Amir
Thursday 15 November 2007, 10:17 AM
You can see links before reply
لغت عربي مقام عموماً به معناي «مكان» و «جايگاه» به كار ميرود. عبارت مقام در حوزه موسيقي به دو جنبه متفاوت از يك فرم موسيقايي دلالت دارد. يك معنا كه در تمامي جهان عرب مشترك است و ديگري كه خاص موسيقي عراق است. در سراسر جهان عرب، واژه مقام به تناليتهها يا مايههاي شرقياي اشاره دارد كه در متن آنها واريته متنوع و متعددي از موسيقي عرب با دامنه گستردهاي از «ميكروتن» يا گوشهها يافت ميشود، فواصل موسيقايياي كه با فواصل موسيقي غربي تفاوت دارد. از اين جنبه مقام عراقي معادل و همارز موقام در موسيقي تركيه و آذربايجان، دستگاه در موسيقي ايران و مقام در موسيقي ازبكستان است. هم در نظام مدال موسيقي عرب و هم در گونه مقام در موسيقي عراق، بسياري واژه فارسي و كردي شنيده ميشود.
هر مقامي با يك مود يا حالت حسي و عاطفي خاص پيوند دارد. جالب آنكه در فقهاللغه زبان انگليسي دو واژه «مد» (لحن) و «مود» (حال) همريشهاند و به همين ترتيب در زبان آلماني و هلندي نيز عبارات «زتيمونگ» و «زتيمينگ» هر دو، هم به معناي مود هستند هم به معناي لحن و آهنگ و لغات انگليسي همخانواده و همريشهاي چون temper و tempered و temperament نيز هر يك به پديده يا حال و حالتي موسيقايي اشاره دارند.
موسيقيشناسان از بيش از پنجاه مقام مختلف در موسيقي عراق نام بردهاند و برخي با حسب شاخههاي فرعي مقامها به عنوان گونههاي مجزايي از مقام، شمار مقامهاي عراقي را بيش از هفتاد ميدانند. البته تمامي اين مقامها از دل بيست مقام اصلي موسيقي عراق برآمدهاند. هيچ مقامخوان عراقياي نيست كه هر مقامي را (بتواند) بخواند و حتي كاركشتهترين مقامخوانان نيز تنها در خواندن چند مقام مشخص تبحر ويژه دارند. افزون بر معناي كليتر عبارت مقام يعني همان موزيك ساوانته سنتي عراق عبارت مقام به نوع خاصي «سوئيت» اشاره دارد كه از بداهههايي تشكيل شده كه بر پايه اصول و قواعد مشخص نواختن و زيباشناسي خاصي شكل يافتهاند. اين سوئيت ساختار پايهاي دارد مشتمل بر چندين الگوي ريتميك و ملوديك مشخص. مقام، آغازي رسيتاتيفوار دارد. سپس به يك پاره ريتميك متمايز ديگر ميرسد، اين بخش كاملاً بر پايه ساختاري ملوديك و بداههنوازيهاي از پيش مشخص بنا شده است درست مثل «تم و وارياسيون» يا «دولوپمان» در الگوي غربي «سونات». مقام معمولاً با آوازي سبك به نام «پسته» (pesteh) پايان مييابد.
در «پسته» سازنوازان در نقش آوازهخوان نيز عمل ميكنند. همين نكته به آوازهخوان اصلي گروه مجال آن ميدهد تا پيش از شروع بخش بعدي نفسي تازه و گلويي صاف كند و در عين حال خود دعوتي است از مخاطب براي همراهي در كار آواز. بسياري «پسته»ها خود در مقام قطعاتي مجزا از محبوبيت خاصي برخوردار گشتهاند. برخي آوازهخوانان مثل استاد بزرگ «ناظم الغزالي» و «سليمه مراد» (اين دو زن و شوهرند) عمدتاً پستهخواناند. تبيين ساختار تكنيكي مقام ماهيت آن را تمام و كمال بر ما روشن نميسازد، چه نوعي كيفيت «غير مادي» در مقام عراق است كه هر نوازنده عراقي سر آن دارد تا آن را جلوه بخشد و پُررنگ سازد. گامهاي متفاوت مرتبط با مودهاي متفاوت اساساً در قياس با مودهاي گام ماژور و مينور به هنگام تركيب با كوكهاي مختلف موسيقي كلاسيك غرب، كه واريته وسيع مايهها و لحنهاي خود را از طريق هارموني شكل ميدهد، واريته وسيعتري را رقم ميزند. في المثل مقام «صبا»ي عراق از حيث گوشههاي فرعي يا ميكروتنهاي خاص و زيباي خود زبانزد است. اين مد موسيقايي، جلوه و حالي بسيار غمگسارانه دارد. مقام عراقي رابطه ميان گام و مود را در وهله انتخاب متن (شعر) مورد مداقه و مكاشفه قرار ميدهد. صبا از زيباترين و محبوبترين مقامهاي موسيقي عراق است، اثري يكسر ماليخوليايي.
شگردهاي اجراي مقام
در اجراي مقام تمامي تلاش و توجه معطوف بداهه است هر چند همانطور كه پيشتر گفتيم چارچوبههاي اين بداههسازيها كاملاً بر پايه قواعد و اصولي سنتي بنا شده است. كار نوازنده از حيث شيوه تقليد و اجراي آرايهها و قواعد ملوديك و چگونگي به كار بستن خط ملوديهاي بداهه در جهت معنا و فحواي متن، مورد سنجش و ارزيابي قرار ميگيرد. متون (اشعار) مقام عراق اغلب يا از اشعار كلاسيك عرب يا از اشعار شعراي كهن يا مدرن عرب هستند. اين اشعار ميتواند دامنهاي را در برگيرد از هجو آميخته به حسآميزيهاي شعر «ابونواس» شاعر قرن هشتم ميلادي و ماليخولياي شعر المتنبي و حلاج كه هر دو تقريباً به سده دهم ميلادي تعلق دارند، تا حس طغيان و شورش و بدبيني تلخ شاعر تبعيدي محمدمهدي الجواهري شاعر قرن بيستم و ميتواند ترجمهاي باشد از شعر شاعران ايراني مثل عمر خيام و حافظ كه شعراي قرن يازده و دوازده ميلادي هستند. حتي گاه چندين لهجه بومي و محلي نيز در نواهاي مقام عراق شنيده ميشود: في المثل در آثار اخير آوازهخوان جوان «فريده محمدعلي» دو مقام كه از اشعار سرايندگاني ناشناس بهره ميگيرند ابتدا به زبان عربي و سپس به لهجهاي بغدادي اجرا ميشوند. البته زبان مقام عراق محدود به زبان عربي نيست. گاه اشعاري به زبانهاي آرامي، عبري، تركمني، فارسي و تركي استانبولي در اين مقامها به گوش ميرسد. يكي از مشهورترين مقامهاي تركي استانبولي، مقام تفليسيست. اثري از ساختههاي «شيلتق» آهنگساز بزرگ قرن نوزدهم ميلادي. نقل است كه اين مقام پيشكشيست به جواني كه آهنگساز بدو دل بسته بود، اما دست روزگار جوانك را راهي تفليس، تفليس قديم، يعني گرجستان امروز، كرده بود. اجراهاي تركي استانبولي دو مقامنواز بزرگ قرن بيستم، محمد القبنشي و يوسف عمر از اين مقام، موجود است. اما اخيراً حميد السعدي اين مقام را با ترجمه عربي همين شعر تركي اجرا كرده است. تقريباً بيست مقام متمايز را ميتوان به خوبي بازشناخت اما ميتوان اين تعداد را به پنجاه تا هفتاد مقام افزايش داد.
پيوند مقام با اشكال موسيقايي ديگر
مقام عراقي به وصفي كه رفت با ديگر اشكال موسيقايي جهان عرب تفاوت دارد و بيشتر به اشكال موسيقي سنتي ايران و تركيه شبيه است. اما يك شكل موسيقايي ديگر در جهان عرب وجود دارد كه شباهت نزديكي به مقام عراقي ميبرد: «نوبه» تركيب فرماليزهاي از مقام، ساختار تصنيفي و شعر كه در تونس، الجزاير و مراكش ديده ميشود. اين پيوند از رهآوردهاي دوره خلفاي عباسي است كه در آن روزگار بغداد پايتخت امپراتوري عرب به شمار ميرفته و تأثير فرهنگي بغداد تمامي جهان عرب را تحت الشعاع خود داشته است.
در تمامي نواحي ديگر جهان عرب نيز ميتوان عود (لوت) و قانون را در هيئت سازهاي اصلي موسيقي سنتي عرب، در كنار ضربوكه (طبل گلداني)، دف، ريق (دايره زنگي، تمبورين) و احتمالاً ني (فلوت) و رباب و كمانچه، مشاهده كرد. آنسامبل مقامنوازان عراقي، لااقل آنسامبلي كه در بغداد ديده ميشود، كه چلغي بغدادي نام دارد، از ساز قانون اصلاً استفاده نميكند و گاه حتي ساز عود را هم در سازبندي خود به كار نميگيرد و به جاي اين سازهاي تيپيكال يا نمونهوار مقام عراق، ساز جوز (شكل محلي ايراني ساز رباب، ويولن چارسيم گوشوارهدار با كاسهاي از چوب نارگيل و پوست ماهي روي آن) و سنتور (نوعي زيتر نظير سيمبالون موسيقي مجار و موسيقي كوليان شرق اروپا، كه در روزگار قديم در جهان عرب، ايران و قفقاز نواخته ميشده و كماكان در ايران نواخته ميشود) به كار گرفته ميشود. يكي ديگر از سازهاي ديگر مقام عراق كه در موسيقي سنتي ديگر بلاد عرب ديده نميشود، ساز ناقاره است. ديگر سازهاي چلغي بغدادي، ضربوكه، دف، ريق و هر از گاه ني، هستند. مخصوصاً چلغي بغدادي با بهرهگيري از صداي نافذ و گيراي سنتور، جوز و گاه ناقاره، صدايي شفاف و تقريباً فلزي را به گوش ميرساند. نواي آثار چلغي بغدادي تمپويي آرام دارد، گاه از ريتم ميافتد و گاه وقفههايي كوتاه و گاه نامحسوس بدان كيفيتي شبيه زاري و هقهق ميبخشد. بهرهگيري از سنتور در ايران نمونه روشني است از پيوند عميق ميان نواحي پست بين النهرين و نواحي مرتفع ايران. در واقع بيابان وسيع غرب بين النهرين اغلب بيش از رشتهكوههاي شرق ايران، راه تبادل فرهنگهاي كهن را سد مينموده است. مقام عراق از شمال به شدت تحت تأثير فرهنگ ترك و كرد بوده است اين تأثيرپذيري در بهرهگيري مقام عراق از اشعار تركي در دوره عثماني (نمونهاي كه پيشتر آمد، مقام تفليسي شلتق) كاملاً آشكار است. در اسامي خاص گوشهها و مقامهاي عراق بسياري واژگان فارسي، كردي و تركي نيز ديده ميشود.
ريشههاي تاريخي پيدايش مقام عراقي
ريشههاي ساختارهاي موسيقايي بنيادين مقامها را ميتوان دست كم در دوره عباسيان بازجست يعني تا عصر امپراتوري عرب به پايتختي بغداد. يكي از چهرههاي درخشان موسيقي در عصر عباسيان را ميتوان زرياب (ابوالحسن علي ابن نافي) دانست. او از شاگردان استاد اسحاق الموصولي از نوازندگان ارشد دربار خليفه هارون الرشيد بود. سخن بر اين است كه زرياب اهل دياري ديگر شايد ايران يا منطقه سند بوده است.
تاريخ شفاهي نقل ميكند كه خليفه چندان به زرياب روي خوش نشان داد كه استاد وي بر او خشم گرفت و حسد برد و چنين به دسيسه زرياب به ناچار بغداد را به دياري ديگر ترك گفت.
...در نهايت به اسپانيا ميرود و در دربار قرطبة منطقه آندلس رحل اقامت ميافكند و در آن ديار به شهرت زائد الوصفي دست مييابد. در آن روزگار مقام عراق به شكل امروزين آن وجود نداشت ليكن زرياب در بسط و گسترش اصول بنيادين مقام در جهان عرب، جد و جهد بسيار كرد. نقل بر اين است كه او نيز همچون موسيقيدان معاصرش «الكنزي» دسترسي خاصي به نظريات موسيقايي اواخر عهد باستان داشته است و آن نظريات را با تجربههاي شخصي خود از اصول موسيقايي موسيقي درباري بغداد همراه كرده است. بدين ترتيب ميتوان ريشههاي مقام عراق را به خوبي در آثار زرياب پيجويي كرد. زرياب، عودنواز چيرهدستي بود، آوازهخواني بيهمتا و استاد آوازي بيبديل. مورخ بزرگ قرن هفدهم ميلادي «المقاري» وصفي كامل از روشهاي آوازي زرياب در كتاب «تاريخ اسپانياي مسلمان» آورده است و اصول و شگردهاي موسيقايي به شكلي شفاهي و سينهبهسينه از استاد به شاگرد منتقل ميگشت و در اين انتقال دستخوش تحول و توسعه وسيعي ميگشت. بدين ترتيب سلسلهاي از نوازندگان و موسيقيدانان به زمرة سازندگان و پرورندگان مقامها پيوستند. از همين رو، نماياندن و تشريح نقش هر يك از اين افراد در تحول و تكامل مقامهاي عرب بسيار دشوار مينمايد. اولين مقامنوازي كه پس از زرياب چهره بنمود و آوازهاي برجاي نهاد موسيقيداني از تبار تركمن بود؛ رحمت الله شيلتق (1798ـ1872). برخي از تصانيف و ساختههاي وي هماكنون در دست است.
نوازندگان برجسته مقام در عصر مدرن
تأثيرگذارترين آوازهخوان يا مقامخوان قرن بيستم محمد القبنشي (1900-89) بود. عمر بلند وي درازايي داشت از آخرين دهة سلطنت امپراتوري عثماني تا سالي پيش از اولين آزمايش نسل جديد موشكهاي «تام هاوكس» آمريكا در آسمان عراق. در كار نوآورترين مقامخوان عراقي قرن بيستم، خط ملوديك اثر عميقاً در جهت معنا و مفهوم شعر عمل ميكرد. شگفتا كه تنها دو لوح فشرده از آثار وي هماكنون در دسترس عموم است. اين دو لوح شامل اجراي كامل وي در كنگره موسيقي قاهره به سال 1932 (ضبط BBC) يعني اولين جشنواره بينالمللي موسيقي اعراب است. از نظر برخي محققان، اين دو لوح بيانگر حقيقت موسيقي وي نيستند، چه حتي وقوع و بروز چند نقص فني در مرحلة ضبط و ويرايش قطعات به تماميت اين اثر لطمه جدي وارد ساخته است. با اين حال، اين دو لوح تنها گواه قدرت هنري القبنشي هستند كه يك مخاطب غربي ميتواند بدان دست يابد، هر چند از كاستهاي موجود در عراق و از مواد آرشيوي ميتوان برداشت كاملتري از كارنامة وسيع كاري وي استنباط كرد.
يوسف عمر (1918-87) نيز از شاگردان القبنشي بود. از نگاه برخي يوسف عمر در مقام خواننده هم به لحاظ تكنيكي و هم به لحاظ شيوايي و تأثيرگذاري لحن آواز، از استاد خود پيشي جسته است، هر چند كه از منظر نوآوريهاي سبكي همواره به دستآوردهاي كار استادش توسل جسته است. موسيقيپژوه شهير عراقي، شهرزاد قسيم حسن، برگزيدهاي از مقامخوانيهاي عمر را كه در اواخر عمر وي ضبط شدهاند به صورت لوح فشرده گرد آورده و منتشر ساخته است.
ناظم الغزالي (1920-63) نيز از شاگردان القبنشي بود، او را بيشتر به خاطر اجراهاي زيبايش از قطعات موسوم به پسته ميشناسند. از نگاه برخي كارشناسان صداي زيبا و دلنشين وي زيباترين صداي اين حوزه از موسيقي عرب است. شايد همين زيبايي صدا در كنار زيبايي سيماي جذابش بود كه باعث شد او تنها مقامخوان عراقي باشد كه خارج از مرزهاي عراق در اقصي نقاط جهان نيز او را به خوبي بشناسند و بستايند. ديگر مكتب «مقام»خواني بزرگ موسيقي قرن بيستم عراق به رهبري رشيد القندرشي (1887-1945) شكل گرفت. در سبك قُندرشي خطوط ملوديك موسيقي و تسلط در اجراي آواز، مثل اجراي يك قطعة «بل كانتو»، از اهميت بالايي برخوردار است. نجيم الشيخلي (1893-1938)، سليم شيبث (متولد 1908) و حسن چوكه (1912-62) از ديگر اخلاف بنام و شهير اين مكتب آوازي به شمار ميروند.
از ديگر مقامخوانان بزرگ عراق ميتوان به مولا عثمان موصولي (1854ـ 1923)، احمد زيدان (؟191-؟184)، يوسف حريش (1889-1975)، فلفل الياس گرجي (مرگ 1983)، محمود الخياط (1872-1926)، سلمان موشه (1880-1955) و حسن داود، يعقوب العمري، عبدالرحمان غلد، حمزه سعداوي، جميل و بلدالادهمي و حسين الادهمي و حميد السعدي و فريده محمدعلي اشاره كرد.
محل اجراي مقام
يكي از شاخصهاي مقام نو از موسيقي درباري آن است كه مقام اغلب در خلال محافل ادبي و كنسرتهاي ويژه و در خانههاي مردمان طبقه متوسط عراق اجرا ميشود. البته قطعاتي نيز در اعياد و جشنهاي مذهبي اجرا ميگردد كه بدان «مولودي» ميگويند مثل مولوديخوانيهاي جشن ميلاد مسعود پيامبر اسلام و مولوديخواني رايج در مراسم عروسي و تولد. يكي ديگر از محافل اجراي مقام، زورخانه است؛ يك آيين ورزشي متعلق به آيين تصوف. بسياري از مقامنوازان به حِرَف غير موسيقيايي مشغولاند. محمود الخياط، رئيس اتحادية خياطان عراق است. رشيد القندرشي كفاش است و نام خانوادگي وي به معناي كفاش است. حسن داوود، قصاب است. از اين لحاظ مقام را ميتوان با سنت موسيقي «ميت سينگر» در موسيقي قرون وسطاي آلمان مقايسه كرد. بسياري از اجراهاي موسيقايي مقام در دكانها و كارگاههاي همين اساتيد برگزار ميشده است. بعدها، كنسرتها و اجراهاي راديويي نقش عظيمي در گسترش محبوبيت مقام در ميان مردم عراق ايفا نمودند. پس از راديو نيز گرامافون چنين نقشي را بر عهده گرفت. راديو همچنين پخش قطعات مختلف را با طول زماني بسيار بلند ميسر ساخت. محبوبيت پسته و پستهخواناني چون ناظم الغزالي و سليمه مراد مشخصاً تحت تأثير ظهور صفحات گرامافون 45 دور محقق گشت. يك مقام كامل را نميشد در يك صفحه 45 دور ضبط و ثبت نمود ليكن اين مديوم، مديومي مناسب براي ضبط قطعات پسته به شمار ميآمد. ليكن ظهور دستگاه ضبط و پخش صوت چنان دسترسي به اين آثار را سهل الوصول ساخت كه امروزه ميتوان در اكثر خانههاي مردم عراق نوارهايي از يوسف عمر و القبنشي را جست و شنيد.
وضعيت كنوني موسيقي در عراق
از همان روزگار استبداد و مونارشي تا كنون تمامي نظامهاي حكومتي عراق به شدت به حمايت از موسيقي پرداختهاند. في المثل، نوري سعيد (1888ـ 1958)، نخستوزيرِ شاه فيضل و شاه قاضي، از بزرگترين حاميان موسيقي در عراق به شمار ميآمد. نوري سعيد با تمامي نوازندگان برجسته عصر خود دوست بود. در خانة تمامي عشاق موسيقي در عراق ميتوان عكسهايي از سعيد را در كنار گروه نوازندگان محمد القبنشي يا در كنار ام كلثوم، در خلال سفرش به عراق در دهة 1930، يافت. از زمان انقلاب جمهوريخواهي در 1958 تا جنگ خليج فارس در سال 1990، تمامي رژيمهاي عراق كم و بيش به حمايت از موسيقي ملي عراق پرداختهاند. في المثل، عودنواز نابغه و استاد بزرگ كنسرواتور بغداد، منير بشير، در همين سالها به يكي از بتهاي موسيقي عراق بدل گشت. او ستارة هميشگي برنامههاي راديويي بود و اغلب در جشنوارههاي بينالمللي شركت ميكرد و حتي توانست پيش از آنكه عراق را به سال 1993 ترك گويد، جشنواره مشهور بابل را نيز راهاندازي نمايد. ليكن اوضاع موسيقي پس از جنگ خليج فارس تيره و تار گشت و مقام در رقابت با ديگر اشكال موسيقي پاپ وارداتي از ممالك غربي و عرب، رفتهرفته به حاشيه رفت. امروز تنها حسين الادهمي، حميد السعدي و فريده محمودعلي، واپسين بازماندگان تبار اصيل مقامخواناناند. امروزه ديگر مقام صرفاً به موضوع كرسي موسيقيشناسي دانشگاههاي غربي بدل شده و از تحول و بسط ضروري و حياتي خود وامانده است.
با اين حال و روز مقام عراقي به نسبت موسيقي سنتي مصر، از وضعيت بهتري برخوردار است. در مصر و از پي مرگ صداهاي جاوداني چون ام كلثوم، فتحيه احمد، فريد العطرش و محمد عبدالوهاب، موسيقي سنتي مصر عميقاً در معرض خطر انقراض است درست مثل انقراض گونهاي نادر كه در خردهبومها و خردهاقليمها زيست ميكنند. اما در عراق فريده محمدعلي، حميد السعدي و حسين الادهمي ميكوشند تا مقام عراقي را كماكان زنده و سر پا نگه دارند. در شرايط بهتر حتي شايد بتوانند سنت مقام را از نو متولد سازند. في المثل آوازهخواني جوان به نام جمال عبدالناصر كه از ذوق و استعداد ويژهاي برخوردار است تحت نظارت و تعليم نوازنده بزرگ سليم حسين قرار گرفته است و نويد آيندهاي روشن در مقامخواني عراق است وانگهي، كاظم ساحر آوازهخوان مشهور جهان عرب و از دانشآموختگان كنسرواتوار بغداد نيز با گنجاندن گوشهها و مايههاي مقام عراقي در آثار خود به سبك تلفيقي خاصي دست يافته است كه به بقاي مقام عراقي ياري بسيار ميرساند.
"Classical Iraqi maqam and its survival” by neil van der Linden in “colors of Enchantment” Edited by sherifa Zuhur, American univ in cairopress.7
منبع : سوره مهر
لغت عربي مقام عموماً به معناي «مكان» و «جايگاه» به كار ميرود. عبارت مقام در حوزه موسيقي به دو جنبه متفاوت از يك فرم موسيقايي دلالت دارد. يك معنا كه در تمامي جهان عرب مشترك است و ديگري كه خاص موسيقي عراق است. در سراسر جهان عرب، واژه مقام به تناليتهها يا مايههاي شرقياي اشاره دارد كه در متن آنها واريته متنوع و متعددي از موسيقي عرب با دامنه گستردهاي از «ميكروتن» يا گوشهها يافت ميشود، فواصل موسيقايياي كه با فواصل موسيقي غربي تفاوت دارد. از اين جنبه مقام عراقي معادل و همارز موقام در موسيقي تركيه و آذربايجان، دستگاه در موسيقي ايران و مقام در موسيقي ازبكستان است. هم در نظام مدال موسيقي عرب و هم در گونه مقام در موسيقي عراق، بسياري واژه فارسي و كردي شنيده ميشود.
هر مقامي با يك مود يا حالت حسي و عاطفي خاص پيوند دارد. جالب آنكه در فقهاللغه زبان انگليسي دو واژه «مد» (لحن) و «مود» (حال) همريشهاند و به همين ترتيب در زبان آلماني و هلندي نيز عبارات «زتيمونگ» و «زتيمينگ» هر دو، هم به معناي مود هستند هم به معناي لحن و آهنگ و لغات انگليسي همخانواده و همريشهاي چون temper و tempered و temperament نيز هر يك به پديده يا حال و حالتي موسيقايي اشاره دارند.
موسيقيشناسان از بيش از پنجاه مقام مختلف در موسيقي عراق نام بردهاند و برخي با حسب شاخههاي فرعي مقامها به عنوان گونههاي مجزايي از مقام، شمار مقامهاي عراقي را بيش از هفتاد ميدانند. البته تمامي اين مقامها از دل بيست مقام اصلي موسيقي عراق برآمدهاند. هيچ مقامخوان عراقياي نيست كه هر مقامي را (بتواند) بخواند و حتي كاركشتهترين مقامخوانان نيز تنها در خواندن چند مقام مشخص تبحر ويژه دارند. افزون بر معناي كليتر عبارت مقام يعني همان موزيك ساوانته سنتي عراق عبارت مقام به نوع خاصي «سوئيت» اشاره دارد كه از بداهههايي تشكيل شده كه بر پايه اصول و قواعد مشخص نواختن و زيباشناسي خاصي شكل يافتهاند. اين سوئيت ساختار پايهاي دارد مشتمل بر چندين الگوي ريتميك و ملوديك مشخص. مقام، آغازي رسيتاتيفوار دارد. سپس به يك پاره ريتميك متمايز ديگر ميرسد، اين بخش كاملاً بر پايه ساختاري ملوديك و بداههنوازيهاي از پيش مشخص بنا شده است درست مثل «تم و وارياسيون» يا «دولوپمان» در الگوي غربي «سونات». مقام معمولاً با آوازي سبك به نام «پسته» (pesteh) پايان مييابد.
در «پسته» سازنوازان در نقش آوازهخوان نيز عمل ميكنند. همين نكته به آوازهخوان اصلي گروه مجال آن ميدهد تا پيش از شروع بخش بعدي نفسي تازه و گلويي صاف كند و در عين حال خود دعوتي است از مخاطب براي همراهي در كار آواز. بسياري «پسته»ها خود در مقام قطعاتي مجزا از محبوبيت خاصي برخوردار گشتهاند. برخي آوازهخوانان مثل استاد بزرگ «ناظم الغزالي» و «سليمه مراد» (اين دو زن و شوهرند) عمدتاً پستهخواناند. تبيين ساختار تكنيكي مقام ماهيت آن را تمام و كمال بر ما روشن نميسازد، چه نوعي كيفيت «غير مادي» در مقام عراق است كه هر نوازنده عراقي سر آن دارد تا آن را جلوه بخشد و پُررنگ سازد. گامهاي متفاوت مرتبط با مودهاي متفاوت اساساً در قياس با مودهاي گام ماژور و مينور به هنگام تركيب با كوكهاي مختلف موسيقي كلاسيك غرب، كه واريته وسيع مايهها و لحنهاي خود را از طريق هارموني شكل ميدهد، واريته وسيعتري را رقم ميزند. في المثل مقام «صبا»ي عراق از حيث گوشههاي فرعي يا ميكروتنهاي خاص و زيباي خود زبانزد است. اين مد موسيقايي، جلوه و حالي بسيار غمگسارانه دارد. مقام عراقي رابطه ميان گام و مود را در وهله انتخاب متن (شعر) مورد مداقه و مكاشفه قرار ميدهد. صبا از زيباترين و محبوبترين مقامهاي موسيقي عراق است، اثري يكسر ماليخوليايي.
شگردهاي اجراي مقام
در اجراي مقام تمامي تلاش و توجه معطوف بداهه است هر چند همانطور كه پيشتر گفتيم چارچوبههاي اين بداههسازيها كاملاً بر پايه قواعد و اصولي سنتي بنا شده است. كار نوازنده از حيث شيوه تقليد و اجراي آرايهها و قواعد ملوديك و چگونگي به كار بستن خط ملوديهاي بداهه در جهت معنا و فحواي متن، مورد سنجش و ارزيابي قرار ميگيرد. متون (اشعار) مقام عراق اغلب يا از اشعار كلاسيك عرب يا از اشعار شعراي كهن يا مدرن عرب هستند. اين اشعار ميتواند دامنهاي را در برگيرد از هجو آميخته به حسآميزيهاي شعر «ابونواس» شاعر قرن هشتم ميلادي و ماليخولياي شعر المتنبي و حلاج كه هر دو تقريباً به سده دهم ميلادي تعلق دارند، تا حس طغيان و شورش و بدبيني تلخ شاعر تبعيدي محمدمهدي الجواهري شاعر قرن بيستم و ميتواند ترجمهاي باشد از شعر شاعران ايراني مثل عمر خيام و حافظ كه شعراي قرن يازده و دوازده ميلادي هستند. حتي گاه چندين لهجه بومي و محلي نيز در نواهاي مقام عراق شنيده ميشود: في المثل در آثار اخير آوازهخوان جوان «فريده محمدعلي» دو مقام كه از اشعار سرايندگاني ناشناس بهره ميگيرند ابتدا به زبان عربي و سپس به لهجهاي بغدادي اجرا ميشوند. البته زبان مقام عراق محدود به زبان عربي نيست. گاه اشعاري به زبانهاي آرامي، عبري، تركمني، فارسي و تركي استانبولي در اين مقامها به گوش ميرسد. يكي از مشهورترين مقامهاي تركي استانبولي، مقام تفليسيست. اثري از ساختههاي «شيلتق» آهنگساز بزرگ قرن نوزدهم ميلادي. نقل است كه اين مقام پيشكشيست به جواني كه آهنگساز بدو دل بسته بود، اما دست روزگار جوانك را راهي تفليس، تفليس قديم، يعني گرجستان امروز، كرده بود. اجراهاي تركي استانبولي دو مقامنواز بزرگ قرن بيستم، محمد القبنشي و يوسف عمر از اين مقام، موجود است. اما اخيراً حميد السعدي اين مقام را با ترجمه عربي همين شعر تركي اجرا كرده است. تقريباً بيست مقام متمايز را ميتوان به خوبي بازشناخت اما ميتوان اين تعداد را به پنجاه تا هفتاد مقام افزايش داد.
پيوند مقام با اشكال موسيقايي ديگر
مقام عراقي به وصفي كه رفت با ديگر اشكال موسيقايي جهان عرب تفاوت دارد و بيشتر به اشكال موسيقي سنتي ايران و تركيه شبيه است. اما يك شكل موسيقايي ديگر در جهان عرب وجود دارد كه شباهت نزديكي به مقام عراقي ميبرد: «نوبه» تركيب فرماليزهاي از مقام، ساختار تصنيفي و شعر كه در تونس، الجزاير و مراكش ديده ميشود. اين پيوند از رهآوردهاي دوره خلفاي عباسي است كه در آن روزگار بغداد پايتخت امپراتوري عرب به شمار ميرفته و تأثير فرهنگي بغداد تمامي جهان عرب را تحت الشعاع خود داشته است.
در تمامي نواحي ديگر جهان عرب نيز ميتوان عود (لوت) و قانون را در هيئت سازهاي اصلي موسيقي سنتي عرب، در كنار ضربوكه (طبل گلداني)، دف، ريق (دايره زنگي، تمبورين) و احتمالاً ني (فلوت) و رباب و كمانچه، مشاهده كرد. آنسامبل مقامنوازان عراقي، لااقل آنسامبلي كه در بغداد ديده ميشود، كه چلغي بغدادي نام دارد، از ساز قانون اصلاً استفاده نميكند و گاه حتي ساز عود را هم در سازبندي خود به كار نميگيرد و به جاي اين سازهاي تيپيكال يا نمونهوار مقام عراق، ساز جوز (شكل محلي ايراني ساز رباب، ويولن چارسيم گوشوارهدار با كاسهاي از چوب نارگيل و پوست ماهي روي آن) و سنتور (نوعي زيتر نظير سيمبالون موسيقي مجار و موسيقي كوليان شرق اروپا، كه در روزگار قديم در جهان عرب، ايران و قفقاز نواخته ميشده و كماكان در ايران نواخته ميشود) به كار گرفته ميشود. يكي ديگر از سازهاي ديگر مقام عراق كه در موسيقي سنتي ديگر بلاد عرب ديده نميشود، ساز ناقاره است. ديگر سازهاي چلغي بغدادي، ضربوكه، دف، ريق و هر از گاه ني، هستند. مخصوصاً چلغي بغدادي با بهرهگيري از صداي نافذ و گيراي سنتور، جوز و گاه ناقاره، صدايي شفاف و تقريباً فلزي را به گوش ميرساند. نواي آثار چلغي بغدادي تمپويي آرام دارد، گاه از ريتم ميافتد و گاه وقفههايي كوتاه و گاه نامحسوس بدان كيفيتي شبيه زاري و هقهق ميبخشد. بهرهگيري از سنتور در ايران نمونه روشني است از پيوند عميق ميان نواحي پست بين النهرين و نواحي مرتفع ايران. در واقع بيابان وسيع غرب بين النهرين اغلب بيش از رشتهكوههاي شرق ايران، راه تبادل فرهنگهاي كهن را سد مينموده است. مقام عراق از شمال به شدت تحت تأثير فرهنگ ترك و كرد بوده است اين تأثيرپذيري در بهرهگيري مقام عراق از اشعار تركي در دوره عثماني (نمونهاي كه پيشتر آمد، مقام تفليسي شلتق) كاملاً آشكار است. در اسامي خاص گوشهها و مقامهاي عراق بسياري واژگان فارسي، كردي و تركي نيز ديده ميشود.
ريشههاي تاريخي پيدايش مقام عراقي
ريشههاي ساختارهاي موسيقايي بنيادين مقامها را ميتوان دست كم در دوره عباسيان بازجست يعني تا عصر امپراتوري عرب به پايتختي بغداد. يكي از چهرههاي درخشان موسيقي در عصر عباسيان را ميتوان زرياب (ابوالحسن علي ابن نافي) دانست. او از شاگردان استاد اسحاق الموصولي از نوازندگان ارشد دربار خليفه هارون الرشيد بود. سخن بر اين است كه زرياب اهل دياري ديگر شايد ايران يا منطقه سند بوده است.
تاريخ شفاهي نقل ميكند كه خليفه چندان به زرياب روي خوش نشان داد كه استاد وي بر او خشم گرفت و حسد برد و چنين به دسيسه زرياب به ناچار بغداد را به دياري ديگر ترك گفت.
...در نهايت به اسپانيا ميرود و در دربار قرطبة منطقه آندلس رحل اقامت ميافكند و در آن ديار به شهرت زائد الوصفي دست مييابد. در آن روزگار مقام عراق به شكل امروزين آن وجود نداشت ليكن زرياب در بسط و گسترش اصول بنيادين مقام در جهان عرب، جد و جهد بسيار كرد. نقل بر اين است كه او نيز همچون موسيقيدان معاصرش «الكنزي» دسترسي خاصي به نظريات موسيقايي اواخر عهد باستان داشته است و آن نظريات را با تجربههاي شخصي خود از اصول موسيقايي موسيقي درباري بغداد همراه كرده است. بدين ترتيب ميتوان ريشههاي مقام عراق را به خوبي در آثار زرياب پيجويي كرد. زرياب، عودنواز چيرهدستي بود، آوازهخواني بيهمتا و استاد آوازي بيبديل. مورخ بزرگ قرن هفدهم ميلادي «المقاري» وصفي كامل از روشهاي آوازي زرياب در كتاب «تاريخ اسپانياي مسلمان» آورده است و اصول و شگردهاي موسيقايي به شكلي شفاهي و سينهبهسينه از استاد به شاگرد منتقل ميگشت و در اين انتقال دستخوش تحول و توسعه وسيعي ميگشت. بدين ترتيب سلسلهاي از نوازندگان و موسيقيدانان به زمرة سازندگان و پرورندگان مقامها پيوستند. از همين رو، نماياندن و تشريح نقش هر يك از اين افراد در تحول و تكامل مقامهاي عرب بسيار دشوار مينمايد. اولين مقامنوازي كه پس از زرياب چهره بنمود و آوازهاي برجاي نهاد موسيقيداني از تبار تركمن بود؛ رحمت الله شيلتق (1798ـ1872). برخي از تصانيف و ساختههاي وي هماكنون در دست است.
نوازندگان برجسته مقام در عصر مدرن
تأثيرگذارترين آوازهخوان يا مقامخوان قرن بيستم محمد القبنشي (1900-89) بود. عمر بلند وي درازايي داشت از آخرين دهة سلطنت امپراتوري عثماني تا سالي پيش از اولين آزمايش نسل جديد موشكهاي «تام هاوكس» آمريكا در آسمان عراق. در كار نوآورترين مقامخوان عراقي قرن بيستم، خط ملوديك اثر عميقاً در جهت معنا و مفهوم شعر عمل ميكرد. شگفتا كه تنها دو لوح فشرده از آثار وي هماكنون در دسترس عموم است. اين دو لوح شامل اجراي كامل وي در كنگره موسيقي قاهره به سال 1932 (ضبط BBC) يعني اولين جشنواره بينالمللي موسيقي اعراب است. از نظر برخي محققان، اين دو لوح بيانگر حقيقت موسيقي وي نيستند، چه حتي وقوع و بروز چند نقص فني در مرحلة ضبط و ويرايش قطعات به تماميت اين اثر لطمه جدي وارد ساخته است. با اين حال، اين دو لوح تنها گواه قدرت هنري القبنشي هستند كه يك مخاطب غربي ميتواند بدان دست يابد، هر چند از كاستهاي موجود در عراق و از مواد آرشيوي ميتوان برداشت كاملتري از كارنامة وسيع كاري وي استنباط كرد.
يوسف عمر (1918-87) نيز از شاگردان القبنشي بود. از نگاه برخي يوسف عمر در مقام خواننده هم به لحاظ تكنيكي و هم به لحاظ شيوايي و تأثيرگذاري لحن آواز، از استاد خود پيشي جسته است، هر چند كه از منظر نوآوريهاي سبكي همواره به دستآوردهاي كار استادش توسل جسته است. موسيقيپژوه شهير عراقي، شهرزاد قسيم حسن، برگزيدهاي از مقامخوانيهاي عمر را كه در اواخر عمر وي ضبط شدهاند به صورت لوح فشرده گرد آورده و منتشر ساخته است.
ناظم الغزالي (1920-63) نيز از شاگردان القبنشي بود، او را بيشتر به خاطر اجراهاي زيبايش از قطعات موسوم به پسته ميشناسند. از نگاه برخي كارشناسان صداي زيبا و دلنشين وي زيباترين صداي اين حوزه از موسيقي عرب است. شايد همين زيبايي صدا در كنار زيبايي سيماي جذابش بود كه باعث شد او تنها مقامخوان عراقي باشد كه خارج از مرزهاي عراق در اقصي نقاط جهان نيز او را به خوبي بشناسند و بستايند. ديگر مكتب «مقام»خواني بزرگ موسيقي قرن بيستم عراق به رهبري رشيد القندرشي (1887-1945) شكل گرفت. در سبك قُندرشي خطوط ملوديك موسيقي و تسلط در اجراي آواز، مثل اجراي يك قطعة «بل كانتو»، از اهميت بالايي برخوردار است. نجيم الشيخلي (1893-1938)، سليم شيبث (متولد 1908) و حسن چوكه (1912-62) از ديگر اخلاف بنام و شهير اين مكتب آوازي به شمار ميروند.
از ديگر مقامخوانان بزرگ عراق ميتوان به مولا عثمان موصولي (1854ـ 1923)، احمد زيدان (؟191-؟184)، يوسف حريش (1889-1975)، فلفل الياس گرجي (مرگ 1983)، محمود الخياط (1872-1926)، سلمان موشه (1880-1955) و حسن داود، يعقوب العمري، عبدالرحمان غلد، حمزه سعداوي، جميل و بلدالادهمي و حسين الادهمي و حميد السعدي و فريده محمدعلي اشاره كرد.
محل اجراي مقام
يكي از شاخصهاي مقام نو از موسيقي درباري آن است كه مقام اغلب در خلال محافل ادبي و كنسرتهاي ويژه و در خانههاي مردمان طبقه متوسط عراق اجرا ميشود. البته قطعاتي نيز در اعياد و جشنهاي مذهبي اجرا ميگردد كه بدان «مولودي» ميگويند مثل مولوديخوانيهاي جشن ميلاد مسعود پيامبر اسلام و مولوديخواني رايج در مراسم عروسي و تولد. يكي ديگر از محافل اجراي مقام، زورخانه است؛ يك آيين ورزشي متعلق به آيين تصوف. بسياري از مقامنوازان به حِرَف غير موسيقيايي مشغولاند. محمود الخياط، رئيس اتحادية خياطان عراق است. رشيد القندرشي كفاش است و نام خانوادگي وي به معناي كفاش است. حسن داوود، قصاب است. از اين لحاظ مقام را ميتوان با سنت موسيقي «ميت سينگر» در موسيقي قرون وسطاي آلمان مقايسه كرد. بسياري از اجراهاي موسيقايي مقام در دكانها و كارگاههاي همين اساتيد برگزار ميشده است. بعدها، كنسرتها و اجراهاي راديويي نقش عظيمي در گسترش محبوبيت مقام در ميان مردم عراق ايفا نمودند. پس از راديو نيز گرامافون چنين نقشي را بر عهده گرفت. راديو همچنين پخش قطعات مختلف را با طول زماني بسيار بلند ميسر ساخت. محبوبيت پسته و پستهخواناني چون ناظم الغزالي و سليمه مراد مشخصاً تحت تأثير ظهور صفحات گرامافون 45 دور محقق گشت. يك مقام كامل را نميشد در يك صفحه 45 دور ضبط و ثبت نمود ليكن اين مديوم، مديومي مناسب براي ضبط قطعات پسته به شمار ميآمد. ليكن ظهور دستگاه ضبط و پخش صوت چنان دسترسي به اين آثار را سهل الوصول ساخت كه امروزه ميتوان در اكثر خانههاي مردم عراق نوارهايي از يوسف عمر و القبنشي را جست و شنيد.
وضعيت كنوني موسيقي در عراق
از همان روزگار استبداد و مونارشي تا كنون تمامي نظامهاي حكومتي عراق به شدت به حمايت از موسيقي پرداختهاند. في المثل، نوري سعيد (1888ـ 1958)، نخستوزيرِ شاه فيضل و شاه قاضي، از بزرگترين حاميان موسيقي در عراق به شمار ميآمد. نوري سعيد با تمامي نوازندگان برجسته عصر خود دوست بود. در خانة تمامي عشاق موسيقي در عراق ميتوان عكسهايي از سعيد را در كنار گروه نوازندگان محمد القبنشي يا در كنار ام كلثوم، در خلال سفرش به عراق در دهة 1930، يافت. از زمان انقلاب جمهوريخواهي در 1958 تا جنگ خليج فارس در سال 1990، تمامي رژيمهاي عراق كم و بيش به حمايت از موسيقي ملي عراق پرداختهاند. في المثل، عودنواز نابغه و استاد بزرگ كنسرواتور بغداد، منير بشير، در همين سالها به يكي از بتهاي موسيقي عراق بدل گشت. او ستارة هميشگي برنامههاي راديويي بود و اغلب در جشنوارههاي بينالمللي شركت ميكرد و حتي توانست پيش از آنكه عراق را به سال 1993 ترك گويد، جشنواره مشهور بابل را نيز راهاندازي نمايد. ليكن اوضاع موسيقي پس از جنگ خليج فارس تيره و تار گشت و مقام در رقابت با ديگر اشكال موسيقي پاپ وارداتي از ممالك غربي و عرب، رفتهرفته به حاشيه رفت. امروز تنها حسين الادهمي، حميد السعدي و فريده محمودعلي، واپسين بازماندگان تبار اصيل مقامخواناناند. امروزه ديگر مقام صرفاً به موضوع كرسي موسيقيشناسي دانشگاههاي غربي بدل شده و از تحول و بسط ضروري و حياتي خود وامانده است.
با اين حال و روز مقام عراقي به نسبت موسيقي سنتي مصر، از وضعيت بهتري برخوردار است. در مصر و از پي مرگ صداهاي جاوداني چون ام كلثوم، فتحيه احمد، فريد العطرش و محمد عبدالوهاب، موسيقي سنتي مصر عميقاً در معرض خطر انقراض است درست مثل انقراض گونهاي نادر كه در خردهبومها و خردهاقليمها زيست ميكنند. اما در عراق فريده محمدعلي، حميد السعدي و حسين الادهمي ميكوشند تا مقام عراقي را كماكان زنده و سر پا نگه دارند. در شرايط بهتر حتي شايد بتوانند سنت مقام را از نو متولد سازند. في المثل آوازهخواني جوان به نام جمال عبدالناصر كه از ذوق و استعداد ويژهاي برخوردار است تحت نظارت و تعليم نوازنده بزرگ سليم حسين قرار گرفته است و نويد آيندهاي روشن در مقامخواني عراق است وانگهي، كاظم ساحر آوازهخوان مشهور جهان عرب و از دانشآموختگان كنسرواتوار بغداد نيز با گنجاندن گوشهها و مايههاي مقام عراقي در آثار خود به سبك تلفيقي خاصي دست يافته است كه به بقاي مقام عراقي ياري بسيار ميرساند.
"Classical Iraqi maqam and its survival” by neil van der Linden in “colors of Enchantment” Edited by sherifa Zuhur, American univ in cairopress.7
منبع : سوره مهر