PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 [48] 49 50 51 52 53 54 55 56 57

sarveazad
Tuesday 12 November 2013, 04:48 PM
سگ با زبان خویش به زخمش زند دوا/
کمتر ز سگ کسی است که زخم زبان زند/

Padma
Tuesday 12 November 2013, 09:26 PM
دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت
باز مشتاق کمانخانه ی ابروی تو بود...

RaziYeH
Tuesday 12 November 2013, 09:29 PM
در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا
روزی وفــا کنــی که نیـاید به کار من
آخر قرار زلف تو با ما چنین نبود
ای مایـه ی قــرار دل بیــقرار من

Padma
Tuesday 12 November 2013, 09:36 PM
نازم آن سر که چو گیسوی تو در پای تو ریزد
نازم آن پای که از کوی وفای تو نخیزد

saaman
Tuesday 12 November 2013, 10:42 PM
در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه؟
به من کم می‌کنی لطفی که داری این زمان یا نه؟
|آقامون وحشی بافقی|

Majed
Wednesday 13 November 2013, 05:45 AM
هر کس که می عشق ز دلبر ستاند
دِلَک خویش به قهری شکاند

ای که از عاشقی دلبر خود سیر شدی
دان که ناکس هدف خویش به مقصد رساند

بداهه خودم.

rraassooll11
Wednesday 13 November 2013, 05:56 AM
(اصلاحش می کنم با اجاه شما )
هرکس می عشقی زدلبر بستاند
در قهر دل خویش به هر سو بکشاند
از عاشقی ودلبریت سیر شد ام من
نا کس هدف خویش به مقصد برساند

morteza3164
Wednesday 13 November 2013, 09:40 AM
در هوای غربت دل عاشق چه بارانی است


از ابر ناله برآمد که وادی عشق طوفانی است

بیایید و بر درید این قبای زشت ریا را

که شبانگاه خانه راست گویان به مهر چراغانی است

amirhaafez
Wednesday 13 November 2013, 11:04 AM
تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من
پُر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیم
در کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلم
سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیم

you3f
Wednesday 13 November 2013, 11:19 AM
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت،
از اهل بهشت کرد یا که از دوزخ زشت،
جامی و بتی و بربطی و لب ِ کِشت،
این هر سه مرا نقد و تو را نسیه بهشت

amirhaafez
Wednesday 13 November 2013, 11:39 AM
تجسم شب باران و مخمل نوری‌
تلاقی غزل و سنگ یشم الماسی‌

و ذوالفنون، شب چشم تو را سه تار زده‌
به روی جامه‌دران با کلید «سل لا سی»

Fereshteh_Baran
Wednesday 13 November 2013, 12:41 PM
یارب به کمند عشق پا بستم کن

از دامن غیر خودتهی دستم کن

sarveazad
Wednesday 13 November 2013, 01:38 PM
ناکسی گر بر کسی بالا نشیند عار نیست/
روی دریا کف نشیند قعر دریا گوهر است/

saaman
Wednesday 13 November 2013, 08:13 PM
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم
حافظ

B3hn00sh
Wednesday 13 November 2013, 08:46 PM
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی/ ولی با خفت و خواری پی شبنم نمیگردم

morteza3164
Wednesday 13 November 2013, 09:38 PM
مکن تو با دل من بیش از این به جورسلوک

که ملک زیر و زبر می‌شود ز جور ملوک

Majed
Wednesday 13 November 2013, 10:30 PM
كيست در گوش كه او می شنود آوازم

يا كدام است سخن می نهد اندر دهنم

كيست در ديده كه از ديده برون می نگرد

يا چه جان است نگويی كه منش پيرهنم

shahparak
Wednesday 13 November 2013, 10:43 PM
معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید
به وقت سرخوشی از آه و ناله عشاق
به صوت و نغمه چنگ و چغانه یاد آرید

B3hn00sh
Wednesday 13 November 2013, 10:50 PM
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد/چون بشد دلبرو با یار وفادار چه کرد

shahparak
Wednesday 13 November 2013, 10:52 PM
در جان خانان ختا کافر نمیکرد این جفا

ای بس که در عهد تو ما یاد آوریم آن جاق را

you3f
Thursday 14 November 2013, 09:25 AM
این کوزه چو من عاشق ِ زاری بوده ست،
در بند سر زلف نگاری بوده ست،
این دسته که بر گردن او می بینی،
دستی ست که بر گردن یاری بوده ست

amirhaafez
Thursday 14 November 2013, 09:33 AM
تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی است
باران میان مرمر آیینه دیدنی است
این صحنه در برابر آیینه دیدنی است
مرغ خیال سمت حریمت پریده است

sarveazad
Thursday 14 November 2013, 12:27 PM
تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی است
باران میان مرمر آیینه دیدنی است
این صحنه در برابر آیینه دیدنی است
مرغ خیال سمت حریمت پریده است



تا تو بودي خيمه ها آرام بود
دشمنم در كربلا نا كام بود
تا تو بودي من پناهي داشتم
با وجود تو سپاهي داشتم
تا تو بودي خيمه ها پاينده بود
اصغر شش ماهه من زنده بود
تا توبودي خيمه ها غارت نشد
بعد تو كس حافظ يارت نشد
تا تو بودي چه ره ها نيلي نبود
دستها آماده سيلي نبود
تا تو بودي دست زينب باز بود
بودنت بهر حرم اعجاز بود
تا كه مشكت پاره و بي آب
دشمن پر كينه ات شاداب شد

Toktam_N
Friday 15 November 2013, 05:45 PM
دوستت دارم و دانم که توی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندارنم

RaziYeH
Friday 15 November 2013, 06:41 PM
من تو را در تو جستجو کردم
نه در آن خوابهای رویایی
در دوست تو سخت کاویدم
پرشدم پرشدم، ز زیبایی

morteza3164
Friday 15 November 2013, 07:45 PM
یکی سخنت بگویم گر از رهی شنوی

یکی رهت بنمایم اگر بدان بروی


سبوی بگزین، تا گردی از مکاره دور

برو بدان ره تا جاودانه شاد بوی

rraassooll11
Friday 15 November 2013, 07:55 PM
یک بار دگر شعر تو اصلاح کنم من
ای بر تر از اندیشه و رویا وخیالم
در دست بود راضیه از دوست چه حاصل
افسوس که از بیت تو من سخت بنالم

amirhaafez
Friday 15 November 2013, 11:02 PM
مرا از هر راهی که به این روشنفکری تو می رساند
دور کن
که من از مفهوم تجربه ای که
به معنای جا گذاشتن تکه تکه ی تو
در آغوش دیگران است بیزارم!

مرا به کریه ترین صفتی که می شناسی
مرا به نام متحجرترین مرد تاریخ
خطاب کن
وقتی
نهایتِ این تمدن تو
هیچ فرقی با فاحشگی ندارد!

Toktam_N
Saturday 16 November 2013, 07:03 AM
در گل بمانده پای دل جان می دهم چه جای دل
وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما

rraassooll11
Saturday 16 November 2013, 12:49 PM
امروز زعشقت دل دیوانه بسوزد
پروانه جان در طلبت خانه بسوزد

shahparak
Saturday 16 November 2013, 05:02 PM
در عشق, دو عالم را من زیر و زبر کردم
اینجاش چه می جستی؟ کو جای دگر دارد
امروز دلم عشق است, فردای دلم معشوق
امروز دلم در دل فردای دگر دارد

RaziYeH
Saturday 16 November 2013, 05:03 PM
یک بار دگر شعر تو اصلاح کنم من
ای بر تر از اندیشه و رویا وخیالم
در دست بود راضیه از دوست چه حاصل
افسوس که از بیت تو من سخت بنالم

بله اشتباه تایپی بوده .. دو دست بوده که دوست نوشتم :) ....
................
در اتاق کوچکم پا می نهد
بعد من با یاد من بیگانه ای
در بر آیینه می ماند به جای
تار مویی، نقش دستی ، شانه ای

shahparak
Saturday 16 November 2013, 05:11 PM
یارب این شمع دل افروز زکاشانه ی کیست
جان ماسوخت بپرسیدکه جانانه ی کیست

m_rv_2008
Saturday 16 November 2013, 06:12 PM
تو را که گفت که با ما وفا نشاید کرد
دروغ گفت چه باشد چرا نشاید کرد
غلام لعل لب توست جان شیرینم
چنین حکایت شیرین کجا نشاید کرد
به بوسه قصد لبت کردم از میان چشمت
به غمزه گفت نشاید هلا نشاید کرد
میان موی و میان تو نکته باریک است
در آن میانه سخن از لب رها نشاید کرد
هزار سال تنم گر ز تن جدا ماند
هنوز مهر تو از جان جدا نشاید کرد
حدیث درد دل دردمند و سینه ریش
حکایتی است که در سالها نشاید کرد
مگر عبید به جان با لبم مضایقه کرد
که این به مذهب اصحابنا نشاید کرد
اینم یه غزل شیرین از عبید زاکانی که فکر نکنید فقط بلد بود ..... شعر بگه. بلکه شعر هم می گفت. و البته اگه غزلیاتش رو بخونید خیلی خیلی جالب و پر مغز هستن. اینم یه یادی از عبید زاکانی .

B3hn00sh
Saturday 16 November 2013, 06:27 PM
دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان، خواهد شد آشکارا

Toktam_N
Sunday 17 November 2013, 12:17 PM
اي يوسف خوش نام ما خوش مي روي بر بام ما
اي در شکسته جام ما ای بر دریده دام ما
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما

you3f
Sunday 17 November 2013, 12:58 PM
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس،
بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس

Toktam_N
Sunday 17 November 2013, 01:26 PM
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

rraassooll11
Sunday 17 November 2013, 04:07 PM
دل گمراه بی سامان ما را
تو سامانی دوباره بخش یارا

you3f
Sunday 17 November 2013, 04:27 PM
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن،
فردا که نیامده است فریاد مکن،
بر نامده و گذشته بنیاد مکن،
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن

sarveazad
Sunday 17 November 2013, 07:46 PM
نرو ای گدای مسکین در خانه علی زن/
که علی زند شبانه در خانه گدا را/

Fereshteh_Baran
Sunday 17 November 2013, 08:13 PM
اگر عاشق شدن هم یک گناه است

دل عاشق شکستن صد گناه است

Toktam_N
Monday 18 November 2013, 07:07 AM
دوستای گلم می خوام یه شعر از دنیای کودکی بگم که میدونم همتون یه زمانی می خوندینش

تاب تاب عباسی
خدا منو نندازی
اگه منو میندازی
بغل مامان بندازی

you3f
Monday 18 November 2013, 09:53 AM
یاران موافق همه از دست شدند،
در پای اجل یکان یکان پست شدند،
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر،
دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند

cerulean
Monday 18 November 2013, 03:41 PM
دل خراب من دگر خراب تر نمیشود
که خنجر غمت از این خرابتر نمیزند

Toktam_N
Monday 18 November 2013, 04:01 PM
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

Majed
Monday 18 November 2013, 05:51 PM
یک نفس ای پیک سحری
بر سر کویش ،کن گذری
گو به فغانم ،به فغانم ، به فغانم

ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم ، نتوانم ، نتوانم

saaman
Monday 18 November 2013, 06:38 PM
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر بروند هم بر آن سریم

اونم با صدای استاد شجریان..

Padma
Monday 18 November 2013, 08:43 PM
ما را سر باغ و بوستان نیست
هرجا که تویی تفرج آنجاست...

sarveazad
Monday 18 November 2013, 10:51 PM
تو را از بس زلالی دوست دارم/
تو را از بی مثالی دوست دارم/

amirhaafez
Tuesday 19 November 2013, 02:17 PM
متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردن است
نوگل نازنین من تا تو نگاه می کنی
لطف بهار عارفان در تو نگاه کردن است

cerulean
Tuesday 19 November 2013, 04:17 PM
تاتو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است؟

M_T
Tuesday 19 November 2013, 04:39 PM
تا اول عشق است من مشق جدایی می کنم
با ديو نافرمان خود زورآزمايي مي کنم

شهریار

shahparak
Tuesday 19 November 2013, 10:12 PM
می‌سوزم از اشتياقت، در آتشم از فراقت
کانون من، سينه من، سودای من، آذر من
من مست صهبای باقی، زان ساتکين رواقی
فکر تو در بزم ساقی، ذکر تو رامشگر من

amirhaafez
Tuesday 19 November 2013, 10:26 PM
نیست پروا تلخکامان را ز تلخی های عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است

faramarzlotfy
Tuesday 19 November 2013, 11:20 PM
ترا من دوست میدارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه ست بر عقلم و گر رخنه ست در دینم

M_T
Tuesday 19 November 2013, 11:26 PM
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پردۀ عصمت برون آرد زلیخا را

Toktam_N
Wednesday 20 November 2013, 10:49 AM
این یه شعر خیلی طولانیه فقط یه قسمتشو می ذارم


امر دادم باد را، کان شیرخوار
گیرد از دریا، گذارد در کنار
سنگ را گفتم بزیرش نرم شو
برف را گفتم، که آب گرم شو
صبح را گفتم، برویش خنده کن
نور را گفتم، دلش را زنده کن
لاله را گفتم، که نزدیکش بروی
ژاله را گفتم، که رخسارش بشوی
خار را گفتم، که خلخالش مکن
مار را گفتم، که طفلک را مزن
رنج را گفتم، که صبرش اندک است
اشک را گفتم، مکاهش کودک است

m_rv_2008
Wednesday 20 November 2013, 12:29 PM
والا از اونجا که این گفتگوی اشعار هست با هم و نه متون ادبی و نمیشه مقاله رو با شعر یکی دونست پس من به همون شعر m_t جواب میدم . اونهایی هم که میگن چون قشنگه ما خوشمون میاد در جوابشون میگم که خب نقاشی هم قشنگه. بفرمایید یه نقاشی بکشید اینجا. اصلا اسامی هم قشنگن. نمیشه که اسم نوشت در جواب یه شعر. میشه ؟
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را باز پرس آخر کجا شد رسم فرزندی

Toktam_N
Wednesday 20 November 2013, 12:35 PM
والا از اونجا که این گفتگوی اشعار هست با هم و نه متون ادبی و نمیشه مقاله رو با شعر یکی دونست پس من به همون شعر m_t جواب میدم . اونهایی هم که میگن چون قشنگه ما خوشمون میاد در جوابشون میگم که خب نقاشی هم قشنگه. بفرمایید یه نقاشی بکشید اینجا. اصلا اسامی هم قشنگن. نمیشه که اسم نوشت در جواب یه شعر. میشه ؟
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را باز پرس آخر کجا شد رسم فرزندی

محض اطلاع جناب عالی و دوستانی که متوجه نشدن می گم که این شعری معروف از دیوان پروین اعتصامی هست اگه شما اسم مثنوی پروین اعتصامی رو می ذاری مقاله بهتره که اصلن تو مشاعره شرکت نکنی. تنها مشکل این شعر این بود که من متوجه نشدم که تمام مصرع های شعرو پشت سر هم نوشتم و بینشون فاصله نذاشتم و اصلاحش خواهم كرد. نمی دونم مردم این غرور رو از کجا میارن که به خودشون اجازه میدن اینطوری با دیگران صحبت کنن؟

sarveazad
Wednesday 20 November 2013, 04:26 PM
تا که خود بشناختند از راه، چاه

چاهها کندند مردم را براه



- - - Updated - - -


محض اطلاع جناب عالی و دوستانی که متوجه نشدن می گم که این شعری معروف از دیوان پروین اعتصامی هست اگه شما اسم مثنوی پروین اعتصامی رو می ذاری مقاله بهتره که اصلن تو مشاعره شرکت نکنی. تنها مشکل این شعر این بود که من متوجه نشدم که تمام مصرع های شعرو پشت سر هم نوشتم و بینشون فاصله نذاشتم و اصلاحش خواهم كرد. نمی دونم مردم این غرور رو از کجا میارن که به خودشون اجازه میدن اینطوری با دیگران صحبت کنن؟

خدا رحمت کنه مرحومه پرویم اعتصامی رو. من عاشق اشعار و مخصوصا مناظره هاشونم دست شما هم بابت گذاشتن این شعر درد نکنه

M_T
Wednesday 20 November 2013, 04:41 PM
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

sarveazad
Wednesday 20 November 2013, 04:45 PM
یک شبی مجنون نمازش را شکست/
بی وضو در کوچه لیلی نشست/

Nil8far
Wednesday 20 November 2013, 04:50 PM
تو را ز کنگره ی عرش می زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده است

Toktam_N
Wednesday 20 November 2013, 04:52 PM
[QUOTE=sarveazad;369329]

تا که خود بشناختند از راه، چاه

چاهها کندند مردم را براه



- - - Updated - - -
به به دوست عزیز معلومه که با این شعر آشنایی دارین


تند بادی، کرد سیرش را تباه روزگار اهل کشتی شد سیاه

sarveazad
Wednesday 20 November 2013, 04:57 PM
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف/
مگر اسباب بزرگی همه اماده کنی/

- - - Updated - - -


[QUOTE=sarveazad;369329]

تا که خود بشناختند از راه، چاه

چاهها کندند مردم را براه



- - - Updated - - -
به به دوست عزیز معلومه که با این شعر آشنایی دارین


تند بادی، کرد سیرش را تباه روزگار اهل کشتی شد سیاه


هر دم از این باغ بری میرسد/
تازه تر از تازه تری میرسد/

Toktam_N
Wednesday 20 November 2013, 05:03 PM
یارب بگشا گره ز کار من زار
رحمی که ز عقل عاجزم در همه کار
جز درگه تو کی بودم درگاهی
محروم ازین درم مکن یا غفار

Nil8far
Wednesday 20 November 2013, 05:09 PM
رسیدم لب دریا تشنه بی تاب
ز من بی تاب تر جان و دل آب
مرا گفت از تلاطم ها میاسای
که بد دردی ست جان دادن به مرداب

sarveazad
Wednesday 20 November 2013, 05:19 PM
رسیدم لب دریا تشنه بی تاب
ز من بی تاب تر جان و دل آب
مرا گفت از تلاطم ها میاسای
که بد دردی ست جان دادن به مرداب

بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم/
باشد که نباشیم و بدانند که بودیم/

Toktam_N
Wednesday 20 November 2013, 05:23 PM
ملامت گو چه دریابد میان عاشق و معشوق
نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی

shahparak
Wednesday 20 November 2013, 05:37 PM
یادباد آنکه زماوقت سفریادنکرد
باوداعی دل غم دیده ی ماشادنکرد

m_rv_2008
Wednesday 20 November 2013, 05:41 PM
محض اطلاع جناب عالی و دوستانی که متوجه نشدن می گم که این شعری معروف از دیوان پروین اعتصامی هست اگه شما اسم مثنوی پروین اعتصامی رو می ذاری مقاله بهتره که اصلن تو مشاعره شرکت نکنی. تنها مشکل این شعر این بود که من متوجه نشدم که تمام مصرع های شعرو پشت سر هم نوشتم و بینشون فاصله نذاشتم و اصلاحش خواهم كرد. نمی دونم مردم این غرور رو از کجا میارن که به خودشون اجازه میدن اینطوری با دیگران صحبت کنن؟
البته نمیشه انکار کرد که این یه سو تفاهم بود. چون شما شعر رو بد نوشتی و اون کاما ها هم که البته الان درست شدن رو کذاشتی و این خوندنش رو سخت کرده بود . شاید هم من باید یه دوره شعر غلط رو درست خوندن برم و یاد بگیرم. در ثانی بهتر هم این بود که اون پست رو اصلاح نمی کردی که اگه کس دیگری دیدش به ریش ما نخنده. به جاش توی یه پست دیگه توضیح میدادی که اشتباه تایپ کردی و درستش رو می نوشتی که در این صورت من هم اینجا حتما عذر خواهی می کردم. مورد دیگه این که شما هر چی میخوای بنویس . مگه من جلوی کسی رو گرفتم. بعد هم غرور ؟ ربط غرور با اون پست چی بود. اینجا مشاعره هست ؟ تو رو خدا تا به حال یه برنامه مشاعره از تلویزیون ندیدید؟
همه میدونید که گلستان رو همه میگن کتاب نثر. از هر شعر نویی هم موزون تره. اما شعر نیست. کتاب خواجه عبدالله انصاری هم وزن داره. اما شعر نیست. اینا هم که امروزه بهش میگن شعر نو و بهتر بود از اول یه اسم دیگه براش میساختن وزن دارن. اما شعر نیستن. کلماتی هستن اهنگین که روان خونده میشن. اما اینجا شماعره هست. یا من اشتباه فرض کردم ؟
به جای محض اطلاع محض اطلاع کردن و بنده رو به غرور متهم کردن و شعر رو از روی یه صفحه دیگه ای کپی و پیست کردن حد اقل بعد از رونوشتش یه نگاه بهش میکردید که این کاما ها بر اثر تغییر فونت جاشون عوض نشده باشه . ما هم یه سرچ می کردیم ببینیم شعر از کیه .
البته در نهایت عاقلان دانند.
منظورم هم این نیست که ان کار بدیه. اتفاقا بد هم نیست که یه شعر قشنگی رو کسی با بقیه تقسیم کنه. اما متهم کردن دیگران و از آب گل آلود ماهی گرفتن بده.

- - - Updated - - -


محض اطلاع جناب عالی و دوستانی که متوجه نشدن می گم که این شعری معروف از دیوان پروین اعتصامی هست اگه شما اسم مثنوی پروین اعتصامی رو می ذاری مقاله بهتره که اصلن تو مشاعره شرکت نکنی. تنها مشکل این شعر این بود که من متوجه نشدم که تمام مصرع های شعرو پشت سر هم نوشتم و بینشون فاصله نذاشتم و اصلاحش خواهم كرد. نمی دونم مردم این غرور رو از کجا میارن که به خودشون اجازه میدن اینطوری با دیگران صحبت کنن؟
البته نمیشه انکار کرد که این یه سو تفاهم بود. چون شما شعر رو بد نوشتی و اون کاما ها هم که البته الان درست شدن رو کذاشتی و این خوندنش رو سخت کرده بود . شاید هم من باید یه دوره شعر غلط رو درست خوندن برم و یاد بگیرم. در ثانی بهتر هم این بود که اون پست رو اصلاح نمی کردی که اگه کس دیگری دیدش به ریش ما نخنده. به جاش توی یه پست دیگه توضیح میدادی که اشتباه تایپ کردی و درستش رو می نوشتی که در این صورت من هم اینجا حتما عذر خواهی می کردم. مورد دیگه این که شما هر چی میخوای بنویس . مگه من جلوی کسی رو گرفتم. بعد هم غرور ؟ ربط غرور با اون پست چی بود. اینجا مشاعره هست ؟ تو رو خدا تا به حال یه برنامه مشاعره از تلویزیون ندیدید؟
همه میدونید که گلستان رو همه میگن کتاب نثر. از هر شعر نویی هم موزون تره. اما شعر نیست. کتاب خواجه عبدالله انصاری هم وزن داره. اما شعر نیست. اینا هم که امروزه بهش میگن شعر نو و بهتر بود از اول یه اسم دیگه براش میساختن وزن دارن. اما شعر نیستن. کلماتی هستن اهنگین که روان خونده میشن. اما اینجا شماعره هست. یا من اشتباه فرض کردم ؟
به جای محض اطلاع محض اطلاع کردن و بنده رو به غرور متهم کردن و شعر رو از روی یه صفحه دیگه ای کپی و پیست کردن حد اقل بعد از رونوشتش یه نگاه بهش میکردید که این کاما ها بر اثر تغییر فونت جاشون عوض نشده باشه . ما هم یه سرچ می کردیم ببینیم شعر از کیه .
البته در نهایت عاقلان دانند.
منظورم هم این نیست که ان کار بدیه. اتفاقا بد هم نیست که یه شعر قشنگی رو کسی با بقیه تقسیم کنه. اما متهم کردن دیگران و از آب گل آلود ماهی گرفتن بده.

sarveazad
Wednesday 20 November 2013, 05:42 PM
یادباد آنکه زماوقت سفریادنکرد
باوداعی دل غم دیده ی ماشادنکرد

دل و دین و عقل و هوشم همه را به اب دادی/
ز کدام باده ساقی به من خراب دادی/

shahparak
Wednesday 20 November 2013, 05:51 PM
یاری اندرکس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخرآمد،دوستداران راچه شد؟

sarveazad
Wednesday 20 November 2013, 05:53 PM
در همه دیر مغان گشتم و عاشق نشدم/
تو چه بودی که تو را دیدم و دیوانه شدم/

shahparak
Wednesday 20 November 2013, 05:56 PM
من آن شمع سحرگاهم که می لرزدبه هربادی
چوخنددآفتاب ازمن نمی ماندبجز یادی

Toktam_N
Wednesday 20 November 2013, 06:01 PM
البته نمیشه انکار کرد که این یه سو تفاهم بود. چون شما شعر رو بد نوشتی و اون کاما ها هم که البته الان درست شدن رو کذاشتی و این خوندنش رو سخت کرده بود . شاید هم من باید یه دوره شعر غلط رو درست خوندن برم و یاد بگیرم. در ثانی بهتر هم این بود که اون پست رو اصلاح نمی کردی که اگه کس دیگری دیدش به ریش ما نخنده. به جاش توی یه پست دیگه توضیح میدادی که اشتباه تایپ کردی و درستش رو می نوشتی که در این صورت من هم اینجا حتما عذر خواهی می کردم. مورد دیگه این که شما هر چی میخوای بنویس . مگه من جلوی کسی رو گرفتم. بعد هم غرور ؟ ربط غرور با اون پست چی بود. اینجا مشاعره هست ؟ تو رو خدا تا به حال یه برنامه مشاعره از تلویزیون ندیدید؟
همه میدونید که گلستان رو همه میگن کتاب نثر. از هر شعر نویی هم موزون تره. اما شعر نیست. کتاب خواجه عبدالله انصاری هم وزن داره. اما شعر نیست. اینا هم که امروزه بهش میگن شعر نو و بهتر بود از اول یه اسم دیگه براش میساختن وزن دارن. اما شعر نیستن. کلماتی هستن اهنگین که روان خونده میشن. اما اینجا شماعره هست. یا من اشتباه فرض کردم ؟
به جای محض اطلاع محض اطلاع کردن و بنده رو به غرور متهم کردن و شعر رو از روی یه صفحه دیگه ای کپی و پیست کردن حد اقل بعد از رونوشتش یه نگاه بهش میکردید که این کاما ها بر اثر تغییر فونت جاشون عوض نشده باشه . ما هم یه سرچ می کردیم ببینیم شعر از کیه .
البته در نهایت عاقلان دانند.
منظورم هم این نیست که ان کار بدیه. اتفاقا بد هم نیست که یه شعر قشنگی رو کسی با بقیه تقسیم کنه. اما متهم کردن دیگران و از آب گل آلود ماهی گرفتن بده.

- - - Updated - - -


البته نمیشه انکار کرد که این یه سو تفاهم بود. چون شما شعر رو بد نوشتی و اون کاما ها هم که البته الان درست شدن رو کذاشتی و این خوندنش رو سخت کرده بود . شاید هم من باید یه دوره شعر غلط رو درست خوندن برم و یاد بگیرم. در ثانی بهتر هم این بود که اون پست رو اصلاح نمی کردی که اگه کس دیگری دیدش به ریش ما نخنده. به جاش توی یه پست دیگه توضیح میدادی که اشتباه تایپ کردی و درستش رو می نوشتی که در این صورت من هم اینجا حتما عذر خواهی می کردم. مورد دیگه این که شما هر چی میخوای بنویس . مگه من جلوی کسی رو گرفتم. بعد هم غرور ؟ ربط غرور با اون پست چی بود. اینجا مشاعره هست ؟ تو رو خدا تا به حال یه برنامه مشاعره از تلویزیون ندیدید؟
همه میدونید که گلستان رو همه میگن کتاب نثر. از هر شعر نویی هم موزون تره. اما شعر نیست. کتاب خواجه عبدالله انصاری هم وزن داره. اما شعر نیست. اینا هم که امروزه بهش میگن شعر نو و بهتر بود از اول یه اسم دیگه براش میساختن وزن دارن. اما شعر نیستن. کلماتی هستن اهنگین که روان خونده میشن. اما اینجا شماعره هست. یا من اشتباه فرض کردم ؟
به جای محض اطلاع محض اطلاع کردن و بنده رو به غرور متهم کردن و شعر رو از روی یه صفحه دیگه ای کپی و پیست کردن حد اقل بعد از رونوشتش یه نگاه بهش میکردید که این کاما ها بر اثر تغییر فونت جاشون عوض نشده باشه . ما هم یه سرچ می کردیم ببینیم شعر از کیه .
البته در نهایت عاقلان دانند.
منظورم هم این نیست که ان کار بدیه. اتفاقا بد هم نیست که یه شعر قشنگی رو کسی با بقیه تقسیم کنه. اما متهم کردن دیگران و از آب گل آلود ماهی گرفتن بده.
نیازی نبود فایل اصلاح نشده رو نگه می داشتم چون خودم توضیح دادم که اشتباه تایپی بوده ولی به شما خرده می گیرم چون شدیدا و بدون اینکه احتمال خطا بدین شروع می کنید به گفتن کلماتی که نشان دهنده فضل و دانایی خودتون و احتمالا نادانی دیگرانه و اگر از نظر شما شعر نو شعر نیست این صرفا نظر شماست
و البته اینکه من قبل از اینکه برم دبستان پدرم بهم یاد میداد که شعرای پروین رو حفظ کنم و همین چند روز پیش همین شعرو کاملشو تو یه انجمن دیگه گذاشتم واسه همین دوباره تایپ نکردم و کپی کردم که این مشکل باهاش پیش اومد که خب شما خیلی قشنگ دوباره غرض ورزانه برداشت کردید
راستش من دیگه با شما حرفی برای گفتن ندارم و باهاتون دشمنی هم ندارم ولی بهتون دوستانه توصیه می کنم ... ولش کنین اگه الان دوستانه هم بهتون توصیه کنم احتمالا شما بد برداشت می کنین و یه جواب نا مناسب دیگه به من میدین و این ناراحتی بزرگ تر میشه
به هر حال بهتره بیخیال شیم

sarveazad
Wednesday 20 November 2013, 06:01 PM
یاد باد انکه ز ما وقت سفر یاد نکرد/
به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد/

Toktam_N
Wednesday 20 November 2013, 06:05 PM
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

sarveazad
Wednesday 20 November 2013, 06:12 PM
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی/
کاین ره که تو میروی به ترکستان است/

M_T
Wednesday 20 November 2013, 06:12 PM
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پس افکند

sarveazad
Wednesday 20 November 2013, 06:19 PM
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند/
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند/

- - - Updated - - -


نیازی نبود فایل اصلاح نشده رو نگه می داشتم چون خودم توضیح دادم که اشتباه تایپی بوده ولی به شما خرده می گیرم چون شدیدا و بدون اینکه احتمال خطا بدین شروع می کنید به گفتن کلماتی که نشان دهنده فضل و دانایی خودتون و احتمالا نادانی دیگرانه و اگر از نظر شما شعر نو شعر نیست این صرفا نظر شماست
و البته اینکه من قبل از اینکه برم دبستان پدرم بهم یاد میداد که شعرای پروین رو حفظ کنم و همین چند روز پیش همین شعرو کاملشو تو یه انجمن دیگه گذاشتم واسه همین دوباره تایپ نکردم و کپی کردم که این مشکل باهاش پیش اومد که خب شما خیلی قشنگ دوباره غرض ورزانه برداشت کردید
راستش من دیگه با شما حرفی برای گفتن ندارم و باهاتون دشمنی هم ندارم ولی بهتون دوستانه توصیه می کنم ... ولش کنین اگه الان دوستانه هم بهتون توصیه کنم احتمالا شما بد برداشت می کنین و یه جواب نا مناسب دیگه به من میدین و این ناراحتی بزرگ تر میشه
به هر حال بهتره بیخیال شیم

دوستان گلم Toktam_N (You can see links before reply) و m_rv_2008 عزیز
فکر نمیکنم این موضوع زیاد مهم باشه که بخواین سرش به هم خرده بگیرین.ضمنا اینجا یه جمع ادبیه و شما ها هم حتما ادمای با فهم و کمالاتی هستین
خواهشا همینجا بحث رو اتمام بدید
خیلی گلید

Toktam_N
Wednesday 20 November 2013, 06:24 PM
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند/
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند/

- - - Updated - - -



دوستان گلم Toktam_N (You can see links before reply) و m_rv_2008 عزیز
فکر نمیکنم این موضوع زیاد مهم باشه که بخواین سرش به هم خرده بگیرین.ضمنا اینجا یه جمع ادبیه و شما ها هم حتما ادمای با فهم و کمالاتی هستین
خواهشا همینجا بحث رو اتمام بدید
خیلی گلید
حتما دوست گلم راست میگی نباید اصلا این بحث شروع میشد و منم نباید ادامه میدادم
عذر می خوام

sarveazad
Wednesday 20 November 2013, 06:27 PM
یه بیت شعر به ذهنم رسید بد نیست ادامه مشاعره مون با این شعر باشه
صد بار بدی کردی و دیدی ضررش را/
خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی/

m_rv_2008
Wednesday 20 November 2013, 06:33 PM
چشم اقا. حق با شماست. مغلطه گفتن و مغالطه کاری تمومی نداره و حرف حرف میاره. اما من کماکان به شعر بی وزن جواب نمیدم. به هر حال الان :
دوشینه پی گلاب می گردیدم ................ در طرف چمن
پژمرده گلی میان گلشن دیدم ..............افسرده چو من
گفتم که چه کردی که چنین می سوزی .......ای یار عزیز
گفتا که در این جهان بسی خندیدم........بس وای به من
هنرمندان گرامی این شعر رو که میگن مال خیامه و من دقیقا نمی دونم در ردیف ویولن استاد ابوالحسن صبا برای گوشه رباعی در آواز دشتی به عنوان شعر آواز نوشتن. اگه میتونید بگردید و در اون مقام پیداش کنید و بشنوید. خالی از لطف نیست. خیلی قشنگه.

- - - Updated - - -

آقا من ندیدم گویا زود رفته رو اشعار بعدی.
به هر حال با ی :
یکی از بزرگان اهل تمییز
از ترس زنش رفته بود زیر میز
:21::21:

aftaban
Wednesday 20 November 2013, 07:30 PM
ز هر خون دلی سروی قد افراشت
ز هر سروی تزروی ناله برداشت

shahparak
Wednesday 20 November 2013, 10:48 PM
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد
به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد

aftaban
Thursday 21 November 2013, 05:25 AM
دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که این شکاری ی سرگشته را چه آمد پیش
چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم
که دل به دست کمان ابرویی ست کافر کیش

Toktam_N
Thursday 21 November 2013, 07:26 AM
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سر خوشی ای صوفیان باده پرست

aftaban
Thursday 21 November 2013, 09:46 PM
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بی خبر از گریه ی مستانه ام، امشب

sarveazad
Thursday 21 November 2013, 11:23 PM
به نام خداوند جان و خرد/
کز این برتر اندیشه بر نگذرد/

shahparak
Thursday 21 November 2013, 11:46 PM
در مجلس حیرانی جانی ست مرا جانی
زان شد که تو می دانی آهسته که سرمستم

aftaban
Friday 22 November 2013, 03:31 AM
من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی

m_rv_2008
Friday 22 November 2013, 10:30 AM
یوسف گم گشته ما زیر بند زلف توست
گه گهی ما را خبر زان زلف خم در خم فرست
رخت خاقانی در این عالم نمی گنجد ز غم
غمزه ای بر هم زن و او را به آن عالم فرست
شعر از سعدی :31::43::43::43::43::44:

aftaban
Friday 22 November 2013, 10:56 AM
تا به تو افتدم نظر، چهره به چهره رو به رو
شرح دهم وصف تو را، نکته به نکته، مو به مو

sarveazad
Friday 22 November 2013, 11:39 AM
وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم/
بند را برگسلیم از همه بیگانه شویم/

aftaban
Friday 22 November 2013, 12:56 PM
ما با تو ایم و با تو نه ایم، اینت بوالعجب
در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم

shahparak
Friday 22 November 2013, 01:44 PM
من از اول روز دانستم که با شیرین در افتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
ترا من دوست میدارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه ست بر عقلم و گر رخنه ست در دینم

aftaban
Friday 22 November 2013, 02:46 PM
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو

shahparak
Friday 22 November 2013, 02:52 PM
واعظان کین جلوه درمحراب ومنبرمی کنند
چون به خلوت می روندآن کار دیگرمی کنند

aftaban
Friday 22 November 2013, 07:27 PM
دایم گل این بستان،شاداب نمی ماند
دریاب ضعيفان را در وقت توانایی

Nil8far
Friday 22 November 2013, 08:19 PM
یا رب امان ده تا باز بیند / چشم محبان روی حبیبان

aftaban
Friday 22 November 2013, 08:45 PM
نه قوتی که توانم کناره جستن از اوی
نه قدرتی که به سوخیش در کنار کشم

m_rv_2008
Friday 22 November 2013, 08:59 PM
مردان خدا پرده پندار دریئند
یعنی همه جا غیر رخ یار ندیدند

shahparak
Friday 22 November 2013, 10:07 PM
در عشق، سلطان بختم، در باغ دولت، درختم
خاکستر فقر تختم، خاک فنا افسر من
اول دلم را صفا داد، آيينه‌ام را جلا داد
آخر به باد فنا داد، عشق تو خاکستر من

faramarzlotfy
Friday 22 November 2013, 11:35 PM
نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان

گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس

shahparak
Friday 22 November 2013, 11:48 PM
سخن دراز کشيديم و همچنان باقيست
که ذکر دوست نيارد به هيچ گونه ملال

faramarzlotfy
Saturday 23 November 2013, 12:02 AM
لبش میبوسم و در می کشم می به آب زندگانی برده ام پی

نه رازش می توانم گفت با کس نه کس را می توانم دید با وی

shahparak
Saturday 23 November 2013, 12:07 AM
یکی ز شب‌گرفتگان چراغ بر نمی‌کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی‌زند
نشسته‌ام در انتظار این غبار بی‌سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی‌زند

amirhaafez
Saturday 23 November 2013, 09:14 AM
دلتنگم آن چنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه به نالم به دامنت

shahparak
Saturday 23 November 2013, 01:49 PM
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد
به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد

sarveazad
Saturday 23 November 2013, 05:47 PM
ساعتی در خود نگر تا کیستی/

از کجاییی وز چه جایی چیستی/

fanoos
Saturday 23 November 2013, 07:37 PM
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد؟ دوست داران را چه شد؟

shahparak
Saturday 23 November 2013, 07:39 PM
دل بردی از من به يغما، ای ترک غارتگر من
ديدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن، ناتوان شد
رفتی چو تير و کمان شد، از بار غم پيکر من

Majed
Saturday 23 November 2013, 07:40 PM
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی
مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا

fanoos
Saturday 23 November 2013, 07:42 PM
نه همزبانی که یک زمانی بر او شمارم غمی که دارم
نه نیک خواهی که گاه گاهی ز من بپرسد غم که داری؟

shahparak
Saturday 23 November 2013, 07:55 PM
یک روز از هم می درم این پرده ی تزویر را
یک روز می پیچم به هم سررشته ی تقدیر را
آیینه ی دل بشکنم تا وقت دیدار رُخَش
صد بار حک سازم به دل تکرار این تصویر را

fanoos
Saturday 23 November 2013, 08:01 PM
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شدم خاک چه سود اشک ندامت

shahparak
Saturday 23 November 2013, 08:06 PM
تو مرا واله و آشفته و رسوا کردی
تو مرا غافل از اندیشه فردا کردی
آری ای عشق تو بودی که فریبم دادی
دل سودا زده ام را به حبیبم دادی

fanoos
Saturday 23 November 2013, 08:12 PM
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یارتویی غار تویی خواجه نگه دار مرا !

faramarzlotfy
Saturday 23 November 2013, 11:32 PM
اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد

من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم

Majed
Sunday 24 November 2013, 07:18 AM
مست کنی نرگس مخمور را

پیش کشی آن بت دردانه را


جز ز خداوندی تو کی رسد

صبر و قرار این دل دیوانه را

raha72
Sunday 24 November 2013, 08:00 AM
ای خوشادولت آن مست که درپای حریف
سر و دستار نداند که کدام اندازد

shahparak
Sunday 24 November 2013, 03:15 PM
دیروزم اگر سرد و تهی بوده غمی نیست
دلگرم شدم با تو به آرامش فردا
دل داده و سر داده و تن داده ی محضیم
ای عشق! کجا می کشی آخر من و ما را؟

fanoos
Sunday 24 November 2013, 04:22 PM
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند

Padma
Sunday 24 November 2013, 04:47 PM
دل پر از شوق رهایی ست،ولی ممکن نیست

به زبان آورم آن را که تمنا دارم

fanoos
Sunday 24 November 2013, 09:00 PM
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

aftaban
Sunday 24 November 2013, 09:05 PM
تو که گفته ای تحمل نکنی جفای خوبان
بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی

shahparak
Sunday 24 November 2013, 09:31 PM
یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بی‌دل شدیم
پرده برانداختی، کار به اتمام رفت
ماه نتابد به روز، چیست که در خانه تافت؟
سرو نروید به بام، کیست که بر بام رفت؟

fanoos
Sunday 24 November 2013, 09:55 PM
تنگ پر از اشک و چشمهای تماشا
ماهی دلمرده ام چگونه نگریم؟

shahparak
Sunday 24 November 2013, 10:02 PM
ما قدم از سر کنیم در طلب یار خویش
راه به جایی نبرد هر که به اقدام رفت
خاطر سعدی به عشق میل نکردی، ولیک
می که فرو شد به کام، عقل به ناکام رفت

fanoos
Sunday 24 November 2013, 10:15 PM
تو زیبایی و زیبایی در اینجا کم گناهی نیست
هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب ماه اینجا

shahparak
Sunday 24 November 2013, 10:22 PM
آمده ام که گوش کشان تا که بخودکشانمت
بی دل و بی خودت کنم دردل وجان نشانمت

آمده ام که بوسه ای ازصنمی ربوده ای
بار بده به خوشدلی خواجه که واستانمت

fanoos
Sunday 24 November 2013, 10:28 PM
چقدر " ت" منو دوست داره

تاتو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

shahparak
Sunday 24 November 2013, 10:40 PM
تن بیشه پـر از مهتــابه امشب
پلنـگ کوه ها در خوابـه امشب
به هر شاخی دلی سامان گرفته
دل من در تنم بی تابـه امشب

fanoos
Sunday 24 November 2013, 11:51 PM
برسر خوان تو تنها کفر نعمت می کنیم
سفره ات را جمع کن ای عشق مهمانی بس است

aftaban
Monday 25 November 2013, 12:38 AM
تا به جفایت خوشم ترک جفا کرده ای
این روش تازه را تازه بنا کرده ای؟

Majed
Monday 25 November 2013, 07:07 AM
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل
تا از درخت نکته توحید بشنوی

جمشید جزحکایت جام ازجهان چیزی نبرد
زنهار دل مبند بر اسباب دنیوی

Toktam_N
Monday 25 November 2013, 07:41 AM
دوستان کلا دیگه تصمیم نداشتم به مشاعره ادامه بدم اما دیدم ماجد اومده اینجا
گفتم یه بیت شعر قشنگ به عنوان آخرین بیت بگم و برم

یونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشق
گفتمش چونی؟جوابم داد بر قانون خویش

aftaban
Monday 25 November 2013, 11:51 AM
شرح این قصه مگر شمع بر آرد به زبان
ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی

shahparak
Monday 25 November 2013, 03:00 PM
یک روز از این کوچه گذشتی و به جا ماند
عطر خوش گیسوی تو در خاطر گلها
دیروزم اگر سرد و تهی بوده غمی نیست
دلگرم شدم با تو به آرامش فردا
دل داده و سر داده و تن داده ی محضیم
ای عشق! کجا می کشی آخر من و ما را؟

morteza3164
Monday 25 November 2013, 07:10 PM
آمد آن سنگین‌دل و صد رخنه در جان کرد و رفت

ملک جان را از سپاه غمزه ویران کرد و رفت

aftaban
Monday 25 November 2013, 07:28 PM
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازک ات آزرده ی گزند مباد

shahparak
Monday 25 November 2013, 10:07 PM
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم

fanoos
Monday 25 November 2013, 10:21 PM
من از این هستی ده روزه به تنگ آمده ام
وای بر خضر که زندانی عمر ابد است

shahparak
Monday 25 November 2013, 10:28 PM
تازیان را غم احوال گرانباران نیست
پارسایان مددی تاخوش و آسان بروم

fanoos
Monday 25 November 2013, 10:43 PM
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران

shahparak
Monday 25 November 2013, 10:49 PM
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد،
اشکهایم همچو باران، دامنم را رنگ میزد
وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم

fanoos
Monday 25 November 2013, 10:57 PM
ماهی همیشه تشنه ام
در زلال لطف بیکران تو
می برد مرا به هرکجا که میل اوست
موج دیدگان مهربان تو

ماریا جون میم مثل مادر...
انقدر م نده جان مادر

:)

shahparak
Monday 25 November 2013, 11:04 PM
ورنه اینقدر مَهم جور و جفا یاد نداشت
هیچ شیرین سر خونریزی فرهاد نداشت


بفرما خواهر گلم اینم با ت:43::43:

fanoos
Monday 25 November 2013, 11:13 PM
ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبروداری کن ای زاهد مسلمانی بس است

shahparak
Monday 25 November 2013, 11:19 PM
تو مرا واله و آشفته و رسوا کردی
تو مرا غافل از اندیشه فردا کردی
آری ای عشق تو بودی که فریبم دادی
دل سودا زده ام را به حبیبم دادی

m_forouzan
Monday 25 November 2013, 11:53 PM
یاددارم که شبی عاشق و دیوانه شدم
غیرچشمان تو من با همه بیگانه شدم

faramarzlotfy
Monday 25 November 2013, 11:55 PM
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم

رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

m_forouzan
Tuesday 26 November 2013, 12:00 AM
دل بردی ازمن به یغما ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست ازدست دل بر سرمن

m_rv_2008
Tuesday 26 November 2013, 07:08 PM
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم ؟
در این سراب فنا چشمه حیات منم ؟

shahparak
Tuesday 26 November 2013, 07:12 PM
ما قدم از سر کنیم در طلب یار خویش
راه به جایی نبرد هر که به اقدام رفت
خاطر سعدی به عشق میل نکردی، ولیک
می که فرو شد به کام، عقل به ناکام رفت

morteza3164
Tuesday 26 November 2013, 07:13 PM
ترک گندم گون من هر دم به جنگی دیگرست

روی او را هر زمان حسنی و رنگی دیگرست


تنگهای شکر مصری بسی دیدیم، لیک

شکر شیرین دهان او ز تنگی دیگرست

shahparak
Tuesday 26 November 2013, 07:17 PM
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب تن بیشه پـر از مهتــابه امشب
پلنـگ کوه ها در خوابـه امشب
به هر شاخی دلی سامان گرفته
دل من در تنم بی تابـه امشب
دل من در تنم بی تابـه امشب

morteza3164
Tuesday 26 November 2013, 07:28 PM
بر من قلم قضا چو بی من رانند

پس نیک و بدش ز من چرا میدانند


دی بی من و امروز چو دی بی من و تو

فردا به چه حجتم به داور خوانند

Padma
Tuesday 26 November 2013, 07:53 PM
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟

shahparak
Tuesday 26 November 2013, 10:22 PM
یارب به کمند عشق پا بستم کن
از دامن غیر خودتهی دستم کن
یکباره زاندیشه عقلم برهان
وزباده صاف عشق سر مستم کن

faramarzlotfy
Tuesday 26 November 2013, 10:41 PM
نی دولت دنیا به ستم می ارزد

نی لذت مستی اش الم می ارزد

نه هفت هزار ساله شادی جهان

این محنت هفت روزه غم می ارزد

m_rv_2008
Wednesday 27 November 2013, 12:17 PM
داستان عاشقان آغاز کرد
جان وامق در کف عذرا نهاد

sarveazad
Wednesday 27 November 2013, 12:21 PM
دوستی با مردم دانا نکوست/
دشمن دانا به از نادان دوست/

shahparak
Wednesday 27 November 2013, 01:21 PM
ترسیدن ما چونکه هم از بیم بلا بود
اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم

m_rv_2008
Wednesday 27 November 2013, 01:38 PM
دلی دارم خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت
لباسی بافتم بر قامت دل
ز تار محنت و پود محبت

shahparak
Wednesday 27 November 2013, 01:49 PM
تو بر کنار فراتی ندانی اين معنی
به راه باديه دانند قدر آب زلال
اگر مراد نصيحت کنان ما اينست
که ترک دوست بگويم تصوريست محال

fanoos
Wednesday 27 November 2013, 02:40 PM
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم

shahparak
Wednesday 27 November 2013, 10:41 PM
ما هم شکسته خاطر و دیوانه بوده ایم
ما هم اسیر طره ی جانانه بوده ایم
ما نیز چون نسیم سحر در حریم باغ
روزی ندیم بلبل و پروانه بوده ایم

fanoos
Wednesday 27 November 2013, 10:47 PM
مانند درخت های باران دیده
تا دست به من زنند می ریزد اشک

shahparak
Wednesday 27 November 2013, 10:54 PM
كنار بالش تو، بيد سايه فكن از پا در آمده است
دوري، تو از آن سوي شقايق دوري
در خيرگي بوته ها، كو سايه لبخندي كه گذر كند؟
از شكاف انديشه، كو نسيمي كه درون آيد ؟
سنگريزه رود، برگونه تو مي لغزد
شبنم جنگل دور، سيماي ترا مي ربايد

fanoos
Wednesday 27 November 2013, 11:00 PM
مگه شعر سپیدم هست واسه مشاعره ؟؟ چه خوووب
راستی اون بیت قبلی رو تقلب کردم . مصرع هاشو جابه جا کردم... خوب من م ندارم دیگه. از قبلیا بگم؟
آدمو به چه کارایی وا میداریناااا:48:

دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است

shahparak
Wednesday 27 November 2013, 11:15 PM
تلخ است مرا بودن و تلخ است مرا عمر
در شهر به جز مرگ متاع دگری نیست

faramarzlotfy
Wednesday 27 November 2013, 11:37 PM
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم

در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم

در ده تو بکاسه می از آن پیش که ما

در کارگه کوزه گران کوزه شویم

fanoos
Wednesday 27 November 2013, 11:38 PM
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

faramarzlotfy
Wednesday 27 November 2013, 11:53 PM
در کارگه کوزه گری رفتم دوش

دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

ناگاه یکی کوزه برآورد خروش

کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش

fanoos
Wednesday 27 November 2013, 11:58 PM
شاید محال باشد بی پر پریدن اما
اوج شکوه دریا پرواز یک نهنگ است

shahparak
Thursday 28 November 2013, 03:43 PM
تو مرا واله و آشفته و رسوا کردی
تو مرا غافل از اندیشه فردا کردی
آری ای عشق تو بودی که فریبم دادی
دل سودا زده ام را به حبیبم دادی

Padma
Thursday 28 November 2013, 08:56 PM
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم

یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج...

fanoos
Thursday 28 November 2013, 08:58 PM
جهانیان همه گر منع من کنند ز عشق
من آن کنم که خداوندگار فرماید

shahparak
Thursday 28 November 2013, 11:37 PM
در عشق, دو عالم را من زیر و زبر کردم
اینجاش چه می جستی؟ کو جای دگر دارد
امروز دلم عشق است, فردای دلم معشوق
امروز دلم در دل فردای دگر دارد

fanoos
Thursday 28 November 2013, 11:42 PM
در آسمان خبری از ستاره ی من نیست
که هر چه بخت بلند عمر کوتاه است

shahparak
Thursday 28 November 2013, 11:48 PM
تا چشم تو باقی ست، غزل می دمد از من
تا چشمه تو هستی، چه نیازیم به دریا؟
ای پاسخ هر پرسش دیرینه که دارم
تنها تو و تنها تو و تنها تو و تنها!…

fanoos
Thursday 28 November 2013, 11:50 PM
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آب از بالا و پست

shahparak
Thursday 28 November 2013, 11:53 PM
ترا من دوست میدارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه ست بر عقلم و گر رخنه ست در دینم
اگر شمشیر بر گیری سپر پیشت نیاندازم
که بی شمشیر خود کشتی به ساعد های سیمینم

faramarzlotfy
Thursday 28 November 2013, 11:54 PM
ما را همه شب نمی برد خواب

ای خفته روزگار دریاب

در بادیه تشنگان بمردند

وز حله به کوفه میرود آب

shahparak
Thursday 28 November 2013, 11:57 PM
بیا کز عشق تو دیوانه گشتم
وگر شهری بدم ویرانه گشتم
ز عشق تو ز خان و مان بریدم
به درد عشق تو همخانه گشتم

faramarzlotfy
Friday 29 November 2013, 12:01 AM
می خوردن و شاد بودن آیین من است

فازغ بودن ز کفر و دین دین من است

گفتم به عروس دهر کابین تو چیست

گفتا دل خرم تو کابین من است:27:

shahparak
Friday 29 November 2013, 12:11 AM
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است كه رفت
كه در این وصف زبان دگری گویا نیست

fanoos
Friday 29 November 2013, 09:30 AM
تا بود بار غمت بر دل بی هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

shahparak
Friday 29 November 2013, 04:18 PM
ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
جامی به یاد گوشه محراب میزدم
روی نگار در نظرم جلوه می‌نمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب می‌زدم

morteza3164
Friday 29 November 2013, 06:43 PM
محنت من جمله از عشقست و رنج از آگهی

باده‌ای در ده، که عقلم هست و آگاهم دگر

fanoos
Friday 29 November 2013, 07:13 PM
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست

به به

- - - Updated - - -

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست

به به

Nil8far
Friday 29 November 2013, 10:03 PM
تا نهان سازم از تو بار دگر
راز این خاطر پریشان را
میکشم بر نگاه ناز آلود
نرم و سنگین حجاب مژگان را

fanoos
Friday 29 November 2013, 10:05 PM
ای برادر تو همان اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای

shahparak
Friday 29 November 2013, 10:48 PM
یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بی‌دل شدیم
پرده برانداختی، کار به اتمام رفت

aftaban
Friday 29 November 2013, 11:15 PM
تو را روی زرد و مرا روی زرد
تو از مهر و ماه و من از مهر ماه
ابوالخیر

shahparak
Friday 29 November 2013, 11:17 PM
هر که دلارام دید، از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص، هر که درین دام رفت
یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بی‌دل شدیم
پرده برانداختی، کار به اتمام رفت

aftaban
Saturday 30 November 2013, 12:09 AM
تو رفته ای ولی عطر تو در هوا مانده
غروب ِ ریخته بر میز،بی صدا مانده

m_rv_2008
Saturday 30 November 2013, 02:54 PM
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت

shahparak
Saturday 30 November 2013, 07:30 PM
تویی دریا منم ماهی چنان دارم که می‌خواهی
بکن رحمت بکن شاهی که از تو مانده‌ام تنها
اگر آتش تو را بیند چنان در گوشه بنشیند
کز آتش هر که گل چیند دهد آتش گل رعنا

fanoos
Saturday 30 November 2013, 09:22 PM
اختلاف خلق از نام اوفتاد
تا به معنی رفت، آرام اوفتاد

m_rv_2008
Saturday 30 November 2013, 09:52 PM
ای یوسف مهرویان ای جاه جمالت خوش
ای خسرو و ای شیرین ای نقش و خیالت خوش
ای چهره تو مهوش آب از تو در آتش
هم اتش تو نادر هم آب زلالت خوش
ای ای صورت لطف حق نقش تو خوشست الحق
ای نقش تو روحانی ای نور جلالت خوش
ای مستی هوش اخر در مهر بجوش اخر
در وصل بکوش اخر ای صبح وصالت خوش
گر لطف و وصال آری ور جور و نهال آری
آویخته ای با جان ای جور و محالت خوش
دل گفت مرا روزی سالی گذرد زان مه
جان گفت به گوش دل کی دل مه و سالت خوش
تبریز بگو اخر با غمزه شمس الدین
کی فتنه جاویدان ای سحر حلالت خوش

- - - Updated - - -

خب زودتر زدن و من ندیدم.
دل نگه دارید ای بی حاصلان
در حضور حضرت صاحبدلان

shahparak
Saturday 30 November 2013, 10:09 PM
نغمه من، همچو آوای نسیم پر شکسته،
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
پیش رویم: چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر: آشوب تابستان عشقی ناگهانی

fanoos
Saturday 30 November 2013, 10:27 PM
یوسف مصر را بگو سکه به نام خود مزن
هرپسری عزیز شد یاد پدر نمی کند

shahparak
Saturday 30 November 2013, 10:31 PM
در مجلس حیرانی جانی ست مرا جانی
زان شد که تو می دانی آهسته که سرمستم

faramarzlotfy
Saturday 30 November 2013, 11:38 PM
ما را به چه روی از تو صبوری باشد

یا طاقت دوستی و دوری باشد

جایی که درخت گل سوری باشد

جوشیدن بلبلان ضروری باشد

fanoos
Sunday 1 December 2013, 02:46 PM
دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلاخیزد
سعادت آن کسی دارد که از تن ها بپرهیزد

shahparak
Sunday 1 December 2013, 05:40 PM
درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
گشته‌ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده‌ام که مپرس

aftaban
Sunday 1 December 2013, 06:47 PM
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد

Fereshteh_Baran
Sunday 1 December 2013, 07:08 PM
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست، ندانم

aftaban
Sunday 1 December 2013, 10:49 PM
مرا به علت بیگانگی زخویش مران
که دوستان وفادار، بهتر از خویشند

shahparak
Sunday 1 December 2013, 11:02 PM
درون سینه آهی هم ندارم
ستمکش دل پریشان دل گدا دل
به تاری گردنش را بسته زلفت
فقیر و عاجز و بی دست و پا دل

fanoos
Sunday 1 December 2013, 11:13 PM
لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری
و این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری

shahparak
Sunday 1 December 2013, 11:19 PM
یارب کرمی اگربدین بنده کنی
خواهم که مرا نعاف از آینده کنی

این عمر دوزه بس بود مرا
یعنی نکند دوباره ام زنده کنی!

fanoos
Sunday 1 December 2013, 11:31 PM
یارب آن نو گل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش

faramarzlotfy
Monday 2 December 2013, 12:22 AM
شب نیست که چشمم آرزومند تو نیست

وین جان به لب رسیده در بند تو نیست

گر تو دگری به جای من بگزینی

من عهد تو نشکنم که مانند تو نیست

Padma
Monday 2 December 2013, 12:37 PM
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بی خبر از گریه ی مستانه ام امشب

fanoos
Monday 2 December 2013, 07:56 PM
به جود خود نگه کن و بخل مرا نبین
حاتم نظر به کاسه ی سائل نمی کند

aftaban
Monday 2 December 2013, 08:28 PM
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
دریاب ضعيفان را در وقت توانایی

Padma
Monday 2 December 2013, 10:32 PM
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب

بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟

fanoos
Tuesday 3 December 2013, 02:17 PM
دریا سکوت کرده و من حرف می زنم
با هر غروب خورده بر این صخره ها سرش

faramarzlotfy
Tuesday 3 December 2013, 11:30 PM
شبی خواهم که پنهانت بگویم

نهان از آشنایان و غریبان

چنان در خود کشم چوگان زلفت

کزو غافل بود گوی غریبان

shahparak
Wednesday 4 December 2013, 11:33 AM
نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
بر کارگاه دیده بی‌خواب می‌زدم
ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفت
می‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم

fanoos
Wednesday 4 December 2013, 09:26 PM
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
بلاجویان کویش را چو جان خویشتن دارم

Nil8far
Wednesday 4 December 2013, 09:56 PM
من موی خویش نه از آن میکنم سیاه
تا باز جوان شوم و نو کنم گناه
چون جامه ها به وقت مصیبت سیه کنند
من موی از مصیبت پیری کنم سیاه

fanoos
Wednesday 4 December 2013, 09:58 PM
هرکس به تمنای کسی غرق نیاز است
هرکس به سوی قبله ی خود رو به نماز است

faramarzlotfy
Wednesday 4 December 2013, 11:18 PM
تا که بر هم زد وصالت غمزه ای

کرد صبح آغاز غمازی مرا

Nil8far
Wednesday 4 December 2013, 11:29 PM
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد...

fanoos
Wednesday 4 December 2013, 11:31 PM
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

Nil8far
Wednesday 4 December 2013, 11:34 PM
آدمی چو پیر شد حرص جوان میگردد
خواب در وقت سحر گران میگردد

shahparak
Thursday 5 December 2013, 05:01 PM
درون سینه آهی هم ندارم
ستمکش دل پریشان دل گدا دل
به تاری گردنش را بسته زلفت
فقیر و عاجز و بی دست و پا دل

aftaban
Thursday 5 December 2013, 05:17 PM
لبت عسل که بریزد به چشمه ها به زلالی
بخند دختر اردیبهشت ماه جلالی...

morteza3164
Thursday 5 December 2013, 06:42 PM
یک گریبان نیست کز بیداد آن مه پاره نیست

رحم گویا در دل بی‌رحم آن مه پاره نیست


کو دلی کز آن دل بی‌رحم سنگین نیست چاک

کو گریبانی کز آن چاک گریبان پاره نیست

aftaban
Thursday 5 December 2013, 07:22 PM
تو را می خواهم و می خواهم از تو مال من باشی
بهار بی سبب همواره ی هر سال من باشی

Pelk_lk
Thursday 5 December 2013, 10:45 PM
یاد وصال میکنم دیده پر آب می شود
شرح فراق میکنم سینه کباب می شود...

shahparak
Thursday 5 December 2013, 11:45 PM
در آن سو سود سرشار و در این سو حافظ و سعدی
تو و سودای شیرینت ، من و یاران دیرینم
برو بگذار شاعر را به حال خویشتن بانو
چه فرقی می کند بعد از تو شادم یا که غمگینم

faramarzlotfy
Friday 6 December 2013, 12:11 AM
مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یا رب

فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا

morteza3164
Friday 6 December 2013, 08:50 AM
آهوی روزگار نه آهوست، اژدر است

آب هوی و حرص نه آبست، آذر است


زاغ سپهر، گوهر پاک بسی وجود

بنهفت زیر خاک و ندانست گوهر است

aftaban
Friday 6 December 2013, 09:32 AM
تن ات به ناز طبیبان، نیازمند مباد
وجود نازک ات آزرده ی گزند مباد

Pelk_lk
Friday 6 December 2013, 04:20 PM
در این دنیا کسی بی غم نباشد
اگر باشد بنی آدم نباشد...

(خاقانی)

fanoos
Friday 6 December 2013, 04:52 PM
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

shahparak
Friday 6 December 2013, 10:39 PM
این شدت شیرین، هیجان در رگم انداخت
در چای چه ها ریخته ای جای نباتم؟
اینقدر مشو خیره به ساعت مچی‌ات، باز
بنشین نفسی شعر بخوان، مست صداتم

Nil8far
Saturday 7 December 2013, 04:06 PM
ما را زخیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است

Pelk_lk
Sunday 8 December 2013, 12:59 AM
تا توانی به جهان حاجت محتاجان ده
به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی...

memolnokhodi
Sunday 8 December 2013, 07:17 AM
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

- - - Updated - - -

یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم
محتاج به بیگانه و خویشان نشوم

morteza3164
Sunday 8 December 2013, 11:23 AM
مردی چوشمع در همه جا، جا نگاهدار

هرچند سر به باد رود پا نگاهدار


گوهر دهد دمی که کند قطره ضبط موج

دل جمع کن عنان نفسها نگاهدار

Pelk_lk
Sunday 8 December 2013, 12:12 PM
رفیقی بایدم همدم، به شادی یار و در غم هم
وزین خویشان نامحرم مرا بیگانگی باید...

(اقبال لاهوری)

shahparak
Sunday 8 December 2013, 02:04 PM
دلم به ماندنت ای مهرَبان! چه دلخوش بود
ولی دلِ تو از اینجا، خیالِ هجران داشت
من از نگاهِ تو بر جاده خوب فهمیدم،
دلت به دوریِ راهی غریب، ایمان داشت
جدایی من و تو در بهار بود، اما
فضای فاصله ها سردیِ زمستان داشت