Leon
Wednesday 23 January 2008, 02:15 AM
You can see links before reply (You can see links before reply)ده سال پيش موسيقي پاپ جديد با چند خواننده جوان و با استعداد متولد شد. از خيلي از آنها اين روزها خبري نيست.
نسل اول اين روزها چه ميكنند؟
نسل اول موسيقي پاپ، الان پس از حدود 10 سال از تولد مجدد اين موسيقي در كجاي جدول ايستادهاند؟ كدامها هستند و كدامها كنار كشيدهاند؟
حالا هر كسي كه پول دارد، ميتواند خواننده شود. اگر رسمي نشده ميتواند حداقل چند كليپ بسازد و شهرتي به هم بزند. اما آن زمان اينگونه نبود.حداقل استانداردي براي حضور در عرصة موسيقي پاپ الزامی بود.
خوانندگان نسل اول پاپ كه با صداهاي استاندارد وارد عرصه شدهبودند كمابيش اين روزها جايگاه اوليه را از دست دادهاند. در واقع، موسيقي پاپ است كه جايگاه سابق را ندارد. موسيقي پاپ تبديل شده به تعدادي آهنگ تقليدي عربي و تركي و يا تعدادي ريتم. نه خبري از آن ملوديهاي جادويي است، نه نشاني از آن ترانههاي سطح بالا و متعالي.
خشايار اعتمادي پرچمدار اين نسل بود. او پس از يكي دو تجربة تقريبا ناموفق مثل خاتون و يادته، آلبومي ارائه داده به نام «عاشقي هركي هركي شد». خشايار كه زماني ترانة «داش آكل» را حتي به سبك فرهاد و با اداي دين به او اجرا كرده بود، در كليپي ظاهر شد كه بسياري از هوادارانش را شوكه كرد.
كليپي به كارگرداني «حميد شفيعزاده» كارگردان مشهور كليپهاي آنچناني خوش آب و رنگ. او كه زماني سردمدار موسيقي پاپ كشور بود، براي عقب نماندن از قافلة موسيقيهاي آنچناني و كليپهاي پرزرق و برق، به اين سمت كشيده شد.
محمد اصفهاني، از هيچ تجربهاي ابا نكرد. از آهنگهاي ترنس تا بازخواني آثار قديمي و از «نون و دلقك» تا «ماه غريبستان». او سعي كرد با تهية سالاد موزيكهايش، هر سليقهاي را راضي كند و همهجور مخاطبي به دست آورد. You can see links before reply (You can see links before reply)
قاسم افشار كه از «وقف پرندهها» به «قرمزته» و «بازيگر» تنزل پيدا كرده بود، سقوط آزادش را با كنسرتهايي به سبك و نمونة لسآنجلسي ادامه داد تا جايي كه امروز هيچ نامي از او در عرصة موسيقي پاپ نميشنويم.
صداي تخت و تك بعدي او كه هيچ تكنيكي را به عنوان چاشني به آن نميافزود، به همراه موسيقيهاي تكراري، هر روز از تعداد طرفداران و خريداران آثار او كاست. حالا كسي حتي يادش نميآيد كه چنين خوانندهاي هم بوده كه زماني هوادارانش براي شنيدن صدايش غش ميكردند.
حسين زمان با صدايي دلنشين و موسيقي قابل قبول كه زماني تنهاش به تنة سياسيها خورد، بر اثر يك اشتباه استراتژيك، جايگاهاش را در عرصة موسيقي از دست داد. او پس از چهار، پنج سال، آلبومي آمادة انتشار دارد كه به زودي از طرف سروش به بازار ارائه ميشود.
كنايهآميز آنجاست؛ مشكلي كه باعث كم رنگتر شدن حسين زمان شد، اظهارنظر تاريخي او دربارة پخش آثارش در صدا و سيما بود.
او در روزگاري كه انتقاد به صدا و سيما به يك اپيدمي تبديل شده بود، گفت: «اجازه نميدهم آثارم در صدا و سيما پخش شود.» و اينچنين مسؤولان صدا و سيما نام و آثار او را از فهرست پخش حذف كردند و زمان، يكي از مهمترين و بهترين تابلوهاي تبليغاتياش را از دست داد.
البته پافشاري او بر موسيقي دلخواهاش در حالي كه موسيقيهاي شاد و ريتميك در حال گرفتن فضا بودند، نيز باعث كنارهگيري و عزلتنشيني اجباري او شد.
علي خلج با صدا و ايدههاي خوب هم از اين قاعده مستثنا نبود. او با آهنگ «خوش ركاب» كه ترانهاش را دكتر افشين يداللهي سروده بود، ميان مردم محبوبيتي كسب كرده بود، اما آلبومي كه با همين عنوان منتشر كرد، چندان با استقبال خوبي مواجه نشد.
ماني رهنما كه با «پرنده» نمونة يك كار پاپ كلاسيك عالي را ارائه كرده بود، دو آلبوم ديگر به سبك خودش به نامهاي «آخرين غزل» و «تمام شد ترانه» ارائه كرد. ماني رهنما با امضاي خودش آثارش را ارائه داد و در حالي كه مافياي پخش آلبومها، به آلبومهايي از جنس آثار او روي خوش نشان نميدهند، اين روزها در منزلش مشغول تدريس آواز به هنرجويانش است. You can see links before reply (You can see links before reply)
او تعداد زيادي آهنگ آماده دارد كه هنوز قصد نكرده آنها را منتشر كند. او دلزده از بازي مافياي موسيقي، گوشة عزلت گزيده و سعي ميكند عشق زندگياش را به هنرجويانش منتقل كند.
كي باورش ميشود؟ روزگاري بود كه هر وقت تلويزيون، يك آهنگ پاپ پخش ميكرد، همه ساكت مينشستند و سراپا گوش ميشدند. روي هم رفته پنج شش آهنگ پخش ميشد.
«من و تو، درخت و بارون» با شعري از احمد شاملو، آهنگي از شادمهر عقيلي و با صداي خشايار اعتمادي كه هم آهنگ، بسيار زيبا و دلنشين بود و هم از گشاده دستي صدا و سيما حكايت ميكرد؛ «وقف پرندهها» با شعري از اكبر آزاد و با صداي قاسم افشار؛ «دريا» با آهنگي از فريد شبخيز و با صداي بيژن خاوري؛ و يكي دو ترانة ديگر از حسين زمان، بهنام طاهرزاده، حميد غلامعلي و تقريبا همين.
چفت و بست آهنگها، مناسب بود و فضاي كارها دلنشين. همه راضي بودند. صداها استاندارد بودند؛ با وجود اين كه كيفيت ضبط صداها در حد مناسبي قرار نداشت. آهنگها در حوزة پاپ كلاسيك بودند و اشعار مناسبي هم انتخاب شده بود.
پس از مدتي، ترانههاي جديدتري هم به مجموعه موسيقيهاي پاپ صدا و سيما اضافه شد. ترانة «آخرين منجي» از خشايار اعتمادي در مدح حضرت مهدي(عج) با آهنگي از مرحوم بابك بيات كه هر هفته جمعهها از شبكه3 پخش ميشد و خيليها ساعت 11صبح پاي تلويزيون مينشستند تا اين ترانه را به همراه ويديو كليپي كه از جادههاي مه گرفتة جنگلي ساخته شده بود ببينند و لذت ببرند. پس از آن، ترانههايي از محمد اصفهاني و علي خلج اجازة پخش گرفتند تا اينكه مجوز ساخت و پخش ويديو كليپ در تلويزيون صادر شد. بدون شك از اينجا به بعد كارها متنوعتر شدند و انتشار آلبومها هم آغاز شد.
اولين آلبوم پاپي كه در اين فضا منتشر شد، «دلشوره» بود. آلبومي از خشايار اعتمادي كه با آهنگهاي مرحوم بابك بيات و تنظيم فؤاد حجازي منتشر شد و با استقبال بسيار گستردة مردم مواجه شد.
پوسترهاي آلبوم دلشوره در تمام مراكز موسيقي كشور ديده ميشد و مردم هم اولين آلبوم پاپ پس از انقلاب را خريدند و در ضبطها گذاشتند. آلبوم «دلشوره» با 6 ترانه كه حداقل تعداد ترانهها در استاندارد تهية يك آلبوم است، منتشر شد كه ترانة مشهور «آخرين منجي» هم در آن قرار داشت.
فروش آلبوم به حدود يك ميليون نسخه رسيد تا عطش مردم به موسيقي جديد را نمايش دهد. ترانهها سنگين بودند و آهنگها ثقيل. به همين دليل، كاست «دلشوره» به كاست فراگير شهر تبديل نشد.
علاوه بر آن، آهنگها هم شمايل آهنگهاي فراگير را نداشتند. پس دلشوره نتوانست آنچنان كه بايد، تشنگان موسيقي پاپ را علي رغم فروش بالايش سيراب كند. به همين دليل، آلبوم دلشوره ماندگار هم نشد.
البته نميشد از اولين موسيقي پاپ كشور، انتظار بالايي داشت. در آن فضا، اولين بودن طبيعتا ملاحظات زيادي را ميطلبيد.
آلبوم «خواب گريهها» اثر قاسم افشار هم منهاي يك آهنگ نتوانست هواداران صداي او را راضي كند. ترانهها ترانه نبودند، شعر بودند. مثلا اولين ترانة اين آلبوم اينگونه آغاز ميشد: «بيتو تعبيري براي خواب خيس گريهها نيست».
آلبوم قاسم افشار نتوانست موفقيت آلبوم اعتمادي را تكرار كند، ولي فروش نسبتا خوبي داشت. نكته اينجا بود كه اعتمادي، افشار و حتي حسين زمان به عنوان مشابه خوانهاي خوانندگان مقيم لسآنجلس مطرح شده بودند. در هفتهنامة مهر كه آن زمانها منتشر ميشد، بر اين موضوع تأكيد ميشد و مردم در صحبتهاي روزانه دربارة هر يك از اين خوانندگان، با عنوان لسآنجلسيشان صحبت ميكردند.
خيليها هم اعتقاد داشتند كه اين عناوين، باعث شهرت روزافزون اين خوانندگان شد.
در همين حال و هوا بود كه پخش ويديو كليپهاي تلويزيوني آغاز شد و ترانة «حسرت» محمد اصفهاني به آهنگ محبوب خانوادههاي ايراني تبديل شد.
محمد اصفهاني سريعا دست به كار شد و آلبومي با عنوان «حسرت» آماده كرد كه منهاي ترانة حسرت، بقية آهنگها چنگي به دل نميزدند.
اما انتشار اين آلبوم با اين سرعت، شم بالاي اصفهاني را ثابت ميكرد. پيش از آن، اصفهاني تنها يك آلبوم سنتي به نام «گلچين» منتشر كرده بود. فروش ميليوني آلبوم «حسرت» اوضاع عالي موسيقي پاپ را نشان ميداد. اوضاعي كه اين روزها، بدتر از بد است.
بيعدالتي در موسيقي
حسين زمان، كارش را با آلبوم «شب دلتنگي» آغاز كرد. سال 76 بود و اين آلبوم يكي از اولينهاي موسيقي پاپ كشور به حساب ميآمد.ده سال پس از آن زمان دوباره آلبوم جديدي از او منتشر خواهد شد.
آقاي زمان، كم كار شدهايد.
كم كار نبودهام، اينجوري احساس ميشود. چون كارهايم در صدا و سيما كمتر پخش ميشود، اينگونه به نظر ميآيد. پنجمين آلبومم آمادة ورود به بازار است. اولين آلبوم هم در سال75 منتشر شد و حالا پنجمين آلبومم در سال 85 ارائه ميشود. ميانگين يك آلبوم در هر دو سال، به نظرم نشانةمكاري نيست.
اما به هر حال اوج كار شما در همان سالهاي 75 تا 80 بوده.
بله، البته من 65 اثر ديگر هم اجرا كردهام كه از ميان آنها فقط چهار يا پنج آهنگ از صداوسيما پخش شده. آخرين آلبومم در واقع با تأخيري چهار ساله به بازار ميآيد.
ولي در تمام اين سالها حضور شما خيلي كمرنگ بوده.
به هر حال تهيهكنندهها سراغ كسي ميروند كه به اصطلاح روي بورس باشد و كارهايش به طور دائم پخش شود. آنها به توجيه اقتصادي كار فكر ميكنند. من در مقطعي بنا به خواستة خودم حضور كمرنگتري در صداوسيما داشتم.
به همين دليل هم تهيهكنندهها، كمتر سراغم آمدند. تهيهكنندهاي كه درد هنر داشته باشد، كم است. در چند سال اخير هم كارهاي لالهزاري و بازاري، تمام موسيقي ما را تسخير كردهاند.
پس الان چطور ميخواهيد آلبوم را منتشر كنيد؟
اين آلبوم باز هم به وسيلة شركت سروش منتشر ميشود. اخيرا دوستان صداوسيما بعد از تغييرات در رأس هرم، در مواضعشان تغييراتي دادهاند و به نظر ميرسد كه فرصت براي همكاري به وجود آمده است.
نگران نيستيد كه با اوضاع موسيقي روز، مردم با موسيقي شما ارتباط برقرار نكنند؟
من حاضر نيستم كاري را كه با خون دل و تحت شرايط سخت، به سرانجام رساندم، با مد روز عوض كنم. مشكل اصلي اين است كه به مردم اجازه نميدهيم نسبت به انواع و اقسام موسيقي شناخت پيدا كنند.
فضا در اختيار يك نوع خاص موسيقي بوده و به ذائقة مردم در همان فضا شكل داده شده است. اگر فقط از يك نوع موسيقي حمايت شود، بقية انواع موسيقي مهجور ميمانند. اين عدالت نيست. بايد به همة انواع موسيقي فرصت براي ارائه داده شود.
منظورتان از عدالت دقيقا چيست؟
ما در عرضه و توليد موسيقي عدالت نميبينيم. البته نكتهاي وجود دارد. قبل از تمام اين بحثها، بايد جايگاه موسيقي مشخص شود. تمام هنرها جايگاه خودشان را يافتهاند اما موسيقي نه.
با تمام اين احوال، نسل اول چندان به نوآوري و كارهاي جديد روي خوش نشان نداده.
اگر اين فرصت و اجازه داده شود كه با دست باز، بتوان يك حركت اساسي انجام داد، ميشود كارهاي جديد، ملوديهاي نو و ترانههاي متفاوتي عرضه كرد.
در تمام اين سالها كه نبوديد، چه ميكرديد؟
من در كيش ساكنام. عضو هيأت علمي دانشگاه كيش هستم و الكترونيك تدريس ميكنم.
خوابيدن در سالهاي طلايي
دكتر افشين يداللهي تقريبا با تمام خوانندگان پاپ نسل اول پس از انقلاب كارهاي مشتركي داشته است. به همين دليل شنيدن نظرات او درباره روند تغييرات موسيقي پاپ جالب خواهد بود.
روند موسيقي پاپ از تولد مجدد به بعد را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
در ابتداي تولد دوبارة موسيقي پاپ، مدير كل موسيقي صدا و سيما، حمايت از كارهاي ارزشمند را در دستور كار قرار داد. موسيقي پاپ در ايران از همان جايي دوباره احيا شد كه متوقف شده بود.
صداهاي جديد در محدودة همان صداهاي نوستالژيك دهه پنجاه بودند و موسيقي هم در همان سبك دنبال ميشد كه به نظر ميرسيد اين موضوع، اتفاقي نباشد. آثار خوبي به لحاظ اجراي موسيقي و شعر و ترانه ارائه شد. كنسرتها با استقبال بسيار خوبي مواجه ميشدند. اما پس از مدتي چتر حمايت صدا و سيما و وزارت ارشاد از روي موسيقي پاپ برداشته شد.
و همه چيز به سمت ساده و راحت بودن پيش رفت.
بله، كمتر از كارهاي خوب حمايت ميشد و آثار ساده و روان و تاريخ مصرفدار، عرصه را در اختيار گرفتند. البته من مخالفتي با اين نوع آثار ندارم. اما نكته اينجاست كه همه چيز در اختيار اين موسيقي نازل درجه3 و 4 قرار گرفت.
متأسفانه خوانندگان اوليه، با زمان جلو نيامدند و به ارائه دادن كارهايشان به همان صورت سابق خود اصرار كردند. آنها همان ملوديهاي دهه پنجاه را باز توليد ميكردند. در اين ميان، ازدحام توليد آثار نازل باعث به حاشيه رفتن آثار استاندارد شد.
ترانههاي شما در اين مدت تغيير كردند؟
صد در صد. خود من در سالهاي 75 و 76، يك نوع كار ارائه ميدادم و الان يك نوع ديگر. در آن زمان فضاي ترانههاي من كتابيتر بود.
از استعاره استفادة زيادي ميكردم. الان سعي ميكنم كمتر از استعاره استفاده كنم. «رو» كار ميكنم. سعي ميكنم عمق كار كم نشود، اما سعي ميكنم راحتتر و سادهتر با مخاطبانم ارتباط برقرار كنم.
سطح شنوندگان موسيقي را چگونه ميبينيد؟
هر چه جلوتر رفتيم، مخاطبان سطحيتر شدند. فرصت هم كمتر است. مخاطبان الان فرصت ندارند به مفاهيم توجه كنند. مخاطب سادگي ميخواهد، دوست ندارد خيلي فكر كند.
شما با خوانندگان قديمي زيادي كار كردهايد. بعضيها در سبك خود ماندهاند و برخي هم سبكشان را تغيير دادهاند.
برخي خوانندهها متأسفانه هيچ تفكري را دنبال نميكنند. آنها در بلاتكليفي فكري هستند. هر چيزي مد شود، به آن سمت ميروند.
برخي خوانندگان، سعي ميكنند هر كاري را اجرا نكنند. به چارچوبها اعتقاد دارند. حتي اگر به قيمت پايين آمدن تيراژ باشد. آنها به يك سري اصول پايبندند. يك بعد قضيه فضاهاي جديد است و يك بعد عقايدي كه حفظ ميشود.
محمد اصفهاني از معدود خوانندگاني است كه همچنان در سطح اول باقي مانده. به نظر شما مهمترين دليلش چيست؟
ايشان صداي بسيار توانا و خوبي دارند. با موزيسينهاي خوبي هم همكاري كردهاند. ارتباط با صداوسيما را نيز حفظ كردهاند. اما نكتهاي كه وجود دارد اين است كه ايشان سبك مشخصي ندارند. هر دفعه و به فراخور موقعيت، يك نوع آلبوم ارائه ميدهند.
منظورم اين است كه امضاي محمد اصفهاني پاي اين آلبومها نيست. ترانههايي كه انتخاب ميكنند، ضعيفتر شده است. انتظارات از ايشان بالاست. هم ممكن است شعري از سعدي را اجرا كنند و هم ترانهاي از شخصي مثل رها شايان.
ابتدا غزلي از حافظ را در ابتداي ترانه ميخوانند و بعد شعري از قيصر امينپور كه هيچ ارتباطي به هم ندارند. فضاي شعرهايش، منطق خاصي را دنبال نميكند.
منبع : همشهري، مجيد رئوفي
نسل اول اين روزها چه ميكنند؟
نسل اول موسيقي پاپ، الان پس از حدود 10 سال از تولد مجدد اين موسيقي در كجاي جدول ايستادهاند؟ كدامها هستند و كدامها كنار كشيدهاند؟
حالا هر كسي كه پول دارد، ميتواند خواننده شود. اگر رسمي نشده ميتواند حداقل چند كليپ بسازد و شهرتي به هم بزند. اما آن زمان اينگونه نبود.حداقل استانداردي براي حضور در عرصة موسيقي پاپ الزامی بود.
خوانندگان نسل اول پاپ كه با صداهاي استاندارد وارد عرصه شدهبودند كمابيش اين روزها جايگاه اوليه را از دست دادهاند. در واقع، موسيقي پاپ است كه جايگاه سابق را ندارد. موسيقي پاپ تبديل شده به تعدادي آهنگ تقليدي عربي و تركي و يا تعدادي ريتم. نه خبري از آن ملوديهاي جادويي است، نه نشاني از آن ترانههاي سطح بالا و متعالي.
خشايار اعتمادي پرچمدار اين نسل بود. او پس از يكي دو تجربة تقريبا ناموفق مثل خاتون و يادته، آلبومي ارائه داده به نام «عاشقي هركي هركي شد». خشايار كه زماني ترانة «داش آكل» را حتي به سبك فرهاد و با اداي دين به او اجرا كرده بود، در كليپي ظاهر شد كه بسياري از هوادارانش را شوكه كرد.
كليپي به كارگرداني «حميد شفيعزاده» كارگردان مشهور كليپهاي آنچناني خوش آب و رنگ. او كه زماني سردمدار موسيقي پاپ كشور بود، براي عقب نماندن از قافلة موسيقيهاي آنچناني و كليپهاي پرزرق و برق، به اين سمت كشيده شد.
محمد اصفهاني، از هيچ تجربهاي ابا نكرد. از آهنگهاي ترنس تا بازخواني آثار قديمي و از «نون و دلقك» تا «ماه غريبستان». او سعي كرد با تهية سالاد موزيكهايش، هر سليقهاي را راضي كند و همهجور مخاطبي به دست آورد. You can see links before reply (You can see links before reply)
قاسم افشار كه از «وقف پرندهها» به «قرمزته» و «بازيگر» تنزل پيدا كرده بود، سقوط آزادش را با كنسرتهايي به سبك و نمونة لسآنجلسي ادامه داد تا جايي كه امروز هيچ نامي از او در عرصة موسيقي پاپ نميشنويم.
صداي تخت و تك بعدي او كه هيچ تكنيكي را به عنوان چاشني به آن نميافزود، به همراه موسيقيهاي تكراري، هر روز از تعداد طرفداران و خريداران آثار او كاست. حالا كسي حتي يادش نميآيد كه چنين خوانندهاي هم بوده كه زماني هوادارانش براي شنيدن صدايش غش ميكردند.
حسين زمان با صدايي دلنشين و موسيقي قابل قبول كه زماني تنهاش به تنة سياسيها خورد، بر اثر يك اشتباه استراتژيك، جايگاهاش را در عرصة موسيقي از دست داد. او پس از چهار، پنج سال، آلبومي آمادة انتشار دارد كه به زودي از طرف سروش به بازار ارائه ميشود.
كنايهآميز آنجاست؛ مشكلي كه باعث كم رنگتر شدن حسين زمان شد، اظهارنظر تاريخي او دربارة پخش آثارش در صدا و سيما بود.
او در روزگاري كه انتقاد به صدا و سيما به يك اپيدمي تبديل شده بود، گفت: «اجازه نميدهم آثارم در صدا و سيما پخش شود.» و اينچنين مسؤولان صدا و سيما نام و آثار او را از فهرست پخش حذف كردند و زمان، يكي از مهمترين و بهترين تابلوهاي تبليغاتياش را از دست داد.
البته پافشاري او بر موسيقي دلخواهاش در حالي كه موسيقيهاي شاد و ريتميك در حال گرفتن فضا بودند، نيز باعث كنارهگيري و عزلتنشيني اجباري او شد.
علي خلج با صدا و ايدههاي خوب هم از اين قاعده مستثنا نبود. او با آهنگ «خوش ركاب» كه ترانهاش را دكتر افشين يداللهي سروده بود، ميان مردم محبوبيتي كسب كرده بود، اما آلبومي كه با همين عنوان منتشر كرد، چندان با استقبال خوبي مواجه نشد.
ماني رهنما كه با «پرنده» نمونة يك كار پاپ كلاسيك عالي را ارائه كرده بود، دو آلبوم ديگر به سبك خودش به نامهاي «آخرين غزل» و «تمام شد ترانه» ارائه كرد. ماني رهنما با امضاي خودش آثارش را ارائه داد و در حالي كه مافياي پخش آلبومها، به آلبومهايي از جنس آثار او روي خوش نشان نميدهند، اين روزها در منزلش مشغول تدريس آواز به هنرجويانش است. You can see links before reply (You can see links before reply)
او تعداد زيادي آهنگ آماده دارد كه هنوز قصد نكرده آنها را منتشر كند. او دلزده از بازي مافياي موسيقي، گوشة عزلت گزيده و سعي ميكند عشق زندگياش را به هنرجويانش منتقل كند.
كي باورش ميشود؟ روزگاري بود كه هر وقت تلويزيون، يك آهنگ پاپ پخش ميكرد، همه ساكت مينشستند و سراپا گوش ميشدند. روي هم رفته پنج شش آهنگ پخش ميشد.
«من و تو، درخت و بارون» با شعري از احمد شاملو، آهنگي از شادمهر عقيلي و با صداي خشايار اعتمادي كه هم آهنگ، بسيار زيبا و دلنشين بود و هم از گشاده دستي صدا و سيما حكايت ميكرد؛ «وقف پرندهها» با شعري از اكبر آزاد و با صداي قاسم افشار؛ «دريا» با آهنگي از فريد شبخيز و با صداي بيژن خاوري؛ و يكي دو ترانة ديگر از حسين زمان، بهنام طاهرزاده، حميد غلامعلي و تقريبا همين.
چفت و بست آهنگها، مناسب بود و فضاي كارها دلنشين. همه راضي بودند. صداها استاندارد بودند؛ با وجود اين كه كيفيت ضبط صداها در حد مناسبي قرار نداشت. آهنگها در حوزة پاپ كلاسيك بودند و اشعار مناسبي هم انتخاب شده بود.
پس از مدتي، ترانههاي جديدتري هم به مجموعه موسيقيهاي پاپ صدا و سيما اضافه شد. ترانة «آخرين منجي» از خشايار اعتمادي در مدح حضرت مهدي(عج) با آهنگي از مرحوم بابك بيات كه هر هفته جمعهها از شبكه3 پخش ميشد و خيليها ساعت 11صبح پاي تلويزيون مينشستند تا اين ترانه را به همراه ويديو كليپي كه از جادههاي مه گرفتة جنگلي ساخته شده بود ببينند و لذت ببرند. پس از آن، ترانههايي از محمد اصفهاني و علي خلج اجازة پخش گرفتند تا اينكه مجوز ساخت و پخش ويديو كليپ در تلويزيون صادر شد. بدون شك از اينجا به بعد كارها متنوعتر شدند و انتشار آلبومها هم آغاز شد.
اولين آلبوم پاپي كه در اين فضا منتشر شد، «دلشوره» بود. آلبومي از خشايار اعتمادي كه با آهنگهاي مرحوم بابك بيات و تنظيم فؤاد حجازي منتشر شد و با استقبال بسيار گستردة مردم مواجه شد.
پوسترهاي آلبوم دلشوره در تمام مراكز موسيقي كشور ديده ميشد و مردم هم اولين آلبوم پاپ پس از انقلاب را خريدند و در ضبطها گذاشتند. آلبوم «دلشوره» با 6 ترانه كه حداقل تعداد ترانهها در استاندارد تهية يك آلبوم است، منتشر شد كه ترانة مشهور «آخرين منجي» هم در آن قرار داشت.
فروش آلبوم به حدود يك ميليون نسخه رسيد تا عطش مردم به موسيقي جديد را نمايش دهد. ترانهها سنگين بودند و آهنگها ثقيل. به همين دليل، كاست «دلشوره» به كاست فراگير شهر تبديل نشد.
علاوه بر آن، آهنگها هم شمايل آهنگهاي فراگير را نداشتند. پس دلشوره نتوانست آنچنان كه بايد، تشنگان موسيقي پاپ را علي رغم فروش بالايش سيراب كند. به همين دليل، آلبوم دلشوره ماندگار هم نشد.
البته نميشد از اولين موسيقي پاپ كشور، انتظار بالايي داشت. در آن فضا، اولين بودن طبيعتا ملاحظات زيادي را ميطلبيد.
آلبوم «خواب گريهها» اثر قاسم افشار هم منهاي يك آهنگ نتوانست هواداران صداي او را راضي كند. ترانهها ترانه نبودند، شعر بودند. مثلا اولين ترانة اين آلبوم اينگونه آغاز ميشد: «بيتو تعبيري براي خواب خيس گريهها نيست».
آلبوم قاسم افشار نتوانست موفقيت آلبوم اعتمادي را تكرار كند، ولي فروش نسبتا خوبي داشت. نكته اينجا بود كه اعتمادي، افشار و حتي حسين زمان به عنوان مشابه خوانهاي خوانندگان مقيم لسآنجلس مطرح شده بودند. در هفتهنامة مهر كه آن زمانها منتشر ميشد، بر اين موضوع تأكيد ميشد و مردم در صحبتهاي روزانه دربارة هر يك از اين خوانندگان، با عنوان لسآنجلسيشان صحبت ميكردند.
خيليها هم اعتقاد داشتند كه اين عناوين، باعث شهرت روزافزون اين خوانندگان شد.
در همين حال و هوا بود كه پخش ويديو كليپهاي تلويزيوني آغاز شد و ترانة «حسرت» محمد اصفهاني به آهنگ محبوب خانوادههاي ايراني تبديل شد.
محمد اصفهاني سريعا دست به كار شد و آلبومي با عنوان «حسرت» آماده كرد كه منهاي ترانة حسرت، بقية آهنگها چنگي به دل نميزدند.
اما انتشار اين آلبوم با اين سرعت، شم بالاي اصفهاني را ثابت ميكرد. پيش از آن، اصفهاني تنها يك آلبوم سنتي به نام «گلچين» منتشر كرده بود. فروش ميليوني آلبوم «حسرت» اوضاع عالي موسيقي پاپ را نشان ميداد. اوضاعي كه اين روزها، بدتر از بد است.
بيعدالتي در موسيقي
حسين زمان، كارش را با آلبوم «شب دلتنگي» آغاز كرد. سال 76 بود و اين آلبوم يكي از اولينهاي موسيقي پاپ كشور به حساب ميآمد.ده سال پس از آن زمان دوباره آلبوم جديدي از او منتشر خواهد شد.
آقاي زمان، كم كار شدهايد.
كم كار نبودهام، اينجوري احساس ميشود. چون كارهايم در صدا و سيما كمتر پخش ميشود، اينگونه به نظر ميآيد. پنجمين آلبومم آمادة ورود به بازار است. اولين آلبوم هم در سال75 منتشر شد و حالا پنجمين آلبومم در سال 85 ارائه ميشود. ميانگين يك آلبوم در هر دو سال، به نظرم نشانةمكاري نيست.
اما به هر حال اوج كار شما در همان سالهاي 75 تا 80 بوده.
بله، البته من 65 اثر ديگر هم اجرا كردهام كه از ميان آنها فقط چهار يا پنج آهنگ از صداوسيما پخش شده. آخرين آلبومم در واقع با تأخيري چهار ساله به بازار ميآيد.
ولي در تمام اين سالها حضور شما خيلي كمرنگ بوده.
به هر حال تهيهكنندهها سراغ كسي ميروند كه به اصطلاح روي بورس باشد و كارهايش به طور دائم پخش شود. آنها به توجيه اقتصادي كار فكر ميكنند. من در مقطعي بنا به خواستة خودم حضور كمرنگتري در صداوسيما داشتم.
به همين دليل هم تهيهكنندهها، كمتر سراغم آمدند. تهيهكنندهاي كه درد هنر داشته باشد، كم است. در چند سال اخير هم كارهاي لالهزاري و بازاري، تمام موسيقي ما را تسخير كردهاند.
پس الان چطور ميخواهيد آلبوم را منتشر كنيد؟
اين آلبوم باز هم به وسيلة شركت سروش منتشر ميشود. اخيرا دوستان صداوسيما بعد از تغييرات در رأس هرم، در مواضعشان تغييراتي دادهاند و به نظر ميرسد كه فرصت براي همكاري به وجود آمده است.
نگران نيستيد كه با اوضاع موسيقي روز، مردم با موسيقي شما ارتباط برقرار نكنند؟
من حاضر نيستم كاري را كه با خون دل و تحت شرايط سخت، به سرانجام رساندم، با مد روز عوض كنم. مشكل اصلي اين است كه به مردم اجازه نميدهيم نسبت به انواع و اقسام موسيقي شناخت پيدا كنند.
فضا در اختيار يك نوع خاص موسيقي بوده و به ذائقة مردم در همان فضا شكل داده شده است. اگر فقط از يك نوع موسيقي حمايت شود، بقية انواع موسيقي مهجور ميمانند. اين عدالت نيست. بايد به همة انواع موسيقي فرصت براي ارائه داده شود.
منظورتان از عدالت دقيقا چيست؟
ما در عرضه و توليد موسيقي عدالت نميبينيم. البته نكتهاي وجود دارد. قبل از تمام اين بحثها، بايد جايگاه موسيقي مشخص شود. تمام هنرها جايگاه خودشان را يافتهاند اما موسيقي نه.
با تمام اين احوال، نسل اول چندان به نوآوري و كارهاي جديد روي خوش نشان نداده.
اگر اين فرصت و اجازه داده شود كه با دست باز، بتوان يك حركت اساسي انجام داد، ميشود كارهاي جديد، ملوديهاي نو و ترانههاي متفاوتي عرضه كرد.
در تمام اين سالها كه نبوديد، چه ميكرديد؟
من در كيش ساكنام. عضو هيأت علمي دانشگاه كيش هستم و الكترونيك تدريس ميكنم.
خوابيدن در سالهاي طلايي
دكتر افشين يداللهي تقريبا با تمام خوانندگان پاپ نسل اول پس از انقلاب كارهاي مشتركي داشته است. به همين دليل شنيدن نظرات او درباره روند تغييرات موسيقي پاپ جالب خواهد بود.
روند موسيقي پاپ از تولد مجدد به بعد را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
در ابتداي تولد دوبارة موسيقي پاپ، مدير كل موسيقي صدا و سيما، حمايت از كارهاي ارزشمند را در دستور كار قرار داد. موسيقي پاپ در ايران از همان جايي دوباره احيا شد كه متوقف شده بود.
صداهاي جديد در محدودة همان صداهاي نوستالژيك دهه پنجاه بودند و موسيقي هم در همان سبك دنبال ميشد كه به نظر ميرسيد اين موضوع، اتفاقي نباشد. آثار خوبي به لحاظ اجراي موسيقي و شعر و ترانه ارائه شد. كنسرتها با استقبال بسيار خوبي مواجه ميشدند. اما پس از مدتي چتر حمايت صدا و سيما و وزارت ارشاد از روي موسيقي پاپ برداشته شد.
و همه چيز به سمت ساده و راحت بودن پيش رفت.
بله، كمتر از كارهاي خوب حمايت ميشد و آثار ساده و روان و تاريخ مصرفدار، عرصه را در اختيار گرفتند. البته من مخالفتي با اين نوع آثار ندارم. اما نكته اينجاست كه همه چيز در اختيار اين موسيقي نازل درجه3 و 4 قرار گرفت.
متأسفانه خوانندگان اوليه، با زمان جلو نيامدند و به ارائه دادن كارهايشان به همان صورت سابق خود اصرار كردند. آنها همان ملوديهاي دهه پنجاه را باز توليد ميكردند. در اين ميان، ازدحام توليد آثار نازل باعث به حاشيه رفتن آثار استاندارد شد.
ترانههاي شما در اين مدت تغيير كردند؟
صد در صد. خود من در سالهاي 75 و 76، يك نوع كار ارائه ميدادم و الان يك نوع ديگر. در آن زمان فضاي ترانههاي من كتابيتر بود.
از استعاره استفادة زيادي ميكردم. الان سعي ميكنم كمتر از استعاره استفاده كنم. «رو» كار ميكنم. سعي ميكنم عمق كار كم نشود، اما سعي ميكنم راحتتر و سادهتر با مخاطبانم ارتباط برقرار كنم.
سطح شنوندگان موسيقي را چگونه ميبينيد؟
هر چه جلوتر رفتيم، مخاطبان سطحيتر شدند. فرصت هم كمتر است. مخاطبان الان فرصت ندارند به مفاهيم توجه كنند. مخاطب سادگي ميخواهد، دوست ندارد خيلي فكر كند.
شما با خوانندگان قديمي زيادي كار كردهايد. بعضيها در سبك خود ماندهاند و برخي هم سبكشان را تغيير دادهاند.
برخي خوانندهها متأسفانه هيچ تفكري را دنبال نميكنند. آنها در بلاتكليفي فكري هستند. هر چيزي مد شود، به آن سمت ميروند.
برخي خوانندگان، سعي ميكنند هر كاري را اجرا نكنند. به چارچوبها اعتقاد دارند. حتي اگر به قيمت پايين آمدن تيراژ باشد. آنها به يك سري اصول پايبندند. يك بعد قضيه فضاهاي جديد است و يك بعد عقايدي كه حفظ ميشود.
محمد اصفهاني از معدود خوانندگاني است كه همچنان در سطح اول باقي مانده. به نظر شما مهمترين دليلش چيست؟
ايشان صداي بسيار توانا و خوبي دارند. با موزيسينهاي خوبي هم همكاري كردهاند. ارتباط با صداوسيما را نيز حفظ كردهاند. اما نكتهاي كه وجود دارد اين است كه ايشان سبك مشخصي ندارند. هر دفعه و به فراخور موقعيت، يك نوع آلبوم ارائه ميدهند.
منظورم اين است كه امضاي محمد اصفهاني پاي اين آلبومها نيست. ترانههايي كه انتخاب ميكنند، ضعيفتر شده است. انتظارات از ايشان بالاست. هم ممكن است شعري از سعدي را اجرا كنند و هم ترانهاي از شخصي مثل رها شايان.
ابتدا غزلي از حافظ را در ابتداي ترانه ميخوانند و بعد شعري از قيصر امينپور كه هيچ ارتباطي به هم ندارند. فضاي شعرهايش، منطق خاصي را دنبال نميكند.
منبع : همشهري، مجيد رئوفي