PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اندر باب موسيقي عرفاني!



3tar
Monday 3 September 2007, 10:44 AM
بچه‌ها! من نه از تئوريجات موسيقي زياد سر در مي‌آورم و نه از خود موسيقي. فقط چندين ماهي است که سه تار تمرين مي‌کنم اونم بدون استاد. پس حرف‌هايي را هم که مي‌زنم از قلم يک مخاطب موسيقي بدانيد و ... موسيقي عرفاني که در حال حاضر آن طور که من دريافتم باب ميل خيلي از استادان نيست. مثل استاد شجريان که در مصاحبه‌اي آن را رد کردند (البته به گونه‌اي) که استاد ذوالفنون نيز جواب دادند (و به نظر من خيلي بد شد که اينطوري شد). آقاي ساکت نيز همچنين موافقتي با آن ندارند و خلاصه خيلي‌هي ديگر. ليکن نظر من: موسيقي ايراني از آنجايي که بيشتر داراي کلام (شعر) است، معمولا حاوي مفاهيمي مي‌باشد. اين مفاهيم و معاني اگر بدون مناسبت باشند (مثلا دوره‌ي انقلاب اشعار انقلابي بود مثل برادر غرق خونه از استاد شجريان و يا در وصف فردي باشه که اون هم بديهي که يه طور خاصي باشه)، معمولا از اشعار شعرا و بزرگان ادب استفاده مي‌شه. غالب اشعار اين بزرگان مثل حافظ، سعدي، مولانا، عطار، سنايي، باباطاهر و ... داراي معاني مفيد و حکمت‌آميز مي‌باشد. خيلي از اين اشعار از شوق وصل سخن مي‌گويد و خيلي ديگر از رنج دوري. نکته‌ي حائز اهميت اين است که غالب اين اشعار مضاميني عرفاني دارند و به انسان مسائلي را يادآوري مي‌کنند که در حال حاضر خيلي از آن‌ها در بين مردم ما ناشناخته‌اند و دور افتاده. حال وقتي خواننده‌اي، اشعاري را با مضامين عرفاني (اکثر شعراي بزرگ ما گرايش‌هاي صوفيانه داشته‌اند. اين ديگه گفتن نداره.) مي‌خونه و اون احساس و حرف را که در شعر موجود است القا مي‌کند و مي‌پراکند. نتيجه چيست؟ موسيقي عرفاني. البته من با اين موافقم که برخي‌ها چرندياتي را با اين اسم (اين اسم که خيلي‌ها آن را مقدس مي‌شمارند و واقعا هم هميطوره) مي‌سازند. موافقم که چند نفر دف ور مي‌دارند و بدون توانايي‌ها تکنيکي و توانايي‌هاي هنري بر روي آن مي‌کوبند و يک نفر هم اشعاري بي در و پيکر را مي‌خواند و در وسط آن‌ها فرياد‌هاي نامتوازن مي‌زند و بعد مي‌گويند موسيقي عرفاني. به نظر حقير، نظر استادان و عزيزان که موسيقي عرفاني را رد مي‌کنند، اينگونه مسائل است. خب اين را خيلي‌ها رد مي‌کنند. ولي واقعا خود شما ببينيد که مثلا تصنيف «در هوس خيال او همچو خيال گشته‌ام» از استاد شجريان عرفاني نيست؟ تصنيف جناب نوربخش که از حضرت مولانا است و بيت: «هر جا که هستي حاضري، از دور ما را ناظري / شب خانه روشن مي‌شود چون ياد نامت مي‌کنم» را دارد عرفاني نيست؟ و خيلي مثال‌هاي ديگر که در حال حاضر در خاطرم نيست. در کل نظر من اين است که از مهم‌ترين شاخص‌هاي موسيقي ما اشعار آن است که مضامين عرفاني دارد و اين نوع موسيقي در مخاطبان خودش آن شور و شوقي را که بايد ايجاد کند، ايجاد مي‌کند حتي اگر موسيقي آن ملايم باشد. موسيقي عرفاني به ريتم آن نيست، به معناي آن است. هر چند ريتم نيز مي‌تواند در القاي بعضي مفاهيم مفيد و مثمر ثمر واقع شود. تشکر. خواشمندم که نظرتون را بگيد.

Amir
Monday 3 September 2007, 02:48 PM
فکر کنم این تاپیک چند تا جنبع داشته باشه

یکی بحث اساتیدی مثل شجریان که باید عرض کنم اونا مجبورن اینجوری برخورد کنند

همانطور که بارها و بارها در تاپیک های مختلف گفتم موسیقی ایران بسیار افتضاح شده است و متاسفانه این بدی اوضاع از یک طرف یک سری از خوب ها مثل افتخاری و اصفهانی رو داره به سوی خودش می کشه و از طرفی هم بزرگانی چون ناظری و شجریان را گوشه گیر و بی تفاوت نسبت به ایران و ایرانی می کنه

خب وقتی کلیات مساله دچار مشکل باشه طبیعاتا بحث موسیقی عرفانی کلا در حاشیه قرار می گیره

///

در مورد خود موسیقی عرفانی هم باید عرض کنم که سبک ها و ملل مختلف بنا به فرهنگ خودشون تعریفی از موسیقی عرفانی دارند و نمیشه گفت عرفان مختص سبک ما و موسیقی ما هست

با تشکر

3tar
Monday 3 September 2007, 06:11 PM
دقيقا با حرف شما موافقم امير جان که هر ملتي سبک موسيقي عرفاني خودش را داره.
خب من منظورم در موسيقي ايران بود. البته اين هم گفتن داره که بعضي ها فکر مي‌کنند که وقتي مي‌گيم موسيقي عرفاني يعني از موسيقي سنتي و ايراني و يا هرچيز ديگري جداست. در صورتي که اينطوري نيست. کاملا برعکس.
مثلا موسيقي اصيل (سنتي) ما گاهي حس عرفاني دارد و گاهي حس شورانگيز در رابطه با طبيعت و گاهي ... .
پس يه وقت خلط نشه .