akanani
Thursday 20 September 2007, 09:38 AM
از آنجا كه موسيقي، هنري است در ارتباط كاملا مستقيم با مردم كوچه و بازار، حساسيتهايي كه از جوانب و زواياي مختلف روي آن است، بسيار بيشتر از هنرهاي ديگر است.
نزديكي تنگاتنگ اين هنر با عوام، منجر به وقوع چنين جرياني شده است.براي حفظ اين ارتباط و نيز براي انتقال موسيقي و حس آن از جانب مخاطب و در حقيقت رسيدن به يك حس مشترك با سازنده، عليرغم نياز به يك مديوم حسي، ابزار ديگري نيز مورد نياز است. اصليترين ابزار ممكن در اين مورد تحصيلات لازم موسيقي است كه با وجود لزوم آن در جريان پديد آمدن موسيقي، چندان جدي گرفته نميشود.
در مقايسه با سالهاي گذشته، موسيقي ميرود كه به شكل يك علم درآيد. هر چند اين اتفاق، از زماني كه هنرستانهاي موسيقي تاسيس شد، افتاد ولي در طول تداومش، چندان جدي گرفته نشد. هر چند كه بدون اشراف به علم موسيقي، شايد ديگر كمتر بتوان گام در اين عرصه نهاد و عضوي از خانواده بزرگ موسيقي شد.
با اين تفاسير نظرات متفاوتي در اين زمينه وجود دارد. اگر عدهاي اعتقادي بر تحصيلات آكادميك در امر موسيقي ندارند، در مقابلش مخالفاني قد علم كردهاند كه بدون تحصيلات امكان دقيقهاي، ساخت حرفهاي از يك اثر، وجود نخواهد داشت.
فرزاد نوشاد، آهنگساز و مدرس موسيقي، در اين خصوص، بر اين باور است كه: «از آنجايي كه موسيقي يك علم است، تحصيلات آكادميك صددرصد لازم است. در گذشته ممكن بود، گرايش به موسيقي، به جهت تفريح و گذران ساعاتي، به جهت فراغت باشد، بنابراين احتياجي به يادگيري موسيقي در قالب يك علم، احساس نميشد.
اين در حالي است كه امروزه، موسيقي از آن مورد استفاده خارج شده و صرفا جنبه تفريح ندارد. بنابراين يادگيري موسيقي، يادگيري يك علم محسوب ميشود و مثل علوم پزشكي، ژنتيك، فضا و... احتياج به تحقيق، تفكر و تفحص دارد. در كنار اين همه، تجربه نيز بسيار ضروري است.»
نوشاد كه خود از مخالفان موسيقي در سطح نازل است، موسيقي رايج و كنوني ايران را در مواردي قابل قياس با انواع موسيقي خارج نميداند. چرا كه معتقد است به لحاظ علم و تحصيلات مربوط، موزيسينهاي ايران، هنوز به سطح همنوعان خود در جهان نرسيدهاند. او دلايلي را براي اين امر برميشمرد و ميگويد: «ما حتي با ايرانيهايي كه خارج از ايران فعاليت موسيقايي ميكنند، در مواردي نميتوانيم برابري كنيم.
چرا كه هم به لحاظ مقدار تجربه، از آنها فاصله داريم و هم به لحاظ مقدار امكاناتي كه داريم. ما هنوز مشكل سالن و مجوز و... داريم. ضمن اينكه ما به همان مقدار تلاش ميكنيم كه آنها. با توجه به اين كه دنبال كردن موسيقي به شكل آكادميك، كار سختي است و هر كسي به خودش اجازه نميدهد كه به دنبال آن برود، نيازمند سوبسيد و حمايت و بودجه از جانب دولت است، بيشتر از آنچه كه فكرش را بكنيم. بودجه و حمايت از آكادميك كارها كم است.»
وقتي موزيسينهاي حرفهاي دنيا به اين نتيجه ميرسند كه هر كس بدون داشتن صداي خوب، ميتواند خواننده خوب و مطرحي شود، البته با تكيه بر علوم و فنون مرتبط به موسيقي، بحثي چون استعداد و زمينه ذاتي، زير سؤال ميرود. داريوش نوري، اين علوم و تحصيلات در آن را لازم ولي كافي نميداند.
او براي اين عقيدهاش توصيه ميآورد كه: «مثل اين است كه شما دكتراي ادبيات داشته باشيد ولي نتوانيد يك بيت شعر بگوييد. صرف دكتر بودن در زمينه ادبيات دليل كافي بر شاعر بودن نيست. در مقابل ممكن است كسي، حتي سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد، اما بر شعر و شاعري تسلط داشته باشد. كما اين كه در طول تاريخ ادبي ما به چنين افرادي برميخوريم.»
البته نميشود منكر اين بعد قضيه هم شد. چه بسا خوانندهها، نوازندهها و آهنگسازاني كه صرفا از طريق حس و به شكل سينه به سينه، آموزش ديدهاند كه صدالبته به مرور زمان و با وجود تحقيق و تفحصهاي فراوان موزيسينها به صورت آكادميك به آنها پرداخته شده است.
ونداد مساحزاده مدرس دانشگاه و مدير يكي از آموزشگاههاي موسيقي در اين باره ميگويد: «يك سري از سازها، متعلق به مناطق مختلف هستند كه فقط از طريق سينه به سينه منتقل ميشوند و امكان آكادميك شدنشان نيست.
مثل طبلا يا دوتار خراسان. البته شايد بشود روي آنها تحقيق كرده، روشمند و آكادميكشان كرد ولي در حال حاضر خيلي از اساتيد معتقدند كه چنين اتفاقي بر روي اين سازها نميافتد و فقط ميشود در ميان دروس آكادميك آنها را به شكل سينه به سينه به علاقمندان يادگيري، منتقل كرد.»
مساحزاده معتقد به اين است كه تحصيلات آكادميك را به دو شكل ميتوان انجام داد. يكي آموزش از طريق آموزشگاههاي موسيقي و ديگري آموزش به شكل جديتر در دانشگاههاي موسيقي. مساحزاده با اشاره به اينكه تسلط بر تمامي علوم موسيقي در آموزشگاه كمي سخت است ميگويد: «البته بستگي به اين دارد كه استاد چقدر بتواند هنرجو را با علومي چون اركستراسيون، هارموني سازبندي و... و حتي ادبيات ساز خود آشنا كند. يعني هنرجو علاوه بر تسلط بر ساز خود، در دروس ديگر نيز مهارت پيدا كند.»
او همچنين معتقد است كه يك سري از مسائل حسي وجود دارد كه به هيچ وجه قابل نوشتن به شكل آكادميك نيست و فقط و فقط بايد به شكل سينه به سينه آموزش داده شوند. اين در حالي است كه در ساير سيستمها مثل سنتي، قطعات به شكل آكادميك نتنويسي شده و قابل اجرا و تدريس است.
مساحزاده كه يادگيري موسيقي و فعاليت در اين عرصه را همراه با تحصيلات آكادميك لازم ميداند ميگويد: «هر كاري اگر به شكل اصولي و علمي و آكادميكاش اجرا شود، دامنه وسيعتري در آن به وجود ميآيد و به عبارتي، هنرجو محدود به يك سري فضاي خاص و فوكوس روي ساز و ادبيات ساز خودش نميشود.
در مقابل نظريات رهبر گروه كوبهاي كوبان، داريوش خواجهنوري همچنان راسخ به نظر خود است. او با نام آوردن كارلوس سهگوويا پدر گيتار اسپانيا كه شهرتي جهاني دارد، ميگويد: «اين گيتاريست حرفهاي هرگز معلمي نداشته و به دليل وضع مالي بدي كه داشته، حتي يك دقيقه نيز از حضور استاد بهره نبرده است. دليل نميشود كسي، با حضور معلم و حتما به شكل آكادميك كار كند. اما طبيعي است كه به همراه حس و استعداد ذاتي، آكادميك كار كردن ميتواند كمك قابل توجهي بكند».
خواجه نوري اعتقادي به آكادميك كار كردن در ايران ندارد و ضمن اين كه موسيقي را از اين منظر داراي ضعف ميداند ميگويد: «هيچ نظارتي بر روي آموزشگاههاي موسيقي نيست. وقتي بعضي از هنرجوها از آموزشگاههاي ديگر براي يادگيري نزد من ميآيند، بايد كلي زحمت بكشم تا آنچه كه به غلط آموختهاند را از ذهنشان پاك كنم. موزيك آكادميك ما فقط و فقط محدود به همين چند هنرستاني است كه مشغول فعاليت و تدريس هستند.
به نظر من هنرجوياني كه در هنرستانها تحصيل ميكنند جلوتر از كساني هستند كه در دانشگاهها تحصيل ميكنند. ضمن اين كه تعداد مراكز آموزشي براي جمعيت 70 ميليوني ايران در حد صفر بوده و اصلا به حساب نميآيد.»
همايون خرم، آهنگساز يكي از جديترين سبكهاي موسيقي در ايران، ضمن اشاره به راههاي گوناگون يادگيري ميگويد: «من با توجه به تخصصام فقط ميتوانم درباره موسيقي ايراني نظر بدهم. از قديمالايام هميشه استادي بوده كه شاگرداني دور او جمع ميشده و از او ياد ميگرفتهاند.
حضور در مكتب آن استاد از الزامات يادگيري محسوب ميشد. با توجه به اينكه موسيقي ايراني، دستگاهها، گوشهها و تكنيكهاي فراواني دارد، نياز به آكادميك كردن آن به شدت حس ميشد. بنابراين اساتيد روي بسياري از انواع موسيقي كار كرده و آنها را به شكل آكادميك و قابل تدريس درآوردند.
البته تعداد آنها كه دل به آكادميك كار كردن ميدادهاند هميشه بسيار كم بوده، چرا كه علاوه بر استعداد ذاتي و تلاش، پشتكار نيز لازم است و هيچ تحصيلات آكادميكي بدون پشتكار معنا ندارد. استعداد و پشتكار دوبالي هستند كه براي پرواز در آسمان كار كردن آكادميك لازمند. بعد از اين مرحله كه به آن مرحله يادگيري اطلاق ميشود مرحله معرفت و شناخت است.
بدون اين معرفت، تحصيلات آكادميك بينتيجه است. ابتكارات، ابداعات و خلاقيتها، بعد از يادگيري به شكل آكادميك است كه شكل گرفته و بروز پيدا ميكنند.
منبع : همشهری 29/6/86
نزديكي تنگاتنگ اين هنر با عوام، منجر به وقوع چنين جرياني شده است.براي حفظ اين ارتباط و نيز براي انتقال موسيقي و حس آن از جانب مخاطب و در حقيقت رسيدن به يك حس مشترك با سازنده، عليرغم نياز به يك مديوم حسي، ابزار ديگري نيز مورد نياز است. اصليترين ابزار ممكن در اين مورد تحصيلات لازم موسيقي است كه با وجود لزوم آن در جريان پديد آمدن موسيقي، چندان جدي گرفته نميشود.
در مقايسه با سالهاي گذشته، موسيقي ميرود كه به شكل يك علم درآيد. هر چند اين اتفاق، از زماني كه هنرستانهاي موسيقي تاسيس شد، افتاد ولي در طول تداومش، چندان جدي گرفته نشد. هر چند كه بدون اشراف به علم موسيقي، شايد ديگر كمتر بتوان گام در اين عرصه نهاد و عضوي از خانواده بزرگ موسيقي شد.
با اين تفاسير نظرات متفاوتي در اين زمينه وجود دارد. اگر عدهاي اعتقادي بر تحصيلات آكادميك در امر موسيقي ندارند، در مقابلش مخالفاني قد علم كردهاند كه بدون تحصيلات امكان دقيقهاي، ساخت حرفهاي از يك اثر، وجود نخواهد داشت.
فرزاد نوشاد، آهنگساز و مدرس موسيقي، در اين خصوص، بر اين باور است كه: «از آنجايي كه موسيقي يك علم است، تحصيلات آكادميك صددرصد لازم است. در گذشته ممكن بود، گرايش به موسيقي، به جهت تفريح و گذران ساعاتي، به جهت فراغت باشد، بنابراين احتياجي به يادگيري موسيقي در قالب يك علم، احساس نميشد.
اين در حالي است كه امروزه، موسيقي از آن مورد استفاده خارج شده و صرفا جنبه تفريح ندارد. بنابراين يادگيري موسيقي، يادگيري يك علم محسوب ميشود و مثل علوم پزشكي، ژنتيك، فضا و... احتياج به تحقيق، تفكر و تفحص دارد. در كنار اين همه، تجربه نيز بسيار ضروري است.»
نوشاد كه خود از مخالفان موسيقي در سطح نازل است، موسيقي رايج و كنوني ايران را در مواردي قابل قياس با انواع موسيقي خارج نميداند. چرا كه معتقد است به لحاظ علم و تحصيلات مربوط، موزيسينهاي ايران، هنوز به سطح همنوعان خود در جهان نرسيدهاند. او دلايلي را براي اين امر برميشمرد و ميگويد: «ما حتي با ايرانيهايي كه خارج از ايران فعاليت موسيقايي ميكنند، در مواردي نميتوانيم برابري كنيم.
چرا كه هم به لحاظ مقدار تجربه، از آنها فاصله داريم و هم به لحاظ مقدار امكاناتي كه داريم. ما هنوز مشكل سالن و مجوز و... داريم. ضمن اينكه ما به همان مقدار تلاش ميكنيم كه آنها. با توجه به اين كه دنبال كردن موسيقي به شكل آكادميك، كار سختي است و هر كسي به خودش اجازه نميدهد كه به دنبال آن برود، نيازمند سوبسيد و حمايت و بودجه از جانب دولت است، بيشتر از آنچه كه فكرش را بكنيم. بودجه و حمايت از آكادميك كارها كم است.»
وقتي موزيسينهاي حرفهاي دنيا به اين نتيجه ميرسند كه هر كس بدون داشتن صداي خوب، ميتواند خواننده خوب و مطرحي شود، البته با تكيه بر علوم و فنون مرتبط به موسيقي، بحثي چون استعداد و زمينه ذاتي، زير سؤال ميرود. داريوش نوري، اين علوم و تحصيلات در آن را لازم ولي كافي نميداند.
او براي اين عقيدهاش توصيه ميآورد كه: «مثل اين است كه شما دكتراي ادبيات داشته باشيد ولي نتوانيد يك بيت شعر بگوييد. صرف دكتر بودن در زمينه ادبيات دليل كافي بر شاعر بودن نيست. در مقابل ممكن است كسي، حتي سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد، اما بر شعر و شاعري تسلط داشته باشد. كما اين كه در طول تاريخ ادبي ما به چنين افرادي برميخوريم.»
البته نميشود منكر اين بعد قضيه هم شد. چه بسا خوانندهها، نوازندهها و آهنگسازاني كه صرفا از طريق حس و به شكل سينه به سينه، آموزش ديدهاند كه صدالبته به مرور زمان و با وجود تحقيق و تفحصهاي فراوان موزيسينها به صورت آكادميك به آنها پرداخته شده است.
ونداد مساحزاده مدرس دانشگاه و مدير يكي از آموزشگاههاي موسيقي در اين باره ميگويد: «يك سري از سازها، متعلق به مناطق مختلف هستند كه فقط از طريق سينه به سينه منتقل ميشوند و امكان آكادميك شدنشان نيست.
مثل طبلا يا دوتار خراسان. البته شايد بشود روي آنها تحقيق كرده، روشمند و آكادميكشان كرد ولي در حال حاضر خيلي از اساتيد معتقدند كه چنين اتفاقي بر روي اين سازها نميافتد و فقط ميشود در ميان دروس آكادميك آنها را به شكل سينه به سينه به علاقمندان يادگيري، منتقل كرد.»
مساحزاده معتقد به اين است كه تحصيلات آكادميك را به دو شكل ميتوان انجام داد. يكي آموزش از طريق آموزشگاههاي موسيقي و ديگري آموزش به شكل جديتر در دانشگاههاي موسيقي. مساحزاده با اشاره به اينكه تسلط بر تمامي علوم موسيقي در آموزشگاه كمي سخت است ميگويد: «البته بستگي به اين دارد كه استاد چقدر بتواند هنرجو را با علومي چون اركستراسيون، هارموني سازبندي و... و حتي ادبيات ساز خود آشنا كند. يعني هنرجو علاوه بر تسلط بر ساز خود، در دروس ديگر نيز مهارت پيدا كند.»
او همچنين معتقد است كه يك سري از مسائل حسي وجود دارد كه به هيچ وجه قابل نوشتن به شكل آكادميك نيست و فقط و فقط بايد به شكل سينه به سينه آموزش داده شوند. اين در حالي است كه در ساير سيستمها مثل سنتي، قطعات به شكل آكادميك نتنويسي شده و قابل اجرا و تدريس است.
مساحزاده كه يادگيري موسيقي و فعاليت در اين عرصه را همراه با تحصيلات آكادميك لازم ميداند ميگويد: «هر كاري اگر به شكل اصولي و علمي و آكادميكاش اجرا شود، دامنه وسيعتري در آن به وجود ميآيد و به عبارتي، هنرجو محدود به يك سري فضاي خاص و فوكوس روي ساز و ادبيات ساز خودش نميشود.
در مقابل نظريات رهبر گروه كوبهاي كوبان، داريوش خواجهنوري همچنان راسخ به نظر خود است. او با نام آوردن كارلوس سهگوويا پدر گيتار اسپانيا كه شهرتي جهاني دارد، ميگويد: «اين گيتاريست حرفهاي هرگز معلمي نداشته و به دليل وضع مالي بدي كه داشته، حتي يك دقيقه نيز از حضور استاد بهره نبرده است. دليل نميشود كسي، با حضور معلم و حتما به شكل آكادميك كار كند. اما طبيعي است كه به همراه حس و استعداد ذاتي، آكادميك كار كردن ميتواند كمك قابل توجهي بكند».
خواجه نوري اعتقادي به آكادميك كار كردن در ايران ندارد و ضمن اين كه موسيقي را از اين منظر داراي ضعف ميداند ميگويد: «هيچ نظارتي بر روي آموزشگاههاي موسيقي نيست. وقتي بعضي از هنرجوها از آموزشگاههاي ديگر براي يادگيري نزد من ميآيند، بايد كلي زحمت بكشم تا آنچه كه به غلط آموختهاند را از ذهنشان پاك كنم. موزيك آكادميك ما فقط و فقط محدود به همين چند هنرستاني است كه مشغول فعاليت و تدريس هستند.
به نظر من هنرجوياني كه در هنرستانها تحصيل ميكنند جلوتر از كساني هستند كه در دانشگاهها تحصيل ميكنند. ضمن اين كه تعداد مراكز آموزشي براي جمعيت 70 ميليوني ايران در حد صفر بوده و اصلا به حساب نميآيد.»
همايون خرم، آهنگساز يكي از جديترين سبكهاي موسيقي در ايران، ضمن اشاره به راههاي گوناگون يادگيري ميگويد: «من با توجه به تخصصام فقط ميتوانم درباره موسيقي ايراني نظر بدهم. از قديمالايام هميشه استادي بوده كه شاگرداني دور او جمع ميشده و از او ياد ميگرفتهاند.
حضور در مكتب آن استاد از الزامات يادگيري محسوب ميشد. با توجه به اينكه موسيقي ايراني، دستگاهها، گوشهها و تكنيكهاي فراواني دارد، نياز به آكادميك كردن آن به شدت حس ميشد. بنابراين اساتيد روي بسياري از انواع موسيقي كار كرده و آنها را به شكل آكادميك و قابل تدريس درآوردند.
البته تعداد آنها كه دل به آكادميك كار كردن ميدادهاند هميشه بسيار كم بوده، چرا كه علاوه بر استعداد ذاتي و تلاش، پشتكار نيز لازم است و هيچ تحصيلات آكادميكي بدون پشتكار معنا ندارد. استعداد و پشتكار دوبالي هستند كه براي پرواز در آسمان كار كردن آكادميك لازمند. بعد از اين مرحله كه به آن مرحله يادگيري اطلاق ميشود مرحله معرفت و شناخت است.
بدون اين معرفت، تحصيلات آكادميك بينتيجه است. ابتكارات، ابداعات و خلاقيتها، بعد از يادگيري به شكل آكادميك است كه شكل گرفته و بروز پيدا ميكنند.
منبع : همشهری 29/6/86