PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : صوت و وسعت صدا



Leon
Tuesday 29 January 2008, 10:41 AM
موضوع : صوت و وسعت صدا

نویسنده : حسام بهبهانی - نویسنده ی افتخاری



حنجره انسان خود یک نوع آلت موسیقی طبیعی است که تولید صوت می کند ، در هر حال استنباط ما این است که موسیقی آوازی یا آوایی، ارتعاشات منظم و موزونی است که توسط انسان خواننده در فضای دهان ایجاد می شود.
اصلا صدای انسان بنا به یک سلسله حرکات فیزیکی به وجود می آید ، یعنی بر اثر فشاری که با انقباض عضلات شکم و دنده ها ایجاد می شود ، هوا از داخل ریه ها به لوله قصبته الریه رانده می شود ، آنگاه جریان هوا در حین عبور از حنجره ، پرده های صوتی را به ارتعاش در می آورد و در نتیجه صدا تولید می گردد. بدیهی است هرچه این ارتعاشات منظم تر باشند ، صدای تولید شده مطلوب تر و مطبوع تر به گوش می رسد.
مایه صدا یعنی همان پستی و بلندی یا زیر وبمی صدا ، به نسبت طول قسمتی از پرده های صوتی که در حال ارتعاش است تغییر می یابد.
بنابراین آواز ،خواه با نوای ساز همراه باشد یا نباشد عبارت است از به کار بردن صدا بنا بر قوانین و اصول موسیقی که معنای آن توسط لحن و کلام بیان شود ، و به اختصار می توان گفت صدا نتیجه حرکات ارتعاشی است که به وسیله گوش احساس می شود.
صداهایی که دارای ارتعاشات نا منظم باشند صداهای غیر موسیقی و آنهایی که ارتعاشات منظم دارند (پریودیک priudic) صداهای موسیقی نامیده می شوند.
صوت انسان از این نظر بر صدای سازها برتری دارد که با کلام همراه است و انسان می تواند صوت خود را با کلام در آمیخته وتاثیرات مختلفی در شنونده ایجاد کند.
هر کسی کم وبیش صدایی دارد و شاید هم کمتر کسی باشد که در طول عمر خود زمزمه نکرده باشد.منتها یکی با صدای خوش و دلپذیر می خواند ، که همان صدای موسیقی است و دیگری با صدای ناخوشایند و غیر موسیقی می خواند.
بعضی افراد از دوران کودکی صدای خوشی دارند که اگر آن صدا را تربیت کنند و ممارست داشته باشند آوازه خوان می شوند.همینطور هر کسی ممکن است در اثر تربیت ، صدای خود را مطبوع و دلپسند کند.
وسعت صدا در افراد متفاوت است. بعضی ها بم می خوانند و بعضی ها زیر (اوج).چنانکه فلان آوازه خوان 2 دانگ صدا دارد و دیگری 6 دانگ.منظور از 2دانگ ، نرم و آهسته خواندن و منظور از 6 دانگ، زیر و اوج خواندن می باشد.
غربی ها با آزمایشهای دقیق آواز را به تناسب قدرت و ضعف,یعنی همان زیری و بمی ، صداها را به 4 دسته تقسیم کرده اند: باس . تنور . آلتو . سوپرانو
خواننده باس آوازی کوتاه و بم دارد و خواننده سوپرانو آوازی بلند و زیر دارد.
در ایران هم از قدیم آوای خوانندگان را به 3 دسته تقسیم کرده بودند و این سه قسم شامل:(از پائین به بالا) دو دانگ ، چهار دانگ و شش دانگ بوده است.و چون در ایران وسیله دقیقی برای اندازه گیری قدرت صدا وجود نداشت ، بر اساس قدرت و ضعف صداها را به این سه درجه تقسیم کرده بودند.
به طور کلی اصوات انسان به 2 دسته تقسیم می شود:
1.صوت زنها و بچه ها
2.صوت مردها
مردها بم تر از زنها می خوانند.صوت هر یک از این 2 گروه را به قسمتهای مختلف و جدا از یکدیگر هم تقسیم می کنند:

صوت زنان و کودکان:

1.صوت زیر یا سپرانوی اول((soprano
2.صوت متوسط یا سپرانوی دوم(mezzo soprano)
3.آلتو یا کنتر آلتو یا صدای بم(contre alto)

صوت مردها:

1.صدای زیر یا تنور(tenor)
2.صدای متوسط یا باریتون(bariton)
3.صدای بم یا باس(bass)
هر خواننده حد معینی از اصوات را می تواند بخواند و آن حد متوسط را وسعت صدای آن خواننده می گویند. باید بدانیم همانطور که وسعت سازها قابل تغئیر است وسعت صوت هم قابل تغئیر می باشد.
در کتاب موسیقی فارابی به نام "النغم و الایقاع"(آهنگها و وزنها) بین صدای زن و مرد اختلافی که وجود دارد اینطور فرض شده که اگرعمارتی را در نظر بگیرم ، صدای زن حکم طبقه بالای عمارت را دارد و صدای مرد حکم طبقه پائین عمارت.
به طور کلی صدای مردها بم تر از زنهاست که در اصطلاح موسیقی مردها "راست کوک" و زنها "چپ کوک" هستند.

و اما چند مثال در مورد بازه ها یا وسعتهای مختلف صدایی با استفاده از خوانندگان:

صدای بسیار زیر خواننده های زن هندی را در نظر بگیرید.این یک نمونه برای صدای سپرانو می باشد.
اکثر خوانندگان زن ما از جمله گوگوش ، لیلا فروهر و... صدای "mezzo soprano" دارند.
خوانندگان زنی که صدای کلفت یا بم دارند (مانند مرحومه دلکش) بازه "کنتر آلتو" دارند که هنوز در قیاس با صدای مرد ، زیر می باشد.
ابی ، معین ، امید ، محمد اصفهانی و... بازه "تنور" را پوشش می دهند.
صدای عارف ، داریوش ، فریدون فروغی و بسیاری از خوانندگان دیگر ، "باریتون" می باشد.
نمونه بارز و کاملا" مشخص برای صدای باس ، " محمد نوری" می باشد.
در تصویر زیر وسعت صدای چندین خواننده پاپ انتخاب شده و بر روی یک پیانو نمایش داده شده است.(وسعتها با احتساب دیز نوشته شده است)

You can see links before reply


همانگونه که ملاحظه می کنید بیشترین وسعت را در بین این خوانندگان "گوگوش" ، و کمترین را" شهرام آذر"(سندی) داراست.

با تشکر فراوان از آرمان عزیز به دلیل همکاری صمیمانه اش

Leon
Saturday 10 May 2008, 12:39 PM
صدا و ساز
نويسنده : ميلاد ( پيچك )

يكي از امكاناتي كه به موفقيت هر چه بيشتر خواننده كمك مي كند , داشتن يك صداي خوب است چون يك صداي خوب علاوه بر اداي دلنشين كلمات و بر انگيختن حس زيبايي دوستي در انسان باعث ثبت و ماندگار شدن مفهوم و مضمون نيز مي شود.
اما با اين همه , داشتن يك صداي خوب به تنهايي دال بر موفقيت ترانه خوان نيست !
همانطور كه پيش از اين نيز اشاره شد حنجره‌ آدمي از نظر بسياري از صاحب نظران (و شايد هم تمام آنها) به يك ساز تشبيه مي شود . اين تشبيه بخاطر وجود تارهاي صوتي در حنجره انسان و همانند بودن عملكرد آن با سازهاي زهي است .بنا براين همانگونه كه داشتن يك ساز با كيفيت بدنه ‌ عالي و (احتمالاً) زه هاي مرغوب در دست يك انسان ناوارد دليل بر گوش سپردن به آواي ساز نمي شود ، نواختن يك ساز بد صدا با كيفيتي بسيار پايين اما در دستان هنرمند يك نوازنده‌ ماهر نيز دليل بر بد آهنگي آن نغمه نخواهد بود .
از خوانندگاني مثال مي زنم كه همگي آنها را مي شناسيد و با آثارشان آشنايي داريد ... آقاي حسن شماعي زاده يكي از آهنگسازان چيره دست ايران از داشتن صدايي خوب بي نصيب مانده است اما بخاطر استفاده از فن بكارگيري صحيح اين ساز (حنجره) , عليرغم داشتن يك صداي نامطلوب موفق به خلق آثار محبوب و ماندگار بسياري شده است و...
از اين دست خوانندگان كه به تازگي نيز وارد دنياي ترانه خواني شده اند به وفور مي توان مثال آورد كه با وجود صدايي بسيار بد آهنگ اما در عين حال قدرت بكارگيري صحيح و حرفه اي آن , باعث شور و شعف در بين هوادارانشان مي شوند !
و اما عكس اين موضوع نيز صادق است ... چه بسا به انسانهاي بسيار خوش صدايي بر خورد مي كنيم ، كه حدس مي زنيم اگر ايشان نيز پا به عرصه ترانه خواني بگذارند به موفقيت چشم گيري دست خواهند يافت. ولي اگر به زمزمه هاي آهنگين ايشان گوش فرا دهيم سخت از اين انديشه خويش پشيمان خواهيم شد !!! زيرا كه ايشان قدرت بهره برداري از اين ساز خوش صدا را ندارند. بنابراين داشتن يك صداي خوب براي خواننده تنها دليل ماندگاري او و ترانه اش نيست .
يكي از مواردي كه بيان كننده‌ قدرت ساز است محدوده‌ صداي آن ساز است . اين محدوده به فاصله‌ بين بم ترين حالت نت در ساز و زير ترين حالت آن گفته مي شود . و هر چه اين فاصله بيشتر باشد امكان مانور نوازنده‌ و آهنگساز بر روي ساز بيشتر است .
صداي انسانهاي معمولي با يك حنجره‌ متوسط قادر به بيان فقط چند نت پي در پي از بم ترين حالت تا زير ترين حالت ممكن هست . اما حنجره معدود افرادي از جمله ابي عزيز قادر به اجراي چندين نت بالاتر و پايين تر از نتهايي است كه يك حنجره‌ معمولي قادر به اجراي آن است .همانطور كه خودتان نيز مي دانيد براي رسيدن به نتهاي بالا تر و زير تر در افرادي كه محدوده‌ صدايي آنها متوسط مردانه است ( باريتون) فقط با بلندتر كردن صدا و در نتيجه انبساط حنجره و كشيده تر شدن تارهاي صوتي ميسر خواهد بود. تنها فرق بين حنجره‌ آدمي و سازهاي زهي در نحوه‌ كوك كردن آن است . اكثر قريب به اتفاق سازهاي زهي داراي كوك ثابت هستند . يعني نتها با اسامي مختلف بر روي بدنه‌ آن علامت گذاري شده اند ... يا محلي براي گذاشتن انگشتان دست براي كوتاه يا بلندتر كردن زه در نظر مي گيرند . اما در حنجره‌ آدمي چنان كوك ثابتي وجود ندارد و تنها راه رسيدن به اين موضوع و درست ادا كردن نتها آشنايي كاملا حرفه اي با علم « سلفژ » است . سلفژ به خواندن قطعه هاي موسيقي با در نظر گرفتن توامان نغمه و وزن آن نغمه گفته مي شود.
تفاوت بين اين دو (ساز و حنجره) بر اثر تاثيرات آب و هوا ، استفاده‌ بيش از اندازه‌ در يك برهه‌ زماني (مثلا چندين كنسرت متوالي) و يا استفاده از حنجره (ساز) در سالهاي متمادي ( براي ابي نزديك به ۳۶ سال) و استفاده از غذاهاي داغ و روغني ، استفاده از دخانيات و ... آشكار تر مي شود . و اينكه از بين موارد بالا فقط و فقط آب و هوا در وضعيت صدايي يك ساز بي جان تاثير گذار است . پس آماده نبودن صداي يك خواننده در يك كنسرت يا خارج شدن از نت مورد نظر و اجراي فالش آن در يكي دو مورد باعث افت كلاس و كيفيت براي خواننده نخواهد بود . اين افت فقط از نظر كساني مطرح است كه با حنجره‌ آدمي آشنا نيستند .
ابي عزيز با داشتن صدايي فوق العاده دلنشين و محدوده‌ صدايي بسيار وسيع و اداي كاملا صحيح و اصولي و تكنيكي نتهاي موسيقي يكي از نادرترين خوانندگان خوش صدا و خوش ساز اين مرز و بوم و حتي دنياست .

bardyaa
Sunday 11 May 2008, 09:13 AM
در ایران هم از قدیم آوای خوانندگان را به 3 دسته تقسیم کرده بودند و این سه قسم شامل:(از پائین به بالا) دو دانگ ، چهار دانگ و شش دانگ بوده است.و چون در ایران وسیله دقیقی برای اندازه گیری قدرت صدا وجود نداشت ، بر اساس قدرت و ضعف صداها را به این سه درجه تقسیم کرده بودند.


حالا بماند که در «ایران قدیم» وسیلهٔ دقیق وجود داشته یا نه و بماند که این «قدیم» یعنی کی و بماند که «آوای خوانندگان» رو بر اساس «قدرت صدا» تقسیم می‌کنن یا نه، این تقسیم‌بندی خاص [که ذکرش رفت] دخلی به «قدرت و ضعف» نداره. «دانگ»، به سادگی، یعنی «چهارم درست» (تو «ایران یه‌کمی قدیمی‌تر»، به‌ش می‌گفتن «ذی‌الاربع»، که البته این «اربع» چندان ربطی به اون «چهارم» نداره؛ ولی به‌هرحال یک‌چهارم بالای زه صدادهنده‌س). به این حساب، به حسابای «ایران جدید»، این تقسیم‌بندی یعنی دوتا چهارم درست، سه‌تا چهارم درست و شیش‌تا چهارم درست ـــ حدود یه اکتاو، حدود دو اکتاو و حدود سه اکتاو. این «شش‌دانگ»، تقریباً یعنی از بم‌ترین صدای تار تو کوک معمولش تا زیرترین صدای ممکن‌ش (اگه کوک سیم بم رو «ر» بگیری، اون «تقریباً» می‌شه «دقیقاً»).

این شیوهٔ تقسیم، البته «همهٔ» نت‌هایی که خواننده می‌تونه اجرا کنه رو دربر نمی‌گیره، و فقط به فاصله‌ای اشاره می‌کنه که خواننده «به‌راحتی» و «بدون فشار» و «بدون تغییر و تغیر» صدا اجرا می‌کنه ـــ چیزی شبیه فاصله‌ای که خواننده، اگه بخواد برا دل خودش زمزمه کنه انتخاب می‌کنه. پس، مثلاً، اگه به عبدالله‌خان دوامی می‌گفتن «عبدالله دودانگ»، منظورشون این نبوده که ایشون فقط یه اکتاو وسعت صدا داشته‌ن (چنان‌که اجرای ردیفشون هم هست). بیشتر، نشون می‌ده که این دو دانگ اون محدوده‌ای‌ه که «راحت» می‌خونده ـــ تقریباً، از دانگ پایین ماهور (تقریباً، فاصله‌ای که به عرف فعلی نت‌نویسی سنتی، G3 تا C4) تا دانگ بالای شاهدش (یعنی از C4 تا F4)، که یعنی محدودهٔ گوشه‌های درآمد تا سر دلکش. در مقابل، سید‌حسین طاهرزاده هم مثلاً هست، که اجراهاش نشون می‌ده که به راحتی می‌تونسته «شش دانگ» رو اجرا کنه. ایشون هم البته کار چپ‌کوک دارن که بالاتر از این محدوده هم می‌ره؛ ولی دیگه معلوم‌ه که با فشار خونده می‌شه. آقای [رامبد] صدیف هم هنوز زنده‌ن، و بم قابل توجهی دارن که همون فاصله رو یه اوکتاو پایین‌تر پوشش می‌ده، اما به راحتی می‌تونه دو دانگ بالاتر رو هم بخونه.

معیار قدیمی، فارغ از جزئیات، تطابق بخش «راحت» صدا بوده با بخشی از ردیف (راست‌کوک یا چپ‌کوک). ردیف معیار «سازی» داشته، و فرض می‌شه که ساز درست پرده‌بندی می‌شده؛ پس اندازه گرفتن وسعت اون‌قدرا هم سخت نبوده!

Leon
Sunday 11 May 2008, 10:15 AM
اين 2 تا مقاله رو بار ديگر در اينجا درج ميکنم،که بی نسبت هم با مطلب تاپيک نيست!




صدای شش دانگ چیست ؟ کدام خواننده ی ایرانی صدای شش دانگ دارد ؟ حتما بارها و بارها از این و آن شنیده اید که فلان خواننده از وسعت صدای بسیار بالایی که اصطلاحا شش دانگ نامیده می شود برخوردار است. اما آیا واقعا چنان وسعت صدایی وجود دارد؟ آیا خواننده ای که بتواند با چنان وسعت صدایی بخواند در جهان وجود دارد؟



You can see links before reply


آنچه در این زمینه به نظر بنده می رسد به طور اختصار برای شناخت هرچه بیشتر علاقمندان
موسیقی و به ویژه نسل جوان معروض می دارم. ابتدا بهتر است بدانیم دانگ در موسیقی چیست و به چه فاصله ای از نت ها دانگ می گویند. به طور کلی فاصله ی چهار نت متوالی موسیقی را یک دانگ می گویند. مثلا از نت "دو" تا نت "فا" را یک دانگ می گویند. بنابراین فاصله هشت نت متوالی موسیقی که یک گام می شود، شامل دو دانگ است. از نت "دو" تا نت "فا" دانگ اول، و از نت "سل" تا نت "دو" دانگ دوم است. ضمنا باید توجه داشت که تعداد هشت نت متوالی موسیقی را که از هر نتی شروع شده و به نت همنام ختم شده باشد به لفظ بین المللی " اکتاو" نیز نامیده می شود. بنابراین هر اکتاو نیز شامل دو دانگ است ، اما در موسیقی بین گام و اکتاو تفاوتهای وجود دارد.
اما در مورد صدای شش دانگ در موسیقی ایران معمولا وسعت سازها و همچنین صدای خوانندگان را بر حسب دانگ مورد اندازه گیری و سنجش قرار می دهند. صدای خوانندگان اعم از خواننده ی زن و یا مرد، به طور معمول هر یک وسعت خاصی دارد و چون جنس صدا و بخصوص تارهای صوتی همه ی خوانندگان یکسان نمی باشد، لذا از لحاظ زیر و بم اصوات (بالا و پایین) تقسیم بندی هایی صورت گرفته که مجموعه ی اصوات خوانندگان را شامل می شود. این تقسیم بندی ها که شکل بین المللی به خود گرفته به شرح جدول زیر می باشد :



You can see links before reply


بنابراین معمولا مجموعه اصوات خوانندگان مرد و زن را صدای شش دانگ می نامند. باید توجه داشته باشیم که فی المثل اگر خواننده ای به دلیل نازک بودن تارهای صوتی ، دارای صدای زیر، یعنی صدای بالایی بود ، دلیل بر ان نیست که شخص دارای وسعت صدای شش دانگ
می باشد. زیرا همانگونه که

You can see links before reply

اشاره شد منطقه ی صدای او در نتهای بالاتری قرار گفته است. به طور کلی صدای دقیق و شفاف و به اصطلاع "شارپ" در خوانندگان، محدوده خاصی دارد و پایین تر از آن و بالاتر از آن دیگر نمی تواند صدای شفاف باشد و قاعدتا یک صوت فیزیکی خواهد بود، نه صوت موسیقایی و مانند آن است که کسی بخواهد فریاد بزند یا جیغ بکشد.
تجربه ای که اینجانب طی سالیان دراز فعالیت های هنری و همکاری با بسیاری از خوانندگان کسب نموده ام این است که محدوده ی صدای دقیق و شفاف یک خواننده اعم از مرد یا زن، به طور طبیعی معادل حدود دو اکتاو یعنی چهار دانگ بیشتر نیست. البته در این راستا بعضی از خوانندگان به ویژه اگر با فن موسیقایی و سازها نیز اشنایی داشته باشند می توانند با تربیت تارهای صوتی خود این محدوده ی صوتی را به مقدار کمی در قسمت بم یا زیر افزایش دهند. ولی به هر حال محدوده ی صدای طبیعی یک خواننده ی مرد چهار دانگ و شامل نت های زیر است :



You can see links before reply


امروزه با استفاده از دستگاههای پیشرفته ی الکترونیکی و دیجیتالی می توانند به طرق مختلف برخی از اصوات خوانندگان را تغییر دهند و یا بر وسعت آن بیافزایند و یا به صورت دو صدایی بم و زیر مورد استفاده قرار دهند. حتی میتوانند با استفاده از این دستگاهها، صداهای مختلف را به گونه ی متفاوت آرایش دهند که البته این امر قاعدتا هنر محسوب نمی شود.زیرا در این زمینه نقش اصلی را صنعت ضبط و مونتاژ ایفا نموده است. در پاره ای از موارد هم آهنگ هایی را می شنویم که خواننده آن بدون اینکه جایی برای نفس کشیدن داشته باشنند، قطعات را به صورت پیاپی و پشت سر هم خوانده است و همواره برای خیلی ها مورد سوال است که خواننده ی این قطعات از کجا نفس آورده است؟ مگر می توان بدون نفس اوازی را پشت سر هم خواند ؟خب به درستی معلوم است آهنگ هایی که بدین گونه ساخته می شوند به صورت قطعه قطعه ضبط شده و هنگام پخش پشت سر هم شنیده می شوند.


You can see links before reply

مجموعه این مسائل سبب می شود که ما می بینیم در سالیان اخیر برای اینکه برخی از آهنگ هایی که ساخته می شود نمی تواند آن تاثیر لازم و دائمی را بر روی مخاطبین خود بگذارد و یا بعضی از ان آهنگ ها مانند دستمال کاغذی فقط مصرف یک باره دارند.
به نظر اینجانب موسیقی ایرانی نباید دستخوش تحولات موسیقی الکترونیکی قرار گیرد. به وضوح شاهد آن هستیم و می بینیم که به مرور ایام، موسیقی ایرانی در حال از دست دادن اصالت خود بوده و از احساس دور می شود. از قدیم الایام به صدای خوانندگان مرد راست کوک و به منطه ی صدای خوانندگان زن که معمولا یک دانگ بالاتر بوده چپ کوک می گفتند. نهایتا پیرامون شناخت وسعت صدا در مورد خوانندگان، چنانچه اگر برخی از مردم اضهار نظرهای ناآگاهانه و غیر اصولی و غیر فنی می نمایند تقصیری ندارند، چون مسئولین امر در جهت ارتقا و بینش و آگاهی هنری آنان نقش چندانی نداشتند. حتی هنوز هم متاسفانه هنر موسیقی در سرزمین ما جدی گرفته نشده و جایگاه خود را باز نیافته است. در این راستا سخنم بیشتر متوجه کسانی است که براین باورند که خواننده ی دلخواه آنان، دارای صدای شش دانگ و یاحتی گاهی می شنویم که بیشتر از شش دانگ صدا بهره مندند. به هر حال چنین نیست و اگر خواننده ای بر این باور بوده باشد، یا نا آگاهانه اظهار نظر نموده و یا متاسفانه شاید قصد عوام فریبی داشته است که امیدوارم چنین نبوده باشد.
ضمنا در خاتمه نظر علاقمندان را به چارت نتی که در این زمینه تهیه شده جلب می نمایم.

You can see links before reply

_________________________

گام (scale) و رابطه آن با آوازخواني:

گام عبارتست از تعدادي اصوات پي در پي كه با فواصل معيّن وحساب شده بدنبال هم قرار مي گيرند. به عبارتي ساده تر : گام از صداهاي اصلي سازنده يك قطعه موسيقي كه زير وبم هايي متفاوت دارند و بترتيب از بم به زير يا از زير به بم مرتب شده اند، تشكيل شده است.
گام هاي اساسي موسيقي غرب از آغاز سده هفدهم تا آغاز سده بيستم گام هاي ماژور (Major scale) و مينور(Minor scale) بوده اند.گام ماژور(گام بزرگ) ميان صداهاي متوالي خود الگوي معيني از فاصله ها دارد كه اين فاصله ميان اصوات متوالي يك گام غربي به دو نوع : پرده ( whole step) ـ نيم پرده (half step)يافت مي شود.
نيم پرده كوچكترين فاصله ايست كه بطور مرسوم در موسيقي غرب بكار رفته است ( در موسيقي ايراني ربع پرده نيز وجود دارد).در نواختن گام« دو ماژور» فقط شستي هاي سفيد پيانو بكار گرفته ميشوند كه فاصله ميان نت هاي Me و Fa - ونت هاي Ci وDo نيم پرده است، به همين علت در ساز پيانو ميان شستي هاي اين نت ها شستي هاي سياه (نيم پرده اي) وجود ندارد. هرگام با اولين نت تشكيل دهنده خود نامگذاري مي شود(بعنوان مثال گامي كه با نت Do شروع شود ، گام Do نامگذاري ميشود.). پس با مبنا قرار دادن هريك از دوازده صداي محدوده يك گام، ميتوان گامهاي ماژور مشابهي ساخت(كه دوازده گام ماژور بدست مي آيد).
گام مينور(گام كوچك) - مانند گام ماژور- از هفت صداي متفاوت و صدايي هشتم كه تكرار صداي اول در يك اكتاو بالاتر است تشكيل مي شود كه با مبنا قرار دادن هريك از دوازده صداي محدوده يك گام، دوازده گام مينور بدست مي آيد. در گام مينور فاصله ميان درجه هاي دوم(Re) و سوم (Me) - و درجه هاي پنجم(Sol) و ششم(La)نيم پرده است.
يكي از دلايل برتري موسيقي شرق نسبت به موسيقي غرب اين ست كه اساس موسيقي غرب بر دو نوع از گام «ماژور و مينور» استوار است كه تقريبا" با دستگاه ماهور- بيات اصفهان و دستگاه همايون موسيقي ايراني منطبق است ولي در موسيقي شرق بغير از اين دونوع گام (ماژور= ماهور، مينور= بيات اصفهان و همايون) انواع ديگري از گامها وجود دارد كه ديگر دستگاهها و آوازهاي موسيقي شرق را تشكيل مي دهند.
درجات گام:

اصوات معين و پي در پي در يك گام را درجات گام گويند.
1- درجه اول گام، موسوم به تونيك(Tonic) است كه ريشه آن از كلمه تن و صدا دار بودن گرفته شده و تونيك گام در حقيقت نام همان گام است.
2- درجه دوم گام، موسوم به روتونيك (Supertonic) است، يعني : نتي كه روي نت تونيك(درجه اول) واقع است.
3- درجه سوم گام را مياني(Mediant) گويند زيرا در واقع ميان دو نت مهم گام كه همان درجات اول و پنجم است، واقع شده است.
4- درجه چهارم گام را زير نمايان(Sub dominant) گويند.
5- درجه پنجم گام را نمايان(Dominant) گويند به اين علت كه بعد از تونيك، مهمترين نت گام يا بعبارتي واضح ترين و نمايان ترين نتي است كه گام را معرفي مي نمايد.
6- درجه ششم گام را رو نمايان(Submediant) گويند.
7- درجه هفتم گام را محسوس(Leading note) گويند به اين دليل كه اين درجه از گام، حس شنيدن نت هشتمين را در شنونده بطور طبيعي ايجاد مي نمايد.
8- درجه هشتم گام را هنگام يا اكتاو(Octave) گويند. طبيعتا" چون تعداد نت هاي موسيقي هفت عدد است(Do-Re-Me-Fa-Sol-La-Ci)هميشه نت هشتم گام ، همنام با نت اول گام خواهد بود منتها با فركانسي دوبرابر فركانس نت اول.
نكته : شناخت درجات گام و اينكه گام موردنظر، نام خود را از كجا و بر چه اساسي مي گيرد و كداميك از درجات يك گام ارزش بيشتري دارند براي يك آوازخوان اهميت فوق العاده اي دارد چرا كه در مواقع مركب خواني، همين درجات گام و شناخت اساسي آنها كمك شاياني به خواننده خواهد نمود.
نت هاي با اهميّت در هر گام:
1- نت شاهد : نتي كه در نغمات و گوشه ها ، بيشتر از ساير نت ها به صدا در مي آيد و در واقع محور آن آهنگ است.
2- نت ايست:غير از نت تونيك (نت اصلي و نشان دهنده مايه آواز) براي فرودي موقت در نغمات و گوشه ها ، از ميان نت هاي گام، يك نت بيشتر جلوه نمايي مي كند كه به نت ايست معروف است.بعبارتي، نت ايست به نتي گويند كه پس از جلوه و خودنمايي نت شاهد، روي آن ايست مي كنيم. بعنوان مثال : درجه دوم گام شور ، نت ايست ابوعطا است(نيم فرود ابوعطا) ويا درجه سوم گام شور، نت ايست دشتي است(نيم فرود دشتي).
3- نت متغير : نتي است كه براي بيان احساسات دروني( حالات تأثر انگيز، شادي بخش و...) بطور موقت از حالت طبيعي خود خارج شده و تغيير مي يابد( قاعدتا" حدود يك ربع پرده) و دوباره به حالت نت اصلي بر مي گردد. براي مثال : در آواز دشتي است كه درجه پنجم گام شور موقتا" ربع پرده بالا و پايين ميرود تا بهتر حالات اندوه و غم انگيزي آواز دشتي را به شنونده برساند.
دانگ و رابطه آن با گام :
دانگ ترجمه كلمه تتراكورد(Tetracorde) است كه ريشه يوناني دارد( تترا = چهار ؛ كورد = رشته اي).
هر گام به دو تتراكورد(دانگ) تقسيم ميشود كه در بين دو دانگ يا در بين اين دو فاصله اي مساوي، يك فاصله پرده اي نيز بجا مي ماند كه قدما بدان فاصلة الاثقل مي گفتند.هر دانگ از چهار نت (صداي) پي در پي تشكيل ميشود كه حدود آن يك فاصله چهارم درست مي باشد.
درزمان قديم، گستره موسيقي ما وسازهاي موسيقي بيشتر از سه اكتاو(شش دانگ = 24 نت) نبود به استثناي سازي بنام «شهرود» كه ابن حوض مخترع آن بود. در آوازخواني هم، به خواننده اي كه داراي قدرت و تـُن صداي بيشتري بود و صدايش تمامي آبادي و روستاي محل سكونتش را در بر مي گرفت بطوريكه در جاي جاي آبادي ، مردم مي توانستند صدايش را بشنوند، شش دانگ خوان گفته ميشد. خوانندگان داراي قدرت صدايي كمتر از ششدانگ خوانان را چهاردانگ خوان و خوانندگاني با قدرت صدايي كمتر از چهاردانگ خوانان را دودانگ خوان مي گفتند.
امروزه به آوازخواني كه وسعت و گستره صدايش،24 نت (سه اكتاو) را در بر مي گيرد ششدانگ خوان گفته مي شود، بدينصورت كه صداي خواننده از اولين نت در بر گيرنده خود(نتي كه صداي خواننده از آن شروع ميشود) تا 24 نت برسد( بم- وسط - اوج). البته مرحله نهايي ششدانگ خواني آنست كه در دانگ ششم، آوازخوان از عهده تحويل شعر بطور مفهوم و انجام تحريرهاي متنوع به خوبي بر آيد.
حَبـّه :
در اصطلاح موسيقي يك ششم دانگ را گويند.قدما بر اساس تفهيم و درك خودشان، كل صدا را شش دانگ و هر دانگ را شش حبه مي دانستند.بر همين اساس ميتوان گفت كه فواصل نيم پرده اي در يك گام هر كدام يك حبه هستند كه مجموعا" هر گام داراي 12 حبه مي باشد و نهايتا" كل ششدانگ 24 حبه است . آواز خواني كه وسعت صدايي كمتر از ششدانگ و بيشتر از پنج دانگ دارد اصطلاحا" گفته ميشود گستره صداي وي پنج دانگ و ... حبّه است.

You can see links before reply

Tahrir.Blogfa.com

bardyaa
Sunday 11 May 2008, 12:24 PM
تقریباً درست‌ه‌ ها؛ جز این که «دو دانگ» نمی‌شه «یک گام». قدما، وقتی سیم رو نصف می‌کردن (که معادل یه گام فعلی می‌شه، چون فرکانس دوبرابر می‌شه)، می‌گفتن که یه ذی‌الاربع داره و یه ذی‌الخمس (= یه چهارم درست و یه پنجم درست)، و معیار چیزی که فعلاً به‌ش می‌گیم «پرده» همین اختلاف بین ذی‌الخمس و ذی‌الاربع‌ه. پس، «دانگ» (که با کمال شرمندگی، «ترجمه»ی تتراکورد نیست، و تصادفاً «معادل»ش دراومده) اصولاً «متصل» به دانگ بعدی حساب می‌شده، نه منفصل از اون (اگه بخوان جداش کنن، می‌گن «منفصل»).

نتیجهٔ اخلاقی: دو دانگ متوالی، یه پرده از یه گام کمتره. گو این‌که دعوای بی‌ارزشی‌ه، تعداد نت‌های «شش دانگ» می‌شه 6 تا 4 تا (شیش برابر تعداد نت‌های یه «دانگ»)، منهای 5 تا (اونایی که دانگها رو به هم وصل می‌کنن، و درنتیجه دوبار شمرده شدن)، که می‌شه نوزده تا، نه بیست و چهار تا. به‌علاوه، سه گام متوالی قاعدتاً باید 3 تا 8 تا (سه برابر تعداد نتهای یه اکتاو کامل [با دو سر]) منهای 2 تا (ته اکتاو اول و سر اکتاو سوم، که تو اکتاو دوم هم شمرده می‌شن) نت داشته باشه که می‌شه 22 تا، نه 24 تا!

درضمن، به‌نظرم یه چیزای دیگه‌ای هم اشتباه می‌آن ـــ از جمله، اون «بارتیدن» و «کنتراکتو».

Leon
Wednesday 21 May 2008, 11:41 AM
طبقه بندی صدای انسان در آواز (I) (You can see links before reply)


You can see links before reply[2].jpg



در موسیقی سیستمی وجود دارد که میتوان بر آن اساس جنسهای مختلف صدا (زنان و مردان) را در موسیقی کلاسیک و خوانندگی در اپرا طبقه بندی نمود و همچنین بر آن اساس شیوه های خواندن در سالنهای اپرا و تالارهای اجرا، رنگ و حجم صدا (آنهم بدون استفاده از ابزار مصنوعی و تقویت کننده) را طبقه بندی کرد.

این سیستم ابزاریست بسیار مفید و کارآمد برای خوانندگان، آهنگسازان، منتقدان و حتی شنوندگان تا با شناخت این قواعد پی به پتانسیل های بسیار بالای صدای انسانی برده و همچنین بتوانند با فهم بیشتری با موسیقی اجرا شده ارتباط برقرار کنند.

در این سیستم تغییر پذیری آنچنانی وجود ندارد و ثبات در آن حرف اول را میزند، پس روش خوبی است برای شناسانی خوانندگان جوان و شناخت رنگ صدای آنان و اینکه به کدام دسته تعلق دارند.

خواننده باید رپرتوار مناسب با توانایی خود انتخاب نماید. برخی از خوانندگان مانند Enrico Caruso، Rosa Ponselle، Joan Sutherland، Maria Callas یا Plácido دارای صدایی هستند که قابلیت های بسیار بالایی از نظر اجرا دارا میباشند.

برخی دیگر از خوانندگان مانند Shirley Verrett یا Grace Bumbry قابلیت تغییر نوع از نظر حجم و رنگ صدا را دارا میباشند و حتی اجرای قطعه ای بالاتر از توان و ظرفیت صدای طبیعیشان را دارند.

برخی از وظایفی که به یک خواننده داده میشود غیر قابل رده بندی از وجه مورد نظر ما میباشند و گاهی آوازی غیر معمولی خواسته میشود، بسیاری از آثار موزار بدین گونه بوده است (در بخش آوازی) و برخی از آثار اخیر وردی توانایی بسیار بالایی را از نوازنده طلب میکند.

به ترتیب از بالاتری ترین محدوده صوتی به پایینترینصدای انسان به این دسته ها تقسیم میشوند (میتوانید بر روی هر ژانر کلیک کرده و نمونه ای از صدا را بشنوید):

صدای زنان

* 1.1 You can see links before reply Soprano (You can see links before reply)
* 1.2 You can see links before reply Mezzo-soprano (You can see links before reply)
* 1.3 You can see links before reply Contralto/Alto (You can see links before reply)
صدای مردان

* 2.1 You can see links before reply Voices higher than tenor (You can see links before reply)
* 2.2 You can see links before reply Tenor (You can see links before reply)
* 2.3 You can see links before reply Baritone (You can see links before reply)
* 2.4 You can see links before reply Bass-baritone (You can see links before reply)
* 2.5 You can see links before reply Bass (You can see links before reply)

خواننده سوپرانو (soprano) که بتواند بالاتر از C#6 بخواند را به اصطلاح sopranino و همچنین خواننده باس (Bass) که بتواند G1 و یا پایین تر از آنرا بخواند sub-bass singer و یا basso profondo مینامند. بهر حال بسیار از مردم هنوز sopranino را بعنوان soprano و یا basso profondo را بعنوان bass میشناسند!

طبقه بندی اصوات در زن ها:
اما وسعت صدای خواننده سوپرانو حدودا B3 و A3 ( دقیقا زیر نت- دو- میانی در پیانو) و بالاترین از نظر وسعت: حداقل در خواننده های سوپرانو معمولی (نه non-coloratura که صدای این دسته قابلیت های بسیار بالایی را دارا میباشند) باید بتوانند به soprano C برسند (C6 که دو اکتاو بالاتر از نت -دو- میانی در پیانو میباشد)

Soprano: صدای سوپرانو خود به چند دسته تقسیم میشود که بدین شرح میباشد :
1- You can see links before reply Coloratura sopranos (You can see links before reply)
2- You can see links before reply Soubrette (You can see links before reply)
3- You can see links before reply Lyric soprano (You can see links before reply)
4- You can see links before reply Spinto soprano (You can see links before reply)
5- You can see links before reply Dramatic soprano (You can see links before reply)
6- You can see links before reply Wagnerian soprano (You can see links before reply)

1- سوپرانوی کولوراتور (Coloratura sopranos)خود به دو دسته تقسیم میشود:
الف) سوپرانوی کولوراتور لیریک (Lyric coloratura soprano): صدای با قابلیت انتقال سریع و اجرای کشش های بسیار بالا که در اپراها نقشهای بسیاری برای این دسته از خوانندگان وجود دارد مانند نقش Gilda در Rigoletto و یا Olympia در Tales of Hoffmann که از مشهورترین خوانندگان این دسته میتوان به:
Lily Pons، Beverly Sills، Edita Gruberová، Diana Damrau، و Natalie Dessay، Kristin Chenoweth اشاره کرد.

ب) سوپرانوی کولوراتور دراماتیک (Dramatic coloratura soprano) که خوانندگانی با بالاترین حجم صدایی ممکن میباشد و ممکن هست حتی قویتر از ارکستر بخوانند. نقش های موجود برای این دسته میتوان Donna Anna در Don Giovanni و نقش Bellini’s Norma و Violetta در La traviata را معرفی نمود. خوانندگان برجسته این دسته Rosa Ponselle، Joan Sutherland، Maria Callas، Nelly Miricioiu و June Anderson میباشند.

2-سوبرته (Soubrette):خوانندگانی با جنس صدای شفاف و سبک. رنگ صدای لطیف . این صدا ها در اپرا نقش های کمدی و فانتزی را اجرا میکنند. در موسیقی امروزی و با در اپراهای دوران باروک بسیاری از نقشهای برای این صدای زیبا و شفاف برگزیده شده است.

از نقشهای موجد در اپرا میتوان به Susanna درMarriage of Figaro ، Despina در Cosi fan tutte و Musetta در Bohème اشاره نمود و خوانندگان بنام این دسته Elisabeth Schumann، Kathleen Battle Dawn Upshaw و Barbara Bonney میباشند.

توضیحات:رنگ صدا (Timber): اگر نتی مشخص که بر روی یک ساز اجرا شود و سپس همان نت بر روی ساز دیگری اجرا گردد این تفاوت رنگ را تمبر یا رنگ مینامد.

en.wikipedia.org (You can see links before reply)

طبقه بندی صدای انسان در آواز (II) (You can see links before reply)

You can see links before reply[190].jpg


در مقاله قبلی درباره ژانر های مختلف صدای انسان صحبت کردیم و در پایان آن مطلب به صداهای سوپرانوی کولوراتور لیریک، سوپرانوی کولوراتور دراماتیک و سوبرته اشاره کردیم که در این مطلب این بحث را ادامه میدهیم.

3- سوپرانوی لیریک (Lyric soprano) :صدایی گرم و شفاف با رنگ صدای کاملی که میتواند نمودی بالاتر از ارکستر نیز داشته باشد و در اپرا نقش های دلسوز و محزون را به این جنس صدا میدهند. براساس استعداد و قابلیت های خوانندگی lyric sopranos را به دو دسته تقسیم مینمایند:
الف) You can see links before reply لایت لیریک (Light lyric) (You can see links before reply) : این جنس صدا را باید بدقت هر چه تمام نقشش را در اپرا به در نظر گرفت؛ این صدا قابلیت های خود را در سالن های کوچک عالی نشان میدهد اما در سالن های بزرگ ممکن است نتواند نقش خود را به شایستگی ایفا نماید و اکثرا نقش های کوتاه و سبک را به خود اختصاص میدهد. نقش های بسیار زیادی برای این صدا در اپرا وجود دارد مانند:Juliette در Roméo et Juliette، Pamina در The Magic Flute، Micaëla در Carmen و Massenet's Manon و از خوانندگان معروف این دسته میتوان به : Lisa della Casa، Teresa Stratas، Ileana Cotrubaş، Ruth و Swenson و Anna Netrebko اشاره نمود.

ب) You can see links before reply فول لیریک (Full lyric) (You can see links before reply).wma): این جنس صدا اغلب پخته تر از صدای light lyrics میباشد و بهمین دلیل باعث میشود که برای نقش های ساده و سبک مناسب نباشد و بالعکس صدایی مناسب برای نقش هایی سنگین استفاده شود و همچنین این مزیت را دارد که به علت حجم بالای صدا میتوان در سالن های بزرگ نیز بخوبی قابلیت خود را نشان دهد. بعنوان مثال نقشهای : The Contessa در The Marriage of Figaro، Mimì در La Bohème از این جنس صدا استفاده میشود و خوانندگان مطرح این رده : Elisabeth Schwarzkopf، Anna Moffo، Mirella Freni، Kiri Te Kanawa, Angela Gheorghiu و Renee Fleming هستند.

4- You can see links before reply سپینتو سوپرانو (Spinto soprano) (You can see links before reply):نامی ایتالیایی برای جنس صدای pushed lyric که بالاتر از lyric soprano و رنگ صدایی تیره تر از آن که برای بیان نقطعه اوج دراماتیکی نقش ها بسیار مناسب میباشد و همچنین تغییرات دینامیکی که بخوبی از عهده آن بر می آید. نقش های بسیاری در اپرا برای این جنس صدا Verdiو verismo و Puccini مشخص کرده اند.

نقشهای مرتبط این صدا:Aida در Verdi، Madama Butterfly در Puccini ، The Marschallin در Der Rosenkavalier و خوانندگان برجسته این رده: Zinka Milanov، Leontyne Price، Deborah Voigt و Aprile Millo هستند.

5- You can see links before reply دراماتیک سوپرانو (Dramatic soprano) (You can see links before reply): صدای قدرتمند - گیرا که میتواند قوی تر از ارکستر بخواند. معمولا (اما نه همیشه) این صدا از ظرافتهای کمتری نسبت به بقیه سپرانوها برخوردار است و بیشتر نقشهای غمگین - ترازدی و حماسی را در اپرا به خود اختصاص میدهد.

نقشهای مرتبط:Amelia در Un ballo in maschera، Sieglinde در Die Walküre ، Puccini’s Turandot و خوانندگان برجسته این رده: Jessye Norman, Karita Mattila, Sharon Sweet هستند.

6- You can see links before reply واگنرین سوپرانو (Wagnerian soprano) (You can see links before reply): این جنس از صدا را باید جزو کمیاب ترین صدای موجود دانست، صدایی با قدرت و صلابت که اکثرا نقشهای زنان اسطوره ای و قهرمان به آن داده میشود. در طی ده ها سال تنها شاید یک یا دو نفر وجود داشته باشند که از این جنس صدا برخور دار باشند.

نقشهای مرتبط:Brünnhilde در Der Ring des Nibelungen، Elektra در Elektra ، Isolde در Tristan und Isolde ، Dyer's Wife در Die Frau ohne Schatten ، Kundry در Parsifal و خوانندگان برجسته این رده: Kirsten Flagstad, Astrid Varnay, Dame Gwyneth Jones, و Birgit Nilsson هستند.

Mezzo-soprano
اما در طبقه بندی صدای زنان دومین رده متسو سوپرانو (Mezzo-soprano) میباشد. این جنس از صدا را بیشتر از آنکه مناسب برای نقشهای اپرا دانست باید در آثار کرال استفاده نمود. در هر حال این صدا بیشتر برای موسیقی و اپرای باروک و موسیقی معاصر مناسب دانست تا دوره های دیگر. هرچند این صدا انعطاف پذیری خوبی را دارا میباشد و قادر به ایفای نقشهای متفاوت میباشد که به دو دوسته تقسیم میشود :
1- You can see links before reply متسو سوپرانوی لیریک (Lyric mezzo-soprano) (You can see links before reply):صدای بلندتر و گاهی اوقات شفاف تر از صدای mezzo و محدوده صدای آن میتواند بالا تر ازC6 نیز برود. جدا از نقشهای سنتی (شاعرانه) توانایی اجرای trouser roles (نقش هایی که زن در لباس مردان و بعنوان یک مرد جوان ایفای نقش مینماید) را دارا میباشند.

نقشهای مرتبط: Dorabella در Cosi fan tutte، Cherubino در The Marriage of Figaro، Octavian در Der Rosenkavalier و خوانندگان برجسته این رده: Janet Baker، Marilyn Horne، Frederica von Stade، Anne-Sofie von Otter و Cecilia Bartoli هستند.

2- You can see links before reply متسو سوپرانوی دراماتیک (Dramatic mezzo) (You can see links before reply): اکثرا صدایی پایین تر از lyric mezzo و پرتر از آن دارد.

نقشهای مرتبط: Azucena در Il trovatore، Amneris در Aïda، Dalila در Samson et Dalila، Brangäne در Tristan und Isolde، Herodias در Salome هستند و خوانندگان برجسته این رده: Giulietta Simionato، Fiorenza Cossotto، Olga Borodina و Dolora Zajick هستند.

Contralto/Alto
اما سومین رده از دسته بندی صدای زنان: You can see links before reply کنترآلتو (Contralto/Alto) (You can see links before reply)است. Contralto دارای پایین ترین صدای اپرایی در زمان میباشد و اغلب تمبر صدای سنگین و تیره را دارا میباشند. اما کسانی که صدایی واقعی و حقیقی این رده را دارا باشند بسیار کم هستند.

نقشهای مرتبط: Orfeo در Orfeo ed Euridice، Ulrica در Un ballo in maschera ، Erda در Der Ring des Nibelungen و خوانندگان برجسته این رده: Kathleen Ferrier, Marian Anderson و Ewa Podleś هستند.

Alto
از نظرعملی در اپرا، این جنس صدای بسیار پایین (آلتو) را شامل دسته mezzo-sopranos قرار میدهند.

نکته: تفاوت میان محدوده صدا در کرال و اپرا:
کرال :
Soprano: C4 - C6
Mezzo-Soprano: A3 - A5
Contralto: E3 - E5
Tenor: C3 - C5
Baritone: G2 - G4
Bass: E2 - E4

اپرا :
Soprano: C4 - A5
Mezzo-Soprano: A3 - F5
Contralto: F3 - D5
Tenor: B2 - G4
Baritone: G2 - E4
Bass/Basso: E2 - C4


طبقه بندی صدای انسان در آواز (III)
(You can see links before reply)

اما بررسی صدای مردان در اپرا:

You can see links before reply

Tenor
وسعت صدا:
پایین ترین نت: در یک رپرتوار استاندارد برای خواننده تنور محدوده A2 میباشد اما اندکی از نقشها در اپرا پایین تر ازC3 نیز میباشد. بالاترین محدوده صدایی: در بسیاری از رپرتوارهای استاندارد محدوده صدایی C5 که به اصطلاح tenor C میگویند اما در برخی از نقشها بالاترین نت F5 که تنها تعداد معدودی خواننده قادر به اجرای چنین نقشی با این وسعت صدایی هستند.

در رسته تنور نیز تقسیم بندی هایی وجود دارد که به شرح زیر میباشد:
الف) You can see links before reply لژیرو تنور (Leggiero tenor) (You can see links before reply'%20na%20vota-tdg.mp3) : معادل صدای lyric coloratura میباشد؛ صدایی سبک و رسا و خوانندگان تنوری که قدرت انتقال سریع وسعت صدایی را دارا میباشند میتوانند نت های بالاتر از C5 را بخوانند.

نقشهای این خوانندگان در اپرا: Count Almaviva در The Barber of Seville, Arturo در I Puritani, و Nemorino در L'elisir d'amore و خوانندگان برجسته و مطرح این دسته: Tito Schipa, Luigi Alva و Juan Diego Florez هستند.

ب) You can see links before reply لیریک تنور (Lyric tenor) (You can see links before reply): صدای قوی و رسا اما نه سنگین بلکه شاعرانه.

نقشهای این خوانندگان در اپرا: Rodolfo در La bohème, Massenet's Werther, و The Duke در Rigoletto و خوانندگان برجسته و مطرح این دسته: Singers include Alfredo Kraus, Roberto Alagna, Marcelo Álvarez, José Carreras و Luciano Pavarotti هستند.

ج) You can see links before reply سپینتو تنور (Spinto tenor) (You can see links before reply) : سنگینتر از Lyric tenor و بسیار دراماتیک و محزون.

نقشهای این خوانندگان در اپرا : Pinkerton در Madama Butterfly, Canio در Pagliacci, و Don José in Carmen و خوانندگان برجسته و مطرح این دسته : Enrico Caruso و Carlo Bergonzi هستند.

د) You can see links before reply دراماتیک تنور (Dramatic tenor) (You can see links before reply): قدرتمند، قوی و صدایی حماسی.

نقشهای این خوانندگان در اپرا : Radamés در Aïda, Samson در Samson et Dalila و Calaf in Turandot و خوانندگان برجسته و مطرح این دسته : Mario del Monaco, Franco Corelli و Plácido Domingo هستند.

ه) You can see links before reply هلدن تنور (Heldentenor) (You can see links before reply): صدای قدرتمند و قوی اما محزون و دراماتیک. این دسته از خوانندگان باید قابلیت های بسیار بالایی را در خواندن داشته باشند. داشتن محدوده صدایی بسیار بالا اما در کنار آن بیان احساس غمگین و محزون.

نقشهای این خوانندگان در اپرا: Wagner's Siegfried, Tristan در Tristan und Isolde, Wagner's Parsifal و Floristan در Fidelio و خوانندگان برجسته و مطرح این دسته : Lauritz Melchior, Bernd Aldenhoff, Wolfgang Windgassen, Jon Vickers و James King هستند.

Baritone
که به دسته های زیر تقسیم میشود:
الف) You can see links before reply لیریک باریتون (Lyric baritone) (You can see links before reply): صدای سبکتر از بقیه خوانندگان باریتون که بیشتر برای نقشهای کمدی در اپرا استفاده میشود.

نقشهای این خوانندگان در اپرا: Papageno در The Magic Flute, The Count در The Marriage of Figaro, Figaro در The Barber of Seville و خوانندگان برجسته و مطرح این دسته: Sherrill Milnes, Thomas Allen, Thomas Hampson, Dmitri Hvorostovsky, Josh Groban هستند.

ب) You can see links before reply دراماتیک باریتون (Dramatic baritone) (You can see links before reply): صدای پایین تر از Lyric baritone و قوی و رسا.

نقشهای این خوانندگان در اپرا : Renato Bruson, Piero Cappuccilli, Tito Gobbi و خوانندگان برجسته و مطرح این دسته : Roles include Verdi's Rigoletto و Nabucco, Iago در Otello and Scarpia در Toscaهستند.

Bass-baritone
You can see links before reply باس-باریتون (You can see links before reply'll%20Never%20Wdg%20erfel.mp3)به اصطلاح Heldenbaritone نیز میگویند این جنس صدا قابلیت صدای باریتون را دارا میباشد اما در محدوده پایین تر باس میباشد یعنی صدایی مابین باریتون و باس و به همین دلیل این دسته از خوانندگان در اپرا میتوانند نقشهای متفاوتی را اجرا نمایند اما در اکثر مواقع نقشهای اشخاص شرور و منفی را اجرا مینمایند.

نقشهای این خوانندگان در اپرا: Duke Bluebeard در Bluebeard's Castle, Wotan در Der Ring des Nibelungen, Escamillo در Carmen و Figaro در The Marriage of Figaro و خوانندگان برجسته و مطرح این دسته : Friedrich Schorr, Hans Hotter, Willard White, Jose van Dam, و Bryn Terfel هستند.

Bass
محدوده صدایی باس از D2 تا E4 میباشد.

این نوع صدا نیز به چند دسته تقسیم میشود:
الف) You can see links before reply باسو کانتانته (Basso cantante) (You can see links before reply): صدایی چابک و فرز اما سنگین.

نقشهای این خوانندگان در اپرا : Don Basilio در The Barber of Seville, Leporello در Don Giovanni, Mussorgsky's Boris Godunov, Philip II در Don Carlos و خوانندگان برجسته و مطرح این دسته : Boris Christoff, Nicolai Ghiaurov, Robert Lloyd, Samuel Ramey و René Pape.

ب) You can see links before reply باسو پروفوندو (Basso profondo) (You can see links before reply): صدایی عمیق و قوی و دارایی رنگی تیره و مناسب برای نقشهای دراماتیک.

نقشهای این خوانندگان در اپرا : Sarastro در The Magic Flute, Osmin در The Abduction from the Seraglio و The Grand Inquisitor in Don Carlos و خوانندگان برجسته و مطرح این دسته : Gottlob Frick, Martti Talvela, Matti Salminen, Jerome Hines هستند.

en.wikipedia.org (You can see links before reply)

Leon
Wednesday 21 May 2008, 11:45 AM
سیر تحول صدا (بخش اول) (You can see links before reply)


You can see links before reply[190].jpg




نوشته ریچار تورپ Richard Turp

ایتالیا سر منشاء هنر و علم خوانندگی اپرا است زیرا هنگامی که کلودیو مونته وردی Claudio Monteverdi و اعضای کامراتا فیورنتینا Camerata Fiorentina (گروهی انقلابی از پژوهشگران، هنرمندان و فیلسوفان که ابداع کننده موسیقی نوین قرن 17 ایتالیا بودند)، مفهوم کلی اپرا را ابداع کردند، انقلابی در موسیقی غرب به وجود آوردند. اعتقاد اعضای کامراتا به این مساله که صدای آوازی باید بازتاب احساسات و اصالت تئاتر کلاسیک باشد، بنیان گذار مفهومی شد که امروز آنرا به نام بل کانتو bel canto (زیبا خواندن) میشناسیم.نسلهای بعدی آهنگسازان، روش از بر خوانی (در مقابل روخوانی اشعار) را دگرگون کردند و آن را به سبکی بسیار پیچیده تر و نیازمند به مهارتهای صوتی ملودیک مبدل کردند.

پیشگامان این سبک جدید دو موسیقیدان به نامهای اسکارلاتی Scarlatti (1725-1660 آهنگساز سبک باروک ایتالیایی) و استفانی Steffani (1728-1653 متخصص امور اداره کلیساها، سیاستمدار و آهنگساز ایتالیایی) بودند و موجب شدند که در پایان قرن هفدهم اجرای آن به مهارتهای تکنیکی فراوانی نیاز داشته باشد. اپرا به عنوان یکی از محصولات دوران باروک، آینه تمام نمای نقاشی و مجسمه سازی این دوره بود و به زودی به یک فرم هنری مستقل مبدل شد و متعاقب آن کنسرواتوارهای موسیقی، مدارس و مدرسین آواز نیز پدیدار شدند.

کاستراتی castrati
بیشتر معلمان آواز کاستراتی (خواجه) بودند، این موجودات نیمه اسطوره ای جهان اپرا را تا سالهای 1800 تحت تسلط خود داشتند. مردانی که به طور طبیعی یا در اثر برداشتن بیضه ها، به بلوغ جنسی و در نتیجه تغییر یافتن صدا دچار نمیشدند،نه تنها میتوانستند زیبایی، دامنه و انعطاف پذیری صدای نوجوانی خود را حفظ کنند بلکه از قدرت بدنی و حجم ریه یک بزرگسال نیز بهره مند باشند.

کسانی چون پورپورا Porpora، کافارلی Caffarelli و فارینلی Farinelli به بزرگترین خوانندگان تکنیکی دوران خود مبدل شدند و بسیاری از آنان مانند توسی Tosiو مانچینی Mancini به معلمینی با شهرت افسانه ای بدل شدند که کتابهای راهنمای آواز آنان شامل قوانینی برای زیبا خواندن و تربیت صدا است. به مرور زمان، طبقه بندی صدا معنا دارتر شد. سوپرانوهایی چون کاتزونی Cuzzoni، بوردونی Bordoni، استرادا Strada و دوراستانی Durastani، بوچی Boschi خواننده باس و صدای تنور پیو Pio، فابری Fabbri و بروزینی Borosini نمونه صداهای طبقه بندی شده در دوران اولیه آن بوده اند.

افراط در مهارتهای هنر آواز خوانی با ظهور اپراهای نمایشی گلوک Gluck ( اپرا نویس آلمانی قرن هجدهم) که به ارزشهای کلاسیک و خط آواز ساده بازگشته بود، به تدریج کمرنگ شد. آثار گلوک را میتوان نسخه مطول و پیچیده تر اپرای فرانسوی که به نام French tragédie lyrique شهرت دارد و توسط ژان بابتیست لالی (آهنگساز ایتالیایی الاصل فرانسوی قرن 17) و ژان فیلیپ رامو Jean-Philippe Rameau (مهمترین آهنگساز و نظریه پرداز موسیقی فرانسه در دوران باروک، قرن 17 و 18) ساخته و پرداخته شد، دانست.

البته روش آواز خوانی فرانسوی که بیشتر به دکلمه شباهت داشت، هیچ وجه مشترکی با سبک نرم و روان، نتهای کشیده و آوازی ایتالیایی که هر قطعه آن تنها با استفاده از نیمی از قدرت آوازی خواننده آغاز میشد، نداشت . ایتالیاییها سبک فرانسوی را "با فریاد خواندن" توصیف میکردند.

در طول قرن هجدهم، اپرای رسمی و موقرانه یا اپرا سریاopera seria ایتالیایی بر تمام اروپا- به غیر از فرانسه- حکمرانی میکرد. فرم دیگری از تخصص آوازی در ایتالیا رخ داده بود و خوانندگان جدی اپراهای رسمی را از خوانندگان اپرای کمدی متمایز میکرد. با ورود روسینی Rossini (آهنگساز ایتالیایی قرن 18 و 19 نویسنده اپرا و موسیقی روحانی)، حصارهای میان صداهای متزوی شخصیتهای کمیک و خوانندگان جدی تر اپراهای رسمی، شکننده تر شد. مهمتر اینکه اپرای سریای ناپل روسینی، موجب پدید آمدن شیوه های تازه ای در خوانندگی شد. او با کمک عده ای از خوانندگان در بهترین گروهی که تا کنون گردآمده است، توانست سبک نمایشی کولوراتورا coloratura را تکمیل کند.

اجرای این سبک که نامش از کلمه لاتین coloratus به نام رنگ کردن گرفته شده است، تنها از عهده عده اندکی از خوانندگان سوپرانو برمی آید، که تارهای صوتیشان میتوانند طیف وسیعی از زیر و بمها و نتهای مقطع را اجرا کرده و همچنین میتوانند نت را به مدت طولانی نگه داشته و بکشند. تکمیل این شیوه نه تنها موجب پدید آمدن و توسعه چند نوع صدا از جمله سوپرانوی کولوراتورا، باریتنورbaritenore (صدایی بین باریتون و تنور) و تنور کنترآلتینو contraltino tenore شد، بلکه موجب خلق سبکی در آهنگسازی شد که زمینه را برای دوران رمانتیک و موسیقی دانانی چون بلینی Bellini، دونیزتی Donizetti، برلیوز Berlioz و میربیر Meyerbeer فراهم نمود. این موسیقی به خصوص در اپراهای فرانسوی روسینی، جایی که بخش ساده شده آواز پر معناتر و برونگرایانه تر شده است، به چشم میخورد.

scena.org (You can see links before reply)

سیر تحول صدا (بخش دوم) (You can see links before reply)

You can see links before reply].jpg

دوران رمانتیک

سبک آوازی در طی دوران رمانتیک قرن نوزدهم دستخوش تحولی انقلابی شد. قهرمان رمانتیک به جای استفاده از صدای کاستراتو، با صدای تنور میخواند.موسیقیدانانی چون بلینی، دونیزتی، برلیوز و بعدها وردی Verdiبرای بیان بهتر ماهیت اوج گیرنده داستان های اپرایی، محدوده آوایی و طیف زیر و بمی صدا را به خصوص برای قهرمان تنور، گسترده تر کردند. توانایی اجرای نت دو زیر یا high-C از قفسه سینه به جای روش خواندن با صدای تیز falsetto به یکی از نیازهای اصلی این حرفه مبدل شد.

قهرمان زن با صدای سوپرانو نیز باید از طیف آوایی وسیعتری بهره مند میبود. صدای باریتون تازه از راه رسیده نیز به سرعت به عنوان صدای شخصیت منفی یا رقیب در مثلث عشقی اپراهای رمانتیک تثبیت شد. این تحولات صدای آوازی در سراسر جهان موسیقی اتفاق افتاد. اپرای آلمان با ظهور اشخاصی چون وبر Carl Maria von Weber (آهنگساز قرن 18 و 19 آلمان) و واگنر Wagner Wilhelm Richard ( آهنگساز آلمانی قرن نوزدهم) به رشد و کمال رسید.

حالا خوانندگان باید به زبان آلمانی میخواندند و برای رسیدن به معیارهای دور از دسترس موسیقی واگنر کوشش میکردند. اجرای موسیقی واگنر به توان جسمانی فراوان و صدای میانه قدرتمند نیاز داشت. به این ترتیب تعجبی ندارد که تنورهای آثار واگنر به نام Heldentenors (به معنای تنور قهرمان یا خوانندگان تنوری که نقش قهرمانان را اجرا میکرند) شناخته میشوند. در فرانسه، برلیوز و میربیر Meyerbeer اپرای با شکوه فرانسه را به درجه ای متفاوت با آلمان اما به همان اندازه حماسی بالا بردند. تقسیم بندی صدا بسیار واضح شده بود. در واقع آهنگسازانی چون شارل گونو Charles Gounod، ژرژ بیزه Georges Bizet و ژول مازونه Jules Massenet تنها زمینه های قویتر و غالب بر صدا را توسعه بخشیدند و هنر شعر خوانی یا دکلمه فرانسوی نیز عناصر خاصی از تکنیک هنر زیبا خوانی را به وام گرفت.

سبکهای ملی اپرا
در سراسر جهان موسیقی اپرایی، پیشرفتهای چشمگیری در سبکهای ملی اپرا به وجود آمده است.قوانین بل کانتو یا هنر زیبا خوانی چه در روسیه، لهستان یا بوهمیا با درجه موفقیت کمتر یا بیشتری با خصوصیات ذاتی زبان ترکیب شده بود. در گذشته، سبک بل کانتو تنها با زبان آواز-ایتالیایی- سر و کار داشت. البته قوانین آن همیشه هم در زبانهای دیگر موفق نبودند. عوامل دیگری که استانداردهای صدا را تحت تاثیر قرار دادند که اندازه رو به رشد ارکستر از جمله موارد مهم آن به شمار میرود. حجم صدایی که توسط ارکسترهای وردی یا واگنر ایجاد میشد، خوانندگان را وادار میکرد صدای خود را بر فراز این حجم بزرگ ساز که در سالنهای بزرگ و بزرگتر به اجرا میپرداختند، واضحتر و قابل تشخیص تر رها نماید.

تحولات قرن بیستم
در قرن بیستم، استانداردهای آوازی دچار تغییراتی اساسی شد. اپرای واقعگرایانه نسل نووا اسکولا Nuova Scuola (مکتب نوین) از جمله پیترو ماسکانیه Pietro Mascagni (از مهمترین سرایندگان اپرای ایتالیا در ابتدای قرن بیستم)، روجرو لئونکاوالو Ruggero Leoncavallo و اومبرتو جیوردانو Umberto Giordano (هر دو از سرایندگان اپرای قرن بیستم)، تعادل دیرینه میان کلمات و موسیقی را که به طور سنتی از اهمیت یکسانی برخوردار بودند، تغییر دادند. اکنون تاکید بیشتر بر روی صدای میانه و ادا شدن کلمات بود تا عبارات موسیقی. این حالت قوانین بل کانتو را از پایه متزلزل کرد.

در آلمان استفاده از روش Sprechgesang ( حالتی میان صحبت کردن و خواندن) در شهر بایرویت Bayreuth نه تنها خیانتی به اعتقادات صدای واگنری Wagnerian بود بلکه تاثیری فاجعه آمیز بر استانداردهای آوازی بر جا گذاشت. سبک Sprechgesang، روشی با تاکید بیش از حد قدرتمند بر کلمات بود که به قیمت از میان رفتن خط آوازی و به خاطر سهولت تولید به وجود آمده بود.

گذشته از این، مکتب آهنگسازان واقع گرا، آرایه ها و تزیینات صوتی که از اصول مهم تکنیک اجرای آواز بود را هم از میان برداشت. آثار آهنگسازانی چون میربیر و مرکادانته Mercadante در طی گذر یک نسل به کلی ناپدید شد و اجرای آثار وردی، بلینی، دونیزتی و برلیوز به طور چاره ناپذیری تغییر کرد. مکتب هنری رمانتیک دوران بعد از واگنر نیزد چار چنین تاثیرات ناگواری شد. صدای خواننده در بیشتر اوقات در حد یک ساز دیگر به شمار می آمد که میبایست با حجم بزرگ صداهای ارکستر و همچنین میانگین صوتی اوج گیرنده آن مقابله کند. در آثار ریچارد اشتراوس Richard Strauss (آهنگساز قرن 19 و 20 آلمان)، این طور به نظر میرسد که خوانندگان در بیشتر موارد فراتر از توان و حد خود آواز میخوانند.

فشار فزاینده
کاملا واضح بود که صدا در این شرایط جدید تحت فشار فزاینده ای قرار گرفته است. بسیاری از قطعات آوازی در اصل ضد آواز یا anti-vocal بودند. به علاوه، این فرم هنری عالمگیر شده، بسیاری از خوانندگان بسیار بد تعلیم یافته و خواننده ای با صدایی پایدار بسیار نادر بود.

در پایان جنگ دوم جهانی ماهیت اپرا تغییر یافت. تا آن زمان، خوانندگان میتوانستند انتظار داشته باشند که از عهده هر اثر تازه ای که در سال ساخته میشد، برمی آیند. انعکاس یافتن اضطراب زمانه در اپرای معاصر موجب شد که کمپانیها بیشتر و بیشتر در گرداب تکرار اسیر شوند و به جای اجرای آثار جدید به اجرای مجدد آثار موجود بپردازند.خوانندگان میتوانستند در یک سری اجرای خاص تبحر یافته و با خواندن آثار واگنر، موتزارت یا آثار مکتب نوین، برای خود حرفه مشخصی پیدا کنند و گرایشات جدید در واقع توسعه همان الگوهای موجود بود، با این وجود هنوز امیدی وجود داشت.

کشف مجدد مجموعه کارهای دوران باروک و آثار روسینی Rossini به این معنا بود که خوانندگان باید تکنیکهای آواز –ازجمله بل کانتو- را که پیش از این به فراموشی سپرده بودند، بیاموزند. اعتدال میان اپرا و ترانه بازتاب تعادل سنتی میان کلمات و موسیقی در بل کانتو است. شاید این راهی به سوی بازگشت به ارزشهای اولیه و احیای اپرای واقعی باشد.

scena.org (You can see links before reply)