akanani
Thursday 6 December 2007, 11:39 AM
نسل امروز سليقههاي خاص خودش را دارد و نياز به اركستري شدن در همه جاي دنيا ديده ميشود. به دليل اينكه اركسترال شدن سبب تنوع رنگآميزي صوتي و در نتيجه گسترش دايره مخاطب ميشود.
در واقع اركستراسيون امكان گفتوگوي وسيعتري را به موسيقيدان ميدهد تا بتواند به اشكال مختلف هنرش را ارائه دهد. در واقع نياز به رنگآميزي صوتي و سؤال و جوابهاي موسيقايي چيزي است كه امروزه بسيار مورد توجه است و امكانات خاص خودش را ميطلبد. بيشك روز به روز اين نياز بيشتر احساس خواهد شد، همانطور كه اين موج از كلنل وزيري آغاز شد و هرچه به سالهاي اخير نزديك شد، شكل ايرانيتري به خود گرفت.
به هر حال نوازندههاي موسيقي ايراني و نوازندههاي آن در سالهاي اخير به قابليتهاي فراوان خود پي بردهاند و اگر در يك همنشيني با سازهاي كلاسيك هم قرار بگيرند، يك حضور مستقل دارند.
در اين زمينه ما خيلي پيشرفت كردهايم ولي متاسفانه در زمينه آهنگسازي پيشرفت چنداني نداشتهايم. البته اين جمله نقض توانايي نوازندههاي ما نيست. اركسترها اجراي خوبي دارند اما آثار درخور توجهي در سالهاي اخير براي اجرا با اركسترهاي بزرگ خلق نشده است.
بسياري از كساني كه دست به ساخت آهنگ ميزنند، موسيقي ايراني را خوب نميشناسند.
يعني درك درستي از جملهبندي موسيقي ايراني ندارند. نميدانند يك جمله كه شروع ميشود تا وقتي كه به پايان ميرسد، بايد چه مراحلي را طي كند. در واقع يادگيري زودگذر آنها و تامل نكردن روي اجزاي موسيقي ايراني سبب شده كه آنها نتوانند احساس نهفته در موسيقي ايراني را به خود و در نتيجه به مخاطب انتقال دهند. به همين دليل آثار ماندگار نميشوند. شما ببينيد در 30سال اخير چند ملودي و تصنيف ماندگار خلق شده است ارقام خيلي كم است. دست كاردان در كار نيست.
فكر ميكنم بخش عمدهاي از اين نقيصه به عدم حمايت دستگاههاي دولتي و موسسات توانمند برميگردد.در سالهاي اخير جوانان بسيار با استعداد و با ذوقي را ديدم كه آثار خوبي خلق كردهاند اما به دليل حمايت نشدن از سوي حاميان بزرگ از گردونه خارج شدهاند. كارهاي درخشاني را در پاياننامههاي دانشجويي ميبينيم كه انتشار آنها فرصت مناسبي براي معرفي استعدادهاست. از طرف ديگر، فكر ميكنم همنسلان ما راهها را براي جوانان بستهاند و اجازه نميدهند آنها به ميدان بيايند.
در واقع اركستراسيون امكان گفتوگوي وسيعتري را به موسيقيدان ميدهد تا بتواند به اشكال مختلف هنرش را ارائه دهد. در واقع نياز به رنگآميزي صوتي و سؤال و جوابهاي موسيقايي چيزي است كه امروزه بسيار مورد توجه است و امكانات خاص خودش را ميطلبد. بيشك روز به روز اين نياز بيشتر احساس خواهد شد، همانطور كه اين موج از كلنل وزيري آغاز شد و هرچه به سالهاي اخير نزديك شد، شكل ايرانيتري به خود گرفت.
به هر حال نوازندههاي موسيقي ايراني و نوازندههاي آن در سالهاي اخير به قابليتهاي فراوان خود پي بردهاند و اگر در يك همنشيني با سازهاي كلاسيك هم قرار بگيرند، يك حضور مستقل دارند.
در اين زمينه ما خيلي پيشرفت كردهايم ولي متاسفانه در زمينه آهنگسازي پيشرفت چنداني نداشتهايم. البته اين جمله نقض توانايي نوازندههاي ما نيست. اركسترها اجراي خوبي دارند اما آثار درخور توجهي در سالهاي اخير براي اجرا با اركسترهاي بزرگ خلق نشده است.
بسياري از كساني كه دست به ساخت آهنگ ميزنند، موسيقي ايراني را خوب نميشناسند.
يعني درك درستي از جملهبندي موسيقي ايراني ندارند. نميدانند يك جمله كه شروع ميشود تا وقتي كه به پايان ميرسد، بايد چه مراحلي را طي كند. در واقع يادگيري زودگذر آنها و تامل نكردن روي اجزاي موسيقي ايراني سبب شده كه آنها نتوانند احساس نهفته در موسيقي ايراني را به خود و در نتيجه به مخاطب انتقال دهند. به همين دليل آثار ماندگار نميشوند. شما ببينيد در 30سال اخير چند ملودي و تصنيف ماندگار خلق شده است ارقام خيلي كم است. دست كاردان در كار نيست.
فكر ميكنم بخش عمدهاي از اين نقيصه به عدم حمايت دستگاههاي دولتي و موسسات توانمند برميگردد.در سالهاي اخير جوانان بسيار با استعداد و با ذوقي را ديدم كه آثار خوبي خلق كردهاند اما به دليل حمايت نشدن از سوي حاميان بزرگ از گردونه خارج شدهاند. كارهاي درخشاني را در پاياننامههاي دانشجويي ميبينيم كه انتشار آنها فرصت مناسبي براي معرفي استعدادهاست. از طرف ديگر، فكر ميكنم همنسلان ما راهها را براي جوانان بستهاند و اجازه نميدهند آنها به ميدان بيايند.