sara
Wednesday 26 December 2007, 09:33 AM
در نشست «عارف جان سوخته» عنوان شد
ژانكلود كاريير: ارواح شاعران در قلهها با هم ملاقات ميكنند
خبرگزاري فارس: «ژانكلود كاريير»، فيلمنامهنويس و منتقد فرانسوي، با مقايسه شعري از «آرتور رمبو» و «نينامه» مولانا، گفت: ارواح شاعران در قلهها با هم ملاقات ميكنند و من اسم اين ملاقات را گذاشتهام: «ملاقات در قلهها».
You can see links before reply به گزارش خبرگزاري فارس، نشست نقد كتاب «عارف جانسوخته» نوشته «نهال تجدد»، با حضور نويسنده اين كتاب، «ژان كلود كاريير»، مهستي بحريني(مترجم اين كتاب به فارسي) و پيروز سيار، عصر ديروز در شهر كتاب مركزي تهران برگزار شد.
كاريير در اين نشست درباره علاقهمندياش به فرهنگ ايراني اظهار داشت: درباره مولانا و عطار بايد بگويم كه از آنجا كه من يك روستازاده هستم و اهل يكي از مناطق دور فرانسه هستم، هميشه به جاهاي دور علاقه دارم و سعي ميكنم به غربيها آثار فرهنگي كشورهاي ديگر را معرفي كنم.
وي افزود: اين موضوع يكي از هدفهاي زندگيام است، ولي بايد اين هدف دوجانبه باشد يعني بايد از كارگردانها و نويسندههاي كشورهاي ديگر خواست تا آنها هم همين كار را بكنند. مثلا در دوران كمونيسم كار كردن با «آندره وايدا» درباره انقلاب فرانسه براي من خيلي مهم بود، همانطور كه با «بونوئل» اسپانيايي كه نگاهي به سرمايهداري فرانسه داشت همكاري ميكردم. هر حركتي دوجنبه دارد و از دو جنبه به وجود ميآيد.
اين فيلمنامهنويس و نمايشنامهنويس فرانسوي ادامه داد: اولين آشنايي من با فرهنگ ايران به دهه 70 قرن بيستم ميلادي بازميگردد، هنگامي كه با «پيتر بروك» عطار را كشف كرديم. من و بروك مدتي از اين «منطقالطير» براي كار تجربي تئاتري استفاده ميكرديم. پس از مدتي براي يك فستيوال مجبور شديم كه ششماهه نمايشي را بر اساس اين كتاب آماده كنيم. اين نمايش خيلي موفق بود و مطمئن هستم هنوز هم در يك جايي از دنيا در حال اجرا است. نمايشنامهاي كه من بر اساس منطقالطير عطار نوشتم به 30 زبان ترجمه شد.
كاريير گفت: پس از اين تجربه، با «نهال تجدد» و مادرش «مهين تجدد» آشنا شدم، و آن دو به من مولانا را معرفي كردند. ترجمه اشعار مولانا به زبان فرانسه، خيلي سنگين است و غلط هم زياد دارد و ريتم و آهنگ فارسياش را رعايت نكرده است. آنها به من گفتند كه اگر ميخواهي قانع شوي، خودت بايد دست به كار شوي و تصميم گرفتم با كمك آنها 100 غزل مولانا را به زبان فرانسه ترجمه كنيم. اين كار خيلي سخت بود و خيلي طول كشيد.
اين نويسنده و منتقد فرانسوي گفت: من در هنگام ترجمه اشعار مولانا، به بزرگي اين شاعر دست يافتم. نظير كاري كه با «پيتر بروك» كرديم. وقتي در مورد نويسندهاي كار عميق انجام شود، آنگاه ملاقات با نويسنده صورت ميگيرد.
وي افزود: مولانا شاعر به دنيا آمد، اما تا لحظه ديدار با شمس نميدانست كه شاعر است و اين شمس بود كه شاعر پنهان وجودش را به او شناساند.
كاريير درباره مولانا گفت: اولين حسي كه من در برابر مولانا دارم اين است كه بايد در جايي مرد تا در جايي متولد شد. دومين حس من اين است كه اين شاعر از ما ميخواهد به بالاترين حد خودمان برويم و اين موضوع را در تمامي اشعارش ميآورد كه بايد بالا رفت. مولانا ميگويد همه ما حسهايي داريم كه بعضي از آنها ما را به سمت بالا ميكشاند و بعضي به سمت پائين، اما مولانا ميگويد بايد حسهايي را انتخاب كنيم كه ما را به بالا ميبرد، اما نميگويد اين بالا كجاست، زيرا او شاعر است و نه فيلسوف. او ما را صرفا به يك صعود دعوت ميكند.
اين فيلمنامهنويس گفت: سومين حس من اين بود كه مولانا گرفتار عشق است و عشق است كه او را به بالا ميبرد. اما واژه «عشق» در غرب معنياي را كه مولانا منظورش است، ندارد. در غرب عشق بين دو نفر است. اين عشق، آن دو نفر را از بقيه دنيا جدا ميكند. من فكر ميكنم عشق مولانا، كاملاً با عشق غربي متضاد است. در نظر مولانا شخصي كه از عشق تسخير شده، عاشق همه چيز است و از دنيا جدا نيست.
وي افزود: چهارمين حس، احساس آزادي كاملي است كه مولانا دارد. مولانا با اينكه كاملاً در سنت اسلام است، در بعضي از جملهها كلماتي ميگويد كه در حد كفر است. ولي چون او از يك عشق كامل حرف ميزند، هيچ كس نميتواند به او چيزي بگويد و هيچ كس نميتواند شخصيت او را زير سؤال ببرد. حتي در روز خاكسپاري او، مسيحيان و يهوديان هم حضور داشتند.
كاريير با بيان اينكه در جنگ در برابر فنا، مولانا از ديگر شاعران، بيشتر جلوتر رفته است، گفت: امسال يك جملهاي در ادبيات فرانسه پيدا كردهام كه تا حالا در هيچكجا آن را نگفتهام و امروز براي شما ميگويم. اين جمله، گفته «آرتور رمبو» يكي از بزرگترين شاعران فرانسوي است كه زندگياش با مولانا خيلي متفاوت است. او كسي است كه شاعرياش را در سنين 14 تا 19 سالگي به اثبات رساند و اين موضوع نبوغ او را نشان ميدهد. «رمبو» از 19 سالگي ديگر چيز ننوشت و به آفريقا سفر كرد.
وي افزود: شما همه ميدانيد كه مولانا در ابتداي مثنوي معنوي از نياي حرف ميزند كه از نيستان جدا شده است. منظور مولانا اين است كه شاعر براي براي اينكه شاعر شود، مجبور است از همه چيز ببرد و اين جدايي دردناك است و ناله به همراه دارد.
كاريير سپس به جمله «رمبو» اشاره كرد و گفت: من امسال وقتي كه براي چندمين بار مجموعه اشعار رمبو را ميخواندم، در يكي از شعرهايش در 16 سالگي سروده، جمله 5 لغتي پيدا كردهام كه بسيار برايم جالب بود: «براي چوبي كه تبديل به ويولن ميشود، تأسفي نيست.» اين جمله كاملاً تصويري را ميسازد كه مولانا در ابتداي مثنوي ارايه ميدهد. من وقتي اين جمله را خواندم، خيلي تحت تأثير قرار گرفتم، زيرا رمبو اصلاً به آثار مولانا دسترسي نداشته است.
كاريير گفت: سپس به اين نتيجه كه روح اين شاعر 16 ساله فرانسوي (رمبو) با روح شاعر 45 ساله ايراني (مولانا) ملاقات داشته است. من اسم اين ملاقاتها را گذاشتهام: «ملاقات در قلهها».
اين نويسنده فرانسوي در پايان گفت: خيلي دلم ميخواهد در فرانسه ترجمه خوبي از مثنوي معنوي منتشر شود. همينطور از اشعار سعدي و حافظ. زيرا اينها كساني هستند كه روح را در بالاترين حدي كه ميتوان پنداشت قرار دادهاند و به مرتبهاي رساندند كه هيچ وقت نميميرد.
ژانكلود كاريير: ارواح شاعران در قلهها با هم ملاقات ميكنند
خبرگزاري فارس: «ژانكلود كاريير»، فيلمنامهنويس و منتقد فرانسوي، با مقايسه شعري از «آرتور رمبو» و «نينامه» مولانا، گفت: ارواح شاعران در قلهها با هم ملاقات ميكنند و من اسم اين ملاقات را گذاشتهام: «ملاقات در قلهها».
You can see links before reply به گزارش خبرگزاري فارس، نشست نقد كتاب «عارف جانسوخته» نوشته «نهال تجدد»، با حضور نويسنده اين كتاب، «ژان كلود كاريير»، مهستي بحريني(مترجم اين كتاب به فارسي) و پيروز سيار، عصر ديروز در شهر كتاب مركزي تهران برگزار شد.
كاريير در اين نشست درباره علاقهمندياش به فرهنگ ايراني اظهار داشت: درباره مولانا و عطار بايد بگويم كه از آنجا كه من يك روستازاده هستم و اهل يكي از مناطق دور فرانسه هستم، هميشه به جاهاي دور علاقه دارم و سعي ميكنم به غربيها آثار فرهنگي كشورهاي ديگر را معرفي كنم.
وي افزود: اين موضوع يكي از هدفهاي زندگيام است، ولي بايد اين هدف دوجانبه باشد يعني بايد از كارگردانها و نويسندههاي كشورهاي ديگر خواست تا آنها هم همين كار را بكنند. مثلا در دوران كمونيسم كار كردن با «آندره وايدا» درباره انقلاب فرانسه براي من خيلي مهم بود، همانطور كه با «بونوئل» اسپانيايي كه نگاهي به سرمايهداري فرانسه داشت همكاري ميكردم. هر حركتي دوجنبه دارد و از دو جنبه به وجود ميآيد.
اين فيلمنامهنويس و نمايشنامهنويس فرانسوي ادامه داد: اولين آشنايي من با فرهنگ ايران به دهه 70 قرن بيستم ميلادي بازميگردد، هنگامي كه با «پيتر بروك» عطار را كشف كرديم. من و بروك مدتي از اين «منطقالطير» براي كار تجربي تئاتري استفاده ميكرديم. پس از مدتي براي يك فستيوال مجبور شديم كه ششماهه نمايشي را بر اساس اين كتاب آماده كنيم. اين نمايش خيلي موفق بود و مطمئن هستم هنوز هم در يك جايي از دنيا در حال اجرا است. نمايشنامهاي كه من بر اساس منطقالطير عطار نوشتم به 30 زبان ترجمه شد.
كاريير گفت: پس از اين تجربه، با «نهال تجدد» و مادرش «مهين تجدد» آشنا شدم، و آن دو به من مولانا را معرفي كردند. ترجمه اشعار مولانا به زبان فرانسه، خيلي سنگين است و غلط هم زياد دارد و ريتم و آهنگ فارسياش را رعايت نكرده است. آنها به من گفتند كه اگر ميخواهي قانع شوي، خودت بايد دست به كار شوي و تصميم گرفتم با كمك آنها 100 غزل مولانا را به زبان فرانسه ترجمه كنيم. اين كار خيلي سخت بود و خيلي طول كشيد.
اين نويسنده و منتقد فرانسوي گفت: من در هنگام ترجمه اشعار مولانا، به بزرگي اين شاعر دست يافتم. نظير كاري كه با «پيتر بروك» كرديم. وقتي در مورد نويسندهاي كار عميق انجام شود، آنگاه ملاقات با نويسنده صورت ميگيرد.
وي افزود: مولانا شاعر به دنيا آمد، اما تا لحظه ديدار با شمس نميدانست كه شاعر است و اين شمس بود كه شاعر پنهان وجودش را به او شناساند.
كاريير درباره مولانا گفت: اولين حسي كه من در برابر مولانا دارم اين است كه بايد در جايي مرد تا در جايي متولد شد. دومين حس من اين است كه اين شاعر از ما ميخواهد به بالاترين حد خودمان برويم و اين موضوع را در تمامي اشعارش ميآورد كه بايد بالا رفت. مولانا ميگويد همه ما حسهايي داريم كه بعضي از آنها ما را به سمت بالا ميكشاند و بعضي به سمت پائين، اما مولانا ميگويد بايد حسهايي را انتخاب كنيم كه ما را به بالا ميبرد، اما نميگويد اين بالا كجاست، زيرا او شاعر است و نه فيلسوف. او ما را صرفا به يك صعود دعوت ميكند.
اين فيلمنامهنويس گفت: سومين حس من اين بود كه مولانا گرفتار عشق است و عشق است كه او را به بالا ميبرد. اما واژه «عشق» در غرب معنياي را كه مولانا منظورش است، ندارد. در غرب عشق بين دو نفر است. اين عشق، آن دو نفر را از بقيه دنيا جدا ميكند. من فكر ميكنم عشق مولانا، كاملاً با عشق غربي متضاد است. در نظر مولانا شخصي كه از عشق تسخير شده، عاشق همه چيز است و از دنيا جدا نيست.
وي افزود: چهارمين حس، احساس آزادي كاملي است كه مولانا دارد. مولانا با اينكه كاملاً در سنت اسلام است، در بعضي از جملهها كلماتي ميگويد كه در حد كفر است. ولي چون او از يك عشق كامل حرف ميزند، هيچ كس نميتواند به او چيزي بگويد و هيچ كس نميتواند شخصيت او را زير سؤال ببرد. حتي در روز خاكسپاري او، مسيحيان و يهوديان هم حضور داشتند.
كاريير با بيان اينكه در جنگ در برابر فنا، مولانا از ديگر شاعران، بيشتر جلوتر رفته است، گفت: امسال يك جملهاي در ادبيات فرانسه پيدا كردهام كه تا حالا در هيچكجا آن را نگفتهام و امروز براي شما ميگويم. اين جمله، گفته «آرتور رمبو» يكي از بزرگترين شاعران فرانسوي است كه زندگياش با مولانا خيلي متفاوت است. او كسي است كه شاعرياش را در سنين 14 تا 19 سالگي به اثبات رساند و اين موضوع نبوغ او را نشان ميدهد. «رمبو» از 19 سالگي ديگر چيز ننوشت و به آفريقا سفر كرد.
وي افزود: شما همه ميدانيد كه مولانا در ابتداي مثنوي معنوي از نياي حرف ميزند كه از نيستان جدا شده است. منظور مولانا اين است كه شاعر براي براي اينكه شاعر شود، مجبور است از همه چيز ببرد و اين جدايي دردناك است و ناله به همراه دارد.
كاريير سپس به جمله «رمبو» اشاره كرد و گفت: من امسال وقتي كه براي چندمين بار مجموعه اشعار رمبو را ميخواندم، در يكي از شعرهايش در 16 سالگي سروده، جمله 5 لغتي پيدا كردهام كه بسيار برايم جالب بود: «براي چوبي كه تبديل به ويولن ميشود، تأسفي نيست.» اين جمله كاملاً تصويري را ميسازد كه مولانا در ابتداي مثنوي ارايه ميدهد. من وقتي اين جمله را خواندم، خيلي تحت تأثير قرار گرفتم، زيرا رمبو اصلاً به آثار مولانا دسترسي نداشته است.
كاريير گفت: سپس به اين نتيجه كه روح اين شاعر 16 ساله فرانسوي (رمبو) با روح شاعر 45 ساله ايراني (مولانا) ملاقات داشته است. من اسم اين ملاقاتها را گذاشتهام: «ملاقات در قلهها».
اين نويسنده فرانسوي در پايان گفت: خيلي دلم ميخواهد در فرانسه ترجمه خوبي از مثنوي معنوي منتشر شود. همينطور از اشعار سعدي و حافظ. زيرا اينها كساني هستند كه روح را در بالاترين حدي كه ميتوان پنداشت قرار دادهاند و به مرتبهاي رساندند كه هيچ وقت نميميرد.