PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره



صفحه ها : [1] 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57

Amir
Sunday 22 July 2007, 01:04 PM
با سلام

تاپیک مشاعره قبلی که داشت یه تاپیک عالی می شد متاس?انه به دلایل نا معلومی حذ? شد امیدوارم این تاپیک نام پدرش رو زنده کنه

بسمه الله

این دلو عاشقش نکن اگه منو دوست نداری

راحت بگو اگه می خوای قلب منو جا بذاری

Hmd_N
Sunday 22 July 2007, 04:43 PM
امیدواریم ! انشااله که همینطور میشه !

یارا به نگاهی خوش، ما را به خود آوردی

اما چو شدم عاشق، رسم دگری کردی

sara
Sunday 22 July 2007, 05:53 PM
یک رو گشتیم باد و عالم زان رو
یکرنگ شده است سبحه و زنارم

این و تو مشاعره قبلی گ?تم ولی ایرادی نداره این جا هم می گیم

shbaharehs
Monday 23 July 2007, 03:45 AM
بردي از يادم ، دادي بر بادم ، با يادت شادم
دل به تو دادم ، در دام ا?تادم ، از غم آزادم
دل به تو دادم ?تادم به غم
اي گل بر اشك خونينم مخند

Majed
Monday 23 July 2007, 09:24 AM
ایشالا جز جیگر بگیره هر کی اونو عمدا اگه پاک کرده ماااااااااادر... هاها

در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند

fanoos
Monday 23 July 2007, 10:04 AM
دلا شبها نمینالی به زاری
سر راحت به بالین میگذاری

Majed
Monday 23 July 2007, 10:37 AM
یا علی جان مقتدای من تویی
مایه ی آرامش جانم تویی

fanoos
Monday 23 July 2007, 05:06 PM
خوب تو كه ي دوست نداري چرا باز ي ميدي ؟

يوس? مصر را بگو سكه به نام خود مزن
هر پسري عزيز شد ياد پدر نميكند

Majed
Monday 23 July 2007, 06:04 PM
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
كان شاهد بازاری وين پرده نشین باشد

fanoos
Monday 23 July 2007, 07:29 PM
در زماني كه و?ا قصه بر? به تابستان است
و صداقت گل نايابي است ...

Majed
Monday 23 July 2007, 07:44 PM
این دیگه چه شعری بود ?انوس جان...

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

hichnafar
Wednesday 25 July 2007, 01:56 PM
هرچندمابدیم تومارابدان مگیر
شاهانه ماجرای گناهان گدابگو

Hmd_N
Wednesday 25 July 2007, 02:08 PM
و?اداران بر عهدیم و پیمان

تو هم رسم و?ا داری نگه دار

shbaharehs
Wednesday 25 July 2007, 04:49 PM
گر ريا نباشد در كار ياران
ز چرخ روزگار اسان بگردان

Majed
Wednesday 25 July 2007, 05:25 PM
نبسته ام به کس دل
نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من

Hmd_N
Wednesday 25 July 2007, 05:35 PM
نازنینا گر که یار من شوی
سرنوشت دیگری پیدا کنم

از لبانت دور، اما از نیاز
هر زمان یادی از آن حلوا کنم

Majed
Saturday 28 July 2007, 09:16 PM
من با تو نگویم که تو پروانه من باش
چون شمع بیا روشنی خانه من باش

در خانه من رونق اگر نیست ص?ا هست
تو رونق این کلبه و کاشانه من باش

Hmd_N
Sunday 29 July 2007, 02:20 AM
شاهدی صورت زیبای تو
بوده به دلداده زرحمت دری

بی سببت من نشدم در جنون
کز همه لیلا ص?تان خوش تری

Hmd_N
Tuesday 31 July 2007, 02:32 AM
تو چو آزرده شدی زندگی ام یکسره ر?ت
من ولی مردم و یک لحظه نپرداختی ام

شده بود از غم تو غصه خوری عادت من
آه اگر آن همه را یک نظر انداختی ام

Majed
Tuesday 31 July 2007, 12:49 PM
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
كاول نظر به ديدن او ديده ور شدم

Hmd_N
Tuesday 31 July 2007, 12:56 PM
من ولی عمری به گردت گشته ام
باز از کوتاهی اما شرمگین

حاجیان را گرد منزلگاه دوست
گردش ه?تم بباشد آخرین

Majed
Wednesday 1 August 2007, 09:52 PM
ن?س خروس بگر?ت که نوبتی بخواند
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن
که هزار بار گ?تی و نیامدت جوابی



هاها.. ی بدین حالا

Hmd_N
Wednesday 1 August 2007, 10:41 PM
یک ذره از آیینه ی خورشید صداقت
در ظلمت ره ، توشه ی راه س?رم ده

من پرتو گسترده ی خورشید امیدم
تعبیر به یک ذره ی بی پا و سرم ده

Hmd_N
Wednesday 1 August 2007, 11:49 PM
تا چند کني قصه اسکندر و دارا
ده روزه عمر اين همه ا?سانه ندارد

در انجمن عقل ?روشان ننهم پاي
ديوانه سر صحبت ?رزانه ندارد

Majed
Wednesday 1 August 2007, 11:51 PM
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
كان شاهد بازاری وين پرده نشین باشد

Hmd_N
Wednesday 1 August 2007, 11:53 PM
در کنج دلم عشق کسي خانه ندارد
کس جاي در اين خانه ويرانه ندارد

دل را به ک? هر که دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداري ديوانه ندارد

Hmd_N
Thursday 2 August 2007, 12:15 AM
تا روزها گذشت و گذشت و به من رسيد
سهم مرا به رسم خودش درد و آه كرد

حالا كه روز ها به عقب ميرود، ببين
قطعا خدا از اول عالم گناه كرد

Hmd_N
Thursday 2 August 2007, 12:24 AM
تو هم هی *ت* بده !

تا کی سکوت و خلوت این کوچه های سرد
بر چشم های پنجره تحمیل می شود

آیا دوباره مثل همان سال های پیش
امسال هم بدون تو تحویل می شود؟

Majed
Thursday 2 August 2007, 12:48 AM
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

حالا ی بدین تا حال کنیم

Hmd_N
Thursday 2 August 2007, 01:26 AM
ياران چه غريبانه،ر?تند از اين خانه
هم سوخته شمع ما،هم سوخته پروانه

بشكسته سبوهامان،خون است به دل هامان
?رياد و ?غان دارد، دردى كش ميخانه

Majed
Thursday 2 August 2007, 12:53 PM
همه عمر ایچنینم نبوداست شاد و خرم
به حق ج?ای یاری که به کس و?ا ندارد
برویم مست امشب به وثاق آن شکر لب
که زجان کم گریزم چو کسی قبا ندارد

mohammadkhan
Friday 3 August 2007, 12:55 PM
و یک روز بی تردید خواهم مرد
بدون ترس و تهدید خواهم مرد

mohammadkhan
Friday 3 August 2007, 02:54 PM
شعر من وص? دل و حال من است
وص? درد و رنج و احوال من است
دوست دارم از تمام رنگها
رنگ زرد ،چون رنگ رخسار من است

میدونم خیلی بی قا?یه و ردی? و .......... ولی چون خودم گ?تمش خوشم. اومد. عین واقعیته

fanoos
Saturday 4 August 2007, 12:34 PM
تو را براي هميشه به ياد خواهم داشت

تويي كه ?اصله ها را گسسته ميخواهي

من از صلابت در هاي بسته ?هميدم

تويي كه پنجره ها را شكسته ميخواهي

Hmd_N
Saturday 4 August 2007, 01:12 PM
يك جاده حر? پشت سرت بود و اين ميان،
من در غبار راه تو پابوس ميشوم،

خود را كنار ميكشي از چشمهاي من،
چون اشك در نگاه تو ملموس ميشوم،

Majed
Saturday 4 August 2007, 03:20 PM
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با ما هرچه کرد آن آشنا کرد

nabegheh95
Sunday 5 August 2007, 03:52 PM
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار و?ادار چه کرد

fanoos
Sunday 5 August 2007, 04:16 PM
دلا شبها نمینالی به زاری
سر راحت به بالین میگذاری

?کر کنم همه این شعرو ح?ظ شدن از بس من نوشتمش

Hmd_N
Sunday 5 August 2007, 11:02 PM
یک ن?ر نیست که مردی کند و برخیزد
حجم این داغ بزرگ از سر ما بردارد

یک ن?ر نیست از این قوم قدم بگذارد
و بیاید سر بابای مرا بردارد

fanoos
Monday 6 August 2007, 03:30 PM
وااااااااااای من د ندارمممممممممممممممممم


دلم آیینه درد است نمیدانی تو
کلبه ام ساکت وسرد است نمیدانی تو

بی تو سرسبزترین خاطره ها میدانند
?صلهایم همه سرد است نمیدانی تو

Majed
Wednesday 8 August 2007, 08:42 AM
آقا اینم حر? بود به ما ا?تاد؟

وز ن?سي عرصه اين خاک توده را
پر شرر کن، پر شرر کن
ظلم ظالم، جور صياد
آشيانم داده بر باد
اي خدا، اي ?لک، اي طبيعت
شام تاريک ما را سحر کن

fanoos
Wednesday 8 August 2007, 11:28 AM
نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم
ديگر اكنون با جوانان ناز كن با ما چرا ؟

Hmd_N
Wednesday 8 August 2007, 03:03 PM
این خواسته ام که گر مرا کشتی
این خانه نگویدت بجز تحسین

دیری است که قلب پر ز خونم را
در س?ره نهاده ام ب شاهین

Majed
Wednesday 8 August 2007, 08:57 PM
ندانستی که من جغدم.. ز ویران خانه میسازم
پریشان کرده ای زل?ت که ویران خانه ام سازی

Hmd_N
Wednesday 8 August 2007, 10:48 PM
يک تکه از خودم را در واژه د?ن کردم
?ردا بروي کاغذ مردي جوانه مي زد

آن مرد هم سرش را در زير بالشش کرد
شماطه هم پياپي با صد بهانه مي زد

Majed
Wednesday 8 August 2007, 11:03 PM
دردا که اسیر ننگ و نامیم هنوز
ما راهی عشقو بی پناهیم هنوز

مصراع های بعدیش یادم نیست.. شرمنده .. بیت های بعدیش موقو? المعانی بود... ولی یادم نمیاد

fanoos
Thursday 9 August 2007, 07:25 PM
بابا موقو? المعاااااااااااااانيييييي يييييي


حالا من ز از كجا بيارم ؟
واقعا كه شعر كم بود ؟

ز روي ديده من پلك غرق خواب گشود
كسي كه پنجره را رو به آ?تاب گشود

هورااااااااااااااااااا

Majed
Monday 13 August 2007, 12:37 PM
دانی که را سزد صٿت پاکی؟
آن کاو وجود پاک نیالاند
تا دیگران گرسنه و مسکینند
بر مال و جاه خویش نیٿزاید

hichnafar
Tuesday 14 August 2007, 08:22 AM
دردل ماحرص،آلایش فزود *** نیت پاکان چراآلوده بود؟
دزداگرشب گرم یغما کردن است *** دزدی حکام،روزروشن است

fanoos
Tuesday 14 August 2007, 05:54 PM
تو را گم ميكنم هر روز وپيدا ميكنم هر شب

بدين سان زندگي را با تو زيبا ميكنم هر شب

fanoos
Tuesday 14 August 2007, 10:07 PM
نيست يك دم شكند خواب به چشم كس وليك

غم اين خفته چند

خواب در چشم ترم ميشكند

نگران با من استاده سحر

صبح ميخواهد از من ...

Majed
Wednesday 15 August 2007, 12:31 AM
فانوس جان شعر نو نداشتیما... قوانین رو فراموش کردی انگار....


نوبهار است.. گل ببار است
ابر چشمم .. ژاله بار است
این دلم... چون قفس تنگ و تار است

fanoos
Wednesday 15 August 2007, 07:59 AM
در اين دنياي بي حاصل چرا مغرور ميگردي

سليمان گر شوي آخر نصيب مور ميگردي

Majed
Thursday 16 August 2007, 05:09 PM
یک کرشمه کرد با خود آن چنانک

فتنه ای در پیر و در برنا نهاد

Hmd_N
Thursday 16 August 2007, 06:32 PM
در طلبت ندیده ای سخت تر از اراده ام

جان به تو داده ام ولی دل به کسی نداده ام

fanoos
Thursday 16 August 2007, 08:37 PM
من از رووییدن خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمیگردد بدین بالانشینی ها

Majed
Saturday 18 August 2007, 11:56 PM
ای ز غم فراق تو.. مست تو گشته ام خدا
من چه کنم که بشنوی...عجز و ستایش مرا

Hmd_N
Sunday 19 August 2007, 12:14 AM
از غم هجر روی تو در دل این سیاه شب

بامدد دو چشم خود، عقده ی دل گشاده ام

hichnafar
Sunday 19 August 2007, 08:30 AM
مارابه رخت وچوب شبانی فریفته است***این گرگ سالهاست که باگله آشناست

ciity_night
Sunday 19 August 2007, 09:35 AM
دوستت دارم ودانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

hichnafar
Sunday 19 August 2007, 09:51 AM
جناب ciity_night به سایت خوش اومدید!
_____________________________

من ترک عشق وشاهدوساغرنمی کنم *** صدبارتوبه کردم ودیگرنمی کنم

Hmd_N
Sunday 19 August 2007, 11:27 AM
مرا به جرم بی عشقی چه سوزی ؟
مگر مجنون آن سیما نبودم

تو رویائیم بنمودی وگر نه
چنان هم عاشق رویا نبودم

Majed
Sunday 19 August 2007, 12:50 PM
مو به مو را جای دلها ساختی
مو به دلها شانه کردی عاقبت
در دهان خلق افکندی مرا
فیض را افسانه کردی عاقبت

Hmd_N
Sunday 19 August 2007, 01:13 PM
تا به اکنون زندگی سرتاسرش پر غصه بود

بی تو جانا زندگی یک لحظه هم حالی نداد

kaka
Sunday 19 August 2007, 04:22 PM
دل گفت كه فرو كش كنم اين شهر به بويش

بيچاره ندانست كه يارش سفري بود

zizigooloo
Sunday 19 August 2007, 04:56 PM
دانی که را سزد صفت پاکی
آنکه او به وجود خویش نیالاید

hichnafar
Sunday 19 August 2007, 06:05 PM
دست ازطلب ندارم تاکام من برآید *** یاتن رسدبه جانان یاجان زتن برآید
(ببخشیدجناب زیزیگولواگه منظورتون شعرپروین هست مصرع دومش اینجوریه :آن کاووجودپاک نیالاید)

kaka
Sunday 19 August 2007, 10:40 PM
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

وندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

hichnafar
Monday 20 August 2007, 08:56 AM
دردعشقی کشیده ام که مپرس *** زهرهجری چشیده ام که مپرس

nabegheh95
Monday 20 August 2007, 09:24 AM
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
وانچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد

kaka
Monday 20 August 2007, 05:42 PM
در نظر بازي ما بي خبران حيرانند

من چنينم كه نمودم دگر ايشان داننند

sayeh
Monday 20 August 2007, 06:18 PM
درنمازم جریان داردماه جریان داردطیف ،سنگ ازپشت نمازم پیداست
.................................
در بن بست هم راه اسمان باز است برواز را بياموز

hichnafar
Monday 20 August 2007, 07:39 PM
تارفت مراازنظرآن چشم جهان بین *** کس واقف مانیست که ازدیده چهارفت

Hmd_N
Monday 20 August 2007, 10:59 PM
تو بگو دلم چه کرده جز محبت؟
که چنین ز چشم خوبت اوفتاده

چه شود که ساقیا کمی بنوشم
زلبی پر از هوس بجای باده ؟

hichnafar
Tuesday 21 August 2007, 08:13 AM
هرکجاهستم باشم آسمان مال منست *** پنجره فکرهواعشق زمین مال منست

sara
Tuesday 21 August 2007, 10:54 AM
تو بدین چشم شوخ وروی چو ماه
ببری دل،ز دست سنگ سیاه

akanani
Tuesday 21 August 2007, 11:05 AM
آب دهیم راه را مژده دهیم باغ را بوی بهار می رسد

hichnafar
Tuesday 21 August 2007, 11:22 AM
جناب akanani شماباید «ه» می دادید
هنوزنیک وبدزندگی به دفترعمر *** نخوانده ای وبه چشم توراه وچاه یکیست

kaka
Tuesday 21 August 2007, 06:05 PM
تا شدم حلقه به دوش در ميخانهي عشق

هر دم آيد غمي از نو به مباركبادم

ببخشيد نايس گرل اين سايه بچه آشناتونه كه براش اشكال نمي گيري؟

من د دادم شعرشو با ع نوشت شمام ادامه دادي البته ببخشيداااااااااااا

hichnafar
Tuesday 21 August 2007, 06:59 PM
جناب کاکامن معذرت می خوام بیت شماروندیده بودم
شرمنده
_____________________________________
مرادردام هابسیاربستند *** زبالم کودکان پرهاشکستند

Hmd_N
Wednesday 22 August 2007, 12:56 AM
دلا واجب بود بر غم صبوری
که ما داریم یار پر غروری

چنان مغرور و زیباتر به دنیا
که بر روی مهش دل بسته حوری

zizigooloo
Wednesday 22 August 2007, 01:47 AM
یا رب این نو گل خندان که سپردی به منش

میسپارم به تو از چشم حسود چمنش

Hmd_N
Wednesday 22 August 2007, 01:55 AM
شرحی همچون زلف پرتاب پریشان میدهم

خویشتن را دست تاراج زمستان میدهم

zizigooloo
Wednesday 22 August 2007, 01:58 AM
من از روییدن خار بر سر دیوار فهمیدم
که ناکس کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها

Hmd_N
Wednesday 22 August 2007, 02:00 AM
آمدی آشکارو من صید نگاهت آمدم

چشم شکار گیر تو اهل فن است و بی کمین

kaka
Wednesday 22 August 2007, 09:25 AM
نه وصل بماند و نه واصل

آنجا كه خيال حيرت آمد

Hmd_N
Wednesday 22 August 2007, 12:08 PM
دیری است که قلب پر ز خونم را
در سفره نهاده ام بر شاهین

گر تیشه به سر زدی تو، فرهادا
من تیشه به دل زدم از این شیرین

sara
Wednesday 22 August 2007, 12:25 PM
نداند عقل راه خانه ی عشق
که عقل کل بود دیوانه ی عشق

nabegheh95
Wednesday 22 August 2007, 12:40 PM
قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب،
دور خواهم شد از این خاک غریب...

sara
Wednesday 22 August 2007, 05:28 PM
یادمه تو اون یکی مشاعره آوردنه شعر نو ممنوع بود

بی پرده برون میا که بسیار
دین و دل و دست رفته از کار

hichnafar
Wednesday 22 August 2007, 06:05 PM
درست یادم نیست ولی اگه تومی گی لابدبوده دیگه ولی چون تواین یکی ازشعرنوهم استفاده شده دیگه نمی شه ممنوعش کرد.
____________________
رسیدمژده که ایام غم نخواهدماند *** چنان نماندوچنین نیزنخواهدماند

Hmd_N
Wednesday 22 August 2007, 11:53 PM
داده خدا امانتی بر تن من بنام جان

جان به تو داده این تنم، پس به خدا نشد امین

ciity_night
Thursday 23 August 2007, 08:07 AM
نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگ دل این زودتر می خواستی حالا چرا

sara
Thursday 23 August 2007, 09:24 AM
نمی دونم ولی حال و هوای قبل رو نداره

ای ماه اگر به او تو مانندی
او هیچ بتو چرا نمی ماند

nabegheh95
Thursday 23 August 2007, 09:34 AM
در دل من چیزیست،
مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم می خواهد، بدوم تا ته دشت
بروم تا سرکوه
دورها آواییست که مرا می خواند

fanoos
Thursday 23 August 2007, 11:02 AM
در گریز از این زمان بی گذشت
در فغان ازین ملال بی زوال

رانده از بهشت عشق وآرزو
مانده ام همه غم و همه خیال

sara
Thursday 23 August 2007, 07:45 PM
مجنون که تمام محو لیلی نشود
شایسته انوار تجلی نشود
گفتی که به عشق دل تسلی گردد
عشق آن باشد که دل تسلی نشود

Hmd_N
Friday 24 August 2007, 12:17 AM
دلم را پند و اندرزی مگویید
که فکر دین و عمر و آبرو نیست

بگفتیدم ز غمهایش بگویم
ولیکن او که اهل گفتگو نیست

Hmd_N
Friday 24 August 2007, 01:12 AM
کس را به رخ ماه تو مانند نباشد

چون برتری از خوب عذاران چو که زشتی

ENDIRA
Friday 24 August 2007, 02:06 AM
يكي از همين روزا روي شب پا مي زارم

توي قاب لحظه ها عكس فردا مي زارم

تا كه خوب خوب بشه زخمهاي دلواپسي

عشق و مرحم مي كنم روي دلها مي زارم

Hmd_N
Saturday 25 August 2007, 01:11 AM
می ترسم از اینکه بدعت آوردم
دنیا همگی نمایدم نفرین

زیرا که من عهد اولینم را
با جوهر خون نموده ام رنگین

nabegheh95
Saturday 25 August 2007, 08:36 AM
ناز چشم یارها، غمزه نگارها،
رفته از نیاز و ناز،
در جهان چه کارها ...

sara
Saturday 25 August 2007, 01:04 PM
آن لعل آبدار ز تسخیر کائنات
خاصیت نگین سلیمان گرفته است

Hmd_N
Sunday 26 August 2007, 12:34 AM
تو در چشم منی من غم ندارم

تو ایمان منی من کم ندارم

Majed
Sunday 26 August 2007, 06:57 AM
من با تو نگویم که تو پروانه من باش
چون شمع بیا روشنی خانه من باش
در خانه من رونق اگر نیست صفا هست
تو رونق این کلبه و کاشانه من باش

sara
Sunday 26 August 2007, 08:51 AM
شاه و گدا دعای تو گویند دم به دم
ملک و ملک ثنای تو خوانند هر زمان

nabegheh95
Sunday 26 August 2007, 02:15 PM
نیمه شب ستارها، می کنند اشاره ها
می رود ز آه ما، بر فلک شراره ها

kaka
Sunday 26 August 2007, 05:03 PM
الا يا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها

كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها

Majed
Monday 27 August 2007, 08:28 AM
آن یکی نحوی به کشتی درنشست

رو به کشتیبان نمود آن خودپرست

گفت هیچ از نحو خواندی؟گفت لا

گفت نیم عمر تو شد فنا

kaka
Monday 27 August 2007, 10:51 AM
آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا؟

بي وفا حالا كه من افتاده ام از پا چرا؟

sara
Monday 27 August 2007, 05:13 PM
از همه چیز تو را می شنوم
در همه چیز تو را می بینم
نیست جایی که نباشی آنجا
از سمک تا به سما می بینم

Majed
Monday 27 August 2007, 07:58 PM
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
كاول نظر به ديدن او ديده ور شدم

fanoos
Monday 27 August 2007, 09:39 PM
مه من دمی نبودت سر همصدایی من
که ز چهره ام نخواندی غم بی نوایی من

Hmd_N
Monday 27 August 2007, 10:01 PM
نرفتم پا به پا آن نازنین را
از این بابت که من رعنا نبودم

به عمری تا کنون در دام عشقت
بو سودائی جز این سودا نبودم

nabegheh95
Tuesday 28 August 2007, 08:23 AM
من از شهر تو چون نالان می گذرم
تنها سایه من باشد همسفرم

diamond_sh
Tuesday 28 August 2007, 10:19 AM
مطرب مهتاب روی آنچه بدیدی بگوی
ما همگان محرمیم وانچه شنیدی بگوی

nabegheh95
Tuesday 28 August 2007, 12:33 PM
یواش یواش تو قلبم خونه کردی
یواش یواش منو دیوونه کردی

kaka
Wednesday 29 August 2007, 08:27 AM
يكي از عقل مي لافد يكي از طامات مي بافد

بيا كه اين داوري ها را به پيش داور اندازيم

Majed
Wednesday 29 August 2007, 09:19 AM
مي رود از فراق تو
خون دل از دو ديده ام
دجله به دجله يم به يم
چشمه به چشمه جو به جو

kaka
Wednesday 29 August 2007, 09:27 AM
و عادت درد سنگيني است وقتي اوج مي گيرد

به من عادت نكردي طعم حرفم را نمي داني

Majed
Wednesday 29 August 2007, 09:55 AM
یک نظر مستانه کردی عاقبت
عقل را دیوانه کردی عاقبت
با غم خود آشنا کردی مرا
از خودم بیگانه کردی عاقبت

kaka
Wednesday 29 August 2007, 10:24 AM
تا به غايت ره ميخانه نمي دانستم

ور نه مستوري ما تا به چه غايت باشد

Majed
Wednesday 29 August 2007, 10:31 AM
دوش مي آمد و رخساره بر افروخته بود
تا کجا باز دل غمزده اي سوخته بود
رسم عاشق کشي و شيوه شهرآشوبي
جامه اي بود که بر قامت او دوخته بود

kaka
Wednesday 29 August 2007, 01:27 PM
دوش ديدم كه ملايك در ميخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند

fanoos
Wednesday 29 August 2007, 10:36 PM
دلم در تنگنای این قفس مرد
رسید اندم که بگشایی پرم را

Hmd_N
Thursday 30 August 2007, 12:10 AM
آمدی آشکارو من صید نگاهت آمدم

چشم شکارگیر تو اهل فن است و بی کمین

kaka
Thursday 30 August 2007, 02:23 PM
نفس بر آمد و كام از تو بر نمي آيد

فغان كه بخت من از خواب در نمي آيد

Majed
Thursday 30 August 2007, 02:39 PM
در گل بمانده پای دل جان میدهم چه جای دل
از اتش سودای دل ای وای دل ای وای ما

kaka
Thursday 30 August 2007, 03:20 PM
اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را

به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را

Majed
Thursday 30 August 2007, 03:41 PM
ای یوسف خوشنام ما خوش میروی بر بام ما
ای در شکسته جام ما ای بر دریده دام ما

kaka
Thursday 30 August 2007, 03:51 PM
اگر دشنام فرمايي وگر نفرين دعا گويم

جواب تلخ مي زيبد لب لعل شكر خا را

hichnafar
Thursday 30 August 2007, 05:27 PM
امشب درسرشوری دارم *** امشب دردل نوری دارم

fanoos
Thursday 30 August 2007, 06:49 PM
من اینجا بس دلم تنگ است
وهر سازی که میبینم بد آهنگ است

Majed
Thursday 30 August 2007, 08:38 PM
تسلیم از ان بنده و فرمان از ان دوست
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در

kaka
Friday 31 August 2007, 05:43 AM
روزها فكر من اين است و همه شب سخنم

كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم

Majed
Friday 31 August 2007, 09:06 AM
من مست می عشقم
هوشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیدار نخواهم شد

ciity_night
Friday 31 August 2007, 09:32 AM
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید

Majed
Friday 31 August 2007, 09:44 AM
دوزلفونت بود تار ربابم
چه مي خواهي از اين حال خرابم
تو که با مو سر ياري نداري
چرا هر نيمه شو آيي به خوابُم

ciity_night
Friday 31 August 2007, 11:02 AM
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر تو هم کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه ی مویت خریداری هست
گر بگوین که مرا با تو سرو کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست

sara
Saturday 1 September 2007, 11:08 AM
تو در حلقه ی می پرستان در آ
که چیزی نبینی بغیر خدا

Majed
Saturday 1 September 2007, 12:33 PM
آن یار که از او خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

nabegheh95
Saturday 1 September 2007, 02:20 PM
در دل من چیزی است،
مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم، که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت
بروم تا سر کوه
دورها آوایی است که مرا می خواند

ciity_night
Saturday 1 September 2007, 03:49 PM
در این درگه که گه گه که که که که شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نای آگه

Hmd_N
Saturday 1 September 2007, 03:59 PM
هر که ام هر چیز گوید باز هم

گویمت هستی خدای عالمین

Hmd_N
Saturday 1 September 2007, 04:58 PM
یاد از آن روزی که بودی زهره یاره من

دور از چشم رقیبون در کناره من

gheisar
Saturday 1 September 2007, 07:59 PM
نمیخوام آشفته باشم

آرزوی خفته باشم

تو نـذار آخـر قصه

حرفـمو نگفته باشم

fanoos
Saturday 1 September 2007, 08:07 PM
مگر چه گفت به گوش درخت باد خزان

که روی زرد نمود وتکید وشد لرزان

gheisar
Saturday 1 September 2007, 08:14 PM
نمیخوام کنار این مردم بی وفا برم

پیش کی عاشق و دیوونه و بی ریا برم؟

آخرش مستای میخونه به دادم میرسن

ساقی و شراب و پیمونه به دادم میرسن

fanoos
Saturday 1 September 2007, 08:27 PM
نفسی یار من زار نگشتی و گذشت

مردم وبر سر خاکم نگذشتی و گذشت

gheisar
Saturday 1 September 2007, 08:40 PM
تو شور عشقم داده ای ...مرا تو رسوا کرده ای
به کوی اهل دل مرا.....تو مست و شیدا کرده ای
کجا روم که چاره ساز، ای خدا تویی
نیاز هرچه بی نیاز، ای خدا تویی

fanoos
Saturday 1 September 2007, 09:35 PM
یاد باد ان مهربانی های باد
یاد باد ان روزگاران یاد باد

gheisar
Saturday 1 September 2007, 09:45 PM
دنیا کوچیک تر از اونه که ما تصور می کنیم!
فقط با یک عکس بزرگ چشمامون و پر می کنیم!

hichnafar
Sunday 2 September 2007, 07:12 AM
من ازبیگانگان هرگزننالم *** که بامن هرچه کردآشناکرد

ciity_night
Sunday 2 September 2007, 07:23 AM
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم........از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

hichnafar
Sunday 2 September 2007, 07:49 AM
مژده ای دل که دگربادصبابازآمد *** هدهدخوش خبرازطرف سبابازآمد

ciity_night
Sunday 2 September 2007, 08:05 AM
در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما......همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها

hichnafar
Sunday 2 September 2007, 10:57 AM
ای کارگشای هرچه هستند *** نام توکلیدهرچه بستند

Hmd_N
Sunday 2 September 2007, 12:30 PM
در یاد از جوانی، یادش بخیر گویند

ما بی تو پیر بودیم، ظاهرا اگرچه برنا

ciity_night
Sunday 2 September 2007, 02:04 PM
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا....بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

kaka
Sunday 2 September 2007, 04:30 PM
اگر به باده ي مشكين دلم كشد شايد

كه بوي خير ز زهد و ريا نمي آيد

ciity_night
Sunday 2 September 2007, 04:40 PM
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند....گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند

kaka
Sunday 2 September 2007, 05:15 PM
در غريبي و فراق و غم دل پير شدم

ساغري مي ز كف تازه جواني به من آر

nabegheh95
Sunday 2 September 2007, 05:42 PM
رفتی تا مرا صحرایی کنی،
از نو قسمتم تنهایی کنی

kaka
Sunday 2 September 2007, 06:12 PM
يك شب آمد آتشي بر دل نشست

يك شب آمد دين و ايمانم شكست

hichnafar
Sunday 2 September 2007, 06:51 PM
توانگرادل درویش خود به دست آور *** که مخزن زروگنج درم نخواهدماند

kaka
Sunday 2 September 2007, 08:15 PM
در آن چمن كه بتان دست عاشقان گيرند
گرت ز دست بر آيد نگار من باشي

Hmd_N
Sunday 2 September 2007, 11:52 PM
یکتا شدی و از چه سبب بردی ام از یاد ؟

آخر تو زمن شهره چنین در همه گشتی

ciity_night
Monday 3 September 2007, 07:16 AM
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند.....طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم

kaka
Monday 3 September 2007, 07:37 PM
مزن بر سر ناتوان دست زور

كه روزي به پايش در افتي چو مور

ciity_night
Tuesday 4 September 2007, 07:26 AM
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت اربده جویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

hichnafar
Tuesday 4 September 2007, 09:03 AM
درکوی نیک نامان ماراگذرندادند *** گرتونمی پسندی تغییرده قضارا

ciity_night
Tuesday 4 September 2007, 09:07 AM
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند

hichnafar
Tuesday 4 September 2007, 10:53 AM
دوش مرغی به صبح می نالید *** عقل وصبرم ببردوطاقت وهوش

kaka
Tuesday 4 September 2007, 11:10 AM
شراب خورده وخوي كرده كي شذي به چمن؟

كه آب روي تو آتش در ارغوان انداخت

Hmd_N
Tuesday 4 September 2007, 01:32 PM
تو را خارج از آسمان جسته ام
ببین در دلم رفته ای تا کجا

که ناراضی از خود نمیرانی ام
دمی از در مهربانی درآ

kaka
Tuesday 4 September 2007, 05:25 PM
آن سيه چرده كه شيريني عالم با اوست

چشم ميگون لب خندان دل خرم با اوست

ciity_night
Wednesday 5 September 2007, 09:04 AM
تو را با غیر می بینم صدایم در نمی آید
دلم می شوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
نشستم باده خوردم خون گریستم کنجی افتادم
تحمل می رد اما شب غم سر نمی اید

hichnafar
Wednesday 5 September 2007, 10:45 AM
دراین دنیاتک وتنهاشدم من *** گیاهی دردل صحراشدم من

nabegheh95
Wednesday 5 September 2007, 12:01 PM
نمیکنی ای گل یکدم یادم،
که همچو اشک از چشمت افتادم.

Hmd_N
Wednesday 5 September 2007, 12:37 PM
مست و مغرورم نمود آن عشق آتشگون تو

زان سر خود در جهان با افتخار افراختم

kaka
Wednesday 5 September 2007, 09:10 PM
من از پشت شبهاي بي خاطره
من از پشت زندان غم آمدم

nabegheh95
Thursday 6 September 2007, 10:35 AM
مرا با نگاهی به رویا ببر
مرا تا تماشای فردا ببر

hichnafar
Thursday 6 September 2007, 02:50 PM
رسم عاشق کشی وشیوه ی شهرآشوبی *** جامه یی بود که برقامت اودوخته بود

kaka
Friday 7 September 2007, 10:39 AM
در اين چمن چو در آيد خزان يغمايي

رهش به سرو سهي قامت بلند مباد

hichnafar
Friday 7 September 2007, 04:37 PM
دست دردامن مولازددر *** که علی بگذروازمامگذر

diamond_sh
Friday 7 September 2007, 06:59 PM
رو سر بنه به بالين تنها مرا رها كن
ترك من خراب شبگرد مبتلا كن

Majed
Friday 7 September 2007, 09:08 PM
نی حدیث راه پر خون میکند
قصه های عشق مجنون می کند
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنیها گفتمی

hichnafar
Friday 7 September 2007, 09:38 PM
یادبادآنکه زماوقت سفریادنکرد*** بوداعی دل غم دیده ی ماشادنکرد

hichnafar
Friday 7 September 2007, 10:19 PM
گارفیلدجان توی یک صفحه نبایدبیت تکراری گفته بشه اگه قبلا"بیتی توی صفحات قبل باشه اشکالی نداره.
یارب سببی سازکه یارم به سلامت *** بازآیدوبرهاندم ازبندملامت

Hmd_N
Saturday 8 September 2007, 12:44 AM
در طلبت ندیده ای سخت تر از اراده ام

جان به تو داده ام ولی دل به کسی نداده ام

hichnafar
Saturday 8 September 2007, 07:54 AM
مردم شهربه یک چینه چنان می نگرند***که به یک شعله به یک خواب لطیف
_____________
گارفیلدمطمئنا"کسی اگه بخوادواقعا"مشاعره کنه همچین کاری رونمی کنه ولی اگه یک نفریک شعروچندبارپشت هم تکرارکردحتما"تذکرمیدم .
مرسی.

sara
Saturday 8 September 2007, 10:07 AM
فرهاددگر،در ین بن غارم
مجنون دگر درین بیابانم

akanani
Saturday 8 September 2007, 10:50 AM
می دمد صبح و کله بست و سحاب الصبوح الصبوح یا اصحاب

hichnafar
Saturday 8 September 2007, 11:26 AM
بام هاجای کبوترهاییست که به فواره ی هوش بشری می نگرند
دست هرکودک ده ساله ی شهرشاخه ی معرفتیست

nabegheh95
Saturday 8 September 2007, 12:01 PM
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد

nabegheh95
Sunday 9 September 2007, 08:34 AM
در کشتن ما چه میزنی تیغ جفا
مارا سر تازیانه ای بس باشد

akanani
Sunday 9 September 2007, 09:16 AM
دل می​رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

hichnafar
Sunday 9 September 2007, 09:22 AM
آشنایی نه غریبیست که دلسوزمنست *** چون من ازخویش برفتم و دل بیگانه بسوخت

akanani
Sunday 9 September 2007, 09:28 AM
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

Majed
Sunday 9 September 2007, 03:17 PM
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

Hmd_N
Sunday 9 September 2007, 04:09 PM
هر که ام هر چیز گوید باز هم

گویمت هستی خدای عالمین

kaka
Monday 10 September 2007, 07:18 AM
نرو دستم به دامانت
نگو ديگر نمي ماني
كه مي ميرم غريبانه
امان از درد تنهايي

akanani
Monday 10 September 2007, 07:42 AM
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم با نعره​های قلقلش اندر گلو ببست

ciity_night
Monday 10 September 2007, 11:12 AM
توانم گفت مستم می کنی با یک نگه اما
طبیبا درد هجرانم به گفتن در نمی آید

nabegheh95
Monday 10 September 2007, 11:16 AM
در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند
من از خوش باور اینجا محبت آرزو دارم

sara
Monday 10 September 2007, 11:28 AM
مشربم ننگ و عشق شور انگیز
مرکبم لنگ و راه ناهموار

kaka
Monday 10 September 2007, 03:55 PM
رفتي ولي كجا كه به دل جا گرفته اي
دل جاي توست گر چه دل از ما گرفته اي

nabegheh95
Monday 10 September 2007, 08:16 PM
یار دبستانی من، با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی

kaka
Monday 10 September 2007, 09:34 PM
يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به منش
مي سپارم به تو از چشم حسود چمنش

Majed
Monday 10 September 2007, 11:16 PM
شاد باشیم و ملامت کشیم و خوش باشیم....
که در طریقت ما کافریست نخندیدن

hichnafar
Tuesday 11 September 2007, 06:47 AM
ندیده زحمت رفتارره نیاموزی *** خطانکرده صواب وخطاچه دانی چیست؟
__________
آقای ماجدتاجایی که من می دونم وفاکنیم بودا!

akanani
Tuesday 11 September 2007, 07:10 AM
ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

ciity_night
Tuesday 11 September 2007, 03:06 PM
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
مطمئن باش که فردا دل تو با دگران است

kaka
Tuesday 11 September 2007, 05:12 PM
تو پي كدوم ستاره پشت ابرا خونه كردي
رفتيو چيزي نگفتي گريه رو بهونه كردي

akanani
Wednesday 12 September 2007, 07:45 AM
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعره​های قلقلش اندر گلو ببست

hichnafar
Wednesday 12 September 2007, 08:10 AM
تاچشم بشرنبیندت روی *** بنهفته به ابرچهردلبند

ciity_night
Wednesday 12 September 2007, 09:07 AM
در راه خود اول ز خودم بی خود کن***بی خود چو شدم ز خود به خود راهم ده

akanani
Wednesday 12 September 2007, 09:17 AM
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد

hichnafar
Wednesday 12 September 2007, 09:46 AM
دل سراپرده ی محبت اوست *** دیده ی آیینه دارطلعت اوست

akanani
Wednesday 12 September 2007, 10:58 AM
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

Hmd_N
Wednesday 12 September 2007, 12:32 PM
درست است اینکه من زیبا پرستم

ولی عاشق به هر زیبا نبودم

akanani
Wednesday 12 September 2007, 12:42 PM
می‌گفت دگرباره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست

Hmd_N
Wednesday 12 September 2007, 12:45 PM
تو سوار آسمان و من پیاده

که تو ماه و زین بر آسمان نهاده

akanani
Wednesday 12 September 2007, 12:55 PM
هاتفی از گوشه میخانه دوش
گفت ببخشند گنه می بنوش

Hmd_N
Wednesday 12 September 2007, 12:59 PM
شب و هم روز را داراست با هم

که روزش روی شب هم خرمن موی

akanani
Wednesday 12 September 2007, 01:05 PM
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

Hmd_N
Wednesday 12 September 2007, 01:10 PM
روی خود را از نگاه ملتمس گونم نگیر

آسمان را چنین به ماه و مهتابش نکن

hichnafar
Wednesday 12 September 2007, 01:20 PM
نفس بادصبامشک فشان خواهدشد *** عالم پیردگربار جوان خوهدشد

akanani
Wednesday 12 September 2007, 01:20 PM
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما

Hmd_N
Wednesday 12 September 2007, 01:24 PM
ای نورچشم من سخنی هست گوش کن *** چون ساغرت پراست بنوشان ونوش کن

akanani
Wednesday 12 September 2007, 01:31 PM
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

hichnafar
Wednesday 12 September 2007, 01:47 PM
یادبادآنکوبه قصدجان ما *** زلف رابشکست وپیمان نیزهم

kaka
Wednesday 12 September 2007, 06:10 PM
من مست مي عشقم
هشيار نخواهم شد
وز خواب خوش مستي
بيدار نخواهم شد

akanani
Thursday 13 September 2007, 07:48 AM
دل می​رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

kaka
Thursday 13 September 2007, 09:29 AM
الا يا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها
كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكل ها

Hmd_N
Thursday 13 September 2007, 01:43 PM
از غصه جدای، پیریم چیره گشتست

هر چند از همان روز، هستی جوان و رعنا

hichnafar
Thursday 13 September 2007, 04:13 PM
اگرآن ترک شیرازی به دست آرددل مارا *** به خال هندویش بخشم سمرقندوبخارارا

nabegheh95
Friday 14 September 2007, 08:11 AM
از آنرو هست یاران را صفاها با می لعلش
که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمیگیرد

ciity_night
Friday 14 September 2007, 08:44 AM
دنیا همه هیچ کار دنیا همه هیچ
ای هیچ تر از هیچ ز بهر هیچ بر هیچ مپیچ

akanani
Friday 14 September 2007, 08:58 AM
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه​ای جان من خطا این جاست

hichnafar
Saturday 15 September 2007, 07:39 AM
تومشت درشت روزگاری *** کزگردش قرن هاپس افکند

akanani
Saturday 15 September 2007, 08:18 AM
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

kaka
Saturday 15 September 2007, 11:13 AM
تو و طوبي و ما و قامت يار
فكر هر كس به قدر همت اوست

akanani
Saturday 15 September 2007, 11:25 AM
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

kaka
Saturday 15 September 2007, 11:39 AM
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنيدم سحري نيست كه نيست

akanani
Saturday 15 September 2007, 12:00 PM
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

kaka
Saturday 15 September 2007, 01:37 PM
دل مي رود ز دستم صاحب دلان خدارا
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا

Hmd_N
Saturday 15 September 2007, 01:48 PM
ای من از چشمان زیبایت بسی بی دین شده

قدرتی دارد نگاه دلفریبت قدرتی

kaka
Saturday 15 September 2007, 02:00 PM
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور

كلبه ي احزان شود روزي گلستان غم مخور

Hmd_N
Saturday 15 September 2007, 02:01 PM
روی خود را از نگاه ملتمس گونم نگیر

آسمانم را چنین بی ماه و مهتابش مکن