مشاعره

[Pinkrose]

تو بلی پاشی نه مان ژینی بی؟
بو له شی سارده وه بو تینی بی؟
تو بلی ئه و خه وه هه ستانی بی؟
یا نه ئه و قافله وه ستانی بی؟
(شعر کردی)

[masram]

تـا کـی ز قدیـم و مـحدث امـیدم و بیـم

چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم

[mana44g]

مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی

[Pinkrose]

یک دل و یک جهت و یک رو باش
از دو رویان عالم یک سو باش

[mana44g]

شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمتست چنین شب که دوستان بینی

[Pinkrose]

یک نعره ی مستانه ز جایی نشنیدم /ویران شود این شهر که میخانه ندارد

[Kelasik]

دل در جهان مبند و ز مستی سوال کن
از فیض جام قصه جمشید کامگار

[cerulean]

روز ها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتن ام
...............................
pinkrose عزیز
میشه معنی شعرتون رو بدونیم؟

[masram]

من چگونه هوش دارم پیش و پس؟
چون نباشد نور یارم پیش و پس

[Kelasik]

سخن سربسته گفتی با حریفان
خدا راز این معما پرده بردار

[masram]

رشته جانها که درین گوهرست

مرسله از مرسله زیباترست

[mana44g]

تو بفکر خفتنی در این رباط
فارغی زین کارگاه و زین بساط

[masram]

یکم سخت بود ولی خب پیدا کردم از مخم
طوطی از خاموشی آیینه می آید به حرف
مهرخاموشی به لب زن تا به دل گویا شوی .

[Kelasik]

یکی پرسید از آن گم کرده فرزند
که ای روشن گوهر پیر خردمند

[masram]

دلتنگی هایم را با کدام قایق خیالی روانه دل دریائیت کنم
تا بدانی دلتنگتم

[mana44g]

ببخشید masram عزیز
میتونستی با ت بگی چون ط یا ت فرقی نداره جفتشون یکین...

ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم
ما از آن جا و از این جا نیستیم
ماز بی جاییم و بی جا میرویم

[cerulean]

من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است اخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش
mana44gعزیز
من اگه توی کتاب زندگی جایی داشته باشم خیلی خوشحال میشم حتی اگه حاشیه ای ازیاد رفته باشه

[mana44g]

شب که در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

carulean عزیز من مطمئنم این طوریایی هم که میگی نیست...نا امید نباش دوست من

[Kelasik]

مرغ شبخوان را بشارت بادکاندر راه عشق
دوست را با ناله شب های بیداران خوش است

بچه ها چرا این حرفا رو میزنید؟داغ دل منم تازه کردید
هی روزگار...

[mohaddese]

ترا می خواهم و دانم که هرگز

به کام دل در آغوشت نگیرم

تویی آن آسمان صاف و روشن

من این کنج قفس مرغی اسیرم

[Kelasik]

مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را
که باد غالیه سا گشت و خاک عنبر بوست

[mana44g]

تو یک ساعت،چو افریدون،به میدان باش،تازان پس
به هر جانب که روی آری درفش کاویان بینی

آره به قول شما "هی روزگار..."

[Kelasik]

یکی تیر زد بربر اسب وی
که اسب اندر آمدز بالا به روی

[mana44g]

یاران گزیده داشتم روزی
امروز چه شد که نیست کس یارم

[masram]

منم که دیده بدیدار دوست کردم باز---چه شکر گویمت ای کارساز بنده نوازززززززززززززززززز

[Kelasik]

زره لخت لخت و قبا چاک چاک
سر و روی مردان پر از گرد و خاک

[masram]

کو صبر و چه دل، کنچه دلش می‌خوانند

یک قطرهٔ خون است و هزار اندیشه

[Pinkrose]

همرهی شرط است اندر کارها
تا رسد آسان به منزل بارها

[masram]

آسوده مباش که بی نیازی...یک آن دگر پر از نیازی
آنجا که تو فرعون زمانی.....در تیر رس باد خزانی....

[mana44g]

یک کرشمه کرد با خود آن چنانک
فتنه ای در پیر و در برنا نهاد

[masram]

دنيا ديدی و هر چه ديدی هيچ است

و آن نيز که گفتی و شنيدی هيچ است

[Pinkrose]

تو مو می بینی مجنون پیچش مو
تو ابرو او اشارت های ابرو

[masram]

وز تگرگ روح پرور مالش عناب داد
چشم مست او که مژگان را به قلبم تیز کرد

[mana44g]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

[negari]

در نيابد حال پخته هيچ خام / پس سخن کوتاه بايد والسلام

[mana44g]

موی سپید را فلکم آسان نداد
این رشته را به نقد جوانی داده ام

[negari]

محرم اين هوش جز بيهوش نيست / مر زبان را مشتري جز گوش نيست

*مولوی*

[cerulean]

تا صورت پیوند جهان بود علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود

[Pinkrose]

داشتم خوش حالتی امشب میان کفر و دین
دیده مشغول بت و دل گرم استغفار بود

[metal-militia]

در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر
عافیت را با نظر بازی فراق افتاده بود

[masram]

درین دریا بسی کشتی براندم
به آخر رخت در دریا فشاندم

[Kelasik]

من کجا با نا کسان امیختن؟
آبرو رابهر نانی ریختن؟

[cerulean]

نور تویی سور تویی فاتح و مفتوح تویی
مرغک طور تویی خسته به منقار مرا

[elisanturi]

اه ازان نرگس جادو که چه بازی انگیخت
وه ازان مست که با مردم هشیار چه کرد

[cerulean]

دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند

[Kelasik]

دست من گر برسد بر در آن قصر بلند
سرما در کنف سایه ی دیوارش باد

[BMviolin]

در نیل غم فتاد سپهرش به طنز گفت

ان قد ندمت و ما ینفع الندم

[Kelasik]

مردم کوه نشین داند خوب
که چه نقشی به طلوعست و غروب

[metal-militia]

به فروغ چهره زلفت ره دل زند همه شب
چه دلاور است دزدی که به شب چراغ دارد

[BMviolin]

دســـــت دراز طــــمع تـو کوتاه همیشه بـاد بـرآنـکـه در کـمــــیـن تــــو باشد شکسته بـاد ...

[metal-militia]

دارم امید برین اشک چو باران که دگر
برق دولت که برفت از نظرم بازآید

[masram]

در میان گلها گشتم ودیوانه نشدم
تو چه بودی که تو را دیدم دیوانه شدم

[metal-militia]

مانعش غلغل چنگ است و شکر خواب صبوح
ورنه گر بشنود آه سحرم باز آید

[masram]

دمیدم نازده فرسوده گشتم
شبی نا بوده خوش، نابوده گشتم

[metal-militia]

مگر به روی دلارای یار ما ورنه
به هیچ وجه دگر کار بر نمی آید

[morteza3164]

داغ ندامتی شد آن روز که تو رفتی


روزها روند و آیند من در وطن نباشم

[metal-militia]

مرا امید وصال تو زنده میدارد
وگرنه هر دمم از هجر تست بیم هلاک
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویت
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک

[Pinkrose]

کار پاکان را قیاس از خود مگیر /
گر چه باشد در نبشتن شیر شیر

[mana44g]

روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی

آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا

[z_m]

این که میگویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم

[metal-militia]

می مخور با دگران تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم

[masram]

ما سفره ی دل گشوده کردیم ولی
دل محرم آن محرم اسرار نشد

[elisanturi]

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیمه شبی دفع صد بلا بکند

[mahour.M]

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

[metal-militia]

دلی کو عاشق رویت نباشد
همیشه غرقه در خون جگر باد
بتا چون غمزه ای ناوک فشاند
دل مجروح من پیشش سپر باد

[masram]

دور از تو مپندار که هنگام صبوحم
با این جگد سوخته حاجت به کیا است

[Pinkrose]

تو دریای من بودی آغوش وا کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

[elisanturi]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند وبه پیمانه زدند

[cerulean]

درد پنهان به تو گویم که خداوند کریمی
یا نگویم که تو خود واقف اسرار ضمیری

[sa_mc110]

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش

[mana44g]

شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟
سوختم،سوختم این راز نهفتن تا کی؟

[z_m]

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
**** احزان شود روزی گلستان غم مخور

[Pinkrose]

روزها فکر من این است و شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

[metal-militia]

من و همصحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران مارا بس

[mana44g]

سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم
آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم

[Pinkrose]

مرهم نمی نهی به جراحت،نمک مپاش
نوشم نمی دهی به دلم نیشتر نزن

[masram]

نمیدانم چه میخواهم بگویم زبانم در دهانم باز بستست

[metal-militia]

تا چند همچو شمع زبان آوری کنی
پروانه مراد رسید ای محب خموش

[masram]

شوق وصلت را به سر دارم بدان

چون تویی مخمور خمارم بدان

[metal-militia]

نکته دانی بذله گو چون حافظ شیرین سخن
بخشش آموزی جهان افروز چون حاجی قوام

[masram]

منشين مثال آينه دق مقابلم
عمری ز عشق تو من سوختم ولی چه سود

[mahour.M]

دگر از درد تنهایی به جانم یار می باید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می باید

[masram]

دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا رادردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

[mana44g]

ای هدهد صبا به سبا می فرستمت
بنگر که از کجا به کجا می فرستمت

[metal-militia]

الا یا ایها ساغی ادر کاسا وناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

[masram]

تو به آرامي آغاز به مردن مي‏کني
اگر از شور و حرارت،

[mana44g]

تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

[masram]

در گذرگاه غروب،
در غم آویز افق ،
لحظه ای چند به هم می نگریم!
سایه می خندد و می بینم وای...

[mana44g]

یارب به خدایی خداییت
وانگه به کمال کبریاییت
در عشق به غایتی رسانم
کو ماند اگرچه من نمانم

[masram]

من بنده ان دم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر من نتوانم

[Pinkrose]

محبوب دلم ز من جدایی تا کی؟
من در طلب و تو بی وفایی تا کی؟

[z_m]

یکی دریاست در عالم نهانی
که در وی جز بی آدم نگردد

[elisanturi]

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان کرده مرا بی سر و سامان که مپرس

[mahour.M]

سرري كه به آصف سليمان دادند
داريم ولي به هر كسي نسپاريم

شيخ بهايي

[Pinkrose]

مردم از درد ونمی آیی به بالینم هنوز/
مرگ خود میبینم و رویت نمی بینم هنوز

[mana44g]

زندگی گرمی دل های به هم پیوسته ست
تا در آن دوست تباشد همه درها بسته ست

[elisanturi]

تو را سریست که با ما فرو نمی اید
مرا دلی که صبوری از او نمیاید

[mehdi1972]

میروی و گریه می آید مرا

ساعتی بنشین باران بگذرد

[mehdi1972]

با عرض معذرت
..............................

دستم بگیر کز غم ایام خسته ام

نازم بکش که عاشقم و دلشکسته ام

[mana44g]

میرود عمر عزیز ما دریغا چاره چیست
دی برفت و میرود امروز و فردا چاره چیست

[Pinkrose]

تا نگرید طفلک حلوا فروش
دیگ بخشایش کجا آید به جوش

[mana44g]

شایان تماشای تو دل باختن است
بی خویش به دیدار تو پرداختن است

[Pinkrose]

تا تو مراد من دهی،کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی،من به خدا رسیده ام

[mahour.M]

من دانم و دل، غير چه داند كه در اين بزم
از طرز نــگـاه تو چه فـهـــمــيـده ام امروز
تا باد صـبـا پيچ سر زلـف تو وا كرد
بر خود چو سر زلـف تو پيچيده ام امروز

[negari]

ز روي دوست دل دشمنان چه دريابد / چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

*حافظ*

[mana44g]

ای هدهد صبا به سبا میفرستمت
بنگر که از کجا به کجا می فرستمت

[morteza3164]

تو سلطانی مثال انگبین باش // جدا از خود پرستان در یقین باش

[M_T]

شده دل دیوانه و مست
قدح و پیمانه به دست
زده ام یک جرعه می و
شده ام من لیلی پرست

[negari]

تا نقش خیال دوست با ماست / ما را همه عمر خود تماشاست

[Nassim_Agha]

تا زدم لاف هنر خواجه به هیچم نخرید

بی هنر شو که هنر هاست در این بی هنری

[zibaaa]

یک تن از خوبان گندمگون نصیب ما نشد

ما سیه روزان مگر فرزند آدم نیستیم؟

[Nassim_Agha]

این را که ارادت دارید استاد اما خدمت شما عرض کنم:

ما نداریم غم دوزخ و سودای بهشت

هر کجا خیمه زنی اهل دل آنجا آیند

[zibaaa]

مراحمید شما!
نمیدونم چراولی زیاد خوش بین نیستم:

در چارسوی عالم شش گوشه توتویش
یک دوست نمی بینم یک یار نمی یابم
بسیار وفا جستیم اندک قدم از هر کس
افسوس که اندک را بسیار نمی یابم

[Nassim_Agha]

خوب کافیه که یک نگاه به دور و بر خودتون بندازید تا ببینید بقول اون دوست تون جناب اجل

مردم از قاتل عمدا بگریزند به جان

عشق بازان بر شمشیر تو عمدا آیند

[zibaaa]

شاید...!

دیوانه عشقت را جایی نظر افتاده است
کانجا نتواند رفت اندیشه دانایی

امید تو بیرون کرد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی

[Nassim_Agha]

یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا

یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

[zibaaa]

ای بدل کرده آشنایی را
برگزیده ز ما جدایی را

آفتابی و بی تو نوری نیست
ذره ای این دل هوایی را

[Nassim_Agha]

آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی

کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد

[zibaaa]

در همه دیر مغان نیست چون من شیدایی
خرقه جایی گرو و باده و دفتر جایی

دل که آینه صافی است غباری دارد
از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

[Nassim_Agha]

یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد؟

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟

[morteza3164]

دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت / جایی ننوشتی كه گنه كار نیاید

[mahour.M]

در بر دريا شود هــمـوار، هر پست و بلند
مشكلات زندگي از عشق شد آسان مرا
زان كلامم آتشين آمد كه دور از او رهـي
روز و شب چون شمع باشد آتشي در جان مرا

[morteza3164]

ای عشق میاسای در این دوره جفا


مجنون خورد خون به جگر رسیده را





قاضی مزن بر سر آن طفل بی پدر


دزدان برند نان به دندان جویده را

[cerulean]

ای لولیان ای لولیان یک لولی ای دیوانه شد
تشتش فتاد در حوض ما نک سوی مجنون خانه شد
مولانا

[alimetallica_2]

داره پیرت میکنه، خمار و سرد خاطره
دست رو دستات گذاشتی و چرا شبت نمیگذره؟
چینی ناز کبر و یاس، پر صد تا ترکه
کاش میفهمیدی، زندگی نیست فلاشبکه

[mahour.M]

همه عمر بر ندارم سر از اين خمار مستي
كه هنوز من نبودم، كه تو در دلم نشستي

[cerulean]

یار بی پرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولابصار

[deleman]

من از اوج جنون افتاده ام شاید نمی دانی
که ای سان بسته ای در کنج غربت بال کوتاهم

[cerulean]

مجلس تمام گشت و به اخر رسید عمر
ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم

[morteza3164]

مام وطن را به سر چشم خود نهید


بی عز کنند از سر جود آن شهیده را





ای بی خبر از دار مکافات حیا کن


روزی رسد که خلق کنی آب دیده را

[SRK]

ای که در یاد من و راز منی

با خبر باشی که دنیای منی

[cerulean]

یکی از شب گرفتگان چراغ بر نمیکند
یکی به کوچه سار شب بر سحر نمیکند

[digilap]

در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند

[cerulean]

دل خراب من دگر خرابتر نمیشود
که خنجر غمت از این خرابتر نمیزندD:

[غول غمگين]

دگربار این دلم آتش گرفتست
رها کن تا بگیرد، خوش گرفتست
بسوز ای دل در این برق و مزن دم
که عقلم ابر سوداوش گرفتست

[cerulean]

نتو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه ی غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی

[masram]

یک عمر زیر پا لگد کردند او را
اکنون که می‌گیرند روی شانه، مرده است

[morteza3164]

تطاول می کنند دزدان و حاکم در خفا خواب است


خوشا آن ملک و آن حاکم که دزدش از طناب دار می ترسد

[cerulean]

دانی که را سزد صفت پاکی
ان کاو وجود پاک نیالاید

[morteza3164]

دلبراین ساز خراب را قدهی موزون کن


به دل غم زده ام صوت رباب مجنون کن





صبح دولت بدمد چونکه نظر در پی توست


مردم چشم نظر باز مرا پرخون کن

[cerulean]

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کاز شبی چنین سپیده سر نمیزند

[morteza3164]

دشت غم بیداد کردند یا حسین


سر به نیزه داد کردند یا حسین


نام تو گردید بر پیمان عشق


عاشقان فریاد کردند یا حسین

[mahour.M]

نه راحت از فلک جویم نه دولت از خدا خواهم
و گر پرسی چه می‌خواهی؟ تو را خواهم تو را خواهم
نمی‌خواهم که با سردی چو گل خندم ز بیدردی
دلی چون لاله با داغ محبت آشنا خواهم

رهي معيري

[غول غمگين]

من طربم طرب منم، زهره زند نوای من
عشق میان عاشقان، شیوه کند برای من
عشق چو مست و خوش شود، بیخود و کش مکش شود
فـــــاش کـــنـــــد چو بی‌دلان، بر همـگــان هـــــــوای مـن

مولانا

[morteza3164]

من چه گویم که لبت حکم شهادت دارد


آن دو چشم بی گناهت چه شقاوت دارد


ای که بی جرعه ای می بردی زمن جان ودلم


بزن آن تیر خلاصی که شهامت دارد

[farimah]

دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند

[metal-militia]

دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گرچه دربانی میخانه فراوان کردم
این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت
اجری صبریست که در **** احزان کردم

[farimah]

مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو

[metal-militia]

وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هرکه تو بینی ستمگری داند

[farimah]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر ان ظلمت شب اب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند

[metal-militia]

در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش

[farimah]

شب بود و ستاره بود و من بودم و ماه
شب رفت و ستاره رفت و من ماندم و آه

[metal-militia]

هلالی شد تنم زین غم که با طغرای مشکینش
که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو

[serin]

وای بر جان تو که بدگهری
جان بری کرده ای و جان نبری

[metal-militia]

یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت و چها شنید

[cerulean]

دردم نهفته به ز طببان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند

[metal-militia]

در انتظار خدنگش همی پرد دل صید
خیال آن که به رسم شکار باز آید

[mahour.M]

دوست گو، یار شو و هر دو جهان دشمن باش
بخت گو، پشت مکن روی زمین لشکر گیر
میل رفتن مکن ای دوست، دمی با ما باش
بر لب جوی، طرب جوی و به کف ساغر گیر


حافظ

[metal-militia]

راهم شراب لعل زد ای میر عاشقان
خون مرا به چاه زنخدان یار بخش
یار رب به وقت گل گنه بنده عفو کن
وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش

[mahour.M]

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت

[metal-militia]

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه ای از نفحات نفس یار بیار

[cerulean]

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل ا ز احوال دل خویشتنم

[metal-militia]

مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد

[farimah]

دست در حلقه ی آن زلف دوتا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد

[serin]

در بحر فتاده ام چو ماهی
تا یار مرا به شست گیرد

[alimetallica_2]

دانی چنگ و عود چه تابیر میکنند؟
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند
گویند از عشق مگوید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تحریر میکنند.

[serin]

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

[cerulean]

دل خراب من دگر خراب تر نمیشود
که خنجر غمت از ان خرب تر نمیزند

[farimah]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده مستانه زدند

[metal-militia]

دلبر از ما به صد امید ستد اول دل
ظاهرا عهد فراموش نکند خلق کریم
غنچه گو تنگدل از کار فرو بسته مباش
کز دم صبح مدد یابی و انفاس نسیم

[mahour.M]

ما رشتهء سازیم مپرس از ادب ما
صد نغمه سرودیم و نشد باز لب ما

بيدل دهلوي

[farimah]

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

[metal-militia]

یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی می خواستم لیکن طلاق افتاده بود

[mahour.M]

دلیل راه شو ای طایر خجسته لقا
که دیده آب شد از شوق خاک آن درگاه

حافظ

[metal-militia]

هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است
دردا که این معما شرح و بیان ندارد
سر منزل فراغت نتوان ز دست دادن
ای ساربان فروکش کیان ره کران ندارد

[farimah]

دیری است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد

[mahour.M]

دلبرا عمریست تا من دوست می‌دارم تو را
در غمت می‌سوزم و گفتن نمی‌یارم تو را

اميرخسرو دهلوي

[metal-militia]

از دیده خون دل همه بر روی ما رود
بر روی ما ز دیده چه گویم چها رود

[farimah]

دیشب گره ی زلفش با باد همی کردم
گفتا غلطی بگذر زین بکرت سودایی

[metal-militia]

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس

[serin]

سروچمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم من نمیشود یاد سمن نمیکند

[taal]

دلم چون کاسه ی سازات پرازتکرار چنگک هاست
ولی هرچنگ این نغمه چو تیغ چنگ شیران است

[metal-militia]

تا بگویم که چه کشفم شد ازین سیر و سلوک
به در صومعه با بربط و پیمانه روم
آشنایان ره عشق گرم خون بخورند
ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم

[taal]

من وتدفین پی درپی,من واین مرگ مادرزاد
دراین بن بست آدم کش,ترانه ازنفس افتاد

[farimah]

در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده سر نمیزند

[metal-militia]

در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن
کس عیار زر خالص نشناسد چو محک

[mahour.M]

کشت دروغ، بار حقیقت نمیدهد
این خشک رود، چشمهء حیوان نمی‌شود

پروين اعتصامي

[metal-militia]

در این غوغا که کس کس را نپرسد
من از پیر مغان منت پذیرم
خوشا آن دم که استغنای مستی
فراغت بخشد از شاه و وزیرم

[farimah]

منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودم به بد دیدن

[metal-militia]

نقشی بر آب می زنم از گریه حالیا
تا کی شود قرین حقیقت مجاز من

[mahour.M]

نی قصهء آن شمع چگل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت

حافظ

[metal-militia]

تا شدم حلقه بگوش در میخانه عشق
هردم آید غمی از نو به مبارکبادم
می خورد خون دلم مردمک چشم و سزاست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم

[farimah]

مژده ای دل که دگر باد صبا باز امد
هدهد خوش خبر از طرف صبا باز امد

[nimayanni]

دورخ از بودنم درش شد بی تاب و قرار
تو گوئی ابلیسم کز من می کنند فرار

[taal]

روسرانگشت تويه,هلال ماه دشت لوت
منو بیرون میکشی ازتوی باتلاق سکوت
تومث جادوی سازعاشقای آذری
نمی ذاری تن بدم به غربت ودربه دری

[metal-militia]

یا رسوم پیلبانان یاد گیر
یا مده هندوستان با یاد پیل
یا مکش بر چهره نیل عاشقی
یا فرو بر جامه تقوی به نیل

[taal]

لب دوختگان,مرغ غزل بی پروبال است
درکنج قفس,ثانیه همسایه سال است
ازپیله درآییدکه مفهوم سقوطید
در خندق شب جستن خورشید محال است

[farimah]

تا توانی دلی به دست اور
دل شکستن هنر نمیباشد

[metal-militia]

دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
ترا نصیب همین کرده است و این دادست

[taal]

توازخورشید می خواندی,ولی شب درکمینت بود
سکوت پرطنین تو,غریو آخرینت بود.

[metal-militia]

دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد

[taal]

درگیج گاه کدام ستاره گلی نشست؟
پلک کدام پنجره را دست کینه بست؟
من باکدام معجزه تطهیر میشوم؟
ازسایه ی سترون اهریمن شکست؟

[iranmehr]

ترامن زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم.
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم

[taal]

مطرب زنبورک خونه,نیش ترانه هات کجاس؟
کدوم نسیم کینه دار,دشمن فانوس صداس؟
مطرب زنبورک خونه,حرف ترانه پنهونه
اینجا برای مرثیه,دلیل خوب فراوونه.

[farimah]

هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

[serin]

مرا گویی که رایی؟ من چه دانم؟
چنین مجنون چرایی؟من چه دانم؟

[farimah]

من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف
تا به حدی است که اهسته دعا نتوان کرد

[metal-militia]

دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

[taal]

مث شلیک گلوله توشقشقه س هردقیقه
هردقیقه مث شلیک گلوله س تو شقیقه
وقتی پروانه ی آواز,بی صداحبس یه پنجه س
وقتی آغوش رفیقم,تخته بند یه شکنجه س.

[metal-militia]

ساقی بیا که موسم عیش است و وقت گل
پیش آر جام و هیچ مخور غم ز بیش و کم

[iranmehr]

مده به پیچک غم,آب وآفتاب ونسیم
بیا دوباره به فریادارغوان برسیم

[metal-militia]

ما بی غمان مست دل از دست داده ایم
همراز عشق و همنفس جام باده ایم
بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند
تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم

[taal]

من سکوتم,توترانه,من یه فانوس,توزبانه
من نگاه مات گگنگم,تونگاهی عاشقانه
من به زخمم,تویه مرهم,من به ندرت,تودمادم
من یه باغ گرگرفته,تو مث نزول شبنم

[metal-militia]

مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق

[taal]

قلمای تک شکسته,دل بی دل,پای خسته
انگاراز پتک ترانه,قفل بی حرفی شکسته
بازم ازتو,بازم از توتا طنین گل رسیدم
مث خون یه قناری,از نوک دشنه چکیدم

[metal-militia]

می بیاور که ننازد به گل باغ جهان
هر که غارتگری باد خزانی دانست
عرضه کردم دو جهان بر دل کار افتاده
بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست

[mahour.M]

تو سوز آه من ای مرغ شب چه میدانی؟
ندیده ای شب من، تاب و تب چه میدانی؟
به من گذار که لب بر لبش نهم ای جام
تو قدر بوسه آن نوش لب چه میدانی؟

رهي معيري

[taal]

یه پنجره رو به یه باغ,یه کوره راه بی چراغ
یه حوض سبز نیمه پر,آبتنی چن تا کلاغ
دوباره جنگ من وتو,تو این غروب بی نفس
قناری می خونه ولی,صداش اسیر تو قفس

[farimah]

صبر کن عشق تو تفسير شود بعد برو
يا دل از ماندن تو سير شود بعد برو
خواب ديدي که دل دست به دامان تو شد
تو بمان خواب تو تفسير شود بعد برو

[piano4all]

وقتی خوش است به جمع بتان ماهرو اگر
کز کینه دور باشی و دل با صفا کنی

[abcdefghijklmnop]

ياد باد آن كه نهانت نظري با ما بود
رقم مهر تو بر چهره‌ي ما پيدا بود
یاد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت

معجز عیسویت در لب شکرخا بود

[taal]

دانی که چنگ وعود زچه تقریر میکنند؟
پنهان خوریدباده که تعزیر میکنند
ناموس عشق ورونق عشاق می برند
منع جوان وسرزنش پیرمیکنند.

[piano4all]

در خرابات مغان نور خدا ميبينم


اين عجب بين كه چه نوري ز كجا ميبينم

[abcdefghijklmnop]

ما ز ياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود آن چه مي‌پنداشتيم
تا درخت دوستي بر كي دهد
حاليا رفتيم و تخمي كاشتيم

[iranmehr]

معنی معجزه بودی,توی کفران علاقه
هرنگاه ساده ی تو, واسه من یه اتفاقه

[taal]

همخاک من...همحادثه...چشمای تو یعنی : وطن
از عطرتو شروع میشن, مرزای سرزمین من.

[piano4all]

نور تویی سور تویی فاتح و مفتوح تویی


مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا


:5:

[abcdefghijklmnop]

آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا
بي‌وفا حالا كه من افتاده‌ام از پا چرا
نوشدارويي و بعد از مرگ سهراب آمدي
سنگدل اين زودتر مي‌خواستي حالا چرا
جسارتاً مرغ كه طور درسته.فكر مي‌كنم اشتباه تايپي باشه.

[piano4all]

این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی





راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا

[abcdefghijklmnop]

آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند
آيا بود كه گوشه‌ي چشمي به ما كنند
دردم نهفته به ز طبيبان مدعي
باشد كه از خزانه‌ي غيبم دوا كنند

[piano4all]

دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار

وز آنچه با دل ما کرده ای پشیمان باش

[Honey_Shababi]

شب که در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

[piano4all]

دریغ و درد که تا این زمان ندانستم


که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق

[saram]

ز گهواره تا گور هنر بجوی!!

[piano4all]

یارا به نگاهی خوش، ما را به خود آوردی

اما چو شدم عاشق، رسم دگری کردی

[tuti]

یک نعره ی مستانه ز جایی نشنیدیم

ویران شود این شهر که میخانه ندارد

[piano4all]

در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند


به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند

[metal-militia]

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

[piano4all]

عجب علمیست علم هیئت عشق


که چرخ هشتمش هفتم زمین است

[metal-militia]

تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
ای سیل سرشک از عب نامه روان باش

[M_T]

شاها تو زمردی و خصمت افعی
افعی چو در زمرد نگرد کور شود

[metal-militia]

دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
من از رندی نخواهم کرد توبه
ولو آذیتنی بالهجر والحجر

[tuti]

رفیقی بایدم همدم، به شادی یار و در غم هم

وزین خویشان نامحرم مرا بیگانگی باید

[metal-militia]

در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
حلقه توبه گر امروز چو زهادم زنم
خازن میکده فردا نکند در بازم

[taal]

ما هردو,در این صبح طربناک بهاری
ازخلوت وخاموشی شب,پا به فراریم
ماهردو,در آغوش پرازمهر طبیعت
بادیده ی جان,محو تماشای بهاریم

[tuti]

مزرع سبزِ فلک دیدم و داسِ مه نو

یادم از کِشته ی خود آمد و هنگام درو

[metal-militia]

ور چو پروانه دهد دست فراغ بالی
جز بدان عارض شمعی نبود پروازم

[tuti]

مزرع سبزِ فلک دیدم و داسِ مه نو

یادم از کِشته ی خود آمد و هنگام درو

[metal-militia]

واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن
در حضورش نیز می گویم نه غیبت می کنم

[abcdefghijklmnop]

من آنم كه در پاي خوكان نريزم
مر اين قيمتي درّ لفظ دري را