PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقدي بر جشنواره موسيقي فجر



akanani
Tuesday 8 January 2008, 08:38 AM
اگر چه از جشنواره موسيقي فجر بيش از يك هفته مي‌گذرد اما نقد و ارزيابي چند و چون برگزاري آن همچنان بحث محافل موسيقايي است
پس از 23 سال كه از جشنواره موسيقي فجر مي گذرد،انتظار اين است كه برنامه هاي جشنواره با هدف گذاري دقيق تري و با نظم و انضباط مناسب تري برگزار شودو تجربه هاي به جا مانده از برگزاري دوره هاي گذشته بيشتر خود را نشان دهد، اما نگاهي به نوع برگزاري جشنواره و حتي نظر افكندن به چينش برنامه ها نشان مي دهد كه نقطه ضعف هاي اوليه هنوز پا برجاست و پركردن چاله هاي گذشته و اين كه چه نقطه آسيب هايي در گذشته وجود داشته است و اين نقاط را چگونه مي توان پر كرد كه دوباره سر برنكشد، همچنان و در هر دوره جشنواره پرسشي رامي ماند پرتاب شده به هوا كه پاسخي نيافته وهمچنان معلق در هوا مانده است.
هنوز مهمترين پرسش اين است كه اگر جشنواره ثابت است دبير آن هم در اولين فرصت انتخاب و البته دبير خانه اي دائمي براي جشنواره انتخاب شود تا در فرصت يك ساله اي كه دارد بتواند با آرامش بهتر و استفاده از كار گروه هاي تخصصي كار خود را به پيش ببرد.
امسال البته در مراسم اختتاميه گفته شد كه دبير سال آينده هم آقاي روشن روان است، اما بايد پرسيد كه اين انتخاب بر اساس چه مكانيزمي صورت مي گيرد؟ آيا ارزيابي شوراي راهبردي دفتر امور موسيقي از جشنواره امسال ارزيابي مثبتي است و‌آيا اين شورا كه به گفته معاونت هنري وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي مهمترين ركن تصميم گيري در اين زمينه ها است در چنين فرصت كوتاهي توانسته به اين جمع بندي برسد كه جشنواره چه غث و ثميني داشته و كارنامه اي قابل قبول به بخش اجرايي و مديريتي جشنواره بدهد؟
سخن بر سر اين نيست كه كار آقاي روشن روان به عنوان دبير جشنواره مثبت بود يا منفي و اين ارزيابي اصولا از سوي نويسنده اين يادداشت غير ممكن است ، چرا كه چنين ارزيابي نيازمند تيمي از اهل موسيقي است كه تمامي جنبه هاي جشنواره را آناليز و تجزيه كرده و گزارشي دقيق و مبتني بر مستندات ارائه كنند.مستنداتي كه آرمان و اهداف جشنواره را پيش روي خود نهند و بر اساس اين هدف ها به اين جمع بندي برسند كه آيا نوع برگزاري جشنواره ، از انتخاب گروههاي داخلي و خارجي تا انتخاب داوران و نيز چينش برنامه ها تا روابط عمومي جشنواره و نوع تبليغات و ... توانسته با اين هدف منطبق شود يا نه؟
شايد مهمترين نقطه ضعف جشنواره موسيقي فجر ، در برخي از دوره ها( چرا كه به نظر مي رسيد در برخي دوره ها از جمله سالهاي ابتدايي دهه 70 اين هدف گذاري صورت گرفته و حتي تا حدودي اين هدف ها برآْورده شده است) نداشتن نظريه براي اين بخش بوده است. براي نمونه در برخي از اين دوره ها گفته مي شد كه هدف حمايت از شكل دهي گروه هاي حرفه اي در موسيقي است. اين هدف به رغم افت و خيز هايي كه داشت تا حدودي شكل گرفت(در حد سي درصد ، اگر چه وجه حمايتي ارشاد در حمايت از اين گروه ها هيچ گاه مشخص نشد) ،‌يا در دوره هايي گفته شد كه هدف شناساندن چهره هاي شاخص و پيش كسوت موسيقي نواحي ايران است كه اين هدف هم تا حدودي محقق شد ( اگر چه الان چند سالي است كه اصولا بخش موسيقي نواحي كه جوهر و گوهر موسيقي ايراني است به حاشيه رانده شده وعملا هيچ حمايتي از آن صورت نمي گيرد).
امسال هم البته از قرار مهمترين محوري كه دست اندر كاران جشنواره بر آن تاكيد داشتند، بخش رقابتي جشنواره بود تا از دل اين رقابت ها گرو ههايي شناسانده شوند. اما مشكل اين بود كه بخش رقابتي امسال تفاوتي با همين بخش در سالهاي مياني دهه 70 نداشت.
نگارنده خود در آن سال ها در جشنواره موسيقي فجر حاضر بود و همين سطح از رقابت را در ميان گرو ههاي كمتر شناخته شده شاهد بود. يعني در آن سال ها هم تمامي گرو هها از سنتي و نواحي تا كلاسيك غربي حضور يافته و به اجراي برنامه مي پرداختند و در نهايت برخي از گروه ها و نوازندگان جوايزي را هم دريافت مي كردند.اين نكته البته به معناي كم انگاشت اجراي گروه هاي حاضر در بخش رقابتي نيست، و طبيعي است كه اين گروه ها چه از نظر اجرا و چه به لحاظ نوع قطعاتي كه اجرا كرده اند ، كيفي تر از گروه هايي اندكه درگذشته برنامه داشتند اما پرسش اساسي كه درباره اين بخش وجود دارد همانا باقي ماندن سطح رقابت ميان گروه هاي كمتر شناخته شده است.
براي نمونه در ميان گروه هاي موسيقي بخش سنتي تنها گروهي كه نامش تا حدودي شناخته شده است، گروه جوان به سرپرستي هنرمند گرامي محمد علي كياني نژاد است كه در چند سال متوالي اين فرصت را داشت كه به شكل مرتب در جشنواره موسيقي فجر برنامه اجرا كند.
گروه هاي ديگر به هر دليلي كه جاي پرداختن به آن در اين مقاله نيست، به رغم توانايي هاي حرفه اي در نوازندگي و‌آهنگسازي و ... نتوانستند خود را به مخاطبان بنشاسانند.
مي توان گفت كه بخش رقابتي جشنواره موسيقي فجر هيچگاه نتوانست عرصه رقابت را به ميان گروه ههاي شناخته شده تر بكشاند. براي نمونه اين پرسش وجود دارد كه گروه هايي چون فاخته، قمر ، همنواران مهرو... چرا به عرصه رقابت وارد نشدند و يا اين كه چرا دست اندركاران جشنواره از گرو ههايي چون مهتاب يا سرمد كه به رغم جواني آثار درخشاني انتشار داده اند در جشنواره دعوت نكردند( اولي به سرپرستي جواد ذبيحي فر و دومي به سرپرستي علي قمصري). اين ها پرسش هايي است كه متاسفانه بي پاسخ مانده است.
پرسش ديگر نحوه قضاوت داوران است، در آن سال ها هم اين پرسش برقرار بود كه متر داوران براي اين ارزيابي چيست؟ آيا مي توان در انتخاب بهترين نوازنده ،‌آن هم بين چند ساز مختلف ،متري مشخص داشت؟ آيا مي توان بين يك نوازنده يا گروهي كه موسيقي دوره رمانتيك يا باروك را مي نوازد با يك نوازنده يا گروهي كه موسيقي ايراني را مي نوازد دست به انتخاب زد؟ جشنواره امسال البته آمد و اين تفكيك را قايل شد كه موسيقي كلاسيك غربي را از سنتي و پاپ تفكيك كرد ،‌اما اين تفكيك هم ناقص بود، چرا كه در بخش موسيقي سنتي برخي گرو هها بودند كه ‌آثارشان صرفا باز نوازي برخي قطعات از استادان قديمي بود و اصولا سازبندي و اركستراسيون آنها مبتني بر ساختاري كلاسيك بود و در مقابل برخي گروهها به تلفيق در موسيقي سنتي دست يازيده بودند ، اما همه اين ها در يك مجموعه مورد داوري قرار گرفتند.
يا اين كه داوران بخش رقابتي برخي نوازندگان موسيقي سنتي و پاپ را به عنوان تكنواز مورد تقدير قرار دادند و در مقابل در بخش كلاسيك هيچ نوازنده اي معرفي نشد و جالب اين كه حتي اعلام نشد كه مثلا دراين بخش نوازنده اي شاخص وجود نداشت. اين گونه تناقضات از نبود وحدت رويه در امر داوري حكايت مي كند.[زنگ پايان براي جشنواره موسيقي فجر بيست و سوم (You can see links before reply)]
نكته شگفت انگيزتر در تركيب داوران رخ نمود‌، به اين معنا كه براي نخستين بار در يك جشنواره تركيب داوران را عدد زوج تشكيل مي داد و اين البته تقريبا در تمامي جشنواره ها امري نادر و عجيب است ، چرا كه قاعده اين است كه تركيب فرد باشد( 3، 5، 7 و...) تا در صورتي كه نياز به راي گيري شد ، در نهايت بتوان تركيبي از آراي پيروز را در جمع بندي نهايي به دست آورد،‌اما در حالتي كه تعدادداوران زوج باشد، طبيعي است كه وقتي بر سر اجراي گروهي نظر دوتن با دوتن ديگر برابر باشد ، آنگاه چگونه مي توان به راي رسيد؟
نكته ديگر نوع معرفي نمونه هاي بخش هاي مختلف است. نگارنده از اجرا هاي بخش موسيقي سنتي ديدن كرد و بايد اذعان كرد كه چه در نوازندگي و چه در حوزه اجرا، انصافا گرو ههاي حرفه اي با نوازندگان جوان و خوش آتيه وجود دارند اما در بخش موسيقي پاپ اين كيفيت كمتر به چشم آمد و داوران جشنواره مي توانستند امسال ، برنده اي هم نداشته باشند، و اصولا گرو ههايي كه در اين بخش اجراي برنامه داشتند، در اندازه و وضعيتي نبودند كه بتوانند معرفي شوند . اين نكته البته در معرفي نشدن هيچ گروهي به عنوان گروه برتر خود را نمايان ساخت و دراين بخش تنها گرو ههاي دوم و سوم معرفي شدند.
نكته بعد در بخش پاپ توجه به گونه اي از موسيقي پاپ است كه طعم و رنگي ايراني تر به خود داشته باشد. نگارنده بر حسب تصادف شب بعد از مراسم اختتاميه از اجراي گروه جحله( در مراسمي كه از سوي نشر ماهريز براي زنده ياد ابراهيم انصافي برگزار شده بود) در نخستين نمايشگاه موسيقي و آثار شنيداري ديدن كرد. اين گروه با استقاده از موسيقي بومي منطقه خود و سازهاي آن و حتي لهجه منطقه جنوب در خواندن اشعار و ترانه ها و تلفيق آن با سازهاي موسيقي غربي چون گيتار و كمانچه و ويلنسل توانست قرائتي بومي از موسيقي پاپ ارائه كند. در اين اجرا به رغم حضور سازهاي غربي مي توانستيم طعم و رنگ ايراني كار را به عيان ببينيم.
در واقع( به خصوص در موسيقي پاپ)ما بايد به سمت حمايت از تجربه هايي برويم كه به نوعي مولفه ها و سنت هاي موسيقايي ما را در چينش ساز و يا آواز بازتاب مي دهند و خوشبختانه در جشنواره موسيقي فجر چند سال قبل هم گروهي ديگر از خوزستان ( به گمانم از آبادان)اين ابتكارات را به خرج داد و برگزيده هم شد و يا گروهي كه محسن شريفيان سرپرستي آن را برعهده دارد كه در اين زمينه ها( بومي ساختن موسيقي پاپ) تجربه هاي موفقي داشته ودارد كه اتقاقا با اقبال عمومي در داخل و خارج هم روبرو شده است.
نكته ديگر در باره بخش پاپ اظهارات آقاي روشن روان است كه مدام از حضور نخست گروه هاي پاپ در جشنواره موسيقي سخن مي گويند كه بايد به اطلاع ايشان رسانيد كه جشنواره موسيقي پاپ نخستين بار در سال 77 در كنار جشنواره موسيقي فجر و به صورت رقابتي برگزار شد كه چهره هايي چون آقاي اصفهاني و عليرضا عصار در همان دوره جزو برگزيدگان بودند.
نكته ديگري كه درباره اين بخش مي توان بيان كرد ، توجه به جنبه هاي حمايتي از گرو ههاي برگزيده است. امري كه از جمله وظايف اصلي وزارت ارشاد است( نظارت ، هدايت و حمايت).امسال هم همانند برخي از سالهاي پيشين از سوي دست اندركاران جشنواره وعده داده شد كه گروه هاي برگزيده امتيازاتي چون اعزام به خارج( در هفته هاي فرهنگي ايران و ...)و برخي امكانات ديگر دريافت مي كنند. اگر چه داوري در اين زمينه اندكي زود است ‌،اما به دليل آنكه نگارنده چنين سخناني را در جشنواره هاي متعدد شاهد بود( براي نمونه در جشنواره موسيقي نواحي اول يا دوم و اعلام حمايت از گروه اقبال آذر) و اين كه اين وعده ها كمتر صورت وصبغه عملي به خود گرفت ، لذا چندان به اين گونه وعده ها خوشبين نيست و به گروه هاي برگزيده هم توصيه مي كند كه با ناخن خود پشت خود را بخارانند و منتظر ديگران نشوند.چرا كه تا كنون تصميمات جشنواره هاي موسيقي فجر همانند بسياري ديگر از تصميمات صبغه اجرايي به خود نگرفته است. مثل اين كه بخواهيم بگوييم چون آقاي x در كنكور نفر اول شده است، به وي كار هم بدهيد كه طبيعي است بازار كار ماهيتا در بخش ديگري تعريف مي شود. بنا برا ين به اين گروه ها توصيه مي كنيم كه اگر مي خواهند به شكل حرفه اي در عالم موسيقي بمانند، ساختار خود را حرفه اي كنند، يعني از همين امروز براي خود مدير برنامه اي تدارك ببينند و به دنبال بازار يابي براي اجراي گروه خود باشند كه البته يكي از اين موارد پي گيري اين وعده ها است كه در صورت عدم تحقق ، حد اقل به مطبوعات اعلام كنند تا افكار عمومي از انجام يا عدم انجام اين حمايت ها مطلع شوند.
هر چقدر جشنواره در حوزه روابط عمومي و ارتباط با رسانه هاي گروهي مثبت عمل كرد واخبار و اطلاعات جشنواره را به شكلي مطلوب انعكاس داد، در حوزه هاي دروني جشنواره اين مشكل به شدت به چشم مي آمد.
دست اندركاران جشنواره انتشار بولتن و خبرنامه داخلي را متوقف كردند بااين توجيه كه بولتن ها شتابزده نوشته مي شد. اين نظر را البته يكي از دست اندركاران اجرايي جشنواره داده است كه هيچ تجربه اي در زمينه روزنامه نگاري حوزه موسيقي ندارد. گواه اين بي تجربگي رامي توان در انتشار ويژه نامه اي كه در مراسم اختتاميه توزيع شد، جست و جو كرد. ويژه نامه اي كه با كاغذ گلاسه منتشر شد و آلبوم عكسي از اجراهاي جشنواره بود و جز اين نكته ديگري براي مخاطب نداشت.
به گواه اكثر اهالي موسيقي از سالهاي اوليه دهه هشتاد كه بولتن جشنواره صبغه اي حرفه اي تر و ژورناليستي به خود گرفت،توانست فضايي متفاوت را در اين عرصه به وجود آورد و سبب شود كه مسائل موسيقي و جشنواره فجر عرصه هاي عمومي تري را تجربه كند.
انتشار كتابچه اي كه حاوي اطلاعات اجرا ها ومعرفي گروه‌ها باشد، امري لازم و ضروري است كه بايد تداوم يابد ، اما اين كار نمي تواند جاي خالي بولتن جشنواره را پر كند. اگر چه درانتشار همين كتاب هم به قدري تعجيل صورت گرفت كه شناسنامه چند گروه جا ماند و غلط هاي مطبعي فراواني هم در آن راه يافت و كه اميدواريم در دوره آينده علاوه بر اضافه كردن مقدمه و فهرست ابتدايي، فهرست اعلامي هم در انتهاي اين كتابچه بيايدتا پيدا كردن نام افراد گروه ها آسان تر شود.
از جمله بخش هاي جشنواره موسيقي فجر كه هنوز پا در هواست و فلسفه وجودي آن مشخص نيست، بخش پژوهش و سخنراني هاست.
به نظر مي رسد هدفي متناسب با برنامه هاي جشنواره در پس و پشت اين بخش وجود نداشته باشد. سخنراني ها از وحدت موضوعي و مضموني برخوردار نيستند و تهيه و تدوين آن از روندي علمي و كارشناسانه تبعيت نمي كنند. اختلاف ميان آنچه كه به عنوان چكيده سخنراني ها انتشار يافت با اصل سخنراني خود نمونه اي از اين ناهماهنگي هاست.پيشنهاد نگارنده اين است كه اين بخش يا به صورت برنامه اي يك روزه و در قالب سمينار با موضوعي مشخص سوق داده شود ، يا اين كه به سمت نقد اجرا هاي مهم جشنواره موسيقي فجر حركت كند.
در جنب جشنواره موسيقي فجر نخستين نمايشگاه موسيقي و آثار شنيداري هم برگزار شد، حركتي كه در نوع خود اتقاقي مهم در صنعت موسيقي است و جا دارد كه در مقاله اي مجزا به تاثيرات اين نمايشگاه بر صنعت موسيقي بپردازيم .
سخن درباره جشنواره موسيقي فجر را نمي توان به پاپان برد مگر با اشاره به اجراي اركستر سمفونيك تهران به رهبري ارسلان كامكار.
چند دهه قبل استاد هوشنگ استوار، چهره نامدار عرصه موسيقي سمفونيك و كلاسيك در نوشته اي‌آورده بودكه اركستر سمفونيك بايد به سمتي حركت كند كه از آثار آهنگسازان ايراني در اجرا هاي خود بهره بگيرد.آنهايي كه درتالار وحدت اجراي كنسرتوي كمانچه( با تكنوازي تكنيكال، خيره كننده و شگفت انگيز اردشير كامكار) و نيز سمفوني مولانا با صداي عليرضا قرباني ( از ساخته هاي هوشنگ كامكار)ر اديدند قطعا لذت يك برنامه خوب موسيقي را هنوز در ذهن و ضمير خود دارند و قطعا بر دستان قلمي كه اين پيشنهاد را داد، بوسه تحسين مي زنند