روزی

برآید از دلم آهی بسوزد هفت دریا را

بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت

که در عالم نمی داند کسی احوال فردا را

[zibaaa]

امروز که من عاشق و دیوانه و مستم

کس نیست که گیرد به شرابی دو سه دستم

ای لعبت ساقی بده آن باده باقی

تا باده پرستی کنم و خود نپرستم

[Nassim_Agha]

من از کنار تو دور افتاده ام نه عجب

گرم قرار نباشد که داغ هجران است

گمان برند که در باغ عشق سعدی را

نظر به سیب زنخدان و نار پستان است

مرا هر آینه خاموش بودن اولی تر

که جهل پیش خردمند عذر نادان است

[zibaaa]

گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن

چون دل به یکی دادی آتش به دو عالم زن

گر دردی از او بردی صد خنده به درمان کن

ور زخمی از او خوردی صد طعنه به مرهم زن

تا چند فروغی را مجروح توان دیدن

یا مرهم زخمی کن یا ضربت محکم زن

[Nassim_Agha]

نیک خواهانم نصیحت می کنند

خشت بر دریا زدن بی حاصل است

ای برادر ما به گرداب اندریم

وانکه شُنعت* می زند بر ساحل است

شُنعت= طعنه

یعنی مادر حال غرق شدنیم و آنکه به ما طعنه می زند بر ساحل آرام غنوده است

[zibaaa]

تو را نصیحت رندان و عاشقان سعدی

دگر حلال نباشد که خود بلغزیدی

[Nassim_Agha]

یارب از ما چه فلاح آید اگر تو نَپَذیری

به خدا وندی و فضلت که نظر باز نگری

درد پنهان به تو گویم که خداوند کریمی

یا نگویم که تو خود واقف اسرار ضمیری

گر برانی به گناهان قبیح از در خویشم

هم به درگاه تو آیم که لطیفی و خبیری

[tavalode_1fereshteh]

یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار

کزتیره آه گوشه نشینان حذر نکرد

اهی و مرغ دوش ز افغان من نخفت

وآن شوخ دیده بین که سر از خواب برنکرد

میخواستم که میرمش اندر قدم چو شمع

او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد

[melodi_shahrzad]

در ازل دادست ما را ساقي لعل لبت
جرعه ي جامي كه من مدهوش آن جامم هنوز
ساقيا يك جرعه ده زان آب آتشگون كه من
در ميان پختگان عشق او خامم هنوز

[zendegieh_khabha]

زان يار دلنوازم شكريست با شكايت
گر نكته دان عشقي بشنو تو اين حكايت

[mahour.M]

تا دل ز کمال تو نشان يافت
جان عشق تو در ميان جان يافت
پروانه‌ي شمع عشق شد جان
چون سوخته شد ز تو نشان يافت

عطار

[Mahmonire]

تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هرکه خاک در میخانه به رخساره نرفت

[Nassim_Agha]

ترسم این قوم که بر دردکشان می خندند

در سر کار خرابات کنند ایمان را

[Mahmonire]

احرام چه بندیم؟چوآن قبله نه اینجاست
در سعی چه کوشیم؟چو از مروه صفا رفت

[Nassim_Agha]

ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست

نان حلال شیخ ز آب حرام ما

[غول غمگين]

امروز گزافی ده آن باده نابی را
برهم زن و درهم زن این چرخ شتابی را
گیرم قدح غیبی از دیده نهان آمد
پنهان نتوان کردن مستی و خرابی را

[M_T]

اگر تو داری عقل و دانش و هوش
بیا بشنو حدیث گربه و موش

[ameretat]

شهر ياران بود و خاك مهرباني اين ديار
مهرباني كي سرامد شهرياران را چه شد

[M_T]

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

[kaka]

یک قطره ي آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

[z_m]

من واله جمال تو با صد هزار چشم
من بنده خطاب تو با صد هزار گوش

[bivatan]

شبي ياد دارم كه چشمم نخفت
شنيدم كه پروانه با شمع گفت

[kaka]

تو طرح مبهمی از پازل خودت هستی
که گم شدی وسط تکّه تکّه های خودت

[z_m]

تو که نوشم نئی نیشم چرایی
تو که یارم نئی پیشم چرایی

[kaka]

یه شعر سرد و تکراری
از این حال پریشونم
هزار بار گفتم اینو که
یه برگ زرد بی جونم

[melodi_shahrzad]

مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم

[rad65]

سلام به دوستان
دوست دارم به مناسبت ایام سوگواری امام حسین (ع) این ابیات از دوازده بند معروف محتشم رو اینجا بیارم، خالی از لطف نیست.

بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسله انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید
زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیر النسا زدند
بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها
افروختند و در حسن مجتبی زدند
وز تیشه ستیزه در آن دشت کوفیان
بس نخل ها ز گلش آل عبا زدند
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
بر حلق تشنه خلف مرتضی زدند
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو
فریاد بر در حرم کبریا زدند

[zendegieh_khabha]

من از روييدن خار سر ديوار دانستم
كه ناكس كس نميگردد بدين بالا نشيني ها

[zendegieh_khabha]

بازم همزمان فرستاديم
اما من با ميم بيت melodi_shahrzad فرستادم

[z_m]

االهی گردن گردون شود خرد
که فرزند جهان را جملگی برد

[zendegieh_khabha]

دلم به پاكي دامان غنچه مي لرزد
كه بلبلان همه مستند و باغبان تنها

[z_m]

از خم ابروی تو ام هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف

[M_T]

فزون قبیله آن پخته کار باد که گفت:
چراغ راه حیات است جلوه امید

[z_m]

دلبر که جان فرسود ازو کام دلم نگشود ازو
نومید نتوان بود ازو باشد که دلداری کند

[zendegieh_khabha]

دلبري با دلبري دل از كفم دزديد و رفت
هر چه كردم ناله از دل سنگدل نشنيد و رفت

[z_m]

زندگی خوابها این شعرتونو خیلی دوست داشتم

ترا چنانکه توئی هر نظر کجا بیند
بقدر دانش خود هر کسی کند ادراک

[zendegieh_khabha]

ممنون دوست خوبم

كنم هر شب دعايي كز دلم بيرون رود مهرش
ولي آهسته مي گويم خدايا بي اثر باشد

[z_m]

دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد

[zendegieh_khabha]

دوش گذشتي ز درم
گمان نبردم ز تو من
كرد خبر دوش مرا
جان و روانم كه تويي

[z_m]

یار بیگانه نشو تا نبری از خویشم
غم اغیار نخور تا نکنی نا شادم

[rad65]

من از بیگانگان هرگز ننالم
که بر من هر چه کرد آن آشنا کرد

[z_m]

در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم

[zendegieh_khabha]

من مست و تو ديوانه
ما را كه برد خانه

[z_m]

همچو چنگ ار بکناری ندهی کام دلم
از لب خویش چونی یک نفسی بنوازم

[Mahmonire]

من ارچه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

[zendegieh_khabha]

در زلف چون كمندش اي دل مپيچ كانجا
سرها بريده بيني بي جرم و بي جنايت

[M_T]

تو مپندار که از عشق تو دل بر گیرم
ترک روی تو کنم دلبر دیگر گیرم

[Mahmonire]

من از دست غمت مشکل برم جان
ولی دل را تو آسان بردی از من

[غول غمگين]

ننگ عالم شدن از بهر تو ننگی نبود
با دل مرده دلان حاجت جنگی نبود
عشق شیرینی جانست و همه چاشنی است
چاشنی و مزه را، صورت و رنگی نبود

[Mahmonire]

دوستان جان داده ام بهر دهانش بنگرید
کو به چیزی مختصر چون باز می ماند ز من؟

[غول غمگين]

نی دیده هر دلی را دیدار می​نماید
نی هر خسیس را شه، رخسار می​نماید

[Mahmonire]

دریغا که مشغول باطل شدیم
ز حق دور ماندیم و غافل شدیم

[غول غمگين]

مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب
عود را درسوز و بربط را بکوب
این ننالد تا نکوبی بر رگش
وان دگر در نفی و در سوزست خوب

[Mahmonire]

بس گل شکفته می شود این باغ را ولی
کس بی بلای خار نچیدست ازوگلی

[غول غمگين]

یک چند رندند این طرف در ظل دل پنهان شده
و آن آفتاب از سقف دل بر جانشان تابان شده

[yekta98]

ما بیغمان مست دا از دست داده ایم/همراز عشق و همنفس جام باده ایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای/ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم

[melodi_shahrzad]

هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
با که گویم که درین پرده چه ها می بینم

[z_m]

مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد

[zendegieh_khabha]

درياب كه از روح جدا خواهي رفت
در پرده اسرار فنا خواهي رفت
مي نوش نداني ز كجا آمده اي
خوش باش نداني به كجا خواهي رفت

[z_m]

تو با خدای خود انداز کار دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

[bivatan]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

[zendegieh_khabha]

در پرده اسرار كسي را ره نيست
زين تعبيه جان هيچكس آگه نيست

[ameretat]

تو كه با مو سر ياري نداري
چرا هر نيمه شو آيي به خوابم

[zendegieh_khabha]

من به گوش تو سخن هاي نهان خواهم گفت
سر بجنبان كه بلي جز كه به سر هيچ مگو

[tavalode_1fereshteh]

وقت است کزفراق تو و سوز اندرون

آتش درافکنم بهمه رخت و پخت خویش

[Nassim_Agha]

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

بنده طلعت آن باش که آنی دارد

[tavalode_1fereshteh]

در این خمار کسم جرعه ای نمی بخشد

ببین که اهل دلی در میان نمی بینم

[Mahmonire]

مقام عشق میسر نمی شود بی رنج
بلی به حکم بلا بسته اند عهد الست

[tavalode_1fereshteh]

تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا

حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی

[sadra2011]

دیر گفته بودم عوضش کردم

[Mahmonire]

در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست

[sadra2011]

تکيه بر تقوي و دانش در طريقت کافريست
راهرو گر صد هنر دارد تحمل بايدش

[tavalode_1fereshteh]

شرح این قصه مگرشمع برآرد بزبان

ورنه پروانه ندارد به سخن پروائی

[sadra2011]

ياد با آنكه نهانت نظري با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ي ما پيدا بود

[tavalode_1fereshteh]

در منزل اول به دو فرسنگی هستی

در قافله امت مرحوم رسیدیم

[sadra2011]

ما زنده به آنيم که آرام نگيريم
موجيم که آسودگي ما عدم ماست

[tavalode_1fereshteh]

تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است

جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست

[zendegieh_khabha]

تنم بپوسد و خاكم به باد ريزه شود
هنوز مهر تو باشد در استخوانم اي دوست

[bivatan]

تا تواني دلي بدست آور
دل شكستن هنر نميباشد

[hashem2]

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد /چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

[zendegieh_khabha]

دل مي رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا

[Mahmonire]

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟

[saeideh021]

تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پس افکند

[Mahmonire]

در آستان جانان از آسمان ینیدش
کز اوج سر بلندی افتی به خاک پستی

[saeideh021]

یادم امد .هان داشتم میگفتم ان شب نیز
سورت سرمای دی بیدادها می کرد

[Mahmonire]

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

[saeideh021]

در غم ما روز ها بی گاه شد
روزها با سوزها همراه شد

د بده

[Mahmonire]

در آ که دل خسته توان دراید باز
بی که در تن مرده روان درآید باز

[saeideh021]

زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست
راه هزار چاره گر از چار سو ببست

[Mahmonire]

تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار
تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو

[saeideh021]

وز ان پس به موبد بفرمود شاه
که بر چوب ریزند نفت سیاه

[Mahmonire]

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که که هشیار کجاست؟

[saeideh021]

تن ز جان وجان زتن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست

[kaka]

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد

[zendegieh_khabha]

دلم سوزد به سرگرداني ماه
كه شب تا روز پويد اين همه راه

[M_T]

هر کس آزار دل زار پسندید ولی
نپسندید دل زار من آزار کسی

[zendegieh_khabha]

ياد حق دل را تجلي مي دهد
آه مجنون بوي ليلي مي دهد

[M_T]

دمادم این دعا ورد زبانم
ببینم کربلا را تا جوانم

[zendegieh_khabha]

ماييم كه گه نهان و گه پيداييم
گه مومن و گه يهود و گه ترساييم

[kaka]

می من ، باده ی من ، مستی من
فدای تو تمام ِ هستی من
دل ِ چشم انتظار کودکان را
مبادا بشکند بی دستی من

[zendegieh_khabha]

نه از فراز بام كه از پاي بوته ها
مي شد تو را در آيينه هر ستاره ديد

[M_T]

دارم به سر روز و شب فکر اباالفضل
تپش تپش های دل، ذکر اباالفضل

[mahour.M]

لبش مي بوسم و در مي كشم مي
به آب زنــدگانـــــي بـــرده ام پي

[bivatan]

يوسف گمگشته باز آيد با كنعان غم مخوركلبه ي احزان شود روزي گلستان غم مخور

[غول غمگين]

روح گریخت پیش تو از تن همچو دوزخم
شرم بریخت پیش تو دیده شرمسار من

[M_T]

نمی دانم که هستم، هر که هستم
قلم چون تیغ می رقصد به دستم

[z_m]

من به سر منزل عنقا بخود بردم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم

[tavalode_1fereshteh]

مرا چشمیست خون افشان بدست آن کمان ابرو

جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو

[M_T]

وای ما ای وای این دیر کهن
تیغ لا در کف نه تو داری نه من