PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کنترپوان در تئوری کلاسیک



akanani
Monday 1 October 2007, 11:57 AM
کنترپوان (counterpoint) در موسیقی عبارت است از ارتباط بین دو یا چند نت موسیقی که در ریتم و کشش زمانی کاملا مستقل بوده ولی در هارمونی به یکدیگر وابستگی دارند.

استفاده از کنترپوان در اروپا دردوره رنسانس به شدت رایج شد اما با این وجود طی سالهای 1600 تا 1900 که از آن به عنوان "common practice period" یاد می شود، بعنوان پایه و اساس موسیقی دوره باروک برجسته و نمایان شد. ریشه لغوی کنترپوان لاتین بوده و به معنای "نت در مقابل نت" مشتق شده است.

اصول کلی
در طول دوره های مختلف همواره ساخت موسیقی تابع قوانین خاصی بوده که در برخی موارد مطلق و غیر قابل تغییر ظاهر شده اند. اگر فرض کنیم موسیقی امروزی بر پایه آکورد - یعنی چند نت که به طور همزمان با یکدیگر به صدا در آیند - استوار باشد، مطالعه تاریخ به ما نشان می دهد که در دوران باروک کنترپوان عنصر اصلی تشکیل دهنده محتوا و تفکر موسیقی بوده است و خصوصیت مهم دیگری چون هارمونی در مرحله بعد قرار داشته است.

در حقیقت تمرکز اصلی کنترپوان بیشتر بر روی فعل و انفعالات ملودیک - بصورت افقی - است تا تاثیرات هارمونیک - بصورت عمودی - که در اثر توالی نتهای موسیقی تولید می شود. جان ران (John Rahn) استاد موسیقی دانشگاه واشنگتن در این باره می گوید :

"نوشتن یک آهنگ زیبا کار بسیار دشواری است و سخت تر از آن نوشتن چندین آهنگ زیبای مجزاست که از اجرای همزمان آنها با یکدیگر یک آهنگ چند صدایی (polyphonic) زیباتر به گوش برسد. ترکیب بندی داخلی هر آوا باید به طور کاملا مستقل در ساختار چندصدایی مربوطه به کار رفته باشد و در عین حال ترکیب بندی تک تک آواها را نیز تقویت نماید. چنین روشی اگر با جزئیات کامل به انجام برسد همان کنترپوان است. "

در تفکیک هارمونی و کنترپوان اجباری وجود ندارد، چرا که همان طور که می دانید نوشتن چند خط که بتوانند هم زمان اجرا شوند (به عبارتی خوش صدا باشند) و هارمونی خاصی را تداعی نکنند عملا غیر ممکن است. در عین حال تنظیم یک هارمونی بدون در نظر گرفتن چنین خطوطی نیز میسر نیست. هرچند این خود آهنگساز است که تصمیم می گیرد از یکی از دو مورد مذکور به نفع دیگری چشم پوشی کند، اما به هر حال باید این واقعیت را در نظر داشت که نمی توان هارمونی را به آسانی حذف کرد و چنانچه چنین اتفاقی رخ دهد معمولا آهنگساز ناخواسته دست به خلق آثاری بدون هدف خواهد زد.

کنترپوان های باخ که به عنوان بهترین و موفق ترین نمونه های ترکیب هر دو بعد فوق است، از لحاظ هارمونی بسیار قوی هستند و از لحاظ تونالیته نیز کاملا مشخص و جهت دار پیش رفته اند. این امر نشان دهنده اهمیت خطوط مختلف موسیقی است که کماکان به قوت خود باقی مانده است.

akanani
Monday 1 October 2007, 11:59 AM
انواع کنترپوان - تکنیکها
انواع کنترپوان - به بیانی تکنیکهای تهیه آن - تعریفی از کنترپوان مطلق است که به عنوان یک ابزار آموزشی توسعه یافته مطرح می شود و در آن به کار گیری کنترپوان های متفاوت سبب یادگیری ساده تر و پیشرفت هنرجویان می شود.

این پیشرفت می تواند نوعی پیچیدگی فنی در موسیقی آنان ایجاد کرده و همواره نقش مهمی را در توسعه کنتوس فیرموس (cantus firmus در زبان لاتین به معنای "ملودی ثابت") ایفا می کند.

هنرجویان به تدریج توانایی نوشتن کنترپوان آزاد (کنترپوانی که شدت پیچیدگی آن کمتر است و فاقد ملودی ثابت است) را با استفاده از تکنیکها و رعایت قوانین مربوطه در هر برهه زمانی دارا خواهند شد.

قدمت این طرز تفکر به سال 1532 بر می گردد، زمانی که جیووانی ماریا لانفرانکو (Giovanni Maria Lanfraco) مفهوم مشابهی را در یکی از کتابهای خود (Scintille di musica) مطرح نموده و شرح داد.

در اواخر قرن شانزدهم یک تئوریسین موسیقی اهل ونیز به نام زارلینو (Zarlino) در یکی از کارهای بزرگ و توانای خود با عنوان "اصول هماهنگی" (Le institutioni harmoniche) به شرح کامل این ایده پرداخت. این طرح برای اولین بار در سال 1619 توسط لودویکو زاکنی (Lodovico Zacconi) در یکی از کارهای خود (Prattica di musica) مورد استفاده قرار گرفت.

Zacconi برخلاف تئوریستین هایی که پس از او پا به عرصه گذاشتند از چند تکنیک جانبی contrapuntal نیز استفاده کرد که کنترپوان معکوس مثالی از این موارد است.

به هر حال معروفترین استاد موسیقی که این واژه - کنترپوان - را به کار برده و آن را رواج داده است، یوهان فوکس (Johann Fux موسیقیدان اطریشی) نام دارد که در سال 1725 با انتشار کتابی (Gradus ad Parnassum) به منظور کمک به هنرجویان در استفاده از کنترپوان به تشریح قوانین آن پرداخته است.

یوهان فوکس در این کتاب علی الخصوص به سبکی از کنترپوان که در آثار پالستریانا (Palestrina آهنگساز ایتالیایی دوران رنسانس) در اواخر قرن شانزدهم به عنوان یک تکنیک برجسته مورد استفاده قرار می گرفت، پرداخت.

پنج نوع کنترپوان
یوهان فوکس در کتاب خود به پنج نوع کنترپوان اشاره می کند که عبارتند از:

1- نت در مقابل نت
2- دو نت در مقابل یک نت
3- چهار نت (می تواند سه یا شش نت هم باشد) در مقابل یک نت
4- جابجایی نت ها با یکدیگر (نوعی تعلیق)
5- ترکیبی از چهار مدل فوق که کنترپوان فلورید (florid) نامیده می شود