akanani
Monday 24 September 2007, 05:08 PM
اين روزها پديده لبخواني حتي در برنامههاي زنده تلويزيوني اتفاقي عادي شده و بعضي خوانندهها فقط اداي خواندن را در ميآورند.
حتما شما هم بارها و بارها تصوير خوشحال و خندان خوانندههايي را ديدهايد كه جلوي دوربين راه ميروند و مثلا آواز ميخوانند و قطعا شما هم به راحتي متوجه ميشويد كه خواننده يكهو از آهنگ جلوتر ميافتد يا بالعكس و چون قرار نيست كه زحمت خاصي براي اجراي قطعاتاش بكشد، در طول مدت راه رفتن و ژست گرفتن جلوي دوربين، به راحتي ميتواند دستهايش را در مدلهاي مختلف تكان دهد، حس بگيرد و بالاخره هم شما ميفهميد كه خواننده محترم لبخواني ميكند و لاغير.
هفته پيش يا دقيقا روز بيستم شهريورماه امسال بود كه خبرگزاري فارس روي خروجي خود، درباره لغو برگزاري كنسرت «عليرضا افتخاري» در شب دوم برنامهها، خبري با تيتر «لبخواني افتخاري، كنسرت 48 ميليون توماني را تعطيل كرد» گذاشت.
قضيه هم از اين قرار بود كه تهيهكننده كنسرت، پيشدستي كرده و به رسانهها اعلام كرده بود كه افتخاري بدون هماهنگي گيلان را ترك كرده و از سويي ديگر كنسرتاش را به شيوه لبخواني برگزار كرده، در حالي كه مردم علاقهمند براي شنيدن صداي اين خواننده به اين كنسرت آمده بودند.
با اين بهانه رفتيم سراغ چند نفر از خوانندگان و اهالي موسيقي و از آنها درباره لب خواني و به خصوص نوع جديدش پرسيديم.
در ميان اغلب خوانندههاي ايراني كه كم و بيش از سيستم لبخواني يا همان «Playback» استفاده ميكنند. (در اين زمينه صدا و سيما هم حسابي پايه است) هستند خوانندههايي كه با اين مسئله كلا مشكل دارند. از ميان آنها ميتوان از«عليرضا عصار» و «محمد اصفهاني» نام برد.
عليرضا عصار كه تا به حال بارها و بارها در تلويزيون حاضر شده و حاضر نشده كه لبخواني كند و در كنسرتهايش هم صدا، صداي خودش است، در مورد لبخواني ميگويد: «من اصلا موافق اين پديده نيستم و به نظر من كاري است مردود و تا به حال هم آن را مرتكب نشدهام.
من نميگويم كه در هيچ كشوري جز ايران لبخواني به اين شكل انجام نميشود ـ شايد در تبت يا نپال و... انجام شود ـ اما فكر ميكنم باز هم از نوعي كه در ايران هست نيست». به او كه اين روزها مشغول جمع كردن شعر براي آلبوم جديدش است و هنوز دقيقا معلوم نيست كه با فواد حجازي كار ميكند يا نه، ميگويم كه تا به حال در مورد لبخواني در كنسرت هم چيزي شنيده يا نه؟ ميگويد: «مطمئنايد كه چنين چيزي وجود دارد؟ اين ديگر چه جورش است؟».
اين بي احترامي به خواننده است
گروه آريان نياز به معرفي ندارد . آنها گذشته از آلبومهاي موفق ، تجربه اجراهاي زنده و كنسرتهاي پربيننده را هم در كارنامه خود دارند.
«محسن رجبپور» كه علاوه بر تهيهكنندگي آلبومها، مديريت برنامههاي اين گروه را هم به عهده دارد، در مورد استفاده از سيستم «Playback» ميگويد: «من احساس ميكنم كه استفاده از اين سيستم، تنها بياحترامي به هنرمند است، چرا كه قرار است ساز نشان داده نشود و به همين دليل تنها خواننده ـ آن هم به آن شكل نامطلوب ـ مطرح شود.
من تصورم اين است كه حتي استفاده از اين سيستم، بياحترامي به خود خواننده هم هست چون از تصويرش سوءاستفاده شده و به ضرر صدا و شأن هنرياش تمام ميشود. توانايي يك هنرمند موسيقي زماني مشخص ميشود كه اجراي زنده داشته باشد اما متاسفانه آنچه گريبان موسيقي ايران و بهخصوص موسيقي پاپ را گرفته، همين مسئله است.
آهنگسازان به سفارش خوانندهها قطعاتي را ميسازند و در استوديوها تا جايي كه جا دارد روي صداي آنها كار ميكنند و آلبومشان را منتشر ميكنند. حالا همان خواننده كه در استوديو روي صدايش آنقدر كار كردهاند، چطور ميخواهد كنسرت بدهد؟ اصلا ميتواند؟ به نظر من در همين جاهاست كه فرق كسي كه تجربه دارد با بيتجربهها معلوم ميشود».
با سطح بينالمللي فاصله زيادي داريم
به نظر بيشتر خوانندهها «Playback» كار پسنديدهاي نيست و به نظر بيشتر آهنگسازان و دستاندركاران موسيقي، اين خوانندگان هستند كه مسئله را در ايران و بهخصوص در صدا و سيما باب كردهاند، چرا كه اگر آنها با اين كار مخالفت ميكردند، حالا اوضاع اينطور نميشد. اما خيلي از همين خوانندهها كه توسط ديگر اهالي موسيقي محكوم ميشوند، خودشان اين جريان را عجيب و غريب ارزيابي نميكنند. به نظر آنها وقتي كه در همه كشورهاي دنيا اين اتفاق ميافتد، چرا در ايران نيفتد؟
«قاسم افشار» كه باز هم مشغول تهيه آلبومي در فضاي عاشقانه است، از آن دست خوانندههايي است كه راست و حسيني ميگويد: «من بارها و بارها در تلويزيون لبخواني كردهام. اما بايد اين را هم بگويم؛ اينكه به لبخواني در ايران ايراد ميگيرند (و درست هم هست)، به اين معني نيست كه كلا اين جريان مشكل دارد. ببينيد از سيستم «Playback» در اغلب كشورها استفاده ميشود اما با برنامهريزي قبلي.
متاسفانه در كشور ما چون اين اتفاق به صورت حرفهاي نميافتد، جا نيفتاده و كار كردن با آن سخت است. با اينكه در طول سالهاي اخير خيلي بهتر شده است اما هنوز با سطح بينالمللي فاصله زيادي داريم.
مثلا من بارها و بارها از تلويزيونمان ديدهام كه خواننده در حال حرف زدن با مجري يا مهمان برنامه است و در همان حال موسيقي او هم پخش ميشود و از ميانه آن هم خواننده شروع ميكند به لب زدن. مردم هم كه نميدانند او در طول آن مدت در حال لبزدن بوده و اين ميشود كه مقصر اصلي ميشود خواننده. من خودم سيستمهاي زيادي را امتحان كردهام، براي من هم جواب داده است و كار را بسيار طبيعي جلوه ميدهد اما خواننده هم بايد بداند كه چطور از آن استفاده كند.
برداشت من اين است كه استفاده از سيستم «Playback» به اين دليل در تلويزيون رواج دارد كه اجازه نشان دادن ساز وجود ندارد و به همين دليل آنها هم پولشان را صرف چنين چيزي نميكنند و ترجيح ميدهند كه نوار آن را پخش كنند. براي صدا و سيماييها آوردن يك اركستر بزرگ و نمايش آن در تلويزيون دردسر دارد.
به هر حال هر زماني كه اين اتفاق افتاده و صدا و سيما راضي شده است كه از اركستر استفاده كند، نتيجه كار مطلوبتر بوده. اما اگر قرار باشد يك لبخواني هر چقدر هم كه خوب و تميز انجام شود در كنسرت باشد، من آن را رد ميكنم. به نظر من يك اشتباه فاحش است. تنها كساني ممكن است از اين سيستم استفاده كنند كه توانايي اجراي زنده را ندارند يا از آن ميترسند».
خدا تورو ببخشه
باورتان نميشود كه در چه وضعيتي با «خشايار اعتمادي» صحبت كرديم. او كه يك جورهايي جزو نسل اول خوانندگان پاپ بعد از انقلاب است، هيچگاه حاضر نشده است از لبخواني در كنسرتهايش استفاده كند. اعتمادي ميگويد قرار است به محض اينكه از تخت بيمارستان بلند شد، آلبوم «خدا تورو ببخشه» را منتشر كند.
حركات موزون ميخواهد
«بهنام ابطحي» موسيقيدان جواني است كه سالهاي سال از دوران نوجوانياش با «مهرداد كاظمي» و ديگر خوانندههاي آن دوران، كارش را در مقام يك آهنگساز، پيانيست و درامر شروع كرد.
او كه كميفضاي موسيقي خودش را در طول سال گذشته جديتر از قبل كرده و تصميم دارد آلبوم بيكلامي را در ژانر موسيقي كلاسيك مدرن منتشر كند، اعتقاد دارد كه لبخواني بدتر از همه جاي دنيا در ايران اتفاق ميافتد و اصلا نه فايدهاي براي خواننده دارد، نه براي شنونده؛ «اين سيستم با شرايطي متفاوت در خارج از ايران استفاده ميشود.
مثلا هنگامي كه اثري از خواننده پخش ميشود، به اجراي حركات موزون ميپردازد. منظور من اين نيست كه حالا خوانندههاي ما هم بايد همين كارها را بكنند. نه، اما اينطور هم درست نيست. اينجا نه نمايشي وجود دارد و نه حركتي، لبخواني بسيار مصنوعي اجرا ميشود. من فكر ميكنم كه «Playback» در ايران جواب نميدهد».
لب هم خوب نمي زنند
«سامان احتشامي» كه با خوانندگان زيادي از جمله عليرضا افتخاري، عبدالحسين مختاباد، سينا سرلك و... كار كرده است، معتقد است كه لبخواني تنها در 3 حالت اتفاق ميافتد؛ اول اينكه خوانندهها از عهده اجراي زنده برنميآيند، دوم اينكه آهنگساز دوست ندارد در كنار خواننده ديده شود و آخر هم اينكه در ايران تا بوده خوانندهسالاري وجود داشته و به ساز و آهنگساز اهميتي داده نشده است؛ همين ميشود كه پيوسته آنها مطرح ميشوند؛ «راحتتان كـنــم، مــا دائــم بــراي خوانندههايمان مفتي تبليغ ميكنيم اما در هر حال به نظر من، اگر يك خواننده همينطوري راه برود و هيچ چيز نخواند خيلي بهتر است تا اينكه فقط قيافه و لبهايش را نشان بدهند.
متاسفانه به نوعي هم اين مسئله در فرهنگ ما جا افتاده است و هر خوانندهاي كه من تا به حال با او كار كردهام، از «Playback» استفاده كرده است؛ نه صدا و سيما اين بودجه را تامين كرده، نه خواننده حاضر شده پيشنهاد را رد كند.
خوانندهها در پي شهرت هستند و برايشان مهم نيست كه اصلا آهنگساز و نوازندگان سر صحنه حاضر باشند يا نه. اي كاش حداقل خوب لب ميزدند!».
از عليرضا افتخاري درباره ماجراي لبخوانياش در كنسرت رشت پرسيديم
لبخواني كردهام آدمكه نكشتهام
من اعتقادي به اجراي كنسرت با روش لبخواني ندارم و اصلا اين وصلهها به من نميچسبد. نميشود خوانندهاي مردمي روي سن برود و 3 ساعت لبخواني كند و اصولا چنين اتفاقي قابل تصور نيست.در مورد اتفاقي كه در رشت افتاد هم زماني هست كه شما مجوز پخش موسيقي نداريد و مجبور ميشويد كه لبخواني كنيد.
اما اتفاقي كه در رشت براي من افتاد اصلا اين نبود؛ ما داشتيم سالن را امتحان ميكرديم كه الكي براي ما حرف درآوردهاند كه «Playback» بوده است.
ما در رشت گير يك كلاهبردار افتاديم كه به نام تهيهكننده موسيقي، پول همه را بالا كشيد، آن هم دركنسرت خيريهاي كه قرار بود تمام عوايد آن ـ به جز دستمزد نوازندهها ـ به بهزيستي برسد؛ بماند كه ما را به جاي سالن موسيقي، به سوله بلوكسازي يك كارخانه بردند و آنجا نه كولري داشت و نه هيچ امكاناتي و از اول تا آخر برنامه دست مردم مقوا بود و خودشان را باد ميزدند؛ سالني خارج از شهر كه در روز برگزاري كنسرت چند نفر تصادف كردند.
من به شما چه بگويم؟ بگويم خودم با ماشين خودم تا رشت رفتم؟ بگويم جاي خواب نداشتيم؟ بگويم 4 چرخ ماشينم را آنجا پاره كردند و آن را خش انداختند؟ گيرم چند قطعه را هم لبخواني كردهام، آدم كه نكشتهام، قتل كه نكردهام، در همه جاي دنيا اين اتفاق ميافتد؛ ضمن اينكه براي 3 ـ 2 قطعه اين هياهو براي چيست؟ معلوم است كه بقيه كنسرت را خودم خواندهام.
من تمام زندگي را وقف مردم كردهام و هيچوقت حاضر نيستم آنها را از دست بدهم. روزهاي دوم و سوم كنسرت را هم لغو كردم چرا كه حاضر نبودم پول مردم در كيسه تهيه كننده برود، به جاي اينكه به بچههاي بهزيستي برسد.
من تصميم دارم از ارشاد، از استانداري و از شهرداري به بالاترين مقامات شكايت كنم. چرا بايد به اين فرد كلاهبردار مجوز داده ميشد؟
من ديگر موسيقي را براي هميشه رها ميكنم، هيچكس قدر هنرمند را در اين كشور نميداند. من براي چه كسي موسيقي كار كنم؟ من ميتوانستم 3 شب براي 6 هزار نفر كنسرت بدهم و 48 ميليون به بهزيستي برسد اما با وجود چنين آدمهايي نشد.
من در تمام طول زندگيام به شايعهها توجه نكردهام و تسليم خدا هستم. من فقط و فقط تصنيف «صياد» را به صورت «Playback» اجرا كردم. من ديگر پايم را توي رشت نميگذارم. ديگر موسيقي كار نميكنم.
فيش گيتار تو گلدون
قبل از اينكه كلیپها شكل پرزرق و برق امروزي خود را پيدا كنند، چيزي نبودند جز تصاوير صداداري كه گروه موسيقياي را در حال اجرا نشان ميدادند تا حال و هواي آن اجرا را براي كساني كه موفق به ديدن آن نشده بودند شبيهسازي كنند.
با پيشرفت تكنولوژي و نزديك شدن موزيك - ويدئو به صنعت سينما، كليپها سر و وضعي متفاوت و سينماييتر پيدا كردند تا جايي كه پا به حوزههايي مثل فيلم كوتاه و انیمیشن گذاشتند و تكنيكي به نام «همآهنگي لب» (يا همان لب زدن خودمان) را از صنعت غولپيكر سینما قاپيدند.
«همآهنگي لب» همانطور كه از اسمش پيداست، در حقيقت براي همزمان كردن صدا و تصوير استفاده ميشود تا به نظر برسد صدا از تصويري كه ديده ميشود توليد شده است. اما بعد از راه پيدا كردن «همآهنگي لب» به صنعت موسيقي، اين تكنيك حالت رياكارانهتري به خود گرفت؛ گروهها و خوانندههايي پيدا شدند كه در حقيقت شروع به بازي كردن نقش خود روي صحنه ميكردند.
حتي گاهی وقتها كار به جايي ميكشيد كه بعضي نوازندهها هم روي صحنه، صداي سازشان را ميبستند يا به قولي فيش گيتارهايشان را در گلدان ميگذاشتند و اداي ساز زدن در ميآوردند. «لبخواني» به اين بهانه انجام ميشد كه به هنرمند اجازه ميداد تا نفس بيشتري براي اجراي حرکات موزون و نمايش روي صحنه داشته باشد یا آبروي شغلي و مالي خوانندهاي كه به دليل بياحتياطي، قبل از كنسرت سرما خورده بود را حفظ ميكرد.
بعضي مواقع هم گروهها مجبور ميشدند به خاطر نبودن وقت كافي براي تمرين و محدوديت زمانياي كه مثلا براي حضور در يك برنامه تلويزيوني داشتند، «لبخواني» كنند تا دردسر ميكس و تنظيم صداها - كه كاري وقتگير است - از بين برود.
با این اوصاف و با آنکه هنرمندان بزرگي در موسيقي معاصر (مثل جان لنون از «بيتلز»، گروه «اويسس»، گروه «آيرن ميدن» و...) دست به «لبخواني» و «همآهنگي لب» روي صحنه زدهاند، هيچوقت به اين پديده از طرف مخاطبان و منتقدان موسيقي به ديد مثبت نگاه نشده و همیشه لبخوانی، توهین به مخاطب و نوعي فريبکاری تلقی شده و نشاندهنده ضعف گروه در اجراي زنده بوده است.
منبع همشهری آن لاین
حتما شما هم بارها و بارها تصوير خوشحال و خندان خوانندههايي را ديدهايد كه جلوي دوربين راه ميروند و مثلا آواز ميخوانند و قطعا شما هم به راحتي متوجه ميشويد كه خواننده يكهو از آهنگ جلوتر ميافتد يا بالعكس و چون قرار نيست كه زحمت خاصي براي اجراي قطعاتاش بكشد، در طول مدت راه رفتن و ژست گرفتن جلوي دوربين، به راحتي ميتواند دستهايش را در مدلهاي مختلف تكان دهد، حس بگيرد و بالاخره هم شما ميفهميد كه خواننده محترم لبخواني ميكند و لاغير.
هفته پيش يا دقيقا روز بيستم شهريورماه امسال بود كه خبرگزاري فارس روي خروجي خود، درباره لغو برگزاري كنسرت «عليرضا افتخاري» در شب دوم برنامهها، خبري با تيتر «لبخواني افتخاري، كنسرت 48 ميليون توماني را تعطيل كرد» گذاشت.
قضيه هم از اين قرار بود كه تهيهكننده كنسرت، پيشدستي كرده و به رسانهها اعلام كرده بود كه افتخاري بدون هماهنگي گيلان را ترك كرده و از سويي ديگر كنسرتاش را به شيوه لبخواني برگزار كرده، در حالي كه مردم علاقهمند براي شنيدن صداي اين خواننده به اين كنسرت آمده بودند.
با اين بهانه رفتيم سراغ چند نفر از خوانندگان و اهالي موسيقي و از آنها درباره لب خواني و به خصوص نوع جديدش پرسيديم.
در ميان اغلب خوانندههاي ايراني كه كم و بيش از سيستم لبخواني يا همان «Playback» استفاده ميكنند. (در اين زمينه صدا و سيما هم حسابي پايه است) هستند خوانندههايي كه با اين مسئله كلا مشكل دارند. از ميان آنها ميتوان از«عليرضا عصار» و «محمد اصفهاني» نام برد.
عليرضا عصار كه تا به حال بارها و بارها در تلويزيون حاضر شده و حاضر نشده كه لبخواني كند و در كنسرتهايش هم صدا، صداي خودش است، در مورد لبخواني ميگويد: «من اصلا موافق اين پديده نيستم و به نظر من كاري است مردود و تا به حال هم آن را مرتكب نشدهام.
من نميگويم كه در هيچ كشوري جز ايران لبخواني به اين شكل انجام نميشود ـ شايد در تبت يا نپال و... انجام شود ـ اما فكر ميكنم باز هم از نوعي كه در ايران هست نيست». به او كه اين روزها مشغول جمع كردن شعر براي آلبوم جديدش است و هنوز دقيقا معلوم نيست كه با فواد حجازي كار ميكند يا نه، ميگويم كه تا به حال در مورد لبخواني در كنسرت هم چيزي شنيده يا نه؟ ميگويد: «مطمئنايد كه چنين چيزي وجود دارد؟ اين ديگر چه جورش است؟».
اين بي احترامي به خواننده است
گروه آريان نياز به معرفي ندارد . آنها گذشته از آلبومهاي موفق ، تجربه اجراهاي زنده و كنسرتهاي پربيننده را هم در كارنامه خود دارند.
«محسن رجبپور» كه علاوه بر تهيهكنندگي آلبومها، مديريت برنامههاي اين گروه را هم به عهده دارد، در مورد استفاده از سيستم «Playback» ميگويد: «من احساس ميكنم كه استفاده از اين سيستم، تنها بياحترامي به هنرمند است، چرا كه قرار است ساز نشان داده نشود و به همين دليل تنها خواننده ـ آن هم به آن شكل نامطلوب ـ مطرح شود.
من تصورم اين است كه حتي استفاده از اين سيستم، بياحترامي به خود خواننده هم هست چون از تصويرش سوءاستفاده شده و به ضرر صدا و شأن هنرياش تمام ميشود. توانايي يك هنرمند موسيقي زماني مشخص ميشود كه اجراي زنده داشته باشد اما متاسفانه آنچه گريبان موسيقي ايران و بهخصوص موسيقي پاپ را گرفته، همين مسئله است.
آهنگسازان به سفارش خوانندهها قطعاتي را ميسازند و در استوديوها تا جايي كه جا دارد روي صداي آنها كار ميكنند و آلبومشان را منتشر ميكنند. حالا همان خواننده كه در استوديو روي صدايش آنقدر كار كردهاند، چطور ميخواهد كنسرت بدهد؟ اصلا ميتواند؟ به نظر من در همين جاهاست كه فرق كسي كه تجربه دارد با بيتجربهها معلوم ميشود».
با سطح بينالمللي فاصله زيادي داريم
به نظر بيشتر خوانندهها «Playback» كار پسنديدهاي نيست و به نظر بيشتر آهنگسازان و دستاندركاران موسيقي، اين خوانندگان هستند كه مسئله را در ايران و بهخصوص در صدا و سيما باب كردهاند، چرا كه اگر آنها با اين كار مخالفت ميكردند، حالا اوضاع اينطور نميشد. اما خيلي از همين خوانندهها كه توسط ديگر اهالي موسيقي محكوم ميشوند، خودشان اين جريان را عجيب و غريب ارزيابي نميكنند. به نظر آنها وقتي كه در همه كشورهاي دنيا اين اتفاق ميافتد، چرا در ايران نيفتد؟
«قاسم افشار» كه باز هم مشغول تهيه آلبومي در فضاي عاشقانه است، از آن دست خوانندههايي است كه راست و حسيني ميگويد: «من بارها و بارها در تلويزيون لبخواني كردهام. اما بايد اين را هم بگويم؛ اينكه به لبخواني در ايران ايراد ميگيرند (و درست هم هست)، به اين معني نيست كه كلا اين جريان مشكل دارد. ببينيد از سيستم «Playback» در اغلب كشورها استفاده ميشود اما با برنامهريزي قبلي.
متاسفانه در كشور ما چون اين اتفاق به صورت حرفهاي نميافتد، جا نيفتاده و كار كردن با آن سخت است. با اينكه در طول سالهاي اخير خيلي بهتر شده است اما هنوز با سطح بينالمللي فاصله زيادي داريم.
مثلا من بارها و بارها از تلويزيونمان ديدهام كه خواننده در حال حرف زدن با مجري يا مهمان برنامه است و در همان حال موسيقي او هم پخش ميشود و از ميانه آن هم خواننده شروع ميكند به لب زدن. مردم هم كه نميدانند او در طول آن مدت در حال لبزدن بوده و اين ميشود كه مقصر اصلي ميشود خواننده. من خودم سيستمهاي زيادي را امتحان كردهام، براي من هم جواب داده است و كار را بسيار طبيعي جلوه ميدهد اما خواننده هم بايد بداند كه چطور از آن استفاده كند.
برداشت من اين است كه استفاده از سيستم «Playback» به اين دليل در تلويزيون رواج دارد كه اجازه نشان دادن ساز وجود ندارد و به همين دليل آنها هم پولشان را صرف چنين چيزي نميكنند و ترجيح ميدهند كه نوار آن را پخش كنند. براي صدا و سيماييها آوردن يك اركستر بزرگ و نمايش آن در تلويزيون دردسر دارد.
به هر حال هر زماني كه اين اتفاق افتاده و صدا و سيما راضي شده است كه از اركستر استفاده كند، نتيجه كار مطلوبتر بوده. اما اگر قرار باشد يك لبخواني هر چقدر هم كه خوب و تميز انجام شود در كنسرت باشد، من آن را رد ميكنم. به نظر من يك اشتباه فاحش است. تنها كساني ممكن است از اين سيستم استفاده كنند كه توانايي اجراي زنده را ندارند يا از آن ميترسند».
خدا تورو ببخشه
باورتان نميشود كه در چه وضعيتي با «خشايار اعتمادي» صحبت كرديم. او كه يك جورهايي جزو نسل اول خوانندگان پاپ بعد از انقلاب است، هيچگاه حاضر نشده است از لبخواني در كنسرتهايش استفاده كند. اعتمادي ميگويد قرار است به محض اينكه از تخت بيمارستان بلند شد، آلبوم «خدا تورو ببخشه» را منتشر كند.
حركات موزون ميخواهد
«بهنام ابطحي» موسيقيدان جواني است كه سالهاي سال از دوران نوجوانياش با «مهرداد كاظمي» و ديگر خوانندههاي آن دوران، كارش را در مقام يك آهنگساز، پيانيست و درامر شروع كرد.
او كه كميفضاي موسيقي خودش را در طول سال گذشته جديتر از قبل كرده و تصميم دارد آلبوم بيكلامي را در ژانر موسيقي كلاسيك مدرن منتشر كند، اعتقاد دارد كه لبخواني بدتر از همه جاي دنيا در ايران اتفاق ميافتد و اصلا نه فايدهاي براي خواننده دارد، نه براي شنونده؛ «اين سيستم با شرايطي متفاوت در خارج از ايران استفاده ميشود.
مثلا هنگامي كه اثري از خواننده پخش ميشود، به اجراي حركات موزون ميپردازد. منظور من اين نيست كه حالا خوانندههاي ما هم بايد همين كارها را بكنند. نه، اما اينطور هم درست نيست. اينجا نه نمايشي وجود دارد و نه حركتي، لبخواني بسيار مصنوعي اجرا ميشود. من فكر ميكنم كه «Playback» در ايران جواب نميدهد».
لب هم خوب نمي زنند
«سامان احتشامي» كه با خوانندگان زيادي از جمله عليرضا افتخاري، عبدالحسين مختاباد، سينا سرلك و... كار كرده است، معتقد است كه لبخواني تنها در 3 حالت اتفاق ميافتد؛ اول اينكه خوانندهها از عهده اجراي زنده برنميآيند، دوم اينكه آهنگساز دوست ندارد در كنار خواننده ديده شود و آخر هم اينكه در ايران تا بوده خوانندهسالاري وجود داشته و به ساز و آهنگساز اهميتي داده نشده است؛ همين ميشود كه پيوسته آنها مطرح ميشوند؛ «راحتتان كـنــم، مــا دائــم بــراي خوانندههايمان مفتي تبليغ ميكنيم اما در هر حال به نظر من، اگر يك خواننده همينطوري راه برود و هيچ چيز نخواند خيلي بهتر است تا اينكه فقط قيافه و لبهايش را نشان بدهند.
متاسفانه به نوعي هم اين مسئله در فرهنگ ما جا افتاده است و هر خوانندهاي كه من تا به حال با او كار كردهام، از «Playback» استفاده كرده است؛ نه صدا و سيما اين بودجه را تامين كرده، نه خواننده حاضر شده پيشنهاد را رد كند.
خوانندهها در پي شهرت هستند و برايشان مهم نيست كه اصلا آهنگساز و نوازندگان سر صحنه حاضر باشند يا نه. اي كاش حداقل خوب لب ميزدند!».
از عليرضا افتخاري درباره ماجراي لبخوانياش در كنسرت رشت پرسيديم
لبخواني كردهام آدمكه نكشتهام
من اعتقادي به اجراي كنسرت با روش لبخواني ندارم و اصلا اين وصلهها به من نميچسبد. نميشود خوانندهاي مردمي روي سن برود و 3 ساعت لبخواني كند و اصولا چنين اتفاقي قابل تصور نيست.در مورد اتفاقي كه در رشت افتاد هم زماني هست كه شما مجوز پخش موسيقي نداريد و مجبور ميشويد كه لبخواني كنيد.
اما اتفاقي كه در رشت براي من افتاد اصلا اين نبود؛ ما داشتيم سالن را امتحان ميكرديم كه الكي براي ما حرف درآوردهاند كه «Playback» بوده است.
ما در رشت گير يك كلاهبردار افتاديم كه به نام تهيهكننده موسيقي، پول همه را بالا كشيد، آن هم دركنسرت خيريهاي كه قرار بود تمام عوايد آن ـ به جز دستمزد نوازندهها ـ به بهزيستي برسد؛ بماند كه ما را به جاي سالن موسيقي، به سوله بلوكسازي يك كارخانه بردند و آنجا نه كولري داشت و نه هيچ امكاناتي و از اول تا آخر برنامه دست مردم مقوا بود و خودشان را باد ميزدند؛ سالني خارج از شهر كه در روز برگزاري كنسرت چند نفر تصادف كردند.
من به شما چه بگويم؟ بگويم خودم با ماشين خودم تا رشت رفتم؟ بگويم جاي خواب نداشتيم؟ بگويم 4 چرخ ماشينم را آنجا پاره كردند و آن را خش انداختند؟ گيرم چند قطعه را هم لبخواني كردهام، آدم كه نكشتهام، قتل كه نكردهام، در همه جاي دنيا اين اتفاق ميافتد؛ ضمن اينكه براي 3 ـ 2 قطعه اين هياهو براي چيست؟ معلوم است كه بقيه كنسرت را خودم خواندهام.
من تمام زندگي را وقف مردم كردهام و هيچوقت حاضر نيستم آنها را از دست بدهم. روزهاي دوم و سوم كنسرت را هم لغو كردم چرا كه حاضر نبودم پول مردم در كيسه تهيه كننده برود، به جاي اينكه به بچههاي بهزيستي برسد.
من تصميم دارم از ارشاد، از استانداري و از شهرداري به بالاترين مقامات شكايت كنم. چرا بايد به اين فرد كلاهبردار مجوز داده ميشد؟
من ديگر موسيقي را براي هميشه رها ميكنم، هيچكس قدر هنرمند را در اين كشور نميداند. من براي چه كسي موسيقي كار كنم؟ من ميتوانستم 3 شب براي 6 هزار نفر كنسرت بدهم و 48 ميليون به بهزيستي برسد اما با وجود چنين آدمهايي نشد.
من در تمام طول زندگيام به شايعهها توجه نكردهام و تسليم خدا هستم. من فقط و فقط تصنيف «صياد» را به صورت «Playback» اجرا كردم. من ديگر پايم را توي رشت نميگذارم. ديگر موسيقي كار نميكنم.
فيش گيتار تو گلدون
قبل از اينكه كلیپها شكل پرزرق و برق امروزي خود را پيدا كنند، چيزي نبودند جز تصاوير صداداري كه گروه موسيقياي را در حال اجرا نشان ميدادند تا حال و هواي آن اجرا را براي كساني كه موفق به ديدن آن نشده بودند شبيهسازي كنند.
با پيشرفت تكنولوژي و نزديك شدن موزيك - ويدئو به صنعت سينما، كليپها سر و وضعي متفاوت و سينماييتر پيدا كردند تا جايي كه پا به حوزههايي مثل فيلم كوتاه و انیمیشن گذاشتند و تكنيكي به نام «همآهنگي لب» (يا همان لب زدن خودمان) را از صنعت غولپيكر سینما قاپيدند.
«همآهنگي لب» همانطور كه از اسمش پيداست، در حقيقت براي همزمان كردن صدا و تصوير استفاده ميشود تا به نظر برسد صدا از تصويري كه ديده ميشود توليد شده است. اما بعد از راه پيدا كردن «همآهنگي لب» به صنعت موسيقي، اين تكنيك حالت رياكارانهتري به خود گرفت؛ گروهها و خوانندههايي پيدا شدند كه در حقيقت شروع به بازي كردن نقش خود روي صحنه ميكردند.
حتي گاهی وقتها كار به جايي ميكشيد كه بعضي نوازندهها هم روي صحنه، صداي سازشان را ميبستند يا به قولي فيش گيتارهايشان را در گلدان ميگذاشتند و اداي ساز زدن در ميآوردند. «لبخواني» به اين بهانه انجام ميشد كه به هنرمند اجازه ميداد تا نفس بيشتري براي اجراي حرکات موزون و نمايش روي صحنه داشته باشد یا آبروي شغلي و مالي خوانندهاي كه به دليل بياحتياطي، قبل از كنسرت سرما خورده بود را حفظ ميكرد.
بعضي مواقع هم گروهها مجبور ميشدند به خاطر نبودن وقت كافي براي تمرين و محدوديت زمانياي كه مثلا براي حضور در يك برنامه تلويزيوني داشتند، «لبخواني» كنند تا دردسر ميكس و تنظيم صداها - كه كاري وقتگير است - از بين برود.
با این اوصاف و با آنکه هنرمندان بزرگي در موسيقي معاصر (مثل جان لنون از «بيتلز»، گروه «اويسس»، گروه «آيرن ميدن» و...) دست به «لبخواني» و «همآهنگي لب» روي صحنه زدهاند، هيچوقت به اين پديده از طرف مخاطبان و منتقدان موسيقي به ديد مثبت نگاه نشده و همیشه لبخوانی، توهین به مخاطب و نوعي فريبکاری تلقی شده و نشاندهنده ضعف گروه در اجراي زنده بوده است.
منبع همشهری آن لاین