توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ترانه های ایرج جنتی عطایی
hichnafar
Tuesday 22 January 2008, 11:31 AM
سلام
دوستان عزیزنت آهنگی لطفا"ترانه وشعرهای آقای جنتی عطایی رودراین تاپیک قراربدید .ممنون .
لیست آثارموجود :
جشن دلتنگی
پرنده ی مهاجر
کمکم کن ...
پول
باور کن
خوابم یابیدارم
همسفر
سقف
بن بست
گل سرخ
دلم می خوادگریه کنم
مادربزرگ
روستایی
فریادزیرآب
خورشید خانوم
هیشکی مثل تونبود
عشق من عاشقم باش
خونه
باغ برهنه
خانه سرخ است
Kamanche
Tuesday 22 January 2008, 12:39 PM
ترانه جشن دلتنگی
با صدای داریوش اقبالی
اهنگسازی و تنظیم آندرانیک
و ترانه ای جاودانه از ایرج جنتی عطایی
شب آغاز هجرت تو شبِ در خود شكستنم بود
شب بيرحم رفتن تو شب از پا نشستنم بود
شب بي تو شب بي من
شب دلمردههاي تنها بود
شب رفتن شب مردن
شب دل كندن من از ما بود
واسه جشن دلتنگي ما گل گريه سبد سبد بود
با طلوع عشق من و تو هم زمين هم ستاره بد بود
از هجرت تو شكنجه ديدم كوچ تو اوج رياضتم بود
چه مؤمنانه از خود گذشتم كوچ من از من نهايتم بود
به دادم برس، به دادم برس تو اي ناجي تبار من
به دادم برس، به دادم برس تو اي قلب سوگوار من
سهم من جز شكستن من تو هجوم شب زمين نيست
با پر و بال خاكي من شوق پرواز آخرين نيست
بي تو بايد دوباره برگشت به شب بيپناهي
سنگر وحشت من از من مرهم زخم پير من كو
واسه پيدا شدن تو آينه جاده سبز گم شدن كو
بي تو بايد دوباره گم شد تو غبــــار تباهي
با من نياز خاك زمين بود تو پل به فتح ستاره بستي
اگر شكستم از تو شكستم اگر شكستي از خود شكستي
به دادم برس، به دادم برس تو اي ناجي تبار من
به دادم برس، به دادم برس تو اي قلب سوگوار من
شب بي تو شب بي من
شب دلمردههاي تنها بود
شب رفتن شب مردن
شب دل كندن من از ما بود
شب بي تو شب بي من
شب دلمردههاي تنها بود
شب رفتن شب مردن
شب دل كندن من از ما بود
Kamanche
Wednesday 23 January 2008, 01:11 PM
ترانه ی زیبای پرنده ی مهاجر
باصدای داریوش اقبالی
آهنگسازی صابر راستین
و ترانه ی استاد ایرج جنتی عطایی
اي پرنده مهاجر اي پر از شهوت رفتن
فاصله قد يه دنياست بين دنياي تو با من
تو رفيق شاپركها من تو فكر گلهمونم
تو پي عطر گل سرخ من حريص بوي نونم
دنياي تو بينهايت همه جاش مهموني نور
دنياي من يه كف دست روي سقف سرد يك گور
من دارم تو آدمكها ميميرم تو برام از پريها قصه ميگي
من توي پيله وحشت ميپوسم برام از خنده چرا قصه ميگي
كوچه پس كوچه خاكي در و ديوار شكسته
آدمهاي روستايي با پاهاي پينه بسته
پيش تو يه عكس تازه است واسه آلبوم قديمي
يا شنيدن يه قصه است از يه عاشق قديمي
براي من زندگي اينه پر وسوسه پر غم
يا مثل نفس كشيدن پر لذت دمادم
اي پرنده مهاجر اي همه شوق پريدن
خستگي يه كوله باره روي رخوت تن من
مثل يك پلنگ زخمي پر وحشت نگاهم
ميميرم اما هنوزم دنبال يه جون پناهم
نبايد مثل يه سايه زير پاها زنده باشيم
مثل چتر خورشيد بايد روي برج دنيا واشيم
Leon
Sunday 27 January 2008, 04:40 PM
گوگوش
كمكم كن ، كمكم كن
نذار اينجا بمونم تا بپوسم
كمكم كن ، كمكم كن
نذار اينجا لب مرگ رو ببوسم
كمكم كن ، كمكم كن
عشق نفريني بي پروايي مي خواد
ماهي چشمه ي كهنه
هواي تازه ي دريايي مي خواد
دل من درياييه
چشمه زندونه برام
چكه چكه هاي آب
مرثيه خونه برام
تو رگام به جاي خون
شعر سرخ رفتنه
تن به موندن نمي دم
موندنم مرگ منه
عاشقم ، مثل مسافر عاشقم
عاشق رسيدن به انتها
عاشق بوي غريبانه ي كوچ
تو سپيده ي غريب جاده ها
من پر از وسوسه هاي رفتنم
رفتن و رسيدن و تازه شدن
توي يك سپيده ي طوسي سرد
مسخيك عشق پر آوازه شدن
كمكم كن ، كمكم كن
نذار اين گمشده از پا در بياد
كمكم كن ، كمكم كن
خرمن رخوت من شعله مي خواد
كمكم كن ، كمكم كن
من و تو بايد به فردا برسيم
چشمه كوچيكه برامون
ما بايد بريم به دريا برسيم
دل ما درياييه
چشمه زندونمونه
چكه چكه هاي آب
مرثيه خونمونه
تو رگ بودن ما
شعر سرخ رفتنه
كمكم كن كه ديگه
وقت راهي شدنه
كمكم كن...
You can see links before reply
Leon
Sunday 27 January 2008, 04:43 PM
پول You can see links before reply (javascript:fncPlay('id=19631');)
برای خواب معصومانهء عشق
كمك كن بستری از گل بسازيم
براي كوچ شب هنگام وحشت
كمك كن با تن هم پل بسازيم
كمك كن سايه بونی از ترانه
برای خواب ابريشم بسازيم
كمك كن با كلام عاشقانه
برای زخم شب مرهم بسازيم
بذار قسمت كنيم تنهاييمونو
ميون سفرهء شب تو با من
بذار بين من و تو ، دستای ما
پلي باشه
پلي باشه واسه از خود گذشتن
پلي باشه واسه از خود گذشتن
تورو ميشناسم اي شبگرد عاشق
تو با اسم شب من آشنایی
از اندوه و تو و چشم تو پيداست
كه از ايل و تبار عاشقایی
تورو ميشناسم اي سر در گريبون
غريبگی نكن با هق هق من
تن شكستت و بسپار به دست
نوازشهای دست عاشق من
به دنبال كدوم حرف و كلامی
سكوتت گفتنه تمام حرفاست
تورو از تپش قلبت شناختم
تو!
تو قلبت قلب عاشقهاي دنياست
بذار قسمت كنيم تنهاييمونو
ميون سفرهء شب تو با من
بذار بين من و تو دستاي ما
پلی باشه واسه از خود گذشتن
تو با تن پوشي از گلبرگ و بوسه
منو به جشن نور و آينه بردی
چرا از سايه های شب بترسم؟
چرا از سايه های شب بترسم؟
تو خورشيد و به دست من سپردی
كمك كن جاده هاي مه گرفته
منه مسافر و از تو نگيرن
كمك كن تا كبوترهای خسته
رو يخ بستگي شاخه نميرن
كمك كن از مسافرهای عاشق
سراغ مهربوني رو بگيريم
كمك كن تا برای هم بمونيم
كمك كن تا برای هم بميريم
كسي به فكر مريم هاي پرپر
كسي به فكر كوچ كفترا نيست
به فكر عاشقاي دربدر باش
كه غير از ما كسي به فكر ما نيست
بذار قسمت كنيم تنهاييمونو
ميون سفرهء شب تو با من
بذار
بذار بين من و تو ، دستای ما
پلی باشه
پلی باشه واسه از خود گذشتن
بذار قسمت كنيم تنهاييمونو
ميون سفرهء شب تو با من
بذار بين من و تو ، دستای ما
پلی باشه واسه از خود گذشتن
برای خواب معصومانهء عشق
كمك كن بستری از گل بسازيم
براي كوچ شب هنگام وحشت
كمك كن
كمك كن
كمك كن با تن هم پل بسازي
Leon
Sunday 27 January 2008, 04:44 PM
باور کن You can see links before reply (javascript:fncPlay('id=9118');)
باور كن ، صدامو باور كن
صدايي كه تلخ و خسته ست
باور كن ، قلبمو باور كن
قلبي كه كوهه اما شكسته ست
شكسته ست
باور كن ، دستامو باور كن
كه ساقه ي نوازشه
باور كن ، چشم منو باور كن
كه يك قصيده خواهشه
وسوسه ي عاشق شدن
التهاب لحظه هامه
حسرت فرياد كردنه
اسم كسي با صدامه
اسم تو هر اسمي كه هست
مثل غزل چه عاشقانه ست
پر وسوسه مثل سفر
مثل غربت صادقانه ست
باور كن اسممو باور كن
من فصل بارون برگم
مطرود باغ و گل و شبنم
درختم درخت خشكي
تو دست تگرگم
باور كن هميشه باور كن
كه من به عشق صادقم
باور كن حرف منو باور كن
كه من هميشه عاشقم
Leon
Sunday 27 January 2008, 04:46 PM
خوابم یا بیدارم You can see links before reply (javascript:fncPlay('id=19630');)
خوابم یا بیدارم
تو با منی با من
همراه و همسایه
نزدیکتر از پیرهن
باور کنم یا نه
هرم نفس هاتو
ایثار تنسوز نجیب دستاتو
خوابم یا بیدارم
لمس تنت خواب نیست
این روشنی از توست
بگو که از آفتاب نیست
بگو که بیدارم
بگو که رویا نیست
بگو که بعد از این ، جدایی با ما نیست
اگه این فقط یه خوابه
تا ابد بذار بخوابم
بذار آفتاب شب و تو خواب
از تو چشم تو بتابم
بذار اون پرنده باشم
که با تن خمی اسیره
عاشق مرگه که شاید
توی دست تو بمیره
خوابم یا بیدارم ، ای اومده از خواب
آغوشتو واکن ، قلب منو دریاب
برای خواب من ، ای بهترین تعبیر
با من مدارا کن ای عشق دامنگیر
من بی تو اندوه سرد زمستونم
پرنده یی زخمی ، اسیر بارونم
ای مثل من عاشق
همتای من محبوب
بمون بمون با من
ای بهترین ، ای خوب
Leon
Sunday 27 January 2008, 04:48 PM
همسفر You can see links before reply (javascript:fncPlay('id=9116');)
تو از كدوم قصه اي كه خواستنت عادته
نبودنت فاجعه ، بودنت امنيته
تو از كدوم سرزمين ، تو از كدوم هوايي
كه از قبيله ي من ، يه آسمون جدايي
اهل هر جا كه باشي
قاصد شكفتني
توي بهت و دغدغه
ناجي قلب مني
پاكي آبي يا ابر
نه خدا يا شبنمي
قد آغوش مني
نه زيادي نه كمي
منو با خودت ببر
من حريص رفتنم
عاشق فتح افق
دشمن برگشتنم
اي بوي تو گرفته تن پوش كهنه ي من
چه خوبه با تو رفتن ، رفتن ، هميشه رفتن
چه خوبه مثل سايه هم سفر تو بودن
هم قدم جاده ها ، تن به سفر سپردن
چي مي شد شعر سفر
بيت آخرين نداشت
عمر كوچ من و تو
دم واپسين نداشت
آخر شعر سفر
آخر عمر منه
لحظه ي مردن من
لحظه ي رسيدنه
منو با خودت ببر
Leon
Sunday 27 January 2008, 04:50 PM
فرهاد
سقف You can see links before reply (javascript:fncPlay('id=9108');)
تو فكر يك سقفم
يك سقف بي روزن
يك سقف پا برجا
محكم تر از آهن
سقفي كه تن پوش هراس ما باشه
تو سردي شبها لباس ما باشه
سقفي اندازه ي قلب من و تو
واسه لمس تپش دلواپسي
براي شرم لطيف آينه ها
واسه پيچيدن بوي اطلسي
زير اين سقف با تو از گل
از شب و ستاره مي گم
از تو و از خواستن تو
ميگم و دوباره مي گم
زندگيمو زير اين سقف
با تو اندازه مي گيرم
گم مي شم تو معني تو
معني تازه مي گيرم
سقفمون ، افسوس و افسوس
تن ابر آسمونه
يه افق ، يه بي نهايت
كمترين فاصلمونه
تو فكر يه سقفم
يك سقف رؤيايي
سقفي براي ما
حتي مقوايي
تو فكر يك سقفم
يك سقف بي روزن
سقفي براي عشق
براي تو با من
زير اين سقف اگه باشه
مي پيچه عطر تن تو
لختي پنجره هاشو
مي پوشونه پيرهن تو
زير اين سقف
خوبه عطر خود فراموشي بپاشيم
آخر قصه بخوابيم ، اول ترانه پاشيم
تو فكر يك سقفم...
Leon
Sunday 27 January 2008, 04:53 PM
داريوش
بن بست You can see links before reply (javascript:fncPlay('id=9109');)
ميون اين همه كوچه
كه به هم پيوسته
كوچه ي قديمي ما
كوچه ي بن بسته
ديوار كاهگلي يه باغ خشك
كه پر از شعراي يادگاريه
بين ما مونده و اون رود بزرگ
كه هميشه مثل بودن جاريه
صداي رود بزرگ
هميشه تو گوش ماست
اين صدا لالايي
خواب خوب بچه هاست
كوچه اما هر چي هست
كوچه ي خاطره هاست
اگه تشنه ست ، اگه خشك
مال ماست ، كوچه ي ماست
توي اين كوچه به دنيا اومديم
توي اين كوچه داريم پا مي گيريم
يه روز هم مثل پدربزرگ بايد
تو همين كوچه ي بن بست بميريم
اما ماعاشق روديم ، مگه نه ؟
نمي تونيم پشت ديوار بمونيم
ما يه عمر تشنه بوديم ، مگه نه ؟
نبايد آيه ي حسرت بخونيم
دست خسته مو بگير
تا ديوار گلي رو خراب كنيم
يه روزي هر روزي باشه دير و زود
مي رسيم با هم به اون رود بزرگ
تناي تشنه مو نو
مي زنيم به پاكي زلال
hichnafar
Monday 28 January 2008, 09:14 AM
گل سرخ
دیدی ای غمگین تر از من
بعد از آن دیر آشنایی
آمدی خواندی برایم
قصه ی تلخ جدایی
مانده ام سر در گریبان
بی تو در شب های غمگین
بی تو باشد همدم من
یاد پیمان های دیرین
آن گل سرخی که دادی
در سکوت خانه پژمرد
آتش عشق و محبت
در خزان سینه افسرد
کنون نشسته در نگاهم
تصویر پر غرور چشمت
یک دم نمی رود از یادم
چشمه های پر نور چشمت
آن گل سرخی که دادی
در سکوت خانه پژمرد
Kamanche
Tuesday 29 January 2008, 02:39 AM
ترانه دلم میخاد گریه کنم
با صدای داریوش اقبالی
وآهنگ مرحوم بابک بیات
رازقي پرپر شد باغ در چله نشست
تو به خاك افتادي كمر عشق شكست
ما نشستيم و تماشا كرديم
دلم ميخواد گريه كنم براي قتلعام گـل
براي مرگ رازقي دلم ميخواد گريه كنم
براي نابودي عشق واسه زوال عاشقي
وقتيكه قلبها و گـلها شكسته و پرپر شدن
وقتيكه باغچههاي عشق سوختن و خاكستر شدن
من و تو از گـل كاغذي باغچهاي داشتيم توي خواب
با خشتهاي مقوايي خونه ميساختيم روي آب
وقتيكه ما تو جشن شب ستاره بارون ميشديم
وقتيكه پشت سنگر سايهها پنهون ميشديم
از نوك بال كفترها خون پريدن ميچكيد
صداي بيداري عشق رو خواب شب خط ميكشيد
دلم ميخواد گريه كنم براي قتلعام گـل
براي مرگ رازقي دلم ميخواد گريه كنم
براي نابودي عشق واسه زوال عاشقي
از پشت ديوارهاي شهر انگار صداي پا مياد
آوازخون در به در انگار يه همصدا ميخواد
ابر سياه رفتنيه خورشيد دوباره در مياد
دوباره باغچه گـل ميده از عاشقا خبر مياد
دلم ميخواد گريه كنم براي قتلعام گل
براي مرگ رازقي دلم ميخواد گريه كنم
براي نابودي عشق واسه زوال عاشقي
Kamanche
Tuesday 29 January 2008, 02:42 AM
فریاد زیر آّب
با صدای داریوش
و آهنگ مرحوم بابک بیات
ضيافتهاي عاشق را
خوشا بخشش خوشا ايثار
خوشا پيدا شدن در عشق
براي گم شدن در يار
چه دريايي ميان ماست
خوشا ديدار ما در خواب
چه اميدي به اين ساحل
خوشا فرياد زير آب
خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن خوشا از عاشقي مردن
اگر خوابم اگر بيدار
اگر مستم اگر هشيار
مرا ياراي بودن نيست
تو ياري كن مرا اي يار
تو اي خاتون خواب من
من تن خسته را درياب
مرا همخانه كن تا صبح
نوازش كن مرا تا خواب
هميشه خواب تو ديدن
دليل بودن من بود
چراغ راه بيداري اگر بود
از تو روشن بود
ضيافتهاي عاشق را
خوشا بخشش خوشا ايثار
خوشا پيدا شدن در عشق
براي گم شدن در یار
نه از دور و نه از نزديك
تو از خواب آمدي اي عشق
خوشا خودسوزي عاشق
مرا آتش زدي اي عشق
خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن خوشا از عاشقي مردن
hichnafar
Tuesday 29 January 2008, 02:50 PM
رازقی
برای ضیافت عشق
اگه شب ، شب غزل نیست
اگه نور ، اینه به اینه
اگه گل ، بغل بغل نیست
برای گلدون دستات
یه سبد رازقی دارم
بهترین قلبو تو دنیا
برای عاشقی دارم
از تو تا ویروونی من
از تو ما مرز شکستن
فاصله ، وکردن در
فاجعه ، صدای بستن
ترسم از بی رحمی شب نیست
ترسم از دلتنگی فرداست
ترسم از شب مرگی آواز
ترسم از تدفین قمری هاست
سهمی از رجعت انسان
سهمی از خداشدن باش
سهمی از معجزه ی عشق
سهمی از معراج من باش
hichnafar
Sunday 3 February 2008, 06:49 PM
مادربزرگ
گیس سفید ، ابرو سفید
مادربزرگ
سیابخت رو سفید
مادربزرگ
بی صدا نا امید گوشه گیر
قصه گوی دیگه لب بسته ی پیر
قصه های تو هنوزم یادمه
قصه ی ساده ی نارنج و ترنج
قصه ی خارکن و دیو و پیرزن
قصه ی سیمرغ و اژدها و گنج
تو تموم قصه هات
حرف من اومده بود
روز لوح هر طلسم
اسم من حک شده بود
وقتی از دختر چین حرف می زدی
خودمو تو رؤیا سردار می دیدم
خودمو با دختر خاقان چین
سوار یه اسب بالدار می دیدم
شیشه ی عمر دیو رو ، تو رؤیاهام
به خود شاه پریون می دادم
آدمای شهر سنگستون اگه جون می خواستن
بهشون جون می دادم
رو سفید ، مادربزرگ
مو سفید ، مادربزرگ
قصه ها دود شدن
حرفا نابود شدن
دیگه نه چشمه ی آب
نه دیگه شهر باهار
دیگه نه تیغ طلا
نه دیگه اسب و سوار
این منم ، مادربزرگ
مرد بندی طلسم
شاعری بدون حرف
عاشقی بدون اسم
چیزی که مادربزرگ
حالا باید بشکنه
نه دیگه طلسم دیو
شیشه ی عمر منه
گیس سفید ، ابرو سفیر
سیابخت رو سفید ، مادربزرگ
Kamanche
Monday 4 February 2008, 01:57 AM
خورشید خانوم
با موسیقی مرحوم بابک بیات
و آواز داریوش اقبالی
خورشيد خانوم آفتاب كن شبٌ اسير خواب كن
مجمر نور رو بردار يخ زمين رو آب كن
گلهاي باغچه خوابن ماهيها پير و خسته
قناريهاي عاشق بال صداشون بسته
فوارههاي خاكي تن نميدن به پرواز
شمع و گل و پروانه جا نميشن تو آواز
خورشيد خانوم آفتاب كن شبٌ اسير خواب كن
مجمر نور رو بردار يخ زمين رو آب كن
مرواريهاي نور رو بپاش تو دامن آب
ما رو ببر به جشن گندم و عشق و آفتاب
سوار اسب نور شو زمين رو اندازه كن
دستمال آبي بردار قلبهامون رو تازه كن
خورشيد خانوم آفتاب كن شبٌ اسير خواب كن
مجمر نور رو بردار يخ زمين رو آب كن
خورشيد تن طلايي زمين برات هلاكه
نگو طلا كه پاكه چه منتش به خاكه
زمين كه عاشق توست حيفه تو شب بميره
حيفه سراغت رو از ستارهها بگيره
خورشيد خانوم آفتاب كن شبٌ اسير خواب كن
مجمر نور رو بردار يخ زمين رو آب كن
خورشيد خانوم آفتاب كن شبٌ اسير خواب كن
مجمر نور رو بردار يخ زمين رو آب كن
hichnafar
Monday 11 February 2008, 12:28 PM
روستایی
چراغ نفتی مسجد در آن دور
فرو مرد و سیاهی خیره سر شد
تنم از ترس گنگی لرزه برداشت
به دستم چوبدستم داغ تر شد
تمام کلبه ها خاموش و بی آواز
تمام کوچه ها برفی و تنگ و تار
کسی آواز خود سر داد درد آلود
به ناگاه از سکوت پشت چشمه سار
مژده ای دل که مسیحا نفسی می اید
به تماشای زمستان چه کسی می اید ؟
صدای گشنگی با زوزه های گرگ
برای گله هامان زنگ وحشت داشت
در آغل به باد هرزه تن می داد
به دشت شب هراسی تخم غم می کاشت
زمستان بود و مرتع خشک و بی حاصل
حیاط خانه غمگین و برف آلود
من از پشت چپرها خسته برگشته
پدر بالای کرسی گرم حافظ بود
مژده ای دل که مسیحا نفسی می اید
به تماشای زمستان چه کسی می اید ؟
به یاد مادرم بودم که می نالید
در آن شب ، از هجوم گرگ و می مرد
تن سرخ برادر را در کنارش
گرسنه گرگ ترس آورده می خورد
صدای نعره ی همسایه و گرگ
میان زوزه های باد می پیچید
صدا کردم که : می ایم به همراهی
پر از خشم و غرور و کینه و امید
به تماشای بهاران چه کسی می اید ؟
مژده ای دل که مسیحا نفسی می اید
Kamanche
Wednesday 13 February 2008, 12:33 AM
'گل بارون زده
همراه با آهنگ سیاوش قمیشی
و آواز داریوش اقبالی
گل بارون زده من گل ياس نازنينم
ميشكنم پژمرده ميشم نذار اشكاتٌ ببينم
تا هميشه تورو داشتن، داشتن تمام دنياست
از تو و اسم تو گفتن بهترين همه حرفاست
با تو، با تو اگه باشم وحشت از مردن ندارم
لحظههام پُر ميشه از تو وقت غم خوردن ندارم
اي غزلواره دلتنگ كه همه تنت كلامه
هنوز هم با گل گونهات شرم اولين سلامه
اي تو جاري توي شعرم مثل عشق و خون و حسرت
دفتر شعر من از تو سبد خاطرههامه
اي گل شكسته ساقه گل پرپر
كه به ياد هجرت پرندههايي
توي يأس مبهم چشمهات ميبينم
كه به فكر يك سفر به انتهايي
سر به زير دلشكسته نازنينم
اگه سادهاست واسه تو گذشتن از من
مرثيه سر كن براي رفتن من
آخه مرگه واسه من از تو گذشتن
با تو، با تو اگه باشم وحشت از مردن ندارم
لحظههام پُر ميشه از تو وقت غم خوردن ندارم
گل بارون زده من اگه دلتنگم و خسته
اگه كوچيدن طوفان ساقه منم شكسته
ميتونم خستگيهات رو از تن پاكت بگيرم
ميتونم براي خوبيت واسه سادگيت بميرم
ميتونم براي خوبيت واسه سادگيت بميرم
ميتونم براي خوبيت واسه سادگيت بميرم
hichnafar
Friday 15 February 2008, 12:55 PM
هیشکی مثل تونبود
صدای تو
بیداری ریشه ، آواز سبز برگه
صدای تو
پر وسوسه مثل شبخونی تگرگه
صدای تو آهنگ شکستن
بغض یه دنیا حرفه
تصویری از آواز صریح
قندیل و نور و برفه
هیشکی مثل تو نبود
هیشکی مثل تو منو باور نکرد
هیشکی با من مثل تو
توی نقب شب من سفر نکرد
هیشکی مثل تو نبود
ساده مثل بوی پاک اطلسی
یا بلوغ یه صدا
میون دغدغه ی دلواپسی
تو غرورت مثل کوه
مهربونیت مثل بارون ، مثل آب
مثل یه جزیره ، دور
مثل یه دریا ، پر از وحشت خواب
هیشکی مثل تو نرفت
هیشکی مال تو نموند
شعرهای تنهاییمو
هیشکی مثل تو نخوند
همه حرفام مال تو
همه شعرهام مال تو
دنیای من شعرمه
همه دنیام مال تو
Kamanche
Saturday 16 February 2008, 01:10 AM
عشق من عاشقم باش
همراه با آهنگسازی واروژان
و صدای داریوش
تو غربتي كه سرده تمام روز و شبهاش
غريبه از من و ما عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش كه تن به شب نبازم
با غربت من بساز تا با خودم بسازم
عشق من عاشقم باش، عشق من عاشقم باش
تو خواب عاشقها رو تعبير تازه كردي
كهنه حديث عشق رو تفسير تازه كردي
گفتي كه از تو گفتن يعني نفس كشيدن
از خود گذشتن من يعني به تو رسيدن
قلبم رو عادت بده به عاشقانه مردن
از عشق زنده بودن از عشق جون سپردن
وقتي كه هقهق عشق زجه احتياجه
سر جنون سلامت كه بهترين علاجه
عشق من عاشقم باش، عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش، عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش اگرچه مهلتي نيست
براي با تو بودن اگرچه فرصتي نيست
عشق من عاشقم باش نذار بيفتم از پا
بمون با من كه بي تو نميرسم به فردا
عشق من عاشقم باش، عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش، عشق من عاشقم باش
Kamanche
Friday 22 February 2008, 11:41 AM
خونه
همراه با موسیقی مرحوم بابک بیات
و صدای داریوش اقبالی
خونه اين خونه ويرون واسه من هزار تا خاطره داره
خونه اين خونه تاريك چه روزايي رو به يادم مياره
اون روزها يادم نميره ديوار خونه پر از پنجره بود
تا افق همسايه ما دريا بود ستاره بود منظره بود
خونه، خونه جاي بازي براي آفتاب و آب بود
پر نور واسه بيداري پر سايه واسه خواب بود
پدرم ميگفت قديما كينههامون رو دور انداخته بوديم
توي برف و باد و بارون خونه رو با قلبهامون ساخته بوديم
خونه عشق مادرم بود كه تو باغچهاش گل اطلسي ميكاشت
خونه روح پدرم بود چيزي رو همپاي خونه دوست نداشت
خونه، خونه جاي بازي براي آفتاب و آب بود
پر نور واسه بيداري پر سايه واسه خواب بود
سيل غارتگر اومد
از تو رودخونه گذشت
پلها رو شكست و برد
زد و از خونه گذشت
دست غارتگر سيل
خونه رو ويرونه كرد
پدر پيـــرم رو كشت
مادر رو ديـــوونه كرد
حالا من موندم و اين ويرونهها پر خشم و كينه ديونهها
من زخمي من خسته من پاك مينويسم آخرين حرف رو رو خاك
كي مياد دست توي دستم بذاره تا بسازيم خونهمون رو دوباره
كي مياد دست توي دستم بذاره تا بسازيم خونهمون رو دوباره
كي مياد دست توي دستم بذاره
You can see links before reply
hichnafar
Saturday 23 February 2008, 06:40 PM
باغ برهنه
با توام ، با تو که دستت
دست دنیا ساز رنجه
با توام با تو که بغضت
معنی آواز رنجه
اگه یخ باد ستمگر
پی قتل عام برگه
اگه این باغ برهنه
باغ تاراج تگرگه
اگه بی پناهی گل
رنگ بی پناهی ماست
دستتو بذار تو دستم وقت پیوند درختاست
رو تن سخت درختا
بنویس و دوباره بنویس
که شکست یک شقایق
مرگ باغ ، مرگ بهار نیست
hichnafar
Saturday 8 March 2008, 07:22 PM
خانه سرخ است
خانه سرخ و کوچه سرخ است و خیابان سرخ است
باری از خون ، پهنه ی برزن و میدان سرخ است
ده به ده ، پرچم خشم است که بر می خیزد
مزرعه زرد و چپر سبز و بیابان سرخ است
تا گل خونی فریاد در این باغستان
ساقه از ضربه ی شلاق زمستان سرخ است
وحشتی نیست از انبوه مسلسل داران
تا در این دشت ، غرور کینه داران سرخ است
روسیاه است اگر این شب مردم کش بد
تا دم صبح وطن ، سینه ی یاران سرخ است
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
Kamanche
Friday 14 March 2008, 12:30 PM
چکاوک
باآهنگسازی فرید زولاند
و آواز داریوش
کجاي اين جنگل شب پنهون ميشي خورشيدکم
پشت کدوم سد سکوت پر ميکشي چکاوکم
چرا به من شک ميکني منکه منم براي تو
لبريزم ازعشق تو و سرشارم ازهواي تو
دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشمقو
پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقمو
گريه نميکنم نرو
آه نميکشم، بشين
حرف نميزنم بمون
بغض نميکنم، ببين
سفر نکن خورشيدکم ترک نکن منٌ، نرو
نبودنت مرگ منه راهي اين سفر نشو
نزارکه عشق من و تو اينجا به آخر برسه
بري تو و مرگ من از رفتن تو سر برسه
گريه نميکنم نرو
آه نميکشم، بشين
حرف نميزنم بمون
بغض نميکنم، ببين
نوازشم کن و ببين عشق ميريزه از صدام
صدام کن و ببين که باز غنچه ميدن ترانههام
اگرچه من به چشم تو کمم قديميم گُمم
آتشفشان عشقم و درياي پر تلاطمم
گريه نميکنم نرو
آه نميکشم، بشين
حرف نميزنم بمون
بغض نميکنم، ببين
-------------------------------------------------------------------------
Kamanche
Wednesday 26 March 2008, 01:05 AM
شبخون
همراه با آواز داریوش اقبالی
و موسیقی مرحوم منوچهر طاهرزاده
ببين، ببين اين گريه يه مرده
مردي كه گريههاش ظهور درده
ببين، ببين اين آخرين صداي
اين بيصدا شبخون كوچهگرده
قلب پاييزي من باغ دلواپسيه
خوندنم ترانه نيست هقهق بيكسيه
شب من با سفر تو شب بيداد و عذابه
تو نباشي موندن من مثل پرواز تو خوابه
مرگ غرورم رو ببين
زوال غمگين شعر و شكوفه و نوره
زوال قلبم رو ببين
تنها تو ميبيني چشم شب و زمين كوره
تو نباشي كي با اشكم فال خوب و بد بگيره
كي من رو از سايههاي اين شب ممتد بگيره
بيتو با اين دربدر هقهق شب گريههاست
مرد غمگيـــن صدا بي تو مرد بيصداست
ببين، ببين اين گريه يه مرده
مردي كه گريههاش ظهور درده
ببين، ببين اين آخرين صداي
اين بيصدا شبخون كوچهگرده
قلب پاييزي من باغ دلواپسيه
خوندنم ترانه نيست هقهق بيكسيه
خوندنم ترانه نيست هقهق بيكسيه
خوندنم ترانه نيست هقهق بيكسيه
---------------------------------------------
helenmortazavi
Saturday 17 May 2008, 02:31 AM
متولد مشهدخراسان در مشهد،دزفول،تهران و لندن زیسته است. فارغ التحصیل تئا تر از دانشکده ی هنرهای دراماتیک تهرانه دکترای جامعه شناسی هنر از کالج چلسی از بنیان گذاران گروه تئاتری مزدک و از بر جسته ترین ترانه سرایان تاریخ ترانه یی ایران و از پیش گامان ترانه ی نوین.
همچنین او با ترانه هایی چون:گل سرخ،قصه ی وفا،جنگل،خونه،بن بست،کمکم کن،سایه ،خاتون،خاکستری ،باور کن،خوابم یا بیدارم ،یاور همیشه مومن ،سقف،پل،مرا به خانه ام ببر ،خاک خسته ،ستاره های سربی ،طلوع کن ،یک قطره دریا ،رازقی پرپر شد،درخت ،سیاه پوشا و ........تاریخ معاصر را سرشار از عشق و خروش کرده است .راستی به گفته خود استاد در سال 1383:من در 19 دی ماه 1325 در مشهد خراسان به دنیا آمدم.اصلیت اجداد پدرم تبریزی و مادرم از مهاجران عشق آباد بود.پدرم چون درجه دار نیروی هوایی بود مدام از این شهر به اون شهر منتقل می شد و ما را هم به دنبال خودش یدک میکشید.من چند سالی را در مشهد و چند سالی را در دزفول گذراندم اما بخش تعیین کننده یی از دوران جوانی و کودکیم در تهران گذشت. فکر میکنم کلاس سوم دبیرستان بودم که یک سفر به مشهد داشتیم و دیپلمم را هم از دبیرستان قطب شهر دزفول گرفتم.غیر از این،چند سال باقی مانده از سالهای ایرانیم را در تهران سپری کردم.در سال 1347 با همسرم شهین ازدواج کردم و اواز 19 سالگی من را تحمل کرده.در حال حاضر هم یک پسر 32 ساله دارم به اسم مزدک و یک دختر 24 ساله به نام مریم و یک نوه ی ده ماهه از پسرم به اسم جیک.
شهر غم
خسته و در بدر شهر غمم،
شبم از هر چی شبه سیاه تره!
زندگی زندون سرد کینه هاس،
رو دلم زخم هزار تا خنجره!
چی میشد اون دستای کوچیک و گرم
به سرم دست نوازش می کشید ؟
بستر تنهایی و سرد منو
بوسه ی گرمی به آتیش میکشید ؟
چی میشد تو خونه ی کوچیک من
غنچه های گل غم وا نمیشد؟
چی میشد هیچ کسی تنهام نمی گذاشت؟
جز خدا هیچ کسی تنها نمیشد؟
من هنوز در بدر شهر غمم،
شبم از هر چی شب سیاه تره!
زندگی زندون سرد کینه هاس،
رو دلم زخم هزار تا خنجره!
Kamanche
Thursday 22 May 2008, 08:58 PM
سرگردون
باصدای داریوش اقبالی
و آهنگسازی آرمیک
از عذاب جاده خسته نرسيده و رسيده
آهي از سر رسيدن نكشيده و كشيده
غم سرگردونيهامُ با تو عاشقانه گفتم
اسمي كه اسم شبم بود با تو صادقانه گفتم
من سرگردون ساده تو رو صادق ميدونستم
اين برام شكسته اما تو رو عاشق ميدونستم
تو تموم طول جاده كه افق برابرم بود
شوق تو راه توشه من،اسم تو همسفرم بود
من دل شيشهاي هرجا،هر شكستن كه شكستم
زير كوهبار غصه هر نشستن كه نشستم
عشق تو از خاطرم برد كه نحيفم و پياده
تو رو فرياد زدم و باز خون شدم تو رگ جاده
من سرگردون ساده تو رو صادق ميدونستم
اين برام شكسته اما تو رو عاشق ميدونستم
نيزه نم باد شرجي وسط دشت تابستون
تازيانههاي رگبار توي چله زمستون
نتونستن، نتونستن كينه منُ بگيرن
از من خسته خسته شوق رفتنُ بگيرن
حالا كه رسيدم اينجا پُر قصه برا گفتن
پر نياز تو براي آه كشيدن و شنفتن
تو رو با خودم غريبه از غمم جدا ميبينم
خودم رو پر از ترانه تو رو بيصدا ميبينم
كي صداتُ داد به مهتاب، مهتابُ كي برد از اينجا
اسمتُ كي داد به خورشيد، خورشيدُ كي برد تو ابرها
با من رهيده از خود يك ترانه همصدا شو
با من از زنجير اين شب همصدا شو و رها شو
من سرگردون ساده تو رو صادق ميدونستم
اين برام شكسته اما تو رو عاشق ميدونستم
-----------------
Kamanche
Thursday 14 August 2008, 11:23 AM
یاور همیشه مومن
با موسیقی فرید زولاند
و آواز داریوش
اي به داد من رسيده تو روزهاي خود شكستن
اي چراغ مهربوني تو شبهاي وحشت من
اي تبلور حقيقت توي لحظههاي ترديد
تو شبو از من گرفتي تو من رو دادي به خورشيد
اگه باشي يا نباشي براي من تكيهگاهي
براي من كه غريبم تو رفيقي جونپناهي
ياور هميشه مؤمن تو برو سفر سلامت
غم من نخور كه دوريت براي من شده عادت
ناجي عاطفه من شعرم از تو جون گرفته
رگ خشك بودن من از تن تو خون گرفته
اگه مديون تو باشم اگه از تو باشه جونم
قدر اون لحظه نداره كه منو دادي نشونم
وقتي شب، شب سفر بود توي كوچههاي وحشت
وقتي هر سايه كسي بود واسه بردنم به ظلمت
وقتي هر ثانيه شب طپش هراس من بود
وقتي زخم خنجر دوست بهترين لباس من بود
تو با دست مهربوني به تنم مرهم كشيدي
برام از روشني گفتي پرده شبو دريدي
ياور هميشه مؤمن تو برو سفر سلامت
غم من نخور كه دوري براي من شده عادت
اي طلوع اولين دوست اي رفيق آخر من
به سلامت سفرت خوش اي يگانه ياور من
مقصدت هرجا كه باشه هر جاي دنيا كه باشي
اون ور مرز شقايق پشت لحظهها كه باشي
خاطرت باشه كه قلبت سپر بلاي من بود
تنها دست تو رفيق دست بيرياي من بود
ياور هميشه مؤمن تو برو سفر سلامت
غم من نخور كه دوري براي من شده عادت
Mona
Tuesday 6 January 2009, 07:01 PM
بنویس با شبنم ٬ روی گلبرگ :
زنده باد زنده گی ٬ مرگ بر مرگ!
قلب ماهی باش! کم نیا از موج!
تا ستاره شی ٬ کم نشو از اوج!
هم نفس با رستن! هم تپش با آبادی!
نعره کن : آزادی! ای خجسته آزادی!
بنویس با شبنم ٬ روی گلبرگ :
زنده باد زنده گی ٬ مرگ بر مرگ!
زنده گی کن زنده گیتُ! رنگ رؤیای جوانه!
هم تپش با جان سرخ ، شعر خورشید شبانه!
زنده گی کن زنده گیتُ توی خواب عاشقانه!
رو پل رنگین کمونی ، از ترانه تا ترانه!
مثل دریا زنده گی کن! جنگل وحشی خواهش!
کوه کوهه ی خروشُ موج موجه ی نوازش!
مثل شعله! مثل شبنم! مثل موجُ مثل تُندر!
نابُ عریان زنده گی کن ، تا تَهِ لحظه ی آخر!
بنویس با شبنم ، روی گلبرگ :
زنده باد زنده گی ، مرگ بر مرگ!
Mona
Thursday 27 May 2010, 02:18 PM
وقتي تو شب گم ميشدم ستاره شب شكن نبود
ميون اين شب زده ها كسي به فكر من نبود
وقتي تو شب گم ميشدم همخونه خواب گل ميديد
همسايه از خوشه ی خواب سبد سبد خنده ميچيد
آوازخون كوچه ها شعراش رو از ياد برده بود
چراغا خوابيده بودن شعله شون رو باد برده بود
آخ اگه شب شيشه اي بود پل به ستاره ميزدم
شكست آيينه ی شب و نيزه ی خورشيد مي شدم
آخ اگه مرگ امون ميداد دوباره باغ ميشدم
تو رگ يخ بسته ی شب نبض چراغ ميشدم
وقتي تو شب گم ميشدم ستاره شب شكن نبود
ميون اين شب زده ها كسي به فكر من نبود
آخ كه تو اقيانوس شب سوختنم رو كسي نديد
تو برزخ بيداد شب كسي به دادم نرسيد
وقتي تو شب گم ميشدم دلم ميخواست شعله بشم
رو سايه هاي يخ زده دست نوازش بكشم
دلم ميخواست آشتي بدم تگرگ رو با اقاقيا
خورشيد مهربوني رو مهمون كنم تو خونه ها
آخ اگه مرگ امون ميداد دوباره باغ ميشدم
تو رگ يخ بسته ی شب نبض چراغ ميشدم
وقتي تو شب گم ميشدم ستاره شب شكن نبود
ميون اين شب زده ها كسي به فكر من نبود
وقتي تو شب گم ميشدم همخونه خواب گل ميديد
همسايه از خوشه ی خواب سبد سبد خنده ميچيد
Powered by vBulletin® Version 4.2.5 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.