PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دکتر حسین عمومی،نوازنده نی



Leon
Thursday 24 January 2008, 04:39 PM
جوابی برای نشان ندادن ساز از تلویزیون نداریم
You can see links before reply
دکتر حسِین عمومِی را به عنوان نوازنده نِی مِی شناسِیم که فعالِیت هاِی برون مرزِیش به واسطه شراِیط زندگِیش در خارج از کشور بِیشتر است.عمومِی مهندس معماراست و دکتراِی خود را پس از اخذ فوق لِیسانس دانشگاه شهِید بهشتِی از دانشگا فلورانس اِیتالِیا درِیافت کرده است.به مدت 10 سال هم در رشته معمارِی در دانشگاه شهِید بهشتِی به تدرِیس مشغول بوده اند.علاقه مندان موسِیقِی کلاسِیک وِی را به عنوان ِیکِی از نوازندگان خوب نِی مِی شناسند.دکتر عمومِی در نِی شاگرد استاد حسن کساِیِی و در آواز شاگرد استاد محمود کرِیمِی بوده اند.اِین هنرمند در دانشکده هنرهاِی زِیبا دانشگاه تهران ،مرکز حفظ اشاعه موسِیقِی و هنرستان عالِی موسِیقِی ملِی،موسِیقِیبه مدت چند سال تدرِیس کرده است.اِین استاد دانشگاه از سال 1363 در خارج از کشور زندگِی مِی کند و در بخش مطالعاتِی دانشگاه شرقِی وابسته به دانشگاه" سوربن" فرانسه ،UCLA و در دانشگاه واشنگتن در آمرِیکا نِیز به تدرِیس موسِیقِیپرداخته اند.دکتر حسِین عمومِی به عنوان سازنده نِی کلِیددار نِیز در اِیران مطرح است.وِی اِیده اِین کار را با حسِین دهلوِی در مِیان مِی گذارد و او هم وِی را تشوِیق مِی کند که اگر تو انجام ندهِی چه کسِی انجام مِی دهد.وِی با اِین کار نِی شش دانگ ساخته است.در اِین مِیان شاِیعاتِی هم بوجود آمده که گذاشتن کلِید روِی نِی، اِین ساز را به ِیک فلوتناقص تبدِیل مِی کند! اِین دِیدگاه غِیرحرفه اِی و غلط است؛ چرا که اگر براِی تمامنتهاِی نِی هم کلِید بگذارِیم اِین ساز با دندان نواخته مِی شود و بالاخره رنگ صداِیِی نِیتولِید مِی شود.البته شاِید دلِیل مطرح کردن چنِین مسائل غِیر علمِی ، علاقه بعضِی ازاساتِید به ساز تخصصِیشان باشد که اِین علاقه حالت تعصب پِیدا کرده و ساز را از وسِیلهموسِیقِی به هدف موسِیقِیدان تبدِیل کرده است.وِی طرح تمبک کوکِی را از شش سال پِیش به صورت ناپِیوسته دنبال کرده است و آن را به سرانجام رساند.اکنون اِین ساز به مانند دِیگر سازها قابلِیت ارکسترال بِیشترِی دارد و دِیگر مشکلاتِیمانند شل وسفت شدن گرِیبانگِیر نوازندگان اِین ساز کوبه اِینِیست.اِین هنرمند در حال حاضر شروع به ساختن دف کوکِیکرده است که هنوز به مرحله بهره بردارِی و تولِید و انبوه نرسِیده است.نگاه دقِیق و مهندس گونه دکتر حسِین عمومِی براِی به صدا در آوردن هر نت به نحو احسن و فعالِیت هاِی وِی در تروِیج موسِیقِی اصِیل اِیرانِی در خارج از مرزهاِی اِیران،ما را ترغِیب به مصاحبه اِی کرد که با هم مِی خوانِیم:·
اجازه بدهِید مصاحبه را با خبري از فعاليت هاي آينده شما شروع کنيم!

-
مهمترِین خبر اِینکه من امسال تدرِیس موسِیقِی اِیرانِی را در دانشگاه "IRVINE""شروع مِی کنم.اين اولين باري است که در خارج از ايران دانشگاه معتبرِی مانند UCI""مي خواهد موسيقي ايراني را به طور رسمي جزو مواد درسي اش قرار دهد. يعني دانشجويان رشته موسيقييا دانشجوهايي از دانشکده هاي مختلف واحد اختياري مي گيرند و موسيقي ايراني کار مي کنند. اين يک برنامه دائمي است و از سال تحصيلي 2007- 2006 موسيقي ايراني در ليست دروس رسمي دانشگاه "ارواين" قرارمي گيرد.·
رشته موسيقييک رشته جداگانه است يا نه مانند دروس عمومي تدريس مي شود؟درباره اينکه دانشگاه دولتي است يا آزاد نير توضيحي بفرماييد!
-
در کالِیفرنِیا چند دانشگاه اِیالتِی مثل UCLA در لس آنجلس و UCSF در سانفرانسِیسکو و UCI در ارواِین است که جزو بزرگترِین دانشگاههاِی آمرِیکا محسوب مِی شوند. در دانشکده هنرهاِیدانشگاه ارواِین انواع هنرها تدرِیس مِی شود که در بخش موسِیقِی آن،موسِیقِی اِیرانِیگنجانِیده شده است.همانگونه که مي دانيد بيشتر دانشگاه هاي دولتي علاوه بر بودجه هاي دولت با کمک هاي مالي مردم اداره و حمايت مي شوند. مثلا يک شخص پولدار سرمايه گذاريميکند تا يک دانشکده براي تحقيق و تدريس در رشته فيزيک دايرکنند. يا شخص متمول ديگري وصيت مي کند با پول وي بخشي از يک دانشگاه را بسازند، مانند کساني که ثروتي را وقف مسجد و سقاخانه مي کنند. بر سردر اين دانشکده نيزنوشته شده که اين مکان را فلان شخص وقف تاسيس اين دانشکده کرده است. يا برخي از دروس با بودجه مردم تدريس مي شود. در سال هاي اخيرميان ايراني هاي ثروتمند مقيم آمريکا مرسومشده که به دانشگاه ها کمک ماليکنند. يکي از اين افراد ثروتمند بودجه اي در اختيار دانشگاه "ارواين" قرار داده تا مطالعات اِیرانِی( PERSIAN STUDIES) را در رديف مباحث تعليمي خود قرار دهند که با هنر موسيقي شروع کردند؛البته قراراست که رشته هاي ديگر نظير ادبيات و تاريخ ، خط ، حرکات موزون و انواع هنرهاي ايراني در اين دانشگاه -که از يکي از معتبرترين دانشگاه هاي آمريکا است – تدريس شود.
·
جزِیِیاتمواد درسيکه قرار است به دانشجوِیان درس بدهِید چه مقوله هاِیِی را در بر مِی گِیرد؟
-
من شاگرداني هم دارم که رديف کار مي کنند.زماني که در سياتل
من پس از 20 سال تدريس به دانشجويان غير ايراني به اين نتيجه رسيدم که بايديک خوراک درسي مناسب براي اين دسته از دانشجوها آماده کنم. نمي توانم بروم سر کلاسيکه دانشجو بدون اطلاع از موسِیقياِیرانِی نشسته است و بگوِیم درآمد "شور" را بزنيد يا بخوانيد . اين درآمد اول بود. هفته ديگر درآمد دوم ، هفته بعد درآمد سوم. تا بيايد چشم به هم بزنيد يک کوارتر تمام شده و دراين مدت چهارگوشه از شور را ياد گرفتند وبعد اصلا نمي فهمند چه شد.در ضمن اجراي اين فرمها براي آنها بسيار دشوار خواهد بود.بنابراين من درس مخصوص اين نوع دانشجويان را تدوين کردم و عنوان آن را" پيش رديف " گذاشته ام؛در حقيقت اين دروس مقدمه اي است براي کارکردن روي رديف.قرارداد من با دانشگاه واشنگتن تمام شد بعضي از دانشجوياني که با من کار مي کردند مي آمدند سر کلاس هاي خصوصي و کارشان را با علاقه فراوان دنبال مي کردند.آنها خيليجدي کار مي کنند.يکي ني مي زند ، ديگري خانمي است که آواز مي خواند که حتِی کنسرت هايي هم داده اند.
*
اين کتاب تهيه شده يا در دست تهيه است؟چه مطالبي در آن گنجانده ايد؟
- در اين کتاب که در دست تهيه است من با توضيح و نگارش نت و ضبط سي دي
استاد کسايي مي گفتند: اين رديف به اين شکل براي کساني که علاقه مند هستند با آن آشنا شوند مانند يک آدم گرسنه اي است که يک شتر کباب شده در مقابلش قرار دهند.عظمت شتر کباب شده فرد گرسنه را مي ترساند و اشتهايش را کور مي کند؛چرا که نمي داند از کجاي آن شروع به خوردن کند.موسيقي هم همين طور است و کساني
به تشريح و اجراي اين دروس در موسيقي کلاسيک ايراني پرداخته ام. در آن بعد از تعاريف اوليه ويک مقدمه تاريخي سعي کرده ام توضيح بدهم،دستگاه چيست.آواز چيست. بعد با يک منطق سيستماتيک بر اساس تئوري عمومي سيستمها موسيقي ايرانيرا تجزيه و تحليل کرده ام.در حقيقت با توجه به اينکه رشته تخصصي ام معماري صنعتي بود تجربياتيکه در اين رشته داشتم را در موسيقي ايرانيپياده و آن را به شکل سيستماتيک تجزيه و تحليل کرده ام و راهي براي دسته بندي آن پيدا کردم. مثلا شما به رديف که مي رسيد.به فرض مثال رديف استاد کريمي همانگونه که مي دانيد 147 گوشه دارد. اگر دانشجو بخواهد موسيقي ايراني را ياد بگيرد بايد حدود 150 گوشه را بياموزد.يا رديف حاج علي اکبر خان شهنازي 250 گوشه دارد . بعضي رديف ها هم وجود دارد که داراي 400 گوشه است. يا مثلا در جائي مي گويند دستگاه نوا به تنهايي 110 گوشه دارد. اين مسئله فقط شاگرد مبتدي را گيج مي کند و او را در مقابل موضوعيعجيب قرار مي دهد که شاگرد در مقابل آن احساس ناتواني مي کند و نمي داند با آن چگونه روبرو شود. که دائما از رديف حرف مي زنند و کميت را مطرح مي کنند در اشتباه هستند؛ زيرا با يک قطعه کوچک هم مي توان موسيقي ايراني راشناساند و به اصطلاح طعم اين موسيقي را به هنرجويان چشاند و خصوصيات آن را به آن ها معرفي کرد. به خصوص اگردانشجوي رشته موسيقي باشند که گوششان به موسيقي آشناست وزماني که از فواصل و نت ها صحبت مي شود به راحتي آن را مي فهمند در نتيجه کار با آنها ساده تر است.* دانشجوهاي شما ايراني هستند يا خارجي؟ آيا تفاوتي براي دانشجويان ايراني وخارجي در نوع مواد درسي قائل مي شويد؟
-
تجربه روز اول من در سال 2000 درUCLA"" اين بود که رسم بر اين است که رئيس دانشکده جلسه اول با استاد به سرکلاس مي آيد.استاد را به دانشجويان معرفي مي کند و خود رئيس هم جلسه اول سر کلاس مي نشيند و به درس گوش مي دهد. در اين جلسه و در ميان چهره ها هم دانشجويان ايراني ديدم و هم خارجي.از تک تک آن ها پرسيدم تا معلوم شد که از ميان 15 نفر،8 نفر ايراني و 7 نفر آمريکايي هستند. آمريکايي ها رشته شان موسيقي بود ولي ايراني ها از رشته پزشکي، جامعه شناسي ، زمين شناسي ، زبان و ... آمده بودند. از آن ها مي پرسيدم از موسيقي چه مي دانيد و جواب مي گرفتم هيچ چيز. جلسه اول را درس مشترک براي همه شروع کردم و يادم هست که گوشه "نصيرخاني را در ماهور کارکرديم .
اول با خواندن شعر و تلفظ صحيح لغات شروع کردم و سپس با ملودي مخصوص گوشه "نصيرخاني" را خواندم و شاگردان هم هرکدام در حد خود سعي کردند. جلسه اول اين گونه برگزارشد.
جلسه اول را اجبارا با هم انگليسي صحبت کردِیم
.ولي قرار شد از جلسه بعد اعلام کنيم ايراني ها روز ديگري بيايند،.اين فرصتي بود که دانشجويان ايراني با فرهنگ زبان فارسي و شعر آشنا شوند. براي آمرِیکاِیِیهابه شکل ديگري شروع کردم. بيشتر با خود موسيقي که مي نواختم برايشان توضيح مي دادم،اما براي ايراني ها الزاما با تاريخ شروع کردم؛چون چيزي از موسيقي نمي دانستند. به اغلب آن ها وقتي مي گفتم بخوان.مي گفت صدا ندارم ولي من همه را به خواندن وادار کردم و در پايان سال هم کنسرتي برگزار کرديم.
*
مگر شما آواز ايرانيهم تدرِیس مِیکنِید؟
- بله ، همان طور که اشاره کردم کلاس آشنايي با موسيقي ايراني را با آشنايي با شعر و از طريق خواندن انجام مي دادم .صداي
يکي از خانم هاي آمريکايي را دارم که اگر برايتان بگذارم باورتان نمي شود که اين شخص آمريکايي باشد بسيار خوب مي خواند هم از لحاظ فواصل و هم از نظر تلفظ لغات فارسي.من با دانشجويان ايراني با خواندن يک شعر و توضيح آن و بعد کار کردن روي خواندن شعر بدون موسيقي و پي بردن به معاني آن شروع مي کردم و آهسته آهسته وارد موسيقي مي شديم. مثلا شعر بابا طاهر " يکي درد و يکي درمان پسندد/ يکي وصل و يکي هجران پسند د" را در گوشه "بختياري" مي خوانديم . رفته رفته به اين ترتيب صداي دانشجويان را باخواندن اين شعر در مي آوردم و همه شروع مي کردند به خواندن. چيزهاي ساده از اين دست و چند تصنيف ياد گرفتند.اگر يادتان باشد گفتم هشت دانشجوي ايراني در کلاس بودند.اِین تعداد آنهابه 43 نفررسيد؛چون دانشجويان دوستانشان را هم دعوت مي کردند.يعني به جايي رسيد که من ديگر فرصت و وقت براي دانشجويان بيشتر نداشتم. قرار داد من براي 15 ساعت در هفته بود که به 25 ساعت رسيده بود و هنوز دانشجوي جديد مي آمد و من هم علاقه مند بودم که با آن ها کار کنم و وقت اضافه هم مي گذاشتم و مي نشستم و با آن ها صحبت مي کردم و کار مي کردم و بچه ها اين کلاس را خيلي دوست داشتند، دانشجوياني بودند که تازه از ايران آمده بودند.آن هايي که دو يا سه سال بود که آمده بودند، آمادگي بيشتري داشتند و راحت تر و سريع تر مشارکت مي کردند.
·
هدف بيشتر دانشجويان از انتخاب اين درس چه بود؟شناخت و علاقه آنها به موسِیقِی اِیرانِی آنها را به کلاس شما مِی کشاند ِیا مانند اغلب دانشجوِیان فکر پاس کردن دروس انتخابِی آنها را وادار مِی کرد؟
-
طبيعي است در وهله اول دانشجويان مي خواهند واحدهايش را پاس کنند، ولي اين کلاس ها برايشان فضاي ديگري را مطرح کرده بود که قبلا هيچ گاه تجربه نکرده بودند.در حقيقت اين کلاس ها را مي توانم بگويم آشنايي با فرهنگ و ادب فارسي بود به بهانه موسيقي ايراني. تنها راه خواندن بود چون آشنايي با هر سازي مخصوصا ني زمان زيادي مي برد و دانشجويان تنها به مدت يک ترم مِی توانستند اين درس را انتخاب کنند.بعضياز آنها هيچ وقت سعي در خواندن به خصوصآواز ايراني نکرده بودند اين کار برايشان خيلي دشوار بود ولي رفته رفته جرات پيدا کردند.من تدريجا آن ها را به وسيله موسيقي با شعر فارسي آشنا مي کردم.از تاريخ موسيقي ايراني و از ادبيات فارسي صحبت مي کردم که براي آن ها لذت بخش و آموزنده بود. قرار نبود که اين دانشجويان خواننده شوند ولي فرصت خوبي بود تا اين جوانان که متولد خارج از ايران بودند با تاريخ و شخصيت هاي مهم و سازهاي موسيقي ايراني آشنا شوند .
·
در واقع اطلاعات عمومي فرهنگي و موسيقي به آنهاياد مي دهِید؟
-
اِین تجربه من بود در سال 2000 در دانشگاه
اِین تجربه بسِیار جالب بود وبعد از دو سال کار (ِیعنِی چهار ساعت در هفته)دانشجوِیان آمرِیکاِیِی من تمام دستگاهها و آوازها را تشخِیص مِی دادند و نام بسِیارِی از گوشه ها و طبقات مختلف دستگاهها را با شنِیدن چند جمله از آن به زبان مِی آوردند.اِین تجربه موفقِیت آمِیز واقعا باعث خوشحالِی من و امِیدوارِی من به اثر دروس پِیش ردِیف در امر آموزش موسِیقِی اِیرانِی شد.
بله.در اين حد که با تاريخ و فرهنگ موسيقي ايراني قدري آشنا شوند. دانشجويان با سازهاي ايراني آشنا شوند و نام نوازندگان و خوانندگان را بدانند.به تدريج تفاوت بين صداي سنتور، تار و سه تار را تشخيص بدهند و بدانند هر کدام چگونه نواخته مي شود.در جلساتي از نوازندگان سازهاي مختلف دعوت مي کردم که بيايند سر کلاس و توضيح دهند" تار" چه سازي است ِیا کمانچه چيست ؟به طورکلي سازهاي ايراني را برايشان توضيح مي دادم .از همه مهم تراِینکه از طريق موسيقي من به آن ها مي گفتم که موسيقيمحمل شعر است، شعر ما هم يعني ادبيات فارسي. تمام فلاسفه ايراني و همه اهل ادب در ايران صحبت هايشان را با شعر مي گفتند، مولانا يک فيلسوف است. رودکي ، سعدي ، عطار،حافظ اين ها همه فيلسوف هستند منتهي بيان آن ها با شعر است، بخش عمده ادبيات فارسي کلام اين بزرگان است. کلامشان شعر گونه است و بر خلاف فرهنگ هاي زبان ريشه لاتين که ادبيات از لغت نامه و نوشتن مي آيد؛لغت ادبيات در فارسي از لغت ادب گرفته مي شود و کسي که با ادبيات آشنا شود در حقيقت با ادب و آداب زندگي آشنا مي شود.به خاطردارم من سر همين کلاس ها با دانشجوياني برخورد کردم که رفتار آن ها با معيارهاي ايراني و تربيت ايراني جور نبود ولِی پس از طي اين دوره کوتاه، رفتار آن ها عوض شد و حتي از طرف اوليائ آن ها با من تماس گرفتند و در مصاحبه هاي راديويي اين موضوع را بيان کردند که پس از طِی اِین دوره رفتار فرزندانشان تغيير کرده در حقيقت اين موضوع را بايد به حساب معجزه شعر ادبيات فارسي گذاشت . ضمنا روي اين نکته تاکيد مي شد که هر ايراني با ارائه هنر و ادبيات و ميراث هاي غني فرهنگي خودش مي تواند از هويت ملي خودش درکشور چند مليتي مثل آمريکا و کانادا صحبت کند.تکنولوژي غرب و ثروت هاي ماديدراختيار همه ملل مي تواند قرار گيرد. ولي آنجا که شما از ادبيات فارسي صحبت مي کنيد، فارسي را مي خوانيد و آنجا که موسيقي ايراني اجرا مي شود مي توانيد سرتان را بالا بگيريد و بگوييد هويت فرهنگ ملي من اين است.من از يک کشوري مي آيم که هنر و شعرش اين است و اين را دانشجوِیان به خوبي درک مي کردندو باور داشتند.UCLA"".اما در دانشگاه واشنگتن که در شهر سِیاتل در اِیالت واشنگتن است وِیک دانشکده اِیالتِی است ،دو سال تدرِیس کردم که از سال 2003 شروع شد.در اِین دانشگاه در رشته موسِیقِی ملل که جزِیِی است از دانشکده موسِیقِی ،از من دعوت شد که موسِیقِی اِیرانِی تدرِیس کنم.اِین تجربه کاملا با تجربه دانشگاه UCLA""متفاوت است ؛چرا که تمام دانشجوِیان من غِیر اِیرانِی و از دانشجوِیان رشته موسِیقِی بودند.در طِی اِین دو سال من تمام 11 درس پِیش ردِیف را با آنها کار کردم.و تقرِیبا 10 نفر از اِین دانشجوِیان هر دو سال را ادامه دادند حتِی پس از طِی اِین دوره به کلاس هاِی خصوصِی من مِی آِیند.چون من ساکن شهر سِیاتل شده بودم و کلاس هاِیِی خارج از دانشگاه داِیر کردم که به اِین کلاس ها مِی آِیند و بر روِی ردِیف کار مِی کنند.
*
ارتباط و نظرشان درباره ربع پرده ها در موسِیقِی ايراني چه بود؟ مي فهميدند يا اينکه اصلا کارشان به آن درجه از شناخت نرسيد که بخواهند با ربع پرده هاي ايراني آشنا شوند؟
-
اما در جواب سوال شما عرض کنم که اِین نوع فاصله ها براِی موسِیقِیدانان ونوازندگان حرفه اِی و با تجربه و به خصوص
- يادتان باشد که در موسيقي ما هميشه از فاصله ها صحبت مي کنيم و جمع فاصله ها است که براي اجراي ملودي ها به کار مي رود.زماني که مي گوييم ربع پرده يعنيفاصله ربع پرده. ما در موسيقي فاصله اي کوچک تر از نيم پرده نداريم پس اين اصطلاح ربع پرده را بايد دقيقا توضيح داد.ما در موسيقي اروپايي دو فاصله دوم داريم، فاصله يعني نسبت فرکانس يک نت به نت پايين تر از خودش.مثلا ميو فا دو نت پشت سر هم هستند که فاصله ي اين دو از هم نيم پرده است و يا فاصله نت DO"" تا "R"يکپرده است.در موسِیقِی اِیرانِیعلاوه بر فواصل دوم موسِیقِی غربِی ، سه چهارم پرده و پنج چهارم پرده نيز داريم ولي فاصله ي ربع پرده نداريم.کسانِی که با موسِیقِی ملل مختلف در تماس هستند،بسِیار طبِیعِی و آشناست و پس از مقدارِی تمرِین و تکرار براِیشان عادِی و محسوس مِی شود.
*
تاريخچه نياز دِیدگاه شما با چه روالِی مِی تواند مطرح شود. آيا اين ساز تاريخچه گسسته داشته يا تاريخچه پيوسته؟
- اين ساز
ِیک ساز بين المللي است و خاص تنها کشور ايران نيست. ني در حقيقت يک ماده طبيعي است که انسان از آن به عنوان ساز استفاده کرده است. به روايتياين ساز قديمي ترين ساز در دنيا است. نِی به عنوان قدِیمِیترِین وسِیله موسِیقِی ساخت دست بشر شناخته شده است. نتِیجه کاوشهاِی بعمل آمده در اِین زمِینه، تارِیخ استفاده از گِیاه نِی را براِی ساختن سازهاِی بادِی در ارتفاعات امرِیکاِی جنوبِی (در کشور پرو) به 10 هزار سال قبل باز مِی گرداند. در مصر پنج هزار سال قبل ازنِیاستفاده مي شده است.به طور يقين در ايران هم وجود داشته است.در مينياتورهايي که در موزه هاي جهان موجود است در کنار دف و سازهايي که آن زمان مورد استفاده قرار مي گرفته است و به عنوان سازاصلِی مطرح بوده است. تاريخ اين مينياتور هابه هزار سال قبل برمي گردد.
*
درباره تکنيک نوازندگان نيدر آن دوره و تفاوت آن در مقاطع زماني ديگر بگوِیِید؟
-
من در موزه اِی در اِیرلند مينياتورِی پِیدا کرده ام مروبط به اوايل دوره صفويهوکار ميرزا علي نقاش . يعني در حدود 400 سال قبل که با تکنِیک امروز اِیران مِی نوازد. اصولا زماني که نِیرا با لب مي زنند.سر نوازنده کج مي شود و ني به طور مورب زير لب ها قرار مي گيرد.ولي با اين تکنيک که ما در ايران استفاده مي کنيم و من اسمش را گذاشته ام تکنيک اصفهان (دليل آن هم اين است که ما نوازندگاني را مي شناسيم که در اصفهان از چند نسل قبل از همين تکنيک)استفاده مي کردند. بعضي ها مي گويند نايب اسدا... اين تکنيک را ابداع کرده ولي مينياتوري که من ديدم نشان مي دهد که از 400 سال پيش ني با اين تکنيک نواخته مي شده است.
*
يعني باتکنِیک اصفهان؟
- بله
.در همان دوره صفويه هم اين تکنيک متداول بوده است.به احتمال زياد اين تکنيک هم مانند خيلي مقوله هايدِیگر هنرِی که از بين مي رود و دوباره برمِی گردد و متداول مِی شود،در دوره اي اين تکنيک به کار گرفته نمي شده و با لب مِیزدند. بعد نايب اسدا... دوباره به تکنِیک قدِیم برگشته و از دندان استفاده کرده. ناگفته نماند که در ترکمنستان مردم ترکمن هم با دندان مي نوازند. من عکسي دارم که يک نوازنده و يک خواننده ترکمن را نشان مي دهد، در اين تصوير نوازنده ني تکنيکي بسيار نزديک به تکنيک اصفهان دارد. و به نوعي براي صدا درآوردن از نيکه از دندان هاي خود استفاده مي کند ؛البته شيوه نوازندگي با دندان توسط ترکمن ها يک مقدار تفاوت دارد. ترکمن ها به جاي اين که ني را بگذارند روي لب ها، مي گذارند روي دندان هايشان و با زبانشان هوا را به سر ني هدايت مي کنند. در تکنيک اصفهان ني ميان دندان هاي فوقاني قرار مي گيرد و صداي ني هم متفاوت است البته ترکمن ها موسيقي خودشان را مي نوازند و طبيعتا صداي نِیحالت فولکوريک دارد، مانند نيهاي محلي را که در ايران هم هست و صداي متفاوتي از تکنيک اصفهان دارد.
*
نوازنده نِی در آن مينياتوري که شما در موزه ديده اِید،نِی را با لب ميزده يا دندان؟
- همين را مي خواستم بگويم، مينياتور نشان مي دهد که ني رفته داخل دهان نوازنده و بين لبهاِیش هم باز است. يک تفاوتي ميان با لب نواختن و با دندان نواختن وجود دارد.زماني که با لب مي
نوازند لبها بسته هستند؛در صورتي که در تکنيک اصفهان فاصله اي بين دندان ها وهمِینطور لب ها هست .هواداخل دهان به وسيله زبان هدايت مي شود و به سر ني برخورد مي کندتا صدا توليد شود. در اين تکنيک صدا پشت دندان هاي رديف بالاو در داخل دهان توليد مي شود؛به همين علت کيفيت صدا کاملا با زماني که ني خارج از دهان باشد متفاوت است. در اين مينياتور سرنوازنده عمودي است و دهان نوازنده باز است ولي در همان رديف مينياتور ها گاهي نشان داده شده که گردن نوازنده کاملا کج است، اگر ني نوازهاي ترک را ديده باشيد در قونيه و بر سر مزار مولانا خيلي اين حالت گردن و سر کج را بيشتر نشان مي دهند چون زماني که مي چرخند سر و گردن را کج مي گيرند که فلسفه اي براي خود دارد و اين را روي ني بيشتر نشان مي دهند و در زمان نواختن اين سازيک حالت افتاده به خود مي گيرند و گردنشان را کج مي کنند؛ در صورتي که درتکنيک اصفهان سر را راست مي گيرند و همين حالت و زاويه سر در اين دو تکنيک کاملا متفاوت است اين توضيحات را به اين منظور دادم که روشن کنم که تکنيک اصفهان در اين مينياتور کاملا مشخص است و زمان آن بر مي گردد حداقل به 400سال قبل.
**
من فکر مي کردم که اين تکنيک نوازندگي مربوط به دوره نايب اسدا... بوده است.مي خواهم بدانم اين مسئله تاريخچه اي گسسته داشته يا پيوسته. يعنييک زماني بوده به فراموشي سپرده شده و در دوره هاي بعدي دوباره زنده و مورد استفاده قرار گرفته است؟
-
از ِیک طرف مِی گوِیند نايب اسدا... ابداع کننده اين شيوه است .اما از طرف ديگر آن مينياتور را مي بينم که با تکنِیک اصفهان مي زند.تکنيک و سنت ني نوازي تاريخ پيوسته اي نداشته و در بعضي مقاطع تاريخ گسستگي داشته. کما اينکه اصولا موسيقي هم در ايران چنين سرنوشتي داشته است. بعضي موسيقي ايران را با موسيقي هند مقايسه مي کنند؛در صورتي که در هند موسيقي واقعا جزو عبادات است و موزيسين ها مقام والاي معنوي و روحاني داشته اندو جزو بزرگان و مقدسين جامعه به شمار مي روند. مي توان گفت که زمان ساسانيان خنياگران يک چنين موقعيت اجتماعي داشته اند.مي گويند زمان ساساني وزراء براي وارد شدن به دربار بايد از خنياگراني مانند باربد،نکيسا و ... اجازه مي گرفتند چون مقام بالا تري نزد شاه داشته اند.اين چيزي است که در هند هم بوده است؛البته روابط اجتماعي به مرور در جوامع دگرگون شده و امروزه موسيقي کلاسيک در هند مثل گذشته نيست ولي دگرگوني ها با تحولات دروني جامعه تدريجي اتفاق افتاده است نه تحت تاثير نيروهاي بيروني دگرگون کننده. نسل هاي جديدشان ديگر آن لباس هاي فاخر را نمي پوشند و عرضه موسيقي به گونه هاي امروزي است نه فرم هاي قديم. شجاعت حسين خان سيتار نواز استاد دانشگاه UCLA" "يک فيلم تهيه کرده که نامش را هم گذاشته ((خاندان)) اين فيلم مستند نشان مي دهد پدر و پدر بزرگ و چند نسل خانواده او سيتار مي نواخته اند و موقعيت آنان را در جامعه هند نشان مي دهد که آن ها لباس هاي فاخري مي پوشيدند، حرکات و رفتارشان شبيه به شاهزادگان و درباريان بوده.به خاطر دارم که يک بار"بسم ا... خان" به ايران آمده بودند که دکتر صفوت زنگ زدند و گفتند: بيا مرکز. قرار بود " بسم ا... خان" از مرکز حفظ و اشاعه بازديد کند. رفتم و ديدم که از طرف تلويزيون هم براي تهيه گزارش آمده بودند که اين گزارش شب از تلويزيون پخش شد. من با او صحبت مي کردم که کجا ها برنامه داشتيد و کي به هند بر مي گرديد؛ ايشان با حالتي منقلب گفت: به زيارت امام رضا(ع ) مي روم و بعد بر مي گردم هند.با ذکر نام امام رضا اشک از چشمانش سرازِیر شد. ايشان مسلمان هستند و اعتقادات بسيار شديد مذهبي دارند که اين اعتقاد در کارشان نيز ديده مي شود در حقيقت کارشان عبادت است. ايشان مي گفت که ما به حال خودمان مي نشينيم در خانه،ساز خودمان را مي زنيم و مردم براي شنيدن و همراه شدن با ما به منزل ما مي آيند؛البته امروز اين رابطه ها هم عوض شده و اين موسيقي در دنيا روي صحنه به شکل کنسرت اجراء مي شود. هميشه موسيقي جزو زندگي شان بوده است.ايشان در خانه شان مشغول کاري معنوي بوده اند و مردم براي کسب فيض به منزلشان مي رفتند.برخي نيز بيشتر مي ماندندو به فراگرفتن موسِیقِی در نقش شاگردارتباط برقرار مِی کردند. آنجا زندگي مي کردند و با استادشان در يک محيط واقعا هنري- آموزشي روحانيزندگي ميکردند.* مانند نيازهاي فيزيولوژيک جامعه؟
- بله
. يعني موسيقي کلاسيک هند جزء پديده هاي فرهنگي هنري ودر عين حال مذهبي بوده است.
*
يعني همان روندي که موسيقي فولکلور ما داشته ودارد،هنوز همان را بدون هیچ منعی دنبال می کند؟
-
دقيقا! در هيچ دوره اي نيامدند بگويند موسيقيمنع مذهبِی دارد.اين هنر روال خيلي طبيعي را طي کرده است.اما در ايران پس ازاواِیلاسلام ودر دوره صفويه به موسيقي ايراني خيلي حمله شد.
* اما در قصر عالي قاپواتاقهاي براي اجراي موسيقي درست کرده بودند.حتي مينياتورهاي آن هنوز موجود است.نوع معمارِی هم به گونه
ايبوده که زنان از پنجره هاي که به اين اتاق هاي اشراف داشت ،برنامه هاي موسيقي را دنبال مي کردند!
-
همانگونه که مي دانيد صفويان 200 سال درايران حکومت کردند.دراين مدت شاه هاي متعدديآمدند و رفتند.در ابتدا حکومت اين سلسله، تعداد زياديازنوازندگان و موسيقيدانان را اعدام کردند و گفتند ساز حرام است. ولي همان طوري که اشاره کردِید در زمان شاه عباس در کاخ عالي قاپو اتاق مخصوص موسيقي ساختند، اين موضوع شايد دور از ذهن باشد و باور کردن آن مشکل باشد، همان طوري که امروزه اگر از ما بپرسند چرا در تلويزيونهايايران تصويري از ساز ديده نمي شود.جوابِی براِی اِین سوال ندارِیم.
* پس شما دليل عمده اين گسست را وقوع اين گونه مسائل مي دانيد؟
- بله همان طور که عرض کردم در دوره هاي مختلف به موسيقي ايراني ظلم شده و مورد بي عنايتي قرار گرفته است
.
*
يعني حمله هاي مذهبي؟
-
بله. در اين دوره ها موسيقي در پستوها و در خلوت ها وجود داشته است؛ چون موسيقي را هيچ گاه نمي توانيم از يک جامعه بگيريم. همان طور که بني آدم احتياج به غذاي مادي دارند احتياج به غذاي معنوي نيز دارند.صداي خوش و موسيقي گوش نواز هم يکي از غذاهاي مطبوع طبع بشر است. اگريک جامعه بتواند بدون غذاي جسماني زندگي کند، مي تواند بدون غذاي روحاني هم زندگي کند.
*
تناقضي بيناِین مطالبهست .ما مي بينيم که در دوران صفویه ساز حرام مي شود و مردم به آواز روي مي آورند و در ادامه این تحول،هنرتعزيه گسترش پيدا مي کند .از طرف ديگر مي بينيم که شهر اصفهان با اِینکه پاِیتخت حکومت صفوِیه است،مکتب دار سازني نیز است!
- دقيقا همين طور است که مي گوييد
از آنجايي که صداي
. زمان صفويه ساز تحريم شد ولي موسيقي به طور کلي تحريم نشده بود و به صورت آواز روي منبرها و مراسم مذهبيرفت .آثار آن هنوز در اصفهان ديده مي شود.زماني که من دوره کودکي و نوجواني را مي گذراندم به خاطر دارم در مراسم روضه خواني منزل عمومي ها در اصفهان بهترين خوانندگان در لباس روحاني روي منبرها مي رفتند و مي خواندند. اساتِیدِی مانند تاج اصفهاني، اديب خوانساري. اين قشربه طور کلي "مذهبي خوان" بودند. پدر تاج از معممِین اصفهان و نام اِیشان تاج الواعظِین بود. به اِین ترتِیب روي منبراين موسيقي را به صورت آواز خواندن در مراسم مذهبيحفظ کردند.ني مانند صداي تار و سنتور و سازهاي کوبه اي طرب انگيز نبوده و صدايش به صداي انسان خيلي نزديک است؛منع نشده است.خيلي جالب اينکه اوايل انقلاب که کسي جرات نداشت ساز دستش بگيرد، ني را که مي ديدند ايراد نمي گرفتند. من خودم زماني که مي خواستم بروم خارج از کشور. در فرودگاه گفتند که آقا اين جعبه چيست؟ شما ساز داريد؟ گفتم: بله. گفتند: چه سازي؟ گفتم: ني.نامه ايهم داشتم. چون در گمرک فرودگاه بايد نامه اي مي برديم با اين مضمون که ايشان اجازه دارند سازشان را با خودشان ببرند. مامور بازديد چمدان ها،در همان شلوغيساعت 6- 5 صبح فرودگاه از من خواهش کرد:يک قطعه برايش بزنم.فکر کنيد در فرودگاه ساعت 6 صبح که آدم حواسش به چمدان هاست ساز زدن کار راحتي نبود ولي بالاخره براي جلب رضايت مامور جمله اي کوتاه زدم. گفت: به به!مي خواهم بگويم اين عشق به موسيقي در بطن جامعه بود به ويژه ني. خلاصه آن آقا چمدان ها را اصلا کنترل نکرد و گفت: برو، با يک گچ ضربدر مي زدند روي چمدان ها به اين معني که کنترل شده ولي چمدان هاي مرا بدون اينکه درش را باز کنند علامت زدند و رد کردند. اين تجربه در آن شرايط در من خيلي اثر گذاشت به طوري که آن را فراموش نمي کنم.
* پس به دليل حزن انگيز بودن ني است و نزديک بودنش به صداي انسان که استفاده از آن ممنوعيت نداشت؟
- بله بعضي وقت ها من حس مي کنم که نوازنده ني در ني آواز مي خواند يا به وسيله ني آواز مي خواند
. خيلي از شنوندگان ايراني و غير ايراني هم اين را به من گفته اند که وقتي صداي ني را مي شنوند احساس مي کنند که کسي آواز مي خواند ؛به خصوص صداي بم ني در تکنيک اصفهان به صداي انسان خيلي شباهت دارد.
*
مي توانيم بگوييم که در ني صاحب مکتب بوده ايم؛مکتب به معناي چند شيوه به هم پيوسته؟
- اول بايد مکتب را تعريف کنيم.بعد روشن کنيم که مختصات آن چيست و پيروان آن چه کساني هستند.اساتيد اين مکتب چه کساني بوده و هستند
. مکتب ني دست نوازنده هاي اصفهاني است.
*
يعني شما مي گوييد،اصفهان صاحب مکتب ني نوازي بوده است؟
- بله.اگرشما به غير ازاصفهان شهري را پيدا کنيد که بتوانيد مختصات ني زدن در اين شهر را تعريف کنيد،تفاوت آن را با شهراصفهان بگوييد و بتوانيد اساتيد و پيروان يا شاگردان آن را مشخص کنيد مي توانيم اين دو شهر را با هم مقايسه کنيم اما اصلا شهري به جز اصفهان که در آن ني بنوازند و مکتب داشته باشند،نداشته ايم.
*
در راس اين مکتب نايب اسدا... بود؟
- ما قبل از نايب اسدا...، سليمان اصفهاني بعد آقا باشي و بعد نايب اسدا...، و نوايي و کسايي را داريم .
*
استاد کسايي زير مجموعهنوازندها ِیِی ست که برشمردِید؟
- در کتاب
"تاريخ ضبط موسيقي" نوشته دکتر ساسان سپنتا نگاشته شده که استاد حسن کسايي که فقط سه ماه به کلاس نوايي رفتند.حالا فکر مي کنيد کلاس نوايي چه بوده است.فکر مي کنيد اين کلاس مثل کلاس هاي امروزي بود که مثلا ساعت 4 شروع شود و ساعت 5 تمام شود؟ نه اينگونه نبود. خود استاد کسايي هم اين گونه کلاس نداشته اند که سر ساعت بيايند و سر ساعت بروند. در حقيقت کلاس هايشان کلاسحال و دور هم نشستن و گفتن و شنيدن و باهم بودن است. در كنار آن از موسِیقِی صحبت کردن ،نواختن و خواندن .به گمان من کلاس هاآنگونه نبود که سر ساعت شروع شود و تمام شود.آنها دور هم مي نشستند و سازيميزدند و صحبتي مي کردند و استاد بر ميگشتند منزل.هر چه استاد کسايي دارند از خودشان است و از روي ضبط هايي که نايب اسدا.. باقي مانده است.اِین از لحاظ تکنِیک نِی نوازِی .ا زنظر موسِیقِی همنشِینِی با خانواده استاد شهناز ،استاد تاج و هر منبع آموزشِی دِیگر مانند استاد صبا .
*
-
اشاره کردِید که استاد کساِیِی از نظر تکنِیکِی از نوارهاِی ناِیب اسداله نِیز استفاده کرده اند،اما سه، چهار اثر بيشتر از نايب اسدا... باقي نمانده است که کيفيت آنها هم خوب نيست!آثار نايب اسدالله شامل دشتي، بيات ترک،ماهور و بيدادهمايون است و شاِید ِیکِی ،دو صفحه دِیگر.هم زمان با استا د کسايي حسين ياوري را هم در اصفهان داشتيم که ني مي زدند،ضبط ايشان هم هست شيوه نوازندگي شان هم هست، صدايي که از ني در مي آورند نيز هست. کاري که استاد کسايي در نوازندگي ني مي کنند مشابه با کاري است که استاد عبادي در سه تار نوازي کردند. در يک مصاحبه استاد عبادي مي گويند:«من شروع کردم روِیِیک سيم زدن و ملودي ها را روي يک سيم در مي آوردم.» بعد که خانه مي آمدم از دوستانم مي پرسيدم. مي گفتند: اين طور که مي زدي خيلي قشنگ تر بود. در حقيقت استاد کسايي هم همين کار را مي کنند يعني با استفاده از امکانات ضبط از جمله ميکروفن، اکو و ... صداي نيرا به مرور زمان صاف وصاف تر و در حال حاضر خيلي خالص شده است و صداهاي فوت که قبلا متداول بود، از آن گرفته شده. شيوه نوازندگي در سه تار اين بود که همه سيم ها را به صدا در مي آوردند. صداها خيلي درهم و شلوغ بودهاست.ولِی به ترِیج استفاده از تک سِیم راِیج شد وصداِی سه تار استاد عبادِی با ساز پدرشان مِیرزا عبداله متفاوتشد.همِین اتفاق در نِی استاد کساِیِی افتاده و صداِی ساز اِیشان به طرف زلالِی وشفافِی رفته که در گذشته متدوال نبوده است.صداِی نِی به عوامل مختلفِی بستگِی دارد از جمله به فرم دهان،دندان و حجم داخل دهان نوازنده؛به همِین دلِیل صداِی نِی اشخاص با هم متفاوت است.صداِی نِی من هر چقدر سعِی بکنم مانند صداِی نِی استاد کساِیِی نمِی شود.ضمنا جمله بندِی،سکوت هاِی به اندازه و به موقع کار اِیشان را از بقِیه متماِیز کرده که شاِید براِی شنونده عادِی قابل تشخِیص نباشد.
بنابراِین زماني که راديووبه دنبال آن ضبط مِی آِید
روي موسيقي اثر مي گذارد. نوازنده ها مي توانند مجسم کنند سازشان وقتي ضبط و پخش مي شود چگونه صدا از آن در مي آيد.با شنيدن ساز خودشان تغييراتي در تکنيک نوازندگي خود مي دهند و با يک رفت و برگشت بين ضبط صداي نوازنده و شنيدن دوباره ان تکنيک و روش نوازندگي را تغيير مي دهد. قبل از اينکه ضبط باشد ساز اصلا معني ديگري داشته وهميشه زنده شنيده مي شده است.وقتي من براي شما ني مي نوازم شما يکسري صداها را مي شنويد ولي خود من علاوه بر آن صداها،فرکانس هايي که شما نمي شنويد،مِی شنوم؛ با توجه به اينکه سر ني از طريق دندان ها به اسکلت بدن من در تماس مستقيم است،سر ني در دهانم است و تمام اين فرکانس ها بدن من و يکسري از فرکانس ها هست که بعد حرکتي آن ها بسيار کم است و اصلا به گوش شما نمي رسد و در فضا از بين مي رودمانند صداي فوت من. وليفوت در ني برخي جاهابسيار مهم است. وقتي ميکروفون مي آيد درنوازندگي هم تاثير مي گذارد.
*
پس به اين ترتيب شما معتقديد استاد کسايي براي خودشان مکتب داشتند و نوزانده هاِیِی مانند حسن ناهِید،محمد موسوِی ،کِیانِی نژاد و... به شِیوه اِیشان مِی نوازند؟
-
من اکنون روي کيفيت صداي ني صحبت مي کنم؛نييک وسيله است. ما بايد اين ها را از هم جدا کنيم يکي خود موسيقي است و ديگري وسيله اي است که به کار مي رود براي اينکه ما بتوانِیم موسيقي را توليد کنيم.مکتب اصفهان از زمان صفويه مکتب آوازي بوده است.اکنون هم آواز حاکم است. آواز خواني دراصفهان در حقيقت شعر خواني است به همراه نغمه هاي موسيقي.شنونده هايش هم جور ديگري قضاوت مي کنند.در اصفهان مردم عادي خيلي از خواننده هاي فعلي را نمي پسندند.به نظر من اگر خواننده به شعر توجه داشته باشد در آوازش نِیز شنيده مي شود. مردم هم همين را مي خواهند. عادت دارند به شعر گوش دهند.وقتي آواز را ميشنوند،دقت مي کنند که شعرش چيست وخواننده چگونه شعر را بيان مي کند.اين يک فرهنگ غالب دراصفهان است؛يعني مکتب اصفهان، موسيقي اي که تابع اوزان شعري و آواز خواني است. نوازنده هايش هم شعر مي خوانند. شما تار استاد شهناز را که گوش مي دهيد مي شنويد که استاد تمام سيلاب هاي شعر را با ساز ادا مِی کند.وقتي ايشان در تکنوازِی هاِیشان ساز مي زنند انگار که با شنونده حرف مي زنند، اصلا ساز نمي زنند با شنوده خود حرف مي زنند و اين بيان ايشان از طريق موسيقي منتقل مي شود. حس مي کنيد که استاد شهناز با ظرافت و زيبايي تمام و کمال چيزي را به شما مي گويد که تماما شعر است.ايشان بدون اينکه شعرِیوجود داشته باشد همان اثر را در گوش خواننده ايجاد مي کنند که ِیادآور شعر است.اين واقعا معجزه هنر ايشان است که تمام هنرمندان درباره آن با هم يك فكر هستند.
·
آقاِی شجرِیان هم در مراسم بزرگداشت استاد شهناز هم اِین مسئله را بازگو کردند!
-
در اين چند روزه با هرکس ملاقات داشتم خيلي ها آمدند ودرباره تمبک و نِی صحبت کردِیم. همه صحبت ها بالاخره به استاد شهناز ختم مي شد که کارهاِیشان يک چيز ديگر است و يک دنياي ديگر.
*
مکتب استاد کسايي و چگونگِی شکل گِیرِی اِین مکتب به چه نحوِی بوده است؟
- ما می توانیم این موضوع را در دو زمینه بررسی کنیم؛اول ویژگی های سلیقه و بیان موسیقی استاد کسایی و دوم مسائل تکنیکی و توانایی اجراست.درباره موضوع اول صحبت شد که ایشان تحت تاثیر فضای هنر ی پیرامون خودشان به خلاقیت و ابداعاتی در نوازندگی نی رسیده اند که قبلا در موسیقی ایرانی ،حداقل در ضبط ها و نمونه های اجرای موسیقی چیزی در دسترس نداریم وهمه از ابداعات ایشان بوده که توانسته اند دستگاه های موسیقی ایرانی را با نی در کوک های مختلف با تسلط و زیبایی کامل اجرا کنند. استاد در اين راه با ممارست زياد وبه واسطه استعداد و محيط مساعد به اين درجه رسيده اند. خود ايشان مي گفتند: که من در عمرم يک روز هم کار نکردم. "نی زدن" کار مهمي بود. مانند ديگران کارهاي اداري،تجاری و غیره نداشتند. ايشان تمام زندگي خود را وقف ني زدن کردند و عشق ایشان به این کار باعث پیشرفت هنر نی نوازی شد
.
استاد کسايي در محيطي رشد کردند که از در و ديوارش صداي شعر و آواز شنيده مي شد
وقتي در موسيقي ايراني ما قبول بکنيم که پايه هاي موسيقي ايراني شعر فارسي است
.استاد فرزند سِید جواد کساِیِیيکي از متمول ترين تجاز اصفهاني است.استاد خودشان هميشه مي گويند من اين شانس را داشتم که چون پدرم علاقه به موسيقي داشت خانه شان محل تجمع هنرمندان بوده است.خانه استاد کسايي مرکز موسيقي بود.استاد مي گويند يک روز فقيري در کوچه ني مي زد و مي رفت.من دنبال او راه افتادم و رفتم و عاشق اين ساز شدم.بعد پدرشان مي بينند که ايشان استعداد دارند او را نزد استاد نواييمي فرستند .امروز اِیشان جزو يکي از اسطوره هاي موسيقي ايراني هستند. ايشان تمام ملودي هايي که با تار نواخته مي شده کار استاد علي خان شهناز( برادر استاد جلِیل شهناز ) واستاد جليل شهناز و آواز تاج اصفهاني و طاهرزاده و خيلي از هنرمندان ديگر را روي ني پياده کردند. الان هم اگر برويم نزد استاد کسايي ايشان مرتبا به مناسبت موضوع،شعري مي خوانند. در اين مکتب هنرمندان با شعر عجين هستند، شعر را مي شناسند آواز مي خوانند و ساز مي زنند . . يعني در حقيقت موسيقي ايراني خلق شده براي خواندن شعر. اگر شما اين موضوع را قبول کنيد به اِین اصل مِی رسِیم که تمام نوازندگان سازهاِی مختلف باِید اِین آشناِیِی را داشته باشند وحتِیبا دو دانگ صداِیخود آوازِی هم بخوانند. حتي براي تمبک که بعضي مي گويند ساز ملوديک نيست و شما فقط ريتم مي زنيد براي همان ريتم هم بايد خواندن بدانيد.حسِین تهرانِی و ناصر فرهنگ فر هر دو از نوازنده هاِیتمبک بودند ولِی به علت اِینکه با شعر و آواز خواندن آشناِیِی داشتند صداِی سازشان در گوششنونده اثر دِیگر داشت.همان احساس که در خواندن شعر و آواز داشتند با سرانگشتان خودشان روِی پوست منتقل مِی کردند و کار آنها پر از احساس بود و تکنِیک و مهارت هاِی تکنِیکِی در پشت اِین احساس و در خدمت اِین احساس قرار مِی گرفت.
*
پس تسلط بر شعر يکي از ويژگي هاي مکتب اصفهان است؟
-
بله از ويژگي هاي موسيقي ايران و بالاخص مکتب اصفهان است.*
با توجه به اينکه شما در خارج از کشور هم کنسرت داشته اِید و با انواع نِی در کشورهاِی مختلف آشنا هستِید،چه تفاوتِی بِین تکنِیک هاِی نِی نوازِیدر اِیران و اِین کشورهاِیاست؟
-
من در دو فستيوال بين المللينيشرکت کردم؛يکي در استانبول بود که مرکز نِی ترکِیه است.اِین فستيوال بين المللي درنوامبر سال 2003 بود ونوازنده هاازکشورها ِیِیچون سوريه،مصر،الجزاير، تونس، يونان و خود ترکيه.ما دو روز کلاس داشتيم، درباره موسيقي صحبت مي کرديم و سازخودمان را به ديگران توضيح مي داديم.هر شب پنج نفر کنسرت اجرا مي کردند،اجراِیمن شب دوم بود.نفر ماقبل آخر. بعد ازاجراِیمن ِیک نوازندهترک اجرا داشت.ني همه کشورها مثل هم بود.فقط لهجه موسيقي هايشان يک مقدار فرق داشت. مثل اينکه همه عربِی حرف مِی زنند و لهجه آنها کمِی با هم فرق دارد.حتييوناني ها هم همين طور بودند. بعد که من شروع کردم به زدن اصلا نفس ها همه بند آمده بود.اِین را يک دوستي که از لس آنجلس براي اين برنامه آمده بود و در سالن بِین مردم بود،مِی گفت.براي اينکه صدايي که از ساز ني ايراني خارج مي شود کاملا فرق دارد.من هم چند بِیت مثنوياز مولانا خواندم.آنها هم عاشق مولانا هستند وهم مثنوي. من تنها نوازنده اِی بودم که آواز هم خواندم و خِیلِی مورد تشوِیق قرار گرفت.من اين را مي گذارم به حساب اينکه تفاوت عمده اِی در تکنيک نوازندگي ني هست. شما وقتي که ني را مي گذاريد بيرون از دهانتان ومي زنيد يکسري فرکانس هارادر مقاِیسه با زمانِی که آن را در دهان مِی گذارِید،از دست مي دهيد؛ براي اينکه حجم داخل دهان به عنوان يک جعبه رزنانس به نِی اضافه مي شود.به همِین دلِیل وقتِی با لب مِی زنِیم با موقعِی که نِی داخل دهان است تفاوت دارد؛به خاطر اين که حجم داخل دهان به ني اضافه مي شود؛هر چه حجم اين لوله بيشتر باشدوطول لوله بيشترباشد، فرکانس پايين ترمي آيد؛به همين دليل است که ما مي توانيم آن رنگ ها را با تغيير حجم دهان به وسيله جابه جا يي زبان اِیجاد کنِیم. فرم دهان و فرم دندان ها در صدا نِی تاثير دارد.مانند صدا که در انسان هاي مختلف با تارهايصوتي مختلف متفاوت است؛چون آناتومي و حنجره فرق مي کند در نتيجه صداي افراد متفاوت استيا شباهت ها در بعضي افراد زياد است. در نِی نيز اين تفاوت ها وجود دارد. هر کسي که ني ميزند،صداِی ني آن شخص يک صداي خاصي دارد؛البته براي گوشي که حساس است ،صداي ني رامي شناسدوبا اين فرهنگ آشناست.اِین اصل در سازهاِیِی دِیگر نِیز مصداق دارد.*
اگر اكنون بخواهِیم يک طبقه بندِی در شِیوه نوازندگِی نِی بکنم؛بايد بگويم که در راس هرم استاد کساييوجود دارد و بقيه شاگردان اِیشان هستند ولِی هر کس شيوه شخصي خودش را دارد؟!
- بله
.هر کسي از ظن خود شد يار من.من نمي توانم بيايم مثلکسِی دِیگرِیبه ني نگاه کنم. من يک تحصيلات ديگريدارم. در يک رشته ديگري درس خوانده ام. يک دنِیاِیديگري را ديده ام. ديد من فرق ميکند. نمي خواهم بگويم کار من بهتر است،مِیخواهم شما را متوجه تفاوت ها بکنم. من به عنوان يک آرشیتکت(معمار) روزي 10 ساعت کار مي کردم، دو تا سه ساعت هم رانندگي مي کردم. شنبه ها هم کلاس داشتم.کنسرت هم مي دادم. من نمي توانستم شرايطم را با استاد کسایی مقايسه کنم . زندگي ماشيني تاثيرات مهمي در زندگي و حتي نوع نوازندگي افراد مي گذارد. به فرض مثال نايب اسدا... که جت نديده بود، جت که هيچي،اتومبيل هم نديده بود. اتومبيل سوار نشده بود. سرعت به اندازه سرعت اسب بود.نه اسبي که چهار نعل برود.مي خواستند باغ بروند صبح زود راه مي افتادند ،ظهر مي رسيدند؛ يعني پنج الي شش ساعت در راه بودند. چون با کاروان و الاغ مي رفتند. فردي که از نظر فکري و حسي در آن فضا دارد زندگي مي کند، سازش چگونه مي تواند مانند کسي باشد که امروز ايران است فردا امريکا و پس فردا در کانادا است از آن طرف هم مي رود استراليا.من اصلا نمي دانستم نِیدر دنيا اِینقدر مهم است. فکر مي کردم که نيفقط در ايران است؛در صورتِیکه ني در ترکيه خيلي مهم است وجزئي از سازهاي بسيار مهم کلاسيک ترکيه است.ني در ژاپن خيلي مهم است. به آن"شاکوآچي"مِی گِیوند. شاکوآچي ژاپني اصلا يک سازعظيمي است. آنقدر استادان موسِیقِی درساختمان ساز و روي تکنيک هاي نوازندگي آن کار کرده و زحمت کشيده اند.نيدر کشورهاي عربي خِیلِی مهم است.درکشورمصر نوازنده هاي بسيار عالي وجود دارند،سوريه نوازنده هاي بسيار خوب دارد. در يونان نوازنده ها بسيار خوب هستند که وقتي جمع مي شوند.تازه آدم مي فهمد چه خبر است. من صداِی اين ني ها را نشنيده بودم .من فلوت هندي را نشينيده بودم. فلوت هنديِیا نبسورِی هم ازنوعِی نِیِیا خِیزران ساخته مِی شود .
* درباره کليدي که روِی ساز نِی
گذاشتيد توضيح دهيد و اِینکه اِین کلِید چه قابلِیت هاِیِی به نوازندگان براِی زدن قطعات مختلف موسِیقاِیِی مِی دهد؟
- نِی سنتِی داراِی پنج سوراخ روِی نِی و ِیک سوراخ در پشت دارد که با شست گرفته مِی شود.من نِی را ِیک بند بلندتر مِی برم و در زِیر آخرِین سوراخ ِیک سوراخ دِیگر اضافه مِی کنم که با انگشت کوچک دست پاِیِین پوشِیده مِی شود.در نِی هاِی بلند کلِیدِی به کمک انگشت کوچک مِی آِید و سوراخ آخر را مِی پوشاند.بعد از اِین سوراخ دو سوراخ دِیگر هم اضافه کرده ام که بوسِیله دو لوله فلزِی که روِی هم مِی چرخند،باز و بسته مِی شوند و با بستن سوراخ اول توسط انگشت کوچک نسبت به وضعِیت دو لوله مِی توان سه نت مختلف را به دست آورد.در نِی که معروف به نِی دِیاپازون است و بم ترِین نت آن
DO است من نت SI ، SI کرون و SI بمل را مِی توانم اجرا کنم.با اِین ترتِیب گستره صوتِی نِی شش دانگ کامل مِی شود؛ِیعنِیسِی ،دو ،ر،مِی- مِی فا سل لا- لا ،سِی،دو،ر- ر،مِی ،فا ،سل- سل ،لا،سِی ،دو- دو ،ر،مِی ،فا.به همِین دلِیل به اِین نِی مِی گوِیِیم"نِی شش دانگ ".چون ِیک نت و ربع پرده و نِیم پرده کمتر آن را به گستره ساز اضافه کرده ام که ضمنا فاصله خالِیِیک نت بِین اکتاو اول و دوم را هم پر مِی کند.
*
نِی معمولِی چه تفاوتِی با "نِی شش دانگ" در چگونگِی نواختن قطعات دارد.با توجه به اِینکههنرمندانِی از جمله استاد پاِیور هم از نِی معمولِی براِی قطعات ارکسترال استفاده کرده اند؟!
- من زمان دانشجوِیِی به اردوهاي هنري
رامسر رفته بودم.دو سال در آن جا بين سه نوازنده نيشاگرد اول شدم و شراِیط مانند الان نبود. آن زمان کسي ني نمي زد.آن زمان همه آکاردئون ، ويولن و سازهاي فرنگي مي زدند.آنجا من با هيات ژوري مسابقات ِیعنِی حسِین دهلوي ،فرامرز پايور،حسين تهراني، محمود کريمي ومصطفِی پورتراب آشنا شدم. دکتر صفوت هم بودند.هر روز،روز امتحان ِیک ساز بود.مثلا يک روزآکاردئون ، يک روز گيتار، ِیک روز ويلن. شب قبل از روز امتحان نِی ،دانشگاه ملِی کنسرت داشت و من برنامه ساز تنها داشتم و اساتِید ساز من را شنِیده بودند.وقتِی نوبت امتحان گرفتن از من شد،همه گفتند:آقا شما کي هستيد، کجا بوديد. ما کسي را نداشتيم در اين حد ساز بزند. شما کجا بوديد. گفتم من دانشجوي معماري هستم.بعد گفتند: پيش چه کسي کار کرديد. گفتم :من از روِی نوارهاِی استاد کساِیِی کار کرده ام و صداِی نِی را به کمک دوستِی به نام "شکراله" که در اصفهان کارگر کارخانه زاِینده رود بود و نِی مِی زد ،توانستم دربِیاورم. استاد دهلوي مرا تشويق کردند که بيا هنرستان و جديکار کن. بعد رفتم نزد استاد فخرالديني براي سلفژو تئوري. کتاب را مي گذاشتيم مقابلمان و کارهاي صبا را مي زديم.هر جا نت "سِی" مِیدِیدم ،مجبور بودم سکوت کنم و اِین مساله خِیلِی هم من و هم استاد فخرالدِینِی را اذِیت مِی کرد.يک روز به آقاي دهلوي گفتم که مي خواهم روِی نِیکليد بگذارم.ايشان با يک ناباوري گفتند:خيلي خوب است.اِیشان گفتند: تو نکني چه کسي اين کار را بکند.
* در مورد تنبک کوکِی که ساختِید توضِیح دهِید و اِینکه فکرساختن تنبک کوکِی از چه زمانِی شروع شد؟
-
ساختمان تنبک يک جعبه رزنانس چوبي استکه پوستي از جنس پوست بز، شتر ِیا گوساله روِی آن مِی کشند.پوست را خيس مي کنند تا نرم مي شود وروِی جعبه مِی کشند و با چسپ مِی چسپاند دور کاسه رزنانس.به اِین عمل هم مِی گوِیند پوست انداختن.اما اِینکه اِین پوست چه صدايي دهد بستگي به آب و هوا باران و آفتاب و طبيعت دارد.تمبک نوازها بعضي وقت ها مي ديدند صداي اِین ساز زير است به آن کمِی آب مِی زدند.بعد مِی دِیدند که پوست افتاده است آن را روِی آتش مِی گرفتند.اما اِین راه حل ها موقتِی بودند.براي اينکه وقتي شما پوست را مرطوب مِی کنِید و شروع به زدن مِی کنِید.اين آب کم کم تبخير مي شودوپوست دوباره خشک مي شود يعني اگر شما يک ربع تنبک بزنيد پوست دوباره به حالت اولش باز مِی گردد.فکرتنبک کوکي از زمان استاد تهراني است ِیعنِی اِین قضِیه مربوط به سي و چند سال پيش است.استاد قنبري مهر که استاد شاخصي هستند.گفتند:ِیک روز استاد صبا به من گفتند که آقاي تهراني کارتان دارد.من رفتم استاد تهراني را ديدم .استاد به من گفتند: شما که داريد روي سازها کار مي کنيد يک فکري براي اين تمبک بکن.تا کِیآب نزنيم شل شود و روي آتش بگيريم سفت شود.آقاي قنبري گفتند ک من از همان جا در فکر فرو رفتم که تمبککوکي درست کنم.درست هم کردند. اِین طرح يک طرح خيلي ابتدايي براي کوک کردن اِین ساز بود وجلو نرفت ؛چرا که استاد تهراني نپذيرفته بودند.چند سال پيش اين طرح را استادقنبرِی به آقاي حلمي دادند.آقاي حلمي نزد آقاي قنبري رفتند وگفتند:آن طرح تمبک کوکي را ما مي خواهيم بسازيم .تغييراتي در آن اِیجادکردند.هشت پيچ در پهلوِی تنبکگذاشته اند.سيستم آن اين است که پوست را مي چسبانند به کاسه مانندهمان شيوه سنتي و در داخلش يک رينگ فلزي است. آن رينگ با سفت کردن پيچ ها پوست را به سمت بالا فشار ميدهد در نتيجه اين پوست از کاسه جدا مي شود .در اين حالت صدا در کاسه رزنانس نمِیکند و انگار که صدا خفه مي شود؛ به همين دليل اين ساز پذيرفته نشد و هيچ نوازنده اي حاضر نشد اين تمبک را دستش بگيرد و روي سن برود و کنسرت بدهد .ولي مهم اين است که فکر و اين طرح کوکِی کردن از 35 سال قبل بود.
ساز من نِی است و با زحمت و مشکلاتِی که صدا درآوردن اِین ساز دارد،سعِی مِی کنم صداهاِی درستِی را تولِید کنم .کنار من تمبک بدون توجه به صداِی ساز من،مرا با ضربه هاِیِی همراهِی مِی کند که داراِی فرکانس هاِیِی است که اِین فرکانس ها هِیچگونه هماهنگِی با صداِی نِی من ندارد.به همِین دلِیل به همه نوازندگان تنبک مِی گفتم باِید فکرِی
براِی کوکِی کردن تنبک کرد تا اِینکه بلاخره خودم اقدام کردم و حدود 10 سال است که با اِین مشکل دست و پنجه نرم مِی کنم.شش سال قبل هم در تالار رودکِی از طرف خانه موسِیقِی و با کمک دوست عزِیزم آقاِی حسِین علِیزاده که به اِین کار من خِیلِی اهمِیت مِی دادند،جلسه اِی گذاشتِیم و اِین طرح را معرفِی کردِیم.در اِین جلسه زنده ِیاد دارِیوش زرگرِیو ناصرفرهنگ فر و برادرم فرهاد عمومِی شرکت داشتند.از آن زمان اِین طرح کامل تر شده و قابل تولِید و توزِیع است.
* اکنون قابلِیت استفاده هاِی ارکسترال تمبک کوکِی درمقاِیسه با تمبک معمولِی
در چه مقدار است؟
- خيلي زياد
.اصلا قابل مقايسه نيست.شما تصورکنيد که سوار اتومبيلِی شده اِید که فرمان آن قفل شده است .اين اتومبيل فقط در خط مستقيم مي رود. سرپيچ ها بايد پياده شويد و با دردسر جهت آن را تغيير دهيد.تنبک هم مثل اتومبيلي است که فرمانش قفل شده است.از آن فقط يک صداشنيده مي شود و فرقِی مِیان مثلا ماهور دو يا ماهور فا ندارد.همِیشه ِیک صدا دارد.؛تازه اگر صداِی آن بِیرون بيايد.آقاِیمجيد درخشانيمي گفت:ما در آلمان قطعه اِیبا يک گروه موسيقي کلاسيکضبط کرده بوديم؛يکي از نوازنده ها گوش خيلي حساسي داشت.اين قطعه تلفِیقِی بود از سازهاي گيتار،کنترباس، ويولن و تار و تنبک وغِیره.اين نوازنده مي گفت صداي کنترباس خارج است و مرا اذيت مي کند. چند بار اين قطعه را گذاشتند و گوش دادند.تا اينکه فهميديم صداي تم تمبک بوده که روِی صداِی کنترباس افتاده است.
*
جاِیگاه تمبک در ذهن اغلب موزِیسِین ها به عنوان سازِی است به عنوان همراهِی کننده دِیگر سازها.حتِی به نوازند ها و خواننده ها توصِیه مِی شود براِی فراگِیرِی رِیتم حتما تمبک را فرا بگِیرند!- به تمبک کوکِیِیکسرِی پارامترهاِیتازه اضافه مي شود.اِین صحبت که با تمبک رِیتم مِی زنِیم درست است. اما با چه نتي داريد اين کار را انجام مي دهِید.آيا با آن سازي که همراهي مي کني کوک هستِید يا نه!اين براي برخي نوازنده ها که گوش موسيقي ندارند يک مسئله مي شود.اما براي کساني که گوش موسيقي دارند و ساز ديگري هم مي نوازند و دقت زِیاد دارند از صداِی اِین ساز خِیلِی لذت مِی برند.*
در ِیک نگاه کلِی مِی توان گفت ،کليدي که شما روي ني گذاشته اِید وکوکي کردن تمبک ازديدگاه معماري شما يعني نظامند بودن، نگاه تکنيکِیو مهندسِی به دنِیاِی پِیرامون ناشِی مِی شود.-
من در دو عرصه موسِیقِی و معمارِی کار کرده ام؛از بچگي هم در محيط موسيقي بزرگ شدم اصلا از درو ديوار خانه ما موسيقي و آواز شنيده مي شده است.مِی گفتند خانه "عمومِی ها" چرخ چاهشان پاِیِین که مِی رود ابوعطا مِی خواند و بالا که مِی آِید سه گاه. خانه خيلي بزرگ بودو به قول معروف هزار فامِیل پِیش هم زندگِی مِی کردند؛در اين فضا موسيقي در وجود ما رشد پيدا کرده است. برادرم فرهاد در سن هفت سالگِی همه دستگاههاِی موسِیقِی را مِی خواند.
ارتباط هنر معمارِی و موسِیقِی
موضوع تازه اي نيست.کتاب هاِی زِیادِی درباره اِین مقوله نوشته شده است.دِیوارها، ستون ها ، تزئينات معمارِیِیونان با موسيقيمطابقت دارند.در معماري ايراني ريتم خيلي نقش مهمي داشته است.ما هفت دري و پنج دريدارِیم. چرا چهار دري و شش درِی نداشتيم ؟اين معمارِی برگرفته از ريتم است .من ِیک نماهنگ با استفاده از برنامه POWER POINT"" تهِیه کرده ام که تا به حال در چند دانشگاه و مرکز علمِی معرفِی کرده ام .در اِین نماهنگ شما تصوِیرِی را از معمارِی اِیران همراه با شنِیدن ساز اساتِیدِی مانند کساِیِی،عبادِی ،شهناز و بهارِی مِی بِینِید و ارتباط آنها را به صورت سمعِی و بصرِیمي بينيد.پدِیده مشترکِی مانند رِیتم ،تداوم،تزئِینات و غِیره در موسِیقِی اِیرانِی و معمارِی اِیرانِی در اِین نماهنگ بررسِی مِی شود.* با توجه به اينکه شما در خارج از کشور زندگي مي کنيد وچند سال ِیکبار به مدت يکي ،دو هفته به ايران مسافرت مِی کنِید؛زندگِی پرسرعت آنجا چه تاثِیرِی برنوع نوازندگِی ،آهنگسازِی موزِیسِین هاِی آن سوِی مرزها وحتِی داخل کشور گذاشته است؟
-
فکر مِی کنم اِین مساله در بِین هم نسل هاِی من کمتر وجود داشته باشد
اما درباره سرعت باِید عرض کنم که اِین مساله پدِیده اِی که در موسِیقِی همه ملل اثر گذاشته است؛البته پدِیده سرعت در ارتباط با پِیشرفت تکنولوژِی مطرح مِی شود و انسان از نظر فِیزِیکِی و فکرِی مجبور است پا به پاِی ماشِین و کامپِیوتر حرکت کند و هر چه بر سرعت خود اضافه مِی کند باز هم عقب مِی افتد.چون خود بشر است که مرتبا به سرعت اِین دستگاهها و تکنولوژِی ها اضافه مِی کند و خودش عقب مِی ماند
همانطور که گفتم،محِیط زندگي و جهان پيرامون بر روِی رفتارهاي اجتماعي و حتِی صحبت کردن انسان تاثير مِی گذارد.چگونه مي شود که در ساز زدن نوازنده اثر نگذارد.صد در صد اين تاثير وجود دارد. مهم اين است که شما تا چه مقدار به ريشه هايتان وصل باشيد. من در خارج از اِیران جوان هاِیِی را دِیده ام که در سنِین کودکِی از اِیران خارج شده اند ِیا حتِی در خارج از کشور متولد شده اند و به موسِیقِی اِیرانِی علاقه مند شده اند و سازِی را مِی نوازند.اِین نوع جوانها هر چند از نظر تکنِیکِی پِیشرفت کرده باشند ولِی از نظر حسِی چِیزِی در آنها کمتر دِیده مِی شود؛علت آن هم اِین است که اِین نوع موسِیقِی را در شراِیطِی غِیر از شراِیط فرهنگِی –اجتماعِی اِیران تجربه کرده اند و برداشت آنها از اِین موسِیقِی قدرِی به برداشت نوازندگان غِیراِیرانِی که موسِیقِی اِیرانِی مِی نوازند،نزدِیک مِی شود که گاها در لهجه ساز آنها وجود دارد و شنِیده مِی شود و طبِیعِی است که ساز استاد خود را هم با سلِیقه خودشان گوش مِی دهند و از صافِی خودشان مِی گذرانند که بعضا با آنچه در ذهن استاد اِیشان بوده متفاوت است..چون شراِیط اجتماعِی – فرهنگِی زمان اساتِیدِی مانند کساِیِی ،شهناز،محجوبِی،تهرانِی،صب ا و ساِیر بزرگان با شراِیطِی که ما در آن زندگِی مِی کردِیم ،تفاوت چندانِی نداشتِیا تداوم داشت؛در صورتِی که در اِین 25 سال اخِیر ارتباطات و شراِیط عوض شده و طبِیعِی است که اِین تغِیِیرات بنِیادِی در کار موسِیقِی و آثار خلق شده در اِین مدت تاثِیر فراونِی داشته ،چه در اِیران و چه در خارج از اِیران.چند روز پِیش با آقاِی شجرِیان صحبت مِی کردم.گفتند:من برنامه اِیبراي آموزش گوش دادن موسيقي در نظر دارم.اِینکه مردم چگونه موسيقي گوش بدهند.گفتم:فکرتان خيلي خوب است.اينکه بنشينيم و بگوييم که "پاپ موزيک" تاراج کرد،برد و خورد،کاراشتباهِیاست .اکنون جوان علاقمند به موسِیقِی خيلي زياد است.امامحيط مساعد نيست و آنها فوري جذب ان نوع موسِیقِی ها مِی شوند که خِیلِی هم طبِیعِی است.اما اگر به همِین جوان ها آموزش درست بدهندموسِیقِی کلاسِیک اِیرانِی هم براِیِیک قشر جاذب است."جانِی هالِیدِی" ِیکِی از خواننده هاِی پاپ پارِیس با موتور به صحنه مِی آِید.براِی اِین کنسرت 20 هزار نفر مِی آِیند اما براِی موسِیقِی کلاسِیک 500 نفر جمع مِی شوند.آن 500 نفر انتخاب کرده اند.اين حق انتخاب را بايد به همه داد.آن زمان که از راديو فقط صداِیموسيقي سنتي شنيده مي شد،اِین سانسوراشتباه بود. نتيجه اش آشفته بازارِیاست که اکنون شاهد هستيم.درون ِیک جامعه سالم بايد همه نوع موسيقيباشدو به مردم حق انتخاب بدهد؛البته باِید آموزش داد و محيطي براي جوان ها اختصاص داد تا آنها جذب هنر اصِیل که پايه و اساس فرهنگ ايراني و سنت هاي ايراني و ملي است،شوند..
موسِیقِی ملل مختلف هم دستخوش اِین تغِیِیرات است. تماِیل جوانها به موسِیقِی پاپ و استفاده از سازهاِی الکترونِیک خاص جوانان اِیران نِیست.امروزه در تمام دنِیا همه کشورها با اِین مساله روبرو هستند که جوانها با توسل به اِین وسائل به خواسته هاِی خودشان زودتر و راحت ترمِی رسند.در تمام کشورهاِی غرب و شرق گراِیش جوانان به سرعت و استفاده از وساِیل مدرن زِیاد است.مثلا در ترکِیه ِیا مصر ِیا رومانِی
در اِین مِیان عده اِی هم هنوز به دنبال ارزشهاِی فرهنگِی – ملِی خودشان هستند و نگهدارِی از اِین ارزشها.طبِیعِی است اِین عده در اقلِیت هستند ولِی چِیزِی که مهم است اِین است که دولت ها و تشکِیلات فرهنگِی باِید آنها را حماِیت کنند و غِیر از اِین هم راه حلِی براِی اِین مساله نِیست.
ِیا فرانسه و غِیره همه جا صداهاِی مشابهِی به گوش مِی رسد که تنها با کمِی دقت مِی فهمِید که مثلا زبان خواننده ِیونانِی است ِیا ترکِی.ولِی صداِی سازهاِی الکتروِیکِی و دستگاههاِی الکترونِیکِی همه را به ِیک جهت برده و الگوها همه مشابه ِیکدِیگرند.
·
شنِیده ام که در حال کوکِی کردن ساز دف هم هستِید.به عنوان آخرِین سوال درباره دف کوکِی و قابلِیت ها آن در ارکستر و گروه نوازِیتوضِیحاتِی بدهِید.
-
دف هم مانند تنبک اگر کوک شود،مطمئنا در همراهِی سازهاِی اِیرانِی بسِیار جاِی مناسب و قابل قبولِی داشته باشد؛البته تکنِیک نوازندگِی اِین ساز خِیلِی پِیشرفت کرده است ولِی ساختمان آن هنوز ناقص است و قابلِیت هاِی صداِی آن هنوز بررسِی نشده است.من طرحِی هم براِی قابل کوک کردن دف داده ام که با پوست مصنوعِی ساخته مِی شود.اِین ساز هنوز به مرحله تولِید نرسِیده است ولِی نمونه آن مورد توجه نوازندگان دف قرار گرفته است.امِیدوارم روزِی در دسترس همه نوازندگان اِین ساز قرار گِیرد.
دف ِیکِی از سازهاِی قدِیمِی است .اگر شما به اشعار شعراِی کلاسِیک ِیا مِینِیاتورهاِی موجود در موزه ها و کتابخانه هاِی دنِیا نگاه کنِید ،همِیشه دف در صحنه موسِیقِی اِیران حاضر بوده و به خصوص با ساز نِیهمراه بوده است و سابقه آن حداقل به هزار سال قبل برمِی گردد؛البته در دوره اِی اِین ساز با سازهاِی کوبه اِی دِیگر جاِیگزِین شد و همانطورِیکه درباره تکنِیک نوازندگِی نِی صحبت شد .تکنِیک اصفهان در قدِیم متداول بوده ولِی در دوره اِی فراموش شده و دوباره به صحنه مِی آِید.دف هم همِین سرنوشت را داشته است؛در دوره هاِیِی ساز اصلِی کوبه اِی بوده است ،کنار رفته و بعد به ضرورت زمان دوباره به صحنه آمده است.
You can see links before reply (You can see links before reply)

AliB
Monday 27 October 2008, 01:15 PM
سایت رسمی استاد حسین عمومی
You can see links before reply