PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : گفتگو با سيمين غانم



Amir
Sunday 17 December 2006, 04:05 PM
هميشه هيجان راه درستى نيست براى تشخيص آنكه موضوعى بر شما تأثير گذاشته است يا نه و بر عكس آن هم. ممكن است كه كسى با آرامش از موضوعى صحبت كند و طورى نشان دهد كه انگار برايش مهم نبود آنچه به نظر شما خيلى بايد برايش بااهميت باشد. لازمه اين هر دو آن است كه طر? شما بتواند احساسات خود را كنترل كند يا اينكه شما را در مقابل يك احساسات ساختگى قرار دهد. اينها را يك هنرپيشه مى تواند براحتى انجام دهد اما مصاحبه شونده ما خواننده بود و من پرسيده بودم كه وقتى ?هميد ديگر نمى تواند بخواند چه احساسى داشت، گ?ت: خواندن برايم حياتى نبود. در درونم چيزى بود كه با همه احترامى كه براى موسيقى قائل هستم اما نخواندن چيزى را برايم عوض نكرده بود، من براى خودم مى خواندم.
اينها را گ?ت و وقتى رسيديم به بيست سال بعد، يعنى روزى كه دوباره مجوز خواندن گر?ت، ديگر نتوانست احساسش را پنهان كند. سالن سينما صحرا پر بود از پير و جوان و خودش هم مى گويد حتى روى زمين نشسته بودند و خيلى ها هم پشت در مانده بودند. گ?ت: «گريه ام گر?ته بود؛ همه داشتند گل گلدون من را مى خواندند!»
* اول مصاحبه خوب است كه از اول شروع كنم. اولين چيزى كه الان به ذهن من مى رسد، اين است كه درباره نام ?اميل شما بپرسم. «غانم» يعنى غنيمت گيرنده يا غنيمت دهنده؟
- غنيمت برنده.


* پس لابد در خانواده شما سردارى كسى بوده كه اهل غنيمت گر?تن و يا به قول شما غنيمت بردن بوده كه نام ?اميل شما شده «غانم»...
- ... (مى خندد) راستش اينها را من درست نمى دانم، ?قط معنى آن را مى دانم. پدرم رئيس دارايى شمال بود كه بعدها به كار تجارت مشغول شد. از تهران منتقل شده بود به شمال و ما ر?تيم تنكابن. من هم آنجا متولد شدم.
* در آن حال و هواى سبز شايد بى مورد نباشد كه آهنگى از شما گل بكند و در يادها بماند كه درباره گل و گلدون باشد...
- من به طور كل عاشق طبيعت هستم.
* موسيقى را از همانجا شروع كرديد؟
- نه. من حدود هشت سالم بود كه آمديم تهران. از همان كودكى صدايم خوب بود و در جشن هاى كوچك مدرسه و خانواده مى خواندم تا اينكه در آموزشگاه هاى كشور در دوره دبيرستان، مسابقه اى گذاشتند و من در سراسر كشور اول شدم. بعد هم ر?تم به هنرستان موسيقى.
* يعنى قبل از آن به هنرستان موسيقى نمى ر?تيد؟
- نه.
* پس چطور بدون طى كردن دروس موسيقى در كشور اول شديد؟
- بين دختران جوان در مدرسه مسابقه گذاشتند و كسى كه سنتور خوب مى زد، پيانو خوب مى زد و يا صداى خوبى داشت انتخاب مى شد و در برنامه هاى اردو كه مى گذاشتند آنهايى را كه برنده مى شدند به عنوان جايزه مى بردند اردو. من مى خواندم؛ البته اين اول شدن از نظر تكنيك خواندن نبود، از نظر وسعت صدا و انتخاب اشعار و اين جور چيزها اول شدم.
* اشعار به چه صورت بود؟
- اشعار انتخابى بود هر كس هر چيزى كه دلش مى خواست مى خواند و من يك تكه مثنوى خواندم و يك ترانه.
* آن شعر را كه خوانديد يادتان هست؟
- نه يادم نيست. ?قط مثنوى كه خواندم همان «بشنو از نى چون حكايت مى كند» بود. آن موقع من ه?ده سالم بود.
* بعد از آن ر?تيد به هنرستان موسيقى؟
- بعد از اينكه ديپلم گر?تم ر?تم هنرستان موسيقى. در هنرستان آزاد موسيقى با استاد كريمى كار مى كردم.
* آن موقع كه داشتيد مثنوى را مى خوانديد لابد دستگاه هاى موسيقى را نمى دانستيد. آيا الان يادتان هست كه آن را در چه دستگاهى خوانده بوديد؟
- بله بله. (پيش خودش زمزمه مى كند) ا?شارى. دستگاهش كاملاً يادم است. البته بعد از آن همانطورى كه گ?تم ر?تم پيش استاد محمود كريمى. ديپلم را گر?ته بودم و ر?تم پيش ايشان و مدتى كار كردم و بعد از آن به راديو و تلويزيون دعوت شدم و ر?تم آنجا، با همه درگيرى ها و مشكلات خانوادگى. (مى خندد)
* خانواده طبيعتاً راضى نبودند ديگر...
- بله! راضى نبودند. اينها را البته بارها گ?ته ام باز هم مى خواهيد بنويسيد.
* اشكالى ندارد؛ مختصرتر مى نويسم. در كشيده شدن شما به سمت موسيقى چه عواملى دخيل بودند؟
- بيشتر از همه تشويق اطرا?يان و به هر حال شدت علاقه خودم هم بود. يكى از اشخاصى هم كه خيلى تأثير داشت در زندگى من استاد حنانه بود. ايشان خيلى به من مى گ?تند كه هر سبكى كه خواستى مى توانى بخوانى؛ من هم از اين ?رصت است?اده كردم و آن زمان ترانه «قلك چشات» را خواندم. موسيقى ايرانى را خيلى دوست داشتم ولى براى اينكه كارم خيلى محدود نباشد سعى كردم تعادل را ح?ظ كنم و موسيقى پاپ را هم كار كردم. الان هم در كنسرت ها همين روال را ادامه مى دهم؛ هم پاپ و هم سنتى.
* موسيقى پاپ شما هم كه بيشتر حالت موسيقى كلاسيك داشت و دارد يعنى نزديك نيست به موسيقى پاپى كه ما مى شنويم و مى شنيديم. آيا از همان اول بنا داشتيد كه موسيقى سنگين ترى كار كنيد؟
- بله. استاد حنانه به من گ?ته بودند كه تو مى توانى هم اپرا كار كنى، هم موسيقى ايرانى؛ صدايت چيزى است بين شرق و غرب. هر سبكى كه بخواهى مى توانى كار كنى.
بعد از آن بود كه من تصميم گر?تم بيايم به سمت موسيقى پاپ، اما ?كر مى كنم موسيقى اى كه من مى خواندم، شبيه پاپهاى امروز نبود و حداقل هم شعر و هم آهنگ سطح بالايى داشت.
* گ?تيد اولين آهنگى را كه خوانده بوديد، «قلك چشات» بود. شعر و آهنگ مال چه كسانى بود؟
- شعرش را آقاى سعيد دبيرى ساخته بود و آهنگ آن را هم آقاى ?ريبرز لاچينى.
* آهنگ «گل گلدون من» را هم بعضى ها مى گويند ساخته ?ريبرز لاچينى است...
- نه، نه. اين آهنگ از ساخته هاى «?ريدون شهبازيان» است با ملودى و تنظيم خودشان. شعر آن هم ساخته آقاى «?رهاد شيبانى» است.
* آيا بعد از استاد محمد كريمى، نزد استادان ديگر هم كار كرديد؟
- من آواز را با ايشان كار كردم، البته به طور خصوصى و پيش خودم هم كار مى كردم با نوارهاى مختل?. از استاد حنانه هم سول?ژ و تكنيك هاى موسيقى را آموختم و پيانو را هم كه گ?تم در حد مبتدى كار كردم.
* اولين بارى كه صدايتان پخش شد، براى همين آهنگ «قلك چشات» بود؟
- نه، نه. قلك چشات نبود. من يك مدت موسيقى ايرانى كار مى كردم و چند آهنگ خواندم، اما آنطورى كه دلم مى خواست راضى ام نكرد و بنابراين ر?تم به سمت موسيقى پاپ و بعد از آن هر دو را با هم ح?ظ كردم. از استاد تجويدى چندين آهنگ دارم. از مهندس همايون خرم آهنگ دارم و همينطور ديگران. البته اولين بارى كه صدايم پخش شد را يادم نيست، البته در تلويزيون نبود.
* از آهنگسازانى كه با آنها كار كرديد، كار كدام يك از آنها را بيشتر مى پسنديد؟
- آهنگهايى كه از من هست كه نمى دانم شنيده ايد يا نه - كه احتمالاً شنيده ايد - هم از آهنگسازان صاحبنام است. بعد از پخش قلك حيثات اكثر آهنگسازان علاقه مند كار با من شدند. آن آهنگ به طرز عجيبى مورد توجه قرار گر?ت، تا مدتها آهنگ روز بود و هيچ آهنگى نتوانست با آن رقابت كند. بعد از آن، آهنگسازان خودشان پيشنهاد خواندن آهنگهايشان را دادند، ولى من هميشه در كادر بسته كار كرده ام. يعنى موسيقى و موزيك و هنر خوانندگى براى من آنقدر عزيز و محترم بود كه من به خودم اجازه نمى دادم در هر جا و موقعيتى آن را ارائه كنم، مگر جاهايى كه مى ديدم واقعاً سطح بالايى دارند يا خيريه است و اينطور چيزها. راستش من به صورت شغل و حر?ه به مقوله خواندن نگاه نمى كردم، دوست نداشم.
* در اين قضيه خانواده شما چقدر نقش داشت؟
- من به خانواده ام قول داده بودم كه خيلى از مسائل را رعايت كنم و كردم. خانواده من خيلى متعهد بودند و سختگير...
* طبيعتاً براى يك دختر جوان كه كار هنرى مى كند و آن هم موسيقى، در شرايط قبل از انقلاب، اگر آن قيد و بندها نبود، شايد شرايط براى شما ?رق مى كرد و آنقدر نمى توانستيد سوق پيدا كنيد به سمت موسيقى جدى...
- بله، ولى ?كر مى كنم كه خود من هم شخصاً از درون آدم متعهدى هستم و خيلى قانون گرا و لذا مسائل را رعايت مى كردم. از خيلى از مسائل گذشتم. چك س?يد مى آورند به اين عنوان كه هر چقدر مى خواهى بگير ولى بيا در ?لان جا بخوان ولى من هرگز اين كار را نكردم. من به خانواده ام قول داده بودم. البته قبل از اينكه ازدواج كنم كه اصلاً اجازه نداشتم كه بروم. بعد از ازدواجم ر?تم و به همسرم قول دادم كه همه چيز را رعايت مى كنم. موسيقى در كنار زندگى ام قرار دارد. هميشه هم همينطور بودم. شايد خيلى وقتها هم مورد سرزنش قرار گر?تم كه با اين صدا چرا آن طور كه بايد حر?ه اى كار نكردم و من هميشه جوابم اين بود كه موسيقى برايم خيلى گرامى و عزيز است و من دوست ندارم كه به عنوان حر?ه از آن است?اده كنم. زندگى اول و موسيقى هم در كنارش.
* در كنار اين مسائل آيا به كار ديگر يا تحصيل نپرداختيد؟
- يك مقدار در زمينه دكوراسيون، عروسك سازى و كارهاى هنرى اينطورى كار كردم به عنوان حر?ه كار ديگرى نكردم.
* به هرحال خيلى ها هستند كه در اين زمينه موسيقى حر?ه اى كار مى كنند. شما به هر دليل اين كار را نكرديد كه بخشى بر مى گردد به شرايط خانوادگى، شرايطى كه هر دختر ايرانى حتماً آن مشكلات را داشته و دارد. شما كه نمى خواهيد اين مسأله را رد كنيد كه مى توان يك موزيسين حر?ه اى بود؟
- من هرگز رد نمى كنم و هيچ كس را هم سرزنش نمى كنم كه چرا. مى گويم من شخصاً اين را پذير?تم. من خودم اين طورى بودم كه موسيقى برايم آنقدر عزيز و محترم بود كه نمى خواستم در هيچ حالتى به خاطر پول بروم آهنگى را كه دوست ندارم، بخوانم. آدم وقتى حر?ه اش موسيقى باشد، به خاطر پول شايد از يك سرى چيزها بگذرد. من اين كار را نكردم، چون دوست نداشتم. هر كس حر?ه اش اين است هر كار كه دوست دارد انجام دهد. اشكالى هم ندارد.
* يكى از استادان ما از قول يكى از ?لاس?ه مى گ?ت كه خوشبختى اين است كه آدم عشق اش معاشش باشد. اين هم هست. يعنى خيلى ها هم هستند كه اين خوشبختى را داشتند كه آن چيزى را كه دلشان خواست خوانده اند و ساخته اند و از اين راه زندگى شان هم تأمين شد.
- بله. اين كه گ?تم عقيده شخصى خودم است. آن آقاى ?لس?ه دان هم ايده اش اين بود كه شما گ?تيد. من معتقدم و معتقد بودم به كارى كه كردم. الآن هم اگر دوباره هجده ساله شوم، باز هم حاضر نيستم موسيقى را حر?ه اى كار كنم.
* البته من هم كارم مثل شماست و همين كار روزنامه نگارى كار دل من است و به اصلاح شغل دوم و بنابراين احساس شما را درك مى كنم.
- حس مى كنيد؟ دقيقاً همين است. دقيقاً پيداست. يك خواننده با علاقه مى آيد جلو. چند كار قشنگ مى خواند. بعد كه حر?ه اى مى شود، كارهاى مبتذلش هم خيلى زياد مى شود و خيلى راحت همه چيز را به خاطر پول قبول مى كند. مجبور مى شود برود زير سلطه آدمهايى كه به صورت حر?ه اى و به بازار ?روش نگاه مى كنند. من البته هيچ كس را سرزنش نمى كنم. به هرحال زندگى هم خرج دارد. چرا كه نه؟ مى تواند از اين راه امرار معاش كند.
* گ?تيد كه وقتى ازدواج كرديد راحت تر توانستيد به كار موسيقى ادامه دهيد...
بله. هر بار كه برايم موقعيتى پيش مى آمد كه ازدواج كنم همه مخال? خواندنم بودند. آن موقع مثل الان نبود و شرايط مساعد نبود، ولى من معتقد بودم كه بايد با كسى ازدواج كنم كه با كار موسيقى من مخال?ت نكند و بعد به شوهرم هم تعهد دادم كه حريم همه چيز را ح?ظ مى كنم و كردم.
* همسرتان هم در كار موسيقى هستند؟
نه، ولى علاقه مند به موسيقى هستند. من كار اصلى و جدى موسيقى خودم را هم بعد از ازدواج شروع كردم. موقعى كه ازدواج كردم حدود بيست و پنج سال داشتم و تازه ر?ته بودم تلويزيون و هنوز به آن صورت كارى انجام نداده بودم و همسرم هم موا?ق كار موسيقى بودند و پذير?تند. همان طورى كه كار مى كردم، تمرين موسيقى هم مى كردم. پيش استادانى كه گ?تم و خودم هم از راه نوار تمرين مى كردم. آقاى استاد تجويدى آهنگساز بعضى كارهايم بودند، اما نقش استادى را هم برايم داشتند.
* چند آهنگ خوانده ايد؟
سئوال هاى سخت مى كنيد، راستش من يادم نيست.
* آلبوم مستقل هم داريد؟
بله، سه آلبوم دارم. آن وقت ها آلبوم مثل الان نبود و روالش ?رق مى كرد. من به طور كلى در راديو كه كار مى كردم و با اركستر بزرگ راديو و تلويزيون حداقل ماهى يك بار آهنگى را اجرا مى كرديم و ضبط مى كرديم، ولى اين آهنگ ها هميشه شعر و آهنگش خيلى خوب نبود. گرچه من هميشه بهترين ها را انتخاب مى كردم، با اين حال همه آنها آن طورى نبود كه ماندگار باشد. بيشتر آهنگ ها در حد متوسط بودند. شايد حدود صد آهنگ خوانده باشم كه تعدادى را دست چين كردم. البته من ن?هميدم كه بقيه آهنگ ها و كلاً آهنگ هايى كه در راديو و تلويزيون آرشيو شده بودند، چطور سر از كلتكس درآوردند. يعنى بعداً از راه هاى ديگرى ر?ت آن طر? و تكثير شد و CD شد. من خودم اصلاً در جريان نبودم و هيچ است?اده اى از آن CD ها نبردم.
* اولين بارى كه حقوقى براى خواندن گر?تيد، آيا يادتان هست؟
ببينيد، راديو و تلويزيون آن موقع براى ما جنبه مادى نداشت. آن موقع مى گ?تند كه اينجا محلى است كه مى خوانيد و اينجا شهرت پيدا مى كنيد مى رويد به كاباره و اين حر? ها. خيلى ها اين كار را مى كردند، ولى من نكردم. من محدوديت هنرى ام تا اين حد بود كه سالى يكى دو كنسرت مى گذاشتم، بعد هم در خيريه ها و انجمن هاى ?رهنگى مى خواندم. به غير از اين در جايى ديگر به اصطلاح كار نمى كردم. راديو و تلويزيون شايد چيزى در حدود پول لباس و ر?ت و آمد ما را مى داد و ديگر درآمدى براى ما نداشت.
* وقتى داشت انقلاب مى شد، به اين ?كر مى كرديد كه ممكن است منع شويد از خواندن؟
نه، من به چنين چيزى ?كر نمى كردم. وقتى هم كه پيش آمد، من با آن خيلى عادى برخورد كردم. بيشتر وقتم را گذاشتم در كارهاى دكوراسيون و باغ. يك تكه زمين در لواسان بود كه گر?تيم درختكارى و كارهاى ديگرش را انجام مى داديم. احساس كمبودى نكرديم تا اينكه دوباره مجوز دادند.
* لابد اين به علت اين بود كه شما به موسيقى حر?ه اى نگاه نمى كرديد. البته برايتان مهم بود، ولى حياتى نبود...
بله، براى من حياتى نبود. براى اينكه من از درون احساس كمبود نمى كردم. درونم پر بود از عشق به خدا، طبيعت و همه چيز. احساس كمبود اينجورى نكردم تا اينكه زمان گذشت و ?ضا باز شد و دوباره مجوز دادند. البته نه براى تك خوانى (مى خندد). من برايم خواندن خيلى مهم نبود، چون اگر اينطورى بود، من هم مثل خيلى ها مى ر?تم خارج و آنجا مى خواندم. چند بار ر?تم و آمدم و خيلى هم به من پيشنهاد دادند، ولى من دوست داشتم در ايران زندگى كنم و اينجا را انتخاب كرده بودم و راضى بودم. به غير از اينها، كسى كه خواندن را از من نگر?ته بود. من مى خواندم براى خودم، حالا ديگران نمى شنيدند. ولى خودم كه مى خواندم (مى خندد).
* ... و در جمع هاى خانوادگى...
بله، من از بچگى در جمع هاى خانوادگى مى خواندم.
* اولين بارى كه در بعد از انقلاب كنسرت داديد را يادتان هست؟ ?كر مى كنم اين ديگر يادتان باشد. يعنى تقريباً مطمئنم اين ديگر حتى تاريخ و ساعتش يادتان هست...
نه، يادم نيست. اما در كاغذها و نوشته ها هست. دقيق نمى دانم، ولى در كتاب «گل گلدون» هست. يادم هست كه بعد از بيست سال بود.
* يعنى ه?تاد و ه?ت.
بله، همان سال. در يك سينما بود كه سن اش را درست كرده بودند. بگذار ?كر كنم. آها، اسم الانش سينما صحرا است. آن موقع ريوولى بود. اولين كنسرتم آنجا بود. همه روى زمين نشسته بودند و پشت درها هم غلغله بود.
* وقتى كسى بيست سال در صحنه نيست، طبيعتاً يك نسل ديگر مى آيد و او ممكن است ?راموش شود. شما ?كر نمى كرديد كه ?راموش شده ايد؟
ببينيد، من زياد پايبند شهرت نبودم. عاشق اين مسائل نبوده و نيستم. موسيقى را خيلى دوست دارم و برايم هم خيلى محترم است، ولى از درون زياد اين طورى نبودم كه نبودنش مرا آزار بدهد و اينكه ?راموش بشوم. من عادت كرده بودم، يعنى خودم را قانع مى كنم به آنچه هست. به خودم مى گويم كه بايد اينطورى باشد و مى پذيرم. برايم مهم هم نبود كه شهرتم از بين برود.
* با اين حال ر?تيد داخل سالن و ديديد سالن پر است و حتى جوان ها و نوجوان ها هم مى شناسندت.
گريه ام گر?ته بود. تمام بچه ها و جوان ها گل گلدون را مى خواندند.