PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرهای سارا



hichnafar
Monday 19 November 2007, 07:17 PM
سلام
طبق قانونی که سارا جان گذاشت این تاپیک روزدم که معرهامودرش بنویسم .
دلش غم گین است
سن وسالی نداردآخر
ازکنارش می گذریم
هرروز
وشایدبایک بغض ،بایک آه
خوب بنگربه چشمانش
کزسرسادگی وغم
وسعتی تابیکران هادارد
بنگر
برفروغ چشمانش که نرم نرمک کم سومی شود
روی کلامش بامن وتوست
خانم ،آقا!
ومامی گذریم
شایدباکمکی همدردی
وجریان فراموشی وکار
بازهم !
گوش کن آوای قلبش رامی شنوی
درآمیخته باصدای بلبل روی شانه اش
گهگاه می شکندازبی مهری ما
ویارسم زمان
اما ،شایدبشودبایک فال
یاشاخه ای ازگل سرخ
یک لبخند
دیواره ی قلبش
مرمت بکنیم!

دوستان درتاپیک نقدشعرکه شرمنده کردید ،می دونم خیلی داغون هست ولی لطفا"شماایراداتی روکه به نظرتون می رسه برای بهترشدنش وبالارفتن کیفیت کارهام بفرمایید.
مرسی.

hichnafar
Wednesday 21 November 2007, 07:35 PM
هیچ کس نظری نداره ؟؟؟؟

sara
Thursday 22 November 2007, 06:45 AM
اون جایی که می گه باز هم!
گوش کن آوای قلبش را می شنوی

این باز هم! اضافیه اگر نباشه قشنگ تره

ولی در کل خیلی قشنگ بود خاله بازم از این کارا بکن

shbaharehs
Thursday 22 November 2007, 10:44 PM
خيلي قشنگ بو‌د! حالا منتظر يه كتاب كامل هستيما! اينطوري نميشه!
ممنون

MonaLisa
Friday 23 November 2007, 12:00 AM
خیلی ناز بود سارای گلم ...کلا با اینجور شعر ها من که حال میکنم آدم شعر رو تصور میکنه و میگه من که همچین حسی داشتم فکرکنم تو اینجور شعر ها استعداد داشته باشیا ....ایشاللا کارای بعدیتم ببینیم

hichnafar
Saturday 24 November 2007, 05:09 PM
خیلی ممنون ساراجان ،بهاره جان وگارفیلدجان !
به سارا:اگربازهم ش روحذف کنم یه مقداربی معنی میشه چون مربوطه به دومصرع قبلش ،خیلی ممنون.
به بهاره : ممنون نظرلطفتونه ،من راضی نیستم ناشربیچاره ورشکست بشه !(نه که ناشراصف بستن :D!!!)
به گارفیلد :مرسی!کاربعدی ...سال دیگه ان شالله !

Majed
Monday 26 November 2007, 08:49 AM
اهوک..... بابا تا سال بعد کی مرده کی زنده؟....

یه کاری رو استارت زدی دیگه ما رو تو کف نذار... مثل ما نباش که همیشه بد قولی میکنیم.....

منتظر بعدی هستیم ..

شعرت هم معر نبود.. واقعا شعر بود.. ممنون

hichnafar
Saturday 29 March 2008, 11:44 AM
سلام !
این رو دوم فروردین گفتم .

__________________
چه کسی می داند
که دراین برگ سپید
چگونه رازهاییست که جاری هستند
ازدردودل آدمیان
ازتنهایی انسان دراین دور و زمان
هرسطرکه می بینی
باخط خوردگی وشاید هم لرزش دست
ازپس خاطره ای می آید
یاکه شایدزسر بی کسی و دردوستم
کاش دگر هیچ قلمی
ازبر تنهایی و غم و اندوه خطی نکشد
ای کاش...!

FARZANEH.ZAFAR
Tuesday 1 December 2009, 11:16 PM
سلام سارا جان
شعرت مفهومش قشنگ بود
فقط جسارتا عرض میکنم 2 جاش به اصطلاح سکته کرده :
که دراین برگ سپید
چگونه رازهاییست که جاری هستن
و همین طور:
یاکه شایدزسر بی کسی و دردوستم
کاش دگر هیچ قلمی

البته جساته اما هر شعری چه شعر نو و چه شعر سپید و ... دارای قافیه درونی هستش
باید در شعر گفتن سعی کنید قافیه رو حفظ کنید تا شعر از آهنگ و لطافتش کم نشه این جذابیت شعر رو بالا میبره.
موفق و موید باشید
امیدوارم عفو بفرمایید جسارت بنده رو