PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مجيد انتظامى



Leon
Thursday 31 January 2008, 11:12 AM
زندگى مجيد انتظامى از زبان خودش

You can see links before reply (javascript:IMAGE_OPEN('Adabi-Honari/85/10/IMAGE/PIC-BIG/AD_06_MAJID_0.JPG','IMG0'))

من متولد 1326 هستم، در شناسنامه ام نوشته شده در روز 16 تير به دنيا آمده ام، اما در اصل در اسفندماه متولد شده ام، ظاهراً آن موقع جنگى بوده است كه موجب شده شناسنامه مرا ديرتر بگيرند.در دوره ابتدايى شروع به فراگيرى موسيقى كردم و بعد وارد هنرستان شدم.
يكسال بعد از گرفتن ديپلم از هنرستان وارد اركستر سمفونيك شدم. زير نظر آنتوان كاتلوس ابوا ياد گرفتم وسلفژ و تئورى و هارمونى را نزد ثمين باغچه بان و مصطفى كمال پورتراب ياد گرفتم.
من نخستين نت موسيقى را به كمك استاد پورتراب نوشتم و حالا از او درس زندگى مى گيرم. بعد از گرفتن ديپلم هنرستان به دليل معالجه نارسايى كليه ام به آلمان سفر كردم و چون بايد چندسالى را زيرنظر پزشك مى بودم تصميم گرفتم در آلمان به دانشگاه بروم. چهار پنج سالى آلمان بودم و در آنجا با ساز ابوا با اركسترهاى زيادى از جمله اركستر سمفونيك برلين كنسرت دادم. تجربه بسيار خوبى بود و بعد از بازگشت به تهران به عنوان نوازنده يك اركستر سمفونيك تهران استخدام شدم، در همان روزها شروع به تدريس ابوا و همچنين نوشتن قطعاتى براى كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان كردم.
نخستين موسيقى تصويرى ام فيلم كوتاه زال و سيمرغ ساخته اكبر صادقى بود كه بعدها قسمتى از آن را روى تيتراژ كارتون ماركوپولو و بخشى ديگر را روى تيتراژ بچه هاى مدرسه آلپ گذاشتند....هرگز فكر نمى كردم كه به ساخت موسيقى فيلم روى بياورم ولى با ساخت موسيقى فيلم «سفر سنگ» ساخته مسعود كيميايى به اين باور رسيدم كه اين كار مى تواند حرفه ام باشد.
من زندگى خصوصى به آن صورتى كه مردم دارند، ندارم، زندگى خصوصى من همان زندگى كارى من است. از صبح كه به دفترم مى آيم كار مى كنم، وقتى خسته مى شوم يك كار ديگر را شروع مى كنم و اگر از آن هم خسته شدم كار ديگرى را باز شروع مى كنم. حتى زمانى كه ناهار مى خورم هم مشغول انجام كارى هستم، اصلاً نمى توانم همينطور راحت بنشينم و ناهارم را بى كار صرف كنم. هميشه هم همين بوده است، بيكارى عصبى ام مى كند، خيال مى كنم زمانم را بيهوده تلف مى كنم. بخصوص در اين سن، شايد جوان ها خيلى متوجه حرف هاى من نشوند اما براى من وقت طور ديگرى است، مانند گوهر است.
من از چهار و پنج صبح تا يازده شب اينجا هستم و به ندرت پيش مى آيد كه هفت و هشت به خانه بروم و هيچ استراحتى هم ندارم، اما گاهى پيش مى آيد كه مى خواهم كتاب بخوانم، ساز بزنم، شاگرد درس بدهم يا در برخى جلسه ها شركت مى كنم كه در عين حال همه شان كارى هستند. اينطورى راحت مى خوابم.
بچه ها هم بزرگ شده اند. دخترم كه ازدواج كرده و سروش پسرم هم امسال در حال آماده شدن براى كنكور هنر است. او هم نوازندگى ساز ابوا كه ساز اصلى خودم است را دنبال مى كند و واقعاً برخلاف تصور من در روز امتحان عملى بسيار خوب نواخت. من با وجود اين كه خودم چنين كاراكترى ندارم اما هميشه اعتقاد دارم كه هنرمند بايد اتكا به نفس بالا داشته و گستاخ باشد.
گاهى فكر مى كنم شايد بچه هاى هم اكنون كه هنوز غوره نشده مويز شده اند و از بدو ورود به استادان خودشان هم خرده مى گيرند، براى هنرمند شدن بهترند! اقلاً اتكا به نفسشان موجب مى شود تا خوب اجرا كنند.
به هر حال بچه ها بزرگ شده اند، پس من مى مانم و همسرم، او هم اينجا در دفتر كار من موسيقى درس مى دهد. صبح تا شب در دفتر هستيم و من چون اينجا را خيلى دوست دارم فقط براى خواب به منزل مى روم. در اينجا بين پرونده ها و موزيك هايم هستم، بوى اينجا برايم آشناتر از خانه است. چون در خانه هيچ وسيله صوتى نيست، هيچ كتابى نيست و همه زندگى من هم كه در همين كتاب ها و سى دى ها خلاصه شده است. تا به حال هم كم پيش آمده از اينجا دور شوم، اگر مسافرتى هم بوده كارى بوده، اگرچه هم اكنون هفت هشت سالى مى شود كه مسافرت هم نرفته ام.
ابوا ساز تخصصى من، سازى چوبى است كه تكامل يافته سرنا است. چون دربچگى اين ساز را نمى شناختم دائم به پدرم مى گفتم كه ويولن مى خواهم، آن هم به اين دليل كه در همسايگى مان نوازنده ويولنى زندگى مى كرد.
بگذريم.
من در كودكى بسيار شر و شلوغ بودم و همه به من مى گفتند كه تو آخر هيچ كاره مى شوى، زمانى كه رفتم هنرستان موسيقى و جايى كه قرار بود به هر شاگردى بگويند كه «خوب تو مى تونى فلان ساز را بزنى»، كسى به من حتى نگاه هم نكرد و ديگر كم كم داشت باورم مى شد كه به درد هيچ كارى نمى خورم.
آنجا يك اتريشى هم نشسته بود كه به من لبخند مهربانى زد و بعد دستها و دندان هايم را ديد و گفت به درد ابوا مى خورد، من كه نمى دانستم ابوا چيست، اما از همين جا هميشه از سازم بيشتر از خودم مراقبت مى كردم.
يادم مى آيد آن روزها بخارى هاى كوچكى بود كه در آنها الكل مى ريختند و روشنش مى كردند و در جيب مى گذاشتند كه آدم يخ نكند، من اين بخارى را در كيف سازم مى گذاشتم كه سازم خراب نشود و خودم مانند بيد مى لرزيدم. ساعت ها ساز مى زدم و حرف هاى نگفته ام را با ابوا مى زدم و هنوزهم اگر دلم بگيرد باز ساز مى زنم، ساعت ها موسيقى نوشته ام، بيش از 100 موسيقى فيلم، نزديك به 10 موسيقى صحنه اى كه همه آنها هم اجرا شده اند.</SPAN>من از زندگى ام راضى ام.

old.tebyan.net (You can see links before reply)

Leon
Thursday 31 January 2008, 11:13 AM
You can see links before reply (javascript:IMAGE_OPEN('Adabi-Honari/85/10/IMAGE/PIC-BIG/AD_06_MAJID_1.JPG','IMG1'))
همه كوچه را برف گرفته و حسابى روى درخت هاى كاج حياط سنگين شده، از اتاق روبرويى صداى تمرين پيانو مى آيد، آذرنوش صدر سالك همسر مجيد انتظامى و دستيار هميشگى او در آثارش مشغول تدريس است.
انتظامى كه همين امروز سرش را جراحى كرده است، با وجود خستگى و بيمارى نشسته، اصرار داشتم تا قرار مصاحبه را تغيير دهم اما گفت مى خواستم بياييد از نزديك حال مرا ببينيد تا باور كنيد و بدانيد كه هنرمندان هم مانند همه هستند، مشكل جسمى، روحى و مالى هم پيدا مى كنند.
صداى موسيقى مجموعه تلويزيونى «شيخ بهايى» با صداى سالار عقيلى كه آخرين ساخته انتظامى است شنيده مى شود به چايى كه تازه دم كرده و جلوى من گذاشته زل مى زند تا زودتر گفت و گو را شروع كنيم. اتاقى با يك پيانو، چندين ضبط و ميكسر و پر از كتاب، ميزبان ماست. اتاقى كه صبح به آنجا مى آيد وتا آخرين ساعات شب يكريز كار مى كند...

هيچوقت تا به حال پيش آمده كه وقتى كارى را ساختيد و تمام شد، به پروسه خلق آن فكر كنيد، اين كه مثلاً چطور آن ملودى شكل گرفت؟
هروقت من مى خواهم كار جديدى را آغاز كنم انگار هيچ چيز بلد نيستم و بار اولى است كه آهنگسازى مى كنم. حتى بارها شده است بعد از ساخته شدن كار به همسرم مى گويم واقعاً نمى دانم اين قطعه از كجا آمده است. ولى خب ذهنم دائماً در حال فعاليت است، حتى هنگامى كه خواب هستم.اما فكر نكنيد مانند آهنگسازهاى توى فيلم يكهو در خواب به من الهام مى شود و از خواب بيدار مى شوم و مى نويسم. من هنگام نوشتن بايد در هوشيارى كامل باشم و تمركز زيادى داشته باشم. برخى اوقات از داخل ملودى هاى اصلى ملودى هاى فرعى به وجود مى آيد كه از اصل آن زيباتر است مانند درختى كه گاه شاخ و برگ آن از تنه اصلى اش زيباتر و مفيدتر مى شود.
زمانى هم پيش آمده كه سرتان خلوت باشد؟
نه به آن صورت.چون به هر حال موسيقى فيلم شرايط خاص خودش را دارد. معمولاً فيلم ها در فصل پائيز و اوايل زمستان به مرحله اى مى رسند كه به دست آهنگساز برسد. معمولاً در آن فصل ها كار سينما انجام مى دهم، مگر اين كه مانند اين دو سال مشغول سريال باشم كه از نظر زمان كلاً متفاوت است، اگر هم كار سينما و تلويزيون نباشد معمولاً درگير ساخت سمفونى هستم، در سه چهار سال اخير سه سمفونى صلح، ايثار و نانو تكنولوژى را ساختم كه دو سمفونى اول منتشر شده است و سمفونى ايثار سال گذشته ? شب در تالار وحدت اركستر سمفونيك آن را اجرا كرد كه رهبرى آن را خودم به عهده گرفتم. حس مى كردم به خاطر شناختى كه از موسيقى خودم دارم، بهتر از هر كسى مى توانم از عهده رهبرى آن بر بيايم.
تا آنجايى كه مى دانم تمام اين آثار را به صورت سفارشى ساخته ايد، اتفاقى كه در همه جاى دنيا مى افتد و در ايران هم دارد باب مى شود. درباره موسيقى مناسبتى يا مناسبتى سفارشى چطور فكر مى كنيد؟
در همه جاى دنيا دولت يارانه اى را براى بخش فرهنگى در نظر مى گيرد. چرا كه هر هنرى اگر از لحاظ عامه ديده و يا شنيده شود معمولاً فروش خوبى دارد و سودرسان است و احتياجى به يارانه دولتى ندارد به دليل اين كه به خاطر استقبال مردم به راحتى خرج خود را درمى آورد. اما بسيارى از هنرها خاص تر هستند و بيننده و شنونده كمترى دارد، چرا كه مردم عام بيشتر علاقه مند به هنرهايى هستند كه كمتر آنها را وارد چالش ذهنى كند.
معمولاً اين يارانه دولت به هنرهاى خاص تعلق مى گيرد البته منظورم از هنرخاص چيز خارق العاده اى نيست، بلكه هنرى است كه افراد كمى از جامعه آن را مى پسندند. معمولاً در ايران دولت هزينه خيلى كمى را در اين رابطه قرار مى دهد، ولى خوب نهادهايى هستند كه براى اهداف و تبليغ خود معمولاً اين يارانه را در اختيار هنرمندان قرار مى دهند و با سفارش كارهاى مختلف به نوعى اين كمبود را جبران مى كنند. كارهاى سفارشى هم معمولاً از سوى اين نهادها چه خصوصى و چه دولتى سفارش داده مى شود. موسيقى مناسبتى هم به دليل مناسبت هاى مختلف از نهادهاى مختلف سفارش داده مى شود، خيلى فرقى با موسيقى سفارشى ندارد و فقط مناسبت خاصى را دارد.
البته بايد بگويم اين يارانه اى كه توسط دولت در اختيار نهادها گذاشته مى شود متأسفانه بيشتر در بخش توليد صرف مى شود تا بخش آموزشى. به همين دليل ما هميشه از نظر آموزشى دچار ضعف هستيم.
تكليف سليقه آهنگساز چه مى شود؟
موسيقى مانند زبان است. شما براى درست حرف زدن، فهميدن و فهماندن بايد الفبا را درست ياد بگيرى، قاعده جمله سازى را بياموزى تا بتوانى جمله درستى را بگويى كه ديگران بفهمند. موسيقى هم به همين شكل است. هرگاه ياد بگيرى درست و بر اساس اصول بنويسى، مى توانى آن را با لحن هاى مختلف بنويسى كه همه قشرها آن را بفهمند.
خوشبختانه موسيقى يك زبان بين المللى است و احتياجى نيست براى صحبت با تمام دنيا تمام زبان ها و الفباها را بلد باشى، چرا كه الفباى موسيقى را همه مى شناسند، چه آن كه آلمانى است، چه آمريكايى، چه روس چه ايرانى. اگر اين زبان درست به كار گرفته شود و قاعده صحيحى داشته باشد، همه آن را مى شنوند و با آن ارتباط برقرار مى كنند. حتى مردم عام جامعه هم با شنيدن مكرر موسيقى مى آموزند كه موسيقى درست گوش كنند اما با نشان دادن فيلم خوب نمى آموزند كه فيلم هاى خوب را ببينند و همه اينها در اثر تكرار به وجود مى آيد.


البته راديو و تلويزيون هر مملكتى مى تواند نقش بسيار موثرى در اين مسأله داشته باشد. چرا كه اين رسانه ها نقش بسيار مهمى را در باور پذيرى و آموزش مردم برعهده دارند.


You can see links before reply (javascript:IMAGE_OPEN('Adabi-Honari/85/10/IMAGE/PIC-BIG/AD_06_MAJID_2.JPG','IMG2'))
شما در اين چند ساله بارها و بارها سراغ ساختن موسيقى با موضوع جنگ رفته ايد يا سوژه هاى جنگى سراغ شما آمده اند تا برايشان آهنگ بسازيد، اين روند را چطور ارزيابى مى كنيد؟
زمانى كه من وارد كار ساخت موسيقى فيلم شدم درست مصادف با جنگ بود و جو خاصى بر كشور حاكم بود. حتى اگر داستان فيلم در جبهه اتفاق نمى افتاد، ناخودآگاه تم اكثر فيلم ها جنگ بود. با اين كه در آن اوضاع اركستر سمفونيك بسياربى قانون شده بود ولى من همچنان سر ساعت در تالار حضور مى يافتم و تمرين مى كردم چرا كه عقيده داشتم اوضاع بر اين منوال نمى ماند و به زودى همه چيز به روال سابق خود برمى گردد.
در اين اوضاع بود كه شروع به ساخت موسيقى فيلم بخصوص فيلم هاى دفاع مقدس كردم. آن زمان جنگ تأثير زيادى روى جامعه گذاشته بود و هركسى از كارش به خاطر جنگ مى زد. كارمند، دانشجو، معلم، مدير و خلاصه هر كسى كارش را رها مى كرد تا به جبهه برود، البته من هم مانند خيلى هاى ديگر جنگ را دوست نداشتم ولى براى اين افراد كه اينگونه براى بقيه و ملتشان از جان، مال و خانواده شان مى گذشتند بسيار احترام قائل بودم.
نمى خواهم شعارهاى تكرارى و كليشه اى بدهم اما واقعاً به اين فداكارى احسنت مى گفتم و مى گويم كه اين آدم ها تنها به خاطر اعتقادشان از همه چيز مى گذشتند. برايم بسيار تحسين برانگيز بود، بگذريم. آن موقع فيلم هايى كه ساخته مى شد به نوعى كپى فيلم هاى آمريكايى بود و ظاهر جنگ را نشان مى داد و هيچ چيز قابل توجهى در فيلم ها نبود ولى خوب به هر حال با ساختن همين فيلم ها بود كه افرادى ديگر مانند ابراهيم حاتمى كيا، رسول ملاقلى پور يا احمدرضا درويش بعدها به بعد محتوايى فيلم هاى جنگ پرداختند و آن را به اوج رساندند. آن موقع من هم درگير فيلم هاى دفاع مقدس شدم و در واقع جنگ تأثير خود را اينچنين بر زندگى من گذاشت و از آن بسيار خوشحالم چون بسيارى از تجربه هاى آهنگسازى فيلم خود را در اين كارها كسب كردم.
بعد از آلبوم «آرام تر از دريا» كه موسيقى بى كلام بود، ديگر آلبوم موسيقى بى كلام منتشر نكرديد، چرا؟
متأسفانه بسيارى از مردم فكر مى كنند يا موسيقى بايد موسيقى فيلم باشد يا موسيقى باكلام. «آرام تر از دريا» را هم من به خاطر دل خودم ضبط كردم و قصد انتشارش را نداشتم اما بعدها با چند موسيقى فيلم منتشرش كردم. به هر حال هنوز مردم ما موسيقى بى كلام را به عنوان موسيقى كه مى توان شنيد و از آن لذت برد و يادآور فيلمى برايشان نباشد انتخاب نمى كنند يا لااقل اكثريت آن را انتخاب نمى كنند.
شما هم از سينتى سايزر ها در كارهايتان استفاده مى كنيد، بخصوص اين كه اين روزها گرايش به آنها بسيار زياد شده است؟
ببينيد دنيا از آن تكنولوژى است و هر كسى كه بخواهد تكنولوژى را نفى كند خودش عقب مى ماند اما درست استفاده كردنش مهم است. ما داريم استفاده نادرست مى كنيم.
سينتى سايزر صداى همه سازها را دارد، حالا بنا به كيفيت هاى مختلف سينتى سايزرها، كيفيت سازها هم متفاوت است. اما اين كه بخواهيم پول نوازنده را ندهيم و فقط قطعات را با سينتى سايزر اجرا كنيم، درست نيست چون صداى اركستر زنده را نمى دهد. من خودم دوست دارم كه سازها قطعات را اجرا كنند تا سينتى سايزر، من حتى اشتباهات نوازنده را به صد درصد ژوست بودن سينتى سايزر ترجيح مى دهم. سينتى سايزر امكان اشتباه را از بين برده است. اما براى من همان ثانيه ناكوك زدن ساز هم زندگى است. به هر حال اين يكى عمرش بيشتر است و به آدم لذتى ديگر مى بخشد، تفاوت اجراى موسيقى با سازهاى آكوستيك و سينتى سايزر هم شبيه به همين مثال است.
اگر بخواهم مثال دقيقترى بزنم بايد از فرش ماشينى و فرش دستباف نام ببرم. ببينيد جفتشان از نظر قيافه مانند هم هستند اما شما با فرش ماشينى چقدر حال مى كنيد و با فرش دستباف كه پر از حس است چقدر؟ متأسفانه در ايران از اين وسيله هم بد استفاده مى شود، يك آهنگساز مى خواهد تمام هزينه يك اركستر را خودش با اجراى قطعات با سينتى سايزر جبران كند. البته در خارج از ايران سينتى سايزرهاى بسيار با كيفيت ترى وجود دارد ولى براى اغلب موسيقى فيلم ها از نوازنده هاى سازهاى مختلف استفاده مى شود، اما گاه آهنگسازان و مهندسين صدا به جاى سازهاى آكوستيك از سينتى سايزرها استفاده مى كنند و شما امكان ندارد تشخيص دهيد صداى ساز نيست، چون ماه ها و ماه ها روى آن كار مى شود و اتفاقاً پرهزينه هم هست، مثلاً موسيقى فيلم گلادياتور به همين شكل ساخته شد. بنابراين بايد از اين دستگاه هم درست استفاده شود.
بحث سينتى سايزر هم مانند بحث استوديوهاى چند كاناله است. هم اكنون ما در اصل سالاد موسيقى درست مى كنيم. يعنى مانند سالاد كه دانه دانه ميوه هاى مختلف و سبزيجات را ريز مى كنيم و بعد همه را قاطى مى كنيم حالا ما هم دانه دانه سازها را ضبط مى كنيم و بعد همه آنها را با هم قاطى يا همان ميكس مى كنيم كه در واقع براى فرد حرفه اى اصلاً خوب نيست، چون در واقع هيچكس از اصل جريان خبر ندارد، نمى داند بقيه چه نت هايى را مى زنند، بنابراين حس مناسب را نمى تواند بگيرد.



You can see links before reply (javascript:IMAGE_OPEN('Adabi-Honari/85/10/IMAGE/PIC-BIG/AD_06_MAJID_3.JPG','IMG3'))
شما كارهاى خودتان را هم به همين شكل ضبط مى كنيد؟يعنى در واقع از سينتى سايزر استفاده مى كنيد؟
من هم در كارهايم از سينتى سايزر استفاده مى كنم اما نه به صورت كامل، بلكه من از سازهاى زنده استفاده مى كنم و در بك گراند آن براى حجم بيشتر از سينتى سايزر استفاده مى كنم. به هر حال به دليل هزينه بالاى نوازنده و كمبود آن ناچاريم كه گاه صداى برخى از سازها و افكت ها را از اين ساز استفاده كنيم، ولى به طور كلى من در استفاده مطلق از سينتى سايزر مخالفم. سينتى سايزر مى تواند به عنوان يك ساز در كنار سازهاى ديگر استفاده شود.
متأسفانه در كشور ما مرسوم شده كه هركسى درهمسايگى و فاميلى كار با سينتى سايزر را بلد باشد و با وجود اين كه هيچگونه سواد موسيقى هم نداشته باشد، براحتى آهنگساز و خواننده شود. اين ساز در ايران وارد شده و مانند همه وسايل تكنولوژى ديگر فرهنگ استفاده از خود را وارد ايران نكرده است. ما تكنولوژى را داريم ولى بدون فرهنگ استفاده آن.
فكر مى كنم يك سال و نيمى هست كه مشغول ساخت موسيقى مجموعه تلويزيونى «شيخ بهايى» به كارگردانى شهرام اسدى هستيد. بالاخره ساخت موسيقى اش به پايان رسيد يا خير؟
بله، حدوداً از يك سال و نيم پيش مشغول ساخت موسيقى اين سريال بودم و به همين دليل پيشنهادهايى كه براى موسيقى فيلم ها و سريال هاى ديگر بوده را نتوانسته ام قبول كنم. اين سريال قرار بود دو فيلم سينمايى براى شركت در جشنواره فجر داشته باشد كه گروه توليد به دلايلى از اين كار منصرف شدند و ترجيح دادند فيلم به صورت بكر از تلويزيون ديده شود. روى اين موسيقى بسيار كار كردم. لحظه لحظه آن را هماهنگ با كارگردان و نظر او ساختم.
ابتدا فكر كردم شايد بد نباشد موسيقى تمى عربى داشته باشد ولى بعد از مدتى فكر و مشورت با شهرام اسدى به اين نتيجه رسيدم كه موسيقى نه خيلى عربى باشد و نه خيلى ايرانى. البته به دليل بخشى از قصه كه در لبنان اتفاق مى افتد كمى فضاى عربى داريم اما نه عربى غليظ.
مى خواستم موسيقى اين بار متفاوت از كارهاى سابقم باشد كه بسيار سخت بود چرا كه هر آهنگسازى هارمونى و فرم مخصوص به خودش را دارد ولى به هر حال در برخى از جاها توانستم اندكى از خودم دور باشم. اين رسيتال از نظر نوع تصوير بسيار براى موسيقى مناسب است و موسيقى براحتى روى تصاوير آن مى نشيند البته من هم براى اين موسيقى بسيار زحمت كشيدم. در اين موسيقى چند قطعه با كلام هم وجود دارد كه همه اشعارش، اشعار خود شيخ بهايى است از جمله « تا كى به تمناى وصال تو يگانه»، «ساقيا بده جامى زان شراب روحانى»، « خانه دل مارا از كرم عنايت كن» و... كه با صداى بسيار زيباى سالار عقيلى و حساسيت وسواس هميشگى او بسيار خوب اجرا شد.
فكر مى كنم اين مجموعه دو فاز مختلف دارد، جوانى شيخ بهايى و پيرى اش، نوع موسيقى آن هم تفاوت دارد يا نه؟
بله. البته فعلاً فقط فاز يك را تمام كرده ام و هنوز فاز دو را شروع نكرده ام و به هر حال به خاطر تفاوت موقعيت جغرافيايى فيلم در فاز نخست و دوم كه اولى در لبنان و دومى در ايران اتفاق مى افتد نوع هارمونى و انتخاب سازها متفاوت است. بيشتر سعى ام بر اين است كه همان ملودى هاى فاز يك را با رنگ آميزى ايرانى اجرا كنم ولى باز همه اينها پيشداورى است. بايد وارد كار شوم و آنوقت ببينم چه مى كنم.
شنيده ام اركستر سمفونيك اصفهان را هم راه اندازى كرده ايد، هم اكنون مشغول چه كارهايى با اين اركستر هستيد؟
اركستر سمفونيك اصفهان قرار است كه از 18 تا22 دى ماه موسيقى فيلم روز واقعه را در اصفهان اجرا كند. خوشبختانه نوازنده ها غير از تعدادى از نوازنده هاى سازهاى بادى همه اصفهانى هستند و من منتظرم تا از جايى بودجه اى برايش تأمين شود تا اين اركستر روى پا بايستد. هم اكنون نزديك به شصت نفر عضو اين اركستر هستند. بانى اين اركستر هم حوزه هنرى اصفهان است و مطمئن باشيد به محض اين كه اوضاع اركستر درست شود، آن را به يكى از همشهريان خودشان مى سپارم.
مى دانيد من فكر مى كنم همانطور كه هر شهرى براى خودش تيم فوتبال يا انجمن ورزشى دارد بايد اركستر هم داشته باشد. ما بايد بيش از اينها به فرهنگ توجه كنيم. آن هم در شرايطى كه در اغلب دانشگاه هاى هنرى ما موسيقى تدريس مى شود، خوب بايد اين نوازنده ها و آهنگسازها جايى بروند و ساز بزنند. كارشان را ارائه كنند يا نه؟ استعدادهاى بسيار درخشانى در آهنگسازى و نوازندگى در شهرستان ها وجود دارد كه بايد آنها را كشف كرد. به هر حال در اركستر سمفونيك اصفهان سعى كرده ايم كه بچه ها را دور هم جمع كنيم و اميدوارم بعد از نخستين اجرا، ارگان هاى مختلف از آن حمايت كنند.
به هر حال من معتقدم كه نبايد همه به تهران بيايند و عضو اركستر سمفونيك تهران بشوند، مگر ما از لحاظ استعداد موسيقى چه فرقى با كشورهاى ديگر داريم؟ در همه شهرهاى آلمان اركسترهاى مختلف وجود دارند. گيرم كه نوازنده شهرستانى ما به تهران آمد و در اركستر هم نواخت، مجبور است دو سه شغله شود تا زندگى اش بچرخد، آن هم زندگى يك هنرمند كه مانند زندگى مردم عادى نيست، بايد ظاهرش را آراسته نگه دارد چون الگو است، رفت و آمدهايش بيشتر است و در نتيجه خرج بيشترى دارد. هم اكنون ديگر واقعاً وقتش رسيده است كه به هنرمندان رسيدگى كرد.
همسرتان هم نوازنده هارپ اركستر سمفونيك بودند، هنوز هم مى نوازند؟
متأسفانه خير. خدا مى داند چقدر سرمايه صرف آموزش اين ساز به ايشان شد. معلمانى از كشورهاى مختلف دنيا آمدند تا در هنرستان و دانشگاه به تدريس اين ساز بپردازند تا همسر من و بسيارى از همسالانش هارپيست شوند.
متأسفانه در سالهاى اخير درباره اين ساز بسيار كم لطفى شده است. همسر من بعد از اين همه سال نوازندگى هنوز سازى از خود ندارد كه بتواند تمرين كند. در اركستر سمفونيك هم سازى وجود داشته كه اكنون سالهاست خراب است و هيچ كس درصدد تعمير اين ساز نيست و چون هم اكنون همسر من در ايران تنها كسى است كه اين ساز را بلد است و هيچ سازى وجود ندارد كه به وسيله آن به هنرجوى ديگرى ياد بدهد، بنابراين احتمال آن مى رود كه در سال هاى آتى هيچ نوازنده اى براى اين ساز وجود نداشته باشد.

منبع : روزنامه ايران

Leon
Thursday 31 January 2008, 11:15 AM
سينماي ما - مجيد انتظامي در مراسم افتتاحيه ي بيست و چهارمين جشنواره فيلم فجر كه روز پنچ شنبه در تالار بزرگ كشور برگزار خواهد شد مورد تجليل قرار مي گيرد.
اين موسيقيدان و آهنگساز پرآوازه ايراني كه تاكنون چهار بار براي ساخت موسيقي فيلم هاي "باي سيكل ران" ، "روز واقعه" ،"آژانس شيشه اي" و"ديوانه از قفس پريد" سيمرغ بلورين و دو بار هم براي فيلم هاي "از كرخه تا راين" و "راز خنجر" ديپلم افتخار اين جشنواره را از آن خود كرده است درباره تاثير داشتن اين جوايز در روند كاريش گفت: مگر مي شود بي تاثير باشد حتي اگر جايزه ندهند و فقط بگويند به به چه موسيقي خوبي بوده است در كار بعدي ام تاثير دارد و يا حتي اگر تشويق كوچكي از سوي مردم در خيابان از من بشود سعي مي كنم در كار بعدي ام كاري نكنم كه آن شنونده از من ناراضي شود. او در پاسخ به اين پرسش که در صورتي که به خواهد سيمرغ ويژه ي خود را به کسي اهدا کند چه شخصي خواهد بود گفت: ميخواهم آن را براي خودم داشته باشم!
مجيد انتظامي فرزند عزت الله انتظامي متولد 1326 در تهران است. وي از همان دوران كودكي به همراه دو برادرش به تحصيل موسيقي پرداخت و سپس براي ادامه تحصيل به كشور المان سفر كرد و در دانشگاه برلين نزد اساتيدي چون كارل اشتاين به تحصيل ادامه داد و در سال 1353 به ايران بازگشت و در دانشگاه تهران و هنرستان عالي موسيقي به تدريس پرداخت .
انتظامي در سال 1356 با ساخت موسيقي فيلم كوتاه "زال و سيمرغ" به كارگرداني علي اكبر صادقي وارد دنياي موسيقي فيلم شد و يك سال بعد با همكاري اسماعيل ماهان موسيقي فيلم "سفر سنگ" اثر مسعود كيميايي را ساخت و فعاليت خود را در اين زمينه با كارهايي چون "درمحاصره" ،"آفتاب نشين ها" (1360)،"خط قرمز" (1361)،"پرونده"(1362)،"سردار جنگل" ،"سناتور" (1363)،"تفنگ شكسته" ،"عقابها" ،"گردباد" (1364)،"پلاك" ،"دبيرستان" ،"دستفروش" ،"گذرگاه" ،"ماموريت" ،"آشيانه مهر" (1365)،"بحران" ،"ترن" ،"هراس" (1366)،"باي سيكل ران" ،"زرد قناري"،"شيخ مفيد" ، "سيمرغ" (1367)، "آخرين پرواز" (1368)،"آتش پنهان"،"ابليس "،"چشم شيشه اي" ،"در آرزوي ازدواج"،"راز كوكب" ،"شب بيست و نهم" (1369)، "اوينار"،"بانو" ،"پوتين"،"تبعيدي ها" ،"ناصرالدين شاه آكتور سينما" ،"وصل نيكان" (1370)،"از كرخه تا راين" ،"راز خنجر" ،"آذرخش" ، "سوء ظن" ،"طعمه" (1371)،"آخرين خون"،"ضربه آخر" ،"آرزوي بزرگ" ،"روز واقعه" (1372) ،"راه افتخار"، "حمله به اچ ـ 3 "، "دل و دشنه" (1373)،"بازمانده" ،"بوي پيراهن يوسف" ،"مرد آفتابي" ،"دشمن" ،"يك شب يك غريبه"،"نون و گلدون" (1374)،"قله دنيا"،"سرعت"،"تنهاترين سردار" (1375)،"سيب" ،"آژانس شيشه اي" ،"گرگها"، "مردان آنجلس" (1376)،"سكوت" ،"عشق بدون مرز" (1377)،"اعتراض" (1378)،"مريم مقدس" (1379)،"من ترانه 15 سال دارم"،"نورا"(1380)،"نغمه"،"ديوانه از قفس پريد" (1381)،"عروس افغان" ،"دوئل" (1382)،"جايي براي زندگي" ،" طبل بزرگ زير پاي چپ" (1383) و "آشيانه سيمرغ"(1384) ادامه داد.
موسيقي فيلم هاي "از كرخه تا راين" ،"بازمانده"، "روز واقعه" ،"آژانس شيشه اي"، "بوي پيراهن يوسف" و" مريم مقدس" از كارهاي شاخص اين آهنگساز محسوب مي شود كه پس از گذشت سالها از ساخت آنها به كرات مورد استفاده قرار مي گيرد.
دريافت دو تنديس از جشن خانه سينما و يك تقدير و نامزدي 10 فيلم در دوره هاي مختلف جشنواره فيلم فجر از افتخارات ديگرانتظامي محسوب مي شود. از جمله آخرين فعاليتهاي مجيد انتظامي در زمينه آهنگسازي ساخت سمفوني عظيم "ايثار" بود كه خرداد ماه امسال همزمان با سالروز آزاد سازي خرمشهر طي سه شب در تالار وحدت اجرا شد.

You can see links before reply (You can see links before reply)

Leon
Thursday 31 January 2008, 11:18 AM
استاد مجيد انتظامي


يكي از عوامل مهم و تاثير گذار بر روي فيلم ها و يكي از عناصري كه باعث مي شود فيلم به ياد ماندني و حتي براي بيننده جذاب جلوه نمايد، موسيقي متن فيلم است.بله،موسقي فيلم يكي از عوامل موفقيت فيلم هاي به ياد ماندني محسوب مي گردد. اين موسيقي متن فيلم است كه باعث مي شود صحنه اي براي ما به ياد ماندني شود و شايد همان يك صحنه كافي باشد كه ما از آن فيلم هميشه بخوبي ياد كنيم.البته نبايد اين نكته را فراموش كرد كه موسيقي يكي از عوامل و عناصر يك فيلم موفق محسوب مي گردد ولي در كل در اين امر نقش بسزايي را ايفا مي كند.

در كشور ما ايران ، ودر موسيقي فيلم و سينماي كشور ما، آهنگسازان مشهور و بنامي وجود دارند، كه واقعا كار هريك از آنها قابل ستايش است.يكي از اين آهنگسازان جناب آقاي استد مجيد انتظامي است.

مجيد انتظامي متولد سال 1326 و فرزند استاد و هنرمند بزگ كشورمان آقاي عزت ا.. انتظامي مي باشد.مجيد انتظامي در موسيقي فيلم و سينماي ايران آثار بياد ماندني و با ارزشي دارد.اي آهنگساز توانا، كار خود را با ساختن موسيقي براي فيلم سفر سنگ به كارگرداني مسعود كيميايي در سال 1357 در سينما آغاز نمود و از آن زمان تا كنون آثار بيشماري را ارائه داده است.آثاري كه در موفقيت فيلم هايشان نقش بسزايي را ايفا نموده اند.

اگر بخواهيم از همان ابتدا به اين آثار اشاره كنيم مي توانيم فيلم زيباي ميرزا كوچك خان سال 1363 را نام ببريم كه از كارهاي استاد انتظامي است.استاد مجيد انتظامي آثاري همچون : از كرخه تا راين ، بوي پيراهن يوسف ، آژانس شيشه اي ، روز واقعه ، اعتراض ، تنها ترين سردار ، نورا و كارهاي بيشمار ديگري در كارنامه خود دارا مي باشد.
استاد انتظامي تاكنون به خاطر اين آثار زيباي خود موفق به كسب سه سيمرغ بلورين از جشنواره فيلم فجر، چهار ديپلم افتخار از همين جشنواره و همچنين دوبار كانديدا جشنواره فجر گرديده است.اين استاد توانا نيز به خاطر آهنگسازي فيلم نورا موفق به كسب ديپلم افتخار از ششمين جشن خانه سينما گرديد.

Leon
Sunday 6 September 2009, 11:30 AM
You can see links before reply



آلبوم " از کرخه تا راین " اثر " مجید انتظامی "


( موسیقی فیلم )



لينک دانلود

You can see links before reply (You can see links before reply)


You can see links before reply (You can see links before reply)

KaRo
Wednesday 10 February 2010, 02:53 PM
سلام بر همه دوستان .

ببخشید کسی آهنگ زال و سیمرغ رو می تونه بذاره ؟