PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : صادق هدایت



sara
Monday 24 September 2007, 09:46 AM
صادق هدايت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدري در تهران تولد يافت. پدرش هدايت قلي خان هدايت (اعتضادالملك)‌ فرزند جعفرقلي خان هدايت(نيرالملك) و مادرش خانم عذري- زيورالملك هدايت دختر حسين قلي خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلي خان هدايت يكي از معروفترين نويسندگان، شعرا و مورخان قرن سيزدهم ايران ميباشد كه خود از بازماندگان كمال خجندي بوده است. او در سال 1287 وارد دوره ابتدايي در مدرسه علميه تهران شد و پس از اتمام اين دوره تحصيلي در سال 1293 دوره متوسطه را در دبيرستان دارالفنون آغاز كرد. در سال 1295 ناراحتي چشم براي او پيش آمد كه در نتيجه در تحصيل او وقفه اي حاصل شد ولي در سال 1296 تحصيلات خود را در مدرسه سن لويي تهران ادامه داد كه از همين جا با زبان و ادبيات فرانسه آشنايي پيدا كرد.

در سال 1304 صادق هدايت دوره تحصيلات متوسطه خود را به پايان برد و در سال 1305 همراه عده اي از ديگر دانشجويان ايراني براي تحصيل به بلژيك اعزام گرديد. او ابتدا در بندر (گان) در بلژيك در دانشگاه اين شهر به تحصيل پرداخت ولي از آب و هواي آن شهر و وضع تحصيل خود اظهار نارضايتي مي كرد تا بالاخره او را به پاريس در فرانسه براي ادامه تحصيل منتقل كردند. صادق هدايت در سال 1307 براي اولين بار دست به خودكشي زد و در ساموا حوالي پاريس عزم كرد خود را در رودخانه مارن غرق كند ولي قايقي سررسيد و او را نجات دادند. سرانجام در سال 1309 او به تهران مراجعت كرد و در همين سال در بانك ملي ايران استخدام شد. در اين ايام گروه ربعه شكل گرفت كه عبارت بودند از: بزرگ علوي، مسعود فرزاد، مجتبي مينوي و صادق هدايت. در سال 1311 به اصفهان مسافرت كرد در همين سال از بانك ملي استعفا داده و در اداره كل تجارت مشغول كار شد.

در سال 1312 سفري به شيراز كرد و مدتي در خانه عمويش دكتر كريم هدايت اقامت داشت. در سال 1313 از اداره كل تجارت استعفا داد و در وزارت امور خارجه اشتغال يافت. در سال 1314 از وزارت امور خارجه استعفا داد. در همين سال به تامينات در نظميه تهران احضار و به علت مطالبي كه در كتاب وغ وغ ساهاب درج شده بود مورد بازجويي و اتهام قرار گرفت. در سال 1315 در شركت سهامي كل ساختمان مشغول به كار شد. در همين سال عازم هند شد و تحت نظر محقق و استاد هندي بهرام گور انكل ساريا زبان پهلوي را فرا گرفت. در سال 1316 به تهران مراجعت كرد و مجددا در بانك ملي ايران مشغول به كار شد. در سال 1317 از بانك ملي ايران مجددا استعفا داد و در اداره موسيقي كشور به كار پرداخت و ضمنا همكاري با مجله موسيقي را آغاز كرد و در سال 1319 در دانشكده هنرهاي زيبا با سمت مترجم به كار مشغول شد.

در سال 1322 همكاري با مجله سخن را آغاز كرد. در سال 1324 بر اساس دعوت دانشگاه دولتي آسياي ميانه در ازبكستان عازم تاشكند شد. ضمنا همكاري با مجله پيام نور را آغاز كرد و در همين سال مراسم بزرگداشت صادق هدايت در انجمن فرهنگي ايران و شوروي برگزار شد. در سال 1328 براي شركت در كنگره جهاني هواداران صلح از او دعوت به عمل آمد ولي به دليل مشكلات اداري نتوانست در كنگره حاضر شود. در سال 1329 عازم پاريس شد و در 19 فروردين 1330 در همين شهر بوسيله گاز دست به خودكشي زد. او 48 سال داشت كه خود را از رنج زندگي رهانيد و مزار او در گورستان پرلاشز در پاريس قرار دارد. او تمام مدت عمر كوتاه خود را در خانه پدري زندگي كرد.

hichnafar
Monday 1 October 2007, 04:17 PM
سال شمارآثار
«رباعيات خيام» : كتاب مستقل
1302
«زبان حال يك الاغ به وقت مرگ»: مجله وفا سال دوم شماره 6 صفحه 164 تا 168
«انسان و حيوان»: كتاب مستقل - انتشارات بروخيم
1303
«جادوگري در ايران»: La Magie en Perse : به فرانسه در مجله فرانسوي لووال ديسيس Le Voile dIsis شماره 79 سال 31 چاپ پاريس
داستان «مرگ» در مجله ايرانشهر دوره چهارم شماره 11 چاپ برلن صفحه 680 تا 682
1305
«فوايد گياهخواري»: كتاب مستقل- چاپ برلين
1306
«زنده به گور»
«اسير فرانسوي»
1308
«پروين دختر ساسان»: كتاب مستقل- كتابخانه فردوسي
مجموعه «زنده به گور» مشتمل بر داستانهاي:
زنده به گور
اسير فرانسوي
داود گوژپشت
مادلن
آتش پرست
آبجي خانم
مرده خورها
آب زندگي
1309
«سايه مغول» در مجموعه انيران - مطبعه فرهومند
«كور و برادرش: ترجمه از آرتور شينسلر Arthur Schnitzler نويسنده اطريشي، مجله افسانه، دوره سوم، شماره 4 و 5
«كلاغ پير»: ترجمه از الكساندر لانژكيلاند Alexandre Lange Kielland نويسنده نروژي، مجله افسانه، دوره 3، شماره 11، صفحه 1- 5
«تمشك تيغ دار»: ترجمه از آنتوان چخوف روسي Anton Pavlovitch Tchekhov ، مجله افسانه، دوره 3، شماره 23، صفحه 1 -51
«مرداب حبشه»: ترجمه از كاستن شراو نويسنده فرانسوي Gaston Cherau ، مجله افسانه، دوره 3، شماره 28
«درد دل ميرزا يداله»: مجله افسانه، دوره 3، جزوه 28، صفحه 1- 2 كه بعدا به نام داستان محلل چاپ شد
«مشاور مخصوص»: ترجمه از آنتوان چخوف، مجله افسانه، سال سوم، شماره 28
«حكايت با نتيجه»: مجله افسانه، دوره 3، شماره 31، صفحه 2 -3
«شب هاي ورامين»: مجله افسانه، دوره سوم، شماره 32، صفحه 10 -15
«اوسانه: قطع جيبي» - نشريه آريان كوده
«جادوگري در ايران»: ترجمه از فرانسه، مجله جهان نو، سال دوم، شماره اول، صفحه 60 -80
1310
«اصفهان نصف جهان»: كتاب مستقل-كتابخانه خاور
مجموعه «سه قطره خون» مشتمل بر داستانهاي:
سه قطره خون
گرداب
داش آكل
آينه شكسته
طلب آمرزش
لاله
صورتك ها
چنگال ها
محلل
«چطور ژاندارك دوشيزه اورلئان شده؟» مقدمه صادق هدايت به كتاب «دوشيزه اورلئان» اثر شيلر - ترجمه بزرگ علوي - صفحه الف تا خ
1311
مجموعه «سايه روشن» مشتمل بر داستانهاي:
س.گ.ل.ل
زني كه مردش را گم كرد
عروسك پشت پرده
آفرينگان
شب هاي ورامين
آخرين لبخند
پدران آدم
«نيرنگستان»- كتاب مستقل
«مازيار»- كتاب مستقل با همكاري مجتبي مينوي
«علويه خانم»- كتاب مستقل
1312
«وغ وغ ساهاب»- كتاب مستقل با همكاري مسعود فرزاد
«ترانه هاي خيام»- كتاب مستقل - مطبعه روشنايي
«البعثه الاسلاميه في البلاد الافرنجيه» - كتاب مستقل
« شرط بندي» ترجمه از آنتوان چخوف در مجموعه گل هاي رنگارنگ
1313
«بوف كور» كتاب مستقل - چاپ پلي كپي شده
«كارنامه اردشير پاپكان» ترجمه از متون پهلوي ضمنا شامل « زند و هومن يسن» ترجمه از متون پهلوي
1315
«ترانه هاي عاميانه» - مجله موسيقي، سال اول، شماره هاي 6، صفحه 17 - 19. 4 و 7 صفحه 24 و 28.
«متل هاي فارسي» - مجله موسيقي، شماره 8
قصه هاي «آقاموشه»، «شنگول و منگول» - مجله موسيقي، سال اول، شماره 8
قصه «لچك كوچولوي قرمز» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 2
1318
«چايكووسكي» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 3، خردادماه، صفحه 25 - 32
«پيرامون لغت فرس اسدي» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 11 و 12، صفحه 31 - 36
«شيوه نوين در تحقيق ادبي» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 11 و 12، صفحه 19 - 30
«گجسته اباليش» - ترجمه از متن پهلوي
1319
«داستان ناز» در مجله موسيقي سال سوم شماره دوم، صفحه 38-30
«شيوه هاي نوين در شعر فارسي» در مجله سوم شماره 3، صفحه 22
«سنگ صبور» مجله موسيقي سال سوم، شماره 6 و 7، صفحه 18-
1320
مجموعه «سگ ولگرد» شامل داستانهاي
سگ ولگرد
دن ژوان كرج
بن بست
كاتيا
تخت ابونصر
تجلي
تاريكخانه
ميهن پرست
«شهرستانهاي ايران»: ترجمه از متن پهلوي، مجله مهر، سال هشتم، شماره اول، صفحه 47 - 55، شماره دوم، صفحه 127 - 131 و شماره سوم،صفحه 168 - 175
داستان «آب زندگي»: انتشارات فرهنگ تهران
بخش هايي از «بوف كور»: مجله ايران
«بن بست»: چاپ فرانسه 1942 Limpasse
1321
«حاجي آقا» - كتاب مستقل
نقد «خاموشي دريا»: اثر وركور - مجله سخن، سال دوم،شماره سوم،صفحه 227 - 228
«چند نكته درباره ويس و رامين» - مجله پيام نو،سال اول،شماره نهم،صفحه 15 - 19 و شماره 10، صفحه 18 - 26 - 31
«طلب آمرزش» - از كتاب سه قطره خون، مجله پيام نو، سال اول، شماره 12، صفحه 20 - 24
«شنگول و منگول»: مجله پيام نو،سال دوم، شماره سوم، صفحه 54 - 55
انتقاد بر ترجمه رساله «غفران» ابوالعلاء معري، مجله پيام نو، سال دوم، شماره 9، صفحه 64
«فلكلر يا فرهنگ توده» - مجله سخن،‌سال دوم، شماره 3، صفحه 179 – 184 و شماره 4، صفحه 339 – 342
«طرح كلي براي كاوش فلكلر يك منطقه» - مجله سخن، سال دوم، شماره 4، صفحه 265- 275
«شغال و عرب» - ترجمه فرانتس كافكا،‌مجله سخن،‌سال دوم، شماره 5، صفحه 349
«آمدن شاه بهرام ورجاوند» - ترجمه از متن پهلوي، مجله سخن، سال دوم، شماره 7، صفحه 540
«خط پهلوي و الفباي صوتي»- مجله سخن، سال دوم، شماره 8، صفحه 616 – 760 و شماره 9، صفحه 667- 671
«ديوار» - ترجمه از ژان پل سارتر Jean Paul Sartre نويسنده فرانسوي، مجله سخن، سال دوم، شماره 11 و 12، صفحه 833 – 847
«سامپينگه» Sampingue به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران
لوناتيك Lunatique - «هوسباز» - به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران
1324
«افسانه آفرينش» - چاپ پاريس، آدرين مزون نو
«آبجي خانم» - از مجموعه زنده به گور، مجله پيام نو، سال دوم، شماره 6، ارديبهشت 1325، صفحه 31 – 36
«فردا» - مجله پيام نو، سال دوم، شماره 7 و 8، صفحه 54 – 64
ترجمه داستان «فردا» - به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران
«گراكوش شكارچي» - ترجمه از فرانتس كافكا، مجله سخن،‌سال سوم، شماره 1، صفحه 48 – 52
«قصه كدو» - مجله سخن، دوره سوم، شماره 4
«ترجمه هنر ساساني در غرفه مدال ها» - اثر «ال مور گشترن» در مجله سخن، سال سوم، شماره 5، صفحه 318 – 382
«بلبل سرگشته» در مجله سخن، سال سوم، شماره 6 و 7، صفحه 432 – 443
مقدمه كتاب «كارخانه مطلق سازي» نوشته كارل چابك، نويسنده چك اسلواكي، با ترجمه حسن قائميان
1325
«پيام كافكا» - مقدمه اي بر كتاب «گروه محكومين» فرانتس كافكا
«توپ مرواري» - كتاب مستقل
1327
«مسخ» - اثر فرانتس كافكا، ترجمه با همكاري حسن قائميان
1329
مجموعه «فرهنگ عاميانه مردم ايران» مشتمل بر بخش هاي:
نيرنگستان
ترانه ها، متل ها، اوسانه و غيره
تحقيقات صادق هدايت (چاپ براي بار اول)
1378
«انسان و حيوان» به انضمام مجله هاي صادق هدايت (چاپ براي بار اول)
«حسرتي، نگاهي و آهي» - آلبوم نفيس عكس هاي صادق هدايت به مناسبت نود و هشتمين سالگرد تولد صادق هدايت با ترجمه انگليسي (28 بهمن 1281)
1379
آلبوم«از مرز انزوا» آلبوم نفيس كارت پستال هاي صادق هدايت - نشر چشمه ‏، نشر ديد
1380
«36روز با صادق هدايت » نشر سالي
1381
« نيمه پنهان سرگذشت صادق هدايت» نشر ورجاوند
1382
« ياد هدايت 81 » مجموعه داستان هاي مسابقه سال 1381 صادق هدايت - نشر ورجاوند
1383
(منبع You can see links before reply (You can see links before reply))

kaka
Wednesday 8 April 2009, 11:36 PM
لینک برخی از داستانهای هدایت :

(You can see links before reply)مادلن (You can see links before reply)
سه قطره خون (You can see links before reply)
داش آکل (You can see links before reply)
سگ ولگرد (You can see links before reply)



***

آلبوم عکسها (You can see links before reply)



آلبوم نقاشی ها (You can see links before reply)



آلبوم کارت پستالها (You can see links before reply)

eiman01
Wednesday 1 July 2009, 10:48 PM
چند اثر از هدایت که به دلایلی اجازه چاپ و انتشار ندارند:


(آخرین لبخند،حاجی آقا،کاروان اسلام،توپ مرواری) (You can see links before reply)

Mona
Monday 24 January 2011, 06:03 PM
صادق هدایت به عنوان بنیانگذار رئالیسم داستانى، در عرصه ادبیات، جایگاه والایى دارد و برداشتهاى متفاوتى از آثار و شخصیتش در پرتو مضامین نهفته در آنها ارائه شده است. اما هدایت واقعى كیست؟ دغدغه اصلى او چه بود؟ و چرا مى نوشت؟ به سهم خود مى خواهم صادق هدایت را از منظر فیلسوف آلمانى «آرتور شوپنهاور» نگریسته و به تحلیل دغدغه هاى فلسفى او با نظر به جان مایه آثارش بپردازم و به تعبیرى به جهان «هدایت فیلسوف» بیشتر نزدیك شوم.

هدایت در آثار خود، ساز بدبینى كوك كرد و در پرده تضاد و جنون، آهنگ مرگ ونیستى نواخت. اودرچه جهانى مى زیست؟ بودن شك، دنیایى مخوف. او مقهور شرایط بود و ناگزیر از زیستن در چنین جامعه اى. تلخكامى و فلاكت ناشى از دوجنگ جهانى، خودنمایى مى كرد، تمدن روبه افول مى نمود، پوچى و زوال براذهان بشریت حكومت مى كرد. اندیشه هدایت زاییده چنین فضایى است. هدایت در ایران نیز مأمنى نجست و بارهادرنامه ها و گفته هایش از ایران پس از مشروطه، عدم افول استبداد و بحران اقتصادى، اجتماعى حاكم و دركل، جامعه اى بیمار نالید. به كافكا گرایید چرا كه اندیشه و آثارش را با دغدغه خویش، همسو یافت. پس، این جهان و آدمیانش بودند كه ناقوس مرگ را در وادى اندیشه هدایت به صدا در آوردند. آثار هدایت، زبان گویاى اوضاع عصر اوست و برخاسته از عمیق ترین، خواسته ها و فریادهاى یك روح پرسشگر و پویا. درد بودن را لمس نمود و عذاب درك هستى خویش را به جان خرید. او نخواست تماشاگر منفعل تئاتر عده اى مسخ شده در جهانى پوچ باشد. او مى نوشت، مى نوشت تا تهى شود و برآن بود درد زیستن را در دل آثارش، فرابیفكند، پس او نه اسیر نوعى درگیرى روانى بود و نه غافل، بلكه آگاهانه تراز هر فرد دیگر در ورطه زیستنى اینچنین، گریزگاهى مى جست.
جهان شوپنهاور نیز وادى دویدن ها و نرسیدن هاست، عرصه شكستها و ناكامیها. فیلسوفى كه رنج را عصاره هستى ا نگاشته و آدمیان را بازیچه هایى در چنگال باطن شر عالم مى داند. او نیز مانند هدایت مرگ را ستوده و آن را مفرى مناسب از فریبستان عالم مى شمارد. به زعم او، زندگى، گلى است كه خارهایش حقیقى و گلبرگهایش خیالیند. نگاه نیشدار و بدبینانه شوپنهاور نیز مانند هدایت، توجیه پذیر است. او نیز بازیچه افكار واهى و اوهامات روانى زودگذر خویش نبود. افكارش آیینه روزگارش بود. در چنین مقتضیات و شرایطى تراوش افكارى جز این محل سؤال بود. چرا كه به قول خودش تنها «نوابغ» هستى خود را در نوردیده و افكار بدیع دارند. با این اوصاف باید اذعان كرد اقلیم اندیشه هاى هدایت و شوپنهاور به هم نزدیك بوده و هر دو مقهور شرایط مشابهند. تأسى هدایت از اندیشه هاى شوپنهاور در آثار وى مشهود است و با ژرف نگرى در پیكره اندیشه هاى هدایت مى توان ردپاى شوپنهاور را یافت. دغدغه هر دو، خروج از زندان هستى به عنوان عرصه تقابل عشق و جنون و رنج و ناكامى است مطابق آنچه كه گذشت اندیشه هاى افراد، هیچ گاه جداى از مقتضیات هستى و فضاى حاكم بر دوران آنها نبوده است، لذا باید، موشكافانه تر، افكار این دو متفكر را به نقدنشست. هر فكرى از دل جامعه بر مى خیزد، و روان شناسى نیز بر تأثیر محیط در شكل گیرى باورها و شخصیت افراد، صحه مى گذارد. همانطور كه گذشت، از حیث ابعاد شخصیت، بافت روانى، باورهاى ذهنى، مضمون آثار و نگرش به زندگى بین شوپنهاور و هدایت، تشابهات فراوانى است. هدایت در زمینه فلسفه داراى تحصیلات بوده و به گفته خودش در «Ecole universelle cachan» تصدیق فلسفه گرفته است. از طرف دیگر، محتواى آثار، مقالات و نامه هاى وى، ادعاى آشنایى او با فلسفه غرب و چهره هاى مطرح آن را تصدیق مى نماید. به عنوان مثال، هدایت در «مقدمه اى بررباعیات خیام» از شرق شناسى معروفى چون «ادوارد براون» یاد كرده و باذكر نام شوپنهاور، بدبینى فلسفى خیام را تداعیگر نام شوپنهاور ارزیابى مى كند. هدایت و شوپنهاور، هر دو از خانواده اى متمول پاى به عرصه وجود گذاشتند. پدرانشان چه از لحاظ مالى و چه سیاسى، صاحب جایگاه والایى بودند. پدر هدایت، رئیس دفتر كابینه و پدر شوپنهاور، سرمایه دارى بزرگ بود. اما هدایت و شوپنهاور، افرادى منصب گریز بودند و به هیچ وجه دنباله رو پدران خود نشدند. مرگ پدر براى شوپنهاور، مجالى فراهم نمود تا به دغدغه اصلى خود یعنى مطالعه ونگارش روى آورد. نویسنده هم روزگارما، هدایت نیز هیچ گاه در پى كسوت پدر و برادران بزرگتر خود نبود و فیلسوفانه در وادى اندیشه خود مى زیست. شوپنهاور نیز با این عوالم بیگانه بوده و تهى از هرگونه فرصت طلبى بود. منش فیلسوفانه آنها با جهان تاریك و كوچك عوام، فرسنگها فاصله داشت، به گونه اى كه گویى، آرمان شهرى را وراى این فریبستان جست وجو مى كردند.
شواهدى بر آشنایى شوپنهاور و هدایت با هند و مكاتب هندى بویژه بودیسم گواهى مى دهد. شوپنهاور كه در كنار تصاویر كانت، گوته و شكسپیر همواره تصویرى از بودا را در اتاق خود داشت، متأثر از همین فضا، زندگى را مصیبت و خمیرمایه آن را درد، معرفى مى كند. به زعم او، لذت تنها فقدان الم است و به همین دلیل است كه ما لذایذ را سطحى و مصایب را عمیق احساس مى كنیم. هدایت نیز سفرى به هند داشته و حتى پیش نویس از قبل نوشته شده بوف كور را در آنجا كامل مى كند و به فراگیرى زبان پهلوى نیز مى پردازد. البته به اعتقاد عده اى، هدایت، سخت به بودیسم دلبسته بوده و براى آشنایى بیشتر با این مكتب به هند سفر كرده است. او نسبت به فرهنگ و جامعه هندى، دیدى مثبت داشته و در نامه هایش زندگى سنتى حاكم بر آن دیار را كه در پرتو آمیزش انسان و طبیعت شكل گرفته است، مى ستاید. او در مدت اقامت در هند، نسبت به بازگشت به ایران از خود تمایلى نشان نداده و از فقر و شكست و بى اعتنایى جامعه نسبت به خود گله مى كند. شوپنهاور، عوام را فریفته و تسلیم شده اراده شرى مى داند كه بر باطن عالم حاكم است. اراده اى كه با سلاح عشق و از طریق میل جنسى در پى ابقاى هستى است. زیستن عوام، تلاشى نابخردانه در جهت نیل به اهداف شوم اراده شر است با ابزار عشق. مردم، مسخ شدگانى بیش نیستند كه كوركورانه مطابق خواست نفس خویش عمل مى نمایند و اینها همه ناشى از یك چیز است: ترس از مرگ. در واقع عوام، در جهت گریز از مرگ، بیش از پیش بازار این نیرنگستان را كه در جهت تحقق اهداف غلط اراده شر به راه انداخته اند، گرم نگه مى دارند.
شوپنهاور به شدت به ایده تناسخ مى تازد، چراكه آن را پناهگاه واهى عوامى مى انگارد كه از مرگ مى هراسند. انسان با این اعمال به خواست زندگى تن مى دهد و خود را اسیر بلایایى چون بیمارى و حوادث مى نماید. مى خواهد زنده بماند چون از غول مرگ مى ترسد، لذا رنج را به جان مى خرد. حال آنكه در دید شوپنهاور مرگ، حقیقتى است كه همواره خود را بر ما عرضه مى دارد و تنها اوست كه ما را از این مصایب مى رهاند. وى مى گوید: براى رهایى از رنجهاى زندگى، باید اساس آن را ویران كرد یعنى باید چشمه خواهشها را خشكاند.
شوپنهاور مرگ را لحظه بیدارى از كابوس وحشتناك زیستن دانسته و اراده زیستن را كور و ناخودآگاه ارزیابى مى كند و دقیقاً به همین خاطر است كه افراد به رغم، دچار بودن به مصایب سخت، باز هم میل دارند زنده بمانند، چراكه مرگ را بزرگترین بدبختى ها مى دانند.
در اندیشه شوپنهاور، بعد از مهر زندگى، عشق از هر نیروى دیگرى قوى تر است و هدفش ادامه حیات بر روى این كره خاكى است. در نظر او، فلسفه شرق، حضور مرگ را در همه جا احساس مى كند و لذا به شاگردان خود، سلوك و رفتار موقر و آرام را كه از آگاه بودن به كوتاهى عمر سرچشمه مى گیرد، تعلیم مى دهد. یهودیان مورد مذمت شوپنهاورند چراكه خودكشى را محكوم نموده اند. شوپنهاور، خودكشى را عملى جنون آمیز ندانسته و آن را در تسكین دردهاى زندگى مى ستاید، هرچند كه معتقد است، انتحار از نظر موازین اخلاقى عمل پسندیده اى نیست چراكه باعث مى شود ما به عالى ترین هدف زندگى یعنى تسلط بر نفس و انكار اراده شر زندگى و عاقلانه زیستن نرسیم. او میان عوام و نوابغ، دیوارى بلند ترسیم مى كند، چراكه هستى نوابغ را محل حكومت عقل
در برابر هستى عوام كه جولانگاه نفس است، مى داند. در اندیشه شوپنهاور، نوابغ واجد جایگاهى رفیعند. افرادى كه خویشتن خویش را یافته و دور از فریبستان عوام در عالم هنر و عرفان به سر مى برند.
نوابغ برخلاف مردم عادى به زندگى معنوى و درونى نظر دارند و از مادیات گریزانند و این تنها نوابغند كه مى توانند از شر باطن و شر و حربه آن یعنى عشق بگریزند. آنان را مى توان فانوس دریایى نوع بشر دانست زیرا بدون آنها بشر در یك اقیانوس بى پایان اشتباه و پریشانى گرفتار مى شود، چرا كه نوابغ براى آیندگان زندگى مى كنند و نه معاصرین خود. نوابغ علم را بخاطر خود علم خواسته، حال آنكه مردم عادى در دنیاى كوچك خود به سرمى برند و تنها به دنبال ارتزاق بیشترند. به زعم شوپنهاور، نوابغ، نجات دهندگان نوع بشر و حاكمان جهانند.
در آثار هدایت نیز چنانچه گذشت، عشق و دیوانگى به هم آمیخته بوده و در نهایت به مرگ منتهى مى گردند. این امر در آثارى چون زنده به گور، سه قطره خون و… كاملاً مشهود است. بطور كلى مرگ پدیده اى پذیرفتنى و توجیه پذیر است، مرگى كه آمیخته با گرایشى جنسى است. یعنى همان عاملى كه خود را به دیوانگى سوق مى دهد و در نهایت با ناكامى و عدم نیل به هدف همراه است و این یعنى بن بست. بن بستى كه محصول تضاد فوق است و علاجى جز مرگ ندارد. انسان با شورى غریب و موهوم خود را در ورطه تضاد انداخته و براى رهایى به مرگ پناه مى برد. در دید هدایت، خلاصى از مصایب و دغدغه هاى زندگى، مشكلات روزمره، بیماریها و روى هم رفته تضادها را چاره اى جز مرگ نیست. مرگ را برزندگى ترجیح مى دهیم تا به دام تكرار نیفتیم. خودكشى در هدایت نیز نمود دارد و چیزى نیست جز حركت خود خواسته به سوى مرگ در جهت خلاصى از مصیبت زیستن. جهان هدایت، عرصه تقابل عشق و دیوانگى و ناكامى بوده كه پایانش مرگ است. هدایت مى نوشت تا خالى شود، به نوشتن پناه مى آورد بلكه مأوایى بجوید. مى كوشید تا به نوعى تسكین آلام و مصیبتها را در دل نگارش بیابد. مى نوشت تا در بیكران شكستها و ناكامى ها، دویدن ها و ترسیدن ها به آرامشى هرچند موقت دست یابد، چرا كه این نیز راه حل نهایى نبود و همه چیز در عدم و مرگ خلاصه مى شد.

جهان و آدمیانش در نظر شوپنهاور و هدایت، جایگاه مصایب و سختیها بود. دنیاى سرگشتگانى بود كه بى هدف و دیوانه وار،غرق در رؤیاى هستى بودند و تنها به دنبال افزایش طول زندگى. شب زدگانى كه در دنیاى حقیر خود اسیر بوده و از عرض زندگى غافل. هیچكدام در پى درك هستى خویش برنیامده و تنها طالب لذت بودند، لذا تضاد و ناكامى را به جان خریده و به استقبال مرگ مى رفتند.
شوپنهاور، نوابغ را از این دسته جدانمود. هنر را راهكار موقت و عرفان را مفر اصلى معرفى نمود. تنها نوابغند كه به دور از هیاهوى هستى و فارغ از اهالى غافلش به دنیاى لطیف هنر روى آورده و از دام هستى مى گریزند. نوابغ، چون زندگى باطنى در پیش مى گیرند، همیشه در برابر اسرار ازلى، زیبایى هاى هنرى و حقایق علمى، سرگشته و حیران مى شوند ولى عوام بى تفاوتند چرا كه غرق در زیبایى هاى ظاهرى و امیال شخصى خود هستند.
شوپنهاور، الهام را جان مایه تمام شاهكارها دانسته و براین باور است كه الهام، تنها در سایه خلاصى از دست نفس و اتكا برعقل، تحقق خواهدیافت. این الهام است كه از آیینه دل، زنگار وجود نفس را مى زداید، به طورى كه حقایق جهان به وضوح برروى آن منقش شده و در اینگونه لحظات است كه شاهكارها شكل مى گیرند. پس نوابغ مالكان حیاتند و آثارشان ما را از قید احتیاجات روزانه زندگى كه مایه خستگى و ملال است، رهایى داده و چند لحظه در جذبه و وجد فرو مى برد.




هدایت و شوپنهاور، عوام را اسیر در چنگال مرگ مى دانستند، شوپنهاور كوشید تا با توسل به وادى هنر و عرفان، نوابغ را از عوام جدا نماید و لذا، زندگى هنرى را عاملى تأثیرگذار در تعدیل شرور حاكم برعالم، قلمداد نمود. در هدایت، مرگ پدیده اى است زیبا و خط بطلانى است بر زیستنى فرومایه و دون. شاید نتوان در دل آثار هدایت گریزگاهى شایسته تر از مرگ یافت، امرى كه در نهایت خود، بدان تن داد. مرگى كه قرار نیست در روز و ساعتى خاص و مشخص روى دهد، بلكه خودمان به استقبالش رفته و به رویش آغوش مى گشاییم، تا به سكون و آرامش رسیده و از چنگ هستى رهایى یابیم.
هدایت همواره با نظر به حقایق و واقعیات مشهود، در عرصه اندیشه بدبینانه اش زیست و به متفكرینى كه صاحب چنین رویكردى بودند، گرایش نشان داد. در «مقدمه اى بر رباعیات خیام» ضمن ستایش وى، معتقد است كه هیچ كدام از شعراى معروف خیالات فلسفى خود را به شیوایى و زبردستى خیام ادا ننموده اند. هدایت ضمن طرد دیدگاه افرادى كه خیام را صوفى، زاهد یا طبیبى معرفى كرده اند، او را فیلسوفى مى داند كه از اشیاى ظاهرى و محسوس، طلب شادى كرده است. وى دغدغه هاى اصیل فكرى خیام را مسائل مهم زندگى، مرگ، قضا و جبر و اختیار دانسته و علوم و فلسفه و مذهب را در حل این مسائل ناتوان مى انگارد، همچنان كه شوپنهاور نیز در این ایده اخیر با خیام هم عقیده است. از اینجا تشابهات فكرى شوپنهاور، خیام و هدایت بیشتر جلوه مى نمایند. در ادامه، هدایت، یأس و نا امیدى تلخى را كه بر وجود خیام مستولى شده بود، عامل شكاكیت دانسته و معتقد است كه خیام بر همین اساس، نسبت به تمام اشیا اظهار شبهه كرده و دائماً طریق مشكوكى را پیموده است. خیام كوشید تا این شكاكیت دردناك توأم با اندوه را با شادى هاى مختصر و حقیقى، تسكین دهد.
اما در دید هدایت، «این آسایش طلبى گریبان، او را از دست غم خلاص نكرد و شاعر از دست خود سؤال مى كند، آنچه در پس پرده ضخیمى كه مابین انسان و عالم دیگر كشیده شده، حتى تا آخرین ذرات وجود انسان را در پیاله سفالى یا در خم باده تعقیب مى كند.» هدایت از تأثیر روزگار و جو زمانه بر خیام به عنوان عوامل دخیل در تبدیل شكاكیت وى به بدبینى یاد كرده و بدبینى خیام را یادآور افكار تاریك شوپنهاور، ارزیابى مى كند. «در اثر افكار تاریك خود، مشاهده عمر گریزپا و ناپایدارى دنیا، محدود بودن دانش، خصوصاً خودپسندى و مظالم انسان و تزویر اطرافى هاى خود، بر كدورت و پژمردگى خیام افزود و شكاكیت او مبدل به بدبینى مى شود، یعنى از زندگى بیزار شده و قریحه او متوجه افكار حزن انگیزى مى گردد كه یك كابوس مهیب جانگدازى دائم در او تولید مى كند و از این جهت خیلى مناسب است، مقایسه او با شوپنهاور». همین حال و هوا، همین گونه نگاه به جهان و زندگى در آثار هدایت دیده مى شود.
شوپنهاور و هدایت هر دو به موسیقى گرایش داشته و در جهان الحان خوش موسیقى، پناهگاهى امن دور از مصایب هستى مى جویند. شوپنهاور كه معتقد است ما از طریق هنرها و در رأس آنها موسیقى مى توانیم لحظاتى چند از سه جبار بزرگ یعنى زمان، مكان و علیت آزاد بشویم و به طور موقت از الم رهایى یابیم. شواهد بر تعلق خاطر هدایت به موسیقى خصوصاً موسیقى سنتى و اصیل ایرانى و همچنین آشنایى او با دستگاهها و گوشه هاى موسیقى ایرانى صحه مى گذارند. این امر از مطلب «یادى از صادق هدایت» به قلم مهدى اخوان ثالث كه در آن به نقل ماجراى تأثیرپذیرى هدایت از طنین نواى سه تار و برقرارى ارتباط عمیق، خلسه آمیز و تسكین دهنده هدایت با این ساز از زبان «تقى تفضلى» پرداخته، كاملاً نمایان است و حكایت از طبع لطیف و روح حساس هدایت دارد.
از طرف دیگر، عشق، میل جنسى و مهر زندگى یعنى سه عنصر كلیدى اندیشه هاى شوپنهاور، همان مضامینى هستند كه در آثار هدایت نیز موج زده و به اعتقاد وى تضادى كه محصول آنهاست، منشأ مرگ و خودكشى است. هر دو به مرگ و خودكشى نظر داشتند، اما نه از منظر یك قالب فكرى خاص با یك ایده، بلكه گرفتار در مصایب و تنگناهاى زندگى به این باور، تن مى دهند، یعنى این شرایط و مقتضیات حاكم بود كه آنها را به این سمت و سو سوق داد. همانطور كه شوپنهاور گفت، نجات دهندگان بشر، نوابغند كه به آینده نظر دارند و نه به حال، لذا دغدغه بشرى دارند و تنها به فكر خود نیستند، یعنى در عین عوام گریزى و دورى از جمع و گفت و گوى با دیگران حیاتى برتر را مى جویند. نمى خواهند همرنگ و همنواى با گمراهانى باشند كه همرنگ با جماعت شده و خویشتن ناب خود را فراموش كرده اند و اینگونه بود كه نوابغى چون شوپنهاور و هدایت در شب تاریك هستى، چراغ مى جستند.

blind-owl1363.blogfa.com
__________________________________________________ __


دوستان من

اگه راجع به مقالاتی که در انجمن میذارم نظر خاصی دارید بیان بفرمایید

با تشکر

M_T
Monday 24 January 2011, 06:15 PM
سلام

من خودم دانشجوی ادبیاتم البته ادبیات انگلیسی.
اما با صادق هدایتم کمی آشنام.

استادی داشتیم که می گفت آثار هدایت همانند یک تابلوی زیبای نقاشی از خزان است. زیباست ولی نباید بری توش زندگی کنی چون سرد است و خزان.
او می گفت باید آثار هدایتو خوند ولی مراقب باشید گم نشید و الا شاید به سرنوشت او دچار شوید.

البته این قضیه خودکشی به هنرمندان زیاد بوده.
مثلا ارنست همینگوی معروف هم خودکشی کرد و واقعا برای من عجیبه چرا که حقیقتا خودکشی علاج درد نیست.

همچنین استاد می گفت در یونسکو وقتی برای هر کشور لیست رمان نویس ها رو می بینه جلوی نام ایران فقط اسم هدایت است.

mehrzad1
Monday 24 January 2011, 10:20 PM
يه سوال مگه صادق هدايت شعر ميگفته؟

M_T
Tuesday 25 January 2011, 08:30 AM
يه سوال مگه صادق هدايت شعر ميگفته؟

من که نگفتم شعر میگفته.

mehdi m
Tuesday 25 January 2011, 09:37 PM
من هم موندم چرا اینجا این مطالب را گذاشتید البته خیلی استفاده کردم

Khashayar
Tuesday 25 January 2011, 10:38 PM
درود
البته هدایت شعر هم گفته به صورت پراکنده....
وق وق صحاب هم به نوعی شعر محسوب میشه البته شعری متفاوت با هدفی متفاوت که فقط از هدایت میشه توقع داشت!!!....ولی خوب بیشتر نویسنده محسوب میشه تا شاعر!!!
پاینده باشید

justnooryes
Tuesday 25 January 2011, 11:29 PM
با عرض معذرت ولی واقعا صادق هدایت چه ربطی به سایت نت آهنگ دارد ؟





او می گفت باید آثار هدایتو خوند ولی مراقب باشید گم نشید و الا شاید به سرنوشت او دچار شوید.

البته این قضیه خودکشی به هنرمندان زیاد بوده.



دوست عزیز شما زیاد حرف استاد !! خود را جدی نگیر . آثار ایشان را براحتی بخوانید و نگران هیچ چیزی نباشید.

Mona
Wednesday 26 January 2011, 12:03 AM
من هم موندم چرا اینجا این مطالب را گذاشتید البته خیلی استفاده کردم


با عرض معذرت ولی واقعا صادق هدایت چه ربطی به سایت نت آهنگ دارد ؟





هدایت یه شخصیت ادبی محسوب میشه و همینطور شعرگونه هایی هم داشته و میدونیم که شعر بخشی از ادبیات هست و ادبیات هم در تماس با هنر....

هنرمندی هم که از ادبیات و شخصیتهای ادبی دور بمونه "به نظر من" اسمش دیگه هنرمند "اصیل" نیست، حالا تا "نظر دیگران" چی باشه...؟

اگه راجع به هدایت ، مقاله ی فوق ، و همینطور کسانیکه افکاری نزدیک به ایشان داشتند و ... صحبتی دارید بفرمایید تا استفاده کنیم....

ممنون :)

nina
Wednesday 26 January 2011, 02:20 AM
برای من جالبه 1 مدت علاقه ی زیادی به خوندن اثار کافکا پیدا کرده بودم اثر دیوانه وار و عجیبی روی من میزاشت
انگار افکار خود خود منو کسی مو به مو برای خودم با وسواس ظرافت و تیز بینی دونه به دونه به تصویر
میکشید.همه ی چیزایی که سالیان سال دغدغه های ذهن و زندگی من بودن بدون هیچ کم و کاستی اونجا لابلای
اثار کافکا به روشنی حضور داشت از رمان فلسفی " قصر " که نیمه تمام انرا رها کرد که برای من تراژدیک مینمود تا " نامه ای به پدر" که محتوایی کم و در قالب نامه اما عظیم و تحلیلی بس روانکاوانه داشت .اونقدر با کافکا خو گرفته بودم که فاصله ای احساس نمیکردم اون تنها رفیق من شده بود یه عمر دنبال چنین چیزی میگشتم درد ها و ناراحتی ها گفته ها و نا گفته هاشو با تمام وجودم حس میکردم و این مسئله که او یکی از بزرگترین بزرگ های متفکرین دنیاست نمیتونست احساس عشق دوستی و حس یگانگی من با او که بواسطه ی احساس اشتراک با نوشته های او پیدا میکردم کمرنگ کنه.جالبه حتی الان که از اون زمان خیلی میگذره حس میکنم داره به من و حرفام
نیگاه میکنه! انگار یه جورایی با سوپر ایگوی درونم قاطیه! همون زمونا حس میکردم کل مسئله سر همون سوپر ایگو بود! از "نامه ای به پدر " او خیلی چیز ها روشن میشد ! خلاصه
1 روز که با یکی از دوستای المانی صحبت میکردم و او که اغلب از خاطرات دوران نوجوانی خود پیش از فروپاشی دیوار برلین میگفت اسم کافکا اوردم و اون گفت که زمان ما خوندن کتابهای کافکا ممنوع و غیر قانونی بود و اصلا نمیبایست توی بازار کتاب وجود میداشت!و پیگرد قانونی میداشته! من کلی غیرتی شدم و پرسیدم چرا؟ گفت دقیقا نمیدونم ولی احتمالا به این خاطر که در یک حکومت سوسیال دموکرات مردم نمیبایست پسیمیست منفی نگر و بدبین باشند باید اپتیمیست باشند و کتاب های کافکا از این نظر درست کار نمیکنند.! راستشو بخواین من اون مدت که کافکا میخوندم خیلی دچار یاس فلسفی میشدم چون بیس قوی هم خودم داشتم از اون مکالمه به بعد با خودم گفتم چه کاریه که بازده و کارایی زندگیمو کم کنم .
نیاز به گفتن نیست که امثال صادق هدایت با کافکا اصلا قابل قیاس نیستن یعنی بهتره بگم مگسی بیش نیستن در عرصه ی سیمرغ ! اثار کافکا و انالیز های دقیق و پیچیده ی او از مسایل پدیده ها و شخصیت های انسانها در مبحث سایکولوژی هم جای زیادی برای خود باز کرده.

ولی میدونین به چی فکر کردم ؟ ای کاش ما هم توی کشوری زندگی میکردیم که انقدر به سلامت روان افراد اهمیت داده میشد کیه که ندونه اگه افراد یک جامعه بیمار مریض و افسرده باشند و سلامت روان و شادی به اندازه ی کافی نداشته باشند اون جامعه چیز خوبی نخواهد شد.

nina
Wednesday 26 January 2011, 03:37 AM
[quote=Mona; شوپنهاور كه در كنار تصاویر كانت، گوته و شكسپیر همواره تصویرى از بودا را در اتاق خود داشت، متأثر از همین فضا، زندگى را مصیبت و خمیرمایه آن را درد، معرفى مى كند.

تفسیر جالب و موشکافانه ای بود اگه بچه ها پایه باشند میشه در موردش خیلی حرف زد..سر فرصت البته!
اما در مورد گوته باید بگم اثری که در زندگی من داشت مثل باز کردن پنجره ای از اتاقی تاریک رو به دنیای رنگارنگ و مملو از عشق و شور و نشاط زندگی بود.مثل دویدن خون در رگ ها زیر پوست!
گوته عزیز روح زندگی رو برای ما به ارمغان میاره درد او از جنسی دیگر است
دردی از جنس عشق و پر از مفهوم زندگانی.
در مورد " رنج های ورتر جوان" که در واقع رنج ها ی گوته ی جوان بوده ! است این انتقاد وارد میشد که در ان زمان جوان ها در سرتاسر اروپا با الهام گرفتن از شخصیت های این شاهکار تراژدیک دل در گرو عشق نهاده اقدام به خودکشی میکردن و خانم های جوان هم خیلی دوست داشتند یعنی همه سعیشونو میکردند که مرد جوانی به سان ورتر به انها عشق دیوانه وار بورزد و بعد خودکشی کند!
اما کسی با تیز هوشی به این نکته توجه نکرد که ورتر واقعی(گوته) هیچگاه خودکشی نکرد او زندگی را به معنای کامل ان زندگی و درد و رنج را تبدیل به شاهکاری ادبی کرد.
( و بله "رنج های ورتر جوان" واقعا هم اثر ی نزدیک به جنون میزاره حتی اگه عاقل باشین من اون کتاب به شخصی هدیه دادم که خیلی عاقل بود بعد 1 بار من و اماج فحش و دشنام و یاوه قرار داد که کثافت تو خودت اون کتابو خوندی که به من هدیه دادی به مرز جنون رسیده بود شما هم تست کنین :9::16:)
خیلی از ادمایی که خیلی ادعای عقلشون میشه و باهوش هم هستن گاهی اگه در مورد موضوعی دید کامل و همه جانبه نداشته باشن راه را اشتباه و زندگی را خواهند باخت و در واقع هوش و نبوغشون تبدیل به ضد هوش میشه عقل به ضد عقل تز به انتی تز

Mona
Wednesday 26 January 2011, 05:28 AM
درسته....

والا من الان به خاطر کمبود وقت نمیتونم درست نظرمو راجع به حرفاتون بدم فعلا...

سایر بچه ها هم اگه همکاری داشته باشن، بله بحث خوبی از آب در میاد :)

mehdi m
Wednesday 26 January 2011, 10:21 AM
در جواب به همه ی مطالب میتونم بگم بزرگترین گناه نا امیدی است

Punk
Wednesday 26 January 2011, 11:16 AM
با عرض معذرت ولی واقعا صادق هدایت چه ربطی به سایت نت آهنگ دارد ؟



دوست عزیز شما زیاد حرف استاد !! خود را جدی نگیر . آثار ایشان را براحتی بخوانید و نگران هیچ چیزی نباشید.


من با این دوستمون موافقم ربطی به موزیک نداره ، منم آثارشو خوندم با عمو صادق حال میکنم البته تو داستان نویسی ایران هنوز شماره یکه شایدم بشه گفت همین یه دونست

Mona
Thursday 3 February 2011, 04:36 AM
خب فکر کنم هفته ی پیش خیلی تابلو مستقیم بود که من کم آوردم و پیچوندم!! :))

اما گذشته از شوخی من فعلا نظر خاصی ندارم و بیشتر ترجیح میدم خواننده باشم و استفاده کنم... و گویا مبحث این تاپیک هم جز برای من و 2 یا 3 نفر دیگه جذابیت خاصی نداشته...

________________________________________

جسارتا من یه نکته ای بگم : سعی کنیم با حرفای نامربوط به موضوع تاپیک اون رو به انحراف نکشونیم... اگه نظری نداریم راجع به اونچه که "مد نظر" بحثه با سکوت رد شیم.... (به عنوان مثال اگه در عنوان تاپیک نوشته میشد آیا هدایت را نویسنده میدانید یا شاعر یا...؟ اونوقت طی یه نظرسنجی به جواب سوالمون میرسیدیم / یا اینکه من بیام بپرسم جواب 2x+2=0 چی میشه؟ جواب بشنوم واااا مگه 2x+2=0 هم میشه؟؟!! بعد تازه من باید برم از ریاضی اول دبیرستان و چه بسا عقبتر شروع کنم توضیح دادن تا تازه برسم به سوالم!! و دیگه از اون بحثی که شروع کرده بودم هم کلی دور افتادم و پرت، به هدفم هم نرسیدم!!!!)... پس لطفا لطفا نامربوط پست نزنیم

زنده باد ایرانی که همیشه نشون میده با فرهنگه

_______________________________________

نظر دیگری بود (البته مربوط به موضوع بحث) با جان و دل می خونم

پیروز باشید :)

Punk
Tuesday 8 February 2011, 10:31 AM
از مناظره منادی الحق شاعر و حاجی آقای تاجر

منادی الحق: شما استباه میکنید. من احتیاجی به معرفی و عرض اندام ندارم از کسی هم تا حالا صدقه نخواسته ام. برای شما شعر بی معنی بلکه مضر است و شاعر گداست. فقط دزد ها و سردمداران و گردنه گیر ها و قاچلق ها عاقل و باهوشند و کار آن ها در جامعه ارزش دارد
در این محیط پست احمق نواز سفله پرور و رجاله پسند که شما رجل برجسته آن هستید و زندگی را مطابق حرص و طمع و پستیها و حماقت خودتان درست کرده اید و از آن حمایت میکنید، من دراین جامعه که بفراخور زندگی امثال شما درست شده نمیتوانم منشا اثر باشم ، وجودم عاطل و باطل است، چون شاعر های شما هم باید مثل خودتان باشند. اما افتخار میکنم درین چاهک خلا که به قول خودتان درست کرده اید و همه چیز با سنگ دزد ها طرار ها و جاسوس ها سنجیده میشود و لغات مفهوم و معانی خود را گم کرده درین چاهک هیچکاره ام.دراین چاهک فقط شما ها حق دارید که بخورید و کلفت شوید. این چاهک به شما ارزانی! اما من محکومم که از گند شما ها خفه بشوم. آیا شاعر گدا و متملق است یا شما ها که دائما دنبال جامعه موس موس میکنید و کلاه مردم را بر میدارید و بوسیله عوام فریبی از آن ها گدایی میکنید
مقصودتان شعرای گدای پست مثل خودتان است. اما قضاوت شعر و شاعر بتو نیامده. شما و امثالتان موجودات احمقی هستید که میخورید و عاروق میزنید و میدزدید و میخوابید و بچه پس میاندازید. بعد هم میمیرید و فراموش میشوید...یک فردوسی کافی است که وجود میلیون ها از امثال شما را تبرئه بکند... حق با شماست که باین ملت فحش میدهید، تحقیرش میکنید و مخصوصا لختش میکنید. اگر ملت غیرت داشت امثال شما را سر به نیست کرده بود
هفتاد سال است که مردم را گول زدی، چاپیدی، بریششان خندیدی آنوقت پولهای دزدی را برده ای کلاه شرعی سرش بگذاری، دور سنگ سیاه لی لی کردی، هفتا ریگ انداختی و گوسفند کشتی
پدرت هم مثل خودت دزد بوده. آدمیزاد لخت و عور بدنیا می آید و همانطور هم میرود- هرکس پول جمع کرده یا خودش دزد است و یا وارث دزد.
برو هنبونه کثافت... همه حواست توی مستراح و آشپزخانه و رختخواب است...تو وجودت دشنام به بشریت است، نباید هم معنی شعر را بدانی اگر میدانستی غریب بود. تو هیچ وقت در زندگی زیبایی نداشتی و ندیدی و اگر هم دیدی سرت نشده. یک چشم انداز زیبا هرگز تو را نگرفته، یک صورت قشنگ یا موسیقی دلنواز ترا تکان نداده و کلام موزون و فکر عالی هرگز به قلبت اثر نکرده. تو تنها اسیر شکم و زیر شکم هستی...هر روز که سه چهار هزار تومان بیشتر میدزدی آنروز را جشن میگیری...آسوده باش من دیگر حرفه شاعری را طلاق دادم. بزرگ ترین و عالیترین شعر در زندگی من از بین بردن تو و امثال توست

zendegieh_khabha
Tuesday 8 February 2011, 03:53 PM
منم چندتايي از آثارشو خوندم ولي زياد باهاش حال نكردم.

كتابي كه منو خيلي درگير خودش كرد waiting for godot اثر جاودانه Samuel Beckett بود.
بخونيد لذت ببريد.
البته مسخ kafka رو يادم رفت.

Punk
Wednesday 9 February 2011, 07:40 AM
اون اثری که شما میگین غربیه ما داریم درمورد داستان نویس خودمون حرف میزنیم که درد های جامعه خودمون رو میگه و زبونش زبون خودمونه اصطلاحاتش و فحش هاش و اسم هاش و ...
هربار آثار صادق رو میخونم رو این عقیده محکم میشم که ما بد جوری درجا زدیم همون انتقادات و ایراد هایی که صادق به جامعه و سیاست و دیانت ما میکرد هنوز هم کاملا معنا داره انگار هیچی عوض نشده و همین دیروز اونارو نوشته ...

لا مصب این منادی الحق بد جوری حرف دل منو میزنه...

mahsa_mv
Wednesday 9 February 2011, 08:58 AM
واقعا کی از خوندن کتابای این هدایت حال میکنه ؟ جز اینکه آدمو از زندگی ناامید میکنه مگه فایده ای هم داره!!!!

Punk
Wednesday 9 February 2011, 12:14 PM
واقعا کی از خوندن کتابای این هدایت حال میکنه ؟ جز اینکه آدمو از زندگی ناامید میکنه مگه فایده ای هم داره!!!!

من بیشمار حال میکنم این روی دیگر صادق که تو میگی مهسا خانوم . مثلا اون قسمت کوتاه که من از حاجی آقا نوشتم و بخون بیشتر به مشکلات اجتماعی پرداخته که هنوزم هست ... تازه راست میگه دیگه این مرگ که به همه چیز ارزش و معنا میده

zendegieh_khabha
Wednesday 9 February 2011, 01:45 PM
اون اثری که شما میگین غربیه ما داریم درمورد داستان نویس خودمون حرف میزنیم که درد های جامعه خودمون رو میگه و زبونش زبون خودمونه اصطلاحاتش و فحش هاش و اسم هاش و ...
هربار آثار صادق رو میخونم رو این عقیده محکم میشم که ما بد جوری درجا زدیم همون انتقادات و ایراد هایی که صادق به جامعه و سیاست و دیانت ما میکرد هنوز هم کاملا معنا داره انگار هیچی عوض نشده و همین دیروز اونارو نوشته ...

لا مصب این منادی الحق بد جوری حرف دل منو میزنه...
درست ميگي
البته من فقط نظرم رو گفتم.

tabssom
Monday 21 February 2011, 05:20 PM
سلام

من خودم دانشجوی ادبیاتم البته ادبیات انگلیسی.
اما با صادق هدایتم کمی آشنام.

استادی داشتیم که می گفت آثار هدایت همانند یک تابلوی زیبای نقاشی از خزان است. زیباست ولی نباید بری توش زندگی کنی چون سرد است و خزان.
او می گفت باید آثار هدایتو خوند ولی مراقب باشید گم نشید و الا شاید به سرنوشت او دچار شوید.

البته این قضیه خودکشی به هنرمندان زیاد بوده.
مثلا ارنست همینگوی معروف هم خودکشی کرد و واقعا برای من عجیبه چرا که حقیقتا خودکشی علاج درد نیست.

همچنین استاد می گفت در یونسکو وقتی برای هر کشور لیست رمان نویس ها رو می بینه جلوی نام ایران فقط اسم هدایت است.


من کاملا باهات موافقم!

وقتی خیلی میخونیش یه جورایی سرد میشی از زندگی
برای آدمهای بی جنبه اصن خوب نیست، زود میرسن ته خط!!!!!!!

ولی در کل من دوست دارم و میخونم، سعی میکنم زیاد بهش فک نکنم

Punk
Tuesday 22 February 2011, 12:04 AM
من کاملا باهات موافقم!

وقتی خیلی میخونیش یه جورایی سرد میشی از زندگی
برای آدمهای بی جنبه اصن خوب نیست، زود میرسن ته خط!!!!!!!

ولی در کل من دوست دارم و میخونم، سعی میکنم زیاد بهش فک نکنم

وا!!!

مگه میشه آدم یه چیزی بخونه ولی بهش فکر نکنه خوب اگه نخونه که بهتره ...
راستی مبنای جنبه چیه ؟ نکنه واحد اندازه گیری جنبه شمایید؟!؟!

mahsa_mv
Tuesday 22 February 2011, 10:35 AM
به نظر من کسی که همیشه دور و برش تاریکی می بینه.... .آدم منفی نگریه ....و کلا تو این دنیا سیر نمیکنه باید کتابای هدایتو بخونه ...حالا این که میگین باید جنبه داشته باشه تعیین کننده نیست ...بیشتر عقیده و دید انسان نسبت به زندگی میتونه در رابطه با انتخاب کتاب مهم باشه..و اگه مثبت اندیش باشه از همون اول کتابای هدایتو میذاره کنار و اصلا نمیذاره وارد فکرش بشه

zendegieh_khabha
Tuesday 22 February 2011, 06:52 PM
به نظر من آدما بهتره به جاي انتخاب نخوندن آثار و در امان موندن از تمام انديشه هايي كه توي آثار مختلف نهفتست اونارو با شهامت تمام بخونن اما مرزي بين زندگي واقعي با زندگي كه توي داستانها هست قائل بشن. البته اين عادت منه كه وقتي چيزي مي خونم اون اثر قسمتي از وجودم ميشه و خودم رو جزي از اون فضا مي بينم به خاطر همين لذت دوچندان از خوندن مي برم. مي دونيد به نظر من بايد ظرفيت پذيرش تفاوت هارو داشته باشيم حالا هرچقدر هم اين تفاوت ها ناملموس باشن. بايد قبول كنيم كه ديگران آزادن هرجوري كه ميخوان فكر كنن و بنويسن. جوري متفاوت از خواسته ها و آرمانهاي ما. بايد تمرين كنيم كه به ايده هاي مختلف احترام بگذاريم. به نظر من نترسيم از خوندن بترسيم از بسته بودن افكارمون. ديگه زيادي شعار دادم, نه؟

Punk
Tuesday 22 February 2011, 10:48 PM
بايد ظرفيت پذيرش تفاوت هارو داشته باشيم حالا هرچقدر هم اين تفاوت ها ناملموس باشن. بايد قبول كنيم كه ديگران آزادن هرجوري كه ميخوان فكر كنن و بنويسن. جوري متفاوت از خواسته ها و آرمانهاي ما. بايد تمرين كنيم كه به ايده هاي مختلف احترام بگذاريم. به نظر من نترسيم از خوندن بترسيم از بسته بودن افكارمون...

:39:
مرسی عالیه ... قبول دارم چون اگه نخونده چیزی رو رد کنیم در واقع پیش داوری کردیم. یا برای خودمون توهمات منفی یا مثبت دربارش ساختیم در حالی که شاید با خوندنش اونوری شیم اصلا...
مثل اشخاصی که اون کتاب رو نخونده می پذیرن بدون اینکه بدونن توش چه قوانین ضد بشری وجود داره .... یا چون برای خودم اتفاق افتاده من تو این 2 سال اخیر به مکتبی روی اوردم و پیروش شدم که سالها نسبت بهش بد فکر میکردم و اونو چیز مخربی میدونستم فقط بخاطر اینکه همواره تو همه جای دنیا یه سری تبلیغات بد و ضد درموردش میکنن...
:39:

mahsa_mv
Wednesday 23 February 2011, 05:13 PM
به نظر من آدما بهتره به جاي انتخاب نخوندن آثار و در امان موندن از تمام انديشه هايي كه توي آثار مختلف نهفتست اونارو با شهامت تمام بخونن اما مرزي بين زندگي واقعي با زندگي كه توي داستانها هست قائل بشن. البته اين عادت منه كه وقتي چيزي مي خونم اون اثر قسمتي از وجودم ميشه و خودم رو جزي از اون فضا مي بينم به خاطر همين لذت دوچندان از خوندن مي برم. مي دونيد به نظر من بايد ظرفيت پذيرش تفاوت هارو داشته باشيم حالا هرچقدر هم اين تفاوت ها ناملموس باشن. بايد قبول كنيم كه ديگران آزادن هرجوري كه ميخوان فكر كنن و بنويسن. جوري متفاوت از خواسته ها و آرمانهاي ما. بايد تمرين كنيم كه به ايده هاي مختلف احترام بگذاريم. به نظر من نترسيم از خوندن بترسيم از بسته بودن افكارمون. ديگه زيادي شعار دادم, نه؟
دوست عزیز منم منظورم این نیست که نباید کتابایی که ازشون میترسیم رو نخونیم..اتفاقا من خودم معتقدم باید هر عقیده ای رو بشنویم ..هرکتابی رو بخونیم تا حداقل بعدا اگه خواستیم مخالفت کنیم رو هوا حرف نزده باشیم...حتی همین کتابای هدایتو بخونیم تا ببینیم اصلا چی گفته حرفش چی بوده ولی اجازه ندیم وارد زندگیمون بشن..باهاشون زندگی نکنیم تا در نهایت مثل بعضیا دید خوبمونو نسبت به زندگی تبدیل به دید منفی کنیم...ناگفته نماند که کم نیستن کسایی که کتابای هدایتو خوندن و در نهایت کارشون به خود کشی رسیده..من سراغ دارم..

Punk
Wednesday 23 February 2011, 06:18 PM
دوست عزیز منم منظورم این نیست که نباید کتابایی که ازشون میترسیم رو نخونیم..اتفاقا من خودم معتقدم باید هر عقیده ای رو بشنویم ..هرکتابی رو بخونیم تا حداقل بعدا اگه خواستیم مخالفت کنیم رو هوا حرف نزده باشیم...حتی همین کتابای هدایتو بخونیم تا ببینیم اصلا چی گفته حرفش چی بوده ولی اجازه ندیم وارد زندگیمون بشن..باهاشون زندگی نکنیم تا در نهایت مثل بعضیا دید خوبمونو نسبت به زندگی تبدیل به دید منفی کنیم...ناگفته نماند که کم نیستن کسایی که کتابای هدایتو خوندن و در نهایت کارشون به خود کشی رسیده..من سراغ دارم..

بعضی ها منظورت منم دیگه :23: .... نا گفته نماند که خودکشی اصلا کار بدی نیست و سعادتیه که نصیب هر کسی نمی شه اینشالا که نصیب ما بشه ...

mahsa_mv
Thursday 24 February 2011, 10:06 AM
بعضی ها منظورت منم دیگه :23: .... نا گفته نماند که خودکشی اصلا کار بدی نیست و سعادتیه که نصیب هر کسی نمی شه اینشالا که نصیب ما بشه ...
نه دوست عزیز منظور من شخص خاصی نبود اگه اینجوری مطلبو رسوندم ببخشید

Mona
Thursday 24 February 2011, 01:18 PM
بعضی ها منظورت منم دیگه :23: .... نا گفته نماند که خودکشی اصلا کار بدی نیست و سعادتیه که نصیب هر کسی نمی شه اینشالا که نصیب ما بشه ...

از چه لحاظ میگی خودکشی سعادته؟ یعنی هدایت سعادتی نسیبش شد که خودکشی کرد؟...

nina
Sunday 27 February 2011, 10:45 PM
به نظر من آدما بهتره به جاي انتخاب نخوندن آثار و در امان موندن از تمام انديشه هايي كه توي آثار مختلف نهفتست اونارو با شهامت تمام بخونن اما مرزي بين زندگي واقعي با زندگي كه توي داستانها هست قائل بشن. البته اين عادت منه كه وقتي چيزي مي خونم اون اثر قسمتي از وجودم ميشه و خودم رو جزي از اون فضا مي بينم به خاطر همين لذت دوچندان از خوندن مي برم. مي دونيد به نظر من بايد ظرفيت پذيرش تفاوت هارو داشته باشيم حالا هرچقدر هم اين تفاوت ها ناملموس باشن. بايد قبول كنيم كه ديگران آزادن هرجوري كه ميخوان فكر كنن و بنويسن. جوري متفاوت از خواسته ها و آرمانهاي ما. بايد تمرين كنيم كه به ايده هاي مختلف احترام بگذاريم. به نظر من نترسيم از خوندن بترسيم از بسته بودن افكارمون. ديگه زيادي شعار دادم, نه؟
بستگی داره.ببینید دوست عزیز اون غوله ضمیر ناخوداگاه نمیتونی باهاش شوخی کنی.هر لحظه باید مواظب باشی ببینی چه فیدبکی داری به ضمیر ناخوداگاهت میدی.بله هرکسی ازاده ایده ی خودشو بیان کنه اون به خودش مربوطه اما من دوست ندارم ***** مغزی خودمو با افکار و عقاید اون دیگران بسازم.

Punk
Sunday 27 February 2011, 11:30 PM
از چه لحاظ میگی خودکشی سعادته؟ یعنی هدایت سعادتی نسیبش شد که خودکشی کرد؟...

بله ... خودشو راحت کرد نمی تونست تو این دنیا دووم بیاره

M_T
Monday 28 February 2011, 09:37 AM
حتی فکر خودکشی هم نکنید.
از زندگی لذت ببرید.

zendegieh_khabha
Monday 28 February 2011, 10:04 AM
بستگی داره.ببینید دوست عزیز اون غوله ضمیر ناخوداگاه نمیتونی باهاش شوخی کنی.هر لحظه باید مواظب باشی ببینی چه فیدبکی داری به ضمیر ناخوداگاهت میدی.بله هرکسی ازاده ایده ی خودشو بیان کنه اون به خودش مربوطه اما من دوست ندارم ***** مغزی خودمو با افکار و عقاید اون دیگران بسازم.
نينا جان من هم با عقايد ديگران زندگي نمي كنم. من ترجيح مي دم بخونم و سختيشو به جون بخرم تا بشينم و دست روي دست بزارم.

Mona
Monday 28 February 2011, 06:01 PM
حتی فکر خودکشی هم نکنید.
از زندگی لذت ببرید.

یعنی الزاما کسی که خودکشی می کنه از زندگی اش لذت نبرده و ناراضی بوده؟

خب خودکشی میتونه یه شجاعت باشه که از مرگ رد بشی و بری ببینی بقیه اش چیه؟....

abel
Monday 28 February 2011, 07:24 PM
دوستان سلام

یه جا خوندم جلال آل احمد گفته بود:(موقعی که معروف شده بود )( صادق هدایت خودکشی کرد تا معروف بشه ، ولی من الان که زنده ام ، معروفم .)

M_T
Monday 28 February 2011, 07:47 PM
یعنی الزاما کسی که خودکشی می کنه از زندگی اش لذت نبرده و ناراضی بوده؟

خب خودکشی میتونه یه شجاعت باشه که از مرگ رد بشی و بری ببینی بقیه اش چیه؟....

کسی که میگه خودکشی نشانه شجاعته تعریف غلطی از شجاعت داره.
اون فرد اگه شجاع بود در مقابل سختی های دنیا و ناراحتی ها شجاعانه می ایستاد نه اینکه خودکشی کنه.

abel
Monday 28 February 2011, 07:59 PM
دوستان من نظره خودمو میگم / و بگم که هیچ وقت تحته تاثیر اجتماع قرار نگیرید / درباره این شخص یه ذره تحقیق کردم / تو دانشگاه براش همایش گذاشته بودند بیا و ببین / شده بود اسطوره
یه کتابش رو خوندم دیدم به حضرت زهرا هتاکی کرده ./
خیلی جاها به ائمه اطهار هتاکی کرده بود /
موضوعات جنسی و خیلی چیزای سبکه دیگه /

نمی دونم این برا چی معروف شده ! به خاطره تفکرات سکولارش(که خیلی ها رو گول زده) ! یا به قوله جلال به خاطره خودکشیش !

کوچیکه همتونم

M_T
Monday 28 February 2011, 08:24 PM
دوستان من نظره خودمو میگم / و بگم که هیچ وقت تحته تاثیر اجتماع قرار نگیرید / درباره این شخص یه ذره تحقیق کردم / تو دانشگاه براش همایش گذاشته بودند بیا و ببین / شده بود اسطوره
یه کتابش رو خوندم دیدم به حضرت زهرا هتاکی کرده ./
خیلی جاها به ائمه اطهار هتاکی کرده بود /
موضوعات جنسی و خیلی چیزای سبکه دیگه /

نمی دونم این برا چی معروف شده ! به خاطره تفکرات سکولارش(که خیلی ها رو گول زده) ! یا به قوله جلال به خاطره خودکشیش !

کوچیکه همتونم




حق با توئه.
موافقم.
ولی بحثش اینجا فایده نداره.
هرچند همه آزادند نظرشونو بگن.

Mona
Monday 28 February 2011, 08:39 PM
کسی که میگه خودکشی نشانه شجاعته تعریف غلطی از شجاعت داره.
اون فرد اگه شجاع بود در مقابل سختی های دنیا و ناراحتی ها شجاعانه می ایستاد نه اینکه خودکشی کنه.

تا حدی باهات موافقم....

اما سراغ دارم شخصی که به خاطر کنجکاوی بارها و بارها دست به خودکشی زد و سرانجام هم موفق شد... خیلی هم شخص سر حال و شوخ و شنگی هم بود فوق العاده هم باهوش... (بحث مقابله با سختی ها اینجا منتفیه)

راجع به شجاعت هم نظرم اینه که اکثر آدما از مرگ واهمه دارند و از اینکه برن 2 متر زیر زمین بخوابند می ترسن و ....




دوستان من نظره خودمو میگم / و بگم که هیچ وقت تحته تاثیر اجتماع قرار نگیرید / درباره این شخص یه ذره تحقیق کردم / تو دانشگاه براش همایش گذاشته بودند بیا و ببین / شده بود اسطوره
یه کتابش رو خوندم دیدم به حضرت زهرا هتاکی کرده ./
خیلی جاها به ائمه اطهار هتاکی کرده بود /
موضوعات جنسی و خیلی چیزای سبکه دیگه /

نمی دونم این برا چی معروف شده ! به خاطره تفکرات سکولارش(که خیلی ها رو گول زده) ! یا به قوله جلال به خاطره خودکشیش !

کوچیکه همتونم








حق با توئه.
موافقم.
ولی بحثش اینجا فایده نداره.
هرچند همه آزادند نظرشونو بگن.


دوستان من، به نظرم اگه فارغ از تعصبات و سلایقمون و ... وارد بحث بشیم بهتر بتونیم نتیجه بگیریم...

نظر همه محترم هست :)

M_T
Tuesday 1 March 2011, 09:04 AM
کنجکاوی هم حدی داره. کنجکاوی نابجا خطرسازه.
مثل اینکه من دستمو بکنم توی آتیش بخاطر اینکه میخوام ببینم چجوری می سوزه و .... .
آخه این چجور کنجکاویه؟

mahsa_mv
Tuesday 1 March 2011, 10:37 AM
یعنی الزاما کسی که خودکشی می کنه از زندگی اش لذت نبرده و ناراضی بوده؟

خب خودکشی میتونه یه شجاعت باشه که از مرگ رد بشی و بری ببینی بقیه اش چیه؟....
شجاعت رو میشه جاهای بهتری خرج کرد.اینکه حق زندگی کردن رو از خودت بگیری شجاعت نیست حماقته

cont_shahab
Tuesday 1 March 2011, 10:37 AM
درود

شرح حال صادق هدایت به قلم خودش

You can see links before reply (You can see links before reply ) You can see links before reply (You can see links before reply )
دست‌خط صادق هدایت،
من همان قدر از شرح حال خودم رَم می‌کنم که در مقابل تبلیغات امریکایی مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی می‌خورد؟ اگر برای استخراج زایچه‌ام است، این مطلب فقط باید طرف توجّه خودم باشد. گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجّمین مشورت کرده‌ام اما پیش بینی آن‌ها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهٔ خوانندگانست؛ باید اول مراجعه به آراء عمومی آن‌ها کرد چون اگر خودم پیش‌دستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانهٔ زندگیم قدر و قیمتی قایل شده باشم بعلاوه خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی می‌کند از دریچهٔ چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و ازین جهت مراجعه به عقیدهٔ خود آن‌ها مناسب‌تر خواهد بود مثلاً اندازهٔ اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر می‌داند و پینه‌دوز سر گذر هم بهتر می‌داند که کفش من از کدام طرف ساییده می‌شود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان می‌اندازد که یابوی پیری را در معرض فروش می‌گذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل می‌کنند. از این گذشته، شرح حال من هیچ نکتهٔ برجسته‌ای در بر ندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشته‌ام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده‌ام بلکه بر عکس همیشه با عدم موفقیت روبه‌رو شده‌ام. در اداراتی که کار کرده‌ام همیشه عضو مبهم و گمنامی بوده‌ام و رؤسایم از من دل خونی داشته‌اند به طوری که هر وقت استعفا داده‌ام با شادی هذیان‌آوری پذیرفته شده‌است. روی‌هم‌رفته موجود وازدهٔ بی مصرف قضاوت محیط دربارهٔ من می‌باشد و شاید هم حقیقت در همین باشد. آذر ۱۳۲۴

Punk
Tuesday 1 March 2011, 12:16 PM
دوستان من نظره خودمو میگم / و بگم که هیچ وقت تحته تاثیر اجتماع قرار نگیرید / درباره این شخص یه ذره تحقیق کردم / تو دانشگاه براش همایش گذاشته بودند بیا و ببین / شده بود اسطوره
یه کتابش رو خوندم دیدم به حضرت زهرا هتاکی کرده ./
خیلی جاها به ائمه اطهار هتاکی کرده بود /
موضوعات جنسی و خیلی چیزای سبکه دیگه /

نمی دونم این برا چی معروف شده ! به خاطره تفکرات سکولارش(که خیلی ها رو گول زده) ! یا به قوله جلال به خاطره خودکشیش !

کوچیکه همتونم


اولا جلال آل احمد درمقابل هدایت عددی نیست صادق هدایت یک نویسنده بین المللی هستش نه دستمال ... . دوما هیچ هتاکی صورت نگرفته شما بد برداشت کردین .... سوما صادق اسطورس ... چهارما موضوعات جنسی هم مانند موضوعات دیگر در تمامی داستان ها و هنر ها مطرح میشه ... پنجمن سکولار بودن خیلی تفکر درست و مدرنی هست ...
جلال برای چی معروف شده واسه مذهبی بازی یا جانماز آب کشی ؟
در ضمن شما که اثار ایشون رو نخوندی برای چی نظر میدین ؟

Mona
Tuesday 1 March 2011, 12:44 PM
دوستان عزیز

لطفا لطفا با جبهه گیری وارد نشید.... احترام پیشکسوت ها رو هم نگه دارید.... مسلما افکار همه ی آدما مثل هم نیست، اما خوبه که به عقاید هم احترام بذاریم

اگه اینجوری پیش بره از مسئول بخش تقاضا می کنم تاپیک بسته شه

ممنون از همکاریتون و پستهاتون :)

Mona
Tuesday 1 March 2011, 12:51 PM
کنجکاوی هم حدی داره. کنجکاوی نابجا خطرسازه.
مثل اینکه من دستمو بکنم توی آتیش بخاطر اینکه میخوام ببینم چجوری می سوزه و .... .
آخه این چجور کنجکاویه؟


شجاعت رو میشه جاهای بهتری خرج کرد.اینکه حق زندگی کردن رو از خودت بگیری شجاعت نیست حماقته

من یه مثال زدم از یه واقعیت عینی که اتفاق افتاده بود (فقط مثال) . اون شخص دوست داشته این کار رو بکنه و انجامش داده، زندگی اش بوده.... من نمی خوام رو خودکشی صحه بذارم فقط خواستم بگم که نوادری هم در این بین هستند (که به خاطر افسردگی و بدبختی و .... دست به این عمل نزدند) ، همین...

در مورد حماقت و شجاعت هم باید بگم مرز خیلی باریکی دارند بین هم و شاید بشر با همین حماقتاشه که به اینجا رسیده و خیلی چیزا رو کشف کرده...!

_______________________________

احساس می کنم از موضوع اصلی تاپیک هم داریم پرت می افتیم

r_a_m_i_n
Tuesday 1 March 2011, 12:56 PM
به نظر من دوستانی که همینطوری از صادق هدایت بد میگن اونو نمیشناسند.........
این شخص از لحاظ ادبی واقعا اسطوره بوده.........
زندگی شخصیش هم بخودش مربوطه.........خودکشی کرده که کرده.......حداقل جراتش رو داشته....
دست و پنجه نرم کردن با زندگی خیلی راحت تر از خودکشیه که
از این گذشته...به نظر من انسان 30 سال خوب و راحت و قشنگ زندگی کنه بهتر از اینه که 70 سال عمر کنه و نصف بیشترش رو با بدبختی گذرونده باشه
(البته در اینجا منظورم از بدبختی فقط جنبه ی مادی اون نیست )

r_a_m_i_n
Tuesday 1 March 2011, 12:58 PM
الان در این تاپیک جلال آل احمد اسطورس؟ جلال آل احمدی که میگه در غرب خبری نیست ؟و حتما به نظر شما قهرمان روشنفکرای ماست؟
من اصلا علاقه ای به شرکت در این بحث نداشتم........اما ناچار شدم

Mona
Tuesday 1 March 2011, 02:16 PM
ما اینجا نخواستیم اساطیر ایران و جهان رو بشناسیم فقط خواستیم با افکار شخص صادق هدایت آشنا بشیم و بیشتر بشناسیمش و افرادی رو که جهت فکریشون با ایشان همسو بوده ببینیم کی ان... بدونیم کی بود و چه می گفت و چطور عمل می کرد...

نمیدونم چرا اینقدر دوست دارید همدیگر رو بکوبونید :23::22: اینجوری هی میریم توی حواشی ، هیچی هم عایدمون نمیشه!

هدایت جای خودش رو داشته و داره و خواهد داشت ، آل احمد هم همینطور ، x هم همینطور ، y هم همینطور.

zendegieh_khabha
Tuesday 1 March 2011, 03:12 PM
درود به همگي دوستان اينجا نه بحث ما سر خوب بودن يه نويسندست نه سر بد بودنش. ما فقط داريم به كاراي صادق هدايت اشاره ميكنيم. سر جنگم با هم نداريم. هر كسي ميتونه از ديدگاه خودش يه نقدكي از كارايي كه از هدايت خونده بكنه اما جبهه نگيره در مقابل افكار و عقايد باقي دوستان. تاپيك تاپيك هدايته.
مهمتر از همه: منگر كه گوينده كيست, بنگر كه گفتارش چيست
ما جاي هدايت نبوديم كه حق قضاوت راجع به زندگي شخصيش رو داشته باشيم.

r_a_m_i_n
Tuesday 1 March 2011, 05:09 PM
بله شماها درست میفرمایید.........ولی دلیل عصبانیت من این بود........که جلال آل احمد که من 1 ریال قبولش ندارم رو معیاری واسه ی مقایسه و تصمیم گیری در مورد صادق هدایت قرار میدهند...و بدتر از اون حرف اونو هم تکرار میکنن
کلا این تاپیک از صفحه ی 2 به بعد منحرف شد.......بخاطر همین شرکت نمیکردم......وگرنه در ابتدا خیلی تاپیک خوب و مفیدی بود

M_T
Tuesday 1 March 2011, 05:42 PM
جامعه مجازی موسیقی ایران با آقای هدایت چکار داره؟
خوبه من هم بیام و تاپیک دیگه ای بزنم و نویسنده دیگه ای علم کنم و گرد و خاک کنم؟
جز اینکه بین دوستان اختلاف بندازه چه چیزی عاید ما میشه؟
هدایت شخصیت ادبی است و هیچ ربطی هم به موسیقی نداره پس جای مطرح کردنش اینجا نیست بلکه در انجمن های ادبی است.
خیال نکنید چون هدایته این حرفو می زنم نه همین مرحوم آل احمدی که بهش حمله شده هم جای بحثش اینجا نیست.
تاپیک بسته بشه لطف بزرگی به همه ما شده.

Mona
Tuesday 1 March 2011, 05:54 PM
منم نمیدونم چرا در کتاب سرگذشت موسیقی ایران نوشته ی زنده یاد روح الله خالقی از زنده یاد صادق هدایت به عنوان رئیس دفتر موسیقی کشور و همچنین ناظر بر انتشار مجله موسیقی (دوره اول) یاد شده و ....؟!....

دوست من M_T ، فکر نمی کنید کمی دارید تند می روید؟ :)

M_T
Tuesday 1 March 2011, 06:13 PM
خب اگه موسیقی دان بوده چرا از اول کسی چیزی نگفت؟
ساز تخصصی ایشون چی بوده؟

Mona
Tuesday 1 March 2011, 06:21 PM
موسیقی دان خیر، اما آشنا به موسیقی بوده و موسیقی دوست و ....

منم مثل شما، اطلاعات خاصی ازش ندارم اما سعی دارم بیشتر بشناسمش.... (دلیل زنده کردن این تاپیک). لابد بقیه هم اطلاع نداشتند یا فراموش کرده بودند... I don t know :)

باقی دوستان اگه اطلاعات بیشتری راجع به فعالیتهای موسیقایی و ... ایشان دارند دریغ نکنند :)

Mona
Tuesday 1 March 2011, 08:39 PM
در این پست قسمتهایی از سرگذشت موسیقی ایران (تالیف روح الله خالقی) که در رابطه با فعالیتهای هدایت هست رو برایتان می نویسم:


...در سال 1317 ، اداره ی موسیقی کشور در محل هنرستان بنیاد نهاده شد و مین باشیان به ریاست این اداره انتخاب شد...

....در اداره موسیقی کشور نویسندگان و هنرمندانی چون صادق هدایت، نیما یوشیج، عبدالحسین نوشین، مسعود فرزاد و .... به کار مشغول شدند و رئیس دفتر اداره صادق هدایت بود. در سال 1317 سازمان پرورش افکار نیز که سازمانی تبلیغی و ارشادی برای رژیم رضاشاهی بود، تشکیل شد. این سازمان سه کمیسیون داشت: 1. کمیسیون سخنرانی 2. کمیسیون نمایش و تئاتر 3. کمیسیون موسیقی. ریاست کمیسیون موسیقی نیز به مین باشیان واگذار گردید. از کارهای کمیسیون موسیقی برگزاری کنسرتهای موسیقی کلاسیک و انتشار مجله موسیقی بود.
با هجوم ارتشهای متفقین به ایران در شهریور ماه 1320 و تبعید رضاشاه به خارج از کشور، شرایط دیگری بر موسیقی کشور حاکم گردید. سرتیپ غلامحسین مین باشیان از طرف وزیر فرهنگ کابینه ذکاء الملک فروغی از ریاست هنرستان موسیقی و اداره موسیقی کشور بر کنار گردید و به خدمت صادق هدایت ، نیما یوشیج و عبدالحسین نوشین نیز خاتمه داده شد.

هدایت رئیس دفتر اداره موسیقی کشور بود و همچنین نظارت کلی بر انتشار مجله موسیقی (دوره اول) داشت. در این دوره مقالاتی از صادق هدایت از جمله زندگی و آثار چایکوفسکی موسیقیدان روس دیده می شود. دوره اول انتشار مجله موسیقی از سال 1318 آغاز و در شهریور 1320 پایان یافت.

mahsa_mv
Tuesday 1 March 2011, 08:43 PM
به نظر من دوستانی که همینطوری از صادق هدایت بد میگن اونو نمیشناسند.........
این شخص از لحاظ ادبی واقعا اسطوره بوده.........
زندگی شخصیش هم بخودش مربوطه.........خودکشی کرده که کرده.......حداقل جراتش رو داشته....
دست و پنجه نرم کردن با زندگی خیلی راحت تر از خودکشیه که
از این گذشته...به نظر من انسان 30 سال خوب و راحت و قشنگ زندگی کنه بهتر از اینه که 70 سال عمر کنه و نصف بیشترش رو با بدبختی گذرونده باشه
(البته در اینجا منظورم از بدبختی فقط جنبه ی مادی اون نیست )
آخه همه تفکراتی که تو زندگی داشته تو نوشته هاش موج میزنه...تفکراتشم اصلا جالب نبوده.نوشته هاش پر از ناامیدیه ....نوشته هاش تاریکه..آخه حیف نیست زندگیمونو بر پایه این طور تفکرات بنا کنیم!!!!!!!!!

r_a_m_i_n
Tuesday 1 March 2011, 09:24 PM
آخه همه تفکراتی که تو زندگی داشته تو نوشته هاش موج میزنه...تفکراتشم اصلا جالب نبوده.نوشته هاش پر از ناامیدیه ....نوشته هاش تاریکه..آخه حیف نیست زندگیمونو بر پایه این طور تفکرات بنا کنیم!!!!!!!!!

mahsa ی عزیز..........خب قرار نیست که بشینه تفکرات من و شما رو توی نوشته هاش بذاره...
مسلمه که تفکرات و عقاید خودشو مینویسه....و به کار خودش ایمان داره.......
مطالب صادق هدایت درس نیست که ما بخوایم همه ی چیزاشو قبول داشته باشیم
شما با خوندن مطالبش حس نا امیدی بهت دست میده.........اگه واقعا این حسو از مطالبش میگیری نخون
ولی من واقعا روحم تازه میشه وقتی صادق هدایت میخونم.........مهم نیست که چندبار از لغت خودکشی استفاده کرده و یا چقدر دیدش به همه چیز منفیه...........مهم اینه که 1 لحظه دنیا رو از دید اون ببینیم........ و استنباط خودمون رو از مطالب اون داشته باشیم
بعضی از کتابهاش بقدری عمیقه که با یک نگاه سطحی به کتاب نمیشه درکش کرد ( بوف کور )
ولی واقعا هنر استفاده از جملات به طور عامیانه........و یا استفاده از لغاتش خیلی قشنگه...
گاهی اوقات یک جملاتی رو مینویسه که من چند دقیقه فکر میکنم و 1 لحظه به خودم میگم : واقعا این جمله رو الان از کجاش در آورد
کلا خوب توصیف میکنه.........ولی در کل منظوریم این نیست که با همه چیزش موافقم........چون اگه اینو بگم میشم تعصبی
ولی باور کن من تاالا بیش از 20 تا کتابشو خوندم ....حتی کتابهای ممنوعش رو به قیمت بالا خریدم......ولی هرگز تاحالا حس منفی بودن بهم دست نداده

Punk
Tuesday 1 March 2011, 10:37 PM
هی وای من ... چند ساعت من نبودم ببین شلوغ کردینا ... مونا خانوم لطفا تهدید به بستن تاپیک نکنید که من هرچی پست و تاپیک میزنم یا قفل میشه یا پاک میشه چیزه جدیدی نیست ... بعد اینجا یه جامعه مجازیه قدیمی و جدید و تازه وارد نداره مثل جامعه واقعی نیست که پر از قلدر بازی و زور باشه ... البت شایدم هست ...
ما داریم در مورد صادق صحبت می کنیم میان اسم یسری دیگرو میارن .. من با ramin_herfeiy کاملا موافقم چون ایشون حرفای دل منو زدن دیگه من چیزه بیشتری نمی گم .... آخه میگن صادق الکی شناخته شدس ... اتفاقا از معدود هنر مندانیه که در سطح جهانی شناخته شدس وگر نه آل احمد رو کی تو دنیا اسمشو حتی شنیده ...

nina
Tuesday 1 March 2011, 10:38 PM
mahsa

ولی واقعا هنر استفاده از جملات به طور عامیانه........و یا استفاده از لغاتش خیلی قشنگه...
گاهی اوقات یک جملاتی رو مینویسه که من چند دقیقه فکر میکنم و 1 لحظه به خودم میگم : واقعا این جمله رو الان از کجاش در آورد
کلا خوب توصیف میکنه.........ولی در کل منظوریم این نیست که با همه چیزش موافقم........چون اگه

ramin جان من فکر میکنم تا حدود زیادی توی سبک نگارش و توصیف ها از کافکا تقلید کرده البته بد نیست و احتمالا یه اثر ناخوداگاهه چون من خودم بعد از اشنایی با اثار کافکا گاهی متوجه میشم که دارم اون سبکی کار میکنم .کافکا سبک منحصر به فردی داره چطور بگم منطق بیان و تمثیل خاصی داره که البته توی اثار ترجمه شده به اون زیبایی نیست.

پ ن.بد نیست که با اثار مختلف اشنای ی داشته باشیم اما دیگه نباید توی هر چیزمنفی اشباع بشیم البته اگه کسی فکر میکنه که مثلا هدایت حرفی براش داره چطور بگم یعنی اگه فکر میکنین چیزی هست که اثر خوبی توی زندگی تون میزاره بگیرینش و اگه نه ولش کنین بره.

Mona
Tuesday 1 March 2011, 10:48 PM
هی وای من ... چند ساعت من نبودم ببین شلوغ کردینا ... مونا خانوم لطفا تهدید به بستن تاپیک نکنید که من هرچی پست و تاپیک میزنم یا قفل میشه یا پاک میشه چیزه جدیدی نیست ... بعد اینجا یه جامعه مجازیه قدیمی و جدید و تازه وارد نداره مثل جامعه واقعی نیست که پر از قلدر بازی و زور باشه ... البت شایدم هست ...


:)) بله الان در پروفایلتون افتخاراتتون رو دیدم :))

اما گذشته از شوخی... من دوست دارم در کنار هم یاد بگیریم و بحث سالم کنیم، خب یه موقعهایی یه جورایی پیش میره روند تاپیک که باید کنترلش کرد و گرنه منجر به بسته شدن میشه....

مثلا یه نمونه اینقدر همدیگه رو زیر سوال نبریم یا با پتک نکوبیم تو سر و کله ی هم.... من نمی خوام هی از بالا نگاه کنما! نه! چون می دونم اینجوری نتیجه نمیده

و یا اینکه بیایم بچسبیم به خود موضوع اصلی.... والا زبون من مو درآورد اینقدر اینو تکرار کردم :43:

و .....

r_a_m_i_n
Wednesday 2 March 2011, 11:31 AM
nina خانم نمیشه گفت تقلید.....چون واقعا حرفهایی که میزنه فقط و فقط در مورد کشور ما صدق میکنه ( و گاهی اعراب )...........و کلا از نوشته هاش مشخصه که این نوشته ی کسیه که عمری رو در ایران و بین ایرانی سپری کرده.....
شاید بشه گفت برداشت...نه تقلید
البته به نظر من.........ما نباید فقط و فقط اثراتی رو که باهاشون انرژی مثبت میگیریم رو بخونیم
و باید همه چیز و همه سلیقه ای رو مطالعه کنیم
واسه نمونه.......من سبک موسیقیم سنتیه....ولی هر سبک موسیقی که فکرشو بکنید من گوش میکنم......
مطالعه هم همینطوره و حتی میشه از نوشته های کسانی که مورد علاقه ما نیستند و حرفشون رو قبول نداریم هم چیزهایی یاد گرفت.........
برای مثال من شخصا از آقای دکتر شریعتی متنفر هستم........ولی هیچوقت کتابهاشو پرت نمیکنم اونور...و گاهی کتابهای اونو هم میخونم.......
از اینها گذشته ..اینها فقط و فقط نظرات شخصی منه.....و قرار نیست که شما هم با من هم عقیده باشید
با تشکر رامین

zendegieh_khabha
Wednesday 2 March 2011, 11:47 AM
دوستان بازم زدين جاده خاكي كه!
عزيزان دل هركس هر نظري داره بگه اما يادش نره اين تاپيك "هدايت" هست و مهمتر از همه يادش نره كه نظر هركس به جاي خودش محترم هست و يادش نره كه تو نظرات و صحبتاش به باقي دوستان توهين نشه.
نزارين تاپيك بسته شه, نزاريم تاپيك بسته شه انصافآ تاپيك خوبي شده حيفه.

abel
Wednesday 2 March 2011, 05:06 PM
اولا جلال آل احمد درمقابل هدایت عددی نیست صادق هدایت یک نویسنده بین المللی هستش نه دستمال ... . دوما هیچ هتاکی صورت نگرفته شما بد برداشت کردین .... سوما صادق اسطورس ... چهارما موضوعات جنسی هم مانند موضوعات دیگر در تمامی داستان ها و هنر ها مطرح میشه ... پنجمن سکولار بودن خیلی تفکر درست و مدرنی هست ...
جلال برای چی معروف شده واسه مذهبی بازی یا جانماز آب کشی ؟
در ضمن شما که اثار ایشون رو نخوندی برای چی نظر میدین ؟


سلام شما خودت نتیجه گرفتی(به تحقیق و تفحص) که سکولاریته تفکر مدرنی و درست است؟

شما آثار جلال رو خوندین ؟

استنتاج شما کاملا اشتباه است / !

دوستان بعدا براتون اینجا مطالبی رو از احمد شماملو صادق هدایت و فروغ می زارم که کمتر شنیده و گفته شده /


کو چیکه همتون.

Mona
Wednesday 2 March 2011, 05:19 PM
دین هر کس واسه ی خودش. دین و آئین خود رو برای خودتون نگه دارید سپس وارد تاپیک شید.

بنده این تاپیک رو پیگیری نمی کنم که کسی رو تخریب شخصیتی کنم.

abel گرامی روش خودتون رو تغییر بدید لطفا :)

تذکر من برای بار آخر هست اگر اجرا شد که هیچ در غیر این صورت پستی از من در اینجا نخواهید دید و کلا بی خیال بحث میشم.

تشکر

abel
Wednesday 2 March 2011, 05:26 PM
دین هر کس واسه ی خودش. دین و آئین خود رو برای خودتون نگه دارید سپس وارد تاپیک شید.

بنده این تاپیک رو پیگیری نمی کنم که کسی رو تخریب شخصیتی کنم.

abel گرامی روش خودتون رو تغییر بدید لطفا :)

تذکر من برای بار آخر هست اگر اجرا شد که هیچ در غیر این صورت پستی از من در اینجا نخواهید دید و کلا بی خیال بحث میشم.

تشکر

سلام

اشکاله کار کجاست؟

Mona
Wednesday 2 March 2011, 05:37 PM
اینکه بعد از 5 صفحه شما اندر خم این هستید که لیلی زن بود یا مرد...! دوست من، اصلا پستهای من رو خوندید تا به اینجا؟ پستهای سایر دوستان رو؟

__________________________________

تاپیک داره منحرف میشه، اگه مایل به توضیح بیشتری هستید در پی ام در خدمتم

abel
Wednesday 2 March 2011, 09:19 PM
سلام به همه ی دوستان عزیزم

دوستان شما کتابه افسانه آفرینش صادق هدایت ( که نه صادق بود و نه بویی از هدایت وهدایتگری برده بود) خوندید ؟

این کتاب به عقیده ی روشنفکران همعصرش از کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی یک قدم بلکه چند قدم جلوتره !

صادق چوبک که از هم عصرانش بوده گفته :

ضد دین ترین نویسنده و رمان نویسه نسله ما صادق هدایت بوده !
(ببینید اینا نظره من نیست!:30:)
دوستان قبول دارم که از نظر تکنیک های ادبی و رمان نویسی کارش درست بوده ... ولی در طوله تاریخ بودند افرادی که استعدادشون رو در راهه باطل خرج کردند!!

شما مثال بزنید !!:23:

کوچیکه همتون

rumour
Wednesday 2 March 2011, 09:46 PM
سلام به همه ی دوستان عزیزم

دوستان شما کتابه افسانه آفرینش صادق هدایت ( که نه صادق بود و نه بویی از هدایت وهدایتگری برده بود) خوندید ؟

این کتاب به عقیده ی روشنفکران همعصرش از کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی یک قدم بلکه چند قدم جلوتره !

صادق چوبک که از هم عصرانش بوده گفته :

ضد دین ترین نویسنده و رمان نویسه نسله ما صادق هدایت بوده !
(ببینید اینا نظره من نیست!:30:)
دوستان قبول دارم که از نظر تکنیک های ادبی و رمان نویسی کارش درست بوده ... ولی در طوله تاریخ بودند افرادی که استعدادشون رو در راهه باطل خرج کردند!!

شما مثال بزنید !!:23:

کوچیکه همتون




و این شد اشکال؟؟ بزرگه داستان نویسیه ایرانه...
جلال آل احمد با اون تغییر عقیده و ترجمه ها و مقاله های ابتدایی و پر اشکالش به گرده پایه هدایت هم نمیرسه!

abel
Wednesday 2 March 2011, 09:47 PM
بله شماها درست میفرمایید.........ولی دلیل عصبانیت من این بود........که جلال آل احمد که من 1 ریال قبولش ندارم رو معیاری واسه ی مقایسه و تصمیم گیری در مورد صادق هدایت قرار میدهند...و بدتر از اون حرف اونو هم تکرار میکنن
کلا این تاپیک از صفحه ی 2 به بعد منحرف شد.......بخاطر همین شرکت نمیکردم......وگرنه در ابتدا خیلی تاپیک خوب و مفیدی بود


سلام دوسته من

اولا عصبانی نباش روی قضاوتت تاثیره سوء می زاره / بعد هم ما داریم بحث می کنیم اگه من چیزی گفتم شما مثاله نقضشو بیار به همین سادگی

فرض کنیم جلال هیچی !

رفقا و هم نسلاشو چقدر قبول داری ؟ چند تومن قبول داری ؟

صادقه چوبکه نیهیلیسته پوچ گرا رو چقدر قبول داری ؟

چوبک گفته : "ضددین ترین نویسنده و رمان نویسه نسله ما صادق هدایت است"

آقا اصلا شخص هیچی !! اصلا تاریخ و اسناده تاریخی رو قبول داری ؟:23:

abel
Wednesday 2 March 2011, 09:56 PM
و این شد اشکال؟؟ بزرگه داستان نویسیه ایرانه...
جلال آل احمد با اون تغییر عقیده و ترجمه ها و مقاله های ابتدایی و پر اشکالش به گرده پایه هدایت هم نمیرسه!

دوسته من سلام

دقیق بخون !!

نظره جلال رو کنار گذاشتم !!

ضمنا فروغ هم اواخره عمرش از اشعار و آرای خودش ،قبل از 6 ماهه آخره عمرش گریزان شده بود .

راهه دور نرویم بتهوون در اواخر عمرش به گفته ی خودش (کتابه رومن رولان) از راهی که تا اونوقت رفته بوده راضی نبوده و....

پس تغییر رویه و ایده ملاک نیست !

rumour
Wednesday 2 March 2011, 10:00 PM
دوسته من سلام

دقیق بخون !!

نظره جلال رو کنار گذاشتم !!

ضمنا فروغ هم اواخره عمرش از اشعار و آرای خودش ،قبل از 6 ماهه آخره عمرش گریزان شده بود .

راهه دور نرویم بتهوون در اواخر عمرش به گفته ی خودش (کتابه رومن رولان) از راهی که تا اونوقت رفته بوده راضی نبوده و....

پس تغییر رویه و ایده ملاک نیست !


بله. گریزانی 1 چیز است و کاره آل احمد چیزه دیگری...

r_a_m_i_n
Wednesday 2 March 2011, 10:07 PM
سلام دوسته من

اولا عصبانی نباش روی قضاوتت تاثیره سوء می زاره / بعد هم ما داریم بحث می کنیم اگه من چیزی گفتم شما مثاله نقضشو بیار به همین سادگی

فرض کنیم جلال هیچی !

رفقا و هم نسلاشو چقدر قبول داری ؟ چند تومن قبول داری ؟

صادقه چوبکه نیهیلیسته پوچ گرا رو چقدر قبول داری ؟

چوبک گفته : "ضددین ترین نویسنده و رمان نویسه نسله ما صادق هدایت است"

آقا اصلا شخص هیچی !! اصلا تاریخ و اسناده تاریخی رو قبول داری ؟:23:


اولا چوبک حرف الکی زده.....چندتا نویسنده ی ضد دینی ایرانی واست اسم بیارم؟
دکتر مسعود انصاری رو میشناسی؟
دکتر شجاعدین شفا رو میشناسی؟
علی دشتی رو میشناسی؟
احمد کسروی رو میشناسی؟
علی میر پطروس رو میشناسی؟
تازه اینها فقط ایرانیها بودن.......غربی ها رو هم اسم ببرم؟
دوما خب فرض کنیم که ضد دین بوده باشه....
آقا بحث داره عوض میشه........کلی جواب دارم که بدم..........اما متاسفانه اینجا یک سایت آزاد نیست و نمیشه آزاد صحبت کرد.
بخاطر همین بود که از اولش در بحث شرکت نکردم......
دیگه هم به این تاپیک سر نمیزنم...خوش باشید.....

nina
Wednesday 2 March 2011, 11:00 PM
با احترام به ایده های شخصی دوستان یه گله از هموطنای خوبم دارم متاسفانه ایرانی های عزیز با وجود همه ی
خوبیهایی که دارن همیشه در طول تاریخ از شخصیت ها بت ساخته اند و این کارو خیلی به سادگی انجام میدن
مردم ما خیلی راحت اشخاص رو در حد رب النوع پرستش میکنن یا از اون بالا پرتش میکنن پایین چطور بگم همیشه نوعی اغراق وجود داره مثلا همین سایت با احترام عرض میکنم کارای خودشو خیلی از ابعاد واقعی بزرگتر جلوه میده
البته هر تلاشی قابل قدردانیه ولی همه ی اینا باعث میشه ما زود راضی بشیم جلوی رشد ما و نهایتا جامعه ی ما گرفته بشه چرا بیشتر متفکرین و فلاسفه که در عرصه جهانی حرفی برای زدن داشته اند از مغرب زمین بوده اند؟ به اشخاص فحاشی و بی احترامی نکنیم و از انها رب النوع نسازیم این یه رویکرد غیرمنطقی هست که سرانجام به تحقیر خود ما می انجامد میتونیم خیلی محترمانه فقط بررسی کنیم با هدف اینکه بیشتر بیاموزیم

nina
Thursday 3 March 2011, 12:48 AM
nina "خانم نمیشه گفت تقلید.....چون واقعا حرفهایی که میزنه فقط و فقط در مورد کشور ما صدق میکنه ( و گاهی اعراب )...........و کلا از نوشته هاش مشخصه که این نوشته ی کسیه که عمری رو در ایران و بین ایرانی سپری کرده....."

درسته کافکا هیچوقت بد دهنی و هتاکی نکرده و تنها چیزی که در اثار او میبینیم ردپایی
از اندیشه و تفکر بوده است همه جا شاهد انالیزهای موشکافانه و اندیشمندانه هستیم
حتی در اوج طغیان احساسات و هجمه ی درد و رنج





[/quote]شاید بشه گفت برداشت...نه تقلید[/quote]



نگفتم 100% اینطوریه فقط گفتم اینطور به نظر میاد.
کافکا در یه جامعه ی سرکوب کننده و بی رحم زندگی میکرد همونطور که میدونین او یک یهودی
در کشور اتریش بود که در ان زمان تحت اتوریته ی یک دولت المانی بود تحریم های ضد یهودی باعث وخامت اوضاع اقتصادی در پراگ زادگاه کافکا میشد علاوه بر اون تبعیض های فرهنگی و اختلاف طبقاتی حتی این مسئله که او باید زبان المانی از طبقه ی بورژوا می اموخت.جایی میگوید:"در جایی که زندگی میکردم احساس شکست محکومیت بد مورد قضاوت واقع شدن و رانده شدن میکردم."
با این وجود جایی دیگر میگوید"از ان هنگام که شروع به اندیشیدن کرده ام تصدیق هستی غیر مادی ام انقدر رنج های سهمگینی برایم به بار اورده که دیگر نسبت به باقی رنج های زندگانی بی اعتنا شدم"
کافکا روح بزرگی داشت.(البته به نظر من و غالب منتقدین ,نهایتا)
یه نکته ی دیگه که دوست دارم بگم اینه که انسانها در برابر درد و رنج واکنش های متفاوتی از خود بروز میدهند.به قول وین دایر در لحظات سختی جوهره ی واقعیتونو نشون میدین 1 پرتقال وقتی فشار بدین هیچوقت اب سیب ازش بیرون نمیاد.من وقتی موقع عصبانیت و ناخشنودی از شرایط پرخاش و هتاکی کنم اون فحشه یه جایی تو درون من هست یعنی با خود من امیخته است.
از نقد رمان قصر کافکا:
"..با اینهمه, قدرت نه فقط تجربه کردن این جهان بلکه شاعرانه افریدنش میباید سرچشمه ای در بیرون داشته باشد.فقط ذهنی میتواند در باره ی تلاش و تکاپوی روح گم گشته ای در سرزمینی دشمن با همچو نیروی افرینش گرایانه تامل کند که دست کم در یکی از توهایش خاطره ی جایی را زنده نگه داشته باشد که روح در ان حقیقتا احساس اسودگی و اشنایی بکند...کافکا در یکی از مانوی ترین گفته هایش از قدرت تک کلاغی برای نابود کردن اسمان سخن میگوید ولی می افزاید که این هیچ چیزی را در رد اسمان ثابت نمیکند زیرا اسمان به سادگی دلالت بر ناممکن بودن کلاغها دارد."






[/quote]البته به نظر من.........ما نباید فقط و فقط اثراتی رو که باهاشون انرژی مثبت میگیریم رو بخونیم
و باید همه چیز و همه سلیقه ای رو مطالعه کنیم.[/quote]




این کاملا انتخابی هست. من قبلا اینطوری بودم ولی این چند سال به مرور زمان ذهن خودمو طوری سازماندهی کردم که چیزای منفی را اصلا نمیگیرد یعنی پس میزند.تا وقتی خوراک چرب و نرم دارم برای سیر کردن خودم چرا باید از خوراک مونده و فاسد استفاده کنم .چیزایی هست که برای ما سمه و این دیگه سلیقه ای نیست .من اگه سیانور بخورم میمیرم .اگه ورزش نکنم احتمال کوتاه شدن عمرم بیشتر میشه .هرچند ممکنه اصلا اون تنبلی بهت حال بده ظاهرا!وبگی نه من با این وضعیت حال میکنم!و به یکی حال نده!اما اثر نزدیک به همی داره به هرحال.من اون منطق رو قبول ندارم .






[/quote]واسه نمونه.......من سبک موسیقیم سنتیه....ولی هر سبک موسیقی که فکرشو بکنید من گوش میکنم......[/quote]



خوب مطمئنا از سبک های دیگه هم بدت نمیاد یا به هر حال یه همخونی با روحیه ات داره در غیر اینصورت این یه کار مازوخیستی به حساب میاد.






[/quote]مطالعه هم همینطوره و حتی میشه از نوشته های کسانی که مورد علاقه ما نیستند و حرفشون رو قبول نداریم هم چیزهایی یاد گرفت.........[/quote]



منم اینو قبول دارم که از هر کسی میشه اموخت.اما تا وقتی کسایی وجود دارن که مورد علاقه ما هستن و یه دنیا حرف برای ما دارن پر از پرفکشن و زیبایی هستن چرا باید رفت سراغ کسایی که یا مورد علاقه ی ما نیستن؟یا بیشتر نقص عملکرد یا اخلاقی دارن؟(مثلا طرف 9 9 تا جمله ی منفی تحویل من میده بعد صدمین جمله یه مورد نغز میاره مثلا گل ها زیبا هستند!خب این نغزو خیلی جاهای دیگه میشه پیدا کرد!(به اقای هدایت کاری ندارم).در حالیکه وقت برای همون ایده ال های لیست مون کم داریم بهتره وقت تلف نکرد.





[/quote]برای مثال من شخصا از آقای دکتر شریعتی متنفر هستم........ولی هیچوقت کتابهاشو پرت نمیکنم اونور...و گاهی کتابهای اونو هم میخونم.......[/quote]

به نظر من بهتره از شخص متنفر نباشید از رویه متنفر باشید.من بر عکس همیشه کتابخونه ی شخصیمو فنگ شوی میکنم حتی ارشیو موسیقیمو چون وقت به اندازه ی کافی کم هست





[/quote]از اینها گذشته ..اینها فقط و فقط نظرات شخصی منه.....و قرار نیست که شما هم با من هم عقیده باشید[/quote]


و قابل احترام.ما فقط داریم بحث میکنیم.بحث کردن همیشه به معنی مجاب کردن طرف مقابل نیست.طی این پروسه ذهن خود ما اکتیو میشه وقتی داریم در مورد موضوعی فکر میکنیم سعی میکنیم افکارمون رو به کاملترین شکل بیان کنیم.این خودش یه مهارته.

Punk
Thursday 3 March 2011, 12:37 PM
سلام شما خودت نتیجه گرفتی(به تحقیق و تفحص) که سکولاریته تفکر مدرنی و درست است؟

شما آثار جلال رو خوندین ؟

استنتاج شما کاملا اشتباه است / !

دوستان بعدا براتون اینجا مطالبی رو از احمد شماملو صادق هدایت و فروغ می زارم که کمتر شنیده و گفته شده /


کو چیکه همتون.




میخام نذاری اون سه نفری که گفتی از بزرگان شعر و ادبیات مدرن ایران هستند اگه میدونی ایرانی یعنی چی

Punk
Thursday 3 March 2011, 12:49 PM
سلام به همه ی دوستان عزیزم

دوستان شما کتابه افسانه آفرینش صادق هدایت ( که نه صادق بود و نه بویی از هدایت وهدایتگری برده بود) خوندید ؟

این کتاب به عقیده ی روشنفکران همعصرش از کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی یک قدم بلکه چند قدم جلوتره !

صادق چوبک که از هم عصرانش بوده گفته :

ضد دین ترین نویسنده و رمان نویسه نسله ما صادق هدایت بوده !
(ببینید اینا نظره من نیست!:30:)
دوستان قبول دارم که از نظر تکنیک های ادبی و رمان نویسی کارش درست بوده ... ولی در طوله تاریخ بودند افرادی که استعدادشون رو در راهه باطل خرج کردند!!

شما مثال بزنید !!:23:

کوچیکه همتون


[/SIZE]

اولا تعریف شما از روشنفکر اشتباهه ... دوما عقیدش این بوده دلیل نمی شه شما با افکار بنیاد گرا و مطلق گرای خودتون به صادق هدایت نگاه کنی ... اصلا من با کتاب سلمان رشدی هم مشکلی ندارم هرکی آزاده عقیدشو بنویسه یا بگه یا با موزیک بیان کنه ... آره صد متر جلوتره بخاطر همینم صادق و دوست دارم

RaziYeH
Thursday 3 March 2011, 01:30 PM
دوستان من هدایت را زیاد نمیشنایم و 1 پیشنهاد براتون دارم

هرکی مخالفه 1 بند از هر رمان هدایت را که دوست دارد بزاره و موافق ها هم همین کار را کنند و اون وقت بحث کنید و بحث درست و منطقی نه جبهه گیری برای هم دلایلتون را بیارید ولی به عقیده های هم احترام بزارید

با تشکر :d

susia
Thursday 3 March 2011, 02:19 PM
به به چه به که یه هنرمند رو تا حدودی معرفی کردین:41:(البته فقط تو 7-6 تا پست:ad ).

راستش من چیز زیادی از صادق هدایت نمیدونم و تا حالا یه کتابم ازش نخوندم..بچه که بودم یه کتابشو از تو کتابخونه بابام برداشتم فک کنم بوف کور بود (نقاشی رو جلدش به نظرم جالب اومد و منو گول زد:29:) ، خلاصه سنگینیه متنش کمرمو شیکونیـــــد و دیگه هیچ وقت سراغ کتاباش نرفتم..

اما خوب الان تصمیم گرفتم یکی از کاراشو بخونم و با طرز فکرش به عنوان یه هنرمند آشنا شم..اینه که از دوستان عزیز میخوام که یه کتابشو بم معرفی کنن و یه خلاصه کلی هم از موضوعش بنویسن که بدونم تو چه مایه ها میخواد صحبت کنه..

پیشاپیش سپاسگزارم:am

octavarium
Thursday 3 March 2011, 04:10 PM
به به چه به که یه هنرمند رو تا حدودی معرفی کردین:41:(البته فقط تو 7-6 تا پست:ad ).

راستش من چیز زیادی از صادق هدایت نمیدونم و تا حالا یه کتابم ازش نخوندم..بچه که بودم یه کتابشو از تو کتابخونه بابام برداشتم فک کنم بوف کور بود (نقاشی رو جلدش به نظرم جالب اومد و منو گول زد:29:) ، خلاصه سنگینیه متنش کمرمو شیکونیـــــد و دیگه هیچ وقت سراغ کتاباش نرفتم..

اما خوب الان تصمیم گرفتم یکی از کاراشو بخونم و با طرز فکرش به عنوان یه هنرمند آشنا شم..اینه که از دوستان عزیز میخوام که یه کتابشو بم معرفی کنن و یه خلاصه کلی هم از موضوعش بنویسن که بدونم تو چه مایه ها میخواد صحبت کنه..

پیشاپیش سپاسگزارم:am:30: من همون بوف کور رو پیشنهاد میکنم کتاب رو بخونید اگه درکش براتون مشکل بود به عنوان مکمل کتاب (داستان یک روح سرگردان ) فکر کنم اسمش این بود ....! روبخونید تا حدودی با عقایدش آشنا میشید مقدمه ی کتاب خیلی زیباست که مدتی تو امضای کاربر punk بود.... اافسانه آفرینش رو هم دوست دارم....عقاید این مرد بزرگ رو بسیار دوست دارم از زمان خودش فرا تر بود

octavarium
Thursday 3 March 2011, 04:33 PM
دوستان این حرف رو هوا نمیزنم
ادبیات داستانی ما رو تو دنیا با صادق هدایت میشناسن شاهکاره شاهکاره شاهکاره

octavarium
Thursday 3 March 2011, 04:44 PM
در ضمن هر شخص عقاید مربوط به خودش رو داره نمیتونیم ازش خرده بگیریم چون به دین اشکالاتی وارد میکنه این بدرد نمیخوره اتفاقا من از همین چیز هاش خوشم میاد........
سالها قبل تو جامعه ای زندگی میکرده که مردمش فکر نمیکردن و بازیچه ی یه سری افراد بودن و ذهن و عقایدشون پر بوده از خرافه و آیاتی ( بگذریم ) اون این چیزها رو میدیده و پیشرفت سریع غرب رو هم میدیده ....عقایدش رو تونوشته هاش بیان کرده در مورد اینکه به مردم مسلمون ایران و عقایدشون توهین کرده هم باهاش مشکلی ندارم افرادی که صاحب قدرت تفکر و تصمیم گیری نیستن لایق بدتر از این توهین ها هستن و بگذریم برام شر میشه

Punk
Thursday 3 March 2011, 09:28 PM
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد. این درد ها را نمیشود بکسی اظهار داشت، چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیشامدهای نادر و عجیب بشمارند .... (ص.هدایت)
یه مدت امضام بود octavaroium راست میگه

من عاشق کتاب حاجی آقا هستم چون به عقایدم خیلی شبیه ... بوف کور که نیازی به معرفی نداره ... سگ ولگرد قشنگه مجموعه داستان و و و و ...

abel
Friday 4 March 2011, 02:43 PM
اولا تعریف شما از روشنفکر اشتباهه ... دوما عقیدش این بوده دلیل نمی شه شما با افکار بنیاد گرا و مطلق گرای خودتون به صادق هدایت نگاه کنی ... اصلا من با کتاب سلمان رشدی هم مشکلی ندارم هرکی آزاده عقیدشو بنویسه یا بگه یا با موزیک بیان کنه ... آره صد متر جلوتره بخاطر همینم صادق و دوست دارم

punk عزیز دوسته من من اینجا سعی نکردم روشنفکری رو تعریف کنم و از دیده خودم هم به موضوع نگاه نکردم / اینها نظراته هم عصرانه اونه و در برخی موارد دوستانش (مثله صادق چوبک که از هدایت خیلی تاثیر گرفته ویا احسان طبری ) باید بگم که از محمد علی جمالزاده تا احسان طبری ، از نیما یوشیج تا جلال آل احمد و از شریعتی تا استاد مطهری اون رو یا دوشمنی از دشمنان سر سخت اسلام ، یا سیاه اندیشی نیهیلیست یا پوچ گرا ، یا ستایشگره مرگ ، و یا اسیره انانیت و ضده فرهنگ می دونند پس ببین یه طیفه گسترده ای از دیدگاه ها میشه . پس نگو افکاره بنیاد گرا و .....!

abel
Friday 4 March 2011, 02:54 PM
اولا چوبک حرف الکی زده.....چندتا نویسنده ی ضد دینی ایرانی واست اسم بیارم؟
دکتر مسعود انصاری رو میشناسی؟
دکتر شجاعدین شفا رو میشناسی؟
علی دشتی رو میشناسی؟
احمد کسروی رو میشناسی؟
علی میر پطروس رو میشناسی؟
تازه اینها فقط ایرانیها بودن.......غربی ها رو هم اسم ببرم؟
دوما خب فرض کنیم که ضد دین بوده باشه....مگه ایرادی داره؟ از نظر من هیچ ایرادی نداره
آقا بحث داره عوض میشه........کلی جواب دارم که بدم..........اما متاسفانه اینجا یک سایت آزاد نیست و نمیشه آزاد صحبت کرد.
بخاطر همین بود که از اولش در بحث شرکت نکردم......
دیگه هم به این تاپیک سر نمیزنم...خوش باشید.....

سلام خوبی ؟ اینجا که گفتی چوبک حرفه الکی زده ( اشتباه گفتی چون به هر حال گفته، چوبک دوستش بوده و ازش تاثیر زیادی گرفته) ببین فقط ضده دین بودن هم مطرح نیست برای punk هم گفتم از جمال زاده تا احسان طبری از نیما یوشیج تا جلال و از شریعتی تا استاد مطهری اون رو (صادق هدایت) رو یا دشمن سرسخت اسلام و دین ، یا سیاه گرایی پوچ گرا ، یا ستایشگره مرگ و یا اسیر انانیت فرهنگی و ضده فرهنگ می دونند پس فقط بحثه دین نیست !

abel
Friday 4 March 2011, 03:15 PM
در ضمن هر شخص عقاید مربوط به خودش رو داره نمیتونیم ازش خرده بگیریم چون به دین اشکالاتی وارد میکنه این بدرد نمیخوره اتفاقا من از همین چیز هاش خوشم میاد........
سالها قبل تو جامعه ای زندگی میکرده که مردمش فکر نمیکردن و بازیچه ی یه سری افراد بودن و ذهن و عقایدشون پر بوده از خرافه و آیاتی ( بگذریم ) اون این چیزها رو میدیده و پیشرفت سریع غرب رو هم میدیده ....عقایدش رو تونوشته هاش بیان کرده در مورد اینکه به مردم مسلمون ایران و عقایدشون توهین کرده هم باهاش مشکلی ندارم افرادی که صاحب قدرت تفکر و تصمیم گیری نیستن لایق بدتر از این توهین ها هستن و بگذریم برام شر میشه

ببین دوسته من اولا سلام هیچ وقت پسرفته ما و پیشرفته غرب رو گردنه دین ننداز پسرفته ما بیشتریش بر می گرده به دوره قاجار و رضاخان و ....خیلی از علل دیگه بعد هیچ وقت دوره طلایی دانشمند های مسلمان رو فراموش نکن یادت باشه که مخترعه جبر و پایه گذار علومه کامپیوتر یک ایرانی مسلمان بوده خوارزمی هنوز اسمه عربی الکل روی الکل و الکیمیا روی شیمی مونده ! و خیلی چیزای دیگه هیچ وقت دانشمندامونو که طلایه داره علوم بودن یادت نره ! الان هم که مشکلاتی هست اشکال در مسلمانی ماست !! نه در اسلام ! پس ببین تاریخ تمدن ویل دورانت رو مطالعه کن ! غربیها خیلی از علومو بنامه خودشون مصادره کردند ! ببین وقتی(صادق که اصلا هم صادق نبود و بویی هم از هدایت نبرده بود) اشکالش بی اساسه فایده نداره ! خیلی ها اشکال کردند و فلاسفه جوابشونو دادند ! ببین تو بخاطره اینکه صرفا اشکال کرده دوسش داری ! کوچیکه همتون

Punk
Friday 4 March 2011, 06:31 PM
ببین وقتی(صادق که اصلا هم صادق نبود و بویی هم از هدایت نبرده بود) اشکالش بی اساسه فایده نداره ! خیلی ها اشکال کردند و فلاسفه جوابشونو دادند ! ببین تو بخاطره اینکه صرفا اشکال کرده دوسش داری ! کوچیکه همتون

تو داری مستقیم به صادق که اینجا تاپیکشه توهین میکنی من الان باید با تو چیکار کنم بچه های قدیمی تر منو میشناسن اگه بخام جواب بدم کل نت آهنگ رو میبندن یا حداقلش این تاپیک قفل میشه مثل تاپیک های قبلی که من توشون پست زدم ... پس رو عصاب نرو انقدرم الکی عزیز عزیز نکن من عزیز تو نیستم اتفاقا هر چی از هدایت بدگویی بی ریشه میکنی ما علاقمون نسبت به هدایت بیشتر میشه

octavarium
Friday 4 March 2011, 06:41 PM
سلام خوبی ؟ اینجا که گفتی چوبک حرفه الکی زده ( اشتباه گفتی چون به هر حال گفته، چوبک دوستش بوده و ازش تاثیر زیادی گرفته) ببین فقط ضده دین بودن هم مطرح نیست برای punk هم گفتم از جمال زاده تا احسان طبری از نیما یوشیج تا جلال و از شریعتی تا استاد مطهری اون رو (صادق هدایت) رو یا دشمن سرسخت اسلام و دین ، یا سیاه گرایی پوچ گرا ، یا ستایشگره مرگ و یا اسیر انانیت فرهنگی و ضده فرهنگ می دونند پس فقط بحثه دین نیست !
هیچ کدوم از اینایی که گفتی اصلا در حد و اندازه ی هدایت نیستن که در موردش اظهار نظر کنن بخصوص اونی رو که من پررنگ کردم :38: از شریعتی متنفرم فقط دین رو رنگ میکنه

rumour
Friday 4 March 2011, 08:34 PM
سلام خوبی ؟ اینجا که گفتی چوبک حرفه الکی زده ( اشتباه گفتی چون به هر حال گفته، چوبک دوستش بوده و ازش تاثیر زیادی گرفته) ببین فقط ضده دین بودن هم مطرح نیست برای punk هم گفتم از جمال زاده تا احسان طبری از نیما یوشیج تا جلال و از شریعتی تا استاد مطهری اون رو (صادق هدایت) رو یا دشمن سرسخت اسلام و دین ، یا سیاه گرایی پوچ گرا ، یا ستایشگره مرگ و یا اسیر انانیت فرهنگی و ضده فرهنگ می دونند پس فقط بحثه دین نیست !

اما چه قدره این حرفها راسته؟ آیا واقعا این حرف ها زده شده؟؟ از کجا معلوم حرف جعلی نباشه؟ بله از افرادی مثل مطهری یا شریعتی بعید نیست این چیزا... مخصوصا شریعتی، یکی از خائنان بزرگه این مملکته، کسیه که در یک کتابش نوشت قتل عام ایرانیان توسط اعراب اونچیزی بوده که در هر ایرانی گم شده و دنبالش بوده... کسیه که گفت: (( تو دشمن منی ولی من تا پای جان می ایستم تا تو حرفت بزنی)) یکی دزدی آشکار از سخن ولتر. وقتی از این چیزا پیش میاد و افرادی با این شهرتی که دست و پا کردن با عوام فریبی هاشون از این کارا می کنن، هیچ تصدیقی هم برای اون حرفا وجود نداره.
به نظر من در کلی تاریخ داستان نویسی ایران هدایت به طور مطلق شماره ی 1 بوده و هست و احتمالا خواهد بود حالا حالا ها...

mahsa_mv
Friday 4 March 2011, 08:53 PM
ببین دوسته من اولا سلام هیچ وقت پسرفته ما و پیشرفته غرب رو گردنه دین ننداز پسرفته ما بیشتریش بر می گرده به دوره قاجار و رضاخان و ....خیلی از علل دیگه بعد هیچ وقت دوره طلایی دانشمند های مسلمان رو فراموش نکن یادت باشه که مخترعه جبر و پایه گذار علومه کامپیوتر یک ایرانی مسلمان بوده خوارزمی هنوز اسمه عربی الکل روی الکل و الکیمیا روی شیمی مونده ! و خیلی چیزای دیگه هیچ وقت دانشمندامونو که طلایه داره علوم بودن یادت نره ! الان هم که مشکلاتی هست اشکال در مسلمانی ماست !! نه در اسلام ! پس ببین تاریخ تمدن ویل دورانت رو مطالعه کن ! غربیها خیلی از علومو بنامه خودشون مصادره کردند ! ببین وقتی(صادق که اصلا هم صادق نبود و بویی هم از هدایت نبرده بود) اشکالش بی اساسه فایده نداره ! خیلی ها اشکال کردند و فلاسفه جوابشونو دادند ! ببین تو بخاطره اینکه صرفا اشکال کرده دوسش داری ! کوچیکه همتون
تا حد زیادی با شما موافقم .مخصوصا اون قسمت صادق نبودنش و البته هدایت نشدنش....:21:

mahsa_mv
Friday 4 March 2011, 09:08 PM
هیچ کدوم از اینایی که گفتی اصلا در حد و اندازه ی هدایت نیستن که در موردش اظهار نظر کنن بخصوص اونی رو که من پررنگ کردم :38: از شریعتی متنفرم فقط دین رو رنگ میکنه
دوست عزیز این کسی که ازش حرف میزنی به جامعه و جوونا خط فکری داده و میده نه اینکه مثل اون هدایت نه تنها اجازه نمیده جوونا فکر کنن بلکه گمراهشون هم میکنه ...در ضمن آدم ضعیفی مثل هدایت در برابر شریعتی که عددی نیست.....

octavarium
Friday 4 March 2011, 09:27 PM
دوست عزیز این کسی که ازش حرف میزنی به جامعه و جوونا خط فکری داده و میده نه اینکه مثل اون هدایت نه تنها اجازه نمیده جوونا فکر کنن بلکه گمراهشون هم میکنه ...در ضمن آدم ضعیفی مثل هدایت در برابر شریعتی که عددی نیست.....این نظر شماست
از دید شما باعث گمراهی میشه ........... به نظر من شما اصلا کتابی از از هدایت مطالعه نکردید ....کردید ؟!!!!!
در ضمن هدایت نویسنده ای هست برای انسانها .....خیلی از بند های متال اروپایی از نویسند ه های مورد علاقشون هدایته ............
واقعا خجالت زده هستم و احساس گناه میکنم که نام شریعتی رو در کنار شخص بزرگی مثل هدایت میارم :18:

octavarium
Friday 4 March 2011, 09:30 PM
تا حد زیادی با شما موافقم .مخصوصا اون قسمت صادق نبودنش و البته هدایت نشدنش....:21:
براتون متاسفم که فرد بزرگی مثل هدایت رو اینچنین مورد تمسخر قرار میدین ......اصلا شما تو زندگیتون چه کار مفیدی انجام دادین که اینچنین در مورد هدایت اظهار نظر میکنید ؟!؟!؟!
حتما این تمسخر هم از آموزه های آسمانیه شریعتیه !

octavarium
Friday 4 March 2011, 10:02 PM
اما چه قدره این حرفها راسته؟ آیا واقعا این حرف ها زده شده؟؟ از کجا معلوم حرف جعلی نباشه؟ بله از افرادی مثل مطهری یا شریعتی بعید نیست این چیزا... مخصوصا شریعتی، یکی از خائنان بزرگه این مملکته، کسیه که در یک کتابش نوشت قتل عام ایرانیان توسط اعراب اونچیزی بوده که در هر ایرانی گم شده و دنبالش بوده... کسیه که گفت: (( تو دشمن منی ولی من تا پای جان می ایستم تا تو حرفت بزنی)) یکی دزدی آشکار از سخن ولتر. وقتی از این چیزا پیش میاد و افرادی با این شهرتی که دست و پا کردن با عوام فریبی هاشون از این کارا می کنن، هیچ تصدیقی هم برای اون حرفا وجود نداره.
به نظر من در کلی تاریخ داستان نویسی ایران هدایت به طور مطلق شماره ی 1 بوده و هست و احتمالا خواهد بود حالا حالا ها...
تو یه سری مجله و کتاب که از دید من نامعتبر بودن ( آخه از اول مقالشون هدایت رو مورد انتقاد قرار داده بودن ) یه سری جملات از زبان افراد در مورد هدایت زده شده بود که من در مورد واقعی بودن صحبت ها شک دارم همش انتقاد بود نسبت به هدایت از زبان افرادی مثل مطهزی -شریعتی -یوشیج و... اما خوب منابع نامعتبری بودن ......بیشتر شبیه مقاله هایی بود که در مورد موسیقی متال مینویسن و تو این مقاله ها میگن موسیقی شیطان پرستی متالیکا (از اینایی که متالیکا رو یه سبک و استایل موزیک میدونن نه بند )

r_a_m_i_n
Friday 4 March 2011, 10:07 PM
آقا یا خانم cops نمیخوان به اینجا یه سری بزنن.....؟؟؟؟؟؟
چون بحثهایی که داره اینجا میشه.....بحثهاییه که هیچ کدوم از طرفین قانع نمیشن......
و بحث از حالت انتقاد و نقد داره خارج میشه
و علنا بعضیا دارن جناب صادق هدایت رو مورد تمسخر قرار میدن.....
البته اون بعضیا بهتره برن.... همون هلیة المتقین رو بخونن........اونا رو چه به هدایت شناسی و هدایت شدن
( دیگه واقعا نتونستم چیزی نگم ...ببخشید )

r_a_m_i_n
Saturday 5 March 2011, 01:58 AM
ببین دوسته من اولا سلام هیچ وقت پسرفته ما و پیشرفته غرب رو گردنه دین ننداز پسرفته ما بیشتریش بر می گرده به دوره قاجار و رضاخان و ....خیلی از علل دیگه بعد هیچ وقت دوره طلایی دانشمند های مسلمان رو فراموش نکن یادت باشه که مخترعه جبر و پایه گذار علومه کامپیوتر یک ایرانی مسلمان بوده خوارزمی هنوز اسمه عربی الکل روی الکل و الکیمیا روی شیمی مونده ! و خیلی چیزای دیگه هیچ وقت دانشمندامونو که طلایه داره علوم بودن یادت نره ! الان هم که مشکلاتی هست اشکال در مسلمانی ماست !! نه در اسلام ! پس ببین تاریخ تمدن ویل دورانت رو مطالعه کن ! غربیها خیلی از علومو بنامه خودشون مصادره کردند ! ببین وقتی(صادق که اصلا هم صادق نبود و بویی هم از هدایت نبرده بود) اشکالش بی اساسه فایده نداره ! خیلی ها اشکال کردند و فلاسفه جوابشونو دادند ! ببین تو بخاطره اینکه صرفا اشکال کرده دوسش داری ! کوچیکه همتون


آقای عزیز.....فقط یک چیزی بهت میگم
ازت خواهش میکنم....خواهش میکنم کمی مطالعه داشته باش..........
همیشه اون چیزهایی که دوست داریو نخون......حتی یک قاضی هم موقع تصمیم گیری هم نظر موافق رو گوش میکنه و هم مخالف.......
پس اول تحقیق کن بعد صحبت کن
اخه آقا جون........زکریای راضی که مخالف سرسخت اسلام بود.......
و همین موضوع باعث شده بود تا آخر عمر تحت آزار و شکنجه باشه.......
ابوریحان همینطور
و خیلی های دیگه شون........
ای بابا..........
و در آخ فقط بخون بخون.........بدون تعصب بخون.......
شاید اون موقع روزنه ای از فکر باز در تو پیدا بشه
اگرم نخواستی برو همون : پدر و مادر ما متهمیم : رو بخون
good luck

EshghSetar
Saturday 5 March 2011, 02:18 AM
باسلام. من تقریبا تمام آثار صادق هدایت رو خوندم. قلم واقعا نافذی دارد. اما تقریبا در تمام داستانهایش یک خلاء بزرگ وجود دارد. و این خلا ناشی از چند سوال هست که آن را امروزه ناشی از یاس فلسفی می نامند.من به شخصه صادق هدایت را به نوجوانی نابالغ تشبیه می کنم.این سوالات که "من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ به کجا می روم؟ هدفم چیست؟" تقریبا در ذهن همه نوجوان ها پیش می آید. همه ما آن کلاس های درس که خودمان یا دوستانمان از معلم می پرسیدیم "اصلا آقا ما برای چی زندگی می کنیم و...." را به خاطر می آوریم.اما جواب این سوالات در خودشان هست. چون اصلا هیچ سوال منطقی در عالم وجود ندارد که جواب نداشته باشد. و چون این سوالات به وجود آمده اند حتما جوابی دارند. و این سوالات مستقیما باعث خودکشی او نشد.بلکه آثار بزرگ کردن این سوالات ساده او را کشت. مثلا عقده های جنسی که در داستان بوف کورش که دو بار آن را دقیق خوانده ام مشهود است. اما سخنی به طرفداران دو آتیشه هدایت مثل آقایان punk، octavarium ، ramin_herfeiy شما طرفدار کسی هستید که یک ذره شخصیت برای برای خودش قائل نیست که در نامه شرح حال خود که توسط آقای cont_shahab پست شده بود مشهود است. این توصیف از تواضع نیست که بک واقعیت تلخ است. او از خودش و دنیایی که برای خودش درست کرده بود متنفر بود .نفس خودش را که شما آن را اینگونه می پرستید کشت و شما اینگونه به او عشق می ورزید!!؟

mahsa_mv
Saturday 5 March 2011, 09:29 AM
این نظر شماست
از دید شما باعث گمراهی میشه ........... به نظر من شما اصلا کتابی از از هدایت مطالعه نکردید ....کردید ؟!!!!!
در ضمن هدایت نویسنده ای هست برای انسانها .....خیلی از بند های متال اروپایی از نویسند ه های مورد علاقشون هدایته ............
واقعا خجالت زده هستم و احساس گناه میکنم که نام شریعتی رو در کنار شخص بزرگی مثل هدایت میارم :18:
تورو خدا ببین کی رو با کی مقایسه میکنه .شریعتی و هدایت قابل قیاس نیستن...
بله من کتاباشو خوندم دوست عزیز ...نظراتم از هوا نمیاد
مثل اینکه اگه خود صادق هدایت هم از اون دنیا پاشه بیاد و اعتراف کنه که یه مشت مذخرف نوشته باز شما میخاین از نوشته هاش تعریف کنین

nina
Saturday 5 March 2011, 01:04 PM
1 سوال:انسانهای پوچ گرا چرا خودکشی نمیکنند؟و به نظر من این اقا خیلی دیر اقدام به انجام این کار نمودند.
چون به هر حال "بودن یا نبودن مسئله این است"این سوال از این جهت میپرسم که جزئ تجربیات خود من هم
بوده و اگر هدایت نمیشدم شک ندارم که تا بحال زیر خروار ها خاک خود را مدفون نموده بودم.یکی از دوستان
گفته بودن خودکشی شجاعت میخواهد اینکه کسی بتواند تصور کند توی 2 متر فضا به اسم قبر خوابیده من
تاکید میکنم که خودکشی شجاعت نمیخواهد و موکدا نه با این منطق چون برای فردی که به زندگی پس از مرگ اعتقادی ندارد که همه چیز تمام است.برای انسان ماده گرا با مردن همه چیز تمام است.دیگر جسمی وجود ندارد که بین 2 متر فضا با
200 متر تمایزی قایل شود. و اگر به روح اعتقادی دارد که هر کسی میداند روح در قید زمان و مکان نیست.مگر ان فرد به قول شما شجاع خرده اعتقادی به سیستم جزا و پاداش و زندگی پس از مرگ داشته باشد که ان هم بعید میدانم.

octavarium
Saturday 5 March 2011, 01:23 PM
تورو خدا ببین کی رو با کی مقایسه میکنه .شریعتی و هدایت قابل قیاس نیستن...
بله من کتاباشو خوندم دوست عزیز ...نظراتم از هوا نمیاد
مثل اینکه اگه خود صادق هدایت هم از اون دنیا پاشه بیاد و اعتراف کنه که یه مشت مذخرف نوشته باز شما میخاین از نوشته هاش تعریف کنین
مگه شما میدونی بعد از مرگ چی میشه که این حرف رو میزنی خواهش میکنم یه ذره فکر کنید یکم از اون چیزی که تو کلمونه اسمش فکر هست رو بکار بندازیم نه اینکه تحت تاثیر عقایدی که یه عده به خوردمون دادن قرار بگیریم اگه اینجور باشه فرق من و یه گوساله چی میتونه باشه ؟!؟!؟!؟!؟!
ضعیفترین کتاب هدایت 100 درجه از کویر شریعتی ارزشمند تره

Punk
Saturday 5 March 2011, 01:52 PM
حتما این تمسخر هم از آموزه های آسمانیه شریعتیه !

آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین
خیلی قشنگ گفتی دقیقا اینا آموزه های تکروی آسمانی هست که غیر از خودشون هیچ عقیده دیگری رو نمی پذیرن

mahsa_mv
Saturday 5 March 2011, 02:11 PM
مگه شما میدونی بعد از مرگ چی میشه که این حرف رو میزنی خواهش میکنم یه ذره فکر کنید یکم از اون چیزی که تو کلمونه اسمش فکر هست رو بکار بندازیم نه اینکه تحت تاثیر عقایدی که یه عده به خوردمون دادن قرار بگیریم اگه اینجور باشه فرق من و یه گوساله چی میتونه باشه ؟!؟!؟!؟!؟!
ضعیفترین کتاب هدایت 100 درجه از کویر شریعتی ارزشمند تره
شما چی مطمئنین که تحت تاثیر قرار نگرفتین؟
چیزایی که تو ذهن شما ارزش تلقی میشه 360 درجه با چیزایی که من اونهارو ارزش میدونم فرق داره

Punk
Saturday 5 March 2011, 02:16 PM
باسلام. من تقریبا تمام آثار صادق هدایت رو خوندم. قلم واقعا نافذی دارد. اما تقریبا در تمام داستانهایش یک خلاء بزرگ وجود دارد. و این خلا ناشی از چند سوال هست که آن را امروزه ناشی از یاس فلسفی می نامند.من به شخصه صادق هدایت را به نوجوانی نابالغ تشبیه می کنم.این سوالات که "من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ به کجا می روم؟ هدفم چیست؟" تقریبا در ذهن همه نوجوان ها پیش می آید. همه ما آن کلاس های درس که خودمان یا دوستانمان از معلم می پرسیدیم "اصلا آقا ما برای چی زندگی می کنیم و...." را به خاطر می آوریم.اما جواب این سوالات در خودشان هست. چون اصلا هیچ سوال منطقی در عالم وجود ندارد که جواب نداشته باشد. و چون این سوالات به وجود آمده اند حتما جوابی دارند. و این سوالات مستقیما باعث خودکشی او نشد.بلکه آثار بزرگ کردن این سوالات ساده او را کشت. مثلا عقده های جنسی که در داستان بوف کورش که دو بار آن را دقیق خوانده ام مشهود است.
اما سخنی به طرفداران دو آتیشه هدایت مثل آقایان punk، octavarium ، ramin_herfeiy شما طرفدار کسی هستید که یک ذره شخصیت برای برای خودش قائل نیست که در نامه شرح حال خود که توسط آقای cont_shahab پست شده بود مشهود است. این توصیف از تواضع نیست که بک واقعیت تلخ است. او از خودش و دنیایی که برای خودش درست کرده بود متنفر بود .نفس خودش را که شما آن را اینگونه می پرستید کشت و شما اینگونه به او عشق می ورزید!!؟

ببین من با شما تا خط 10 نوشتتون موافقم ...

اما اینکه خود هنر مند در مورد آثارش چی فکر میکنه برای من هیچ ارزشی نداره چون وقتی هنرمند اثری رو خلق میکنه کاملا از وجودش خارج شده و وجودی مستقل پیدا میکنه و برای خودش شخصیتی میشه همان طور که آلبر کامو در دوران پیری نوشته "پشت و رو" رو قبول نداشت ولی اون اثر همواره به عنوان یک مخلوق مستقل وجود داره یا مثلا متالیکا شاید دیگه تفکرات آلبوم justic for all رو بدلایلی -که یکیش میتونه سقوط بزرگ ترین دشمن کاپیتالیست در سال 1991 باشه- قبول نداشته باشه. از منظر من برداشت مخاطب نصبت به اثر هنری مهمه ... اصلا هر بلایی سر نفسش میخاد بیاره یعنی سیلویا پلاث هم چون نفسش رو از بین برد از نظر هنری مردود حساب میشه ؟آیا نمیشه به کسی که خودش رو قبول نداره یا میکشه عشق ورزید اصلا میدونی چیه : عشق ورزیدن خودش از والاترین هنرهاست که هر کسی قادر به انجامش نیست ما میتونیم میورزیم

mahsa_mv
Saturday 5 March 2011, 02:17 PM
آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین آفرین
خیلی قشنگ گفتی دقیقا اینا آموزه های تکروی آسمانی هست که غیر از خودشون هیچ عقیده دیگری رو نمی پذیرن
آموزه های آسمانی هر چی باشه خیلی بهتر از افکار شماست...بعدشم دیدم که چقدر شما آزاد اندیش هستی دوست عزیز ..شما هم حرف هیچ کس رو قبول نداری ..

nina
Saturday 5 March 2011, 02:21 PM
شما چی مطمئنین که تحت تاثیر قرار نگرفتین؟


خانوم مهسا ایشان نیز تحت تاثیر قرار گرفته اند.تحت تاثیر اندیشه ی زوال که البته اندیشه نیست.
این افراد در وادی عدم اطمینان و شور بختی سر گشته اند .

Punk
Saturday 5 March 2011, 02:28 PM
آموزه های آسمانی هر چی باشه خیلی بهتر از افکار شماست...بعدشم دیدم که چقدر شما آزاد اندیش هستی دوست عزیز ..شما هم حرف هیچ کس رو قبول نداری ..

من نمیدنم اینجا تاپیک شریعتی هست یا هدایت؟
اگه اولیه من برم دیگه این طرف ها هم آفتابی نمیشم ولی اگه هدایته پس چرا شما بحث و عوض میکنین بحث این تاپیک مربوط به عقاید بنده نمیشه چون از نظر ایدئواوژیکی هم هدایت هم شریعتی متفاوت از من فکر میکنن
این که من آزاد اندیشم یا نه باید تو تاپیک سعید_پانک چه می اندیشد مورد بررسی قرار بگیره تا اشکالات افکار من هم مورد انتقاد قرار بگیره ولی فعلا بحث ما هدایت هست :10:

EshghSetar
Saturday 5 March 2011, 02:55 PM
ببین من با شما تا خط 10 نوشتتون موافقم ...

اما اینکه خود هنر مند در مورد آثارش چی فکر میکنه برای من هیچ ارزشی نداره چون وقتی هنرمند اثری رو خلق میکنه کاملا از وجودش خارج شده و وجودی مستقل پیدا میکنه و برای خودش شخصیتی میشه همان طور که آلبر کامو در دوران پیری نوشته "پشت و رو" رو قبول نداشت ولی اون اثر همواره به عنوان یک مخلوق مستقل وجود داره یا مثلا متالیکا شاید دیگه تفکرات آلبوم justic for all رو بدلایلی -که یکیش میتونه سقوط بزرگ ترین دشمن کاپیتالیست در سال 1991 باشه- قبول نداشته باشه. از منظر من برداشت مخاطب نصبت به اثر هنری مهمه ... اصلا هر بلایی سر نفسش میخاد بیاره یعنی سیلویا پلاث هم چون نفسش رو از بین برد از نظر هنری مردود حساب میشه ؟آیا نمیشه به کسی که خودش رو قبول نداره یا میکشه عشق ورزید اصلا میدونی چیه : عشق ورزیدن خودش از والاترین هنرهاست که هر کسی قادر به انجامش نیست ما میتونیم میورزیم

ببینید آقای punk جسارتا شما منظور من را بد برداشت کرده اید. من اصلا منظورم اعتقاد هدایت نسبت آثارش نبود. بلکه دید خودش نسبت به شخصیتش بود. من تمام پست های این تاپیک را خوانده ام. شما هم بیشتر جذب شخصیت او شده اید تا جنبه ادبی آثارش.(البته آن تکه داستان حاجی آقا هم دیدم) .خواهی یا نخواهی هدایت یک شخصیت ضعیف را در اذهان تداعی میکند. معمولا ما به کسی عشق می ورزیم که حداقل یک پله از ما بالا تر باشد(منظورم ایدوئلوژی هست نه مهارت). من هم منکر قلم نافذ او نیستم. همان طور که در خط اول گفتم. معمولا عاشق سعی میکند مثل معشوقش عمل کند. شما هم یا باید خودت را بکشی یا هدایت درونت را. که به نظر من اگر هدایت را در ذهنت بکشی بیشتر به او نزدیکی.
لطفا اگر خواستید جواب بدهید کامل و دقیق بخوانید.

nina
Saturday 5 March 2011, 02:57 PM
تاسف انگیزه که حتی با منطق اب دوغ خیاری هم قادر به ادامه ی بحث نیستید.
این دیالوگ از حالت عقلانی خارج شده و نظم منطقی خودشو از دست داده.
با این روش بحث کردن اثبات میکنین از ان مربی است که این مربا ها به بار می اید.

zendegieh_khabha
Saturday 5 March 2011, 03:25 PM
جمع كنيد تاپيك بره پي كارش

mahsa_mv
Saturday 5 March 2011, 03:27 PM
من نمیدنم اینجا تاپیک شریعتی هست یا هدایت؟
اگه اولیه من برم دیگه این طرف ها هم آفتابی نمیشم ولی اگه هدایته پس چرا شما بحث و عوض میکنین بحث این تاپیک مربوط به عقاید بنده نمیشه چون از نظر ایدئواوژیکی هم هدایت هم شریعتی متفاوت از من فکر میکنن
این که من آزاد اندیشم یا نه باید تو تاپیک سعید_پانک چه می اندیشد مورد بررسی قرار بگیره تا اشکالات افکار من هم مورد انتقاد قرار بگیره ولی فعلا بحث ما هدایت هست :10:
آره اتفاقا پیشنهاد خوبیه..ولی یه مشکل وجود داره و اون اینه که افکار شما پر از ایراد و اشکاله تو یه تاپیک نمیشه همشو گفت...:21:

zendegieh_khabha
Saturday 5 March 2011, 03:28 PM
سر در تاپيك بنويسيد جر و بحث عقايد مختلف بهتره
دعوا دعوا سر يه شيشه عسل و مربا

Punk
Saturday 5 March 2011, 03:33 PM
تاسف انگیزه که حتی با منطق اب دوغ خیاری هم قادر به ادامه ی بحث نیستید.
این دیالوگ از حالت عقلانی خارج شده و نظم منطقی خودشو از دست داده.
با این روش بحث کردن اثبات میکنین از ان مربی است که این مربا ها به بار می اید.

نه فقط تو حالیته بقیه بچه های سایت اشکولن فقط تو بلدی درست بحث کنی... نظم و حالت عقلانی رو تو تائین میکنی (این جملرو از رییس جمهور کش رفتم) ... استاد استاد میفرمودیه بفرمیو ....
من منطقم آبدوغ خیاری .. مربی کیه ؟ مربا چیه؟ تاپیک صادق هدایته ها؟

r_a_m_i_n
Saturday 5 March 2011, 04:15 PM
جمع كنيد تاپيك بره پي كارش
اگه حرفت اینه....پس چرا از اول تا آخر تاپیک این همه دکمه ی تشکر رو واسه همه فشار دادی؟

M_T
Saturday 5 March 2011, 06:35 PM
سلام دوستان

تا اینجا حرف های زیادی رد و بدل شده.
سایت نت آهنگ در برخی مناطق ***** شده شاید یه دلیلش همین حرف های بو دار بعضی دوستان بوده.
فراموش نکنید این سایت تحت قوانین جمهوری اسلامی اران فعالیت می کنه لذا هرگونه سخن و عملی که منافات با قوانین این کشور داشته باشه باعث ***** شدن سایت و عواقب بعدی آن خواهد شد.

لذا از دوستان خواستارم که به بحث خاتمه دهند و از پلیس سایت هم می خواهم که تاپیک را قفل کند و الا کل سایت را از دست خواهیم داد.
یه کم به حرف های من فکر کنید. به اعصاب و کلامتون هم مسلط باشید.

با تشکر

rumour
Saturday 5 March 2011, 06:51 PM
خانوم مهسا ایشان نیز تحت تاثیر قرار گرفته اند.تحت تاثیر اندیشه ی زوال که البته اندیشه نیست.
این افراد در وادی عدم اطمینان و شور بختی سر گشته اند .

این حرفا منو یاده نوشته های کتاب بینش اسلامی ساله پیش دانشگاهی میندازه!

rumour
Saturday 5 March 2011, 07:15 PM
واقعا متاسفم که اینقدر رادیکالی به هدایت نگاه می کنید! و اونو یه آدم مطلق پوچ گرا میدونید.
اولا من با بحث پوچگرایی و این اسم مخالفم، چون نوعی توهینه. و توهین به عقاید اشخاص یکی از زشت ترین کارهاست...
یک نفر میتونه عقایده مختلفی داشته باشه و این که این جنبه ی هدایت یه چیزه منفیه یه چیزه بسیار شخصیه... دلیل بر بد بودنش نیست.
خیلی جالیه همین شریعتی که از هدایت برتر میدونید اونقدر که حتی قابله مقایسه نیستن باهم فردیه که صحبتش که خییلی معروفه و خیلی طرفداراش بهش تکیه دارن دزدیده...
شریعتی میگه: ترجیح میدم در خیابون راه برم و به خدا فکر کنم تا در مسجد و به کفشام.
این جمله رو مارلون براندو در فیلم "یک وحشی" گفت: ترجیح میدم روی موتورسیکلتم باشم و با خدا فکر کنم تا اینکه دار کلیسا باشم و به موتورم فکر کنم.
جالبه نه؟ حرفاشم کپی میکرده... :)) بعد با هدایت مقایسه میشه که حتی اگر پوچگرا بدونیدش باید بگید که در مکتب خودش خدایی بوده و هست و در داستان نویسی بهترین بوده در ایران...

fatemeh.1994
Saturday 5 March 2011, 07:19 PM
همش زیر سر انگیلیزیاست ! دعوا نکنین!

دوستان (!) شریعتی شناس و شریعتی دوست ، لطفا بدون حمله کردن به صادق هدایت از اون آقاهه حمایت کنید.جو گیر هم نشید. اندیشتون هم رو به زوال نره !

در ضمن وادی عدم اطمینان و شور بختی هم وادی آموزه های آسمونیتونه !

بعضی از پست ها رو که می خوندم نمی دونستم بخندم یا گریه کنم ؟!!!!!
هدایت مزخرف نوشته ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! خانم mahsa_mv میشه بگی این حرفو رو چه اساسی زدی ؟؟!
من شک ندارم شما اصلا هدایت رو نمشناسی.شریعتی رو هم درست حسابی نمی شناسی!
کسی که این مدلی میاد صادق هدایت رو مسخره میکنه ، ضعف بسیار زیادی در درک و آگاهی داره.

صادق هدایت صادق نبوده ؟؟!!! شریعتی بوده؟ امثال شریعتی چی ؟؟!!
شمایی که میگین هدایت بویی از هدایت نبرده بوده ، میشه بگین هدایت چه بویی میده ؟؟!!!
حداقل مطمئنم که بوی دین نمیده !!!

دوستان منطق دان هم لطف کنن بحث اصلی رو با منطق ادامه بدن .( منطق رو قرمز نوشتم که وسط کار سر و کله ی اسلام و دین و قرآن و آموزه های آسمانی پیدا نشه!)
قرار هم نیست عقاید همدیگرو نقد و بررسی کنیم .

nina
Saturday 5 March 2011, 07:21 PM
این حرفا منو یاده نوشته های کتاب بینش اسلامی ساله پیش دانشگاهی میندازه!


نگران نباش به هر حال اقتضای سن شماست ;) نازی
ولی از همین الان باید شروع کنی به مطالعه گسترده
متون ادبی و فلسفی ملل
مرحوم بینش اسلامی ات را هم پاس کن البته ::21::24:
البته همین که توی بحث شرکت میکنی این هم تمرین خوبی است

fatemeh.1994
Saturday 5 March 2011, 07:37 PM
خانوم nina اما اقتضای سن شما باید جز این چیزهایی که مشاهده میشه باشه!!!

البته فرصت زیادی هم برا تمرین ندارید!

octavarium
Saturday 5 March 2011, 07:39 PM
نگران نباش به هر حال اقتضای سن شماست ;) نازی
ولی از همین الان باید شروع کنی به مطالعه گسترده
متون ادبی و فلسفی ملل
مرحوم بینش اسلامی ات را هم پاس کن البته ::21::24:
البته همین که توی بحث شرکت میکنی این هم تمرین خوبی است
هه طرز فکر مسخره ای دارید با کمال احترام ....... به نظرتون این درسته یه فرد رو بخاطر اینکه سنش کمتر از بقیست مسخره کنیم ؟؟؟؟؟ راستش من جوونای 16 الی 17 ساله ای رو که دنبال مطالعه و اندیشه هستن رو که میبینم خیلی لذت میبرم متفاوت با جوونای احمق دور و برشون که به فکر این هستن فشن بشن و زندگی رو با عیاشی بگذرونن
........
به نظر من بهتره یه نگاه به شعرای این کاربر rumor بندازید که به بان انگیلسی گفتن
...از اون گذشته تو این مملکت این همه ی آدم بزرگ داریم از نظر سنی که از نظر عقلی در حد یه بچه 2 ساله هم نیستن
.....................
به هر حال این طرز فکر واسه یه هنرمند بده
....................
پ.ن : نمیخواستم نامربوط پست بزنم اما منم وقتی همسن این دوستمون بودم توسط عزیزان موزیسین خیلی مسخره میشدم با اینکه میدین نسبت به سنم گیتاریست خوبی هستم اما تو بازیشون راهم نمیدادن بارها بخاطر همین تمسخر ها و کارهاشون گریم گرفته بود

nina
Saturday 5 March 2011, 08:07 PM
هه طرز فکر مسخره ای دارید با کمال احترام ....... به نظرتون این درسته یه فرد رو بخاطر اینکه سنش کمتر از بقیست مسخره کنیم ؟؟؟؟؟ راستش من جوونای 16 الی 17 ساله ای رو که دنبال مطالعه و اندیشه هستن رو که میبینم خیلی لذت میبرم متفاوت با جوونای احمق دور و برشون که به فکر این هستن فشن بشن و زندگی رو با عیاشی بگذرونن
........
به نظر من بهتره یه نگاه به شعرای این کاربر rumor بندازید که به بان انگیلسی گفتن
...از اون گذشته تو این مملکت این همه ی آدم بزرگ داریم از نظر سنی که از نظر عقلی در حد یه بچه 2 ساله هم نیستن
.....................
به هر حال این طرز فکر واس یه به هنرمند بده
....................
پ.ن : نمیخواستم نامربوط پست بزنم اما منم وقتی همسن این دوستمون بودم توسط عزیزان موزیسین خیلی مسخره میشدم با اینکه میدین نسبت به سنم گیتاریست خوبی هستم اما تو بازیشون راهم نمیدادن بارها بخاطر همین تمسخر ها و کارهاشون گریم گرفته بود

دوست عزیز من مسخره نکردم از لغت بینش اسلامی خنده ام گرفت.
چون مربوط به خیلی سال پیش میشد و لفظی بود که خودم توی اون سن وقتی شاکی بودم به کار میبردم.اتفاقا بر عکس تاکید کردم که با سن کمشون خوبه که بحث میکنند.
این جمله ای هم که نوشتم فکر میکنم تحت تاثیر مطالعه ی پس پریشب من از اثار زبان اصلی گوته بود .که به یک ان در ذهنم یاد اوری شد.
خب از این خنده ام گرفت که هر کسی با ***** ذهنی خود مطالب را برداشت میکند.:)

nina
Saturday 5 March 2011, 08:14 PM
خانوم nina اما اقتضای سن شما باید جز این چیزهایی که مشاهده میشه باشه!!!



بیا من تو را انالیز کنم شمع سوخته اواتار خبر از خاموشی ذهن میدهد و مردگی روح

octavarium
Saturday 5 March 2011, 08:25 PM
یک سوال اساسی
آقایون و خانومهای محترمی که میان به صادق هدایت گیر میدن
.................
خود شماها واسه هنر چیکار کردین ؟؟؟؟خود شماها روی چند نفر تاثیر گذاشتین ؟؟؟؟؟ به هر حال اگه کم آدمی بود نوشته هاش روی بقیه تاثیر نمیزاشت .........
.................

nina
Saturday 5 March 2011, 08:25 PM
تشکر بیجا موقوف! نیشخند کنایه امیز موقوف! راستی کدامیک از شما میتوانید صدای خروس در اورید؟
ما را باش.اینجا را جدی گرفته ایم .تاپیک قفل میشود.

octavarium
Saturday 5 March 2011, 08:27 PM
دوست عزیز من مسخره نکردم از لغت بینش اسلامی خنده ام گرفت.
چون مربوط به خیلی سال پیش میشد و لفظی بود که خودم توی اون سن وقتی شاکی بودم به کار میبردم.اتفاقا بر عکس تاکید کردم که با سن کمشون خوبه که بحث میکنند.
این جمله ای هم که نوشتم فکر میکنم تحت تاثیر مطالعه ی پس پریشب من از اثار زبان اصلی گوته بود .که به یک ان در ذهنم یاد اوری شد.
خب از این خنده ام گرفت که هر کسی با ***** ذهنی خود مطالب را برداشت میکند.:)
به هر حال پستتون حالت تمسخر داشت و تو این تاپیک هم جوش میشه گفت بصورت بحث و دعوا داره دنبال میشه

nina
Saturday 5 March 2011, 08:36 PM
همین که گفتم .تاپیک قفل میشود.no more comment..keine kommentar

octavarium
Saturday 5 March 2011, 08:38 PM
تشکر بیجا موقوف! نیشخند کنایه امیز موقوف! راستی کدامیک از شما شاگردانم میتوانید صدای خروس در اورید؟
ما را باش.اینجا را جدی گرفته ایم .تاپیک قفل میشود.
خانوم محترم اصلا از این پستت خوشم نیومد به هر حال انتظار نداشته باش هر چیزی رو که میگی بی جواب بمونه ها ...همه ی اینها جواب داره ها!!!!!!!!!!!!!

fatemeh.1994
Saturday 5 March 2011, 09:45 PM
خانم nina آنالیز من و آواتارم از توان ذهنی شما خارجه !

تمایلی هم ندارم بحث منحرف بشه و درگیری لفظی پیش بیاد!

میبینم که کاره ای هم نیستی و اینهمه شلوغ بازی در میاری!
.............

سوال octavarium هم سر جاشه !

soroosh_269
Saturday 5 March 2011, 10:05 PM
درود
منم یه نوجوونم!! از اول تاپیکو میخوندم همیشه اما نظر نمیدادم اما خب پس واسه این که بگم نوجوونا هم همونقدر مشتاقن مینویسم!! سن فکر نکنم تو این چیزا مهم باشه!(البته وقتی از یه بلوغی گذشت)
در مورد هدایت من نظر شخصیمو میگم
داستانایی که ازش خوندم نشمردم اما بالای ده تاست...راسش اولیش بوف کور بود که تو سنه خیلی خیلی خیلی کمی خوندم که تقریبا هیچی نفهمیدم(واقعا به نصفه بلوغ هم نرسیده بودم فکر کنم اول یا دوم راهنمایی!!!!) گذاشتم یه موقع و با کمال آسایش بخونم!! شاید یه موقع که بتونم تا نهایتشو بفهمم!!
اما بقیه رو با شروع کردن از سگ ولگرد( که وحشششتناک دوسش داشتم با وجود کوتاهیش) شروع کردم و باهاش آشنا شدم!
کاروان اسلام توپ مرواریدی س.گ.ل.ل و اتش پرست و ............
با توپ مرواریدی خیلی حال نمیکردم(حس میکردم زیاده روی برای ایجاد طنزش خیییلی زیاد بود!!!) ولی بقیشو خیییلی دوس داشتم!! اصلا حتی بیاید خارج از عقاید......... اون سبکو ببینیم............من که دوسش دارم!
راستی نقاشیای هدایت هم بگید نظرتون چیه؟
هر کس نظری داره!
فقط بیاید بحثو راحت تر ادامه بدیم!! اگه یکیمون بی دین اون یکی دیندار(مثاله هااااااااا.... که عقاید متفاوته!!) چرا اینطوری با هم بحث کنیم؟؟؟؟؟؟ هر چی بحث آروم تر باشه راحت تر می تونیم از هم چیز یاد بگیریم!!!:am

rumour
Sunday 6 March 2011, 12:06 PM
دوستان اگر بشه بر گردیم به بحث هدایت و... که تاپیک بسته نشه.

Punk
Sunday 6 March 2011, 12:15 PM
تشکر بیجا موقوف! نیشخند کنایه امیز موقوف! راستی کدامیک از شما میتوانید صدای خروس در اورید؟
ما را باش.اینجا را جدی گرفته ایم .تاپیک قفل میشود.

نینا باز من نبودم تو دور برداشتی این کارا چیه میکنی زشته از سن تو گذشته دیگه .... تاپیک رو به مسخره نگیر نمی خای پست نده این چه کارایی که میکنی بعد اون وقت میای ما رو نصیحت میکنی خودت که بدتری

rumour
Sunday 6 March 2011, 12:16 PM
نگران نباش به هر حال اقتضای سن شماست ;) نازی
ولی از همین الان باید شروع کنی به مطالعه گسترده
متون ادبی و فلسفی ملل
مرحوم بینش اسلامی ات را هم پاس کن البته ::21::24:
البته همین که توی بحث شرکت میکنی این هم تمرین خوبی است

چی بگم والا؟ بنده هم ادعایی در تفکر ندارم، اما این چیزایی هم که گفتم نیازی به تفکر نداشتن خیلی... با یه سرچ میشه همشو پیدا کرد...
اما مطمئنن من تفکر و اندیشم و نوع مطالعه و تمرینم خیلی فرق خواهد داشت...
برای شناخت صادق توصیه می کنم یک زندگی نامه از او بخونید در اینجا (You can see links before replyصادق_هدایت)

mahsa_mv
Sunday 6 March 2011, 05:12 PM
نگران نباش به هر حال اقتضای سن شماست ;) نازی
ولی از همین الان باید شروع کنی به مطالعه گسترده
متون ادبی و فلسفی ملل
مرحوم بینش اسلامی ات را هم پاس کن البته ::21::24:
البته همین که توی بحث شرکت میکنی این هم تمرین خوبی است
قربونت نینا جون ..حرفات کاملا درست و قشنگه

fatemeh.1994
Sunday 6 March 2011, 05:23 PM
مهسا خانوم ... !!!! شما لطفا جواب سوالی رو که ازت پرسیدم بده ! بیخودی هم اظهار نظر نکن ! به جاش برو چند خط از هدایت بخون که یه حرف به درد بخور بتونی بزنی !

mahsa_mv
Sunday 6 March 2011, 05:24 PM
خانم nina آنالیز من و آواتارم از توان ذهنی شما خارجه !

تمایلی هم ندارم بحث منحرف بشه و درگیری لفظی پیش بیاد!

میبینم که کاره ای هم نیستی و اینهمه شلوغ بازی در میاری!
.............

سوال octavarium هم سر جاشه !
کوچولو درساتو خوندی ..مشقاتو نوشتی؟...وقتی دو تا بزرگتر حرف میزنن یه بچه نمیپره وسط..خودشم راجع به این موضوع...

mahsa_mv
Sunday 6 March 2011, 05:27 PM
نینا باز من نبودم تو دور برداشتی این کارا چیه میکنی زشته از سن تو گذشته دیگه .... تاپیک رو به مسخره نگیر نمی خای پست نده این چه کارایی که میکنی بعد اون وقت میای ما رو نصیحت میکنی خودت که بدتری
مگه اینکه این نینا خانم یکم شماهارو به خودتون بیاره ...شماها همتون تو توهم زندگی میکنید...

fatemeh.1994
Sunday 6 March 2011, 05:29 PM
* « بوف کور » شناسنامه ی هویت ایرانی است، نسخه ای کامل از ادبیات نمادین و کنایه ای.

نوشته های هدایت، به مانند آینه ای در برابر ما، بازتاب همه ی زیبایی ها و زشتی ها، نیکی ها و پَلشتی های انسان ایرانی است. نوشته های او، ایرانیان را به خودشان شناساند، همان کاری که هزار سال پیش از او، فردوسی با شاهنامه اش در مورد داستان های ملی و زبان پارسی کرد.
هدایت با دستی در تاریخ و فرهنگ ایران زمین و پایی در تمدن و اندیشه های دوران روشنگریِ باختر زمین، چنان کاخ باشکوهی پی ریخته که می توان با آن، تاریکی ها را شناخت و به دیو نادانی و خرافات یورش برد.
اکنون با نگاهی به حال و روزِ امروز می بینیم که همه ی نگرانی های او، اکنون شکل واقعیت به خود گرفته اند. « کاروان اسلام » با « حاجی آقا » ها و رجاله های " خنزپنزری، که از دندان های کرم خورده شان آیات عربی بیرون می آید " کابوس وحشتناک خواب و بیداری ما گردیده اند و " مثل خوره روحمان را می خورند و می تراشند " و با « افسانه ی آفرینش » شان چنان « نیرنگستان » ی ساخته اند که آوایی جز « وغ وغ ساهاب » در آن نمی آید و ما « زنده بگور » انِ « شهرستان های ایرانشهر » با « ولنگاری »، حتا توان یافتن « آب حیات » را در خود نمی بینیم.
آری! او بیم داد از آن چه بر سرمان آمد ...

بوف کور سرگذشتِ شوم و شوربختی مردم ایران است. بوف کور، سرگذشت توده ای است که هزاران سال زیسته، هزاران سال اندیشیده و هزاران سال پیر گشته و نتیجه ی این اندیشه و کوشش او برای زیستن، در بوف کور " چکانده " شده است.
ایرانی که به دختر اثیری ماننده و پیامش خردورزی و شادزیستنِ این جهانی بود، در گذرِ هزاران سال به علت یورش انیران، به لکاته ای پَلشت که پیام آورِ مرگ و نیستی است تبدیل شده است.
چرا بوف کور شاهکار تواند بود؟ آشکار است، هنگامی که گذشته و آینده ی دور و نزدیک، با زندگی انسان والایی چون هدایت گره بخورد، " در این جور مواقع هر کس به یک عادت زندگی خود، به یک وسواس خود پناهنده می شود؛ عرق خور می رود، مست می کند، نویسنده می نویسد، حجّار، سنگ تراشی می کند و هر کدام دق دل و عقده ی خود را به وسیله ی فرار در محرک قوی زندگی خود خالی می کند و در این مواقع است که یک نفر هنرمند حقیقی می تواند از خود شاهکار به وجود بیاورد. "



_____________________________________


دوستان این داستان ادامه داره !
کم کم میذارم که بخونید همشو .

فعلا هم با صداق هدایت کار داریم.کاری هم به کار اون شریعتی نداریم !

fatemeh.1994
Sunday 6 March 2011, 05:32 PM
فکر کنم یکم داری بیشتر از کوپنت حرف میزنی !
تاپیک رو هم بهم نریز خانوم !
اگه منظورت از بزرگتر خودت و نینا بود که باید عرض کنم ، بزرگترامون فعلا دارن چرت و پرت میگن. ظاهرا سوادی هم درباره ی موضوع تاپیک ندارن !

هرچیز دیگه هم میخوای به هرکی بگی تو پروفایلش بنویس.

mahsa_mv
Sunday 6 March 2011, 05:35 PM
یک سوال اساسی
آقایون و خانومهای محترمی که میان به صادق هدایت گیر میدن
.................
خود شماها واسه هنر چیکار کردین ؟؟؟؟خود شماها روی چند نفر تاثیر گذاشتین ؟؟؟؟؟ به هر حال اگه کم آدمی بود نوشته هاش روی بقیه تاثیر نمیزاشت .........
.................
اگه تاثیر گذاری معنیش اینه میخام صد سال سیا رو ملت تاثیر نذارم
آدما میتونن از هر کسی تاثیر بگیرن..چه بد چه خوب..حالا اینکه هدایت تاثیر گذاریش خوب بوده یا بد خودتون قضاوت کنید ..بهتره از روی آمار خودکشی ها این کارو بکنین...یا اصلا از خودتون شروع کنین..ببینید زندگیتون رو در جهت مثبت تغییر داده یا منفی؟

mahsa_mv
Sunday 6 March 2011, 05:37 PM
فکر کنم یکم داری بیشتر از کوپنت حرف میزنی !
تاپیک رو هم بهم نریز خانوم !
اگه منظورت از بزرگتر خودت و نینا بود که باید عرض کنم ، بزرگترامون فعلا دارن چرت و پرت میگن. ظاهرا سوادی هم درباره ی موضوع تاپیک ندارن !

هرچیز دیگه هم میخوای به هرکی بگی تو پروفایلش بنویس.
آخی بهت برخورد...بزرگ میشی یادت میره...:21:
تازه کوچولو اینجا بستنی پخش نمیکننا...هر چه زودتر از تاپیک برو بیرون..اینجا جای آدمای منطقیه..

fatemeh.1994
Sunday 6 March 2011, 05:40 PM
کاش به توام یکم بر میخورد...... !

soroosh_269
Sunday 6 March 2011, 06:10 PM
این کتابو داشتم اپ کردم pdf
اگه همشو نمیخونید صفحه های 3 و 4و.... رو بخونید!!!

r_a_m_i_n
Sunday 6 March 2011, 07:27 PM
کوچولو درساتو خوندی ..مشقاتو نوشتی؟...وقتی دو تا بزرگتر حرف میزنن یه بچه نمیپره وسط..خودشم راجع به این موضوع...

خانم mahsa خودت که بچه تری.........البته از لحاظ فکری که چند برابر بچه تری...خودتم باید بزرگ بشی
..........


ببین......به هدایت توهین کردی........سعی کردم چیزی نگم
ولی دیگه به بچه های سایت توهین نکن...کار زشتیه بچه جان
اگه nina یه چیزی به فاطمه گفت و لحن تمسخر داشت.........شما دیگه نباید حرف اونو ادامه بدی و بدترش کنی که.........این بچه بازیا چیه
دلیل نمیشه که چون صرفا با عقاید nina موافقی.......جنجال و تنش رو بیشتر کنی
شما علنی و مستقیم داری به یک شخص توهین میکنی.......
من فاطمه و سپهر رو از قدیم توی سایت میشناسم..........و باید اینو بگم که با وجود سن کمشون ...از خیلیییی مامان بزرگا نظیر شما بیشتر میفهمن و قدرت بیان و فهم و درکشون از شما بیشتره......و دیگه حداقل کسیو اینطوری بطور مستقیم مورد تمسخر قرار نمیدهند.........
شماها اگه از صادق هدایت خوشتون نمیاد...چرا به این تاپیک سر میزنید؟؟؟
اصلا چرا میاید اینجا؟ ممکنه از حرفاش انرژی منفی بگیرید و خودکشی کنیداااااااااااا..........آفری ن خانم های خوب دیگه نیاید..........شماها که اینقدر سست عنصرید و میترسید که با خوندن کتابهاش دست به خودکشی بزنید...بهتره اصلا توی این تاپیک هم نیاید
..........منم نمیخواستم به این تاپیک بیام........ولی نمیتونستم بذارم که هرچی دلتون میخواد به صادق هدایت بگید و هی نظر خودتونو تایید کنید...و از اینکه کسی جوابتون رو نمیده حس پیروزمندانه ای بخودتون بگیرید
.
.
اینجا هم اجباری نیست که کسی کسیو مجاب کنه........اما دیگه توهین نکنید
شما برید یک تاپیک با عنوان : شریعتی ...درست کنید...و تا دلتون میخواد ازش تعریف کنید.......
ولی اینجا...لطفا اسم هدایت و اسم تاپیک هدایت رو خراب نکنید
البته شماها مقصر نیستید...........شریعتی گجستک با نوشتن کتابهاش بزرگترین خیانت رو به مردم ایران کرد.........خیانتی که اگرم قرار بود کسی از خواب پاشه......دیگه این اتفاق نمیفته و مارو چندین سال به عقب برگردوند.........
امیدوارم شما هم از خواب غفلت بیدار شید
.
.
.
در آخر امیدوارم این پست من به همراه کلیه ی پستهای این تاپیک پاک بشه

A_Cops_4
Sunday 6 March 2011, 07:47 PM
اخطار، در صورت بر نگشتن به بحث اصلی،تاپیک قفل می شود.

abel
Sunday 6 March 2011, 08:21 PM
تو داری مستقیم به صادق که اینجا تاپیکشه توهین میکنی من الان باید با تو چیکار کنم بچه های قدیمی تر منو میشناسن اگه بخام جواب بدم کل نت آهنگ رو میبندن یا حداقلش این تاپیک قفل میشه مثل تاپیک های قبلی که من توشون پست زدم ... پس رو عصاب نرو انقدرم الکی عزیز عزیز نکن من عزیز تو نیستم اتفاقا هر چی از هدایت بدگویی بی ریشه میکنی ما علاقمون نسبت به هدایت بیشتر میشه



معلومه آدمه بی منطقی هستی از طرزه حرف زدنت معلومه من به کسی توهین نکردم

طبیعی است معلومه که هدایت برات بت شده !
!

ضمنا خودت رو نماینده دیگران ندون !

ا
یادت باشه 1- توی بحث آدم باید مودب باشه و به حرفای مخالفش هم گوش بده ! بقیش رو خودت بگو ....

r_a_m_i_n
Sunday 6 March 2011, 09:15 PM
و در مورد mahsa..........nina........abel
شماها فقط به امضای من مراجعه کنید............همون واستون کافیه

abel
Sunday 6 March 2011, 09:47 PM
و در مورد mahsa..........nina........abel
شماها فقط به امضای من مراجعه کنید............همون واستون کافیه احساسی حرف نزن ! فرا فکنی نکن ! توی بحث آدم اول باید مودب باشه بعد به نظر مخالف هم گوش بده ! به نظر آدمه منطقی نمیایی ! من استناد و دلیل و مدرک آوردم حتی از دوستانه هدایت و طیفه وسیعی از تفکرات ! ولی شما و امثاله شما از روی احساسات حرف زدین ! کسی رو مسخره نکردم ! خیلی عجولی ! انیشتین منظورش انسانها در معنای عامش هست !

abel
Sunday 6 March 2011, 10:06 PM
اما چه قدره این حرفها راسته؟ آیا واقعا این حرف ها زده شده؟؟ از کجا معلوم حرف جعلی نباشه؟ بله از افرادی مثل مطهری یا شریعتی بعید نیست این چیزا... مخصوصا شریعتی، یکی از خائنان بزرگه این مملکته، کسیه که در یک کتابش نوشت قتل عام ایرانیان توسط اعراب اونچیزی بوده که در هر ایرانی گم شده و دنبالش بوده... کسیه که گفت: (( تو دشمن منی ولی من تا پای جان می ایستم تا تو حرفت بزنی)) یکی دزدی آشکار از سخن ولتر. وقتی از این چیزا پیش میاد و افرادی با این شهرتی که دست و پا کردن با عوام فریبی هاشون از این کارا می کنن، هیچ تصدیقی هم برای اون حرفا وجود نداره.
به نظر من در کلی تاریخ داستان نویسی ایران هدایت به طور مطلق شماره ی 1 بوده و هست و احتمالا خواهد بود حالا حالا ها...

تشکر از نظرت حقیقت هیچ وقت گم نمیشه ! باید دنبالش رفت ولی باید مواظب بود که کسی برا آدم بت نشه ! ببین اینجا منش و طرزه تفکر مهمه ! من از یه طیف نقله قول کردم ! داستانهای او مملو از افکار ه نیهیلیستی و پوچ گرایانه هست ! آیا هدف هنر و ادبیات اینه !؟

r_a_m_i_n
Sunday 6 March 2011, 10:08 PM
احساسی حرف نزن ! فرا فکنی نکن ! توی بحث آدم اول باید مودب باشه بعد به نظر مخالف هم گوش بده ! به نظر آدمه منطقی نمیایی ! من استناد و دلیل و مدرک آوردم حتی از دوستانه هدایت و طیفه وسیعی از تفکرات ! ولی شما و امثاله شما از روی احساسات حرف زدین ! کسی رو مسخره نکردم ! خیلی عجولی ! انیشتین منظورش انسانها در معنای عامش هست !

میشه مدارکت رو ...روو کنی؟
کو؟ دلیل و مدرکت کو؟
شریعتی مدرکته؟
آقای عزیز شما هر حرفی زدی من با دلیل جواب دادمممممممم......
گفتی هم عصران هدایت...نظیر چوبک و شریعتی گفتن که هدایت ضد دین ترین نویسنده ی معاصر ایرانه
و طوری این حرفو گفتی که گویا خیلی حرف اونا رو قبول داری........و از اون گذشته بی دینی هدایت رو یک عیب بزرگ میدونی
من واست اسم آوردم.....تمام اون نویسنده ها که اسم بردم ضد دین هستند و هم معاصر.........و تازه بسیار هم محکم حرفشون رو زدن
اما هدایت که یه جورایی تخیلی اجتماعی سیاسی مینویسه
اما اونا خیلی مستقیم حرفشونو زدن
پس اینجا هم چوبک حرف مفت زده و هم شریعتی ........و وای بحال اونایی که حرفاشونو باور کردن
...بعدش مثال آوردی که دانشمند عرب داریم....آقا جون کدوم عرب؟
ما اصلا دانشمند عرب نداریم.............هرکی بوده ایرانی بوده نه عرب سوسمار خوره خر
بعدشم اینهایی که اسم بردی اصلا مسلمون نبودن.........
چرا اسم زکریا رو خراب میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه اطلاعات نداری لطفا نگووووووووووووووووووو
من منطق ندارم یا شما.........؟
عجب........
اونوقت انتظار دارن پیشرفت کنیم..........
باشه آقا جون...........من دیگه هیچی نمیگم.........
شما درست میگی............اصلا فیزیک ماله اسلامه.........ریاضی.....شیمی...... .نجوم......فلسفه.......جغرافیا.... .....هموشون علمهای اسلامی هستند که بعدها اروپایی ها به این موضوع پی بردن
انیشتن کی بوده بابا........مارکس؟ برو بابا مارکس عددی نبوده...........هگل؟ هگل کیه؟ ......کی شوپنهاور؟ برو بابا اونم کافره........


هدایت؟ هیچوقت نمیشناسیشششش
ولتر.....اونه که زندگی رو به خیلیا آموخت..نه..؟؟؟فلانی......یه جورایی این شخص استثنایی بوده......
حیف که نمیشناسیش.........400 سال پیش چه چیزایی که نمیگفته
بابا ناپلئون با تمام خشونتش حرفهاش به اینها شباهت داره
(( البته حیف که نمیتونم نقل قول هایی از سخنان این افراد رو اینجا بیارم ))
بله حتما شما راست میگی.....اونوقت انیشتن نکنه به جن و پری هم اعتقاد داشته نه؟
مگه آدم خاص هم داریم؟.......اینم مگه تفسیره ...آنه که واسه من حرف انیشتنو تفسیر میکنی؟
مگه
آدما خاص و عام دارن؟

البته شما داری........
ما نداریم.....

r_a_m_i_n
Sunday 6 March 2011, 10:10 PM
تشکر از نظرت حقیقت هیچ وقت گم نمیشه ! باید دنبالش رفت ولی باید مواظب بود که کسی برا آدم بت نشه ! ببین اینجا منش و طرزه تفکر مهمه ! من از یه طیف نقله قول کردم !
اتفاقا همیشه اون حقیقته که گم میشه..........و اونی که باقی میمونه دروغه.........

abel
Sunday 6 March 2011, 10:30 PM
میشه مدارکت رو ...روو کنی؟
کو؟ دلیل و مدرکت کو؟
شریعتی مدرکته؟
آقای عزیز شما هر حرفی زدی من با دلیل جواب دادمممممممم......
گفتی هم عصران هدایت...نظیر چوبک و شریعتی گفتن که هدایت ضد دین ترین نویسنده ی معاصر ایرانه
و طوری این حرفو گفتی که گویا خیلی حرف اونا رو قبول داری........و از اون گذشته بی دینی هدایت رو یک عیب بزرگ میدونی
من واست اسم آوردم.....تمام اون نویسنده ها که اسم بردم ضد دین هستند و هم معاصر.........و تازه بسیار هم محکم حرفشون رو زدن
اما هدایت که یه جورایی تخیلی اجتماعی سیاسی مینویسه
اما اونا خیلی مستقیم حرفشونو زدن
پس اینجا هم چوبک حرف مفت زده و هم شریعتی ........و وای بحال اونایی که حرفاشونو باور کردن
...بعدش مثال آوردی که دانشمند عرب داریم....آقا جون کدوم عرب؟
ما اصلا دانشمند عرب نداریم.............هرکی بوده ایرانی بوده نه عرب سوسمار خوره خر
بعدشم اینهایی که اسم بردی اصلا مسلمون نبودن.........
چرا اسم زکریا رو خراب میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه اطلاعات نداری لطفا نگووووووووووووووووووو
من منطق ندارم یا شما.........؟
عجب........
اونوقت انتظار دارن پیشرفت کنیم..........
باشه آقا جون...........من دیگه هیچی نمیگم.........
شما درست میگی............اصلا فیزیک ماله اسلامه.........ریاضی.....شیمی...... .نجوم......فلسفه.......جغرافیا.... .....هموشون علمهای اسلامی هستند که بعدها اروپایی ها به این موضوع پی بردن
انیشتن کی بوده بابا........مارکس؟ برو بابا مارکس عددی نبوده...........هگل؟ هگل کیه؟ ......کی شوپنهاور؟ برو بابا اونم کافره........


هدایت؟ هیچوقت نمیشناسیشششش
ولتر.....اونه که زندگی رو به خیلیا آموخت..نه..؟؟؟فلانی......یه جورایی این شخص استثنایی بوده......
حیف که نمیشناسیش.........400 سال پیش چه چیزایی که نمیگفته
بابا ناپلئون با تمام خشونتش حرفهاش به اینها شباهت داره
(( البته حیف که نمیتونم نقل قول هایی از سخنان این افراد رو اینجا بیارم ))
بله حتما شما راست میگی.....اونوقت انیشتن نکنه به جن و پری هم اعتقاد داشته نه؟
مگه آدم خاص هم داریم؟.......اینم مگه تفسیره ...آنه که واسه من حرف انیشتنو تفسیر میکنی؟
مگه
آدما خاص و عام دارن؟

البته شما داری........
ما نداریم.....

گفتم عجولی! من گفتم ایرانی مسلمان ! گفتم که آدم باید توی بحث مودب باشه ! اون جمله آخرت خلافشو میگه ! بیشتر حرفات اصلا ربطی به موضوع نداره ! فقط ملغمه ای است از... ببین من نمی گم سیاه سیاه! کتابی که هدایت درباره خیام نوشته به عقیده صاحب نظران کتابه خوبیه ! نقدو نظرایی که بهش کردند بخون (اینجا فقط ضده دین بودن مطرح نیست) بعد خودت فکر کن ! هیچوقت کسی برات بت نشه !

abel
Sunday 6 March 2011, 10:33 PM
میشه مدارکت رو ...روو کنی؟
کو؟ دلیل و مدرکت کو؟
شریعتی مدرکته؟
آقای عزیز شما هر حرفی زدی من با دلیل جواب دادمممممممم......
گفتی هم عصران هدایت...نظیر چوبک و شریعتی گفتن که هدایت ضد دین ترین نویسنده ی معاصر ایرانه
و طوری این حرفو گفتی که گویا خیلی حرف اونا رو قبول داری........و از اون گذشته بی دینی هدایت رو یک عیب بزرگ میدونی
من واست اسم آوردم.....تمام اون نویسنده ها که اسم بردم ضد دین هستند و هم معاصر.........و تازه بسیار هم محکم حرفشون رو زدن
اما هدایت که یه جورایی تخیلی اجتماعی سیاسی مینویسه
اما اونا خیلی مستقیم حرفشونو زدن
پس اینجا هم چوبک حرف مفت زده و هم شریعتی ........و وای بحال اونایی که حرفاشونو باور کردن
...بعدش مثال آوردی که دانشمند عرب داریم....آقا جون کدوم عرب؟
ما اصلا دانشمند عرب نداریم.............هرکی بوده ایرانی بوده نه عرب سوسمار خوره خر
بعدشم اینهایی که اسم بردی اصلا مسلمون نبودن.........
چرا اسم زکریا رو خراب میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه اطلاعات نداری لطفا نگووووووووووووووووووو
من منطق ندارم یا شما.........؟
عجب........
اونوقت انتظار دارن پیشرفت کنیم..........
باشه آقا جون...........من دیگه هیچی نمیگم.........
شما درست میگی............اصلا فیزیک ماله اسلامه.........ریاضی.....شیمی...... .نجوم......فلسفه.......جغرافیا.... .....هموشون علمهای اسلامی هستند که بعدها اروپایی ها به این موضوع پی بردن
انیشتن کی بوده بابا........مارکس؟ برو بابا مارکس عددی نبوده...........هگل؟ هگل کیه؟ ......کی شوپنهاور؟ برو بابا اونم کافره........


هدایت؟ هیچوقت نمیشناسیشششش
ولتر.....اونه که زندگی رو به خیلیا آموخت..نه..؟؟؟فلانی......یه جورایی این شخص استثنایی بوده......
حیف که نمیشناسیش.........400 سال پیش چه چیزایی که نمیگفته
بابا ناپلئون با تمام خشونتش حرفهاش به اینها شباهت داره
(( البته حیف که نمیتونم نقل قول هایی از سخنان این افراد رو اینجا بیارم ))
بله حتما شما راست میگی.....اونوقت انیشتن نکنه به جن و پری هم اعتقاد داشته نه؟
مگه آدم خاص هم داریم؟.......اینم مگه تفسیره ...آنه که واسه من حرف انیشتنو تفسیر میکنی؟
مگه
آدما خاص و عام دارن؟

البته شما داری........
ما نداریم.....

گفتم عجولی! من گفتم ایرانی مسلمان ! خوب فرض کن اون نبوده ! دانشمند زیادن ! گفتم که آدم باید توی بحث مودب باشه ! اون جمله آخرت خلافشو میگه ! بیشتر حرفات اصلا ربطی به موضوع نداره ! فقط ملغمه ای است از... ببین من نمی گم سیاه سیاه! کتابی که هدایت درباره خیام نوشته به عقیده صاحب نظران کتابه خوبیه ! نقدو نظرایی که بهش کردند بخون (اینجا فقط ضده دین بودن مطرح نیست) بعد خودت فکر کن ! هیچوقت کسی برات بت نشه !

cont_shahab
Monday 7 March 2011, 08:50 AM
اینجا چه خبره ؟؟؟؟
چرا جنگه ؟؟؟
گیس و گیس کشی شده!!!
خانوما بیخیال اینجا مثلا یه سایت فرهنگی ما همه فرهیخته ایم !!! انقدر زود تابلو نکنید که کاره ای نیستیم ، بذارید با همین فکر و خیالات خوش باشیم...

تا خودمون احترام خودمونو نداشته باشیم و همدیگرو سرکوب کنیم هیچوقت به جایی نمیرسیم...

fatemeh.1994
Monday 7 March 2011, 11:59 AM
من یه پیشنهاد دارم :
دیگه کلا جواب حرفای چرت و بیخود رو ندیم . که نه انرژیمون تلف شه نه تاپیک قفل شه .
بحث رو هم با علم و منطق پیش ببریم.
__________________________________________________ _

ادامه ی مقاله رو میذارم ...

هدایت فهمیده بود که " ورطه هولناکی " بین او و دیگران وجود دارد و هیچ گاه برای او مهم نبود، دیگران او را باور بکنند یا نکنند، جاودانه بشود یا نشود، برای این بود که برخی داستان های هرگز چاپ نشده اش را در پایان عمر، پاره کرد، اما در این بین از چیزی می ترسید و آن این که، بمیرد و هنوز خود را _ یا شاید ملت خویش را _ نشناخته باشد به همین علت بود که بَر آن شد، برای سایه ای که نوشته هایش را با اشتها هر چه تمامتر می بلعد، خودش را بشناساند.
بوف کور داستان « سالکی » است در « سلوک » خودشناسی _ " فقط می ترسم فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم " _ و با نگاه به این که آخرین گام از پایه های عرفان مزدیسنا، « اورمزد » گردیدن است می بینیم، سالک به این مرحله گام می نهد و " یک خدا می شود " نه " خداهایی که زاییده شهوت بشری هستند " بلکه « خداوند جان و خرد » یعنی انسان کامل می گردد.
بخش های بوف کور دارای هم آهنگی بسیار شگفت انگیزی است که می توان به این نکته، پس از بارها خواندن پی برد و این می نمایاند که نویسنده در هنگام نگارش دارای ذهنی تیزبین بوده است و این چنین تراوش های ادبی هرگز از یک ذهن افیونی " صادر نمی شود ".
هدایت برای بوف کورش زمان و مکان ویژه ای قرار نمی دهد، تا خواننده به فراخور موقعیت اش آن را در هر جا و هر مکان که خواهان است، بنگرد. بوف کور، رؤیا و واقعیت، خواب وبیداری، هویت و شخصیت همه و همه را در می نوردد و به خرافات و اجتماعِ پستی که در آن می زید، می تازد.
بوف، سراپا موسیقی است. موضوع ها همانند نُت موسیقی اند، می دانیم که در موسیقی اگر نتی نادرست باشد، همه ی نغمه بهم می خورد، بوف کور هم دارای هم آهنگی شگفتی همانندِ نت های ردیف شده موسیقی اند. و به مانند موسیقی سنتی ما با پیش درآمدی آغاز ( " در زندگی زخم هایی است ..." ) سپس درآمدی در پی اش ( "من فقط برای سایه خود می نویسم..." )، اوج ( " دختر اثیری" ) و پایان ( " نقاشی خودم را پهلوی نقاشی کوزه گذاشتم..." ) می باشد، که بیانگر ذهن بیدار و خلاق نویسنده بهنگام نوشتن است.
هدایت به رسایی در بوف، به مانند « اخوان ثالث » فریاد " این مباد آن باد " می کشد و از جهانی که آرزوی بودن در آن را می کند و چگونگی آن، سخن به میان می آورد. او از آنچه می باید بود و نیست، سخن می گوید: " قصه فقط یک راه فرار برای آرزوهای ناکام است. آرزوهایی که به آن نرسیده اند. "
هدایت به همه چیز به دیده ی شک و تردید می نگریست، تردیدی که باید باشد تا اگر حقیقتی وجود دارد با آن یافت. چرا که تنها در شک است که نمی توان شک کرد؛ " من از بس که چیزهای متناقض دیده و حرف های جور به جور شنیده ام و از بس که دید چشم هایم روی سطح اشیای مختلف سابیده شده، این قشر نازک و سختی که روح، پشت آن پنهان شده، حالا هیچ چیز را باور نمی کنم، به ثقل و ثبوت اشیا، به حقایق آشکار و روشن همین الان هم شک دارم، نمی دانم اگر انگشتم را به هاون سنگی گوشه حیاتمان بزنم و از او بپرسم: آیا ثابت و محکم هستی؟ در صورت جواب مثبت باید حرف او را باور کنم یا نه. "
رمز زیبایی بوف کور، ایهام، ابهام و چند معنایی آن می باشد. راوی برای دیدن دنیای خود باید بوف شود تا با چشم های جغدوارش در تاریکی درونش سیر کند و نادیدنی هایی را که با چشم های انسانی نمی توان دید، ببیند.
بوف در فرهنگ زرتشتی " بهمن مرغ " نامیده می شود و مرغی است اهورایی، شب بیدار، منزوی و منفرد.


_________________________________


تا اینجا حرفی، نظری ؟!

Punk
Monday 7 March 2011, 02:09 PM
احساسی حرف نزن ! فرا فکنی نکن ! توی بحث آدم اول باید مودب باشه بعد به نظر مخالف هم گوش بده ! به نظر آدمه منطقی نمیایی ! من استناد و دلیل و مدرک آوردم حتی از دوستانه هدایت و طیفه وسیعی از تفکرات ! ولی شما و امثاله شما از روی احساسات حرف زدین ! کسی رو مسخره نکردم ! خیلی عجولی ! انیشتین منظورش انسانها در معنای عامش هست !

انقدر با امثال تو سر این موضوعات بحث کردم (بیشتر تو دنیای واقعی) که خسته شدم دیگه حوصله فک زدن ندارم هر جور دوس داری فکر کن ولی تو تاپیک خود هدایت بهش توهین نکن مرسی

Punk
Monday 7 March 2011, 02:18 PM
فاطمه خانم ادامه بدین داریم استفاده میکنیم خیلی خوبه ممنون

Punk
Monday 7 March 2011, 02:36 PM
اینجا چه خبره ؟؟؟؟
چرا جنگه ؟؟؟
گیس و گیس کشی شده!!!
خانوما بیخیال اینجا مثلا یه سایت فرهنگی ما همه فرهیخته ایم !!! انقدر زود تابلو نکنید که کاره ای نیستیم ، بذارید با همین فکر و خیالات خوش باشیم...

تا خودمون احترام خودمونو نداشته باشیم و همدیگرو سرکوب کنیم هیچوقت به جایی نمیرسیم...
(حال کردید شعارو ‍‍‍‍!!!)


دوست عزیز بمن انگ نچسبونید من فرهیخته نیستم فرهیخته به یسری دیگه میگن ... هنرمند هم نیستم ....

cont_shahab
Monday 7 March 2011, 04:25 PM
دوست عزیز بمن انگ نچسبونید من فرهیخته نیستم فرهیخته به یسری دیگه میگن ... هنرمند هم نیستم ....


تو چرا به خودت گرفتی ؟؟؟!!!!!

mahsa_mv
Monday 7 March 2011, 06:07 PM
و در مورد mahsa..........nina........abel
شماها فقط به امضای من مراجعه کنید............همون واستون کافیه
دوست عزیز شما و امثال شما اهل انتقاد نیستین..صرف تاکید بر خوبی ها و تعریف و تمجید انتقاد نیست..انتقاد یعنی بیان خوبی ها و بدی های یک چیز..ولی شما از همون اول از قلم نافذ هدایت گفتین و زدین تو دهن همه اونایی که از هدایت انتقاد کردن و اونقدر جبهه گرفتین که ما مجبور شدیم از سلاح تمسخر استفاده کنیم..تقصیر ما نبود چون شما فقط حرف خودتونو می زدید..تعصب داشتن روی یک فرد اصلا خوب نیست چون روحیه انتقاد پذیری رو از بین می بره..
هدایت خدا نبود..خدای نویسندگی هم نبود..ولی کسی بود که تفکرات منحصر به فردی داشت که برای بعضی جوونا جالبه و البته هنر نویسندگی هم داشت ولی نویسنده هایی مثل اون کم نیستن که قلمشون صد برابر زیباتره..ولی این درس نیست که یه فردی رو اینقدر بالا ببریم وتو دهن منتقداش بزنیم..
یه چیز دیگه هم باید بگم..اینکه وقتی آدم از یه تفکر از یه عقیده از یک روش زندگی بدش میاد بیاد وضد اون تفکر یا عقیده رو انتخاب کنه چون انتخابش منطقی نیست و در این حالت میشه گفت که فرد تحت تاثیر قرار گرفته...من به شخصه رو هیچ نویسنده ای تعصب ندارم حتی شریعتی..میخام بگم که شاید از نظر شما عقیده ضد شریعتی یا عقیده دینی عقیده هدایت و امثال اونه ولی این دلیل نمیشه که چون شما از شریعتی بدت میاد بچسبی به هدایت ..

octavarium
Monday 7 March 2011, 06:36 PM
من هم از بحث با این سه نفر خسته شدم احساس میکنم بحث بی فایدست اگه این جور بحث ها فایده ای داشت الان وضعیتمون این نبود !!!
اما اگه بخواهید به این شخصیت بزرگ که زندگی من رو توی مسیر مشخصی قرار داده توهین کنید شک نکنید به بدترین نحو ممکن پاسخگو خواهم بود

r_a_m_i_n
Monday 7 March 2011, 06:54 PM
دوست عزیز شما و امثال شما اهل انتقاد نیستین..صرف تاکید بر خوبی ها و تعریف و تمجید انتقاد نیست..انتقاد یعنی بیان خوبی ها و بدی های یک چیز..ولی شما از همون اول از قلم نافذ هدایت گفتین و زدین تو دهن همه اونایی که از هدایت انتقاد کردن و اونقدر جبهه گرفتین که ما مجبور شدیم از سلاح تمسخر استفاده کنیم..تقصیر ما نبود چون شما فقط حرف خودتونو می زدید..تعصب داشتن روی یک فرد اصلا خوب نیست چون روحیه انتقاد پذیری رو از بین می بره..
هدایت خدا نبود..خدای نویسندگی هم نبود..ولی کسی بود که تفکرات منحصر به فردی داشت که برای بعضی جوونا جالبه و البته هنر نویسندگی هم داشت ولی نویسنده هایی مثل اون کم نیستن که قلمشون صد برابر زیباتره..ولی این درس نیست که یه فردی رو اینقدر بالا ببریم وتو دهن منتقداش بزنیم..
یه چیز دیگه هم باید بگم..اینکه وقتی آدم از یه تفکر از یه عقیده از یک روش زندگی بدش میاد بیاد وضد اون تفکر یا عقیده رو انتخاب کنه چون انتخابش منطقی نیست و در این حالت میشه گفت که فرد تحت تاثیر قرار گرفته...من به شخصه رو هیچ نویسنده ای تعصب ندارم حتی شریعتی..میخام بگم که شاید از نظر شما عقیده ضد شریعتی یا عقیده دینی عقیده هدایت و امثال اونه ولی این دلیل نمیشه که چون شما از شریعتی بدت میاد بچسبی به هدایت ..

من در ابتدای بحث فقط دفاع کردم...........و گفتم منتقدین هدایت ....ولی اسم نیاوردم
و نظرمو در مورد منتقدین گفتم
برای مثال پست صفحه 4 منو که خطاب به شماس رو بخون..ببین چقدر قشنگ جواب دادم........
و این وسط خانم nina فقط یک بار توهین کردن.......و پست بی محتوای دیگه ای نزد....و صرفا واسه این اونو با شماها جمع بستم...که از پستهای بی مورد و بی مصرف بعضیا تشکر میکرد....که این طرز فکرشو کاملا نشون میده
ولی شما خیلی کار زشتی کردی که تازه از حرکت زشت یکی دیگه استفاده کردی و تمسخر رو ادامه دادی
من هیچ وقت توی دفاع کردنم از هدایت از شماها اسم نیاوردم........و حتی جاهایی که اسم آوردم توهین نکردم
ولی این که شما نه فاعل باشی و نه مفعول ولی بیای وسط تنش 2 نفر دیگه طرف یکیشونو بگیری اصلا کار جالبی نیست.......
من روی هدایت تعصبی نیستم..........اما انتقاد بجا رو قبول میکنم.........نه انتقادی که برگرفته از یک ذهن تهی و کسی که تا بحال کتاب نخونده و فکرش کاملا بسته بهست باشه
انتقاد داریم تا انتقاد............رک بگم.........اصلا نمیشه اسم صحبتهای شما در مورد هدایت رو گذاشت انتقاد
بله مرسی که تعریف انتقاد رو گفتی.......
داری بحثو فلسفی میکنی؟.........مطمئن باش توی فلسفه هم کم نمیارم.......
میگی هدایت خدا نبود.............بله منم نمیگم خدا بود.....اما تعریف تو از خدا چیه؟
من اصلا به این دلیل که از شریعتی بدم میاد نچسبیدم به هدایت
واقعا متاسفم که اینطوری فکر میکنی
من 10000 تا نویسنده ی خوب میشناسم...........
اما امیدوارم روزی هم برسه که شما شریعتی رو بشناسی........
بدبختی اینه که هدایت توی عالم خودش زندگی میکرد.........و نمیشه گفت که نویسنده ی مخالف امثال شریعتی بود
بحث فایده نداره.......شما به شریعتیت بچسب.....ولی من فقط به هدایت نمیچسبم.......
شما با اون خوش باش......ما با اینهااااا خوشیم

Mona
Monday 7 March 2011, 07:00 PM
خب بعد از چند روز غیبت، الان من حاضر...! D:

دست گلتونم درد نکنه اینقدر به این تاپیک حرمت گذاشتین واقعا.... نه... جان من خجالت نکشیدین.... زشته ، 4 نفر غریبه بیان اینجا چی میگن آخه؟ مثلا قشر هنرمندین آخه.... قشر فرهنگی جامعه.... باید الگو باشید (وقتی مونا مامان بزرگ بود D: ).... خلاصه که خاتمه بدید دیگه کلا..... والا اینقدر شلوغ کردین اینجا رو، شتر با بارش تو تاپیک گم میشه....

_____________________________

تعصب بیش از حد خیلی بده خیلی زیاد بده چه روی شریعتی، چه روی هدایت، چه...... چون چشم رو به واقعیت بسته میشه. چرا اینقدر بت میسازید آخه؟!

_______________________________

گاهی فکر می کنم اگه هدایت به قول دوستان هتاکی نمی کرد به یه قشر خاصی (حتی به جا) الان این تاپیک وضعش بهتر بود. نمیدونم تا چه حد به قانون عمل و عکس العمل اعتقاد دارید. هدایت حرفای نابی داره که خیلی ها به خاطر همون هتاکی ازش روی گردان شدن. به نظرم این عیبشه.

_________________________

منتظرم کتک بخورم الان D:

گذشته از شوخی از تاختن به هم و جدل با هم دست بردارید... ببینید تاپیک رو به یه ویرانه تبدیل کردین :(

_____________________________


فاطمه ی عزیزم مرسی از مقالاتت. ادامه بده شون استفاده کنیم. راستی منبعش از کجاست؟ :)

zendegieh_khabha
Monday 7 March 2011, 08:14 PM
سلام
اه اه من نبودم چه خبر بوده؟!
رامين خان راست گفتي مي خواستم نيام اما نميشه. امروز بوف كور رو تموم كردم. راستش كتابش قديميه چند صفحه اي ازش كم بود ولي خوانديم ديگر. راستش بعد تموم كردن كتاب به اين نتيجه رسيدم كه نه حتمي بايد يبار ديگه از اول و با دقت تر بخونم.
با بوف كورش حال كردم.
بازم كه دعواست.
cont shahab راست ميگه بابا يك اپسيلون هواي همديگرو داشته باشين مثلآ بزرگ و عاقل و بالغ شديما. بده به خدا اين همه جنگ و دعوا.
ميگم يه پيشنهاد براي شريعتي, جلال آل احمد و باقي نويسنده هام يه تاپيك جداگونه بزنيم كه هي دعوا نشه.

fatemeh.1994
Monday 7 March 2011, 08:55 PM
قرار گذاشته بودم با خودم دیگه قاطی بحثای انحرافاتی نشم . اما یه کوچولو بگم دیگه نمیگم !
من تقریبا همه ی پستهای این تاپیک رو خوندم. چیزی که بشه اسمشو گذاشت انتقاد ندیدم.همش توهین بود و تمسخر !
مثلا یکی یه چیزی پروند و گفت صادق هدایت نه صادق بوده نه بویی از هدایت برده بوده ، 4 نفر دیگه اومدن ازش نقل قول زدن و شکلک هرهر !!! گذاشتن جلوش!
انتقاد این مدلیه ؟!
حتی اشاره کردن به ضد دین بودن هدایت هم انتقاد نیست!
اینا در نظر من فقط درک و فهم پایین یک فرد رو نشون میده .

_______________
مونا جانم خیلی ممنون از حضورت و اینکه مقاله رو خوندی :)
میخواستم وقتی تموم شد منبعش رو بنویسم !
منبع اینه : You can see links before reply

ادامه :


و اما چرا هدایت شهر ری را برمی گزیند؟ این شهر ساخته شده در هزاره چهارم پیش از میلاد توسط هوشنگ پادشاه ایرانی است. در اوستا، دو بار به هنگام یاد زرتشت، از ری نام برده می شود. دفترهای پهلوی نیز این شهر را زادگاه مادر زرتشت شمرده اند. پس ری شهری است کهن و دارای تمدنی باستانی که اکنون همانند روح ایرانی ویرانه ای بیش از آن نمانده است.
در بوف کور می بینیم همه ی شخصیت ها به علت آموزه های مذهب حاکم، دست سنگین تقدیر را برتر از اراده خود می دانند و خوبی را نه برای خوبی بلکه برای پاداش می ورزند.
راوی، " معجزات انبیا " را " فکر پست " می خواند و " کتاب دعا " را " افکار رجاله ها " می داند و " هیچ وقت نه مسجد و نه صدای اذان و نه وضو و نه اَخ و تُف انداختن و دولا و راست شدن در مقابل یک قادر متعال و صاحب اختیار مطلق _ که باید به زبان عربی با او اختلاط کرد _ " در او تأثیری نداشته است او " حس می کند مرگ، مذهب، ایمان و اعتقاد، چه قدر سُست و بچه گانه و تقریباً یک جور تفریح برای اشخاص تندرست و خوشبخت است " و خدا را " مظهر فرمانروایان روی زمین " می داند " که برای استحکام مقام الوهیت و چاپییدن رعایای خود... تصویر روی زمین را به آسمان منعکس کرده اند و " آن چه راجع به کیفر، پاداش، روح و روز رستاخیز" به راوی " تلقین کرده بودند، یک فریب بی مزه شده بود " به گونه ای که " صدای ناله ی سگی را از لابلای اذان " می شنید.
ما ردپای عشق به حیوانات و تاثیرگذاری آن ها بر زندگی انسانی را در بوف کور نیز می بینیم؛ برای نمونه به این جمله ی بوف کور بنگرید: " هر روز صبح زود، دو یابو سیاه لاغر، یابوهای تب لازمی که سرفه های عمیق خشک می کنند و دست های خشکیده ی آن ها منتهی به سم شده، مثل این که مطابق یک قانون وحشی، دست های آن ها را بریده و در روغن داغ فرو کرده اند و دو طرفشان لش گوسفند آویزان شده، جلو دکان می آورند. " یا آن جا که " جسدهای خون آلود را با گردن های بریده، چشم های رک زده و پلک های خون آلود از میان کاسه سر کبودشان در آمده است. " آن چنان بیان می کند که نفرتش را از کشتار حیوانات آشکارا نشان می دهد.
هدایت به ژرفا نفوذ می کند و درون شخصیت های داستانش را می شکافد و آن ها را رسوا می کند. هدایت این رجاله ها – کسانی را که تنها دنبال پول و شهوت اند – این گونه به وصف می کشد: " همه آن ها یک دهن بودند که یک مشت روده به دنبال آن آویخته منتهی به آلت تناسلیشان می شد ". راوی داستان، خود را اسیر زندگی رجاله ها می داند و می گوید: " زندگی من مثل یک کُنده هیزم تر است که گوشه ی دیگدان افتاده و با آتش هیزم های دگر برشته و زغال شده، ولی نه سوخته و نه تر و تازه مانده، فقط از دود و دم دیگران خفه شده است. "
البته همه ی شخصیت های بوف کور، نشان دهنده وجودی از وجود راوی داستان است و هنگامی که راوی اشاره می کند: «می ترسم بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم...» این موضوع آشکار می گردد که منظور از خودشناسی، همان همه شناسی است. ما در بوف کور به وحدت وجود می رسیم چرا که همه مردان، یک مرد و همه زنان، یک زن و این یک مرد و زن نهایی، یک انسان اند.
راوی خود و دختر اثیری را به مهر و مهریانه ( آدم و حوای آریایی ) مانند می کند. و روان خود در زندگی پیشین را همجوار با روان دختر اثیری در " عالم مثال " می داند که در این جهان نتوانستند به هم برسند، بنابراین آغاز به گله و شکایت می کند. این نکته، ریشه در عرفان خسروانی و پسین تر در عرفان پس از اسلام به ویژه در اندیشه ی شاعر بزرگ پارسی زبان مولانای بلخی دارد، آن جا که مولانا نیز در آغاز دفترش این گونه می نالد:
بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند...
گلدان راغه دیدِ ما را به این " فلسفه ی خیامی " سوق می دهد که بدن نیاکان ما خاک کوزه گری شده و کوزه گر آن را به گلدانی بدل کرده است و در جایی که راوی پس از دیدن نگاره متوجه وجود " همدردی قدیمی" می گردد، راوی و همدرد کهن به گمان من کسانی نیستند جز خیام و هدایت (که هر دو درد میهن و اصالت های از دست رفته ی آن و مبارزه با تحمیق آدم ها را داشته اند).
بوف کور به دیدِ من، شناسنامه ی هویت ایرانی است و نسخه ای کامل از ادبیات نمادین و کنایه ای. بدین دلیل که؛
میهن پرستی ساده ای که ما در داستان های « مازیار » یا « پروین دختر ساسان » می بینیم در بوف کور شکل کامل شده و پیچیده اش را شاهدیم.
در بخش نخست، ایران باستان را به تصویر می کشد و سپس خاکسپاری اصالت ها (دختر اثیری).
بخش دوم بعد از تازش تازیان است که ارزش ها آنچنان دگردیسی می کنند که وی " نژاد ناشناس " با فرهنگ ناشناس در پیرامون خود می بیند، بدین گونه در میهن خود احساس بیگانگی و تنهایی می کند.
در بخش یکم، نگرنده ی نگاره بالا هستیم. پیرمرد نماد انسان ایرانی است، که در زیر تُرکتازی فرهنگ های مهاجم خمیده شده اما درخت سرو که نماد فرهنگ ایرانی است هنوز سرسبزی خود را نگه داشته و پیرمرد در زیر سایه ی آن نشسته است و دختر اثیری نماد انسان اصیل ایرانی است که در سوگ اصالت از دست رفته رَخت سیه بر تن کرده و خرد و اصالت ایرانی را در گل نیلوفری ریخته و می خواهد آن را به انسان ایرانی ( جمود و خموده شده در زیر تازش مهاجمان ) دهد ولی جوی آب ( که بیانگر فاصله پیرمرد و اصالتش است ) مانعی است برای رسیدن او به اصالتش.
دختر اثیری برای راوی نماد حقیقت نیز هست.حقیقتی که " همه ی مشکلات فلسفی و معماهای الهی را برایم حل بکند. به یک نگاه او رمز و اسراری، دگر وجود نداشت" و " در زندگی من آرامشی تولید می شد. "
حقیقتی که با رسیدن به آن" به آسانی به رموز نقاشی های قدیمی به اسرار کتاب های مشکل فلسفه به حماقت ازلی اشکال و انواع پی ببرم. "
پدر و عمو کسانی نیستند جز آریاییان هندی و ایرانی که در هزاره های پیشین، از هم جدا شده اند و هر یک به راه خود رفته اند ولی جوهره ی وجودی یکسان خود را نگه داشته اند.
پیرمرد کالسکه چیِ بخش نخست؛ انسان ایرانی کنونی است که گورکن قهّار اصالت ها است (دختر اثیری)؛ که دفن اصالت ها برای او به یک حرفه و عادت روزمره بدل شده است.
پیرمرد خنزرپنزریِ بخش دوم نیز، انسان ایرانی کنونی است که پس از هزاران سال زندگی در بساطش جز کوزه ای لعابی، دستغاله، مهره های رنگین، گزلیک و ... چیز دیگری یافت نمی شود. " زیر یک طاقی، پیرمرد عجیبی نشسته که جلویش بساطی پهن است. توی سفره او یک دستغاله .... فقط شب های جمعه با دندان های زرد افتاده اش قرآن می خواند... پُشتِ این کلّّه ی مازویی و تراشیده ی او که دورش عمامه ی شیر و شکری پیچیده، پشت پیشانی کوتاه او، چه افکار سمج و احمقانه ای مثل علف هرز روییده است؟ " در پایان باید گفت: هر کس از ظنِ خود، یار هدایت می شود، ولی هیچ گاه از درون او اسرار را نمی جوید. بوف کور کتابی نیست که تنها خواند و لذت برد، بوف کتابی است که بسیاری با آن زیسته اند.


........
* نوشته هایی که میان این نشان ( " ) قرار گرفته اند، جمله های خود هدایت است.

*بوف در فرهنگ مزدیسنا مرغی است نیک اندیش نه پیام آور شومی و تاریکی. به دید من همین دگردیسی معنایی در مورد بوف، که از یک مرغ نیک اندیش به مرغ شوم بدل می شود می تواند نماینده ی سایر فرگشت های فرهنگی ایرانیان پس از تازش تازیان باشد.

*جامه ی ابریشم چین خورده بلند که چسب تن بود، جامه ای بود که بانوان در ایران باستان می پوشیدند که این دختر نیز همین رَخت را بر تن دارد.

*گل نیلوفر همان لوتوسی است که دیواره های تخت جمشید را فرا گرفته است و در فرهنگ ایرانی نماد خرد و اصالت است.

این مقاله تموم شد !
دوستان عزیز حرف ها و نظراتتون رو بگین لطفا.
انتقادات هم به دیده ی منت !!! اگر آگاهیمون یاری کرد بحث میکنیم و پاسخ میدیم .

یه مقاله ی دیگه هم هست با عنوان " تاثیر آثار هدایت در اروپا" .اگه فکر میکنید میتونه مفید واقع بشه ، اون رو هم میذارم .

mahsa_mv
Monday 7 March 2011, 09:12 PM
من در ابتدای بحث فقط دفاع کردم...........و گفتم منتقدین هدایت ....ولی اسم نیاوردم
و نظرمو در مورد منتقدین گفتم
برای مثال پست صفحه 4 منو که خطاب به شماس رو بخون..ببین چقدر قشنگ جواب دادم........
و این وسط خانم nina فقط یک بار توهین کردن.......و پست بی محتوای دیگه ای نزد....و صرفا واسه این اونو با شماها جمع بستم...که از پستهای بی مورد و بی مصرف بعضیا تشکر میکرد....که این طرز فکرشو کاملا نشون میده
ولی شما خیلی کار زشتی کردی که تازه از حرکت زشت یکی دیگه استفاده کردی و تمسخر رو ادامه دادی
من هیچ وقت توی دفاع کردنم از هدایت از شماها اسم نیاوردم........و حتی جاهایی که اسم آوردم توهین نکردم
باز nina فکر کنم بین شما 3 نفر کمی قشنگ تر جواب داد........( بجز اون تمسخرش )
ولی این که شما نه فاعل باشی و نه مفعول ولی بیای وسط تنش 2 نفر دیگه طرف یکیشونو بگیری اصلا کار جالبی نیست.......
من روی هدایت تعصبی نیستم..........اما انتقاد بجا رو قبول میکنم.........نه انتقادی که برگرفته از یک ذهن تهی و کسی که تا بحال کتاب نخونده و فکرش کاملا بسته بهست باشه
انتقاد داریم تا انتقاد............رک بگم.........اصلا نمیشه اسم صحبتهای شما در مورد هدایت رو گذاشت انتقاد
بله مرسی که تعریف انتقاد رو گفتی.......
داری بحثو فلسفی میکنی؟.........مطمئن باش توی فلسفه هم کم نمیارم.......
میگی هدایت خدا نبود.............بله منم نمیگم خدا بود.....اما تعریف تو از خدا چیه؟
من اصلا به این دلیل که از شریعتی بدم میاد نچسبیدم به هدایت
واقعا متاسفم که اینطوری فکر میکنی
من 10000 تا نویسنده ی خوب میشناسم...........
اما امیدوارم روزی هم برسه که شما شریعتی رو بشناسی........
بدبختی اینه که هدایت توی عالم خودش زندگی میکرد.........و نمیشه گفت که نویسنده ی مخالف امثال شریعتی بود
بحث فایده نداره.......شما به شریعتیت بچسب.....ولی من فقط به هدایت نمیچسبم........و تابحال 4 تا از کتابهای شریعتی رو خوندم...........
شما با اون خوش باش......ما با اینهااااا خوشیم
دوست عزیز شما هم خوب توهین میکنی ولی چون تاپیک به نفع شما پیش میره توهین های شما میشه حرف حق ....پست های ما میشه بی مصرف و بی مورد ...این رسمش نیستا

r_a_m_i_n
Monday 7 March 2011, 09:34 PM
دوست عزیز شما هم خوب توهین میکنی ولی چون تاپیک به نفع شما پیش میره توهین های شما میشه حرف حق ....پست های ما میشه بی مصرف و بی مورد ...این رسمش نیستا
من که گفتم..........من اولش خیلی خوب جلو اومدم.........ولی وقتی توهین دیدم توهین کردم......
البته باز هم فکر میکنم توهین من مودبانه تر بود
چی؟ تاپیک به نفع من پیش میره؟
شاید باورت نشه......ولی من با خوندن هرکدوم از پستهای شما و abel .....انگار یک شمشیر توی شکمم فرو کرده باشن.........اینقدرررر حرص خوردم..............
البته اشتباه نشه...........من کاری به نظر مخالف ندارم.........من نظر مخالفو میتونم تحمل کنم......انتقاد رو هم میتونم تحمل کنم............
اما توی هیچ کدوم از این پستها نه انتقاد دیدم و نه نظر منطقی
بخاطر این بود که صبرم به سر اومد

Mona
Monday 7 March 2011, 10:01 PM
به قول آقای کاووسی : دوستان و عزیزان شهر قشنگ

برای اینکه به تاپیک جهت بدیم دوباره و از جاده خاکی درش بیاریم، دیگر به بحث با هم پیرامون کی به کی توهین کرد؟ چرا توهین کرد؟ آیا آنچه گفت توهین بود یا انتقاد؟ من حق داشتم.... او حق نداشت و ..... پایان بدیم (روی همدیگر رو هم ببوسید) و :

نظرتون رو راجع به مقاله ای که (در 3 قسمت) فاطمه جان زحمتش رو کشیدن بفرمایین

Punk
Monday 7 March 2011, 11:37 PM
فاطمه خانوم واقعا تاثیر گذار بود تفسیره فوق العاده ای بود داره جالب میشه ادامه بده مر30

Punk
Monday 7 March 2011, 11:51 PM
خانوم نینا لطفا بحث باطل تون رو انقدر کش ندید و با کلمات بازی نکنید و اینکه اینجا دادگاه نیست که از خدتون دفاع کنید و اگر ما در سطح شما نیستیم لطفا تاپیک رو ترک کنید...
در ضمن شما خودت رو زیاد ناراحت نکن تو دنیا ، موزیسین ها و نویسندگان و هنرکاران زیادی به عقاید اون 4 میلیارد نفر توهین میکنن !!! چیزی نمیشه !!! اشکال نداره !!! اگه قرار بود آنها هم مثل 4 میلیارد نفر بیندشن که اسمشون رو هنرمند نمیزاشتن !!! به اونا هم میگفتن رجاله ها

nina
Tuesday 8 March 2011, 12:05 AM
quote" بنابراین آغاز به گله و شکایت می کند. این نکته، ریشه در عرفان خسروانی و پسین تر در عرفان پس از اسلام به ویژه در اندیشه ی شاعر بزرگ پارسی زبان مولانای بلخی دارد، آن جا که مولانا نیز در آغاز دفترش این گونه می نالد:
بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند..."quote

اخه خانوم اقایی که نقد میکنی چرا اول نمیری در مورد مولانا و اشعار مولانا ریسرچ کنی
چرا نظر نپخته و خام خود را به عنوان 1 اصل بیان میکنی چرا فکر نمیکنی که حرف باد معده
نیست که برای راحت شدن همینطوری بیرون بدی که اونوقت 2 تا ادم ساده بیان و انتقاد تو رو بخونن
و کیف کنند و بشکن بزنن ...اخه چه ربطی داره ...به شقیقه؟ عزیز من مهندس دکتر فیلیسوف بیا ارتباط منطقی
این 2 تا رو توضیح بده

nina
Tuesday 8 March 2011, 12:35 AM
دیگه این ادبیات مستراحی رو نمی تونم بپذیرم

جان؟من با ادبیات صادق هدایتی بحث را ادامه دادم این برداشت تو هست اخطار 3 را نگیری و باعث ***** سایت نشوی لطفا شر خود را کم کن ای موجود انچنان نازنین نیستی و زبان شیوایی نداری:))

Mona
Tuesday 8 March 2011, 12:42 AM
نینا جان، اگه لحن هدایت رو قبول نداری چرا تقلیدش می کنی؟

nina
Tuesday 8 March 2011, 12:45 AM
اگه قرار بود آنها هم مثل 4 میلیارد نفر بیندشن که اسمشون رو هنرمند نمیزاشتن !!! به اونا هم میگفتن رجاله ها

ای هنرمند ای شور افکن ای الماس خوش تراش تو قربانی شدی
خب میگفتی از 4 میلیارد نفر دیگر چه خبر؟بگو از در افشانیهایی که
اموخته ای همه ی 4 میلیارد 1 طرف تو براستی پدیده ای کشف
نشده هستی وای که چقدر خوب و بی مانندی و خوش فکر و
استثنایی چرا ابعاد بیشتری از شخصیت خود را نمایان نمیسازی
این همه فروتنی و تواضع از برای چیست

nina
Tuesday 8 March 2011, 12:47 AM
نینا جان، اگه لحن هدایت رو قبول نداری چرا تقلیدش می کنی؟

مونا جان از شما انتظار دارم دلیل این کا رو بدونی

Mona
Tuesday 8 March 2011, 01:08 AM
بله.... شما با لحن و توهینهای هدایت مشکل دارین. اینجور هم که من فهمیدم طرفدار میانه روی هستین. با این کار پس می خواهین چیو برسونید؟ جز اینکه باز دوباره تاپیک به هم بریزه، این کارتون چه فایده ای داره؟

ok ، ما متوجه شدیم شما فردی رو که به انسانها بنا به انسان بودنشون احترام نمیذاره به دینشون احترام نمیذاره و .... اصلا براش ارزش قائل نیستین. نظرتون هم کاملا محترم. همه هم پذیرفتیم که خانم نینا بر این عقیده هستن.

اما اگر ناراحتید از جانب کشمکشهای لفظی که پیش آمده (با وجودیکه شما هم بی جواب نذاشتید) ، من اینجا از جانب سایر دوستان ازتون عذر می خوام :53::53:

________________________________


تقدیم به همه ی دوستانی که در اینجا بهشون به هر نوعی توهین شد: :53::53::53::53::53::53::53:

fatemeh.1994
Tuesday 8 March 2011, 09:21 AM
اخه خانوم اقایی که نقد میکنی چرا اول نمیری در مورد مولانا و اشعار مولانا ریسرچ کنی
چرا نظر نپخته و خام خود را به عنوان 1 اصل بیان میکنی چرا فکر نمیکنی که حرف باد معده
نیست که برای راحت شدن همینطوری بیرون بدی که اونوقت 2 تا ادم ساده بیان و انتقاد تو رو بخونن
و کیف کنند و بشکن بزنن ...اخه چه ربطی داره ...به شقیقه؟ عزیز من مهندس دکتر فیلیسوف بیا ارتباط منطقی
این 2 تا رو توضیح بده[/quote]



مقاله رو از سایت ایران پرس عیناً کپی کردیم ، گفتیم هرکی حرف و نظر و انتقادی داره بیاد بگه !
گفتیم این نوشته گواهه؟!!! تاییدش کردیم ؟!!!!!!

A_Cops_4
Tuesday 8 March 2011, 05:10 PM
برای بار دوم اخطار داده می شود، از درگیری لفظی بپرهیزید و حرف هارو برای محیطی خارج از سایت نت آهنگ نگه دارید. در غیر این صورت تاپیک قفل می شود.

abel
Tuesday 8 March 2011, 06:11 PM
انقدر با امثال تو سر این موضوعات بحث کردم (بیشتر تو دنیای واقعی) که خسته شدم دیگه حوصله فک زدن ندارم هر جور دوس داری فکر کن ولی تو تاپیک خود هدایت بهش توهین نکن مرسی

فکر کنم اونا بیشتر از تو خسته شدن ! من با دلیل و مدرک حرف زدم ! مثلا گفتم کتاب افسانه آفرینش رو بخونید بعد خودتون قضاوت کنید ! بعدم غالبه نقدهایی که بهش شده رو گفتم ببین پس نگو توهین نکن! من توهین نکردم ! این شماها هستید که بحثو از مسیرش خارج می کنید ! با چی ؟ با احساسی حرف زدن /// با مغالطه //// تناقضات //// با مناقشه در مثال /// و......الانم که داری میگی توهین !!! این تو بودی که تو تاپیکات به عقاید مخالفت بی حرمتی می کردی /// اینجا هم دچاره تناقض شدی !!

abel
Tuesday 8 March 2011, 06:36 PM
نوشته اصلي بوسيله rumour نمايش پست اما چه قدره این حرفها راسته؟ آیا واقعا این حرف ها زده شده؟؟ از کجا معلوم حرف جعلی نباشه؟ بله از افرادی مثل مطهری یا شریعتی بعید نیست این چیزا... مخصوصا شریعتی، یکی از خائنان بزرگه این مملکته، کسیه که در یک کتابش نوشت قتل عام ایرانیان توسط اعراب اونچیزی بوده که در هر ایرانی گم شده و دنبالش بوده... کسیه که گفت: (( تو دشمن منی ولی من تا پای جان می ایستم تا تو حرفت بزنی)) یکی دزدی آشکار از سخن ولتر. وقتی از این چیزا پیش میاد و افرادی با این شهرتی که دست و پا کردن با عوام فریبی هاشون از این کارا می کنن، هیچ تصدیقی هم برای اون حرفا وجود نداره. به نظر من در کلی تاریخ داستان نویسی ایران هدایت به طور مطلق شماره ی 1 بوده و هست و احتمالا خواهد بود حالا حالا ها...--------------------------------////////////////////////////////////////////////////////////////// --------------------------------------------------------------- ----------------------------------------------------- -------------------------------------------------- و اما شما اول میگی جعلی است(کلا خودتو راحت کردی ) ! خوبه من از رفقاشم گفتم مگر نه .... بحثو با مناقشه درمثال به سمته شریعتی و استاد مطهری بردی و درباره اونا موضع گرفتی !! اینجا که میگی تصدیقی وجود نداره چرا /////// داره //// فقط یکم زحمت بکش !! خودت داری نتیجه گیری می کنی و میگی با عوامفریبی (اینجا عجیب کلی گویی کردی ) اونجا هم که گفتی به نظره من !!! خوب این نظره شماست و در جاش محترمه !!! تو خودت استناد می کنی ////// بعد من که استناد کردم میگی از کجا معلوم ///// اینجا تناقضه حرفاته !!! اینجاست که بحث دچاره دور میشه و باعثش شمایید ولی در کل شماها جز مغالطه و تناقضات و مناقشه چیزی برا گفتن ندارید !!

abel
Tuesday 8 March 2011, 07:21 PM
میشه مدارکت رو ...روو کنی؟
کو؟ دلیل و مدرکت کو؟
شریعتی مدرکته؟
آقای عزیز شما هر حرفی زدی من با دلیل جواب دادمممممممم......
گفتی هم عصران هدایت...نظیر چوبک و شریعتی گفتن که هدایت ضد دین ترین نویسنده ی معاصر ایرانه
و طوری این حرفو گفتی که گویا خیلی حرف اونا رو قبول داری........و از اون گذشته بی دینی هدایت رو یک عیب بزرگ میدونی
من واست اسم آوردم.....تمام اون نویسنده ها که اسم بردم ضد دین هستند و هم معاصر.........و تازه بسیار هم محکم حرفشون رو زدن
اما هدایت که یه جورایی تخیلی اجتماعی سیاسی مینویسه
اما اونا خیلی مستقیم حرفشونو زدن
پس اینجا هم چوبک حرف مفت زده و هم شریعتی ........و وای بحال اونایی که حرفاشونو باور کردن
...بعدش مثال آوردی که دانشمند عرب داریم....آقا جون کدوم عرب؟
ما اصلا دانشمند عرب نداریم.............هرکی بوده ایرانی بوده نه عرب سوسمار خوره خر
بعدشم اینهایی که اسم بردی اصلا مسلمون نبودن.........
چرا اسم زکریا رو خراب میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه اطلاعات نداری لطفا نگووووووووووووووووووو
من منطق ندارم یا شما.........؟
عجب........
اونوقت انتظار دارن پیشرفت کنیم..........
باشه آقا جون...........من دیگه هیچی نمیگم.........
شما درست میگی............اصلا فیزیک ماله اسلامه.........ریاضی.....شیمی...... .نجوم......فلسفه.......جغرافیا.... .....هموشون علمهای اسلامی هستند که بعدها اروپایی ها به این موضوع پی بردن
انیشتن کی بوده بابا........مارکس؟ برو بابا مارکس عددی نبوده...........هگل؟ هگل کیه؟ ......کی شوپنهاور؟ برو بابا اونم کافره........


هدایت؟ هیچوقت نمیشناسیشششش
ولتر.....اونه که زندگی رو به خیلیا آموخت..نه..؟؟؟فلانی......یه جورایی این شخص استثنایی بوده......
حیف که نمیشناسیش.........400 سال پیش چه چیزایی که نمیگفته
بابا ناپلئون با تمام خشونتش حرفهاش به اینها شباهت داره
(( البته حیف که نمیتونم نقل قول هایی از سخنان این افراد رو اینجا بیارم ))
بله حتما شما راست میگی.....اونوقت انیشتن نکنه به جن و پری هم اعتقاد داشته نه؟
مگه آدم خاص هم داریم؟.......اینم مگه تفسیره ...آنه که واسه من حرف انیشتنو تفسیر میکنی؟
مگه
آدما خاص و عام دارن؟

البته شما داری........
ما نداریم.....

تو هم همون گیره punk وامثالشو .....داری ..... دو سه تا تاپیک بالاتر نوشتم اونو بخون/////////////////// خوب و اما شما// اونجا که گفتی شریعتی مدرکته //// من فقط از شریعتی نقله قول نکردم //// از رفقاش و همعصراش هم گفتم /// ضمنا توی اون زمان دانشمندا آثارشون رو عربی می نوشتن // چون زبان رسمیه علم بوده نمونش قانون ابن سینا که اصلش عربیه//// اونجا که گفتی (((البته حیف که نمیتونم نقل قول هایی از سخنان این افراد رو اینجا بیارم))) خودت داری نقله قول می کنی /// بعد من که نقله قول می کنم میگی دروغه ---اینجا هم نمونه ای از تناقضاته حرفاته //// ((((پس اینجا هم چوبک حرف مفت زده و هم شریعتی)))) اینجا هم که مقدمه چینیت ربطی به نتیجه گیریت نداره // بقیش هم ..... شماها استعداد خاصی در تناقض ، مغالطه ،و مناقشه و ...دارید..

abel
Tuesday 8 March 2011, 07:38 PM
اما چه قدره این حرفها راسته؟ آیا واقعا این حرف ها زده شده؟؟ از کجا معلوم حرف جعلی نباشه؟ بله از افرادی مثل مطهری یا شریعتی بعید نیست این چیزا... مخصوصا شریعتی، یکی از خائنان بزرگه این مملکته، کسیه که در یک کتابش نوشت قتل عام ایرانیان توسط اعراب اونچیزی بوده که در هر ایرانی گم شده و دنبالش بوده... کسیه که گفت: (( تو دشمن منی ولی من تا پای جان می ایستم تا تو حرفت بزنی)) یکی دزدی آشکار از سخن ولتر. وقتی از این چیزا پیش میاد و افرادی با این شهرتی که دست و پا کردن با عوام فریبی هاشون از این کارا می کنن، هیچ تصدیقی هم برای اون حرفا وجود نداره.
به نظر من در کلی تاریخ داستان نویسی ایران هدایت به طور مطلق شماره ی 1 بوده و هست و احتمالا خواهد بود حالا حالا ها...

شما اول میگی جعلی است(کلا خودتو راحت کردی ) میشه نتیجه گرفت چیزی که به نفعته جعلی نیست ولی اونی که به ضرر ه ته جعلیه.....مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟! خوبه من از رفقاشم گفتم مگر نه .... بحثو با مناقشه درمثال به سمته شریعتی و استاد مطهری بردی و درباره اونا موضع گرفتی !! اینجا که میگی تصدیقی وجود نداره چرا /////// داره //// فقط یکم زحمت بکش !! خودت داری نتیجه گیری می کنی و میگی با عوامفریبی (اینجا عجیب کلی گویی کردی ) اونجا هم که گفتی به نظره من !!! خوب این نظره شماست و در جاش محترمه !!!(ببین اینکه گفتی حرفه ولتر رو سرقت کرده ...نه اینطور نیست ...تو نگرفتی ....این تو ادبیات هست///مثالشم شهریاره که تو یه شعرش از چند بیته حافظ استفاده کرده ...این یه آرایه ادبی است که رفقا بهتر می دونن...... تو خودت استناد می کنی ////// بعد من که استناد کردم میگی از کجا معلوم ///// اینجا تناقضه حرفاته !!! اینجاست که بحث دچاره دور میشه و باعثش شمایید ولی در کل شماها جز مغالطه و تناقضات و مناقشه چیزی برا گفتن ندارید !!

fatemeh.1994
Tuesday 8 March 2011, 08:52 PM
مهسا تو باز پریدی وسط ؟؟!!!
_____________________

abel جان تو کلمات تضاد و تناقض و مغالطه و مناقشه رو تازه یاد گرفتی که اینهمه علاقه داری به کارشون ببری ؟!!!!
تو و مهسا اگه نظریات عالمانه و پربارتون رو ارائه ندین بحث خوب پیش میره !

بیخودی جنجال درست نکنین.
اصلا تو درست میگی.ما همه نفهمیم .قوه ی درک سخنان پرمغز تورو نداریم.
جون هرکی دوست داری دیگه این همه فضل و علم رو هدر نده .ساکت مثل بچه آدم بگیر بشین .

rumour
Tuesday 8 March 2011, 08:55 PM
شما اول میگی جعلی است(کلا خودتو راحت کردی ) میشه نتیجه گرفت چیزی که به نفعته جعلی نیست ولی اونی که به ضرر ه ته جعلیه.....مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟! خوبه من از رفقاشم گفتم مگر نه .... بحثو با مناقشه درمثال به سمته شریعتی و استاد مطهری بردی و درباره اونا موضع گرفتی !! اینجا که میگی تصدیقی وجود نداره چرا /////// داره //// فقط یکم زحمت بکش !! خودت داری نتیجه گیری می کنی و میگی با عوامفریبی (اینجا عجیب کلی گویی کردی ) اونجا هم که گفتی به نظره من !!! خوب این نظره شماست و در جاش محترمه !!!(ببین اینکه گفتی حرفه ولتر رو سرقت کرده ...نه اینطور نیست ...تو نگرفتی ....این تو ادبیات هست///مثالشم شهریاره که تو یه شعرش از چند بیته حافظ استفاده کرده ...این یه آرایه ادبی است که رفقا بهتر می دونن...... تو خودت استناد می کنی ////// بعد من که استناد کردم میگی از کجا معلوم ///// اینجا تناقضه حرفاته !!! اینجاست که بحث دچاره دور میشه و باعثش شمایید ولی در کل شماها جز مغالطه و تناقضات و مناقشه چیزی برا گفتن ندارید !!

1) من نمیگم جعلیه، میگم مدرک شما کو؟ این که کسی مثل جمال زاده یا چوبک اینو گفته باشه برای من شک برانگیزه و هر چیزیو قبول نمی کنم، تا وقتی که مدرکی معتبر نبینم نمی تونم قبول کنم. این که رفقاشه دلیل نمیشه که اونها گفته باشن
2) با توجه به سابقه این دو فرد هیچ بعید نیست که حرفی برای هدایت درآورده باشن. پس هر من تناقص نداره، در اینجا میتونم قبول کنم که این حرف ها گفته شده باشه.
3)شما استناد نکردی، نقل قول کردی. برای همین بازم میگم! از کجا معلوم که درسته؟
4) هرچند که این حرفه ادبی نیست که بخوایم بگیم تضمین بوده باشه، بنده خودم مطالعاتی در ادبیات و آرایه ها دارم... میدونم چی به چیه تا حدودی! اما این هم قبول! شما چه نظری در رابطه با هر مارلون براندو دارید؟ این هم ادبیاته؟ اینجا جای بحث در رابطه با مطهری و شریعتی نیست چون من حرف زیاد دارم که بزنم... اینجا جاش نیست...
5) من استناد نکردم شما هم نکردی... هردو فقط مثالی آوردیم. مثال های من خیلی واضح بودن، سناریو یه فیلمه که میشه دید. یا فیلم نامرو سرچ کرد. و یکی هم حرفیه که در کتاب اومده.
مثال شما نقل قولی بود که هیچ منبعی نداشت. گفتید که گفته شده... اما منبعی؟ مقاله ی معتبری؟؟ هیچی...
6) من هیچ کاری با بقیه ندارم، اما من با احترام بحث می کنم، مناقشه هم نکردم حرفام و دلیلامو گفتم... به نظر خودتون. شما نیستی که داری با جبهه گیری میاید سمته من؟


در ضمن، اگر در نوشته های من یا اطلاعات من شکی دارید خیلی خوشحال میشم که براتون توضیح بدم که م. فرزانه کیه که اسمش در مقاله صادق هدایت در ویکیپدیا اومده... تا قشنگ شفاف و روشن بشه که اطلاعات من چه قدره و از کجا میاد.

soroosh_269
Tuesday 8 March 2011, 09:11 PM
درود
مرسی فاطمه خانوم واقعا خیلی مقاله های مفیدی بود و خیلی چیز یاد گرفتم!
(تموم صحنه هایی که هدایت با اون توصیف زیباش میگفت دوباره دقیقا یادم اومد! اون جوی و اون دختر و درخت و پیرمرد و کالسکه و اون خونه های کنار جاده.....!! راستی که چقدر قشنگ از نماد ها استفاده میکنه)
منتظر مقاله های بعدی هستیم
در مورد بحث ها هم به نظر من بالاخره به اون روز میرسیم که آب انبارها خالی شه و مجبور به استفاده از ((آب حیات)) شیم!!

fatemeh.1994
Tuesday 8 March 2011, 10:29 PM
بچه ها اگه این مقاله ها مفید بود ، پس بد نیست دربارشون حرف بزنیم.

اگه بحث اصلی رو دنبال کنیم حرفای بی ربط هم زده نمیشه و اینجوری به جون هم نمیفتیم !

صفحه ی اول مونا یه مقاله گذاشته : صادق هدایت و آرتور شوپنهاور .
خیلی مقاله ی خوب و جالبیه .
حتما بخونیدش.و نظر یا انتقادتون رو بگید.

Punk
Tuesday 8 March 2011, 10:54 PM
فاطمه اون مقاله دومت درباره بوف کور واقعا تکون دهنده بود از دیشب دارم بهش فکر میکنم خیلی توپ بود ایول ... یه نمه احساس کردم صادق با دید ناسیونالیستی و ملی گرایی داستان رو نوشته نمی دونم البته شما ها چی فکر میکنین ... البته این داستان بی نظیر چندین برداشت داره که همش کاملا درسته بنظرم اگه تما برداشت ها و تفسیر ها رو کنار هم بذاریم به یه چیز خیلی پخته تر میرسیم که بیانگر توان بالای این نویسندس

octavarium
Tuesday 8 March 2011, 11:59 PM
فاطمه اون مقاله دومت درباره بوف کور واقعا تکون دهنده بود از دیشب دارم بهش فکر میکنم خیلی توپ بود ایول ... یه نمه احساس کردم صادق با دید ناسیونالیستی و ملی گرایی داستان رو نوشته نمی دونم البته شما ها چی فکر میکنین ... البته این داستان بی نظیر چندین برداشت داره که همش کاملا درسته بنظرم اگه تما برداشت ها و تفسیر ها رو کنار هم بذاریم به یه چیز خیلی پخته تر میرسیم که بیانگر توان بالای این نویسندس
من هم همین نظر رو دارم البته شاید بخاطر انتقادهاش این حس بوجود بیاد شایدم ...................
پ.ن : جواب پستهای منحرف رو ندیم دوستان نظرتون چیه ؟؟؟
کلا در نظرشون نگیریم ...

Amir
Wednesday 9 March 2011, 12:03 PM
دوستان لطفا دعوای سیاسی مذهبی خود را وارد تاپیک نکنید

این سایت علاقه ای به دنبال کردن این مسائل چه موافق و چه مخالف ندارد

هروقت احساس شود بحث منحرف شده دوستان پلیس وظیفه خود را به درستی انجام خواهند داد پس لطفا شخصا ماشین انتقاد مستقیم را روشن نکنید

امیدوارم تاپیک قفل نشود

سپاس

imanlotus
Wednesday 9 March 2011, 12:57 PM
زیستن عوام، تلاشى نابخردانه در جهت نیل به اهداف شوم اراده شر است با ابزار عشق. مردم، مسخ شدگانى بیش نیستند كه كوركورانه مطابق خواست نفس خویش عمل مى نمایند و اینها همه ناشى از یك چیز است: ترس از مرگ. در واقع عوام، در جهت گریز از مرگ، بیش از پیش بازار این نیرنگستان را كه در جهت تحقق اهداف غلط اراده شر به راه انداخته اند، گرم نگه مى دارند...

وى مى گوید: براى رهایى از رنجهاى زندگى، باید اساس آن را ویران كرد یعنى باید چشمه خواهشها را خشكاند.

بطور كلى مرگ پدیده اى پذیرفتنى و توجیه پذیر است، مرگى كه آمیخته با گرایشى جنسى است. یعنى همان عاملى كه خود را به دیوانگى سوق مى دهد و در نهایت با ناكامى و عدم نیل به هدف همراه است و این یعنى بن بست. بن بستى كه محصول تضاد فوق است و علاجى جز مرگ ندارد. انسان با شورى غریب و موهوم خود را در ورطه تضاد انداخته و براى رهایى به مرگ پناه مى برد.

جهان و آدمیانش در نظر شوپنهاور و هدایت، جایگاه مصایب و سختیها بود. دنیاى سرگشتگانى بود كه بى هدف و دیوانه وار،غرق در رؤیاى هستى بودند و تنها به دنبال افزایش طول زندگى. شب زدگانى كه در دنیاى حقیر خود اسیر بوده و از عرض زندگى غافل. هیچكدام در پى درك هستى خویش برنیامده و تنها طالب لذت بودند، لذا تضاد و ناكامى را به جان خریده و به استقبال مرگ مى رفتند.
درود
از همه خواهش میکنم این چنت تیکه رو دوباره مطالعه کنن...چون این جمله ها داخل مقاله به حق منو لرزوند...
خانوم مونا واقعا مقاله ی تکان دهنده ای گذاشتین...
فوق العاده بود
من تازه این تاپیکو دیدم...
راستش تو ایرانه عزیز ما تا یه نفر سطح مطالعش از دورو بریاش بیشتر میشه احساس هگل بودن بهش دست میده و شروع میکنه تز دادن...البته شاید الآن لحنم خوب نباشه ولی خوب همه میدونیم که این صفت تو خیلی از دورو بریامون یا حتی خودمون وجود داره که ما همان دورو بری های بقیه هستیم!یکی از کسانی که از قلم نقد سحرآمیز این اساتید نیمه محترم دانشگاه دور نبوده و نیست همین صادق هدایت فقید هست...
من به هیچ وجه نمی خوام شعار بدم...اطلاعات زیادی هم از فلسفه و ادب مدارم به عنوان یک مخاطب که تنها 4 تا اثر از هدایت خونده!دارم اظهار نظر شخصیمو میگم...صادق زبانی بود برای ناتوانی زبان دل من!
چه بسیار که از دردی درونی میرنجیدم اما نا آگاه ازون الم بودم با خوندن بوف کور صادق با صحنه ی دیدار پیرمرد با دختر جوان با صحنه ی سوار شدن کاراکتر صادق بر گاری و وصف پیرامونش با خنده ی خشک و بی روح پیرمرد به درد خودم رسیدم!
با خوندن داستان زنده به گور به خلسه ای رفتم انگار اون مرد خود من بودم و زنده به گور صفحه ای از دفتر خاطرات من!
به هر حال مسرور شدم ازینکه این تاپی رو پیدا کردم...
مسرور ازینکه اینجا کسی از باد معده سخن نمیرونه!که هرجا رفتم همه به مجرد صادق شناس بودن در مورد آهنگ های نانسی عجرم هم سخنوری میکردن!!!
ناراحتم از حذف شدن پست ها گرچه بعضی پست ها تنش زا هستن اما به نظر من به نوبه ی خودشون میتونن آموزنده هم باشن..چون دو طرف دعوای گوشه ای از چادر طرز تفکر خاصی رو گرفته و داره اونو بنا میکنه پس میتونه به راحتی نماینده ای از مکتبی خاص باشه و مخاطبان هم داوری آگاه در مورد لحنشون طرز برخوردشون طرز گفتمانشون قضاوت کنن...
پیروز باشید...

abel
Thursday 10 March 2011, 05:31 AM
مهسا تو باز پریدی وسط ؟؟!!!
_____________________

abel جان تو کلمات تضاد و تناقض و مغالطه و مناقشه رو تازه یاد گرفتی که اینهمه علاقه داری به کارشون ببری ؟!!!!
تو و مهسا اگه نظریات عالمانه و پربارتون رو ارائه ندین بحث خوب پیش میره !

بیخودی جنجال درست نکنین.
اصلا تو درست میگی.ما همه نفهمیم .قوه ی درک سخنان پرمغز تورو نداریم.
جون هرکی دوست داری دیگه این همه فضل و علم رو هدر نده .ساکت مثل بچه آدم بگیر بشین .

اینها فقط مقدماتند !
خیلی از مفاهیم منطقی رو ما در زندگی روزمره،در بحث ها و گفتگوهابه کار می بریم ،ولی خودمان متوجه نیستیم ! /

من گفتم نفهم ؟! فقط ایرادای بحثو در حده اطلاعم گفتم .
گفتی بحث خوب پیش میره ؟؟/اگر ما ساکت باشیم؟


پستاتو خوندم ، ! انتظاره بیشتری نیست.

abel
Thursday 10 March 2011, 05:54 AM
1) من نمیگم جعلیه، میگم مدرک شما کو؟ این که کسی مثل جمال زاده یا چوبک اینو گفته باشه برای من شک برانگیزه و هر چیزیو قبول نمی کنم، تا وقتی که مدرکی معتبر نبینم نمی تونم قبول کنم. این که رفقاشه دلیل نمیشه که اونها گفته باشن
2) با توجه به سابقه این دو فرد هیچ بعید نیست که حرفی برای هدایت درآورده باشن. پس هر من تناقص نداره، در اینجا میتونم قبول کنم که این حرف ها گفته شده باشه.
3)شما استناد نکردی، نقل قول کردی. برای همین بازم میگم! از کجا معلوم که درسته؟
4) هرچند که این حرفه ادبی نیست که بخوایم بگیم تضمین بوده باشه، بنده خودم مطالعاتی در ادبیات و آرایه ها دارم... میدونم چی به چیه تا حدودی! اما این هم قبول! شما چه نظری در رابطه با هر مارلون براندو دارید؟ این هم ادبیاته؟ اینجا جای بحث در رابطه با مطهری و شریعتی نیست چون من حرف زیاد دارم که بزنم... اینجا جاش نیست...
5) من استناد نکردم شما هم نکردی... هردو فقط مثالی آوردیم. مثال های من خیلی واضح بودن، سناریو یه فیلمه که میشه دید. یا فیلم نامرو سرچ کرد. و یکی هم حرفیه که در کتاب اومده.
مثال شما نقل قولی بود که هیچ منبعی نداشت. گفتید که گفته شده... اما منبعی؟ مقاله ی معتبری؟؟ هیچی...
6) من هیچ کاری با بقیه ندارم، اما من با احترام بحث می کنم، مناقشه هم نکردم حرفام و دلیلامو گفتم... به نظر خودتون. شما نیستی که داری با جبهه گیری میاید سمته من؟


در ضمن، اگر در نوشته های من یا اطلاعات من شکی دارید خیلی خوشحال میشم که براتون توضیح بدم که م. فرزانه کیه که اسمش در مقاله صادق هدایت در ویکیپدیا اومده... تا قشنگ شفاف و روشن بشه که اطلاعات من چه قدره و از کجا میاد.

چرا ! چون می خوام نتیجه گیری کنیم باید استناد کنم به گفته ی فلان شخص موافق یا مخالف و سعی کنیم از این آرا چیزی بدست بیاوریم !
اینکه میگی سابقه ایندو ! کدوم سابقه ؟
من ازافرادی هم گفتم که ضد دین بودن رو ارزش می دونن و افتخاره ضددین ترین رو به اون تقدیم می کنند .

اونجا که گفتی جبهه امیدوارم اینطور نباشه

تشکر از نظرت.

abel
Thursday 10 March 2011, 07:12 PM
قسمتی از کتاب بوفه کور ((...ولی هیچوقت نه مسجد و نه صدای اذان و نه وضو_ اخ و تف _ انداختن و دلا و راست شدن در مقابله یک قادر متعال و صاحب اختیار مطلق که باید تنها به زبان عربی با او اختلاط کرد ، در من تاثیری نداشته است..))) بوف کور ..صفحه 89

octavarium
Thursday 10 March 2011, 07:16 PM
قسمتی از کتاب بوفه کور ((...ولی هیچوقت نه مسجد و نه صدای اذان و نه وضو_ اخ و تف _ انداختن و دلا و راست شدن در مقابله یک قادر متعال و صاحب اختیار مطلق که باید تنها به زبان عربی با او اختلاط کرد ، در من تاثیری نداشته است..))) بوف کور ..صفحه 89
به به .................
این یکی از بیشمار دلایلیه که باعث شده هدایت رو بپرستم
این نوع عقایدش رو دوست میدارم

abel
Thursday 10 March 2011, 07:29 PM
قسمتی از کتاب بوفه کور ((...ولی هیچوقت نه مسجد و نه صدای اذان و نه وضو_ اخ و تف _ انداختن و دلا و راست شدن در مقابله یک قادر متعال و صاحب اختیار مطلق که باید تنها به زبان عربی با او اختلاط کرد ، در من تاثیری نداشته است..))) بوف کور ..صفحه 89 صادق چوبک : ((تا به حال هر چه درباره زندگی هدایت نوشته شده ،از ترس حکومت ،خانواده و یا ملاحظه کاریهای دیگر بوده است.من هدایت را از سال 1315 شمسی شناختم که تازه از هندوستان برگشته بود.او دشمن شماره یک دین اسلام بود و اعتقاد داشت که تمام بدبختی ها از رهگذر حمله اعراب و دین اسلام بر ما وارد شده است. او در حقیقت یک ملحد تمام عیار بود و علاقه شخصی من به او ناشی از همین عداوتی بود که او با دین اسلام داشت....)) صادق چوبک - سفره مازندران،دفتره هنر ،ویزه هدایت،شماره 6 ،ص 680، چاپ آمریکا

abel
Thursday 10 March 2011, 07:32 PM
به به .................
این یکی از بیشمار دلایلیه که باعث شده هدایت رو بپرستم
این نوع عقایدش رو دوست میدارم

خوده هدایت کافکا رو می پرستید ! راستی کافکا کی یو می پرستید ؟...........O

M_T
Thursday 10 March 2011, 07:53 PM
قسمتی از کتاب بوفه کور ((...ولی هیچوقت نه مسجد و نه صدای اذان و نه وضو_ اخ و تف _ انداختن و دلا و راست شدن در مقابله یک قادر متعال و صاحب اختیار مطلق که باید تنها به زبان عربی با او اختلاط کرد ، در من تاثیری نداشته است..))) بوف کور ..صفحه 89

ممنون از اینکه با سند و مدرک سخن میگید.
سخن استدلالی قابل اشکال نیست مگر از روی بی منطقی و عناد.
در نقد این بخش از کتاب می توان به مسائل مهمی پی برد.
چنین افرادی در حقیقت دین اسلام را نشناخته اند.
کی گفته باید با خدا فقط باید عربی حرف زد؟ در اسلام تنها نماز باید به عربی باشه علتش هم وحدت و نظم و اشتراکی است که باید میان مسلمانان باشه.
نماز 5 دقیقه است. شما 5 دقیقه عربی حرف بزن لکن ساعت ها می تونی با خدا به هر زبونی که دوست داری حرف بزنی. تازه در همون نماز قنوت می تونه فارسی باشه و در سجده هم می تونی فارسی دعا کنی.
پس این کوته نظری نویسنده رو در زمینه مسائل دینی می رسونه.
در مورد دلا و راست شدن.
شما به هر دینی که باشی رکوع و سجود داره.
بت پرست باشی بودایی و هندو و تائوئیست و مسیحی و یهودی.
مشتاقان شیطان پرست هم همینطور.
همینایی که دوستدار اسرائیل و صهیونیست اند مگه ندیدند چطور جلوی یه دیوار هی دلا و راست میشن اونم به چه طرز مسخره ای. اما نماز در اسلام با وقار و شکوهه. عظمت نماز جماعت رو ببینید در بیت الله حرام یا صفوف نماز جمعه.
چرا چشم به روی حقیقت باید بست؟ بنظرم دیدگاه هدایت به دین کاملا از روی جهل یا عناد بوده و به طرز خصمانه ای بدبینانه است.
من بعنوان مسلمان از دینم دفاع می کنم.
افراد بی دین هم خیلی خوششون میاد و حال می کنند با این حرف ها و حمایت می کنند.
عیبی نداره اسلام که زوری نیست.
در مملکت هم دیکتاتوری نیست. شما نماز نخون. کسی میاد تو رو زندانی یا شکنجه بکنه؟
اما زمان طاغوت نماز جماعت جمعه ممنوع بود. همراه داشتم قرآن با ترجمه ممنوع بود. اون دیکتاتوری نبود؟
کافی بود یه عکس 3در4 امام ازت می گرفتند. یه راست می رفتی زندان
الان اینجوریه واقعا؟ شما توی موبایلت توی جیبت توی کیفت عکس هر کی رو دوست داری می زاری.
بک گراند موبایلت زن برهنه هم باشه کسی که کاریت نداره.
کدوم یکی از شماهارو بخاطر این چیزا تفتیش یا دستگیر کردند؟

با چشمانی باز و روشن به حقیقت بنگریم و از حیات انسانی لذت ببریم.

با تشکر

abel
Thursday 10 March 2011, 08:03 PM
نظره صادق چوبک رو جدا می زارم در هم نشه ///////////// ////////////////////////////////////// /////////////////////////////////// تا به حال هر چه درباره زندگی هدایت نوشته شده ،از ترس حکومت ،خانواده و یا ملاحظه کاریهای دیگر بوده است.من هدایت را از سال 1315 شمسی شناختم که تازه از هندوستان برگشته بود.او دشمن شماره یک دین اسلام بود و اعتقاد داشت که تمام بدبختی ها از رهگذر حمله اعراب و دین اسلام بر ما وارد شده است. او در حقیقت یک ملحد تمام عیار بود و علاقه شخصی من به او ناشی از همین عداوتی بود که او با دین اسلام داشت.... صادق چوبک ، سفره مازندران ، دفتره هنر ،ویزه هدایت،شماره 6 ،صفحه 680 . چاپ آمریکا