PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ترانه های کارهای استاد حبیب اله بدیعی



Hmd_N
Tuesday 22 January 2008, 12:37 AM
قصه ي دل

سفر کنم تنها روم تنها ره صحرا روم
شوم نهان از ديده ها تا شايد از دلها روم
سفر کنم تنها روم تنها ره صحرا روم
شوم نهان از ديده ها تا شايد از دلها روم
من مرغ پر شکسته ام بي بال و پر کجا روم؟
از من نمي پرسد کسي کجا روم چرا روم؟
اي فتنه جو سرشک تو در قلب من اثر ندارد
اين مرغک بي آشيان راهي به جز سفر ندارد
سفر کنم تنها روم تنها ره صحرا روم
شوم نهان از ديده ها تا شايد از دلها روم
از آشيان جدا شوم چوناي بي نوا شدم
زدام تو رها شدم رها شدم چه شبها که تنها نشستم از تو جدا
خنده مزن به اشک من گريه مکن بسرنوشتم
طعنه مزن به حال من عشق و وفا بود سرشتم
سفر کنم تنها روم تنها ره صحرا روم
شوم نهان از ديده ها تا شايد از دلها روم


آهنگ : حبيب اله بديعي
خواننده : پوران
در مايه : دشتي

Hmd_N
Tuesday 22 January 2008, 12:38 AM
داغ جدايي


ساقيا امشب کجايي تا زخود يابم رهايي
بي تو از داغ جدايي سوختم آتش گرفتم
تا گذشتي دامن افشان دورم از دل سيرم از جان
وز غمت چون شمع لرزان سوختم، آتش گرفتم
من سراپا اشک و آهم شعله بارد، از نگاهم
شمع طرب بودي مرا، امشب چرا، از ديده نهاني؟
رفتي و از سوداي تو، دارد دلم، داغي که نداني
داشتم آسودگي، در کوي تو سوختم چون شمع و گل، بي روي تو
از خاطرم اي شادي محفل نرفتي
از چشم تر رفتي ولي از دل نرفتي
از چشم تر رفتي، ولي از دل نرفتي


آهنگ : حبيب اله بديعي
خواننده : مرضيه
شعر : رهي معيري
در مقام : شور

Hmd_N
Tuesday 22 January 2008, 12:40 AM
افسانه کمتر


در کنار آشنايان
در ميان بي وفايان
گر من بيدل نباشم
شمع هر محفل نباشم
عاشقي ديوانه کمتر
ناله اي مستانه کمتر
آتشي گر برفروزد
گوشه ي کاشانه ي من
نيمه شب از غم بسوزد
جسم چون پروانه ي من
مست و مدهوشي سحرگه
بر در ميخانه کمتر
از من بگذر که اين
مجنون پي ليلا گرفته
دل از کف داده اي
اکنون ره صحرا گرفته
شعله وراي عشق رسوا
آمدي تا من بسوزم
آمدي با اينهمه غم
تا چنين آيد به روزم
گر سرآيد سوزو سازم
اينهمه شوق و نيازم
شکوه اي کم
ناله اي کم
قصه ي بي انتها
با دو صد افسانه کمتر



آهنگ : حبيب اله بديعي
خواننده : دلکش
شعر : معيني کرمانشاهي
در مقام : همايون

Hmd_N
Tuesday 22 January 2008, 12:41 AM
رفته بودم



رفته بودم کز پريشاني ره صحرا بگيرم رفته بودم رفته بودم
رفته بودم تا عنان اين دل رسوا بگيرم رفته بودم رفته بودم
دارم از تو، بس شکايت، چون بديدم از تو محنت بي نهايت
رفته بودم رفته بودم تا شکايت از تو گويم با خدايت
رفته ام تا نشنود کس بار ديگر اين نوايم گريه هايم ناله هايم
رفته بودم کز پريشاني ره صحرا بگيرم رفته بودم رفته بودم
رفته بودم تا عنان اين دل رسوا بگيرم رفته بودم رفته بودم
چون مرا ديوانه کردي مي کش ميخانه کردي
تا که ديدم همچو چشمت مست مستم جام درد آلود غم دادي بدستم
ساغر مي بود و دروي آب آتش خيز هجران
تا بافسون-کردي افزون-آتش دل کاهش جان
گرچه اي نامهربان رفته بودم بي نشان- آمدم من آمدم من
گرچه اي نامهربان رفته بودم بي نشان-آمدم من آمدم من
آمدم تا قصه ي جانسوز دل با تو بگويم-آمدم من آمدم من
آمدم گرد ملال از چهره غمگين بشويم-آمدم من آمدم من



آهنگ : حبيب اله بديعي
خواننده : مرضيه
شعر : بيژن ترقي
در مقام : سه گاه