xavi6
Saturday 13 January 2018, 04:47 PM
تاریخ تحولات موسیقی مدرن ، پدیده مدرن و چالشهای آن و چگونگی بیان زیباشناسی مدرن موسیقایی و درك و بازخوانی مطالب و جستجو برای یافتن منابع صوتی یا تصویری این آثار كمك شایانی به پیشبرد بررسی موسیقی مدرن در غرب خواهدكرد .
تاریخ آغاز موسیقی مدرن درغرب به تاریخ ساخت ملودی فلوت قطعه " پرلود بعداز رب النوع" بر میگردد . این قطعه را آشیل كلود دبوسی كه از سال 1862 تا 1918 میزیست ، ساخته است . قطعه " پرلود" طی سالهای بین 1892 تا 1894 ساخته شد . هرچند كلمه مدرن آن روزگار با مدرن امروزی به نوعی باهم تفاوت دارد ، ولی به لحاظ این كه مفهوم واژه " مدرن " در موسیقی اغلب در حیطه زیباشناسی و تكنیك قراردارد تا بودجه بندی تاریخی ، پس میتوان تاریخ فوق الذكر را شروع موسیقی مدرن شناخت .
در سده هفدهم ، سیستم "ماژورـ مینوری" انگیزه موسیقی نویسی موسیقی دانان را فراهم میكرد ، ولی موسیقی مدرن این بستگی را ندارد . از این رو ، چون پرلود برای اول بار از قید و بندهای ماژور ـ مینوری خود را رها ساخت پس موسیقی را وارد عصر نوینی كرد كه از آن به موسیقی مدرن نام میبریم.
در موسیقی مدرن ، شنونده با اثری روبه روست كه با موسیقی سنتی تفاوت دارد . در این موسیقی ، دبوسی از نظر فنی با پركردن فاصله بین نتهای " دو دیز" و "سل" دو میزان ابتدای قطعه با نتهایی كه حس مركزیت نُتی خاص را به شك بیندازد به این دو مهم نائل آمد و از این طریق از قید حس " ماژور ـ مینور" قراردادی رها شد .
در ماه مه سال 1913، گروه باله روسی سرگئی دیاگیلف مسئول برپایی اولین اجراهای جهانی از " بازی "اثر دبوسی و "پرستش بهار" اثر استراونیسكی گردید .
با این دو اثر ، پایهها و اصول موسیقی مدرن كه تا آن روز پیریزی شده بود قوام یافت . پرستش بهار را یك داستان نویس اسلاوتبار به نام نیكلاس روریچ نوشته است .
در هر جنبهای از موسیقی دبوسی و استراوینسكی ، ابداعات نوین به چشم میخورد . ریتم و فرم وهارمونی موسیقی جدید باعث انبساط خاطر سلیقه عمومیشد و موسیقی مدرن از این طریق راه خود را در میان نسلهای بعدی آهنگسازان بازكرد . تازگی ریتم " پرستش بهار" به سرعت فراگیر شد . جمعی این موسیقی را طرد میكردند و معتقد بودند كه میخواهد ساختار و میراث سنتی را یكباره به دور بریزد ، جمعی نیز با همین دلیل "پرستش بهار" را ارج مینهادند .
استراوینسكی موفق به كشف نیروی دینامیكی جدیدی برای موسیقی گردید و متوجه شده بودكه استفاده زیاد از كروماتیزم مانع از روانی و تسلسل موسیقی میگردد . ولی او به این مشكل پاسخ داد و در پرستش بهار با ریتمهای قوی نشان داد كه عنصر ریتم میتواند به عنوان نیروی محركهای مؤثر و جدید در كنارهارمونی كروماتیك به خدمت موسیقی درآید . پرستش بهار باعث پیشرفت سلیقه شنیداری عموم در دو جهت موسیقی تصاویر فولكلور و امكانات جدید ریتمیك گردد و در ادامه راه خود ، در سال 1920 به سمفونی با شكوه " بادی " ختم شد كه به وضوح تأثیرات و كاربردهای جدید ریتم در ساختار این سمفونی مشهود است .
چنین بود كه در دوره شروع جنگ جهانی اول ، آهنگ سازانی با علایق و سلیقههای متفاوت پیش قراولانی چون دبوسی ، شوئن برگ و استراوینسكی یافتند و بنیاد موسیقی مغرب زمین را دگرگون كردند و تغییرات اساسی و غیرقابل دسترس در آن پدید آوردند . در مدت چند سال تمام استانداردهای زیبایی شناسی موسیقی از قبیل فرم ، تعادل ، پیوستگی تماتیك ، ثبات ریتمیك و یكپارچگی صدادهی اركستر زیر سوال رفت .
با آن چه گفته شد اكنون محتمل است كه موسیقی دیگر روند گذشته را طی نكند . با وجود این ، بیشترین همّ آهنگسازان در آینده معطوف به این است كه موسیقی به سیاق گذشته ساخته شود.
پاریس و وین دو شهری بودند كه تقریباً تمام جریانهای موسیقی قبل از سال 1914 در آنها شكل گرفت . یكی از جذابیتهای پاریس ، ساكن بودن پیكاسو و استراوینسكی در آن بود كه این شهر را به طرزی فزاینده خواستنی میكرد . با این تفاصیل ، این دو هنرمند تا سال 1917 همدیگر را ندیده بودند .
"شوئن برگ" در جایی نوشته است : " فرض كنید كه زمانه به سیاق و شرایط عادی سالهای قبل از 1914 بر میگشت ، پس موسیقی دوران ما میبایست در وضعیتی متفاوت باشد ." البته جنبش مدرن موسیقی قبل ازشروع جنگ جهانی اول شروع شده بود و آن چند سال بعد از سال 1908 بود كه شوئن برگ روی به كمپوزیسیون تمزدایی شده و بدون تونالیته آورد واستراوینسكی نیز همزمان ، مفهومینوین از ریتم ارائه كرد و به طور مشابه ، گستهای رادیكال موسیقی توسط دبوسی ، بارتوك و بِرگ و وِبِرن آغاز شده بود . بعد از خاتمه جنگ همه امور دچار تغییرات گشت . نئوكلاسیسیم با التقاط و طنز موجود در خود و با تأثیر از انقلابات پیدرپی در موسیقی نمایشی شد از این گست كه با گذشته تا چه حدی جدی است .
اما گست از موسیقی نرمال برای خیلیها خوشی در پیداشت . چون عصر نوین ، خواهان موسیقی نوین و صدای نوین بود و این رفتار نوین در زمانهای رُخ داد كه هنرِ قبل از جنگ پروبالی تازه یافته و تأثیر آن به موسیی هم كشیده شده بود . از سوی دیگر تجلی این رفتار در بیانیههای آهنگ سازانی انعكاس یافت كه با جنبش هنری فوتوریستم ایتالیا تماس داشتند . درسال 1909 بیانهای موسوم به ماری نِتّی در ایتالیا منتشر شد كه قطعنامههای جسورانهای در زمینه انقلاب موسیقی ایتالیا در پی داشت. حتی دبوسی نیز تا سال 1913 ، اشعار فوتوریستها را در نوشتههایش منعكس میكرد . او مینویسد : " مگر این وظیفه ما نیست كه برای تبیین زمان خود ابزاری سمفونیك بیابیم ؟ ابزاری كه هم مؤید پیشرفت باشد و هم شجاعانه پیروزیهای روزگار مدرن را منعكس سازد .قرن هواپیما ، موسیقی خاص خودش را میخواهد."
عمده شهرت لوئیجی روسولو كه ازسال 1885 تا 1947 میزیست یكی از تأثیرگذارترین و ثابت قدم ترینِ آهنگ سازانِ فوتوریست به واسطه خلق نوعی موسیقی است كه صداها و ریتمهای آن از ماشینهای كارخانجات آمده و به "هنرِ سرو صدا" نیزموسوم است كه این عنوان نامأنوس مفهوم شدت دینامسیم و پویایی نبض زندگی مدرن را بیان میدارد . او قطعهای تصنیف كرد به نام "بیانیهی سروصدا " كه برای اجرا آن یك ماشین مكانیكی ابداع كرد . این اثر ، قبل از جنگ جهانی اول در ایتالیا به معرض اجرا گذاشته شد .
پاریس در سال 1926 ، عصر ماشین در موسیقی را اعلام كرد . "گئورگ آنتهایل" دراین سال بالهای تصنیف كرد به نام " باله مكانیكی".
در شوروی ، ایده فوتوریسم با جنبش آهنگ سازان " كانستراكتیویست" گره خورد .الكساندرموسولف ، در تصنیف خود به نام "باله آهن " با تأثیرپذیری از فضای كارخانه ، این اثر را خلق كرد .
كسی كه علائق فوتوریستی را از طریق اصوات موجود در شهرها دنبال كرد ، "اِدگاروارز" بود كه از سال 1883 تا 1965 میزیست . او در پاریس تحصیل كرد و درسال 1915 به آمریكا مهاجرت كرد . بدین ترتیب با مهاجرت وارِز ، در حقیقت قلب جنبش رادیكال موسیقی نوین به آمریكا رسید. اولین آثاری كه وارز در دنیای نو خلق كرد قطعهای برای اركستر مشتمل بر 142 نوازنده به نام " آمریك" بود .
شخص دیگری كه در موسیقی مدرن آمریكا تأثیر گذار بود " هنری كاوِل " نام داشت . تاریخ زیست او از 1897 تا 1965 است . او مجله موسیقی مدرن را توسط مؤسسه انتشارات موسیقی مدرن انتشار داد . كاول نقشهای مهمیدر شناساندن آثار نوین ایفا كرد . كاوِل حاصل تجربیات و دست آوردهای خویش را در كتابی تحت عنوان " منابع نوین موسیقی " در سال 1930 منتشر كرد . آمریكا در فاصله بین دو جنگ جهانی اول و دوم ، شاهد مهاجرت دسته دسته آهنگسازان به آن سرزمین بود . این مهاجرت نوعی از تحول و تكامل موسیقی مدرن را پدید آورد . آمریكا اغلب طلایهداران موسیقی مدرن اروپا یعنی استراوینسكی ، شوئن برگ ، بارتوك ، هیندمیت ، ایسلر ، كرنك و وایل را در خود مأوا داد .
تاریخ آغاز موسیقی مدرن درغرب به تاریخ ساخت ملودی فلوت قطعه " پرلود بعداز رب النوع" بر میگردد . این قطعه را آشیل كلود دبوسی كه از سال 1862 تا 1918 میزیست ، ساخته است . قطعه " پرلود" طی سالهای بین 1892 تا 1894 ساخته شد . هرچند كلمه مدرن آن روزگار با مدرن امروزی به نوعی باهم تفاوت دارد ، ولی به لحاظ این كه مفهوم واژه " مدرن " در موسیقی اغلب در حیطه زیباشناسی و تكنیك قراردارد تا بودجه بندی تاریخی ، پس میتوان تاریخ فوق الذكر را شروع موسیقی مدرن شناخت .
در سده هفدهم ، سیستم "ماژورـ مینوری" انگیزه موسیقی نویسی موسیقی دانان را فراهم میكرد ، ولی موسیقی مدرن این بستگی را ندارد . از این رو ، چون پرلود برای اول بار از قید و بندهای ماژور ـ مینوری خود را رها ساخت پس موسیقی را وارد عصر نوینی كرد كه از آن به موسیقی مدرن نام میبریم.
در موسیقی مدرن ، شنونده با اثری روبه روست كه با موسیقی سنتی تفاوت دارد . در این موسیقی ، دبوسی از نظر فنی با پركردن فاصله بین نتهای " دو دیز" و "سل" دو میزان ابتدای قطعه با نتهایی كه حس مركزیت نُتی خاص را به شك بیندازد به این دو مهم نائل آمد و از این طریق از قید حس " ماژور ـ مینور" قراردادی رها شد .
در ماه مه سال 1913، گروه باله روسی سرگئی دیاگیلف مسئول برپایی اولین اجراهای جهانی از " بازی "اثر دبوسی و "پرستش بهار" اثر استراونیسكی گردید .
با این دو اثر ، پایهها و اصول موسیقی مدرن كه تا آن روز پیریزی شده بود قوام یافت . پرستش بهار را یك داستان نویس اسلاوتبار به نام نیكلاس روریچ نوشته است .
در هر جنبهای از موسیقی دبوسی و استراوینسكی ، ابداعات نوین به چشم میخورد . ریتم و فرم وهارمونی موسیقی جدید باعث انبساط خاطر سلیقه عمومیشد و موسیقی مدرن از این طریق راه خود را در میان نسلهای بعدی آهنگسازان بازكرد . تازگی ریتم " پرستش بهار" به سرعت فراگیر شد . جمعی این موسیقی را طرد میكردند و معتقد بودند كه میخواهد ساختار و میراث سنتی را یكباره به دور بریزد ، جمعی نیز با همین دلیل "پرستش بهار" را ارج مینهادند .
استراوینسكی موفق به كشف نیروی دینامیكی جدیدی برای موسیقی گردید و متوجه شده بودكه استفاده زیاد از كروماتیزم مانع از روانی و تسلسل موسیقی میگردد . ولی او به این مشكل پاسخ داد و در پرستش بهار با ریتمهای قوی نشان داد كه عنصر ریتم میتواند به عنوان نیروی محركهای مؤثر و جدید در كنارهارمونی كروماتیك به خدمت موسیقی درآید . پرستش بهار باعث پیشرفت سلیقه شنیداری عموم در دو جهت موسیقی تصاویر فولكلور و امكانات جدید ریتمیك گردد و در ادامه راه خود ، در سال 1920 به سمفونی با شكوه " بادی " ختم شد كه به وضوح تأثیرات و كاربردهای جدید ریتم در ساختار این سمفونی مشهود است .
چنین بود كه در دوره شروع جنگ جهانی اول ، آهنگ سازانی با علایق و سلیقههای متفاوت پیش قراولانی چون دبوسی ، شوئن برگ و استراوینسكی یافتند و بنیاد موسیقی مغرب زمین را دگرگون كردند و تغییرات اساسی و غیرقابل دسترس در آن پدید آوردند . در مدت چند سال تمام استانداردهای زیبایی شناسی موسیقی از قبیل فرم ، تعادل ، پیوستگی تماتیك ، ثبات ریتمیك و یكپارچگی صدادهی اركستر زیر سوال رفت .
با آن چه گفته شد اكنون محتمل است كه موسیقی دیگر روند گذشته را طی نكند . با وجود این ، بیشترین همّ آهنگسازان در آینده معطوف به این است كه موسیقی به سیاق گذشته ساخته شود.
پاریس و وین دو شهری بودند كه تقریباً تمام جریانهای موسیقی قبل از سال 1914 در آنها شكل گرفت . یكی از جذابیتهای پاریس ، ساكن بودن پیكاسو و استراوینسكی در آن بود كه این شهر را به طرزی فزاینده خواستنی میكرد . با این تفاصیل ، این دو هنرمند تا سال 1917 همدیگر را ندیده بودند .
"شوئن برگ" در جایی نوشته است : " فرض كنید كه زمانه به سیاق و شرایط عادی سالهای قبل از 1914 بر میگشت ، پس موسیقی دوران ما میبایست در وضعیتی متفاوت باشد ." البته جنبش مدرن موسیقی قبل ازشروع جنگ جهانی اول شروع شده بود و آن چند سال بعد از سال 1908 بود كه شوئن برگ روی به كمپوزیسیون تمزدایی شده و بدون تونالیته آورد واستراوینسكی نیز همزمان ، مفهومینوین از ریتم ارائه كرد و به طور مشابه ، گستهای رادیكال موسیقی توسط دبوسی ، بارتوك و بِرگ و وِبِرن آغاز شده بود . بعد از خاتمه جنگ همه امور دچار تغییرات گشت . نئوكلاسیسیم با التقاط و طنز موجود در خود و با تأثیر از انقلابات پیدرپی در موسیقی نمایشی شد از این گست كه با گذشته تا چه حدی جدی است .
اما گست از موسیقی نرمال برای خیلیها خوشی در پیداشت . چون عصر نوین ، خواهان موسیقی نوین و صدای نوین بود و این رفتار نوین در زمانهای رُخ داد كه هنرِ قبل از جنگ پروبالی تازه یافته و تأثیر آن به موسیی هم كشیده شده بود . از سوی دیگر تجلی این رفتار در بیانیههای آهنگ سازانی انعكاس یافت كه با جنبش هنری فوتوریستم ایتالیا تماس داشتند . درسال 1909 بیانهای موسوم به ماری نِتّی در ایتالیا منتشر شد كه قطعنامههای جسورانهای در زمینه انقلاب موسیقی ایتالیا در پی داشت. حتی دبوسی نیز تا سال 1913 ، اشعار فوتوریستها را در نوشتههایش منعكس میكرد . او مینویسد : " مگر این وظیفه ما نیست كه برای تبیین زمان خود ابزاری سمفونیك بیابیم ؟ ابزاری كه هم مؤید پیشرفت باشد و هم شجاعانه پیروزیهای روزگار مدرن را منعكس سازد .قرن هواپیما ، موسیقی خاص خودش را میخواهد."
عمده شهرت لوئیجی روسولو كه ازسال 1885 تا 1947 میزیست یكی از تأثیرگذارترین و ثابت قدم ترینِ آهنگ سازانِ فوتوریست به واسطه خلق نوعی موسیقی است كه صداها و ریتمهای آن از ماشینهای كارخانجات آمده و به "هنرِ سرو صدا" نیزموسوم است كه این عنوان نامأنوس مفهوم شدت دینامسیم و پویایی نبض زندگی مدرن را بیان میدارد . او قطعهای تصنیف كرد به نام "بیانیهی سروصدا " كه برای اجرا آن یك ماشین مكانیكی ابداع كرد . این اثر ، قبل از جنگ جهانی اول در ایتالیا به معرض اجرا گذاشته شد .
پاریس در سال 1926 ، عصر ماشین در موسیقی را اعلام كرد . "گئورگ آنتهایل" دراین سال بالهای تصنیف كرد به نام " باله مكانیكی".
در شوروی ، ایده فوتوریسم با جنبش آهنگ سازان " كانستراكتیویست" گره خورد .الكساندرموسولف ، در تصنیف خود به نام "باله آهن " با تأثیرپذیری از فضای كارخانه ، این اثر را خلق كرد .
كسی كه علائق فوتوریستی را از طریق اصوات موجود در شهرها دنبال كرد ، "اِدگاروارز" بود كه از سال 1883 تا 1965 میزیست . او در پاریس تحصیل كرد و درسال 1915 به آمریكا مهاجرت كرد . بدین ترتیب با مهاجرت وارِز ، در حقیقت قلب جنبش رادیكال موسیقی نوین به آمریكا رسید. اولین آثاری كه وارز در دنیای نو خلق كرد قطعهای برای اركستر مشتمل بر 142 نوازنده به نام " آمریك" بود .
شخص دیگری كه در موسیقی مدرن آمریكا تأثیر گذار بود " هنری كاوِل " نام داشت . تاریخ زیست او از 1897 تا 1965 است . او مجله موسیقی مدرن را توسط مؤسسه انتشارات موسیقی مدرن انتشار داد . كاول نقشهای مهمیدر شناساندن آثار نوین ایفا كرد . كاوِل حاصل تجربیات و دست آوردهای خویش را در كتابی تحت عنوان " منابع نوین موسیقی " در سال 1930 منتشر كرد . آمریكا در فاصله بین دو جنگ جهانی اول و دوم ، شاهد مهاجرت دسته دسته آهنگسازان به آن سرزمین بود . این مهاجرت نوعی از تحول و تكامل موسیقی مدرن را پدید آورد . آمریكا اغلب طلایهداران موسیقی مدرن اروپا یعنی استراوینسكی ، شوئن برگ ، بارتوك ، هیندمیت ، ایسلر ، كرنك و وایل را در خود مأوا داد .