توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مصاحبه با اساطیر دنیای Rock
FMETAL
Saturday 10 August 2013, 11:11 PM
چند وقتی بود که میخواستم این تاپیک رو راه بندازم. ولی در سبک و سیاق و خط مشی اون زیاد مطمئن نبودم. از اونجایی که حرف و حدیث برای بزرگان موسیقی زیاد درآمده، و خیلیهاشون افسانهای بیش نیستن، بد ندیدم که مصاحبههای این بزرگان رو از دل مجلات موسیقیم ترجمه کنم و برای دوستان اینجا بنویسم. درسهایی که میشه از این مصاحبهها آموخت، بزرگتر از اسم این اساطیر نباشه، کوچکتر هم نیست.
FMETAL
Sunday 11 August 2013, 04:11 AM
Ritchie Blackmore
"از راک تا رنسانس"
قسمت اول
منبع : Fingerstyle Magazine No. 61
Ray Flacke خبرنگار دوماهه نامه Fingerstyle, از مجلات معتبری که به اخبار موسیقی و نوازندگان سبکهای کلاسیک و آکوستیک میپردازد، با Ritchie Blackmore گیتاریست افسانهای گروههای Deep Purple, Rainbow و اخیراً Blackmore`s Night, مصاحبهای در سال ۲۰۰۶ میلادی به انجام رسانده که در شماره ۶۱ این نشریه در سال ۲۰۰۶ بچاپ رسید. از آنجایی که خودم نیز به این گیتاریست علاقه وافری دارم (بخاطر همین گیتاریست، گیتاریست شدم) بد ندیدم که این مصاحبه را ترجمه کرده، در دسترس دوستداران قرار دهم.
در پیش درامد این مصاحبه، Ray Flacke درمورد چگونگی پیشنهاد انجام این مصاحبه از طرف رییسش Bill Piburn, سردبیر این نشریه، اینگونه مینویسد:
بلافاصله پس از اتمام غذایمان در یک رستوران محلی، Bill از من خواست تا مصاحبه ای که تمام قرار و
مدارهایش با Ritchie Blackmore گذاشته شده را برای این نشریه انجام دهم. Bill میدانست که Ritchie از ۱۴
سالگیم روی نوازندگی و موسیقی من بیشترین تاثیر را داشته، و فکر میکرد که من بهترین شخص برای انجام این مصاحبه هستم. من هم با تفکر عمیق درباره قبول انجام این مصاحبه در ظرف سه ثانیه!!! جواب مثبت خود را اعلام کردم.
من Ritchie را اولین بار در سال ۱۹۶۳ زمانی که در گروهی بنام The Outlaws, که درواقع گروهی تحت اختیار Joe Meek آهنگساز و تهیه کننده معروف انگلیسی بود، و گیتار میزد دیدم. حتی Gene Vincent با کمک این گروه بعنوان Backing Band, تور دور اروپای خود را در سال ۱۹۶۳ برگزار کرد. ولی اولین باری که با وی همکلام شدم، دفعه دومی بود که وی را دیدم. زمانی که این گروه برای اجرای برنامهای به شهر زادگاهم واقع در سواحل جنوبی انگلیس آمده بودند. پس از اتمام اجرا، خود را به وی رسانده و همانطوری که یک پسرک ۱۴ ساله سوال میکنه پرسیدم "آقا، شما چند سال گیتار میزنید؟" و وی با لحنی که بعدها فهمیدم "طعنه آمیز" بوده جواب داد "سه دقیقه، ممممممم، هاها، فکر کنم!"
بههرحال، وی از من خواست تا در انتقال آمپلی فایر Vox AC30 وی به پشت صحنه کمک کنم. به این خاطر برای حمل این آمپ دو نفر لازم بود، چون این آمپ داشت از هم وا میرفت و بدنه آن فقط با چند بست بهم چسبیده بود! و من داشتم فکر میکردم که "چه سبک نوازندگیای این آمپ را به این روز انداخته؟ هر سبکی که هست من خیلی دوستش دارم!"
برای انجام این مصاحبه، تصمیم گرفتم تا آنجایی که میتوانم و Ritchie با من همراهی کند، کاوشی به عمیقترین و قدیمیترین لحظات زندگی وی انجام دهم. چرا که بیشتر طرفداران Ritchie, وی را از Deep Purple و Rainbow, و صد البته در حال حاضر Blackmore`s Night میشناسند. گرچه، همیشه تاثیرات اولیه، تلاشها و تمرینات بسیار و طاقت فرسا، در پس پرده هر "موفقیت یک شبه ای" وجود دارند که ما از آنها بیخبریم.
خوب، Ritchie, اگر موافق باشی، از اولین کسی که بر روی تو تاثیر بسیاری گذاشت "Tony Harvey" شروع کنیم. چی از اون بخاطر میاوری؟ آیا هرگز با وی یکجا نشستی تا با هم کمی گیتار بزنید؟
وقتی که ۱۵ ساله بودم، اجرای وی بهمراه گروه The Nero & The Gladiators را در Southhall Community Center دیدم. باور نکردنی بود. نمیتونستم گیرایی که از صحنه به جمعیت میرسید، و چقدر خوب روی صحنه اجرا میکنند رو باور کنم. Tony مطمئناً راه ارتباط با تماشاچیان رو بلده و یک Showman بی نظیره. بعد از اون اجرا، من شروع کردم به نواختن Hall Of The Mountain King, Czardas و هرچه که اونها نواختند. وی من رو به هراس انداخته بود! وی و گروهش من را مجبور به پی بردن به اهمیت "حرفه ای" بودن کردند. کنسرت و اجرای آنها "افسانه ای" بود. وقتی شما ۱۵
ساله اید، بسیار تاثیر پذیرید و اونها مطمئناً تاثیر خود را برروی روح و روانم بر جا گذاشتند. من اون
کنسرت را با این تفکر که "این همون کاریه که دوست دارم وقتی بزرگ شدم، ادامه بدم"، ترک کردم.
(خیلی عجیب بود که Ritchie یادش رفت از آهنگ Trek To Rome که در طرف B صفحه آهنگ Hall Of The Mountain King قرار داشت، و اون ریتمی که گیتار بسرعت سیر نزولی رو در پایان Intro طی میکنه، و مطمئناً بر روی وی تاثیر گذار بوده را، یادی کند! آهنگ Trek To Rome را با آهنگ Spanish Nights از آلبوم Under A Violet Moon سال ۱۹۹۹ مقایسه کنید تا متوجه این تاثیر بشوید!)
احتمال دارد که من اشتباه کنم، ولی فکر میکنم Tony هرگز با گروه The Gladiators به استودیوی صدابرداری نرفت. رفت؟ فکر کنم Joe Moretti و Colin Green اون آهنگها را با این گروه ضبط کردند.
فکر کنم تو درست میگی. Tony با این گروه، اون آهنگها رو در استودیو نزده بود.
و پس از اون، البته Jim Sullivan هم بود. هیچ چیز بخصوصی از اون داری که بگی؟ هیچ کدوم از اون Soloهایی که در Deep Purple و یا هرجای دیگهای، زدی که از کارهای Jim تاثیر گرفته باشه؟ اون Soloهایی که در آهنگهای P.J Proby نواخته، تاثیر بسزایی روی نوازندگی من گذاشته.
من Jim رو اولین بار وقتی ۱۳ ساله بودم، توسط ارتباط یکی از اقوام با او، دیدم. Jim به خانه ما آمد و این بینظیر بود. من یه عکس از Jim و خودم که در حیاط پشتی خانه مان گرفته شده دارم که او گیتار Gibson Les Paul Gold Top معروف خود را دردست گرفته، من هم Hofner Club50 خودم رو. دو نقطه عطفی که این ذهنیت رو برام بوجود آورد که "تا چه حد یه گیتاریست میتونه خوب بشه" یکیش این بود که اجرای Jim Sullivan رو دیدم که با Albert Lee با هم میزدن....عالی بود! و دیگری وقتی که Robgr Mingay که قبل از اینکه من به Outlaws بپیوندم، با اون گروه میزد. Roger گوشهای بسیار خوبی داشت و اونموقعها گوشهای من خیلی خوب نبودن. من خیلی سخت تر از دیگران تمرین میکردم تا بتونم این "ناقص" خوب نبودن گوشم رو بپوشونم. Jim میامد و یه چیزی روی گیتار بمن یاد بده بزنم، ولی به مرز جنون میرسید که چرا انقدیر طول میکشه که یاد بگیرم!!! یه مثال خوب، Jim آمد و یه آهنگ بنام Wildcat را بهم یاد بده. بعد از ۱۵ دقیقه من تنها چند تا نت اولیه رو میزدم! فکر کنم Jim یه مقداری از این نقص گوش من خسته شده بود! یک تیکه سرعتی در آهنگ Flight Of The Rat (آلبوم Deep Purple In Rock - 1970) هست که ایدهاش رو از Jim دزدیدم!
یادم میاد که یک روز برای درس گیتار به خانه Jim رفته بودم و وقتی کلاس تمام شد Jim برگشت و گفت "خوب دیگه. تموم شد. من هم باید خانه رو تمیز کنم"! و هنوز حرفش تمام نشده بود، جارو برقی وسط اتاق بود. قهرمان موسیقیائی من جارو برقی میکشه؟! شاید من هم باید این کار رو بکنم! امکان داره بهم کمک کنه گیتاریست بهتری بشم!! (پوزخند). Jim اولین نفر در انگلستان بود که از Wah Wah Pedal استفاده کرد. وی تاثیر بسیاری بر روی خیلی از موزیسینها داشت. منم یکیشون.
یادم میاد که Jim به من گفت که اولین نفری در انگلستان بوده که از دستگاه Fuzz استفاده کرده.
بله. درسته. کاری که من برای بدست آوردن صدای دستگاه Fuzz میکردم این بود که یه اسپیکر ۳ اینچی کوچیک میگرفتم و صفحه اون رو با تیغ میبریدم.
خوب شد این رو گفتی. سوال بعدی من این بود که آیا درسته که با سوزن اسپیکر آمپ AC30 خودت رو سوراخ سوراخ میکردی؟
درسته. همین کار رو میکردم. من همیشه دوست داشتم که روی گیتار و آمپ هام کار بکنم. یکی از کارهایی که انجام میدادم این بود که به Aux Out آمپ AC30ام یه بلندگوی ۳ اینچی وصل کنم و اسپیکرش رو از تو جعبه بلندگو بپرونم بیرون!!!
ادامه دارد....
FMETAL
Tuesday 20 August 2013, 12:28 PM
Ritchie Blackmore
„از راک تا رنسانس”
قسمت دوم
منبع : Fingerstyle Magazine No. 61
آیا این واقعیت داره که همکاری با Screamin` Lord Sutch And The Savages فقط برای این بود که محک بزنی ببینی که میتونی بصورت حرفهای وارد این کار بشی یا نه؟ از اون دوران چی یاد گرفتی؟
من هیچ موقع این آدم رو نفهمیدم! او دیوانه وار عاشق مطبوعات بود. درست نقطه مقابل من. من اگر میخواستم که توجه مطبوعات و رسانه ها را بخودم جلب کنم، گیتار میزدم. من اونموقعها خیلی گوشه گیر بودم - شاید هنوز هم هستم - و او من رو در حالی که از دست خبرنگارها فراری بودم، میگرفت میکشید میبرد جلوشون. و یا درحالی که داشتم روی صحنه گیتار میزدم، یه دفعه گیتار رو از سر دستهاش میگرفت و از دستم در میاورد و شروع به چرخوندنش میکرد! او صدای قوی نداشت و حتی نمیشه گفت که دامنه صداش کامل و وسیع بود. Johnny Be Good رو برداشت و در یک گام چینی که معلوم نبود از کجا پیدا کرده خوند (با خنده). اما، وی بسیار صحنه گردان خوبی بود و من از او خیلی چیزها برای نمایش برروی صحنه یاد گرفتم. از نظر موسیقی، او خیلی خوب بود. تمام نوازندههای اون گروه خوب بودن! من باید خیلی زود یاد میگرفتم که چگونه در حال نواختن دور صحنه بدوم. و البته اونها مجبورم کردند که زود یاد بگیرم! اونموقعها مثل هر نوازنده دیگری، من از دستگاه Echo استفاده میکردم و به یاد میارم روزی که رفتم برای پیوستن به گروه امتحان بدم، Carlo Little درامر گروه به من گفت "در این گروه نمیتونی از Echo استفاده کنی". و من هم رفتم با AC30 که صدای بسیار خشکی داشت، امتحان دادم. با اینکه در امتحان قبول شده، و رسما به گروه پیوسته بودم، برای مدتی به من اجازه نواختن با گروه رو نمیدادن. اولین باری که با گروه به روی صحنه رفتم، Sutch با موهای بلند، در حالی که یه کلاه بلند به سر داشت، از یک "تابوت" بیرون پرید و مثل یه "دیوانه" شروع کرد به دور صحنه دویدن! و من با خودم میگفتم "چیکار داره میکنه این دیوونه؟ بعد از برنامه قراره که رانندگی کنه و من رو برسونه خونه؟ اونهم تنها؟ هومممممم!"
موقعی که با Sutch میزدی، به تو یک لقب داده بودن. یادت میاد اون لقب چی بود؟
آره، لقبم Bluebell بود! Carlo Little فکر میکرد که لقب داشتن خیلی کلاس داره! فکر کنم لقب Bernie Watson گیتاریست قبلی این گروه Strawberry (توت فرنگی) بود.
گفته میشه که شما زمانی که با Outlaws و Sutch همکاری میکردین، برای سیم اول، از سیم بانجو، و سیم اول رو جای سیم دوم، همینطور به بالا که سیم پنجم رو بجای سیم ششم میبستین. درسته؟
زمانی که من با The Outlaws تور برگزار میکردم، کار بصورت یک "بسته نمایشی" بود. یعنی اینکه ما یک گروه بودیم که با دو یا چند خواننده همکاری میکردیم و آهنگهای همه اونها رو ما میزدیدم. مثلا ما برای Mark Wynter, Michael Cox و Johnny Gentle و غیره که بیشترشون کسانی بودن که با Joe Meek قرار داد هنری بسته بودند آهنگ میزدیدم . اونها قبلا یه گیتاریست داشتند به نام Paul Burlison که با James Burton همکاری میکرده. Paul به من گفت که Burton عادت داشته که از سیم بانجو بجای سیم اول استفاده کنه. و بخاطر همین، من بلافاصله رفتم و سیمها رو عوض کردم. برای Bending معرکه بود. ولی هیچ موقع نمیتونستم سیمها رو "کوک" نگهدارم. اولین Solo عالی بود، ولی بعد از اون مابقی اجراهای آنشب خارج از کوک بود. تمام هنرمندانی که ما اون شب براشون آهنگ زدیم با هم جمع شدن و از خارج از کوک بودن گیتار من شکایت کردند. من هم مجبور شدم تا برگردم به سیمهای معمولی. "سیم بانجو برای فقط یک شب!" بعدها وقتی با James Burton رو در رو شدم، در رابطه با مشکل اون شب براش گفتم و در جواب گفت که سیم بانجویی که استفاده کردم، درست نبوده! ولی دیگه خیلی دیر شده بود!
بنظر میرسه که گروه The Three Musketeers خاطرات خوبی برات به جا گذاشته.
بله. مطمئناً محبوبترین گروه من هستش.
چه آهنگهای Instrumental ای با اون گروه زدی؟
ما آهنگهای Instrumentaal زیادی زدیم. ما یه گرروه سه نفره بودیم که مثل سه تفنگدار لباس میپوشیدیم! من، Arvid Anderson و Jimmy "Tornado" Evans. در سالهای 1964 و 1965 ما در کلابهای آلمان برنامه اجرا میکردیم و هیچکس نمیتونست با آهنگهایی که ما اجرا میکردیم برقصه. آهنگهایی مثل
"Lucille",
"Yakety Axe",
"Arkansas Traveller",
"The Flight Of The Bumnlebee",
"Hava Nagila",
"Sabrosa" (ورژن Chet Atkins. اینجا Ritchie ملودی آهنگ رو با دهن میزنه)،و البته، "Czardas"
و "The Hall Of The Mountain King" همه آهنگها فوق العاده سریع بودن. تماشاچیها با سرخوردگی منتظر بودن تا ببینن کی ما یه آهنگ میزنیم که اونها بتونن برقصند. ما یه آهنگ بنام "Memphis Tennessee" میزدیم و این تنها آهنگی بود که اونها میتونستن با اون برقصن! اون گروه، گروه محبوب من بود. مطمئناً. درامر ما بسیار عالی بود. اسمش Jim Evans بود و تنها کسی از بچههای قدیمیه که من نتونستم او را پیدا کنم. او خیلی مردم گریزه. شایدم خیلی زیرکه!
ادامه دارد...
HellRider_2012
Friday 23 August 2013, 02:31 PM
این یکی از مشهور ترین مصاحبه های ورگ است که این مصاحبه بعد از پخش آلبوم filosofem آخرین آلبوم با کلام بارزام و در سال 1996 به وسیله تلوزیون نروژ و در زندان انجام شده است.
این روزها اوضاع شما چه طور است و چگونه در دوران حبس خود را سرگرم می کنید ؟ همان طور که انتظار داشتم چه دوست داشته باشم و چه دوست نداشته باشم . این ما هستیم که سرنوشت خود را می سازیم و در دراز مدت نتیجه آن را می بینیم . من برای مشغول بودن بیشتر به مطالعه و نوشتن و آهنگ سازی می پردازم .
لطفا برای بینندگان توضیح مختصری در مورد دوران حضور خود در گروههای old funeral و mayhem بگوئید ؟
Old funeral گروهی تکنیکی ، اصولی و کمی خسته کننده بود چون هیچ کدام از اعضا به ان به طور جدی نگاه
نمی کردند . در مورد mayhem هیچ وقت در این گروه واقعا کار نکردم . من با آنها آلبوم ضبط کردم de mistriis dom sathans اما آنها بعدها گیتار مرا از آهنگ حذف کردند آن هم به دلیل اینکه خانواده اورانیموس دوست نداشت من در این گروه باشم خنده دار است . hell hammer . درامر تنها عضو خوب این گروه و دوست همیشگی من است او درامی کاملا حرفه ای است و من همنوازی های بسیاری را با او به یاد می آورم و گروه mayhem بدون او هیچ وقت به این جایگاه نمی رسید .
چرا همیشه در کارهایتان اصرار به شعر گفتن به زبان نروژی دارید ؟ آیا این به دلیل عقاید ناسیونالیستی شماست ؟ شعر گفتن به زبان نروژی را من با fenriz درامر گروه dark throne شروع کردم او واقعا طبیعت را احساس می کرد ولی اشعارش را به زبان انگلیسی نوشته بود . من و او با هم به این نتیجه رسیدیم که برای دفاع از ملیت خود باید به زبان مادری شعر بگوییم و دلیل آن را نمی توانم به عقاید ناسیونالیستی ربط دهم ولی در ناسیونالیسم حق انتخاب وجود دارد .
آیا بین شما و fenriz ارتباطی قوی وجود دارد ؟
در مورد ارتباط ما چیز خاصی برای گفتن ندارم . ما هنوز عقاید و استدلالهای مشابه هم زیاد داریم ما مثل نازی ها ارتباطمان را با مادرانمان قطع کردیم اما من مدتی است که در برگن حق ارتباط با هیچ کس را ندارم . پس در این دوره با هم ارتباطی نداشتیم .
شما شعر و موزیکتان را از چه چیزی الهام می گیرید و آیا در این راه منبع خاصی دارید ؟
من در همه چیز آزادم . مواد مخدر مصرف نمی کنم ، کوکا نمی خورم و ... و در شعر و موزیک هم آزادم ولی روی هم رفته از موزیک فولک و رمانتیک الهام می گیرم .
لطفا در مورد اشعار و موزیک هرکدام از آلبومهایتان برایمان توضیح دهید ؟
Burzum از لحاظ موزیک صدایی واضح با آوازی پردرد و یک دگرگونی دیده می شود و این چیزهایی است که این آلبوم را متفاوت نشان می دهد از لخاظ شعر تجسمی فضایی ، زندگی ارواح بعد از مرگ ، دوران قدیم ، ستاره شناسی ، امید ، خود پرستی و ویرانی دنیا در این آلبوم دیده می شود .
Aske از لحاظ موزیک صدایی تاریک ، درامی بهتر ، آوازی پردرد و آهنگهایی تقریبا یک نواخت که ضبط هر کدام بیش از سه روز وقت گرفته است . آهنگ a lost forgotten sad spirit هم که با کمک samoth بیسیست گروههای emperor و satyricon و ... زده شده . از لحاظ شعر هم خود کشی و وجود خدایان باستانی بیشتر مد نظر بوده .
Det som engang var از لحاظ موزیک حالت پرخاشگری هنوز حفظ شده و همچنین یکی از متنوع ترین آلبومهای من است که در اصل یک سال و نیم بعد از aske نوشته شده است . از لحاظ شعر که باز به زبان نروژی گفته شده در مورد دانش بشر ، افسردگی ، تفکر ، افسانه ووتان و فلسفه های طبیعی مرگ و زندگی است .
Hvis lyest tar oss اگر منصفانه قضاوت کنیم آلبوم بسیار خوبی است و تقریبا آرام است اما با درامی سنگین از لحاظ شعر هم در مورد بعد از مرگ و افسانه ووتان است .
Filosofem از لحاظ موزیک بسیار شلوغ درام سنگین و آوازی بسیار خشن دارد و به نظر من موزیکی برای تنهایی و افسردگی است از لحاظ شعر در مورد ستایش تاریکی ، ملکه شب و ستایش خدایان و ... است .( در اول مصاحبه گفتم این مصاحبه در سال 1996 انجام شده و به همین دلیل نظر ورگ را در مورد دو آلبوم بدون کلامش یعنی balders dod و hlidskjalf که در سالهای 1996 و 1999 در زندان ضبط شده اند را نمی بینیم در ضمن این را هم بگویم ورگ به علت زندانی شدن در آخرین مراحل میکس این آلبوم شرکت نداشت و پس از پخش آن را گوش کرده و انصافا این آلبوم به نظر من آلبومی بی نظیر در تاریخ موسیقی بلک متال است که نمونه آن را حتی خود ورگ هم نمی تواند بسازد
محتوی آلبوم hvis lyest tar oss با بقیه آلبوم ها متفاوت است و در برخی از مواقع بسیار ملودیک است . در این مورد نظر شما چیست ؟
آهنگهای من معمولا با ملودی کمتری زده می شود و برای من فرق این آلبوم با بقیه طول آهنگها و کمتر یک نواخت بودن آن است در حالی که موزیکی بسیار ساده دارد به نظر من حتی filosofem هم فرق آنچنانی با بقیه ندارد با اینکه من در این آلبوم از یک درام دیگر استفاده کردم .
آیا filosofem آخرین حماسه بارزام خواهد بود یا شما برنامه خاصی در زندان دارید ؟ در مدت حضور شما در زندان چه بلایی بر سر بارزام می آید ؟
بعد از filosofem من balders dod را خواهم داشت که پروژه ای متفاوت با انچه که تابحال از بارزام گوش کرده اید خواهد بود و زمان پخش این آلبوم هم احتمالا سال 1997 یا نهایتا 1998 خواهد بود . من در زندان هم می توانم آلبوم ضبط کنم و این توانایی من در همین یکی دو سال ثابت خواهد شد .
در مورد hlidsjalf هم توضیح دهید و موزیک این آلبوم را چگونه تعریف می کنید ؟
hlidsjalf نام آلبومی دیگر از بارزام خواهد بود که در اصل ادامه و قسمت دوم balders dod است که من هنوز نتوانسته ام تمامش کتم و فقط نیمی از آن را ضبط کردم . این آلبوم و balders dod قسمتی از تراژدی بارزام خواهد بود .
آیا شما در موسیقی به گروه خاصی علاقه دارید اعم از متال و غیر متال ؟
گروههای مورد علاقه من اکثرا متال نیستند البته بجز bathory ولی در موسیقی به wagner ، das ich ، gothes erben ، Vangelis و ... علاقه دارم .
در مورد ادعای شیطان پرستی مردم چه نظری دارید ؟
هیچ وقت به آنها فکر نمی کنم و هروقت هم از من سوال می شود سکوت می کنم .
بسیاری از ارکان گروههای بلک متال از موسیقی گروههایی مثل bathory ، venom ، hell hammer و ... الهام می گیرند آیا شما هم از این گروهها تاثیر پذیری داشتید ؟
من وقتی 16 یا 17 ساله بودم و توانایی ساخت آهنگ را نداشتم به موزیک Madonna و max mix گوش می کردم که هنوز هم از آنها را در اخبار و روزنامه ها می بینیم اما با گوش کردن آهنگهای گروه bathory به موسیقی متال علاقه مند شدم ولی تا به حال تاثیر پذیری خاصی از آنها نداشتم .
تعریف شما از موضوعات زیر چیست ؟
Nazi فلسفه زندگی و راهی برای رسیدن به اودین از خدایان باستانی یونان
Fashism راهی برای رسیدن به امپراتوران جدید روم .
نژاد پرستی : مسابقه ای طبیعی برای بهتر زندگی کردن
Nationalism لازم است
کومونیزم : ابزاری دیگر برای دستکاری یهودی ها
Paganism قبلا هم گفتم این لغت به معنای کسانی است که خدایان باستانی را پرستش می کنند که ورگ از طرفداران مشهور این جنبش است اسمی لاتین بر ضد یهودیان
Heathenism همان paganism آلمانی است
مسیحیت یهودی دیگر برای استکبار
اشخاص زیر چه چیزی را برای شما یاد آوری می کنند ؟
زیگموند فروید : شهوت یهودی یا مرگ تاریک یک روحانی
مارلین چارلز منسون ( قاتل معروف آمریکایی ) : آمریکای جدید یا طبیعت آمریکایی ها
آنتوان لیوی : کارشناس آمریکایی ضد سرمایه داری
کنت دراکولا : قهرمان رومانی
کنتس بتوری : جنده احمق مجارستان
اولین روز زندان برای شما چگونه گذشت ؟( ورگ در ابتدا در یک زندان محلی زندانی بود و بعد به قصر خود منتقل شد )
اولین روز مرا به یک سلول انفرادی بردند با دیوارهای خیلی محکم آنجا حتی تخت خواب نداشت . مردم و دوستداران من بعد از 24 ساعت به آنجا آمدند و برای من پتو آوردند البته این برای من بسیار تحقیر کننده است .
آنجا وقتی روی زمین خوابیدید چه فکری می کردید ؟
فکر میکردم این بسیار مسخره است آنها فکر می کردند من ترسیده ام . چون دوست داشتند من واقعا سقوط کنم . این یک ترور شخصیتی است .
آیا از کشتن اورانیموس متاسف نیستید ؟ نه
چرا ؟ این امتیاز بزرگی برای من است چون اگر من اورا نمی کشتم او مرا می کشت و من از این بابت خوشحالم که قاتل خود را کشتم
چرا اورانیموس می خواست شما را بکشد ؟
او بلک متال را از سال 1984 شروع کرد و همیشه به عنوان یک سلطان در نروژ مطرح می شد ولی در سالهای 91 و 92 همه چیز عوض شد اولین آلبوم من در سال 1991 پخش شد بعد از آن هم Immortal آمد و dark throne هم کم کم مشهور می شد در این زمان طرفداران ما شروع به آتش زدن کلیسا ها کردند و هیچ کدام ازاین اتفاقات در زمان امپراتوری اورانیموس نیافتاده بود . ما از او خسته شده بودیم . او شیطان پرست بود و می خواست ما را هم وادار به پرستش شیطان کند . ما واقعا شیطان پرست نبودیم پس چرا او به ما اصرار می کرد او اینها را نمی خواست و ما هم اراجیف او را قبول نمی کردیم و همه اینها دست به دست هم داد تا او این تصمیم را بگیرد .
شما چگونه فهمیدید او قصد کشتن شما را دارد و چگونه او را کشتید ؟
او به یکی از دوستان من تلفن زده بود و به دوست دیگرم هم نامه داده بود و در آن تصمیم خود را بیان کرده بود . من در ساعت 3 صبح به آپارتمان او رفتم و با عصبانیت با او صحبت کردم اما او ترسید و به من حمله کرد ومن هم او را به زمین انداختم و به آشپزخانه رفتم تا چاقو بردارم چون فکر می کنم اگر من این کار را نمی کردم او می کرد . او به سوی اتاق خوابش رفت که در آن یک شات گان داشت و من هم پشت سر او رفتم ولی او فریاد زد و کمک خواست و این بسیار صحنه خنده داری بود در همین حال چند لیوان به زمین افتاد و شکست و اورانیموس هم در حال فرار روی آنها رفت و لیز خورد و افتاد روی خرده شیشه ها و زخمی شد ولی با این حال باز می خواست حمله کند که من با چاقو او را زدم و کشتم .
آیا وقتی او را کشتید ترسیدید ؟
نه خیلی هم طبیعی بودم ولی اول فکر می کردم غش کرده است .
عکس العمل خانواده شما چگونه بود ؟
مادر من بسیار خوشحال شد از این که من آن خوک کثیف را کشتم .
افراد بسیاری به موسیقی بلک متال نروژ آمدند و کلیسا های بسیاری آتش زده شد و افراد زیادی کشته شدند آیا بلک متال واقعا در اینها تاثیر داشته ؟
بله ولی هنوز تاثیر واقعی خود را نشان نداده تاثیر بلک متال را موقع انقراض مسیحیت ببینید .
یس نروژ خبر عدم پیدا کردن سلاح در ماشین ورگ رابه شدت تکذیب کرد . سخنگوی پلیس در این زمینه می گوید : در هنگام دستگیری هیچ نوع درگیری با ورگ نداشتند ولی در هنگام جستجوی ماشین ولوو مسروقه توسط وی تجهیزات کامل نظامی ، ماسک ضد گاز ، چاقو ، لباسهای استتار ، نقشه ، موقعیت سنج ماهواره ای ، موبایل ، کامپیوتر لپ تاپ و ... پیدا شده است .این افشای پلیس برای عدم شایعه سازی در روزنامه های نروژ است و وزارت دفاع و شورای امنیت نروژ مشترکا جستجوی گسترده ای را برای پیدا کردن عاملان و همدستان در فرار ورگ شروع کرده است . این روزنامه به نقل از پلیس نروژ می افزاید : فرار ورگ از زندان با نقشه ای دقیق و حساب شده و با کمک افراد دیگر انجام شده .او در روز ?? آگوست از زندان مرخصی گرفت و حتی هفته قبل از قبل از مرخصی او یک ماشین BMW را خریداری کرده بود . سخنگوی پلیس می افزاید : این اطلاعات را شاهدانی که ورگ را در جاده بین flesburg و NRK دیده بودند می گفتند . او در این جاده ماشین BMW را رها کرده و ماشین جدید را سرقت کرده است . همچنین پلیس یافتن اسلحه ای را در صندوق عقب BMW تایید کرد .در روز 25 آکتبر رسانه های نروژ خبر دادند ورگ ویکرنس ملقب به کنت گریشناخ برای مرخصی به مدتی کوتاه از زندان خارج شده و دیگر به زندان مراجعت نکرده است . او که به جرایم کشتن اوبشتین آراست ملقب به اورانیموس گیتاریس و خاننده گروه میهم با ضربات چاقو ( 23 ضربه که 2 تای آن در سینه ، 5 تا در گلو و 16 تا در کمر ) ، همکاری و ریاست و شراکت در آتش زدن 3 کلیسا و باعث کشته شدن یک آتش نشان به حبس محکوم شد . او در ابتدا در زندان اصلی اسلو زندانی بود ولی بعد از مدتی به کاخ شخصی خودش منتقل شد . او پس از گرفتن یک مرخصی سه روزه قرار بود نیمه شب روز 24 اکتبر به محل کاخ خود مراجعه کند ولی این کار را نکرد و متواری شد . خانواده ای در طی شکایت به پلیس اعلام کردند : در طول حرکت آنها با ماشین شخصی در جاده با مردی تنها مواجه شدند که طلب کمک می کرد و آنها برای کمک به او ایستادند ولی آن شخص ورگ آنها را با اسلحه تهدید کرد و ماشینشان را گرفت و از آنها در خواست کرد که تا 24 ساعت به پلیس اطلاع ندهند .
نهایتا سه روز بعد ماشین مسروقه توسط پلیس مخفی نروژ دیده شد و آنها هم به پلیس راه نروژ اطلاع دادند و بلافاصله 5 ماشین پلیس با تجهیزات کامل به محل اعزام شدند .
Vider hjuistad سخنگوی پلیس در این رابطه می گوید :
ما فراری و ماشینش را در جاده romerica به سمت oslo شناسایی کردیم و به او اخطار دادیم که توقف کند ولی او توجه نکرد و به راه خود ادامه داد و ما هم ماشین او را با دو ماشین پلیس پرس کردیم و فراری را دستگیر کردیم . او در زمان توقیف تنها و بدون اسلحه بود و در جستجوی ماشین تنها یک چاقو دیده شد که احتمالا مربوط به خانواده صاحب ماشین است .
مادر ورگ Helen bore نیز پریشب اعلام کرد که نامه ای از پسرش دریافت کرده که ورگ در این نامه به مادرش گفته :
مادر من از زندان فرار کردم ولی دوست دارم بار دیگر به زندان برگردم اما این بار به جرم خفه کردن تو .
و مادر ورگ هم در جواب نامه ورگ به رادیو اعلام کرد که ورگ چون نمی تواند سربازان و محافظانش را تهدید کند و از آنها می ترسد مرا تهدید کرده او یک دیوانه است .
پس از دستگیری بحث فرار او درپارلمان نروژنیز مطرح شد و در این زمینه پارلمان نروژ تصمیم گیری خواهد کرد You can see links before reply
Yngwie_5
Friday 30 August 2013, 07:54 PM
هر کس با گروه Cattle Decapitation (به معنای سربریدن گاو) آشنایی داشته باشد، می داند که در مورد اعتقاداتشان در باره ی حقوق حیوانات چقدر رک هستند. اشعارشان، تصاویر هنری روی جلد آلبوم و مصاحبه هایشان همگی نشانگر این است کهپروپا قرص از این جنبش حمایت می کنند.
چرا اصرار دارند از موسیقی به عنوان صحنه ای برای ارسال پیغام های حقوق حیوانات استفاده کنند؟
"برای مقابله با صنعت گوشت"
این را خواننده ی گروه، travis Ryan می گوید.
گرچه برخی ممکن است استفاده ی این گروه از خون و خون ریزی برای انتقال پیامشان را زیر سوال برند، اما travis اصرار دارد که استعارات و تصاویر هولناک آنها راهی است با آن می توانند وارد صحنه ی Death Metal شوند.
این راهی است مطمئن برای جلب توجه مردم. وی اظهارامیدواری کرد که کسانی که ابتدا جذب تصاویر خشن این گروه می شوند به تدریج متوجه شوند که "هر چیزی دو جنبه دارد"
می خواهید از تاکتیک های خلاقانه ی گروه cattle Decapitaion بیشتر بدانید؟ خوب، در ادامه خواهید خواند که چرا Travis گیاهخوار کامل شده و چگونه تاکتیکهای این گروه موسیقی، حقوق حیوانات را به بقیه خواهد آموخت.
- آیا دلیل خاصی داشته که شما تصمیم گرفتید گیاهخوار شوید و چه مدت است که گیاهخوارید؟
شخصا همواره نسبت به گوشت بی میل بوده ام. با بزرگ شدن، پپرونی و بیکن می خوردم ولی به ندرت همبرگر می خوردم.
گمان می کنم هرگز به آنچه می خوردم فکر نمی کردم....
- چطور اسم سربریدن گاو (Cattle Decapitation) به ذهنتان خطور کرد؟
در واقع هدف گروه فرا تر رفتن از گیاخواهخواری یا خون و خون ریزی بود.
این اسم کنایه آمیز است.
- چرا تصمیم گرفتید از هنر تصویری به این وضوح استفاده کنید و این مساله چه کمکی به انتقال پیامتان می کند؟
ما عنوان گروهی Death Metal محسوب می شویم و این به ما کمک می کند تا به هدف خود برسیم...
افرادی ممکن است ار هنر تنها به دلیل خشونتش خوششان بیاید و ندانند که ما گیاهخواریم، زمانی این را خواهند فهمید، چه با طرز زندگی ما موافق باشند و چه نباشند. بعد این افراد خواهند فهمید که ما فراتر از این هستیم و همینطور محیط اطرافشان.
افراد زیادی را می شناسم که به خاطر ذات بیش از حد خشن و چندش آور اشعار ما، رژیم غذاییشان را تغییر داده اند.
بنابر این من معتقدم این شیوه بسیار موثر است، چهره ای چندش آور.
مردم نسبت به آنچه آزاردهنده است بیشتر واکنش نشان می دهند.
- به نظر شما موثرترین شیوه برای ورود به افکار افرادی که نسبت به حقوق حیوانات و گیاهخواری بسته هستند چیست؟
استفاده از جهل و ناآگاهی فرد علیه خودش. انسان ها از این متنفرند. آنها مطلع نیستند که چه می خورند.....
من علاقه ی شدیدشان به گوشت خوردن و همه چیز خواری را معادل ادیان رسمی میدانم. آنها اینطور بزرگ شده اند که گوشت را از اجرا اصلی رژیم غذایی خود بدانند و هرگز گزینه ی دیگری در اختیارشان قرار نگرفته.
بنابراین با این تفکر بزرگ می شوند که: "همانطوری هستم که باید باشم"
- توصیه شما برای افرادی که قصد دارند گیاهخواری را پیشه کنند ولی هنوز گامی بر نداشته اند چیست؟
نگاه کردن به تمام جایگزین هایی که برای گوشت وجود دارد.
الان گزینه های گیاهی بیشتری نسبت به هر زمان دیگری در دسترس است و گیاهخوار بودن از لحاظ اقتصادی هم برایشان ارزان تر تمام خواهد شد.
غذاهای بسیار متنوعی را می توانید در خانه برای خود تهیه کنید که نسبت به غذاهای گوشتی ارزان تر هم باشند.
ترجمه: The Almighty
منبع: You can see links before reply (You can see links before reply)
FMETAL
Sunday 8 September 2013, 10:02 PM
Ritchie Blackmore
„از راک تا رنسانس”
قسمت سوم
منبع : Fingerstyle Magazine No. 61
خوب، اگه گوش میدید، (ritchie حواسش به من نبود و به Jim فکر میکرد).....وقتی شما در آلمان زندگی میکردید، یه گروه داشتید که اسمش Mandrake Road بود. آیا این اسم رو شما انتخاب کردید؟
بله. من این اسم رو روی گروه گذاشتم.
آیا تحت تاثیر Joe Meek قرار داشتید؟ اینطور که معلومه شما خیلی علاقه مند به بخش های تاریکتر ذهنی بودید.
خوب، هروقت من به استودیوی Joe واقع در Halloway Road لندن میرفتم، میگفت که اخیراً با اظهار ارواح با Buddy Holly حرف زده. پس، بله، احتمال بسیار این Joe بود که من رو در این زمینه تحت تاثیر قرار داده بود. وقتی ما تحت نام Deep Purple (MK I) (منظور اعضأ اولیهٔ گروه بود) در حال تمرین بودیم، Nick Simper باسیست گروه خیلی به احضار ارواح اعتقاد داشت و خودش با بچههای دیگه اینکار رو میکرند. من اصلا نمیخواستم درگیر این موضوع بشم. من همیشه فکر میکردم که خیلی ترسناک باید باشه. میرفتم تو تختخوابم ولی صدای لرزش شیشه بر روی میز رو میشنیدم. ما در یک خانه ارواح که یادم میاد اسمش Deeves Hall و واقع در منطقه Hertfordshire بود تمرین میکردیم. همه بچهها بجز من به احضار ارواح میپرداختند، و وقتی تنهایی سعی میکنی که در یک خانه ارواح، با همه سر و صدای ملتسمانه ای که ایجاد میکردن بخوابی، خیلی عجیب و غریب بود. همین بود که بالاخره تاثیرش رو گذاشت. و من از قصرهای ارواح یواش یواش خوشم اومد و اینروز ها ما، Blackmore Night, در خیلی از این قصرها برنامه اجرا میکنیم.
پس شما در اینزمان فرمانده نبودین؟
نه برای اولین بار نبوده ام (هر دو سرفه میکنیم!). من عادت داشتم به هر چیزی که به جادگری ختم میشد، متوسل بشم و ریشه "مهر گیاه" یک گیاه بسیار قوی بود برای اینکار. من از رمز و راز و تاریکیش خوشم میومد. هنوزم خوشم میاد.
این ایده کی بود که اسم The Book Of Taliesyn را بر روی دومین آلبوم Deep Purple بگذارید؟
این ایده Tony Edwards و John Colletta مدیرانمون بود. در آن زمان این دو با هم از گروه حمایت مالی میکردن. John خیلی قبل تر از من به شاعران قرن شانزدهم علاقه داشت.
و Lyricsهای اسرارآمیز آهنگ های Listen Learn Read On, Shield, و Mandrake Root رو چه کسی نوشت؟
خوب، همه ما به این "رمز و راز" علاقه ماند بودیم. اما این Rod Evans خواننده گروه بود که با کمی کمک از تاره John Lord اونها رو نوشت. البته چون .نیک Simper خیلی به احضار ارواح و جادگری وارد بود، اشعار رو ادیت کرد.
و البته طرحی از Hieronymus Bosch که بر روی جلد آلبوم Deep Purple - 1969 بچاپ رسید. خیلی نقشهای تاریکی در آن بود. نه؟
درسته، درسته. اتفاقا من چند روز پیش داشتم به آلبوم The Book Of Taliesyn گوش میکردم و یه جور چندش بهم دست داد. من هیچ موقع نمیتونستم به کارهای قدیمی گوش بدم. فکر کنم همه چیز نسبیه. آلبوم Shades Of Deep Purple - 1968 رو ما فقط در ظرف ۴۸ ساعت تموم کردیم و تهیه کننده آلبوم Derek Lawrence بود. برای هر آهنگ، فقط دوبار صدابرداری کردیم. چقدر چیزها عوض شدن.
چطور شد که Derek Lawrence به عنوان تهیه کننده به جمع شما اضافه شد؟
Derek دوست خوب و قدیمی Joe Meeks بود و ما دوستان خوبی شدیم. البته قضیه مال اونموقعی بود که من به عنوان Session Musician برای Joe کار میکردم. اونطوری که یادم میاد، Derek مسبب عقد اولین قرارداد ما در آمریکا با کمپانی Tetragrammation بود. اونموقع یکی از صاحبان این کمپانی Bill Cosby بود.
Riff آهنگ Bird Has Flown از آلبوم Deep Purple - 1969، عین Riff آهنگ Smoke On the Water از آلبوم Machine Head - 1972 است، البته با لهجه متفاوت. هردو در Parallel Fourths هستن.
حتی نمیتونم بیاد بیارم!
(سینهام رو صاف میکنم و ملودیها رو با دهان میزنم) اینها عین هم هستن، فقط لهجههاشون فرق میکنه.
(سرفه میکنه) هیچکسی تا حالا بهم نگفته بود! من بندرت به کارهای قدیمی گوش میدم. وقتی کارم با آهنگ تموم میشه و ضبط نهایی صورت میگیره، سعی میکنم فراموششون کنم. من فقط دو تا از آلبومهای قدیمی رو دارم، و زیاد راحت نیستم که الان بهشون گوش بدم.
بله. احساست رو درک میکنم. از چه وقتی و چگونه با Parallel Fourts آشنا شدی و شروع به استفاده ازش کردی؟
در ابتدا، وقتی در گروه Savage بودم، این Carlo Little درامر گروه بود که با چوب درامزش به سیمها اشاره میکرد و میگفت که "اینجا رو بزن صدا رو "سیاه" تر (Darker) میکنه". اون خیلی از موسیقی سر در میاورد. او فقط یه درامر نبود، اون همیشه یه ایده کامل در رابطه با اینکه آهنگ هامون چه جور صدایی باید داشته باشه، داشت. البته اون موقعها Graham Bond، خواننده و ارگانیست گروه Graham Bond Organization هم از Parallel Fourths بر روی ارگ استفاده میکرد. صدایی مثل "Wade in The Water". اینجوری بود که همه چی شروع شد.
ادامه دارد...
FMETAL
Friday 1 November 2013, 01:11 PM
Ritchie Blackmore
„از راک تا رنسانس”
قسمت چهارم
منبع : Fingerstyle Magazine No. 61
یادت میاد که چه چیزی تو رو به فکر انداخت که نحوه و استایل موسیقی شرقی (مثل مار گیرهای هندی) رو در Riffهات و نوازندگیت وارد کنی؟
مطمئناً. آهنگ Hall Of The Mountain King ساخته Edvard Craig و Czardas از Franz Lehar هر دو با اجرای گروه Nero & The Gladiators. این دو آهنگ واقعاً من رو کشوندن به سوی گامهای مینور. آهنگ Shape Of Thing از گروه Yaqrdbirds با نوازندگی Jeff Beck شگفت انگیز بود. اون نوع صدا و Bendingهای معرکه. حتی از اینور و اونور شنیدم که Big Jim هم تحت تاثیر قرار گرفته بود. من میدونستم اگه Jeff بتونه Big Jim رو تحت تاثیر قرار بده، به خیلی جاها خواهد رسید. من حتی به Georgio Gomelsky مدیر برنامههای Yardbirds گفتم "Jeff بسیار عالی و شگفت انگیز در این آهنگ گیتار میزنه. و وی جواب داد "بله. درسته. من بهش این آهنگ رو نت به نت یاد دادم"! و من باخودم گفتم آاه خدا...این چی داره میگه؟!
من فکر کنم که خود Jeff از پسش بر میامد که خودش اونجور عالی اون آهنگ رو بزنه. تو چطور؟
(با خنده) آاه خدا...معلومه...مطمئناً.
آلبوم سال ۱۹۷۰ Deep Purple بنام Deep Purple In Rock از نظر صوتی بسیار شفاف و اجزأً آهنگها بسیار جدا از هم در آمد چطوری تونستید در مرحله میکس اینکار رو به این خوبی انجام بدید؟
این همیشه من رو به خنده میاندازه. Martin Brich (مهندس صدای آن آلبوم)از ماها میپرسید "شماها همه تون از Levelها خوشتون میاد؟" و درست وقتی که آماده بود که مستر گیری کنه، Paicy (منظور Ian paice درامر گروه) میگفت "فکر کنم صدای Snare میتونه یکمی بیاد بالا تر." و در همین حال Fader رو یه نمه میبرد بالا. بعد Jon Lord میگفت "خوب، حالا صدای ارگ یکمی گم شده". بعد Martin برای اینکه Jon رو راضی کنه، صدای ارگ رو یکمی بالاتر میاورد. بعد از اینها تازه نوبت من بود که بگم "حالا صدای گیتار رو داریم از دست میدیم". این آلبوم برای Martin بصورت یه کابوس درآمده بود! تمام بچهها پشت Martin بی نوا وول میخوردن و ولومهای صدای ساز خودشون رو بالا تر میبردن.
هیچوقت Martin شماها رو از اتاق کنترل بیرون انداخت؟
بعضی وقت ها. این البته یه شوخی بود. چون زمانی که ما داشتیم تو سر و کول همدیگه میزدیم، Martin باید همه چیز رو از اول شروع میکرد. هر کی سعی میکرد که از اون یکی پر سر و صدا تر باشه. ما اون آلبوم را در Kingsway Studio شهر لندن ضبط کردیم که اگه اشتباه نکنم، Jimi Hendrix آهنگ Hey Joe را هم در این استودیو ضبط کرده بود. این استودیو بسیار عالی بود. یه جور صدای آهنین مخصوصی داشت و صد البته Martin کارش عالی بود. بگذار یه چیزی رو برات تعریف کنم. ما یک موقعی یه مهندس صدای دیگه داشتیم. او، اونموقع برای کمپانی EMI کار میکرد. زمانی که اونها هنوز روپوشهای آزمایشگاهی به تن میکردند و خیلی کوته فکر بودند. من اون موقعها خیلی خجالتی بودم. ولی یکبار دیگه زدم به سیم آخر و بهش گفتم "من اصلا صدای گیتار رو نمیشنوم". ولی اون جواب داد "اتفاقا خیلی هم کر کننده و گوش آزاره". او خیلی مخالف نوازندگی گیتار در سابک Rock بود و این خیلی سخته که با کسی که از صدای سازت خوشش نمیاد کار کنی! Martin که اونروز دستیار مهندس صدا بود گفت "من فکر کردم که کانال صدای گیتار Mute شده. همونطور که Martin گفت، نه تنها ولوم صدای گیتار پائین بود، بلکه کاملا از میکس با سازهای دیگه کنار گذاشته شده بود! بعد از اون دیگه نتونستم بهش اعتماد کنم. برای همین وقتی خوابیده بود، رفتم دوباره آهنگ رو گوش کردم.
و این خوش شانسی شما بود که Martin هم اونجا بود.
بله دقیقاً. این Martin بود که همه کارها رو انجام میداد. ما تمام آهنگها رو در ظرف چهار یا پنج برداشت ضبط میکردیم. سعی میکردیم با روحیه بالا آهنگها رو بزنیم. خوبی کار اینجا بود که در Deep Purple همه نوازندهها حرفهای بودند و نیازی نبود معطل بشیم یکی خودش رو برسونه. Paicy حافظه بسیار خوبی در رابطه با حفظ کردن تنظیمات آهنگ داشت. کافی بود وقتی چیزی یادت میره، بهش نگاه کنی و اون با تکون دادن چشماش مثل اسبها! بهت میفهموند که الان مثلا Chorus و یا Bridge داره میاد.
چه وقت و چگونه خاصیت مقعر کردن دسته گیتار بین Fretها رو پیدا کردید؟ آیا قبل از شما کسی این کار رو کرده بوده و یا شما اولین نفر بودید؟
من حدودا بیست ساله بودم و تازه با Margit همسر اولم ازدواج کرده بودم که یک روز به خانه خواهر خانمم رفتیم و او یک گیتار خیلی قدیمی تو خونه داشت که دستهاش بخاطر نوازندگی بسیار، چاله چوله پیدا کرده بود و من توجه کردم که چقدر راحت خواهد بود که اگه بین Fretها یکمی مقعر باشه. من همیشه از دسته Gibson 335 خودم مینالیدم که چرا وقتی میخوام Bend کنم، نصف مواقع احساس میکنم سیم میخواد از زیر انگشتم در بره. بنابراین روی گیتار Fenderام آزمایش کردم و بین Fretها رو خودم تراشیدم. به نظر میامد که جواب مشکلم رو گرفتهام و از آن پس تا الان همیشه از این نوع دسته استفاده میکنم. وقتی داری این کار رو میکنی، یا باید Fretها رو محافظت کنی، یا دوباره گیتار رو بدی برات Fret بکوبن روش. من معمولاً گیتار هام رو میدم Fretهای Gibson که از همه نظر از Fretهای Fender بزرگتر هستن روی دسته بکوبن و یه لایه لاک جدید هم روی دسته بزنن. من همیشه موقع Bend کردن روی دسته معمولی مشکل داشتم. چند وقت پیش، یکی از گیتار هام رو برای تعویض Fretها بردم پیش کسی که کارش اینه و دراومد و گفت "اوه، میبینم که شما هم دسته گیتارتون رو مثل Yngwie Malmsteen بین Fretها رو مقعر کردید"! من هم هم در جوابش گفتم "نه. اون اینکار رو میکنه چون من میکنم"!!! و بلافاصله از مغازهاش با عصبانیت زدم بیرون چون هنوز تفاوتها رو نمیدونست!!! اصلا نمیتونستم باور کنم بیست سال بعد از من یکی (Yngwie) پیدا میشه و من متهم به کپی کردن از اون میشم!!!
Powered by vBulletin® Version 4.2.5 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.