PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پايان عصر طلايی موسيقی سنتی ايران؟



Leon
Friday 25 January 2008, 12:05 PM
پايان عصر طلايی موسيقی سنتی ايران؟

You can see links before reply

اين يادداشت (You can see links before reply) حامد قدوسی را که خواندم دوباره آن نگرانی عميق‌ام درباره‌‌ی سرنوشت موسيقی سنتی ايرانی زنده شد. آيا ما، يعنی کسانی که علاقه و عشقی به موسيقی ايرانی داريم، دل‌مان فقط به رؤيا و خاطره خوش است؟ آيا موسيقی سنتی ايران دوره‌ی زايندگی و خلاقيت‌اش را پشت سر گذاشته است؟ موسيقی‌های بازاری عليرضا افتخاری و امثال محمد اصفهانی ديگر تبديل شده‌اند به موسيقی پاپ درجه‌ی سه و تقليدی که شير بی يال و دم و اشکمی است که شباهتی به موسيقی سنتی و اصيل ايران ندارد. همايون شجريان هر کاری که توانسته است با شعر و موسيقی کرده است (به عبارتی هر بلايی که خواسته است سر آن آورده است) بهانه‌اش هم لابد آزمودنِ شيوه‌های تازه است. استاد شجريان هم به جز همان يکی دو کار اول‌اش با عليزاده که سبکی متفاوت بود، دوباره به ورطه‌ی تکرار افتاده است. بقيه‌ی خوانندگان هم که فروتر از آن‌ها هستند چندان درخشش خاصی نداشته‌اند.
آيا عصر طلايی موسيقی ايران به پايان رسيده است؟ روزگاری که گروه چاووش و شيدا و عارف کارهای درخشان و منحصر به فردی می‌ساختند که در خاطره‌ی ملت می‌ماند، سپری شده است؟ ما جايی را به خطا رفته‌ايم و قصوری کرده‌ايم يا اين موسيقی ديگری ظرفيتِ تازه‌ای ندارد؟ چقدر بايد منتظر رستاخيزِ ققنوسِ تازه‌ای بود؟ آيا بايد به همين مجموعه‌ی کارهای فعلی و دو سه نسلِ پيش‌ دل‌ خوش کرد و با همان نوستالژيک‌وار زندگی کرد؟ اصلاً چيزی به اسم «عصر طلايی موسيقی ايرانی» معنی دارد؟ درست است که دوره‌ی همکاری شجريان و مشکاتيان دوره‌ای استثنايی و تاريخی بود، اما نبايد گفت که آن کارها هم محصول شرايط اجتماعی و فرهنگی خاصی بودند که ديگر وجود ندارند (حتی اگر امروز هم شجريان و مشکاتيان با هم کار می‌کردند)؟ راه برون‌رفتی از اين بن‌بستِ ابتذال و تکرار هست آيا؟ به گمانِ من آن چيزی که موسيقی را تازه می‌کند و روحِ جوانی در آن می‌دمد، نفسِ استفاده از شعرِ نو و متفاوت نيست. باز هم می‌توان با شعر مولوی و حافظ کار درخشان و بی‌نظير ساخت که همراه با روحِ زمانه باشد و نفسی گرم در کالبد سردِ روزگار بدمد. مسأله فقط شعر نيست. مسأله روحيه و حس و حال آهنگ‌ساز و خواننده هم هست و اهميتی که آن‌ها به صيقل دادن و پاکیزه ساختن کارشان بدهند. آيا هنوز کسی مثل سايه پشت پرده‌ی موسيقی ايرانی هست که گوشی حساس و چشمی تيزبين و سنجش‌گر داشته باشد؟ من پاسخ اين پرسش‌ها را نمی‌دانم. اگر کسی پاسخی مشخص دارد و می‌تواند پاسخ‌اش را مستدل کند، مرا راهنمايی کند.

blog.malakut.org (You can see links before reply)





دوستان نظر شما چيست؟آيا شما هم فكر ميكنيد كه عصر طلايی موسيقی سنتی ايران به پايان رسيده؟

Kamanche
Friday 25 January 2008, 03:35 PM
شاید یه مقدار این نوشته بدبینانه باشه.به نظر من
تازه داره تلاشهایی صورت میگیره که میتونه اینده یدرخشانی رو برای موسیقی ایران رقم بزنه.
بازگشت و اقامت استاد لطفی در ایران و پیگیری و تشکیل مجدد گروه شیدا و مکتب خانه میرزا عبدالله
کنسرت های متعدد اساتید موسیقی در تابستان گذشته و احتمالا آینده
قول مجدد همکاری اساتید موسیقی
همکاری همایون شجریان با گروه دستان
و شور جوانی جوانان فعال موسیقی که سخت در تکاپو و تلاش هستند
نوید بخش روزهای خوبی برای موسیقی ایرانیه
هر چند سکوت و رخوت فعلی موسیقی واقعا دردناکه
با تشکر فراوان از شما

shbaharehs
Friday 25 January 2008, 04:33 PM
راستش منم فکر نمیکنم اینطور باشه. قدیما چون دسترسی به اهنگهای غیر ایرانی کمتر بود و پاپ هم به اونصورتی که الان رواج داره نبود همه سنتی گوش میکردن. ولی باز به نظر من یه مدت کمرنگ شده بود ولی الانا اون طوری که من میبینم خیلیها به طرفش رفتن و میرن. حتی توی خیلی از اهنگای غیر سنتی هم از اون سازها استفاده میشه که خیلیم مورد استقبال قرار گرفتن. نمیدونم حالا شاید اینطور نباشه ولی این از دید من بود!
ممنون

Amir
Friday 25 January 2008, 04:52 PM
منم فکر نمی کنم اینطور باشه

البته اگر حمایت از بزرگان باشد مطمئنا کارها تکراری نخواهد بود

ترویج فرهنگ ایرانی هم مهمه , ما جوانان هم سهم مهمی در این امر داریم

باید هرجایی می رسیم معرفی کنیم و سعی کنیم اونو زنده نگه داریم

AliB
Friday 25 January 2008, 10:05 PM
من یادداشت رو خوندم و مطلب بالا رو هم خوندم .در مورد عصر طلایی موسیقی ایران من نظر دیگری دارم به نظر من عصر طلایی موسیقی ایران بین سالهای 1300 تا 1357 بود و به ویژه در سالهای 1320 تا 1357 و فکر نمی کنم که اصلا نیاز به شرح داشته باشد که چرا چنین است. ببینید دوستان عزیز هنگامی که جریانات و عواملی از بیرون بدون هویت و اصالت و حقانیت سعی در ایجاد محدودیت و یا خط دهی و یا تغییر جریان "به طور کل " فرهنگ یک جامعه "و به طور جز" مثلا موسیقی یک جامعه را داشته باشد چنین می شود که امروز شده است. تا زمانی که هنرمند در بیان احساس و انتخاب شیوه ی هنری احساس آزادی نکند و زمینه برای کار او مساعد نباشد آن رشد و بالندگی و خلاقیتی که باید را از خود بروز نمی دهد. هنگامی که همواره سایه ای فضای موسیقی این مملکت را مکدر می دارد هنگامی که موسیقی در ایران همانند بچه ی نامشروع است نه می شود انکارش کرد و نه می شود آن را پذیرفت! چه انتظاری می رود؟ هنگامی که شیوه ای مدون در حمایت و پرورش استعدادها نیست . هنگامی که بازار موسیقی هم همانند همه ی بازار های دیگر اقتصادی در ایران محلیست برای رانت و پارتی بازی و منفعت طلبی چه انتظاری می توان داشت. هنگامی که با سیاست های غلط موسیقی ای گزینشی با کیفیتی وحشتناک پایین به خورد شنونده داده می شود (حال آن چه نوع موسیقی است بحثی است جدا) واقعا آنچه که راه را بر موسیقی ما بسته است ایرادی فنی در موسیقی یا موسیقیدانان نیست بلکه جو حاکم بر فضای کار است .
خرده از موسیقیدانان ای گرفته می شود که آقا چرا به فکر پول هستی آقا چرا خارج از ایران کنسرت می دهی آقا ... خوب شما منصفانه قضاوت کنید(که اگر دستی بر آنش نداشته باشید و با این شرایط کار نکرده باشید نمی توانید) هنگامی که هزار و یک مشکل برای اجرادر داخل وجود دارد و هنگامی که در خارج از ایران جدای از مشکلات رفت و آمد می توان به سادگی و با آسودگی خیال و در سالنهای خوب و با امکاناتی مناسب اجرا کرد و به هر حال شنونده هم به اندازه ی کافی هست ! خوب این طبیعیست که هرکس از دستش بر بیاید سعی در کنسرت گذاشتن در خارج از ایران می کند.
موسیقی ایران به هیچ چیز جز شفاف سازی و احترام نیاز ندارد(از سوی کسانی که باید این احترام را بگزارند) و اگر چنین شود خواهید دید که توانایی همه کار در این موسیقی هست همانطور که در دوره هایی که این شرایط فراهم بوده آن را تجربه کرده ایم. آنچه که مسلم است موسیقی هر ملتی و هر فرهنگی یکی از پایه های اصلی هویت و قوام آن فرهنگ است و ما به عنوان ملتی صاحب تمدن و فرهنگ موسیقی مربوط و مخصوص به خودمان داریم که اتفاقا (و البته نه اتفاقی) موسیقی ایرانی همانند همه ی هنر های ایرانی بسیار پیچیده عمیق و گسترده است از نظر امکانات و تنوع برای خلاقیت و پیشرفت. ما نگران موسیقی نباید باشیم نگران دکترهایی باید باشیم که در بالای سر این مریض(موسیقی ما) مشغول کار هستند.
این نظر شخصی من در این باب بود.
با تشکر از دوستان

arian
Saturday 26 January 2008, 01:28 PM
هميشه از نوع انتخاب مقالات و پشتكار آقاي لئون توي سايت به ديده تحسين نگاه كرده ام .كاش توي بخش ويولن هم گهگاهي ميامدند ، فكر كنم با مقالات و آثار و نت هاشون و... كولاك ميشد.
داخل پرانتز از آقاي لئون تقاضا دارم تا سايز فونت را بزرگتر انتخاب ميكردند تا بهتر بشه مقاله را مطالعه كرد.
اما مسئله ي موسيقي كه ايشان به آن پرداخته اند از لحاظ محتوا به موسيقي سنتي يا به قولي كلاسيك كنوني ايران بعد از سال 57 ميپردازه و نه قبل از آن . پس بايد بيشتر به حال اشاره داشت ولي جهت روشن شدن بيشتر موضوع به بخشي از تاريخ نه چندان دور موسيقي ياد ميكنم تا به جايگاه امروز موسيقي ايران يا بهتر بگوييم اقتصاد موسيقي ايران برسيم .
وضعيت موسيقي قاجار را همه به خوبي ميدونيم (عمله ي طرب و لهو ولعب و....) . اواخر دوره ي قاجار با ظهور انقلاب مشروطه و ظهور عارف و شيدا به عنوان سردمداران موسيقي انقلابي ،موسيقي شكل و محتواي تازه تري پيدا كرد . ديگه اشعار پيشي شاه شهيد (به قول عارف) به كناري زده شده بودند. حالا ميرزاده عشقي شعر ميگفت . محرك اصلي اين دوره ي موسيقي انقلاب مشروطيت و آزاديخواهي بود پس موسيقي به خوبي و با هدف متعالي تري هذفمند شده بود آزادي انسانها و رهايي از يوغ سلطه ي قجري.كه با ظهور قمر و با اشعار ملك اشعرا و آهنگهاي بسياري از بزرگان ادامه يافت و پس از اقبال عمومي بلافاصله كمپانيهاي صفحه پر كني جهت توشه بردن از اين اقبال به سرزمين ما يورش آوردند.هدف اين بخش از تاريخ موسيقي ايران پول نبود هدف بسيار والاتري مطرح بود اين بخش از تاريخ موسيقي ايران به نوعي جاودانه شد و هنوز در ميان مردم سرزمين پارس زمزمه ميشود.
اغلب موسيقي در ميان خانوادهاي غير رعيت ايراني مرسوم بود و كساني به دنبال موسيقي ميرفتند كه اغلب به دنبال علاقه ي خود بودند و چنانچه بررسي شود اغلب از اقشار متمول نظير صبا ، خالقي ، وزيري، ركن الدين خان مختار ، حتي تجويدي و... اما اين عشق در مقابل عشقي ديگر قرار ميگرفت . بدون شك خانواده و تامين هزينه هاي زندگي نيز بايد صورت ميپذيرفت و اين جدي ترين مشكل موسيقيدانان آن عصر بود . ممر در آمد موسيقيدان فقط به گهگاه خالطور و دست شاگردان معطوف ميشد كه چند قراني براي 5 جلسه در هفته آن هم براي موسيقيداني درجه يك چون درويش خان بود و از سوي ديگر دسترسي به آن ساده تر.
موسيقي يا به طور كلي هنر نه فقط در ايران بلكه در تمام جهان ابزاري اقتصادي براي كسب در آمد نبود فقط عشق بود و عشق و همه نيروي عشق را به خوبي ميدانيم كه چه پتانسيل عظيمي دارد و ميتواند جهاني را دگرگون سازد. همان عشقي كه در نقاشي ون گوگ را آفريد و در موسيقي ما بسيار بزرگان.
اين روند تا اواخر سال 1319 ادامه داشت . از آن پس تحول عظيم ديگري در موسيقي ايران زمين با تاسيس راديو بنا گرديد. موسيقيدانان توانستند با همكاري راديو درآمدي ديگر داشته باشند كه هر چند بسيار قليل بود و به قول استاد ني داوود براي دو ساعت اجرا توسط استادان طراز اول از ساعت 10 تا 12 شب و تمرين قبل از آن به ماهيانه 50 تومان ميرسيد ولي هر دو عشق يعني ساز و زندگي را به نوعي سيراب ميكرد. در همين دوره است كه عاشقان موسيقي زيباترين قطعات موسيقي اين سرزمين را مي سرايند و متاسفانه به دليل اجراي زنده و عدم امكانات ضبط آن روزگار هيچ يادگاري از آن برجاي نمانده است.
اوج موسيقي سنتي ايران در اين روزگاران با برنامه هاي گلها ي جاويدان و رنگارنگ و صحرايي و.... ادامه يافت و مرحوم پير نبا با سعي و درايت بسيار بر ادامه فعاليت آن تلاش بسيار نمود. گر چه بسيار كارشكني و جفا نيز در همين دوران بر موسيقي سنتي ايران روا شد تا جاييكه وزيري خانه نشين شد و خالقي بيمار .
با ظهور تلويزيون از اواسط دهه چهل با توجه به سليقه ي عامه و تكنولوژي تصوير و لازمه هاي سرعت بيشتر در انتقال مفاهيم و آشنايي با موسيقي غرب،عرضه موسيقي به سمت و سوي موسيقي پاپ گرايش يافت.
نوع رسانه الزام در به خدمت گرفتن شكل اثار جديد همراه با سرعت بيشتر را به همراه داشت. اگر در راديو الزام به آرامش و سكون بود و از اين رو موسيقي سنتي با اقبال عمومي مواجه ميشد در عصر تلويزيون و تصوير ديگر سكون و آرامش مورد توجه نبود لازمه ي تصوير حركت است پس ديگر موسيقي سنتي جايگاهي در آن نخواهد داشت و اين آغاز دوران خاموشي موسيقي سنتي و شكوفايي عرضه ي موسيقي پاپ و ايجاد اقتصاد موسيقي در ايران شد.
در همين جاست كه به سخنان هوشمندانه وزيري و گفته هاي صادقانه خالقي و دهلوي (و بسياري از منتقدان ديگر)پي ميبريم كه بايد موسيقي ايران را از حالت يكنواختي به پليفوني تبديل كنيم تا بتوانيم آنرا حفظ و براي عرضه ي جهاني آماده سازيم (بدون آنكه به ارزشهاي اصيل موسيقي ايراني لطمه خورد.)
دو گروه در مقابل اين نظريه هاي هاي وزيري وخالقي(به عنوان سردمداران نظريه) جبهه گرفتند .گروهي از سنتي كاران كه به قول فروغ كفر يك گياه را باعث آلودگي باغچه ميدانستند و گروهي از نوپردازان كه شفاي باغچه را در انهدام آن ميدانستند.
به هر حال عصر طلايي موسيقي كلاسيك ايران در دوران گلها با زحمات آهنگ سازان بزرگي نظير خالقي و معروفي به خوبي نشان داد كه موسيقي ايراني قابليت چند صدايي را داشته و دارد و بايد از ابزارهاي مناسب (ساز مناسب و دانش لازم ) در اين راه بهره برد.به خوبي همه ميدانيم در اين راه چه مشقتهاي جانكاهي از سوي اين گروه براي كسب دانش لازم و ايزارهاي جديد به علاوه ايستادگي و مبارزه با افراط و تفريط هاي ساير دوستداران موسيقي كشيده شد تا اركسترهاي راديو و سازهاي ملي و صبا بتوانند ادامه فعاليت دهند.
با بروز انقلاب 57 و تغييربافت فرهنگ جامعه ، ديگر موسيقي نه به عنوان نياز بشر بلكه به عنوان عامل انحراف و ابتذال جامعه شناخته ميشد.
در اين اثنا حاميان موسيقي پاپ با از دست دادن پايگاه اجتماعي به مهاجرت و حاميان موسيقي سبك وزيري(به عنوان تئوريسين) با از دست دادن ابزار به گوشه نشيني روي آوردند . اما گروه سوم كه تقريبا همگي جوانان اواخر عصر پهلوي به شمار مي آمدند و با يكي دو كنسرت در جشنهاي فرهنگ و هنر شيراز گروههايي نظير شيدا و عارف را پديد آورده بودند با روحيه انقلابي طلبي پس از انقلاب بيشتر به سبك حماسي مورد علاقه زمان خويش پرداختند وباز هم عشق عامل اقبال اين موسيقي بود.اينان تماما با سازهاي ايراني آشنايي داشتند و از همين روي سكان موسيقي سنتي ايران را هر چند درمردابي بسيار آرام به پيش راندند.پس از اتمام جنگ و فتواي امام و وزرات ارشاد آقاي خاتمي ، موسيقي به نوعي رونق دوباره ي خويش را بازيافت .تالار وحدت مجددا شاهد كنسرت هاي اركستر سمفونيك و سنتي كاران شد. جامعه ي سالها دورمانده از موسيقي و نيازمند آرامش اين بار با آغوش باز هر دو سبك كلاسيك ايراني و غربي را
پذيرا شد و كنسرت هاي خارج از كشور موسيقيدانان شروع گرديد ولي ديگر شرايط فرق ميكرد اين بار ديگر موسيقي يك حرفه ي تمام عيار بود و برايش پول خرج ميشد .اقتصاد موسيقي ايجاد شده بود و اگر تا به حال موسيقيدانان دراويشي بودند كه بر گليمي ميخسبيدند امروز پادشاهاني بودند كه در اقليمي نمي گنجيدند اختلافات شروع شد . فرهنگ تغيير يافته بود ديگر كمتر كسي بدنبال عشق بود انگيزه امروزي ثروت بود و موسيقي ديگر بخشي از اقتصاد كه ثروت كلاني را به همراه داشت. آن هم از نوع بي دردسر.نيازي به شعر جديد نباشد.آهنگساز نخواهد .تنظيم براي اركستر نخواهد دو سه نوازنده كافي است .پول كم بدهيم و با اينهمه اشتياق زياد به موسيقي پول زيادي ببريم .چه چيزي بهتر از تكرار گذشتگان ، نبش قبر ميكنيم و قطعات و تصانيف را بارها و بارها به خورد ولع موسيقي نشنيده هاي خود ميدهيم ! خلق را تقليدشان بر باد داد.
اما موسيقي دوران ديگري نيز داشت جامعه با برخورداري از ماهواره ها به علت تكرار بسيار زياد يك نوع از موسيقي سنتي شايد ناخواسته به موسيقي پاپ غربي رجوع كرده بود. موسيقي لس آنجلسي نقل محافل بود از ماهها قبل از سال نو بدنبال ويدئو هاي سال جديد ميگشتند. .اين بار با رياست جمهوري خاتمي و فضاي اصلاحات ، موسيقي پاپ بار ديگر وارد عرصه ي موسيقي ايران شد و به سرعت رشد كرد ولي باز هم تقليد اين بار از خوانندگان لس آنجلسي. ثروت هاي ناشي از عرضه ي آثار موسيقي ديگر هر صدايي را وسوسه ي خواندن ميكرد و در اين ميان بسياري با صداهاي نا پخته و نا آزموده و كلاس نديده. ميشد با كمتر از دو هزار تومان در خانه خواند و به شهرت رسيد وعرضه را شروع كرد . همه ساز به دست با دو سه ماهي كلاس رفتن به استادي ميرسند. اوضاع عجيبي است استادان بزرگ موسيقي به واسطه ي شهرتشان با كار كمتر ، پول بيشتري ميخواهند وموسيقي تكراري به خورد مردم ميدهند ،ديگر سبك و سياق فرقي نميكند پول در كجا بيشتر است، تازه لب خواني هم ميكنند . كلاسيك كارها با اندك حقوق كسي رهبريشان را قبول نميكند .تازه اين نوازنده ها دل ودماغ تمرين روي كارهاي جدي را ندارند. خلاصه حال و روز موسيقي ملي با آن همه استعداد و توانايي و پتانسيل نظير همين برف و سرما و باراني است كه يا سبب بروز سيل ميشود يا هموطنانمان را دچار خفگي ميكند يا آب آشاميدني را آلوده ميكند يا برق ها را قطع ميكند يا تصادفات را چند برابر و بيمارستان ها را مملو از دست وپا و گردن شكسته!

Leon
Saturday 26 January 2008, 04:09 PM
مرسی دوست عزيز،از بعضی دوستان ،اينجا جا داره که شخصاً به خاطره مقالات زيباشون تشکر کنم ،واقعا لذت ميبرم وقتی نظرات شما دوستان عزيز رو در هر موردی ميخونم،
به هر حال سايت به کاربرانی مثله خان،Arian,avm,kamanche,Alib...افتخار ميکنه،اميدوارم که شاهد فعاليت های بيشتر شما باشيم،