PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 [49] 50 51 52 53 54 55 56 57

sarveazad
Sunday 8 December 2013, 04:29 PM
تیر روانه می‌رود سوی نشانه می‌رود/
ما چه نشسته‌ایم پس شه ز شکار می‌رسد/

Padma
Sunday 8 December 2013, 09:13 PM
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

faramarzlotfy
Sunday 8 December 2013, 11:35 PM
دل میرود و دیده نمی شاید دوخت

چون زهد نباشد نتوان زرق فروخت

پروانه ی مستمند را شمع نسوخت

آن سوخته که شمع را چنین می افروخت

memolnokhodi
Monday 9 December 2013, 12:07 PM
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند

- - - Updated - - -

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
زبامی که برخواست مشکل نشیند

Nil8far
Monday 9 December 2013, 12:56 PM
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند / دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

Pelk_lk
Monday 9 December 2013, 09:58 PM
یک ذره وفارا به دو عالم نفروشیم
هرچند در این عهد خریدار ندارد....

(صائب تبریزی)

faramarzlotfy
Monday 9 December 2013, 10:59 PM
دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی

بار پیری شکند پشت شکیبایی را

shahparak
Monday 9 December 2013, 11:04 PM
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش بجز از وصل تو خشنود نکرد
آنچ از عشق کشید این دل من که نکشید
و آنچ در آتش کرد این دل من عود نکرد

Pelk_lk
Monday 9 December 2013, 11:06 PM
در عشق چه جای بیم تیغ است
تیغ از سر عاشقان دریغ است

(نظامی)

shahparak
Monday 9 December 2013, 11:11 PM
تو حالا هرچه می خواهی بگو حتی خرافاتی
برای من که تآثیری ندارد ، هر چه ام اینم
چنان دشوار می دانم شب کوچ نگاهت را
که از آغاز پایان ترا در حال تمرینم

morteza3164
Tuesday 10 December 2013, 11:18 AM
مه نامهربانم بی‌گنه دامن کشید از من

چه بد کردم، چه بد رفتم، چه بد گفتم چه دید از من

shahparak
Tuesday 10 December 2013, 02:54 PM
نمک و حسن جمال تو که رشک چمن است
در جهان جز جگر بنده نمکسود نکرد
هین خمش باش که گنجیست غم یار ولیک
وصف آن گنج جز این روی زراندود نکرد

Pelk_lk
Tuesday 10 December 2013, 05:44 PM
دست هر بی سر وپایی نرسد بر خط عشق
مرد از دایره عقل برون میخواهد...

(فرخی یزدی)

دوستان لطف کنید اگه اسم شاعر رو هم میدونید ذکر کنید.

shahparak
Tuesday 10 December 2013, 07:53 PM
دلم به ماندنت ای مهرَبان! چه دلخوش بود
ولی دلِ تو از اینجا، خیالِ هجران داشت
من از نگاهِ تو بر جاده خوب فهمیدم،
دلت به دوریِ راهی غریب، ایمان داشت

Fereshteh_Baran
Wednesday 11 December 2013, 06:56 AM
تو مو می بینی و من پیچش مو

تو ابرو من اشارت‌های ابرو


(وحشی بافقی کرمانی)

morteza3164
Wednesday 11 December 2013, 10:13 AM
وحشی صحرای حسن نرگس فتان ‌کیست موجهٔ دریای ناز ابروی جانان‌کیست

Pelk_lk
Wednesday 11 December 2013, 10:31 AM
تا جدا مانده ام از روی تو، هرگز گفتی
کان جگرخسته ی دلسوخته حالش چونست؟

رحمتی کن که ز شور شکرت خواجو را
سینه آتشکده و دیده ز غم جیحون ست

(خواجو کرمانی)

fanoos
Wednesday 11 December 2013, 05:26 PM
تنها نه من از یاد تو در سوز و گدازم
پیچیده در این کوه صدای همه ی ما

Pelk_lk
Wednesday 11 December 2013, 06:08 PM
اثری نیک بباید به جهان ورنه چه سود
به وجود آمدن و رفتن و از یاد شدن...

(ادیب برومند)

Padma
Wednesday 11 December 2013, 07:37 PM
نسوزد جان من یکباره در تاب...
که امّیدت زند گه گه بر او آب....

Nil8far
Wednesday 11 December 2013, 08:24 PM
بر تو چون ساحل آغوش گشودم
بر دلم بود که دلدار تو باشم
وای بر من که ندانستم از اول
روزی آید که دل آزار تو باشم

faramarzlotfy
Wednesday 11 December 2013, 10:09 PM
مده ای حکیم پندم که به کار درنبندم که ز خویشتن گزیرست و ز دوست ناگزیرم

Pelk_lk
Thursday 12 December 2013, 12:26 AM
منم و دلی که دانم به دو دست دارم او را
اگرش نگاه داری به تو می سپارم او را

(میر صبری اصفهانی)

Padma
Thursday 12 December 2013, 08:16 AM
از داغ غمت هرکه دلش سوختنی نیست

از شمع رخت محفلش افروختنی نیست....

morteza3164
Thursday 12 December 2013, 11:32 AM
تا برآید نفس از عشق دمی باید زد

بر سر کوی محبت قدمی باید زد


چهره برخاک در سیمبری باید سود

بوسه برصحن سرای صنمی باید زد

faramarzlotfy
Thursday 12 December 2013, 04:37 PM
دلی چون شمع میباید که بر حالم ببخشاید
که جز وی کس نمی بینم که می سوزد ببالینم

Pelk_lk
Friday 13 December 2013, 12:49 AM
میهمان گرچه عزیز است ولی همچو نفس
خفقان آرد اگر آید و بیرون نرود!

m_rv_2008
Friday 13 December 2013, 09:36 AM
دلا دیدی که آن یکدانه فرزند
چگونه ساخت این فرزانه غمگین
به جای ساق سیمین در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین

metal-militia
Friday 13 December 2013, 09:49 AM
نشان یار سفر کرده از که پرسم باز
که هرچه گفت برید صبا پریشان گفت
فغان که آن مه نامهربان دشمن دوست
به ترک صحبت یاران خود چه آسان گفت

m_rv_2008
Friday 13 December 2013, 09:59 AM
تو که گفتی تامل نکنم جمال خوبان
بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی

metal-militia
Friday 13 December 2013, 10:04 AM
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو گردی ز میان برخیزم
بر سر تربت من با می و مطرب بنشین
تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم

morteza3164
Friday 13 December 2013, 10:35 AM
ماهم که رخش روشنی خور بگرفت
گرد خط او چشمهٔ کوثر بگرفت
دلها همه در چاه زنخدان انداخت
وآنگه سر چاه را به عنبر بگرفت

metal-militia
Friday 13 December 2013, 10:38 AM
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباید جای پیغام سروش
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

morteza3164
Friday 13 December 2013, 11:01 AM
شاهد شکفته مخمور چون شمع صبحگاهی

لرزان بسان ماه و لغزان بسان ماهی

Pelk_lk
Friday 13 December 2013, 11:09 AM
یا رب چه چشمه ای ست محبت که من از آن
یک قطره آب خوردم و دریا گریستم....

(واقف هندی)

metal-militia
Friday 13 December 2013, 11:38 AM
ما به آن مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند

faramarzlotfy
Friday 13 December 2013, 10:22 PM
دلی چون شمع میباید که بر حالم ببخشاید
که جز وی کس نمی بینم که می سوزد ببالینم

Padma
Friday 13 December 2013, 10:52 PM
مدعی طعنه زند در غم عشق تو زیادم
وین نداند که من از بهر غم عشق تو زادم

morteza3164
Saturday 14 December 2013, 05:56 PM
مادر تمام هستی ام فدای شرم نگاهت


فردوس قرینت شود از روی صوابت

یارب به در کعبه نظر از چه رو کنم

چون شاهد مادر نظری است عین ثوابت

خودم

Pelk_lk
Saturday 14 December 2013, 06:02 PM
مادر! موسیقی بهشت همانا صدای توست
گوش دلم به زمزمه ی لای لای توست...

(شهریار)

- - - Updated - - -

چه جالب آقا الیاس!
هردوتامون همزمان به یه شعر جواب دادیم و هردومون هم با یه موضوع!!

- - - Updated - - -

تا صبح محشر از شرم، چون شب برون نیاید
خورشید اگر ببیند یک روز ماه من را !

(واله اصفهانی)

M_T
Saturday 14 December 2013, 06:16 PM
از سوز محبت چه خبر اهل هوس را
این آتش عشق است نسوزد همه کس را

Pelk_lk
Saturday 14 December 2013, 09:45 PM
اشک گرم و آه سرد و روی زرد و سوز دل
حاصل عشقند و من این نکته می دانم چو شمع

(علی اطهری کرمانی)

Padma
Saturday 14 December 2013, 09:51 PM
عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد

faramarzlotfy
Sunday 15 December 2013, 12:12 AM
دلم رميده شد و غافلم من درويش

كه آن شكاري سرگشته را چه آمد پيش

B3hn00sh
Sunday 15 December 2013, 02:27 PM
شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

metal-militia
Sunday 15 December 2013, 02:43 PM
شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیب
به مومیای لطف توام نشانی داد
گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفت
دریغ عاشق مسکین من چه جانی داد

shahparak
Sunday 15 December 2013, 05:43 PM
دوش خيال مست تو آمد و جام بر کفش
گفتم مي نمي خورم گفت مکن زيان کني
گفتم ترسم ار خورم شرم بپرد از سرم
دست برم به جعد تو باز ز من کران کني

morteza3164
Sunday 15 December 2013, 08:02 PM
یار اگر در کار من بیمار ازین به داشتی

کار این دلخسته را بسیار ازین به داشتی
(سنايي)

faramarzlotfy
Sunday 15 December 2013, 08:08 PM
يارم به يكلا پيرهن خوابيده زير نسترن

ترسم كه بوي نسترن مست است و هشيارش كند

اي آفتاب آهسته نه پا در حريم يار من

ترسم صداي پاي تو خواب است و بيدارش كند

shahparak
Sunday 15 December 2013, 10:22 PM
ديد که ناز مي کنم گفت بيا عجب کسي
جان به تو روي آورد روي بدو گران کني
گنج دل زمين منم سر چه نهي تو بر زمين
قبله آسمان منم رو چه به آسمان کني

faramarzlotfy
Sunday 15 December 2013, 11:06 PM
يكي بازي برآوردي كه رخت دل همه بردي

چه خواهي بعد از اين بازي دگر آورد؟ ميدانم

metal-militia
Sunday 15 December 2013, 11:59 PM
مردم چشمم به خون آغشته شد
در کجا این ظلم بر انسان کنند؟؟؟
پیش چشمم کمتر است از قطره ای
این حکایت ها که از طوفان کنند

Padma
Monday 16 December 2013, 09:23 PM
دردم از یارست و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم...

shahparak
Monday 16 December 2013, 10:36 PM
من پیر شدم، دیر رسیدی، خبری نیست
مانند من آسیمه سر و دربدری نیست
بسیار برای تو نوشتم غم خود را
بسیار مرا نامه، ولی نامه بری نیست

faramarzlotfy
Monday 16 December 2013, 11:35 PM
تا دل هرزه گرد من رفت به چين زلف او

زان سفر دراز خود عزم وطن نميكند

Pelk_lk
Tuesday 17 December 2013, 10:16 PM
دست طلب چو پیش کسان میکنی دراز
پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش

m_rv_2008
Wednesday 18 December 2013, 05:46 AM
شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند

Fereshteh_Baran
Wednesday 18 December 2013, 05:56 AM
دل به دلبر گر سپاری دل بری
دل بری کن تا بیابی دلبری

m_rv_2008
Wednesday 18 December 2013, 06:05 AM
یوسف مصری فرو کن سر به مصر اندر نگر
شهر پر آشوب بین و جمله ی بازار مست

shahparak
Wednesday 18 December 2013, 02:29 PM
تو را در خواب‌هايم بعد از اين ديگر نخواهم ديد
تو را با آب‌ها، آيينه‌ها معنا نخواهم كرد

M_T
Wednesday 18 December 2013, 05:29 PM
دوشینه گذشتم به خرابات علی کور
مأمور ملاقات کسی بودم و معذور

شهریار

fanoos
Wednesday 18 December 2013, 08:50 PM
روزهایی که من نخواهم بود روزگار لطف دیگری دارد
دلم از عشق و عاشقت بودن کارهای مهمتری دارد

morteza3164
Wednesday 18 December 2013, 09:05 PM
در نامه معشوق ز عشق هيچ اثري نيست
ساحل شدن كشتي ما را خبري نيست
اي فانوس روشن تو به ما كن نظري باز
از شاهپرك قصه ي ما بال و پري نيست

(بداهه تقديم به دوستان گل نت آهنگي)

Padma
Wednesday 18 December 2013, 09:41 PM
تو آسان نیمدی بر دست که آسان بگذری از من
کنون از تو بگذشتن مثال جان کندن است بر من...

shadighafari
Wednesday 18 December 2013, 10:27 PM
نیست یاری تا بگویم راز خویش
ناله پنهان کرده ام در ساز خویش
چنگ اندوهم خدارا زخمه ای
زخمه ای تا برکشم آواز خویش

(فروغ فرخزاد)

m_rv_2008
Wednesday 18 December 2013, 10:42 PM
نگفتمت مرو انجا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم. ( مولوی )
هر چند این دو تا شعر اخری پر از سکته بود و مشخص بود که شاعر حرفه ای نداره ولی خب من جواب آخری رو میدم. البته ببخشیدا .. حرف تلخه دیگه .... .

- - - Updated - - -

شمس تبریزی بر آمد در دلم بزمی نهاد
از شراب عشق گشتست این در و دیوار مست ( مولوی هست این یکی هم . البته شعر قبلی رو من ندیدم و اون جواب رو داده بودم که باید ببخشید.)

B3hn00sh
Wednesday 18 December 2013, 11:14 PM
میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه دیرینه ی خویش
بخدا میروم از شهر شما
با دل شوریده و دیوانه ی خویش

navid_bikas71
Wednesday 18 December 2013, 11:35 PM
شـور فـرهـادم بـپـرسـش سـر بـه زیـر افـکـنـده بود
ای لـــب شـــیــریــن جــواب تــلــخ ســربــالــا چــرا

"شهریار"

vahid2802003
Thursday 19 December 2013, 06:01 AM
تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت

عاشقی ها از دلم دیوانگی ها از سرم

بهترين و زيباترين اشعار و قطعات فارسی : You can see links before reply
You can see links before reply

Padma
Thursday 19 December 2013, 08:40 AM
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

morteza3164
Thursday 19 December 2013, 06:06 PM
[QUOTE=m_rv_2008;371203]نگفتمت مرو انجا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم. ( مولوی )
هر چند این دو تا شعر اخری پر از سکته بود و مشخص بود که شاعر حرفه ای نداره ولی خب من جواب آخری رو میدم. البته ببخشیدا .. حرف(راست يا حساب ) تلخه دیگه .... .



در جواب دوست عزيزم :

تو اگر حرف مرا تلخ تر از زهر كني
من به شيريني اين طبع دهم تحفه به تو

در جواب اخرين پست :
مرا با نوش دارویت تو درمان کن طبیب من
که درمان نیست جز وصلت عزیز من حبیب من
مرا عشقیست در سینه که گر گویم دمی از آن
بریزد کاخ تردیدت سر خاک رقیب من
(الياس)

navid_bikas71
Thursday 19 December 2013, 09:02 PM
نـــازنـــیـــنـــا مـــا بـــه نـــاز تـــو جــوانــی داده ایــم
دیــگــر اکــنــون بــا جــوانــان نــازکــن بـا مـا چـرا

„شهریار”

morteza3164
Friday 20 December 2013, 04:30 PM
ای کرده سپاه اختران یاری تو
فخرست جهان را به جهانداری تو
مستند مخالفان ز هشیاری تو
بخت همه خفته شد ز بیداری تو

navid_bikas71
Friday 20 December 2013, 05:56 PM
وصل است رشته ی سخنم با جهان راز
زان در سخن نصیبه ام از راز می دهند

وقتی همای شوق مرا هم فرشتگان
تا آشیان قدس تو پرواز می دهند

"شهریار"

shahparak
Friday 20 December 2013, 09:50 PM
دل تنگم خریف درد و اندوه فراوان نیست
امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت

navid_bikas71
Friday 20 December 2013, 10:22 PM
تو خود شعری و چون سحر و پری افسانه را مانی
به افسون کدامین شعر در دام من افتادی

گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت
به شرط آن که گه گاهی تو هم از من کنی یادی

"شهریار"

Pelk_lk
Friday 20 December 2013, 10:52 PM
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ، گرگ تو شد ای یوسف کنعانی من...

(بیتی از شعر پروین اعتصامی در سوگ از دست دادن پدرش)

navid_bikas71
Friday 20 December 2013, 11:18 PM
نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم
سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم

من از دل این غار و تو از قله ی آن قاف
از دل به هم افتیم و جانانه بگرییم

„شهریار”

Pelk_lk
Friday 20 December 2013, 11:27 PM
میارا بزم در ساحل که آنجا
نوای زندگانی نرم خیز است
به دریا غلت و با موجش درآویز
حیات جاودان اندر ستیز است

(اقبال لاهوری)

navid_bikas71
Saturday 21 December 2013, 02:00 AM
تو جگرگوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم

„شهریار”

Pelk_lk
Saturday 21 December 2013, 11:20 AM
مرغ در دامم! مرا پروانه ی پرواز نیست
در گلویم نغمه هست و رخصت آواز نیست...

(مهدی سهیلی)

navid_bikas71
Saturday 21 December 2013, 11:50 AM
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آئی که نیستم

در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم

"شهریار"

morteza3164
Saturday 21 December 2013, 02:28 PM
مشکل است این که کسی را به کسی دل برود

مهرش آسان به درون آید و مشکل برود


دل من مهر تو را گرچه به خود زود گرفت

دیر باید که مرا نقش تو از دل برود
(سيف فرغاني)

Pelk_lk
Saturday 21 December 2013, 03:58 PM
دمی با دوست در خلوت، به از صد سال در عشرت
من آزادی نمی خواهم که با یوسف به زندانم...

(سعدی)

navid_bikas71
Saturday 21 December 2013, 05:40 PM
ماه من نیست در این قافله راهش ندید
کاروان بار نبند شب اگر ماهش نیست

„شهریار”


"" با عرض پوزش از دوستان،من چون اشعار شهریار را بیشتر از بقیه دوست دارم فقط از ایشون شعر میزارم.اگه مشکلی هست با این روند میتونید اطلاع دهید.ممنون ""

hdhamid
Saturday 21 December 2013, 08:30 PM
تا ابد یاد تو بر این دل خسته.. حک شد ...
این تن و روح به نام تو سند دارد و بس ...

"
با عرض پوزش از دوستان،من چون اشعار
شهریار
را بیشتر از بقیه دوست دارم فقط از ایشون شعر میزارم. اگه مشکلی هست با این روند میتونید اطلاع دهید. ممنون "
چه مشکلی داداش؟! .. شهریار عزیز دل همه مردمه ... مامان باباهامون با حیدر باباش مارو بزرگ کردن ...

m_rv_2008
Saturday 21 December 2013, 09:02 PM
سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واصل شو به الطاف خداوندی
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس آخر کجا شد رسم فرزندی ؟

Pelk_lk
Saturday 21 December 2013, 10:06 PM
یا رب به سنگ حادثه بشکن در آستین
دستی که پای همت مردی فرو شکست...

(مشفق کاشانی)

Padma
Saturday 21 December 2013, 11:01 PM
توان گفتن آن راز جاودانی نیست
تصوری هم از آن باغ ارغوانی نیست

پر از هراس و امیدم که هیچ حادثه ای
شبیه آمدن عشق ناگهانی نیست

"فاضل نظری"

navid_bikas71
Saturday 21 December 2013, 11:07 PM
تا دهان بسته ام از نوش لبان میبرم آزار
من اگر روزه بگیرم رطب آید سر بازار

"شهریار"

Padma
Saturday 21 December 2013, 11:10 PM
روا بود که چنین بی حساب دل ببری؟
مکن که مظلمه ی خلق را جزایی هست...

سعدی

navid_bikas71
Saturday 21 December 2013, 11:25 PM
تا بهار هست دری از قفس من نگشایید
وقتی این در بگشایید که گلی نیست به گلزار

„شهریار”

shahparak
Sunday 22 December 2013, 02:17 PM
رفیق فصل سفر بود میشناختمش
بهارها سره، پاییزها پرستو بود
نشست در قلبم شعرهای تب‌دارش
نه شعر بود، نه کلمه، نه جمله…، جادو بود!

navid_bikas71
Sunday 22 December 2013, 03:11 PM
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

"شهریار"

Pelk_lk
Sunday 22 December 2013, 09:46 PM
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید

(حافظ شیرازی)

navid_bikas71
Sunday 22 December 2013, 10:11 PM
دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید
امشب بیا که نیست به فردا تقبلی

"شهریار"

Pelk_lk
Sunday 22 December 2013, 10:24 PM
یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم
هرچند در این عهد خریدار ندارد

(صائب تبریزی)

navid_bikas71
Sunday 22 December 2013, 10:42 PM
در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن

سایه ی دولت همه ارزانی نو دولتان
من سری آسوده خواهم زیر بال خویشتن

"شهریار"

shadighafari
Monday 23 December 2013, 10:41 AM
نیست یاری تا بگویم راز خویش
ناله پنهان کرده ام در ساز خویش
چنگ اندوهم خدارا زخمه ای
زخمه ای تا برکشم آوازخویش

(فروغ)

hdhamid
Monday 23 December 2013, 11:37 AM
شمعم به باد سرد دنیا نیست خاموش ...
این من که آن پروانه ام با بال بر دوش ...

میگردم و میچرخم اندر حال شمعم ....
روزی نباشد یادش ... این .. مرگ و .. من و ... غم ...

navid_bikas71
Monday 23 December 2013, 01:04 PM
من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی
که دلپسند تو ای دوست دلبخواه من است

"شهریار"

m_rv_2008
Monday 23 December 2013, 01:29 PM
تا تواني دلي به دست آور
دل شكستن هنر نمي باشد

navid_bikas71
Monday 23 December 2013, 01:40 PM
در نمازند درختان و گل از باد وزان
خم به سرچشمه و در کار وضو می بینم

"شهریار"

hdhamid
Monday 23 December 2013, 04:27 PM
من مست و تو هوشیاری...
من در ره بی تابی ...
من باده بدست و تو ..
یک سویه به هر قاضی!! ..

navid_bikas71
Monday 23 December 2013, 06:40 PM
یا و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

"شهریار"

morteza3164
Monday 23 December 2013, 08:56 PM
محبت بسکه پرکرد ازوفا جان وتن ما را

کند یوسف صداگر بوکنی پیراهن ما را


چوصحرا مشرب ما ننگ وحشت‌برنمی‌تابد

نگهدارد خدا از تنگی چین دامن ما را

(بيدل)

shahparak
Monday 23 December 2013, 10:22 PM
الا یا ایها الساقی ادرکا ساً و ناولها
کجا دانند حال ما سبکساران ساحلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
که ما در گوشهء غربت ازو دوریم منزلها

morteza3164
Tuesday 24 December 2013, 09:14 AM
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش

حریف خانه و گرمابه و گلستان باش


شکنج زلف پریشان به دست باد مده

مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش

navid_bikas71
Tuesday 24 December 2013, 10:33 AM
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردن است
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردن است

متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردن است

"شهریار"

amirreza_0241
Tuesday 24 December 2013, 10:37 AM
تا تو نگاه می کنی کارمن آه کردن است. ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است. شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن است روز ستاره تا سحر، تیره به آه کردن است

navid_bikas71
Tuesday 24 December 2013, 11:04 AM
تا چند کنیم از تو قناعت به نگاهی
یک عمر قناعت نتوان کرد الهی

"شهریار"

morteza3164
Tuesday 24 December 2013, 06:30 PM
یک بار بی خبر به شبستان من درآ

چون بوی گل، نهفته به این انجمن درآ


از دوریت چو شام غریبان گرفته‌ایم

از در گشاده‌روی چو صبح وطن درآ

m_rv_2008
Tuesday 24 December 2013, 06:51 PM
آني تو كه حال دل نالان داني
احوال دل شكسته بالان داني
گر خوانمت از سينه سوزان شنوي
ور دم نزنم زبان لالان داني
اين يه رباعي خيلي جالب مناجات گونه هست از برادر مكرم جناب ابوسعيد ابوالخير.

navid_bikas71
Tuesday 24 December 2013, 06:54 PM
روح من نیز به دنبال تو بگیرد پرواز
دگر از صحبت این دلشده سیر آمده است

"شهریار"

Pelk_lk
Tuesday 24 December 2013, 10:20 PM
تا نبیند رنج و سختی، مرد کِی گردد تمام
تا نیاید باد و باران گل کجا بویا شود؟..

(ناصر خسرو قبادیانی)

navid_bikas71
Tuesday 24 December 2013, 10:25 PM
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم بخدا قسم خدا را

"شهریار"

Pelk_lk
Tuesday 24 December 2013, 10:42 PM
آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون
نیش آن خار که از دست تو در پای من است..!

(فرخی یزدی)

navid_bikas71
Tuesday 24 December 2013, 10:48 PM
تو شهریار نبودی حریف عهد امانت
ولی به مغز سبک می کشی چه بار گرانی

"شهریار"

Pelk_lk
Tuesday 24 December 2013, 11:03 PM
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار

(سعدی)

navid_bikas71
Tuesday 24 December 2013, 11:13 PM
رنگ ریا زده ام بر افق دیده و دل
تا تماشا کنم آن شاهد ریائی را

از نسیم سحر آموختم و شعله ی شمع
رسم شوریدگی و شیوه ی شیدایی را

"شهریار"

faramarzlotfy
Tuesday 24 December 2013, 11:17 PM
ای مطرب درد پرده بنواز



هان از سر درد در ده آواز






تا سوخته ای دمی بنالد

تا شیفته ای شود سرافراز

navid_bikas71
Tuesday 24 December 2013, 11:21 PM
زلف دوشیزه ی گل باشد و غماز نسیم
بلبل شیفته،شوریده و شیدا باشد

سر به صحرا نهد آشفته تر از باد بهار
هرکه با آن سر زلفش سر سودا باشد

"شهریار"

Pelk_lk
Tuesday 24 December 2013, 11:26 PM
دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم
هنوز وقت نیامد که بگذری از گناهم؟...

(وحشی بافقی)

navid_bikas71
Tuesday 24 December 2013, 11:43 PM
من از آن سیاه دارم به غم تو روز روشن
که تو ماهی و تعلق به شب سیاه داری

"شهریار"

shadighafari
Thursday 26 December 2013, 11:27 AM
یارب بگشا گره زکار من زار
رحمی که زعقل عاجزم در همه کار
جز درگه تو کی بودم در گاهی
محروم از این درم مکن یا غفار
(سعید ابوالخیر)

leilyruzbahany
Thursday 26 December 2013, 03:37 PM
روزی هرروزه از یزدان گرفتن مفت نیست
گ
گرچه روزی میدهد روزی ز عمرت میبرد

morteza3164
Thursday 26 December 2013, 06:26 PM
دوری نکن از حضرت معبود که معبود

نزدیک به قدری ست که محتاج صدا نیست

Pelk_lk
Thursday 26 December 2013, 08:38 PM
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

(سعدی)

Padma
Thursday 26 December 2013, 10:11 PM
تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم
هرجا نشینم خرمم هرجا روم در گلشنم...

leilyruzbahany
Friday 27 December 2013, 12:27 AM
من آن نیم که حلال ز حرام نشناسم

شراب با تو حلال است آب بی تو حرام...

fanoos
Friday 27 December 2013, 11:43 AM
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست

leilyruzbahany
Friday 27 December 2013, 05:44 PM
تا به کی درپی تخریب دل من دل تست؟!

آخر ای خانه خراب این دل من منزل تست

Fereshteh_Baran
Friday 27 December 2013, 07:55 PM
تو آمدی و ندانی مرا کجا بردی

به بند عشق کشیدی و تا خدا بردی

چو ذره بودم و عشق تو آفتابم کرد
مرا نگر که کجا بودم و کجا بردی


مهدی سهیلی

shahparak
Friday 27 December 2013, 10:39 PM
یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بی‌دل شدیم
پرده برانداختی، کار به اتمام رفت

navid_bikas71
Saturday 28 December 2013, 11:29 AM
تنها نه من از شوق سر از پا نشناسم
یک دسته چو من عاشق بی پا و سر اینجاس

"شهریار"

leilyruzbahany
Saturday 28 December 2013, 08:28 PM
سلطان من خدا را زلفش شکست مارا

تا کی کند سیاهی چندین دراز دست

navid_bikas71
Saturday 28 December 2013, 10:14 PM
تخت سلطان هنر بر افق چشم و دل است
خسرو خاوری این خیمه و خرگاهش نیست

"شهریار"

Padma
Saturday 28 December 2013, 10:18 PM
تنهاییم را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست...

محمد علی بهمنی

navid_bikas71
Saturday 28 December 2013, 10:20 PM
تقدیر الهی چو پی سوختن ماست
ما نیز بسازیم به تقدیر الهی

"شهریار"

Pelk_lk
Saturday 28 December 2013, 11:03 PM
یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم
محتاج به بیگانه و خویشان نشوم

shadighafari
Saturday 28 December 2013, 11:22 PM
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این ودیگر گون نخواهد شد

navid_bikas71
Sunday 29 December 2013, 01:48 AM
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم

"شهریار"

morteza3164
Sunday 29 December 2013, 11:35 AM
مرغی دیدم نشسته بر باره طوس

در پیش نهاده کله کیکاووس


با کله همی گفت که افسوس افسوس

کو بانگ جرسها و کجا ناله کوس

navid_bikas71
Sunday 29 December 2013, 12:02 PM
سه تار مطرب شوقم گسسته سیم جانسوزم
شبان وادی عشقم شکسته نای نالانم

"شهریار"

leilyruzbahany
Sunday 29 December 2013, 09:34 PM
مردم از شرمندگی،تا چند با هر ناکسی

مردمت از دور بنمایند و گویم یار نیست

navid_bikas71
Sunday 29 December 2013, 09:40 PM
تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی
من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم

"شهریار"

faramarzlotfy
Tuesday 31 December 2013, 12:09 AM
ما گدايان خيل سلطانيم

شهربند هواي جانانيم

بنده را نام خويشتن نبود

هرچه ما را لقب دهند آنيم

SOBHANTOTo3
Tuesday 31 December 2013, 08:48 AM
ما کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز

...
البته اگه تکراری نبوده باشه ببخشید

navid_bikas71
Tuesday 31 December 2013, 11:30 AM
ز نوای مرغ یاحق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

"شهریارـ همای رحمت"

leilyruzbahany
Tuesday 31 December 2013, 01:58 PM
ای که گفتی دل گم کرده ز زلفم بستان

ما دل خویش ندانیم ز بسیاری دل

navid_bikas71
Tuesday 31 December 2013, 02:03 PM
لب بر لبم بنه بنوازش دمی چو نی
تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم

"شهریار-چه می کشم؟"

leilyruzbahany
Tuesday 31 December 2013, 02:18 PM
من در میان جمع و

دل جای دیگر است...

navid_bikas71
Tuesday 31 December 2013, 02:32 PM
تو ای چشمان به خوابی سرد و سنگین مبتلا کرده
شبیخون خیالت هم شب از شب زنده داران پرس

"شهریار-افسانه ی روزگار"

leilyruzbahany
Tuesday 31 December 2013, 02:52 PM
سرگران با غیر و باخود مهربان میخواهمت

پیش ازین بامن چه سان بودی!چنان میخواهمت

navid_bikas71
Tuesday 31 December 2013, 02:58 PM
تو کز چشم و دل مردم گریزانی چه میدانی
حدی اشک و آه من برو از باد و باران پرس

„شهریار-افسانه ی روزگار”

leilyruzbahany
Tuesday 31 December 2013, 03:01 PM
ساقی و مطرب ومی جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست...

navid_bikas71
Tuesday 31 December 2013, 03:09 PM
تا که نامی شدم از نام نبردم سودی
گر نمردم من و این گوشه ی ناکامیها

نشود رام سر زلف دل آرامم دل
ای دل از کف ندهی دامن آرامیها

"شهریار-ناکامی ها"

leilyruzbahany
Tuesday 31 December 2013, 03:22 PM
ابر میبارد ومن میشوم از یار جدا چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و یار ستاده به وداع من جدا گریه کنان،ابر جدا،یارجدا

امیرخسر دهلوی

navid_bikas71
Tuesday 31 December 2013, 03:28 PM
از همه سوی جهان جلوه ی او میبینم
جلوه ی اوست جهان کز همه سو میبینم

"شهریار-چشمه ی قاف"

sadaf1
Tuesday 31 December 2013, 08:23 PM
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

navid_bikas71
Tuesday 31 December 2013, 08:41 PM
یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب
تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت

"شهریار-ملال محبت"

faramarzlotfy
Tuesday 31 December 2013, 10:30 PM
تو را سري است كه با ما فرو نميآيد

مرا دلي كه صبوري از او نميآيد

كدام ديده به روي تو باز شد همه عمر

كه آب ديده به رويش فرو نميآيد

Padma
Tuesday 31 December 2013, 10:39 PM
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم...

navid_bikas71
Tuesday 31 December 2013, 10:46 PM
دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو
مرغان باغ را به لب افسانه ی تو بود

"شهریار-جلوه ی جانانه"

Pelk_lk
Wednesday 1 January 2014, 02:08 PM
دوست مشمار آن که در نعمت زند
لاف یاری و برادرخواندگی

دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

(سعدی)

navid_bikas71
Wednesday 1 January 2014, 02:22 PM
یا رب چها به سینه ی این خاکدان در است
کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را

"شهریار-داغ لاله"

Pelk_lk
Thursday 2 January 2014, 02:42 PM
ای فلک، اندوه شیرین بردل خسرو منه
کاین بضاعت را خریداری به از فرهاد نیست...

(جامی)

navid_bikas71
Thursday 2 January 2014, 07:29 PM
تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است
طالع مگو که چشمه ی خورشید خاورست

"شهریار-خودپرستی و خداپرستی"

morteza3164
Thursday 2 January 2014, 08:23 PM
ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد

دل را لبش ز تنگ شکر بی‌نیاز کرد


کافر، که رخ ز قبله بپیچیده بود و سر

چون قامتش بدید به رغبت نماز کرد

navid_bikas71
Thursday 2 January 2014, 10:26 PM
دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب میگزد چون غنچه ی خندان که خامشم

"شهریار-چه می کشم؟"

shahparak
Thursday 2 January 2014, 11:22 PM
من آن شمع سحرگاهم که می لرزدبه بادی
چوخنددآفتاب ازمن نمی ماندبجزیادی

faramarzlotfy
Thursday 2 January 2014, 11:50 PM
ياد ايامي كه در گلشن فغاني داشتم

در ميان لاله و گل آشياني داشتم

گرد آن شمع طرب ميسوختم پروانهوار

پاي آن سرو روان اشك رواني داشتم

navid_bikas71
Friday 3 January 2014, 01:31 AM
مایه ی حسن ندارم که به بازار من آئی
جان فروش سر راهم که خریدار من ائی

ای غزالی که گرفتار کمند تو شدم باش
تا به دام غزل افتی و گرفتار من ائی

"شهریار-طوطی خوش لهجه"

leilyruzbahany
Friday 3 January 2014, 04:16 PM
یک به یک با مژگانت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم؟!

سید حسن حسینی

navid_bikas71
Friday 3 January 2014, 04:29 PM
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را

"شهریار-همای رحمت"

leilyruzbahany
Friday 3 January 2014, 10:03 PM
از کعبه وبت خانه،وز مسجد و میخانه

مقصودخدا عشق است،باقی همه افسانه...

fanoos
Friday 3 January 2014, 10:05 PM
او سفر کرد و کس نمی داند
من در این خاکدان چرا ماندم
آتشی بعد کاروان ماند
من همان اتشم که جا ماندم

imanraha
Friday 3 January 2014, 10:44 PM
مرا در اتش عشقت چنان پروانه سوزاندی
ولی صد سال دیگر هم من از یادت نمی کاهم
اگر قصد سفر داری نمی گویم نرو اما
جهان را بی نگاه تو نمیخواهم نمیخواهم

navid_bikas71
Friday 3 January 2014, 10:47 PM
من نیز چو تو عاشق افسانه ی خویشم
بازآ به هم ای شاعر افسانه بگرییم

"شهریار-شاعر افسانه"

faramarzlotfy
Friday 3 January 2014, 11:44 PM
مرا دل سوزد و سينه تو را دامن، اين فرق است

كه سوز از سوز و دود از دود و درد از درد ميدانم

حضرت مولانا

shadighafari
Saturday 4 January 2014, 04:23 AM
حالیا خانه برانداز دل ودین من است
که در آغوش که می خوابد وهمخانه کیست

navid_bikas71
Saturday 4 January 2014, 11:13 AM
تا به کوی میخانه ایستاده ام دربان
همتم نمیگیرد شاه را به دربانی

"شهریار-مقام انسانی"

Pelk_lk
Saturday 4 January 2014, 05:42 PM
حالیا خانه برانداز دل ودین من است
که در آغوش که می خوابد وهمخانه کیست

شادی جان!:5:
آقا فرامرز با م بیت شون ختم شده بود، شما با ح شروع کردی؟!!
حکمتی در کار بوده آیا؟!!! :39::5:



این هم بیتی که با م شروع و به ت ختم بشه تا در پیوستگی مشاعره مون خللی وارد نشه:

مغرور مشو به خود که اصل من و تو
گردی و شراری و نسیمی و دمی است..

(مهدی خان نادری)

faramarzlotfy
Saturday 4 January 2014, 11:18 PM
شادی جان!:5:
آقا فرامرز با م بیت شون ختم شده بود، شما با ح شروع کردی؟!!
حکمتی در کار بوده آیا؟!!! :39::5:

حتما ما رو قابل ندونستند که به شعرمون جواب بدن:43:

- - - Updated - - -

يارب امان ده تا باز بيند چشم محبان روي حبيبان

اي منعم آخر بر خوان وصلت تا چند باشيم از بينصيبان

leilyruzbahany
Sunday 5 January 2014, 12:57 AM
نشود فاش کسی آنچه میان من وتست

تا اشارت نظر،نامه رسان منو تست...

navid_bikas71
Sunday 5 January 2014, 01:03 PM
تا یکی قطره چشیدم منش از چشمه ی قاف
کوه در چشمه و دریا به سبو میبینم

"شهریار-چشمه ی قاف"

faramarzlotfy
Sunday 5 January 2014, 11:02 PM
مگر نسيم سحر بوي زلف يار من است

كه راحت دل رنجور بيقرار من است

به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر

گرش به خواب نبينم كه در كنار من است

navid_bikas71
Sunday 5 January 2014, 11:22 PM
تا عهد دوست خواست فراموش دل شدن
غم می رسد به وقت و وفا می دهد به دل

"شهریار-غنای غم"

leilyruzbahany
Monday 6 January 2014, 05:10 PM
لطف خدا بیشتر از حق ماست

نکته ی سربسته چه دانی؟!خموش!

Pelk_lk
Monday 6 January 2014, 05:27 PM
شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟
سوختم، سوختم این راز نهفتن تا کی؟
(وحشی بافقی)

SOBHANTOTo3
Monday 6 January 2014, 06:02 PM
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
خود را چو فرو ریزم با خاک در آمیزم

ببخشید اگه تکراریه بهم بگید و نادیده بگیریدش :D

morteza3164
Monday 6 January 2014, 09:17 PM
مدعی چند بود با سگ آن کو مخصوص

اهل حرمت همه محروم همین او مخصوص


با حریفی چو تو در بزم زبان بازی غیر

چیست گر نیست نهان با تو پری رو مخصوص

navid_bikas71
Monday 6 January 2014, 10:26 PM
صید را شرط نباشد همه در دام کشیدن
به کمند تو فتادم که نگهدار من آئی

"شهریار-طوطی خوش لهجه"

faramarzlotfy
Monday 6 January 2014, 11:49 PM
ياد باد آن صحبت شبها كه با نوشين لبان

بحث سر عشق و ذكر حلقه عشاق بود

پيش از آن کاين سقف سبز و طاق مينا برکشند

منظر چشم مرا ابروي جانان طاق بود

navid_bikas71
Tuesday 7 January 2014, 11:04 AM
دیر جوشی تو در بوته ی هجرانم سوخت
ساختم اینهمه تا وارهم از نامیها

"شهریار-ناکامی ها"

SOBHANTOTo3
Tuesday 7 January 2014, 05:08 PM
ای درد تو هم درمان در بستر ناکامی
ای یاد تو هم مونس در گوشه ی تنهایی

Pelk_lk
Tuesday 7 January 2014, 06:04 PM
یک رنگی و بوی تازه از عشق بگیر
پرسوزترین گدازه از عشق بگیر
در هر نفسی که می تپی ای دل من
یادت نرود اجازه از عشق بگیر

(مصطفی علی پور)

navid_bikas71
Tuesday 7 January 2014, 06:40 PM
روی مسند حافظ شهریار بی مایه
تا کجا بیانجامد انحطاط ایرانی

"شهریار-مقام انسانی"

Pelk_lk
Tuesday 7 January 2014, 06:51 PM
یاد یاران قدیمم نرود از دل تنگ
چون هوای چمن از یاد اسیران قفس

(شهریار)

SOBHANTOTo3
Tuesday 7 January 2014, 07:07 PM
سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست
یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست

navid_bikas71
Tuesday 7 January 2014, 07:12 PM
تحولی است که از رنجها پدید آید
نه قصه ای که به چون و چرا توانی یافت

"شهریار-کنج فنا"

SOBHANTOTo3
Tuesday 7 January 2014, 08:26 PM
تو را من چشم در راهم
شبا هنگام که می گیرد تلاجن شاخه ها رنگ سیاهی !!!

morteza3164
Tuesday 7 January 2014, 09:30 PM
یا رب! این شمعِ دلْ افروز زِ کاشانه‌ کیست؟

جان ما سوخت؛ بپرسید که جانانه کیست


حالیا خانه براندازِ دل و دین من است

تا در آغوش که می‌خُسبد و همخانه کیست

navid_bikas71
Tuesday 7 January 2014, 10:35 PM
تو کز گنجینه بیرون تاختی ترسم خرف باشی
که گوهر شاهد بازار یا برزن نخواهد شد

"شهریار-من نخواهد شد"

faramarzlotfy
Tuesday 7 January 2014, 11:38 PM
دوش دور از رويت اي جان جانم از غم تاب داشت

ابر چشمم بر رخ از سوداي تو سيلاب داشت

نه از تفكر عقل مسكين پايگاه صبر ديد

نه از پريشاني دل شوريده چشم خواب داشت

Pelk_lk
Wednesday 8 January 2014, 11:48 AM
تو را من چشم در راهم
شبا هنگام که می گیرد تلاجن شاخه ها رنگ سیاهی !!!

تو را من چشم در راهم
شباهنگام که می گیرند در شاخ تَلاجَن سایه ها رنگ سیاهی..

اطلاعات! : تلا در زبان مازنی به معنای "خروس" و "جن" همون "جنگ" معنیشه. تلاجن نام یه درختچه جنگلی هست که گل هاش شبیه به تاج خروس جنگیه! به همین دلیل بهش میگن تلاجن. واسه من جالب بود گفتم واسه شما هم شاید جالب باشه برای همین نوشتمش.

ادامه مشاعره:
تو را با اشک پروردم، ندانستی و باکی نیست
نداند تلخی رنج پدر را هیچ فرزندی...

(مهدی سهیلی)

SOBHANTOTo3
Wednesday 8 January 2014, 12:41 PM
ممنون از شما دوست عزیز برای این توضیحاتتون


یا رب این ماهوش شاه رخ زبد جویین
در یکتای که و گوهر یکدانه کیست !!!


البته اگه درست نوشته باشم این شعر رو در فیلم بی وفا اون شخصیت دایی می خونه و نمی دونم از لحاظ شعری و املائی درست نوشتم یا خیر
شما خودتون ببخشید اگه اشتباه .

navid_bikas71
Wednesday 8 January 2014, 01:16 PM
تا کران این بازار نقد جان به کف رفتم
شادیش گران دیدم اندهش به ارزانی

"شهریار-مقام انسانی"

mo30Nooh
Wednesday 8 January 2014, 04:12 PM
«ديوانگي»
گفت مجنون صورتي با من شبي
عاقل است از عاقلي مجنون شده
گفت خود ديوانگي بگزيده است
شرط مجنون بودن اول عاقليست
گفت مجنون باش و دنيا بين به كام
در جنون دنيا بهشتِ زندگيست
گفت عاقل حرسِ دنيا مي‌خورد
گفت مجنون نان از دل مي‌خورد
گفت دنيا كِي بود وفقِ مراد
انتظار از زندگي ديوانگيست
گفت عاقل پير دنيا مي‌شود
درك زشتي‌ها عذابِ زندگيست
گفت با من، عقل ظالم حاكميست
بندگي عقل اصل بردگيست
گفت عقل عمري عذابم داده بود
عقل از كف دادم اين آزادگيست
مصطفي نوح ـ 7/1/89

Pelk_lk
Wednesday 8 January 2014, 10:45 PM
«ديوانگي»
گفت مجنون صورتي با من شبي
عاقل است از عاقلي مجنون شده
گفت خود ديوانگي بگزيده است
شرط مجنون بودن اول عاقليست
گفت مجنون باش و دنيا بين به كام
در جنون دنيا بهشتِ زندگيست
گفت عاقل حرسِ دنيا مي‌خورد
گفت مجنون نان از دل مي‌خورد
گفت دنيا كِي بود وفقِ مراد
انتظار از زندگي ديوانگيست
گفت عاقل پير دنيا مي‌شود
درك زشتي‌ها عذابِ زندگيست
گفت با من، عقل ظالم حاكميست
بندگي عقل اصل بردگيست
گفت عقل عمري عذابم داده بود
عقل از كف دادم اين آزادگيست
مصطفي نوح ـ 7/1/89

دوست عزیز، اینجا تاپیک مشاعره ست. سروده هاتونو باید در تاپیک هایی که متناسب با موضوع هستند به اشتراک بذارید.

Pelk_lk
Wednesday 8 January 2014, 10:55 PM
ممنون از شما دوست عزیز برای این توضیحاتتون


یا رب این ماهوش شاه رخ زبد جویین
در یکتای که و گوهر یکدانه کیست !!!


البته اگه درست نوشته باشم این شعر رو در فیلم بی وفا اون شخصیت دایی می خونه و نمی دونم از لحاظ شعری و املائی درست نوشتم یا خیر
شما خودتون ببخشید اگه اشتباه .


به به! بیتی از شعری از خواجه حافظ که بسیار دوست داشتنی و دلچسبه...

یارب آن ماهوش ماه رخ زهره جبین
دُر یکتای که و گوهر یکدانه ی کیست...

(جبین به معنای پیشانی و در اینجا احتمالا استعاره از صورت یار)

ادامه مشاعره از بیت آقا نوید:

یا وفا، یا خبر وصل تو، یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟..
(حافظ)

faramarzlotfy
Wednesday 8 January 2014, 11:21 PM
دوش ميآمد و رخساره برافروخته بود

تا كجا باز دل غمزدهاي سوخته بود

رسم عاشق كشي و شيوة شهرآشوبي

جامه اي بود كه بر قامت او دوخته بود

navid_bikas71
Wednesday 8 January 2014, 11:23 PM
دودیست در این خانه که کوریم ز دیدن
چشمی به کف آریم و به این خانه بگرییم

"شهریار-شاعر افسانه"

Pelk_lk
Thursday 9 January 2014, 12:31 AM
مجمع خوبی و لطف است عِذار چو مهش

لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش

(خواجه حافظ شیرازی)

leilyruzbahany
Thursday 9 January 2014, 12:59 AM
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
مــــــــــــاه اگر حلقه به درکوفت جوابش کردم

navid_bikas71
Thursday 9 January 2014, 10:43 PM
من شاه کشور ادب و شرم و عفتم
با من کدام دست در آغوش می کنی

"شهریار-اخگر نهفته"

Pelk_lk
Friday 10 January 2014, 01:00 AM
یاقوت ز شرم لب شیرین سخن تو
چون چهره ی خجلت زده، هر لحظه به رنگی ست!

(صائب تبریزی)

navid_bikas71
Friday 10 January 2014, 02:15 AM
توسن بخت نه رام است خدا می داند
ور نه دانی که مرا چیست مرام ای شیراز

"شهریار-ای شیراز"

shadighafari
Friday 10 January 2014, 11:12 PM
زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست در خیالم اما همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز در قمار غم عشق دل من بردی و با دست تهی منم آن عاشق بازنده هنوز

MOHAMADIHAMOON
Saturday 11 January 2014, 12:22 AM
عشق معجزه ای هست که یک حقیقت در خودش پنهان کرده...

navid_bikas71
Saturday 11 January 2014, 11:48 AM
زشتی نیست به عالم که من از دیده ی او
چون نکو می نگرم جمله نکو می بینم

"شهریار-چشمه قاف"

Pelk_lk
Sunday 12 January 2014, 02:37 PM
من دل به کسی به جز تو آسان ندهم
چیزی که گران خریدم ارزان ندهم
صد جان بدهم در آرزوی دل خویش
وان دل که تو را خواست به صد جان ندهم

navid_bikas71
Sunday 12 January 2014, 05:53 PM
من از شیرینی شور و نوا بیداد خواهم کرد
چنان کز شیوه ی شوخی و شیدایی تو بیدادی

"شهریار-طوطی قناد"

morteza3164
Sunday 12 January 2014, 07:41 PM
یک شب میان خواب و بیداری ام بیا
من همیشه منتظرت در این حوالی ام

کنار قصه های تو از خویش گم شدم
وقتی که در خیال تو در بی خیالی ام

shadighafari
Sunday 12 January 2014, 09:30 PM
ما نظر از خرقه پوشان بسته ایم
دل به مهر باده نوشان بسته ایم

جان بکوی می فروشان داده ایم
در به روی خود فروشان بسته ایم




(رهی معیری)

soozney
Sunday 12 January 2014, 10:02 PM
برگ درختی به هوش گفت که حالم چه پست ***** از گذر این زمان خشکی جانم شکست
معبود (تهی)

navid_bikas71
Sunday 12 January 2014, 11:26 PM
تو حلقه بر در راز قضا ندانی زد
مگر که ره به حریم رضا توانی یافت

"شهریار-کنج فنا"

morteza3164
Tuesday 14 January 2014, 10:23 AM
تا به کنج لبت آن خال سیه‌رنگ افتاد

نافه را صدگره از خون به دل تنگ افتاد


آن نه خط است برآن عارض پرنقش و نگار

رنگ محویست که در دفتر ارژنگ افتاد

Pelk_lk
Tuesday 14 January 2014, 11:21 AM
دانی که کدامین شب و روزست که عاشق
خشنود دلی دارد و خوشبوی مشامی؟
شامی که شمال آورد از دوست نسیمی
صبحی که صبا آورد از یار پیامی

(حریف جندقی)

navid_bikas71
Tuesday 14 January 2014, 11:58 AM
یاد آنکه جز به روی منش دیده وا نبود
وان سست عهد جز سری از ما سوا نبود

"شهریار-بازار شوق"

MOHAMADIHAMOON
Tuesday 14 January 2014, 03:44 PM
گفتم شراب و خرقه نه آیین مذهب است
گفت این عمل به مذهب پیر مغان کنند
گفتم زلعل نوش لبان پیر را چه سود
گفتا به بوسه ی شکرینش جوان کند

shadighafari
Tuesday 14 January 2014, 09:01 PM
دل، ماهی خسته‌ای که در تور افتاد
در چاله عجب نیست اگر کور افتاد
از عشق چه خیر غیر ناکامی دید؟
بر چاک چه جز وصله‌ی ناجور افتاد؟

honeyxp
Tuesday 14 January 2014, 09:24 PM
دوباره تو کنارمی هوای بوسه با منه
تمام آرزوی ما همین به هم رسیدنه

MOHAMADIHAMOON
Tuesday 14 January 2014, 09:43 PM
من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از کشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبانها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زنها می ترسم!
کودکان را دوست دارم
ولی ز آئینه می ترسم!
سلام رادوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم
پس هستم
اینچنین می گذرد روز و روزگار من!
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم

"حسین پناهی"

navid_bikas71
Tuesday 14 January 2014, 11:25 PM
من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از کشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبانها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زنها می ترسم!
کودکان را دوست دارم
ولی ز آئینه می ترسم!
سلام رادوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم
پس هستم
اینچنین می گذرد روز و روزگار من!
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم

"حسین پناهی"

با سلام
ممنون بابت شعرهای خوب ولی دوست عزیز آیا قانون مشاعره را میدانید ؟؟؟
جسارتا عرض میکنم ها قانون اینجوی هست که با آخرین حرف آخرین کلمه ای که فرد قبل شما ارسال کرده با اون شروع میکنید.

مثلا اینجا honeyxp با "رسیدنه" تموم کردن شما باید با "ه" شروع میکردید ولی...
و شما میتوانید این شعر و جملات زیبا رو در قسمت You can see links before reply بنویسد.
ممنون

ادامه مشاعره :

همه شب در این امیدم که نسیم صبح گاهی
به 1یام آشنائی بنوازد و آشنا را

"شهریار-همای رحمت"

fanoos
Wednesday 15 January 2014, 12:52 AM
از باغ می برند چراغانی ات کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند

navid_bikas71
Wednesday 15 January 2014, 02:21 AM
در نمازند درختان و گل از باد وزان
خم به سرچشمه و در کار وضو می بینم

"شهریار-چشمه قاف"

morteza3164
Wednesday 15 January 2014, 09:18 AM
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند

که اعتراض بر اسرار علم غیب کند


کمال سر محبت ببین نه نقص گناه

که هر که بی‌هنر افتد نظر به عیب کند

Padma
Wednesday 15 January 2014, 10:12 AM
دیدگانم همچو دالان های تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد...

فروغ

navid_bikas71
Wednesday 15 January 2014, 11:55 AM
درِ حقایق و گنجینه ی ادب قفل است
کلید فتح به کنج فنا توانی یافت

"شهریار-کنج فنا"

shadighafari
Thursday 16 January 2014, 12:05 AM
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت

Pelk_lk
Thursday 16 January 2014, 12:09 PM
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام...

(رهی معیری)

navid_bikas71
Thursday 16 January 2014, 02:57 PM
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت

خیلی دوست داشتم این شعر رو.
ممنون شادی جان واسم تجدید خاطره شد.
این شعر از آقای حمید مصدق هست و تو یکی از رمان های آقای مرتضی مودب پور هم اومده ولی اسم رمان دقیق یادم نیست.

و اما ادامه مشاعره pelk_lk و جواب همین شعر شما.

من به تو خنديدم
چون که مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ي همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا که با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليک
لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد
گريه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تکرار کنان
مي دهد آزارم
و من انديشه کنان غرق در اين پندارم
که چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت...

shadighafari
Thursday 16 January 2014, 11:42 PM
ممنونم داداش گلم این شعر از حمید مصدق هست فکر می کنم
وشعر شما جواب فروغ


تو گل سرخ منی
تو گل یاس منی
تو چنان شبنم پاک سحری
نه
از آن پاک تری
تو بهاری
نه بهاران از توست
از تو میگیرد وام
هر بهار (You can see links before reply) این همه زیبایی (You can see links before reply) را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ بهارانم تو
حمید مصدق (You can see links before reply)

fanoos
Friday 17 January 2014, 01:14 AM
و عشق صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند

یکی از قوانین مشاعره اینه که استفاده از اشعار سپید و نو غیرمجازه... ولی نمی دونم جزو قوانین این تاپیک هم هست یا نه؟

Pelk_lk
Saturday 18 January 2014, 11:06 AM
و عشق صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند

یکی از قوانین مشاعره اینه که استفاده از اشعار سپید و نو غیرمجازه... ولی نمی دونم جزو قوانین این تاپیک هم هست یا نه؟

نه دوست گلم. از قوانین مشاعره اینه که از اشعار وزن دار استفاده بشه. بنابراین شعر سپید چون وزن نداره نباید استفاده بشه ولی شعر نوی نیمایی رو میتونیم استفاده کنیم.

ادامه مشاعره:

دست کرم به عذر تُنُک مایگی مشوی
برگی در آب، کشتی صد مور می شود

(ناظم هروی)

nima_kabir
Saturday 18 January 2014, 11:22 AM
دست طمع چو پیش کسان می کنی دراز
پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش

صائب

Pelk_lk
Saturday 18 January 2014, 11:39 AM
شانه کمتر زن که ترسم تار زلفت بشکند
تار زلف توست، اما رشته جان من است

(نیاز اصفهانی)

nima_kabir
Saturday 18 January 2014, 06:53 PM
ترسم به عجز حمل نماید وگرنه من،
شرمنده می کنم به تحمل زمانه را

صائب

navid_bikas71
Saturday 18 January 2014, 10:09 PM
شادی جان شرمنده من حواسم نبود اشتبا نوشتم ممنون که گفتی
البته تصحیح کردم.
مرسی

ادامه مشاعره :

ازین شورم که امشب زد به سر آشفته و سنگین
چه می گویم نمی فهمم چه می خواهم

"شهریار-به مرغان چمن"