PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اپرای روسی



Amir
Thursday 15 November 2007, 10:23 AM
You can see links before reply


هنر ملي موسيقي در روسيه از نيمه اول قرن نوزدهم آغاز گرديد. اجراي اپراي زندگي‌اي براي تزار (1936) توسط ميخائيل گلينكا معمولاً به‌عنوان نقطه بازگشتي براي موسيقي روسيه ذكر شده. (سرود ملي روسيه از اين اپرا گرفته شده.) در اين اپراي تاريخي گلينكا به‌خوبي‌ِ اپراي بعدي‌اش «روسلان و لودميلا» (1842)، اركستر فانتزي كامارينسكايا (1848) و آوازهاي زياد و متعدد، ترانه‌هاي عادي، هماهنگي (هارموني) و ريتمهاي (وزنهاي) موسيقي محلي را به‌طور موفقيت‌آميزي با شكلها و تكنيكهاي اپراي ايتاليايي پيوند داده و يك سبك التقاطي ولي بي‌چون و چرا خلق كرد. شخصيت جوان‌تر همعصر گلينكا، الكساندر دارگوميژسكي به‌خاطر تأثيرش بر روي سازندگان ملي‌گرا به‌وسيله اپرايي كه بعد از مرگش ساخته شد مشهور گشت. «ميهمان سنگي» (1872) تلاشي بود بنيادي براي ترويج واقع‌گرايي موسيقايي با دور شدن از راه و رسم اپراي سنتي و كمك به ترويج ريستاتيف بود.
گروه پنج‌گانه لقبي است كه به گروهي از سازندگان روسي داده شد كه در سال 1860 تشكيل يافته. با پشتيباني منتقد بزرگ ولادميراستاتوف (1906 ـ 1824) گروه پنجگانه شامل: ميلي بالاكايرف، الكساندر برودين، سزار سي‌ يو آي، م‍ُرست موسورسكي و نيكلاي ريميسكي ك‍ُرساكف، خواستار توجيه اهداف رسيدن به موسيقي ملي‌گرا و مخالفت با نفوذ تأثيرات موسيقي غربي شدند. گرچه در آن زمان با اهداف تبليغاتي رايج و فقدان تحصيل موسيقي مواجه بودند، سازندگان در سبكهاي متفاوت مي‌نوشتند. ماندني‌ترين موسيقيهاي به دست آمده توسط بردين ماسورگسكي و ريمسكي ك‍ُرساكف ساخته شد. بردين به‌خاطر استفاده از ويژگيهاي شرقي روسي در كارهايي مثل «در گامهايي از آسياي مركزي» (1880) و اپرايش «پرنسيس ايگور» مورد توجه قرار گرفته. ريمسكي در اپراهاي فراوانش در موضوعات افسانه پريان و تاريخي به‌خوبي‌ِ سوئيت سمفوني «ش‍ِهرزاد» (1891) از گرايشهاي هنجار معمول موسيقي محلي روس استفاده كرد و اركستر او موثر و تماشايي بود.
ماسورگسكي بي‌شك خلاق‌ترين سازنده گروه پنج‌گانه بود. او تحقيقات دارگوميژسكي در مورد واقع‌گرايي موسيقايي را دنبال كرد. او شم غريزي‌اش را در مورد تفاوتهاي ظريف موسيقي محلي با كارهاي وزن‌دار متغير، كارهاي وزن‌دار شورانگيز مربوط به متن و تقابلهاي هماهنگ در بسياري از كارهايش از جمله آوازهايش، شاهكار اپرايي‌اش «بوريس گورانوف» (1872 ـ 1869) و سوئيتش براي تصاوير پيانو در نمايشگاه (1874) تركيب كرد. ولي خيلي از همعصرانش به خلاقيت او پي نبردند. يادگار ماسورگسكي براي قرن بيستم بسيار مهم بود.
از افراد برجسته ملي‌گرا، الكساندرسرف بود، يك منتقد مهم و مشهور موسيقي، سازنده اپرا و آنتوان رابيستين، استاد افسانه‌اي پيانو به‌عنوان يك سازنده فعال و پركار. رابيستين و برادرش نيكلاي (1881‌ـ 1835) مسئول تأسيس اولين هنركده موسيقي در روسيه‌‌ ـ طبق مدلهاي آلماني ـ در سنت پترزبورگ (1862) و موسكو (1866) بودند. پيتر ايليچ چايكوفسكي يكي از اولين فارغ‌التحصيلان آموزشهاي ابتدايي و پيشرفته در دومي بود.
چايكوفسكي بدون ردّ ميراث ملي‌اش يك سبك شخصي بزرگ جهاني و رمانتيك ابداع كرد كه باعث محبوبيت بين‌المللي او شد. بسياري از كارهايش شامل: شش سمفوني، اپراي «اوژن انژين» (1879) «ملكه ورقها» (1890)، «باله‌هاي درياچة سوان ليك» (1877)، زيباي خفته (1890) و فندق‌شكن (1892) ـ خودشان به‌عنوان رپرتوار (هنرها، نمايش يا آوازهايي كه هنرمندان بر آن مسلط‌اند و با كمي تمرين مي‌توانند انجام دهند)‌هاي كلاسيك منتشر شدند.
بعد از انقلاب 1917 بسياري از سازندگان و اجرا‌كنندگان تصميم به ترك روسيه گرفتند. در بين آنها كه به‌دنبال شغلها و كارهاي موفق در غرب بودند، استراوينسكي، راچمنين‌اف، نيكلاي مدنر (1951‌‌ ـ1880)، نيكلاي و الكساندر چرپنين و سرژ كوسوتيزكي نيز حضور داشتند. انتقاد رسمي غير قابل انتظار از «خانم مكبث» ناحيه متسنسك (1936) توسط دميتري شوستاكوويچ (1932) اولين توجه صريح واقع‌گرايي اجتماعي به موسيقي بود. «موسيقي به‌عنوان اسلحه قدرتمندي در درگيريهاي ايدئولوژيكي شناخته شده» اين نظريه مبهم براي موسيقي با يك محتواي اجتماعي در زبان موسيقايي بيان شده كه مردم عادي مي‌توانند درك كنند. اين فرمول به‌طور مؤثري راههاي مدرن ويژة موسيقي غربي را ممنوع كرد و روشهاي ساده و قابل فهم را پرورش داد. شوستاكوويچ يكي از اولين نسل سازندگان شوروي بود كه موفقيتهاي سريعي با اولين سمفوني‌اش (1925) و كارهاي بعدي‌اش به‌دست آورد. او توانايي اين را داشت كه خودش را با پنجمين سمفوني‌اش (1937) به اثبات برساند. كنترپوان (كانترپونيت) ناهماهنگ ملايم، وزنهاي نظامي و اركستر احساسي و هماهنگ‌سازي احساسي فقط شاخص سبك و روش شوستاكوويچ نبود بلكه به‌ خوبي مشخص‌كنندة بسياري ديگر از سازندگان شوروي بود. سازندگاني كه در سال 40 ـ 1930 به يك پختگي هنري رسيدند شامل: آرام خاچاطوريان، ديمتري كابالو‌ِسكي و يوري شاپوريان (1966‌ ـ 1887) و ويساريون شبالين (63 ـ 1902) بودند.

منبع : سوره مهر