PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : گفتگو با : علی کامرانی



Leon
Monday 28 January 2008, 11:29 AM
You can see links before reply

- پویان : آقاي كامراني عزيز درود بر شما. بسيار سپاسگزاريم كه اين وقت و فرصت رو به بچه هاي سايت ما داديد كه بتونيم با شما نازنين صحبت و گپ و گفتي داشته باشيم. جا داره که بگم که اين مصاحبه با تلاش "پيروز" جان ميسر شد که از او هم تشکر ویژه ای دارم.

- علی کامرانی : با درود و سپاس، که فرصتی هم به من دادید تا در مورد خودم و کارهایم گفتگویی داشته باشم.

پویان : - آقاي كامراني، نمي خوام با سوال " از خودتون بيشتر برامون بگيد" شروع كنم، چون دوستان مي تونند به وب سايت شما You can see links before reply (You can see links before reply) برن و همه چيز رو در مورد شما بخونن. دوست دارم با اين سوال شروع كنم كه روزگار رو در غربت چطور مي گذرونيد ؟ مي دونم كه بسيار فعال هستيد و كارهاي مختلف تئاتري انجام مي ديد، اما منظور سوالم گذران حسي شما در غربت هست ؟ آيا به عنوان يك بازيگر، ترانه سرا و شاعر، تغييراتي در احساسات شما در اين سالهاي طولاني غربت به وجود اومده ؟ يا هنوز همون علي كامراني سال هاي داخل ايران هستيد ؟

- علی کامرانی : واژه ی غربت را نمی پسندم چون گویای شرایط زندگی من و دگرانی نظیر من نیست . تبعید. بله تبعید،
من در تبعید زندگی را می گذرانم و به خاطر ناروایی هایی که بر مردم ما می رود تلاشم براین است که زبان گویای دردهای درون جامعه ام باشم. سر زمینی که تا بوده در دست اشغال گران بوده.
و اما گذران حسی من که فکر می کنم از این اصطلاح کارهای تولیدی فکری و به اصطلاح ادبی هنری مرا در نظر دارید. به عنوان بازیگرباید بگویم که از نظر جسمی کهنسالتر شده ام و دگرگونی هایی هم در برخوردهایم با مسایل ایجاد شده اما فکر نمی کنم در مورد عشق و باور به یک جامعه ی عاشق و شیفته ی آزادی و برابری اجتماعی که کار و مسکن و آزادی به تساوی در آن تقسیم می شود و کسی را به خاطر دگر اندیشی تهدید و ترور نمی کنند و مذهب و مسایل خصوصی مربوط به شخص شماست و لا غیر تغییر کرده باشم. چرا که هنوز بر این باورم که می شود عشق را به همه ی جهان تعمیم داد و با دوستی و صلح در کنار هم زندگی کرد، بدون مرز و ملیت و مذهب. همچون کتابخانه که کتابهای مختلف در کنار هم در آرامش به سر می برند .
و اما اگر گاهگاهی کاری نمایشی در جهان بینی من به من پیشنهاد شود با یک اویرو دو اویرو های پس انداخته و با مطالعه ی متن و شناخت از کارگردان، شال و کلاه می کنم و به راه های دور می روم تا بتوانیم گوشه یی از ناروایی ها که بر ما می رود و درد های مردم را به روی صحنه بیاوریم. و به عنوان ترانه سرا و شاعر می سرایم و در گوشه ی دفتر، یا امروزه پرونده ی کامپیوتری ثبت و ضبط می کنم تا یک زمانی چاپ بشود و دست کم به صورت کتاب در دسترس اندکی دوستاران آن ها قرار بگیرد.

- پویان : آقاي كامراني، از اونجايي كه وب سايت ما در مورد دو هنرمند عرصه ي ترانه هست، با هنر ترانه سرايي شما شروع مي كنم. چطور شد كه وارد عرصه ي ترانه شديد ؟ مي دونم كه كارهاي زيادي با "نلي"، "شهره" و باقي آوازخوانان داشتيد، اين آغاز چگونه اتفاق افتاد ؟ آيا از فعاليت در اين عرصه به اهدافي كه داشتيد رسيديد ؟

- علی کامرانی : اینکه من با ترانه به هدفم رسیده ام یا نه، اول آنکه ترانه برای من هدف نبوده است وهدف من تقسیم زیبایی ها با کسانی که مرا می شنیدند و زیبا سازی جهان و مهرورزی انسان ها بوده، که می خواستم با شعر و ترانه و نمایش واژه یی در متن این دگرگونی ها باشم، اما هنوز اندر خم یک کوچه ...
اوایل من فکر می کردم این کلمات و اصوات دل انگیزی که از رادیو به گوش من می رسند آسمانی هستند و موهبتی است که به ما ارزانی شده است. البته آنزمان که ایده آلیست بودم و به چیزی ورای زمین و طبیعت باور داشتم اندک اندک به تقلید این اصوات و کلمات شروع کردم چیزهایی شبیه آنها ساختن تا آنکه با اسامی ایرج جنتی عطایی و تورج نگهبان و پرویز وکیلی و شهیار قنبری و پیش از این ها معینی کرمانشاهی و بهادر یگانه و رهی معیری و بیژن ترقی و بسیاری دیگر آشنا شدم. و شهیار قنبری که چندی پیش پدر هنرمندشان یکی از پیش کسوتان ترانه ی مدرن و نمایش را از دست دادند - در اینجا به جاست که با ایشان و جامعه ی هنری ایران همدردی خودم را اعلام کنم - مرا با یک دنیای دیگر از ترانه آشنا کرد هرچند پیش از او تجربه هایی توسط معینی کرمانشاهی و پرویز وکیلی و... شده بود که با زبانی غیر رسمی بسرایند، اما چون آن ترانه ها زبانی یک دست نداشتند و بین زبان عوام و زبان ادبی گرفتار، چندان راهگشا نبودند. و آشنایی با کار شهیار بود که من به ترانه رسیدم. اگر چه پیش از آن با اسم ایرج جنتی عطایی و دو ترانه ی مستقلی که برای گوگوش بر روی آهنگهایی از پرویز مقصدی یکی از بهترین های موسیقی روز ما سروده بود و اعتراض به در های بسته ی موجود در نظام می کرد، برخورده بودم .
همیشه فکر می کردم ایرج یا شعرایی که نامدارند حتمن باید سالخورده باشند. برای اینکه اغلب شعرایی که به رادیو و تلویزیون آن سالها دعوت می شدند چه از نظر اندیشه و چه از نظر ظاهر سال های بسیاری را پشت سر گذاشته بودن. باری، با جمعه و دوماهی دانستم که می شود کارهای غیر مرسوم را رواج داد و به وضعیت موجود اعتراض کرد.

You can see links before reply
در ضمن اینکه از کلاس چهارم دبیرستان مجبور به ترک تحصیل شدم و به کار در کارخانه ها پرداختم. فوتبال بازی می کردم و شبانه درس می خواندم و ترانه هایی شبیه بر روی آهنگهای من در آوردی می ساختم، که حتا یکی از آنها توسط یکی از دوستان همکلاسم به نام فرزاد کشتیبان در رادیو زاهدان سالهای 44-45 اجرا شد. اوایل بیشتر تاثیر کارهای گل کرده ی آن زمان ها بود تا خلاقیت و ابتکار- به باور من هنر وقتی پدیدار می شود که پیش از آن به صورتی که آفریده شده وجود نداشته - که لازمه ی ایجاد کار فرهنگی هنری است.
اینگونه می گذشت تا در یکی از روزهای کار در(نیمساعت وقت ناهار بود که ما یک ربع آنرا فوتبال می زدیم) یک ربع وقتی که برای فوتبال داشتیم ( تیغی یا شرطی) پایم شکست، و نه ماهی در بستر افتادم و گچ - و اینجا باید سپاس گذار پرستار ی های نا مادریم باشم- در روزی که پایم را از گچ باز کردم و هنوز دست به عصا بودم چشمم به آگهی یی در مجله ی ستاره سینما خورد که برای دوره ی جدید بازیگری سازمان نمایش ایران هنرجو می پذیرد. و این کلاس پایه ی آشنایی من با نمایش شد و از همینجا کارگروه سازی و تیاتر آغاز شد گروههایی که من هم در به وجود آمدن آنها سهیم بودم به این ترتیب بودند(ناقوس، دیگر، زنده، مزدک، همگان) اوایل برای خودنمایی و بعدها به بازگویی گوشه یی ازدرد ها و رنج های اجتماع .
ازطریق تورج برادر کوچکتر از ایرج، با ایرج آشنا شدم و آن زمان در نمایش آسید کاظم بازی می کردم و ترانه هم
می ساختم و ترانه به قول حافظ با شیر اندرون شد و با جان به در ...
توسط ایرج با تیم فوتبال هنرمندان هم آشنا و دروازه بان این تیم شدم. که بسیاری از هنرمندان صحنه ی ترانه در آن بازی می کردند. از جمله داریوش، ستار، عارف و ایرج جنتی عطایی که کاپیتان تیم بود. یکی دو باری شهیار و بابک بیات و شماعی زاده و چند بازیکنی از تیم ملی فوتبال آن زمان ...
در همین تیم با محمد شمس آشنا شدم که ترانه ی شب، ساخته ی منصور ایران نژاد و اردلان سرفراز را برای صدای ابی تنظیم کرده بود و از آنجا همکاری ما آغاز شد. منتها بعد از چند کاری که برروی آهنگهای او ساختم - غیر از یک ترانه که او آهنگش را ساخت و با صدای شهره و شهرام صولتی اجرا شد - و توسط شورای تصویب ترانه رد شدند، همکاری ما قطع شد. همینجور سرگردان بودم تا با پرویز اتابکی در تیاتر مولوی دانشگاه تهران، بعد از نمایش "جزیره ی بز ها" که ایشان موزیک متن آنرا با پیانو می نواختند برخورد کردم و ترانه ی (چشم به راه) را که به اسکله تبدیل شد، به ایشان دادم و ایشان هم چند روزی طول نکشید که ملودی زیبایی به تن آن کرد و با تنظیم زنده یاد واروژان و با صدای نلی که هرکجا هست شاد و تندرست باشد، اجرا شد. البته با تغییری که شورای ترانه ی فرهنگ و هنر در آن ایجاد کرد که - غروب اومد بازم- به غروب از ره رسید و - تو از راه می رسی با یک دنیا غرور، تو می سازی برام تو ظلمت قصر نور- تبدیل به چیزی شد که در اختیار شنوندگان گذاشتند و آن روزها باید آنچه تصویب شده بود اجرا می شد و نه غیر از آن . یعنی برای ضبط باید اجازه ی اجرا و ضبط داده می شد. این را هم بگویم که من بیش از آنکه شنیده شوم یا دیده شوم سانسور شده ام.

- پویان : علت سكوت شما در سال هاي غربت در عرصه ي ترانه سرايي چه بود ؟ چرا دوباره به دنياي ترانه برنگشتيد ؟ من ترانه هاتون رو در سايتتون با دقت خوندم، شما بسيار خوب و متفاوت مي نويسيد و بدون شك دراين وانفساي ترانه، مي تونستيد با تعهد و شناختي كه از اجتماع ايران داريد، يكي از ناجيان اين عرصه باشيد و كارهاي خوب توليد كنيد ؟

- علی کامرانی : من دراین سالها سکوت نکردم وهمواره سروده ام وچند تائی کار بر روی آهنگهائی از محمد شمس ساختم، که به اجرا نرسیدند. وبجز یکی از آنها با پخشی محدود در این سوی آب ها به نام عروسی ماه واین اواخر هم چندتائی از ترانه هایم را دوست هنرمندم داریوش شیروانی به لباس ملودی پوشانده ومنتظر اجرا هستند و بقیه هم در گوشه دفترم از گرد و غبار به دور افتاده اند و به حافظه ی رایانه سپرده شدند که گفتم شاید روزی چاپ بشوند. واین نهایت بزرگواری شماست که من را هم جزو ناجی های احتمالی ترانه تصور کردید. اما به قول فروغ نجات دهنده در گور خفته است .

- پویان : - ترانه ي امروز در غربت رو چطور مي بينيد ؟ بسياري معتقدند كه ترانه ي متعهد و موج نو ايران به روزهاي آخرينش نزديك مي شه و ديگه آثار خوبي در غربت توليد نميشه ؟ البته من با اين موضوع كاملا مخالفم، ولي اين حرف زياد شنيده مي شه ؟ به نظر شما ترانه ي درست ما داره به اين سمت حركت مي كنه ؟ يا هنوز هستند كساني كه خوب مي نويسند، خوب ملودي مي سازند و خوب مي خوانند ؟

- علی کامرانی : من باور ندارم که ترانه ی دور ازخانه و در تبعید به روزهای آخرش نزدیک شده است. زیرا جوان هایی هستند که اینجا و آنجا به کار ترانه ی معترض و انتقادی می پردازند. حتا در خانه ی خفقان زده کارهای زیر زمینی با ارزشی می شود که سوای کارهای ایرج و شهیار و زویا، کار گروه کیوسک و تک کارهایی از یغما گلرویی که بسیار خوش فکر است و اگر هم ترجمه می کند آنرا خوب می پروراند - اما دریغ که سانسور هم در آن زمان و هم در این زمان زیبایی ها را قیچی می کرد و می کند - اما سانسور هرچه بیداد کند وهرچقدر قلم به دست را از بین ببرد و قلم را بشکند باز هم اعتراض های ما به گوش ها می رسند.
و در ضمن ترانه ی دور از خانه را باید به سه دسته تقسیم کرد. دسته یی که سرایندگانشان در ایران هستند و مستقیم از ایران ترانه صادر می کنند. مثل خرما و لپه و کشک و کنسروهای خورش وغیره. و دسته ی دوم هم فرآورده ی خارج هستند و هر دو دسته تعهدشان پدید آوردن حال و هوای قرتو کمرم فراوونه ... و نیناش ناش ناش ناناشناش و زنده کردن آن فضای سپری شده می باشد. و چون با خودشان صادق نیستند و نان را به نرخ روز می خورند، در پیچ راه می مانند و راهی به دهی نمی برند. و اما دسته ی سوم که مورد نظر ما است. که ترانه ی متعهد یا معترض به بیداد حکومت مذهبی است. این ترانه ها هم، به شعاری و اندیشورز تقسیم می شوند. من مخالف شعار به موقع نیستم، ولی وقتی از شعر صحبت می کنیم و ترانه، با شعور و اندیشه سرو کار داریم، نه تحریک و هیجان لحظه یی. به همین دلیل هم راجع به شعار هایی که به صورت ترانه خوانده شدند، می شود تحقیقات گسترده یی کرد که بسیار مهم است. ولی مورد بحث ما نیست. ترانه ی معترض ما، به راه خودش ادامه می دهد و شنوندگان وسیع خودش را دارد و بیشترین بار را ایرج و شهیار و زویا و اردلان به دوش می کشند. و هستند کسانی که هنوز خوب می نویسند و خوب می سازند و خوب می خوانند. و در همه ی جهان چه به سامان و چه نا به سامان کارهای تفننی می شود و کارهای اندیشورزانه هم می شود و هرکدام هوادار خودش را دارد. و همانطور که گفتم جای آن دیگری را تنگ نکرده است. من چون مخالف سانسور هستم مخالف اینگونه دسته بندی ها و شورا های نظارت هم هستم.
هرکس به اندازه ی دانشش گرایش به این یا آن دارد. ما که نمی توانیم سوسن و آغاسی، یا مهوش و آفت و جبلی را از تاریخ آواز خوانان ایران حذف کنیم، چون با سلیقه ی ما همخوانی ندارد.
بیاییم از حالا یاد بگیریم که هوا به اندازه ی کافی برای تنفس هست و جهان را به خودی و غیر خودی تقسیم نکنیم. که تمام بلایی که بر سر ما آمده است و بختک آن همه ی مردم ایران را تحت فشار گذاشته، همین خیر و شر است و کافر و مومن و ...

- پویان : - باز هم به خاطر محيط وب سايتمون مي خوام يك سوال شايد بي ارتباط با شخص شما و هنرتون از شما بپرسم. مي خوام نظرتون رو درباره ي "ابي" بدونم. مي دونم كه دوستي اي با هم داريد ؟ آيا شما هم مثل ما معتقديد كه جاي آوازخواني مثل ابي در ترانه ي ما بسيار خالي ست ؟ منظورم صداي او نيست. منظور هنرمندي ست كه به ترانه ي درست و متعهد پايبند باشه و بدونه كه چه مي كنه و چي مي خونه ؟ جايگاه ابي رو در ترانه ي ما در كجا مي بينيد ؟

You can see links before reply
- علی کامرانی : در هر جامعه ی به سامان که - من هم نظر فیلسوف فرانسوی دنیس دیدرو را چون پذیرفته ام، در اینجا بازگو می کنم- یعنی هر کس از منافع خصوصی اش به نفع جامعه کنار بکشد. و البته با همین محتوا آلبرت اینشتین هم گفته رفاه شخصی خود را به نفع رفاه اجتماع قربانی کنند - همه چیز به جای خودش هست که دانشجوی مخالف را از پنجره ی خوابگاه در راه دین به پایین نمی اندازند که زنان در آن آزادند و کُلن انسان به جرم اندیشه ی مخالف زندانی و شکنجه و اعدام نمی شود و سنگسار و خواننده و هنر مند دیگر مجبور نیست به دنبال سلیقه ی مردم راه بیافتد. و آن چیزی را تولید کند که مردم می خواهند، بلکه ببیند که چه چیزی به درد پویایی جامعه می خورد آنرا تولید کند و شنونده یا بیننده را به دنبال خود بکشد و فرهنگ اورا بالا ببرد. اما در جوامع نا بسامان، مثل سرزمین ما که هرکس به فکر خویش، و کوسه به فکر ریش است. اینگونه می شود که صدای درخشانی مثل ابی باید در تبعید باز از صفر شروع کند تا به ترانه ی سیاهپوشها برسد. و همینجا بگویم چون به خود ابی هم گفته ام. اگر ابی خواننده ی این سوی آبها می بود، فرق نمی کند کدام کشور آمریکایی یا غرب اروپایی، بار ها به خاطر صدا و ترانه های اجرا شده توسط او، جایزه باران می شد. اما افسوس که ما همه در جهان –سوم- به دنیا آمده ایم. بله جای ابی و داریوش و گوگوش قبل از انقلاب در ترانه خوانی ما خالی خواهد بود اگر این عزیزان دیگر نخوانند.

- پویان : مي خوام از ايرج جنتي عطايي ازتون سوال كنم. كسي كه مي دونم دوستي بسيار نزديكي باهاشون داريد و در بسياري نمايشنامه هاي ايشون ايفاي نقش كرديد . ايرج ترانه سرا رو بيشتر مي پسنديد ؟ يا ايرج نمايشنامه نويس و كارگردان تئاتر ؟ ايرج ترانه سرا، انساني لطيف تر و عاشق پيشه تر هست و اين در بسياري از آثارش مشاهده مي شه. اما ايرج نمايشنامه نويس، يك هنرمند زخمي ست، هنرمندي كه جز از درد و بدبختي هاي جامعه ي روشنفكري ما حرف ديگه اي نمي زنه . كدون يكي از اين دو شخصيت هنري رو بيشتر مي پسنديد ؟

- علی کامرانی : ایرج ترانه سرا و شاعر و کارگردان و نویسنده. من قبل از آشنایی با کارهای نمایشی ایرج، ترانه های اورا بسیار دوست می داشتم و با آن فضای عاطفی و اندیشه برانگیزی که ایجاد می کرد ارتباط زیبایی بر قرار می کردم. ولی وقتی با نمایش و کار کارگردانی او آشنا شدم، دیگر نمی توانم این سه چهار نفر را از هم جدا کنم. و ایرج غنیمتی است که به دوران ما هدیه شده است به عنوان ترانه سرا و کارگردان و نویسنده. ومن خرسندم که در برهه یی با او آشنا شدم و کار کردم. چه به عنوان تهیه کننده چه به عنوان بازیگر. و اینکه ایرج هنرمند عاشق و زخمی است در همه ی کارهایش نمایان است. من بار ها گفته ام کاش فلان ترانه ی ایرج را یا شهیار را من می سرودم.

- پویان : اين سوالم در مورد تئاتر هست، يعني حرفه و هنر اصلي شما. تئاتر در غربت رو چطور مي بينيد ؟ من درايران هستم، ولي تا جايي كه بشه به دليل علاقه ام به نمايش و تئاتر دنبال مي كنم رويدادهاي تئاتري در غربت رو. اما خيلي خوب مي شه درك كرد كه درون مايه ي اكثر كارهاي جدي در غربت، مسائل سياسي و اجتماعي ست، كه البته لازم هم هست. اما، به نظر شما كه بازيگر بسياري از اين نوع نمايشنامه ها بوديد و هستيد، اين آثار كاري را كه بايد انجام مي دادند انجام دادن ؟ منظورم اين هست كه انتظارات دست اندركاران و سازندگان اين آثار رو برآورده كردند ؟ تاثير لازم رو بر بيننده ها گذاشتن ؟ بينندگان زيادي رو به سالن ها آوردن ؟

- علی کامرانی : باید بگویم هم آری، و هم نه. آری چون جمع پراکنده ی گسترده یی از ایرانیان دور از خانه را به سالن های نمایش کشاند و دست کم برای چند ساعتی به اندیشه وادارشان کرد. چه بسا بسیاری را نیز به هم نزدیک کرد ...
و نه، به این خاطر که غیر از تشویق تماشاچی و ارضای کارگردان، باید یک بازتاب مالی هم می داشت که ما بتوانیم به زندگی هنری خودمان ادامه بدهیم. و از این منظر موفق نبود. چون بعد از هر نمایش باید نخود نخود به خانه های خود در فرانکفورت وبرلین و هامبورگ و کلن و پاریس و لندن و گوتبورگ و ... بر می گشتیم. با کوله باری از بدهی، و تا کار بعدی بیگاری کردن و سنت سنت روی هم گذاشتن.
و این اواخر هم خیلی از هموطنان به ظاهر تبعیدی، برگشتند به ایران و به دنبال مهاجرت و تجارت افتادند. بنا بر این برا یشان گران تمام می شد، اگر از کاری سیاسی و ضد رژیم استقبال می کردند. البته هر کدام از این پرسش ها در جای خود زمینه ی کاری، پژوهش و کاووش جدی برای جامعه شناسان و روانشناسان است، که من اندکی درباره ی آن صحبت کردم.

- پویان : در ادامه ي سوال قبلم مي گم كه فكر مي كنم، مردم در غربت، چندان روي خوشي به فضاهاي تئاترهاي سياسي اجتماعي جدي نشون نمي دن. به عنوان مثال، نمايشنامه ي زيباي "پروانه اي در مشت" شايد به دليل فضاي سنگين و پر ديالوگ و پر بحث و جدل و داستان تلخش، زياد مورد توجه بيننده ي عام قرار نگيره. اما نمايشنامه ي "پرويز صياد و صمدش" بتونه تماشاگر زيادي رو به خاطر فضاي طنز به سالن بياره . يا كارهاي جديد "هوشنگ توزيع". نظر شما در مورد اين دو نوع فضاي كار سياسي و اجتماعي در تئاتر چيست و بيشتر با كدام نوع موافق هستيد و اونو در شرايط حاضر مناسب تر مي بينيد ؟

- علی کامرانی : این موضوع ارتباط پیدا می کند به سلیقه های ارزان طلب که جنس اصل را از راه کپی به دست می آورند. و هیچکس دنبال درد سر نمی گردد و زحمت. و هرچند اگر کارهای صیاد را بخواهیم بر برسیم - با همه ی اختلاف اندیشگی که با او دارم - کار یک گروه کارشناس است که خیلی وقت می برد تا پدیده ی صیاد را، که از راه طنز بخشی از درد های جامعه ی درون و برون را باز می تاباند بشناسد و بشناساند. همینطور کارهای هوشنگ توزیع یا مجدآبادی و...
و اما سلیقه ی شخص من بدون نسخه نوشتن برای دیگران این است که ترانه ها، اشعار و کارهای نمایشی یی را می پسندم که هنرمندانه ناروایی ها، بی عدالتی ها، و حق کشی های سیاسی- اجتماعی را روانکاوانه باز بتابابانند.

- پویان : باز مي خوام برم سراغ ايرج جنتي عطايي و همكاري هايي كه با او داشتيد ؟ مي دونم كه در "پرومته در اوين" ، "پروانه اي در مشت" ، "رفت و برگشت" و " رستمي ديگر، اسفندياري ديگر" نقش آفريني كرديد. كدوم اثر به نظر شما تاثير گذاري و غناي بيشتري داشت و شما تونستيد رابطه ي قوي تري با شخصيتي كه بازي كرديد برقرار كنيد و چرا ؟

- علی کامرانی : من در کارهای ایرج، با این عناصر که خیلی هنرمندانه به گوشه یی از معضلات اجتماع می پردازد برخوردم و با افتخار در آن ها ایفای نقش کردم. و باید بگویم اگر پدر و مادری بین بچه هایشان فرق بگذارند از نوع مرغوب آن نیستند پس من هم همه ی کارهای نمایشی ام را با ایرج دوست دارم. هرچند تکامل را هم در نظر دارم.
ولی پروانه یی در مشت و رفت و برگشت، امکان بازی ظریف و درونی تری را به من دادند. طبیعی است که در اینجا از کارگردانان و آهنگسازانی که با آنها همکاری داشتم باید یاد کنم. به غیر از ایرج، لز بلر، هوشنگ توزیع، فرهاد مجد آبادی، محمود استاد محمد، بانوی پژوهشگر خانم خجسته کیا، ناصر رحمانی نژاد، منوچهر رادین، رضا علامه زاده و این آخری ها داریوش شیروانی که آهنگساز بر جسته یی هم هست. و با آهنگسازان، محمد شمس، پرویز اتابکی، بابک افشار و داریوش شیروانی .
- پویان : دوست دارم در آخر در مورد بازيگري تئاتر برامون صحبت كنيد . تئاتر بي پيرايه ترين عرصه اي هست كه يه هنرمند و به خصوص يك بازيگر، مي تونه هنر خودش رو در اون با مخاطب تقسيم مي كنه. و به راستي نفسش با نفس تماشاچي يكي بشه و گره بخوره. شما نظرتون در مورد بازيگري، به خصوص در تئاتر چيست ؟ آيا امروز كه شما، بعد از سال ها كار و تلاش و زحمت، تبديل به يك بازيگر كاركشته و با سابقه تئاتر شديد، از كارنامه ي خودتون رضايت داريد ؟ و به چيزهايي كه در بازيگري دنبال مي كرديد، رسيديد ؟

- علی کامرانی : در مورد بازیگری و بازیگر، نظریه های مختلفی وجود دارد که در این مصاحبه به هیچکدام از آنها نمی شود پرداخت. ولی به باور من، هنرمند و به طور ویژه بازیگر، کلن باید وجدان بیدار جامعه باشد و هرروز خودش را به روز کند و بدن و بیان و ...
جامعه اش را بشناسد و و حرکات و رفتار مردم را در موقعیت های مختلف به ذهن بسپارد. و هر موقعی که خواست از آن ها استفاده کند. خوشبختانه بازیگران بسیار خوبی در ایران داریم، و اینکه بازیگر باید بدن وصدایش را آماده نگه دارد، بیشتر به این خاطر هست که چهار فشار مختلف را همزمان کنار بزند و روی صحنه نقش را به پرواز در بیاورد و زندگی کند و این چهار فشار به باور من 1- نقش، 2- کارگردان و متن، 3- صحنه و 4- تماشاگر. هرچه بازیگر مسلط تر به متن و نقش و بدنش باشد بهتر نمایان می شود. در ضمن باید آگاه باشد که مورد سو استفاده ی مالی قرار نگیرد.

- پویان : ممنون كه اين وقت رو به ما داديد. من سوالات بسياري در مورد تئاتر و ترانه از شما دارم كه دوست ندارم با زياد شدن سوالات مزاحم وقتتون بشم. البته پاسخگويي به همين ده سوال هم وقت شما رو زياد گرفت، چون هر يك سوال، حاوي چند سوال تو در تو بود. اما اميدوارم كه شما باز هم به ما اين فرصت رو بديد كه بتونيم از تجربه و هنر شما استفاده كنيم و بياموزيم. با سپاس بي پايان و آرزوي تندرستي و شادكامي براي شما و خانواده ي محترمتون.

- علی کامرانی : من هم از شما سپاسگزارم که لای ورق های کهنه ی کتاب ترانه، من را پیدا کردید و این فرصت را به من دادید تا با شما و خوانندگان شما گفتگویی داشته باشم. ضمنن کار ترانه را ادامه بدهید . با آرزوی ایرانی شاد و آباد و آزاد و درود و بدرود. سایت شما برقرار باشد، تا دوستان دیگر ترانه سرا را بیابید و دراین صفحه به دیگران بشناسانید.


مصاحبه گر : پویان مقدسی