PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بوالعجب موسیقیدانان



Hamidreza.Zolfaghar
Thursday 18 October 2007, 09:56 PM
بوالعجب موسیقیدانان

دنیای غریبی است؛ انسان هم عجب موجود عجیبی است! نمی دانم خواندید یاشندید که استادی محترم و برجسته مصاحبه کرده و گفته که در جنگل های آمریکا اذان گفته و فلان و فلان ...بله اذان در جنگل های آمریکا... واقعیت این است که نیمه های شب رفتن بر روی درخت بریده و زیر باران اذان دادن اگرچه عجیب است اما مهم نیست؛ اینکه آن اذان ،اذان صبح بوده یا اذان شب آن هم مهم نیست،آن اذان برای جنگل نشینان بوده یا شهروندان متمدن آمریکایی نامسلمان در آن نیمه شب بارانی آن هم مهم نیست ؛با صدای بلند بوده که دیگران بشنوند یا نه و خیلی چیزهای دیگر هم واقعا هرچندعجیبند ولی مهم نیستند؛ مهم این است که هر هنرمند مردمی که عشقش به توده های میلیونی وافر است باید در هر شرایطی اذان را فراموش نکند حتی در زیر باران و در جنگل ؛ اساسا وقتی موقعش برسد بایدبه هرقیمتی اذان گفت ... تازه؛ در آن وضعیت و در آن زمان موذن برای چی اذان گفته واین انسان پاک و مطهر به دنبال چی بوده هم مهم نیست؛ مهم زمان حال و شرایط فعلی است ؛ مهم گردش کیهان و ضرورت فرهنگ است که باید به آن توجه داشت؛ماهی را هروقت که از آب بگیری باید درجنگل اذان بگویی! حتی اگر ۲۴ سال دیر متوجه شوی که باید بروی بالای درخت ...به هرحال باید دیگران بدانند و باید پذیرفت که ورود به هر جایگاه انتصابی اذن می خواهد و در این روزگار اذن بدون اذان در بالای درخت نمی شود.
انصافا باید قبول کنیم که مردم را چیزهای عجیب قلقلک می دهد، اینکه آدمی خدایی باشد و برای خودش و در خلوت خودش وبا خدایش راز و نیاز کند و در دلش اذان بگوید و هرچیزی را برای خدا نگوید و بعضی حرف ها هم برای خدا آهسته بگوید و فلان و فلان که سرزبان ها نمی افتد؛ باید معلق زد و آب را سربالا برد و سم را نشان داد و هزاران حرف و حدیث سر هم بکنیم تا نگاه ها جلب شود... .
اینها همه برای این است که بین مردم زمزمه شود که یکی در این شهر هست که کارهای عجیب و خارق العاده می کند ،با اولیا و انبیارابطه عمیق دارد ؛ مسلمان زاده و متشرع است و هیچ رابطه ای هم با گذشته اش ندارد؛تار هم می زند و گاهی اوقات آواز هم درس می دهد؛خوابیده و ایستاده ؛سه تار و کمانچه می نوازد،نشسته و نیم خیز ، با شاگردان و مریدانش زندگی مشترک می کند و درس طهارت و صیانت از نفس می دهد،سیر آفاق و انفس می کند و القصه چه کارها که نمی کند....
این روزها هر کس به دیگری می رسد می گوید:دیدی استاد چی گفته ؟نع !!!راست می گی یا میخواهی ما را سر کار بگذاری ؟ آخه مگه می شه؟ بعله اذان که چیزی نیست آقا به جبهه هم رفته! به اهواز به همان جایی که فقط پنج- شش نفر در شهر بودند و ساندویچ هم به همان تعداد موجود!!!نع آقا این یکی را دیگه نگو ... آخه اهواز کی اصلا خالی شد مرد؟تازه آبادان هم خالی نشد، آنجا که خالی شده بود خرمشهر بود و مهران و قصر شیرین و یکی دو شهرک دیگه... اهواز که همیشه غلغله بوده حتی در زیر موشک هم جمعیت آ .... نه آقا! نه جان من، باز که به بیراهه رفتی ؛ اینکه کجا خالی شده کجا خالی نشده که مهم نیست ، اینکه یک ساندویچ فروشی چند تا ساندویچ داشته وآنها را فقط برای اکبر و اصغر گذاشته که مهم نیست ، نه آقا! بعد از اذان دادن،مهم جبهه و اعلان به جبهه رفتن است که آقا فرموده که گفته و رفته .... .
حالا آخرش چی؟
هیچی قربان ، هیچی...
یکی دارد از اوج سعادت با سرعت صوت فرود می آید، انسان بزرگی دارد آب می رود و به لباس سابقش برمی گردد ، هنرمندی دارد به هنر و هنرمند جفا می کند،انسانی می خواهد کرامت را له کند و دست آخر باید گفت که این نوازنده ای محترم است که تار می شود ،کدر می شود و این خاطرات مردم است که نابود می گردد ، انسانیت حضیض می شود تا تشنه کامی شاید چند صباحی بالا نشین شود ؛ همین !
You can see links before reply (You can see links before reply)

MonaLisa
Friday 19 October 2007, 09:39 AM
چون این سومین تاپیکی است که درباره استاد محمد رضا لطفی و جنگل های آمریکا زده شده برای همین متن منتقل میشه به تاپیک های قبلی ....

You can see links before reply
مرسی گارفیلد