PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : انتفام از تو گرفتن کار من نيست، کار عشقه!



Leon
Friday 18 January 2008, 05:15 PM
انتفام از تو گرفتن کار من نيست، کار عشقه!

بهزاد بلور

You can see links before reply
You can see links before reply
نيلوفر لاری پور شاعر ايرانی مقيم ايرانه که ترانه های بسياری رو بخصوص برای شادمهر و خواننده های ديگه ايرانی گفته.
نيلوفر جان، آهنگ "آغوش" شادمهر که قراره در آلبوم آينده اش باشه از آهنگ های داغ روزه. داستان شعر اين آهنگ چيه و آيا همه اش کار توست؟
داستانش رو اگر شما هم شنيدين بعداً برای من تعريف کنين چون فقط بيت ترجيع بند اين شعر مال منه و چند خط اولش نمی دونم از چه کسيه! کسی که کار من و فضای شعری من رو بشناسه، متوجه ميشه که بند اول اين شعر کار من نيست. بند "موندن و سوختن و ساختن همه يادگار عشقه، انتقام از تو گرفتن کار من نيست، کار عشقه" رو من گفتم.

You can see links before replyقسمت اول مصاحبه رو از اینجا گوش کنید (You can see links before reply)

حس خودت نسبت به آهنگ چيه؟
مثل همه کارهای شادمهر آهنگ قشنگيه. اين کار اصلاً اسمش "آغوش" نبود و در اصل اسمش "انتقام" بود. اين کار رو در يک زمان سه چهار نفر در ايران برداشتن و شادمهر هم به من خبر داد که اين شعر رو ميخواد. طبيعی بود که من از اون دوستانی که در ايران بودند کار رو پس گرفتم و قرار شد شادمهر کار رو کامل بخونه. چند ماه قبل زمانی که شادمهر با من تماس گرفت و گفت که به اين شعر قسمت های جديدی اضافه کرده، من گفتم اين کار رو نکن. ولی گوش نکرد و اون قسمت ها رو اضافه کرد. البته چون ملودی قشنگيه من خودم کل آهنگ رو دوست دارم.
You can see links before reply

از آهنگ های خيلی معروف که توی مهمونی های ايرانی سر زبون هاست و هر کسی گيتار دستش باشه اون رو ميخونه، آهنگ "علامت سوال" از فيلم "پر پرواز" هست. برامون از اين آهنگ بگو.
اسم اصلی اين شعر "علامت سوال" هست اما اينجا بيشتر به "يک پنجره و يک قفس" معروفه. چند جا بودم که نمی دونستن اين شعر کار منه. مثلاً شمال لب دريا بودم و يک عده جوون داشتن اين آهنگ رو می خوندن و من هم گوش می کردم. يکيشون گفت اگر اين آهنگ رو دوست داری بشينين و گوش کنين. يک بار هم توی تاکسی بودم و راننده اين شعر رو به صورت تکرار در يک طرف نوار ضبط کرده بود. وقتی پرسديم "آقا اين کار رو خيلی دوست دارين؟" گفت "خانم شما نمی فهمين اين کار چی ميگه، بايد عاشق باشی تا بفهمی!!!"
"علامت سوال" کاريه که خيلی خوب با عوام و خواص ارتباط برقرار کرده. فکر کنم اين آهنگ يکی از موفق ترين کارهای پاپ بعد از انقلابه که توی ايران اومده و کمتر کسی رو می شناسم که اين کار رو نشنيده باشه و از اين موضوع خيلی خوشحالم.
نيلوفر جان، کارهای تو بيشتر با شادمهر معروف شد. توی بيشتر آلبوم های شادمهر شعر از توست.
درسته... در آلبوم های "دهاتی"، "مسافر"، "خيالی نيست" و "پاپ کرن" من و شادمهر با هم کار مشترک داريم. تقريباً ۲۳ کار مشترک داريم که شادمهر خودش خونده و بعضی از کارهای مشترک رو آهنگ سازی کرده و خواننده های ديگه خوندن. اين يک شانسه برای من که شروع کارم و ادامه اون با کسی بود که موسيقی رو بلد بود و می دونست روی شعر من چه جور آهنگی بذاره. به نظر من صدای شادمهر، موسيقی اون و شعر من يک هماهنگی خاصی داشت که اين فضا رو درست کرد. اين اتفاق خيلی کم ميافته.
You can see links before reply
"مسافر" یکی از کارهای مشترک نیلوفر و شادمهر
بيشتر درباره خودت برامون بگو
من متولد ۲۷ مرداد ۱۳۴۹ در تهران هستم و ۳۵ سالمه. ليسانس ادبيات فارسی دارم و شعر رو زمانی شروع کردم که بابتش پول نمی دادن! الان ترانه سرايی يک تجارت شده و برای خيلی ها درآمد خوبی هم داره. از سال ۱۳۶۵ کارهای من با غزل، رباعی و شعرهای کلاسيک شروع شد. استادهای خيلی خوبی داشتم. من در ۱۸ سالگی عضو اولين دوره دفتر شعر جوان بودم.
اون کلاس ها برای من طوری بود که راهی رو که بايد در شش سال می رفتم، در شش ماه طی کردم. اين مدت خيلی بيشتر از ۴ سال دانشکده ارزش داشت چون اونجا واقعاً هيچ چيزی ياد نمی گيری به جز گرفتن يک مدرک که می تونی در آينده ازش برای کار استفاده کنی! کارم رو سال ۱۳۶۸ با نويسندگان راديو شروع کردم. الان هم عمده کارم ترانه سرايی است.
You can see links before replyقسمت دوم مصاحبه رو از اینجا گوش کنید (You can see links before reply)

يکی از شاهکارهای آهنگ های عاشقانه ايرانی، آهنگ "فال قهوه" است که کار شادمهر و شعر اون از خودته. درباره اين آهنگ توضيح بده.
يکی از عادت های بد من اينه که شايد ماهی يک ترانه بيشتر نگم. شايد يک ترانه رو شروع کنم و بقيه اون رو بذارم شش ماه بعد. راستش من دو خط اول اين شعر رو گفته بودم و سه چهار ماهی به اون دست نزده بودم. يک شب با شادمهر حدود ساعت ۹ شب تلفنی صحبت می کردم و اون چند خط رو براش خوندم. بعد شادمهر بهم گفت تا ساعت ۱۰ بهت فرصت ميدم تا اين شعر رو تموم کنی. من گفتم نميشه، الان حس شعر گفتن ندارم! ولی اون گفت که شعر رو ميخواد. جالب اينه که بقيه اون شعر رو من تا ساعت ۱۰ شب گفتم. خودم فکر می کنم اگر حس شعر گفتن داشتم، اين شعر کار بهتری می شد.
کارهای جديدت رو چه خواننده های دارن می خونن؟
تا آلبوم ها بيرون نيان نمی تونم حدس بزنم که شعرم توی کدوم آلبوم هست يا نيست. من با خواننده هايی در ايران کار می کنم که زياد شناخته شده نيستن، به جز يک کار با ناصر عبداللهی که قراره توی آلبوم جديدش بيرون بده به اسم "راز". من ترجيح ميدم با خواننده های جديد کار کنم چون هم خودم راحت ترم و هم خواننده. بعضی وقت ها اعمال نظرها، عوض کردن بيت ها من رو اذيت می کنه که متاسفانه خيلی از دوستان اين اجازه رو به خودشون ميدن که توی شعر دخالت کنند.
درسته، اما شايد کسی بتونه نظری درباره شعر بده و کمکی بکنه. چرا به کسی همچين اجازه ای نميدی؟
خواننده و آهنگ سازی که چيزی از شعر نمی دونه به من نمی تونه بگه که يک کلمه رو در شعر عوض کنم. اين تخصص منه. اگر هر کسی با نگاه خودش کار رو ببينه، نتيجه اون خيلی بهتر ميشه.
You can see links before reply

يکی از کارهای مشترک تو و شادمهر "آدم فروش" بوده، درسته؟
بله. شعر "آدم فروش" کار من و فرزاد حسنی بود اما متاسفانه بر روی جلد اسم ايشون ذکر نشده. اين شعر يک خط بسيار داشت که سروده فرزاد بود و شادمهر اون رو حذف کرد به اين صورت که "آدم فروش لعنتی قمارمون مرگ تو بود، فروختيمون خوب به درک اين آخرين برگ تو بود"
از کارهای جديدت برامون بخون.
دو تا کار هست که در فاصله زمانی زيادی از هم گفتم، اما دوست دارم هر دوی اونها رو اينجا بخونم.
اولين کار:
يک حادثه با من باش زيبای اساطيری، تو زنده به اعجازی بی معجزه می ميری
تا عطر تنت باقيست من معجزه می مانم، بعد از تو چه خواهد کرد تقدير نمی دانم
آغوش تو تکراريست، تکرار خيال من، تنديس غرورت را در بستر من بشکن
تقدير تو رفتن نيست، تو سهم منی انگار، يک وسوسه عاشق شو، يک بار فقط يک بار
می مانی و می دانم پابسته تقديری، يک حادثه با من باش زيبای اساطيری
حالا کار دوم:
من پنجره می خواهم، تو معنی ديواری، من آيينه عشقم، تو آيه بيزاری
بعد از تو من و تکرار، تکرار هم آغوشی، يک بستر بيهوده، يک جرئه فراموشی
يک تجربه مبهم، يک همهمه رسوايی، يک فرصت بی لذت، در يک شب يلدايی
حرم نفسی تازه، يک خلصه وهم آلود، يک نام که يادم نيست، اين آخر بازی بود
بی وسوسه می مانی، بی حادثه می ميری، با خاطره ام خوش باش زيبای اساطيری
You can see links before reply

درباره شرايط شرکت در "کانون ترانه" برامون بگو.
اينها جلساتی است که پنج شنبه ها برگزار ميشه و برای حضور در اون شما حتماً نبايد معروف باشين و هر کسی می تونه توی اين جلسات شرکت کنه. فقط کافيه اصول ابتدايی شعر رو بدونه و سپس عضو اين انجمن بشه. مفهوم ترانه هم برای ما شعريه که عامه مردم بفهمن، به راحتی روی زبون بچرخه و به راحتی هم روی موسيقی بنشينه.
چند نفر عضو اين کانون هستن؟
عضويت خاصی نيست. هر هفته چند نفر از دوستان هستن که ميان. فعلاً ما بيشتر از ۸۰ نفر رو نمی تونيم در سالن جای بديم که البته اکثراً مواقع سالن پر ميشه. بعضی اشخاص هم ميان که ترانه سرا نيستن و مثلاً خواننده هايی ميان که بتونن برای آلبومشون از اونجا شعر انتخاب کنند. کلاً هدف اين کانون اينه که جمعی که ترانه ميگن با هم آشنا بشن و بشتر از اينکه رقيب هم باشن، رفيق بشن.
نيلوفر برامون بگو که آيا خودت، مثل شعرهات شخصيت رمانتيکی داری؟
نه اصلاً. من تو حال و هوای شخصيم شايد راحت عصبی بشم، فحش بدم، شايد بزنم چيزی رو بشکنم و کسی رو بزنم! برعکس اينکه شاعر ها اکثراً دوست دارن بگن که ما شمع روشن می کنيم و موسيقی ملايم گوش می کنيم، من واقعاً از اين فضای رمانتيک هيچ وقت خوشم نيومده.

bbcpersian.com