PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اشعارکارهای استادمحمدرضاشجریان



hichnafar
Tuesday 9 October 2007, 06:15 PM
سلام
دوستان محترم لطفا"اینجااشعارکارهای استادشجریان روقراربدید.
ممنون.


لیست اشعاروترانه های قرارداده شده :
زمستان است
آنکه هلاک من
یادباد

MonaLisa
Wednesday 10 October 2007, 02:04 PM
شعر:اخوان ثالث

زمستان است

سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت ! سرها در گريبان ست
کسي سر بر نيارد کرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد و نتواند که ره تاريک و لغزان است
وگر دست محبت سوي کس يازي به اکراه آورد دست از بغل بيرون
که سرما سخت سوزان است
نفس کز گرمگاه سينه مي آيد برون ابري شود تاريک
چو ديوار ايستد در پيش چشمانت
نفس کين است پس ديگر چه داري چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديک
مسيحاي جوانمرد من اي ترساي پير پيرهن چرکين
هوا بس نا جوانمردانه سرد است
دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گو در بگشاي
منم من ميهمان هر شبت لوليوشه مغموم منم من سنگ تيپا خورده ي رنجور منم دشنام پست آفرينش نغمه ناجور
نه از رومم نه از زنگم همان بي رنگ بي رنگم
بيا بگشاي در دلتنگم
حريفان ميزبانان ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج مي لرزند
تگرگي نيست مرگي نيست صدائي گر شنيدي
صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگزارم
چه مي گويي که بيگه شد سحر شد بامداد آمد
فريبت مي دهند بر آسمان اين سرخي بعد از سحرگه نيست حريفان
گوش سرما برده است اين يادگار سيلي سرد زمستان است
و قنديل سپهر تنگ ميدان مرده يا زنده
به تابوت ستبرظلمت نهتوي مرگ اندود پنهان است
حريفا رو چراغ باده را بفروز شب با روز يکسان است
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت هوا دلگير
درها بسته سرها در گريبان دستها پنهان
نفسها ابر دلها خسته و غمگين درختها اسکلتهاي بلورآگين
زمين دلمرده سقف آسمان کوتاه غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است زمستان است زمستان است زمستان است

hichnafar
Wednesday 10 October 2007, 06:12 PM
ياري اندر كس نمي بينيم ياران را چه شد
دوستي كي آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حيوان تيره گون شد خضر فرخ پي كجاست
خون چكيد از شاخ گل ابر بهاران را چه شد
كس نمي گويد كه ياري داشت حق دوستي
حق شناسان را چه حال افتاد ياران را چه شد
لعلي از كان محبت برنيامد سالهاست
تابش خورشيد و سعي باد و باران را چه شد
شهر ياران بود و خاك مهربانان اين ديار
مهرباني كي سر آمد شهر ياران را چه شد
صد هزاران گل شكفت و بانگ مرغي برنخاست
عندليبان را چه پيش آمد هزاران را چه شد
گوي توفيق و كرامت در ميان افكنده اند
كس به ميدان درنمي آيد سواران را چه شد
زهره سازي خوش نمي سازد مگر عودش بسوخت
كس ندارد ذوق مستي مي گساران را چه شد
حافظ اسرار الهي كس نمي داند خموش
از كه مي پرسي كه دور روزگاران را چه شد
شعر : حافظ
تنظیم کننده : غلامحسین بیگجه خانی
آلبوم :بیداد

hichnafar
Thursday 11 October 2007, 07:49 PM
یادباد

روز وصل دوستداران ياد باد


ياد باد آن روزگاران ياد باد

کامم از تلخی غم چون زهر گشت


بانگ نوش شادخواران ياد باد

گر چه ياران فارغند از ياد من


از من ايشان را هزاران ياد باد

مبتلا گشتم در اين بند و بلا


کوشش آن حق گزاران ياد باد

گر چه صد رود است در چشمم مدام

زنده رود باغ کاران ياد باد

راز حافظ بعد از اين ناگفته ماند

ای دريغا رازداران ياد باد




آلبوم :بیداد
دستگاه همایون
آهنگساز:پرویزمشکاتیان
شعر:حافظ

elykak
Thursday 24 July 2008, 05:44 PM
بی همگان به سر شود بی تو بسر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب بدست تو بی تو بسر نمی شود
جان ز تو نوش می کند دل ز تو جوش می کند
عقل خروش می کند بی تو بسر نمی شود
جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی
اب زلال من تویی بی تو بسر نمی شود
گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی
ان منی کجا روی؟بی تو بسر نمی شود
بی تو اگر بسر شدی ز یر جهان ز بر شدی
باغ ارم سقر شدی بی تو بسر نمی شود
خواب مرا ببرده ای نقش مرا بشسته ای
وز همه ام گسسته ای بی تو بسر نمی شود
بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی شود
آلبوم : بی تو بسر نمی شود
غزل: مولوی
اهنگساز: حسین علیزاده