PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 [32] 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57

zendegieh_khabha
Wednesday 23 March 2011, 01:03 PM
تو با خداي خود انداز كار و دل خوش باش
كه رحم اگر نكند مدعي خدا بكند

Hapo
Wednesday 23 March 2011, 01:05 PM
دلي از دست بيرون رفته سعدي
نيايد باز تير رفته از شست

zendegieh_khabha
Wednesday 23 March 2011, 01:09 PM
تيري كه زدي بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه انديشه كند راي ثوابت

Hapo
Wednesday 23 March 2011, 01:11 PM
تو را سريست که با ما فرو نمي‌آيد
مرا دلي که صبوري از او نمي‌آيد

maryam.w
Wednesday 23 March 2011, 05:04 PM
دیدم او را یک نظر، در دل شدم داد و فغان
.................................................
زان نگاه دلفریبش ، بر گرفت لکنت زبان

leon90
Wednesday 23 March 2011, 05:05 PM
احساس


فريدون مشيري


نشسته ماه بر گردونه عاج .
به گردون مي رود فرياد امواج .
چراغي داشتم، كردند خاموش،
خروشي داشتم، كردند تاراج ...
***

Hapo
Wednesday 23 March 2011, 07:52 PM
جان و تنم اي دوست فداي تن و جانت
مويي نفروشم به همه ملک جهانت

leon90
Wednesday 23 March 2011, 10:14 PM
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود

تسبیح شیخ و خرقه رند شراب خوار (حافظ)

Peddy
Wednesday 23 March 2011, 10:20 PM
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
و اندر طلب طعمه پر و بال بیاراست (ناصر خسرو)

leon90
Wednesday 23 March 2011, 10:28 PM
توشه بخل میندوز که دود است و غبار

سوزن کینه مپرتاپ که خنجر گردد

Hapo
Wednesday 23 March 2011, 10:38 PM
دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت

alimetallica_2
Wednesday 23 March 2011, 10:40 PM
دانی چنگ و عود چه تقریر میکنند؟
پنهان خرید باده که تعذیر میکنند

alimetallica_2
Wednesday 23 March 2011, 10:40 PM
دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت
مثل اینکه پست شما زودتر آمد:

تو که از مهنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

(راستی من تو هر پستم حداقل 10 تا غلط املایی دارم، کسی لطفا گیر نده و همه به بزرگی خودشون ببخشند)

amir_khamse74
Wednesday 23 March 2011, 10:41 PM
تو را من چشم در راهم در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام ، گَرَم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم.

amir_khamse74
Wednesday 23 March 2011, 10:41 PM
مثل اینکه پست شما زودتر آمد:

تو که از مهنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

(راستی من تو هر پستم حداقل 10 تا غلط املایی دارم، کسی لطفا گیر نده و همه به بزرگی خودشون ببخشند)

:21:

Hapo
Wednesday 23 March 2011, 10:45 PM
5 nafari ke baham nemishe !!

Peddy
Wednesday 23 March 2011, 10:45 PM
یار این طایفه ی خانه برانداز مباش
از تو حیف است به این طایفه دمساز مباش

Hapo
Wednesday 23 March 2011, 10:47 PM
شب فراق نخواهم دواج ديبا را
که شب دراز بود خوابگاه تنها را

amir_khamse74
Wednesday 23 March 2011, 10:47 PM
شب است و چهره ی میهن سیاهه
نشستن در سیاهی ها گناهه
تفنگم را بده تا ره بجویم
که هرکه عاشقه پایش به راهه

amir_khamse74
Wednesday 23 March 2011, 10:47 PM
ای بابا

amir_khamse74
Wednesday 23 March 2011, 10:49 PM
این همه با هم بیگانه
این همه دوری و بیزاری
به کجا خواهیم رسید آخر؟
(ه.ا.سایه)

Hapo
Wednesday 23 March 2011, 10:51 PM
روا بود که ملامت کني زليخا را
چنين جوان که تويي برقعي فروآويز
و گر نه دل برود پير پاي برجا را

Peddy
Wednesday 23 March 2011, 10:53 PM
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کان را که خبر شد خبری باز نیامد

leon90
Wednesday 23 March 2011, 10:57 PM
در زمانی که وفا قصه برف به تابستان است

و صداقت گل نایابی است، به چه کسی باید گفت؟

با تو خوشبخت ترین انسانم

Hapo
Wednesday 23 March 2011, 11:00 PM
معلمت همه شوخي و دلبري آموخت
جفا و ناز و عتاب و ستمگري آموخت

leon90
Wednesday 23 March 2011, 11:05 PM
تپیدن ، سوختن، در خاک و خون غلطیدن و مردن

بحمدالله که درد عاشقی تدبیرها دارد

Hapo
Wednesday 23 March 2011, 11:10 PM
دگر نه عزم سياحت کند نه ياد وطن
کسي که بر سر کويت مجاوري آموخت

Peddy
Wednesday 23 March 2011, 11:14 PM
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست

Hapo
Wednesday 23 March 2011, 11:17 PM
تو بت چرا به معلم روي که بتگر چين
به چين زلف تو آيد به بتگري آموخت

Peddy
Wednesday 23 March 2011, 11:23 PM
تو را تیشه دادم که هیزم کنی
ندادم که ریشه ی مردم کنی

leon90
Wednesday 23 March 2011, 11:28 PM
یاری که داد بر باد آرام و طاقتم را

ای وای اگر نداند، قدر محبتم را ( رهی معیری)

Hapo
Wednesday 23 March 2011, 11:29 PM
آن ماه دوهفته در نقابست
يا حوري دست در خضابست
وان وسمه بر ابروان دلبند
يا قوس قزح بر آفتابست

leon90
Wednesday 23 March 2011, 11:37 PM
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند

Hapo
Wednesday 23 March 2011, 11:40 PM
دل بر نمک لبت کبابي
گفتم بزنم بر آتش آبي
وين آتش دل نه جاي آبست

leon90
Wednesday 23 March 2011, 11:51 PM
مرسی دوست عزیز...
من فقط دارم ت میدم از بخت خوبم
:دی
.........

..تنها نه همین دلبر من عهدشکن شد
..با هر که دم از عشق زدم دشمن من شد

Hapo
Wednesday 23 March 2011, 11:58 PM
منم دارم د میدم :4: ! اوکی سعی میکنم ت نشه تهش دیگه :4:
منم میرم دیگه آخریشه واسه امشب ;) باییییییی :4:


داني که من از تو برنگردم
چندان که خطا کني صوابست
گر چه تو امير و ما اسيريم

leon90
Thursday 24 March 2011, 12:18 AM
خیلی نکرتم برادر

کوچه باغ هایتان پر از موسیقی باد

:دی

..من بلبل آن گلم که در گلشن راز
..پژمرده شد و منت شبنم نکشید

mahour.M
Thursday 24 March 2011, 02:23 AM
در خموشی همه صلح است‌، نه جنگ است اینجا
غنچه شو، دامن آرام به چنگ است اینجا

amir_khamse74
Thursday 24 March 2011, 10:16 AM
این جام ها که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به پای خویش
(سهراب سپهری)

Hapo
Thursday 24 March 2011, 11:16 AM
شيرين دهان آن بت عيار بنگريد
در در ميان لعل شکربار بنگريد

amir_khamse74
Thursday 24 March 2011, 11:18 AM
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
به آن امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

morteza3164
Thursday 24 March 2011, 11:23 AM
مصلحت نیست که آن چشمِ چون جام شراب



در کنار بینم و نادیده چو بیمار شوم



عشوه یار چه گرانمایه و زیباست امشب



باید امشب که خریدار سر دار شوم

amir_khamse74
Thursday 24 March 2011, 11:25 AM
مسیحای جوانمرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است

zendegieh_khabha
Thursday 24 March 2011, 11:49 AM
تو را اي كهن بوم و بر دوست ميدارم...

leon90
Thursday 24 March 2011, 12:02 PM
مرا
تو
بي سببي
نيستي.
به راستي
صلت كدام قصيده اي
اي غزل؟

zendegieh_khabha
Thursday 24 March 2011, 12:05 PM
لب ها مي لرزند
شب مي تپد
جنگل نفس مي كشد
پرواي چه داري؟
مرا در شب بازوانت سفر ده

amir_khamse74
Thursday 24 March 2011, 12:19 PM
هان ای عقاب عشق
از اوج قله هاي مه آلود دور دست
پرواز كن به دشت غم انگيز عمر من
آن جا ببر مرا که شرابم نمی برد

Hapo
Thursday 24 March 2011, 12:20 PM
در دل نيافت راه که آن جا مکان توست
هرگز نشان ز چشمه کوثر شنيده‌اي

zendegieh_khabha
Thursday 24 March 2011, 12:37 PM
يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم

amir_khamse74
Thursday 24 March 2011, 12:40 PM
وای که من عاشق شعر کوچه ی فریدون مشیریم.

من آن دیوانه ی بندم که دیوان را همی بندم
زبان مرغ می دانم سلیمانم به جان تو

amir_khamse74
Thursday 24 March 2011, 12:41 PM
ولی نظر خودش در مورد شعرش بر خلاف نظر مردمه.

zendegieh_khabha
Thursday 24 March 2011, 12:47 PM
ور چو حافظ ز بيابان نبرم ره بيرون
همره كوكبه آصف دوران بروم

amir_khamse74
Thursday 24 March 2011, 12:50 PM
من در آن گوشه که از دنیا بیرون است
آسمانی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می بینم دیوار است
(ه.ا.سایه)

Hapo
Thursday 24 March 2011, 12:57 PM
تو کي بشنوي ناله‌ي دادخواه
به کيوان برت کله‌ي خوابگاه؟

amir_khamse74
Thursday 24 March 2011, 01:01 PM
هستی ما که چو آیینه
تنگ بر سینه فشردیمش از وحشت سنگ انداز
نه صفا و نه تماشا به چکار آمد؟

Hapo
Thursday 24 March 2011, 01:02 PM
دلير آمدي سعديا در سخن
چو تيغت به دست است فتحي بکن

zendegieh_khabha
Thursday 24 March 2011, 01:06 PM
نفس نفس اگر از نشنوم بويش
زمان زمان چو گل از غم كنم گريبان چاك

Hapo
Thursday 24 March 2011, 01:07 PM
که نالد ز ظالم که در دور تست؟
که هر جور کو مي‌کند جور تست

zendegieh_khabha
Thursday 24 March 2011, 01:12 PM
تراز كنگره عرش ميزنند صفير
ندانمت كه در اين دامگه چه افتادست

Hapo
Thursday 24 March 2011, 01:15 PM
توان در بلاغت به سحبان رسيد
نه در کنه بي چون سبحان رسيد

amir_khamse74
Thursday 24 March 2011, 01:20 PM
در این آشفته اندوه نگاهم
تو را می خواهم ای چشم فسون بار
که می سوزی نهان از دیرگاهم

Hapo
Thursday 24 March 2011, 01:21 PM
محيط است علم ملک بر بسيط
قياس تو بر وي نگردد محيط

amir_khamse74
Thursday 24 March 2011, 01:35 PM
طمع برد شوخي به صاحبدلي
نبود آن زمان در ميان حاصلي

zendegieh_khabha
Thursday 24 March 2011, 01:37 PM
ياد باد آن كو به قصد خون ما
عهد را بشكست و پيمان نيز هم

amir_khamse74
Thursday 24 March 2011, 01:41 PM
ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم
ما کشته آن مه رخ خورشید کلاهیم

Hapo
Thursday 24 March 2011, 01:41 PM
مريدي به شيخ اين سخن نقل کرد
گر انصاف پرسي، نه از عقل کرد

zendegieh_khabha
Thursday 24 March 2011, 01:43 PM
درختم كم كم آرد برگ و باري
بسازد بر سر خود شاخساري

amir_khamse74
Thursday 24 March 2011, 01:46 PM
یک روز به شیدایی
یا زلف تو آمیزم
خود را چو فرو ریزم
با خاک در آمیزم

Hapo
Thursday 24 March 2011, 01:48 PM
مبين در عبادت که پيرند و سست
که در رقص و حالت جوانند و چست

amir_khamse74
Thursday 24 March 2011, 02:08 PM
تو به عمر رفته ی من مانی
که چو روز منتظران طی شد
به که دست دوستیی بدهیم؟
که نه دوست ماند و نه دست افسوس
(ه.ا.سایه)

Hapo
Thursday 24 March 2011, 02:09 PM
سوي مسجد آورده دکان شيد
که در خانه کمتر توان يافت صيد

amir_khamse74
Thursday 24 March 2011, 02:10 PM
دل من باز چو نی می نالد
ای خدا خون کدامین عاشق
باز در چاه چکید؟
(ه.ا.سایه)

Hapo
Thursday 24 March 2011, 02:12 PM
دو چيزست از او بر رفيقان حرام
يکي آن که مالش به باطل خورند
دوم آن که نامش به غيبت برند

z_m
Thursday 24 March 2011, 02:26 PM
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات بدو دست دعا نگه دارد

leon90
Thursday 24 March 2011, 02:32 PM
دور شادی بود عهد کودکی، لیکن نماند

وقت عشرت بود ایام شباب، اما گذشت(گلچین معانی)

z_m
Thursday 24 March 2011, 03:33 PM
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت

zendegieh_khabha
Thursday 24 March 2011, 06:17 PM
تو به من گفتي ازين عشق حذر كن
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن

amir_khamse74
Thursday 24 March 2011, 07:22 PM
نگهش از نگهم داشت گریز
مدتی بود که دیگر با من
بر سر مهر نبود
آه این درد مرا می فرسود
او به دل عشق دگر می ورزد؟
(ه.ا.سایه)

Peddy
Thursday 24 March 2011, 07:55 PM
دوش دیدم که ملائک در می خانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

z_m
Thursday 24 March 2011, 07:58 PM
در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر
عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود

Hapo
Thursday 24 March 2011, 08:55 PM
دگر مرکب عقل را پويه نيست
عنانش بگيرد تحير که بيست

chaz2163
Friday 25 March 2011, 10:00 AM
تا کوه گرفتم زفراقت مژه ام آب
چندان بچکانید که بر سنگ نشان کرد

amir_khamse74
Friday 25 March 2011, 11:46 AM
دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود
تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود
(حافظ)

غول غمگين
Friday 25 March 2011, 03:17 PM
دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بی رنگ رخت زمانه زندان منست
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان منست

Hapo
Friday 25 March 2011, 07:11 PM
تو قاب عكس قلبم عكسشو جا گذاشتم


ديگه توي اين روزا بدجوري كم آوردم


جاي نگاه و حرفاش غصه و غم آوردم


براي چي بمونم يا واسه كي بخونم؟

chaz2163
Friday 25 March 2011, 09:33 PM
ما در خلوت به روی خلق ببستیم
از همه باز آمدیم و با تو نشستیم

هرچه نه پیوند یار بود بریدیم
و آنچه نه پیمان دوست بود شکستیم

Hapo
Saturday 26 March 2011, 10:59 AM
مرغ امید من از شدت غم می میرد
دل به رویای خوش خاطره ها می بندم
باز هم خاطره ها دست مرا می گیرد

zendegieh_khabha
Saturday 26 March 2011, 12:39 PM
ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت...

Hapo
Saturday 26 March 2011, 12:41 PM
تو با خلق سهلي کن اي نيکبخت
که فردا نگيرد خدا بر تو سخت

zendegieh_khabha
Saturday 26 March 2011, 12:50 PM
تكه ناني دارم
خرده هوشي
سر سوزن ذوقي
مادري دارم بهتر از برگ درخت
دوستاني بهتر از آب روان

Hapo
Saturday 26 March 2011, 12:52 PM
نترسد که نعمت به مسکين دهند
وزان بار غم بر دل اين نهند؟

zendegieh_khabha
Saturday 26 March 2011, 12:58 PM
در نمازم خم ابروي تو با ياد آمد
حالتي رفت كه محراب به فرياد آمد

Hapo
Saturday 26 March 2011, 01:01 PM
دل زير دستان نبايد شکست
مبادا که روزي شوي زير دست

zendegieh_khabha
Saturday 26 March 2011, 01:05 PM
تو كز سراي طبيعت نمي روي بيرون
كجا به كوي طريقت گذر تواني كرد

Hapo
Saturday 26 March 2011, 01:07 PM
در اقصاي گيتي بگشتم بسي
بسر بردم ايام با هر کسي

zendegieh_khabha
Saturday 26 March 2011, 02:14 PM
يا رب كجاست محرم رازي كه يكزمان
دل شرح آن دهد كه چه گفت و چه ها شنيد

Hapo
Saturday 26 March 2011, 02:28 PM
دريغ آمدم زان همه بوستان
تهيدست رفتن سوي دوستان

zendegieh_khabha
Saturday 26 March 2011, 02:33 PM
نيازمند بلا گو رخ از غبار مشوي
كه كيمياي مراد است خاك كوي نياز

Hapo
Saturday 26 March 2011, 02:34 PM
ز ششصد فزون بود پنجاه و پنج
که پر در شد اين نامبردار گنج

zendegieh_khabha
Saturday 26 March 2011, 03:15 PM
جهان رنجور و بيمار است
دو روزي را كه بر بالين اين بيمار بايد زيست
اگر دردي ز جانش بر ندارم ناجوانمرديست

Hapo
Saturday 26 March 2011, 07:51 PM
تا سمو سر برآوريد از دشت
گشت زنگار گون همه لب کشت

Peddy
Saturday 26 March 2011, 08:03 PM
تو را از گل نه از گل آفریدند
ز عطر یاس و سنبل آفریدند

Hapo
Saturday 26 March 2011, 08:14 PM
دوست مي‌دارم من اين ناليدن دلسوز را
تا به هر نوعي که باشد بگذرانم روز را

Peddy
Saturday 26 March 2011, 09:16 PM
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا,بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟

Mehraneh
Saturday 26 March 2011, 10:14 PM
الا یا ایهاالساقی ادر کاسا وناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

morteza3164
Sunday 27 March 2011, 08:51 AM
آیین تقوا ما نیز دانیم// لیکن چه چاره,با بخت گمراه

chaz2163
Sunday 27 March 2011, 10:45 AM
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پـیـام آشـنـایـان بـنـوازد آشـنـا را

Hapo
Sunday 27 March 2011, 11:04 AM
اي نفس خرم باد صبا
از بر يار آمده‌اي مرحبا

zendegieh_khabha
Sunday 27 March 2011, 11:53 AM
آنها كه به سر در طلب كعبه دويدند
چون عاقبت الامر به مقصود رسيدند

Hapo
Sunday 27 March 2011, 11:55 AM
دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما
چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما

zendegieh_khabha
Sunday 27 March 2011, 11:59 AM
آسمانا دلم از اختر و ماه تو گرفت
آسمان دگري خواهم و ماه دگري

Hapo
Sunday 27 March 2011, 12:02 PM
ياقوت چه ارزد بده آن قوت روان را
اول پدر پير خورد رطل دمادم

zendegieh_khabha
Sunday 27 March 2011, 12:49 PM
مراد دل ز كه پرسم كه نيست دلداري
كه جلوه نظر و شيوه كرم دارد

Hapo
Sunday 27 March 2011, 01:00 PM
دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشين کز تو سلامت برخاست

zendegieh_khabha
Sunday 27 March 2011, 01:07 PM
تا كي مي صبوح و شكر خواب بامداد
هشيار گردهان كه گذشت اختيار عمر

Hapo
Sunday 27 March 2011, 01:10 PM
رونق عهد شباب است دگر بستان را
مي‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

zendegieh_khabha
Sunday 27 March 2011, 01:19 PM
از آن دمي كه ز چشم برفت رود عزيز
كنار دامن من همچو رود جيحونست

Hapo
Sunday 27 March 2011, 01:21 PM
ترسم اين قوم که بر دردکشان مي‌خندند
در سر کار خرابات کنند ايمان را

zendegieh_khabha
Sunday 27 March 2011, 01:25 PM
اگرچه عرض هنر پيش يار بي ادبيست
زبان خموش وليكن دهان پر از عربيست

Hapo
Sunday 27 March 2011, 01:28 PM
تا بود بار غمت بر دل بي‌هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

zendegieh_khabha
Sunday 27 March 2011, 01:32 PM
اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد
بخاك پاي عزيزت كه عهد نشكستم

Hapo
Sunday 27 March 2011, 01:34 PM
مرا دلي که صبوري از او نمي‌آيد
کدام ديده به روي تو باز شد همه عمر
که آب ديده به رويش فرو نمي‌آيد

zendegieh_khabha
Sunday 27 March 2011, 01:44 PM
در آن بساط كه حسن تو جلوه آغازد
مجال طعنه بدبين بدپستد مباد

Hapo
Sunday 27 March 2011, 01:47 PM
دلم اين جاست بده تا به سلامت بروم
ترک سر گفتم از آن پيش که بنهادم پاي

chaz2163
Sunday 27 March 2011, 01:51 PM
دل سراپرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست

ملکت عاشقی و گنج طرب
هرچه دارم ز یـمن همت اوست

من و دل گر فدا شدیم چه باک
غرض اندر میان سلامت اوست

zendegieh_khabha
Sunday 27 March 2011, 01:54 PM
دوسا عزيز شما بايد با "ي" مي گفتي

zendegieh_khabha
Sunday 27 March 2011, 01:55 PM
تو گر بر لب آبي به هوس بنشيني
ورنه هر فتنه كه بيني همه از خود بيني

Hapo
Sunday 27 March 2011, 01:57 PM
يا ملک در صورت مردم به گفتار آمدست
آن پري کز خلق پنهان بود چندين روزگار

chaz2163
Sunday 27 March 2011, 02:00 PM
مرا دلي که صبوري از او نمي‌آيد
کدام ديده به روي تو باز شد همه عمر
که آب ديده به رويش فرو نمي‌آيد

من تا اومدم برای شعر بالا با "د" بگم 2 تا پست دیگه ارسال شد !! کار از کار گذشته بود ; )

Hapo
Sunday 27 March 2011, 02:01 PM
:4:

chaz2163
Sunday 27 March 2011, 02:03 PM
يا ملک در صورت مردم به گفتار آمدست
آن پري کز خلق پنهان بود چندين روزگار

راز درون پرده ز رندان مست نپرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را

Hapo
Sunday 27 March 2011, 02:04 PM
آن چه بر من مي‌رود دربندت اي آرام جان
با کسي گويم که در بندي گرفتار آمدست

chaz2163
Sunday 27 March 2011, 02:06 PM
آن چه بر من مي‌رود دربندت اي آرام جان
با کسي گويم که در بندي گرفتار آمدست

ترسم این قوم که بر دردکشان می خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را

mahour.M
Sunday 27 March 2011, 04:04 PM
اي چشم من از رخ تو روشن
چشمی به کرشمه بر من افگن
اکنون که به دیدن تو ما را
شد چشم چو آب دیده روشن،
جان و دل و عقل هر سه هستند،
در عشق تو چون دو چشم یک تن

سيف فرغاني

zendegieh_khabha
Sunday 27 March 2011, 07:39 PM
نهال گردو آنقدر قد كشيده كه مي تواند
ديوار را براي برگ هاي جوانش معني كند

Hapo
Sunday 27 March 2011, 08:05 PM
دوست مي‌دارم من اين ناليدن دلسوز را
تا به هر نوعي که باشد بگذرانم روز را

zendegieh_khabha
Sunday 27 March 2011, 08:07 PM
آدم به زمين آمد اين حادثه رويا نيست
اين فرصت بي تكرار
عشق است معما نيست

Hapo
Sunday 27 March 2011, 08:15 PM
تا قيامت شکر گويم طالع پيروز را
گر من از سنگ ملامت روي برپيچم زنم

zendegieh_khabha
Sunday 27 March 2011, 08:19 PM
من با تو چنانم اي نگار ختني
كندر غلطم كه من توام يا تو مني

Hapo
Sunday 27 March 2011, 08:21 PM
يا وقت بيداري غلط بودست مرغ بام را
يک لحظه بود اين يا شبي کز عمر ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لبي نابرگرفته کام را

zendegieh_khabha
Sunday 27 March 2011, 08:26 PM
آه نداد گريه مجال
كه زنم بوسه اي به رخسارت
چه بگويم فشار غم نگذاشت
كه بگويم خدا نگهدارت

M_T
Sunday 27 March 2011, 09:16 PM
تو نائب آن حنجره مشبکی
که به تاراج زوبین رفت
و دلت
مهمانسرای داغ های رشید است.

مرحوم سید حسن حسینی

گنجشک و جبرئیل

Peddy
Sunday 27 March 2011, 11:00 PM
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

chaz2163
Monday 28 March 2011, 09:35 AM
من آنم که چون جام گیرم به دست
ببینم در آن آینه هرچه هست

serin
Monday 28 March 2011, 11:09 AM
تماشا مرونک تماشا تویی
جهان و نهان و هویدا تویی

Hapo
Monday 28 March 2011, 01:07 PM
یا عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر می دارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی میگوید (( صبح به خیر))

zendegieh_khabha
Monday 28 March 2011, 02:13 PM
رسيد موسم آن كز طرب چو نرگس مست
نهد به پاي قدح هر كه شش درم دارد

mixer
Monday 28 March 2011, 02:39 PM
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت / آن که مست امد و دستی به دل ما زد و رفت

zendegieh_khabha
Monday 28 March 2011, 02:46 PM
تكيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگي همه آماده كني

Peddy
Monday 28 March 2011, 11:41 PM
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

serin
Tuesday 29 March 2011, 12:39 AM
دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی
این همه خود تو میکنی بی تو بسر نمیشود

mahour.M
Tuesday 29 March 2011, 12:57 AM
در آتشم من و این مشت استخوان برجاست
عجب که سینه ز سوز نفـس نمی‌سوزد

zendegieh_khabha
Tuesday 29 March 2011, 10:10 AM
دوش گذشتي ز درم
گمان نبردم ز تو من
كرد خبر دوش مرا
جان و روانم كه تويي

Hapo
Tuesday 29 March 2011, 10:44 AM
يا تير هلاکم بزني بر دل مجروح
يا جان بدهم تا بدهي تير امان را

mixer
Tuesday 29 March 2011, 01:14 PM
از من بر مصطفی رسانید سلام / پس با وی بگویید به اعزاز تمام
که ای سید هاشمی چرا دوغ ترش / در شرع حلال است و می ناب حرام
(خیام)

serin
Tuesday 29 March 2011, 03:08 PM
من از کجا پند ازکجا باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا

Hapo
Tuesday 29 March 2011, 04:50 PM
اگر تو فارغي از حال دوستان يارا
فراغت از تو ميسر نمي‌شود ما را

kaka
Tuesday 29 March 2011, 05:01 PM
ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم
تو کعبه​ای هر جا روم قصد مقامت می کنم
هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری
شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم

zendegieh_khabha
Tuesday 29 March 2011, 05:19 PM
من آن گلبرگ مغرورم كه مي ميرم ز بي آبي
ولي با خفت و خواري پي شبنم نمي گردم

kaka
Tuesday 29 March 2011, 05:51 PM
من قدرت تحملم از حد فراتر است
از آن شراب ناب به من بیشتر بده
این سر برای دردسرت درد می کند
سرتاسرم سر است به من درد سر بده

Hapo
Tuesday 29 March 2011, 08:40 PM
هر که خصم اندر او کمند انداخت
به مراد ويش ببايد ساخت

Peddy
Wednesday 30 March 2011, 12:00 AM
تو مو بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو او اشارت های ابرو

mahour.M
Wednesday 30 March 2011, 12:14 AM
وی دیده ببار اشک خونین
بی کار چه مانده‌ای تو، باری؟
وی جان، بشتاب بر در دوست
چون نیست جز اوت هیچ یاری

Hapo
Wednesday 30 March 2011, 10:11 AM
يک لحظه بود اين يا شبي کز عمر ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لبي نابرگرفته کام را

Peddy
Wednesday 30 March 2011, 04:56 PM
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد

Hapo
Wednesday 30 March 2011, 04:58 PM
درخش، ارنخندد به وقت بهار
همانا نگريد چنين ابر زار

z_m
Wednesday 30 March 2011, 05:37 PM
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

Peddy
Wednesday 30 March 2011, 05:41 PM
تامل کنان در خطا و صواب
به از ژاژخایان حاضر جواب

Mehraneh
Wednesday 30 March 2011, 06:05 PM
بعد از این جام و منو آیینه ی وصف جمال
که در آنجا خبر از جلوه ی ذاتم دادند

Peddy
Wednesday 30 March 2011, 06:40 PM
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

Mehraneh
Wednesday 30 March 2011, 06:52 PM
دل می رود ز دستم
صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان
آخر شد آشکارا

z_m
Wednesday 30 March 2011, 07:01 PM
امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند
گر خرابی چو مرا لطف تو آباد کند

M_T
Wednesday 30 March 2011, 09:04 PM
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من بخدا قسم خدا را

Peddy
Wednesday 30 March 2011, 09:41 PM
آن پریشانی شب های دراز و غم دل
همه در سایه ی گیسوی نگار آخر شد

M_T
Wednesday 30 March 2011, 09:46 PM
در گلوی ما نفس موج هواست
چون هوا پابند نی گردد نواست

Cellist
Wednesday 30 March 2011, 09:51 PM
تو را ز کنگره ی عرش می زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده ست

Peddy
Wednesday 30 March 2011, 09:53 PM
تا به کی نازی به حسن عاریت
ما و من آیینه داری بیش نیست

Cellist
Wednesday 30 March 2011, 09:56 PM
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من
هیچ می نپسندم که به جای تو بود

Peddy
Wednesday 30 March 2011, 10:05 PM
دم بر نیار و دفتر بیهوده پاره کن
تا کی کلام بیهده گفتار ناصواب

Cellist
Wednesday 30 March 2011, 10:07 PM
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد خانه پرور من از که کم تر است

Hapo
Thursday 31 March 2011, 12:03 AM
تا دهن بسته‌ام از نوش لبان ميبرم آزار
من اگر روزه بگيرم رطب آيد سر بازار

Peddy
Thursday 31 March 2011, 12:40 AM
رود شاخ گل در بر نیلفر
بر قصد به صد ناز گلنارها

Hapo
Thursday 31 March 2011, 12:45 AM
از همه سوي جهان جلوه‌ي او مي‌بينم
جلوه‌ي اوست جهان کز همه سو مي‌بينم
چشم از او جلوه از او ما چه حريفيم اي دل
چهره‌ي اوست که با ديده‌ي او مي‌بينم

Peddy
Thursday 31 March 2011, 01:13 AM
می خوردن من حق ز ازل میدانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود

Hapo
Thursday 31 March 2011, 09:50 AM
دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت

cx420
Thursday 31 March 2011, 12:21 PM
تاب بنفشه میدهد طره ی مشک سای تو......پرده ی غنچه میدهد خنده ی دلگشای تو

Hapo
Thursday 31 March 2011, 02:23 PM
وي گشته به لهو و لعب، دلشاد
اي مست ز جام هوا و هوس
ديگر ز شراب معاصي بس

kaka
Thursday 31 March 2011, 05:34 PM
سالی بشد از دست در ایام جوانی
نوروز رسید و تو همینی که همانی !
گیرم که به رسم همگان خانه تکاندی!
پس کی دل افسرده ی خود را بتکانی ؟

amir_khamse74
Thursday 31 March 2011, 06:32 PM
یک روز به شیدایی
در زلف تو آمیزم
خود را چو فرو ریزم
با خاک در آمیزم

z_m
Thursday 31 March 2011, 06:33 PM
یا رب این شمع دلفروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

z_m
Thursday 31 March 2011, 06:34 PM
ببخشید قبلیه همزمان شد

مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد

mahour.M
Thursday 31 March 2011, 07:39 PM
دلبرا عمریست تا من دوست می‌دارم ترا
در غمت می‌سوزم و گفتن نمی‌یارم ترا

امير خسرو دهلوي

Hapo
Thursday 31 March 2011, 09:33 PM
اي آتش سوداي تو خون کرده جگرها
بر باد شده در سر سوداي تو سرها

mahour.M
Thursday 31 March 2011, 10:20 PM
ای نالهء پیر خانقاه از غم تو
وی گریهء طفل بی گناه از غم تو
افغان خروس صبحگاه از غم تو
آه از غم تو! هزار آه ازغم تو!

رودكي

Hapo
Thursday 31 March 2011, 10:25 PM
ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند ، برویم چون گلی خوشبو شکفتند

Peddy
Friday 1 April 2011, 12:13 AM
درون دلت شهر بندست راز
نگر تا نبیند در شهر باز

amir_khamse74
Friday 1 April 2011, 08:53 AM
ز دست محبوب ندانم چون کنم
وز هجر رویش دیده جیحون کنم

یا

ز دست محمود ندانم چون کنم
میخوام بزنم مخشو داغون کنم
:21:

zendegieh_khabha
Friday 1 April 2011, 12:12 PM
مي بياور كه ننازد به گل باغ جهان
هر كه غارتگري باد خزاني دانست

serin
Friday 1 April 2011, 01:39 PM
تاکه فتادم چو صدا ناگه در چنگ غمت
از هوس زخمه ی تو،کم زیکی تار شدم

Peddy
Friday 1 April 2011, 02:09 PM
مکن پیش دیوار غیبت بسی
بود کز پسش گوش دارد کسی

leon90
Friday 1 April 2011, 02:29 PM
یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود

serin
Friday 1 April 2011, 02:30 PM
دید قبا رفته خمارش نماند
دید زیان کم شد سودای سود

amir_khamse74
Friday 1 April 2011, 02:38 PM
دست از طلب ندارم تا کام من بر آید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن براید

serin
Friday 1 April 2011, 03:13 PM
دی عزیزی میگفت حافظ میخورد پنهان شراب
ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود

leon90
Friday 1 April 2011, 03:16 PM
__________________
در گذر گاه زمان، خیمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد
عشق ها می میرند، رنگ ها رنگ دگر می گیرند
و فقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ دست ناخورده به جا می ماند

serin
Friday 1 April 2011, 04:17 PM
در همه عمرش ندید او دردسر
تاننالد سوی حق آن بدگوهر

cx420
Friday 1 April 2011, 04:25 PM
رسم عاشق کشی و شیوه شهر اشوبی...........جامه بود که بر قامت او دوخته بود

serin
Friday 1 April 2011, 04:50 PM
دلها همه لرزان شده جان ها همه بی صبر
یک شمه از آن لرزه به سیماب رسیده

zendegieh_khabha
Friday 1 April 2011, 05:08 PM
همه عمر بر ندارم سر از اين خمار مستي
كه هنوز من نبودم كه تو در دلم نشستي

serin
Friday 1 April 2011, 05:23 PM
یارب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی

zendegieh_khabha
Friday 1 April 2011, 05:34 PM
يا بفرما به سرايم
يا بفرما به سر آيم
غرضم وصل تو باشد
چه بيايي
چه بيايم

serin
Friday 1 April 2011, 05:37 PM
مرا عاشق چنان باید که هرباری که برخیزد
قیامت های پر آتش ز هر سویی برانگیزد

morteza3164
Friday 1 April 2011, 05:41 PM
در جستجوی اهل دلی عمر ما گذشت


جان در هوای گوهر نایاب داده ایم

amir_khamse74
Friday 1 April 2011, 05:44 PM
منم من میهمان هر شبت لولی وش مغموم
منم من سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم دشنام پست آفرینش نغمه ی ناجور
(م. امید)

serin
Friday 1 April 2011, 05:51 PM
رو سخت کن ای مرتجا مست از کجا شرم ازکجا؟
ور شرم داری یک قدح بر شرم افشان ساقیا

Hapo
Friday 1 April 2011, 06:20 PM
از آن روزی که قلبم گشته زندانی چشمانت / مرا تر می کند هر روز بارانی چشمانت

serin
Friday 1 April 2011, 06:26 PM
توان بر تو از جور مردم گریست
ولی چون تو جورم کنی چاره چیست

Hapo
Friday 1 April 2011, 06:42 PM
تو با دریا چه کردی که این چنین یک ریز می رقصد/ که دریا هم شده این بار طوفانی چشمانت

z_m
Friday 1 April 2011, 07:03 PM
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزیز خود به نوا می فرستمت

Hapo
Friday 1 April 2011, 07:23 PM
تو به دل ریختگان چشم نداری بیدل / آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست

Peddy
Friday 1 April 2011, 09:14 PM
تا نگردی بی خبر از جسم و جان
کی خبر یابی ز جانان یک زمان

cx420
Friday 1 April 2011, 10:42 PM
ناوک چشم تو در هر گوشه ای...........همچو من افتاده دارد صد قتیل

Peddy
Friday 1 April 2011, 11:08 PM
لاله و گل زخمی خمیازه اند
عیش این گلشن خماری بیش نیست

z_m
Saturday 2 April 2011, 02:58 PM
تا بغایت ره میخانه نمیدانستم
ورنه مستوری ما تا بچه غایت باشد

M_T
Saturday 2 April 2011, 03:09 PM
دل های مردم صد پاره کردی
یک باره ما را بیچاره کردی

Hapo
Saturday 2 April 2011, 03:09 PM
يار دل برده دست بر جان داشت
ديده در مي‌فشاند در دامن
گوييا آستين مرجان داشت

z_m
Saturday 2 April 2011, 04:09 PM
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند

alimetallica_2
Saturday 2 April 2011, 10:04 PM
درویش نکن ناله، ز شمشیر احبا
که این طایفه از کشته ستاند غرامت

M_T
Sunday 3 April 2011, 09:19 AM
تا شعار مصطفی از دست رفت
قوم را رمز بقا از دست رفت

Mehraneh
Sunday 3 April 2011, 12:12 PM
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود

Hapo
Sunday 3 April 2011, 01:09 PM
دل من ای دل دیوانه من ، که می سوزی از این بیگانگی ها

serin
Sunday 3 April 2011, 06:13 PM
ای تو دوا و چاره ام نور دل صد پاره ام
اندر دل بیچاره ام چون غیر تو شد لا بیا

sarlak82
Sunday 3 April 2011, 07:01 PM
اگر روزی رسد دستم به دامانت ولی بی لطف و احسانت چگونه

serin
Sunday 3 April 2011, 07:13 PM
هردم رسولی میرسد جانرا گریبان میکشد
بر دل خیالی می دود یعنی به اصل خود بیا

Peddy
Sunday 3 April 2011, 09:54 PM
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت

serin
Sunday 3 April 2011, 10:29 PM
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

cx420
Sunday 3 April 2011, 10:33 PM
در بیابان طلب گر چه ز هر سو خطریست........می رود حافظ بیدل به تو لای تو خوش

serin
Sunday 3 April 2011, 10:36 PM
شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

lonly
Monday 4 April 2011, 01:17 AM
شاعری دیدم هنگام خطاب, به گل سوسن می گفت شما
من کتابی دیدم, واژه هایش همه از جنس بلور
کاغذی دیدم از جنس بهار
...

Peddy
Monday 4 April 2011, 12:28 PM
روز ها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال این دل خویشتنم

zendegieh_khabha
Monday 4 April 2011, 02:20 PM
من آنان را به صداي قدم پيك بشارت دادم
و به آنان گفتم
هر كه با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرام ترين خواب جهان خواهد بود

morteza3164
Monday 4 April 2011, 04:51 PM
در گوشه چشمت اثر از مهر و وفا نیست چرا

در کوی عشقت اثر از صلح و صفا نیست چرا

بکشاندی مرا در راه سیاه شب نامیدی

روشنی سحرت کو مومن دست به دعا نیست چرا

serin
Monday 4 April 2011, 06:13 PM
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم زمیخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

Hapo
Monday 4 April 2011, 08:13 PM
من و تو با همیم اما دلامون خیلی دوره

همیشه بین ما دیوار صد رنگ غروره

serin
Monday 4 April 2011, 08:57 PM
هنر بی عیب حرمان نیست لیکن
زمن محروم ترکی سایلی بود

Peddy
Monday 4 April 2011, 10:51 PM
در پرده بود راز طبیعت گشاده روی
منصور از برای چه افشای راز کرد

mahour.M
Monday 4 April 2011, 11:30 PM
دل می‌تپد امروز به امید وصالت
در خانهء آیینه هوا شد چه بجا شد

بيدل دهلوي

zendegieh_khabha
Tuesday 5 April 2011, 02:14 PM
در هوايت بي قرارم
بي قرارم
روز و شب

z_m
Tuesday 5 April 2011, 02:59 PM
بسعی خود نتوان برد پی بگوهر مقصود
خیال باشد کاین بی حواله بر آید

Avazekhan
Tuesday 5 April 2011, 07:26 PM
دارم از لعل تو یک بوسه تمنــــــــــــــــای دلم
می کشم خجلت ازین خواهش بی جای دلم....:9: