PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آرایه های ادبی



hichnafar
Sunday 27 January 2008, 02:01 PM
سلام
به پیشنهادساراجان دراین تاپیک تعاریف برخی آرایه های ادبی که درشعرکاربرددارند وویژگی های اصلی شعرقرارداده می شوند.

عناوین مطالب

مصراع -بیت
قافیه -ردیف
تقسیم بندی آرایه ها
آرایه های لفظی
واج آرایی
سجع
جناس
اقسام قلب
تکرار
ترصیع
ملمع
تضاد

hichnafar
Sunday 27 January 2008, 02:13 PM
مصراع:
مصراع کوتاه ترین پاره ی سخن موزون است .
مثال :دل می رودزدستم صاحبدلان خدارا

بیت :
هرسطرازشعربیت نام دارد که شامل دومصراع است و واحدشعرمحسوب می گردد.

مثال :دل می رودزدستم صاحبدلان خدارا *** درداکه رازپنهان خواهدشدآشکارا

hichnafar
Monday 28 January 2008, 08:46 AM
قافیه :
به کلماتی که آهنگ وحروف آخرشان یکسان است قافیه گفته می شود ،قافیه معمولا"درپایان مصرع هاقرارمی گیرد.به کلماتی که این حروف درشان به کاررفته «کلمات قافیه »گفته می شود .
مثال :خانه و دانه /باز و راز
ردیف :
به کلمه یاکلماتی که بایک معنی عینا"بعدازقافیه تکرارمی شوند ردیف گفته می شود .
مثال :
معشوقه به سامان شد تابادچنین بادا *** کفرش همه ایمان شدتابادچنین بادا

sara
Tuesday 29 January 2008, 08:11 AM
سارا جان ببخشید دخالت می کنم

تعریف آرایه:آنچه سبب زیبایی سخن می شود آرایه نام دارد و بر دو نوع می باشد:
1-لفظی
2-معنوی

آرا یه ها ی لفظی:یعنی زینت و زیبایی کلام که با لفظ انجام می شود وعبارتند از:
1-1:واج آرایی
2-1:سجع
3-1:جناس
4-1:قلب
5-1:تکرار
6-1ملمع

ادامه دارد...

sara
Wednesday 30 January 2008, 10:20 AM
1-1:واج آرایی یا نغمه حروف:تکرار یک واج در کلمات یک مصراع یا یک بیت یا عبارت نثری که کلام را آهنگین کند واج آرایی می نامند.
واج:عبارت است از تمام حروف زبان فارسی و صداها به عنوان مثال کلمه ی «سر» سه واج دارد.
مثال:دوران کنون دوران من،گردون کنون حیران من/در لامکان سیران من،فرمان ز قان آورده ام.
که در حرف الف و ن واج آرایی مشهود است.
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران/کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

sara
Thursday 31 January 2008, 08:41 AM
2-1:سجع:آوردن کلماتی در پایان جملات نثر که در وزن یا حرف آخر یا هر دو با هم یکسان باشند.
سجه در کلامی دیده می شود که حداقل دو جمله باشد و حکم قافیه را در شعر دارد
انواع سجع:
2-1-1:سجع متوازن:آن است که کلمات سجع فقط در وزن اشتراک دارند
مثال:طالب علم عزیز است و طالب مال ذلریل
یا دو کلمه ی عذر و عجب در عبارت زیر:
نیکا آن معصیت که تو را به عذر آورد و شوما آن طاعت که تو را به عجب آورد.
2-1-2:سجع مطرف:سجعی که کلمات سجع فقط در حروف یا حرف پایانی با هم اشتراک دارند.
مثل:دو کلمه ی غایت و نهایت در عبارت زیر که هم وزن نیستند چون از نظر هجا با هم فرق دارند تنها در حروف آخر مشترک هستند.
محبت را غایت نیست از بهر آنکه محبوب را نهایت نیست.
2-1-3:سجع متوازی:سجعی که کلمات سجع هم در حروف پایانی و هم در وزن یکسان می باشند.مثل دو کلمه رسیدن و کشیدن در عبارت زیر:

باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده
یا:مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید.

hichnafar
Sunday 3 February 2008, 06:03 PM
ساراجان وآقای ذوالفقارخیلی ممنون ازکمکتون بازم ازاین کارابکنید !
_________________
البته من یک جاخوندم که آرایه های به سه دسته ی 1.بیان 2.لفظی 3. معنوی تقسیم می شن
که بیان شامل تشبیه ،کنایه ،مجاز،استعاره وتشخیص است .
__________________________
ادامه ی سجع :
به نثری که دارای سجع باشد «مسجع » گفته می شود .معنی کلمه سجع آوازکبوتر است .
درصورتی که درجملات کلماتی کاملا"مانندیکدیگرباشند(ازنظر خواندن ونوشتن ومعنی) مثل ردیف هستندکه درشعربعدازقافیه می آید وبرای پیداکردن سجع باید ازآنهاصرف نظرکرد.

مثال :
الهی دانایی ده که ازراه نیفتیم وبینایی ده که درچاه نیفتیم
الهی آفریدی رایگان وروزی دادی رایگان ،بیامرزرایگان که توخدایی نه بازرگان .
الهی بنیادتوحیدماخراب مکن وباغ امید مابی آب مکن .

بخشی ازمناجان نامه نوشته خواجه عبدالله انصاری (باتلخیص)

sara
Tuesday 5 February 2008, 09:52 AM
شرمنده سارا جان یه مدت نبودم


3-1:جناس:آوردن کلماتی در شعر و نثر که از نظر معنی کاملا متفائت هستند اما از نظر شکل ظاهری و تلفظ گاهی کاملا مثل هم هستند و گاهی اختلافاتی در یک واج است و انواعی دارد
3-1-1:جناس تام:آن است که دو کلمه جناس از نظر شکل ظاهری و تلفظ کاملا یکسان باشند ولی از جهت معنی با هم فرق داشته باشند.مثال:
بهرام که گور می گرفتی همه عمر/دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد/رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
3-1-2:جناس ناقص:که انواعی به شرح زیر دارد:
3-1-2-1:جناس ناقص اختلافی:آن است که دو کلمه جناس در حروف اول،وسط یا پایانی با هم اختلاف داشته باشد.مثال:
ستودن نداند کس او را چو هست/میان بندگی را ببایدت بست
3-1-2-2:جناس ناقص حرکتی:آوردن دو کلمه که ظاهر حروفشان مانند هم باشند ولی در حرکت با هم تفاوت داشته باشند.مثال:
این چه ژاژ است و چه کفر است و فشار/پنبه ای اندر دهان خود فشار
3-1-2-3:جناس ناقص افزایشی:اگر دو کلمه مثل هم باشند ولی یکی از آنها یک حروف از دیگری بیشتر داشته باشد جناس افزایشی یا زاید نام دارد.مثال:
ترسم به عجر حمل نماید و گرنه من/شرمنده می کنم به تحمل زمانه را
3-1-2-4:جناس اشتقاق:آوردن دو کلمه که از یک خانواده باشند جناس اشتقاق گویند.مثال:
باران شوم و به کوه و در بارم/اخگر شوم و به خشک و تر گیرم.


البته بازم هست بتونم بقیش رو هم می نویسم

sara
Thursday 21 February 2008, 09:04 AM
3-1-3جناس مکرر
صبح بد خواه ز احتشام تو شام/گل بد گوی ز افتخار تو خار
در اینجا تجنیس را از آنرو مکرر گویند که شام جزئی از احتشام است که تکرار شده و خار جزئی از افتخاز

3-1-4جناس مطرف
عدلت آفاق شسته از آفات/طبیعت آزاد بوده از آزار
این تجنیس را بدان سبب مطرف گویند که کلمات آفاق و آفات و کلمات آزاد و آزار را جز در حرف آخر که اختلاف دارد در حروف دیگر تجانس و اتفاق است.

بر گرفته از کتاب تاریخ ادبی ایران(جلد2) اثر ادوارد برون.

sara
Saturday 23 February 2008, 08:50 AM
3-4:اقسام قلب:
مقلوب کل،مقلوب بعض،مقلوب مجنح،مقلوب مستوی
3-4-1:مقلوب کل آن است که یکی از کلمات شعر را وقتی کاملا واژگون کنند با کلمه ی دیگری که در همان بیت آمده است یکی باشد(مانند گرم و مرگ).
(گرم دارد زتاب دل پیکان مرگ بارد بخصم بر سوفار)
3-4-2:در مقلوب بعض حروف در هر دو کلمه یکیست ولی به ترتیب و توالی وارونه نشود(مانند رشک و شکر).(رشد قدرت برد سپهر و نجوم شکر فتحت کند بلا و دیار)
3-4-3:مقلوب مجنح آن است که کلمه ی اول بیت یا مصراع با کلمه آخر همان بیت یا مصراع مقلوب کل باشد.(گنج نصرت دهد گزارش جنگ رای دولت زند حمایت یار)
3-4-4:در مقلوب مستوی عبارت نثر یا نظمی را وقتی معکوس بخوانند باز همان عبارت نثر یا نظم به دست آید.دشوارترین و کاملترین شکل مقلوبات همین است.(رامش مرد گنج باری و قوت تو قوی را بچنگ در مشمار)

یا در کل قلب آن است که نویسنده با جابه جا کردن یک ترکیب وصفی یا اضافی و گاهی هم ممکن است این گونه نباشد و تنها جای کلمات عوض شده باشد را قلب می گویند.مانند(حافظ مظهر روح اعتدال و اعتدال روح اقوام ایرانی است.)(چنین است رسم سرای درشت/گهی پشت به زین و گهی زین به پشت)

sara
Monday 25 February 2008, 09:41 AM
3-5-تکرار:اگر کلمه یا کلماتی در یک شعر مکرر آورده شود آرایه تکرار گویند مثال:
حالی درون پرده بسی فتنه می رود/تا آن زمان که پرده برافتد چه ها کنند

hichnafar
Tuesday 26 February 2008, 06:20 PM
ترصیع :
ترصیع درلغت به معنی جواهرنشاندن و دراصطلاح ادبی به بکاررفتن دوبخش ازیک بیت یاعبارت به صورتی گفته می شود که درحرف آخر(واج آخر) مانند هم ،هم وزن ونظیربه نظیر باشند .
مثال :
ای کریمی که بخشنده ی عطایی و ای حکیمی که پوشنده ی خطایی (خواجه عبدالله انصاری )

ای منّور به تو نجوم جلال *** وی مقّرر به تو رسوم کمال
باران رحمت بی حسابش همه را رسیده *** و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده (سعدی )

sara
Monday 10 March 2008, 09:30 AM
6-1:ملمع:آن است که شاعر یک مصراع یا یک بیت از شعر خود را به زبان عربی بگوید.

sara
Wednesday 12 March 2008, 08:48 AM
2-آرایه های معنوی:یعنی زیبایی کلام از طریق معنی حاصل می شود و عبارتند از:

2-1:مراعات نظیر(تناسب،مواخات):آن است که در سخن اموری را بیاورند که در معنی با یکدیگر متناسب باشند،خواه تناسب آنها از جهت همجنس بودن باشد،مانند گل و لارله،ریحان و ارغوان،و خواه تناسب آنها از جهت مشابهت یا تضمن و ملازمت باشد،مانند شمع و پروانه،تیر و کمان،خسرو و شیرین،دهن و غنچه،چشم و نرگس،قدوسرو و امثال آن.مثال
دلم از مدرسه و صحبت شیخ ایت ملول
ای خوشا دامن صحرا و گریبان چاکی

sara
Thursday 13 March 2008, 09:06 AM
2-2:مطابقه(تضاد،طباق):مطابقه که آن را تضاد و طباق نیز می گویند،در لغت به معنی دو چیز را در مقابل یکدیگر انداختن ودر اصطلاح آن است که کلمات ضد یکدیگر بیابند،مانند:روز و شب،زشت و زیبا،نیک و بد،مانند:
شادی ندارد آنکه ندارد در دل غمی
آنرا که نیست عالم غم نیست عالمی

sara
Friday 14 March 2008, 07:49 AM
2-3:ایهام(توریه):صنعت ایهام را تخییل و توهیم و توریه می گویند.سه کلمه اول در لغت به معنی به گمان و وهم افکندن،و توریه به معنی سخنی پوشیده داشتن و در پرده سخن گفتن است و در اصطلاح بدیع آن است که لفظی بیاورند که دارای دو معنی نزدیک و دور از ذهن باشد و آن را طوری بکار برند که شنوده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل شود.مثال از شعر حافظ:
ز گریه مردم چشمم نشیته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمام چون است
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است

کلمه مردم دو معنی است،یکی نوع انسان و آدمی زاد و یکی مردمک چشم که انسان عین می گویند.
کلمه شیرین نیز دو معنی است،یکی مزه شیرین مقابل تلخ و شور،دیگر نام معشوقه خسرو و فرهاد.
کلمه لیلی نیز دو معنی دارد:یکی نام معشوقه مجنون،دیگر منسوب به لیل به معنی شب که طره و گیسو را بدان تشبیه می کنند.و در هر سه کلمه صنعت ایهام و توریه است.

sara
Saturday 29 March 2008, 03:17 PM
2-5:تلمیح:یعنی به گوشه چشم اشاره کردن و در اصطلاح بدیع آن است که گوینده در ضمن کلام به داستامی یا مثلی یا آیه و حدیثی معروف اشاره کند.مثال:از سعدی
گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی
روا بود که ملاحت کنی زلیخا را

sara
Friday 4 April 2008, 08:29 AM
2-6:اغراق:هر گاه در وصف یا نکوهش کسی یا چیزی زیاده دوی شود اغراق گویند.در حقیقت غیر ممکن را طوری ادا کنن که ممکن و درست به نظر آید.مثال:
همه بر گرفتند با او خروش
زمین پر خروش و هوا پر ز جوش

hichnafar
Sunday 4 May 2008, 01:37 PM
تضمین :اگر عین آیه یاحدیثی در اثرذکر شود ویا شاعر یانویسنده جهت تأیید نوشته ی خود ازسخن بزرگی استفاده کند می گوییم دارا ی تضمین است .
مثال :(عین آیه یاحدیث)
که یکی هست و نیست جزاو *** وحده لا اله الا هو
مثال :(درجهت تأیید)
سعدی : چه خوش گفت فردوسی پاکزاد *** که رحمت برآن تربت پاک باد
(ادامه)فردوسی: میازار موری که دانه کش است *** که جان دارد و جان شیرین خوش است

fanoos
Saturday 12 July 2008, 10:00 PM
تشبیه و انواع آن
1- تشبيه چيست و پايه هاي تشبيه کدامند؟
تشبيه، ادعاي همانندي ميان دو يا چند چيز است. پايه هاي تشبيه: مشبه، مشبهٌ به، ادات تشبيه، وجه شبه است.

2- غرض از تشبيه چيست؟
غرض از تشبيه، توصيف، اغراق، مادي کردن حالات و ... است.

ايام گل (مشبه) چو (ادات تشبيه) عمر(مشبه به) به رفتن شتاب کرد (وجه شبه)


تشبیه بلیغ
تشبيهي که ادات و وجه شبه آن حذف شود، «تشبيه بليغ» نام دارد.
مانند: تو حور بهشتي
تشبیه بلیغ دو نوع دارد
1) اِسنادي: که در آن «مشبهٌ به» به «مشبه» اسناد داده مي شود؛ مانند: علم نور است.
2) اضافي: که آن را «اضافه تشبيهي» مي خوانند و در آن يکي از طرفين تشبيه به ديگري اضافه مي شود؛ مانند: درختِ دوستي، لبِ لعل
تشبیه مفرد
تشبيهي است که «مشبهٌ به» آن يک چيز است.
علم مانند نور است ......در اینجا فقط یک مشبه به موجود است که همان نور است

تشبیه مرکب
تشبيهي است که هيأتي به هيأت ديگر مانند مي شود، يعني طرفين تشبيه دو چيز يا بيشتر است.
وجه شبه در تشبیه مرکب دوگونه است:
الف) نتيجه اي که از اجزاي مشبه و مشبهٌ به حاصل مي شود، مانند هم است. مثال: ناتواني در اين بيت:
ديده اهل طمع به نعمت دنيا پُر نشود همچنان که چاه به شبنم


ب ) شکل و رنگي که از اجزاي مشبه و مشبهٌ به پديد مي آيد، مثل هم است.
مانند: قرار گرفتن دايره اي شفاف بر صفحه اي سرخ رنگ در بيت زير:
بر گل سرخ از نم، اوفتاده لآلي همچو عرق بر عذار شاهدِ غضبان

fanoos
Saturday 12 July 2008, 10:07 PM
استعاره و انواع آن

استعاره مصرحه

بيان «مشبهٌ به» و اراده تمامي ارکان تشبيه است و ناميدن اين استعاره به مصرحه (آشکار) به سبب آن است که از طريق مشبهٌ به، به آساني مي توان به وجه شبه و مشبه دست يافت.
در اين بازار اگر سودي است با درويش خرسند است

خدايا، منعم گردان به درويشي و خرسندي
استعاره: بازار استعاره از دينا / مشبه: دنيا / مشبهٌ به: بازار
وجه شبه: وجود کالا و کسب مال و فايده بردن از دينا و بازار است.

استعاره مکنیه
مشبهي است که به همراه يکي از اجزا يا ويژگيهاي مشبهٌ به مي آيد.
به 2 صورت است:
1)اضافي
2)اسنادي
- استعاره مکنيه اي که از اضافه شدن چيزي به مشبه به دست مي آيد را «اضافه استعاري» مي گويند.
- استعاره مکنيه اي که که مشبهٌ به آن «انسان» مي باشد را «تشخيص» يا «انسان انگاري» گويند.