PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آواها



sara
Wednesday 7 November 2007, 08:41 AM
قرار بود این تحقیقی که کردم توی بخش شعرو ترانه گذاشته بشه که وقت کامل کردن و ربط دادنش رو نداشتم به همین خاطر با اتفاق نظر خاله سارا قرار شد بزارمش اینجا




مقدمه
همه موجودات زنده‌ای که به طور دسته‌جمعی زندگی می‌کنند، لازم است به نحوی با همدیگر به برقراری ارتباط بپردازند. زیست‌شناسان انسان را کامل‌ترین موجود از همه لحاظ و به‌ویژه از لحاظ ارتباطات و کنش ارتباطی شناخته و روند تکامل تدریجی انسان را تبیین نموده‌اند و در این مورد معتقدند که انسان دارای منسجم‌ترین نظام ارتباطی است و از طریق زبان توانسته است بر سایر موجودات غلبه یابد و تمدن خود را بیان نهد.
کلیه جانداران به طرق مختلف با همدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و دارای نظام ارتباطی هستند، لیک هیچکدام دارای جمله نیستند و از لحاظ زبان‌شناسی، نظام ارتباطاتی آنها ارزش معرفت‌شناسی ندارد. انسان تنها جانداری است که به مرحله جمله‌بندی و گفتگو می‌رسد. گفتگو کامل‌ترین سطح معرفت‌شناسی است و ارتباطی متقابل میان "من" و "او" برقرار می‌شود که اساساً موجب "همگرایی" خواهد شد، این همگرایی منجر به گفتمانی مشترک شده و نهایتاً روابط اجتماعی را سامان می‌بخشد و چهارچوب رفتار فرد و رفتار فرد در جامعه را مشخص می‌کند.

من می‌گویم و تو سخن مرا می‌فهمی، پس ما هستیم. فرانسیس پنژ
مراحل فرایند یادگیری

مرحله ی غان و غون کردن! در این مرحله کودک چیزهایی به زبان می آورد کهمعنای آنها را نمی داند. در بسیاری از موارد، این چیزها اساسا بی معنی هستند. معمولا کودک تا 6 ماهگی در مرحله غان و غون کردن است. بیشتر پدران هنگامیکه کودکشاندر ماه های نخستِ زندگی می گوید ”بابا“، غرق شادی می شوند؛ بی آنکه از خود بپرسندکه از روشی استفاده کرده اند تا به فرزند نوزاد خویش بفهمانند که پدر او هستند؟!

به آواهایی که کودک، بدون تقلید از دیگران و بصورت خودبخود به زبان میآورد، ”vocal-ear reflex“ می گویند. به آواها یا ترکیبی از آواها که ابتدا مادرآنرا به زبان آورده و سپس کودک با شنیدن آن، آوای شنیده شده را تکرار می کند، ”ear-vocal reflex“ می گویند.

در اینجا بد نیست به ترتیبِ آواهایی کهکودکان تلفظ آنها را فرا می گیرند اشاره کنم (این ترتیب ثابت نیست، بلکه یک الگویکلی بشمار می رود):


الف) معمولا کودکانآواهای دولبیرا زودتر از دیگر آواها میتوانند تلفظ کنند. (/ب/، /م/، /w/،...) آوای آشنای گریه کودک، /w/ است. نخستینواژگانی که کودک بکار می برد، ”بابا“ و ”ماما“ است.


ب) پس از آواهایدولبی، نوبت سایر بیواکههای بسته است{/ب/ و /م/ هم بیواکه یبسته هستند}. نمونه: /د/، /ک/، /گ/، /غ/، ...


پ) کودک،رهاواکهها (lax vowels) را سریعتر ازتنیده واکهها (tense vowels) می آموزد. حتیاگر توجه کرده باشید، نوزادان در هنگام تلفظ ”بابا“ هم چیزی شبیه به /bAbA/ را تلفظمی کنند و نمی گویند /bA:bA:/.

ت) میان همخوان ها، آواهایی که به زبانآوردنشان مستلزم تسلط کامل به اندام های گویشی است، معمولا دیرتر فراگرفته می شوند. برای مثال خواهرزاده یک سال و ده ماهه ی من به خاله اش می گوید ”غاغا“، اما مرا ”دایی جون“ صدا می کند! پسردایی من زمانی که کودک بود، نام خود را فیزین (Fayzin) تلفظ می کرد و به برادر خود می گفت ”یامین“ (بجای فرزین و رامین). خود من گویا درکودکی /ر/ را /ل/ تلفظ می کردم و این نشان می دهد که از آغاز زبانشناس بودم (!!!) چراکه از نظر آواشناسی، /ر/ و /ل/ هر دو +vocalic و +consonantal بشمار می روند و نیز هر دوapico-alveolarهستند. تنها تفاوت این دوصدا در این است که /ر/ آوایی لرزشی (trill) و /ل/ آوایی کناری (lateral) است.

تشخیص واژگان:


از این مرحله به بعد، کودک معنای واژگان را یکی پس ازدیگری می آموزد. معمولا کودکان، از آغاز هفت ماهگی وارد مرحله ی تشخیص واژگان میشوند. به سرعتِ یادگیری واژگان توجه کنید:



18 E'G¯J
.......... 100 H'˜G 24 E'G¯J .......... 200 H'˜G




30 E'G¯J
.......... 400 H'˜G 36 E'G¯J .......... 800 H'˜G




48 E'G¯J
.......... 1600 H'˜G

در اینبخش، توجه به دو نکته ضروری است. کودک دو ساله ای کهدایره واژگانیِاو تازه از مرز 200 گذشتهاست، می خواهد هر چیزی را به زبان آورد، اما معادل گویشی بسیاری از چیزها را هنوزنمی داند. در این صورت، ما با پدیده ی گسترش (overextention) روبرو خواهیم شد. دراین پدیده، کودک معنای یک واژه را بسط می دهد تا منظور خود را برساند. برای نمونه،ممکن است کودکی که تازه ”ماما“ و ”بابا“ را یادگرفته، به همه مردان ”بابا“ و به همهزنان ”ماما“ بگوید.مثلا کودکی فعلِ ”افتاد“ را اینگونه ادا می کند: ”@UtA:“. وی به کسی کهبیافتد، می گوید ”اوتا“؛ اگر کسی بپرد هم می گوید: ”اوتا“! یا اگر، هنگامیکه در حال راه رفتن و ناخواسته، دمپایی از پایش در آید هم بگوید: ”اوتا“. یعنی دمپایی افتاد!

Underextension دقیقا در نقطه ی مقابل گسترش قرار دارد و البته بسیار کمتر از گسترشدیده می شود.

در کشورهای پیشرفته، بر روی بسیاری دیگر از جنبه های زبان آموزی کودکان نیز کار میشود. برای نمونه، تعداد MLU (mean length of utterance) که تعداد تکواژها در هر بخشاز سخن کودک است و در مورد کودکان انگلیسی زبان، 1.5 تکواژ در سن 18 ماهگی و حدود 3(سه) تکواژ در سن سه سالگی است. {تکواژرا باواژهاشتباه نگیرید}
پژوهش بر روی این مورد، و بسیاری دیگر از ویژگی های مربوط به فراگیری زبان اول، کهدر هر زبان، مخصوص و منحصر به همان زبان است را باید بر عهده ی روانشناسان وزبانشناسان ایرانی گذاشت.
در اینجا خوب است واپسین و شاید مهمترین نکته درباره فراگیری زبان بوسیله ی کودکانرا نیز بگویم: زبان آموزیِ کودکان، از دیدگاه رفتارگرایان، همچون دیگر پدیده ها،بصورت رفتارگرایانه تفسیر می شد. در نتیجه، از نگاه یک رفتارگرا، کودک زبان را میشنود، تکرار می کند، و یاد می گیرد. اما از دید یک شناخت گرا، کودکی که بدنیا میآید، جوهره ای از زبان را درمغزخود دارد و در این جهان با گوش دادن بهزبان مادری خود، آنرا در قالبی ”از پیش طراحی شده“ جای می دهد. پس کودک، زبان رافرامیگیرد.
مثالی برا ی درک بهتر:
مثال چامسکی: نوآم چامسکی می گوید از آنجایی که کودکان، بارها و بارها، چیزهایی میگویند و ساختارهایی را به زبان می آورند که هرگز نشنیده اند، پس یادگیری زبان تنهابرپایه ی تکرار نیست. برای نمونه، بسیاری از کودکان آمریکایی فعلِ goed را بجای went و بعنوان زمان گذشته ی go بکار می برند.

بسیار رخ می دهد که کودکانفارسی زبان، عبارت هایی چون ”مگس را مردوندم“ (شبیه سازی شده از روی غذا راسوزوندم) بکار می برند. این یعنی مغز انسان، توانایی ”خلاقیت زبانی“ را دارا است وزبان چیزی نیست که بتوان آنرا حفظ کرد.
مثالی دیگر:کودکی، هنگام به زبان آوردن نام کسانی که در خانههستند، این ساختار دستوری را آفریده است:

قاقا (خاله) هست، مامان هست، داییجون هست، بابا بِش (بابابزرگ) هست، مامان بِش (مامان بزرگ) ”هست نه“!

او می داندکه مفهوم بودن (وجود داشتن) در فارسی با فعلِ ”هست“ گفته می شود. او میداند که در فارسی ”نه“ چیزی منفی است. برای او اصلا مهم نیست که فعل و فاعل جملهکدامند. همین مفاهیم و همین تواناییِ از پیش طراحی شده به او کمک می کنند که جمله یمورد نظرش را بعدها در ساختارِ دستوریِ انگلیسی، فارسی، یا هر زبان دیگری قرار دهد؛ساختاری که کسی به او نمی آموزد.

این خودِ کودک است که ساختار و دستور زبانرا از درون اجزای زبان بیرون کشیده و فرا می گیرد.
دکتر ویلیام مِیِر (William J. Meyer)،روانشناسوپروفسوردر دانشگاه سیراکوز آمریکا:



Infants utter all known speech sounds, but retain only those heard regularly.


نوزادان، همه ی آواهای گویشی را به زبان می آورند، اما تنهاآنهایی را که مرتب می شنوند در آینده نیز بکار خواهند برد.


آواشناسی گویشی (Articulatory Phonetics):
این گرایش از آواشناسی، بهبررسی چگونگی تولید صدا بوسیله اندامهای صوتی انسان می پردازد.

صدای اولیه (صدای خام) در گلوی انسان، با وزش هوایششها ازتارهای صوتیتولید می شود. بنا براین،اندازه تارهای صوتی، نسبت مستقیم با کیفیت صدای انسان دارد. همچنین انسان با نزدیکو دور کردن و تغییر میزان لرزش تارهای صوتی،بسامدصدای خویش را تنظیم می کند. بسامدفردی باصدای بم، بین 75 تا 150هرتز (سیکل در ثانیه) است. کسانی که صدایسوپرانودارد (خانم ها یا دخترانی که صدایبسیار زیر دارند)، حتی می توانند آوایی با بسامد بیش از 400 هرتز تولید کنند. کوتاهی یا بلندی صدای انسان نیز وظیفه ی تارهای صوتی است و به ”دامنه ی نوسان“ صدا بستگی دارد.
البته باید توجه داشت که هیچیک از این اعمال،خودآگاهانهصورت نمی گیرد؛ بلکه این مغزآدمی است که از زمان تولد، بصورت از پیش برنامه ریزی شده، با همه فرکانس های صوتیآشنایی دارد و می داند که مثلا برای صدای گریه یا جیغ یا... چه بسامدی مورد نیازاست و این بسامد را چگونه می توان با استفاده از دو تار صوتی تولید کرد. دو تصویرزیر، تارهای صوتی را در حالتهای باز و بسته، نشان می دهد:






در مرحله بعد، صدای خام با پیچش و عبور ازحفره های دهانیوبینی (دماغی)، طنین دار می شود. بنابراین،یک خواننده خوش صدا، هم تارهای صوتی و هم حفره های دهانی و بینی مناسبی دارد.
زبان و دیگر موانع موجود در حفره دهانی، هنگام عبور صدا از این حفره، آنرا بهآواهای گویشی تبدیل می کند. به تصویر زیر توجه کنید:



چون اصطلاحات کاربردی درآواشناسی، همگیلاتینهستند، لازم است نامهای انگلیسی تصویربالا را به خاطر بسپاریم؛ با این حال، برای آسانتر شدن کار، ترجمه فارسی واژگانمورد بحث را در پی آورده ام:

Oral cavity: حفره دهانی vocal cords: تارهای صوتی

Nasal cavity: حفره بینی (hard) palate: سخت کام

Uvula: زبان کوچک velum (soft palate): نرم کام

Larynx: نایسر (حنجره) lip: لب

Glottis: چاکنای(ته حلق) teeth: دندانها (You can see links before reply)

Alveolar ridge: لثه tongue: زبان

Apix: جلوی زبان tip (of the tongue): نوک زبانهنگام نامگذاری بر رویصداها، از صفت استفاده می کنیم. مثلا به صداهایی که بوسیله دو لب تولید می شوند، میگوییم صداهای "دو لبی". جدول زیر، صفتهای مورد نیاز برای نامگذاری آواهای گویشی رانشان می دهد:









Dental
tooth
velar
velum
Alveolar
Alveolar ridge
labial
lip
Palatal
palate
Glottal

glottis
nasal
Nasal cavity

الف) آواهای همخوان (Consonants) محل تولید آواها: نکته: وقتی حرفی را درون / / قرار می دهیم، صدای آن حرف، مورد نظرمان است. پس /p/ را نباید "پی" تلفظ کرد. 1) bilabial: آواهایی که با همکاری دو لب بوجود می آیند. مثل /p/ ، /b/ و /w/. 2) labiodental: آواهایی که با همکاری دندانهای بالا و لبپایین بوجود می آیند. مثل: /f/ و /v/. 3) apico-dental: آواهایی که با همکاری جلویزبان و دندانها، تولید می شود. مثل: /T/ و /D/. 4) apico-alveolar: صداهایی که باهمکاری جلوی زبان و لثه ها، بوجود می آیند: /t/، /d/، /s/، /z/، /n/، /l/، و /r/. 5) fronto-palatal: آواهایی که با همکاری زبان و سخت کام، تولید می شوند. مانند: /S/، /Z/، /tS/، /dZ/، /y/. 6) velar (dorso-velar): آواهایی که با همکاری انتهایزبان و نرم کام، بوجود می آیند. مانند: /k/، /g/. 7) glottal: آواهایی که در حلقتولید می شوند. مانند: /h/ و /?/ . 8) uvular: صداهایی که بوسیله زبان کوچک تولیدمی شوند. در انگلیسی، صدای یوویولار وجود ندارد. در فارسی صدای /غ/ (/G/)، یوویولاراست. روش تولید آواها: 1) :stop برای تولید این آواها، ابتدا راه هوا کاملا بستهشده و سپس هوا ناگهان رها می شود. مانند: /p/، /b/، /t/، /d/، /k/ ، /g/ ، /?/و /G/. 2) fricative: آواهای فرسایشی که برای تولید آنها، مسیر هوا بوسیله یکی ازدستگاههای صوتی دهان، نیمه بسته می ماند و هوا برای عبور، حالتی فرسایشی به خود میگیرد. مثل: /f/، /v/، /T/، /D/، /s/، /z/، /S/، /Z/ و /h/. 3) affricate: آواهاییکه از ترکیب stop و fricative، بدست می آیند. در انگلیسی و فارسی، صدای /tS/، ازترکیب /ت/ و /ش/؛ و صدای /dZ/، از ترکیب /د/ و /ژ/، بوجود آمده است. 4) nasal: آواهایی که با عبور صدای خام از حفره بینی، بوجود می آیند. مانند: /m/، /n/ و ./N/ 5) trill: صداهایی که با حالت لرزشی ایجاد می شوند. در فارسی و انگلیسی، صدای /r/،تنها صدای لرزشی است. 6) lateral: آواهای که با عبور هوا از کناره های زبان، تولیدمی شوند. مانند: /l/. 7) glide (semi-vowel): آواهای نیمواک یا نیمه مصوت مانند: /w/ و ./y/ صدای /w/، نزدیک به واکه /u:/ و صدای /y/، به واکه /I/ نزدیک است. اکنونبا استفاده از دانسته های بالا، می توانیم همه آواهای بیواک در زبانهای انگلیسی وفارسی را نامگذاری کنیم. روش نامگذاری به این ترتیب است که ابتدا صدادار یا بی صدابودن آوا، سپس محل تولید و در پایان، روش تولید آنرا می گوییم. بنابراین: /f/: voicless labio-dental fricative /b/: voiced bilabial stop /tS/: voiceless fronto-palatal affricate /G/: voiced uvular stop /w/: voiced bilabial glide برایآسانی کار، می توانید از جدول زیر استفاده کنید:






glottal

uvular

dorso-vilar

fronto-palatal

Apico-alveoalr

Apico-dental

Labio-dental

bilabial



?

G

k

g



t

d




p

b

voiceless


stop

voiced

h



x

S

Z

s

z

T

D

f

v


voiceless
fricative


voiced





tS

dZ





voiceless
Affricate


voiced




N



n




m

voiceless


nasal

voiced






r




voiceless


trill

voiced






l




voiceless


lateral

voiced





y





w

voiceless


glide

voiced

ب) واکهها (Vowels) : برای بررسی واکه های یکزبان، چند عامل را در نظر می گیریم: 1) گردی لب ها: در زبان انگلیسی برای تلفظ واکههای /O:/، /O/، /u:/ و/U/، لبها را اندکی گرد می کنیم واین آواها را rounded نامیده، بقیه را unrounded می خوانیم. 2) فاصله زبان از سقف دهان، که اگر زیادباشد، واکه را low، اگر کم باشد، واکه را high، و اگر بینابین باشد، واکه را mid مینامیم. در واقع، فاصله کم زبان از سقف دهان، به معنی بالاتر بودن زبان است. به همیندلیل حرف تولید شده در این وضعیت را high می نامیم. 3) نقش جلو، عقب یا وسط زبان درتولید صدا که به ترتیب آواهای front، back و center را ایجاد می کند. 4) کوتاهی یابلندی واکه: در زبان فارسی، همه واکه ها بلند (tense) هستند. اما در زبان انگلیسی،برای نمونه «او»ی کوتاه و «او»ی بلند داریم. به واکه کوتاه ، lax گفته می شود: /u:/ = tense vowel و /U/ = lax vowel. اکنون به جدول زیر توجه کنید: back Central front High / low /u:/ /I:/ High /U/ /I/ Lower-high /O:/ /@/ /e/ Mid /E:/ , /V/ Lower-mid /A/ /&/ Low /A:/ تمرین: 1) Lax central mid? 2) Tense central lower-mid? 3) Tense high front? 4) Tense central low? 5) Lax lower-high back? 6) /&/, /I/, /A/, /@/, /E:/. نکته بسیار مهم: هرگز تصور نکنید که بکاربردن واژه های tens و lax، جز در بخش آواهای central، کاری بیهوده است. هرگاه واکههای زبان های چینی و فرانسوی را نیز به جدول بالا بیافزایید، به اهمیت حیاتی این دوواژه پی خواهید برد!! ج)واکه های مرکب (Diphthongs): یک واکه ی مرکب، ازترکیب یک واکه و یک همخوان بوجود می آید. برای نمونه، آوای /@U/ (load, bone, …) رادر نظر بگیرید. این آوا از ترکیب دو آوای /o/ و /u/ تشکیل شده است و بنابراین یکواکه ی مرکب به شمار می رود. دیگر واکه های مرکب در زبان انگلیسی عبارتند از‌: /aU/ (bound, round, …) از ترکیب /&/ و /u/ . /ju:/ (view, cute, …) از ترکیب /I:/ و /u/ . /eI/ (day, say, …) از ترکیب /e/ و

گرد آورنده:خودم