PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آرشه سحر آمیز استاد ملک ( تاپیک طرفداران استاد ملک )



akanani
Wednesday 5 September 2007, 10:49 AM
تقریبا همه شما میدانید که در خلال سالهای دهه 40 و 50 لقبی که در محافل هنری برای
مرحوم ملک مطرح میشد "آرشه سحر آمیز" بود.این لقب - به احتمال زیاد - پس از اجراهای
بسیار موفق ایشان در ارکستر پاپ "مارسل استپانیان" به ایشان تعلق گرفته است.این
ارکستر از چند موزیسین فرانسوی نیز بهره می برد اما تنها یک ویلن با آنها همکاری داشت
که آن هم استاد ملک بود. در آن سالها ایشان با ساز جادویی خودشان میتوانستند در قلب هر
کسی نفوذ کنند .و باز هم میدانید که وقتی "یهودی منو حیم" {یا منوهین} موزیسین و تکنواز
بزرگ دنیا به ایران سفر کرد وقتی ساز جادوئی استاد ملک را در سالن آمفی تئاتر هنرهای
زیبای کشور شنید شدیدا تحت تاثیر پنجه قدرتمند و لحن زیبای ساز ایشان قرار گرفت و از
ایشان دعوت کرد تا درچند فستیوال شرکت کند.حالا بحث اینجا زیاد است که آیا استاد ملک بـــــه
ایشان پاسخ مثبت دادند یا خیر.در بخش توضیحات بسیاری از کاستهای استاد به این نکته اشاره
شده که ایشان در چند فستیوال از جمله : لیون ، ونیز و پامپالونا همراه با اساتیدی چون عبادی،
تهرانی ، حسین ملک(برادر ایشان و نوازنده بزرگ سنتور) و ... شرکت کرده اند ، اما مـــــــــن
توضیحی در ارتباط با این موضوع در یکی از شماره های مجله "هنر موسیقی" -که شماره اش
یادم نیست!- خوانده بودم که راقم آن سطور می گفت که تا آنجایی که من میدانم استاد ملک هیچگاه
با ساز ویلن در هیچ فستیوالی شرکت نکرده است و اصلا مخالف این موضوع بودند که ساز
ویولن را که سازی غیرایرانی است در خارج از کشور بنوازند و نویسنده معتقد بود که اصلا استاد
ملک احتیاجی به این گونه تمجیدات ندارند.

منبع : کتاب زندگینامه استاد ملک

Amir
Wednesday 5 September 2007, 01:32 PM
فکر می کنم اگر در مورد دلیل اینکه چرا استاد ملک ویولن را در خارج از کشور نمی نواختند بحث کنیم خوب باشد

به نظرم واسه همه مفید باشد

دوستان لطفا استارت بزنید ما هم هستیم

Amir
Saturday 17 November 2007, 04:02 PM
دوستان یه بار هم شما شروع کنید

از ملک بگید

از کودکی تا به حال

در مورد کارهایش

بررسی کنید

و هرچی دوست دارید بگید

Hes_r
Saturday 17 November 2007, 09:39 PM
واقعا من تو کارای ملک گریه ی لیلی رو دوست دارم .

در ضمن آلبوم های زیبایی رو هم ایشون دارن .

و از همه مهم تر ردیف استاد ملک برای ویولن هست که واقعا زیبا هست و شاید برای ویولن بشه به عنوان یکی از بهترین ها دونستش .

استاد من که واقعا از نوازندگیه ایشون تعریف میکنه و میگه هر بار که با ایشون کلاس داشتن مدهوش ساز زدنشون میشدن

Hmd_N
Saturday 17 November 2007, 11:08 PM
پدرم خیلی سالهای قبل از انقلاب ویولن می زد، البته الان خیلی وقته دیگه دست به ساز نشده و بیشتر ترجیح میده کارهای اساتید بزرگ رو همچون یاحقی و ملک و بدیعی و ... گوش کنه. قبل از انقلاب پدرم 5 جلسه کلاس پیش استاد ملک رفته بود، الان که واسم تعریف میکنه میگه وقتی ملک کناره گوشت بطور زنده ساز میزنه واقعا از خود بی خود میشی ! میگه من در اون لحظات که ساز میزد تا چند ساعت بعدش نمیتونستم حرفی بزنم، اینقدر صدای ساز آدمو میگیرفته !

خلاصه منم خیلی با ویولن ملک حال میکنم ! به قول استاد یاحقی که درباره ی استاد ملک گفته بودند، رام کننده سازه وحشی ! هر چی بگیم کم گفتیم...

روحش شاد

akanani
Sunday 18 November 2007, 11:30 AM
گفتگو با اسدالله ملک

اين مصاحبه در آخرين ماههاي زندگي اسدالله ملک ، توسط خانم فروغ بهمن پور انجام شده است انجام شده است و همانطور که قبلا هم گفتم با اجازه ایشان در این وبلاگ بصورت برگزیده و خلاصه در اختیار شما قرار می گیرد ؛ بنابریان دوستانی که خواهان متن کامل این مصاحبه و سایر مصاحبه ها هستند به کتاب ارزشمند چهره های ماندگار مراجعه کنند .
درضمن متن تایپ شده این مصاحبه توسط آقای هوشنگ کریمی در اختیار من قرار گرفته که از ایشان بسیار سپاس گذارم .

کار هنری را از چه موقع شروع کردید؟
من کار هنري را خيلي زود شروع کردم ، 5 ساله بودم که برايم ويولن کوچکي تهيه کردند و به دستم سپردند .
آن موقع برادرم حسین خان از سرشناس ترين شاگردان صبا و از دوستان او بود ؛ استاد صبا به خانه حسين مي آمد و آن خانه پاتوق بزرگان هنر موسيقي هم چون کلنل وزيري ، روح الله خالقي ، حسين خان ياحقي ، شکرالله قهرماني ، بانوي بي همتاي آواز قمر الملوک و ... شده بود .
من که از همه کوچکتر بودم آن چنان محو سخنان و هنرنمايي شان مي شدم که همه آن بزرگان به تعجب و تحسين واداشته مي شدند تا جايي که هماي سعادت بر شانه من نشست و استاد صبا تعليم مرا پذيرفتند .
آيا پس از مرگ صبا به مکتب خانه او رفته ايد ؟
ببينيد صبا در تمام زندگي من جاري است و روزي نيست که از ياد او غافل شوم ، شايد باور نکني که بگويم هر وقت سازي مي زنم يا آهنگي مي سازم که مورد قبول خودم و اهل دل واقع مي شود صبا را در مقابل چشمانم مي بينم ....
اصولأ منظور تو از اين سئوال چي بود ؟!
يک شيطنت ژورناليستي .
آره درست مي گويي ، چند وقت پيش هم از من پرسيدي که بعد از مرگ صبا چند بار به همسر و فرزندانش سر زده اي ؟ که من به حساب شيطنت تو گذاشتم ولي واقعيت اين است که من خودم را جداي از صبا نمي دانم ، صبا پدر معنوي من بود ، من هم مانند ياحقي و خرم و تجويدي ... يکي از پسران او هستم منتهي کوچکترين آنها .
حالا خودت چند بار به من به خاطر اينکه فرزند صبا هستم سر زده اي ؟!
حق با شماست .
حق با علي ( ع ) است (با خنده )
شما جزو اولين گروه شاگردان هنرستان موسيقي بوديد ، در هنرستان به غير از استاد صبا کدام يک از هنرمندان شما را تحت تأثير قرار مي دادند؟
استادان خالقي و حسين تهراني بيشتر از ديگران مرا تحت تأثير هنر و اخلاق خودشان قرار داده بودند و تا يادم نرفته بگويم که ضرب شناسي را از استاد تهراني آموختم .
باز گرديم به هنرستان موسيقي ...
11 ساله بودم که در هنرستان موسيقي ثبت نام کردم ؛
هنرستان موسيقي در آن سال ها هنوز از طرف وزارت فرهنگ و هنر به رسميت شناخته نشده بود ، آن روزها بعضي ها به ما مي گفتند که وقت خود را بيهوده تلف نکنيد ، وقتي ديپلم بگيريد هيچ کجا به شما کار نمي دهند ، حتي به عنوان معلم ساده گروه سرود مدرسه هم شما را قبول ندارند و از اين حرف ها .
ولي ما مثل خود استاد خالقي عاشق بوديم و عاشقي را چه کار به اين حرف ها ، روزي که استاد خالقي تصميم به بنيان گذاري هنرستان گرفتند نه از جانب کسي حمايت شدند و نه خودشان آن قدر پول و امکانات داشتند که کار را شروع کنند ، هنردوستي به نام سپانلو ، ملک شخصي خود را بدون گرفتن اجاره در اختيار استاد قرار دادند .و استاداني که آن جا تدريس مي کردند تا مدت ها پول نمي گرفتند ، خلاصه همه کارها با نيروي عشق جلو مي رفت .
وقتي شاگردان هنرستان به سال سوم نرسيدند همگي به حدي توانا شده بودند که مي توانستند در ارکستر انجمن موسيقي ملي نوازندگي کنند ، مرحوم استاد خالقي پس از سه سال اولين کنسرت را ترتيب دادند . يادم مي آيد در شب اجرا وزير فرهنگ و هنر وقت و همچنين چند نفري از وکلاي مجلس حضور داشتند . در آن شب تاريخي ارکستر به رهبري مرحوم خالقي چند اثر از ساخته هاي خود را اجرا کرد و مدعوين چنان محو برنامه شده بودند که پس از آن هنرستان به رسميت شناخته شد و حقوق و مزاياي مدرسين تا حدودي تأمين شد .
استادان هنرستان چه کساني بودند؟
آنان که هم استاد هنرستان بودند و هم نوازنده ارکستر انجمن عبارت بودند از : استادان مرحوم ابو الحسن صبا ، مرحوم موسي معروفي ، مرحوم جواد معروفي ، مرحوم مهدي مفتاح ، مرحوم زرين پنجه ، مرحوم وزيري تبار ، مرحوم حسينعلي ملاح ، مرحوم حسين صبا ، مرحوم حسين تهراني ، مرحوم محمود ذوالفنون ، مرحوم محمد مير نقيبي و مرحوم بيگلري پور ( پدر منوچهر و محمد بيگلري پور ) ، در ضمن گاهي هم مرحوم کلنل وزيري به هنرستان مي آمدند و کميسيون هايي به اتفاق استادان تشکيل مي دادند .
از همان ابتدا با ويولن کار کرديد ؟
بله ، البته با کمانچه هم کار کرده ام همين طور چند ساز ديگر ولي همان طور که مي دانيد ويولن شد همه چيز من .
خيلي ها معتقدند که ويولن يک ساز غربي است و سال ها بود که به خاطر همين برداشت ويولن از موسيقي ايران حذف شد .
بي انصافي است که بگوييم تمامي آن چه صرفأ از نقشه جغرافيايي ما بيرون است با ما بيگانه است ، ما ويولن را جذب کرده ايم به خاطر اين که زمينه جذب آن وجود داشته است و اگر ويولن در موسيقي ما جايي باز کرده است علتش اين است که به خوبي توانسته خود را با موسيقي ما تطبيق بدهد . من ساز را يک وسيله براي بيان احساسات نوازنده مي دانم .
ببينيد اگر شما يک ملودي غربي را با کمانچه و تار بزنيد باز هم مي توانيد بگوييد که تار و کمانچه چون غربي زدند ، غربي هستند ؟
صداي ساز معرف مليت ساز نيست ، ويولن صد سال است که به ايران آمده و در اين فرهنگ ريشه دوانيده است و پسند مردم را به همراه داشته به طوري که نمي توان آن را از مجموعه موسيقي ايراني حذف کرد ، البته متاسفانه همان طور که اشاره کرديد چند سالي از طرف برخي کوشش هايي براي حذف اين ساز از گستره موسيقي ملي انجام شد که خوشبختانه ديديد که اين کوشش ها بي ثمر بود .
در آن سال ها براي من و براي ديگراني که مثل من فکر ميکردند پرسش هايي وجود داشت که عموما بي جواب ماند ؛ مثلا ما را به اين خاطر که ويولن مي زديم غربزده مي ناميدند حالا چرا خودم هم نمي دانم ؟ آموزش ويولن را در هنرستان قدغن کردند . اصلا اين ساز را با همه امکانات و ظرفيت هايش از صحنه اجرا هم کنار گذاشتند ، من ابتدا اين موضوع را نمي دانستم .
چند قطعه در ماهور و همايون ساخته بودم که براي دريافت مجوز ضبط و پخش به مرکز سرود و آهنگهاي انقلابي مراجعه کردم و در کمال تعجب ديدم که کارم مورد تصويب قرار نگرفت ؛ آنها به من گفتند ويولن قدغن است برويد قيچک يا کمانچه بنوازيد ! من که پيش از اين برخورد فکر ميکردم که با تغييراتي که در مديريت امور موسيقي ايجاد شده است شرايط بهتر از گذشته است و مرکز سرود ، مرکزي براي جذب آهنگسازان اصيل است و مسئولان اين مرکز مي توانند زمينه را براي درخشان ترين برنامه ها و موسيقي مهيا کنند ، خشکم زد ، گيج شدم ...
چه واکنشي در برابر آن ها نشان داريد ؟
هيچي . خيلي آرام و مودبانه از مرکز بيرون آمدم ، البته مطمئن بودم که آنها روزي به اشتباه خود پي مي بردند ، به همين خاطر قطعاتي را که ساخته بودم کنار گذاشتم و به آموزش ويولن هم چنين ساختن و آماده کردن قطعات جديد پرداختم .
هيچ موقع به پيشنهاد آنان عمل نکرديد که گفتند به جاي ويولن کمانچه بنوازيد ؟
نه ، البته نه اين که با کمانچه مخالف باشم چون هر سازي شخصيت ويژه خود را دارد . آنها مي گقتند که براي تقويت کمانچه (ساز ملي) بايد ويولن (ساز غربي) را کنار بگذاريم .
ولي من هميشه با سياست اين به جاي آن مخالف بودم و به نظر من هم اين بايد باشد هم آن .
يعني شما با آنها که خواستار حذف کمانچه هشتند مخالفيد ؟
بله ، کاملا . کمانچه صداي بسيار مطبوعي دارد ، برويد به استاد بهاري و شاگردانش مراجعه کنيد تا پي به قدرت اين ساز ببريد .
البته منکر ضعف ها و نارسايي هاي اين ساز نيستم ولي معتقدم به جاي اين که آن را از سر خودمان باز کنيم بايد ضعف ها و نارسايي هاي آن را بشناسيم و براي رفع آنها تلاش کنيم .
جناب استاد ملک شما بداهه نواز ماهري هستيد ، چگونه به اين مرحله از هنر رسيده ايد ؟
نمي دانم چگونه بايد به اين پرسش پاسخ بدهم ، يک چيزهايي در درون هنرمند است که با کلام نمي توان آنها را بيان کرد که من خوشبختانه تا حدودي توانسته ام با سازم آنها را بيان کنم .
در بداهه نوازي گاه کيفيتي روي مي دهد که آن را مي توانيم الهام بخوانيم ، در بعضي از لحظه ها چنان مجذوب عالم درون مي شود که انگار نوازنده به منبع عظيمي از ملودي هاي ناشنيده متصل مي شود . البته الهام تنها براي کساني اتفاق مي افتد که مراحل اوليه کار و زحمت و تلاش را پشت سر بگذارند .
به گمان من و همه آنهايي که آثار شما را شنيده اند " گريه ليلي " از جمله آثار ماندگار در موسيقي ملي است ، آيا اين قطعه را بصورت بداهه نواختيد ؟
بله ، اين قطعه حاصل نوجواني من است ؛ 15 سال بيشتر نداشتم که گريه ليلي را نواختم ؛ دوران جذبه و شور و حيرت که با حال و هواي نوجواني و غم و شادي هاي آن روزگار من در هم آميخته شد که شايد هم به همين دليل است که با ذوق و پسند گروههاي متفاوت سني و سليقه هاي مختلف هماهنگي دارد .
سياست گذاري صدا و سيما تا چه اندازه مورد تاييد شماست ؟
اصلا نيازي به گفتن من نيست ، هر کسي پيچ راديو را باز کند خودش متوجه ميشود .
با اين که عملکرد اين رسانه مورد تاييدتان نيست چه اصراري براي ادامه همکاري تان وجود دارد ؟
(لازم به گفتن است که استاد ملک سرانجام توانستند بعد از انقلاب ارکستر همنوازان صدا و سیما را راه اندازی کنند و قطعات بسیاری را اجرا و ضبط کنند که احتملا شما بخشی از آنها را نیز با صدای آقای بهرام حصیری شنیده اید و ضمنا ایشان مدتی در افتتاح رادیو پیام مسئول بخش موسیقی آن بودند که موجبات پخش مجدد بسیاری از آثار موسیقی قدیم را فراهم کردند – توضیح از: وبلاگ گلها)
من به قول بچه هاي پايين شهر بيدي نبودم که با اين باد که نه ، نسيم ها بلرزم ، ماندم ، ايستادم ، همه سختي ها را به جان خريدم ، خود من و دوستانم مثل جهانگير ملک ، فضل الله توکل ، منصور نريمان و ... سال ها در اين رسانه کار کرده بوديم ، خون دل خورده بوديم ، چرا بايد مي رفتيم ؟ نرفتيم ، مانديم و کار کرديم .
من يکي هيچ وقت دست از هنرم نميکشم تا روزي که بميرم البته فکر ميکنم آن روز فارغ از قيل و قال زندگي بتوانم با خيال راحت کارم را ادامه بدهم (خنده) اين طور نيست ؟
انشاءالله که سالهاي سال سايه تان بر سر موسيقي گسترده باشد .
با اين همه بيماري که گريبان مرا گرفته فکر نميکنم به پايان سال هم بکشم ( متاسفانه استاد چند ماه پس از اين گفت و گو از دنيا رفت ) .
به عنوان آخرين پرسش نگراني عمده شما چيست ؟
خيلي کار دارم ، چند قطعه نوشته ام که بيماري مجال اجراي آن ها را از من گرفته است ، کلي کار نيمه تمام دارم ، کلي ملودي در ذهنم انباشته شده که مي ترسم فرصتي براي پرداختن به آنها نداشته باشم . براي همسر و فرزندم نگرانم ، براي ماهور ( پسرم که مي خواستم به او موسيقي و ویولن بياموزم ) نگرانم .
نه اين که فکر کني از اين نگرانم که فراموش شوم ؛ نه ، چه اهميتي دارد که من فراموش شوم . اگر مردم ، اين اتفاق مي افتد : شب هفتی ، سالگردي ، يادي ، بعد هم تمام . انگار نه انگار که اسدالله بود و سازي ... ؛ نه ، به اين سنت خو کرده ام ، نگراني من از اين چيزها بزرگتر است ، مي ترسم موسيقي ملي از بين برود ، اين هم نگراني کمي نيست ...
جناب استاد از شما سپاسگذاريم که برخلاف ميل باطني تان براي گفت و گو ، اين چند بار مرا به حضور پذيرفتيد ، از اين که خلوت شما را به هم زدم متاسفم .
تعارف را کنار بگذار ، بنشين مي خواهم برايت ساز بزنم که سازم کوک کوک است .
چه قدر تو دختر خوش شانسي هستي ، کوک دشتي دارد ( ر ، مي ، دو ، لا ) . گريه ليلي را مي نوازم و مي دانم تو هم مثل من شيفته اين قطعه هستي . تو حتي روز تولدم آمدي و در مقابل شاخه گلي که به من دادي گفتي گريه ليلي را بنوازم ، قطعه اي که ميدانم تو را خيلي غمزده مي کند ، نکند تو هم مثل من به اين باور رسيده اي که اسدالله ملک به زودي مي ميرد .
نه ، اسدالله ملک هيچگاه نمي ميرد که شهريار گفت : آتشکده عشق کجا مي ميرد ؟
گريه ليلي را گوش کن .

Leon
Sunday 24 February 2008, 03:19 PM
پنجمين سال درگذشت اسدالله ملک، نوازنده ايرانی

محمود خوشنام

You can see links before reply
You can see links before reply
اسدالله ملک در سال 1320 در تهران زاده شد و از خردسالی در فضای خانواده با موسيقی آشنا شده زمانی از "ابوالحسن صبا" آموزگار بزرگ موسيقی ملی درباره شمار شاگردانش پرسيدند، پاسخ اين بود که رديف های ويولن من در سه هزار نسخه به فروش رفته است پس شايد بشود گفت حدود سه هزار نفر از شيوه آموزش من بهره برده اند.
در ميان اين هزاران نفر ويولن نوازانی نيز هستند که در نيم قرن گذشته نام و شهرت بسيار يافته اند. با اين همه شاگردان نام يافته صبا با آن که از يک سرچشمه تغذيه شده اند ولی شيوه نغمه پرورانی های آنها يکسان نيست و همين نايکسانی بر گونه گونی شيوه های اجرايی موسيقی ملی ما افزوده است.
نسل دوم ويولن نوازان پس از صبا مهارت ها و توانايی های اجرايی برگرفته از او را با لحن ها و شيوه های ديگری که به اقتضای زمان در عرضه موسيقی پيش آمده، در آميخته اند و رنگ و بويی "رومانتيک" و پرشور و حال به موسيقی سنتی بخشيده اند که طرفداران بسيار نيز پيدا کرده است.
در صدر فهرست اين "رومانتيک پرداز" ها بايد از "پرويز ياحقی" ياد کرد که با تلفيق شيوه های حسين ياحقی و ابوالحسن صبا و تزريق شور و حال ويژه به آن ها شيوه ای تازه برای نواختن - ساختن - به وجود آورده و سرمشقی برای نوازندگان و سازندگان بعد از خود شده است.
پس از "پرويز ياحقی" به چهره توانای ديگری می رسيم که در يازده هم بهمن ماه سال 1380، پنج سال پيش، چشم از جهان فرو پوشيد. "اسدالله ملک" را می گوييم که هواخواهانش ساز او را "سحر آميز" لقب داده بودند.
شاگرد صبا
You can see links before reply
اسدالله ملک از شاگردان ابوالحسن صبا بود
اسدالله ملک در سال 1320 در تهران زاده شد و چون برادر بزرگ تر خود " حسين ملک" سنتور نواز معروف، از خردسالی در فضای خانواده با موسيقی آشنا شده زيرا که هر سه دايی او اهل موسيقی بوده اند. اسدالله ابتدا نزد يکی از آنها با کمانچه آشنا شده و از راه نواختن آن خود را به ويولن رسانيده است. آن گونه که خود می گويد، از سن هفت هشت سالگی به وساطت برادر خود که از شاگردان صبا بوده به محضر آموزگار بزرگ موسيقی ملی راه پيدا کرده و مدتی کمابيش طولانی از آموزه های او بهره گرفته است.
اسدالله ملک از يازده سالگی وارد هنرستان موسيقی ملی شده و همزمان با کلاس صبا، به فراگيری مبانی موسيقی ملی پرداخته است. او سپس در هجده سالگی به استخدام راديو درآمده و در برنامه های تک نوازی شرکت جسته است. علاوه بر آن در برنامه های گروهی، با خوانندگانی چون حسين قوامی، محمود خوانساری و اکبر گلپايگانی همکاری داشته و با نوازندگانی چون احمد عبادی، رضا ورزنده، جليل شهناز، فرهنگ شريف و حسين تهرانی همنوازی کرده است.
اين همکاری ها که به ويژه با محمودی خوانساری و فرهنگ شريف، مستمر و تنگاتنگ بوده، پای ملک را رفته رفته به برنامه گلها نيز باز کرده و از همان زمان کوشيده است و سازگار با اين برنامه، آهنگ و ترانه نيز بسازد.
چابکدستی ها
اسدالله ملک در زمينه نغمه پردازی به ويژه با "چهار مضراب" های خود شهرت يافته است. از يک رو با به کارگيری "کوک" های مخصوص و کمياب رنگ و بويی ديگر به آن ها بخشيده و از سوی ديگر با بهره گيری مستمر از لرزه و مالش انگشتان روی سيم ها لحن سوزناک غمگنانه ای به نغمه ها تزريق کرده است.
به همه اين ها بايد چابکدستی های او را افزود. به دليل همين چابکدستی هاست که هواخواهانش پنجه و آرشه او را سحرآميز خوانده اند. کشف همين مهارت ها از سوی يکی از ويلون نوازان معروف جهان که به ايران سفر کرده بود پای اسدالله ملک را به برخی از جشنواره های جهانی موسيقی نيز باز کرد.
نواختن ويولن در حضور "يهودی منوهين" که در آن سال ها، علاقه ويژه ای به موسيقی هند و ايران پيدا کرده بود و در کنسرت های خود پروژه "شرق در برابر غرب" را پيش می برد، راه ورود ملک را به اين جشنواره ها هموار کرد. از جمله می توان از جشنواره های ونيز، پاريس، جنوب اسپانيا و وينزور در لندن ياد کرد که در اين آخری ملک همراه با "منوهين" در کنسرت شرکت جست.
اسدالله ملک ترانه های بسيار ساخته که رقم آن را تا 200 فقره تخمين می زنند و البته همه آن به اجرا در نيامده است. از ميان اجرا در نيامده است. از ميان اجرا شده ها می توان از حکايت دل، بی وفايی، قاصدک، ميخانه، مرغ شباهنگ، و ... ياد کرد.
ملک، علاوه بر همه مشغوليت های اجرايی، به کار تدريس موسيقی نيز می پرداخت. در کلاس او برادرش حسين ملک، در دروازه دولت تهران، طی چهل سال خوانندگان و نوازندگان بسيار پرورش يافتند.
bbcpersian

Hmd_N
Friday 5 September 2008, 01:23 AM
انشاء ا... بتونم تو يك فرصت مناسب با داماد ايشون استاد سالمي و همسر ايشون (فرزند ملك )هماهنگ كنم تا به صورت اختصاصي براي اين سايت مطالبي و خاطراتي را عنوان كنند و عكس ها و دست نوشته هاي ايشون را نيز اسكن و در سايت منتشر كنيم.

آرین جان ما کماکان منتظر و مشتاق این مطالب و عکسای بسیار دیدنی و کمیاب هستیم. جیگر تشنه نزارمون !

Hmd_N
Friday 5 September 2008, 01:24 AM
دوستان یه بار هم شما شروع کنید

از ملک بگید

از کودکی تا به حال

در مورد کارهایش

بررسی کنید

و هرچی دوست دارید بگید

همچنان منتظر نظرات و صحبت های دوستان هنرمند هستیم.
:8ysyvb:

arian
Tuesday 30 September 2008, 11:55 AM
گفتگو با اسدالله ملک



اين مصاحبه در آخرين ماههاي زندگي اسدالله ملک ، توسط خانم فروغ بهمن پور انجام شده است انجام شده است و همانطور که قبلا هم گفتم با اجازه ایشان در این وبلاگ بصورت برگزیده و خلاصه در اختیار شما قرار می گیرد ؛ بنابریان دوستانی که خواهان متن کامل این مصاحبه و سایر مصاحبه ها هستند به کتاب ارزشمند چهره های ماندگار مراجعه کنند .
جناب استاد از شما سپاسگذاريم که برخلاف ميل باطني تان براي گفت و گو ، اين چند بار مرا به حضور پذيرفتيد ، از اين که خلوت شما را به هم زدم متاسفم .
تعارف را کنار بگذار ، بنشين مي خواهم برايت ساز بزنم که سازم کوک کوک است .
چه قدر تو دختر خوش شانسي هستي ، کوک دشتي دارد ( ر ، مي ، دو ، لا ) . گريه ليلي را مي نوازم و مي دانم تو هم مثل من شيفته اين قطعه هستي . تو حتي روز تولدم آمدي و در مقابل شاخه گلي که به من دادي گفتي گريه ليلي را بنوازم ، قطعه اي که ميدانم تو را خيلي غمزده مي کند ، نکند تو هم مثل من به اين باور رسيده اي که اسدالله ملک به زودي مي ميرد .
نه ، اسدالله ملک هيچگاه نمي ميرد که شهريار گفت : آتشکده عشق کجا مي ميرد ؟
گريه ليلي را گوش کن .

چندي پيش از دوست عزيز و هنرمند گرامي و خوبم جناب آقاي آرش سالمي درخواست كردم تا گاها با بررسي مطالب و محتويات تاپيك ها چنانچه مغايرتهايي در مطالب مشاهده ميفرمايند گوشزد فرمايند كه خوشبختانه تاكنون مورد اشتباهات توسط ايشان عنوان گرديد و اطلاع رساني لازم به دوستان محترم داده شد .
اما در خصوص مصاحبه فوق ، وقتي كه از ايشون نظرشون را در باره ي مصاحبه پرسيدم ، لبخند پر معنا و مفهومي زدند كه كمي عجيب به نظرم اومد ، خيلي سعي كردم تا معناي لبخند ايشون را بفهمم . وقتي خيلي پيگير قضايا شدم . ايشون گفتند تعدادي از دوستان خيلي علاقه دارند تا به هر نحوي كه شده خيلي خودشون را در جامعه مطرح كنند . سالها قبل مرحوم ملك با يكي از مجلات مصاحبه اي داشتند و مقاله ديگري نيز بنده در مورد استاد ملك در همان سالها نوشتم . مصاحبه ايشون برگرفته از اين دو ميباشد . ايشون خيلي تمايل دارند كه مصاحبه هايي را تحت عنوان مصاحبه اي منتشر نشده از استاد .... را منتشر كنند . و عجيب است كه همواره مرحوم ياحقي را در خيابان مي بينند و آن بزرگوار از ايشان درخواست ميكنند تا برايشان ساز بزنند . ولي در مورد مرحوم اسدا...ملك كه عموي خانم بنده ميباشد و سالها بنده در مكتب آن بزرگوار افتخار تدريس را داشته ام و همچنين در اركستر ايشان سالها با ايشان همكاري نموده ام هرگز چنين اخلاق و رفتاري را از ايشان نديده ام كه بگويند :
تعارف را کنار بگذار ، بنشين مي خواهم برايت ساز بزنم که سازم کوک کوک است .
چه قدر تو دختر خوش شانسي هستي ، کوک دشتي دارد ( ر ، مي ، دو ، لا ) . گريه ليلي را مي نوازم و مي دانم تو هم مثل من شيفته اين قطعه هستي . تو حتي روز تولدم آمدي و در مقابل شاخه گلي که به من دادي گفتي گريه ليلي را بنوازم ، قطعه اي که ميدانم تو را خيلي غمزده مي کند ، نکند تو هم مثل من به اين باور رسيده اي که اسدالله ملک به زودي مي ميرد .

ايشون يا مرحوم ياحقي چنين خصلتهايي نداشتند كه در مجامع خصوصي دست به ساز ببرند و براي هر كسي ساز بزنند. از انجام اين كار بسيار اكراه داشتند . خانم فروغ بهمن پور حتما ميبايست يا امضايي در پايان اين مصاحبه داشته باشند و يا مصاحبه ضبط شده ايشون را . ولي اينكه بگويند فلاني را در خيابان اتفاقي ديدم (آن هم مرحوم ياحقي با انگشتهاي شكسته بعد از تصادف )يا مرحوم ملك و بشين برات ساز بزنم و توچه دختر خوش شانسي هستي و نكند تو هم مثل من به اين باور رسيده اي كه اسدالله ملك به زودي ميميرد و...
اگر من با مرحوم ملك زندگي كرده ام اين كلمات و حرفهاي آن مرحوم نيست و متاسفانه هر كسي به خود اجازه ميدهد كه هرمطلبي را به آن مرحوم نسبت دهد و....

حرفها به همين جا تمامي نيافت ، آرش كه تازه داغ دلش تازه شده بود تا نمايشگاه آثار عكس هنرمندان و..... پيش رفت . ديگر مانده بودم چه بگويم . چه قدر راحت ميتوان همه چيز را به بازي گرفت . و صد افسوس .

Mojtaba
Tuesday 30 September 2008, 02:04 PM
سلام آرین جان یعنی واقعا این موضوع حقیقت داره که این مصاحبه دروغ است؟

البته به نظر من هم این یکم اغراق داره که مثلا استاد یاحقی رو در خیابان دیده باشند و ایشون هم به همین راحتی قبول کند و براشون ساز بزنند تا اون جایی که من میدونم و تحقیق کردم استاد یاحقی بعد از انقلاب فرد گوشه نشینی شدند و خیلی کم در جامعه حضور پیدا میکردند و از همه مهم تر اینکه ایشون هر کسی رو قبول نمیکردند تا ایشون رو ببینن و ایشون بیاد براشون ساز بزنه

arian
Tuesday 30 September 2008, 02:23 PM
مجتبي جان سلام .
اگر شما وصف كمي از اخلاق و رفتار استاد اسدا... ملك شنيده باشيد فكر نمي كنم در مجعول بودن اين مصاحبه ترديدي به خود راه دهيد . شايد اگر ايشان پاراگراف آخر را اضافه نميكردند ميشد تا مطالب را قبول كرد و سند نخواست .ولي پاراگراف آخر به نظر ميرسد كه خيلي همه چيزو شور كرد. يكبار ديگر بخونيد .

تعارف را کنار بگذار ، بنشين مي خواهم برايت ساز بزنم که سازم کوک کوک است .
چه قدر تو دختر خوش شانسي هستي ، کوک دشتي دارد ( ر ، مي ، دو ، لا ) . گريه ليلي را مي نوازم و مي دانم تو هم مثل من شيفته اين قطعه هستي . تو حتي روز تولدم آمدي و در مقابل شاخه گلي که به من دادي گفتي گريه ليلي را بنوازم ، قطعه اي که ميدانم تو را خيلي غمزده مي کند ، نکند تو هم مثل من به اين باور رسيده اي که اسدالله ملک به زودي مي ميرد .

به نظر شما اين گفته هاي مرحوم ملك است يا گفته هاي كسي كه دوست داشته مرحوم ملك باهاش اينطوري حرف بزنه ؟ يا گفته هاي كسي كه ميخواد توي اجتماع براي خودش جايي باز كنه و از مرحوم ملك كه دستش از دنيا كوتاه است خرج ميكنه ؟ آخه چطوري ميشه ايشون هميشه مصاحبه هايي را مطرح ميكنه ، كه نوازندگان آن به رحمت ايزدي رفته اند . چطور ايشون با ميرزاده مصاحبه دارند با مرحوم تجويدي ندارند . چون مرحوم تجويدي داراي وكيل هستند و هرگونه موردي را پيگيري مي كنند . وگرنه....

Mojtaba
Tuesday 30 September 2008, 03:39 PM
منم با نظر شما موافق هستم این پاراگراف آخر مشکوک به نظر میرسه. حالا واقعا منظورشون از این جمله چی بود؟ایشون با این جمله واقعا چه چیزی رو میخواست ثابت کنه؟ به نظر من میخواست با این حرفش بگه که استاد خیلی صمیمی شده بود و استاد ملک براش احترام قائل شده بود . من از خیلی ها شنیدم که تو این چندتا اساتید ویلن بهترینشون از نظر برخود و خوش برخورد بودن همین استاد ملک بودند ولی آدم هر چقدر دیگه خوش برخورد و خودمونی باشه اینجوری حرف نمیزنه