PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سیر تحول صدا



akanani
Saturday 29 December 2007, 10:11 AM
ایتالیا سر منشاء هنر و علم خوانندگی اپرا است زیرا هنگامی که کلودیو مونته وردی Claudio Monteverdi و اعضای کامراتا فیورنتینا Camerata Fiorentina (گروهی انقلابی از پژوهشگران، هنرمندان و فیلسوفان که ابداع کننده موسیقی نوین قرن 17 ایتالیا بودند)، مفهوم کلی اپرا را ابداع کردند، انقلابی در موسیقی غرب به وجود آوردند. اعتقاد اعضای کامراتا به این مساله که صدای آوازی باید بازتاب احساسات و اصالت تئاتر کلاسیک باشد، بنیان گذار مفهومی شد که امروز آنرا به نام بل کانتو bel canto (زیبا خواندن) میشناسیم.نسلهای بعدی آهنگسازان، روش از بر خوانی (در مقابل روخوانی اشعار) را دگرگون کردند و آن را به سبکی بسیار پیچیده تر و نیازمند به مهارتهای صوتی ملودیک مبدل کردند.

پیشگامان این سبک جدید دو موسیقیدان به نامهای اسکارلاتی Scarlatti (1725-1660 آهنگساز سبک باروک ایتالیایی) و استفانی Steffani (1728-1653 متخصص امور اداره کلیساها، سیاستمدار و آهنگساز ایتالیایی) بودند و موجب شدند که در پایان قرن هفدهم اجرای آن به مهارتهای تکنیکی فراوانی نیاز داشته باشد. اپرا به عنوان یکی از محصولات دوران باروک، آینه تمام نمای نقاشی و مجسمه سازی این دوره بود و به زودی به یک فرم هنری مستقل مبدل شد و متعاقب آن کنسرواتوارهای موسیقی، مدارس و مدرسین آواز نیز پدیدار شدند.

کاستراتی castrati
بیشتر معلمان آواز کاستراتی (خواجه) بودند، این موجودات نیمه اسطوره ای جهان اپرا را تا سالهای 1800 تحت تسلط خود داشتند. مردانی که به طور طبیعی یا در اثر برداشتن بیضه ها، به بلوغ جنسی و در نتیجه تغییر یافتن صدا دچار نمیشدند،نه تنها میتوانستند زیبایی، دامنه و انعطاف پذیری صدای نوجوانی خود را حفظ کنند بلکه از قدرت بدنی و حجم ریه یک بزرگسال نیز بهره مند باشند.

کسانی چون پورپورا Porpora، کافارلی Caffarelli و فارینلی Farinelli به بزرگترین خوانندگان تکنیکی دوران خود مبدل شدند و بسیاری از آنان مانند توسی Tosiو مانچینی Mancini به معلمینی با شهرت افسانه ای بدل شدند که کتابهای راهنمای آواز آنان شامل قوانینی برای زیبا خواندن و تربیت صدا است. به مرور زمان، طبقه بندی صدا معنا دارتر شد. سوپرانوهایی چون کاتزونی Cuzzoni، بوردونی Bordoni، استرادا Strada و دوراستانی Durastani، بوچی Boschi خواننده باس و صدای تنور پیو Pio، فابری Fabbri و بروزینی Borosini نمونه صداهای طبقه بندی شده در دوران اولیه آن بوده اند.

افراط در مهارتهای هنر آواز خوانی با ظهور اپراهای نمایشی گلوک Gluck ( اپرا نویس آلمانی قرن هجدهم) که به ارزشهای کلاسیک و خط آواز ساده بازگشته بود، به تدریج کمرنگ شد. آثار گلوک را میتوان نسخه مطول و پیچیده تر اپرای فرانسوی که به نام French tragédie lyrique شهرت دارد و توسط ژان بابتیست لالی (آهنگساز ایتالیایی الاصل فرانسوی قرن 17) و ژان فیلیپ رامو Jean-Philippe Rameau (مهمترین آهنگساز و نظریه پرداز موسیقی فرانسه در دوران باروک، قرن 17 و 18) ساخته و پرداخته شد، دانست.

البته روش آواز خوانی فرانسوی که بیشتر به دکلمه شباهت داشت، هیچ وجه مشترکی با سبک نرم و روان، نتهای کشیده و آوازی ایتالیایی که هر قطعه آن تنها با استفاده از نیمی از قدرت آوازی خواننده آغاز میشد، نداشت . ایتالیاییها سبک فرانسوی را "با فریاد خواندن" توصیف میکردند.

در طول قرن هجدهم، اپرای رسمی و موقرانه یا اپرا سریاopera seria ایتالیایی بر تمام اروپا- به غیر از فرانسه- حکمرانی میکرد. فرم دیگری از تخصص آوازی در ایتالیا رخ داده بود و خوانندگان جدی اپراهای رسمی را از خوانندگان اپرای کمدی متمایز میکرد. با ورود روسینی Rossini (آهنگساز ایتالیایی قرن 18 و 19 نویسنده اپرا و موسیقی روحانی)، حصارهای میان صداهای متزوی شخصیتهای کمیک و خوانندگان جدی تر اپراهای رسمی، شکننده تر شد. مهمتر اینکه اپرای سریای ناپل روسینی، موجب پدید آمدن شیوه های تازه ای در خوانندگی شد. او با کمک عده ای از خوانندگان در بهترین گروهی که تا کنون گردآمده است، توانست سبک نمایشی کولوراتورا coloratura را تکمیل کند.

اجرای این سبک که نامش از کلمه لاتین coloratus به نام رنگ کردن گرفته شده است، تنها از عهده عده اندکی از خوانندگان سوپرانو برمی آید، که تارهای صوتیشان میتوانند طیف وسیعی از زیر و بمها و نتهای مقطع را اجرا کرده و همچنین میتوانند نت را به مدت طولانی نگه داشته و بکشند. تکمیل این شیوه نه تنها موجب پدید آمدن و توسعه چند نوع صدا از جمله سوپرانوی کولوراتورا، باریتنورbaritenore (صدایی بین باریتون و تنور) و تنور کنترآلتینو contraltino tenore شد، بلکه موجب خلق سبکی در آهنگسازی شد که زمینه را برای دوران رمانتیک و موسیقی دانانی چون بلینی Bellini، دونیزتی Donizetti، برلیوز Berlioz و میربیر Meyerbeer فراهم نمود. این موسیقی به خصوص در اپراهای فرانسوی روسینی، جایی که بخش ساده شده آواز پر معناتر و برونگرایانه تر شده است، به چشم میخورد.

akanani
Saturday 29 December 2007, 10:12 AM
دوران رمانتیک
سبک آوازی در طی دوران رمانتیک قرن نوزدهم دستخوش تحولی انقلابی شد. قهرمان رمانتیک به جای استفاده از صدای کاستراتو، با صدای تنور میخواند.موسیقیدانانی چون بلینی، دونیزتی، برلیوز و بعدها وردی Verdiبرای بیان بهتر ماهیت اوج گیرنده داستان های اپرایی، محدوده آوایی و طیف زیر و بمی صدا را به خصوص برای قهرمان تنور، گسترده تر کردند. توانایی اجرای نت دو زیر یا high-C از قفسه سینه به جای روش خواندن با صدای تیز falsetto به یکی از نیازهای اصلی این حرفه مبدل شد.

قهرمان زن با صدای سوپرانو نیز باید از طیف آوایی وسیعتری بهره مند میبود. صدای باریتون تازه از راه رسیده نیز به سرعت به عنوان صدای شخصیت منفی یا رقیب در مثلث عشقی اپراهای رمانتیک تثبیت شد. این تحولات صدای آوازی در سراسر جهان موسیقی اتفاق افتاد. اپرای آلمان با ظهور اشخاصی چون وبر Carl Maria von Weber (آهنگساز قرن 18 و 19 آلمان) و واگنر Wagner Wilhelm Richard ( آهنگساز آلمانی قرن نوزدهم) به رشد و کمال رسید.

حالا خوانندگان باید به زبان آلمانی میخواندند و برای رسیدن به معیارهای دور از دسترس موسیقی واگنر کوشش میکردند. اجرای موسیقی واگنر به توان جسمانی فراوان و صدای میانه قدرتمند نیاز داشت. به این ترتیب تعجبی ندارد که تنورهای آثار واگنر به نام Heldentenors (به معنای تنور قهرمان یا خوانندگان تنوری که نقش قهرمانان را اجرا میکرند) شناخته میشوند. در فرانسه، برلیوز و میربیر Meyerbeer اپرای با شکوه فرانسه را به درجه ای متفاوت با آلمان اما به همان اندازه حماسی بالا بردند. تقسیم بندی صدا بسیار واضح شده بود. در واقع آهنگسازانی چون شارل گونو Charles Gounod، ژرژ بیزه Georges Bizet و ژول مازونه Jules Massenet تنها زمینه های قویتر و غالب بر صدا را توسعه بخشیدند و هنر شعر خوانی یا دکلمه فرانسوی نیز عناصر خاصی از تکنیک هنر زیبا خوانی را به وام گرفت.

سبکهای ملی اپرا
در سراسر جهان موسیقی اپرایی، پیشرفتهای چشمگیری در سبکهای ملی اپرا به وجود آمده است.قوانین بل کانتو یا هنر زیبا خوانی چه در روسیه، لهستان یا بوهمیا با درجه موفقیت کمتر یا بیشتری با خصوصیات ذاتی زبان ترکیب شده بود. در گذشته، سبک بل کانتو تنها با زبان آواز-ایتالیایی- سر و کار داشت. البته قوانین آن همیشه هم در زبانهای دیگر موفق نبودند. عوامل دیگری که استانداردهای صدا را تحت تاثیر قرار دادند که اندازه رو به رشد ارکستر از جمله موارد مهم آن به شمار میرود. حجم صدایی که توسط ارکسترهای وردی یا واگنر ایجاد میشد، خوانندگان را وادار میکرد صدای خود را بر فراز این حجم بزرگ ساز که در سالنهای بزرگ و بزرگتر به اجرا میپرداختند، واضحتر و قابل تشخیص تر رها نماید.

تحولات قرن بیستم
در قرن بیستم، استانداردهای آوازی دچار تغییراتی اساسی شد. اپرای واقعگرایانه نسل نووا اسکولا Nuova Scuola (مکتب نوین) از جمله پیترو ماسکانیه Pietro Mascagni (از مهمترین سرایندگان اپرای ایتالیا در ابتدای قرن بیستم)، روجرو لئونکاوالو Ruggero Leoncavallo و اومبرتو جیوردانو Umberto Giordano (هر دو از سرایندگان اپرای قرن بیستم)، تعادل دیرینه میان کلمات و موسیقی را که به طور سنتی از اهمیت یکسانی برخوردار بودند، تغییر دادند. اکنون تاکید بیشتر بر روی صدای میانه و ادا شدن کلمات بود تا عبارات موسیقی. این حالت قوانین بل کانتو را از پایه متزلزل کرد.

در آلمان استفاده از روش Sprechgesang ( حالتی میان صحبت کردن و خواندن) در شهر بایرویت Bayreuth نه تنها خیانتی به اعتقادات صدای واگنری Wagnerian بود بلکه تاثیری فاجعه آمیز بر استانداردهای آوازی بر جا گذاشت. سبک Sprechgesang، روشی با تاکید بیش از حد قدرتمند بر کلمات بود که به قیمت از میان رفتن خط آوازی و به خاطر سهولت تولید به وجود آمده بود.

گذشته از این، مکتب آهنگسازان واقع گرا، آرایه ها و تزیینات صوتی که از اصول مهم تکنیک اجرای آواز بود را هم از میان برداشت. آثار آهنگسازانی چون میربیر و مرکادانته Mercadante در طی گذر یک نسل به کلی ناپدید شد و اجرای آثار وردی، بلینی، دونیزتی و برلیوز به طور چاره ناپذیری تغییر کرد. مکتب هنری رمانتیک دوران بعد از واگنر نیزد چار چنین تاثیرات ناگواری شد. صدای خواننده در بیشتر اوقات در حد یک ساز دیگر به شمار می آمد که میبایست با حجم بزرگ صداهای ارکستر و همچنین میانگین صوتی اوج گیرنده آن مقابله کند. در آثار ریچارد اشتراوس Richard Strauss (آهنگساز قرن 19 و 20 آلمان)، این طور به نظر میرسد که خوانندگان در بیشتر موارد فراتر از توان و حد خود آواز میخوانند.

فشار فزاینده
کاملا واضح بود که صدا در این شرایط جدید تحت فشار فزاینده ای قرار گرفته است. بسیاری از قطعات آوازی در اصل ضد آواز یا anti-vocal بودند. به علاوه، این فرم هنری عالمگیر شده، بسیاری از خوانندگان بسیار بد تعلیم یافته و خواننده ای با صدایی پایدار بسیار نادر بود.

در پایان جنگ دوم جهانی ماهیت اپرا تغییر یافت. تا آن زمان، خوانندگان میتوانستند انتظار داشته باشند که از عهده هر اثر تازه ای که در سال ساخته میشد، برمی آیند. انعکاس یافتن اضطراب زمانه در اپرای معاصر موجب شد که کمپانیها بیشتر و بیشتر در گرداب تکرار اسیر شوند و به جای اجرای آثار جدید به اجرای مجدد آثار موجود بپردازند.خوانندگان میتوانستند در یک سری اجرای خاص تبحر یافته و با خواندن آثار واگنر، موتزارت یا آثار مکتب نوین، برای خود حرفه مشخصی پیدا کنند و گرایشات جدید در واقع توسعه همان الگوهای موجود بود، با این وجود هنوز امیدی وجود داشت.

کشف مجدد مجموعه کارهای دوران باروک و آثار روسینی Rossini به این معنا بود که خوانندگان باید تکنیکهای آواز –ازجمله بل کانتو- را که پیش از این به فراموشی سپرده بودند، بیاموزند. اعتدال میان اپرا و ترانه بازتاب تعادل سنتی میان کلمات و موسیقی در بل کانتو است. شاید این راهی به سوی بازگشت به ارزشهای اولیه و احیای اپرای واقعی باشد.