PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ای ايران شصت ساله شد.........



mojgan
Thursday 7 December 2006, 12:05 AM
درست 60 سال پيش، 27 مهر 1323، سرودي متولد شد كه در طول شش دهه پس از آن عملا به ترجمان وطن دوستي ايرانيان تبديل شد. در واقع است?اده از عنصر ?رهنگي و در اينجا موسيقي، به مثابه حربه اي براي مبارزه، اعتراض و حركتي بود كه از نهضت مشروطيت آغازيدن گر?ت و در دهه هاي پرتب و تاب قرن اخير بارها خود را نشان داد. تصني? معرو? از خون جوانان وطن ساخته عار? قزويني را مي توان نخستين نمونه از آثار موسيقايي با گرايش ميهني قلمداد كرد. وجه مشخصه تمام آثار ملي، ميهني و حماسي در حوزه موسيقي، پيدايش بسترهاي مناسب براي آ?رينش هنري است، به طوريكه همان آثار در شرايط معمولي امكان وجود نمي يا?تند.
بر اين اساس سوم شهريور سال 1320 خورشيدي، سرآغاز تحولات عميق در تمام شئون زندگي ايرانيان مي شود. ارتش سه كشور مت?ق در جنگ جهاني دوم، طبق يك نقشه از پيش تعيين شده و پنهاني، خاك ايران را از شمال و جنوب مورد تعرض نظامي قرار مي دهند و اين در حالي است كه دولت ايران، بارها موضع بي طر?ي خود را به طر?ين جنگ اعلام كرده است. در ?اصله چند روز نقاط مهم كشور از جمله پايتخت به صحنه اي براي رژه چكمه پوشان روس، انگليس و آمريكا تبديل مي شود؛ صحنه اي كه براي هر ايراني غيرتمند دردآور و خ?ت بار است. آنان كه اسلحه اي در دست دارند و براي د?اع از خاك ميهن منتظر بخشنامه نيستند، مختصر مقاومتي مي كنند. گرچه تلاش پراكنده و ضعي? آنها در مقابل ارتش مجهز مت?قين راه به جايي نمي برد.
كمي اين سوتر و در قلب پايتخت، اهل ?رهنگ و هنر نيز دست كمي از سربازان مرزي ندارند و به همان مقدار از اشغال نظامي كشور تلخ كامند، پس دست به اسلحه خود مي برند و حماسه اي جاودان خلق مي شود. شادروان دكتر حسين گل گلاب ترانه سراي معرو? و زنده ياد روح الله خالقي آهنگساز نامي در ?ضاي دردآلود اشغال ميهن، مي سازند و مي سرايند:
اي ايران، اي مرز پرگهر
اي خاكت سرچشمه هنر
دور از تو انديشه بدان
پاينده ماني تو جاودان

Hes_r
Thursday 7 December 2006, 05:42 AM
از مطلب جالبت ممنونم


حسام cheshm

hichnafar
Wednesday 15 August 2007, 06:34 PM
سلام
برای کامل کردن مطلب مژگان خانم (باتأخیرزیاد):
تاریخچه ی سرودملی در ایران

چنانچه خبر داشته باشيد، چندي پيش مصادف بود با شصتمين سالگرد تولد! و يا بهتر گفته باشيم خلق و اجراي سرود معروف «اي ايران» که به تعبيري شايد بتوان آن را «سرود ملي غير رسمي ايران» ناميد.

سرود «اي ايران» دقيقا در 27 مهر ماه سال 1323 در تالار دبستان نظامي [دانشکدۀ افسري فعلي] و در حضور جمعي از چهره‌هاي فعال در موسيقي ايران متولد شد. شعر اين سرود را «حسين گل گلاب» استاد دانشگاه تهران سردوه بود، و از ويژگي‌هاي آن، اول اين است که تک‌تک واژه‌هاي به کار رفته در سروده، فارسي است و در هيچيک از ابيات آن کلمه‌اي معرب يا غير فارسي وجود ندارد. سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژه‌هاى خوش‌تراش فارسى است. زبان پاكيزه‌اى كه هيچ واژه بيگانه در آن راه پيدا نكرده است، و با اين همه هيچ واژه‌اى نيز در آن مهجور و ناشناخته نيست و دريافت متن را دشوار نمى‌سازد.

دومين ويژگي سرود «اي ايران» در بافت و ساختار شعر آن است، به‌گونه‌اي که تمامي گروه‌هاي سني، از کودک تا بزرگ‌سال مي‌توانند آن را اجرا کنند. همين ويژگي سبب شده تا اين سرود در تمامي مراکز آموزشي و حتي کودکستان‌ها قابليت اجرا داشته باشد.

و بالاخره سومين ويژگي‌اي که براي اين سرود قائل شده‌اند، فراگيري اين سرود به لحاظ امکانات اجرايي است که به هر گروه يا فرد، امکان مي‌دهد تا بدون ساز و آلات و ادوات موسيقي نيز بتوان آن را اجرا کنند.

آهنگ اين سرود که در آواز دشتي خلق شده، از ساخته‌هاي ماندگار «روح‌الله خالقي» است. ملودي اصلي و پايه‌اي کار، از برخي نغمه‌هاي موسيقي بختياري که از فضايي حماسي برخوردار است، گرفته شده.

اين سرود در اجراي نخست خود به‌صورت کر خوانده شد. اما ساختار محکم شعر و موسيقي آن سبب شد تا در دهه‌هاي بعد خوانندگان مطرحي همانند «غلامحسين بنان» و نيز «اسفنديار قره‌باغي» آن را به‌صورت تک‌خواني هم اجرا کنند.

در سالهاي اوليه پس از انقلاب، اين سرود براي مدت کوتاهي به‌عنوان «سرود ملي» از راديو و تلويزيون ايران پخش مي‌شد، اما با سيطرۀ گرايش‌هاي ضد ملي‌گرائي، اين سرود هم چند سالي از رسانه‌هاي داخلي حذف شد تا در دهۀ اخير که باز در مناسبت‌هاي مختلف تاريخي، آن را مي‌شنويم.
قبل از پرداختن به سابقه و تاريخچۀ اولين «سرود ملي» در ايران، شايد بد نباشد اشاره‌اي کنيم به آنچه که در زمان «ناصرالدين‌شاه» به‌عنوان «سلام شاهي» اجرا مي‌شده، و آن قطعه موسيقي بدون کلامي بوده که به سفارش پادشاه اسلام‌پناه، توسط ژنرال نظامي موسيو «لومر» فرانسوي، مدير «شعبۀ موزيک»، در «مدرسۀ دارالفنون» ساخته شده بود. اين قطعه موسيقي که در همان زمان روي صفحۀ گرامافون هم ضبط شد را در مراسم رسمي، و سلام شاهنشاهي مي‌نواختند.

پنجاه سالي بعد، در زمان حکومت «رضا شاه» چيزي مشابه همين «سلام شاهي» دوران قاجاريه را به‌نام «سرود ملي»، و بعد از او در دورۀ سلطنت پسرش «محمدرضا شاه»، آن را «سرود شاهنشاهي» نام گذاشتند!

و اما تاريخچۀ اولين «سرود شاهنشاهي» در ايران، به نوعي با سابقۀ فعاليت و تاريخچۀ تشکيل «انجمن‌هاي ادبي» در آن کشور، مربوط است. تشکيل انجمن‌هاي ادبي از اوايل مشروطيت متداول شد. در آن زمان «وثوق‌الدوله» که علاقۀ زيادي به شعر و ادب فارسي داشت، جلساتي براي موضوعات ادبي تشکيل داده بود.

اين انجمن‌ها در اوايل حکومت «رضا شاه» رونق گرفت و حدود هفده انجمن ادبي در تهران تشکيل مي‌شد. از جمله: «انجمن ادبي حکيم نظامي» در منزل «وحيد دستگردي» در روزهاي چهارشنبه در خيابان عين‌الدوله [ايران]، «انجمن دانشوران» در روزهاي شنبه در منزل «شاهزاده سيف‌الله ميرزا» در منيريه، و «انجمن ادبي شيخ‌الرئيس» در شب‌هاي جمعه. [«شيخ‌الرئيس» که نام اصلي او «شاهزاده محمد هاشم ميرزا افسر» بود، قبلا در خراسان معلم «عبدالحسين تيمورتاش» بود که بعدا به سمت نمايندۀ مجلس انتخاب شد و به تهران آمد و اين انجمن را تشکيل داد.]

«ملک‌الشعراي بهار»، «رشيد ياسمي»، «عباس اقبال آشتياني»، «سعيد نفيسي» و «تيمور تاش» هم هر هفته به اتفاق انجمني داشتند به‌نام «انجمن دانشکده» که مطالب مورد بحث در آن انجمن، نخست ادبي بود و کمي بعدتر مباحث سياسي شد.

باري، مهم‌ترين انجمن آن روزها، «انجمن ادبي ايران» بود که «وحيد دستگردي»، «شاهزاده افسر»، «اديب‌السلطنۀ سميعي»، «حاج ميرزا يحيي دولت‌آبادي»، «صادق سرمد»، «محمدحسين شهريار»، «پارسا تويسرکاني»، «پروين اعتصامي» و «پژمان بختياري» تشکيل داده بودند.

دکتر «رضا نيازمند» در مطلبي با عنوان [انجمن ادبي «ايران» و ماجراي آفرينش سرود شاهنشاهي] منتشر شده در فصلنامۀ «ره آورد» که به سردبيري «حسن شهباز» در آمريکا به‌چاپ مي‌رسد، مي‌نويسد:

« . . . در اين موقع رضا شاه تصميم گرفت به مسافرت ترکيه برود. به او اطلاع دادند که در آنجا براي او «سرود ملي خواهند نواخت. چون ايران سرود ملي نداشت، رضا شاه دستور داد که به «انجمن ادبي ايران» تکليف کنند «سرود ملي» تهيه شود.

موضوع در انجمن مطرح شد. ولي اعضا نمي‌دانستند که چگونه «سرود ملي» تهيه نمايند. ابتدا تصميم گرفتند که به سرودهاي ساير ممالک گوش دهند تا معلوم شود اصولا «سرود ملي» چيست، و متضمن چه مطالبي است. سپس شعرهايي بسرايند، و با آهنگ بياميزند. قرار شد آقاي «مين‌باشيان» در انجمن حضور يابد و در اين مورد راهنمايي کنند.

آقاي «مين‌باشيان» [غلامرضا خان سالار معزز] در «مدرسۀ موزيک» که شعبه‌اي از «دارالفنون» بود، تحت نظر موسيو «مولر» فرانسوي، تحصيل موسيقي کرده بود و سپس معلم موسيقي و بعدها رياست کل موزيک نظام را به‌عهده داشت.

در جلسۀ انجمن قرار شد « شاهزاده محمد هاشم ميرزا افسر » و «مين‌باشيان» با هم سرود را بسازند. بدين ترتيب که شعر آن را «شاهزاده افسر» تهيه کند و آهنگ آن را «مين‌باشيان». به زودي سرود شاهنشاهي آماده شد و به دربار تقديم گرديد که به‌نظر رضا شاه برسد.

شاه پس از شنيدن شعر و آهنگ، دو جاي آن را اصلاح کرد. [!!] يکي اينکه گفته شده بود: از اجنبي جان مي‌ستانيم، که رضا شاه گفت: از دشمنان جان مي‌ستانيم. ديگر کلمۀ «شهنشه» بود که گفته شده بود: شهنشه ما زنده بادا، که رضا شاه تغيير داد به شاهنشه ما زنده بادا. . . و بدين طريق «سرود ملي ايران» تهيه گرديد. . .»

فصلنامۀ «ره‌ آورد» شماره 34، صفحۀ 240 – 241


ادامه دارد...

hichnafar
Friday 17 August 2007, 01:10 PM
عموسبزی فروش !!!

بعد از انتشار مطلب آقاي «رضا نيازمند»، يادداشت ديگري به قلم «دکتر بابک رضايي» از لندن، به نقل از «دکتر جلال گنجي» در بارۀ سابقۀ اجراي «سرود ملي» و خاطرۀ او از آن مراسم، به دفتر «فصلنامۀ ره آورد» مي‌رسد که در شمارۀ بعدي آن نشريه به اين شرح به چاپ رسيده.

داستاني که در زير نقل مي‌شود، مربوط به دانشجويان ايراني است که دوران سلطنت «احمدشاه قاجار» براي تحصيل به آلمان رفته بودند و آقاي «دکتر جلال گنجي» فرزند مرحوم «سالار معتمد گنجي نيشابوري» براي نگارنده نقل کرد:

«ما هشت دانشجوي ايراني بوديم که در آلمان در عهد «احمد شاه» تحصيل مي‌کرديم. روزي رئيس دانشگاه به ما اعلام نمود که همۀ دانشجويان خارجي بايد از مقابل امپراطور آلمان رژه بروند و سرود ملي کشور خودشان را بخوانند. ما بهانه آوريم که عدۀ‌مان کم است. گفت: اهميت ندارد. از برخي کشورها فقط يک دانشجو در اينجا تحصيل مي‌کند و همان يک نفر، پرچم کشور خود را حمل خواهد کرد، و سرود ملي خود را خواهد خواند.

چاره‌اي نداشتيم. همۀ ايراني‌ها دور هم جمع شديم و گفتيم ما که سرود ملي نداريم، و اگر هم داريم، ما به‌ياد نداريم. پس چه بايد کرد؟ وقت هم نيست که از نيشابور و از پدرمان بپرسيم. به راستي عزا گرفته بوديم که مشکل را چگونه حل کنيم. يکي از دوستان گفت: اينها که فارسي نمي‌دانند. چطور است شعر و آهنگي را سر هم بکنيم و بخوانيم و بگوئيم همين سرود ملي ما است. کسي نيست که سرود ملي ما را بداند و اعتراض کند.

اشعار مختلفي که از سعدي و حافظ مي‌دانستيم، با هم تبادل کرديم. اما اين شعرها آهنگين نبود و نمي‌شد به‌صورت سرود خواند. بالاخره من [دکتر گنجي] گفتم: بچه‌ها، عمو سبزي‌فروش را همه بلديد؟. گفتند: آري. گفتم: هم آهنگين است، و هم ساده و کوتاه. بچه‌ها گفتند: آخر عمو سبزي‌فروش که سرود نمي‌شود. گفتم: بچه‌ها گوش کنيد! و خودم با صداي بلند و خيلي جدي شروع به خواندن کردم: «عمو سبزي‌فروش . . . بله. سبزي کم‌فروش . . . بله. سبزي خوب داري؟ . . . بله.» فرياد شادي از بچه‌ها برخاست و شروع به تمرين نموديم. بيشتر تکيۀ شعر روي کلمۀ «بله» بود که همه با صداي بم و زير مي‌خوانديم. همۀ شعر را نمي‌دانستيم. با توافق هم‌ديگر، «سرود ملي» به اين‌صورت تدوين شد:

عمو سبزي‌فروش! . . . بله.
سبزي کم‌فروش! . . . . بله.
سبزي خوب داري؟ . . بله.
خيلي خوب داري؟ . . . بله.
عمو سبزي‌فروش! . . . بله.
سيب کالک داري؟ . . . بله.
زال‌زالک داري؟ . . . . . بله.
سبزيت باريکه؟ . . . . . بله.
شبهات تاريکه؟ . . . . . بله.
عمو سبزي‌فروش! . . . بله.


اين را چند بار تمرين کرديم. روز رژه، با يونيفورم يک‌شکل و يک‌رنگ از مقابل امپراطور آلمان، «عمو سبزي‌فروش» خوانان رژه رفتيم. پشت سر ما دانشجويان ايرلندي در حرکت بودند. از «بله» گفتن ما به هيجان آمدند و «بله» را با ما همصدا شدند، به‌طوري که صداي «بله» در استاديوم طنين‌انداز شد و امپراطور هم به ما ابراز تفقد فرمودند و داستان به‌خير گذشت.»

فصلنامۀ «ره‌ آورد» شمارۀ 35، صفحۀ 286 – 287
ادامه دارد...